آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۰

چکیده

متن

 

سخن گفتن درباره على بن ابى‏طالب علیه السلام که در تمام فضیلت‏ها و مقام‏ها، جز نبوت همتاى پیامبر خاتم صلى الله علیه و آله مى‏باشد، کار آسانى نیست.
على علیه السلام مى‏گوید:
«وقتى که وحى بر پیامبر صلى الله علیه و آله نازل مى‏شد، صداى ناله شیطان را مى‏شنیدم. از رسول خدا صلى الله علیه و آله پرسیدم: این چه صدایى است؟ فرمود: این شیطان است که از پرستش نمودنش نا امیدگردیده است. تو مى‏شنوى آنچه را من مى‏شنوم و مى‏بینى آنچه را من مى‏بینم، جز آن که تو پیغمبر نیستى، ولى تو وزیر وکمک کار من هستى...» (1)
پیامبر صلى الله علیه و آله درباره حضرت على علیه السلام فرمود:
«اگر درختان، قلم و دریاها، مرکب و جنیان، حسابگر و انسان‏ها، نویسنده شوند، نمى‏توانند فضائل او را بشمارند.» (2)
نویسنده سنى «ینابیع المودة‏» - که از فرقه حنفى هاست. - درباره حضرت على علیه السلام مى‏نویسد: «من درباره مردى که اهل ذمه (یهود و نصارى) - در عین این که پیغمبرى حضرت محمد صلى الله علیه و آله را قبول ندارند، على علیه السلام را احترام مى‏کنند! - چه بگویم؟ درباره شخصى که پادشاهان فرنگ و روم صورتش را در عبادتگاه خود نقاشى کردند و او را طورى مجسم کردند که آماده جنگ است، و پادشاهان ترک و دیلم عکس آن حضرت را روى شمشیرهاى خودشان نقاشى کردند! چه بگویم؟» (3)
کسى مى‏تواند در معرفى امیرالمؤمنین علیه السلام سخن بگوید که همتاى وى یا برتر از او باشد. چون که معرف باید اجلى از معرف باشد.
بدین جهت‏برآن شدیم که سخنانى هرچند کوتاه از زبان برترین مخلوق عالم، پیامبر خاتم صلى الله علیه و آله‏در معرفى امیرمؤمنان، على‏بن ابى‏طالب علیه السلام یادآور شویم.
تبارى پاک
ابوطالب، پدر بزرگوار امیرالمؤمنین علیه السلام و عموى رسول خدا صلى الله علیه و آله در زمان خود بزرگ خاندان بنى هاشم بود و افتخار کفالت و سرپرستى رسول خدا صلى الله علیه و آله نصیب وى گردید. (4)
دلائل و شواهد زیادى وجود دارد که او به رسالت پیامبر خاتم صلى الله علیه و آله و دین او ایمان داشت. اما بنابر مصالحى ایمان خود را مخفى نگهداشت.
رسول خدا صلى الله علیه و آله بالاى جنازه او فرمود: «اى عمو! مرا در یتیمى کفالت کردى، در کودکى پرورش دادى و در بزرگى یارى نمودى! خداوند متعال از جانب من به تو جزاى خیر عطا کند!»
سپس به على علیه السلام فرمود: «او را غسل بده.» (5)
پیامبراسلام صلى الله علیه و آله با این بیان، وى را در تمام مراحل زندگى یاور خود معرفى نمود. و از خداوند متعال براى وى طلب خیر نمود. این سخن پیامبر صلى الله علیه و آله یکى از بهترین شواهد ایمان ابوطالب مى‏باشد.
فاطمه بنت اسد
فاطمه، مادر گرامى امیرالمؤمنین علیه السلام یازدهمین نفرى است که مسلمان شد. او نخستین زنى است که با رسول خدا صلى الله علیه و آله بیعت کرد. پیامبراکرم صلى الله علیه و آله او را بسیار احترام مى‏نمود و او را بزرگ مى‏شمرد و او را «مادر» خود مى‏خواند.
فاطمه بنت اسد هنگام مرگ وصیت‏هاى خود را با پیامبر صلى الله علیه و آله در میان گذاشت و آن حضرت وصیت‏هاى او را پذیرفت.
پیامبر در قبر او خوابید و با پیراهن خود او را کفن کرد و بر او نماز خواند. از پیامبر صلى الله علیه و آله پرسیدند: شما درباره هیچ کس این گونه رفتار نکردید که با فاطمه رفتار نمودید؟ ! پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود:
«انه لم یکن بعد ابى‏طالب ابر بى منها...;
همانا هیچ کس بعد از ابوطالب، مانند فاطمه به من نیکى نکرد.» (6)
ابن عباس مى‏گوید: «یک روز على بن ابى‏طالب علیه السلام در حالى که اشک مى‏ریخت، به محضر رسول خدا صلى الله علیه و آله آمد و گفت: یا رسول الله! «انا لله و انا الیه راجعون‏» . پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: یاعلى! چه شده است؟ !
حضرت على علیه السلام گفت: اى رسول خدا! مادرم، فاطمه از دنیا رفت. پیامبر گریان شد و فرمود: اى على! خدا رحمت کند مادرت را! او نه تنها مادر تو، که مادر من نیز بود.... عمامه و پیراهن من را بگیر و او را در آن‏ها کفن نما، به زن‏ها بگو که او را نیکو غسل دهند، او را بیرون نیاورند تا من بیایم، و کارهاى او را به من واگذار.
بعد از ساعتى، پیامبر صلى الله علیه و آله آمد و فاطمه را بیرون آوردند، و آن حضرت براو به گونه‏اى نماز خواند که مثل آن براى کسى نماز نخوانده بود.... پیامبر صلى الله علیه و آله داخل قبر شد و مدت طولانى در قبر خوابید.... (سپس فاطمه بنت اسد را در قبر نهاد.) پیامبر صلى الله علیه و آله بالاى سر آن بانوى گرامى فرمود: اى فاطمه! من محمد، سرور فرزندان آدم هستم و این افتخارى نیست، اگر نکیر و منکر (دو فرشته‏اى که در قبر از هر میتى سؤال مى‏کنند.) از تو سؤال کردند و گفتند: پروردگار تو کیست؟ بگو: الله، پروردگار من است. محمد پیامبر من، اسلام دین من، قرآن کتاب من و فرزندم، امام و ولى من است. سپس فرمود:
«اللهم ثبت فاطمة بالقول الثابت‏»
خدایا! فاطمه را با اعتقاد صحیح ثابت قدم بدار. پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله از قبر بیرون آمد و با دست مبارک خاک روى قبر فاطمه ریخت...» (7)
تولد نور
رسول گرامى اسلام صلى الله علیه و آله فرمود:
«خداوند متعال من و على علیه السلام را از نور واحد آفرید.» (8)
احمد ابن حنبل در کتاب مسند خودش از زاذان چنین نقل کرده است: سلمان فارسى گفت: از حبیب خودم، رسول خدا صلى الله علیه و آله شنیدم که فرمود: «من و على علیه السلام نورى بودیم در محضر خداوند که چهارده هزار سال قبل از خلقت‏حضرت آدم آفریده شدیم. چون خداوند آدم را آفرید، آن نور را دو قسمت کرد; یک قسمت آن من و قسمت دیگر آن على علیه السلام گردید.» (9)
جابرابن عبدالله همین روایت را نقل نمود و اضافه نمود که پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: «خداوند این نور را دو قسمت کرد; قسمتى را در صلب عبدالله و قسمتى را در صلب ابوطالب قرار داد. از صلب عبدالله، من به دنیا آمدم و پیامبر شدم، و از صلب ابوطالب، على علیه السلام متولد گردید و وصى و جانشین من گردید.» (10)
نیز جابرابن عبدالله انصارى مى‏گوید: از رسول خدا صلى الله علیه و آله شنیدم که به على بن ابى طالب علیه السلام فرمود: «آیا تو را خوشنود و شادمان نکنم؟ آیا عطایت نکنم؟ آیا مژده‏ات ندهم؟»
حضرت على علیه السلام عرض کرد: «چرا اى رسول خدا! مژده بده!» پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: «همانا من و تو از یک طینت آفریده شدیم. پس مقدارى از آن طینت زیاد آمد. خداى متعال شیعیان ما را از آن آفرید. چون روز رستاخیز شود، انسان‏ها را به نام مادرشان بخوانند. جز شیعیان ما که آن‏ها را به نام پدرانشان بخوانند و این به خاطر حلال زادگى و پاکیزگى زاد و بوم آن‏ها است.» (11)
صفات ویژه
امیرالمؤمنین علیه السلام داراى صفات ویژه‏اى است که هیچ یک از پیشینیان و آیندگان آن را نداشتند و نخواهند داشت. پیامبر صلى الله علیه و آله هشت ویژگى براى آن حضرت ذکر نموده است. قیس بن ابى‏هارون مى‏گوید: نزد ابوسعید خدرى رفتم و به او گفتم: آیا در جنگ بدر بودى؟ گفت: آرى. سپس گفت: از رسول خدا صلى الله علیه و آله شنیدم: در یکى از روزها که فاطمه علیها السلام گریان به نزد آن حضرت آمد، گفت: اى رسول خدا! زنان قریش درباره تهیدستى على علیه السلام مرا سرزنش مى‏کنند!
پیغمبر صلى الله علیه و آله به فاطمه علیها السلام فرمود: «اى فاطمه! از این که تو را به همسرى کسى در آوردم که اسلامش پیش‏تر از دیگران و دانشش بیش‏تر از همگان است، خشنود نیستى؟ به راستى خداى تعالى به اهل زمین توجهى فرمود و از میان آن‏ها، پدرت را برگزید و او را پیغمبر نمود. دوباره به آن‏ها توجهى فرمود و از میان آن‏ها، شوهرت را برگزید و او را وصى قرار داد. خداى تعالى به من وحى فرمود که تو را به نکاح و همسرى او در آورم. اى فاطمه! آیا نمى‏دانى که به خاطر ارجمند داشتن تو بود که خدا تو را به ازدواج بزرگ‏ترین بردباران، دانشمندترین مردان و کسى که پیش از دیگران اسلام اختیار نمود، در آورد؟»
فاطمه علیها السلام از این سخنان خندان و شکفته شد. پس رسول خدا صلى الله علیه و آله به او فرمود: اى فاطمه! به راستى براى على علیه السلام هشت فضیلت است که به هیچ یک از پیشینیان و آیندگان مانند آن‏ها داده نشده است:
1- او برادر من در دنیا و آخرت است.
2- تو که سرور زنان بهشت هستى، همسر او مى باشى.
3- دو نتیجه و زاده رحمت (یعنى حسن و حسین) که فرزندزادگان منند، فرزندان او مى‏باشند.
4- برادرش (جعفربن‏ابى‏طالب) کسى است که با دو بال در بهشت، با فرشتگان به هرکجا بخواهد، پرواز مى‏کند.
5- علم و دانش اولین و آخرین نزداوست.
6- او نخستین کسى است که به من ایمان آورد.
7- او آخرین کسى است که (هنگام مرگ) مرا دیدار مى‏کند.
8- او وصى من، وارث همه اوصیاء است.
محبوب‏ترین خلق نزد خدا
در بیش از 30 حدیث از اهل سنت و 8 حدیث از محدثان شیعه جریانى نقل شده که خلاصه آن چنین است: «انس بن مالک، خدمتکار رسول خدا صلى الله علیه و آله مى‏گوید: روزى مرغ بریانى به عنوان هدیه نزد پیغمبر صلى الله علیه و آله آوردند. آن حضرت دست‏به سوى آسمان بلند کرد و عرض کرد:
«خدایا! محبوب‏ترین آفریدگانت در نزد خودت را برسان، تا با من از این مرغ بریان شده تناول کند.»
در این هنگام امیرالمؤمنین على بن ابى‏طالب علیه السلام نزد پیامبر صلى الله علیه و آله آمد و از آن مرغ بریان تناول نمود.»
شیخ مفیدقدس سره مى‏فرماید: اگر در برترى امیرالمؤمنین علیه السلام جز همین حدیث که مشهور و زبانزد همگان است، حدیث دیگرى نبود، براى ما کافى بود; زیرا از این حدیث روشن مى‏شود که على علیه السلام از محبوب‏ترین آفریدگان نزد خداوند، و بزرگ‏ترین آنان از نظر پاداش مى‏باشد. مقام قرب او به خدا از دیگران بیش‏تر و اعمالش براى خدا از همگان برتر است. (12)
جابربن عبدالله انصارى از رسول خدا صلى الله علیه و آله درباره امیرالمؤمنین علیه السلام سؤال نمود: پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله فرمود:
«او بهترین انسان است و کسى جز کافر در این مورد شک و شبهه نمى‏کند.» (13)
حضرت على علیه السلام فرمود: نکته‏اى مى‏گویم که تاکنون باکسى نگفته‏ام. روزى از رسول خدا صلى الله علیه و آله تقاضا کردم براى من از خداوند طلب مغفرت نماید. حضرت رسول پذیرفت و برخاست و نماز خواند و دست‏به دعا برداشت. من گوش دادم و شنیدم که گفت:
«خدایا! به حق و مقامى که على نزد تو دارد، او را مورد مغفرت قرار بده!»
گفتم: «اى رسول خدا! این چگونه دعایى است؟»
فرمود: «آیا کسى گرامى‏تر از تو در نزد خدا هست که او را واسطه و شفیع قرار دهم؟ !» (14)
محبوب‏ترین خلق نزدپیامبر خدا صلى الله علیه و آله
حضرت محمد صلى الله علیه و آله، على علیه السلام را از کودکى بسیار دوست مى‏داشت. همواره او را هنگام خواب و بیدارى مراقبت و نوازش مى‏کرد. گاهى او را در آغوش مى‏گرفت، گاهى بر دوشش مى‏نهاد، با انواع هدیه‏ها او را خوشنود مى‏نمود و مى‏فرمود:
«این کودک، برادر و برگزیده و یاور و وصى من است.»
همسر پیامبر صلى الله علیه و آله، حضرت خدیجه علیها السلام چون دید حضرت محمد صلى الله علیه و آله به على، علیه السلام بسیار علاقمند است، او نیز به على علیه السلام محبت مى‏کرد. او را پاکیزه مى‏نمود، لباسش را عوض مى‏کرد، پیراهن آراسته و زیبا برتن او مى‏پوشانید... .
کار محبت پیامبر صلى الله علیه و آله و خدیجه علیها السلام نسبت‏به على علیه السلام، به جایى رسید که مردم با اشاره به على علیه السلام مى‏گفتند:
«هذا اخو محمد و احب الخلق الیه و قرة عین خدیجة‏»
این، برادر محمد صلى الله علیه و آله و محبوب‏ترین انسان‏ها نزد محمد صلى الله علیه و آله و نور چشم خدیجه علیها السلام است. (15)
امیرالمؤمنین علیه السلام مى‏گوید: شنیدم که از رسول خدا صلى الله علیه و آله سؤال شد: خداوند متعال در شب معراج با چه زبانى با تو سخن گفت؟
حضرت فرمود: به زبان على علیه السلام. خداوند به من الهام فرمود که بگویم: اى پروردگار من! آیا تو با من سخن مى‏گویى یا على؟
خداى متعال فرمود: اى احمد! من مثل اشیاى دیگر نیستم و با مردم قیاس نمى‏شوم... تو را از نور خودم آفردم و على را از نور تو خلق نمودم و در باطن قلبت نگاه کردم، پس در قلبت محبوب‏تر از على‏بن‏ابى‏طالب نیافتم. پس به زبان على با تو سخن گفتم تا قلب تو مطمئن گردد. (16)
على علیه السلام جان رسول خدا صلى الله علیه و آله
خداوند متعال در آیه مباهله حکم فرمود که على علیه السلام جان پیغمبر صلى الله علیه و آله است. از این حکم روشن مى‏شود که على علیه السلام به آخرین درجه فضیلت رسیده و در کمال و مقام عصمت‏با پیغمبر مساوى و همدوش است. (17)
هیئت نمایندگى مسیحیان نجران (18) وارد مدینه شدند و با پیامبراکرم صلى الله علیه و آله درباره مسائل اعتقادى، به ویژه حضرت عیسى بن مریم علیه السلام بحث نمودند. آن‏ها بعد از شنیدن دلائل محکم و استوار پیامبر صلى الله علیه و آله، اظهار داشتند: گفت و گوهاى شما ما را قانع نمى‏کند. پیک وحى آیه مباهله را نازل کرده و پیامبر صلى الله علیه و آله را مامور ساخت تا با کسانى که با او به مجادله بر مى‏خیزند و زیر بار حق نمى‏روند، به مباهله بپردازد.
«فمن حاجک من بعد ما جائک من العلم فقل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائکم و نسائنا و نسائکم و انفسنا و انفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنت الله على الکاذبین‏» (19)
هرگاه بعد از علم و دانشى که (درباره مسیح) به تورسیده است، (باز) کسانى با تو به محاجه و ستیز برخیزند، به آن‏ها بگو:
«بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را; ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را; ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود; آنگاه مباهله کنیم; و لعنت‏خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.»
طرفین براى مباهله آماده شدند و قرار شد که فردا در نقطه‏اى معلوم براى مباهله حاضر شوند. پیامبر صلى الله علیه و آله فاصله منزل را تا جایى که قرار بود مراسم مباهله را انجام دهند، با وضع خاصى پیمود. او در حالى که حضرت حسین علیه السلام را در آغوش و دست‏حضرت حسن علیه السلام را در دست داشت و فاطمه علیها السلام به دبنال آن حضرت و على‏بن ابى‏طالب علیه السلام پشت‏سر وى حرکت مى‏کردند، به میدان مباهله گام نهاد. (20)
اسقف نجران وقتى قیافه‏هاى نورانى پیامبر و چهارتن از همراهان وى را دید، گفت: «من چهره‏هایى را مى‏بینم که هرگاه دست‏به دعا بلند کنند و از درگاه خداوند بخواهند که بزرگ‏ترین کوه‏ها را از جاى بکند، فورا کنده مى‏شود. بنابراین هرگز صحیح نیست ما با این‏ها مباهله کنیم...» و با پرداخت جزیه (مالیات سالیانه) با پیامبر صلى الله علیه و آله مصالحه نمودند. (21)
بنا بر روایات متعددى، مصداق «ابنائنا» حسن وحسین علیهما السلام و «نسائنا» فاطمه علیها السلام و «انفسنا» امیرالمؤمنین على علیه السلام مى‏باشد. (22)
پیامبر خاتم صلى الله علیه و آله در روز مباهله جز این چهار نفر، کسى را به همراه خود نیاورد.
در بعضى روایات آمده است: «رسول خدا صلى الله علیه و آله وقتى براى مباهله از خانه خارج شد، عباى مشکى بر دوش داشت. پس حسن و حسین علیهما السلام آمدند و زیر عبا قرار گرفتند. سپس فاطمه و على علیهما السلام آمدند. پیامبر صلى الله علیه و آله این آیه را تلاوت مى‏نمود:
«انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل‏البیت و یطهرکم تطهیرا» (23)
خداوند اراده فرمود تا پلیدى و گناه را از شما، اهل‏بیت دور کند و کاملا شما را پاک سازد. (24)

تبلیغات