گنجینه حدیث ( جعفربن بشیر کوفى)
آرشیو
چکیده
متن
حیات علمى محدثان شیعه شاهد تلاش آنان, در راه نشر و گسترش آرمان هاى اهل بیت عصمت علیهم السلام است. تلاشهایى که در قالب نقل اخبار و روایات وتبلیغ و تدریس حدیث تبلور یافت چه رنجهاى بزرگى که به جان و دل خریدند تا توانستند پیام امامان دین علیهم السلام را به درستى به نسل هاى آینده برسانند. یکى از برجسته ترین روایتگران شیعى که در این راستا, از هیچ تلاشى فرو گذارى نکرد و در روزگار خویش, قامت بلند تقوا و دانش طلبى و مبارزه با دستگاه ستم زمان بود, جعفربن بشیر بجلى است.
ولادت, لقب و کنیه
تاریخ اواخر نیمه دوم سده دوم هجرى را نشان مى دهد که در یک خاندان شیعى در کوفه, کودکى به دنیا مىآید که او را جعفر نام مى نهند. کنیه اش ابومحمد و لقب او بجلى و احیانا وشإ است و از آن جهت که اهل شهر کوفه بود, کوفى نامیده شد.(1) از تاریخ دقیق ولادت او درگزارشهاى محققان دانش تراجم, در هیچ جا, نامى برده نشده و قهرا همان گونه که گفته شد, با توجه به شواهد و نشانه هایى همانند استادان و شاگردان و این که حضرت رضا(ع) را درک کرده, مى دانیم در نیمه دوم سده دوم هجرى پا به عرصه گیتى نهاده است.
خاندان
از خاندان این محدث بزرگوار اطلاع چندانى در دست نیست. همان گونه که گفته شد نام پدرش بشیر است. بعضى از بزرگان دانش رجال گفته اند: او بشیر دهان است که یکى از استادان روایتى فرزند خود جعفر و یکى از یاران امام صادق و امام کاظم(علیهما السلام) است و روایاتى از آن بزرگواران نقل کرده است.(2)
البته احتمال دیگر هم این است که پدرش بشیربن عاصم بجلى کوفى باشد که او هم در عداد محدثان شیعه و از یاران حضرت صادق(ع) به شمار مىآید.(3)
در آئینه سخن بزرگان
شیخ طوسى: جعفربن بشیر یکى از محدثان موثق و موجه و بلند مرتبه است.(4)
رجال کشى: نصر مى گوید: جعفربن بشیر گرفتار دستگاه ستم شد و تازیانه هاى فراوانى به او زدند و سختى هاى زیادى را تحمل کرد تا این که خداوند متعال او را نجات داد و از زندان رها شد. بعد از شهادت حضرت رضا(ع), مإمون عباسى با جعفربن بشیر از در دوستى درآمد و زمانى او را از همراهان خویش قرار داد.(5)
نجاشى درباره او مى گوید: جعفربن بشیر یکى از چهره هاى برجسته شیعى بود که بسیار عبادت مى کرد و یکى از زاهدان و پاکان روزگار به حساب مى آمد. او مردى موثق و موجه بود.
او در شهر کوفه مسجدى بنا کرد که هنوز در زمان ما, در قبیله بجیله وجود دارد, من و جمع زیادى از عالمان شیعه هر وقت به شهر کوفه مى رویم در این مسجد نماز مى خوانیم.
همان گونه که در سایر مساجد معروف کوفه همانند مسجد کوفه, نماز مى خوانیم. استادم ابوالعباس بن نوح مى گفت: جعفر بن بشیر مشهور بود به ((قحفه العلم)).
او از راویان موثق حدیث نقل مى کرد و راویان موثق هم از او حدیث نقل مى کنند. (6)
علامه حلى و دیگر دانشمندان راوىشناس شیعه در نوشتارهاى خویش برسخنان نجاشى و کشى و طوسى چیزى نیافزوده اند و برآن بسنده کرده اند.
عمر کحاله, دانشمند سنى در باره او مى نویسد: جعفربن بشیر بجلى, یکى از محدثان فقیه شیعه است.(7)
عالم دیگر اهل سنت, زرکلى مى گوید: او یکى از دانشمندان فرهیخته شیعه است که در سرزمین ابوإ بدرود حیات گفت.(8)
ابن حجر عسقلانى در لسان المیزان: جعفربن بشیر کوفى بجلى یکى از مصنفین شیعه است که از على بن موسى الرضا(ع) و جمعى دیگر حدیث نقل مى کند.(9)
فقحه العلم چیست؟
یکى از القاب معروف این محدث والامقام, فقحه العلم است. اساس این لقب از نجاشى است که از سخن استادش برگرفته, در این که تلفظ درست این کلمه و معناى آن چیست بین دانشوران, مورد اختلاف است. سه نظر نقل شده:
1 ـ فقحه, که از نجاشى و علامه حلى نقل گردیده, بنابر صحیح بودن این قرائت به معناى گل (زیبا) است. که در اینجا گل زیباى دانش, معنى مى دهد.
2 ـ نفحه العلم, که علامه حلى از یکى از دانشوران برجسته روزگار خود نقل کرده است که معنایش مى شود عطر و بوى دل انگیز, آن گونه که عطرمشام انسان را نوازش مى دهد و انسان را به وجد مىآورد, بوى معطر دانش هم دل و جان انسان را نوازش مى دهد و روح او را جلا مى بخشد.
3 ـ قفه العلم, که باز از جمعى دیگر از محققان نقل شده, بنابراین قرائت به معناى ظرف و زنبیل آمده که ظرف دانش معنى مى دهد.(10)
4 ـ احتمال دیگرى که به نظر خود مولف این نوشتار, قوىتر است: شاید تلفظ قرائت درست آن حقه العلم بوده که حقه به معناى صندوق و ظرفى است که در و جواهر و اشیإ ارزشمند را در او نگه دارى مى کنند.(11) سینه جعفربن بشیر را تشبیه کرده اند به آن صندوق که گوهر گران بها و ارزشمند دانش را در خود جاى داده است.
به هرحال این کلمه را به هرگونه که قرائت کنیم, کنایه از این است که این محدث بزرگوار از دانش فراوانى برخوردار بوده و یکى از چهره هاى دانشمند عصر خویش به شمار مىآمده, تاجایى که خلیفه مقتدر و نیرومند عباسى, این چهره پرآوازه شیعه را در برهه اى از زمان, از نزدیکان خود قرار داده و خود را به او نزدیک مى کرده است.
صحابى امام(ع)
از سخن شیخ طوسى در فهرست رجال, برمىآید که جعفربن بشیر, از یاران حضرت امام رضا(ع) است.(12)
اما بیشتر روایاتى که این محدث بزرگ, نقل مى کند, از یاران امام صادق(ع) است که باواسطه آنان از امام صادق(ع) روایت مى کند.
استادان
جعفربن بشیر, محدثى فرزانه و از منظر داشتن استادان فراوان درمیان محدثان شیعى, کم نظیر است, آن گونه که از کتاب معجم رجال الحدیث اثر ارزنده آیت الله خوئى, به دست مىآید او از محضر نزدیک به 90 نفر از یاران و شاگردان حضرت امام باقر و حضرت امام صادق (علیهماالسلام)بهره برده و از آن هاحدیث نقل م(علیهما السلام)کند.
این شمار زیاد استادان, نشان دهنده عشق سرشار و باور عمیق او به امامان معصوم علیهم السلام و اخبار و روایات آنان است. در طى این نوشتار به نام گروهى از برجسته ترین استادان روایتى او بسنده مى شود:
1 ـ اسحاق بن عمار
2 ـ زید شحام 3 ـ عبدالله بن بکیر بن اعین
4 ـ حماد بن عثمان
5 ـ ادیم بن الحر
6 ـ ذریح محاربى 7 ـ سلیمان بن سماعه
8 ـ داود رقى
9 ـ بشیر الدهان
10 ـ موسى بن بکر
11 ـ عمربن ابان
12 ـ هشام بن سالم
13 ـ مفضل بن عمر 14 ـ عزرمى(13)
شاگردان
جعفربن بشیر در سایه تلاش وحکمت طلبى شگفتى که در روح و جان او ریشه داشت, به مرور زمان, خود یکى از استادان معروف روایت و فقه آل محمد(ص) شد. و مایه فراوانى از حدیث را در خود جاى داد. در این جا بود که تشنگان دانش و فقه شیعه گرد این شمع فروزان, جمع مى شدند و از اندوخته هاى فراوان او بهره مى بردند. نام نیک برخى از آنان که از محضر او حدیث شنیدند و علوم اهل البیت علیهم السلام را به آیندگان سپردند درکتاب هاى روایتى است که در این جا به نام جمعى اشاره مى شود:
1 ـ محمدبن مفضل بن ابراهیم
2 ـ صالح بن سندى
3 ـ ابراهیم بن هاشم
4 ـ محمدبن اسماعیل بن بزیع
5 ـ محمدبن خالد برقى
6 ـ صفوان بن یحیى
7 ـ حسن بن حسین لولوئى
8 ـ احمدبن محمدبن خالد برقى
9 ـ محمد بن جمهور عمى
10 ـ سعد بن عبدالله اشعرى
11 ـ محمد بن حسین ابى الخطاب(14)
چون بیشتر روایاتى که از جعفربن بشیر نقل شده به واسطه شاگرد برجسته اش محمدبن حسین ابى الخطاب است, مناسب است که به زندگى او اشاره اى داشته باشیم تا علاقمندان در دانش رجال, با قدر و منزلت او تا حدى آشکار شوند.
کنیه او ابوجعفر و لقبش زیات ـ که احتمالا زیتون فروش یا روغن فروش بوده است.ـ مى باشد. او در شمار یکى از محدثان برجسته و موثق شیعه قرار دارد از اصحاب حضرت جواد و حضرت هادى و حضرت عسکرى علیهم السلام است.(15) او اهل کوفه, روایتگرى موثق و موجه است.(16)
نجاشى مى گوید: ابوجعفر زیات همدانى یکى از بزرگ ترین عالمان و محدثان شیعه, و بسیار بلندمرتبه است که روایات فروانى را نقل کرده, تصانیف خوبى دارد و به آنچه او روایت مى کند اطمینان و اعتماد داریم, او در سال 262 از دنیا رفت و کتاب هاى فراوانى از خود به یادگار گذاشت; از جمله: کتاب التوحید, المعرفه, البدإ, الرد على اهل القدر, الامامه, اللولو, وصایاى ائمه علیهم السلام والنوادر.(17)
تإلیف
از تتبع درکتاب هاى تراجم به دست مىآید که جعفربن بشیر از خود کتاب هاى ارزنده اى را به یادگار گذاشت که بعضى از آن ها را فهرست نویسان اسلامى در کتاب هاى رجال نام برده اند.
شیخ طوسى مى گوید: او کتاب دارد, و کتابى دارد که روایات او از حضرت امام رضا(ع) است که از حضرت امام جعفرصادق(ع) نقل شده است.(18)
نجاشى مى گوید: او کتابى دارد به نام ((المشیخه)) مانند کتاب حسن بن محبوب, ولى مقدارى از او کوچکتر است و نیز این کتاب ها از اوست: کتاب الصلوه, المکاسب, الصید, الذبایح و النوادر.(19)
عروج ملکوتى
جعفربن بشیر, عمر پربرکت خویش را در راه به دست آوردن حکمت هاى دین و نشر و ترویج آثار و روایات اهل بیت عصمت علیهم السلام سپرى کرد. اما از آنجایى که از مرگ گریزى نیست, به هرحال اجل الهى به سراغش آمد و او در سال 208 در بین راه مدینه به مکه در سرزمین ((ابوإ)) محل دفن مادر پیامبر(ص), جانش از عالم فرشى به سوى عالم عرشى پرکشید و به دیار پاکان و برگزیدگان الهى شتافت.(20)
سیرى در روایات او
ثواب زیارت رسول اکرم(ص)
با واسطه از حضرت صادق(ع) نقل مى کند که آن حضرت از رسول اکرم(ص) نقل کرد که آن بزرگوار فرمود: هرکس به مدینه آید و مرا زیارت کند, من در فرداى قیامت از او شفاعت خواهم کرد.
((من اتانى زائرا کنت شفیعا له یوم القیامه.))(21)
یقین امیرالمومنین(ع) به خداوند متعال
با یک واسطه از حضرت صادق(ع) روایت مى کند که آن بزرگوار فرمود: براى على(ع) غلامى بود به نام ((قنبر)) که على(ع) را بسیار بسیار دوست مى داشت. هر زمان که على(ع) ازخانه بیرون مىآمد, قنبر با شمشیر به دنبال حضرت حرکت مى کرد. تا این که شبى حضرت مشاهده کرد که قنبر به دنبال اوست, فرمود: قنبر, این جا چه مى کنى؟ گفت: من آمده ام درپى شما مراقب باشم. این مردم را مى بینى ـ کنایه از دشمنان حضرت ـ من بر شما مى ترسم. حضرت فرمود: اى قنبر! آیا تو مرا از اهل آسمان حفظ مى کنى یا از اهل زمین؟ قنبر گفت: نه, بلکه از اهل زمین. حضرت فرمود: اهل زمین نمى توانند درباره من کارى انجام دهند مگر باذن و اراده خدا. پس برگرد. قنبرهم برگشت.(22)
نشانه هاى شیعه بودن
از مفضل بن عمر از حضرت ابوعبدالله جعفربن محمد(ع) نقل مى کند که آن امام فرمود: هر زمان که مى خواهى یاران و شیعیان مرا بشناسى, بنگر به کسانى که ورع و تقواى آن ها بسیار زیاد است و از خداوند متعال ترس دارند و به خدا امیدوارند. هر زمان که اینان را با این خصلت ها مشاهده کردى بدان که آنان شیعه من هستند.
((اذا اردت ان تعرف اصحابى فانظر الى من اشتد ورعه و خاف خالقه و رجا ثوابه و اذا رإیت هولإ فهولإ اصحابى))(23)
هشیارى مومن
از اسحاق بن عمار از حضرت امام صادق(ع) نقل مى کند که آن بزرگوار فرمود: کمک و یارى مومن به دیگران زیاد است; او بسیار کم هزینه است; در زندگى داراى تدبیر و آینده نگرى است; او هرگز از یک لانه, دوبار گزیده نمى شود.
((المومن حسن المعونه, خفیف الموونه, جید التدبیر لمعیشته لایلسع من جحر مرتین))(24)
آیا بعد از گفتن اقامه مى توان سخن گفت؟
از حماد بن عثمان روایت مى کند که از حضرت صادق(ع) سوال کردم: آیا انسان نمازگزار, بعد از این که براى نماز اقامه گفت, مى تواند سخن بگوید؟
حضرت فرمود: بله.
((سإلت اباعبدالله(ع) ایتکلم بعد ما یقیم الصلوه؟ قال: نعم.))(25)
اراده نیرومند
از سلیمان بن خالد از حضرت امام ششم(ع) نقل مى کند که حضرت فرمود: بترس از این که کارى را برخود واجب کنى وهنوز یکسال از آن کار نگذشته آن را ترک کنى.
((ایاک ان تفرض على نفسک فریضه فتفارقها اثنى عشر هلالا))(26)
پى نوشتها:
1 ـ مجالس المومنین, ج 1, ص ;436 رجال کشى, ج2, ص ;864 خلاصه, ص ;31 قاموس الرجال, ج 2, ص;612 فهرست طوسى, ص 92, ش ;142 رجال نجاشى, طبع جامعه مدرسین, ص ;119 جامع الروات, ج 1, ص ;150 الجامع فى الرجال, ج 1, ص ;372 معجم المولفین, عمرکحاله, ج 3, ص ;135 اعیان الشیعه, ج4, ص ;87 الاعلام زرکلى, ج 2, ص ;122 مجمع الرجال قهپائى, ج 2, ص ;34 معجم رجال الحدیث, ج 4, ص;550 تنقیح المقال, ج 1, ص 213 و لسان المیزان, ابن حجرعسقلانى, ج 2, ص 150.
2 ـ الجامع فى الرجال, شیخ موسى زنجانى, ج 1, ص 371 و تنقیح المقال, ج 1, ص 175.
3 ـ تنقیح المقال, ج 2, ص 175.
4 ـ فهرست, ص 43, ش 131.
ثقه جلیل القدر.
5 ـ رجال کشى, طبع موسسه آل البیت, ج 2, ص864.
6 ـ رجال نجاشى, طبع داورى قم, ص 86.
((من زهاد اصحابنا و عبادهم و نساکهم و کان ثقه... روى عن الثقات و رووا عنه.))
7 ـ معجم المولفین, ج 3, ص 135.
8 ـ الاعلام زرکلى, ج 2, ص 122.
9 ـ به نقل از اعیان الشیعه, ج 4, ص 87.
10 ـ تنقیح الرجال, ج 1, ص 214 به نقل از شهید ثانى و قاموس الرجال, ج 2, ص 612.
11 ـ لسان العرب, ماده حق; المنجد, ماده حق; فرهنگ عمید و فرهنگ معین.
12 ـ رجال شیخ طوسى, ص 370.
13 ـ توحید صدوق, ص ;338 اصول کافى, ج 2, ص236 و ;237 امالى مفید, ص 312, مجلس ;37 تهذیب, ج 9, ص 373 و ج 2, ص 59 و ج 8, ص 119 و ج1, ص ;52 الجامع فى الرجال, ج 1, ص ;372 اعیان الشیعه, ج 4, ص ;88 جامع الروات, ج 1, ص 151 و تنقیح المقال, ج 1, ص 215.
14 ـ جامع الروات, ج 1, ص ;150 تنقیح المقال, ج 1, ص ;214 معجم الرجال, ج 4, ص ;50 رجال نجاشى, ص 119 و فهرست طوسى, ص 92.
15 ـ رجال شیخ طوسى, ص 407, 423 و 435.
16 ـ همان و فهرست طوسى, ص 140.
17 ـ رجال نجاشى, ص 236.
18 ـ فهرست, ص 43.
19 ـ نجاشى, ص 86.
20 ـ رجال کشى, ج 2, ص 864 و رجال نجاشى, ص86.
21 ـ کامل الزیارات, ص 14, حدیث 13.
22 ـ توحید صدوق, ج 7, ص 338.
23 ـ اصول کافى, ج 2, ص 236, باب المومن و علاماته.
24 ـ همان, ص 241, حدیث 38.
25 ـ تهذیب شیخ طوسى, ج 2, ص 59.
26 ـ وسائل الشیعه, ج 1, ص 70, باب 21, حدیث 6.