امام على(ع) و تشریفات
آرشیو
چکیده
متن
شناختن تاریخ سراسر افتخار امام على(ع) به عنوان الگوى تمام نما از حکومت اسلامى, امروز براى کارگزاران انقلاب اسلامى یک ضرورت انکارناپذیر است.
این مقاله نگاهى گذرا دارد به مهم ترین ویژگى حکومت حضرت على(ع), یعنى بىآلایشى و مقابله شدید با تشریفات که از گذشتگان به ارث باقى مانده بود.
حکومت بىآلایش
هر نظام وحکومتى مبتنى بر اصولى است که در آن نهادینه مى شود و حکومت را با این اصول باید مورد ارزیابى قرار داد. نظام اصیل اسلامى که پایه هاى آن در عصر رسالت نبوى پى ریزى شد و در زمان کوتاه ولایت علوى شکوفا گشت, مهم ترین ویژگى این حکومت, سادگى و دورى از هرگونه تشریفات زائد بود; به طورى که ستاد حکومت و اداره جامعه ـ دارالاماره ـ آن مسجدى بود که در آن عبادت و احکام الهى به مردم ابلاغ مى شد و مسلمانان به فرمان پیامبر به جنگ فرا خوانده مى شدند. و پیامبر(ص) با این چنین حکومتى توانست دو امپراطورى بزرگ ایران و روم را به زانو در آورد و در مقابل, دلهاى پا برهنگان عالم را به خود جذب کند و بذر عشق را در قلوبشان بیفشاند. ولى دیرى نپایید که این اصل ساده زیستى و زهد همچون دیگر اصول یکى پس از دیگرى به دست فراموشى سپرده شد و تشریفات جاى آن را گرفت و زیبائى هاى زندگى ساده حاکمان اسلامى رخت بربست و یک حرکت ارتجاعى خزنده جایگزین حرکت اصیل اسلامى گشت و این انحراف ثمره تلخ سقیفه بود که در سایه آن, حاکمان فاقد شرایط و مرفهان بى دردى همچون معاویه که لیاقت نشستن بر مسند حکومت حتى براى ساعتى را نداشتند,(1) کرسى قدرت را در دست گرفتند.
دو رسالت مهم
نقطه آغاز بدعت ها بعد از پیامبر اکرم(ص) از طرف حاکمان و برخى دست اندر کاران حکومت بود. انحراف حکومت اسلامى به تدریج تشریفات و فرهنگ جاهلیت را به دنبال داشت و نقطه اوج این انحرافات در زمان خلیفه سوم جلوه گر شد و به عنوان یک عادت در آمد. وجامعه بااین انحرافات خوى گرفت. اولین نمونه اى که مسلمانان نظاره گر آن بودند, توسط سعد ابن ابى وقاص بعد از فتح عراق در شهر کوفه قامت برافراشت.(2) و چند صباحى نگذشته بود که بنى امیه ـ این طاغوتیان امت پیامبر(ص) ـ با در دست گرفتن قدرت, فرهنگ جاهلیت را احیا کردند و توفان مسموم تشریفات از سوى شام وزیدن گرفت و به دنبال آن کاخ نشینى براى حکومت یک امر ضرورى به شمار آمد.(3)
حکومت عدالتجوى حضرت على(ع) وارث این انحرافات و بدعتها شد و لذا دو رسالت مهم فراروى حضرت قرارگرفت و مى توان گفت که مهم ترین مشکلاتى که در برابر حکومت حضرت پدید آمد, مولود انجام این دو رسالت است: یکى احیإ سنت نبوى و محو فرهنگ جاهلیت و دیگرى برکنارى کارگزارانى که سعى در برگرداندن جامعه اسلامى به فرهنگ جاهلیت داشتند; که امثال معاویه از این نوع کارگزاران بودند.
یکى از ارزشهاى دوران حکومت پیامبر(ص) ساده زیستى حاکمان بود که فرهنگ تشریفات جایگزین آن گردید.
امیرالمومنین(ع) از ابتداى خلافت, به شدت با تشریفات به صورت هاى مختلف مبارزه کرد و به احیاى سنت پیامبر(ص) همت گماشت.
زمانى که آن بزرگوار از مدینه به کوفه آمد, پیشنهاد شد که به دارالاماره اى رود که سعد ابن ابى وقاص بنا کرده بود, ولى حضرت نپذیرفت و همچون رسول خدا(ص) ـ مسجد کوفه ـ را محل حکومت خود قرار داد. چرا که از نگاه او اساس کاخ نشینى با روح اسلام منافات داشت و از این رو فرمود: ((قصر, مرکز تباهى و فساد است.))(4)
بزرگ ترین آفتى که امروز نظام اسلامى ما را تهدید مى کند, همان آفت تاریخى تشریفات است که جامعه اسلامى بعد از پیامبر(ص) بدان دچار شد. یعنى نفوذ فرهنگ طاغوتیان و صاحبان زرو زور و تزویر ((رسانه هاى انحرافى)) در قلب حکومت اسلامى.
امام راحل(ره) این ناخداى کشتى انقلاب مى فرماید:
((آن روزى که دولت ما توجه به کاخ پیدا کرد, آن روز است که باید ما فاتحه دولت و ملت را بخوانیم... . آن روزى که مجلسیان خوى کاخ نشینى پیدا کنند, خداى نخواسته و از این خوى ارزنده کوخ نشینى بیرون بروند, آن روز است که ما براى این کشور باید فاتحه بخوانیم.))(5)
على(ع) در برابر اشرافى گرى
همان طورى که اشاره شد, ساده زیستى یکى از موهبت هایى بود که اسلام براى مسلمانان به ارمغان آورد و موجب گرایش دلهاى مردم به ویژه مستضعفان و پابرهنگان به اسلام گشت ولى دیرى نپایید که با شیوه اى که بعد از پیامبر اسلام(ص) در پیش گرفته شد, متإسفانه در سایه کشور گشائى و به دست آوردن غنائم, جامعه را سمت اشرافى گرى سوق دادند و این حرکت باعث سلب اعتماد توده مردم نسبت به حاکمان شد. و فرهنگ همسوئى با مرفهان بى درد, برخى استانداران و حاکمان را هم در خود فرو برد. این پدیده شوم هرگز از دیدگان تیزبین محرومان و کسى که در دامن وحى پرورش یافته بود, مخفى نماند. در آن هنگام که به حضرت خبر مى رسد که استاندارش در بصره به یک مهمانى اشرافى دعوت شده و برسر سفره رنگینى نشسته است, برمى آشوبد و استاندار را مورد سرزنش قرار مى دهد و مى فرماید:
((اى پسر حنیف! به من خبر رسید که برسر سفره اى رنگارنگ دعوت شدى و شتابان سوى آن رفتى و گمان نمى کردم که به مهمانى عده اى بروى (و با آنان همساز شوى) که مستمندان و نیازمندان را از خود مى رانند و اشراف و اغنیإ را به خود مى خوانند... . اى پسر حنیف! بدان که امام و رهبر تو از دنیاى خود چیزى جز دو پاره لباس و دو قرص نان برنگزید. البته بدان که نه تو (ونه هیچ احدى) ناى چنین زندگى را ندارید و لکن مرا با پرهیز کارى و پاکدامنى و تلاش و کوشش یارى کنید....))(6)
سفره على(ع)
مهم ترین دغدغه امیرالمومنین(ع) این است که مبادا کارگزاران او ساده زیستى را فراموش کنند و همچون گذشتگان تشریفات را براى خود عادت گردانند و به این خاطر است که آنان را به پیروى از امام و رهبر خود فرا مى خواند و مى فرماید:
((الا و ان لکل مإموم اماما یقتدى به; هر پیروى, امام و رهبرى دارد که به آن اقتدإ مى کند.(7)
این کلام امام(ع) مشعل فروزانى است که رهروان راستین هدایت را به مکه سعادت مى رساند. و ملاک رسیدن به فرداى سعادتمند این است که آدمى بداند که حقیقتا دنباله روى چه کسانى است؟ و عثمان بن حنیف فرمانبر امامى بود که سفره او رنگى دیگر داشت.
روزى احنف بن قیس بر معاویه وارد شد, هنگامى که سفره انداختند, بر روى آن از همه رنگ غذا نهادند. احنف وقتى نگاهش به این سفره رنگین دوخته شد, ناگهان به گریه آمد.
معاویه پرسید: براى چه به گریه افتادى؟
احنف بن قیس گفت: به یاد على(ع) افتادم که روزى در خدمت او مشرف بودم. وقتى هنگام افطار شد, از من دعوت کرد که مهمانش شوم. نگاهم به کیسه اى در بسته افتاد که به نزد حضرت آوردند. پرسیدم: چه چیزى در کیسه است؟ حضرت على(ع) فرمود: نانى است از آرد و سبوس جو. سوال کردم: پس چرا سر آن را بستى؟ امام على(ع) فرمود: چون ترسیدم مبادا حسن و حسین آن نان ها را با روغن مخلوط کنند.(8)
على(ع) در برابر افزون طلبى
شاید کمتر کسى را به توان پیدا کرد که با دو واژه عدالت و بیت المال یا اموال عمومى, آشنایى نداشته باشد. زیرا درهرجامعه اى بین این دو, رابطه تنگاتنگى وجود دارد و در جامعه اسلامى نیز دو مقوله مهم به شمار مى رود و یکى از اساسى ترین شعار حکومت اسلامى, رعایت عدالت اسلامى در صرف بیت المال در بخش هاى گوناگون است. که عمده ترین آن, دادن حقوق افراد جامعه و جلوگیرى از افزون طلبى نامشروع عده اى است که براى خود حق خاص قائلند. و متإسفانه یکى از عوامل ناهنجارىها و کارشکنى ها در حکومت حضرت على(ع), عادت زشت و ناپسندى بود که عده اى از قبل پیدا کرده بودند و قدرت تحمل عدالت علوى را نداشتند و از ابتدا زبان به اعتراض گشودند. وقتى حضرت امیرالمومنین(ع) خواست براى اولین بار بیت المال را تقسیم کند, فرمود:
((مقدارى بیت المال در این جاست و به نحو مساوى بین افراد سیاه و سرخ و سفید تقسیم مى کنیم.)) مروان باشنیدن این کلام حضرت به طلحه و زبیر گفت: ((مراد حضرت غیر شما دو نفر نبود.))(9)
اهتمام به بیت المال
ثروت ملى بسان خون در رگهاى امت نقش حیاتى در اداره جامعه دارد و باید بدان توجه اى ویژه داشت و مهم ترین وظیفه حکومت, حراست از اموال عمومى و جلوگیرى از صرف آن در راههاى بى هوده و بى حاصل است. حضرت على(ع) در نامه اى به استانداران خود مى نویسد:
((وقتى نامه به من مى نویسید, سرقلم ها را نازک, و فاصله خطوط را کم و از زیاده گوئى و قلم فرسائى پرهیز کنید. زیرا اموال مسلمین گنجایش (چنین) ضررهائى را ندارد.))(10)
روح صرفه جوئى همان طورى که در زندگى شخصى یک ضرورت انکارناپذیر است, براى کارگزاران اهمیت مضاعف دارد. ولى متإسفانه این روزها چه مجالس ها و همایش هایى که با هزینه هاى نجومى ولى کم حاصل برپا نمى شود؟! آیا به راستى امثال این امور مورد خطاب حضرت على(ع) نیست؟!
صاحب کتاب ((الغارات)) از یکى از اساتید خود چنین نقل مى کند و مى گوید:
من بچه بودم. پدرم مرا به مسجد کوفه برد. پدرم مرا روى گردنش نشاند و من على بن ابى طالب(ع) را دیدم که در روز جمعه ـ که مسجد پراز جمعیت بود.ـ در حال ایستاده مشغول خواندن خطبه بود و با آستین لباسش خود را باد مى زند تا خود را خنک کند.
به پدرم گفتم: آیا چون هوا گرم است, امیرالمومنین(ع) با آستین لباسش خود را خنک مى کند؟
پدرم گفت: این چنین نیست, على بن ابى طالب(ع) رنج سرما و گرما را احساس نمى کند و این که مى بینى على(ع) آستین را حرکت مى دهد براى آن است که او بیش از یک پیراهن ندارد و چون این لباس را شسته و خشک نشده است, آستین را حرکت مى دهد که خشک شود.(11)
پیشگام عدالت
شخصیت هاى بزرگ تاریخ را نوعا از گفتار و نظریات علمى, اجتماعى و سیاسى آن ها مى شناسند. آیا انبیإ و اولیإ الهى را باید از چنین منظرى جستجو کرد؟
به تعبیر دیگر, منشإ عظمت و بزرگى چنین شخصیت هایى چیست؟
آنچه باعث محبوبیت بیشتر حضرت على(ع) در دلها شد, سیره عملى آن حضرت خصوصا در دوران حکومت بود. و حکومت علوى, آیینه تمام نماى شخصیت حضرت امیرالمومنین(ع) است.
او خود پیشرو در اجراى ارزشهاست و بدین جهت مى فرماید:
((به خدا سوگند! من شما را به چیزى فرمان ندادم مگر آن که پیش از دادن فرمان, خود قبل از شما انجام دادم و شما را از هیچ چیز نهى نکردم مگر آن که خود پیش از شما از آن دورى کردم.))(12)
مولا على(ع) به همراه غلامش قنبر به بازار آمد تا پیراهنى را تهیه کند. دو پیراهن را خریدارى نمود, یکى را به سه درهم و دیگرى را به دو درهم.
سپس به قنبر فرمود: ((پیراهن سه درهمى براى شما باشد.))
قنبر عرض کرد: مولاى من! این پیراهن براى شما لازم تر است, چرا که برکرسى خطابه مى نشینى و با مردم سخن مى گوئى.
حضرت فرمود: ((تو نیز جوان هستى, همراه باشدت تمایلات جوانى و از پروردگارم شرمسار مى شوم که تو را برخود مقدم ندارم.)) و بعد فرمود: از پیامبر گرامى شنیدم که مى فرمود: ((البسوهم مماتلبسون و اطعموهم مماتإکلون)); از آن چه خود بر تن مى کنید و تناول مى کنید, برآن ها(بردگان و خدمتکاران) بپوشانید و به آنان بخورانید.(13)
آیا امروز کارکنان هر شرکت و هر نهاد دولتى و مردمى همان جامه و لباس مدیران و رئیسان را برتن مى کنند و از همان امکانات غذایى برخوردارند؟
بیایید همه به سوى راه و رسم ((نظام نبوى و علوى)) بازگردیم.
پى نوشتها:
1 ـ تاریخ طبرى, ج 4, ص 439.
2 ـ همان, ص 46.
3 ـ العقدالفرید, ج 4, ص 365.
4 ـ فروغ ولایت, ص 430. به نقل از وقعه صفین, ص 5.
5 ـ صحیفه نور, ج 17, ص 218.
6 و 7 ـ نهج البلاغه, نامه ها, ش 45.
8 ـ به سوى دولت کریمه, ص 38, به نقل از اصل الشیعه و اصولها, آل کاشف الغطإ.
9 ـ روضه کافى, ج 8, ص 69.
10 ـ بحارالانوار, ج 76, ص 49.
11 ـ الغارات, ج 1, ص 98.
12 ـ نهج البلاغه, خطبه, 174.
13 ـ بحارالانوار, ج 40, ص 324.
این مقاله نگاهى گذرا دارد به مهم ترین ویژگى حکومت حضرت على(ع), یعنى بىآلایشى و مقابله شدید با تشریفات که از گذشتگان به ارث باقى مانده بود.
حکومت بىآلایش
هر نظام وحکومتى مبتنى بر اصولى است که در آن نهادینه مى شود و حکومت را با این اصول باید مورد ارزیابى قرار داد. نظام اصیل اسلامى که پایه هاى آن در عصر رسالت نبوى پى ریزى شد و در زمان کوتاه ولایت علوى شکوفا گشت, مهم ترین ویژگى این حکومت, سادگى و دورى از هرگونه تشریفات زائد بود; به طورى که ستاد حکومت و اداره جامعه ـ دارالاماره ـ آن مسجدى بود که در آن عبادت و احکام الهى به مردم ابلاغ مى شد و مسلمانان به فرمان پیامبر به جنگ فرا خوانده مى شدند. و پیامبر(ص) با این چنین حکومتى توانست دو امپراطورى بزرگ ایران و روم را به زانو در آورد و در مقابل, دلهاى پا برهنگان عالم را به خود جذب کند و بذر عشق را در قلوبشان بیفشاند. ولى دیرى نپایید که این اصل ساده زیستى و زهد همچون دیگر اصول یکى پس از دیگرى به دست فراموشى سپرده شد و تشریفات جاى آن را گرفت و زیبائى هاى زندگى ساده حاکمان اسلامى رخت بربست و یک حرکت ارتجاعى خزنده جایگزین حرکت اصیل اسلامى گشت و این انحراف ثمره تلخ سقیفه بود که در سایه آن, حاکمان فاقد شرایط و مرفهان بى دردى همچون معاویه که لیاقت نشستن بر مسند حکومت حتى براى ساعتى را نداشتند,(1) کرسى قدرت را در دست گرفتند.
دو رسالت مهم
نقطه آغاز بدعت ها بعد از پیامبر اکرم(ص) از طرف حاکمان و برخى دست اندر کاران حکومت بود. انحراف حکومت اسلامى به تدریج تشریفات و فرهنگ جاهلیت را به دنبال داشت و نقطه اوج این انحرافات در زمان خلیفه سوم جلوه گر شد و به عنوان یک عادت در آمد. وجامعه بااین انحرافات خوى گرفت. اولین نمونه اى که مسلمانان نظاره گر آن بودند, توسط سعد ابن ابى وقاص بعد از فتح عراق در شهر کوفه قامت برافراشت.(2) و چند صباحى نگذشته بود که بنى امیه ـ این طاغوتیان امت پیامبر(ص) ـ با در دست گرفتن قدرت, فرهنگ جاهلیت را احیا کردند و توفان مسموم تشریفات از سوى شام وزیدن گرفت و به دنبال آن کاخ نشینى براى حکومت یک امر ضرورى به شمار آمد.(3)
حکومت عدالتجوى حضرت على(ع) وارث این انحرافات و بدعتها شد و لذا دو رسالت مهم فراروى حضرت قرارگرفت و مى توان گفت که مهم ترین مشکلاتى که در برابر حکومت حضرت پدید آمد, مولود انجام این دو رسالت است: یکى احیإ سنت نبوى و محو فرهنگ جاهلیت و دیگرى برکنارى کارگزارانى که سعى در برگرداندن جامعه اسلامى به فرهنگ جاهلیت داشتند; که امثال معاویه از این نوع کارگزاران بودند.
یکى از ارزشهاى دوران حکومت پیامبر(ص) ساده زیستى حاکمان بود که فرهنگ تشریفات جایگزین آن گردید.
امیرالمومنین(ع) از ابتداى خلافت, به شدت با تشریفات به صورت هاى مختلف مبارزه کرد و به احیاى سنت پیامبر(ص) همت گماشت.
زمانى که آن بزرگوار از مدینه به کوفه آمد, پیشنهاد شد که به دارالاماره اى رود که سعد ابن ابى وقاص بنا کرده بود, ولى حضرت نپذیرفت و همچون رسول خدا(ص) ـ مسجد کوفه ـ را محل حکومت خود قرار داد. چرا که از نگاه او اساس کاخ نشینى با روح اسلام منافات داشت و از این رو فرمود: ((قصر, مرکز تباهى و فساد است.))(4)
بزرگ ترین آفتى که امروز نظام اسلامى ما را تهدید مى کند, همان آفت تاریخى تشریفات است که جامعه اسلامى بعد از پیامبر(ص) بدان دچار شد. یعنى نفوذ فرهنگ طاغوتیان و صاحبان زرو زور و تزویر ((رسانه هاى انحرافى)) در قلب حکومت اسلامى.
امام راحل(ره) این ناخداى کشتى انقلاب مى فرماید:
((آن روزى که دولت ما توجه به کاخ پیدا کرد, آن روز است که باید ما فاتحه دولت و ملت را بخوانیم... . آن روزى که مجلسیان خوى کاخ نشینى پیدا کنند, خداى نخواسته و از این خوى ارزنده کوخ نشینى بیرون بروند, آن روز است که ما براى این کشور باید فاتحه بخوانیم.))(5)
على(ع) در برابر اشرافى گرى
همان طورى که اشاره شد, ساده زیستى یکى از موهبت هایى بود که اسلام براى مسلمانان به ارمغان آورد و موجب گرایش دلهاى مردم به ویژه مستضعفان و پابرهنگان به اسلام گشت ولى دیرى نپایید که با شیوه اى که بعد از پیامبر اسلام(ص) در پیش گرفته شد, متإسفانه در سایه کشور گشائى و به دست آوردن غنائم, جامعه را سمت اشرافى گرى سوق دادند و این حرکت باعث سلب اعتماد توده مردم نسبت به حاکمان شد. و فرهنگ همسوئى با مرفهان بى درد, برخى استانداران و حاکمان را هم در خود فرو برد. این پدیده شوم هرگز از دیدگان تیزبین محرومان و کسى که در دامن وحى پرورش یافته بود, مخفى نماند. در آن هنگام که به حضرت خبر مى رسد که استاندارش در بصره به یک مهمانى اشرافى دعوت شده و برسر سفره رنگینى نشسته است, برمى آشوبد و استاندار را مورد سرزنش قرار مى دهد و مى فرماید:
((اى پسر حنیف! به من خبر رسید که برسر سفره اى رنگارنگ دعوت شدى و شتابان سوى آن رفتى و گمان نمى کردم که به مهمانى عده اى بروى (و با آنان همساز شوى) که مستمندان و نیازمندان را از خود مى رانند و اشراف و اغنیإ را به خود مى خوانند... . اى پسر حنیف! بدان که امام و رهبر تو از دنیاى خود چیزى جز دو پاره لباس و دو قرص نان برنگزید. البته بدان که نه تو (ونه هیچ احدى) ناى چنین زندگى را ندارید و لکن مرا با پرهیز کارى و پاکدامنى و تلاش و کوشش یارى کنید....))(6)
سفره على(ع)
مهم ترین دغدغه امیرالمومنین(ع) این است که مبادا کارگزاران او ساده زیستى را فراموش کنند و همچون گذشتگان تشریفات را براى خود عادت گردانند و به این خاطر است که آنان را به پیروى از امام و رهبر خود فرا مى خواند و مى فرماید:
((الا و ان لکل مإموم اماما یقتدى به; هر پیروى, امام و رهبرى دارد که به آن اقتدإ مى کند.(7)
این کلام امام(ع) مشعل فروزانى است که رهروان راستین هدایت را به مکه سعادت مى رساند. و ملاک رسیدن به فرداى سعادتمند این است که آدمى بداند که حقیقتا دنباله روى چه کسانى است؟ و عثمان بن حنیف فرمانبر امامى بود که سفره او رنگى دیگر داشت.
روزى احنف بن قیس بر معاویه وارد شد, هنگامى که سفره انداختند, بر روى آن از همه رنگ غذا نهادند. احنف وقتى نگاهش به این سفره رنگین دوخته شد, ناگهان به گریه آمد.
معاویه پرسید: براى چه به گریه افتادى؟
احنف بن قیس گفت: به یاد على(ع) افتادم که روزى در خدمت او مشرف بودم. وقتى هنگام افطار شد, از من دعوت کرد که مهمانش شوم. نگاهم به کیسه اى در بسته افتاد که به نزد حضرت آوردند. پرسیدم: چه چیزى در کیسه است؟ حضرت على(ع) فرمود: نانى است از آرد و سبوس جو. سوال کردم: پس چرا سر آن را بستى؟ امام على(ع) فرمود: چون ترسیدم مبادا حسن و حسین آن نان ها را با روغن مخلوط کنند.(8)
على(ع) در برابر افزون طلبى
شاید کمتر کسى را به توان پیدا کرد که با دو واژه عدالت و بیت المال یا اموال عمومى, آشنایى نداشته باشد. زیرا درهرجامعه اى بین این دو, رابطه تنگاتنگى وجود دارد و در جامعه اسلامى نیز دو مقوله مهم به شمار مى رود و یکى از اساسى ترین شعار حکومت اسلامى, رعایت عدالت اسلامى در صرف بیت المال در بخش هاى گوناگون است. که عمده ترین آن, دادن حقوق افراد جامعه و جلوگیرى از افزون طلبى نامشروع عده اى است که براى خود حق خاص قائلند. و متإسفانه یکى از عوامل ناهنجارىها و کارشکنى ها در حکومت حضرت على(ع), عادت زشت و ناپسندى بود که عده اى از قبل پیدا کرده بودند و قدرت تحمل عدالت علوى را نداشتند و از ابتدا زبان به اعتراض گشودند. وقتى حضرت امیرالمومنین(ع) خواست براى اولین بار بیت المال را تقسیم کند, فرمود:
((مقدارى بیت المال در این جاست و به نحو مساوى بین افراد سیاه و سرخ و سفید تقسیم مى کنیم.)) مروان باشنیدن این کلام حضرت به طلحه و زبیر گفت: ((مراد حضرت غیر شما دو نفر نبود.))(9)
اهتمام به بیت المال
ثروت ملى بسان خون در رگهاى امت نقش حیاتى در اداره جامعه دارد و باید بدان توجه اى ویژه داشت و مهم ترین وظیفه حکومت, حراست از اموال عمومى و جلوگیرى از صرف آن در راههاى بى هوده و بى حاصل است. حضرت على(ع) در نامه اى به استانداران خود مى نویسد:
((وقتى نامه به من مى نویسید, سرقلم ها را نازک, و فاصله خطوط را کم و از زیاده گوئى و قلم فرسائى پرهیز کنید. زیرا اموال مسلمین گنجایش (چنین) ضررهائى را ندارد.))(10)
روح صرفه جوئى همان طورى که در زندگى شخصى یک ضرورت انکارناپذیر است, براى کارگزاران اهمیت مضاعف دارد. ولى متإسفانه این روزها چه مجالس ها و همایش هایى که با هزینه هاى نجومى ولى کم حاصل برپا نمى شود؟! آیا به راستى امثال این امور مورد خطاب حضرت على(ع) نیست؟!
صاحب کتاب ((الغارات)) از یکى از اساتید خود چنین نقل مى کند و مى گوید:
من بچه بودم. پدرم مرا به مسجد کوفه برد. پدرم مرا روى گردنش نشاند و من على بن ابى طالب(ع) را دیدم که در روز جمعه ـ که مسجد پراز جمعیت بود.ـ در حال ایستاده مشغول خواندن خطبه بود و با آستین لباسش خود را باد مى زند تا خود را خنک کند.
به پدرم گفتم: آیا چون هوا گرم است, امیرالمومنین(ع) با آستین لباسش خود را خنک مى کند؟
پدرم گفت: این چنین نیست, على بن ابى طالب(ع) رنج سرما و گرما را احساس نمى کند و این که مى بینى على(ع) آستین را حرکت مى دهد براى آن است که او بیش از یک پیراهن ندارد و چون این لباس را شسته و خشک نشده است, آستین را حرکت مى دهد که خشک شود.(11)
پیشگام عدالت
شخصیت هاى بزرگ تاریخ را نوعا از گفتار و نظریات علمى, اجتماعى و سیاسى آن ها مى شناسند. آیا انبیإ و اولیإ الهى را باید از چنین منظرى جستجو کرد؟
به تعبیر دیگر, منشإ عظمت و بزرگى چنین شخصیت هایى چیست؟
آنچه باعث محبوبیت بیشتر حضرت على(ع) در دلها شد, سیره عملى آن حضرت خصوصا در دوران حکومت بود. و حکومت علوى, آیینه تمام نماى شخصیت حضرت امیرالمومنین(ع) است.
او خود پیشرو در اجراى ارزشهاست و بدین جهت مى فرماید:
((به خدا سوگند! من شما را به چیزى فرمان ندادم مگر آن که پیش از دادن فرمان, خود قبل از شما انجام دادم و شما را از هیچ چیز نهى نکردم مگر آن که خود پیش از شما از آن دورى کردم.))(12)
مولا على(ع) به همراه غلامش قنبر به بازار آمد تا پیراهنى را تهیه کند. دو پیراهن را خریدارى نمود, یکى را به سه درهم و دیگرى را به دو درهم.
سپس به قنبر فرمود: ((پیراهن سه درهمى براى شما باشد.))
قنبر عرض کرد: مولاى من! این پیراهن براى شما لازم تر است, چرا که برکرسى خطابه مى نشینى و با مردم سخن مى گوئى.
حضرت فرمود: ((تو نیز جوان هستى, همراه باشدت تمایلات جوانى و از پروردگارم شرمسار مى شوم که تو را برخود مقدم ندارم.)) و بعد فرمود: از پیامبر گرامى شنیدم که مى فرمود: ((البسوهم مماتلبسون و اطعموهم مماتإکلون)); از آن چه خود بر تن مى کنید و تناول مى کنید, برآن ها(بردگان و خدمتکاران) بپوشانید و به آنان بخورانید.(13)
آیا امروز کارکنان هر شرکت و هر نهاد دولتى و مردمى همان جامه و لباس مدیران و رئیسان را برتن مى کنند و از همان امکانات غذایى برخوردارند؟
بیایید همه به سوى راه و رسم ((نظام نبوى و علوى)) بازگردیم.
پى نوشتها:
1 ـ تاریخ طبرى, ج 4, ص 439.
2 ـ همان, ص 46.
3 ـ العقدالفرید, ج 4, ص 365.
4 ـ فروغ ولایت, ص 430. به نقل از وقعه صفین, ص 5.
5 ـ صحیفه نور, ج 17, ص 218.
6 و 7 ـ نهج البلاغه, نامه ها, ش 45.
8 ـ به سوى دولت کریمه, ص 38, به نقل از اصل الشیعه و اصولها, آل کاشف الغطإ.
9 ـ روضه کافى, ج 8, ص 69.
10 ـ بحارالانوار, ج 76, ص 49.
11 ـ الغارات, ج 1, ص 98.
12 ـ نهج البلاغه, خطبه, 174.
13 ـ بحارالانوار, ج 40, ص 324.