آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۰

چکیده

متن

خطراتى که عرصه هاى مدیریت را تهدید مى کند, فراوان است. برخى از این آفتها که ضررهاى جبران ناپذیر به پیکره ى مدیریت وارد مى سازند, در این تحقیق به طور خلاصه مطرح شده اند. هدف از طرح این آفتها این است که دیدگاه اسلام را در باره ى مدیریت از نگاه آفت خیز بودن آن بدانیم. سعى ما در این نوشتار این است که خطرهایى که همواره مدیران را تهدید مى کند و علاوه بر تهدید مدیریت سازمانها, شخصیت انسانى مدیران را نیز تهدید مى کند; مطرح نماییم.
ـ غفلت در برنامه ریزى
برنامه ریزى از ارکان اساسى مدیریت است. غفلت دربرنامه ریزى از آفتهاى مدیریت است. مدیران هماره به دلیل تراکم کار, در معرض این خطر هستند. مشکلات ناخواسته نیز سبب مى شود تا مدیران به کارهاى روزمره ادارى مشغول شوند و از برنامه ریزى غفلت نمایند.
برنامه ریزى عبارت است از: ((تفکر در کلیات و جزئیات برنامه و یا به عبارت دیگر, تعیین و اتخاذ شیوه و روش هایى که ما را به بهترین نتیجه مطلوب برساند. ))(1)
برنامه ریزى در بردارنده ى هدف هاى سازمان و نقشه ى انجام کار است.(2)
غفلت از برنامه ریزى موجب انجام کارها از روى عجله و بدون تدبیر مى شود. آیات و روایات فراوانى به مذمت انجام کارها از روى عجله و بدون تدبیر پرداخته اند. حضرت على(ع) در باره ى تفکر براى انجام کارها فرمود:
((التدبیر قبل العمل یومنک من الندم))(3)
اندیشه پیش از اجراى کار, تو را از پشیمانى در امان نگه مى دارد.
غفلت از برنامه ریزى موجب پدید آمدن مشکلات ناخواسته و پیش بینى نشده مى شود. حضرت على(ع) در این باره فرمود:
((من قعد عن حیلته اقامته الشدائد))(4)
کسى که از برنامه ریزى غفلت کند, مشکلات بر او خواهند آمد.
عجله در برنامه ریزى سبب مى شود تا استفاده بهینه از کارکنان و امکانات نشود. بسیارى از مدیران به خاطر بهره مندى اداره از امکانات مناسب, از برنامه ریزى مناسب براى استفاده از آن امکانات براى رسیدن به اهداف از پیش تعیین شده غفلت مى کنند.
این دسته از مدیران در برنامه ریزى عجله مى کنند و دقت لازم را روا نمى دارند. برنامه ریزى اگر با حوصله و ظرافت خاص انجام شود, کارگرتر از امکانات مناسب براى انجام کارهاست. حضرت على(ع) در این باره فرمود:
((التلطف فى الحیله اجدى من الوسیله))(5)
ظرافت در برنامه ریزى بهتر از امکانات است. غرور باعث مى شود تا افراد خود را در مرحله اى ببینند که بى نیاز از مشورت با صاحب نظران, به برنامه ریزى بنشینند.
برخى ازمدیران به خاطر دانش فراوان و تجربه اى بسیار در مدیریت چنان دچار عجب مى شوند که حتى در جلسات برنامه ریزى به نظر دیگران احترام نمى گذارند. دربرنامه ریزى باید از نظرات همه ى صاحب نظران بهره جست. چه بسا افرادى که از دانش نظرى وتجربه ى عملى کمترى برخوردارند, اما پیشنهادها و انتقادهاى بسیار سازنده اى ارائه مى دهند. یک مدیر موفق به همه ى طرح ها, با دقت گوش مى کند و بهترین آن ها را انتخاب مى کند. حضرت على(ع) در باره ى این که خود بزرگ بینى باعث کوتاهى در برنامه ریزى مى شود, فرمود:
((من اعجب بحسن حالته قصرعن حسن حیلته))(6)
کسى که به خوبى هاى خود مغرور شود, دربرنامه ریزى کوتاهى خواهد کرد.
ـ اعتماد به سست عنصرها
مدیریت نیازمند تکیه بر نیروهاى قوى و متعهد است. راحت طلبان هرگز مشاوران خوبى نیستند. حضرت على(ع)فرمود:
((لا تتکل فى امورک على کسلان))(7)
درکارهایت به افراد تنبل تکیه نکن.
مدیر هماره باید از اعتماد به نیروهاى ضعیف و کند پرهیز نماید. اعتماد به نیروهاى سست عنصر موجب کندى روند کارها مى شود. سوگمندانه باید پذیرفت که بسیارى از طرح هاى عالى که سالیان دراز براى تصویب آن ها وقت صرف شده و صاحب نظران متخصص و متعهد فراوانى در تهیه و تکمیل آن ها زحمت کشیدند, هنگام اجرا ناکام ماند و تنها دلیل این امرهم اعتماد مسوولان به عناصرتنبل و ضعیف بود. بسیارى از طرح هاى کلان به افراد تنبل و بى اراده سپرده شد و موجب ضایع شدن بیت المال شد. مدیر هرگز نباید امور مهم را به افرادى که تنها در عرصه ى شعار جولان مى دهند, بسپارد.
ـ نداشتن سعه ى صدر
مدیریت به ابزار مختلفى نیاز دارد که یکى از ابزارهاى اصلى آن, داشتن سعه ى صدر است.
نداشتن سعه ى صدر آفت مهمى است که مدیریت را تهدید مى کند. مدیر باید بتواند در رویارویى با مشکلات, با حوصله ى فراوان به ارزیابى آن ها پرداخته و بابرنامه ریزى دقیق به حل آن ها بپردازد. مدیر در برخورد با افراد مختلف, باطرز تفکرهاى مختلف رو به رو مى شود. گاه نظرهایى صد درصد مخالف طرزتفکر او در جلسات طرح مى شود که مدیر باید قدرت تحمل آن ها را داشته باشد. مدیر باید سلیقه ى شخصى, گرایش سیاسى و علاقه ى خود به افراد و طرز تفکرهاى مختلف را فداى اهداف سازمان بنماید. حضرت على(ع) درباره ى سعه ى صدر فرمود:
((آله الریاسه سعه الصدر))(8)
ابزار ریاست, سعه ى صدر است. تنگ نظرى و کم حوصلگى در برخورد بانظرات مخالف و مشکلات پیش بینى نشده, آفت خطرناک مدیریت است. مدیر باید در برابر انتقادها از خودنرمش نشان دهد و به پیشنهادهاى رسیده توجه نماید. نداشتن سعه ى صدر موجب مى شود که نیروهاى متخصص که از لحاظ فکرى و سلیقه هاى شخصى با مدیر اختلاف دارند, با او همکارى نکنند.
ـ غفلت در انتصاب ها
حضرت على(ع) فرمود:
((لابد للناس من امیر بر او فاجر یعمل فى امرته المومن و یستمتع فیها الکافر))(9)
مردم به فرمانروا نیازدارند, خواه نیکوکار باشد یا فاسد, تا مومنان در سایه ى حکومت او به کار خود مشغول و کافران از حکومت او بهره مند شوند.
بدون مسوول گذاشتن واحدهاى سازمان, از ضعفها و آفتهاى مدیریت است. مدیر نباید هیچ یک از معاونت ها, اداره ها و واحدها و دیگر بخش هاى سازمان را بدون مسوول قرار دهد. زمانى که مدیر فردى را لایق ریاست بخشى از سازمان نمى بیند و یا به عللى مانند بروکراسى ادارى نمى تواند به سرعت فردى را به عنوان مسول بخشى از سازمان بگمارد, باید یکى از افراد سازمان را به صورت موقت به ریاست آن بخش انتخاب نماید. بلاتکلیفى کارکنان که در صورت نبودن مسوول مستقیم براى آن ها رخ مى دهد, در اندک مدتى به هرج و مرج, بى نظمى, اخلال درکارها و دیگر مشکلات منجر مى شود. بدین خاطر است که امیرالمومنین(ع) فرمود:
((وال غشوم ظلوم خیر من فتنه تدوم))(10)
حکمران فاسد و ستمگر بهتر از هرج و مرج همیشگى است.
ـ انتصاب مدیران کم تجربه
مدیریت, علمى است که آمیخته باتجربه است. یادگیرى علوم مختلف براى احراز پستها لازم است اما تجربه نیز شرطى مهم در این مورد است. چه بسا افرادزیادى که از دانش نظرى خوبى نیز برخورداربودند, اما چون تجربه اى در مدیریت نداشتند, در مدیریت ناموفق بودند. حضرت على(ع) فرمود:
((من قلت تجربته خدع))(11)
کسى که تجربه اش کم باشد, فریب خواهد خورد.
متإسفانه بسیارى از طرحهاى ملى و کلان کشور گاه به مدیرانى سپرده مى شود که کم تجربه اند. تعهد, تحصیلات عالى و دلسوزى, شروط لازم براى سپردن مسوولیت به مدیران است اما این شروط به تنهایى کفایت نمى کنند. تجربه باید ملاک اعطاى مسوولیت به افراد باشد. دادن مسوولیت به افراد کم تجربه, موجب مى شود که افراد با تجربه دلسرد شوند و دل در گروکار نبندند. انتصاب افراد کم تجربه براى مسوولیت هاى مهم, خطرى است که هماره مسوولان راتهدید مى کند. چه بسا افرادى که به خاطر ملاحظات سیاسى و به کارگماردن نیروهاى حزب اللهى و گاه به خاطر رفاقت, نیروهاى کم تجربه را به مسوولیت هاى مهم مى گمارند و ضربه اى سنگین بر پیکر سیاسى ـ اقتصادى ـ فرهنگى جامعه مى زنند.
ـ غفلت از مشورت
خداوند به حضرت محمد(ص) دستور مى دهد که با دیگران مشورت کند.(12)
حضرت على(ع) نیز به مالک اشتر فرمان مى دهد که با خردمندان مشورت کند.(13)
مشورت کردن با دیگران, شریک شدن در عقل وتجربه ى آن هاست. غفلت از مشورت موجب پناه بردن به استبداد مى شود. مدیر هماره باید خود را نیازمند مشورت با مسوولان, کارکنان و صاحب نظران ببیند. حضرت على(ع) در باره ى مشورت فرمود:
((من استبد برإیه هلک و من شاور الرجال شارکها فى عقولها))(14)
کسى که به فکر خودش استبداد بورزد, هلاک مى شود و کسى که با دیگران مشورت بورزد, با آن ها در اندیشه هایشان شریک خواهد شد.
از آفتهاى خطرناک که عرصه ى مدیریت را تهدید مى کند, این است که مدیر خود را از مشورت با دیگران بى نیاز ببیند.
ـ مدیریت از پشت درهاى بسته
هرسازمانى از اجزایى تشکیل شده است که نیازمند هماهنگى است. برنامه ریزى کوتاه مدت و درازمدت نیزجزو وظایف مدیریت است. کنترل, سازماندهى, نظارت, هدایت و رهبرى در یک سازمان به اطلاع دقیق مدیر سازمان از روند انجام کارها بستگى دارد. غفلت مدیر از روندکارهاى روزمره ى سازمان, آفت مهم مدیریت است.
حضرت على(ع) دراین باره فرمود:
((فلاتطولن احتجابک عن رعیتک فان احتجاب الولاه عن الرعیه شعبه من الضیق و قله علم بالامور))(15)
پس دورى خود از زیر دستانت را طول مده. به درستى که کناره گیرى مسوولان از زیردستان, نوعى محدودیت و کم اطلاعى از امور است.
مدیر به خاطر حضور در جلسات ادارى و کارهاى روزمره مجبور است که زمان زیادى از وقت خود را در دفتر خویش بگذراند. این امر نباید به جدایى بین مدیر و نیروها منجر شود.
زیرا محدود شدن مدیر, به اتاق کار, موجب محدودیت کانال هاى ارتباطى و اطلاع رسانى وى و عدم اطلاع او از نواقص کار مى شود.
ـ تکبر و غرور
تکبر خطرى است که همه را تهدید مى کند; اما مدیران بیش تر از همه در معرض این خطر هستند. تکبر آفت مدیریت است. حضرت محمد(ص) فرمود:
((من احب ان یتمثل له الرجال قیاما فلیتبوإ مقعده من النار.))(16)
کسى که دوست دارد دیگران رو به روى او (به خاطر احترام به او) بایستند, جایگاهش در آتش است.
غرور موجب تباهى انسان مى شود. مدیریت هنگامى ارزش است که سجایاى اخلاقى را نابود نسازد. تکبر سبب مى شود که مدیر احساس برترى نسبت به دیگران را به اندازه اى برساند که از حرکت کردن پیشاپیش کارکنان, لذت ببرد. حضرت على(ع) فرمود:
((ما ارى شیئا اضر بقلوب الرجال من خفق النعال ورإ ظهورهم))(17)
من ندیدم چیزى را که براى قلب (ایمان)هاى مردم زیان بارتر از صداى کفش ها پشت سرآن ها باشد.
ـ تندخویى
بسیارى از مردم هنوز براین عقیده اند که با رإفت و مهربانى نمى توان مدیریت کرد. برخى براین باورند که مدیر هماره باید گرزى به دست داشته باشد تا بتواند نیروها را به اطاعت از خویش وادار سازد. این افراد هماره در صددند تا تنبیه هاى ادارى را به رخ کارکنان بکشند. متاسفانه برخى, قاطعیت را با تندخویى و خشونت اشتباه گرفته اند.
قاطعیت در مدیریت امرى است لازم, اما خشونت امرى دیگر است. مدیر باید بکوشد تا علاوه براجراى دقیق دستورالعمل هاى ادارى, از راه مهربانى به اداره ى امور بپردازد. رعایت اخلاق اسلامى هیچ گاه با اجراى مدیریت درست و کارآمد تنافى نداشته است. پیامبرگرامى اسلام(ص) الگوى مدیریت اسلامى است. آن حضرت پس از تشکیل حکومت اسلامى, با قاطعیت تمام به اجراى احکام اسلامى پرداخت و مهربانى را سرلوحه ى کارهاىخویش قرار داد. امام على(ع) نیز این گونه بود. تندخویى, آفت مدیریت است وموجب هتک حرمت به مدیر مى شود. امام صادق(ع) فرمود:
((ان شئت ان تکرم فلن و ان شئت ان تهان فاخشن))(18)
اگر مى خواهى به تو احترام شود, پس نرمش داشته باش و اگر مى خواهى به تو اهانت شود, خشن باشد.
ـ مشغول شدن به کارهاى جزئى
یکى از آفتهاى مهم مدیریت این است که مدیر اهداف اصلى سازمان را رها کند و به امور جزئى ادارى بپردازد. مدیر باید بیشتر دقت و توان خود را براى اجراى اهداف سازمان صرف کند. درکشورهایى که نظام ادارى آن ها باتحولات جامعه هماهنگ نیست, مدیران به جاى پرداختن به برنامه هاى اساسى سازمانى, به امور جزئى که وظیفه ى کارکنان عادى سازمان است, مى پردازند.
هرسازمانى براى رسیدن به اهداف خویش, برنامه هایى را به عنوان برنامه هاى محورى تصویب مى کند و تمام سازمان را در خدمت آن برنامه ها قرار مى دهد. مدیر باید تمام عوامل را بسیج کند تا محورهاى اصلى سازمان را اجر کنند. پرداختن به کارهاى معمولى موجب مى شود تا مدیر از روند اجراى برنامه هاى اصلى غافل شود و این برنامه ها اجرا نشود. حضرت على(ع) دراین باره فرمود:
((یستدل على ادبار الدول باربع: تضییع الاصول و التمسک بالفروع و تقدیم الاراذل و تإخیرالافاضل))(19)
چهار چیز دلیل سقوط دولتها شمرده شده است: ضایع کردن کارهاى اصلى, مشغول شدن به کارهاى جزئى, برترى دادن افراد پست و کنارگذاشتن افراد با فضیلت.
ـ استفاده نکردن از تشویق و تنبیه
تشویق نیروهاى خوب و تنبیه نیروهاى ضعیف موجب مى شود تا انگیزه هاى بهبود کار در بین کارکنان تقویت شود. بى تفاوت بودن مدیر نسبت به سرانجام کارها و احاله ى آن ها به قوانین خشک ادارى, موجب مى شود که روح رقابت در بین کارکنان بمیرد. مدیر مى تواند با تشویق نیروهاى کارآمد و تنبیه نیروهاى خطاکار و ضعیف موجب شود که روند اجراى کارها بهبود قابل ملاحظه اى بیابد. حضرت على(ع) فرمود:
((لایکونن المحسن و المسىء عندک بمنزله سوإ فان فى ذلک تزهیدا لاهل الاحسان فى الاحسان و تدریبا لاهل الاسائه على الاسائه.))(20)
افراد نیکوکار و خطاکار در نزد تو نباید برابر باشند. زیرا این کار سبب مى شود که نیکوکاران در انجام کارهاى نیک, بى رغبت و خطاکاران در انجام بدىها, جسور شوند.
تشویق هماره با اهداى جوایز مادى و معنوى همراه است. تنبیه نیز معمولا با محروم کردن خطاکاران همراه است. گاه با یک تیر مى توان دو نشان را هدف زد. یعنى اهداى جایزه به کارکنان پرتلاش به نحوى باشد که موجب تنبیه خطاکاران شود.(21)
ـ غفلت از اندیشه هاى بزرگ مردان کوچک
مدیر باید هوادار اندیشه هاى درست باشد, ولو این اندیشه از مغز هر فردى تراوش کرده باشد. پیشنهاد و انتقاد سازنده از سوى هریک از کارکنان که باشد, مفید است. یک مدیر موفق نباید طرح ها را به خاطر طراح آن ها مد نظر داشته باشد. چه بسا افراد دون پایه ى ادارى که طرح هاى بسیار ارزشمند ارائه مى دهند. غفلت از اندیشه هاى دیگران و اکتفا به طرح هاى مسوولان از آفات بزرگ و خطرناکى است که هر مدیرى را تهدید مى کند. معمولا کارکنان عادى که مسوولیت بخشى از اداره را ندارند, به خاطر درگیر بودن دائمى باکارها از مشکلات ریز ادارى آگاه هستند. به همین خاطر مى توانند راه حل هاى مناسبى براى آن ها ارائه دهند. بها ندادن به نظرات کارکنان عادى به بهانه ى این که نظرات آن ها کوچک است, آن هم بدین خاطر که آن ها مسوول واحد, اداره یا بخشى از سازمان نیستند, از آفات مدیریت است. حضرت على(ع) در این باره فرمود:
((لاتصغرن عندک الرإى الخطیر اذا اتاک به الرجل الحقیر.))(22)
نظرات ارزشمند افراد معمولى را کوچک نشمارید.
پى نوشتها:
1 ـ مدیریت اسلامى, ص 39.
2 ـ مدیریت رفتار سازمانى, ص 014
3 ـ بحارالانوار, ج 68, ص 338.
4 ـ میزان الحکمه, ج 2, ص 551.
5 ـ همان.
6 ـ همان, ج 6, ص 46.
7 ـ همان, ج 8, ص 393.
8 ـ نهج البلاغه, حکمت 176.
9 ـ نهج البلاغه, خطبه 40.
10 ـ غررالحکم, ج ؟, ص ؟.
11ـ
12 ـ آل عمران, آیه 159.
13 ـ نهج البلاغه, نامه ى 53.
14 ـ همان, حکمت 161.
15 ـ همان, نامه ى 53.
16 ـ میزان الحکمه, ج 4, ص 8.
17 ـ همان, ج 5, ص 206.
18 ـ همان, ج 4, ص 161.
19 ـ همان, ج 3, ص 359.
20 ـ نهج البلاغه, نامه ى 53.
21 ـ حضرت على(ع) در این باره فرمود: خطاکاران را با دادن پاداش به نیکوکار, جریمه و تنبیه کن. (همان, حکمت 177.)
22 ـ میزان الحکمه, ج 4, ص 40.

تبلیغات