امام و غرب زدگى
آرشیو
چکیده
متن
ءاز جمله دغدغههاى فکرى امام خمینىقدس سرهمسئله مهم غرب زدگى مردم مسلمانخصوصا قشر تحصیل کرده و روشنفکران آنهابوده است. او بارها و در موارد متعدد به عواملایجاد و گسترش غرب زدگى و خطرات وپىآمدهاى سوء آن در کشورهاى اسلامى،اشاره و رهنمودهایى براى رفع و زدودن اینعارضه و بلاى عظیم از میان کشورهاىاسلامى - خصوصا از جامعه اسلامى ایران -بیان داشتهاند.
به نظر امام «غرب زدگى» یعنى عدم اتکاءمردم به توانایى بالقوه و بالفعل خود براى رفعمشکلات و اتکاء به نیروى اجنبى براى کسبترقى و کمال. و «غرب زده» کسى است که ازمحتوا تهى و هیچ گونه توانایى را در وجودخود و جامعه خود حس نمىکند تا به واسطهآن به مقاصد مادى و معنوى دستیابد و تنهاراه حل مشکلات و ترقى و کمال را در غرب وفرهنگ غربى دیده و خود را مزین به فرهنگو آداب و رسوم غربى نموده است.
خطرات غرب زدگى
امام خمینىقدس سره غرب زدگى را منشابسیارىاز بدبختىهاى ملتهاى مسلمان و ملتایران مىداند. (1) تاجایى که آن را تشبیه بهزلزله مىنمایند:
«آقا، امروز مملکت ما غرب زده است که اززلزله زده بدتر است. امروز بعضى از اشخاصدر این مملکت مىخواهند نگذارند اسلامتحقق پیدا بکند... الآن ما زلزله زده هستیم،غرب زده هستیم، همه باید دستبه همبدهیم و این راه را تا اینجا که آمدیم، باقیشهم برویم.» (2)
و در جاى دیگر، جامعه غرب زده راجامعهاى بیمار مىداند:
«مثل کشور ما مثل بیمارى است که لااقلپنجاه و چند سال بیمارى کشیده است و همهقشرها به بیمارى او دامن زدهاند و الآن از بارقشرهایى که دامن به بیمارى او مىزدند، فارغشده است، لکن بیمار است.» (3)
و اینک به بعضى از خطرات و عواقب سوءغرب زدگى که در سخنان امامقدس سره آمده است،اشاره مىشود:
الف - بىمحتوایى انسانها
از جمله پىآمدهاى غرب زدگى،بىمحتوایى افراد غرب زده است. در فرازى ازسخنان ایشان چنین آمده است:
«اى غرب زدهها! اى اجنبىزدهها! اىانسانهاى میان تهى! اى انسانهاى بىمحتوا!به خود آیید، همه چیز خودتان را غربىنکنید.» (4)
ب - جدایى انسانها از اخلاق و کرامتانسانى
امام خمینىقدس سره جامعه غرب را خالى ازانسانیت و اخلاق مىداند و ترقى و پیشرفتمادى و اقتصادى در غرب را در خدمتبشریت نمىداند. همان طورى که مىگوید:
«بسیارى از چیزهایى که درست کردهاند، برضد انسانیت درست کردهاند، این غرب استکه دارد اساس اخلاق انسانى را از بین مىبرد،این غرب است که دارد شخصیت انسانیت رااز بین مىبرد و ما خیال مىکنیم که غرب همهچیز دارد، حالا که غرب اتومبیل درست کرد،پس باید غرب همه چیز داشته باشد.» (5)
ج - خطر توحش
امام خمینىقدس سره فرهنگ غرب را خلافانسانیت انسان مىداند و آن را منشا توحش وآدم کشى معرفى مىکنند:
«غرب دارد انسان را وحشى بار مىآورد، آنوحشى که آدمخوار است، آدم کش است، آدمکش بار مىآورد.» (6)
مقایسه جامعه اسلامى با جامعه غرب
امام خمینىقدس سره در مواردى ضمن بیانمقایسه بین جامعه اسلامى با جامعه غرب، بهمضرات و خطرات غرب زدگى بیشتر اشارهمىکنند و اینک به بعضى از این مقایسههااشاره مىشود:
1 - اسلام، انسان ساز است و غرب وفرهنگ غربى نابود کننده انسان. (7)
2 - قانون اسلام، قانونى است مترقىبرخلاف قانون غرب. (8)
3 - اسلام، انسان را محب آدم و عطوف بارمىآید ولى غرب انسان را وحشى مىسازد. (9)
4 - اسلام، اقتصاد را وسیلهاى در اختیارانسان مىداند ولى غرب آن را هدفمىداند. (10)
5 - اسلام، اقتصاد و معنویت را باهم آوردهاست ولى غرب فقط اقتصاد دارد. (11)
6 - آزادى در اسلام، آزادى مشروع استولى در غرب، آزادى بىبندوبارى است. (12)
7 - آزادى در اسلام، در خدمت اخلاق استولى در غرب، مخالف با اخلاق است. (13)
8 - دانشگاه اسلامى در جهت مهارطبیعتبراى انسانیت است، بر خلافدانشگاه غربى. (14)
غرب زدگان
به نظر امام خمینىقدس سره غرب زدگاندو گروه هستند; گروهى از آنها مغرضو خائن هستند و اینها کسانى هستندکه مىگویند اسلام در حکومت دخالتنکند و در پى تشکیل جمهورىهستند که اسلامى نباشد و به عبارتىطرفدار جمهورى دموکراتیک هستندو جمهورى اسلامى را قبول ندارند وگروه دوم، جاهلانى هستند کهگفتههاى گروه اول را شنیده و باورکردهاند و قصد خیانتبه اسلام و مسلمینندارند و چه بسا گفتار و رفتار غربىها را با قصدخدمتبه مردم رواج دهند. به هرحالحکمشان با گروه اول جداست. (15) و در جاىدیگر امام، غرب زدگان را به دو گروه رهبر ومقلد تقسیم مىکنند. گروهى از غرب زدگانحالت رهبریتبراى رواج فرهنگ غربى وغربگرایى در جامعه اسلامى را دارند وگروهى دیگر جاهلانه و بدون آن که صحت وسقم افکار گروه اول را بدانند، در رواج غربزدگى کوششها مىکنند. (16)
هدف غرب از غرب زده کردن
هدف اساسى غربىها در غرب زده کردنمردم مسلمان، بهره کشى از آنها و به خدمتگرفتن امکانات و استعدادهاى سرشارآنهاست. امام خمینىقدس سره به این مساله کاملاواقف بوده و در موارد متعدد به آن گوشزدکرده است. در جایى مىفرماید: «هرچه طرفغرب بروید آنها از شما بهره مىبرند.» (17) درجاى دیگر مىگوید: «شما تصور نکنید کهاینها براى ما و براى اصلاح ما یک قدمبردارند. هرکه این را تصور بکند، این جاهلاست، که اینها بخواهند ممالک شرق یکقدم رو به ترقى برود. اینها نمىخواهند...خیال نکنید که روابط ما با آمریکا و روابط ما با- نمىدانم - شوروى و روابط ما با اینها یکچیزى است که براى ما یک صلاحى دارد. اینمثل رابطه بره با گرگ است. رابطه بره با گرگ،رابطه صلاحمندى براى بره نیست. اینهامىخواهند از ما بدوشند. اینها نمىخواهندبه ما چیزى بدهند.» (18)
راههاى تسلط فرهنگ غربى
امام خمینىقدس سره راههاى تسلط غربىها برفرهنگ مردم مسلمان را متعدد و متنوعدانسته و به بعضى از آنها اشاره مىنمایند:
1 - تضعیف اسلام.
«غربىها براى این که بتوانند بر مردممسلمان مسلط شده و آنها را زیر سلطه خودقرار دهند، از راه تضعیف اسلام با القاءشبهههاى فراوان وارد شدند. شبهه هایى ازقبیل، کهنه بودن احکام اسلام، عدم توانایىاسلام در اداره امور بشر، تضاد علم و دین وامثال آنها.» (19)
2 - جدا نمودن روحانیت از مردم
«دونقشه مىخواستند پیاده کنند... یکىاین که اسلام را در بین تودهها، دربین مردم،این را کوچکش کردند، قلمهاى اجیرآنها و تبلیغات دامنه دارشان راجع بهاین که; این اسلام مال زمان سابق بودهاست، چیزى که مال هزار و چهارصدسال پیش از این است دیگر حالا، حتىحالا هم اگر شما دیده باشید گاهىوقتها جرات نمىکنند بگویند، امامىگویند در یک کلمهاى. این یک راهبود که اسلام را اصلا از نظر مردمبیندازند. اسلام کهنه شده است، دیگرحالا وقت عصر نوینى است، حالا عصرتجدد است، حالا عصر موشک است،در عصر موشک دیگر اسلام نبایدمطرح بشود. یک راه دیگرش هم درعرض همین دنبال مىشد. این کهروحانیت را از دست مردم بگیرند. اینهادربارى اند، اینها انگلیسى اند. خودانگلیسىها تزریق مىکردند. خود انگلیسهابه مردم این طور مىگفتند که اینها انگلیسىاند، این هامنحرفند، انگلیسىاند...» (20)
3 - استفاده از عناوین مقدس و عوام پسند
غربىها و عمال آنها در کشورهاى اسلامىبراى رسیدن به مقاصد خود از عناوینىمقدس همچون ترقى، تمدن، مردم سالارى،آزادى و امثال آنها استفاده نموده ومىنمایند که به نظر امام خمینىقدس سره تمام اینواژهها جهت اغفال مردم بوده و جز دروغ چیزدیگرى نیستند. (21)
امام مىگوید: «من متاسفم از این اشخاصکه دعوى ملیت مىکنند و با اغراض ملتمخالفت مىکنند. آنها که با اسم ملیت و یااسم خلق دوستى خنجر به پشت ملتمىزنند، بیدار شوند.» (22)
غربىها نه تنها با استفاده از آن عناوین،ذهن مردم مسلمان را به خود متوجه کردندبلکه واقعیات تاریخى و مذهبى آنها را وارونهجلوه داده و چهره واقعى اسلام را در پشتپردههاى ابهام پنهان کردند. به طورى هشناختحقائق اسلام مثل شیوه حکومتعلىعلیه السلام و امثال آن براى نسل امروز بسیارمشکل شده است.
«ما امروز قبل از هر چیز وظیفه داریمتبلیغات چند صد ساله اجانب و عمالاستعمار را خنثى کنیم. کارشناسان استعماربا کمال تزویر و حیله، با اسم اسلام دوستى وشرقشناسى پردههاى ضخیمى بر چهرهنورانى اسلام کشیده و اسلام را با معمارىها ونقاشىها، ابنیه عالیه و هنرهاى زیبا معرفىنموده و حکومتهاى جائرانه ضد اسلام اموىو عباسى و عثمانى را به اسم خلافت اسلامىبه جامعهها تحویل دادهاند و چهره واقعىاسلام را در پشت این پردهها پنهان نگهداشته به طورى که امروز مشکل است ماء;ءبتوانیم حکومت اسلام و تشکیلات اساسى وسیاسى و اقتصادى و اجتماعى آن را برجوامعبشرى حتى مسلمین بفهمانیم. باید کوششکرد و پرده از تبلیغات مسموم چند صد سالهاجانب برداشت. شمانسل جوان موظفهستید غرب زدهها را از خواب بیدار کنید وفجایع حکومتهاى ضد انسانى آنها و عمالآنها را بر ملا نمائید.» (23)
4 - گرفتن روح تعهد از جوانان
«جوانهاى ما را به طورى تربیت کردهبودند که تعهد دیگر نداشتند نسبتبهگرفتارىهایى که برایشان پیش مىآمد.» (24)
5 - اجیر نمودن قلم بدستان
«ما از سرنیزهها و مسلسلها و اینها فارغشدیم. سر قلمها حالا ضد ماست. قلمها بهجاى نیزهها آمده است. مقالهها به جاىمسلسلها، حالام روى اسلام بسته شدهاست. الآن ما گرفتار سرنیزه نیستیم، ما گرفتارقلم هستیم، اهل قلم. ما گرفتار روشنفکرهاهستیم. ما گرفتار آزادى خواهها که آزادى رانمىدانند چى است، هستیم. » (25)
زمینههاى غرب زدگى
امام خمینىقدس سره عوامل و اسباب ذیل را بهعنوان زمینههاى غرب زدگى مردم خصوصاقشر تحصیل کرده و روشنفکر معرفى مىکند:
1 - احساس حقارت و ضعف نفس
امام خمینىقدس سره احساس حقارت و ضعفنفس و خودکم بینى در مقابل قدرتهاى بزرگرا از جمله زمینههاى مهم غرب زدگى معرفىمىنمایند. در جایى مىگویند: «این براى ایناست که ما خودمان را باختهایم در مقابلغرب، شرق خودش را باخته است. تا از اینخودباختگى بیرون نیاید، تا محتواى خودشرا پیدا نکند، نمىتواند مستقل باشد.» (26)
و در جاى دیگر مىگوید: «من باید به مصادرامور بگویم که اخطار کنم که این قدر ضعفنفس به خرج ندهید، دنبال این نباشید کهفرم غربى پیدا کنیم. بیچارگى ما این است کهدنبال این هستیم که فرم غربى پیدا کنیم، دادگسترى ما، دادگسترى غربى باشد، قوانینما، قوانین غربى باشد.» (27)
2 - عدم آگاهى نسبتبه احکام و قوانینمترقى اسلام
امام مىگوید: «این قدر ضعیفالنفسنباشید، ما قانون غنى داریم، ما قانون الهىداریم. آنهایى که فرم غربى را بر فرم الهىترجیح مىدهند، اینها از اسلام اطلاعندارند. آنهایى که مىگویند نمىشود اسلام رادر این زمان پیاده کرد، براى این است کهاسلام را نشناختهاند، نمىفهمند چهمىگویند.» (28)
3 - تمام کمالات را در غرب دیدن
امام مىگوید: «ما باورمان آمده است کههمه چیزها در غرب است. خیر، آن چیزى کهدرغرب است، ربیتحیوان درنده است.» (29)
فراموشى مفاخر اسلام و ایران
از منظر امام، فراموشى مفاخر اسلام وایران زمینهاى براى خود باختگى و غربزدگى مىباشد و مردم چون نسبتبه اینمفاخر اطلاع کافى ندارند خود را از هرگونهافتخار اسلامى و ملى خالى دیده، توجه بهمفاخر غرب مىنمایند. امام مىگوید: «آنهاهمچو کردند که مغز ما را این طور بار آوردندکه اگر بخواهیم یک چیزى بشویم، کتابمىنویسیم اولش هم اسم یکى از آنها بایدباشد، تا کتابمان را بخرند. جوانهاى مابخواهند کتاب بخرند اگر چنانچه با اسممارکس باشد و لنین باشد، مشترى زیاد است.اگر به اسم شیخ الرئیس باشد نه، با این تماماینها یک صفحه از کتب شیخ الرئیس رانمىتوانند بفهمند ولى معذلک چون شرقىاست و غربى نیست، از این جهت ملاصدرا رااسمش را نشنیدند. ملاصدرا اصلا اسمش رانشنیدند و ملاهادى (سبزوارى) ما را اسمشرا نشنیدند اما رجال آنها همه، همههست.» (30)
عوامل رفع غرب زدگى
امام خمینىقدس سره براى درمان بیمارى غربزدگى و پیشگیرى و جلوگیرى از مفاسد وخسارتهاى آن راه حلهاى فراوانى راپیشنهاد مىدهند که به طور خلاصه به آنهاپرداخته مىشود:
1 - خود اتکائى و خود باورى
امام مىگوید: «ما همه چیز را باختیم. حالادزدها را بیرون کردیم اما خودمان را پیدانکردیم باید خودمان را پیدا کنیم. شرق بایددر غرب را ببندد. در غرب را به روى خودشببندد. تا غرب راه به اینجا دارد، شما بهاستقلال خودتان نمىرسید و تا اینغربزدههایى که در همه جا موجوداند، از اینمملکت نروند یا اصلاح نشوند، شما بهاستقلال نخواهید رسید. اینها نمىگذارند.ما باید خودمان را پیدا کنیم تا بتوانیم سرپاىخودمان بایستیم و بفهمیم ما هم موجودىهستیم.» (31) و نیز مىگوید: «اساس همهشکستها و پیروزىها از خود آدم شروعمىشود. انسان اساس پیروزى است و اساسشکست است. باور انسان اساس تمام اموراست. غربیان و در سابق انگلستان و بعد از اوآمریکا و سایر کشورهاى قدرتمند دنبال اینبودند که با تبلیغات دامنه دار خودشان بهممالک ضعیف باور بیاورند که ناتوانند، باوربیاورند که اینها نمىتوانند هیچ کارى انجامبدهند. اینها باید در صنعت، در نظام، دراداره کشورها، دستشان به طرف قدرتهاىبزرگ از شرق و غرب دراز باشد.» (32) و در جاىدیگر مىگوید: «شما دیدید که قیام کردید و درمقابل قدرتهاى بزرگ ایستادید و حریتخودتان را در عین حالى که همه جدیتداشتند که باشد، عقب زدید، معلوم شد،مىشود مقابل غرب ایستاد، مىشود حتىجلو قدرتهاى غرب ایستاد، در این قضیهخودتان را پیدا کردید، دیدید که ما خودمانهم مىتوانیم با مشتخالى جلو برویم، درفرهنگ هم باید خودتان را پیدا کنید.» (33)
2 - تحول و انقلاب فرهنگى
امام مىگوید: «شما باید مستقل باشید. ورشد انسانى پیدا بکنید. بچهها را، جوانهاىما را رشد انسانى بدهید، دولتباید درستتوجه بکند که رؤسایى را که انتخاب مىکندبراى دانشگاهها، براى مدارس، معلمینى راکه انتخاب مىکنند آنها براى تربیت اطفال،اینها باید متحول بشود از حال سابق و کسانىکه سابق در خدمت اشخاص بیگانه بودند یادر خدمت طاغوت بودند، حال ثانیا نیایند وبچههاى ما را باز به عقب برانند، این هم یکمطلبى است که در فرهنگ بسیار مهم است وبالاخره باید فرهنگ متحول بشود به یکفرهنگ سالم، به یک فرهنگ مستقل، و یکفرهنگ انسانى.» (34)
و در جاى دیگر مىگوید: «اگر فرهنگ،فرهنگ صحیح باشد، جوانهاى ما صحیح بارمىآیند.» (35)
و نیز مىگوید: «استقلال و موجودیتهرجامعه از استقلال فرهنگ آن نشاتمىگیرد و ساده اندیشى است که گمان شود باوابستگى فرهنگى، استقلال در ابعاد دیگر یایکى از آنها امکانپذیر است. بىجهت و منباب اتفاق نیست که هدف اصلى استعمارگران که در راس تمام اهداف آنان است،هجوم به فرهنگ جوامع زیر سلطه است.» (36)
3 - اصلاح صدا و سیما
امام مىگوید: «اهمیت تلویزیون بیشتر ازهمه است، اهمیت رادیو تلویزیون بیشتر ازهمه است، این دستگاهها، دستگاههاىتربیتى است، باید تمام اقشار ملتباایندستگاهها تربیتبشوند، یک دانشگاهعمومى است. دانشگاهها دانشگاههاىموضعى است، این دانشگاه عمومى است،یعنى دانشگاهى است که در تمام سطح کشورگسترده است، این باید از آن عمل دانشگاه را،از آن به آن اندازهاى که مىشود، استفاده کرد.باید این دانشگاه، دانشگاهى باشد که بعد ازچند سال تمام قشر ملت را روشن کند، تمامرا مبارز بار بیاورد، تمام را متفکر بار بیاورد،تمام اینها را مستقل بار بیاورد، آزادمنش باربیاورد، از غربزدگى بیرون کند، استقلال بهمردم بدهد، این از همه چیزهایى که در ایندستگاهها هست، مهمتر است و این وظیفهدارد که با مردم، حکم معلم و شاگرد داشتهباشد.» (37)
4 - افشاء توطئههاى غربىها
امام مىگوید: «شما نسل جوان موظفهستید غربزدهها را از خواب بیدار کنید وفجایع حکومتهاى ضد انسانى آنها و عمالآنها را بر ملا نمائید و طرز حکومت اسلام را کهمع الاسف بسیار عمر کوتاهى داشت و درهمان چند صباح راه و روش اسلام را درولایت و والى روشن کرد، به جوامع عموما و بهفرزندان اسلام خصوصا گوشزد کنید و صفوفخود را فشردهتر نمائید.» (38)
5 - افشاء مفاسد فرهنگ غرب
امام مىگوید: «باید کوشش کنید مفاسدفرهنگ حاضر را بررسى کرده و به اطلاعملتها برسانید و با واستخداوند متعال آنرا عقب زده و به جاى آن فرهنگ اسلامىانسانى را جایگزین کنید تا نسلهاى آینده باروش آن که انسانسازى و عدل پرورى است،تربیتشوند، باید کوشش کنید تا طرزحکومت اسلام و رفتار حکام اسلامى را باملتهاى مسلمان به اطلاع دنیا برسانید.» (39)
6 - رواج اخلاق اسلامى در دانشگاهها
امام مىگوید: «اگر دانشگاههاى ما تربیتاسلامى و اخلاق اسلامى داشت، میدان زد وخورد عقایدى که مضر به حال این مملکتاست نمىشد، اگر اخلاق اسلامى در ایندانشگاهها بود این زد و خوردهایى که براى مابسیار سنگین است، تحقق پیدا نمىکرد.اینها براى این است که اسلام را نمىدانند وتربیت اسلامى ندارند.» (40)
7 - توجه به قدرت معنوى ملت اسلام
امام مىگوید: «امروز زمانى است که ملتهاچراغ راه روشنفکران شوند و آن را ازخودباختگى و زبونى در مقابل شرق و غربنجات دهند که امروز روز حرکت ملتهاست وآنان هادى هدایت کنندگان تاکنونند. بدانیدکه قدرت معنوى شما برهمه قدرتها چیره وقریب یک میلیارد جمعیتشما با خزائنبىپایان مىتواند تمام قدرتها را درهمبشکند.» (41)
8 - تقویت تبلیغات اسلامى
امام گوید: «در مقابل همه تبلیغاتى کهمىشود، از هر جور تبلیغى که مىشود، جواببدهید و آشنا کنید ممالک دیگر را، کشورهاىدیگر را به آن چیزى که در ایران هست و آنطورى که در ایران مىگذرد. آشنا کنید مردمرا به اسلام و به نهضت اسلامى و انقلاباسلامى.» (42)
9 - تغییر بنیادین برنامههاى آموزشىدانشگاهها
امام مىگوید: «یکى از مسائل بسیار مهم درتمام دستگاهها خصوصا دانشگاهها ودبیرستانها تغییرات بنیادى در برنامهها وخصوصا برنامههاى تحصیلى و روش آموزشو پرورش است که دستگاه فرهنگ ما از غربزدگى و از آموزش هاىاستعمارى نجاتیابد.» (43)
10- پرهیز از تفرقه
امام مىگوید: «حکومت اسلامى و خواستملت ما براى همین است که نفوذ غرب و همهکشورها در ایران از بین ببرد. وقتى یک ملتباتمام اقشار آن براى یک هدف قیام کردند،هیچ نفوذى نمىتواند خلاف آن را تحمیلکند.» (44)
11 - توجه به قوانین مترقى اسلام
امام مىگوید: «ملت ایران با داشتن مکتبىمترقى چون اسلام، دلیلى ندارد که براىپیشرفت و تعالى خود از الگوهاى غربى و یاکشورهاى کمونیست تقلید کند.» (45)
امام راحلقدس سره عوامل متعدد دیگرى را نیزبراى زدودن عارضه غربزدگى از چهره جامعهاسلامى معرفى مىکنند که عناوین آنها را بهخاطر اختصار ذکر مىکنیم:
اتحاد حوزه و دانشگاه، جلوگیرى از شایعهپراکنى حکومتهاى استعمارگر، پرهیز ازاختلافات داخلى، القاء فرهنگ صحیحاسلامى، استقلال اقتصادى، استقلالسیاسى، اسلامى کردن دانشگاهها، نصبمسؤولین صالح، آزادى در پناه اسلام،پایدارى دراصول اساسى اسلام و انقلاب،اصلاح جامعه از غربزدهها، جنبه الهى دادنبه علوم و فنون، پیروى مردم از روحانیت،پرهیز از تشریفات، عجین کردن تخصص باتعهد، کوشش در جهت تهذیب خود ودیگران، تقویت مساجد و...
کلام آخر آن که از مجموع مبانى امامخمینىقدس سره در مورد رفع و زدودن عارضه غربزدگى از خود و جامعه اسلامى، به دستمىآید که وظیفه فعلى و همیشگى مردم ومسؤولین نظام اسلامى شناخت هرچه بیشتراصول و فروع اسلام و شناساندن آن همراهبامحور قراردادن قرآن کریم در زندگى و توجهبه اصل اساسى ولایت فقیه در جامعه اسلامىمىباشد و در این صورت است که سدىمحکم در برابر فرهنگ منحط غرب ایجادشده و فرهنگ اصیل اسلامى که مایه ترقى وشکوفائى و سعادت مردم جهان است، حفظ وبلکه گسترش داده مىشود. به امید آن روزىکه فرهنگ اصیل اسلامى در سرتاسر جهان باعزت و سربلندى گسترش یابد.
پىنوشتها:
1 - صحیفه نور، ج 11، ص 183.
2 - همان، ج 7، ص 120.
3 - همان، ج 10، ص 120.
4 - همان، ج 7، ص 53.
5 تا 9 - همان. ص 66.
10 - همان، ص 72.
11 - همان، ص 78.
12 و 13 - همان، ص 81.
14 - همان، ج 8، ص 6.
15 - همان، ج 7، ص 81.
16 - همان، ج 9، ص 9.
17 - همان، ج 7، ص 85.
18 - همان، ج 10، ص 55.
19 و 20 - همان، ج 9، ص 25.
21 - همان، ج 3، ص 156.
22 - همان، ج 5، ص 183.
23 - همان، ج 1، ص 152.
24 - همان، ج 9، ص 109.
25 - همان، ج 7، ص 23.
26 - همان، ج 9، ص 9.
27 و 28 - همان، ج 5، ص 125.
29 - همان، ج 7، ص 81.
30 - همان، ج 9، ص 9.
31 - همان، ج 10، ص 74.
32 - همان، ج14، ص193.
33 - همان، ج 11، ص 183.
34 - همان، ج 5، ص 198.
35 - همان، ج 1، ص 276.
36 - همان، ج15، ص160.
37 - همان، ج 5، ص 198.
38 - همان، ج 1، ص 152.
39 - همان، ص 161.
40 - همان، ج 12، ص 52.
41 - همان، ج 13، ص 80.
42 - همان، ص 260.
43 -همان، ج 9، ص 185.
44 - همان، ج 3، ص 88.
45 - همان، ص 156.
به نظر امام «غرب زدگى» یعنى عدم اتکاءمردم به توانایى بالقوه و بالفعل خود براى رفعمشکلات و اتکاء به نیروى اجنبى براى کسبترقى و کمال. و «غرب زده» کسى است که ازمحتوا تهى و هیچ گونه توانایى را در وجودخود و جامعه خود حس نمىکند تا به واسطهآن به مقاصد مادى و معنوى دستیابد و تنهاراه حل مشکلات و ترقى و کمال را در غرب وفرهنگ غربى دیده و خود را مزین به فرهنگو آداب و رسوم غربى نموده است.
خطرات غرب زدگى
امام خمینىقدس سره غرب زدگى را منشابسیارىاز بدبختىهاى ملتهاى مسلمان و ملتایران مىداند. (1) تاجایى که آن را تشبیه بهزلزله مىنمایند:
«آقا، امروز مملکت ما غرب زده است که اززلزله زده بدتر است. امروز بعضى از اشخاصدر این مملکت مىخواهند نگذارند اسلامتحقق پیدا بکند... الآن ما زلزله زده هستیم،غرب زده هستیم، همه باید دستبه همبدهیم و این راه را تا اینجا که آمدیم، باقیشهم برویم.» (2)
و در جاى دیگر، جامعه غرب زده راجامعهاى بیمار مىداند:
«مثل کشور ما مثل بیمارى است که لااقلپنجاه و چند سال بیمارى کشیده است و همهقشرها به بیمارى او دامن زدهاند و الآن از بارقشرهایى که دامن به بیمارى او مىزدند، فارغشده است، لکن بیمار است.» (3)
و اینک به بعضى از خطرات و عواقب سوءغرب زدگى که در سخنان امامقدس سره آمده است،اشاره مىشود:
الف - بىمحتوایى انسانها
از جمله پىآمدهاى غرب زدگى،بىمحتوایى افراد غرب زده است. در فرازى ازسخنان ایشان چنین آمده است:
«اى غرب زدهها! اى اجنبىزدهها! اىانسانهاى میان تهى! اى انسانهاى بىمحتوا!به خود آیید، همه چیز خودتان را غربىنکنید.» (4)
ب - جدایى انسانها از اخلاق و کرامتانسانى
امام خمینىقدس سره جامعه غرب را خالى ازانسانیت و اخلاق مىداند و ترقى و پیشرفتمادى و اقتصادى در غرب را در خدمتبشریت نمىداند. همان طورى که مىگوید:
«بسیارى از چیزهایى که درست کردهاند، برضد انسانیت درست کردهاند، این غرب استکه دارد اساس اخلاق انسانى را از بین مىبرد،این غرب است که دارد شخصیت انسانیت رااز بین مىبرد و ما خیال مىکنیم که غرب همهچیز دارد، حالا که غرب اتومبیل درست کرد،پس باید غرب همه چیز داشته باشد.» (5)
ج - خطر توحش
امام خمینىقدس سره فرهنگ غرب را خلافانسانیت انسان مىداند و آن را منشا توحش وآدم کشى معرفى مىکنند:
«غرب دارد انسان را وحشى بار مىآورد، آنوحشى که آدمخوار است، آدم کش است، آدمکش بار مىآورد.» (6)
مقایسه جامعه اسلامى با جامعه غرب
امام خمینىقدس سره در مواردى ضمن بیانمقایسه بین جامعه اسلامى با جامعه غرب، بهمضرات و خطرات غرب زدگى بیشتر اشارهمىکنند و اینک به بعضى از این مقایسههااشاره مىشود:
1 - اسلام، انسان ساز است و غرب وفرهنگ غربى نابود کننده انسان. (7)
2 - قانون اسلام، قانونى است مترقىبرخلاف قانون غرب. (8)
3 - اسلام، انسان را محب آدم و عطوف بارمىآید ولى غرب انسان را وحشى مىسازد. (9)
4 - اسلام، اقتصاد را وسیلهاى در اختیارانسان مىداند ولى غرب آن را هدفمىداند. (10)
5 - اسلام، اقتصاد و معنویت را باهم آوردهاست ولى غرب فقط اقتصاد دارد. (11)
6 - آزادى در اسلام، آزادى مشروع استولى در غرب، آزادى بىبندوبارى است. (12)
7 - آزادى در اسلام، در خدمت اخلاق استولى در غرب، مخالف با اخلاق است. (13)
8 - دانشگاه اسلامى در جهت مهارطبیعتبراى انسانیت است، بر خلافدانشگاه غربى. (14)
غرب زدگان
به نظر امام خمینىقدس سره غرب زدگاندو گروه هستند; گروهى از آنها مغرضو خائن هستند و اینها کسانى هستندکه مىگویند اسلام در حکومت دخالتنکند و در پى تشکیل جمهورىهستند که اسلامى نباشد و به عبارتىطرفدار جمهورى دموکراتیک هستندو جمهورى اسلامى را قبول ندارند وگروه دوم، جاهلانى هستند کهگفتههاى گروه اول را شنیده و باورکردهاند و قصد خیانتبه اسلام و مسلمینندارند و چه بسا گفتار و رفتار غربىها را با قصدخدمتبه مردم رواج دهند. به هرحالحکمشان با گروه اول جداست. (15) و در جاىدیگر امام، غرب زدگان را به دو گروه رهبر ومقلد تقسیم مىکنند. گروهى از غرب زدگانحالت رهبریتبراى رواج فرهنگ غربى وغربگرایى در جامعه اسلامى را دارند وگروهى دیگر جاهلانه و بدون آن که صحت وسقم افکار گروه اول را بدانند، در رواج غربزدگى کوششها مىکنند. (16)
هدف غرب از غرب زده کردن
هدف اساسى غربىها در غرب زده کردنمردم مسلمان، بهره کشى از آنها و به خدمتگرفتن امکانات و استعدادهاى سرشارآنهاست. امام خمینىقدس سره به این مساله کاملاواقف بوده و در موارد متعدد به آن گوشزدکرده است. در جایى مىفرماید: «هرچه طرفغرب بروید آنها از شما بهره مىبرند.» (17) درجاى دیگر مىگوید: «شما تصور نکنید کهاینها براى ما و براى اصلاح ما یک قدمبردارند. هرکه این را تصور بکند، این جاهلاست، که اینها بخواهند ممالک شرق یکقدم رو به ترقى برود. اینها نمىخواهند...خیال نکنید که روابط ما با آمریکا و روابط ما با- نمىدانم - شوروى و روابط ما با اینها یکچیزى است که براى ما یک صلاحى دارد. اینمثل رابطه بره با گرگ است. رابطه بره با گرگ،رابطه صلاحمندى براى بره نیست. اینهامىخواهند از ما بدوشند. اینها نمىخواهندبه ما چیزى بدهند.» (18)
راههاى تسلط فرهنگ غربى
امام خمینىقدس سره راههاى تسلط غربىها برفرهنگ مردم مسلمان را متعدد و متنوعدانسته و به بعضى از آنها اشاره مىنمایند:
1 - تضعیف اسلام.
«غربىها براى این که بتوانند بر مردممسلمان مسلط شده و آنها را زیر سلطه خودقرار دهند، از راه تضعیف اسلام با القاءشبهههاى فراوان وارد شدند. شبهه هایى ازقبیل، کهنه بودن احکام اسلام، عدم توانایىاسلام در اداره امور بشر، تضاد علم و دین وامثال آنها.» (19)
2 - جدا نمودن روحانیت از مردم
«دونقشه مىخواستند پیاده کنند... یکىاین که اسلام را در بین تودهها، دربین مردم،این را کوچکش کردند، قلمهاى اجیرآنها و تبلیغات دامنه دارشان راجع بهاین که; این اسلام مال زمان سابق بودهاست، چیزى که مال هزار و چهارصدسال پیش از این است دیگر حالا، حتىحالا هم اگر شما دیده باشید گاهىوقتها جرات نمىکنند بگویند، امامىگویند در یک کلمهاى. این یک راهبود که اسلام را اصلا از نظر مردمبیندازند. اسلام کهنه شده است، دیگرحالا وقت عصر نوینى است، حالا عصرتجدد است، حالا عصر موشک است،در عصر موشک دیگر اسلام نبایدمطرح بشود. یک راه دیگرش هم درعرض همین دنبال مىشد. این کهروحانیت را از دست مردم بگیرند. اینهادربارى اند، اینها انگلیسى اند. خودانگلیسىها تزریق مىکردند. خود انگلیسهابه مردم این طور مىگفتند که اینها انگلیسىاند، این هامنحرفند، انگلیسىاند...» (20)
3 - استفاده از عناوین مقدس و عوام پسند
غربىها و عمال آنها در کشورهاى اسلامىبراى رسیدن به مقاصد خود از عناوینىمقدس همچون ترقى، تمدن، مردم سالارى،آزادى و امثال آنها استفاده نموده ومىنمایند که به نظر امام خمینىقدس سره تمام اینواژهها جهت اغفال مردم بوده و جز دروغ چیزدیگرى نیستند. (21)
امام مىگوید: «من متاسفم از این اشخاصکه دعوى ملیت مىکنند و با اغراض ملتمخالفت مىکنند. آنها که با اسم ملیت و یااسم خلق دوستى خنجر به پشت ملتمىزنند، بیدار شوند.» (22)
غربىها نه تنها با استفاده از آن عناوین،ذهن مردم مسلمان را به خود متوجه کردندبلکه واقعیات تاریخى و مذهبى آنها را وارونهجلوه داده و چهره واقعى اسلام را در پشتپردههاى ابهام پنهان کردند. به طورى هشناختحقائق اسلام مثل شیوه حکومتعلىعلیه السلام و امثال آن براى نسل امروز بسیارمشکل شده است.
«ما امروز قبل از هر چیز وظیفه داریمتبلیغات چند صد ساله اجانب و عمالاستعمار را خنثى کنیم. کارشناسان استعماربا کمال تزویر و حیله، با اسم اسلام دوستى وشرقشناسى پردههاى ضخیمى بر چهرهنورانى اسلام کشیده و اسلام را با معمارىها ونقاشىها، ابنیه عالیه و هنرهاى زیبا معرفىنموده و حکومتهاى جائرانه ضد اسلام اموىو عباسى و عثمانى را به اسم خلافت اسلامىبه جامعهها تحویل دادهاند و چهره واقعىاسلام را در پشت این پردهها پنهان نگهداشته به طورى که امروز مشکل است ماء;ءبتوانیم حکومت اسلام و تشکیلات اساسى وسیاسى و اقتصادى و اجتماعى آن را برجوامعبشرى حتى مسلمین بفهمانیم. باید کوششکرد و پرده از تبلیغات مسموم چند صد سالهاجانب برداشت. شمانسل جوان موظفهستید غرب زدهها را از خواب بیدار کنید وفجایع حکومتهاى ضد انسانى آنها و عمالآنها را بر ملا نمائید.» (23)
4 - گرفتن روح تعهد از جوانان
«جوانهاى ما را به طورى تربیت کردهبودند که تعهد دیگر نداشتند نسبتبهگرفتارىهایى که برایشان پیش مىآمد.» (24)
5 - اجیر نمودن قلم بدستان
«ما از سرنیزهها و مسلسلها و اینها فارغشدیم. سر قلمها حالا ضد ماست. قلمها بهجاى نیزهها آمده است. مقالهها به جاىمسلسلها، حالام روى اسلام بسته شدهاست. الآن ما گرفتار سرنیزه نیستیم، ما گرفتارقلم هستیم، اهل قلم. ما گرفتار روشنفکرهاهستیم. ما گرفتار آزادى خواهها که آزادى رانمىدانند چى است، هستیم. » (25)
زمینههاى غرب زدگى
امام خمینىقدس سره عوامل و اسباب ذیل را بهعنوان زمینههاى غرب زدگى مردم خصوصاقشر تحصیل کرده و روشنفکر معرفى مىکند:
1 - احساس حقارت و ضعف نفس
امام خمینىقدس سره احساس حقارت و ضعفنفس و خودکم بینى در مقابل قدرتهاى بزرگرا از جمله زمینههاى مهم غرب زدگى معرفىمىنمایند. در جایى مىگویند: «این براى ایناست که ما خودمان را باختهایم در مقابلغرب، شرق خودش را باخته است. تا از اینخودباختگى بیرون نیاید، تا محتواى خودشرا پیدا نکند، نمىتواند مستقل باشد.» (26)
و در جاى دیگر مىگوید: «من باید به مصادرامور بگویم که اخطار کنم که این قدر ضعفنفس به خرج ندهید، دنبال این نباشید کهفرم غربى پیدا کنیم. بیچارگى ما این است کهدنبال این هستیم که فرم غربى پیدا کنیم، دادگسترى ما، دادگسترى غربى باشد، قوانینما، قوانین غربى باشد.» (27)
2 - عدم آگاهى نسبتبه احکام و قوانینمترقى اسلام
امام مىگوید: «این قدر ضعیفالنفسنباشید، ما قانون غنى داریم، ما قانون الهىداریم. آنهایى که فرم غربى را بر فرم الهىترجیح مىدهند، اینها از اسلام اطلاعندارند. آنهایى که مىگویند نمىشود اسلام رادر این زمان پیاده کرد، براى این است کهاسلام را نشناختهاند، نمىفهمند چهمىگویند.» (28)
3 - تمام کمالات را در غرب دیدن
امام مىگوید: «ما باورمان آمده است کههمه چیزها در غرب است. خیر، آن چیزى کهدرغرب است، ربیتحیوان درنده است.» (29)
فراموشى مفاخر اسلام و ایران
از منظر امام، فراموشى مفاخر اسلام وایران زمینهاى براى خود باختگى و غربزدگى مىباشد و مردم چون نسبتبه اینمفاخر اطلاع کافى ندارند خود را از هرگونهافتخار اسلامى و ملى خالى دیده، توجه بهمفاخر غرب مىنمایند. امام مىگوید: «آنهاهمچو کردند که مغز ما را این طور بار آوردندکه اگر بخواهیم یک چیزى بشویم، کتابمىنویسیم اولش هم اسم یکى از آنها بایدباشد، تا کتابمان را بخرند. جوانهاى مابخواهند کتاب بخرند اگر چنانچه با اسممارکس باشد و لنین باشد، مشترى زیاد است.اگر به اسم شیخ الرئیس باشد نه، با این تماماینها یک صفحه از کتب شیخ الرئیس رانمىتوانند بفهمند ولى معذلک چون شرقىاست و غربى نیست، از این جهت ملاصدرا رااسمش را نشنیدند. ملاصدرا اصلا اسمش رانشنیدند و ملاهادى (سبزوارى) ما را اسمشرا نشنیدند اما رجال آنها همه، همههست.» (30)
عوامل رفع غرب زدگى
امام خمینىقدس سره براى درمان بیمارى غربزدگى و پیشگیرى و جلوگیرى از مفاسد وخسارتهاى آن راه حلهاى فراوانى راپیشنهاد مىدهند که به طور خلاصه به آنهاپرداخته مىشود:
1 - خود اتکائى و خود باورى
امام مىگوید: «ما همه چیز را باختیم. حالادزدها را بیرون کردیم اما خودمان را پیدانکردیم باید خودمان را پیدا کنیم. شرق بایددر غرب را ببندد. در غرب را به روى خودشببندد. تا غرب راه به اینجا دارد، شما بهاستقلال خودتان نمىرسید و تا اینغربزدههایى که در همه جا موجوداند، از اینمملکت نروند یا اصلاح نشوند، شما بهاستقلال نخواهید رسید. اینها نمىگذارند.ما باید خودمان را پیدا کنیم تا بتوانیم سرپاىخودمان بایستیم و بفهمیم ما هم موجودىهستیم.» (31) و نیز مىگوید: «اساس همهشکستها و پیروزىها از خود آدم شروعمىشود. انسان اساس پیروزى است و اساسشکست است. باور انسان اساس تمام اموراست. غربیان و در سابق انگلستان و بعد از اوآمریکا و سایر کشورهاى قدرتمند دنبال اینبودند که با تبلیغات دامنه دار خودشان بهممالک ضعیف باور بیاورند که ناتوانند، باوربیاورند که اینها نمىتوانند هیچ کارى انجامبدهند. اینها باید در صنعت، در نظام، دراداره کشورها، دستشان به طرف قدرتهاىبزرگ از شرق و غرب دراز باشد.» (32) و در جاىدیگر مىگوید: «شما دیدید که قیام کردید و درمقابل قدرتهاى بزرگ ایستادید و حریتخودتان را در عین حالى که همه جدیتداشتند که باشد، عقب زدید، معلوم شد،مىشود مقابل غرب ایستاد، مىشود حتىجلو قدرتهاى غرب ایستاد، در این قضیهخودتان را پیدا کردید، دیدید که ما خودمانهم مىتوانیم با مشتخالى جلو برویم، درفرهنگ هم باید خودتان را پیدا کنید.» (33)
2 - تحول و انقلاب فرهنگى
امام مىگوید: «شما باید مستقل باشید. ورشد انسانى پیدا بکنید. بچهها را، جوانهاىما را رشد انسانى بدهید، دولتباید درستتوجه بکند که رؤسایى را که انتخاب مىکندبراى دانشگاهها، براى مدارس، معلمینى راکه انتخاب مىکنند آنها براى تربیت اطفال،اینها باید متحول بشود از حال سابق و کسانىکه سابق در خدمت اشخاص بیگانه بودند یادر خدمت طاغوت بودند، حال ثانیا نیایند وبچههاى ما را باز به عقب برانند، این هم یکمطلبى است که در فرهنگ بسیار مهم است وبالاخره باید فرهنگ متحول بشود به یکفرهنگ سالم، به یک فرهنگ مستقل، و یکفرهنگ انسانى.» (34)
و در جاى دیگر مىگوید: «اگر فرهنگ،فرهنگ صحیح باشد، جوانهاى ما صحیح بارمىآیند.» (35)
و نیز مىگوید: «استقلال و موجودیتهرجامعه از استقلال فرهنگ آن نشاتمىگیرد و ساده اندیشى است که گمان شود باوابستگى فرهنگى، استقلال در ابعاد دیگر یایکى از آنها امکانپذیر است. بىجهت و منباب اتفاق نیست که هدف اصلى استعمارگران که در راس تمام اهداف آنان است،هجوم به فرهنگ جوامع زیر سلطه است.» (36)
3 - اصلاح صدا و سیما
امام مىگوید: «اهمیت تلویزیون بیشتر ازهمه است، اهمیت رادیو تلویزیون بیشتر ازهمه است، این دستگاهها، دستگاههاىتربیتى است، باید تمام اقشار ملتباایندستگاهها تربیتبشوند، یک دانشگاهعمومى است. دانشگاهها دانشگاههاىموضعى است، این دانشگاه عمومى است،یعنى دانشگاهى است که در تمام سطح کشورگسترده است، این باید از آن عمل دانشگاه را،از آن به آن اندازهاى که مىشود، استفاده کرد.باید این دانشگاه، دانشگاهى باشد که بعد ازچند سال تمام قشر ملت را روشن کند، تمامرا مبارز بار بیاورد، تمام را متفکر بار بیاورد،تمام اینها را مستقل بار بیاورد، آزادمنش باربیاورد، از غربزدگى بیرون کند، استقلال بهمردم بدهد، این از همه چیزهایى که در ایندستگاهها هست، مهمتر است و این وظیفهدارد که با مردم، حکم معلم و شاگرد داشتهباشد.» (37)
4 - افشاء توطئههاى غربىها
امام مىگوید: «شما نسل جوان موظفهستید غربزدهها را از خواب بیدار کنید وفجایع حکومتهاى ضد انسانى آنها و عمالآنها را بر ملا نمائید و طرز حکومت اسلام را کهمع الاسف بسیار عمر کوتاهى داشت و درهمان چند صباح راه و روش اسلام را درولایت و والى روشن کرد، به جوامع عموما و بهفرزندان اسلام خصوصا گوشزد کنید و صفوفخود را فشردهتر نمائید.» (38)
5 - افشاء مفاسد فرهنگ غرب
امام مىگوید: «باید کوشش کنید مفاسدفرهنگ حاضر را بررسى کرده و به اطلاعملتها برسانید و با واستخداوند متعال آنرا عقب زده و به جاى آن فرهنگ اسلامىانسانى را جایگزین کنید تا نسلهاى آینده باروش آن که انسانسازى و عدل پرورى است،تربیتشوند، باید کوشش کنید تا طرزحکومت اسلام و رفتار حکام اسلامى را باملتهاى مسلمان به اطلاع دنیا برسانید.» (39)
6 - رواج اخلاق اسلامى در دانشگاهها
امام مىگوید: «اگر دانشگاههاى ما تربیتاسلامى و اخلاق اسلامى داشت، میدان زد وخورد عقایدى که مضر به حال این مملکتاست نمىشد، اگر اخلاق اسلامى در ایندانشگاهها بود این زد و خوردهایى که براى مابسیار سنگین است، تحقق پیدا نمىکرد.اینها براى این است که اسلام را نمىدانند وتربیت اسلامى ندارند.» (40)
7 - توجه به قدرت معنوى ملت اسلام
امام مىگوید: «امروز زمانى است که ملتهاچراغ راه روشنفکران شوند و آن را ازخودباختگى و زبونى در مقابل شرق و غربنجات دهند که امروز روز حرکت ملتهاست وآنان هادى هدایت کنندگان تاکنونند. بدانیدکه قدرت معنوى شما برهمه قدرتها چیره وقریب یک میلیارد جمعیتشما با خزائنبىپایان مىتواند تمام قدرتها را درهمبشکند.» (41)
8 - تقویت تبلیغات اسلامى
امام گوید: «در مقابل همه تبلیغاتى کهمىشود، از هر جور تبلیغى که مىشود، جواببدهید و آشنا کنید ممالک دیگر را، کشورهاىدیگر را به آن چیزى که در ایران هست و آنطورى که در ایران مىگذرد. آشنا کنید مردمرا به اسلام و به نهضت اسلامى و انقلاباسلامى.» (42)
9 - تغییر بنیادین برنامههاى آموزشىدانشگاهها
امام مىگوید: «یکى از مسائل بسیار مهم درتمام دستگاهها خصوصا دانشگاهها ودبیرستانها تغییرات بنیادى در برنامهها وخصوصا برنامههاى تحصیلى و روش آموزشو پرورش است که دستگاه فرهنگ ما از غربزدگى و از آموزش هاىاستعمارى نجاتیابد.» (43)
10- پرهیز از تفرقه
امام مىگوید: «حکومت اسلامى و خواستملت ما براى همین است که نفوذ غرب و همهکشورها در ایران از بین ببرد. وقتى یک ملتباتمام اقشار آن براى یک هدف قیام کردند،هیچ نفوذى نمىتواند خلاف آن را تحمیلکند.» (44)
11 - توجه به قوانین مترقى اسلام
امام مىگوید: «ملت ایران با داشتن مکتبىمترقى چون اسلام، دلیلى ندارد که براىپیشرفت و تعالى خود از الگوهاى غربى و یاکشورهاى کمونیست تقلید کند.» (45)
امام راحلقدس سره عوامل متعدد دیگرى را نیزبراى زدودن عارضه غربزدگى از چهره جامعهاسلامى معرفى مىکنند که عناوین آنها را بهخاطر اختصار ذکر مىکنیم:
اتحاد حوزه و دانشگاه، جلوگیرى از شایعهپراکنى حکومتهاى استعمارگر، پرهیز ازاختلافات داخلى، القاء فرهنگ صحیحاسلامى، استقلال اقتصادى، استقلالسیاسى، اسلامى کردن دانشگاهها، نصبمسؤولین صالح، آزادى در پناه اسلام،پایدارى دراصول اساسى اسلام و انقلاب،اصلاح جامعه از غربزدهها، جنبه الهى دادنبه علوم و فنون، پیروى مردم از روحانیت،پرهیز از تشریفات، عجین کردن تخصص باتعهد، کوشش در جهت تهذیب خود ودیگران، تقویت مساجد و...
کلام آخر آن که از مجموع مبانى امامخمینىقدس سره در مورد رفع و زدودن عارضه غربزدگى از خود و جامعه اسلامى، به دستمىآید که وظیفه فعلى و همیشگى مردم ومسؤولین نظام اسلامى شناخت هرچه بیشتراصول و فروع اسلام و شناساندن آن همراهبامحور قراردادن قرآن کریم در زندگى و توجهبه اصل اساسى ولایت فقیه در جامعه اسلامىمىباشد و در این صورت است که سدىمحکم در برابر فرهنگ منحط غرب ایجادشده و فرهنگ اصیل اسلامى که مایه ترقى وشکوفائى و سعادت مردم جهان است، حفظ وبلکه گسترش داده مىشود. به امید آن روزىکه فرهنگ اصیل اسلامى در سرتاسر جهان باعزت و سربلندى گسترش یابد.
پىنوشتها:
1 - صحیفه نور، ج 11، ص 183.
2 - همان، ج 7، ص 120.
3 - همان، ج 10، ص 120.
4 - همان، ج 7، ص 53.
5 تا 9 - همان. ص 66.
10 - همان، ص 72.
11 - همان، ص 78.
12 و 13 - همان، ص 81.
14 - همان، ج 8، ص 6.
15 - همان، ج 7، ص 81.
16 - همان، ج 9، ص 9.
17 - همان، ج 7، ص 85.
18 - همان، ج 10، ص 55.
19 و 20 - همان، ج 9، ص 25.
21 - همان، ج 3، ص 156.
22 - همان، ج 5، ص 183.
23 - همان، ج 1، ص 152.
24 - همان، ج 9، ص 109.
25 - همان، ج 7، ص 23.
26 - همان، ج 9، ص 9.
27 و 28 - همان، ج 5، ص 125.
29 - همان، ج 7، ص 81.
30 - همان، ج 9، ص 9.
31 - همان، ج 10، ص 74.
32 - همان، ج14، ص193.
33 - همان، ج 11، ص 183.
34 - همان، ج 5، ص 198.
35 - همان، ج 1، ص 276.
36 - همان، ج15، ص160.
37 - همان، ج 5، ص 198.
38 - همان، ج 1، ص 152.
39 - همان، ص 161.
40 - همان، ج 12، ص 52.
41 - همان، ج 13، ص 80.
42 - همان، ص 260.
43 -همان، ج 9، ص 185.
44 - همان، ج 3، ص 88.
45 - همان، ص 156.