آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۰

چکیده

متن

کتاب «الامام الاصادق و المذاهب الاربعه‏» از: اسدحیدر، در سه‏جلد (و هرجلد دو جزء) تشکیل یافته است و هرجلد، حدود 600 صحفه‏بحث غنى و سرشار از تتبع و کاوش دارد. همان گونه که از نام‏کتاب پیداست، وجهه عمده‏تر کتاب، به تحلیل مکتب فقهى و علمى وتفسیرى امام صادق(ع) در ارتباط با مذاهب چهارگانه اهل‏سنت وپیشوایان مذاهب اربعه پرداخته است.
جلد اول، از مقدمه خوب «دکتر حامد حنفى داود»، استاد ادبیات‏عرب در قاهره برخوردار است، و مقدمه‏اى که خود مولف برکتابش‏نگاشته است.
از آنجا که امام صادق(ع) بخشى از دوران خلافت امویان و بخشى ازدوره بنى عباس را درک کرده است، در آغاز کتاب، به ترسیم سیماى‏بنى‏امیه و فتنه‏انگیزى هایشان پرداخته و دوران تحول خلافت ازامویان به مروانیان را معرفى کرده و ویژگیهاى عصرى را که امام‏صادق(ع) به دنیا آمد (خلافت عبدالملک بن‏مروان)، بازگو کرده است.
تشریح دوران خلافت‏سفاح و منصور دوانیقى و برخوردهاى آنان بااولاد پیامبر و مشکلاتى را که امام صادق(ع) در هر دو دوره داشت،از مطالب دیگر این بخش است.
اشاره شد که شخصیت امام صادق(ع) همواره مورد توجه بوده است. دربخشى از کتاب به شخصیت امام صادق(ع) و سخن عالمان بزرگ درباره‏عظمت علمى آن حضرت اشاره شده است. کسانى همچون زیدبن على،منصور دوانیقى، مالک بن انس، ابوحنیفه، ابن ابى‏العوجاء، ابن‏حیان، شافعى، جاحظ، هیثمى، زرکلى، میرعلى هندى، خفاجى، زرقانى،یافعى، مناوى، فریدوجدى، پطرس بستانى، عارف ثامر و... دههاچهره دیگر از متقدمان و متاخران، با طیف‏هاى فکرى و اعتقادى‏گوناگون، از جمله افرادى‏اند که دیدگاههایشان درباره پیشواى ششم‏آورده شده است.
مکتب امام صادق(ع)
مولف، فرآورده‏هاى علمى محضر امام صادق(ع) را به یک «دانشگاه‏اسلامى‏» تشبیه مى‏کند و میراث عظیم فکرى، فقهى، حدیثى، تفسیرى وکلامى آن حضرت را مایه غناى فرهنگ اسلامى و شیعى مى‏شمارد و دربخشى از کتاب، به معرفى مکتب علمى امام صادق(ع) و دست پروردگان‏او و راویانى که از چشمه پرفیض دانش حضرتش بهره گرفته و به‏جامعه انتقال داده‏اند، پرداخته است. اشاره به برخى تالیفات وآثار این شاگردان، از جمله ابان بن تغلب، جمیل بن دراج، حمادبن عثمان، حارث بن مغیره و هشام بن حکم در همین بخش دیده‏مى‏شود.
معاصران سیاسى
تحلیل مواضع سیاسى امام صادق(ع) با خلفاى عصرخویش و شیوه‏هاى‏عملى خلفاى معاصر حضرت، بحث‏سودمند دیگرى در جلد اول کتاب است.
امام صادق(ع) به لحاظ نداشتن یاران کافى براى جهادى آشکار،بیشتر تلاش علمى داشت و مبارزه منفى را با سلطه‏هاى جائر زمان‏خود برگزیده بود. سخنان گاهى نیشدار و با کنایه امام با خلفاى‏زمان خویش، نشانه این شیوه است. وقتى منصور دوانیقى از آن حضرت‏مى‏خواهد که با دستگاه خلافت، رفت و آمد و ارتباط بهترى داشته‏باشد، پاسخ حضرت بسیار زیباست. مى‏فرماید: «نه نزد ما از دنیاچیزى است که از تو برآن بیمناک باشیم، و نه نزد تو چیزى ازآخرت است که به آن امیدوار شویم. نه تو در نعمتى هستى که براى‏تهنیت گویى به خدمت آییم و نه وضع خود را نقمت‏بار مى‏بینى ه‏تسلیت‏بگوییم. با این حساب، براى چه با تو رفت و آمد و رابطه‏داشته باشیم؟» (ص 108)
نکاتى از زندگى و سیاست زمامداران هم عصر او، یعنى عبدالملک بن‏مروان، ولید، سلیمان بن عبدالملک، عمربن عبدالعزیز، یزید بن‏عبدالملک، هشام بن عبدالملک، ابراهیم بن ولید، مروان و... ازجمله نکات این بخش است.
مذاهب اربعه
دورى گزیدن مردم از خاندان رسول خدا(ص) و عملى نکردن به سفارش‏آن حضرت در باره «ثقلین‏»، سبب شد داعیه‏دارانى به عنوان‏صاحبان مکتب و مذهب مطرح باشند و از سوى خلافت مورد حمایت قرارگیرند و مذهب رسمى و دولتى تلقى گردند. این بود که مذاهب‏چهارگانه اهل‏سنت پیش آمد، با همه جمودها و خامى‏ها و کاستى‏هایى‏که داشت.
جلوه علوم صادق آل محمد(ص)، با شناخت روساى این مذاهب و محتواى‏آنها، روشن‏تر مى‏شود. در بخشى از همین جلد، تاریخچه پیدایش‏مذاهب اهل‏سنت و زندگى پیشوایان آن چهارمذهب و ویژگیهاى هر کدام‏به طور مبسوط بیان شده است، علاوه بر مذاهب و مکاتب گوناگونى که‏در قلمرو پهناور کشورهاى اسلامى، در بغداد و مصر و جاهاى دیگرپدید آمد که نزدیک به بیست مذهب مى‏شود.
آشنایى با مذاهب چهارگانه حنفى، مالکى، شافعى و حنبلى وویژگیهاى فکرى و فقهى آنان و شرح حال ائمه این مذاهب و تدوین‏کتابهاى حدیثى و صحاح آنان از مطالب غنى در این بخش از کتاب‏است که دامنه آن به مجلدات بعدى هم کشیده مى‏شود.
مذهب جعفرى
مذهب اهل‏بیت (که به مذهب جعفرى شهرت یافته است.) درسایه تلاش‏امام باقر(ع) و امام صادق(ع) میراث گرانبهایى را به یادگارگذاشت. عوامل گوناگونى در این که این مکتب جلوه کند و گسترش‏یابد، نقش داشت. دولتهاى عباسى و اموى با همه کوششهایشان‏نتوانستند مانع رشد و گسترش فرهنگ غنى اهل‏بیت علیهم السلام‏شوند. پدیده‏هایى چون تفکر غلات هم نتوانستند مکتب اهل‏بیت علیهم‏السلام را مخدوش سازند.
اسدحیدر، با تاکید براین که مذهب جعفرى با قوت ومحتوا ودورنمایه خودش، بدون تکیه به قدرت حکومتى یا عوامل تبلیغى،گسترش یافت و بذر آن در حجاز، عراق، شام، جبل عامل، حلب، مصر،هند، ترکیه و... بارور شد و هواداران این مذهب ناب و راستین درهمه جاى جهان پراکنده شدند، به نمونه‏ها و مواردى از رواج این‏مکتب در آمریکا، روسیه، افغانستان، یمن و... اشاره مى‏کند ودردمندانه یاد مى‏کند که تاریخ تشیع، آن‏گونه که شایسته است،مورد کاوش و بررسى و تحلیل قرار نگرفته است واطلاعات گسترده وکافى از وضعیت‏شیعه و پیروان اهل‏بیت علیهم السلام در سطح جهان‏در دست نیست و مولفان کتابهاى «ملل و فرق و مذاهب‏» نیز آن‏گونه که باید، شیعه و معتقدات و پیروان و مناطق شیعه نشین رامعرفى نکرده‏اند.
جلد دوم کتاب، با بحث مبسوطترى درباره شیعه و مذهب جعفرى آغازمى‏شود و به نقد برخى گفته‏ها و نوشته‏هاى خام یا مغرضانه دیگران‏مى‏پردازد و معرفى شایسته‏اى از کسانى که اصحاب امام صادق وحاملان علم و فقه و حدیث او بودند، به عمل مى‏آورد. شخصیت‏هاى‏بارزى همچون: ابان بن تغلب، مؤمن‏الطاق و هشام بن حکم در این‏بخش، به طور بارزترى مورد توجه قرار مى‏گیرد.
در همین جلد (از ص‏269 به بعد) نمونه‏هاى جالبى از رهنمودهاى‏علمى،روایات اخلاقى، سیره و اخلاق شخصى و تعالیم ارزشمند حضرت صادق(ع)عرضه شده است. رهنمودهاى راهگشاى آن حضرت براى شیعه و پیروان‏اهل‏بیت علیهم السلام در مسائل سلوکى، اجتماعى، برخورد بادیگران، شیوه‏هاى جدال علمى و مباحثه، موضعگیرى در برابر قدرت‏هاو حکومت‏هاى وقت، در این بخش دیده مى‏شود و از «دعوت ساکت وآرام‏» که شیوه امام صادق(ع) بود، یاد مى‏کند و شاهدهاى‏ارزنده‏اى از روحیات و ویژگیهاى رفتارى وسلوکى حضرت مى‏آورد و دربخشى با عنوان «فصول من حکمه‏» کلمات قصار و حکمت‏بار وى راتقدیم خوانندگان مى‏کند.
این جلد، با تحلیلى مبسوط، با «مشکل غلات‏» که امام با آنان‏مواجه و درگیر بود، ادامه مى‏یابد و در بخش پایانى، به زندگى،آراء، افکار و حیات علمى احمدبن حنبل مى‏پردازد.
نقد دیدگاههاى مستشرقین
جلد سوم کتاب «الامام الصادق و المذاهب الاربعه‏»، بانقل و نقدآراء مستشرقین و مولفانى که درباره شیعه و معتقدات این مذهب‏سخن گفته‏اند، فصل جدیدى را در کتاب مى‏گشاید و از کج اندیشى،بغض و کینه توزى و غرض ورزى‏هاى آنان در گزارش‏هاى تاریخى درباره‏شیعه، پرده برمى‏دارد و مظلومیت‏شیعه را در این عرصه هم ترسیم‏مى‏کند.
باگذر از این بخش، مطالبى هم درباره رنج‏ها و محنت‏ها و مشکلاتى‏را که امام صادق(ع) با آنها مواجه بود، چه از سوى خلفا، چه‏از طرف فرقه‏هاى مختلف، دارد و بازهم فصلى روشن و نورانى‏درباره سخنان حکیمانه امام صادق(ع) مى‏آورد و قضاوتها ودیدگاههاى دیگران را درباره مقام علمى، اخلاص، زهد، سخاوت، صبرو شکیبایى، حلم و بردبارى، شجاعت، فراست و هیبت امام(ع) نقل‏مى‏کند.
نقد دیدگاههاى «ابوزهره‏» درکتابى که در باره امام صادق(ع)نوشته است و رد مطالب نادرست او فصل دیگرى از این جلد است.
فقه در عرصه بررسى تطبیقى
از آنجا که وجه شاخص جعفرى با مذاهب دیگر، در قلمرو فقه بوده‏است، در بخش عظیمى از جلد سوم، به فقه از دیدگاه شیعه و اهل‏سنت مى‏پردازد و با یک بررسى تطبیقى و مقایسه‏اى در ابوابى مانندوضو، غسل، تیمم، نجاسات، نماز و... به تمایزات این دو دیدگاه‏مى‏پردازد.
از آنجا که مبناى هر فقه و منابع استنباط حکم، بر اصول وپایه‏هایى استوار است، در فصلى هم به «منابع فقه‏» در شیعه وسنت مى‏پردازد.
و بالاخره بازهم به نقد تفکرات و دیدگاههاى مولفان و خاورشناسان‏و محققان غربى و نقد شخصیت موهوم و غیر واقعى «عبدالله بن‏سبا» مى‏پردازد.
در بخش پایانى کتاب، تحت عنوان «رجال الصحاح الشیعه‏» (از ص‏497 تا 582) به معرفى چهره‏هایى از راویان شیعه مى‏پردازد که درکتب صحاح اهل‏سنت و در لابلاى احادیث، از روایات آنان نقل شده است‏و این را، على رغم آن همه خصومت‏با شیعه در عصر خلفا و بایکوت‏کردن راویان شیعى و فراموشاندن مکتب اهل‏بیت علیهم السلام والقاء شبهه و دروغ نسبت‏به شیعه و هواداران اهل‏بیت، مهم‏مى‏شمارد و مى‏گوید: با همه آن اوضاع نامناسب، وقتى به کتابهاى‏حدیثى معتبر نزد اهل‏سنت مراجعه مى‏کنیم، نام راویان شیعه واحادیث آنان را در این کتابها به وفور مشاهده مى‏کنیم. آنگاه‏فهرستى از این نامها را با توضیحاتى درباره تعداد احادیثشان وموارد نقل شده مى‏آورد. کسانى همچون: ابان بن تغلب، احمدبن‏مفضل، ابراهیم بن یزید، اسحاق بن منصور، اسماعیل سدى، اسماعیل‏بن خلیفه، اصبغ بن نباته، بسام صیرفى، جعفر بن زیاد، جابر بن‏یزید، حارث همدانى، حماد بن عیسى، حکم بن عتیبه، ربیع بن انس،سعید بن عمرو، سلیمان بن مهران، شریک بن عبدالله، عبدالله بن‏عمر، عبدالرزاق، عدى بن ثابت، محمدبن فضیل، یحیى بن عیسى و...
تنها بخشى از این مجموعه نورانى ناقلان و حاملان علوم اهل‏بیت‏اند.
مولف بزرگوار، در پایان با اظهار تاسف از شیوه قلم بدستانى که‏با جعل و دروغ و تحریف و تبلیغات بى‏پایه علیه شیعه، به تفرقه‏افکنى در امت اسلام و بدبین ساختن نسل جوان و اهل مطالعه به‏پیروان اهل‏بیت علیهم السلام مى‏پردازند، دعوتى فراگیر به وحدت‏دارد و در آخرین صفحه کتابش چنین مى‏آورد:
«... دعوت ما به یکپارچگى صفوف و آراستگى به مبادى اسلام است‏که ضامن همبستگى اجتماعى است و این از خواسته‏ها و مطالبات‏اساسى ما در شرایط خاص است، و این خطرناک‏ترین مرحله است که‏باید از آن گذشت. ما باید به نداى اسلام که به وحدت دعوت مى‏کند،گوش فرادهیم، کینه‏ها را از دلها بزداییم، گردنه‏هاى عبورناپذیرى را که کینه‏هاى کهن پدید آورده، از سر راه برداریم و به‏خواسته دینمان که اخوت و همیارى است، تحقق ببخشیم. امروز بایدواقع بین باشیم و با بحث علمى، سطح مباحثات علمى را در حدى که‏طلیعه نسل حاضر مسلمان مى‏طلبد، بالاببریم و از احساسات دورى‏کنیم. انتظارمان از حاملان رسالت اسلامى و صاحبان قلمهاى آزاد ومربیان نسل کنونى آن است که در برابر تاریخ، احساس مسئولیت‏کنند و بارسنگین این تکلیف را بردوش کشند...»

تبلیغات