یار وفادار عبدالله بن ابىیعفور
آرشیو
چکیده
متن
یکى از اساسىترین رموز موفقیت، پیروى از انسانهاى وارسته است;پیروى از افرادى که از عمر کوتاه خویش، بیشترین بهرهها رابردند و با دور اندیشى خاصى، یک زندگى سراسر موفق و همراه باسعادت براى خود برگزیدند، پیروى از آنان که تحت عنایاتپروردگار، به مراتب عالى انسانى راه یافتند و براى تمام عصرهاو نسلها جاویدان ماندند. خداوند در قرآن از چنین افراد باایمان یاد مىکند:
(لقد کان لکم فیهم اسوه حسنه); برشما شایسته است از انسانهاىنیکوخصلت و خداجو الگو بگیرید. (1)
یکى از این نیک مردان، عبدالله ابن ابىیعفور است.
عبدالله عبدى کوفى، فرزند «ابىیعفور واقد» در شهر کوفه بهدنیا آمد و در عصر امام صادق(ع)، در سال 131 ه . زندگى مىکرد.او در عصر خویش یکى از دانشوران مهم علم فقه و از اساتید مشهورعلم حدیث و قرائتبود و در مسجد کوفه به تدریس مىپرداخت.
صفات ممتاز
1- مراعات حقوق ائمه علیهم السلام
عبدالله نزد امام صادق(ع) مقام والایى داشت و مورد احترام وعنایتخاص آن حضرت بود. پیشواى ششم در فرصتهاى مناسب ازخصلتهاى ستوده وى تجلیل و او را به عنوان یک شیعه کامل معرفىمىکرد. امام صادق(ع) دربارهاش فرمود: «حقوق ما(ائمه علیهمالسلام ) را آن چنان که خداوند بر افراد واجب کرده است; کسى مثلعبدالله بن ابىیعفور مراعات نمىکند.» (2)
2- از اصحاب یمین
امام صادق(ع) به زید شحام فرمود: «در پذیرش سخنانم، اطاعتدستوراتم و پیروى کامل از اصحاب پدرم دو نفر را یافتم; عبداللهبنابىیعفور و حمران ابن اعین. خدا هردو را رحمت کند. بدانید!آن دو از شیعیان خالص ما هستند. نامهاى آنها در پیش ما هست ودر ردیف اصحاب یمین قرار دارند; چنان اصحابى که خداوند آنان رابه پیامبراسلام(ص) عطا فرموده است.» (3)
3- مورد توجه پیشواى ششم(ع)
امام صادق(ع) به ابىکهمس فرمود: «هرموقع پیش عبدالله بنابىیعفور رفتى، سلام مرا به او برسان و بگو: جعفر ابن محمدمىگوید: اى عبدالله! دقت کن در آن چیزى که حضرت على(ع) را پیشرسول الله(ص) سرافراز کرد و به آن مقامات عالى رساند. پس توهمآنها را براى خودت لازم بدان وخودت را به آن صفتهاى زیبا بیارا.
بدان! مطئنا على(ع) در نزد پیامبر(ص) به آن درجه و عظمت نرسید،مگر با دو چیز:
1- راستى.
2- امانتدارى. (4)
امام خمینى(ره) درباره این حدیث مىفرماید:« هان! اى عزیز!
تفکرکن در این حدیثشریف! ببین مقام صدق لهجه و رد امانت تاکجاست که علىبن ابىطالب(ع) را بدان مقام بلند رسانید. از اینحدیث معلوم مىشود که رسول خدا(ص) این دو صفت را از هرچیز بیشتردوست مىداشتند که در بین تمام صفات کمالیه مولى(ع) این دو اورا مقرب کرده است و بدان مقام ارجمند رسانده است. جناب صادق(ع)نیز در بین تمام افعال و اوصاف، این دو امر را که در نظرمبارکشان خیلى اهمیت داشته، به ابن ابىیعفور که مخلص و جاننثار آن بزرگوار بوده، پیغام داده و سفارش فرموده به ملازمتآنها.» (5)
4- ولایت پذیرى
عبدالله با آن عظمت علمى و فرهنگى و شخصیت نافذى که در شهر ودیار خود داشت، در برابر فرمان امام معصوم(ع) تسلیم محض بود.
در این زمینه کلام مشهورى از وى نقل شده است که نهایت اخلاص وولایت پذیرىاش را نشان مىدهد. وى روزى در محضر امام صادق(ع)نشسته بود و از وجود مقدس آن حضرت بهرهمند مىشد. عبدالله درضمن سخنانش کلامى را بیان کرد که مورد توجه امام(ع) قرار گرفت;سخنى که از منتهاى اخلاص وى ریشه گرفته بود و از اعماق جانش برمىخواست. او به پیشواى ششم عرضه داشت: «اى مولاى من! قسم بهخدا! اگر انارى را دو نصف کنى و بفرمایى که نصف آن حلال و نصفدیگرش حرام است، مطمئنا شهادت خواهم داد که آنچه را گفتى حلال،حلال است; و آنچه را که فرمودى حرام، حرام است; و هیچ گونه چونو چرا نخواهم کرد.» امام صادق(ع) فرمود: «خدا تو را رحمتکند، خدا تو را رحمت کند.» (6)
در دایره امکان، مانقطه تسلیمم راى آنچه تو اندیشى، حکم آنچه تو فرمایى
5- امین امام
حماد ابن عثمان مىگوید: در یکى از سالها مىخواستم به خانه خدامشرف شوم.از تمامى دوستان و آشنایان خدا حافظى کردم تا این کهنوبتبه وداع با عبدالله ابن ابىیعفور رسید. به منزل وى رفتم وبه عنوان خدا حافظى گفتم: «اى عبدالله! من به سوى حجاز مىروم،آیا کارى دارى که من انجام دهم؟» گفت: «بلى. وقتى در مدینهبه محضر مولایم حضرت صادق(ع) رسیدى، سلام مرا به آقا برسان.»
حماد به سفر رفت و در مدینه به منزل امام صادق(ع) مشرف شده وباآن حضرت دیدار کرد. وى مىگوید: «بعد از صحبتهاى مقدماتى که باحضرت صادق(ع) داشتم، پیشواى ششم از من سؤال کرد: «ابنابىیعفور چه کار مىکند و در چه حالى است؟» گفتم: «فدایتشوم!حالش خوب است. آخرین بارى که او را دیدم، موقع خدا حافظى بود.وى از من درخواست کرد که سلامش را به محضر شما برسانم.»
امام(ع) فرمود: «سلام بر او! سلام مرا به وى برسان و بگو:
برهمان عهدى که باهم بستهایم، ثابتباش و در تعهدخویش استقامتبورز و ایستادگى کن.» (7)
6- عاشق اهلبیت علیهم السلام در محکمه
خوشتر آن باشد که سر دلبران گفته آید در حدیث دیگران
عبدالله علاوه بر نشر معارف اهلبیت علیهم السلامو بیان احکام شریعت، در رفع مشکلات مردم تلاش مىکردو در حل گرفتارىهاى آنان از هیچ کوششى فرو گذارى نمىکرد. روزىبراى اداى شهادت در مورد احقاق حق مومنى در محکمه قاضىابویوسف حاضر شد. بعد از انجام شهادت، قاضى ابویوسف با لحنىسرزنشآمیز گفت: «اى فرزند ابىیعفور! دلم نمىخواست در مورد توسخنى را به زبان بیاورم، زیرا تو همسایه من هستى. من تو راشخصى بسیار راستگو و اهلعبادت و شب زندهدارى مىدانستم، اما توو این خصلت؟!» عبدالله گفت: «اى قاضى! چه خصلتى؟» ابویوسفگفت: «شنیدهام در اعتقادات خود تمایل به شیعیان دارى؟!»در این هنگام عبدالله شدیدا گریست و در حالى که قطرات اشک بهگونههایش مىلغزید، با صدایى گرفته و بغض آلودگفت: «اىابایوسف! مرا به گروهى نسبت مىدهى که مىترسم از آنهانباشم.» بدین سان قاضى شهادت او را پذیرفت. (8)
مقام شیعه بودن آن قدر مهم است که شخص با عظمتى مثل عبدالله باآن همه تاییدات ائمه مىترسد که از شیعیان واقعى نباشد.
در اوج سعادت
عبدالله در جهان آخرت، درکنار امام صادق و امام باقرعلیهماالسلام خواهد بود. این سخن را امام کاظم(ع) به اسباط بنسالم فرمود: در روز قیامت منادى ندا مىکند: کجایند یارانمحمدبن عبدلله(ص)، فرستاده خداى جهانیان; کسانى که تا آخرینلحظه زندگى عهد خود را نشکستند و برآن باقى بودند.؟!
در این هنگام سلمان، ابوذر و مقداد به پا مىخیزند. بعد ندامىرسد: کجایند یاران على بن ابىطالب(ع)، جانشین محمدبنعبدالله(ص)؟ عمروبن حمق خزاعى، محمدبن ابىبکر، میثم ابن یحیىتمار، (غلام بنىاسد) و اویس قرنى حاضر مىشوند. سپس منادى صدامىزند: کجایند حواریون حسن ابن على(ع)، فرزند فاطمه، دخترمحمدبن عبدالله(ص) رسول خدا است؟
در این هنگام سفیان ابنابى لیلى همدانى و حذیفه بن اسد غفارىبه پا مىخیزند. بار دیگر منادى حق ندا مىدهد: کجایند یارانحسین بن على؟ آن موقع تمامى یاران آن حضرت که تا آخرین لحظهزندگى با او بودند و از دستوراتش اطاعت کردند و به شهادترسیدند، وارد صحراى محشر مىشوند.
سپس منادى ندا مىدهد: کجایند یاران مخصوص علىابن الحسین(ع)؟
جبیرابن مطعم، یحیى بن ام الطویل، ابوخالدکابلى و سعیدبن مسیبازجاى خود بر مىخیزند.
منادى بار ششم اعلام مىکند: کجایند یاران و حواریون محمدبن علىو جعفربن محمد علیهماالسلام ؟
در این هنگام عبدالله بن شریک عامرى، زرارهبن اعین، برید بنمعاویه عجلى، محمدبن مسلم، ابوبصیر لیثبن بخترى مرادى،عبدالله بن ابىیعفور، عامربن عبدالله بن جذاعه، حجربن زایده وحمران بن اعین به پا خاسته، خود را معرفى مىکنند. بعدا منادىشیعیان خالص سایر ائمه را با بقیه ائمه جدا مىکند. اینان اولسابقین و اول مقربین و اول حواریون از تابعین هستند. (9)
در منظر اهل نظر
1- شیخ مفید (336-413 ه .ق) بزرگترین زعیم شیعه در علم کلام،حدیث، فقه و تاریخ در رساله عددیه مىنویسد: «عبدالله ابنابىیعفور از جمله فقهاى بزرگ و روساى دینى است. او اهل نظر وشایسته مقام فتوا در حلال و حرام شریعت مىباشد و کسى راتوان آننیست که برچنین دانشمندى انتقاد و بر او طعن وارد کند. کسى دربزرگوارى و لیاقت او تردید ندارد. » (10)
2- ابوالعباس نجاشى، مهمترین نظریه پرداز علم رجال درقرنپنجم، در مورد عبدالله چنین اظهار نظر کرده است: «ابامحمدعبدالله بن ابىیعفور عبدى، فرزند ابىیعفور واقد مىباشد. اومورد اعتماد است. (این کلام را دوبار تکرار مىکند.) وى از اصحاببزرگوار ما و مورد عنایت مخصوص حضرت صادق(ع) مىباشد.» (11)
3- ابوجعفر محمدابن شهرآشوب مازندرانى از علماى قرن ششم، درمناقب مىگوید: «عبدالله بن ابىیعفور از نزدیکترین یاران حضرتصادق(ع) مىباشد.»
4- سید حسن صدر در تاسیس الشیعه لعلوم الاسلام، او را یکى ازموسسین و پایه گذاران علم اخلاق مىداند.
شیفته علوم آل محمد
عبدالله در فراگیرى احکام اسلامى و معارف عالى بشرى از هیچکوششى دریغ نمىکرد. وى تشنه معرفتبود و در هر فرصت مناسبى، بهدیدار امام صادق(ع) مىشتافت و از خرمن دانش آن حضرت خوشهمىچید.
داستان زیر، گوشهاى از تلاشهاى علمى وى را نشان مىدهد:
عبدالله روزى به حضرت صادق(ع) عرض کرد: «من همیشه نمىتوانمشما را ملاقات کنم و مستقیما پرسشهاى خویش را مطرح کنم. امکانتشرف به محضر شما همیشه برایم مقدور نیست. براى من سوالاتى مطرحمىشود و یا این که شیعیان به من مراجعه مىکنند و سوالاتى از منمىپرسند و من جواب همه آن ها را نمىدانم.»
امام صادق(ع) فرمود: «چرا به نزد محمدبن مسلم ثقفى نمىروى واز او جواب سؤالهایت را نمىگیرى؟ او از پدرم بهرهها برده،سخنها شنیده و یکى از چهرههاى ارزشمند و مورد اعتماد نزد پدربزرگوارم بوده است.» (12)
مبارزه بانفس شیطانى
ابن ابىیعفور به دردى مبتلا بود که درمان آن برایش سختتر از خوددرد بود، زیرا پزشکان معالجبراى تسکین مرض وى شراب تجویز کردهبودند. وى براى حل این مشکل از کوفه به مدینه شتافت و از محضرمولاى خویش کسب تکلیف کرد. حضرت صادق(ع) فرمود: «از آن مایعننوش!»
عبدالله وقتى به کوفه برگشت، درد به سراغش آمد. بستگانش بااصرار و اجبار اندکى شراب به او نوشاندند. درد آرام شد. او ازاین حادثه تلخ و ناگوار خیلى ناراحتشد. دوباره به مدینه منورهمسافرت کرد و موضوع واقعه را با امام(ع) در میان نهاد.
امام صادق(ع) فرمود: «اى فرزند ابىیعفور! از آن ننوش! حراماست! این ناراحتى از شیطان است که بر تو مسلط شده است. اگر اواز تو نا امید شود، تو را رها خواهد کرد و دیگر به سراغتنخواهد آمد.»
عبدالله به کوفه برگشت. درد شدید شد. بیش از همیشه او را آزارمىداد. بستگانش وقتى ناراحتى او را دیدند، به او گفتند: «توبراى تسکین، ناچارى مقدار کمى از شراب بنوشى!»عبدالله گفت: «به خدا قسم! هرگز یک قطره هم نخواهم نوشید. (هرچند بمیرم.»)
ناراحتى وى مدتى ادامه داشت، تا این که خداوند او را شفا داد وتا زنده بود آن ناراحتى را احساس نکرد. این چنین بود کهپیشبینى امام صادق(ع) تحقق یافت. (13)
دفاع از یار
روزى جمعى از اصحاب در مجلس پیشواى ششم نشسته بودند. سخن ازعبدالله ابن ابىیعفور به میان آمد. مردى از وى بدگویى کرد و اورا دشنام داد. امام(ع) از این سخن شدیدا برآشفت و به آن مردفرمود: «ساکتباش!» بعد چهره مبارک از آن مرد برگرداند و بهحاضران فرمود: «این مرد خیال مىکند شخص باتقوا و پرهیزگارىاست و این چنین از برادر دینى خویش یاد مىکند!» سپس امام ازشدت ناراحتى دست مبارک خویش را به محاسن شریفش کشید. از آنچندتار مو کنده شد. تارهاى مو در دستحضرت، بود. امام(ع)فرمود: «چه زشت عمرى را به پیرى رساندهام! اگر به حرف شما یکىرا دوست و دیگرى را دشمن بدارم!» (14)
آشنایى با احکام
معلى بن خنیس (15) دوست صمیمى عبدالله بود. آن دو در زمانامام صادق(ع) به کشور مصر مسافرت کردند. روزى در کنار رودنیلباهم صحبت مىکردند تا این که بحث ذبیحه یهود (حیوانات حلالگوشتى که یهودىها ذبح مىکنند.) مطرح شد. در این مسئله اختلافنظر داشتند. معلى مىگفت:گوشت آنان پاک است. ولى عبدالله آن رانجس مىدانست. در نتیجه، معلى ازگوشت ذبیحه یهود خورد ولىعبدالله به آنها دست نزد. آنان از مسافرت برگشتند و به مدینهآمدند و در محضر امام صادق(ع) این مسئله راعنوان کردند. پیشواىششم نظر عبدالله را پسندید و کار او را در نخوردن گوشت ذبیحهیهود تحسین کرد و اشتباه معلى را به او گوشزد فرمود. (16)
اساتید و شاگردان
عبدالله در طول زندگى خویش به دنبال کسب علم و دانش بود. وىعلاوه بر این که از شاگردان ممتاز و بدون واسطه دانشگاه جعفرىمحسوب مىشود; از برادر دانشمند خویش، عبدالکریم ابن ابىیعفور وهمچنین از ابوالصامت نیز استفاده کرده است. وى آموختههاى خودرا در یک کتاب عرضه کرده است. تعداد احادیث و روایاتى که وى درسلسله سند آنها قرار گرفته است، بالغ برهشتاد و هفت روایتمىشود که درموضوعات مختلف از جمله: حقوق، ادیان، اخلاق، آدابمعاشرت و سایر مسائل و احکام مذهبى و اجتماعى مىباشد. ابنابىیعفور علاوه بر فعالیتهاى فرهنگى و اجتماعى یادشده، در پرورششاگردانى دانشمند نقش به سزایى داشت. در این جا به تعدادى ازمشاهیر آنان اشاره مىکنیم: هشام بن سالم، حماد بن عثمان، حمادبن عیسى، عبدالله بن سنان، عبدالله بن مسکان، ابوجمیله، ابانبن عثمان علاءبن رزین، اسحاق بن عمار، جابر مکفوف، عبدالعزیزعبدى و دهها شخصیت دیگر که از خرمن پرفیض این راوى دانشمند ومحدث خداجو بهرهها بردهاند. (17)
وفات
این دانشمند برجسته جهان تشیع بعد از سالها، تلاش و کوشش در راهترویج مذهب جعفرى و احیاى علوم اهلبیت علیهم السلام در حالىکه آثار زرینى از روایات و شاگردان در صفحه تاریخ از خود بهیادگار گذاشته بود. در سال 131 ه . به علتشیوع مرض طاعون،در زمان پیشواى ششم درگذشت. (18) جنازه وى باشکوه فراوان و باشرکت گسترده شیعیان تشیع شد. (19)
پیام تسلیت امام صادق(ع)
بعد از وفات عبدالله، امام صادق(ع) به مفضل بن عمر جعفى درکوفه نامهاى نوشت و ضمن تجلیل از شخصیت والاى عبدالله، مفضل رابه جانشینى وى برگزید وفرمود: «اى مفضل! همان عهد و قرارى راکه با عبدالله داشتم، الان به تو واگذار مىکنم. او در حالى ازدنیا رفت که به تعهد خود در قبال خداوند و رسول گرامىاش و بهامام زمان خویش وفاکرده بود. درود خدا بر او باد! عبدالله درحالى قبض روح شد که آثارى پسندیده از خود به یادگار گذاشت. تلاشهایش مورد توجه خداوند قرار گرفت و گناهانش بخشوده شد. اوبه جهان باقى شتافت. توشه وى رضایتخداوند و رسول(ص) و امامزمانش بود. سوگند به رابطهام با رسول الله(ص)! درعصرما کسىخاضعتر و فرمانبرتر از او نسبتبه دستورات خداوند و پیامبر وامامش نبود. او در طول زندگى این گونه بود، تا این که خداونداو را قبض روح کرد و در بهشت جاویدان با رسول گرامى(ص) وعلى(ع) همنشین کرد. آرى، خداوند او را بین دو مسکن (جایگاهپیامبر و على علیهماالسلام )جاى داد، گرچه مسکنها و درجات آنهایکى است. خداوند بر رضایتخود از او بیفزاید و از فضل و کرمشاو را ببخشد که من از او راضى هستم.» (20)
در خاتمه چند حدیث اخلاقى که توسط عبدالله بن ابىیعفور به مارسیده است، زینتبخش صفحات این مقاله مىکنیم و امیدواریم کهمورد توجه خوانندگان گرامى قرار بگیرد.
دوستدار دنیا
1- عن ابن ابىیعفور، قال: «سمعت اباعبدالله، یقول: من تعلققلبه بالدنیا، تعلق قلبه بثلاث خصال: هم لایفنى، و امل لا یدرک،و رجاء لا ینال» (21)
امام صادق(ع) فرمود: هرکس دل به دنیا ببندد به سه خصلت گرفتارخواهد شد:
1- اندوهى که پایان ندارد.
2- آرزویى که به آن دسترسى ندارد.
3- امیدى که بدان نرسد.
پشیمانترین افراد
2- امام صادق(ع) فرمود: «ان من اعظم الناس حسره یوم القیامه،من وصف عدلا ثم خالفه الى غیره» (22) پشیمانترین شخص در روزقیامت، کسى است که براى مردم از عدالتسخن بگوید، اما خودش بهدیگران عدالت روا ندارد.
انسان دو چهره
3- امام صادق(ع) فرمود: «من لقى المسلمین بوجهین و لسانین،جاء یوم القیامه و له لسانان من نار» (23)
هرکس با مسلمانان با دو چهره و دو زبان برخورد کند، روز قیامتبا دو زبان از آتش وارد عرصات محشر خواهد شد.
پىنوشتها:
1- ممتحنه، آیه6.
2- معجم رجال الحدیث، ج 10، ص99.
3- رجال کشى، ص 180.
4- کافى، ج 2، ص 85، ح 5.
5- چهل حدیث، امام خمینى(ره)، ص477.
6- معجم رجال الحدیث، ج 10، ص 98; کشى، ص249.
7- همان، ص 101.
8- کافى، ج7، باب شهادات; رجال مامقانى، ج 2، ص166.
9- معجم رجال الحدیث، ج 10، ص96.
10- رجال نجاشى، ص213.
11- اختیارمعرفهالرجال، ص9 و 10.
12- همان، ص 162.
13 و 14 همان، ص247.
15- وى مورد اعتماد و مامور خرید لوازم منزل امام صادق(ع)بود و به دست داودابن على به شهادت رسید.
16- معجم رجال الحدیث، ج 10، ص 101.
17 همان، ص 102.
18- رجال شیخ، ص223 و383; قاموس، ج 5، ص379.
19- معجم، ج 10، ص 101.
20- رجال کشى، ص249.
21- چهل حدیث، ص 128.
22- وسائل الشیعه، ج 15، ص 295.
23- اصول کافى، ج 2، ص257.
(لقد کان لکم فیهم اسوه حسنه); برشما شایسته است از انسانهاىنیکوخصلت و خداجو الگو بگیرید. (1)
یکى از این نیک مردان، عبدالله ابن ابىیعفور است.
عبدالله عبدى کوفى، فرزند «ابىیعفور واقد» در شهر کوفه بهدنیا آمد و در عصر امام صادق(ع)، در سال 131 ه . زندگى مىکرد.او در عصر خویش یکى از دانشوران مهم علم فقه و از اساتید مشهورعلم حدیث و قرائتبود و در مسجد کوفه به تدریس مىپرداخت.
صفات ممتاز
1- مراعات حقوق ائمه علیهم السلام
عبدالله نزد امام صادق(ع) مقام والایى داشت و مورد احترام وعنایتخاص آن حضرت بود. پیشواى ششم در فرصتهاى مناسب ازخصلتهاى ستوده وى تجلیل و او را به عنوان یک شیعه کامل معرفىمىکرد. امام صادق(ع) دربارهاش فرمود: «حقوق ما(ائمه علیهمالسلام ) را آن چنان که خداوند بر افراد واجب کرده است; کسى مثلعبدالله بن ابىیعفور مراعات نمىکند.» (2)
2- از اصحاب یمین
امام صادق(ع) به زید شحام فرمود: «در پذیرش سخنانم، اطاعتدستوراتم و پیروى کامل از اصحاب پدرم دو نفر را یافتم; عبداللهبنابىیعفور و حمران ابن اعین. خدا هردو را رحمت کند. بدانید!آن دو از شیعیان خالص ما هستند. نامهاى آنها در پیش ما هست ودر ردیف اصحاب یمین قرار دارند; چنان اصحابى که خداوند آنان رابه پیامبراسلام(ص) عطا فرموده است.» (3)
3- مورد توجه پیشواى ششم(ع)
امام صادق(ع) به ابىکهمس فرمود: «هرموقع پیش عبدالله بنابىیعفور رفتى، سلام مرا به او برسان و بگو: جعفر ابن محمدمىگوید: اى عبدالله! دقت کن در آن چیزى که حضرت على(ع) را پیشرسول الله(ص) سرافراز کرد و به آن مقامات عالى رساند. پس توهمآنها را براى خودت لازم بدان وخودت را به آن صفتهاى زیبا بیارا.
بدان! مطئنا على(ع) در نزد پیامبر(ص) به آن درجه و عظمت نرسید،مگر با دو چیز:
1- راستى.
2- امانتدارى. (4)
امام خمینى(ره) درباره این حدیث مىفرماید:« هان! اى عزیز!
تفکرکن در این حدیثشریف! ببین مقام صدق لهجه و رد امانت تاکجاست که علىبن ابىطالب(ع) را بدان مقام بلند رسانید. از اینحدیث معلوم مىشود که رسول خدا(ص) این دو صفت را از هرچیز بیشتردوست مىداشتند که در بین تمام صفات کمالیه مولى(ع) این دو اورا مقرب کرده است و بدان مقام ارجمند رسانده است. جناب صادق(ع)نیز در بین تمام افعال و اوصاف، این دو امر را که در نظرمبارکشان خیلى اهمیت داشته، به ابن ابىیعفور که مخلص و جاننثار آن بزرگوار بوده، پیغام داده و سفارش فرموده به ملازمتآنها.» (5)
4- ولایت پذیرى
عبدالله با آن عظمت علمى و فرهنگى و شخصیت نافذى که در شهر ودیار خود داشت، در برابر فرمان امام معصوم(ع) تسلیم محض بود.
در این زمینه کلام مشهورى از وى نقل شده است که نهایت اخلاص وولایت پذیرىاش را نشان مىدهد. وى روزى در محضر امام صادق(ع)نشسته بود و از وجود مقدس آن حضرت بهرهمند مىشد. عبدالله درضمن سخنانش کلامى را بیان کرد که مورد توجه امام(ع) قرار گرفت;سخنى که از منتهاى اخلاص وى ریشه گرفته بود و از اعماق جانش برمىخواست. او به پیشواى ششم عرضه داشت: «اى مولاى من! قسم بهخدا! اگر انارى را دو نصف کنى و بفرمایى که نصف آن حلال و نصفدیگرش حرام است، مطمئنا شهادت خواهم داد که آنچه را گفتى حلال،حلال است; و آنچه را که فرمودى حرام، حرام است; و هیچ گونه چونو چرا نخواهم کرد.» امام صادق(ع) فرمود: «خدا تو را رحمتکند، خدا تو را رحمت کند.» (6)
در دایره امکان، مانقطه تسلیمم راى آنچه تو اندیشى، حکم آنچه تو فرمایى
5- امین امام
حماد ابن عثمان مىگوید: در یکى از سالها مىخواستم به خانه خدامشرف شوم.از تمامى دوستان و آشنایان خدا حافظى کردم تا این کهنوبتبه وداع با عبدالله ابن ابىیعفور رسید. به منزل وى رفتم وبه عنوان خدا حافظى گفتم: «اى عبدالله! من به سوى حجاز مىروم،آیا کارى دارى که من انجام دهم؟» گفت: «بلى. وقتى در مدینهبه محضر مولایم حضرت صادق(ع) رسیدى، سلام مرا به آقا برسان.»
حماد به سفر رفت و در مدینه به منزل امام صادق(ع) مشرف شده وباآن حضرت دیدار کرد. وى مىگوید: «بعد از صحبتهاى مقدماتى که باحضرت صادق(ع) داشتم، پیشواى ششم از من سؤال کرد: «ابنابىیعفور چه کار مىکند و در چه حالى است؟» گفتم: «فدایتشوم!حالش خوب است. آخرین بارى که او را دیدم، موقع خدا حافظى بود.وى از من درخواست کرد که سلامش را به محضر شما برسانم.»
امام(ع) فرمود: «سلام بر او! سلام مرا به وى برسان و بگو:
برهمان عهدى که باهم بستهایم، ثابتباش و در تعهدخویش استقامتبورز و ایستادگى کن.» (7)
6- عاشق اهلبیت علیهم السلام در محکمه
خوشتر آن باشد که سر دلبران گفته آید در حدیث دیگران
عبدالله علاوه بر نشر معارف اهلبیت علیهم السلامو بیان احکام شریعت، در رفع مشکلات مردم تلاش مىکردو در حل گرفتارىهاى آنان از هیچ کوششى فرو گذارى نمىکرد. روزىبراى اداى شهادت در مورد احقاق حق مومنى در محکمه قاضىابویوسف حاضر شد. بعد از انجام شهادت، قاضى ابویوسف با لحنىسرزنشآمیز گفت: «اى فرزند ابىیعفور! دلم نمىخواست در مورد توسخنى را به زبان بیاورم، زیرا تو همسایه من هستى. من تو راشخصى بسیار راستگو و اهلعبادت و شب زندهدارى مىدانستم، اما توو این خصلت؟!» عبدالله گفت: «اى قاضى! چه خصلتى؟» ابویوسفگفت: «شنیدهام در اعتقادات خود تمایل به شیعیان دارى؟!»در این هنگام عبدالله شدیدا گریست و در حالى که قطرات اشک بهگونههایش مىلغزید، با صدایى گرفته و بغض آلودگفت: «اىابایوسف! مرا به گروهى نسبت مىدهى که مىترسم از آنهانباشم.» بدین سان قاضى شهادت او را پذیرفت. (8)
مقام شیعه بودن آن قدر مهم است که شخص با عظمتى مثل عبدالله باآن همه تاییدات ائمه مىترسد که از شیعیان واقعى نباشد.
در اوج سعادت
عبدالله در جهان آخرت، درکنار امام صادق و امام باقرعلیهماالسلام خواهد بود. این سخن را امام کاظم(ع) به اسباط بنسالم فرمود: در روز قیامت منادى ندا مىکند: کجایند یارانمحمدبن عبدلله(ص)، فرستاده خداى جهانیان; کسانى که تا آخرینلحظه زندگى عهد خود را نشکستند و برآن باقى بودند.؟!
در این هنگام سلمان، ابوذر و مقداد به پا مىخیزند. بعد ندامىرسد: کجایند یاران على بن ابىطالب(ع)، جانشین محمدبنعبدالله(ص)؟ عمروبن حمق خزاعى، محمدبن ابىبکر، میثم ابن یحیىتمار، (غلام بنىاسد) و اویس قرنى حاضر مىشوند. سپس منادى صدامىزند: کجایند حواریون حسن ابن على(ع)، فرزند فاطمه، دخترمحمدبن عبدالله(ص) رسول خدا است؟
در این هنگام سفیان ابنابى لیلى همدانى و حذیفه بن اسد غفارىبه پا مىخیزند. بار دیگر منادى حق ندا مىدهد: کجایند یارانحسین بن على؟ آن موقع تمامى یاران آن حضرت که تا آخرین لحظهزندگى با او بودند و از دستوراتش اطاعت کردند و به شهادترسیدند، وارد صحراى محشر مىشوند.
سپس منادى ندا مىدهد: کجایند یاران مخصوص علىابن الحسین(ع)؟
جبیرابن مطعم، یحیى بن ام الطویل، ابوخالدکابلى و سعیدبن مسیبازجاى خود بر مىخیزند.
منادى بار ششم اعلام مىکند: کجایند یاران و حواریون محمدبن علىو جعفربن محمد علیهماالسلام ؟
در این هنگام عبدالله بن شریک عامرى، زرارهبن اعین، برید بنمعاویه عجلى، محمدبن مسلم، ابوبصیر لیثبن بخترى مرادى،عبدالله بن ابىیعفور، عامربن عبدالله بن جذاعه، حجربن زایده وحمران بن اعین به پا خاسته، خود را معرفى مىکنند. بعدا منادىشیعیان خالص سایر ائمه را با بقیه ائمه جدا مىکند. اینان اولسابقین و اول مقربین و اول حواریون از تابعین هستند. (9)
در منظر اهل نظر
1- شیخ مفید (336-413 ه .ق) بزرگترین زعیم شیعه در علم کلام،حدیث، فقه و تاریخ در رساله عددیه مىنویسد: «عبدالله ابنابىیعفور از جمله فقهاى بزرگ و روساى دینى است. او اهل نظر وشایسته مقام فتوا در حلال و حرام شریعت مىباشد و کسى راتوان آننیست که برچنین دانشمندى انتقاد و بر او طعن وارد کند. کسى دربزرگوارى و لیاقت او تردید ندارد. » (10)
2- ابوالعباس نجاشى، مهمترین نظریه پرداز علم رجال درقرنپنجم، در مورد عبدالله چنین اظهار نظر کرده است: «ابامحمدعبدالله بن ابىیعفور عبدى، فرزند ابىیعفور واقد مىباشد. اومورد اعتماد است. (این کلام را دوبار تکرار مىکند.) وى از اصحاببزرگوار ما و مورد عنایت مخصوص حضرت صادق(ع) مىباشد.» (11)
3- ابوجعفر محمدابن شهرآشوب مازندرانى از علماى قرن ششم، درمناقب مىگوید: «عبدالله بن ابىیعفور از نزدیکترین یاران حضرتصادق(ع) مىباشد.»
4- سید حسن صدر در تاسیس الشیعه لعلوم الاسلام، او را یکى ازموسسین و پایه گذاران علم اخلاق مىداند.
شیفته علوم آل محمد
عبدالله در فراگیرى احکام اسلامى و معارف عالى بشرى از هیچکوششى دریغ نمىکرد. وى تشنه معرفتبود و در هر فرصت مناسبى، بهدیدار امام صادق(ع) مىشتافت و از خرمن دانش آن حضرت خوشهمىچید.
داستان زیر، گوشهاى از تلاشهاى علمى وى را نشان مىدهد:
عبدالله روزى به حضرت صادق(ع) عرض کرد: «من همیشه نمىتوانمشما را ملاقات کنم و مستقیما پرسشهاى خویش را مطرح کنم. امکانتشرف به محضر شما همیشه برایم مقدور نیست. براى من سوالاتى مطرحمىشود و یا این که شیعیان به من مراجعه مىکنند و سوالاتى از منمىپرسند و من جواب همه آن ها را نمىدانم.»
امام صادق(ع) فرمود: «چرا به نزد محمدبن مسلم ثقفى نمىروى واز او جواب سؤالهایت را نمىگیرى؟ او از پدرم بهرهها برده،سخنها شنیده و یکى از چهرههاى ارزشمند و مورد اعتماد نزد پدربزرگوارم بوده است.» (12)
مبارزه بانفس شیطانى
ابن ابىیعفور به دردى مبتلا بود که درمان آن برایش سختتر از خوددرد بود، زیرا پزشکان معالجبراى تسکین مرض وى شراب تجویز کردهبودند. وى براى حل این مشکل از کوفه به مدینه شتافت و از محضرمولاى خویش کسب تکلیف کرد. حضرت صادق(ع) فرمود: «از آن مایعننوش!»
عبدالله وقتى به کوفه برگشت، درد به سراغش آمد. بستگانش بااصرار و اجبار اندکى شراب به او نوشاندند. درد آرام شد. او ازاین حادثه تلخ و ناگوار خیلى ناراحتشد. دوباره به مدینه منورهمسافرت کرد و موضوع واقعه را با امام(ع) در میان نهاد.
امام صادق(ع) فرمود: «اى فرزند ابىیعفور! از آن ننوش! حراماست! این ناراحتى از شیطان است که بر تو مسلط شده است. اگر اواز تو نا امید شود، تو را رها خواهد کرد و دیگر به سراغتنخواهد آمد.»
عبدالله به کوفه برگشت. درد شدید شد. بیش از همیشه او را آزارمىداد. بستگانش وقتى ناراحتى او را دیدند، به او گفتند: «توبراى تسکین، ناچارى مقدار کمى از شراب بنوشى!»عبدالله گفت: «به خدا قسم! هرگز یک قطره هم نخواهم نوشید. (هرچند بمیرم.»)
ناراحتى وى مدتى ادامه داشت، تا این که خداوند او را شفا داد وتا زنده بود آن ناراحتى را احساس نکرد. این چنین بود کهپیشبینى امام صادق(ع) تحقق یافت. (13)
دفاع از یار
روزى جمعى از اصحاب در مجلس پیشواى ششم نشسته بودند. سخن ازعبدالله ابن ابىیعفور به میان آمد. مردى از وى بدگویى کرد و اورا دشنام داد. امام(ع) از این سخن شدیدا برآشفت و به آن مردفرمود: «ساکتباش!» بعد چهره مبارک از آن مرد برگرداند و بهحاضران فرمود: «این مرد خیال مىکند شخص باتقوا و پرهیزگارىاست و این چنین از برادر دینى خویش یاد مىکند!» سپس امام ازشدت ناراحتى دست مبارک خویش را به محاسن شریفش کشید. از آنچندتار مو کنده شد. تارهاى مو در دستحضرت، بود. امام(ع)فرمود: «چه زشت عمرى را به پیرى رساندهام! اگر به حرف شما یکىرا دوست و دیگرى را دشمن بدارم!» (14)
آشنایى با احکام
معلى بن خنیس (15) دوست صمیمى عبدالله بود. آن دو در زمانامام صادق(ع) به کشور مصر مسافرت کردند. روزى در کنار رودنیلباهم صحبت مىکردند تا این که بحث ذبیحه یهود (حیوانات حلالگوشتى که یهودىها ذبح مىکنند.) مطرح شد. در این مسئله اختلافنظر داشتند. معلى مىگفت:گوشت آنان پاک است. ولى عبدالله آن رانجس مىدانست. در نتیجه، معلى ازگوشت ذبیحه یهود خورد ولىعبدالله به آنها دست نزد. آنان از مسافرت برگشتند و به مدینهآمدند و در محضر امام صادق(ع) این مسئله راعنوان کردند. پیشواىششم نظر عبدالله را پسندید و کار او را در نخوردن گوشت ذبیحهیهود تحسین کرد و اشتباه معلى را به او گوشزد فرمود. (16)
اساتید و شاگردان
عبدالله در طول زندگى خویش به دنبال کسب علم و دانش بود. وىعلاوه بر این که از شاگردان ممتاز و بدون واسطه دانشگاه جعفرىمحسوب مىشود; از برادر دانشمند خویش، عبدالکریم ابن ابىیعفور وهمچنین از ابوالصامت نیز استفاده کرده است. وى آموختههاى خودرا در یک کتاب عرضه کرده است. تعداد احادیث و روایاتى که وى درسلسله سند آنها قرار گرفته است، بالغ برهشتاد و هفت روایتمىشود که درموضوعات مختلف از جمله: حقوق، ادیان، اخلاق، آدابمعاشرت و سایر مسائل و احکام مذهبى و اجتماعى مىباشد. ابنابىیعفور علاوه بر فعالیتهاى فرهنگى و اجتماعى یادشده، در پرورششاگردانى دانشمند نقش به سزایى داشت. در این جا به تعدادى ازمشاهیر آنان اشاره مىکنیم: هشام بن سالم، حماد بن عثمان، حمادبن عیسى، عبدالله بن سنان، عبدالله بن مسکان، ابوجمیله، ابانبن عثمان علاءبن رزین، اسحاق بن عمار، جابر مکفوف، عبدالعزیزعبدى و دهها شخصیت دیگر که از خرمن پرفیض این راوى دانشمند ومحدث خداجو بهرهها بردهاند. (17)
وفات
این دانشمند برجسته جهان تشیع بعد از سالها، تلاش و کوشش در راهترویج مذهب جعفرى و احیاى علوم اهلبیت علیهم السلام در حالىکه آثار زرینى از روایات و شاگردان در صفحه تاریخ از خود بهیادگار گذاشته بود. در سال 131 ه . به علتشیوع مرض طاعون،در زمان پیشواى ششم درگذشت. (18) جنازه وى باشکوه فراوان و باشرکت گسترده شیعیان تشیع شد. (19)
پیام تسلیت امام صادق(ع)
بعد از وفات عبدالله، امام صادق(ع) به مفضل بن عمر جعفى درکوفه نامهاى نوشت و ضمن تجلیل از شخصیت والاى عبدالله، مفضل رابه جانشینى وى برگزید وفرمود: «اى مفضل! همان عهد و قرارى راکه با عبدالله داشتم، الان به تو واگذار مىکنم. او در حالى ازدنیا رفت که به تعهد خود در قبال خداوند و رسول گرامىاش و بهامام زمان خویش وفاکرده بود. درود خدا بر او باد! عبدالله درحالى قبض روح شد که آثارى پسندیده از خود به یادگار گذاشت. تلاشهایش مورد توجه خداوند قرار گرفت و گناهانش بخشوده شد. اوبه جهان باقى شتافت. توشه وى رضایتخداوند و رسول(ص) و امامزمانش بود. سوگند به رابطهام با رسول الله(ص)! درعصرما کسىخاضعتر و فرمانبرتر از او نسبتبه دستورات خداوند و پیامبر وامامش نبود. او در طول زندگى این گونه بود، تا این که خداونداو را قبض روح کرد و در بهشت جاویدان با رسول گرامى(ص) وعلى(ع) همنشین کرد. آرى، خداوند او را بین دو مسکن (جایگاهپیامبر و على علیهماالسلام )جاى داد، گرچه مسکنها و درجات آنهایکى است. خداوند بر رضایتخود از او بیفزاید و از فضل و کرمشاو را ببخشد که من از او راضى هستم.» (20)
در خاتمه چند حدیث اخلاقى که توسط عبدالله بن ابىیعفور به مارسیده است، زینتبخش صفحات این مقاله مىکنیم و امیدواریم کهمورد توجه خوانندگان گرامى قرار بگیرد.
دوستدار دنیا
1- عن ابن ابىیعفور، قال: «سمعت اباعبدالله، یقول: من تعلققلبه بالدنیا، تعلق قلبه بثلاث خصال: هم لایفنى، و امل لا یدرک،و رجاء لا ینال» (21)
امام صادق(ع) فرمود: هرکس دل به دنیا ببندد به سه خصلت گرفتارخواهد شد:
1- اندوهى که پایان ندارد.
2- آرزویى که به آن دسترسى ندارد.
3- امیدى که بدان نرسد.
پشیمانترین افراد
2- امام صادق(ع) فرمود: «ان من اعظم الناس حسره یوم القیامه،من وصف عدلا ثم خالفه الى غیره» (22) پشیمانترین شخص در روزقیامت، کسى است که براى مردم از عدالتسخن بگوید، اما خودش بهدیگران عدالت روا ندارد.
انسان دو چهره
3- امام صادق(ع) فرمود: «من لقى المسلمین بوجهین و لسانین،جاء یوم القیامه و له لسانان من نار» (23)
هرکس با مسلمانان با دو چهره و دو زبان برخورد کند، روز قیامتبا دو زبان از آتش وارد عرصات محشر خواهد شد.
پىنوشتها:
1- ممتحنه، آیه6.
2- معجم رجال الحدیث، ج 10، ص99.
3- رجال کشى، ص 180.
4- کافى، ج 2، ص 85، ح 5.
5- چهل حدیث، امام خمینى(ره)، ص477.
6- معجم رجال الحدیث، ج 10، ص 98; کشى، ص249.
7- همان، ص 101.
8- کافى، ج7، باب شهادات; رجال مامقانى، ج 2، ص166.
9- معجم رجال الحدیث، ج 10، ص96.
10- رجال نجاشى، ص213.
11- اختیارمعرفهالرجال، ص9 و 10.
12- همان، ص 162.
13 و 14 همان، ص247.
15- وى مورد اعتماد و مامور خرید لوازم منزل امام صادق(ع)بود و به دست داودابن على به شهادت رسید.
16- معجم رجال الحدیث، ج 10، ص 101.
17 همان، ص 102.
18- رجال شیخ، ص223 و383; قاموس، ج 5، ص379.
19- معجم، ج 10، ص 101.
20- رجال کشى، ص249.
21- چهل حدیث، ص 128.
22- وسائل الشیعه، ج 15، ص 295.
23- اصول کافى، ج 2، ص257.