آل اعین هالهاى برگرد آفتاب
آرشیو
چکیده
متن
آل اعین بزرگترین خاندان علمى شیعى در شهرکوفه بودند. بسیارىاز افراد این خاندان شریف از اصحاب ائمه و راویان بزرگ و فقهابودهاند وکمتر شخصیتى از آنان است که ناقل حدیث نباشد. راویاناعین بالغ بر شصت تن بودهاند. (1)
علامه سید بحرالعلوم با ذکر این نکته که مدایح آل اعین فراواناست، در وجه تمایز آنان نسبتبه دیگر خاندانهاى کوفه، خصایصذیل را عنوان کرده است:
1- بزرگترین خاندان شیعى.
2- عظیمالشانترین آنها.
3- عالمترین خاندان به طورى که در میانشان محدث و فقیه و ادیبو قارى بوده است.
4- دیرپاىترین آنها; چه نخستین افراد این طایفه دوران امامسجاد(ع) و آخرینشان اوایل غیبت صغرى را درک کردهاند. (2)
آل اعین علاوه بر ربودن گوى سبقت در میادین علم و دانش، درجنبههاى سیاسى نیز فعالیت داشتند و به طورى که قرائن نشانمىدهد خواب خوش را از چشمان حکام ظالم اموى و عباسى مىربودند. حجاج بن یوسف ثقفى آن ابرجنایتکار معروف تاریخ وقتى براىزمامدارى به عراق آمد، نگرانى خود را از این دودمان این گونهابراز نمود:
باوجود یک مرد از آل اعین، حکومتبراى ما هموار نمىشود. (3)
نژاد آل اعین
در این که این خاندان از چه نژادى است، اختلاف وجود دارد. برخىمىگویند: جد آنان یعنى سنسن از قبیله غسان از نژاد عرب بود ودر صدر اسلام به روم (4) رفت و در آنجا در سلک راهبان در آمد.
سنسن فرزندى به نام اعین داشت. ظاهرا در جنگى که میان روم ومسلمانان صورت گرفت، اعین توسط مسلمانان اسیر شد، و آنگاه یکنفر از قبیله بنى شیبان او را خریدارى و سپس تربیت و فرزندخواندهاش نمود. پس از مدتى اعین در سایه تربیت پدر خواندهاشقرآن را از حفظ کرد و در ادبیات عربى چیره دستشد. روزى پدرخوانده به او گفت: آیا مىخواهى از نظر نژادى تو را به قبیلهخود ملحق سازم؟ ولى اعین نپذیرفت. زمانى که اعین بزرگ شد، سنسناز روم آمد و ملاقاتش کرد. (5)
جمعى گویند: سنسن دراصل یک رومى بود. وقتى اعین اسیر شد و سنسناز جایگاهش اطلاع پیدا کرد، با گرفتن اجازه و امان نامه ازمسلمانان چند بار به دیدار فرزندش شتافت. (6)
وعدهاى با توجه به گزارشى گویند که اعین از مردم خطه فارس بود.روزى تصمیم گرفتبه دیدار امیرالمؤمنین(ع) شرفیاب شود و به دستآن حضرت اسلام آورد. ولى در میان راه با گروهى از بنىشیبانبرخورد کرد. آنان پس از گرفتن پیمان «ولا» (7) او را آزادکردند.
اسامى این خاندان
برکسانى که از نسل اعین پا به عرصه وجود نهاده بودند، اسامىذیل اطلاق گردیده است:
1- آل اعین.
2- شیبانى. (8)
به سبب ارتباطى که میان اعین و قبیله بنىشیبان ایجاد شد و او وفرزندان و خاندانش به این قبیله منسوب شدند.
3- زرارى.
زرارى یعنى منسوب به زرارهبن اعین. نخستین بار این نسبت در کلامامام هادى(ع) خطاب به یکى از نوادگان بکیر بن اعین به ناممحمدبن سلیمان یا پدرش سلیمان بن حسن بن جهم بن بکیر جد پدرىابوغالب دیده شد. امام به منظور حفظ جان او و رعایت تقیه،نام اصلىاش را نبرد و او را به زراره عالمترین شخصیت آل اعینمنسوب ساخت تا از این رهگذر تجلیلى از مقام شامخ زراره نیزشده باشد. امام در این باره فرمود: «و اما الزرارى رعاهالله» (و اما زرارى که خداوند حفظش کند. ) از آن لحظه به بعدبر دیگر افراد این خاندان هم زرارى اطلاق گردید. (9)
4- بکریون
پیش از آنکه عنوان زرارى بر آل اعین اطلاق گردد، آنان به بکریونمشهور بودند. (10)
تعداد فرزندان اعین
در تعداد فرزندان اعین اتفاق نظر وجود ندارد:
برخى آنان را هشت تن بدین اسامى مىدانند: عبدالملک، حمران،زراره، بکیر، عبدالرحمان، قعنب، مالک و ملیک. (11)
و برخى آنان را ده تن بدین اسامى ذکر کردهاند: عبدالملک،حمران، زراره، بکیر، عبدالرحمان، قعنب، عبدالاعلى، عیسى، ضریس وسمیع. (12)
عدهاى دیگر گرچه آنان را ده تن عنوان کردهاند ولى به جاى عیسىو عبدالاعلى، موسى و ملیک را ذکر نمودهاند. (13)
اقوال دیگرى که در این زمینه وجود دارد، بین 12 (14) و16 (15) و17 (16) دور مىزند.
برخى در زمره فرزندان اعین، دخترى به نام «ام الاسود» رایادکردهاند. (17)
شرح حال فرزندان اعین
1- بکیربن اعین
ابوعبدالله (یاابوالجهم) بکیربن اعین از جمله فقها و اصحابامام باقر و امام صادق علیهماالسلام بود و در زمان امام صادق(ع)از دنیا رفت. (18) از وى روایتهایى درکتب اربعه هست. (19) درنخستین برخوردى که امام صادق(ع) با بکیرداشت، بر او سلامفرستاد. (20) وقتى به حضرت صادق(ع) گزارش وفات بکیر رسید،فرمود: «اما والله لقد انزله الله بین رسول الله و بینامیرالمؤمنین صلوات الله علیهما»; هان! به خدا سوگند، خداونداو را میان پیامبر و امیرالمؤمنین که صلوات حق برآنان باد،فرود آورد. (21) عبید فرزند زراره گوید: وقتى محضر امامصادق(ع) بودم، یادى از بکیر شد. امام فرمود: خدا بکیر را رحمتکند و نموده است. (22)
بکیر شش فرزند از خود باقى گذارد:
عبدالله، عبدالحمید، عبدالاعلى، جهم، عمر (یاعمرو) و زید. (23)
عبدالله بن بکیر از فقهاى بزرگ و کثیرالحدیثبود. وى از حضرتصادق(ع) و پدرش بکیر و عمویش زراره و پسرعمویش حمزهبن حمران ودیگران روایت نقل کرده است. شیخ مفید او را در زمره بزرگان ازعلما که احکام دین و فتاوا از آنان اخذ شده و نکوهشى نشدهاند،عنوان کرده است. (24) با این همه کشى رجالى بزرگ سده چهارمهجرى و ابوغالب زرارى او را فطحى مذهب دانستهاند. (25)
در عظمت عبدالله بن بکیر در میدان فقه همین بس که او را جزواصحاب اجماع بر شمردهاند. (26)
عبدالحمید بن بکیر از اصحاب امام کاظم(ع) و راویان آن حضرتبود. (27)
ظاهرا نکته قابل توجهى در کتب رجالى در مورد عبدالاعلى و جهم وعمر (یا عمرو) و زید وجود ندارد.
2- حمران بن اعین
ابوالحسن حمران بن اعین از مشایخ بزرگ شیعه و حاملان قرآن واصحاب گرانقدر امام باقر و امام صادق علیهماالسلام بلکه ازحواریون آنان بود. این شخصیت گرانمایه علاوه بر فقه و حدیث درنحو و لغت و قرائت نیز تخصص داشت. (28) وى در زمان حیات حضرتصادق(ع) دارفانى را وداع گفت. (29) صفوان در توصیف حمرانگوید: وى با اصحابش در نشستهایى که تشکیل مىداد، درباره روایاتآل محمد(ص) سخن مىگفت. چنانچه متوجه مىشد، آنان به مطالبى جزاحادیث اهلبیت مشغول شدهاند، بازشان مىداشت. اگر این کار را تاسه بار تکرار مىکردند، از آن مجلس بر مىخاست و رهایشانمىنمود. (30) در گزارشى بکیر فرزند اعین گوید: در نخستین حجى که به جاآوردم، به منى رفته، از خیمه امام صادق(ع) پرسش کرده، داخل آنشدم. دیدم در آنجا جماعتى هستند. به صورتهایشان نگریستم ولىامام را میانشان ندیدم. او در گوشهاى از خیمه در حال حجامتبودو فرمود: بیا به سوى من. سپس فرمود: آیا تو از فرزندان اعینهستى؟ عرض کردم: آرى، دایتشوم.
فرمود: کدامیک از آنان هستى؟
عرض کردم: من بکیر بن اعینام.
فرمود: حمران چه شد؟
عرض کردم: او با آن که شوق زیادى به شما داشت، امسال به حجنیامد ولى به محضر شما سلام فرستاد.
امام فرمود: برتو و او سلامباد. حمران مومنى از اهل بهشت است کههرگز از ایمانش دستبر نخواهد داشت، نه به خدا قسم، نه به خداقسم، (31) اما او را از این مطلب آگاه مساز. (32)
در خبرى حمران گوید: به امام باقر(ع) عرض کردم: من عهد نمودهاماز مدینه بیرون نروم تا آنکه شما مرا از آنچه مىپرسم، آگاهنمایید.
امام فرمود: بپرس.
عرض کردم: آیا من از شیعیان شما هستم؟
حضرت فرمود: آرى در دنیا و آخرت. (33)
حمران سه فرزند به اسامى حمزه و عقبه و محمد (34) داشت.
طبق نظر برخى، حمزه بزرگترین فرزند حمران بود. لذا پدرش حمران،ابوحمزه کنیه گرفت. (35)
حمزه از امام باقر و امام صادق علیهماالسلام و حمران و دیگرانروایت دارد و از او ضریس و عبید و عبدالله بن بکیر پسر عموهاىوى و ابن ابىعمیر و دیگران روایت نقل کردهاند. (36)
عقبه از اصحاب امام صادق و راویان آن حضرت بود. (37)
محمد از اصحاب امام صادق(ع) بود که از آن حضرت و پدرش و زرارهروایت دارد و از او پسرش ابراهیم و ابن ابىعمیر و على بن اسباطو ابن ابى نجران حدیث دارند. (38)
3- زرارهبن اعین
زراره، بزرگترین فقیه آل اعین بود. ابوغالب زرارى گوید: وىبزرگترین رجال شیعه در فقه و حدیث و کلام بود. زراره را ازاصحاب اجماع دانستهاند. نجاشى او را شیخ اصحاب خویش در زمان اوو پیشگامترینشان عنوان کرده و افزوده که او قارى و فقیه ومتکلم و شاعر و ادیب بود.
درباره این عالم بىنظیر جهان تشیع، مدایح فراوانى وجود دارد.خود او در روایتى گوید: امام صادق(ع) به من فرمود: زراره، نامتو در اسامى اهلبهشتبدون الف هست.
من عرض کردم: آرى فدایتشوم; نامم عبدربه است و لقبمزراره. (39)
گویند: زراره در کلام چیره دستبود و کسى در مقابل حجتهاى زرارهتوان مقاومت نداشت ولى اشتغال به عبادت، او را از پرداختن بهکلام باز داشت. با این حال تمام متکلمان شیعه شاگرد او محسوبمىشوند. طبق روایتى زراره هفتاد سال عمر کرد (40) و به فاصلهکوتاهى بعد از حضرت صادق(ع) دارفانى را وداع گفت. (41)
زراره داراى شش فرزند بود: عبید، عبدالله، حسن، حسین، رومى ومحمد. (42)
عبید از اصحاب امام باقر و امام صادق علیهماالسلام بود. وى ازپدرش و عمویش عبدالملک روایت دارد. عبید شخصیتى صددرصد مطمئن وبزرگوار بود. شیخ مفید او را از جمله فقها و اعلام که احکام دینو فتاوا از آنان اخذ مىشود، دانسته است. (43) برخى عبید راتحت عنوان عبیدالله ذکر کردهاند. (44)
عبدالله از اصحاب حضرت صادق(ع) و راویان آن حضرت بود. ازعبدالله فرزندش محمد و دو برادرش حسن و حسین و پسر عمویشعبدالله بن بکیر و على بن نعمان روایت نقل کردهاند. (45)
حسن بن زراره از اصحاب امام صادق(ع) و از راویان آن حضرت بود وامام در حق او دعاى خیر نمود. وى همچنین از پدرش زراره روایتدارد و هشام بن سالم از او حدیث اخذ کرده است. (46)
حسین بن زراره از اصحاب حضرت صادق(ع) است. وى از آن امام وامام باقر علیهماالسلام و پدرش زراره و محمد بن مسلم روایتدارد. هشام بن حکم و على بن اسباط و صفوان و گروهى از او اخذحدیث کردهاند. (47)
در برخى از مآخذ آمده است که امام صادق(ع) درباره حسین و حسناین گونه دعا فرمود: «الحسن و الحسین احاطهما الله و کلاهما ورعاهما و حفظهما بصلاح ابیهما کما حفظ الغلامین...» (48) ;خداوند حسن و حسین را به واسطه صالح بودن پدرشان حمایت کند ونگاه بدارد و رعایت و حفظشان نماید، چنان که نموده است.
رومى بن زراره از امام صادق و امام کاظم علیهماالسلام و پدرشزراره و برادرش عبید و گروهى دیگر روایت دارد. و از او محمد بنبکر و ابنابى عمیر حدیث نقل کردهاند. از رومى روایات زیادى دردست نیست ولى او فردى مطمئن به حساب مىآید. (49)
محمدبن زراره از حضرت صادق(ع) و پدرش زراره روایت دارد و از اوعلى بن عقبه و سلامه بن نوح حدیث ذکر کردهاند. (50)
4- عبدالرحمن بن اعین
وى از اصحاب امام باقر و امام صادق علیهماالسلام و از فقها بودو از آن دو بزرگوار روایت نقل مىکرد. عبدالرحمن در زمان امامصادق(ع) چشم از جهان فروبست. (51) احمدبن حسن بن على بن فضالاو را از فرزندان سرشناس آل اعین شمرده است. عبدالرحمن فعالیتسیاسى نیز داشت و در زمان حجاج دستگیر شد. (52)
عبدالرحمن داراى شش فرزند بود:
1- اعین بن عبدالرحمن. ظاهرا وى از واقفه بود. (53)
2- اسحاق بن عبدالرحمن. (54)
3- ابراهیم بن عبدالرحمن. وى از پدرش و زیاد روایت نقل کرده واز اوسهل بنزیاد حدیث اخذ کرده است. (55)
4- حمران بن عبدالرحمن.
5- سمیع بن عبدالرحمن.
6- عباس بن عبدالرحمن. (56)
5- عبدالملک بن اعین
وى شخصیتى جلیل القدر و فقیه بود. عبدالملک داراى پنج فرزندبود; ضریس و حسن و محمد و على و یونس. (57)
ابوعماره ضریس (یا ضریس) بن عبدالملک از یاران امام باقر وامام صادق علیهماالسلام و راویان آن بزرگواران بود. چون محلتجارت او در محله «کناسه» کوفه بود، به کناسى معروف شد. ضریسفردى خیر و فاضل و موثق به شمار مىآمد (58) و به فروش پنبه یاپشم مشغول بود. (59) از برخى از روایات استفاده مىشود که وىاز ایمان خوبى برخوردار بود. (60)
محمد بن عبدالملک و على بن عبدالملک و یونس بن عبدالملک ازاصحاب امام صادق(ع) بوده و از آن بزرگوار داراى روایتهستند. (61)
ظاهرا از حسن بن عبدالملک نکته قابل ذکرى درکتب رجال نیست.
6- عبدالاعلى بن اعین
ابن حجر گوید: عبدالاعلى از یحیى بن کثیر و نافع، مولاى عبداللهبن عمر، روایت نقل کرده و از عبدالاعلى، عبیدالله بن موسى ویحیى بن سعید عطار حدیث نقل کردهاند. (62)
طبق سخن شیخ مفید عبدالاعلى از اصحاب فقیه امام باقر و امامصادق علیهماالسلام است; اصحابى که از آنان احکام دین و فتوا اخذمىشوند و اصلا مورد نکوهش واقع نشدهاند. (63)
7- عبدالجبار بن اعین
وى از امام باقر یا امام صادق علیهماالسلام روایت دارد. شخصیتعبدالجبار مورد ثنا واقع شده است. (64) 8-سمیع بن اعین (65)
9- ضریس بن اعین (66)
10- عبدالله بن اعین
وى از اصحاب امام باقر و امام صادق علیهماالسلام بود و از آنانروایت نقل کرده است. و از عبدالله، موسى بن بکر و عبدالله بنبکیر حدیث روایت نمودهاند. (67) برخى چون فاضل حایرى، عبداللهرا جزو فرزندان اعین ندانستهاند. (68) گویند: هنگامى کهعبدالله از دنیا رفت، حضرت صادق(ع) بر او رحمت فرستاد. (69) عدهاى براین باورند که جریان مزبور مربوط به عبدالملک بن اعیناست نه عبدالله. (70)
11- عیسى بن اعین
وى از حضرت باقر(ع) روایت نقل کرده است. (71) علامه مامقانىگوید: من از ماجرایى که شیخ کلینى آن را نقل کرده، جلیل القدربودن و حسن حال عیسى را استنباط مىکنم. این ماجرا را کلینى ازعدهاى از علما از سهل بن زیاد از محمدبن عیسى بن عبید از ابنابى عمیر این گونه روایت کرده است: وقتى عیسى بن اعین حجبه جاآورد و به «موقف» (72) رسید، شروع به دعا براى برادران خودکرد تا آن که مردم پراکنده شدند. یکى به او گفت: هزینه مالىآمدن به حج را متحمل شده و خود را به زحمت انداخته و تا این جاکه محل برآورده شدن حاجتهاست، رسیدهاى، اما براى برادرانت دعامىکنى و خود را فراموش نمودهاى!
عیسى گفت: من یقین دارم که خداوند مرا به دعا فراخوانده اما شکدارم که وظیفهام دعا براى خودم است. (73)
12- قعنب بن اعین
قعنب و دو برادر دیگرش یعنى مالک و ملیک هرسه از مخالفاناهلبیت عصمت و طهارت و بر مذهب اهل تسنن بودند. (74) گویندفرزندان قعنب در ناحیهاى به نام «فیوم» درمصر زندگى مىکردند.
نام دو تن از فرزندان قعنب، جعفر و یونس است. (75)
ابوغالب زرارى گفته است که جعفر از امام صادق(ع) حدیث نقل کردهاست. (76)
13- مالک بن اعین
ابوغالب زرارى او را جزو اولاد غیر معروف اعین بر شمرده، لیکنعموى ابوغالب چنین مطلبى را انکار کرده است. (77) از جملهفرزندان مالک، غسان است که در فیوم مصر مىزیست. (78)
14- ملیک بن اعین
وى نیز چون مالک بر خلاف دیگر فرزندان اعین از دوستداران اهلبیتعلیهم السلام نبود و به مذهب سنیان گرایش داشت. (79) ابوغالبزرارى ملیک را نیز چون مالک و قعنب جزو فرزندان غیر معروف اعینعنوان کرده است. (80)
چنان که گذشت، برخى فرزندان اعین را تا17 تن ذکر کرده (81) وجزو آنان موسى و ایوب و محمد را نیز بر شمردهاند. (82) و طبقگزارشى که جزو فرزندان اعین، ام الاسود ذکر کرده، باید تعدادآنان را بالغ بر هجدهتن بدانیم.
بهترین فرزندان اعین
با فضیلتترین و بهترین فرزندان اعین، زراره، عبدالملک، حمران،عبدالرحمان و بکیر بودند. و در میان این پنج فقیه، زراره درمیدان فقه از دیگران برتر بود. (83)
پىنوشتها:
1- رساله ابى غالب الزرارى، ص 114، با مقدمه همان رساله، ص41.
2- مقدمه رساله ابوغالب، ص 41 و 42.
3- مقدمه رساله ابوغالب، ص 42.
4- امروزه ایتالیا جانشین روم قدیم است. (فرهنگ معین، بخشاعلام، ج 5، ص 632)
5- ر.ک: رساله ابوغالب زرارى، ص 128 و129.
6- همان.
7- شیخ طوسى مىفرماید: هنگامى که دو نفر عقد موالات امضامىکنند و یکى از آنان به دیگرى مىگوید: با تو پیمان مىبندم کهیاریم کنى و تو را یارى کنم و از من دفاع کنى و از تو دفاع کنمو جریمه جنایتم را خاندانت عهده دار شوند و خاندان من نیزجریمه جنایت تو را بپذیرند و از من ارث ببرى و از تو ارث ببرم،این عقد صحیح است.(ر.ک: حاشیه ص 191 از تکمله رساله ابوغالبزرارى.)
8- شیبانى نام قبیلهاى معروف در بکربن وائل است. (سمعانى،الانساب، ج3، ص 482.)
9- معجم الاعلام من آل اعین الکرام، حسینى جلالى (ملحق بهرسالهابىغالب الزرارى و تکملتها)، ص ؟
10- حاشیه ص117، ماءخذ پیشین.
11- رساله ابىغالب الزرارى، ص129 و 130.
12- همان، ص 190 و 191.13 همان، ص 138.
14- همان، ص189.15 همان.
16- همان، ص139 و189.17 همان، ص 130.
18- ابن غضائرى، تکمله رساله ابوغالب، ص 188.
19- معجم الاعلام، ص 202.
20- اختیار معرفهالرجال، ج 1، ص416.
21- همان، ج 2، ص419.
22- همان.
23- رساله ابوغالب زرارى، ص 131 و 132.(متن وحاشیه); معجمالاعلام، ص 221.
24- معجم الاعلام، ص 215 و 214.
25- همان; وسائل الشیعه، ج 20، ص233.
26- کلیات فى علم الرجال، ص 178.
27- معجم الاعلام، ص213.
28- معجم الاعلام، ص206.
29- تکمله رساله ابوغالب زرارى; ص 188.
30- اختیار معرفهالرجال، ج 1، ص 415.
31- دوتاکید از امام است مبنى بر دستبرنداشتن حمران ازایمان خود.
32- اختیار معرفهالرجال، ج 1، ص416.
33- همان، ص 412.
34- رساله ابوغالب زرارى، ص 132.
35- پیشتر به نقل از برخى از علما کنیه او را ابوالحسن عنوانکرده بودیم.
36- معجم الاعلام، ص207; معجم رجال الحدیث، ج6، ص266267.
37- معجم رجال، ج 11، ص 152.
38- همان، ص 225.
39- معجم الاعلام، ص 208 و213.
40- رساله ابوغالب زرارى، ص136.
41- تکمله رساله ابوغالب، ص 188.
42- تکمله رساله ابوغالب، ص 188.
43- معجم الاعلام، ص216.
44- همان، ص 218.
45- همان، ص 215.
46- همان، ص 204.
47- همان، ص 205.
48- تنقیح المقال، ج 1، ص 278 و 328.
49- معجم الاعلام، ص 208; معجم رجال الحدیث، ج7، ص206.
50- همان، ج16، ص86.
51- تکمله رساله ابوغالب زرارى، ص 188; معجم الاعلام من آل اعینالکرام، ص213.
52- رساله ابوغالب زرارى، ص129 و 130 و تکمله رساله، ص 190.
53- معجم الاعلام، ص 202.
54- همان، ص 204; رساله ابوغالب، ص 132.
55- معجم الاعلام، ص 200; معجم رجال الحدیث، ج 1، ص247.
56- رساله ابوغالب زرارى، ص 132.
57- رساله ابوغالب زرارى، ص 132 و 135; معجم الاعلام، ص 230 و231.
58- معجم رجال الحدیث، ج9، ص 148.
59- رجال قهپایى، ج3، ص226.
60- معجم رجال الحدیث، ج9، ص 148.
61- معجم الاعلام، ص 220 و 228 و 230 و 231.
62- همان، ص 212.
63- معجم الرجال الحدیث، ج9، ص 254.
64- همان، ص 212; وسائل الشیعه، ج ؟، ص 224; تنقیح المقال، ج2، ص133.
65- معجم الاعلام، ص 210.
66- همان، ص 211.
67- همان، ص 214.
68- تنقیح المقال، ج 2، ص 168.
69- معجم الاعلام، ص 214.
70- تنقیح المقال، ج 2، ص 168.
71- معجم الاعلام، ص 221.
72- طریحى گوید: موقفان یعنى عرفات و مشعر (مجمع البحرین،ماده و، ق، ف)
73- تنقیح المقال، ج 2، ص359.
74- معجم الاعلام من آل اعین الکرام، ص 222 و223 و 230.
75- همان، ص 222 و223.
76- همان، ص203.
77- معجم الاعلام، ص223.
78- همان، ص 222.
79- همان، ص 230.
80- رساله ابوغالب زرارى، ص 130.
81- همان، ص139; تکمله رساله، ص189.
82- دایرهالمعارف تشیع، ج 1، ص146.
83- تکمله رساله ابىغالب الزرارى، ص 188.
علامه سید بحرالعلوم با ذکر این نکته که مدایح آل اعین فراواناست، در وجه تمایز آنان نسبتبه دیگر خاندانهاى کوفه، خصایصذیل را عنوان کرده است:
1- بزرگترین خاندان شیعى.
2- عظیمالشانترین آنها.
3- عالمترین خاندان به طورى که در میانشان محدث و فقیه و ادیبو قارى بوده است.
4- دیرپاىترین آنها; چه نخستین افراد این طایفه دوران امامسجاد(ع) و آخرینشان اوایل غیبت صغرى را درک کردهاند. (2)
آل اعین علاوه بر ربودن گوى سبقت در میادین علم و دانش، درجنبههاى سیاسى نیز فعالیت داشتند و به طورى که قرائن نشانمىدهد خواب خوش را از چشمان حکام ظالم اموى و عباسى مىربودند. حجاج بن یوسف ثقفى آن ابرجنایتکار معروف تاریخ وقتى براىزمامدارى به عراق آمد، نگرانى خود را از این دودمان این گونهابراز نمود:
باوجود یک مرد از آل اعین، حکومتبراى ما هموار نمىشود. (3)
نژاد آل اعین
در این که این خاندان از چه نژادى است، اختلاف وجود دارد. برخىمىگویند: جد آنان یعنى سنسن از قبیله غسان از نژاد عرب بود ودر صدر اسلام به روم (4) رفت و در آنجا در سلک راهبان در آمد.
سنسن فرزندى به نام اعین داشت. ظاهرا در جنگى که میان روم ومسلمانان صورت گرفت، اعین توسط مسلمانان اسیر شد، و آنگاه یکنفر از قبیله بنى شیبان او را خریدارى و سپس تربیت و فرزندخواندهاش نمود. پس از مدتى اعین در سایه تربیت پدر خواندهاشقرآن را از حفظ کرد و در ادبیات عربى چیره دستشد. روزى پدرخوانده به او گفت: آیا مىخواهى از نظر نژادى تو را به قبیلهخود ملحق سازم؟ ولى اعین نپذیرفت. زمانى که اعین بزرگ شد، سنسناز روم آمد و ملاقاتش کرد. (5)
جمعى گویند: سنسن دراصل یک رومى بود. وقتى اعین اسیر شد و سنسناز جایگاهش اطلاع پیدا کرد، با گرفتن اجازه و امان نامه ازمسلمانان چند بار به دیدار فرزندش شتافت. (6)
وعدهاى با توجه به گزارشى گویند که اعین از مردم خطه فارس بود.روزى تصمیم گرفتبه دیدار امیرالمؤمنین(ع) شرفیاب شود و به دستآن حضرت اسلام آورد. ولى در میان راه با گروهى از بنىشیبانبرخورد کرد. آنان پس از گرفتن پیمان «ولا» (7) او را آزادکردند.
اسامى این خاندان
برکسانى که از نسل اعین پا به عرصه وجود نهاده بودند، اسامىذیل اطلاق گردیده است:
1- آل اعین.
2- شیبانى. (8)
به سبب ارتباطى که میان اعین و قبیله بنىشیبان ایجاد شد و او وفرزندان و خاندانش به این قبیله منسوب شدند.
3- زرارى.
زرارى یعنى منسوب به زرارهبن اعین. نخستین بار این نسبت در کلامامام هادى(ع) خطاب به یکى از نوادگان بکیر بن اعین به ناممحمدبن سلیمان یا پدرش سلیمان بن حسن بن جهم بن بکیر جد پدرىابوغالب دیده شد. امام به منظور حفظ جان او و رعایت تقیه،نام اصلىاش را نبرد و او را به زراره عالمترین شخصیت آل اعینمنسوب ساخت تا از این رهگذر تجلیلى از مقام شامخ زراره نیزشده باشد. امام در این باره فرمود: «و اما الزرارى رعاهالله» (و اما زرارى که خداوند حفظش کند. ) از آن لحظه به بعدبر دیگر افراد این خاندان هم زرارى اطلاق گردید. (9)
4- بکریون
پیش از آنکه عنوان زرارى بر آل اعین اطلاق گردد، آنان به بکریونمشهور بودند. (10)
تعداد فرزندان اعین
در تعداد فرزندان اعین اتفاق نظر وجود ندارد:
برخى آنان را هشت تن بدین اسامى مىدانند: عبدالملک، حمران،زراره، بکیر، عبدالرحمان، قعنب، مالک و ملیک. (11)
و برخى آنان را ده تن بدین اسامى ذکر کردهاند: عبدالملک،حمران، زراره، بکیر، عبدالرحمان، قعنب، عبدالاعلى، عیسى، ضریس وسمیع. (12)
عدهاى دیگر گرچه آنان را ده تن عنوان کردهاند ولى به جاى عیسىو عبدالاعلى، موسى و ملیک را ذکر نمودهاند. (13)
اقوال دیگرى که در این زمینه وجود دارد، بین 12 (14) و16 (15) و17 (16) دور مىزند.
برخى در زمره فرزندان اعین، دخترى به نام «ام الاسود» رایادکردهاند. (17)
شرح حال فرزندان اعین
1- بکیربن اعین
ابوعبدالله (یاابوالجهم) بکیربن اعین از جمله فقها و اصحابامام باقر و امام صادق علیهماالسلام بود و در زمان امام صادق(ع)از دنیا رفت. (18) از وى روایتهایى درکتب اربعه هست. (19) درنخستین برخوردى که امام صادق(ع) با بکیرداشت، بر او سلامفرستاد. (20) وقتى به حضرت صادق(ع) گزارش وفات بکیر رسید،فرمود: «اما والله لقد انزله الله بین رسول الله و بینامیرالمؤمنین صلوات الله علیهما»; هان! به خدا سوگند، خداونداو را میان پیامبر و امیرالمؤمنین که صلوات حق برآنان باد،فرود آورد. (21) عبید فرزند زراره گوید: وقتى محضر امامصادق(ع) بودم، یادى از بکیر شد. امام فرمود: خدا بکیر را رحمتکند و نموده است. (22)
بکیر شش فرزند از خود باقى گذارد:
عبدالله، عبدالحمید، عبدالاعلى، جهم، عمر (یاعمرو) و زید. (23)
عبدالله بن بکیر از فقهاى بزرگ و کثیرالحدیثبود. وى از حضرتصادق(ع) و پدرش بکیر و عمویش زراره و پسرعمویش حمزهبن حمران ودیگران روایت نقل کرده است. شیخ مفید او را در زمره بزرگان ازعلما که احکام دین و فتاوا از آنان اخذ شده و نکوهشى نشدهاند،عنوان کرده است. (24) با این همه کشى رجالى بزرگ سده چهارمهجرى و ابوغالب زرارى او را فطحى مذهب دانستهاند. (25)
در عظمت عبدالله بن بکیر در میدان فقه همین بس که او را جزواصحاب اجماع بر شمردهاند. (26)
عبدالحمید بن بکیر از اصحاب امام کاظم(ع) و راویان آن حضرتبود. (27)
ظاهرا نکته قابل توجهى در کتب رجالى در مورد عبدالاعلى و جهم وعمر (یا عمرو) و زید وجود ندارد.
2- حمران بن اعین
ابوالحسن حمران بن اعین از مشایخ بزرگ شیعه و حاملان قرآن واصحاب گرانقدر امام باقر و امام صادق علیهماالسلام بلکه ازحواریون آنان بود. این شخصیت گرانمایه علاوه بر فقه و حدیث درنحو و لغت و قرائت نیز تخصص داشت. (28) وى در زمان حیات حضرتصادق(ع) دارفانى را وداع گفت. (29) صفوان در توصیف حمرانگوید: وى با اصحابش در نشستهایى که تشکیل مىداد، درباره روایاتآل محمد(ص) سخن مىگفت. چنانچه متوجه مىشد، آنان به مطالبى جزاحادیث اهلبیت مشغول شدهاند، بازشان مىداشت. اگر این کار را تاسه بار تکرار مىکردند، از آن مجلس بر مىخاست و رهایشانمىنمود. (30) در گزارشى بکیر فرزند اعین گوید: در نخستین حجى که به جاآوردم، به منى رفته، از خیمه امام صادق(ع) پرسش کرده، داخل آنشدم. دیدم در آنجا جماعتى هستند. به صورتهایشان نگریستم ولىامام را میانشان ندیدم. او در گوشهاى از خیمه در حال حجامتبودو فرمود: بیا به سوى من. سپس فرمود: آیا تو از فرزندان اعینهستى؟ عرض کردم: آرى، دایتشوم.
فرمود: کدامیک از آنان هستى؟
عرض کردم: من بکیر بن اعینام.
فرمود: حمران چه شد؟
عرض کردم: او با آن که شوق زیادى به شما داشت، امسال به حجنیامد ولى به محضر شما سلام فرستاد.
امام فرمود: برتو و او سلامباد. حمران مومنى از اهل بهشت است کههرگز از ایمانش دستبر نخواهد داشت، نه به خدا قسم، نه به خداقسم، (31) اما او را از این مطلب آگاه مساز. (32)
در خبرى حمران گوید: به امام باقر(ع) عرض کردم: من عهد نمودهاماز مدینه بیرون نروم تا آنکه شما مرا از آنچه مىپرسم، آگاهنمایید.
امام فرمود: بپرس.
عرض کردم: آیا من از شیعیان شما هستم؟
حضرت فرمود: آرى در دنیا و آخرت. (33)
حمران سه فرزند به اسامى حمزه و عقبه و محمد (34) داشت.
طبق نظر برخى، حمزه بزرگترین فرزند حمران بود. لذا پدرش حمران،ابوحمزه کنیه گرفت. (35)
حمزه از امام باقر و امام صادق علیهماالسلام و حمران و دیگرانروایت دارد و از او ضریس و عبید و عبدالله بن بکیر پسر عموهاىوى و ابن ابىعمیر و دیگران روایت نقل کردهاند. (36)
عقبه از اصحاب امام صادق و راویان آن حضرت بود. (37)
محمد از اصحاب امام صادق(ع) بود که از آن حضرت و پدرش و زرارهروایت دارد و از او پسرش ابراهیم و ابن ابىعمیر و على بن اسباطو ابن ابى نجران حدیث دارند. (38)
3- زرارهبن اعین
زراره، بزرگترین فقیه آل اعین بود. ابوغالب زرارى گوید: وىبزرگترین رجال شیعه در فقه و حدیث و کلام بود. زراره را ازاصحاب اجماع دانستهاند. نجاشى او را شیخ اصحاب خویش در زمان اوو پیشگامترینشان عنوان کرده و افزوده که او قارى و فقیه ومتکلم و شاعر و ادیب بود.
درباره این عالم بىنظیر جهان تشیع، مدایح فراوانى وجود دارد.خود او در روایتى گوید: امام صادق(ع) به من فرمود: زراره، نامتو در اسامى اهلبهشتبدون الف هست.
من عرض کردم: آرى فدایتشوم; نامم عبدربه است و لقبمزراره. (39)
گویند: زراره در کلام چیره دستبود و کسى در مقابل حجتهاى زرارهتوان مقاومت نداشت ولى اشتغال به عبادت، او را از پرداختن بهکلام باز داشت. با این حال تمام متکلمان شیعه شاگرد او محسوبمىشوند. طبق روایتى زراره هفتاد سال عمر کرد (40) و به فاصلهکوتاهى بعد از حضرت صادق(ع) دارفانى را وداع گفت. (41)
زراره داراى شش فرزند بود: عبید، عبدالله، حسن، حسین، رومى ومحمد. (42)
عبید از اصحاب امام باقر و امام صادق علیهماالسلام بود. وى ازپدرش و عمویش عبدالملک روایت دارد. عبید شخصیتى صددرصد مطمئن وبزرگوار بود. شیخ مفید او را از جمله فقها و اعلام که احکام دینو فتاوا از آنان اخذ مىشود، دانسته است. (43) برخى عبید راتحت عنوان عبیدالله ذکر کردهاند. (44)
عبدالله از اصحاب حضرت صادق(ع) و راویان آن حضرت بود. ازعبدالله فرزندش محمد و دو برادرش حسن و حسین و پسر عمویشعبدالله بن بکیر و على بن نعمان روایت نقل کردهاند. (45)
حسن بن زراره از اصحاب امام صادق(ع) و از راویان آن حضرت بود وامام در حق او دعاى خیر نمود. وى همچنین از پدرش زراره روایتدارد و هشام بن سالم از او حدیث اخذ کرده است. (46)
حسین بن زراره از اصحاب حضرت صادق(ع) است. وى از آن امام وامام باقر علیهماالسلام و پدرش زراره و محمد بن مسلم روایتدارد. هشام بن حکم و على بن اسباط و صفوان و گروهى از او اخذحدیث کردهاند. (47)
در برخى از مآخذ آمده است که امام صادق(ع) درباره حسین و حسناین گونه دعا فرمود: «الحسن و الحسین احاطهما الله و کلاهما ورعاهما و حفظهما بصلاح ابیهما کما حفظ الغلامین...» (48) ;خداوند حسن و حسین را به واسطه صالح بودن پدرشان حمایت کند ونگاه بدارد و رعایت و حفظشان نماید، چنان که نموده است.
رومى بن زراره از امام صادق و امام کاظم علیهماالسلام و پدرشزراره و برادرش عبید و گروهى دیگر روایت دارد. و از او محمد بنبکر و ابنابى عمیر حدیث نقل کردهاند. از رومى روایات زیادى دردست نیست ولى او فردى مطمئن به حساب مىآید. (49)
محمدبن زراره از حضرت صادق(ع) و پدرش زراره روایت دارد و از اوعلى بن عقبه و سلامه بن نوح حدیث ذکر کردهاند. (50)
4- عبدالرحمن بن اعین
وى از اصحاب امام باقر و امام صادق علیهماالسلام و از فقها بودو از آن دو بزرگوار روایت نقل مىکرد. عبدالرحمن در زمان امامصادق(ع) چشم از جهان فروبست. (51) احمدبن حسن بن على بن فضالاو را از فرزندان سرشناس آل اعین شمرده است. عبدالرحمن فعالیتسیاسى نیز داشت و در زمان حجاج دستگیر شد. (52)
عبدالرحمن داراى شش فرزند بود:
1- اعین بن عبدالرحمن. ظاهرا وى از واقفه بود. (53)
2- اسحاق بن عبدالرحمن. (54)
3- ابراهیم بن عبدالرحمن. وى از پدرش و زیاد روایت نقل کرده واز اوسهل بنزیاد حدیث اخذ کرده است. (55)
4- حمران بن عبدالرحمن.
5- سمیع بن عبدالرحمن.
6- عباس بن عبدالرحمن. (56)
5- عبدالملک بن اعین
وى شخصیتى جلیل القدر و فقیه بود. عبدالملک داراى پنج فرزندبود; ضریس و حسن و محمد و على و یونس. (57)
ابوعماره ضریس (یا ضریس) بن عبدالملک از یاران امام باقر وامام صادق علیهماالسلام و راویان آن بزرگواران بود. چون محلتجارت او در محله «کناسه» کوفه بود، به کناسى معروف شد. ضریسفردى خیر و فاضل و موثق به شمار مىآمد (58) و به فروش پنبه یاپشم مشغول بود. (59) از برخى از روایات استفاده مىشود که وىاز ایمان خوبى برخوردار بود. (60)
محمد بن عبدالملک و على بن عبدالملک و یونس بن عبدالملک ازاصحاب امام صادق(ع) بوده و از آن بزرگوار داراى روایتهستند. (61)
ظاهرا از حسن بن عبدالملک نکته قابل ذکرى درکتب رجال نیست.
6- عبدالاعلى بن اعین
ابن حجر گوید: عبدالاعلى از یحیى بن کثیر و نافع، مولاى عبداللهبن عمر، روایت نقل کرده و از عبدالاعلى، عبیدالله بن موسى ویحیى بن سعید عطار حدیث نقل کردهاند. (62)
طبق سخن شیخ مفید عبدالاعلى از اصحاب فقیه امام باقر و امامصادق علیهماالسلام است; اصحابى که از آنان احکام دین و فتوا اخذمىشوند و اصلا مورد نکوهش واقع نشدهاند. (63)
7- عبدالجبار بن اعین
وى از امام باقر یا امام صادق علیهماالسلام روایت دارد. شخصیتعبدالجبار مورد ثنا واقع شده است. (64) 8-سمیع بن اعین (65)
9- ضریس بن اعین (66)
10- عبدالله بن اعین
وى از اصحاب امام باقر و امام صادق علیهماالسلام بود و از آنانروایت نقل کرده است. و از عبدالله، موسى بن بکر و عبدالله بنبکیر حدیث روایت نمودهاند. (67) برخى چون فاضل حایرى، عبداللهرا جزو فرزندان اعین ندانستهاند. (68) گویند: هنگامى کهعبدالله از دنیا رفت، حضرت صادق(ع) بر او رحمت فرستاد. (69) عدهاى براین باورند که جریان مزبور مربوط به عبدالملک بن اعیناست نه عبدالله. (70)
11- عیسى بن اعین
وى از حضرت باقر(ع) روایت نقل کرده است. (71) علامه مامقانىگوید: من از ماجرایى که شیخ کلینى آن را نقل کرده، جلیل القدربودن و حسن حال عیسى را استنباط مىکنم. این ماجرا را کلینى ازعدهاى از علما از سهل بن زیاد از محمدبن عیسى بن عبید از ابنابى عمیر این گونه روایت کرده است: وقتى عیسى بن اعین حجبه جاآورد و به «موقف» (72) رسید، شروع به دعا براى برادران خودکرد تا آن که مردم پراکنده شدند. یکى به او گفت: هزینه مالىآمدن به حج را متحمل شده و خود را به زحمت انداخته و تا این جاکه محل برآورده شدن حاجتهاست، رسیدهاى، اما براى برادرانت دعامىکنى و خود را فراموش نمودهاى!
عیسى گفت: من یقین دارم که خداوند مرا به دعا فراخوانده اما شکدارم که وظیفهام دعا براى خودم است. (73)
12- قعنب بن اعین
قعنب و دو برادر دیگرش یعنى مالک و ملیک هرسه از مخالفاناهلبیت عصمت و طهارت و بر مذهب اهل تسنن بودند. (74) گویندفرزندان قعنب در ناحیهاى به نام «فیوم» درمصر زندگى مىکردند.
نام دو تن از فرزندان قعنب، جعفر و یونس است. (75)
ابوغالب زرارى گفته است که جعفر از امام صادق(ع) حدیث نقل کردهاست. (76)
13- مالک بن اعین
ابوغالب زرارى او را جزو اولاد غیر معروف اعین بر شمرده، لیکنعموى ابوغالب چنین مطلبى را انکار کرده است. (77) از جملهفرزندان مالک، غسان است که در فیوم مصر مىزیست. (78)
14- ملیک بن اعین
وى نیز چون مالک بر خلاف دیگر فرزندان اعین از دوستداران اهلبیتعلیهم السلام نبود و به مذهب سنیان گرایش داشت. (79) ابوغالبزرارى ملیک را نیز چون مالک و قعنب جزو فرزندان غیر معروف اعینعنوان کرده است. (80)
چنان که گذشت، برخى فرزندان اعین را تا17 تن ذکر کرده (81) وجزو آنان موسى و ایوب و محمد را نیز بر شمردهاند. (82) و طبقگزارشى که جزو فرزندان اعین، ام الاسود ذکر کرده، باید تعدادآنان را بالغ بر هجدهتن بدانیم.
بهترین فرزندان اعین
با فضیلتترین و بهترین فرزندان اعین، زراره، عبدالملک، حمران،عبدالرحمان و بکیر بودند. و در میان این پنج فقیه، زراره درمیدان فقه از دیگران برتر بود. (83)
پىنوشتها:
1- رساله ابى غالب الزرارى، ص 114، با مقدمه همان رساله، ص41.
2- مقدمه رساله ابوغالب، ص 41 و 42.
3- مقدمه رساله ابوغالب، ص 42.
4- امروزه ایتالیا جانشین روم قدیم است. (فرهنگ معین، بخشاعلام، ج 5، ص 632)
5- ر.ک: رساله ابوغالب زرارى، ص 128 و129.
6- همان.
7- شیخ طوسى مىفرماید: هنگامى که دو نفر عقد موالات امضامىکنند و یکى از آنان به دیگرى مىگوید: با تو پیمان مىبندم کهیاریم کنى و تو را یارى کنم و از من دفاع کنى و از تو دفاع کنمو جریمه جنایتم را خاندانت عهده دار شوند و خاندان من نیزجریمه جنایت تو را بپذیرند و از من ارث ببرى و از تو ارث ببرم،این عقد صحیح است.(ر.ک: حاشیه ص 191 از تکمله رساله ابوغالبزرارى.)
8- شیبانى نام قبیلهاى معروف در بکربن وائل است. (سمعانى،الانساب، ج3، ص 482.)
9- معجم الاعلام من آل اعین الکرام، حسینى جلالى (ملحق بهرسالهابىغالب الزرارى و تکملتها)، ص ؟
10- حاشیه ص117، ماءخذ پیشین.
11- رساله ابىغالب الزرارى، ص129 و 130.
12- همان، ص 190 و 191.13 همان، ص 138.
14- همان، ص189.15 همان.
16- همان، ص139 و189.17 همان، ص 130.
18- ابن غضائرى، تکمله رساله ابوغالب، ص 188.
19- معجم الاعلام، ص 202.
20- اختیار معرفهالرجال، ج 1، ص416.
21- همان، ج 2، ص419.
22- همان.
23- رساله ابوغالب زرارى، ص 131 و 132.(متن وحاشیه); معجمالاعلام، ص 221.
24- معجم الاعلام، ص 215 و 214.
25- همان; وسائل الشیعه، ج 20، ص233.
26- کلیات فى علم الرجال، ص 178.
27- معجم الاعلام، ص213.
28- معجم الاعلام، ص206.
29- تکمله رساله ابوغالب زرارى; ص 188.
30- اختیار معرفهالرجال، ج 1، ص 415.
31- دوتاکید از امام است مبنى بر دستبرنداشتن حمران ازایمان خود.
32- اختیار معرفهالرجال، ج 1، ص416.
33- همان، ص 412.
34- رساله ابوغالب زرارى، ص 132.
35- پیشتر به نقل از برخى از علما کنیه او را ابوالحسن عنوانکرده بودیم.
36- معجم الاعلام، ص207; معجم رجال الحدیث، ج6، ص266267.
37- معجم رجال، ج 11، ص 152.
38- همان، ص 225.
39- معجم الاعلام، ص 208 و213.
40- رساله ابوغالب زرارى، ص136.
41- تکمله رساله ابوغالب، ص 188.
42- تکمله رساله ابوغالب، ص 188.
43- معجم الاعلام، ص216.
44- همان، ص 218.
45- همان، ص 215.
46- همان، ص 204.
47- همان، ص 205.
48- تنقیح المقال، ج 1، ص 278 و 328.
49- معجم الاعلام، ص 208; معجم رجال الحدیث، ج7، ص206.
50- همان، ج16، ص86.
51- تکمله رساله ابوغالب زرارى، ص 188; معجم الاعلام من آل اعینالکرام، ص213.
52- رساله ابوغالب زرارى، ص129 و 130 و تکمله رساله، ص 190.
53- معجم الاعلام، ص 202.
54- همان، ص 204; رساله ابوغالب، ص 132.
55- معجم الاعلام، ص 200; معجم رجال الحدیث، ج 1، ص247.
56- رساله ابوغالب زرارى، ص 132.
57- رساله ابوغالب زرارى، ص 132 و 135; معجم الاعلام، ص 230 و231.
58- معجم رجال الحدیث، ج9، ص 148.
59- رجال قهپایى، ج3، ص226.
60- معجم رجال الحدیث، ج9، ص 148.
61- معجم الاعلام، ص 220 و 228 و 230 و 231.
62- همان، ص 212.
63- معجم الرجال الحدیث، ج9، ص 254.
64- همان، ص 212; وسائل الشیعه، ج ؟، ص 224; تنقیح المقال، ج2، ص133.
65- معجم الاعلام، ص 210.
66- همان، ص 211.
67- همان، ص 214.
68- تنقیح المقال، ج 2، ص 168.
69- معجم الاعلام، ص 214.
70- تنقیح المقال، ج 2، ص 168.
71- معجم الاعلام، ص 221.
72- طریحى گوید: موقفان یعنى عرفات و مشعر (مجمع البحرین،ماده و، ق، ف)
73- تنقیح المقال، ج 2، ص359.
74- معجم الاعلام من آل اعین الکرام، ص 222 و223 و 230.
75- همان، ص 222 و223.
76- همان، ص203.
77- معجم الاعلام، ص223.
78- همان، ص 222.
79- همان، ص 230.
80- رساله ابوغالب زرارى، ص 130.
81- همان، ص139; تکمله رساله، ص189.
82- دایرهالمعارف تشیع، ج 1، ص146.
83- تکمله رساله ابىغالب الزرارى، ص 188.