نسل نو و امام صادق علیه السلام
منبع:
فرهنگ کوثر 1379 شماره 40
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی تعلیم و تربیت اسلامی تعلیم و تربیت نظری تعلیم و تربیت و کودک، نوجوان و جوان
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی تعلیم و تربیت اسلامی تربیت تربیت دینی الگوها و عبرتهای شخصیتی و رفتاری
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی حدیث و علوم حدیث حدیث معارف حدیثی اخلاق و تربیت در روایات
آرشیو
چکیده
متن
جوان و امام صادق(ع)
نگاه مهربان امام صادق(ع) به جوانان، همراه با بزرگداشتشخصیت،تکریم استعدادها و صلاحیتها، احترام به نیازها و توجه به قلبهاىپاک و زلال آنان بود و اقبال جمع جوانان به سوى امام(ع) فرایندعملکرد و رفتار متین، محبتآمیز، حکیمانه و سرشار از خلوص وعاطفه آن حضرت بود، بدان حد که سخنش بر اریکه دل آنان مىنشست،زیرا گرایش جوان به خوبى، نیکى و زیبایى بیشتر و سریعتر ازدیگران است. پدیدهاى که امام بدان اشاره نموده مىفرماید:
«انهم اسرع الى کل خیر» (1)
جوانان زودتر از دیگران به خوبیها روى مىآورند.
رفتار و سخن امام صادق(ع) ترجمان حقیقى این گفته رسول خدا(ص)است که فرمود:
«اوصیکم بالشبان خیرا، فانهم ارق افئده» (2)
سفارش مىکنم شما را که، با جوانان به خوبى و نیکویى رفتارکنید، چرا که آنان نازک دل و عاطفىترند.
امام ضمن توجه به روح لطیف و احساس آرمانى جوانان، یارانونزدیکان خود را نیز به دقت و توجه در این نکات رهنمون مىساخت. از جمله، یکى از یاران امام به نام «مؤمن طاق» (3) براى پیامرسانى و تبلیغ دین، مدتى را در شهر بصره گذراند. وقتى که بهمدینه بازگشت، خدمت امام صادق(ع) رسید، حضرت از او پرسید:
به بصره رفته بودى؟
آرى!
اقبال مردم را به دین و ولایت چگونه دیدى؟
بخدا اندک است! مىآیند ولى کم!!
جوانان را دریاب، زیرا آنان به نیکى و خیر از دیگرانپیشتازترند. (4)
گزیدهاى از منشور جوان را در اندیشه صادق آل محمد(ص) مرورمىنماییم:
کوچ عصر
جوانى «فرصت نیکو» و «نسیم رحمت» است که باید به خوبى ازآن بهره جست و با زیرکى، ذکاوت و تیزبینى آن عمتخداداد راپاس داشت; زیرا که این فرصت، «ربودنى» و «رفتنى» است وضایع ساختن آن، چیزى جز غم، اندوه و پشیمانى را براى دوران پساز آن به ارث نمىگذارد.
زندگى کوتاه است و راه کار دراز و فرصت زودگذر! تنها سرمایهگرانبهاى ما وقت است که بازگشتى ندارد، از این رو بزرگترین فنبهترزیستن، بهره جستن از فرصتهاى بىنظیرى است که برما مىگذرد;این سخن امام صادق(ع) را باید جدى گرفت:
«من انتظر عاجله الفرصه مواجله الاستقصاء سلبته الایام فرصته،لان من شان الایام السلب و سبیل الزمن الفوت» (5)
به هرکس فرصتى دست دهد و او به انتظار بدست آوردن فرصت کامل آنرا تاخیر اندازد، روزگار همان فرصت را نیز از او برباید، زیراکار ایام، بردن است و روش زمان، از دست رفتن.
رنگ خدا
آدمى با ورود به دوران جوانى به دنبال «هویت» جدیدى مىگردد;آن احساس نسبتاپایدار از یگانگى خود، از این که: «من که هستمو که باید باشم؟» که دستیابى به آن، به فرد امکان مىدهد کهارتباطات خود را با خویشتن، خدا، طبیعت و جامعه تنظیم دهد.
در این مرحله هویتیابى نقش «آگاهى و بینش» بسیار مؤثر وکارساز بوده، بر «رفتار و عمل» پیشى دارد، در این دوران، ممکن استسرگردانى در هویتسبب گردد که جوان نسبتبه کیستى خودو نقش اجتماعى خود دچار تردید گردد و این شک ضمن برهم زدنهماهنگى و تعادل روانى، او را به «بحران هویت» بکشاند،بحرانى که جوان به پیرامون اهداف بلند مدت، انتخاب شغل،الگوهاى رفاقت ، رفتار و تمایل جنسى، تشخیص مذهبى، ارزشهاىاخلافى و تعهد گروهى با تردید و شک خواهد نگریست.
در شکلدهى هویت، «معرفت دینى» نقش مهمى را ایفا مىکند و درواقع، دین مىتواند تکیه گاه جوان و رهایى دهنده او از اینبحران باشد; البته «دانش»، «کار و تلاش» نیز در ساماندهىهویت او کارساز است. (6)
بنابراین، جوان باید رنگ خدایى گیرد تا هویتش خدایى گردد،«دین» همان «رنگ خدا» است که همگان را بدان دعوت مىکنند: (صبغهالله و من احسن من الله صبغه) (7) ; رنگ خدایى (بپذیرید!) وچه رنگى از رنگ خدا بهتر است؟ امام صادق(ع) درباره آیه فوقمىفرماید:
«مقصود از رنگ خدایى همان دین اسلام است.» (8)
دین به انگیزه جوان در بنا و آراستن هویت او پاسخ مىدهد، چراکه آدمى داراى عطشى است که فقط با پیمودن راه خدا فرومىنشنید (9) ; از این رو امام صادق(ع)، یادگیرى بایدها و نبایدهاو اندیشههاى سبز دین را از ویژگیهاى دوران جوانى مىداند. (10) وگاه نسبتبه آن دسته از جوانانى که «علم دین» نمىدانند و درپىآن نمىروند، رنجیده خاطر مىگردد. (11)
قرائت معتبر دین
دین اسلام، همان روش زندگى است که میان زندگى اجتماعى و پرستشخداى متعال پیوند مىدهد و در همه اعمال فردى و اجتماعى براىانسان مسوولیتخدایى ایجاد مىکند، که این مجموعه عقاید ودستورهاى علمى، اخلاقى، سبب خوشبختى انسان در این سرا و سعادتجاوید در جهان دیگر مىشود.
فهم از دین چگونه است؟ و جوان دین خود را از که بجوید؟!
آیا هرکس مىتواند به فهمى از دین برسد؟!
آیا هر فهمى از دین، صواب و پسندیده است؟!
آیا «فهم دینى» فهم نسبى است و هیچ فهم ثابتى وجودندارد؟! (12)
و یا آن که یک تفسیر و قرائت رسمى از دین وجود دارد.
پس از رحلت رسول اکرم(ص)، مکتباهلبیت(ع) به عنوان «ثقل اصغر»در جایگاه علیهم السلام بیین حقیقى دین خوش درخشید، و لیکنافراد و گروههایى نیز به عللى!! در برابر این اندیشه قرارگرفته، با طرح «قرائت مختلف از دین» به مقابله با معارفمعصومان علیهم السلام پرداختند و مع الاسف تاریخ فرهنگ و معارفاسلامى ما همیشه شاهد عرصه گردانى و فریب افکار عمومى از سوىخالقان دیدگاههاى دینى بود.
در عصر امام صادق(ع) فراى از رواج مکاتب الحادى و هجوماندیشههاى یونانى و ایجاد نهضت ترجمه، دیدگاهها و نظریاتگوناگونى در چارچوب «قرائتهاى دینى» طرح گردید، حتى برخى ازارباب فرق که خود مدتى در محضر پیشواى ششم شاگردى کرده بودند،به طرح دیدگاه خویش و عنوان دیدگاه برتر و صواب پرداختند و درمقابل منادى، احیاگر و متولى قرائتحقیقى دین، امام صادق(ع)،ایستادگى کردند و گروهى را به سمتخود کشاندند.
امام در برخورد با این دیدگاهها، خود به افشاى آنها پرداخت واز سویى به تربیتشاگردان همت گمارد تا آنان در عرصههاى مناظرهو گفتگو به بافتههاى ایشان پاسخ گویند.
نکتهاى که بسیار دل امام را مىآزرد، توطئه جذب جوانان از سوىاین فرقههاى منحرف، اما مدعى اسلام بود، به عنوان نمونه، امامصادق(ع) جوانان را از گرایش به دو فرقه مطرح آن عصر، مرجئه (13) و غلاه (14) بر حذر مىداشت. امام مىفرمود:
«برجوانانتان از غلات برحذر باشید که آنها را به فساد نکشانند;زیرا غلات پستترین خلق خدا هستند، اینان ظمتخداى را کوچکمىکنند و ادعاى ربوبیت و خدایى را براى بندگان او قائلهستند.» (15)
امام با اصل قرار دادن پیشگیرى، ارائه دقیق دین حقیقى وبرگرفته از مکتب اهلبیت علیهم السلام را به جوانان توصیهمىکردند تا راه را بر رهزنان اندیشه جوانان سد نمایند، حضرتمىفرمود:
«جوانان را دریابید! به آنان حدیث و دین بیاموزید، پیش از آنکه مرجئه برشما پیشىگیرند.» (16)
امام صادق(ع) همچنین جوانان را مخاطب خود ساخته مىفرماید:
«یامعشرالاحداث! اتقواالله و لاتاءتوا الروساء، دعوهم حتىیصیروا اذنابا لا تتخذوا الرجال ولائج من دون الله، انا و اللهخیر لکم منهم» (17)
اى گروه جوانان! از خدا پروا کنید و نزد روسا(ى منحرف) نروید،واگذاریدشان تا (از جایگاه بافتنى خود بیفتند و) به دنباله روتبدیل شوند، آنان را به جاى خدا همدم خود نگیرید، به خدا سوگندکه من براى شما از ایشان بهترم.
آنگاه با دستخود به سینهاش زد.
رسم رفاقت
دوستخوب یکى از سرمایههاى بزرگ زندگى و از عوامل خوشبختى آدمىاست و انسان در انس با دوست احساس مسرت مىکند و شادمانى و نشاطرا در گرو همنشین با رفیق مىداند.
«رفیق شایسته»، براى جوان جایگاه خاص خویش را دارد و اهمیتآن به گونهاى است که در شکل دهى شخصیت او نقش بزرگى ایفا کرده،اولین احساسات واقعى نوع دوستى را در وى ایجاد مىکند.
جوان از یک سو به کشش طبیعى و خواهش دل، عاشق دوستى و رفاقتاست و به ایجاد عمیقترین روابط دوستانه با یک یا چند نفر ازهمسالان خود هست و از طرف دیگر بر اثر احساسات ناسنجیده و عدمنگرش عقلانى ممکن است در دام رفاقتبا دوستان نادان و تبهکارافتد (18) ; از این رو خطر وجود دوستان بد و ناپاک، این نگرانىرا در جوان ایجاد مىکند که «چگونه یک دوستخوب و یکدل راانتخاب کنم؟»
امام صادق(ع) رفقا را سه نوع مىداند:
1- کسى که مانند غذا به آن نیاز هست و آن «رفیق عاقل» است.
2- کسى که وجود او براى انسان به منزله بیمارى مزاحم و رنجآور است و آن «رفیق احمق» است.
3- کسى که وجودش به منزله داروى شفا بخش است و آن «رفیق روشنبین و اهل خرد» است. (19)
شیوه انتخاب دوست در نگاه پیشواى ششم، این گونه است:
«رفاقت، حدودى دارد، کسى که تمام آن حدود را دارانیست، کاملنیست، و آن کس که داراى هیچ یک از آن حدود نیست، اساسا دوستنیست:
1- ظاهر و باطن رفیق، نسبتبه تو یکسان باشد.
2- زیبایى و آبروى تو را جمال خود بیند و نازیبایى تو را نازیبایى خود بداند.
3- دستیافتن به مال یا رسیدن به مقام، روش دوستانه او رانسبتبه تو تغییر ندهد.
4- در زمینه رفاقت، از آنچه در اختیار دارد، نسبتبه تومضایقه ننماید.
5- تو را در مواقع گرفتارى و مصیبت ترک نگوید.» (20)
«دوست آینه تمام نماى دوست» است و دو دوست مثل دو دستاند کهآلایش یکدیگر را مىشویند و به فرموده امام صادق(ع): «کسى کهبیند دوستش روش ناپسندى دارد و او را بازنگرداند، با آنکه توانآن را دارد، به او خیانت کرده است.» (21)
امام صادق(ع) ضمن تاکید فراوان بهانتخاب دوستخوب و پایدارىدر این دوستى، جوانان را از رفاقتبا نادان و احمق پرهیزمىدهد:
«کسى که از رفاقتبا احمق پرهیز نکند، تحت تاثیر کارهاىاحمقانه وى قرار مىگیرد و اخلاقش همانند اخلاق ناپسند اومىشود.» (22)
در فرهنگ نورانى حدیثى ما، جوانان را از رفاقتبا «بدنامان»برحذر داشته، (23) آنان را به دورى از دوستان خائن و متجاوز وسخن چین ترغیب مىسازند، امام صادق(ع) مىفرماید:
«از سه طائفه مردم کنارهگیرى کن و هرگز طرح دوستى و رفاقتباآن مریز; خائن، ستمکار و سخن چین. زیرا کسى که براى تو بهدیگرى خیانت کند، روزى نیز به تو خیانتخواهد کرد و کسى کهبراى تو به دیگران ظلم و تجاوز کند، به تو نیز ظلم خواهد کرد وکسى که از دیگران نزد تو سخن چینى کند، علیه تو نیز نزد دیگراننمامى خواهد نمود.» (24)
راه و «رسم رفاقت» در ثبات و پایدارى دوستى مؤثر است، گوشهاىاز شیوه آن را در کلام امام صادق(ع) مىنگریم:
«کمترین حق آن است که:
دوستبدارى براى او چیزى که براى خود دوست مىدارى. کراهت داشتهباشى در حق او، از آنچه براى خود کراهت دارى. از خشم اوبپرهیزى، به دنبال رضا وخشنودى او باشى. با جان و مال و زبان ودست و پایت او را کمک کنى. مراقب و راهنماى او و آیینه اوباشى. سوگندش را قبول کنى، دعوتش را اجابت نمایى، هرگاه بیمارشد، به عیادتش بروى و هرگاه فهمیدى حاجتى دارد، قبل از این کهبگوید، آن را انجام دهى، و وى را ناگزیر نکنى که انجام کار رااز تو درخواست کند...» (25)
خاتمه
سخنان و گفتههاى نغز امام صادق(ع) روح و جان را قوت بخشیده،منشور دستورهاى زندگى و سعادتمندى آن است. امیداست جامعه جوانو پرنشاط، هندسه شخصیت و هویتخود را در پرتو معارف اینامام(ع) ترسیم کرده، خود و جامعه را در سیره ومنش، در مسیرتحقق آرمان جامعه دینى و مدینه آرمانى اهلبیت علیهم السلام ،سمت و سو بخشند.
پىنوشتها:
1- بحارالانوار، ج23، ص236.
3- محمدبن على بن نعمان، معروف به «احول» و «مؤمن طاق» ازبزرگان شیعه و از یاران دانشمند امام صادق(ع) و امام کاظم(ع)بوده است. خاطره مناظرات اوبا ابوحنیفه زیبا و ماندگار است. همچنین امام صادق(ع) او را دوست مىداشت. (رجال الشیخ، شیخطوسى، انتشارات جامعه مدرسین، ص296; منتهى المقال، ابوعلىحائرى، انتشارات آلالبیت، قم، ج6، ص 135 و136.)
4- بحارالانوار، ج23، ص236 و237.
5- همان، ج 78، ص 268.
6- روانشناسى نوجوان، اسماعیل بیابانگرد، ص133 و123;روانشناسى رشد با نگرش به منابع اسلامى، دفتر همکارى حوزه ودانشگاه، ج 2، ص 998 992; جوان و رسالتحوزه، تعریف جوانى،میرباقرى، کانون اندیشه جوان، ص 30.
7- بقره، آیه 138.
8- اصول کافى، ج 2، ص 14.
9- نهج البلاغه، ترجمه سیدجعفر شهیدى، خطبه 124، ص 122.
10- امام صادق(ع) مىفرماید: «الغلام یلعب سبع سنین، یتعلم سبعسنین، یتعلم الحلال و الحرام سبع سنین»; فرزند، در هفتسالنخستبازى نماید، در هفتسال دوم آموزش یابد و در هفتسال سوم(جوانى) حرام و حلال را فراگیرد. (وسایل الشیعه، ج 15، ص 194.)
11- امام مىفرماید: «لو اتیتبشاب من شاب الشیعه لایتفقهلادبته»; (تحف العقول، حرانى، ص 302.
12- امروزه «بحث قرائتهاى مختلف از دین» ریشه در نگاهنسبىگرایى به دین دارد که همان منشا هر منوتیکى است. یعنىبنابراین که در تفسیر متون و یا در کل فهم آدمى به نسبیت قائلشوند; در نتیجه هیچ فهم ثابت وجود نخواهد داشت و هرکس بدونابزار و متد اجتهاد خود را در فهم از دین توانا خواهد دانست!
13- مرجئه در عصر امویان و با کمک آنان شکل گرفت. این فرقهنیت را اصل شمرده و گفتار و کردار را بىاهمیت دانستند، معتقدبودند همان گونه که عبادت کردن باکفر سودى ندارد، گناه کردن همچیزى از ایمان نمىکاهد و خلیفه را هرچند که مرتکب گناه کبیرهبود، واجب الطاعه مىانگاشتند. (فرهنگ فرق اسلامى، جواد مشکور، ص406 401)
14- «غلات» فرقههایى هستند که در باره ائمه اطهار(ع) گزافهگویى کرده، آنان را به خدایى رسانیده و یا به «حلول» جوهرنورانى الهى در امامان خود قائل شدند و یا به تناسخ و حلول روحخدایى به کالبد ائمه قائل شدند، ائمه اطهار(ع) گزافه گویى اینطایفه شیاد را منع و از ایشان بیزارى مىجستند. (همان، ص344347. )
15- سفینهالبحار، ج 2، ص 324.
16- المحاسن، برقى، ص 605.
17- نورالثقلین، حویزى، ج 2، ص 191; بحارالانوار، ج 24، ص246.
18- رابطه دوستى و محبت، احمد مطهرى، ص 58.
19- تحف العقول، ص223.
20- الامالى، شیخ صدوق، ص397.
21- سفینهالبحار، ج 2، ص59. فرهنگ کوثر - شماره 40
نسل نو و امام صادق علیه السلام
محمدباقر پورامینى
________________________________________
جوان و امام صادق(ع)
نگاه مهربان امام صادق(ع) به جوانان، همراه با بزرگداشتشخصیت،تکریم استعدادها و صلاحیتها، احترام به نیازها و توجه به قلبهاىپاک و زلال آنان بود و اقبال جمع جوانان به سوى امام(ع) فرایندعملکرد و رفتار متین، محبتآمیز، حکیمانه و سرشار از خلوص وعاطفه آن حضرت بود، بدان حد که سخنش بر اریکه دل آنان مىنشست،زیرا گرایش جوان به خوبى، نیکى و زیبایى بیشتر و سریعتر ازدیگران است. پدیدهاى که امام بدان اشاره نموده مىفرماید:
«انهم اسرع الى کل خیر» (1)
جوانان زودتر از دیگران به خوبیها روى مىآورند.
رفتار و سخن امام صادق(ع) ترجمان حقیقى این گفته رسول خدا(ص)است که فرمود:
«اوصیکم بالشبان خیرا، فانهم ارق افئده» (2)
سفارش مىکنم شما را که، با جوانان به خوبى و نیکویى رفتارکنید، چرا که آنان نازک دل و عاطفىترند.
امام ضمن توجه به روح لطیف و احساس آرمانى جوانان، یارانونزدیکان خود را نیز به دقت و توجه در این نکات رهنمون مىساخت. از جمله، یکى از یاران امام به نام «مؤمن طاق» (3) براى پیامرسانى و تبلیغ دین، مدتى را در شهر بصره گذراند. وقتى که بهمدینه بازگشت، خدمت امام صادق(ع) رسید، حضرت از او پرسید:
به بصره رفته بودى؟
آرى!
اقبال مردم را به دین و ولایت چگونه دیدى؟
بخدا اندک است! مىآیند ولى کم!!
جوانان را دریاب، زیرا آنان به نیکى و خیر از دیگرانپیشتازترند. (4)
گزیدهاى از منشور جوان را در اندیشه صادق آل محمد(ص) مرورمىنماییم:
کوچ عصر
جوانى «فرصت نیکو» و «نسیم رحمت» است که باید به خوبى ازآن بهره جست و با زیرکى، ذکاوت و تیزبینى آن عمتخداداد راپاس داشت; زیرا که این فرصت، «ربودنى» و «رفتنى» است وضایع ساختن آن، چیزى جز غم، اندوه و پشیمانى را براى دوران پساز آن به ارث نمىگذارد.
زندگى کوتاه است و راه کار دراز و فرصت زودگذر! تنها سرمایهگرانبهاى ما وقت است که بازگشتى ندارد، از این رو بزرگترین فنبهترزیستن، بهره جستن از فرصتهاى بىنظیرى است که برما مىگذرد;این سخن امام صادق(ع) را باید جدى گرفت:
«من انتظر عاجله الفرصه مواجله الاستقصاء سلبته الایام فرصته،لان من شان الایام السلب و سبیل الزمن الفوت» (5)
به هرکس فرصتى دست دهد و او به انتظار بدست آوردن فرصت کامل آنرا تاخیر اندازد، روزگار همان فرصت را نیز از او برباید، زیراکار ایام، بردن است و روش زمان، از دست رفتن.
رنگ خدا
آدمى با ورود به دوران جوانى به دنبال «هویت» جدیدى مىگردد;آن احساس نسبتاپایدار از یگانگى خود، از این که: «من که هستمو که باید باشم؟» که دستیابى به آن، به فرد امکان مىدهد کهارتباطات خود را با خویشتن، خدا، طبیعت و جامعه تنظیم دهد.
در این مرحله هویتیابى نقش «آگاهى و بینش» بسیار مؤثر وکارساز بوده، بر «رفتار و عمل» پیشى دارد، در این دوران، ممکن استسرگردانى در هویتسبب گردد که جوان نسبتبه کیستى خودو نقش اجتماعى خود دچار تردید گردد و این شک ضمن برهم زدنهماهنگى و تعادل روانى، او را به «بحران هویت» بکشاند،بحرانى که جوان به پیرامون اهداف بلند مدت، انتخاب شغل،الگوهاى رفاقت ، رفتار و تمایل جنسى، تشخیص مذهبى، ارزشهاىاخلافى و تعهد گروهى با تردید و شک خواهد نگریست.
در شکلدهى هویت، «معرفت دینى» نقش مهمى را ایفا مىکند و درواقع، دین مىتواند تکیه گاه جوان و رهایى دهنده او از اینبحران باشد; البته «دانش»، «کار و تلاش» نیز در ساماندهىهویت او کارساز است. (6)
بنابراین، جوان باید رنگ خدایى گیرد تا هویتش خدایى گردد،«دین» همان «رنگ خدا» است که همگان را بدان دعوت مىکنند: (صبغهالله و من احسن من الله صبغه) (7) ; رنگ خدایى (بپذیرید!) وچه رنگى از رنگ خدا بهتر است؟ امام صادق(ع) درباره آیه فوقمىفرماید:
«مقصود از رنگ خدایى همان دین اسلام است.» (8)
دین به انگیزه جوان در بنا و آراستن هویت او پاسخ مىدهد، چراکه آدمى داراى عطشى است که فقط با پیمودن راه خدا فرومىنشنید (9) ; از این رو امام صادق(ع)، یادگیرى بایدها و نبایدهاو اندیشههاى سبز دین را از ویژگیهاى دوران جوانى مىداند. (10) وگاه نسبتبه آن دسته از جوانانى که «علم دین» نمىدانند و درپىآن نمىروند، رنجیده خاطر مىگردد. (11)
قرائت معتبر دین
دین اسلام، همان روش زندگى است که میان زندگى اجتماعى و پرستشخداى متعال پیوند مىدهد و در همه اعمال فردى و اجتماعى براىانسان مسوولیتخدایى ایجاد مىکند، که این مجموعه عقاید ودستورهاى علمى، اخلاقى، سبب خوشبختى انسان در این سرا و سعادتجاوید در جهان دیگر مىشود.
فهم از دین چگونه است؟ و جوان دین خود را از که بجوید؟!
آیا هرکس مىتواند به فهمى از دین برسد؟!
آیا هر فهمى از دین، صواب و پسندیده است؟!
آیا «فهم دینى» فهم نسبى است و هیچ فهم ثابتى وجودندارد؟! (12)
و یا آن که یک تفسیر و قرائت رسمى از دین وجود دارد.
پس از رحلت رسول اکرم(ص)، مکتباهلبیت(ع) به عنوان «ثقل اصغر»در جایگاه علیهم السلام بیین حقیقى دین خوش درخشید، و لیکنافراد و گروههایى نیز به عللى!! در برابر این اندیشه قرارگرفته، با طرح «قرائت مختلف از دین» به مقابله با معارفمعصومان علیهم السلام پرداختند و مع الاسف تاریخ فرهنگ و معارفاسلامى ما همیشه شاهد عرصه گردانى و فریب افکار عمومى از سوىخالقان دیدگاههاى دینى بود.
در عصر امام صادق(ع) فراى از رواج مکاتب الحادى و هجوماندیشههاى یونانى و ایجاد نهضت ترجمه، دیدگاهها و نظریاتگوناگونى در چارچوب «قرائتهاى دینى» طرح گردید، حتى برخى ازارباب فرق که خود مدتى در محضر پیشواى ششم شاگردى کرده بودند،به طرح دیدگاه خویش و عنوان دیدگاه برتر و صواب پرداختند و درمقابل منادى، احیاگر و متولى قرائتحقیقى دین، امام صادق(ع)،ایستادگى کردند و گروهى را به سمتخود کشاندند.
امام در برخورد با این دیدگاهها، خود به افشاى آنها پرداخت واز سویى به تربیتشاگردان همت گمارد تا آنان در عرصههاى مناظرهو گفتگو به بافتههاى ایشان پاسخ گویند.
نکتهاى که بسیار دل امام را مىآزرد، توطئه جذب جوانان از سوىاین فرقههاى منحرف، اما مدعى اسلام بود، به عنوان نمونه، امامصادق(ع) جوانان را از گرایش به دو فرقه مطرح آن عصر، مرجئه (13) و غلاه (14) بر حذر مىداشت. امام مىفرمود:
«برجوانانتان از غلات برحذر باشید که آنها را به فساد نکشانند;زیرا غلات پستترین خلق خدا هستند، اینان ظمتخداى را کوچکمىکنند و ادعاى ربوبیت و خدایى را براى بندگان او قائلهستند.» (15)
امام با اصل قرار دادن پیشگیرى، ارائه دقیق دین حقیقى وبرگرفته از مکتب اهلبیت علیهم السلام را به جوانان توصیهمىکردند تا راه را بر رهزنان اندیشه جوانان سد نمایند، حضرتمىفرمود:
«جوانان را دریابید! به آنان حدیث و دین بیاموزید، پیش از آنکه مرجئه برشما پیشىگیرند.» (16)
امام صادق(ع) همچنین جوانان را مخاطب خود ساخته مىفرماید:
«یامعشرالاحداث! اتقواالله و لاتاءتوا الروساء، دعوهم حتىیصیروا اذنابا لا تتخذوا الرجال ولائج من دون الله، انا و اللهخیر لکم منهم» (17)
اى گروه جوانان! از خدا پروا کنید و نزد روسا(ى منحرف) نروید،واگذاریدشان تا (از جایگاه بافتنى خود بیفتند و) به دنباله روتبدیل شوند، آنان را به جاى خدا همدم خود نگیرید، به خدا سوگندکه من براى شما از ایشان بهترم.
آنگاه با دستخود به سینهاش زد.
رسم رفاقت
دوستخوب یکى از سرمایههاى بزرگ زندگى و از عوامل خوشبختى آدمىاست و انسان در انس با دوست احساس مسرت مىکند و شادمانى و نشاطرا در گرو همنشین با رفیق مىداند.
«رفیق شایسته»، براى جوان جایگاه خاص خویش را دارد و اهمیتآن به گونهاى است که در شکل دهى شخصیت او نقش بزرگى ایفا کرده،اولین احساسات واقعى نوع دوستى را در وى ایجاد مىکند.
جوان از یک سو به کشش طبیعى و خواهش دل، عاشق دوستى و رفاقتاست و به ایجاد عمیقترین روابط دوستانه با یک یا چند نفر ازهمسالان خود هست و از طرف دیگر بر اثر احساسات ناسنجیده و عدمنگرش عقلانى ممکن است در دام رفاقتبا دوستان نادان و تبهکارافتد (18) ; از این رو خطر وجود دوستان بد و ناپاک، این نگرانىرا در جوان ایجاد مىکند که «چگونه یک دوستخوب و یکدل راانتخاب کنم؟»
امام صادق(ع) رفقا را سه نوع مىداند:
1- کسى که مانند غذا به آن نیاز هست و آن «رفیق عاقل» است.
2- کسى که وجود او براى انسان به منزله بیمارى مزاحم و رنجآور است و آن «رفیق احمق» است.
3- کسى که وجودش به منزله داروى شفا بخش است و آن «رفیق روشنبین و اهل خرد» است. (19)
شیوه انتخاب دوست در نگاه پیشواى ششم، این گونه است:
«رفاقت، حدودى دارد، کسى که تمام آن حدود را دارانیست، کاملنیست، و آن کس که داراى هیچ یک از آن حدود نیست، اساسا دوستنیست:
1- ظاهر و باطن رفیق، نسبتبه تو یکسان باشد.
2- زیبایى و آبروى تو را جمال خود بیند و نازیبایى تو را نازیبایى خود بداند.
3- دستیافتن به مال یا رسیدن به مقام، روش دوستانه او رانسبتبه تو تغییر ندهد.
4- در زمینه رفاقت، از آنچه در اختیار دارد، نسبتبه تومضایقه ننماید.
5- تو را در مواقع گرفتارى و مصیبت ترک نگوید.» (20)
«دوست آینه تمام نماى دوست» است و دو دوست مثل دو دستاند کهآلایش یکدیگر را مىشویند و به فرموده امام صادق(ع): «کسى کهبیند دوستش روش ناپسندى دارد و او را بازنگرداند، با آنکه توانآن را دارد، به او خیانت کرده است.» (21)
امام صادق(ع) ضمن تاکید فراوان بهانتخاب دوستخوب و پایدارىدر این دوستى، جوانان را از رفاقتبا نادان و احمق پرهیزمىدهد:
«کسى که از رفاقتبا احمق پرهیز نکند، تحت تاثیر کارهاىاحمقانه وى قرار مىگیرد و اخلاقش همانند اخلاق ناپسند اومىشود.» (22)
در فرهنگ نورانى حدیثى ما، جوانان را از رفاقتبا «بدنامان»برحذر داشته، (23) آنان را به دورى از دوستان خائن و متجاوز وسخن چین ترغیب مىسازند، امام صادق(ع) مىفرماید:
«از سه طائفه مردم کنارهگیرى کن و هرگز طرح دوستى و رفاقتباآن مریز; خائن، ستمکار و سخن چین. زیرا کسى که براى تو بهدیگرى خیانت کند، روزى نیز به تو خیانتخواهد کرد و کسى کهبراى تو به دیگران ظلم و تجاوز کند، به تو نیز ظلم خواهد کرد وکسى که از دیگران نزد تو سخن چینى کند، علیه تو نیز نزد دیگراننمامى خواهد نمود.» (24)
راه و «رسم رفاقت» در ثبات و پایدارى دوستى مؤثر است، گوشهاىاز شیوه آن را در کلام امام صادق(ع) مىنگریم:
«کمترین حق آن است که:
دوستبدارى براى او چیزى که براى خود دوست مىدارى. کراهت داشتهباشى در حق او، از آنچه براى خود کراهت دارى. از خشم اوبپرهیزى، به دنبال رضا وخشنودى او باشى. با جان و مال و زبان ودست و پایت او را کمک کنى. مراقب و راهنماى او و آیینه اوباشى. سوگندش را قبول کنى، دعوتش را اجابت نمایى، هرگاه بیمارشد، به عیادتش بروى و هرگاه فهمیدى حاجتى دارد، قبل از این کهبگوید، آن را انجام دهى، و وى را ناگزیر نکنى که انجام کار رااز تو درخواست کند...» (25)
خاتمه
سخنان و گفتههاى نغز امام صادق(ع) روح و جان را قوت بخشیده،منشور دستورهاى زندگى و سعادتمندى آن است. امیداست جامعه جوانو پرنشاط، هندسه شخصیت و هویتخود را در پرتو معارف اینامام(ع) ترسیم کرده، خود و جامعه را در سیره ومنش، در مسیرتحقق آرمان جامعه دینى و مدینه آرمانى اهلبیت علیهم السلام ،سمت و سو بخشند.
پىنوشتها:
1- بحارالانوار، ج23، ص236.
3- محمدبن على بن نعمان، معروف به «احول» و «مؤمن طاق» ازبزرگان شیعه و از یاران دانشمند امام صادق(ع) و امام کاظم(ع)بوده است. خاطره مناظرات اوبا ابوحنیفه زیبا و ماندگار است. همچنین امام صادق(ع) او را دوست مىداشت. (رجال الشیخ، شیخطوسى، انتشارات جامعه مدرسین، ص296; منتهى المقال، ابوعلىحائرى، انتشارات آلالبیت، قم، ج6، ص 135 و136.)
4- بحارالانوار، ج23، ص236 و237.
5- همان، ج 78، ص 268.
6- روانشناسى نوجوان، اسماعیل بیابانگرد، ص133 و123;روانشناسى رشد با نگرش به منابع اسلامى، دفتر همکارى حوزه ودانشگاه، ج 2، ص 998 992; جوان و رسالتحوزه، تعریف جوانى،میرباقرى، کانون اندیشه جوان، ص 30.
7- بقره، آیه 138.
8- اصول کافى، ج 2، ص 14.
9- نهج البلاغه، ترجمه سیدجعفر شهیدى، خطبه 124، ص 122.
10- امام صادق(ع) مىفرماید: «الغلام یلعب سبع سنین، یتعلم سبعسنین، یتعلم الحلال و الحرام سبع سنین»; فرزند، در هفتسالنخستبازى نماید، در هفتسال دوم آموزش یابد و در هفتسال سوم(جوانى) حرام و حلال را فراگیرد. (وسایل الشیعه، ج 15، ص 194.)
11- امام مىفرماید: «لو اتیتبشاب من شاب الشیعه لایتفقهلادبته»; (تحف العقول، حرانى، ص 302.
12- امروزه «بحث قرائتهاى مختلف از دین» ریشه در نگاهنسبىگرایى به دین دارد که همان منشا هر منوتیکى است. یعنىبنابراین که در تفسیر متون و یا در کل فهم آدمى به نسبیت قائلشوند; در نتیجه هیچ فهم ثابت وجود نخواهد داشت و هرکس بدونابزار و متد اجتهاد خود را در فهم از دین توانا خواهد دانست!
13- مرجئه در عصر امویان و با کمک آنان شکل گرفت. این فرقهنیت را اصل شمرده و گفتار و کردار را بىاهمیت دانستند، معتقدبودند همان گونه که عبادت کردن باکفر سودى ندارد، گناه کردن همچیزى از ایمان نمىکاهد و خلیفه را هرچند که مرتکب گناه کبیرهبود، واجب الطاعه مىانگاشتند. (فرهنگ فرق اسلامى، جواد مشکور، ص406 401)
14- «غلات» فرقههایى هستند که در باره ائمه اطهار(ع) گزافهگویى کرده، آنان را به خدایى رسانیده و یا به «حلول» جوهرنورانى الهى در امامان خود قائل شدند و یا به تناسخ و حلول روحخدایى به کالبد ائمه قائل شدند، ائمه اطهار(ع) گزافه گویى اینطایفه شیاد را منع و از ایشان بیزارى مىجستند. (همان، ص344347. )
15- سفینهالبحار، ج 2، ص 324.
16- المحاسن، برقى، ص 605.
17- نورالثقلین، حویزى، ج 2، ص 191; بحارالانوار، ج 24، ص246.
18- رابطه دوستى و محبت، احمد مطهرى، ص 58.
19- تحف العقول، ص223.
20- الامالى، شیخ صدوق، ص397.
21- سفینهالبحار، ج 2، ص59.
22- مستدرک الوسایل، نورى، ج 2، ص 64.
23- وسایل الشیعه، ج3، ص206.
24- تحف العقول، ص326.
25- اصول کافى، ج 2، ص169.
22- مستدرک الوسایل، نورى، ج 2، ص 64.
23- وسایل الشیعه، ج3، ص206.
24- تحف العقول، ص326.
25- اصول کافى، ج 2، ص169.
نگاه مهربان امام صادق(ع) به جوانان، همراه با بزرگداشتشخصیت،تکریم استعدادها و صلاحیتها، احترام به نیازها و توجه به قلبهاىپاک و زلال آنان بود و اقبال جمع جوانان به سوى امام(ع) فرایندعملکرد و رفتار متین، محبتآمیز، حکیمانه و سرشار از خلوص وعاطفه آن حضرت بود، بدان حد که سخنش بر اریکه دل آنان مىنشست،زیرا گرایش جوان به خوبى، نیکى و زیبایى بیشتر و سریعتر ازدیگران است. پدیدهاى که امام بدان اشاره نموده مىفرماید:
«انهم اسرع الى کل خیر» (1)
جوانان زودتر از دیگران به خوبیها روى مىآورند.
رفتار و سخن امام صادق(ع) ترجمان حقیقى این گفته رسول خدا(ص)است که فرمود:
«اوصیکم بالشبان خیرا، فانهم ارق افئده» (2)
سفارش مىکنم شما را که، با جوانان به خوبى و نیکویى رفتارکنید، چرا که آنان نازک دل و عاطفىترند.
امام ضمن توجه به روح لطیف و احساس آرمانى جوانان، یارانونزدیکان خود را نیز به دقت و توجه در این نکات رهنمون مىساخت. از جمله، یکى از یاران امام به نام «مؤمن طاق» (3) براى پیامرسانى و تبلیغ دین، مدتى را در شهر بصره گذراند. وقتى که بهمدینه بازگشت، خدمت امام صادق(ع) رسید، حضرت از او پرسید:
به بصره رفته بودى؟
آرى!
اقبال مردم را به دین و ولایت چگونه دیدى؟
بخدا اندک است! مىآیند ولى کم!!
جوانان را دریاب، زیرا آنان به نیکى و خیر از دیگرانپیشتازترند. (4)
گزیدهاى از منشور جوان را در اندیشه صادق آل محمد(ص) مرورمىنماییم:
کوچ عصر
جوانى «فرصت نیکو» و «نسیم رحمت» است که باید به خوبى ازآن بهره جست و با زیرکى، ذکاوت و تیزبینى آن عمتخداداد راپاس داشت; زیرا که این فرصت، «ربودنى» و «رفتنى» است وضایع ساختن آن، چیزى جز غم، اندوه و پشیمانى را براى دوران پساز آن به ارث نمىگذارد.
زندگى کوتاه است و راه کار دراز و فرصت زودگذر! تنها سرمایهگرانبهاى ما وقت است که بازگشتى ندارد، از این رو بزرگترین فنبهترزیستن، بهره جستن از فرصتهاى بىنظیرى است که برما مىگذرد;این سخن امام صادق(ع) را باید جدى گرفت:
«من انتظر عاجله الفرصه مواجله الاستقصاء سلبته الایام فرصته،لان من شان الایام السلب و سبیل الزمن الفوت» (5)
به هرکس فرصتى دست دهد و او به انتظار بدست آوردن فرصت کامل آنرا تاخیر اندازد، روزگار همان فرصت را نیز از او برباید، زیراکار ایام، بردن است و روش زمان، از دست رفتن.
رنگ خدا
آدمى با ورود به دوران جوانى به دنبال «هویت» جدیدى مىگردد;آن احساس نسبتاپایدار از یگانگى خود، از این که: «من که هستمو که باید باشم؟» که دستیابى به آن، به فرد امکان مىدهد کهارتباطات خود را با خویشتن، خدا، طبیعت و جامعه تنظیم دهد.
در این مرحله هویتیابى نقش «آگاهى و بینش» بسیار مؤثر وکارساز بوده، بر «رفتار و عمل» پیشى دارد، در این دوران، ممکن استسرگردانى در هویتسبب گردد که جوان نسبتبه کیستى خودو نقش اجتماعى خود دچار تردید گردد و این شک ضمن برهم زدنهماهنگى و تعادل روانى، او را به «بحران هویت» بکشاند،بحرانى که جوان به پیرامون اهداف بلند مدت، انتخاب شغل،الگوهاى رفاقت ، رفتار و تمایل جنسى، تشخیص مذهبى، ارزشهاىاخلافى و تعهد گروهى با تردید و شک خواهد نگریست.
در شکلدهى هویت، «معرفت دینى» نقش مهمى را ایفا مىکند و درواقع، دین مىتواند تکیه گاه جوان و رهایى دهنده او از اینبحران باشد; البته «دانش»، «کار و تلاش» نیز در ساماندهىهویت او کارساز است. (6)
بنابراین، جوان باید رنگ خدایى گیرد تا هویتش خدایى گردد،«دین» همان «رنگ خدا» است که همگان را بدان دعوت مىکنند: (صبغهالله و من احسن من الله صبغه) (7) ; رنگ خدایى (بپذیرید!) وچه رنگى از رنگ خدا بهتر است؟ امام صادق(ع) درباره آیه فوقمىفرماید:
«مقصود از رنگ خدایى همان دین اسلام است.» (8)
دین به انگیزه جوان در بنا و آراستن هویت او پاسخ مىدهد، چراکه آدمى داراى عطشى است که فقط با پیمودن راه خدا فرومىنشنید (9) ; از این رو امام صادق(ع)، یادگیرى بایدها و نبایدهاو اندیشههاى سبز دین را از ویژگیهاى دوران جوانى مىداند. (10) وگاه نسبتبه آن دسته از جوانانى که «علم دین» نمىدانند و درپىآن نمىروند، رنجیده خاطر مىگردد. (11)
قرائت معتبر دین
دین اسلام، همان روش زندگى است که میان زندگى اجتماعى و پرستشخداى متعال پیوند مىدهد و در همه اعمال فردى و اجتماعى براىانسان مسوولیتخدایى ایجاد مىکند، که این مجموعه عقاید ودستورهاى علمى، اخلاقى، سبب خوشبختى انسان در این سرا و سعادتجاوید در جهان دیگر مىشود.
فهم از دین چگونه است؟ و جوان دین خود را از که بجوید؟!
آیا هرکس مىتواند به فهمى از دین برسد؟!
آیا هر فهمى از دین، صواب و پسندیده است؟!
آیا «فهم دینى» فهم نسبى است و هیچ فهم ثابتى وجودندارد؟! (12)
و یا آن که یک تفسیر و قرائت رسمى از دین وجود دارد.
پس از رحلت رسول اکرم(ص)، مکتباهلبیت(ع) به عنوان «ثقل اصغر»در جایگاه علیهم السلام بیین حقیقى دین خوش درخشید، و لیکنافراد و گروههایى نیز به عللى!! در برابر این اندیشه قرارگرفته، با طرح «قرائت مختلف از دین» به مقابله با معارفمعصومان علیهم السلام پرداختند و مع الاسف تاریخ فرهنگ و معارفاسلامى ما همیشه شاهد عرصه گردانى و فریب افکار عمومى از سوىخالقان دیدگاههاى دینى بود.
در عصر امام صادق(ع) فراى از رواج مکاتب الحادى و هجوماندیشههاى یونانى و ایجاد نهضت ترجمه، دیدگاهها و نظریاتگوناگونى در چارچوب «قرائتهاى دینى» طرح گردید، حتى برخى ازارباب فرق که خود مدتى در محضر پیشواى ششم شاگردى کرده بودند،به طرح دیدگاه خویش و عنوان دیدگاه برتر و صواب پرداختند و درمقابل منادى، احیاگر و متولى قرائتحقیقى دین، امام صادق(ع)،ایستادگى کردند و گروهى را به سمتخود کشاندند.
امام در برخورد با این دیدگاهها، خود به افشاى آنها پرداخت واز سویى به تربیتشاگردان همت گمارد تا آنان در عرصههاى مناظرهو گفتگو به بافتههاى ایشان پاسخ گویند.
نکتهاى که بسیار دل امام را مىآزرد، توطئه جذب جوانان از سوىاین فرقههاى منحرف، اما مدعى اسلام بود، به عنوان نمونه، امامصادق(ع) جوانان را از گرایش به دو فرقه مطرح آن عصر، مرجئه (13) و غلاه (14) بر حذر مىداشت. امام مىفرمود:
«برجوانانتان از غلات برحذر باشید که آنها را به فساد نکشانند;زیرا غلات پستترین خلق خدا هستند، اینان ظمتخداى را کوچکمىکنند و ادعاى ربوبیت و خدایى را براى بندگان او قائلهستند.» (15)
امام با اصل قرار دادن پیشگیرى، ارائه دقیق دین حقیقى وبرگرفته از مکتب اهلبیت علیهم السلام را به جوانان توصیهمىکردند تا راه را بر رهزنان اندیشه جوانان سد نمایند، حضرتمىفرمود:
«جوانان را دریابید! به آنان حدیث و دین بیاموزید، پیش از آنکه مرجئه برشما پیشىگیرند.» (16)
امام صادق(ع) همچنین جوانان را مخاطب خود ساخته مىفرماید:
«یامعشرالاحداث! اتقواالله و لاتاءتوا الروساء، دعوهم حتىیصیروا اذنابا لا تتخذوا الرجال ولائج من دون الله، انا و اللهخیر لکم منهم» (17)
اى گروه جوانان! از خدا پروا کنید و نزد روسا(ى منحرف) نروید،واگذاریدشان تا (از جایگاه بافتنى خود بیفتند و) به دنباله روتبدیل شوند، آنان را به جاى خدا همدم خود نگیرید، به خدا سوگندکه من براى شما از ایشان بهترم.
آنگاه با دستخود به سینهاش زد.
رسم رفاقت
دوستخوب یکى از سرمایههاى بزرگ زندگى و از عوامل خوشبختى آدمىاست و انسان در انس با دوست احساس مسرت مىکند و شادمانى و نشاطرا در گرو همنشین با رفیق مىداند.
«رفیق شایسته»، براى جوان جایگاه خاص خویش را دارد و اهمیتآن به گونهاى است که در شکل دهى شخصیت او نقش بزرگى ایفا کرده،اولین احساسات واقعى نوع دوستى را در وى ایجاد مىکند.
جوان از یک سو به کشش طبیعى و خواهش دل، عاشق دوستى و رفاقتاست و به ایجاد عمیقترین روابط دوستانه با یک یا چند نفر ازهمسالان خود هست و از طرف دیگر بر اثر احساسات ناسنجیده و عدمنگرش عقلانى ممکن است در دام رفاقتبا دوستان نادان و تبهکارافتد (18) ; از این رو خطر وجود دوستان بد و ناپاک، این نگرانىرا در جوان ایجاد مىکند که «چگونه یک دوستخوب و یکدل راانتخاب کنم؟»
امام صادق(ع) رفقا را سه نوع مىداند:
1- کسى که مانند غذا به آن نیاز هست و آن «رفیق عاقل» است.
2- کسى که وجود او براى انسان به منزله بیمارى مزاحم و رنجآور است و آن «رفیق احمق» است.
3- کسى که وجودش به منزله داروى شفا بخش است و آن «رفیق روشنبین و اهل خرد» است. (19)
شیوه انتخاب دوست در نگاه پیشواى ششم، این گونه است:
«رفاقت، حدودى دارد، کسى که تمام آن حدود را دارانیست، کاملنیست، و آن کس که داراى هیچ یک از آن حدود نیست، اساسا دوستنیست:
1- ظاهر و باطن رفیق، نسبتبه تو یکسان باشد.
2- زیبایى و آبروى تو را جمال خود بیند و نازیبایى تو را نازیبایى خود بداند.
3- دستیافتن به مال یا رسیدن به مقام، روش دوستانه او رانسبتبه تو تغییر ندهد.
4- در زمینه رفاقت، از آنچه در اختیار دارد، نسبتبه تومضایقه ننماید.
5- تو را در مواقع گرفتارى و مصیبت ترک نگوید.» (20)
«دوست آینه تمام نماى دوست» است و دو دوست مثل دو دستاند کهآلایش یکدیگر را مىشویند و به فرموده امام صادق(ع): «کسى کهبیند دوستش روش ناپسندى دارد و او را بازنگرداند، با آنکه توانآن را دارد، به او خیانت کرده است.» (21)
امام صادق(ع) ضمن تاکید فراوان بهانتخاب دوستخوب و پایدارىدر این دوستى، جوانان را از رفاقتبا نادان و احمق پرهیزمىدهد:
«کسى که از رفاقتبا احمق پرهیز نکند، تحت تاثیر کارهاىاحمقانه وى قرار مىگیرد و اخلاقش همانند اخلاق ناپسند اومىشود.» (22)
در فرهنگ نورانى حدیثى ما، جوانان را از رفاقتبا «بدنامان»برحذر داشته، (23) آنان را به دورى از دوستان خائن و متجاوز وسخن چین ترغیب مىسازند، امام صادق(ع) مىفرماید:
«از سه طائفه مردم کنارهگیرى کن و هرگز طرح دوستى و رفاقتباآن مریز; خائن، ستمکار و سخن چین. زیرا کسى که براى تو بهدیگرى خیانت کند، روزى نیز به تو خیانتخواهد کرد و کسى کهبراى تو به دیگران ظلم و تجاوز کند، به تو نیز ظلم خواهد کرد وکسى که از دیگران نزد تو سخن چینى کند، علیه تو نیز نزد دیگراننمامى خواهد نمود.» (24)
راه و «رسم رفاقت» در ثبات و پایدارى دوستى مؤثر است، گوشهاىاز شیوه آن را در کلام امام صادق(ع) مىنگریم:
«کمترین حق آن است که:
دوستبدارى براى او چیزى که براى خود دوست مىدارى. کراهت داشتهباشى در حق او، از آنچه براى خود کراهت دارى. از خشم اوبپرهیزى، به دنبال رضا وخشنودى او باشى. با جان و مال و زبان ودست و پایت او را کمک کنى. مراقب و راهنماى او و آیینه اوباشى. سوگندش را قبول کنى، دعوتش را اجابت نمایى، هرگاه بیمارشد، به عیادتش بروى و هرگاه فهمیدى حاجتى دارد، قبل از این کهبگوید، آن را انجام دهى، و وى را ناگزیر نکنى که انجام کار رااز تو درخواست کند...» (25)
خاتمه
سخنان و گفتههاى نغز امام صادق(ع) روح و جان را قوت بخشیده،منشور دستورهاى زندگى و سعادتمندى آن است. امیداست جامعه جوانو پرنشاط، هندسه شخصیت و هویتخود را در پرتو معارف اینامام(ع) ترسیم کرده، خود و جامعه را در سیره ومنش، در مسیرتحقق آرمان جامعه دینى و مدینه آرمانى اهلبیت علیهم السلام ،سمت و سو بخشند.
پىنوشتها:
1- بحارالانوار، ج23، ص236.
3- محمدبن على بن نعمان، معروف به «احول» و «مؤمن طاق» ازبزرگان شیعه و از یاران دانشمند امام صادق(ع) و امام کاظم(ع)بوده است. خاطره مناظرات اوبا ابوحنیفه زیبا و ماندگار است. همچنین امام صادق(ع) او را دوست مىداشت. (رجال الشیخ، شیخطوسى، انتشارات جامعه مدرسین، ص296; منتهى المقال، ابوعلىحائرى، انتشارات آلالبیت، قم، ج6، ص 135 و136.)
4- بحارالانوار، ج23، ص236 و237.
5- همان، ج 78، ص 268.
6- روانشناسى نوجوان، اسماعیل بیابانگرد، ص133 و123;روانشناسى رشد با نگرش به منابع اسلامى، دفتر همکارى حوزه ودانشگاه، ج 2، ص 998 992; جوان و رسالتحوزه، تعریف جوانى،میرباقرى، کانون اندیشه جوان، ص 30.
7- بقره، آیه 138.
8- اصول کافى، ج 2، ص 14.
9- نهج البلاغه، ترجمه سیدجعفر شهیدى، خطبه 124، ص 122.
10- امام صادق(ع) مىفرماید: «الغلام یلعب سبع سنین، یتعلم سبعسنین، یتعلم الحلال و الحرام سبع سنین»; فرزند، در هفتسالنخستبازى نماید، در هفتسال دوم آموزش یابد و در هفتسال سوم(جوانى) حرام و حلال را فراگیرد. (وسایل الشیعه، ج 15، ص 194.)
11- امام مىفرماید: «لو اتیتبشاب من شاب الشیعه لایتفقهلادبته»; (تحف العقول، حرانى، ص 302.
12- امروزه «بحث قرائتهاى مختلف از دین» ریشه در نگاهنسبىگرایى به دین دارد که همان منشا هر منوتیکى است. یعنىبنابراین که در تفسیر متون و یا در کل فهم آدمى به نسبیت قائلشوند; در نتیجه هیچ فهم ثابت وجود نخواهد داشت و هرکس بدونابزار و متد اجتهاد خود را در فهم از دین توانا خواهد دانست!
13- مرجئه در عصر امویان و با کمک آنان شکل گرفت. این فرقهنیت را اصل شمرده و گفتار و کردار را بىاهمیت دانستند، معتقدبودند همان گونه که عبادت کردن باکفر سودى ندارد، گناه کردن همچیزى از ایمان نمىکاهد و خلیفه را هرچند که مرتکب گناه کبیرهبود، واجب الطاعه مىانگاشتند. (فرهنگ فرق اسلامى، جواد مشکور، ص406 401)
14- «غلات» فرقههایى هستند که در باره ائمه اطهار(ع) گزافهگویى کرده، آنان را به خدایى رسانیده و یا به «حلول» جوهرنورانى الهى در امامان خود قائل شدند و یا به تناسخ و حلول روحخدایى به کالبد ائمه قائل شدند، ائمه اطهار(ع) گزافه گویى اینطایفه شیاد را منع و از ایشان بیزارى مىجستند. (همان، ص344347. )
15- سفینهالبحار، ج 2، ص 324.
16- المحاسن، برقى، ص 605.
17- نورالثقلین، حویزى، ج 2، ص 191; بحارالانوار، ج 24، ص246.
18- رابطه دوستى و محبت، احمد مطهرى، ص 58.
19- تحف العقول، ص223.
20- الامالى، شیخ صدوق، ص397.
21- سفینهالبحار، ج 2، ص59. فرهنگ کوثر - شماره 40
نسل نو و امام صادق علیه السلام
محمدباقر پورامینى
________________________________________
جوان و امام صادق(ع)
نگاه مهربان امام صادق(ع) به جوانان، همراه با بزرگداشتشخصیت،تکریم استعدادها و صلاحیتها، احترام به نیازها و توجه به قلبهاىپاک و زلال آنان بود و اقبال جمع جوانان به سوى امام(ع) فرایندعملکرد و رفتار متین، محبتآمیز، حکیمانه و سرشار از خلوص وعاطفه آن حضرت بود، بدان حد که سخنش بر اریکه دل آنان مىنشست،زیرا گرایش جوان به خوبى، نیکى و زیبایى بیشتر و سریعتر ازدیگران است. پدیدهاى که امام بدان اشاره نموده مىفرماید:
«انهم اسرع الى کل خیر» (1)
جوانان زودتر از دیگران به خوبیها روى مىآورند.
رفتار و سخن امام صادق(ع) ترجمان حقیقى این گفته رسول خدا(ص)است که فرمود:
«اوصیکم بالشبان خیرا، فانهم ارق افئده» (2)
سفارش مىکنم شما را که، با جوانان به خوبى و نیکویى رفتارکنید، چرا که آنان نازک دل و عاطفىترند.
امام ضمن توجه به روح لطیف و احساس آرمانى جوانان، یارانونزدیکان خود را نیز به دقت و توجه در این نکات رهنمون مىساخت. از جمله، یکى از یاران امام به نام «مؤمن طاق» (3) براى پیامرسانى و تبلیغ دین، مدتى را در شهر بصره گذراند. وقتى که بهمدینه بازگشت، خدمت امام صادق(ع) رسید، حضرت از او پرسید:
به بصره رفته بودى؟
آرى!
اقبال مردم را به دین و ولایت چگونه دیدى؟
بخدا اندک است! مىآیند ولى کم!!
جوانان را دریاب، زیرا آنان به نیکى و خیر از دیگرانپیشتازترند. (4)
گزیدهاى از منشور جوان را در اندیشه صادق آل محمد(ص) مرورمىنماییم:
کوچ عصر
جوانى «فرصت نیکو» و «نسیم رحمت» است که باید به خوبى ازآن بهره جست و با زیرکى، ذکاوت و تیزبینى آن عمتخداداد راپاس داشت; زیرا که این فرصت، «ربودنى» و «رفتنى» است وضایع ساختن آن، چیزى جز غم، اندوه و پشیمانى را براى دوران پساز آن به ارث نمىگذارد.
زندگى کوتاه است و راه کار دراز و فرصت زودگذر! تنها سرمایهگرانبهاى ما وقت است که بازگشتى ندارد، از این رو بزرگترین فنبهترزیستن، بهره جستن از فرصتهاى بىنظیرى است که برما مىگذرد;این سخن امام صادق(ع) را باید جدى گرفت:
«من انتظر عاجله الفرصه مواجله الاستقصاء سلبته الایام فرصته،لان من شان الایام السلب و سبیل الزمن الفوت» (5)
به هرکس فرصتى دست دهد و او به انتظار بدست آوردن فرصت کامل آنرا تاخیر اندازد، روزگار همان فرصت را نیز از او برباید، زیراکار ایام، بردن است و روش زمان، از دست رفتن.
رنگ خدا
آدمى با ورود به دوران جوانى به دنبال «هویت» جدیدى مىگردد;آن احساس نسبتاپایدار از یگانگى خود، از این که: «من که هستمو که باید باشم؟» که دستیابى به آن، به فرد امکان مىدهد کهارتباطات خود را با خویشتن، خدا، طبیعت و جامعه تنظیم دهد.
در این مرحله هویتیابى نقش «آگاهى و بینش» بسیار مؤثر وکارساز بوده، بر «رفتار و عمل» پیشى دارد، در این دوران، ممکن استسرگردانى در هویتسبب گردد که جوان نسبتبه کیستى خودو نقش اجتماعى خود دچار تردید گردد و این شک ضمن برهم زدنهماهنگى و تعادل روانى، او را به «بحران هویت» بکشاند،بحرانى که جوان به پیرامون اهداف بلند مدت، انتخاب شغل،الگوهاى رفاقت ، رفتار و تمایل جنسى، تشخیص مذهبى، ارزشهاىاخلافى و تعهد گروهى با تردید و شک خواهد نگریست.
در شکلدهى هویت، «معرفت دینى» نقش مهمى را ایفا مىکند و درواقع، دین مىتواند تکیه گاه جوان و رهایى دهنده او از اینبحران باشد; البته «دانش»، «کار و تلاش» نیز در ساماندهىهویت او کارساز است. (6)
بنابراین، جوان باید رنگ خدایى گیرد تا هویتش خدایى گردد،«دین» همان «رنگ خدا» است که همگان را بدان دعوت مىکنند: (صبغهالله و من احسن من الله صبغه) (7) ; رنگ خدایى (بپذیرید!) وچه رنگى از رنگ خدا بهتر است؟ امام صادق(ع) درباره آیه فوقمىفرماید:
«مقصود از رنگ خدایى همان دین اسلام است.» (8)
دین به انگیزه جوان در بنا و آراستن هویت او پاسخ مىدهد، چراکه آدمى داراى عطشى است که فقط با پیمودن راه خدا فرومىنشنید (9) ; از این رو امام صادق(ع)، یادگیرى بایدها و نبایدهاو اندیشههاى سبز دین را از ویژگیهاى دوران جوانى مىداند. (10) وگاه نسبتبه آن دسته از جوانانى که «علم دین» نمىدانند و درپىآن نمىروند، رنجیده خاطر مىگردد. (11)
قرائت معتبر دین
دین اسلام، همان روش زندگى است که میان زندگى اجتماعى و پرستشخداى متعال پیوند مىدهد و در همه اعمال فردى و اجتماعى براىانسان مسوولیتخدایى ایجاد مىکند، که این مجموعه عقاید ودستورهاى علمى، اخلاقى، سبب خوشبختى انسان در این سرا و سعادتجاوید در جهان دیگر مىشود.
فهم از دین چگونه است؟ و جوان دین خود را از که بجوید؟!
آیا هرکس مىتواند به فهمى از دین برسد؟!
آیا هر فهمى از دین، صواب و پسندیده است؟!
آیا «فهم دینى» فهم نسبى است و هیچ فهم ثابتى وجودندارد؟! (12)
و یا آن که یک تفسیر و قرائت رسمى از دین وجود دارد.
پس از رحلت رسول اکرم(ص)، مکتباهلبیت(ع) به عنوان «ثقل اصغر»در جایگاه علیهم السلام بیین حقیقى دین خوش درخشید، و لیکنافراد و گروههایى نیز به عللى!! در برابر این اندیشه قرارگرفته، با طرح «قرائت مختلف از دین» به مقابله با معارفمعصومان علیهم السلام پرداختند و مع الاسف تاریخ فرهنگ و معارفاسلامى ما همیشه شاهد عرصه گردانى و فریب افکار عمومى از سوىخالقان دیدگاههاى دینى بود.
در عصر امام صادق(ع) فراى از رواج مکاتب الحادى و هجوماندیشههاى یونانى و ایجاد نهضت ترجمه، دیدگاهها و نظریاتگوناگونى در چارچوب «قرائتهاى دینى» طرح گردید، حتى برخى ازارباب فرق که خود مدتى در محضر پیشواى ششم شاگردى کرده بودند،به طرح دیدگاه خویش و عنوان دیدگاه برتر و صواب پرداختند و درمقابل منادى، احیاگر و متولى قرائتحقیقى دین، امام صادق(ع)،ایستادگى کردند و گروهى را به سمتخود کشاندند.
امام در برخورد با این دیدگاهها، خود به افشاى آنها پرداخت واز سویى به تربیتشاگردان همت گمارد تا آنان در عرصههاى مناظرهو گفتگو به بافتههاى ایشان پاسخ گویند.
نکتهاى که بسیار دل امام را مىآزرد، توطئه جذب جوانان از سوىاین فرقههاى منحرف، اما مدعى اسلام بود، به عنوان نمونه، امامصادق(ع) جوانان را از گرایش به دو فرقه مطرح آن عصر، مرجئه (13) و غلاه (14) بر حذر مىداشت. امام مىفرمود:
«برجوانانتان از غلات برحذر باشید که آنها را به فساد نکشانند;زیرا غلات پستترین خلق خدا هستند، اینان ظمتخداى را کوچکمىکنند و ادعاى ربوبیت و خدایى را براى بندگان او قائلهستند.» (15)
امام با اصل قرار دادن پیشگیرى، ارائه دقیق دین حقیقى وبرگرفته از مکتب اهلبیت علیهم السلام را به جوانان توصیهمىکردند تا راه را بر رهزنان اندیشه جوانان سد نمایند، حضرتمىفرمود:
«جوانان را دریابید! به آنان حدیث و دین بیاموزید، پیش از آنکه مرجئه برشما پیشىگیرند.» (16)
امام صادق(ع) همچنین جوانان را مخاطب خود ساخته مىفرماید:
«یامعشرالاحداث! اتقواالله و لاتاءتوا الروساء، دعوهم حتىیصیروا اذنابا لا تتخذوا الرجال ولائج من دون الله، انا و اللهخیر لکم منهم» (17)
اى گروه جوانان! از خدا پروا کنید و نزد روسا(ى منحرف) نروید،واگذاریدشان تا (از جایگاه بافتنى خود بیفتند و) به دنباله روتبدیل شوند، آنان را به جاى خدا همدم خود نگیرید، به خدا سوگندکه من براى شما از ایشان بهترم.
آنگاه با دستخود به سینهاش زد.
رسم رفاقت
دوستخوب یکى از سرمایههاى بزرگ زندگى و از عوامل خوشبختى آدمىاست و انسان در انس با دوست احساس مسرت مىکند و شادمانى و نشاطرا در گرو همنشین با رفیق مىداند.
«رفیق شایسته»، براى جوان جایگاه خاص خویش را دارد و اهمیتآن به گونهاى است که در شکل دهى شخصیت او نقش بزرگى ایفا کرده،اولین احساسات واقعى نوع دوستى را در وى ایجاد مىکند.
جوان از یک سو به کشش طبیعى و خواهش دل، عاشق دوستى و رفاقتاست و به ایجاد عمیقترین روابط دوستانه با یک یا چند نفر ازهمسالان خود هست و از طرف دیگر بر اثر احساسات ناسنجیده و عدمنگرش عقلانى ممکن است در دام رفاقتبا دوستان نادان و تبهکارافتد (18) ; از این رو خطر وجود دوستان بد و ناپاک، این نگرانىرا در جوان ایجاد مىکند که «چگونه یک دوستخوب و یکدل راانتخاب کنم؟»
امام صادق(ع) رفقا را سه نوع مىداند:
1- کسى که مانند غذا به آن نیاز هست و آن «رفیق عاقل» است.
2- کسى که وجود او براى انسان به منزله بیمارى مزاحم و رنجآور است و آن «رفیق احمق» است.
3- کسى که وجودش به منزله داروى شفا بخش است و آن «رفیق روشنبین و اهل خرد» است. (19)
شیوه انتخاب دوست در نگاه پیشواى ششم، این گونه است:
«رفاقت، حدودى دارد، کسى که تمام آن حدود را دارانیست، کاملنیست، و آن کس که داراى هیچ یک از آن حدود نیست، اساسا دوستنیست:
1- ظاهر و باطن رفیق، نسبتبه تو یکسان باشد.
2- زیبایى و آبروى تو را جمال خود بیند و نازیبایى تو را نازیبایى خود بداند.
3- دستیافتن به مال یا رسیدن به مقام، روش دوستانه او رانسبتبه تو تغییر ندهد.
4- در زمینه رفاقت، از آنچه در اختیار دارد، نسبتبه تومضایقه ننماید.
5- تو را در مواقع گرفتارى و مصیبت ترک نگوید.» (20)
«دوست آینه تمام نماى دوست» است و دو دوست مثل دو دستاند کهآلایش یکدیگر را مىشویند و به فرموده امام صادق(ع): «کسى کهبیند دوستش روش ناپسندى دارد و او را بازنگرداند، با آنکه توانآن را دارد، به او خیانت کرده است.» (21)
امام صادق(ع) ضمن تاکید فراوان بهانتخاب دوستخوب و پایدارىدر این دوستى، جوانان را از رفاقتبا نادان و احمق پرهیزمىدهد:
«کسى که از رفاقتبا احمق پرهیز نکند، تحت تاثیر کارهاىاحمقانه وى قرار مىگیرد و اخلاقش همانند اخلاق ناپسند اومىشود.» (22)
در فرهنگ نورانى حدیثى ما، جوانان را از رفاقتبا «بدنامان»برحذر داشته، (23) آنان را به دورى از دوستان خائن و متجاوز وسخن چین ترغیب مىسازند، امام صادق(ع) مىفرماید:
«از سه طائفه مردم کنارهگیرى کن و هرگز طرح دوستى و رفاقتباآن مریز; خائن، ستمکار و سخن چین. زیرا کسى که براى تو بهدیگرى خیانت کند، روزى نیز به تو خیانتخواهد کرد و کسى کهبراى تو به دیگران ظلم و تجاوز کند، به تو نیز ظلم خواهد کرد وکسى که از دیگران نزد تو سخن چینى کند، علیه تو نیز نزد دیگراننمامى خواهد نمود.» (24)
راه و «رسم رفاقت» در ثبات و پایدارى دوستى مؤثر است، گوشهاىاز شیوه آن را در کلام امام صادق(ع) مىنگریم:
«کمترین حق آن است که:
دوستبدارى براى او چیزى که براى خود دوست مىدارى. کراهت داشتهباشى در حق او، از آنچه براى خود کراهت دارى. از خشم اوبپرهیزى، به دنبال رضا وخشنودى او باشى. با جان و مال و زبان ودست و پایت او را کمک کنى. مراقب و راهنماى او و آیینه اوباشى. سوگندش را قبول کنى، دعوتش را اجابت نمایى، هرگاه بیمارشد، به عیادتش بروى و هرگاه فهمیدى حاجتى دارد، قبل از این کهبگوید، آن را انجام دهى، و وى را ناگزیر نکنى که انجام کار رااز تو درخواست کند...» (25)
خاتمه
سخنان و گفتههاى نغز امام صادق(ع) روح و جان را قوت بخشیده،منشور دستورهاى زندگى و سعادتمندى آن است. امیداست جامعه جوانو پرنشاط، هندسه شخصیت و هویتخود را در پرتو معارف اینامام(ع) ترسیم کرده، خود و جامعه را در سیره ومنش، در مسیرتحقق آرمان جامعه دینى و مدینه آرمانى اهلبیت علیهم السلام ،سمت و سو بخشند.
پىنوشتها:
1- بحارالانوار، ج23، ص236.
3- محمدبن على بن نعمان، معروف به «احول» و «مؤمن طاق» ازبزرگان شیعه و از یاران دانشمند امام صادق(ع) و امام کاظم(ع)بوده است. خاطره مناظرات اوبا ابوحنیفه زیبا و ماندگار است. همچنین امام صادق(ع) او را دوست مىداشت. (رجال الشیخ، شیخطوسى، انتشارات جامعه مدرسین، ص296; منتهى المقال، ابوعلىحائرى، انتشارات آلالبیت، قم، ج6، ص 135 و136.)
4- بحارالانوار، ج23، ص236 و237.
5- همان، ج 78، ص 268.
6- روانشناسى نوجوان، اسماعیل بیابانگرد، ص133 و123;روانشناسى رشد با نگرش به منابع اسلامى، دفتر همکارى حوزه ودانشگاه، ج 2، ص 998 992; جوان و رسالتحوزه، تعریف جوانى،میرباقرى، کانون اندیشه جوان، ص 30.
7- بقره، آیه 138.
8- اصول کافى، ج 2، ص 14.
9- نهج البلاغه، ترجمه سیدجعفر شهیدى، خطبه 124، ص 122.
10- امام صادق(ع) مىفرماید: «الغلام یلعب سبع سنین، یتعلم سبعسنین، یتعلم الحلال و الحرام سبع سنین»; فرزند، در هفتسالنخستبازى نماید، در هفتسال دوم آموزش یابد و در هفتسال سوم(جوانى) حرام و حلال را فراگیرد. (وسایل الشیعه، ج 15، ص 194.)
11- امام مىفرماید: «لو اتیتبشاب من شاب الشیعه لایتفقهلادبته»; (تحف العقول، حرانى، ص 302.
12- امروزه «بحث قرائتهاى مختلف از دین» ریشه در نگاهنسبىگرایى به دین دارد که همان منشا هر منوتیکى است. یعنىبنابراین که در تفسیر متون و یا در کل فهم آدمى به نسبیت قائلشوند; در نتیجه هیچ فهم ثابت وجود نخواهد داشت و هرکس بدونابزار و متد اجتهاد خود را در فهم از دین توانا خواهد دانست!
13- مرجئه در عصر امویان و با کمک آنان شکل گرفت. این فرقهنیت را اصل شمرده و گفتار و کردار را بىاهمیت دانستند، معتقدبودند همان گونه که عبادت کردن باکفر سودى ندارد، گناه کردن همچیزى از ایمان نمىکاهد و خلیفه را هرچند که مرتکب گناه کبیرهبود، واجب الطاعه مىانگاشتند. (فرهنگ فرق اسلامى، جواد مشکور، ص406 401)
14- «غلات» فرقههایى هستند که در باره ائمه اطهار(ع) گزافهگویى کرده، آنان را به خدایى رسانیده و یا به «حلول» جوهرنورانى الهى در امامان خود قائل شدند و یا به تناسخ و حلول روحخدایى به کالبد ائمه قائل شدند، ائمه اطهار(ع) گزافه گویى اینطایفه شیاد را منع و از ایشان بیزارى مىجستند. (همان، ص344347. )
15- سفینهالبحار، ج 2، ص 324.
16- المحاسن، برقى، ص 605.
17- نورالثقلین، حویزى، ج 2، ص 191; بحارالانوار، ج 24، ص246.
18- رابطه دوستى و محبت، احمد مطهرى، ص 58.
19- تحف العقول، ص223.
20- الامالى، شیخ صدوق، ص397.
21- سفینهالبحار، ج 2، ص59.
22- مستدرک الوسایل، نورى، ج 2، ص 64.
23- وسایل الشیعه، ج3، ص206.
24- تحف العقول، ص326.
25- اصول کافى، ج 2، ص169.
22- مستدرک الوسایل، نورى، ج 2، ص 64.
23- وسایل الشیعه، ج3، ص206.
24- تحف العقول، ص326.
25- اصول کافى، ج 2، ص169.