آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۰

چکیده

متن

1- ششمین اخترتابناک آسمان امامت‏حضرت امام جعفر صادق(ع) درروز جمعه‏17 ربیع الاول سال‏83 هجرى در مدینه و در زمان‏عبدالملک بن مروان بن حکم دیده به جهان گشود. مادر آن حضرت‏«ام فروه‏» دختر قاسم (1) بن محمد بن ابوبکر مى‏باشد. ایشان درسال 148 هجرى به دستور منصور عباسى به وسیله انگور زهرآلودمسموم و به شهادت رسید. مدفن مطهر آن حضرت در قبرستان بقیع ودر جوار ائمه بقیع (2) قرار دارد. (3)
بعضى ولادت ایشان را روز سه شنبه هفتم رمضان و سال ولادت ایشان‏را نیز برخى سال 80 هجرى ذکر کرده‏اند. (4) درباره زمان شهادت‏نیزگروهى ماه شوال و دسته‏اى دیگر 25 رجب را بیان کردند. (5)
2- امام صادق(ع) مدت 12 تا 15 سال بنابر اختلاف با امام‏سجاد(ع) و بعد از شهادت جد بزرگوارش مدت‏19 سال با امام‏باقر(ع) زندگى کرد و توانست‏به مقدار لازم از خرمن دانش این دوبزرگوار، خوشه‏چینى نماید. مدت امامت ایشان 34 سال به طول‏انجامید (6) که 18 سال در دوره اموى و16 سال در دوره عباسى‏بوده است. (7)
3- خلفاى اموى معاصر امام جعفر صادق(ع) به ترتیب عبارتند از:
هشام بن عبدالملک (114 125)، ولید بن یزید بن عبدالملک(126125)، یزید بن ولید بن عبدالملک (126)، ابراهیم بن ولیدبن عبدالملک (2 ماه و 10 روز از سال‏126) و مروان بن محمدمعروف به مروان حمار(132126).
خلفاى عباسى معاصر امام(ع) عبارتند از: ابوالعباس عبدالله بن‏محمد(137132) و ابوجعفر منصور دوانیقى (137 148).
4- از امام جعفر صادق(ع) هفت پسر و سه دختر برجاى ماند که‏عبارتند از:
«اسماعیل‏»، «عبدالله‏» و «ام فروه‏» که مادرشان فاطمه بنت‏الحسین بن على بن حسین(ع) است.
«امام موسى کاظم‏»، «اسحاق‏» و «محمد» که مادرشان حمیده‏خاتون مى‏باشد. و «عباس‏»، «على‏»، «اسماء» و «فاطمه‏» که‏هریک از مادرى به دنیا آمده‏اند. (8)
5- در یک دسته بندى، زندگانى امام جعفرصادق(ع) را مى‏توان به‏سه دسته کلى تقسیم نمود:
الف زندگانى امام در دوره امام سجاد و امام باقر علیمهاالسلام‏که تقریبا نیمى از عمر حضرت را به خود اختصاص مى‏دهد. در این‏دوره (83 114) امام صادق(ع) از علم وتقوى و کمال و فضیلت‏آنان در حد کافى بهره‏مند شد.
ب قسمت دوم زندگى امام جعفر صادق(ع) از سال 114 هجرى تا 140هجرى مى‏باشد. در این دوره امام از فرصت مناسبى که به وجود آمد،استفاده نمود و مکتب جعفرى را به تکامل رساند. در این مدت،4000 دانشمند تحویل جامعه داد و علوم و فنون بسیارى را که‏جامعه آن روز تشنه آن بود، به جامعه اسلامى ارزانى داشت.
ج- هشت‏سال آخر عمر امام(ع) قسمت‏سوم زندگى امام را تشکیل‏مى‏دهد. در این دوره، امام بسیار تحت فشار و اختناق حکومت منصورعباسى قرار داشت. در این دوره امام دائما تحت نظر بود و مکتب‏جعفرى عملا تعطیل گردید. (9)
6- در عصر امام صادق(ع) حکومت اموى منقرض شد. عواملى که منجربه انقراض سلسله اموى شد عبارتند از:
1- حکومت موروثى استبدادى.
2- تحریف حقایق توسط محدثان مزدور و روحانیون دربارى.
3- مخالفت علنى و آشکار با سنت پیامبر(ص) و قرآن کریم.
4- اهانت‏به حرمین شریفین.
5- سوء استفاده از بیت المال مسلمین.
6- کامجویى و هوسرانى و میگسارى و ساز و آواز.
7- گرایش به تجملات و زیور آلات.
8- تعصب عربى و تحقیر موالى (غیر اعراب).
9- اختلافات و درگیرى‏هاى داخلى و نژادى.
10- قتل و غارت مسلمین خصوصا فرزندان بنى‏هاشم.
11- قیام مسلحانه شیعیان.
12- تعطیل شدن امر به معروف و نهى از منکر به سبب خشونت‏حکمرانان.
13- رواج شعارها و سنت‏هاى جاهلى. (10)
7- بنى‏العباس در اواخر دوره بنى‏امیه از فرصت‏سیاسى که به وجودآمده بود، استفاده کردند و حکومت را در سال 132 هجرى قمرى به‏دست گرفتند. (11) و تا سال‏656 هجرى قمرى حکومت کردند. سیاست‏عباسیان تا زمان معتصم برمبناى حمایت از ایرانیان و تقویت علیه‏اعراب بود. صد ساله اول حکومت عباسى براى ایرانیان، عصر طلایى‏بود. چه آن‏که برخى از وزراى ایرانى همانند برامکه و فضل بن سهل‏ذوالریاستین بعد از خلیفه، بزرگترین قدرت به شمار مى‏رفتند. (12) 8- روساى بنى‏هاشم اعم از عبدالله محض و پسرانش محمد و ابراهیم‏و هم‏چنین بنى‏العباس به نام‏هاى ابراهیم امام، ابوالعباس سفاح،ابوجعفر منصور دوانیقى و عموهاى اینها، در محلى به نام‏«ابواء» (13) نهضت ضد اموى را از سال 100 هجرى آغاز کردند. وچون بنى‏العباس زمینه را براى خودشان مهیا نمى‏دیدند، با «محمدنفس زکیه‏» (14) به عنوان مهدى امت‏بیعت کردند. (15)
9- بعد از آنکه روساى بنى‏هاشم با محمد بیعت کردند، از امام‏جعفر صادق(ع) نیز دعوت نمودند که با محمد به عنوان مهدى امت‏بیعت کند ولى حضرت به آن‏ها فرمود که در نزد ما اسرارى است. این‏پسر، مهدى امت نیست و وقت ظهور نیز فرا نرسیده است. حضرت در آن‏جلسه بیان داشتند که ابوالعباس سفاح و برادرانش به خلافت‏خواهندرسید و به عبدالعزیز بن عمران زهرى فرمود که ابوجعفر منصورقاتل محمد و برادرش ابراهیم خواهد شد. (16)
10- مبلغان بنى‏عباس در آغاز، مردم را با عنوان «الرضا من آل‏محمد» یا «الرضى من آل محمد» تبلیغ مى‏کردند. دو تن ازماهرترین‏شان عبارت بودند از: «ابوسلمه خلال‏» و «ابومسلم‏خراسانى‏».
ابوسلمه که به وزیر آل محمد لقب گرفت، در کوفه مخفیانه تبلیغ‏مى‏کرد و ابومسلم که به امیر آل محمد ملقب شد، در خراسان مردم‏را بر علیه دستگاه حاکمه اموى مى‏شوراند. (17)
یکى از کارهاى زشت ابومسلم این بود که نسبت‏به ابوسلمه حسادت‏مى‏ورزید. نامه‏هایى به سفاح و عموهاى سفاح نوشت و به آن‏ها اطلاع‏داد که ابوسلمه قصد دارد خلافت را از آل‏عباس به نفع آل ابى‏طالب‏تغییر دهد. ولى سفاح نپذیرفت و گفت: چیزى برمن ثابت نشده است.
ابومسلم وقتى که فهمید ابوسلمه از توطئه او آگاه است، عده‏اى رامامور کرد که هنگام برگشت ابوسلمه از نزد سفاح، او را شبانه‏به قتل برسانند. (18) وچون قاتل یا قاتلین از اطرافیان سفاح‏بودند، خون ابوسلمه لوث شد و خوارج را به عنوان قاتل معرفى‏کردند. (19)
11- مسعودى درمروج الذهب (20) مى‏نویسد: ابوسلمه بعد از کشته‏شدن ابراهیم امام به این فکر افتاد که خلافت را از آل‏عباس به‏نفع آل‏ابى‏طالب تغییر دهد. نامه‏اى در دو نسخه براى امام جعفرصادق(ع) و عبدالله محض نوشت و به مامور گفت: این دو نامه رامخفیانه به امام جعفر صادق(ع) بده و اگر قبول کرد، نامه دیگررا از بین ببر و اگر نپذیرفت، نامه دوم را براى عبدالله ببر وطورى عمل کن که هیچ کدام نفهمند که براى دیگرى نامه نوشتم.
فرستاده، نامه را اول براى امام(ع) برد. ایشان قبل از آنکه‏نامه را مورد مطالعه قرار دهد، به آتش گرفت و آن را سوزاند وبیان داشت که ابوسلمه شیعه و طرفدار ما نیست. فرستاده، نامه‏دیگر را به عبدالله محض داد که بسیار خوشحال و مسرور گردید.
صبح زود نزد امام صادق(ع) آمد و جریان را اطلاع داد. امام به اوگفت که ابوسلمه عین این نامه را براى من نیز نوشته بود ولى آن‏را سوزاندم. به او گفت: ابوسلمه طرفدار ما نیست. از چه زمان‏اهل خراسان شیعه تو شده‏اند که مى‏گویى شیعیان ما نوشته‏اند؟ آیاتو ابومسلم را به خراسان فرستادى؟ آیا تو به آن‏ها گفتى لباس‏سیاه بپوشند و آن را شعار خود قرار دهند...؟ عبدالله از این‏سخنان ناراحت‏شد و شروع به بحث‏با امام نمود. (21)
12- در بررسى نامه ابوسلمه باید گفته شود که این جریان مقارن‏ظهور بنى‏العباس است و ابومسلم شدیدا در فعالیت است که ابوسلمه‏را از میدان به در کند و در این قضیه عموهاى سفاح نیز او راتایید و تقویت مى‏کنند.
با این وصفى که مسعودى نوشته، معلوم مى‏گردد که ابوسلمه مردى‏سیاسى بوده و سیاستش از این‏که به نفع آل‏عباس کار کند، تغییرمى‏کند و چون هرکسى را نیز براى خلافت نمى‏توان معرفى نمود، سیاست‏مآبانه یک نامه را به هردو نفر که از شخصیت‏هاى مبرز بنى‏هاشم‏هستند، از اولاد بنى‏الحسن «عبدلله محض‏» و از اولاد بنى‏الحسین‏«امام صادق(ع‏») مى‏نویسد که تیرش به هرجا اصابت کرد، از آن‏استفاده کند. بنابراین درکار ابوسلمه با توجه به وفاداریش به‏بنى‏عباس و تثبیت‏حکومت در خاندان آن‏ها و دعوت از دو نفر براى‏بیعت‏با آنان، نشان دهنده جدى نبودن دعوت و آمیخته بودن آن باتزویر و عدم آگاهى از نظام واقعى امامت است و فقط مى‏خواسته کسى‏را ابزار قرار دهد.
به علاوه این کار، کارى نبوده که به نتیجه برسد و بهترین دلیل‏آن، این است که هنوز جواب نامه به دست ابوسلمه نرسیده بود که‏غائله به کلى خوابید و ابوسلمه از میان رفت. (22)
13 بعضى از کسانى که ادعاى تاریخ‏شناسى دارند، با انکار واعتراض مى‏پرسند که چرا امام صادق(ع) در جواب نامه ابوسلمه چنان‏برخوردى داشته است؟
در جواب به این افراد، باید گفته شود که در این قضیه نه شرایطمعنوى درکار بوده که افرادى با خلوص نیت چنین پیشنهادى را بیان‏کنند و نه شرایط ظاهرى و امکاناتى فراهم بوده که بتوان به‏واسطه آن اقدام عملى نمود. (23)
علت‏خوددارى و امتناع امام صادق(ع) از قبول درخواست ابوسلمه:
اولا این بود که امام مى‏دانست‏بنى‏عباس ساکت نخواهند نشست و امام‏را به شهادت مى‏رسانند. بدون آن‏که شهادت امام هیچ فایده و اثرى‏براى اسلام و مسلمین داشته باشد.
ثانیا در آن عصرى که امام مى‏زیست، آنچه که براى جامعه اسلامى‏بهتر و مفیدتر بود، رهبرى نهضت علمى، فکرى و تربیتى بود که اثرآن تاکنون هست; کما این‏که در عصر امام حسین آن نهضت ضرورت داشت‏که اثرش هنوز نیز باقى است. (24)
14 از سال‏129 هجرى تا 132 هجرى که عباسیان روى کار آمدند;چون بنى‏امیه رو به ضعف و سقوط مى‏رفتند، فرصت این‏که امام(ع) راتحت فشار قرار دهند، نداشتند و از طرفى عباسیان نیز که شعارطرفدارى از خاندان پاک پیامبر اکرم(ص) وگرفتن انتقام خون بناحق‏ریخته آنان را مى‏دادند، به امام فشارى وارد نمى‏آوردند. ازاین‏رو، این دوران، براى امام دوران آرامش و آزادى بود و فرصت‏بسیار خوبى براى فعالیت‏هاى علمى و فرهنگى به‏شمار مى‏رفت، فرصتى‏که براى هیچ‏یک از امامان دیگر به غیر از امام باقر(ع) که‏اندکى از این فرصت‏براى ایشان به وجود آمد و فعالیت علمى راشروع کرده بود. و هم‏چنین براى امام رضا(ع) فراهم نگشت. ولى‏امام صادق(ع) هم عمر طولانى (حدود 70 سال) داشتند و هم محیط وزمان براى ایشان مساعد بود. (25)
15- در زمان امام جعفر صادق(ع) در جامعه اسلامى شور و نشاط فوق‏العاده‏اى پیدا شد که منشاجنگ عقاید گردید. به‏طور خلاصه مى‏توان‏عوامل مؤثر در این نشاط را در چهار مورد بررسى کرد:
الف- محیط آن دوره، محیط کاملا مذهبى و اسلامى بود و مردم تحت‏انگیزه‏هاى مذهبى، زندگى مى‏کردند. تشویق‏هاى پیامبر به علم ودانش و تشویق و دعوت‏هاى قرآن کریم به علم و تعلم و تفکر وتعقل، عامل اساسى این نهضت و شور و نشاط بود.
ب- نژادهاى مختلفى که سابقه فکرى و علمى داشتند، در دنیاى‏اسلام وارد شدند و تحولاتى را در جامعه ایجاد کردند.
«جهان وطنى اسلامى‏» (26) عامل سومى بود که زمینه را مساعدمى‏کرد. اسلام با وطن‏هاى آب و خاکى مبارزه کرده بود و وطن را«وطن اسلامى‏» تعبیر مى‏کرد که هرجا اسلام هست، آنجا وطن است ودر نتیجه تعصبات نژادى تا حدود بسیار زیادى از میان رفته بود.
به‏طورى که نژادهاى مختلف با یکدیگر همزیستى داشتند. (27)
د- عامل دیگرى که زمینه‏ى این جهش وجنبش را فراهم مى‏کرد،«تسامح و تساهل دینى‏» بود. (28) یعنى مسلمانان به‏خاطر همزیستى‏با اهل کتاب، آنها را تحمل مى‏کردند و آن را برخلاف اصول دینى‏خود نمى‏پنداشتند. در آن زمان اهل کتاب، اهل علم و دانش بودندکه وارد جامعه اسلامى شده بودند و مسلمین نیز مقدم آن‏ها راگرامى مى‏شمردند. در نتیجه در همان عصر اول، معلومات آن‏ها راگرفتند و درعصر بعدى، خود در راس جامعه اسلامى قرارگرفتند. (29)
16- امام صادق(ع) در عصرى زیست که علاوه بر حوادث سیاسى، یک‏سلسله حوادث اجتماعى و پیچیدگى‏ها و ابهام‏هاى فکرى و روحى پیداشده بود که اسلام راتهدید مى‏کرد. ظهور متکلمان (30) ، صوفیه (خشکه‏مقدس‏ها) (31) ، زنادقه (32) ، مکتب‏ها و نحله‏هاى مختلف فقهى‏جبریه، مشبهه، تناسخیه و... (33) اختلاف قرائت، اختلاف در تفسیر،و رشد گروه خوارج و مرجئه از آن جمله بودند. (34) هرکدام عقایدخود را ترویج مى‏کردند و به نحوى نظر مى‏دادند. از این رو، تشنگى‏عجیبى به وجود آمده بود که لازم بود امام(ع) به آن‏ها پاسخ مناسب‏گوید.
17 امام صادق(ع) با تمامى این جریاناتى که وجود داشت، برخوردکرد. از نظر قرائت و تفسیر، یک عده شاگردان امام هستند. درباب‏نحله‏هاى فقهى هم که مکتب امام صادق(ع) قوى‏ترین و نیرومندترین‏مکتب‏هاى فقهى آن زمان بوده، به‏طورى که اهل‏تسنن هم اعتراف‏نمودند. ابوحنیفه (35) و مالک (36) شخصا از محضر امام استفاده‏کردند و مالک بارها از مدینه به خدمت امام مى‏رسید و از وجودایشان استفاده مى‏برد. شافعى و احمد بن حنبل نیز از شاگردان‏شاگردان امام هستند. (37)
امام صادق(ع) با درنظرگرفتن نیاز شدید جامعه و آمادگى زمینه‏اجتماعى مناسب، دنباله نهضت علمى و فرهنگى پدرش را گرفت و حوزه‏علمى وسیعى به وجود آورد (38) و در رشته‏هاى مختلف، شاگردان‏بزرگى‏همچون «هشام بن حکم کندى‏»، «محمد بن مسلم‏»، «ابان بن‏تغلب‏»، «هشام بن سالم‏»، «معلى بن خنیس‏»، «محمد بن على بن‏نعمان بجلى کوفى‏» معروف به «مؤمن‏الطاق‏»، «مفضل بن عمر»،«ثابت‏بن دینار» معروف به «ابوحمزه ثمالى‏»، «زراره بن‏اعین‏»، «جابر بن یزید جعفى کوفى‏»، «صفوان بن مهران جمال‏اسدى کوفى‏» معروف به «صفوان جمال‏»، «عبدالله بن‏ابى‏یعفور»، «حمران بن اعین شیبانى‏»، «حمزه طیار»، «بریدبن معاویه عجلى‏»، و... تربیت نمود. (39)
18- در دوره امام صادق(ع)، شیعیان و طرفداران امام با نوعى‏پیوستگى فکرى و عملى، تشکیلاتى را به وجود آورده بودند و امام‏صادق(ع) نیز با خلفا مبارزه مخفى مى‏کرد. نوعى جنگ سرد در میان‏بود. معایب، مثالب و مظالم خلفاى جور به وسیله امام(ع) در دنیاپخش شد. حتى امام(ع) به منظور تبلیغ ولایت و امامت‏خود،نمایندگانى به مناطق مختلف از جمله خراسان مى‏فرستاد. (40)
فشار گسترده سیاسى حکام اموى و عباسى گویاى این حقیقت است‏که یاران امام به‏خاطر مصون ماندن از گزند حکام زورگو، «تقیه‏»مى‏کردند. تاکیدهاى مکرر امام بر «تقیه‏» نشان دهنده فعال‏بودن این تشکیلات به طور مخفى و تصمیم جدى حکومت‏بر سرکوب کردن‏حرکت‏ها است. برخى از روایت‏هاى موجود نشان مى‏دهد که شیعیان به‏شدت تحت فشار بودند. (41) و از ترس شمشیر برهنه منصور، راه تقیه‏را در پیش گرفتند. (42)
جاسوسان اموى و عباسى، مراقب رفت و آمدهاى امام و اصحابشان‏بودند. اگر کسى تماسى برقرار مى‏کرد، با کمال احتیاط این عمل رابه انجام مى‏رساند. زیرا دستگاه خلافت اگر فردى را مى‏شناخت که بااهل‏بیت علیهم السلام اظهار محبت مى‏کند، سرنوشت او با مرگ یاسیاهچال و زندان ابد، رقم مى‏خورد. چنان که یکى از اطرافیان‏امام(ع) زیر شلاق جان سپرد. (43) به همین خاطر امام از بعضى ازشیعیان روى بر مى‏گرداند و حتى برخى را مورد سرزنش قرارمى‏داد. (44)
19 از رویدادهاى دیگر زندگى امام صادق(ع) فوت فرزند بزرگش‏اسماعیل است که بسیار مورد علاقه امام بود. طبق روایات، امام درمرگ او بسیار بى‏تابى و بدون ردا و با پاى برهنه دنبال جنازه اوحرکت مى‏کرد. (45) امام(ع) والى مدینه و جمعى انبوه از معاریف ومشایخ مدینه را حاضر کرد و از همگى آن‏ها دعوت نمود که خوب به‏چهره اسماعیل نگاه کنند که آیا مرده است‏یا زنده است؟
همگى به مرده بودن اسماعیل تصدیق کردند. این عمل چند بار انجام‏شد. سپس فرمود: خدایا! تو شاهد باش. و دست امام موسى کاظم(ع)را گرفت و فرمود: «هو حق و الحق معه و منه الى...»; او حق‏است و حق با اوست تا ظهور امام غایب. (46) اسماعیل در قبرستان‏بقیع به خاک سپرده شد. (47) فرقه اسماعیلیه منتسب به این فرزندامام مى‏باشند.
20 از حوادث مهم دوره زندگى امام صادق(ع) که در زمان خلافت‏هشام بن عبدالملک، دهمین خلیفه اموى به وقوع پیوست، «جنبش‏مسلحانه زید بن على(ع‏») است. زید فرزند بزرگتر امام سجاد(ع)است (48) که در روز جمعه سوم صفر سال 123121 هجرى قمرى بنابراختلافى که وجود دارد (49) در کوفه به همراهى 5000 نفر دست‏به قیام زد و پس از دو روز درگیرى به شهادت رسید. یاران زید باتدابیر امنیتى شدیدى، پیکر بى‏جان او را دفن نمودند ولى باگزارش حفار، حاکم کوفه به گوردست‏یافت و بعد از جدا کردن سر ازبدن، پیکرش را در محله «کناسه‏» کوفه به مدت چهار سال به دارآویختند. (50)
در باره ادعا یا عدم ادعاى امامت زید، گزارش‏هاى ضد و نقیضى نقل‏شده است. (51) در بعضى روایات که از امام صادق(ع) وجود دارد،آمده است که: «خدا زید را رحمت کند، او عالمى درست گفتاربود.» (52) «او مردى با ایمان، عارف، دانشمند و درستکار بود.
و اگر زمام امور را به‏دست مى‏گرفت، مى‏دانست آن را به چه کسى‏بسپارد. » (53) «به خدا قسم عمویم زید راه شهداى حق را پیمود،راه شهیدانى که در کنار رسول خدا(ص)، على و حسین علیمهاالسلام‏شربت‏شهادت نوشیدند.» (54)
فلسفه قیام زید در چند امر، خلاصه مى‏گردد:
الف- انتقام خون شهداى کربلا.
ب -امر به معروف و نهى از منکر و اصلاح وضع موجود.
ج- تشکیل حکومت اسلامى و واگذارى آن به ائمه اطهار علیهم السلام.
21- از حوادث دیگر در دوره زندگى امام صادق(ع)، «قیام یحیى‏بن زید بن على(ع‏») است که در سال 125 هجرى در خراسان و درزمان حکومت هشام بن عبدالملک صورت گرفت و در همین سال به شهادت‏رسید. (55)
22-«قیام محمد نفس زکیه‏» از حوادث دیگر دوره امام صادق(ع)است. او در سال 145 هجرى و به همراهى 250 نفر از اصحاب خود درماه رجب به عنوان خروج بر منصور عباسى به مدینه آمد و شهر رادر تصرف خود در آورد. سرانجام در درگیرى با لشکر عیسى بن موسى‏در اواسط ماه رمضان همان سال در سن 40 سالگى به قتل رسید. (56)
ابراهیم برادر محمد نیز بعد ازقتل نفس زکیه، قیام کرد و درنزدیکى‏هاى کوفه کشته شد و بدین گونه پیش‏بینى امام صادق(ع) به‏وقوع پیوست.
23- در سال‏136 هجرى منصور دوانیقى دومین خلیفه عباسى، به‏خلافت رسید و تا سال 158 هجرى حکومت کرد. دوران منصور یکى ازپراختناق‏ترین دوران‏هاى تاریخ اسلام است. به طورى که حکومت ارعاب‏و ترور، نفس‏هاى مردم را در سینه خفه کرده و وحشت، همه را فراگرفته بود. او براى استحکام پایه‏هاى حکومت‏خود، افراد زیادى رابه قتل رساند که ابومسلم خراسانى را مى‏توان یکى از این افراددانست. (57)
مهم‏ترین مسئله‏اى که منصور را به رنج و زحمت مى‏انداخت، وجودعلویان که در راس آنان شخص امام جعفرصادق(ع) قرار داشت، بود.
وى براى این که شخصیت و عظمت امام(ع) را بکاهد، شاگردان امام‏را رو در روى امام قرار مى‏داد تا با آن حضرت به مباحثه‏برخیزند (58) و امام را مغلوب کنند ولى موفق نگردید.
24 از روزى که منصور به حکومت رسید تا روز شهادت امام جعفرصادق(ع) که 12 سال به طول کشید، با وجودى که بین امام و منصورفاصله زیادى وجود داشت، زیرا امام در حجاز بودند ومنصوردرعراق مى‏زیست ولى به انواع مختلف، امام را مورد آزار و اذیت‏خود قرار مى‏داد و چندین بار امام را نزد خود فراخواند تا او رابه شهادت برساند ولى موفق به انجام یت‏شوم خود نشد. (59)
منصور درباره امام(ع) تعبیر عجیبى دارد. مى‏گوید: جعفر بن محمدمثل یک استخوان در گلوى من است; نه مى‏توانم بیرونش بیاورم و نه‏مى‏توانم آن را فرو برم. نه مى‏توانم مدرکى از او به دست آورم وکلکش را بکنم و نه مى‏توانم تحملش کنم. (60)
پى‏نوشتها:
1- قاسم با دختر عموى خود اسماء بنت عبدالرحمن بن ابى‏بکرازدواج کرد. بنابراین، مادر امام(ع) از طرف پدر و نوه ابوبکراست.
2- ائمه بقیع عبارتند از: امام حسن(ع)، امام سجاد(ع)، امام‏باقر(ع) و امام صادق(ع).
3- الارشاد، شیخ مفید، ج 2، ص 271; کتاب الحجه، کلینى، باب‏مولدالامام ابى‏عبدالله; حیات الصادق، ص‏6; اعلام الورى طبرسى، ص‏271; اصول کافى، ج 1، ص 472; بحارالانوار، ج‏47، ص 1.
4- الفصول المهمه فى‏معرفه‏الاحوال الائمه(ع)، على بن محمدبن احمدمالکى، ص‏223; کشف الغمه، ج 2، ص‏367.
5- بیست گفتار، مطهرى، ص 164; حبیب السیر، ج 2، ص‏206; بحار،ج 11، ص‏79; کفایه‏المطالب، ج‏3، ص‏307; صفه‏الصفوه، ابن جوزى، ص‏94.
6- سیرى در سیره ائمه اطهار(ع)، استاد مطهرى، ص‏137; الارشاد،ص‏249.
7- تاریخ الامم و الملوک، ج 4، ص 375; الشیعه و الحاکمون، ص‏137; مروج الذهب مسعودى، ج‏3، ص‏233 به بعد; الکامل، ابن اثیر،ج 4، ص 465 به بعد.
8- الارشاد، شیخ مفید، ص 284; مناقب آل ابى‏طالب، ابن شهرآشوب،ج 4، ص 280، اعلام الورى، فضل بن حسن طبرسى، ص 291; بحارالانوار،ج‏47، ص 241، ح 2.
9- الارشاد، شیخ مفید، ص‏289.
10- سیرى در سیره ائمه اطهار(ع)، ص‏117 118; الکامل، ج‏3، ص‏201 به بعد; مقاتل الطالبیین، ص 70; الامامه و السیاسه، ج 1، ص‏165; الغدیر، ج 10، ص‏326; مروج الذهب، ج‏3، ص‏166.
11- سیرى در سیره ائمه اطهار(ع)، ص‏117.
12- مجموعه آثار، ج 14، ص 584.
13- ابواء مکانى است مابین مدینه و مکه. این مکان جایى است که‏آمنه (س)مادر پیغمبر اکرم(ص) در آن‏جا وفات یافت و حضرت امام‏کاظم(ع) به دنیا آمد. (ر.ک: معجم البلدان، یاقوت حموى، ج 1، ص‏79.)
14- محمدبن عبدالله بن حسن بن حسن بن على(ع).
15 سیرى در سیره ائمه اطهار(ع)، استاد مطهرى، ص 131 132;مقاتل الطالبیین، ص‏173.
16- سیرى در سیره ائمه اطهار(ع)، ص 134 135.
17- الفخرى، ابن طقطقا، ص‏153; تاریخ یعقوبى، ج 2، ص 352.
18- مروج الذهب، مسعودى، ج‏3، ص 284.
19- سیرى در سیره ائمه اطهار(ع)، ص‏123 124; بیست گفتار، ص‏180179.
20 ج‏3، ص 269268; الفخرى، ص 154 155; جهادالشیعه، ص‏104.
21- سیرى در سیره ائمه اطهار(ع)، ص 129124.
22- همان، ص 130.
23- همان، ص 131130.
24- بیست گفتار، مطهرى، ص‏180179.
25- سیرى در سیره ائمه اطهار(ع)، ص‏157 158.
26- مجموعه آثار، مطهرى، ج 14، ص 68 71; سوره تکویر، آیه‏27; سوره سباء، آیه 28; سوره انبیاء، آیه 105; سوره اعراف، آیه‏158; سوره انعام، آیه‏89; نساء،133; مجمع البیان، ج‏9، ص 164.
27- مثلا یک غلام بربرى مانند «نافع‏» یا «عکرمه‏» غلام‏عبدالله بن عباس در کرسى استادى مى‏نشست و بسیارى از مسلمانان‏عراقى، سورى، حجازى، مصرى، ایرانى و هندى در پاى درس او شرکت‏مى‏کردند.
28- مسئله «تساهل و تسامح با اهل کتاب‏» عامل فوق العاده‏مهمى بود. این مسئله ریشه حدیثى دارد. احادیثى همچون «خذواالحکمه ولو من مشرک‏» و «الحکمه ضاله‏المؤمن، یاءخذها اینماوجدها» مضمونش همین است.
29- سیرى در سیره ائمه اطهار(ع)، ص‏161159.
30- از بحث‏هاى داغ آن روز، بحث‏هاى کلامى بود. متکلمین در اصول‏عقاید و مسائل اصولى همچون خدا، صفات خدا، آیات مربوط به خدا،درباره نبوت و حقیقت وحى، درباره شیطان، توحید، ثنویت، قضا وقدر، جبر و اختیار و... بحث مى‏کردند.
31- ظهور متصوفه به طورى که طبقه‏اى را به وجود آورند وطرفداران زیادى پیدا کنند و در کمال آزادى، حرف‏هاى خود را برزبان جارى سازند، در زمان امام صادق(ع) رخ داد. این گروه به‏عنوان نحله‏اى در مقابل اسلام سخن نمى‏گفتند، بلکه بیان مى‏داشتندکه اصلا حقیقت اسلام آن است که ما مى‏گوییم. اینان روش خشکه مقدس‏عجیبى پیشنهاد مى‏کردند که قابل تحمل نبود.
32- از خطرناکترین طبقه‏هاى این عصر، ظهور زنادقه بود. زنادقه‏طبقه متجدد و تحصیل کرده آن عصر بودند. که با زبان‏هاى زنده آن‏روز سریانى، فارسى، هندى و... آشنا بودند. زنادقه ودهریینى از قبیل ابن‏ابى‏العوجاء، ابوشاکر دیصانى و حتى ابن‏مقفع‏وجود داشتند که با آن حضرت به محاجه برخاستند. احتجاجات بسیارمفصل و طولانى که در این زمینه باقى است‏به راستى اعجاب آوراست. «توحید مفضل‏» در اثر یک مباحثه با یک نفر دهرى مسلک ورجوع مفضل به امام صادق(ع) پدید آمده است.
33- مدینه، کوفه، بصره و حتى اندلس هر کدام مرکزى به شمارمى‏رفتند که مالک ابن انس، ابوحنیفه و... رهبرى آن را بر عهده‏داشتند.
34- بیست گفتار، ص 180 184.
35- نعمان بن ثابت‏بن زو طى بن مرزبان معروف به ابوحنیفه دوسال شاگرد امام بود. (امام الصادق و المذاهب الاربعه، حیدر اسد،ج 1، ص 70.)36- مالک بن انس نیز نزد امام(ع) مى‏آمد و به شاگردى آن حضرت‏افتخار مى‏کرد. (همان، ج 1، ص‏53)
37- سیرى در سیره ائمه اطهار(ع) ص‏151147.
38- حرکت‏هاى علمى دنیاى اسلام، اعم از شیعه و سنى مربوط به‏امام صادق(ع) است. حوزه‏هاى سنى مولود تفکر امام(ع) است; چون درراس حوزه‏هاى سنى، جامع الازهر وجود دارد که در حدود 1000 سال‏پیش توسط شیعیان فاطمى تاسیس شد و تمام حوزه‏هاى دیگر اهل سنت،منشعب از این جامع است. (سیرى در سیره ائمه اطهار(ع)، ص‏164163.)
39- رجال کشى، محمدبن حسن طوسى، ص 275; قاموس الرجال، محمدتقى‏تسترى، ج‏3، ص‏416; بحارالانوار، ج‏47، ص 345.
40- بحارالانوار، ج‏47، ص 72.
41- مستدرک الوسائل، حاج میرزا حسین نورى طبرسى، ج 12، ص‏297به بعد; وسائل الشیعه، حر عاملى، ج‏9، ص 32.
42- تاریخ الشیعه، ص‏43.
43- حیاه‏الامام الباقر(ع)، ج 1، ص‏256; المحاسن، ص‏119.
44- المناقب، ج 4، ص 248.
45- الارشاد، شیخ مفید، ص‏267.
46- کتاب الغیبه، محمدبن ابراهیم نعمانى، ص 328; بحارالانوار،ج‏47، ص 254.
47- الارشاد، شیخ مفید، ص‏267.
48- مقاتل‏الطالبیین، ص‏127; بحار، ج‏46، ص‏208.
49- تاریخ یعقوبى، ج‏3، ص‏67 70; مختصرتاریخ العرب،سیدامیرعلى، ص 154; بحارالانوار، ج‏46، ص 172; الاخبارالطوال، ص‏345; مقاتل الطالبیین، ص‏137.
50- الامالى، شیخ‏طوسى، ص‏277 و شیخ‏صدوق، ص 392; تنقیح المقال،مامقانى، ج 1، حرف (ز).
51- روایاتى که در نکوهش زید بیان گردیده به خاطر تقیه صورت‏گرفته است.
52- الغدیر، ج 2، ص 221.
53- تاریخ طبرى، ج 8، ص 300.
53- همان، ج‏3، ص 70; رجال کشى، ص 184.
54- سیرى در سیره ائمه اطهار(ع)، مطهرى، ص‏117 118; تنقیح‏المقال، مامقانى، ج 1، حرف (ز)، ص 468; سفینه‏البحار، ج 1، ماده(ز).
55- تاریخ طبرى، ج 8، ص 300.
56 تذکره‏الخواص، ابن‏جوزى، ص‏203199.
57- سیرى در سیره ائمه اطهار(ع)، ص‏197; تاریخ الخلفا، سیوطى،ص 208 و209.
58- الامام الصادق(ع)، محمدابوزهره، ص 28; الامام جعفر الصادق‏رائد السنه و الشیعه، ص‏19.
59- مناقب آل ابى‏طالب(ع)، ج 4، ص 238; الامام الصادق(ع)، مظفر،ج 1، ص 111.
60- سیرى در سیره ائمه اطهار(ع)، ص 159158; وسائل‏الشیعه، ج‏12، ص‏129; کشف الغمه، ج 2، ص 209208; بحار، ج‏47، ص 42.

تبلیغات