پرتوى از رخدادهاى عصر امام صادق علیه السلام
آرشیو
چکیده
متن
1- ششمین اخترتابناک آسمان امامتحضرت امام جعفر صادق(ع) درروز جمعه17 ربیع الاول سال83 هجرى در مدینه و در زمانعبدالملک بن مروان بن حکم دیده به جهان گشود. مادر آن حضرت«ام فروه» دختر قاسم (1) بن محمد بن ابوبکر مىباشد. ایشان درسال 148 هجرى به دستور منصور عباسى به وسیله انگور زهرآلودمسموم و به شهادت رسید. مدفن مطهر آن حضرت در قبرستان بقیع ودر جوار ائمه بقیع (2) قرار دارد. (3)
بعضى ولادت ایشان را روز سه شنبه هفتم رمضان و سال ولادت ایشانرا نیز برخى سال 80 هجرى ذکر کردهاند. (4) درباره زمان شهادتنیزگروهى ماه شوال و دستهاى دیگر 25 رجب را بیان کردند. (5)
2- امام صادق(ع) مدت 12 تا 15 سال بنابر اختلاف با امامسجاد(ع) و بعد از شهادت جد بزرگوارش مدت19 سال با امامباقر(ع) زندگى کرد و توانستبه مقدار لازم از خرمن دانش این دوبزرگوار، خوشهچینى نماید. مدت امامت ایشان 34 سال به طولانجامید (6) که 18 سال در دوره اموى و16 سال در دوره عباسىبوده است. (7)
3- خلفاى اموى معاصر امام جعفر صادق(ع) به ترتیب عبارتند از:
هشام بن عبدالملک (114 125)، ولید بن یزید بن عبدالملک(126125)، یزید بن ولید بن عبدالملک (126)، ابراهیم بن ولیدبن عبدالملک (2 ماه و 10 روز از سال126) و مروان بن محمدمعروف به مروان حمار(132126).
خلفاى عباسى معاصر امام(ع) عبارتند از: ابوالعباس عبدالله بنمحمد(137132) و ابوجعفر منصور دوانیقى (137 148).
4- از امام جعفر صادق(ع) هفت پسر و سه دختر برجاى ماند کهعبارتند از:
«اسماعیل»، «عبدالله» و «ام فروه» که مادرشان فاطمه بنتالحسین بن على بن حسین(ع) است.
«امام موسى کاظم»، «اسحاق» و «محمد» که مادرشان حمیدهخاتون مىباشد. و «عباس»، «على»، «اسماء» و «فاطمه» کههریک از مادرى به دنیا آمدهاند. (8)
5- در یک دسته بندى، زندگانى امام جعفرصادق(ع) را مىتوان بهسه دسته کلى تقسیم نمود:
الف زندگانى امام در دوره امام سجاد و امام باقر علیمهاالسلامکه تقریبا نیمى از عمر حضرت را به خود اختصاص مىدهد. در ایندوره (83 114) امام صادق(ع) از علم وتقوى و کمال و فضیلتآنان در حد کافى بهرهمند شد.
ب قسمت دوم زندگى امام جعفر صادق(ع) از سال 114 هجرى تا 140هجرى مىباشد. در این دوره امام از فرصت مناسبى که به وجود آمد،استفاده نمود و مکتب جعفرى را به تکامل رساند. در این مدت،4000 دانشمند تحویل جامعه داد و علوم و فنون بسیارى را کهجامعه آن روز تشنه آن بود، به جامعه اسلامى ارزانى داشت.
ج- هشتسال آخر عمر امام(ع) قسمتسوم زندگى امام را تشکیلمىدهد. در این دوره، امام بسیار تحت فشار و اختناق حکومت منصورعباسى قرار داشت. در این دوره امام دائما تحت نظر بود و مکتبجعفرى عملا تعطیل گردید. (9)
6- در عصر امام صادق(ع) حکومت اموى منقرض شد. عواملى که منجربه انقراض سلسله اموى شد عبارتند از:
1- حکومت موروثى استبدادى.
2- تحریف حقایق توسط محدثان مزدور و روحانیون دربارى.
3- مخالفت علنى و آشکار با سنت پیامبر(ص) و قرآن کریم.
4- اهانتبه حرمین شریفین.
5- سوء استفاده از بیت المال مسلمین.
6- کامجویى و هوسرانى و میگسارى و ساز و آواز.
7- گرایش به تجملات و زیور آلات.
8- تعصب عربى و تحقیر موالى (غیر اعراب).
9- اختلافات و درگیرىهاى داخلى و نژادى.
10- قتل و غارت مسلمین خصوصا فرزندان بنىهاشم.
11- قیام مسلحانه شیعیان.
12- تعطیل شدن امر به معروف و نهى از منکر به سبب خشونتحکمرانان.
13- رواج شعارها و سنتهاى جاهلى. (10)
7- بنىالعباس در اواخر دوره بنىامیه از فرصتسیاسى که به وجودآمده بود، استفاده کردند و حکومت را در سال 132 هجرى قمرى بهدست گرفتند. (11) و تا سال656 هجرى قمرى حکومت کردند. سیاستعباسیان تا زمان معتصم برمبناى حمایت از ایرانیان و تقویت علیهاعراب بود. صد ساله اول حکومت عباسى براى ایرانیان، عصر طلایىبود. چه آنکه برخى از وزراى ایرانى همانند برامکه و فضل بن سهلذوالریاستین بعد از خلیفه، بزرگترین قدرت به شمار مىرفتند. (12) 8- روساى بنىهاشم اعم از عبدالله محض و پسرانش محمد و ابراهیمو همچنین بنىالعباس به نامهاى ابراهیم امام، ابوالعباس سفاح،ابوجعفر منصور دوانیقى و عموهاى اینها، در محلى به نام«ابواء» (13) نهضت ضد اموى را از سال 100 هجرى آغاز کردند. وچون بنىالعباس زمینه را براى خودشان مهیا نمىدیدند، با «محمدنفس زکیه» (14) به عنوان مهدى امتبیعت کردند. (15)
9- بعد از آنکه روساى بنىهاشم با محمد بیعت کردند، از امامجعفر صادق(ع) نیز دعوت نمودند که با محمد به عنوان مهدى امتبیعت کند ولى حضرت به آنها فرمود که در نزد ما اسرارى است. اینپسر، مهدى امت نیست و وقت ظهور نیز فرا نرسیده است. حضرت در آنجلسه بیان داشتند که ابوالعباس سفاح و برادرانش به خلافتخواهندرسید و به عبدالعزیز بن عمران زهرى فرمود که ابوجعفر منصورقاتل محمد و برادرش ابراهیم خواهد شد. (16)
10- مبلغان بنىعباس در آغاز، مردم را با عنوان «الرضا من آلمحمد» یا «الرضى من آل محمد» تبلیغ مىکردند. دو تن ازماهرترینشان عبارت بودند از: «ابوسلمه خلال» و «ابومسلمخراسانى».
ابوسلمه که به وزیر آل محمد لقب گرفت، در کوفه مخفیانه تبلیغمىکرد و ابومسلم که به امیر آل محمد ملقب شد، در خراسان مردمرا بر علیه دستگاه حاکمه اموى مىشوراند. (17)
یکى از کارهاى زشت ابومسلم این بود که نسبتبه ابوسلمه حسادتمىورزید. نامههایى به سفاح و عموهاى سفاح نوشت و به آنها اطلاعداد که ابوسلمه قصد دارد خلافت را از آلعباس به نفع آل ابىطالبتغییر دهد. ولى سفاح نپذیرفت و گفت: چیزى برمن ثابت نشده است.
ابومسلم وقتى که فهمید ابوسلمه از توطئه او آگاه است، عدهاى رامامور کرد که هنگام برگشت ابوسلمه از نزد سفاح، او را شبانهبه قتل برسانند. (18) وچون قاتل یا قاتلین از اطرافیان سفاحبودند، خون ابوسلمه لوث شد و خوارج را به عنوان قاتل معرفىکردند. (19)
11- مسعودى درمروج الذهب (20) مىنویسد: ابوسلمه بعد از کشتهشدن ابراهیم امام به این فکر افتاد که خلافت را از آلعباس بهنفع آلابىطالب تغییر دهد. نامهاى در دو نسخه براى امام جعفرصادق(ع) و عبدالله محض نوشت و به مامور گفت: این دو نامه رامخفیانه به امام جعفر صادق(ع) بده و اگر قبول کرد، نامه دیگررا از بین ببر و اگر نپذیرفت، نامه دوم را براى عبدالله ببر وطورى عمل کن که هیچ کدام نفهمند که براى دیگرى نامه نوشتم.
فرستاده، نامه را اول براى امام(ع) برد. ایشان قبل از آنکهنامه را مورد مطالعه قرار دهد، به آتش گرفت و آن را سوزاند وبیان داشت که ابوسلمه شیعه و طرفدار ما نیست. فرستاده، نامهدیگر را به عبدالله محض داد که بسیار خوشحال و مسرور گردید.
صبح زود نزد امام صادق(ع) آمد و جریان را اطلاع داد. امام به اوگفت که ابوسلمه عین این نامه را براى من نیز نوشته بود ولى آنرا سوزاندم. به او گفت: ابوسلمه طرفدار ما نیست. از چه زماناهل خراسان شیعه تو شدهاند که مىگویى شیعیان ما نوشتهاند؟ آیاتو ابومسلم را به خراسان فرستادى؟ آیا تو به آنها گفتى لباسسیاه بپوشند و آن را شعار خود قرار دهند...؟ عبدالله از اینسخنان ناراحتشد و شروع به بحثبا امام نمود. (21)
12- در بررسى نامه ابوسلمه باید گفته شود که این جریان مقارنظهور بنىالعباس است و ابومسلم شدیدا در فعالیت است که ابوسلمهرا از میدان به در کند و در این قضیه عموهاى سفاح نیز او راتایید و تقویت مىکنند.
با این وصفى که مسعودى نوشته، معلوم مىگردد که ابوسلمه مردىسیاسى بوده و سیاستش از اینکه به نفع آلعباس کار کند، تغییرمىکند و چون هرکسى را نیز براى خلافت نمىتوان معرفى نمود، سیاستمآبانه یک نامه را به هردو نفر که از شخصیتهاى مبرز بنىهاشمهستند، از اولاد بنىالحسن «عبدلله محض» و از اولاد بنىالحسین«امام صادق(ع») مىنویسد که تیرش به هرجا اصابت کرد، از آناستفاده کند. بنابراین درکار ابوسلمه با توجه به وفاداریش بهبنىعباس و تثبیتحکومت در خاندان آنها و دعوت از دو نفر براىبیعتبا آنان، نشان دهنده جدى نبودن دعوت و آمیخته بودن آن باتزویر و عدم آگاهى از نظام واقعى امامت است و فقط مىخواسته کسىرا ابزار قرار دهد.
به علاوه این کار، کارى نبوده که به نتیجه برسد و بهترین دلیلآن، این است که هنوز جواب نامه به دست ابوسلمه نرسیده بود کهغائله به کلى خوابید و ابوسلمه از میان رفت. (22)
13 بعضى از کسانى که ادعاى تاریخشناسى دارند، با انکار واعتراض مىپرسند که چرا امام صادق(ع) در جواب نامه ابوسلمه چنانبرخوردى داشته است؟
در جواب به این افراد، باید گفته شود که در این قضیه نه شرایطمعنوى درکار بوده که افرادى با خلوص نیت چنین پیشنهادى را بیانکنند و نه شرایط ظاهرى و امکاناتى فراهم بوده که بتوان بهواسطه آن اقدام عملى نمود. (23)
علتخوددارى و امتناع امام صادق(ع) از قبول درخواست ابوسلمه:
اولا این بود که امام مىدانستبنىعباس ساکت نخواهند نشست و امامرا به شهادت مىرسانند. بدون آنکه شهادت امام هیچ فایده و اثرىبراى اسلام و مسلمین داشته باشد.
ثانیا در آن عصرى که امام مىزیست، آنچه که براى جامعه اسلامىبهتر و مفیدتر بود، رهبرى نهضت علمى، فکرى و تربیتى بود که اثرآن تاکنون هست; کما اینکه در عصر امام حسین آن نهضت ضرورت داشتکه اثرش هنوز نیز باقى است. (24)
14 از سال129 هجرى تا 132 هجرى که عباسیان روى کار آمدند;چون بنىامیه رو به ضعف و سقوط مىرفتند، فرصت اینکه امام(ع) راتحت فشار قرار دهند، نداشتند و از طرفى عباسیان نیز که شعارطرفدارى از خاندان پاک پیامبر اکرم(ص) وگرفتن انتقام خون بناحقریخته آنان را مىدادند، به امام فشارى وارد نمىآوردند. ازاینرو، این دوران، براى امام دوران آرامش و آزادى بود و فرصتبسیار خوبى براى فعالیتهاى علمى و فرهنگى بهشمار مىرفت، فرصتىکه براى هیچیک از امامان دیگر به غیر از امام باقر(ع) کهاندکى از این فرصتبراى ایشان به وجود آمد و فعالیت علمى راشروع کرده بود. و همچنین براى امام رضا(ع) فراهم نگشت. ولىامام صادق(ع) هم عمر طولانى (حدود 70 سال) داشتند و هم محیط وزمان براى ایشان مساعد بود. (25)
15- در زمان امام جعفر صادق(ع) در جامعه اسلامى شور و نشاط فوقالعادهاى پیدا شد که منشاجنگ عقاید گردید. بهطور خلاصه مىتوانعوامل مؤثر در این نشاط را در چهار مورد بررسى کرد:
الف- محیط آن دوره، محیط کاملا مذهبى و اسلامى بود و مردم تحتانگیزههاى مذهبى، زندگى مىکردند. تشویقهاى پیامبر به علم ودانش و تشویق و دعوتهاى قرآن کریم به علم و تعلم و تفکر وتعقل، عامل اساسى این نهضت و شور و نشاط بود.
ب- نژادهاى مختلفى که سابقه فکرى و علمى داشتند، در دنیاىاسلام وارد شدند و تحولاتى را در جامعه ایجاد کردند.
«جهان وطنى اسلامى» (26) عامل سومى بود که زمینه را مساعدمىکرد. اسلام با وطنهاى آب و خاکى مبارزه کرده بود و وطن را«وطن اسلامى» تعبیر مىکرد که هرجا اسلام هست، آنجا وطن است ودر نتیجه تعصبات نژادى تا حدود بسیار زیادى از میان رفته بود.
بهطورى که نژادهاى مختلف با یکدیگر همزیستى داشتند. (27)
د- عامل دیگرى که زمینهى این جهش وجنبش را فراهم مىکرد،«تسامح و تساهل دینى» بود. (28) یعنى مسلمانان بهخاطر همزیستىبا اهل کتاب، آنها را تحمل مىکردند و آن را برخلاف اصول دینىخود نمىپنداشتند. در آن زمان اهل کتاب، اهل علم و دانش بودندکه وارد جامعه اسلامى شده بودند و مسلمین نیز مقدم آنها راگرامى مىشمردند. در نتیجه در همان عصر اول، معلومات آنها راگرفتند و درعصر بعدى، خود در راس جامعه اسلامى قرارگرفتند. (29)
16- امام صادق(ع) در عصرى زیست که علاوه بر حوادث سیاسى، یکسلسله حوادث اجتماعى و پیچیدگىها و ابهامهاى فکرى و روحى پیداشده بود که اسلام راتهدید مىکرد. ظهور متکلمان (30) ، صوفیه (خشکهمقدسها) (31) ، زنادقه (32) ، مکتبها و نحلههاى مختلف فقهىجبریه، مشبهه، تناسخیه و... (33) اختلاف قرائت، اختلاف در تفسیر،و رشد گروه خوارج و مرجئه از آن جمله بودند. (34) هرکدام عقایدخود را ترویج مىکردند و به نحوى نظر مىدادند. از این رو، تشنگىعجیبى به وجود آمده بود که لازم بود امام(ع) به آنها پاسخ مناسبگوید.
17 امام صادق(ع) با تمامى این جریاناتى که وجود داشت، برخوردکرد. از نظر قرائت و تفسیر، یک عده شاگردان امام هستند. دربابنحلههاى فقهى هم که مکتب امام صادق(ع) قوىترین و نیرومندترینمکتبهاى فقهى آن زمان بوده، بهطورى که اهلتسنن هم اعترافنمودند. ابوحنیفه (35) و مالک (36) شخصا از محضر امام استفادهکردند و مالک بارها از مدینه به خدمت امام مىرسید و از وجودایشان استفاده مىبرد. شافعى و احمد بن حنبل نیز از شاگردانشاگردان امام هستند. (37)
امام صادق(ع) با درنظرگرفتن نیاز شدید جامعه و آمادگى زمینهاجتماعى مناسب، دنباله نهضت علمى و فرهنگى پدرش را گرفت و حوزهعلمى وسیعى به وجود آورد (38) و در رشتههاى مختلف، شاگردانبزرگىهمچون «هشام بن حکم کندى»، «محمد بن مسلم»، «ابان بنتغلب»، «هشام بن سالم»، «معلى بن خنیس»، «محمد بن على بننعمان بجلى کوفى» معروف به «مؤمنالطاق»، «مفضل بن عمر»،«ثابتبن دینار» معروف به «ابوحمزه ثمالى»، «زراره بناعین»، «جابر بن یزید جعفى کوفى»، «صفوان بن مهران جمالاسدى کوفى» معروف به «صفوان جمال»، «عبدالله بنابىیعفور»، «حمران بن اعین شیبانى»، «حمزه طیار»، «بریدبن معاویه عجلى»، و... تربیت نمود. (39)
18- در دوره امام صادق(ع)، شیعیان و طرفداران امام با نوعىپیوستگى فکرى و عملى، تشکیلاتى را به وجود آورده بودند و امامصادق(ع) نیز با خلفا مبارزه مخفى مىکرد. نوعى جنگ سرد در میانبود. معایب، مثالب و مظالم خلفاى جور به وسیله امام(ع) در دنیاپخش شد. حتى امام(ع) به منظور تبلیغ ولایت و امامتخود،نمایندگانى به مناطق مختلف از جمله خراسان مىفرستاد. (40)
فشار گسترده سیاسى حکام اموى و عباسى گویاى این حقیقت استکه یاران امام بهخاطر مصون ماندن از گزند حکام زورگو، «تقیه»مىکردند. تاکیدهاى مکرر امام بر «تقیه» نشان دهنده فعالبودن این تشکیلات به طور مخفى و تصمیم جدى حکومتبر سرکوب کردنحرکتها است. برخى از روایتهاى موجود نشان مىدهد که شیعیان بهشدت تحت فشار بودند. (41) و از ترس شمشیر برهنه منصور، راه تقیهرا در پیش گرفتند. (42)
جاسوسان اموى و عباسى، مراقب رفت و آمدهاى امام و اصحابشانبودند. اگر کسى تماسى برقرار مىکرد، با کمال احتیاط این عمل رابه انجام مىرساند. زیرا دستگاه خلافت اگر فردى را مىشناخت که بااهلبیت علیهم السلام اظهار محبت مىکند، سرنوشت او با مرگ یاسیاهچال و زندان ابد، رقم مىخورد. چنان که یکى از اطرافیانامام(ع) زیر شلاق جان سپرد. (43) به همین خاطر امام از بعضى ازشیعیان روى بر مىگرداند و حتى برخى را مورد سرزنش قرارمىداد. (44)
19 از رویدادهاى دیگر زندگى امام صادق(ع) فوت فرزند بزرگشاسماعیل است که بسیار مورد علاقه امام بود. طبق روایات، امام درمرگ او بسیار بىتابى و بدون ردا و با پاى برهنه دنبال جنازه اوحرکت مىکرد. (45) امام(ع) والى مدینه و جمعى انبوه از معاریف ومشایخ مدینه را حاضر کرد و از همگى آنها دعوت نمود که خوب بهچهره اسماعیل نگاه کنند که آیا مرده استیا زنده است؟
همگى به مرده بودن اسماعیل تصدیق کردند. این عمل چند بار انجامشد. سپس فرمود: خدایا! تو شاهد باش. و دست امام موسى کاظم(ع)را گرفت و فرمود: «هو حق و الحق معه و منه الى...»; او حقاست و حق با اوست تا ظهور امام غایب. (46) اسماعیل در قبرستانبقیع به خاک سپرده شد. (47) فرقه اسماعیلیه منتسب به این فرزندامام مىباشند.
20 از حوادث مهم دوره زندگى امام صادق(ع) که در زمان خلافتهشام بن عبدالملک، دهمین خلیفه اموى به وقوع پیوست، «جنبشمسلحانه زید بن على(ع») است. زید فرزند بزرگتر امام سجاد(ع)است (48) که در روز جمعه سوم صفر سال 123121 هجرى قمرى بنابراختلافى که وجود دارد (49) در کوفه به همراهى 5000 نفر دستبه قیام زد و پس از دو روز درگیرى به شهادت رسید. یاران زید باتدابیر امنیتى شدیدى، پیکر بىجان او را دفن نمودند ولى باگزارش حفار، حاکم کوفه به گوردستیافت و بعد از جدا کردن سر ازبدن، پیکرش را در محله «کناسه» کوفه به مدت چهار سال به دارآویختند. (50)
در باره ادعا یا عدم ادعاى امامت زید، گزارشهاى ضد و نقیضى نقلشده است. (51) در بعضى روایات که از امام صادق(ع) وجود دارد،آمده است که: «خدا زید را رحمت کند، او عالمى درست گفتاربود.» (52) «او مردى با ایمان، عارف، دانشمند و درستکار بود.
و اگر زمام امور را بهدست مىگرفت، مىدانست آن را به چه کسىبسپارد. » (53) «به خدا قسم عمویم زید راه شهداى حق را پیمود،راه شهیدانى که در کنار رسول خدا(ص)، على و حسین علیمهاالسلامشربتشهادت نوشیدند.» (54)
فلسفه قیام زید در چند امر، خلاصه مىگردد:
الف- انتقام خون شهداى کربلا.
ب -امر به معروف و نهى از منکر و اصلاح وضع موجود.
ج- تشکیل حکومت اسلامى و واگذارى آن به ائمه اطهار علیهم السلام.
21- از حوادث دیگر در دوره زندگى امام صادق(ع)، «قیام یحیىبن زید بن على(ع») است که در سال 125 هجرى در خراسان و درزمان حکومت هشام بن عبدالملک صورت گرفت و در همین سال به شهادترسید. (55)
22-«قیام محمد نفس زکیه» از حوادث دیگر دوره امام صادق(ع)است. او در سال 145 هجرى و به همراهى 250 نفر از اصحاب خود درماه رجب به عنوان خروج بر منصور عباسى به مدینه آمد و شهر رادر تصرف خود در آورد. سرانجام در درگیرى با لشکر عیسى بن موسىدر اواسط ماه رمضان همان سال در سن 40 سالگى به قتل رسید. (56)
ابراهیم برادر محمد نیز بعد ازقتل نفس زکیه، قیام کرد و درنزدیکىهاى کوفه کشته شد و بدین گونه پیشبینى امام صادق(ع) بهوقوع پیوست.
23- در سال136 هجرى منصور دوانیقى دومین خلیفه عباسى، بهخلافت رسید و تا سال 158 هجرى حکومت کرد. دوران منصور یکى ازپراختناقترین دورانهاى تاریخ اسلام است. به طورى که حکومت ارعابو ترور، نفسهاى مردم را در سینه خفه کرده و وحشت، همه را فراگرفته بود. او براى استحکام پایههاى حکومتخود، افراد زیادى رابه قتل رساند که ابومسلم خراسانى را مىتوان یکى از این افراددانست. (57)
مهمترین مسئلهاى که منصور را به رنج و زحمت مىانداخت، وجودعلویان که در راس آنان شخص امام جعفرصادق(ع) قرار داشت، بود.
وى براى این که شخصیت و عظمت امام(ع) را بکاهد، شاگردان امامرا رو در روى امام قرار مىداد تا با آن حضرت به مباحثهبرخیزند (58) و امام را مغلوب کنند ولى موفق نگردید.
24 از روزى که منصور به حکومت رسید تا روز شهادت امام جعفرصادق(ع) که 12 سال به طول کشید، با وجودى که بین امام و منصورفاصله زیادى وجود داشت، زیرا امام در حجاز بودند ومنصوردرعراق مىزیست ولى به انواع مختلف، امام را مورد آزار و اذیتخود قرار مىداد و چندین بار امام را نزد خود فراخواند تا او رابه شهادت برساند ولى موفق به انجام یتشوم خود نشد. (59)
منصور درباره امام(ع) تعبیر عجیبى دارد. مىگوید: جعفر بن محمدمثل یک استخوان در گلوى من است; نه مىتوانم بیرونش بیاورم و نهمىتوانم آن را فرو برم. نه مىتوانم مدرکى از او به دست آورم وکلکش را بکنم و نه مىتوانم تحملش کنم. (60)
پىنوشتها:
1- قاسم با دختر عموى خود اسماء بنت عبدالرحمن بن ابىبکرازدواج کرد. بنابراین، مادر امام(ع) از طرف پدر و نوه ابوبکراست.
2- ائمه بقیع عبارتند از: امام حسن(ع)، امام سجاد(ع)، امامباقر(ع) و امام صادق(ع).
3- الارشاد، شیخ مفید، ج 2، ص 271; کتاب الحجه، کلینى، بابمولدالامام ابىعبدالله; حیات الصادق، ص6; اعلام الورى طبرسى، ص271; اصول کافى، ج 1، ص 472; بحارالانوار، ج47، ص 1.
4- الفصول المهمه فىمعرفهالاحوال الائمه(ع)، على بن محمدبن احمدمالکى، ص223; کشف الغمه، ج 2، ص367.
5- بیست گفتار، مطهرى، ص 164; حبیب السیر، ج 2، ص206; بحار،ج 11، ص79; کفایهالمطالب، ج3، ص307; صفهالصفوه، ابن جوزى، ص94.
6- سیرى در سیره ائمه اطهار(ع)، استاد مطهرى، ص137; الارشاد،ص249.
7- تاریخ الامم و الملوک، ج 4، ص 375; الشیعه و الحاکمون، ص137; مروج الذهب مسعودى، ج3، ص233 به بعد; الکامل، ابن اثیر،ج 4، ص 465 به بعد.
8- الارشاد، شیخ مفید، ص 284; مناقب آل ابىطالب، ابن شهرآشوب،ج 4، ص 280، اعلام الورى، فضل بن حسن طبرسى، ص 291; بحارالانوار،ج47، ص 241، ح 2.
9- الارشاد، شیخ مفید، ص289.
10- سیرى در سیره ائمه اطهار(ع)، ص117 118; الکامل، ج3، ص201 به بعد; مقاتل الطالبیین، ص 70; الامامه و السیاسه، ج 1، ص165; الغدیر، ج 10، ص326; مروج الذهب، ج3، ص166.
11- سیرى در سیره ائمه اطهار(ع)، ص117.
12- مجموعه آثار، ج 14، ص 584.
13- ابواء مکانى است مابین مدینه و مکه. این مکان جایى است کهآمنه (س)مادر پیغمبر اکرم(ص) در آنجا وفات یافت و حضرت امامکاظم(ع) به دنیا آمد. (ر.ک: معجم البلدان، یاقوت حموى، ج 1، ص79.)
14- محمدبن عبدالله بن حسن بن حسن بن على(ع).
15 سیرى در سیره ائمه اطهار(ع)، استاد مطهرى، ص 131 132;مقاتل الطالبیین، ص173.
16- سیرى در سیره ائمه اطهار(ع)، ص 134 135.
17- الفخرى، ابن طقطقا، ص153; تاریخ یعقوبى، ج 2، ص 352.
18- مروج الذهب، مسعودى، ج3، ص 284.
19- سیرى در سیره ائمه اطهار(ع)، ص123 124; بیست گفتار، ص180179.
20 ج3، ص 269268; الفخرى، ص 154 155; جهادالشیعه، ص104.
21- سیرى در سیره ائمه اطهار(ع)، ص 129124.
22- همان، ص 130.
23- همان، ص 131130.
24- بیست گفتار، مطهرى، ص180179.
25- سیرى در سیره ائمه اطهار(ع)، ص157 158.
26- مجموعه آثار، مطهرى، ج 14، ص 68 71; سوره تکویر، آیه27; سوره سباء، آیه 28; سوره انبیاء، آیه 105; سوره اعراف، آیه158; سوره انعام، آیه89; نساء،133; مجمع البیان، ج9، ص 164.
27- مثلا یک غلام بربرى مانند «نافع» یا «عکرمه» غلامعبدالله بن عباس در کرسى استادى مىنشست و بسیارى از مسلمانانعراقى، سورى، حجازى، مصرى، ایرانى و هندى در پاى درس او شرکتمىکردند.
28- مسئله «تساهل و تسامح با اهل کتاب» عامل فوق العادهمهمى بود. این مسئله ریشه حدیثى دارد. احادیثى همچون «خذواالحکمه ولو من مشرک» و «الحکمه ضالهالمؤمن، یاءخذها اینماوجدها» مضمونش همین است.
29- سیرى در سیره ائمه اطهار(ع)، ص161159.
30- از بحثهاى داغ آن روز، بحثهاى کلامى بود. متکلمین در اصولعقاید و مسائل اصولى همچون خدا، صفات خدا، آیات مربوط به خدا،درباره نبوت و حقیقت وحى، درباره شیطان، توحید، ثنویت، قضا وقدر، جبر و اختیار و... بحث مىکردند.
31- ظهور متصوفه به طورى که طبقهاى را به وجود آورند وطرفداران زیادى پیدا کنند و در کمال آزادى، حرفهاى خود را برزبان جارى سازند، در زمان امام صادق(ع) رخ داد. این گروه بهعنوان نحلهاى در مقابل اسلام سخن نمىگفتند، بلکه بیان مىداشتندکه اصلا حقیقت اسلام آن است که ما مىگوییم. اینان روش خشکه مقدسعجیبى پیشنهاد مىکردند که قابل تحمل نبود.
32- از خطرناکترین طبقههاى این عصر، ظهور زنادقه بود. زنادقهطبقه متجدد و تحصیل کرده آن عصر بودند. که با زبانهاى زنده آنروز سریانى، فارسى، هندى و... آشنا بودند. زنادقه ودهریینى از قبیل ابنابىالعوجاء، ابوشاکر دیصانى و حتى ابنمقفعوجود داشتند که با آن حضرت به محاجه برخاستند. احتجاجات بسیارمفصل و طولانى که در این زمینه باقى استبه راستى اعجاب آوراست. «توحید مفضل» در اثر یک مباحثه با یک نفر دهرى مسلک ورجوع مفضل به امام صادق(ع) پدید آمده است.
33- مدینه، کوفه، بصره و حتى اندلس هر کدام مرکزى به شمارمىرفتند که مالک ابن انس، ابوحنیفه و... رهبرى آن را بر عهدهداشتند.
34- بیست گفتار، ص 180 184.
35- نعمان بن ثابتبن زو طى بن مرزبان معروف به ابوحنیفه دوسال شاگرد امام بود. (امام الصادق و المذاهب الاربعه، حیدر اسد،ج 1، ص 70.)36- مالک بن انس نیز نزد امام(ع) مىآمد و به شاگردى آن حضرتافتخار مىکرد. (همان، ج 1، ص53)
37- سیرى در سیره ائمه اطهار(ع) ص151147.
38- حرکتهاى علمى دنیاى اسلام، اعم از شیعه و سنى مربوط بهامام صادق(ع) است. حوزههاى سنى مولود تفکر امام(ع) است; چون درراس حوزههاى سنى، جامع الازهر وجود دارد که در حدود 1000 سالپیش توسط شیعیان فاطمى تاسیس شد و تمام حوزههاى دیگر اهل سنت،منشعب از این جامع است. (سیرى در سیره ائمه اطهار(ع)، ص164163.)
39- رجال کشى، محمدبن حسن طوسى، ص 275; قاموس الرجال، محمدتقىتسترى، ج3، ص416; بحارالانوار، ج47، ص 345.
40- بحارالانوار، ج47، ص 72.
41- مستدرک الوسائل، حاج میرزا حسین نورى طبرسى، ج 12، ص297به بعد; وسائل الشیعه، حر عاملى، ج9، ص 32.
42- تاریخ الشیعه، ص43.
43- حیاهالامام الباقر(ع)، ج 1، ص256; المحاسن، ص119.
44- المناقب، ج 4، ص 248.
45- الارشاد، شیخ مفید، ص267.
46- کتاب الغیبه، محمدبن ابراهیم نعمانى، ص 328; بحارالانوار،ج47، ص 254.
47- الارشاد، شیخ مفید، ص267.
48- مقاتلالطالبیین، ص127; بحار، ج46، ص208.
49- تاریخ یعقوبى، ج3، ص67 70; مختصرتاریخ العرب،سیدامیرعلى، ص 154; بحارالانوار، ج46، ص 172; الاخبارالطوال، ص345; مقاتل الطالبیین، ص137.
50- الامالى، شیخطوسى، ص277 و شیخصدوق، ص 392; تنقیح المقال،مامقانى، ج 1، حرف (ز).
51- روایاتى که در نکوهش زید بیان گردیده به خاطر تقیه صورتگرفته است.
52- الغدیر، ج 2، ص 221.
53- تاریخ طبرى، ج 8، ص 300.
53- همان، ج3، ص 70; رجال کشى، ص 184.
54- سیرى در سیره ائمه اطهار(ع)، مطهرى، ص117 118; تنقیحالمقال، مامقانى، ج 1، حرف (ز)، ص 468; سفینهالبحار، ج 1، ماده(ز).
55- تاریخ طبرى، ج 8، ص 300.
56 تذکرهالخواص، ابنجوزى، ص203199.
57- سیرى در سیره ائمه اطهار(ع)، ص197; تاریخ الخلفا، سیوطى،ص 208 و209.
58- الامام الصادق(ع)، محمدابوزهره، ص 28; الامام جعفر الصادقرائد السنه و الشیعه، ص19.
59- مناقب آل ابىطالب(ع)، ج 4، ص 238; الامام الصادق(ع)، مظفر،ج 1، ص 111.
60- سیرى در سیره ائمه اطهار(ع)، ص 159158; وسائلالشیعه، ج12، ص129; کشف الغمه، ج 2، ص 209208; بحار، ج47، ص 42.
بعضى ولادت ایشان را روز سه شنبه هفتم رمضان و سال ولادت ایشانرا نیز برخى سال 80 هجرى ذکر کردهاند. (4) درباره زمان شهادتنیزگروهى ماه شوال و دستهاى دیگر 25 رجب را بیان کردند. (5)
2- امام صادق(ع) مدت 12 تا 15 سال بنابر اختلاف با امامسجاد(ع) و بعد از شهادت جد بزرگوارش مدت19 سال با امامباقر(ع) زندگى کرد و توانستبه مقدار لازم از خرمن دانش این دوبزرگوار، خوشهچینى نماید. مدت امامت ایشان 34 سال به طولانجامید (6) که 18 سال در دوره اموى و16 سال در دوره عباسىبوده است. (7)
3- خلفاى اموى معاصر امام جعفر صادق(ع) به ترتیب عبارتند از:
هشام بن عبدالملک (114 125)، ولید بن یزید بن عبدالملک(126125)، یزید بن ولید بن عبدالملک (126)، ابراهیم بن ولیدبن عبدالملک (2 ماه و 10 روز از سال126) و مروان بن محمدمعروف به مروان حمار(132126).
خلفاى عباسى معاصر امام(ع) عبارتند از: ابوالعباس عبدالله بنمحمد(137132) و ابوجعفر منصور دوانیقى (137 148).
4- از امام جعفر صادق(ع) هفت پسر و سه دختر برجاى ماند کهعبارتند از:
«اسماعیل»، «عبدالله» و «ام فروه» که مادرشان فاطمه بنتالحسین بن على بن حسین(ع) است.
«امام موسى کاظم»، «اسحاق» و «محمد» که مادرشان حمیدهخاتون مىباشد. و «عباس»، «على»، «اسماء» و «فاطمه» کههریک از مادرى به دنیا آمدهاند. (8)
5- در یک دسته بندى، زندگانى امام جعفرصادق(ع) را مىتوان بهسه دسته کلى تقسیم نمود:
الف زندگانى امام در دوره امام سجاد و امام باقر علیمهاالسلامکه تقریبا نیمى از عمر حضرت را به خود اختصاص مىدهد. در ایندوره (83 114) امام صادق(ع) از علم وتقوى و کمال و فضیلتآنان در حد کافى بهرهمند شد.
ب قسمت دوم زندگى امام جعفر صادق(ع) از سال 114 هجرى تا 140هجرى مىباشد. در این دوره امام از فرصت مناسبى که به وجود آمد،استفاده نمود و مکتب جعفرى را به تکامل رساند. در این مدت،4000 دانشمند تحویل جامعه داد و علوم و فنون بسیارى را کهجامعه آن روز تشنه آن بود، به جامعه اسلامى ارزانى داشت.
ج- هشتسال آخر عمر امام(ع) قسمتسوم زندگى امام را تشکیلمىدهد. در این دوره، امام بسیار تحت فشار و اختناق حکومت منصورعباسى قرار داشت. در این دوره امام دائما تحت نظر بود و مکتبجعفرى عملا تعطیل گردید. (9)
6- در عصر امام صادق(ع) حکومت اموى منقرض شد. عواملى که منجربه انقراض سلسله اموى شد عبارتند از:
1- حکومت موروثى استبدادى.
2- تحریف حقایق توسط محدثان مزدور و روحانیون دربارى.
3- مخالفت علنى و آشکار با سنت پیامبر(ص) و قرآن کریم.
4- اهانتبه حرمین شریفین.
5- سوء استفاده از بیت المال مسلمین.
6- کامجویى و هوسرانى و میگسارى و ساز و آواز.
7- گرایش به تجملات و زیور آلات.
8- تعصب عربى و تحقیر موالى (غیر اعراب).
9- اختلافات و درگیرىهاى داخلى و نژادى.
10- قتل و غارت مسلمین خصوصا فرزندان بنىهاشم.
11- قیام مسلحانه شیعیان.
12- تعطیل شدن امر به معروف و نهى از منکر به سبب خشونتحکمرانان.
13- رواج شعارها و سنتهاى جاهلى. (10)
7- بنىالعباس در اواخر دوره بنىامیه از فرصتسیاسى که به وجودآمده بود، استفاده کردند و حکومت را در سال 132 هجرى قمرى بهدست گرفتند. (11) و تا سال656 هجرى قمرى حکومت کردند. سیاستعباسیان تا زمان معتصم برمبناى حمایت از ایرانیان و تقویت علیهاعراب بود. صد ساله اول حکومت عباسى براى ایرانیان، عصر طلایىبود. چه آنکه برخى از وزراى ایرانى همانند برامکه و فضل بن سهلذوالریاستین بعد از خلیفه، بزرگترین قدرت به شمار مىرفتند. (12) 8- روساى بنىهاشم اعم از عبدالله محض و پسرانش محمد و ابراهیمو همچنین بنىالعباس به نامهاى ابراهیم امام، ابوالعباس سفاح،ابوجعفر منصور دوانیقى و عموهاى اینها، در محلى به نام«ابواء» (13) نهضت ضد اموى را از سال 100 هجرى آغاز کردند. وچون بنىالعباس زمینه را براى خودشان مهیا نمىدیدند، با «محمدنفس زکیه» (14) به عنوان مهدى امتبیعت کردند. (15)
9- بعد از آنکه روساى بنىهاشم با محمد بیعت کردند، از امامجعفر صادق(ع) نیز دعوت نمودند که با محمد به عنوان مهدى امتبیعت کند ولى حضرت به آنها فرمود که در نزد ما اسرارى است. اینپسر، مهدى امت نیست و وقت ظهور نیز فرا نرسیده است. حضرت در آنجلسه بیان داشتند که ابوالعباس سفاح و برادرانش به خلافتخواهندرسید و به عبدالعزیز بن عمران زهرى فرمود که ابوجعفر منصورقاتل محمد و برادرش ابراهیم خواهد شد. (16)
10- مبلغان بنىعباس در آغاز، مردم را با عنوان «الرضا من آلمحمد» یا «الرضى من آل محمد» تبلیغ مىکردند. دو تن ازماهرترینشان عبارت بودند از: «ابوسلمه خلال» و «ابومسلمخراسانى».
ابوسلمه که به وزیر آل محمد لقب گرفت، در کوفه مخفیانه تبلیغمىکرد و ابومسلم که به امیر آل محمد ملقب شد، در خراسان مردمرا بر علیه دستگاه حاکمه اموى مىشوراند. (17)
یکى از کارهاى زشت ابومسلم این بود که نسبتبه ابوسلمه حسادتمىورزید. نامههایى به سفاح و عموهاى سفاح نوشت و به آنها اطلاعداد که ابوسلمه قصد دارد خلافت را از آلعباس به نفع آل ابىطالبتغییر دهد. ولى سفاح نپذیرفت و گفت: چیزى برمن ثابت نشده است.
ابومسلم وقتى که فهمید ابوسلمه از توطئه او آگاه است، عدهاى رامامور کرد که هنگام برگشت ابوسلمه از نزد سفاح، او را شبانهبه قتل برسانند. (18) وچون قاتل یا قاتلین از اطرافیان سفاحبودند، خون ابوسلمه لوث شد و خوارج را به عنوان قاتل معرفىکردند. (19)
11- مسعودى درمروج الذهب (20) مىنویسد: ابوسلمه بعد از کشتهشدن ابراهیم امام به این فکر افتاد که خلافت را از آلعباس بهنفع آلابىطالب تغییر دهد. نامهاى در دو نسخه براى امام جعفرصادق(ع) و عبدالله محض نوشت و به مامور گفت: این دو نامه رامخفیانه به امام جعفر صادق(ع) بده و اگر قبول کرد، نامه دیگررا از بین ببر و اگر نپذیرفت، نامه دوم را براى عبدالله ببر وطورى عمل کن که هیچ کدام نفهمند که براى دیگرى نامه نوشتم.
فرستاده، نامه را اول براى امام(ع) برد. ایشان قبل از آنکهنامه را مورد مطالعه قرار دهد، به آتش گرفت و آن را سوزاند وبیان داشت که ابوسلمه شیعه و طرفدار ما نیست. فرستاده، نامهدیگر را به عبدالله محض داد که بسیار خوشحال و مسرور گردید.
صبح زود نزد امام صادق(ع) آمد و جریان را اطلاع داد. امام به اوگفت که ابوسلمه عین این نامه را براى من نیز نوشته بود ولى آنرا سوزاندم. به او گفت: ابوسلمه طرفدار ما نیست. از چه زماناهل خراسان شیعه تو شدهاند که مىگویى شیعیان ما نوشتهاند؟ آیاتو ابومسلم را به خراسان فرستادى؟ آیا تو به آنها گفتى لباسسیاه بپوشند و آن را شعار خود قرار دهند...؟ عبدالله از اینسخنان ناراحتشد و شروع به بحثبا امام نمود. (21)
12- در بررسى نامه ابوسلمه باید گفته شود که این جریان مقارنظهور بنىالعباس است و ابومسلم شدیدا در فعالیت است که ابوسلمهرا از میدان به در کند و در این قضیه عموهاى سفاح نیز او راتایید و تقویت مىکنند.
با این وصفى که مسعودى نوشته، معلوم مىگردد که ابوسلمه مردىسیاسى بوده و سیاستش از اینکه به نفع آلعباس کار کند، تغییرمىکند و چون هرکسى را نیز براى خلافت نمىتوان معرفى نمود، سیاستمآبانه یک نامه را به هردو نفر که از شخصیتهاى مبرز بنىهاشمهستند، از اولاد بنىالحسن «عبدلله محض» و از اولاد بنىالحسین«امام صادق(ع») مىنویسد که تیرش به هرجا اصابت کرد، از آناستفاده کند. بنابراین درکار ابوسلمه با توجه به وفاداریش بهبنىعباس و تثبیتحکومت در خاندان آنها و دعوت از دو نفر براىبیعتبا آنان، نشان دهنده جدى نبودن دعوت و آمیخته بودن آن باتزویر و عدم آگاهى از نظام واقعى امامت است و فقط مىخواسته کسىرا ابزار قرار دهد.
به علاوه این کار، کارى نبوده که به نتیجه برسد و بهترین دلیلآن، این است که هنوز جواب نامه به دست ابوسلمه نرسیده بود کهغائله به کلى خوابید و ابوسلمه از میان رفت. (22)
13 بعضى از کسانى که ادعاى تاریخشناسى دارند، با انکار واعتراض مىپرسند که چرا امام صادق(ع) در جواب نامه ابوسلمه چنانبرخوردى داشته است؟
در جواب به این افراد، باید گفته شود که در این قضیه نه شرایطمعنوى درکار بوده که افرادى با خلوص نیت چنین پیشنهادى را بیانکنند و نه شرایط ظاهرى و امکاناتى فراهم بوده که بتوان بهواسطه آن اقدام عملى نمود. (23)
علتخوددارى و امتناع امام صادق(ع) از قبول درخواست ابوسلمه:
اولا این بود که امام مىدانستبنىعباس ساکت نخواهند نشست و امامرا به شهادت مىرسانند. بدون آنکه شهادت امام هیچ فایده و اثرىبراى اسلام و مسلمین داشته باشد.
ثانیا در آن عصرى که امام مىزیست، آنچه که براى جامعه اسلامىبهتر و مفیدتر بود، رهبرى نهضت علمى، فکرى و تربیتى بود که اثرآن تاکنون هست; کما اینکه در عصر امام حسین آن نهضت ضرورت داشتکه اثرش هنوز نیز باقى است. (24)
14 از سال129 هجرى تا 132 هجرى که عباسیان روى کار آمدند;چون بنىامیه رو به ضعف و سقوط مىرفتند، فرصت اینکه امام(ع) راتحت فشار قرار دهند، نداشتند و از طرفى عباسیان نیز که شعارطرفدارى از خاندان پاک پیامبر اکرم(ص) وگرفتن انتقام خون بناحقریخته آنان را مىدادند، به امام فشارى وارد نمىآوردند. ازاینرو، این دوران، براى امام دوران آرامش و آزادى بود و فرصتبسیار خوبى براى فعالیتهاى علمى و فرهنگى بهشمار مىرفت، فرصتىکه براى هیچیک از امامان دیگر به غیر از امام باقر(ع) کهاندکى از این فرصتبراى ایشان به وجود آمد و فعالیت علمى راشروع کرده بود. و همچنین براى امام رضا(ع) فراهم نگشت. ولىامام صادق(ع) هم عمر طولانى (حدود 70 سال) داشتند و هم محیط وزمان براى ایشان مساعد بود. (25)
15- در زمان امام جعفر صادق(ع) در جامعه اسلامى شور و نشاط فوقالعادهاى پیدا شد که منشاجنگ عقاید گردید. بهطور خلاصه مىتوانعوامل مؤثر در این نشاط را در چهار مورد بررسى کرد:
الف- محیط آن دوره، محیط کاملا مذهبى و اسلامى بود و مردم تحتانگیزههاى مذهبى، زندگى مىکردند. تشویقهاى پیامبر به علم ودانش و تشویق و دعوتهاى قرآن کریم به علم و تعلم و تفکر وتعقل، عامل اساسى این نهضت و شور و نشاط بود.
ب- نژادهاى مختلفى که سابقه فکرى و علمى داشتند، در دنیاىاسلام وارد شدند و تحولاتى را در جامعه ایجاد کردند.
«جهان وطنى اسلامى» (26) عامل سومى بود که زمینه را مساعدمىکرد. اسلام با وطنهاى آب و خاکى مبارزه کرده بود و وطن را«وطن اسلامى» تعبیر مىکرد که هرجا اسلام هست، آنجا وطن است ودر نتیجه تعصبات نژادى تا حدود بسیار زیادى از میان رفته بود.
بهطورى که نژادهاى مختلف با یکدیگر همزیستى داشتند. (27)
د- عامل دیگرى که زمینهى این جهش وجنبش را فراهم مىکرد،«تسامح و تساهل دینى» بود. (28) یعنى مسلمانان بهخاطر همزیستىبا اهل کتاب، آنها را تحمل مىکردند و آن را برخلاف اصول دینىخود نمىپنداشتند. در آن زمان اهل کتاب، اهل علم و دانش بودندکه وارد جامعه اسلامى شده بودند و مسلمین نیز مقدم آنها راگرامى مىشمردند. در نتیجه در همان عصر اول، معلومات آنها راگرفتند و درعصر بعدى، خود در راس جامعه اسلامى قرارگرفتند. (29)
16- امام صادق(ع) در عصرى زیست که علاوه بر حوادث سیاسى، یکسلسله حوادث اجتماعى و پیچیدگىها و ابهامهاى فکرى و روحى پیداشده بود که اسلام راتهدید مىکرد. ظهور متکلمان (30) ، صوفیه (خشکهمقدسها) (31) ، زنادقه (32) ، مکتبها و نحلههاى مختلف فقهىجبریه، مشبهه، تناسخیه و... (33) اختلاف قرائت، اختلاف در تفسیر،و رشد گروه خوارج و مرجئه از آن جمله بودند. (34) هرکدام عقایدخود را ترویج مىکردند و به نحوى نظر مىدادند. از این رو، تشنگىعجیبى به وجود آمده بود که لازم بود امام(ع) به آنها پاسخ مناسبگوید.
17 امام صادق(ع) با تمامى این جریاناتى که وجود داشت، برخوردکرد. از نظر قرائت و تفسیر، یک عده شاگردان امام هستند. دربابنحلههاى فقهى هم که مکتب امام صادق(ع) قوىترین و نیرومندترینمکتبهاى فقهى آن زمان بوده، بهطورى که اهلتسنن هم اعترافنمودند. ابوحنیفه (35) و مالک (36) شخصا از محضر امام استفادهکردند و مالک بارها از مدینه به خدمت امام مىرسید و از وجودایشان استفاده مىبرد. شافعى و احمد بن حنبل نیز از شاگردانشاگردان امام هستند. (37)
امام صادق(ع) با درنظرگرفتن نیاز شدید جامعه و آمادگى زمینهاجتماعى مناسب، دنباله نهضت علمى و فرهنگى پدرش را گرفت و حوزهعلمى وسیعى به وجود آورد (38) و در رشتههاى مختلف، شاگردانبزرگىهمچون «هشام بن حکم کندى»، «محمد بن مسلم»، «ابان بنتغلب»، «هشام بن سالم»، «معلى بن خنیس»، «محمد بن على بننعمان بجلى کوفى» معروف به «مؤمنالطاق»، «مفضل بن عمر»،«ثابتبن دینار» معروف به «ابوحمزه ثمالى»، «زراره بناعین»، «جابر بن یزید جعفى کوفى»، «صفوان بن مهران جمالاسدى کوفى» معروف به «صفوان جمال»، «عبدالله بنابىیعفور»، «حمران بن اعین شیبانى»، «حمزه طیار»، «بریدبن معاویه عجلى»، و... تربیت نمود. (39)
18- در دوره امام صادق(ع)، شیعیان و طرفداران امام با نوعىپیوستگى فکرى و عملى، تشکیلاتى را به وجود آورده بودند و امامصادق(ع) نیز با خلفا مبارزه مخفى مىکرد. نوعى جنگ سرد در میانبود. معایب، مثالب و مظالم خلفاى جور به وسیله امام(ع) در دنیاپخش شد. حتى امام(ع) به منظور تبلیغ ولایت و امامتخود،نمایندگانى به مناطق مختلف از جمله خراسان مىفرستاد. (40)
فشار گسترده سیاسى حکام اموى و عباسى گویاى این حقیقت استکه یاران امام بهخاطر مصون ماندن از گزند حکام زورگو، «تقیه»مىکردند. تاکیدهاى مکرر امام بر «تقیه» نشان دهنده فعالبودن این تشکیلات به طور مخفى و تصمیم جدى حکومتبر سرکوب کردنحرکتها است. برخى از روایتهاى موجود نشان مىدهد که شیعیان بهشدت تحت فشار بودند. (41) و از ترس شمشیر برهنه منصور، راه تقیهرا در پیش گرفتند. (42)
جاسوسان اموى و عباسى، مراقب رفت و آمدهاى امام و اصحابشانبودند. اگر کسى تماسى برقرار مىکرد، با کمال احتیاط این عمل رابه انجام مىرساند. زیرا دستگاه خلافت اگر فردى را مىشناخت که بااهلبیت علیهم السلام اظهار محبت مىکند، سرنوشت او با مرگ یاسیاهچال و زندان ابد، رقم مىخورد. چنان که یکى از اطرافیانامام(ع) زیر شلاق جان سپرد. (43) به همین خاطر امام از بعضى ازشیعیان روى بر مىگرداند و حتى برخى را مورد سرزنش قرارمىداد. (44)
19 از رویدادهاى دیگر زندگى امام صادق(ع) فوت فرزند بزرگشاسماعیل است که بسیار مورد علاقه امام بود. طبق روایات، امام درمرگ او بسیار بىتابى و بدون ردا و با پاى برهنه دنبال جنازه اوحرکت مىکرد. (45) امام(ع) والى مدینه و جمعى انبوه از معاریف ومشایخ مدینه را حاضر کرد و از همگى آنها دعوت نمود که خوب بهچهره اسماعیل نگاه کنند که آیا مرده استیا زنده است؟
همگى به مرده بودن اسماعیل تصدیق کردند. این عمل چند بار انجامشد. سپس فرمود: خدایا! تو شاهد باش. و دست امام موسى کاظم(ع)را گرفت و فرمود: «هو حق و الحق معه و منه الى...»; او حقاست و حق با اوست تا ظهور امام غایب. (46) اسماعیل در قبرستانبقیع به خاک سپرده شد. (47) فرقه اسماعیلیه منتسب به این فرزندامام مىباشند.
20 از حوادث مهم دوره زندگى امام صادق(ع) که در زمان خلافتهشام بن عبدالملک، دهمین خلیفه اموى به وقوع پیوست، «جنبشمسلحانه زید بن على(ع») است. زید فرزند بزرگتر امام سجاد(ع)است (48) که در روز جمعه سوم صفر سال 123121 هجرى قمرى بنابراختلافى که وجود دارد (49) در کوفه به همراهى 5000 نفر دستبه قیام زد و پس از دو روز درگیرى به شهادت رسید. یاران زید باتدابیر امنیتى شدیدى، پیکر بىجان او را دفن نمودند ولى باگزارش حفار، حاکم کوفه به گوردستیافت و بعد از جدا کردن سر ازبدن، پیکرش را در محله «کناسه» کوفه به مدت چهار سال به دارآویختند. (50)
در باره ادعا یا عدم ادعاى امامت زید، گزارشهاى ضد و نقیضى نقلشده است. (51) در بعضى روایات که از امام صادق(ع) وجود دارد،آمده است که: «خدا زید را رحمت کند، او عالمى درست گفتاربود.» (52) «او مردى با ایمان، عارف، دانشمند و درستکار بود.
و اگر زمام امور را بهدست مىگرفت، مىدانست آن را به چه کسىبسپارد. » (53) «به خدا قسم عمویم زید راه شهداى حق را پیمود،راه شهیدانى که در کنار رسول خدا(ص)، على و حسین علیمهاالسلامشربتشهادت نوشیدند.» (54)
فلسفه قیام زید در چند امر، خلاصه مىگردد:
الف- انتقام خون شهداى کربلا.
ب -امر به معروف و نهى از منکر و اصلاح وضع موجود.
ج- تشکیل حکومت اسلامى و واگذارى آن به ائمه اطهار علیهم السلام.
21- از حوادث دیگر در دوره زندگى امام صادق(ع)، «قیام یحیىبن زید بن على(ع») است که در سال 125 هجرى در خراسان و درزمان حکومت هشام بن عبدالملک صورت گرفت و در همین سال به شهادترسید. (55)
22-«قیام محمد نفس زکیه» از حوادث دیگر دوره امام صادق(ع)است. او در سال 145 هجرى و به همراهى 250 نفر از اصحاب خود درماه رجب به عنوان خروج بر منصور عباسى به مدینه آمد و شهر رادر تصرف خود در آورد. سرانجام در درگیرى با لشکر عیسى بن موسىدر اواسط ماه رمضان همان سال در سن 40 سالگى به قتل رسید. (56)
ابراهیم برادر محمد نیز بعد ازقتل نفس زکیه، قیام کرد و درنزدیکىهاى کوفه کشته شد و بدین گونه پیشبینى امام صادق(ع) بهوقوع پیوست.
23- در سال136 هجرى منصور دوانیقى دومین خلیفه عباسى، بهخلافت رسید و تا سال 158 هجرى حکومت کرد. دوران منصور یکى ازپراختناقترین دورانهاى تاریخ اسلام است. به طورى که حکومت ارعابو ترور، نفسهاى مردم را در سینه خفه کرده و وحشت، همه را فراگرفته بود. او براى استحکام پایههاى حکومتخود، افراد زیادى رابه قتل رساند که ابومسلم خراسانى را مىتوان یکى از این افراددانست. (57)
مهمترین مسئلهاى که منصور را به رنج و زحمت مىانداخت، وجودعلویان که در راس آنان شخص امام جعفرصادق(ع) قرار داشت، بود.
وى براى این که شخصیت و عظمت امام(ع) را بکاهد، شاگردان امامرا رو در روى امام قرار مىداد تا با آن حضرت به مباحثهبرخیزند (58) و امام را مغلوب کنند ولى موفق نگردید.
24 از روزى که منصور به حکومت رسید تا روز شهادت امام جعفرصادق(ع) که 12 سال به طول کشید، با وجودى که بین امام و منصورفاصله زیادى وجود داشت، زیرا امام در حجاز بودند ومنصوردرعراق مىزیست ولى به انواع مختلف، امام را مورد آزار و اذیتخود قرار مىداد و چندین بار امام را نزد خود فراخواند تا او رابه شهادت برساند ولى موفق به انجام یتشوم خود نشد. (59)
منصور درباره امام(ع) تعبیر عجیبى دارد. مىگوید: جعفر بن محمدمثل یک استخوان در گلوى من است; نه مىتوانم بیرونش بیاورم و نهمىتوانم آن را فرو برم. نه مىتوانم مدرکى از او به دست آورم وکلکش را بکنم و نه مىتوانم تحملش کنم. (60)
پىنوشتها:
1- قاسم با دختر عموى خود اسماء بنت عبدالرحمن بن ابىبکرازدواج کرد. بنابراین، مادر امام(ع) از طرف پدر و نوه ابوبکراست.
2- ائمه بقیع عبارتند از: امام حسن(ع)، امام سجاد(ع)، امامباقر(ع) و امام صادق(ع).
3- الارشاد، شیخ مفید، ج 2، ص 271; کتاب الحجه، کلینى، بابمولدالامام ابىعبدالله; حیات الصادق، ص6; اعلام الورى طبرسى، ص271; اصول کافى، ج 1، ص 472; بحارالانوار، ج47، ص 1.
4- الفصول المهمه فىمعرفهالاحوال الائمه(ع)، على بن محمدبن احمدمالکى، ص223; کشف الغمه، ج 2، ص367.
5- بیست گفتار، مطهرى، ص 164; حبیب السیر، ج 2، ص206; بحار،ج 11، ص79; کفایهالمطالب، ج3، ص307; صفهالصفوه، ابن جوزى، ص94.
6- سیرى در سیره ائمه اطهار(ع)، استاد مطهرى، ص137; الارشاد،ص249.
7- تاریخ الامم و الملوک، ج 4، ص 375; الشیعه و الحاکمون، ص137; مروج الذهب مسعودى، ج3، ص233 به بعد; الکامل، ابن اثیر،ج 4، ص 465 به بعد.
8- الارشاد، شیخ مفید، ص 284; مناقب آل ابىطالب، ابن شهرآشوب،ج 4، ص 280، اعلام الورى، فضل بن حسن طبرسى، ص 291; بحارالانوار،ج47، ص 241، ح 2.
9- الارشاد، شیخ مفید، ص289.
10- سیرى در سیره ائمه اطهار(ع)، ص117 118; الکامل، ج3، ص201 به بعد; مقاتل الطالبیین، ص 70; الامامه و السیاسه، ج 1، ص165; الغدیر، ج 10، ص326; مروج الذهب، ج3، ص166.
11- سیرى در سیره ائمه اطهار(ع)، ص117.
12- مجموعه آثار، ج 14، ص 584.
13- ابواء مکانى است مابین مدینه و مکه. این مکان جایى است کهآمنه (س)مادر پیغمبر اکرم(ص) در آنجا وفات یافت و حضرت امامکاظم(ع) به دنیا آمد. (ر.ک: معجم البلدان، یاقوت حموى، ج 1، ص79.)
14- محمدبن عبدالله بن حسن بن حسن بن على(ع).
15 سیرى در سیره ائمه اطهار(ع)، استاد مطهرى، ص 131 132;مقاتل الطالبیین، ص173.
16- سیرى در سیره ائمه اطهار(ع)، ص 134 135.
17- الفخرى، ابن طقطقا، ص153; تاریخ یعقوبى، ج 2، ص 352.
18- مروج الذهب، مسعودى، ج3، ص 284.
19- سیرى در سیره ائمه اطهار(ع)، ص123 124; بیست گفتار، ص180179.
20 ج3، ص 269268; الفخرى، ص 154 155; جهادالشیعه، ص104.
21- سیرى در سیره ائمه اطهار(ع)، ص 129124.
22- همان، ص 130.
23- همان، ص 131130.
24- بیست گفتار، مطهرى، ص180179.
25- سیرى در سیره ائمه اطهار(ع)، ص157 158.
26- مجموعه آثار، مطهرى، ج 14، ص 68 71; سوره تکویر، آیه27; سوره سباء، آیه 28; سوره انبیاء، آیه 105; سوره اعراف، آیه158; سوره انعام، آیه89; نساء،133; مجمع البیان، ج9، ص 164.
27- مثلا یک غلام بربرى مانند «نافع» یا «عکرمه» غلامعبدالله بن عباس در کرسى استادى مىنشست و بسیارى از مسلمانانعراقى، سورى، حجازى، مصرى، ایرانى و هندى در پاى درس او شرکتمىکردند.
28- مسئله «تساهل و تسامح با اهل کتاب» عامل فوق العادهمهمى بود. این مسئله ریشه حدیثى دارد. احادیثى همچون «خذواالحکمه ولو من مشرک» و «الحکمه ضالهالمؤمن، یاءخذها اینماوجدها» مضمونش همین است.
29- سیرى در سیره ائمه اطهار(ع)، ص161159.
30- از بحثهاى داغ آن روز، بحثهاى کلامى بود. متکلمین در اصولعقاید و مسائل اصولى همچون خدا، صفات خدا، آیات مربوط به خدا،درباره نبوت و حقیقت وحى، درباره شیطان، توحید، ثنویت، قضا وقدر، جبر و اختیار و... بحث مىکردند.
31- ظهور متصوفه به طورى که طبقهاى را به وجود آورند وطرفداران زیادى پیدا کنند و در کمال آزادى، حرفهاى خود را برزبان جارى سازند، در زمان امام صادق(ع) رخ داد. این گروه بهعنوان نحلهاى در مقابل اسلام سخن نمىگفتند، بلکه بیان مىداشتندکه اصلا حقیقت اسلام آن است که ما مىگوییم. اینان روش خشکه مقدسعجیبى پیشنهاد مىکردند که قابل تحمل نبود.
32- از خطرناکترین طبقههاى این عصر، ظهور زنادقه بود. زنادقهطبقه متجدد و تحصیل کرده آن عصر بودند. که با زبانهاى زنده آنروز سریانى، فارسى، هندى و... آشنا بودند. زنادقه ودهریینى از قبیل ابنابىالعوجاء، ابوشاکر دیصانى و حتى ابنمقفعوجود داشتند که با آن حضرت به محاجه برخاستند. احتجاجات بسیارمفصل و طولانى که در این زمینه باقى استبه راستى اعجاب آوراست. «توحید مفضل» در اثر یک مباحثه با یک نفر دهرى مسلک ورجوع مفضل به امام صادق(ع) پدید آمده است.
33- مدینه، کوفه، بصره و حتى اندلس هر کدام مرکزى به شمارمىرفتند که مالک ابن انس، ابوحنیفه و... رهبرى آن را بر عهدهداشتند.
34- بیست گفتار، ص 180 184.
35- نعمان بن ثابتبن زو طى بن مرزبان معروف به ابوحنیفه دوسال شاگرد امام بود. (امام الصادق و المذاهب الاربعه، حیدر اسد،ج 1، ص 70.)36- مالک بن انس نیز نزد امام(ع) مىآمد و به شاگردى آن حضرتافتخار مىکرد. (همان، ج 1، ص53)
37- سیرى در سیره ائمه اطهار(ع) ص151147.
38- حرکتهاى علمى دنیاى اسلام، اعم از شیعه و سنى مربوط بهامام صادق(ع) است. حوزههاى سنى مولود تفکر امام(ع) است; چون درراس حوزههاى سنى، جامع الازهر وجود دارد که در حدود 1000 سالپیش توسط شیعیان فاطمى تاسیس شد و تمام حوزههاى دیگر اهل سنت،منشعب از این جامع است. (سیرى در سیره ائمه اطهار(ع)، ص164163.)
39- رجال کشى، محمدبن حسن طوسى، ص 275; قاموس الرجال، محمدتقىتسترى، ج3، ص416; بحارالانوار، ج47، ص 345.
40- بحارالانوار، ج47، ص 72.
41- مستدرک الوسائل، حاج میرزا حسین نورى طبرسى، ج 12، ص297به بعد; وسائل الشیعه، حر عاملى، ج9، ص 32.
42- تاریخ الشیعه، ص43.
43- حیاهالامام الباقر(ع)، ج 1، ص256; المحاسن، ص119.
44- المناقب، ج 4، ص 248.
45- الارشاد، شیخ مفید، ص267.
46- کتاب الغیبه، محمدبن ابراهیم نعمانى، ص 328; بحارالانوار،ج47، ص 254.
47- الارشاد، شیخ مفید، ص267.
48- مقاتلالطالبیین، ص127; بحار، ج46، ص208.
49- تاریخ یعقوبى، ج3، ص67 70; مختصرتاریخ العرب،سیدامیرعلى، ص 154; بحارالانوار، ج46، ص 172; الاخبارالطوال، ص345; مقاتل الطالبیین، ص137.
50- الامالى، شیخطوسى، ص277 و شیخصدوق، ص 392; تنقیح المقال،مامقانى، ج 1، حرف (ز).
51- روایاتى که در نکوهش زید بیان گردیده به خاطر تقیه صورتگرفته است.
52- الغدیر، ج 2، ص 221.
53- تاریخ طبرى، ج 8، ص 300.
53- همان، ج3، ص 70; رجال کشى، ص 184.
54- سیرى در سیره ائمه اطهار(ع)، مطهرى، ص117 118; تنقیحالمقال، مامقانى، ج 1، حرف (ز)، ص 468; سفینهالبحار، ج 1، ماده(ز).
55- تاریخ طبرى، ج 8، ص 300.
56 تذکرهالخواص، ابنجوزى، ص203199.
57- سیرى در سیره ائمه اطهار(ع)، ص197; تاریخ الخلفا، سیوطى،ص 208 و209.
58- الامام الصادق(ع)، محمدابوزهره، ص 28; الامام جعفر الصادقرائد السنه و الشیعه، ص19.
59- مناقب آل ابىطالب(ع)، ج 4، ص 238; الامام الصادق(ع)، مظفر،ج 1، ص 111.
60- سیرى در سیره ائمه اطهار(ع)، ص 159158; وسائلالشیعه، ج12، ص129; کشف الغمه، ج 2، ص 209208; بحار، ج47، ص 42.