قیام توابین(بخش سوم)
آرشیو
چکیده
متن
الف- قرارگاه نخیله
نخیله وعدگاه شیعیان براى آغاز قیام بود. شیعیان کوفه، بصرهو مداین مىدانستند که قیام در روز اول ربیع الاول سال 65 ه. شروع خواهد شد. روز نخست ربیع الاول فرا رسید. سلیمان بن صرد بهفراخوانى نیروها پرداخت.
سپاه سواره نظام توابین دربازارهاى کوفه مانور دادند و باشعارهاى «یا لثارات الحسین!» مردم را به شرکت در قیام فراخواندند. مردم براى پیروزى آنها دعا کردند. توابین از شهر خارجشدند و به سمت نخیله حرکت کردند.
نخیله منطقهاى در نزدیکى کوفه بود که همواره اردوگاه نظامىجنگجویان بود. نخیله در مسیر شام قرار داشت. انتخاب نخیله بهعنوان مرکز گردهمآیى توابین و وعدهگاه شیعیانى که از تمام عراقآمده بودند تا به جنگ قاتلان امام حسین(ع) بپردازند، مشخص مىکردکه هدف اصلى مبارزان، دمشق است.
توابین با بدرقهى مردم کوفه، شبانه به سمت نخیله حرکت کردند. سپاه توابین تا روز آخر نبرد، همواره شبانه حرکت مىکرد. علتاین حرکت رامىتوان گرماى سوزان روزهاى عراق و یا ترس از خبرچینان و جاسوسان شام دانست.
نخیله مملو از جمعیتشیعیان انتقامجو بود. توابین در منطقهىنخیله که از نظر سوق الجیشى براى تمرینات نظامى، تهیه تدارکاتو استراحت نظامیان مناسب بود، اردو زدند و درکنار برکهها بهآماده ساختن خود براى جنگ پرداختند.
سلیمان بن صرد دستور آماده باش داد. نیروها به صف ایستادندتا سلیمان بن صرد از آنها سان ببیند. فرماندهان توابین بهنظاره ایستاده بودند و توابین رو به روى آنها رژه رفتند. سلیمان بن صرد از این که همهى افرادى که براى قیام ثبت نامکرده بودند، نیامده بودند، ناراحتبود.
چند نفر سواره نظام از سوى فرماندهى قیام توابین به کوفهرفتند تا بازماندگان فراخوانى را به نخیله بخوانند. سوارانتوابین در مسجد اعظم، میان طایفهها و هرکجا که جمعیت موج مىزد،رفتند و با شعار «یالثارات الحسین!» مردم را به نخیله فراخواندند. سواران در تمام مدت شب در کوچهها و خیابانهاى شهربزرگ کوفه فریاد «یالثارات الحسین!» سردادند. و آنها را بهپیوستن به توابین تشویق کردند. یکى از شعارهایى که سواران درکوچهها و خیابانهاى کوفه سر مىدادند، این بود: «آنان کهخواهان بهشت، رضایتخداوند و توبه هستند، و از یارى نکردن امامحسین(ع)پشیمانند، در نخیله به سلیمان بن صرد بپیوندند.»
نخیله شب را به صبح نبرده بود که بسیارى از توابین کهنتوانسته بودند به نخیله بیایند، خود را به آنجا رساندند. تبلیغات سواران توابین بسیار مؤثر بود. افرادى که آن شب کوفهرا به سوى نخیله ترک کردند، برابر با افرادى بود که در نخیلهگرد آمده بودند.
سلیمان بن صرد، صبح دوم ربیع الاول، باردیگر از توابین ساندید. هنوز شمار آنان کم بود. سلیمان بن صرد درحالى که بهاجتماع بزرگ نخیله نگاه مىکرد گفت: سبحان الله! از16 هزار نفرکه اسم نویسى کرده بودند، تنها 4 هزار نفر آمدهاند! حمید بنمسلم به سلیمان بن صرد گفت: سوگند به خدا! مختار ثقفى شیعیانرا از ملحق شدن به ما باز داشته است. حدود 2 هزار نفر از یارانما به او ملحق شدهاند. سلیمان بن صرد با اندوه و خشم فراوانگفت: فرضا که دو هزار نفر از ما جدا شده، به او پیوستند، چرا10 هزار نفر دیگر نیامدند؟ آیا اینان ایمان ندارند؟! آیا ازخدا نمىترسند؟! آیا خداوند را فراموش کردند؟! آیا پیمانى که باما بستند تا با قاتلان امام حسین(ع)جهاد کنند، را از یادبردهاند؟!
سپاه توابین سه روز در نخیله ماند تا افرادى که امید مىرفتبه آنها ملحق شوند، به نخیله بیایند. در این مدت، سواران دیگرىاز نخیله به کوفه رفت و بار دیگر شیعیان را به خونخواهى امامحسین(ع)فرا خواندند. هزار نفر به توابین افزوده شد. اینک 5هزار نفر در نخیله گردآمده بودند. سلیمان بن صرد در اندوهبىپیمانى و بىوفایى کوفیان به سر مىبرد. کوفیان همواره سستاراده و پیمان شکن بودند. کوفیان بارها پیمانهاى خویش را باحضرت على(ع)، امام حسن و امام حسین علیهما السلام شکستند و اینکپیمانى دیگر را زیر پا نهادند.
شیعیان بصره و مداین نیز که قول شرکت در قیام رابه سلیمان بنصرد داده بودند، نیامده بودند. سلیمان بن صرد از آمدن آنهامایوس شده بود. کوفیان نیز که دیگر امیدى به آنها نبود. فرماندهى قیام توابین تصمیم مىگیرد قبل از خروج از نخیله، براىنیروها سخنرانى کند و اهداف قیام را براى آنها بازگو کند تااگر افرادى به نیتهاى دیگرى آمده باشند، آنجا را ترک کنند. سلیمان در سخنرانى نخیله، در اجتماع 5 هزار نفرى توابین گفت:
اى مردم! هرکه با قصد قربتبه خدا و براى ثواب اخروى به اینجا آمده، جزو ماست و ماهم از او هستیم و خداوند او را درزندگانى و مرگ، مورد رحمتخویش قرار دهد. هرکه خواهان دنیاو... است، به خدا سوگند! ما به سوى غنیمت نمىرویم، جز رضایتخداوند.... طلا، نقره، خز و دیبا همراه ما نیست. تنها شمشیرهابردوش و نیزهها به دست را همراه مىبریم. توشهاى به اندازهىرسیدن به محل نبرد هم همراه خود مىبریم. هرکسى قصدى دیگر دارد،همراه ما نیاید.
ب- پیشنهاد فرماندار کوفه
سپاه توابین آمادهى حرکت از نخیله بود که پیکى از سوىفرماندار کوفه به نخیله آمد. فرماندار کوفه خواستار دیدار باسلیمان بن صرد شده بود. سلیمان پذیرفت تا قبل از حرکت، بافرماندار دیدارى داشته باشد. رفاعهبن شداد که از رهبران قیامتوابین و از مشاوران سلیمان بن صرد خزاعى بود به دستور سلیمانبه توابین آرایش نظامى داد تا هنگام دیدار فرماندار از نخیله،آنها در صفوف منظم و منسجم قرار بگیرند. فرماندار کوفه بهنخیله آمد و با فرماندهان قیام توابین به گفتگو پرداخت.
عبدالله بن یزید فرماندار کوفه به آنها پیشنهاد کرد که قیام رابه عقب بیاندازند. نظر فرماندار کوفه این بود که مدتى صبرکنندتا نیروهاى بیشترى جمع شوند، سپس فرماندار کوفه نیز از آنانپشتیبانى نظامى خواهد کرد.
به نظر مىرسد که فرماندار کوفه امکانات نظامى زیادى نداشت ونیروهاى نظامى مستقر درکوفه نیز زیاد نبود، بنابراین احتمالمىرود که طراح به عقب افتادن قیام، عبدالله بن زبیر باشد، نهفرماندار کوفه. احتمال دیگر این است که مختار ثقفى پیشنهاددهندهى اصلى باشد، زیرا مختار نتوانسته بود بیش از دوهزار نفراز توابین را با خود همراه سازد. احتمال نخست قوىتر است. ابنزبیر مىخواستبراى مبارزه با دشمن مشترک با توابین همکارىنماید، زیرا دشمن اصلى ابن زبیر و توابین، حکومت اموى بود.
سلیمان بن صرد به فرماندار گفت: ما به خدا تکیه داریم و درراه خدا هستیم... انشاءالله به سوى شام حرکتخواهیم کرد.
فرماندار به رهبران قیام توابین پیشنهاد کرد که در صورتتاخیر قیام، مالیات منطقهى «جوخى» را به آنها خواهد داد. اما توابین بازهم پیشنهاد او را ردکردند.
علت اصلى نپذیرفتن پیشنهاد فرماندار را مىتوان در تفاوت دوجریان فکرى آن عصر دانست که باهم معارض بودند. توابین طرفداراسلام ناب محمدى، یعنى شیعه بودند و زبیرىها طرفدار اسلام بدونولایت و امامت.
رد شدن پیشنهاد همکارى بین توابین و زبیرىها دلیل براین استکه خط فکرى نهضت توابین، کاملا شیعى بود و در این راه، حتى بهخاطر بهره جستن از امکانات نظامى و مالى و حتى پیروزى بردشمنان اهلبیت: و کشتن قاتلانامام حسین(ع)حاضر علیهم السلامبودندبا دشمنان دیگر اهلبیت همکارى نمایند.
برخى از فرماندهان قیام و بسیارى از توابین در زمرهىجنگجویان سپاه امام على(ع)در نبرد با زبیر بودند، بنابراین عمقکینهى آنان نسبتبه زبیر و خاندان او هویدا بود.
سابقهى درخشان فرماندهان قیام و بسیارى دیگر از نیروهانشانگر این بود که آنها در حیات سیاسى گذشته خویش نیز نشانداده بودند که از لحاظ فکرى پیرو مکتب ائمه: بودند، گرچه بارهادر مقام عمل سست اراده بودند.
ج- دو نظر در مسیر نبرد
گروهى از توابین نزد سلیمان بن صرد آمدند و به سرزنش شیعیانبصره و مداین که قول شرکت در قیام را داده بودند، پرداختند. سلیمان بن صرد به آنها گفت: ملامت آنها زود است... شاید اگر ازحرکت ما به سوى شام با خبر شوند، آنها نیز به ما ملحق شوند. مناحتمال مىدهم که آنها به خاطر نداشتن آذوقه، به اینجانیامدهاند. شاید در حال جمع آورى اسلحه و تهیهى امکانات سفر ونبرد هستند. انشاءالله پس از آن، با شتاب به سوى ما خواهندآمد.
سلیمان بن صرد از ابتداى قیام توابین مصمم بود که هدف اصلىقیام را شام قرار دهد اما برخى از توابین با این نظر موافقنبودند. بسیارى از قاتلان امام حسین(ع) از جمله: عمربن سعد ودیگر فرماندهان لشگر یزید در روزعاشورا، در کوفه مىزیستند. جاىتعجب این بود که آنها از ترس انتقام توابین، بهدارالاماره(فرماندارى) پناهنده شده بودند و با این حال،فرماندار کوفه پیشنهاد همکارى باتوابین را ارائه مىدهد. بسیارىاز فرماندهان قبیلهها و بزرگان محلههاى کوفه نیز جزو فرماندهاننظامى لشگر یزید در سال 61 ه . بودند و در شهادت امامحسین(ع)و یارانش سهیم بودند.
سلیمان بن صرد براین باور بود که عامل اصلى در حادثهى کربلا،عبیدالله بن زیاد بود که پس از مرگ یزید، از بصره گریخت و بهدربار مروان در شام رفت. سلیمان بن صرد در برابر درخواستشمارىاز توابین که خواستار بازگشتبه کوفه و شروع قیام از آنجابودند، گفت:
کسى که یارشما(امام حسین(ع» را کشت و لشگرها سوى اوفرستاد... این فاسق...، عبیدالله بن زیاد است. اکنون با نامخدا، به سوى دشمنان حرکت کنید. اگر با یارى خدا بر او پیروزشدیم، امیدواریم دشمنان دیگر و قاتلان دیگر امام حسین(ع) کهنیروى کمترى دارند، والان در شهر هستند، تسلیم شوند و همهىافرادى که در قتل امام حسین(ع)شرکت داشتند را بکشیم. اگر هم بهشهادت رسیدیم که به وظیفهى خود که جنگ با فاسقان است، عملکردهاید.
عبیدالله بن زیاد درسال 61 ه . فرماندارکوفه بود. اوتوانسته بود با اجراى جنگ روانى، مردم را از حمایت مسلم بنعقیل منصرف سازد. او با شهادت مسلم بن عقیل و هانى بن عروه،لرزه براندام کوفیان انداخته بود. جنگ روانى او بر قریب الوقوعبودن ورود لشگر یزید به کوفه، عامل اصلى پراکنده شدن مردم ازپشتیبانى مسلم بن عقیل شده بود. عبیدالله بن زیاد باتطمیع وتهدید اشراف و سران قبایل کوفه توانست نه تنهامردم کوفه را ازبیعتبا امام حسین(ع)منصرف سازد، بلکه از خود آنها لشگرى فراهمساخته، به کربلا آورده و در قتل امام حسین(ع)شرکت دهد.
بنابراین، او پس از یزید، عامل اصلى در به شهادت رساندن امامحسین(ع)و یارانش بود.
د- بازرگانان آخرت
سلیمان بن صرد خزاعى در آخرین سخنرانى درنخیله گفت:
اى مردم! خداوند آگاه است که نیتشما براى پیوستن به ماچیست...؟ بازرگان آخرت سوى آن مىشتابد و در طلب آن مىکوشد. آنرا به هیچ چیز نمىفروشد و پیوسته در قیام، قعود، رکوع و سجوداست... در این سفر، در دل شب بسیار نماز بخوانید. درهرکار و باهرکارخیرى که در توان شماست، به خدا تقرب بجویید تا با ایندشمن ستمکار، منحرف و... جنگ کنید. شما در پیشگاه خدا، وسیلهاىندارید که ثواب آن از جهاد و نماز بزرگتر باشد که جهاد گلسرسبد اعمال است. خداوند ما و شما را در شمار بندگان صالحجهادگر خود قرار بدهد تا در سختىها صابر باشیم. امشب از این جاحرکت مىکنیم. انشاءالله.
ه - درکربلا
سپاه توابین شامگاه جمعه، پنجم ربیع الاخر 65 ه.، از نخیلهبه سوى دمشق حرکت کردند. آنها از بیابانهاى ساحل فرات گذشتند ودر «اقساس مالک» اردو زدند. سلیمان بن صرد از نیروها ساندید. هزار نفر در بین راه به عقب برگشته بودند. سلیمان بن صردگفت: دوست نداشتم آنها که برگشتند، همراه شما باشند. آنها اگرهمراه شما بودند، جز گرفتارى چیزى نصیب ما نمىشد. خداوند دوستنداشت آنها در این سفر همراه باشند و آنان را از ادامهى سفرباز داشت.
توابین پس از استراحت در اقساس مالک، شبانه به سوى دمشق حرکتکردند و صبحگاه به کربلا رسیدند. توابین وقتى به کربلا رسیدند،از اسبها پیاده شدند و خود را به قبر حسین(ع)رساندند و به شدتگریستند. برخى از شیعیان، خود را از اسب به زمین مىانداختند وناله مىزدند و شیون و زارى مىکردند. آنها از این که امامحسین(ع) را درکربلا یارى نکرده بودند، پشیمان بودند. گناه بزرگآنها در دعوت از امام حسین(ع)و تنها گذاشتن آن حضرت، گناهى بسبزرگ بود. توابین یک شبانه روز در کنار قبر امام حسین(ع)گریه وزارى کردند و از بىوفایى خود توبه کردند و با روح آن حضرتپیمان بستند که تا آخرین قطرهى خون، با قاتلان آن حضرت جهادکنند.
سلیمان بن صرد در کنار مزار سالار شهیدان کربلا گفت:
خداوندا! حسینشهید، پسر شهید... را قرین رحمت قراربده. خداوندا! شاهد باش که ما بر دین و راه آنها و دشمن قاتلان ودوست دوستانشان هستیم.
زیارت قبر امام حسین(ع)موجب شد تا کینهى توابین نسبتبهقاتلان امام حسین(ع) بیشتر شود و آنها در تصمیم خود بر انتقاماز قاتلان آن حضرت مصممتر شوند.
سپاه توابین به دستور سلیمان بن صرد آمادهى حرکت از کربلا بهسوى شام شد. تمام شیعیان قبل از خروج از کربلا، بر سر قبر امامحسین(ع)گرد مىآمدند و بر او رحمت مىفرستادند. گفته شده است کهازدحامى که در کنار قبر آن حضرت به وجود آمده بود، بیشتر ازازدحام برحجرالاسود بود.
وداع جانسوز توابین با امام حسین(ع)با دعاى آنان از خداوندبراى طلب پیروزى همراه بود. توابین در کنار قبر امام حسین(ع)باچشمانى گریان از خداوند مىخواستند که گناه بزرگ آنها را ببخشدو شهادت را نصیبشان گرداند. سلیمان نیز در کنار قبر آن حضرتگفت: حمد خدایى را که اگر خواسته بود، به ما نیز افتخار شهادتهمراه حسین(ع)نصیب مىکرد. خداوندا! اکنون که ما را از شهادت درکنار آن حضرت محروم داشتى، از شهید شدن پس از او محروم مدار.
نخیله وعدگاه شیعیان براى آغاز قیام بود. شیعیان کوفه، بصرهو مداین مىدانستند که قیام در روز اول ربیع الاول سال 65 ه. شروع خواهد شد. روز نخست ربیع الاول فرا رسید. سلیمان بن صرد بهفراخوانى نیروها پرداخت.
سپاه سواره نظام توابین دربازارهاى کوفه مانور دادند و باشعارهاى «یا لثارات الحسین!» مردم را به شرکت در قیام فراخواندند. مردم براى پیروزى آنها دعا کردند. توابین از شهر خارجشدند و به سمت نخیله حرکت کردند.
نخیله منطقهاى در نزدیکى کوفه بود که همواره اردوگاه نظامىجنگجویان بود. نخیله در مسیر شام قرار داشت. انتخاب نخیله بهعنوان مرکز گردهمآیى توابین و وعدهگاه شیعیانى که از تمام عراقآمده بودند تا به جنگ قاتلان امام حسین(ع) بپردازند، مشخص مىکردکه هدف اصلى مبارزان، دمشق است.
توابین با بدرقهى مردم کوفه، شبانه به سمت نخیله حرکت کردند. سپاه توابین تا روز آخر نبرد، همواره شبانه حرکت مىکرد. علتاین حرکت رامىتوان گرماى سوزان روزهاى عراق و یا ترس از خبرچینان و جاسوسان شام دانست.
نخیله مملو از جمعیتشیعیان انتقامجو بود. توابین در منطقهىنخیله که از نظر سوق الجیشى براى تمرینات نظامى، تهیه تدارکاتو استراحت نظامیان مناسب بود، اردو زدند و درکنار برکهها بهآماده ساختن خود براى جنگ پرداختند.
سلیمان بن صرد دستور آماده باش داد. نیروها به صف ایستادندتا سلیمان بن صرد از آنها سان ببیند. فرماندهان توابین بهنظاره ایستاده بودند و توابین رو به روى آنها رژه رفتند. سلیمان بن صرد از این که همهى افرادى که براى قیام ثبت نامکرده بودند، نیامده بودند، ناراحتبود.
چند نفر سواره نظام از سوى فرماندهى قیام توابین به کوفهرفتند تا بازماندگان فراخوانى را به نخیله بخوانند. سوارانتوابین در مسجد اعظم، میان طایفهها و هرکجا که جمعیت موج مىزد،رفتند و با شعار «یالثارات الحسین!» مردم را به نخیله فراخواندند. سواران در تمام مدت شب در کوچهها و خیابانهاى شهربزرگ کوفه فریاد «یالثارات الحسین!» سردادند. و آنها را بهپیوستن به توابین تشویق کردند. یکى از شعارهایى که سواران درکوچهها و خیابانهاى کوفه سر مىدادند، این بود: «آنان کهخواهان بهشت، رضایتخداوند و توبه هستند، و از یارى نکردن امامحسین(ع)پشیمانند، در نخیله به سلیمان بن صرد بپیوندند.»
نخیله شب را به صبح نبرده بود که بسیارى از توابین کهنتوانسته بودند به نخیله بیایند، خود را به آنجا رساندند. تبلیغات سواران توابین بسیار مؤثر بود. افرادى که آن شب کوفهرا به سوى نخیله ترک کردند، برابر با افرادى بود که در نخیلهگرد آمده بودند.
سلیمان بن صرد، صبح دوم ربیع الاول، باردیگر از توابین ساندید. هنوز شمار آنان کم بود. سلیمان بن صرد درحالى که بهاجتماع بزرگ نخیله نگاه مىکرد گفت: سبحان الله! از16 هزار نفرکه اسم نویسى کرده بودند، تنها 4 هزار نفر آمدهاند! حمید بنمسلم به سلیمان بن صرد گفت: سوگند به خدا! مختار ثقفى شیعیانرا از ملحق شدن به ما باز داشته است. حدود 2 هزار نفر از یارانما به او ملحق شدهاند. سلیمان بن صرد با اندوه و خشم فراوانگفت: فرضا که دو هزار نفر از ما جدا شده، به او پیوستند، چرا10 هزار نفر دیگر نیامدند؟ آیا اینان ایمان ندارند؟! آیا ازخدا نمىترسند؟! آیا خداوند را فراموش کردند؟! آیا پیمانى که باما بستند تا با قاتلان امام حسین(ع)جهاد کنند، را از یادبردهاند؟!
سپاه توابین سه روز در نخیله ماند تا افرادى که امید مىرفتبه آنها ملحق شوند، به نخیله بیایند. در این مدت، سواران دیگرىاز نخیله به کوفه رفت و بار دیگر شیعیان را به خونخواهى امامحسین(ع)فرا خواندند. هزار نفر به توابین افزوده شد. اینک 5هزار نفر در نخیله گردآمده بودند. سلیمان بن صرد در اندوهبىپیمانى و بىوفایى کوفیان به سر مىبرد. کوفیان همواره سستاراده و پیمان شکن بودند. کوفیان بارها پیمانهاى خویش را باحضرت على(ع)، امام حسن و امام حسین علیهما السلام شکستند و اینکپیمانى دیگر را زیر پا نهادند.
شیعیان بصره و مداین نیز که قول شرکت در قیام رابه سلیمان بنصرد داده بودند، نیامده بودند. سلیمان بن صرد از آمدن آنهامایوس شده بود. کوفیان نیز که دیگر امیدى به آنها نبود. فرماندهى قیام توابین تصمیم مىگیرد قبل از خروج از نخیله، براىنیروها سخنرانى کند و اهداف قیام را براى آنها بازگو کند تااگر افرادى به نیتهاى دیگرى آمده باشند، آنجا را ترک کنند. سلیمان در سخنرانى نخیله، در اجتماع 5 هزار نفرى توابین گفت:
اى مردم! هرکه با قصد قربتبه خدا و براى ثواب اخروى به اینجا آمده، جزو ماست و ماهم از او هستیم و خداوند او را درزندگانى و مرگ، مورد رحمتخویش قرار دهد. هرکه خواهان دنیاو... است، به خدا سوگند! ما به سوى غنیمت نمىرویم، جز رضایتخداوند.... طلا، نقره، خز و دیبا همراه ما نیست. تنها شمشیرهابردوش و نیزهها به دست را همراه مىبریم. توشهاى به اندازهىرسیدن به محل نبرد هم همراه خود مىبریم. هرکسى قصدى دیگر دارد،همراه ما نیاید.
ب- پیشنهاد فرماندار کوفه
سپاه توابین آمادهى حرکت از نخیله بود که پیکى از سوىفرماندار کوفه به نخیله آمد. فرماندار کوفه خواستار دیدار باسلیمان بن صرد شده بود. سلیمان پذیرفت تا قبل از حرکت، بافرماندار دیدارى داشته باشد. رفاعهبن شداد که از رهبران قیامتوابین و از مشاوران سلیمان بن صرد خزاعى بود به دستور سلیمانبه توابین آرایش نظامى داد تا هنگام دیدار فرماندار از نخیله،آنها در صفوف منظم و منسجم قرار بگیرند. فرماندار کوفه بهنخیله آمد و با فرماندهان قیام توابین به گفتگو پرداخت.
عبدالله بن یزید فرماندار کوفه به آنها پیشنهاد کرد که قیام رابه عقب بیاندازند. نظر فرماندار کوفه این بود که مدتى صبرکنندتا نیروهاى بیشترى جمع شوند، سپس فرماندار کوفه نیز از آنانپشتیبانى نظامى خواهد کرد.
به نظر مىرسد که فرماندار کوفه امکانات نظامى زیادى نداشت ونیروهاى نظامى مستقر درکوفه نیز زیاد نبود، بنابراین احتمالمىرود که طراح به عقب افتادن قیام، عبدالله بن زبیر باشد، نهفرماندار کوفه. احتمال دیگر این است که مختار ثقفى پیشنهاددهندهى اصلى باشد، زیرا مختار نتوانسته بود بیش از دوهزار نفراز توابین را با خود همراه سازد. احتمال نخست قوىتر است. ابنزبیر مىخواستبراى مبارزه با دشمن مشترک با توابین همکارىنماید، زیرا دشمن اصلى ابن زبیر و توابین، حکومت اموى بود.
سلیمان بن صرد به فرماندار گفت: ما به خدا تکیه داریم و درراه خدا هستیم... انشاءالله به سوى شام حرکتخواهیم کرد.
فرماندار به رهبران قیام توابین پیشنهاد کرد که در صورتتاخیر قیام، مالیات منطقهى «جوخى» را به آنها خواهد داد. اما توابین بازهم پیشنهاد او را ردکردند.
علت اصلى نپذیرفتن پیشنهاد فرماندار را مىتوان در تفاوت دوجریان فکرى آن عصر دانست که باهم معارض بودند. توابین طرفداراسلام ناب محمدى، یعنى شیعه بودند و زبیرىها طرفدار اسلام بدونولایت و امامت.
رد شدن پیشنهاد همکارى بین توابین و زبیرىها دلیل براین استکه خط فکرى نهضت توابین، کاملا شیعى بود و در این راه، حتى بهخاطر بهره جستن از امکانات نظامى و مالى و حتى پیروزى بردشمنان اهلبیت: و کشتن قاتلانامام حسین(ع)حاضر علیهم السلامبودندبا دشمنان دیگر اهلبیت همکارى نمایند.
برخى از فرماندهان قیام و بسیارى از توابین در زمرهىجنگجویان سپاه امام على(ع)در نبرد با زبیر بودند، بنابراین عمقکینهى آنان نسبتبه زبیر و خاندان او هویدا بود.
سابقهى درخشان فرماندهان قیام و بسیارى دیگر از نیروهانشانگر این بود که آنها در حیات سیاسى گذشته خویش نیز نشانداده بودند که از لحاظ فکرى پیرو مکتب ائمه: بودند، گرچه بارهادر مقام عمل سست اراده بودند.
ج- دو نظر در مسیر نبرد
گروهى از توابین نزد سلیمان بن صرد آمدند و به سرزنش شیعیانبصره و مداین که قول شرکت در قیام را داده بودند، پرداختند. سلیمان بن صرد به آنها گفت: ملامت آنها زود است... شاید اگر ازحرکت ما به سوى شام با خبر شوند، آنها نیز به ما ملحق شوند. مناحتمال مىدهم که آنها به خاطر نداشتن آذوقه، به اینجانیامدهاند. شاید در حال جمع آورى اسلحه و تهیهى امکانات سفر ونبرد هستند. انشاءالله پس از آن، با شتاب به سوى ما خواهندآمد.
سلیمان بن صرد از ابتداى قیام توابین مصمم بود که هدف اصلىقیام را شام قرار دهد اما برخى از توابین با این نظر موافقنبودند. بسیارى از قاتلان امام حسین(ع) از جمله: عمربن سعد ودیگر فرماندهان لشگر یزید در روزعاشورا، در کوفه مىزیستند. جاىتعجب این بود که آنها از ترس انتقام توابین، بهدارالاماره(فرماندارى) پناهنده شده بودند و با این حال،فرماندار کوفه پیشنهاد همکارى باتوابین را ارائه مىدهد. بسیارىاز فرماندهان قبیلهها و بزرگان محلههاى کوفه نیز جزو فرماندهاننظامى لشگر یزید در سال 61 ه . بودند و در شهادت امامحسین(ع)و یارانش سهیم بودند.
سلیمان بن صرد براین باور بود که عامل اصلى در حادثهى کربلا،عبیدالله بن زیاد بود که پس از مرگ یزید، از بصره گریخت و بهدربار مروان در شام رفت. سلیمان بن صرد در برابر درخواستشمارىاز توابین که خواستار بازگشتبه کوفه و شروع قیام از آنجابودند، گفت:
کسى که یارشما(امام حسین(ع» را کشت و لشگرها سوى اوفرستاد... این فاسق...، عبیدالله بن زیاد است. اکنون با نامخدا، به سوى دشمنان حرکت کنید. اگر با یارى خدا بر او پیروزشدیم، امیدواریم دشمنان دیگر و قاتلان دیگر امام حسین(ع) کهنیروى کمترى دارند، والان در شهر هستند، تسلیم شوند و همهىافرادى که در قتل امام حسین(ع)شرکت داشتند را بکشیم. اگر هم بهشهادت رسیدیم که به وظیفهى خود که جنگ با فاسقان است، عملکردهاید.
عبیدالله بن زیاد درسال 61 ه . فرماندارکوفه بود. اوتوانسته بود با اجراى جنگ روانى، مردم را از حمایت مسلم بنعقیل منصرف سازد. او با شهادت مسلم بن عقیل و هانى بن عروه،لرزه براندام کوفیان انداخته بود. جنگ روانى او بر قریب الوقوعبودن ورود لشگر یزید به کوفه، عامل اصلى پراکنده شدن مردم ازپشتیبانى مسلم بن عقیل شده بود. عبیدالله بن زیاد باتطمیع وتهدید اشراف و سران قبایل کوفه توانست نه تنهامردم کوفه را ازبیعتبا امام حسین(ع)منصرف سازد، بلکه از خود آنها لشگرى فراهمساخته، به کربلا آورده و در قتل امام حسین(ع)شرکت دهد.
بنابراین، او پس از یزید، عامل اصلى در به شهادت رساندن امامحسین(ع)و یارانش بود.
د- بازرگانان آخرت
سلیمان بن صرد خزاعى در آخرین سخنرانى درنخیله گفت:
اى مردم! خداوند آگاه است که نیتشما براى پیوستن به ماچیست...؟ بازرگان آخرت سوى آن مىشتابد و در طلب آن مىکوشد. آنرا به هیچ چیز نمىفروشد و پیوسته در قیام، قعود، رکوع و سجوداست... در این سفر، در دل شب بسیار نماز بخوانید. درهرکار و باهرکارخیرى که در توان شماست، به خدا تقرب بجویید تا با ایندشمن ستمکار، منحرف و... جنگ کنید. شما در پیشگاه خدا، وسیلهاىندارید که ثواب آن از جهاد و نماز بزرگتر باشد که جهاد گلسرسبد اعمال است. خداوند ما و شما را در شمار بندگان صالحجهادگر خود قرار بدهد تا در سختىها صابر باشیم. امشب از این جاحرکت مىکنیم. انشاءالله.
ه - درکربلا
سپاه توابین شامگاه جمعه، پنجم ربیع الاخر 65 ه.، از نخیلهبه سوى دمشق حرکت کردند. آنها از بیابانهاى ساحل فرات گذشتند ودر «اقساس مالک» اردو زدند. سلیمان بن صرد از نیروها ساندید. هزار نفر در بین راه به عقب برگشته بودند. سلیمان بن صردگفت: دوست نداشتم آنها که برگشتند، همراه شما باشند. آنها اگرهمراه شما بودند، جز گرفتارى چیزى نصیب ما نمىشد. خداوند دوستنداشت آنها در این سفر همراه باشند و آنان را از ادامهى سفرباز داشت.
توابین پس از استراحت در اقساس مالک، شبانه به سوى دمشق حرکتکردند و صبحگاه به کربلا رسیدند. توابین وقتى به کربلا رسیدند،از اسبها پیاده شدند و خود را به قبر حسین(ع)رساندند و به شدتگریستند. برخى از شیعیان، خود را از اسب به زمین مىانداختند وناله مىزدند و شیون و زارى مىکردند. آنها از این که امامحسین(ع) را درکربلا یارى نکرده بودند، پشیمان بودند. گناه بزرگآنها در دعوت از امام حسین(ع)و تنها گذاشتن آن حضرت، گناهى بسبزرگ بود. توابین یک شبانه روز در کنار قبر امام حسین(ع)گریه وزارى کردند و از بىوفایى خود توبه کردند و با روح آن حضرتپیمان بستند که تا آخرین قطرهى خون، با قاتلان آن حضرت جهادکنند.
سلیمان بن صرد در کنار مزار سالار شهیدان کربلا گفت:
خداوندا! حسینشهید، پسر شهید... را قرین رحمت قراربده. خداوندا! شاهد باش که ما بر دین و راه آنها و دشمن قاتلان ودوست دوستانشان هستیم.
زیارت قبر امام حسین(ع)موجب شد تا کینهى توابین نسبتبهقاتلان امام حسین(ع) بیشتر شود و آنها در تصمیم خود بر انتقاماز قاتلان آن حضرت مصممتر شوند.
سپاه توابین به دستور سلیمان بن صرد آمادهى حرکت از کربلا بهسوى شام شد. تمام شیعیان قبل از خروج از کربلا، بر سر قبر امامحسین(ع)گرد مىآمدند و بر او رحمت مىفرستادند. گفته شده است کهازدحامى که در کنار قبر آن حضرت به وجود آمده بود، بیشتر ازازدحام برحجرالاسود بود.
وداع جانسوز توابین با امام حسین(ع)با دعاى آنان از خداوندبراى طلب پیروزى همراه بود. توابین در کنار قبر امام حسین(ع)باچشمانى گریان از خداوند مىخواستند که گناه بزرگ آنها را ببخشدو شهادت را نصیبشان گرداند. سلیمان نیز در کنار قبر آن حضرتگفت: حمد خدایى را که اگر خواسته بود، به ما نیز افتخار شهادتهمراه حسین(ع)نصیب مىکرد. خداوندا! اکنون که ما را از شهادت درکنار آن حضرت محروم داشتى، از شهید شدن پس از او محروم مدار.