قیام توابین(بخش دوم)
آرشیو
چکیده
متن
سالهاى آمادگى براى قیام
انگیزهى قیام
عصر عاشورا با شهادت امام حسین(ع)و 72 نفر از بهترینانسانهاى تاریخ بشریت، به غروب انجامید. کوفیان سست اراده وپیمان شکن نه تنها امام حسین(ع)را به کوفه دعوت کرده بودند،سفیرش را تنها گذاشتند و او را یارى نکردند، بلکه به کربلاآمدند و در کشتن آن حضرت شرکت کردند. کوفیان مست زر و زوربودند، اما فریادهاى آتشین امام سجاد(ع)و حضرت زینب(س)در کوفه،آنان را از مستى به هوش آورد. امام سجاد(ع)که همراه کارواناهلبیت پیامبر(ص)به اسارت لش(ص)ریزید درآمده بود، در دروازهشهر کوفه خطاب به مردم کوفه گفت:
«هل تعلمون انکم کتبتم الىابى وخدعتموه واعطیتموه من انفسکمالعهدو المیثاق و البیعه و قاتلتموه.»
آیا مىدانید که شما به پدرم نامه نوشتید(و او را به کوفهدعوت کردید)، ولى خدعه کردید و عهد و پیمان و بیعتخود را رهاساختید و او را به قتل رساندید؟ حضرت زینب(س)نیز خطاب به مردمکوفه، فریاد برآورد:
«یا اهل الکوفه! یا اهل المکر و الغدر و الخیلاء» وقتى حضرت زینب(س)خطابه ایراد کرد، مردم کوفه به یاد خطبههاىآتشین امام على(ع)افتادند. زینب دختر على بود و اینک حلقومعلى(ع). پدرش به کوفیان گفته بود: «یا اشباه الرجال» و اینکفریاد حضرت زینب(س)، آنان را با طنین فریاد امام على(ع)تداعىگرشد.
شیعیان کوفه از پیمان شکنى خود پشیمان بودند. در اندیشهىجبران گناه و اشتباه خود بودند. آنان مخفیانه با یکدیگر صحبتمىکردند و نقشهى انتقام را مىکشیدند.
عصر قیام
حجاز و عراق پس از شهادت امام حسین(ع)دوران پرحادثهاى راگذراند. عبدالله بن زبیر از احساسات مردم نسبتبه شهادت امامحسین(ع)به نفع خود سود جست و علیه یزید طغیان کرد. روز به روزبر شمار هواداران او افزوده شد. مردم مکه و مدینه از هواداراناو بودند. عبدالله بن زبیر با تبلیغات فراوان توانست محبوبیتفراوانى در بین مردم حجاز و عراق پیدا کند. مردم مدینه در سال63 ه .ق فرماندار آنجا را که از سوى یزید انتخاب شده بود، عزلکردند و با عبدالله بن زبیر بیعت کردند. اندک اندک دامنهى نفوذعبدالله بن زبیر گسترش یافت. بسیارى از کارگزاران یزید،مخفیانه با او بیعت کردند. عبدالله بن زبیر فرماندارانى براىشهرهاى حجاز، عراق، یمن، خراسان و مصر گسیل داشت.
یزید در سال63 ه ق، لشکرى تا دندان مسلح را براى بازپسگیرىمدینه گسیل داشت. لشکر یزید چنان جنایتى در حجاز انجام دادندکه تاریخ پراست از اعمال وحشیانه آنها. سه روز اموال، ناموس وجان مردم حجاز برلشکر یزید حلال شد. هزاران نفر کشته و به صدهازن مسلمان تجاوز شد. جنایتیزید به نام واقعه «حره» در تاریخمشهور است. فسق و فجور یزید نیز باعثشد تا مردم نفرت بسیارىبه او پیدا کنند. با مرگ یزید(64 ه.)و آغاز خلافت مروان،درگیرىهاى شدیدى بین لشکرهاى مروان و عبدالله بن زبیر درگرفت. مرگ یزید پایههاى حکومت اموى را سست کرده بود. مروان اقتداریزید را نداشت. عبدالله بن زبیر پس از شکست در واقعهاى حره بهدنبال تدارک قوا بود و این فرصتبا مرگ یزیدى فراهم شد. مردمکوفه شورش کرده بودند و فرماندار آنجا که از سوى یزید انتخابشده بود، را عزل کردند.
آغاز قیام
شیعیان کوفه در اندوه شهادت امامحسین(ع)و پشیمان از گناهبزرگ خویش، چاره جویى مىکردند تا بتوانند اشتباه خود را جبراننمایند. شمارى از رهبران قبایل و سرشناسترین شیعیان در منزلسلیمان بن صرد گرد آمدند تا راهى براى انتقام بیابند. سلیمانبن صرد دراجتماع آنان گفت:
«ما وعدهى یارى به اهلبیت پیامبر(ص)دادیم، ولى یاریشاننکردیم و به انتظار فرجام کار ماندیم تا آن که فرزند پیامبرمانکشته شد. خدا از ما راضى نخواهد شد مگر این که با قاتلان او بجنگیم. شمشیرها را تیز کنید و هرچه مىتوانید نیرو و اسب تهیه کنید تافراخوانده شوید.»
مسیب بن نجبه پس از حمد و ثناى خداوند، گفت: «ماگرفتار عمرطولانى شدیم و در معرض انواع آزمایشهاى الهىقرار گرفتیم. از خداوند مىخواهیم ما را در زمرهى افرادى قرارندهد که به آنها گفته مىشود: مگر شما را به اندازهاى عمر ندادمکه پندگیرید. امیرمومنان على(ع)هم فرمود: مقدار عمرى که خداونددر آن بر فرزند آدم اتمام حجت مىکند، 60 سال است. در میان ماکسى نیست که به این سن نرسیده باشد. ما به تزکیهى خود مغروربودیم و حال آنکه خداوند ما را در تمام امورى که مربوط به پسردختر پیامبرش بود، دروغگو یافت.
نامهها و فرستادگان امام حسین(ع)به ما رسید و برما اتمام حجتشد. از ماخواسته شد که از آغاز تا پایان، در نها و آشکار او رایارى دهیم ولى ما از بذل جان در راه او بخل ورزید، تا این کهامام حسین(ع)در کنار ما کشته شد. نه با دستخود او را یارىدادیم و نه با زبان خود از او دفاع کردیم و نه با اموال و قومو قبیله خود.
عذر ما در پیشگاه خداوند، به هنگام دیدار پیامبر(ص)چیست کهفرزند محبوبش، همراه فرزندان و خاندانش، در بین ما کشتشد؟! بهخدا سوگند، هیچ عذرى نداریم مگر این که قاتل او را و کسانى کهبر ضد او قیام کردند، را بکشیم و یا آن که در این راه کشتهشویم. شاید خداوند از ما خشنود شود.
من هنگامى که خداوند را ملاقات مىکنم از عقوبت و عذاب او درامان نیستم. اى مردم! از میان خود فردى را به رهبرى انتخاببکنید تا قیام را آغاز کنیم.»
رفاعد بن شداد پس از مسیب به سخنرانى پرداخت و گفت: «خداوند تو را به بهترین سخنان راهنمایى کرد. بهترین کار راکردى که دعوت به جهاد با تبهکاران بود که راه توبه از گناهبزرگ است. اگر خودت رهبرى ما را بپذیرى، ما همه قبول خواهیمکرد و اگر نپذیرى، پیرمرد شیعه صحابى رسول خدا(ص)و فردى که درقبول اسلام پیشگام بود، سلیمان بن صرد خزاعى را به رهبرى برمىگزینیم که به شجاعت و دوراندیشى مشهور و مورد اعتماد است.»
عبدالله بن وال و عبدالله بن سعد نیز سخنرانى کردند و ازسلیمان بن صرد و مسیب بن نجبه به نیکویى یاد کردند.
سرانجام سلیمان بن صرد خزاعى به رهبرى قیام برگزیده شد.
شیعیان، همگى بر این باور بودند که تنها راه پاک شدن لکهىننگ پیمان شکنى آنان، کشتن قاتلان امام حسین(ع)و یارانش است.
آنان هم پیمان شده بودند که این بار پیمان نشکنند و تا آخرینقطره خون، بر سر پیمان خویش بایستند. شیعیان از عملکرد گذشتهىخویش توبه کرده بودند و آمادهى انتقام از قاتلان امام حسین(ع)ویارانش بودند.
اهداف قیام توابین
1- انتقام از قاتلان امام حسین(ع) و یاران او. 2- سپردن خلافتبه اهلبیت پیامبر(ص).
خونخواهى امام حسین(ع)هدف اصلى توابین بود. آنان تنها راهبراى تاوان اشتباه خویش را در کشتن فرماندههان لشکر یزید درکربلا مىدانستند. آنان همچنین در صدد بودند پس از پیروزى، یزیدرا از خلافتخلع کنند و کارگزاران او در شهرها را عزل کنند وسپس خلافت را به اهلبیت پیامبر(ص)واگذار کنند.
متاسفانه برخى از نویسندگان در ارزیابى اهداف قیام توابین،دقت لازم را به خرج ندادند. آنها اگر به علت عدم همکارى توابینبا فرماندار کوفه که کارگزار عبدالله بن زبیر بود، پى مىبردند،مىیافتند که توابین تنها در صدد بودند تا خلافت را به اهلبیتپیامبر(ص)واگذار کنند.
توابین از ابتداى قیام، در صدد بودند تا انتقام شهادت امامحسین(ع)و یارانش را از عاملان اصلى این جنایتبگیرند. آنهامىخواستند پس از پیروزى، حکومت را به خاندان پیامبر(ص)واگذارنمایند. این مطلبى است که بارها توسط توابین بیان شد. درشعارهاى توابین در مراحل مختلف قیام، از نخستین نشست تا آخرینروز قیام، بارها عنوان شده است که حکومت را به اهلبیتپیامبر(ص)خواهند سپرد. باتوجه به این که امام سجاد(ع)تنهابازماندهى خاندان امامت در آن عصر بود، بنابراین مىتوان گفتتوابین مىخواستند آن حضرت را به خلافت انتخاب کنند.
عبیدالله بن عبدالله در یکى از سخنرانىهایش درجمع توابینمىگوید:
«من شما را به کتاب خدا، سنت پیامبر(ص)، انتقام خون اهلبیتو جهاد با منکران دین و مارقین دعوت مىکنم. اگر کشته شدیم،آنچه خداوند براى نیکان قرار داده است، خیر است و اگر پیروزىشدیم، حکومت را به خاندان اهلبیت پیامبر(ص)مىسپاریم. »
سالهاى آمادگى براى قیام
شیعیان کوفه هرگاه درکوچه و خیابان همدیگر را مىدیدند، ازیارى نکردن امام حسین(ع)خجل بودند. آنان همواره پنهانى بایکدیگر دربارهاى قیام صحبت مىکردند، زیرا بسیارى از آشنایانآنان که هر روز آنها را در مسجد، بازار، کوچه و... مىدیدند،افرادى بودند که در روز عاشورا، علیه امام حسین(ع)شمشیر کشیدهبودند. جاسوسان حکومتیزید نیز در صدد شناسایى کانونهاى مخالفتبا حکومتبودند. شیعیان از سال 61 هجرى، از نخستین ماههاى پساز شهادت امامحسین(ع)، در جلسات مخفیانه باهم در ارتباط بودندو پنهانى دیگران را به قیام دعوت مىکردند.
شیعیان حدود چهارسال انتظار کشیدند تا روز قیام فرار رسد.
جلسات هفتگى توابین که پنهانى برگزار مىشد، با سخنرانى سلیمانبن صرد و دیگر سران توابین آغاز مىشد. شیعیان در این جلساتدرباره چگونگى عضوگیرى، تهیهى تدارکات نظامى، بررسى شیوههاىشروع قیام، تعیین زمان و مکان و بررسى اولویتها در مراحل قیامبه بحث مىپرداختند.
نام قیام
برخى از نویسندگان براین باورند که اسم قیام توابین ازاینآیه الهام گرفته بود:
(فتوبوا الى بارئکم فاقتلوا انفسکم ذلکم خیرلکم عندبارئکمفتاب علیکم انه هوالتواب الرحیم.
پس توبه کنید(بازگشت کنید)به سوى پروردگارتان. پس بکشیدخودتان را. این کار، نزدخداوند براى شما بهتر است. پس آنهاتوبه کردند و خداوند توبه آنان را پذیرفت. به درستى که خداوندتوبهپذیر(قبول کننده توبه)و رحیم است.
این آیه دربارهى قوم بنىاسرائیل نازل شده است که در غیابحضرت موسى(ع)، آن هنگام که آن حضرت براى عبادت به کوه رفتهبود، به گوساله پرستى روى آورده بودند و از توحید به شرکگراییدند. خداوند به آنان دستور داد که یکدیگر را بکشند تا بااین کار توبه نمایند.
برخى از نویسندگانى که مىگویند نام قیام توابین از این آیهگرفته شده است و به همین خاطر، نیز مىگویند توابین، قصد خودکشىداشتند; آنان به شان نزول آیه و حکم شرعى آن در اسلام توجهنکردهاند. شان نزول این آیه دربارهى متیهود بود و خودکشى دراسلام هم حرام است. در بین توابین، بویژه در بین رهبران آنهاافرادى بودند که جزو حافظان قرآن و راویان احادیث پیامبر(ص)وفقیهان و دانشمندان شیعى بودند. بعید به نظر مىرسد که آنهابراى جبران گناه خویش، با استفاده از این آیه، به نوعى خودکشىدستبیازند.
رهبران قیام توابین، همگى بیش از 60 سال داشتند، یعنى دورانجوانى، خامى و احساساتى را پشتسرگذاشته بودند و سالیان درازدر مکتب ائمه اطهار(علیهم السلام )با تفسیر قرآن، احکام شرعى ومعارف اسلامى آشنا بودند. از آنان تصور نمىشود که براى جبران یکگناه بزرگ به گناه بزرگ دیگر روى آورند. علاوه براین که، اگربپذیریم که نام قیام از آیات قرآن که دلالتبرتوبه مىکند، گرفتهشده باشد، نمىتوان گفت که حتما از این آیه اخذ شده باشد. مهمتراز همه، این که در کتب تاریخى نامى براى این قیام ذکر نشدهاست، بلکه نویسندگان معاصر این قیام را «قیام توابین»نامیدهاند. بنابراین اگر نام قیام از این آیه اخذ شده بود، درکتب تاریخى و احادیث اشارهاى به آن مىشد.
عضوگیرى براى قیام
شیعیان باگردآورى اسلحه و نیرو، پنهانى خود را براى قیامآماده مىکردند. سالهاى 6461 ه . سالهاى آماده شدن شیعیانبراى قیام بود. گروهى از توابین، پس از مرگ یزید(64 هجرى)نزدسلیمان بن صرد آمدند و پیشنهاد کردند تا با شورش بر عمروبنحریث، فرماندار کوفه، قیام را آغاز کنند. سلیمان بن صردپیشنهاد آنان را نپذیرفت و گفت: قاتلان امام حسین(ع)اشراف کوفهو دلیران عرب هستند.
اگر الان شما قیام را آغاز کنید، زود کشته خواهید شد. سلیمانبن صرد به آنها پیشنهاد کرد که افرادى را به همهى شهرها وروستاها بفرستند تا مردم را براى قیام فرا خوانند.
شیعیان پیشنهاد سلیمان بن صرد را پذیرفتند و شمارى از مبلغانورزیده را به صورت پنهانى به میان قبایل کوفه و روستاهاى اطراففرستادند. مبلغان توابین گناه بزرگ یارى نکردن امام حسین(ع)،جنایات یزید و فسق و فجور او و نقشهى خود براى قیام را به مردممىگفتند و از آنان مىخواستند به آنها بپیوندند. اندک اندکدامنهى قیام درازتر شد و شهرهاى دیگر عراق را در برگرفت.
مبلغان هماره مردم را به انتقام از قاتلان امام حسین(ع)فرامىخواندند و به آنها مىگفتند که در صورت پیروزى قیام، خلافت رابه خاندان پیامبر واگذار خواهند کرد. بسیارى از شیعیان دعوتآنان را پذیرفتند و پنهانى با خرید اسلحه، خود را براى قیامآمادهکردند.
سلیمان بن صرد همواره هدفهاى قیام را براى توابین بیان مىکردو مبلغانى را به مسجدها، بازارها و مراکز عمومى روستاها وشهرها مىفرستاد تا آنها را به قیام دعوت نمایند. مبلغان چنانخبره بودند و این تبلیغات چنان گسترده و پى درپى بود که بسیارىاز مردم، سخنان مبلغان را حفظ کرده بودند.
استقبال مردم از قیام درسال 64 هجرى بسیار چشمگیربود. مرگیزید را مىتوان علت اصلى این امر دانست. زیرا عبیدالله بنزیاد، حاکم بصره که عامل اصلى قتل امام حسین(ع)و یارانش درکربلا بود. پس از مرگ یزید، از ترس از بصره گریخت و به شامرفت.
سلیمان بن صرد در سال 64 ه. نامههایى به سعدبن حذیفه، رهبرشیعیان مداین و نیز براى مثنى بن مخرمه عبدى، از بزرگان شیعهبصره نوشت و آنها را به قیام فرا خواند. در نامهى سلیمان بنصرد به آنها آمده بود:
«چون برادرانتان فکر کردند و در سرانجام کارهاى خویش دقتکردند، فهمیدند که اشتباهى بزرگ انجام داند که امام حسین(ع)رایارى ندادند و او را در برابر دشمن تنها گذاشتند، اشتباهى کهتاوان آن و توبه از آن، تنها با کشتن قاتلان آن حضرت و یا باکشته شدنشان خواهد بود.
برادران شما آمادهى قیام هستند، شما نیز بکوشید آماده شوید.
قرار است که در اول ربیع الاخر سال 65 ه .، در نخیله، همهگردهم آییم تا قیام را آغاز کنیم. مىخواهیم شما نیز در اینتاریخ، به ما بپیوندید و ما را در خونخواهى امام حسین(ع)یارىدهید. شما همواره یار، برادر و هم فکر ما بودهاید، اکنون نیزبا برادرانتان که مىخواهند با این کار از گناه یارى نکردن آنحضرت، توبه کنند، همراه باشید. شایسته است که شماهم در اینفضیلت و ثواب سهیم باشید و بدین وسیله، نزد پروردگار توبهنمایید، گرچه قطع گردنها، کشته شدن فرزندان، مصادرهى اموال وهلاک عشایر در این کار باشد.»
سلیمان بن صرد در پایان نامه، یاد شهیدان قیام حجربن عدى راگرامى مىدارد. شیعیان مداین و بصره دعوت سلیمان بن صرد راپذیرفتند و به او اعلام کردند که خود را براى قیام آماده خواهندکرد.
خرید اسلحه
توابین، پنهانى به خرید اسلحه مىپرداختند. آنان از ترس فاش شدن نقشهى قیام، در تهیهى ساز و برگ نظامىاحتیاط فراوان به خرج مىدادند. کوفه پس از مرگ یزید، دورانپرتلاطمى را گذراند. سه فرماندار پس از مرگ یزید، در مدت شش ماهبه کوفه آمده بودند و زمامدارى آنجا را برعهده گرفته بودند.
فرماندار نخست، کارگزار یزید بود. مردم کوفه پس از مرگ یزیدسربه شورش گذاشتند و عمروبن حریث را عزل و «عامر بن مسعود»را به فرماندارى کوفه نصب کردند.
همان طور که قبلا گفتیم، رهبران قیام توابین بااین شورش موافقنبودند. سه ماه از این شورش نگذشت که عبداللهبنزبیر، فرماندارمنتخب مردم را عزل و «عبدالله بن یزید» را به جاى او نصبکرد.
شیعیان پنهانى با یکدیگر جلساتى داشتند و مبلغان توابین نیزفعالیتهاى تبلیغى خود را ادامه دادند. کوفه در تب و تاب یکجنبش بزرگ مىسوخت تا این که فرماندار جدید، در نخستین عکسالعمل در برابر اقدامات توابین، موقعیت تازهاى براى قیام فراهمساخت.
فرصت طلایى قیام
عبدالله بن زبیر مانند پدرش دشمن اهلبیتبود ولى دشمن مشترکباعثشد تا در برابر شیعیان نرمى نشان دهد. او داعیهى خلافتداشت و دشمنش یزید و سپس مروان بود. یزید، یک بار در واقعه حرهضربهاى سنگین به او وارد کرده بود و اینک پس از مرگ یزید،بهترین فرصتبراى او فراهم شده بود تا بدون کمترین هزینهاى،بتواند انتقام بستاند; زیرا توابین مىخواستند با حکومتشامنبرد کنند. عبدالله بن زبیر با شیعیان امام على(ع)میانهى خوبىنداشت ولى دشمن مشترک سبب شد تا فرماندارش در برابر قیامتوابین، نرمى به خرج دهد. فرماندار کوفه، عبدالله بن یزید به مردم گفت:
به من خبر رسیده است که گروهى از شما مىخواهند به خونخواهىحسین(ع)قیام کنند. خداوند این گروه را مورد رحمتخود قرار دهد. به خدا سوگند، به من گفتند که چه افرادى مىخواهند قیام کنند وخانههایشان راهم نشان دادند و حتى دستور دادند تا آنها رادستگیر کنم; اما من خوددارى کردم و گفتم:
اگر بامن جنگ کردند، با آنان مىجنگم ولى براى چه با من جنگکنند؟! به خدا سوگند، من قاتل حسین(ع)نیستم. به خدا سوگند، منهم از کشته شدن او که رحمتخدا براوباد. ناراحتشدم. بههرحال، افرادى که مىخواهند قیام کنند، در امان هستند. آشکاراقیام کنند و به سوى قاتل حسین(ع)به راه بیفتند. من هم پشتیبانشما هستم. پسرزیاد قاتل حسین(ع)و یارانش است.او در حال لشکرکشىبه عراق است. من دیشب او را در کنار پل «منبج» دیدم.
ابراهیم بن محمد بن طلحه(نوهى طلحه)که سرپرستخراج(مالیات)کوفه بود، از سخنان فرماندار بر آشفت و به مردمگفت: اى مردم! سخنان این مرد سست و چرب زبان، شما را غافلنکند. هرکسى قیام کند، کشته خواهد شد. اگر کسى علیه ما قیامکند، او را خواهیم کشت.
مسیب بن نجبه سخنان او را قطع کرد و گفت: اى فرزند پیمان شکنان(ناکثین)! تو با شمشیر خود ما را تهدیدمىکنى! تو زبونتراز آن هستى که ما راتهدید کنى. ما تو را بهخاطر دشمنى با ما، سرزنش نمىکنیم، چون پدر بزرگ و پدرت راکشتهایم.
عبدالله بن وال هم گفت: چرا بین ما و فرماندار دخالت مىکنى؟! تو حاکم کوفه نیستى، تو تنها مامور دریافت جزیه هستى.
ابراهیم بن محمدبن طلحه، فرماندار کوفه را تهدید کرد که بهابن زبیر گزارش خواهد داد. فرماندار کوفه با عذرخواهى از اومانع این کار شد.
سخنان فرماندار کوفه، توابین را داراى یک فرصت طلایى براىشروع قیام نمود. دیگر نیازى به فعالیتهاى پنهانى نبود. تبلیغاتو عضوگیرى توابین سرعت گرفت. روز به روز برشمار افرادى که براىخوانخواهى امام حسین(ع)اسم نوشته بودند، اضافه شد.
مختار و قیام توابین
مختار ثقفى، شش ماه پس از مرگ یزید، به کوفه آمد و با اوجفعالیتهاى توابین رو به رو شد. توابین آمادهى قیام بودند. مختار نسبتبه قیام توابین نظر مساعدى نداشت. او این قیام راناکام مىدانست. مختار از فرماندهى قیام انتقاد مىکرد و مىگفت: سلیمان تجربهاى از جنگ ندارد.
تبلیغات مختار علیه سلیمان بن صرد خزاعى بسیار مؤثر بود. حدود دو هزار نفر از توابین به مختار پیوستند.
درباره علت مخالفت مختار ثقفى با سلیمان بن صرد خزاعى تنهاگفته شده است که وى کارایى نظامى سلیمان بن صرد را قبول نداشتاما سلیمان بن صردخزاعى در زمان قیام، بیش از 90 سال عمر داشتو حداقل پنجاه سال تجربهى نظامى داشت. او درتمام جنگهاى امامعلى(ع)علیه دشمنان اسلام شمشیر کشیده بود. بقیه فرماندهانتوابین نیز جزو دلاوران عرب و پهلوانان کوفه بودند که سابقهىحداقل چهل ساله در جنگ داشتند.
به نظر مىرسد علت مخالفت مختار ثقفى با سلیمان بن صرد خزاعى،به ارتباط مختار ثقفى و عبدالله بن زبیر برمىگردد. مختار قبلاز ورود به کوفه، مدتى به خدمت عبدالله بن زبیر در آمده بود. از سوى دیگر گفته شده است که مختار که در حادثهى عاشورا درکوفه زندانى شده بود، با وساطت داماد خود که از طرفدارانعبدالله بن زبیر بود، آزاد شده بود. به نظر مىرسد که عبداللهبن زبیر، مختار را به کوفه روانه کرده بود تا فرماندهى قیام رابه دستبگیرد. فرماندار کوفه که کارگزار ابن زبیر بود، اطلاعاتکاملى از فعالیتهاى توابین را به ابن زبیر داده بود و ابن زبیرمختار را از حجاز به عراق فرستاد تا رهبرى قیام را در اختیاربگیرد و به این صورت ابن زبیر بتواند از جنبش خونخواهى امامحسین(ع)به نفع خویش بهره بجوید.
اکثریت توابین همچنان به پیمان خود وفادار ماندند و فرماندهىسلیمان بن صرد را پذیرفتند. به هرحال، ماههاى آخر آمادگى براىقیام سپرى شد و شیعیان آمادهى انتقام از قاتلان امامحسین(ع)شدند.
انگیزهى قیام
عصر عاشورا با شهادت امام حسین(ع)و 72 نفر از بهترینانسانهاى تاریخ بشریت، به غروب انجامید. کوفیان سست اراده وپیمان شکن نه تنها امام حسین(ع)را به کوفه دعوت کرده بودند،سفیرش را تنها گذاشتند و او را یارى نکردند، بلکه به کربلاآمدند و در کشتن آن حضرت شرکت کردند. کوفیان مست زر و زوربودند، اما فریادهاى آتشین امام سجاد(ع)و حضرت زینب(س)در کوفه،آنان را از مستى به هوش آورد. امام سجاد(ع)که همراه کارواناهلبیت پیامبر(ص)به اسارت لش(ص)ریزید درآمده بود، در دروازهشهر کوفه خطاب به مردم کوفه گفت:
«هل تعلمون انکم کتبتم الىابى وخدعتموه واعطیتموه من انفسکمالعهدو المیثاق و البیعه و قاتلتموه.»
آیا مىدانید که شما به پدرم نامه نوشتید(و او را به کوفهدعوت کردید)، ولى خدعه کردید و عهد و پیمان و بیعتخود را رهاساختید و او را به قتل رساندید؟ حضرت زینب(س)نیز خطاب به مردمکوفه، فریاد برآورد:
«یا اهل الکوفه! یا اهل المکر و الغدر و الخیلاء» وقتى حضرت زینب(س)خطابه ایراد کرد، مردم کوفه به یاد خطبههاىآتشین امام على(ع)افتادند. زینب دختر على بود و اینک حلقومعلى(ع). پدرش به کوفیان گفته بود: «یا اشباه الرجال» و اینکفریاد حضرت زینب(س)، آنان را با طنین فریاد امام على(ع)تداعىگرشد.
شیعیان کوفه از پیمان شکنى خود پشیمان بودند. در اندیشهىجبران گناه و اشتباه خود بودند. آنان مخفیانه با یکدیگر صحبتمىکردند و نقشهى انتقام را مىکشیدند.
عصر قیام
حجاز و عراق پس از شهادت امام حسین(ع)دوران پرحادثهاى راگذراند. عبدالله بن زبیر از احساسات مردم نسبتبه شهادت امامحسین(ع)به نفع خود سود جست و علیه یزید طغیان کرد. روز به روزبر شمار هواداران او افزوده شد. مردم مکه و مدینه از هواداراناو بودند. عبدالله بن زبیر با تبلیغات فراوان توانست محبوبیتفراوانى در بین مردم حجاز و عراق پیدا کند. مردم مدینه در سال63 ه .ق فرماندار آنجا را که از سوى یزید انتخاب شده بود، عزلکردند و با عبدالله بن زبیر بیعت کردند. اندک اندک دامنهى نفوذعبدالله بن زبیر گسترش یافت. بسیارى از کارگزاران یزید،مخفیانه با او بیعت کردند. عبدالله بن زبیر فرماندارانى براىشهرهاى حجاز، عراق، یمن، خراسان و مصر گسیل داشت.
یزید در سال63 ه ق، لشکرى تا دندان مسلح را براى بازپسگیرىمدینه گسیل داشت. لشکر یزید چنان جنایتى در حجاز انجام دادندکه تاریخ پراست از اعمال وحشیانه آنها. سه روز اموال، ناموس وجان مردم حجاز برلشکر یزید حلال شد. هزاران نفر کشته و به صدهازن مسلمان تجاوز شد. جنایتیزید به نام واقعه «حره» در تاریخمشهور است. فسق و فجور یزید نیز باعثشد تا مردم نفرت بسیارىبه او پیدا کنند. با مرگ یزید(64 ه.)و آغاز خلافت مروان،درگیرىهاى شدیدى بین لشکرهاى مروان و عبدالله بن زبیر درگرفت. مرگ یزید پایههاى حکومت اموى را سست کرده بود. مروان اقتداریزید را نداشت. عبدالله بن زبیر پس از شکست در واقعهاى حره بهدنبال تدارک قوا بود و این فرصتبا مرگ یزیدى فراهم شد. مردمکوفه شورش کرده بودند و فرماندار آنجا که از سوى یزید انتخابشده بود، را عزل کردند.
آغاز قیام
شیعیان کوفه در اندوه شهادت امامحسین(ع)و پشیمان از گناهبزرگ خویش، چاره جویى مىکردند تا بتوانند اشتباه خود را جبراننمایند. شمارى از رهبران قبایل و سرشناسترین شیعیان در منزلسلیمان بن صرد گرد آمدند تا راهى براى انتقام بیابند. سلیمانبن صرد دراجتماع آنان گفت:
«ما وعدهى یارى به اهلبیت پیامبر(ص)دادیم، ولى یاریشاننکردیم و به انتظار فرجام کار ماندیم تا آن که فرزند پیامبرمانکشته شد. خدا از ما راضى نخواهد شد مگر این که با قاتلان او بجنگیم. شمشیرها را تیز کنید و هرچه مىتوانید نیرو و اسب تهیه کنید تافراخوانده شوید.»
مسیب بن نجبه پس از حمد و ثناى خداوند، گفت: «ماگرفتار عمرطولانى شدیم و در معرض انواع آزمایشهاى الهىقرار گرفتیم. از خداوند مىخواهیم ما را در زمرهى افرادى قرارندهد که به آنها گفته مىشود: مگر شما را به اندازهاى عمر ندادمکه پندگیرید. امیرمومنان على(ع)هم فرمود: مقدار عمرى که خداونددر آن بر فرزند آدم اتمام حجت مىکند، 60 سال است. در میان ماکسى نیست که به این سن نرسیده باشد. ما به تزکیهى خود مغروربودیم و حال آنکه خداوند ما را در تمام امورى که مربوط به پسردختر پیامبرش بود، دروغگو یافت.
نامهها و فرستادگان امام حسین(ع)به ما رسید و برما اتمام حجتشد. از ماخواسته شد که از آغاز تا پایان، در نها و آشکار او رایارى دهیم ولى ما از بذل جان در راه او بخل ورزید، تا این کهامام حسین(ع)در کنار ما کشته شد. نه با دستخود او را یارىدادیم و نه با زبان خود از او دفاع کردیم و نه با اموال و قومو قبیله خود.
عذر ما در پیشگاه خداوند، به هنگام دیدار پیامبر(ص)چیست کهفرزند محبوبش، همراه فرزندان و خاندانش، در بین ما کشتشد؟! بهخدا سوگند، هیچ عذرى نداریم مگر این که قاتل او را و کسانى کهبر ضد او قیام کردند، را بکشیم و یا آن که در این راه کشتهشویم. شاید خداوند از ما خشنود شود.
من هنگامى که خداوند را ملاقات مىکنم از عقوبت و عذاب او درامان نیستم. اى مردم! از میان خود فردى را به رهبرى انتخاببکنید تا قیام را آغاز کنیم.»
رفاعد بن شداد پس از مسیب به سخنرانى پرداخت و گفت: «خداوند تو را به بهترین سخنان راهنمایى کرد. بهترین کار راکردى که دعوت به جهاد با تبهکاران بود که راه توبه از گناهبزرگ است. اگر خودت رهبرى ما را بپذیرى، ما همه قبول خواهیمکرد و اگر نپذیرى، پیرمرد شیعه صحابى رسول خدا(ص)و فردى که درقبول اسلام پیشگام بود، سلیمان بن صرد خزاعى را به رهبرى برمىگزینیم که به شجاعت و دوراندیشى مشهور و مورد اعتماد است.»
عبدالله بن وال و عبدالله بن سعد نیز سخنرانى کردند و ازسلیمان بن صرد و مسیب بن نجبه به نیکویى یاد کردند.
سرانجام سلیمان بن صرد خزاعى به رهبرى قیام برگزیده شد.
شیعیان، همگى بر این باور بودند که تنها راه پاک شدن لکهىننگ پیمان شکنى آنان، کشتن قاتلان امام حسین(ع)و یارانش است.
آنان هم پیمان شده بودند که این بار پیمان نشکنند و تا آخرینقطره خون، بر سر پیمان خویش بایستند. شیعیان از عملکرد گذشتهىخویش توبه کرده بودند و آمادهى انتقام از قاتلان امام حسین(ع)ویارانش بودند.
اهداف قیام توابین
1- انتقام از قاتلان امام حسین(ع) و یاران او. 2- سپردن خلافتبه اهلبیت پیامبر(ص).
خونخواهى امام حسین(ع)هدف اصلى توابین بود. آنان تنها راهبراى تاوان اشتباه خویش را در کشتن فرماندههان لشکر یزید درکربلا مىدانستند. آنان همچنین در صدد بودند پس از پیروزى، یزیدرا از خلافتخلع کنند و کارگزاران او در شهرها را عزل کنند وسپس خلافت را به اهلبیت پیامبر(ص)واگذار کنند.
متاسفانه برخى از نویسندگان در ارزیابى اهداف قیام توابین،دقت لازم را به خرج ندادند. آنها اگر به علت عدم همکارى توابینبا فرماندار کوفه که کارگزار عبدالله بن زبیر بود، پى مىبردند،مىیافتند که توابین تنها در صدد بودند تا خلافت را به اهلبیتپیامبر(ص)واگذار کنند.
توابین از ابتداى قیام، در صدد بودند تا انتقام شهادت امامحسین(ع)و یارانش را از عاملان اصلى این جنایتبگیرند. آنهامىخواستند پس از پیروزى، حکومت را به خاندان پیامبر(ص)واگذارنمایند. این مطلبى است که بارها توسط توابین بیان شد. درشعارهاى توابین در مراحل مختلف قیام، از نخستین نشست تا آخرینروز قیام، بارها عنوان شده است که حکومت را به اهلبیتپیامبر(ص)خواهند سپرد. باتوجه به این که امام سجاد(ع)تنهابازماندهى خاندان امامت در آن عصر بود، بنابراین مىتوان گفتتوابین مىخواستند آن حضرت را به خلافت انتخاب کنند.
عبیدالله بن عبدالله در یکى از سخنرانىهایش درجمع توابینمىگوید:
«من شما را به کتاب خدا، سنت پیامبر(ص)، انتقام خون اهلبیتو جهاد با منکران دین و مارقین دعوت مىکنم. اگر کشته شدیم،آنچه خداوند براى نیکان قرار داده است، خیر است و اگر پیروزىشدیم، حکومت را به خاندان اهلبیت پیامبر(ص)مىسپاریم. »
سالهاى آمادگى براى قیام
شیعیان کوفه هرگاه درکوچه و خیابان همدیگر را مىدیدند، ازیارى نکردن امام حسین(ع)خجل بودند. آنان همواره پنهانى بایکدیگر دربارهاى قیام صحبت مىکردند، زیرا بسیارى از آشنایانآنان که هر روز آنها را در مسجد، بازار، کوچه و... مىدیدند،افرادى بودند که در روز عاشورا، علیه امام حسین(ع)شمشیر کشیدهبودند. جاسوسان حکومتیزید نیز در صدد شناسایى کانونهاى مخالفتبا حکومتبودند. شیعیان از سال 61 هجرى، از نخستین ماههاى پساز شهادت امامحسین(ع)، در جلسات مخفیانه باهم در ارتباط بودندو پنهانى دیگران را به قیام دعوت مىکردند.
شیعیان حدود چهارسال انتظار کشیدند تا روز قیام فرار رسد.
جلسات هفتگى توابین که پنهانى برگزار مىشد، با سخنرانى سلیمانبن صرد و دیگر سران توابین آغاز مىشد. شیعیان در این جلساتدرباره چگونگى عضوگیرى، تهیهى تدارکات نظامى، بررسى شیوههاىشروع قیام، تعیین زمان و مکان و بررسى اولویتها در مراحل قیامبه بحث مىپرداختند.
نام قیام
برخى از نویسندگان براین باورند که اسم قیام توابین ازاینآیه الهام گرفته بود:
(فتوبوا الى بارئکم فاقتلوا انفسکم ذلکم خیرلکم عندبارئکمفتاب علیکم انه هوالتواب الرحیم.
پس توبه کنید(بازگشت کنید)به سوى پروردگارتان. پس بکشیدخودتان را. این کار، نزدخداوند براى شما بهتر است. پس آنهاتوبه کردند و خداوند توبه آنان را پذیرفت. به درستى که خداوندتوبهپذیر(قبول کننده توبه)و رحیم است.
این آیه دربارهى قوم بنىاسرائیل نازل شده است که در غیابحضرت موسى(ع)، آن هنگام که آن حضرت براى عبادت به کوه رفتهبود، به گوساله پرستى روى آورده بودند و از توحید به شرکگراییدند. خداوند به آنان دستور داد که یکدیگر را بکشند تا بااین کار توبه نمایند.
برخى از نویسندگانى که مىگویند نام قیام توابین از این آیهگرفته شده است و به همین خاطر، نیز مىگویند توابین، قصد خودکشىداشتند; آنان به شان نزول آیه و حکم شرعى آن در اسلام توجهنکردهاند. شان نزول این آیه دربارهى متیهود بود و خودکشى دراسلام هم حرام است. در بین توابین، بویژه در بین رهبران آنهاافرادى بودند که جزو حافظان قرآن و راویان احادیث پیامبر(ص)وفقیهان و دانشمندان شیعى بودند. بعید به نظر مىرسد که آنهابراى جبران گناه خویش، با استفاده از این آیه، به نوعى خودکشىدستبیازند.
رهبران قیام توابین، همگى بیش از 60 سال داشتند، یعنى دورانجوانى، خامى و احساساتى را پشتسرگذاشته بودند و سالیان درازدر مکتب ائمه اطهار(علیهم السلام )با تفسیر قرآن، احکام شرعى ومعارف اسلامى آشنا بودند. از آنان تصور نمىشود که براى جبران یکگناه بزرگ به گناه بزرگ دیگر روى آورند. علاوه براین که، اگربپذیریم که نام قیام از آیات قرآن که دلالتبرتوبه مىکند، گرفتهشده باشد، نمىتوان گفت که حتما از این آیه اخذ شده باشد. مهمتراز همه، این که در کتب تاریخى نامى براى این قیام ذکر نشدهاست، بلکه نویسندگان معاصر این قیام را «قیام توابین»نامیدهاند. بنابراین اگر نام قیام از این آیه اخذ شده بود، درکتب تاریخى و احادیث اشارهاى به آن مىشد.
عضوگیرى براى قیام
شیعیان باگردآورى اسلحه و نیرو، پنهانى خود را براى قیامآماده مىکردند. سالهاى 6461 ه . سالهاى آماده شدن شیعیانبراى قیام بود. گروهى از توابین، پس از مرگ یزید(64 هجرى)نزدسلیمان بن صرد آمدند و پیشنهاد کردند تا با شورش بر عمروبنحریث، فرماندار کوفه، قیام را آغاز کنند. سلیمان بن صردپیشنهاد آنان را نپذیرفت و گفت: قاتلان امام حسین(ع)اشراف کوفهو دلیران عرب هستند.
اگر الان شما قیام را آغاز کنید، زود کشته خواهید شد. سلیمانبن صرد به آنها پیشنهاد کرد که افرادى را به همهى شهرها وروستاها بفرستند تا مردم را براى قیام فرا خوانند.
شیعیان پیشنهاد سلیمان بن صرد را پذیرفتند و شمارى از مبلغانورزیده را به صورت پنهانى به میان قبایل کوفه و روستاهاى اطراففرستادند. مبلغان توابین گناه بزرگ یارى نکردن امام حسین(ع)،جنایات یزید و فسق و فجور او و نقشهى خود براى قیام را به مردممىگفتند و از آنان مىخواستند به آنها بپیوندند. اندک اندکدامنهى قیام درازتر شد و شهرهاى دیگر عراق را در برگرفت.
مبلغان هماره مردم را به انتقام از قاتلان امام حسین(ع)فرامىخواندند و به آنها مىگفتند که در صورت پیروزى قیام، خلافت رابه خاندان پیامبر واگذار خواهند کرد. بسیارى از شیعیان دعوتآنان را پذیرفتند و پنهانى با خرید اسلحه، خود را براى قیامآمادهکردند.
سلیمان بن صرد همواره هدفهاى قیام را براى توابین بیان مىکردو مبلغانى را به مسجدها، بازارها و مراکز عمومى روستاها وشهرها مىفرستاد تا آنها را به قیام دعوت نمایند. مبلغان چنانخبره بودند و این تبلیغات چنان گسترده و پى درپى بود که بسیارىاز مردم، سخنان مبلغان را حفظ کرده بودند.
استقبال مردم از قیام درسال 64 هجرى بسیار چشمگیربود. مرگیزید را مىتوان علت اصلى این امر دانست. زیرا عبیدالله بنزیاد، حاکم بصره که عامل اصلى قتل امام حسین(ع)و یارانش درکربلا بود. پس از مرگ یزید، از ترس از بصره گریخت و به شامرفت.
سلیمان بن صرد در سال 64 ه. نامههایى به سعدبن حذیفه، رهبرشیعیان مداین و نیز براى مثنى بن مخرمه عبدى، از بزرگان شیعهبصره نوشت و آنها را به قیام فرا خواند. در نامهى سلیمان بنصرد به آنها آمده بود:
«چون برادرانتان فکر کردند و در سرانجام کارهاى خویش دقتکردند، فهمیدند که اشتباهى بزرگ انجام داند که امام حسین(ع)رایارى ندادند و او را در برابر دشمن تنها گذاشتند، اشتباهى کهتاوان آن و توبه از آن، تنها با کشتن قاتلان آن حضرت و یا باکشته شدنشان خواهد بود.
برادران شما آمادهى قیام هستند، شما نیز بکوشید آماده شوید.
قرار است که در اول ربیع الاخر سال 65 ه .، در نخیله، همهگردهم آییم تا قیام را آغاز کنیم. مىخواهیم شما نیز در اینتاریخ، به ما بپیوندید و ما را در خونخواهى امام حسین(ع)یارىدهید. شما همواره یار، برادر و هم فکر ما بودهاید، اکنون نیزبا برادرانتان که مىخواهند با این کار از گناه یارى نکردن آنحضرت، توبه کنند، همراه باشید. شایسته است که شماهم در اینفضیلت و ثواب سهیم باشید و بدین وسیله، نزد پروردگار توبهنمایید، گرچه قطع گردنها، کشته شدن فرزندان، مصادرهى اموال وهلاک عشایر در این کار باشد.»
سلیمان بن صرد در پایان نامه، یاد شهیدان قیام حجربن عدى راگرامى مىدارد. شیعیان مداین و بصره دعوت سلیمان بن صرد راپذیرفتند و به او اعلام کردند که خود را براى قیام آماده خواهندکرد.
خرید اسلحه
توابین، پنهانى به خرید اسلحه مىپرداختند. آنان از ترس فاش شدن نقشهى قیام، در تهیهى ساز و برگ نظامىاحتیاط فراوان به خرج مىدادند. کوفه پس از مرگ یزید، دورانپرتلاطمى را گذراند. سه فرماندار پس از مرگ یزید، در مدت شش ماهبه کوفه آمده بودند و زمامدارى آنجا را برعهده گرفته بودند.
فرماندار نخست، کارگزار یزید بود. مردم کوفه پس از مرگ یزیدسربه شورش گذاشتند و عمروبن حریث را عزل و «عامر بن مسعود»را به فرماندارى کوفه نصب کردند.
همان طور که قبلا گفتیم، رهبران قیام توابین بااین شورش موافقنبودند. سه ماه از این شورش نگذشت که عبداللهبنزبیر، فرماندارمنتخب مردم را عزل و «عبدالله بن یزید» را به جاى او نصبکرد.
شیعیان پنهانى با یکدیگر جلساتى داشتند و مبلغان توابین نیزفعالیتهاى تبلیغى خود را ادامه دادند. کوفه در تب و تاب یکجنبش بزرگ مىسوخت تا این که فرماندار جدید، در نخستین عکسالعمل در برابر اقدامات توابین، موقعیت تازهاى براى قیام فراهمساخت.
فرصت طلایى قیام
عبدالله بن زبیر مانند پدرش دشمن اهلبیتبود ولى دشمن مشترکباعثشد تا در برابر شیعیان نرمى نشان دهد. او داعیهى خلافتداشت و دشمنش یزید و سپس مروان بود. یزید، یک بار در واقعه حرهضربهاى سنگین به او وارد کرده بود و اینک پس از مرگ یزید،بهترین فرصتبراى او فراهم شده بود تا بدون کمترین هزینهاى،بتواند انتقام بستاند; زیرا توابین مىخواستند با حکومتشامنبرد کنند. عبدالله بن زبیر با شیعیان امام على(ع)میانهى خوبىنداشت ولى دشمن مشترک سبب شد تا فرماندارش در برابر قیامتوابین، نرمى به خرج دهد. فرماندار کوفه، عبدالله بن یزید به مردم گفت:
به من خبر رسیده است که گروهى از شما مىخواهند به خونخواهىحسین(ع)قیام کنند. خداوند این گروه را مورد رحمتخود قرار دهد. به خدا سوگند، به من گفتند که چه افرادى مىخواهند قیام کنند وخانههایشان راهم نشان دادند و حتى دستور دادند تا آنها رادستگیر کنم; اما من خوددارى کردم و گفتم:
اگر بامن جنگ کردند، با آنان مىجنگم ولى براى چه با من جنگکنند؟! به خدا سوگند، من قاتل حسین(ع)نیستم. به خدا سوگند، منهم از کشته شدن او که رحمتخدا براوباد. ناراحتشدم. بههرحال، افرادى که مىخواهند قیام کنند، در امان هستند. آشکاراقیام کنند و به سوى قاتل حسین(ع)به راه بیفتند. من هم پشتیبانشما هستم. پسرزیاد قاتل حسین(ع)و یارانش است.او در حال لشکرکشىبه عراق است. من دیشب او را در کنار پل «منبج» دیدم.
ابراهیم بن محمد بن طلحه(نوهى طلحه)که سرپرستخراج(مالیات)کوفه بود، از سخنان فرماندار بر آشفت و به مردمگفت: اى مردم! سخنان این مرد سست و چرب زبان، شما را غافلنکند. هرکسى قیام کند، کشته خواهد شد. اگر کسى علیه ما قیامکند، او را خواهیم کشت.
مسیب بن نجبه سخنان او را قطع کرد و گفت: اى فرزند پیمان شکنان(ناکثین)! تو با شمشیر خود ما را تهدیدمىکنى! تو زبونتراز آن هستى که ما راتهدید کنى. ما تو را بهخاطر دشمنى با ما، سرزنش نمىکنیم، چون پدر بزرگ و پدرت راکشتهایم.
عبدالله بن وال هم گفت: چرا بین ما و فرماندار دخالت مىکنى؟! تو حاکم کوفه نیستى، تو تنها مامور دریافت جزیه هستى.
ابراهیم بن محمدبن طلحه، فرماندار کوفه را تهدید کرد که بهابن زبیر گزارش خواهد داد. فرماندار کوفه با عذرخواهى از اومانع این کار شد.
سخنان فرماندار کوفه، توابین را داراى یک فرصت طلایى براىشروع قیام نمود. دیگر نیازى به فعالیتهاى پنهانى نبود. تبلیغاتو عضوگیرى توابین سرعت گرفت. روز به روز برشمار افرادى که براىخوانخواهى امام حسین(ع)اسم نوشته بودند، اضافه شد.
مختار و قیام توابین
مختار ثقفى، شش ماه پس از مرگ یزید، به کوفه آمد و با اوجفعالیتهاى توابین رو به رو شد. توابین آمادهى قیام بودند. مختار نسبتبه قیام توابین نظر مساعدى نداشت. او این قیام راناکام مىدانست. مختار از فرماندهى قیام انتقاد مىکرد و مىگفت: سلیمان تجربهاى از جنگ ندارد.
تبلیغات مختار علیه سلیمان بن صرد خزاعى بسیار مؤثر بود. حدود دو هزار نفر از توابین به مختار پیوستند.
درباره علت مخالفت مختار ثقفى با سلیمان بن صرد خزاعى تنهاگفته شده است که وى کارایى نظامى سلیمان بن صرد را قبول نداشتاما سلیمان بن صردخزاعى در زمان قیام، بیش از 90 سال عمر داشتو حداقل پنجاه سال تجربهى نظامى داشت. او درتمام جنگهاى امامعلى(ع)علیه دشمنان اسلام شمشیر کشیده بود. بقیه فرماندهانتوابین نیز جزو دلاوران عرب و پهلوانان کوفه بودند که سابقهىحداقل چهل ساله در جنگ داشتند.
به نظر مىرسد علت مخالفت مختار ثقفى با سلیمان بن صرد خزاعى،به ارتباط مختار ثقفى و عبدالله بن زبیر برمىگردد. مختار قبلاز ورود به کوفه، مدتى به خدمت عبدالله بن زبیر در آمده بود. از سوى دیگر گفته شده است که مختار که در حادثهى عاشورا درکوفه زندانى شده بود، با وساطت داماد خود که از طرفدارانعبدالله بن زبیر بود، آزاد شده بود. به نظر مىرسد که عبداللهبن زبیر، مختار را به کوفه روانه کرده بود تا فرماندهى قیام رابه دستبگیرد. فرماندار کوفه که کارگزار ابن زبیر بود، اطلاعاتکاملى از فعالیتهاى توابین را به ابن زبیر داده بود و ابن زبیرمختار را از حجاز به عراق فرستاد تا رهبرى قیام را در اختیاربگیرد و به این صورت ابن زبیر بتواند از جنبش خونخواهى امامحسین(ع)به نفع خویش بهره بجوید.
اکثریت توابین همچنان به پیمان خود وفادار ماندند و فرماندهىسلیمان بن صرد را پذیرفتند. به هرحال، ماههاى آخر آمادگى براىقیام سپرى شد و شیعیان آمادهى انتقام از قاتلان امامحسین(ع)شدند.