آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۰

چکیده

متن

با امامان نور(ع)
مقدمه:
«امامت‏»، رکن عظیم تشیع و محور وحدت امت و نگهبان جوهره ناب دین و تداوم بخش خط رسالت است.
«امت‏»، در سایه معرفت و محبت و اطاعت «اولى الامر»، مى‏بایست‏شایستگى خود را براى‏« پیروى‏» و« شیعه بودن‏» نشان دهند.
ابعادى از نقش تربیتى و اجتماعى و الگویى امامان معصوم علیهم السلام، در چند قسمت، تقدیم خوانندگان عزیز« کوثر» مى‏شود، باشد که گامى در جهت‏« امام شناسى‏» و تعمیق اندیشه‏ها و باورهاى «تشیع‏» باشد.
ارزشهایى انسانى وجود دارد، که همه انسانها نسبت‏به آنها عشق‏مى‏ورزند و به آنها گرایش دارند، همچون: خیر، کمال، سعادت، حق،عدالت، اخلاص، فداکارى، و خدمت‏به مردم.
این ارزشها از آنجا که والا هستند، تعهد نسبت‏به آنها دشواراست. چنان کمیاب‏اند، که گاهى به عنوان ایده‏هایى ذهنى وآرمان‏هایى دست نیافتنى مطرح مى‏شوند. گاهى پنداشته مى‏شود تاوقتى که انسان، انسان است و داراى شهوت‏ها، تمایلات، هوس‏ها وتمنیات نفسانى، تجسم این ارزشها و تحقق خارجى آنها غیر ممکن‏است.
اگر این ارزشها صرفا در حد ایده‏هاى ذهنى باشد، چه بسا سبب‏شورش انسان بر ضد آنها گردد، چرا که مى‏پندارد پیاده کردن آنهاغیر عملى است و معلوم است که چنین تصورى براى جامعه تا چه‏اندازه خطرناک است.
راه جلوگیرى از این خطر، زدودن این اندیشه از ذهن‏ها است.
باید مردم باور کنند که این ارزشها «واقعى‏» هستند، نه‏«ذهنى‏» و امکان تجسم و عینیت‏یافتن آنها نیز وجود دارد.
براى این کار، راهى جز این نیست که مجموعه‏هایى از مردم‏باشند، تا نسبت‏به این ارزشها و تجسم خارجى بخشیدن به آنها درزندگى و روابط، متعهد باشند و در عین حال، بشرى همچون دیگران‏باشند. وجود این‏گونه افراد که تجسم واقعى ارزشهایند، انگیزه وعامل مهمى است تا مردم را نیز به سوى آنها بکشد.
خداوند نیز، از آنجا که از انسان در برابر این ارزشهابازخواست مى‏کند، به ناچار براى اتمام حجت هم که شده باشد، بایدچنین افرادى را در قلمرو وجود و میان بندگان خود داشته باشد،که نقش «تطبیق خارجى‏» و «تجسم عینى‏» این ارزشهاى متعالى‏انسانى را به خوبى ایفا کنند.
پیامبران الهى و امامان معصوم به عنوان «حجتهاى خدا»چنین‏اند و یکى از فلسفه‏هاى وجودى شان همین اتمام حجت است و ازهمین جاست که به امام، «حجت‏» نیز گفته مى‏شود.
نقش امامان(علیهم السلام)، مثل نقش پیامبران الهى در زندگى‏بشرى، تجسم بخشیدن به ارزشهاى خیر و صلاح و خوبى است و آنان که‏على رغم همه مشکلات اجتماعى و وساوس نفسانى و تسویلات شیطانى درحیات بشرى، «اخلاق خدایى‏» دارند، «اسوه‏» و الگوى دیگرانند.
با این مقدمه، اینک به جاست که به چند نمونه از ارزشهایى که‏تحقق عینى آنها را در وجود و حیات و سیره رفتارى امامان(علیهم‏السلام)مى‏بینیم، اشاره کنیم.
ارزشهاى متعالى انسانى
حیات ائمه معصوم(علیهم السلام)، جلوه‏اى از ارزشهاى متعالى‏انسانى است. به نمونه‏هایى از این تجلى ارزشها در حیاتشان توجه‏کنید:
الف: حق
همه مردم حقیقت دوست و حق طلبند. این در مرحله درونى انسانهاو سرشت آنان وجود دارد، هرچند در مقام عمل، همه آنان توانایى‏التزام به حق و عمل به آن را ندارند، خصوصا اگر با خواسته‏ها ومنافعشان در تعارض باشد.
چه بسا انسانها موضع حق و حرف حق و کار حق را مى‏شناسند، ولى‏به خاطر این که با منافع شخصى آنان برخورد پیدا مى‏کند، تجاهل‏کرده و خود را به نفهمى مى‏زنند، این حق پوشى را در تاریخ گذشته‏و حال، در زندگى حاکمان و قدرتمداران مى‏بینیم. وقتى «حق‏» باخواسته‏ها و مصالح حکومتشان هماهنگ و موافق نیست، آن را زیر پامى‏گذارند، یا به دیوار مى‏کوبند.
اما... على‏بن ابى‏طالب(ع)را بنگرید، حتى خلافت گسترده و عظیم‏اسلامى را، وقتى که همراه با شرایط ناحقى بود(ماجراى شوراى شش‏نفره پس از عمربن خطاب)، رد کرد و شانس خلافت‏خود را از دست‏داد، چرا که ى‏خواست‏برمحور و مدار «حق‏» ، حکومت و فرمانروایى‏کند.
ب: مقاومت و فداکارى
ثبات برسرعقیده و استوارى بر مبناى اصول و معیارها و حرکت درراه «حق‏» ، به هرقیمت که تمام شود، ارزش بسیار بزرگى است که‏بسیار کمیاب است. به همین جهت، «تغییر مواضع‏» و «تبدیل‏معیارها» در زندگى سیاسى کاران و مصلحت اندیشان فراوان است.
سازش ناپذیرى برسرحق و آمادگى براى فداکردن مال و فرزندان ویاران و خانواده و زندگى، همه در راه خدا، بسیار دشوار است والبته شاهد صدق انسان در ادعاى دین دارى و شریعت مدارى است. کم‏نبوده و نیستند انسانهایى که حمایتشان از دین و دم زدنشان ازحق و عدل، تا وقتى بوده و هست که «منافع دنیوى‏» آنان در سایه‏این حمایت و جانبدارى، تامین شود، یا حداقل آسیب نبیند. اماحسین بن على(ع)را بنگرید که در نقش تعهد به ارزشها و مقاومت‏برسر اصول و سازش ناپذیرى در راه آرمانهاى دینى تا کجا پیش رفت؟
به گونه‏اى عمل کرد که نسلهاى متوالى امت اسلامى به وى اقتداکردند و حماسه او را ستودند و از آن «الگو» گرفتند.
امام حسین(ع)با بهاى سنگین و گرانى که در راه این هدف‏پرداخت، حاضر نشد یک قدم از موضع حق عقب نشینى کند و با حکومت‏باطل یزید، بسازد و به «زندگى‏» و «عافیت‏» و آسایش وامتیازات مادى و اجتماعى روى آورد. آرى... پایدارى درراه حق،تا آخرین دم و تا واپسین توان. این‏گونه مقاومت را درحیات‏امامان دیگر نیز مى‏یابیم. نمونه‏اش زندانى شدن طولانى امام‏کاظم(ع)و شهادت در حبس هارون، تنها به خاطر آنکه حاضر نبود دست‏از مواضع حق بردارد و آستان بوس حکومت‏باطل شود و از نقش خویش‏به عنوان «امام‏» و «حجت‏» براى اهل ایمان دست‏بکشد و کوتاه‏آید.
ج: اخلاص
یکدستى فکر و عمل و هماهنگى گفتار و کردار و قصد خدا داشتن‏درکارها، حتى در آنچه به خدمت مردم مربوط شود، جلوه‏اى از«اخلاص‏» است. براى خدا بودن و براى خدا زیستن و عمل کردن. چه‏زیباست‏خالص بودن براى مردم و هموطنان و خالصانه کوشیدن براى‏مستضعفان و محرومان و نیازمندان، بدون چشمداشت کمترین مقام واحترام و تشکرى از مردم.
و چه مشکل است تمرین دادن نفس، براین ارزش زیباى انسانى.
امام على(ع)وخانواده‏اش، به یتیم و مسکین و اسیر، کمک کردند،تنها براى خدا (نطعمکم لوجه الله)واز آنان که مورد اطعام قرارگرفتند، حتى انتظار تشکر و سپاس هم نداشتند.(لانرید منکم جزاءاو لا شکورا)و آن همه احسانهاى پنهانى و خدمات خالصانه که‏امیرالمؤمنین(ع)داشت.
امام سجاد(ع)در دل شب که تاریکى همه جا را فراگرفته و مردم‏همه در خواب عمیقى فرو رفته بودند. از خانه بیرون مى‏آمد، باانبانى از غذا و مشکى آب بردوش، درب خانه‏هاى فقرا و بینوایان وناتوانان را مى‏زد و در حالى که چهره خود را پوشانده بود تاشناخته نشود، کمک‏ها را مى‏داد و با شتاب، سراغ خانه دیگر مى‏رفت.
و... آن بینوا هرچه مى‏کوشید تا بفهمد که این بزرگ مرد بخشنده وکریم کیست، تا سپاسش گوید، امام مى‏فرمود: «بنده‏اى از بندگان‏خدایم که خواستار مغفرت و رحمت الهى‏ام.»
نیز امام سجاد(ع)پسر عمویى داشت که از روى نادانى، امام رامى‏آزرد، ولى امام شبانه به طور ناشناس به خانه او کمک و طعام‏مى‏رساند. چون امام به شهادت رسید و کمکها و مساعدتهاى‏ناشناسانه او نسبت‏به نیازمندان و تهیدستان قطع شد، مردم‏دانستند آنکه این خدمات را به عهده داشت، جز «او» کسى دیگرنبود.
با توجه به نمونه‏هاى یاد شده از حیات و سیره معصومین،مى‏بینیم که امامان( علیهم السلام)طلایه داران انسانهایى بودند که‏نقش تطبیق عینى و تحقق خارجى این ارزشهاى متعالى و بنیادهاى‏زیبا را برعهده داشتند. از این رو، الگوى بشریت‏بالنده و اسوه‏انسانهاى خوب و حق طلب گشته‏اند و به همین خاطر، حجت‏هاى الهى‏برمردم همه روزگاران.
د: بخشندگى
همیشه، دلها اسیر جود و کرم است. بخشندگان و سخاوتمندان نیزدر دلها جاداشته و دارند، چرا که فطرت انسان بر دوست داشتن‏وجود سخاوت، سرشته شده است.
کسى مى‏تواند در قله جود بنشیند و دلها و دیده‏ها را به سوى‏خویش متوجه سازد که از وابستگى‏ها و تعلقات، رهاتر باشد. و...
چه کسانى رهاتر و آزاده‏تر از اولیاى دین و ائمه معصوم(علیهم‏السلام)؟
گرفتاران و نیازمندان، براى رفع نیازشان این آستان رامى‏شناختند و اگر امامان، توان مالى و امکانات داشتند، هیچ‏سائلى را دست‏خالى برنمى گرداندند. سفره گسترده نعمت و سخاوت‏امام حسن مجتبى(ع)و مهمانخانه او که به روى غریبان و مسافران وتنگدستان باز بود، نشانه‏اى از این ارزش مجسم است. انگشتر بخشى‏امیرمومنان در نماز، شاهد دیگرى است. این که حضرت زهرا(س)لباس‏عروسى خویش را به نیازمند مى‏دهد، دلیل دیگر است. بزرگوارى وبخشندگى و کرم، در امامان به عنوان یک «سجیه‏» بود، نه آنکه‏به صورت موردى و مقطعى، اهل بذل و بخشش باشند. همین بود که‏جانها شیفته این اخلاق والا مى‏شد.
آنان، آنچه را مى‏دادند، نه از دست رفته، بلکه ذخیره‏اى براى‏روز فقر و نیاز مى‏دیدند و بخشندگى را به عنوان اداى حق مالى‏مى‏دانستند که خداوند، به صورت امانت در اختیارشان نهاده بود.
وقتى یک نیازمند، در آستان کرم و بزرگوارى حسین بن‏على(ع)قرار مى‏گیرد و سخاوت او را مى‏ستاید، مى‏سراید و مى‏گوید:
لم یخب الان من رجاک و من حرک من دون بابک الحلقه
(امروز، هرکس که امید به تو بندد و هرکس که در خانه جود وکرم تو را بکوبد، هرگز ناامید و محروم برنخواهد گشت.) اشاره به‏همین خصلت ارزنده است.
به تعبیر فرزدق در مدح امام سجاد(ع):
هرگز «نه‏» نگفت، مگر در تشهدش که اگر تشهد نبود، «نه‏» اوبازهم «آرى‏» بود.
این نیز ستایشى دیگر از دست کریمانه و روح سخاوتمند امامان‏است که بر نهان فرزدق جارى شده و در شعر او تجلى یافته است.
ه: عبادت و بندگى
انسان، هرچه هم قدرت، علم، شهرت و ثروت داشته باشد، بازهم‏«بنده‏» است و صاحبى دارد و سزاوار است که نزد «مولا» ى‏خویش، ادب بندگى و شرط عبودیت را بشناسد و به کار بندد.
امامان، از جهت علم و قدرت و فضایل، در اوج بودند. خداوند،کلید گنجینه‏هاى علم و معادن ثروت را در اختیارشان نهاده بود،کارهاى خدایى مى‏توانستند بکنند. اما هرگز از یاد نبردند که‏«بنده خدا» یند و پیوسته برترین حالات خویش را در بندگى‏مى‏دیدند.
عبادتهاى شگفت على(ع)و زهرا(س)در نیمه شبها، سجده‏هاى طولانى‏امام زین العابدین(ع)، شب ناله‏هاى متهجدانه و قیام و صیام امام‏کاظم(ع)در زندان هارون الرشید و نمونه‏هاى دیگرى که در سیره‏اولیاى خدا فراوان است، گوشه‏اى از تجلى این ارزشها در زندگى‏ائمه است.
کسى که سیره ائمه را مطالعه مى‏کند، عبادت و نیایش و توجه به‏سوى خدا و شب زنده‏دارى و نوافل و مناجات با خدا و تلاوت آیات اورا در لحظاتى که همه چشمها در خواب است، از نقاط مشترک درزندگى همه آنان مى‏یابد. دعاهاى مفصل، سجده‏هاى طولانى، قنوتهاى‏پرمعنى و عظیم، همراه با اشک و آه و ناله و نجوا، در زندگى‏ائمه نقل شده است.
امام محمدباقر(ع)باآن مقام علمى که به تعبیر حضرت رسول(ص)«شکافنده دانشها» بود، از عابدترین افراد زمان خویش بود و آن‏همه اشتغالات علمى و شاگردپرورى و دانش‏گسترى و مرجعیت دینى براى‏امت، تاثیرى در کاهش «بعد عبادى‏» حیات او نداشت و نماز رابه عنوان مهمترین عامل ربط بین خود و خدا، ارج مى‏نهاد. دعاهاى‏ارزشمندى که در سجود و قنوت و پس از نمازها داشته است، در کتب‏حدیثى نقل شده است. حالات روحى و جسمى او در هنگام نماز نیز،شاهدى براین دلبستگى به عبادت است.
درباره حضرت امام باقر(ع)مثل بقیه امامان(علیهم السلام)روایت‏شده است که وقتى به نماز مى‏ایستاد، رنگ مبارکش زرد مى‏شد و ازبیم خدا و خشیت پروردگار، رنگ از چهره‏اش مى‏پرید، چرا که عظمت‏الهى را نیک مى‏شناخت و خود را بنده‏اى نیازمند در آستان‏آفریدگار هستى و بخشنده حیات مى‏دید.
زمامداران حق و پیشوایان الهى، قدرت روحى خویش را پیوسته ازرهگذر اتصال به مبدا قدرتها یعنى ذات پروردگار داشته‏اند و چون‏«بنده‏» بوده‏اند، خداوند هم مقام «ولایت‏» به آنان عطا کرده‏بود.
پیامبر اکرم(ص)نیز چون «بنده‏» بود، «رسالت‏» یافت و ازهمین رو در تشهدهاى نماز، به عبودیت و رسالت او گواهى مى‏دهیم وعبودیت و بندگى را پیش از رسالت و پیامبرى مى‏آوریم. «اشهد ان‏محمدا عبده و رسوله‏پیروان ائمه و اولیاى دین هم مى‏سزد که در عبادت، گام در جاى‏پیشوایان خود بنهند و «امام گونه‏» باشند.

تبلیغات