ائمه(علیهم السلام)تجسم ارزشها(بخش اول)
آرشیو
چکیده
متن
با امامان نور(ع)
مقدمه:
«امامت»، رکن عظیم تشیع و محور وحدت امت و نگهبان جوهره ناب دین و تداوم بخش خط رسالت است.
«امت»، در سایه معرفت و محبت و اطاعت «اولى الامر»، مىبایستشایستگى خود را براى« پیروى» و« شیعه بودن» نشان دهند.
ابعادى از نقش تربیتى و اجتماعى و الگویى امامان معصوم علیهم السلام، در چند قسمت، تقدیم خوانندگان عزیز« کوثر» مىشود، باشد که گامى در جهت« امام شناسى» و تعمیق اندیشهها و باورهاى «تشیع» باشد.
ارزشهایى انسانى وجود دارد، که همه انسانها نسبتبه آنها عشقمىورزند و به آنها گرایش دارند، همچون: خیر، کمال، سعادت، حق،عدالت، اخلاص، فداکارى، و خدمتبه مردم.
این ارزشها از آنجا که والا هستند، تعهد نسبتبه آنها دشواراست. چنان کمیاباند، که گاهى به عنوان ایدههایى ذهنى وآرمانهایى دست نیافتنى مطرح مىشوند. گاهى پنداشته مىشود تاوقتى که انسان، انسان است و داراى شهوتها، تمایلات، هوسها وتمنیات نفسانى، تجسم این ارزشها و تحقق خارجى آنها غیر ممکناست.
اگر این ارزشها صرفا در حد ایدههاى ذهنى باشد، چه بسا سببشورش انسان بر ضد آنها گردد، چرا که مىپندارد پیاده کردن آنهاغیر عملى است و معلوم است که چنین تصورى براى جامعه تا چهاندازه خطرناک است.
راه جلوگیرى از این خطر، زدودن این اندیشه از ذهنها است.
باید مردم باور کنند که این ارزشها «واقعى» هستند، نه«ذهنى» و امکان تجسم و عینیتیافتن آنها نیز وجود دارد.
براى این کار، راهى جز این نیست که مجموعههایى از مردمباشند، تا نسبتبه این ارزشها و تجسم خارجى بخشیدن به آنها درزندگى و روابط، متعهد باشند و در عین حال، بشرى همچون دیگرانباشند. وجود اینگونه افراد که تجسم واقعى ارزشهایند، انگیزه وعامل مهمى است تا مردم را نیز به سوى آنها بکشد.
خداوند نیز، از آنجا که از انسان در برابر این ارزشهابازخواست مىکند، به ناچار براى اتمام حجت هم که شده باشد، بایدچنین افرادى را در قلمرو وجود و میان بندگان خود داشته باشد،که نقش «تطبیق خارجى» و «تجسم عینى» این ارزشهاى متعالىانسانى را به خوبى ایفا کنند.
پیامبران الهى و امامان معصوم به عنوان «حجتهاى خدا»چنیناند و یکى از فلسفههاى وجودى شان همین اتمام حجت است و ازهمین جاست که به امام، «حجت» نیز گفته مىشود.
نقش امامان(علیهم السلام)، مثل نقش پیامبران الهى در زندگىبشرى، تجسم بخشیدن به ارزشهاى خیر و صلاح و خوبى است و آنان کهعلى رغم همه مشکلات اجتماعى و وساوس نفسانى و تسویلات شیطانى درحیات بشرى، «اخلاق خدایى» دارند، «اسوه» و الگوى دیگرانند.
با این مقدمه، اینک به جاست که به چند نمونه از ارزشهایى کهتحقق عینى آنها را در وجود و حیات و سیره رفتارى امامان(علیهمالسلام)مىبینیم، اشاره کنیم.
ارزشهاى متعالى انسانى
حیات ائمه معصوم(علیهم السلام)، جلوهاى از ارزشهاى متعالىانسانى است. به نمونههایى از این تجلى ارزشها در حیاتشان توجهکنید:
الف: حق
همه مردم حقیقت دوست و حق طلبند. این در مرحله درونى انسانهاو سرشت آنان وجود دارد، هرچند در مقام عمل، همه آنان توانایىالتزام به حق و عمل به آن را ندارند، خصوصا اگر با خواستهها ومنافعشان در تعارض باشد.
چه بسا انسانها موضع حق و حرف حق و کار حق را مىشناسند، ولىبه خاطر این که با منافع شخصى آنان برخورد پیدا مىکند، تجاهلکرده و خود را به نفهمى مىزنند، این حق پوشى را در تاریخ گذشتهو حال، در زندگى حاکمان و قدرتمداران مىبینیم. وقتى «حق» باخواستهها و مصالح حکومتشان هماهنگ و موافق نیست، آن را زیر پامىگذارند، یا به دیوار مىکوبند.
اما... علىبن ابىطالب(ع)را بنگرید، حتى خلافت گسترده و عظیماسلامى را، وقتى که همراه با شرایط ناحقى بود(ماجراى شوراى ششنفره پس از عمربن خطاب)، رد کرد و شانس خلافتخود را از دستداد، چرا که ىخواستبرمحور و مدار «حق» ، حکومت و فرمانروایىکند.
ب: مقاومت و فداکارى
ثبات برسرعقیده و استوارى بر مبناى اصول و معیارها و حرکت درراه «حق» ، به هرقیمت که تمام شود، ارزش بسیار بزرگى است کهبسیار کمیاب است. به همین جهت، «تغییر مواضع» و «تبدیلمعیارها» در زندگى سیاسى کاران و مصلحت اندیشان فراوان است.
سازش ناپذیرى برسرحق و آمادگى براى فداکردن مال و فرزندان ویاران و خانواده و زندگى، همه در راه خدا، بسیار دشوار است والبته شاهد صدق انسان در ادعاى دین دارى و شریعت مدارى است. کمنبوده و نیستند انسانهایى که حمایتشان از دین و دم زدنشان ازحق و عدل، تا وقتى بوده و هست که «منافع دنیوى» آنان در سایهاین حمایت و جانبدارى، تامین شود، یا حداقل آسیب نبیند. اماحسین بن على(ع)را بنگرید که در نقش تعهد به ارزشها و مقاومتبرسر اصول و سازش ناپذیرى در راه آرمانهاى دینى تا کجا پیش رفت؟
به گونهاى عمل کرد که نسلهاى متوالى امت اسلامى به وى اقتداکردند و حماسه او را ستودند و از آن «الگو» گرفتند.
امام حسین(ع)با بهاى سنگین و گرانى که در راه این هدفپرداخت، حاضر نشد یک قدم از موضع حق عقب نشینى کند و با حکومتباطل یزید، بسازد و به «زندگى» و «عافیت» و آسایش وامتیازات مادى و اجتماعى روى آورد. آرى... پایدارى درراه حق،تا آخرین دم و تا واپسین توان. اینگونه مقاومت را درحیاتامامان دیگر نیز مىیابیم. نمونهاش زندانى شدن طولانى امامکاظم(ع)و شهادت در حبس هارون، تنها به خاطر آنکه حاضر نبود دستاز مواضع حق بردارد و آستان بوس حکومتباطل شود و از نقش خویشبه عنوان «امام» و «حجت» براى اهل ایمان دستبکشد و کوتاهآید.
ج: اخلاص
یکدستى فکر و عمل و هماهنگى گفتار و کردار و قصد خدا داشتندرکارها، حتى در آنچه به خدمت مردم مربوط شود، جلوهاى از«اخلاص» است. براى خدا بودن و براى خدا زیستن و عمل کردن. چهزیباستخالص بودن براى مردم و هموطنان و خالصانه کوشیدن براىمستضعفان و محرومان و نیازمندان، بدون چشمداشت کمترین مقام واحترام و تشکرى از مردم.
و چه مشکل است تمرین دادن نفس، براین ارزش زیباى انسانى.
امام على(ع)وخانوادهاش، به یتیم و مسکین و اسیر، کمک کردند،تنها براى خدا (نطعمکم لوجه الله)واز آنان که مورد اطعام قرارگرفتند، حتى انتظار تشکر و سپاس هم نداشتند.(لانرید منکم جزاءاو لا شکورا)و آن همه احسانهاى پنهانى و خدمات خالصانه کهامیرالمؤمنین(ع)داشت.
امام سجاد(ع)در دل شب که تاریکى همه جا را فراگرفته و مردمهمه در خواب عمیقى فرو رفته بودند. از خانه بیرون مىآمد، باانبانى از غذا و مشکى آب بردوش، درب خانههاى فقرا و بینوایان وناتوانان را مىزد و در حالى که چهره خود را پوشانده بود تاشناخته نشود، کمکها را مىداد و با شتاب، سراغ خانه دیگر مىرفت.
و... آن بینوا هرچه مىکوشید تا بفهمد که این بزرگ مرد بخشنده وکریم کیست، تا سپاسش گوید، امام مىفرمود: «بندهاى از بندگانخدایم که خواستار مغفرت و رحمت الهىام.»
نیز امام سجاد(ع)پسر عمویى داشت که از روى نادانى، امام رامىآزرد، ولى امام شبانه به طور ناشناس به خانه او کمک و طعاممىرساند. چون امام به شهادت رسید و کمکها و مساعدتهاىناشناسانه او نسبتبه نیازمندان و تهیدستان قطع شد، مردمدانستند آنکه این خدمات را به عهده داشت، جز «او» کسى دیگرنبود.
با توجه به نمونههاى یاد شده از حیات و سیره معصومین،مىبینیم که امامان( علیهم السلام)طلایه داران انسانهایى بودند کهنقش تطبیق عینى و تحقق خارجى این ارزشهاى متعالى و بنیادهاىزیبا را برعهده داشتند. از این رو، الگوى بشریتبالنده و اسوهانسانهاى خوب و حق طلب گشتهاند و به همین خاطر، حجتهاى الهىبرمردم همه روزگاران.
د: بخشندگى
همیشه، دلها اسیر جود و کرم است. بخشندگان و سخاوتمندان نیزدر دلها جاداشته و دارند، چرا که فطرت انسان بر دوست داشتنوجود سخاوت، سرشته شده است.
کسى مىتواند در قله جود بنشیند و دلها و دیدهها را به سوىخویش متوجه سازد که از وابستگىها و تعلقات، رهاتر باشد. و...
چه کسانى رهاتر و آزادهتر از اولیاى دین و ائمه معصوم(علیهمالسلام)؟
گرفتاران و نیازمندان، براى رفع نیازشان این آستان رامىشناختند و اگر امامان، توان مالى و امکانات داشتند، هیچسائلى را دستخالى برنمى گرداندند. سفره گسترده نعمت و سخاوتامام حسن مجتبى(ع)و مهمانخانه او که به روى غریبان و مسافران وتنگدستان باز بود، نشانهاى از این ارزش مجسم است. انگشتر بخشىامیرمومنان در نماز، شاهد دیگرى است. این که حضرت زهرا(س)لباسعروسى خویش را به نیازمند مىدهد، دلیل دیگر است. بزرگوارى وبخشندگى و کرم، در امامان به عنوان یک «سجیه» بود، نه آنکهبه صورت موردى و مقطعى، اهل بذل و بخشش باشند. همین بود کهجانها شیفته این اخلاق والا مىشد.
آنان، آنچه را مىدادند، نه از دست رفته، بلکه ذخیرهاى براىروز فقر و نیاز مىدیدند و بخشندگى را به عنوان اداى حق مالىمىدانستند که خداوند، به صورت امانت در اختیارشان نهاده بود.
وقتى یک نیازمند، در آستان کرم و بزرگوارى حسین بنعلى(ع)قرار مىگیرد و سخاوت او را مىستاید، مىسراید و مىگوید:
لم یخب الان من رجاک و من حرک من دون بابک الحلقه
(امروز، هرکس که امید به تو بندد و هرکس که در خانه جود وکرم تو را بکوبد، هرگز ناامید و محروم برنخواهد گشت.) اشاره بههمین خصلت ارزنده است.
به تعبیر فرزدق در مدح امام سجاد(ع):
هرگز «نه» نگفت، مگر در تشهدش که اگر تشهد نبود، «نه» اوبازهم «آرى» بود.
این نیز ستایشى دیگر از دست کریمانه و روح سخاوتمند اماماناست که بر نهان فرزدق جارى شده و در شعر او تجلى یافته است.
ه: عبادت و بندگى
انسان، هرچه هم قدرت، علم، شهرت و ثروت داشته باشد، بازهم«بنده» است و صاحبى دارد و سزاوار است که نزد «مولا» ىخویش، ادب بندگى و شرط عبودیت را بشناسد و به کار بندد.
امامان، از جهت علم و قدرت و فضایل، در اوج بودند. خداوند،کلید گنجینههاى علم و معادن ثروت را در اختیارشان نهاده بود،کارهاى خدایى مىتوانستند بکنند. اما هرگز از یاد نبردند که«بنده خدا» یند و پیوسته برترین حالات خویش را در بندگىمىدیدند.
عبادتهاى شگفت على(ع)و زهرا(س)در نیمه شبها، سجدههاى طولانىامام زین العابدین(ع)، شب نالههاى متهجدانه و قیام و صیام امامکاظم(ع)در زندان هارون الرشید و نمونههاى دیگرى که در سیرهاولیاى خدا فراوان است، گوشهاى از تجلى این ارزشها در زندگىائمه است.
کسى که سیره ائمه را مطالعه مىکند، عبادت و نیایش و توجه بهسوى خدا و شب زندهدارى و نوافل و مناجات با خدا و تلاوت آیات اورا در لحظاتى که همه چشمها در خواب است، از نقاط مشترک درزندگى همه آنان مىیابد. دعاهاى مفصل، سجدههاى طولانى، قنوتهاىپرمعنى و عظیم، همراه با اشک و آه و ناله و نجوا، در زندگىائمه نقل شده است.
امام محمدباقر(ع)باآن مقام علمى که به تعبیر حضرت رسول(ص)«شکافنده دانشها» بود، از عابدترین افراد زمان خویش بود و آنهمه اشتغالات علمى و شاگردپرورى و دانشگسترى و مرجعیت دینى براىامت، تاثیرى در کاهش «بعد عبادى» حیات او نداشت و نماز رابه عنوان مهمترین عامل ربط بین خود و خدا، ارج مىنهاد. دعاهاىارزشمندى که در سجود و قنوت و پس از نمازها داشته است، در کتبحدیثى نقل شده است. حالات روحى و جسمى او در هنگام نماز نیز،شاهدى براین دلبستگى به عبادت است.
درباره حضرت امام باقر(ع)مثل بقیه امامان(علیهم السلام)روایتشده است که وقتى به نماز مىایستاد، رنگ مبارکش زرد مىشد و ازبیم خدا و خشیت پروردگار، رنگ از چهرهاش مىپرید، چرا که عظمتالهى را نیک مىشناخت و خود را بندهاى نیازمند در آستانآفریدگار هستى و بخشنده حیات مىدید.
زمامداران حق و پیشوایان الهى، قدرت روحى خویش را پیوسته ازرهگذر اتصال به مبدا قدرتها یعنى ذات پروردگار داشتهاند و چون«بنده» بودهاند، خداوند هم مقام «ولایت» به آنان عطا کردهبود.
پیامبر اکرم(ص)نیز چون «بنده» بود، «رسالت» یافت و ازهمین رو در تشهدهاى نماز، به عبودیت و رسالت او گواهى مىدهیم وعبودیت و بندگى را پیش از رسالت و پیامبرى مىآوریم. «اشهد انمحمدا عبده و رسولهپیروان ائمه و اولیاى دین هم مىسزد که در عبادت، گام در جاىپیشوایان خود بنهند و «امام گونه» باشند.
مقدمه:
«امامت»، رکن عظیم تشیع و محور وحدت امت و نگهبان جوهره ناب دین و تداوم بخش خط رسالت است.
«امت»، در سایه معرفت و محبت و اطاعت «اولى الامر»، مىبایستشایستگى خود را براى« پیروى» و« شیعه بودن» نشان دهند.
ابعادى از نقش تربیتى و اجتماعى و الگویى امامان معصوم علیهم السلام، در چند قسمت، تقدیم خوانندگان عزیز« کوثر» مىشود، باشد که گامى در جهت« امام شناسى» و تعمیق اندیشهها و باورهاى «تشیع» باشد.
ارزشهایى انسانى وجود دارد، که همه انسانها نسبتبه آنها عشقمىورزند و به آنها گرایش دارند، همچون: خیر، کمال، سعادت، حق،عدالت، اخلاص، فداکارى، و خدمتبه مردم.
این ارزشها از آنجا که والا هستند، تعهد نسبتبه آنها دشواراست. چنان کمیاباند، که گاهى به عنوان ایدههایى ذهنى وآرمانهایى دست نیافتنى مطرح مىشوند. گاهى پنداشته مىشود تاوقتى که انسان، انسان است و داراى شهوتها، تمایلات، هوسها وتمنیات نفسانى، تجسم این ارزشها و تحقق خارجى آنها غیر ممکناست.
اگر این ارزشها صرفا در حد ایدههاى ذهنى باشد، چه بسا سببشورش انسان بر ضد آنها گردد، چرا که مىپندارد پیاده کردن آنهاغیر عملى است و معلوم است که چنین تصورى براى جامعه تا چهاندازه خطرناک است.
راه جلوگیرى از این خطر، زدودن این اندیشه از ذهنها است.
باید مردم باور کنند که این ارزشها «واقعى» هستند، نه«ذهنى» و امکان تجسم و عینیتیافتن آنها نیز وجود دارد.
براى این کار، راهى جز این نیست که مجموعههایى از مردمباشند، تا نسبتبه این ارزشها و تجسم خارجى بخشیدن به آنها درزندگى و روابط، متعهد باشند و در عین حال، بشرى همچون دیگرانباشند. وجود اینگونه افراد که تجسم واقعى ارزشهایند، انگیزه وعامل مهمى است تا مردم را نیز به سوى آنها بکشد.
خداوند نیز، از آنجا که از انسان در برابر این ارزشهابازخواست مىکند، به ناچار براى اتمام حجت هم که شده باشد، بایدچنین افرادى را در قلمرو وجود و میان بندگان خود داشته باشد،که نقش «تطبیق خارجى» و «تجسم عینى» این ارزشهاى متعالىانسانى را به خوبى ایفا کنند.
پیامبران الهى و امامان معصوم به عنوان «حجتهاى خدا»چنیناند و یکى از فلسفههاى وجودى شان همین اتمام حجت است و ازهمین جاست که به امام، «حجت» نیز گفته مىشود.
نقش امامان(علیهم السلام)، مثل نقش پیامبران الهى در زندگىبشرى، تجسم بخشیدن به ارزشهاى خیر و صلاح و خوبى است و آنان کهعلى رغم همه مشکلات اجتماعى و وساوس نفسانى و تسویلات شیطانى درحیات بشرى، «اخلاق خدایى» دارند، «اسوه» و الگوى دیگرانند.
با این مقدمه، اینک به جاست که به چند نمونه از ارزشهایى کهتحقق عینى آنها را در وجود و حیات و سیره رفتارى امامان(علیهمالسلام)مىبینیم، اشاره کنیم.
ارزشهاى متعالى انسانى
حیات ائمه معصوم(علیهم السلام)، جلوهاى از ارزشهاى متعالىانسانى است. به نمونههایى از این تجلى ارزشها در حیاتشان توجهکنید:
الف: حق
همه مردم حقیقت دوست و حق طلبند. این در مرحله درونى انسانهاو سرشت آنان وجود دارد، هرچند در مقام عمل، همه آنان توانایىالتزام به حق و عمل به آن را ندارند، خصوصا اگر با خواستهها ومنافعشان در تعارض باشد.
چه بسا انسانها موضع حق و حرف حق و کار حق را مىشناسند، ولىبه خاطر این که با منافع شخصى آنان برخورد پیدا مىکند، تجاهلکرده و خود را به نفهمى مىزنند، این حق پوشى را در تاریخ گذشتهو حال، در زندگى حاکمان و قدرتمداران مىبینیم. وقتى «حق» باخواستهها و مصالح حکومتشان هماهنگ و موافق نیست، آن را زیر پامىگذارند، یا به دیوار مىکوبند.
اما... علىبن ابىطالب(ع)را بنگرید، حتى خلافت گسترده و عظیماسلامى را، وقتى که همراه با شرایط ناحقى بود(ماجراى شوراى ششنفره پس از عمربن خطاب)، رد کرد و شانس خلافتخود را از دستداد، چرا که ىخواستبرمحور و مدار «حق» ، حکومت و فرمانروایىکند.
ب: مقاومت و فداکارى
ثبات برسرعقیده و استوارى بر مبناى اصول و معیارها و حرکت درراه «حق» ، به هرقیمت که تمام شود، ارزش بسیار بزرگى است کهبسیار کمیاب است. به همین جهت، «تغییر مواضع» و «تبدیلمعیارها» در زندگى سیاسى کاران و مصلحت اندیشان فراوان است.
سازش ناپذیرى برسرحق و آمادگى براى فداکردن مال و فرزندان ویاران و خانواده و زندگى، همه در راه خدا، بسیار دشوار است والبته شاهد صدق انسان در ادعاى دین دارى و شریعت مدارى است. کمنبوده و نیستند انسانهایى که حمایتشان از دین و دم زدنشان ازحق و عدل، تا وقتى بوده و هست که «منافع دنیوى» آنان در سایهاین حمایت و جانبدارى، تامین شود، یا حداقل آسیب نبیند. اماحسین بن على(ع)را بنگرید که در نقش تعهد به ارزشها و مقاومتبرسر اصول و سازش ناپذیرى در راه آرمانهاى دینى تا کجا پیش رفت؟
به گونهاى عمل کرد که نسلهاى متوالى امت اسلامى به وى اقتداکردند و حماسه او را ستودند و از آن «الگو» گرفتند.
امام حسین(ع)با بهاى سنگین و گرانى که در راه این هدفپرداخت، حاضر نشد یک قدم از موضع حق عقب نشینى کند و با حکومتباطل یزید، بسازد و به «زندگى» و «عافیت» و آسایش وامتیازات مادى و اجتماعى روى آورد. آرى... پایدارى درراه حق،تا آخرین دم و تا واپسین توان. اینگونه مقاومت را درحیاتامامان دیگر نیز مىیابیم. نمونهاش زندانى شدن طولانى امامکاظم(ع)و شهادت در حبس هارون، تنها به خاطر آنکه حاضر نبود دستاز مواضع حق بردارد و آستان بوس حکومتباطل شود و از نقش خویشبه عنوان «امام» و «حجت» براى اهل ایمان دستبکشد و کوتاهآید.
ج: اخلاص
یکدستى فکر و عمل و هماهنگى گفتار و کردار و قصد خدا داشتندرکارها، حتى در آنچه به خدمت مردم مربوط شود، جلوهاى از«اخلاص» است. براى خدا بودن و براى خدا زیستن و عمل کردن. چهزیباستخالص بودن براى مردم و هموطنان و خالصانه کوشیدن براىمستضعفان و محرومان و نیازمندان، بدون چشمداشت کمترین مقام واحترام و تشکرى از مردم.
و چه مشکل است تمرین دادن نفس، براین ارزش زیباى انسانى.
امام على(ع)وخانوادهاش، به یتیم و مسکین و اسیر، کمک کردند،تنها براى خدا (نطعمکم لوجه الله)واز آنان که مورد اطعام قرارگرفتند، حتى انتظار تشکر و سپاس هم نداشتند.(لانرید منکم جزاءاو لا شکورا)و آن همه احسانهاى پنهانى و خدمات خالصانه کهامیرالمؤمنین(ع)داشت.
امام سجاد(ع)در دل شب که تاریکى همه جا را فراگرفته و مردمهمه در خواب عمیقى فرو رفته بودند. از خانه بیرون مىآمد، باانبانى از غذا و مشکى آب بردوش، درب خانههاى فقرا و بینوایان وناتوانان را مىزد و در حالى که چهره خود را پوشانده بود تاشناخته نشود، کمکها را مىداد و با شتاب، سراغ خانه دیگر مىرفت.
و... آن بینوا هرچه مىکوشید تا بفهمد که این بزرگ مرد بخشنده وکریم کیست، تا سپاسش گوید، امام مىفرمود: «بندهاى از بندگانخدایم که خواستار مغفرت و رحمت الهىام.»
نیز امام سجاد(ع)پسر عمویى داشت که از روى نادانى، امام رامىآزرد، ولى امام شبانه به طور ناشناس به خانه او کمک و طعاممىرساند. چون امام به شهادت رسید و کمکها و مساعدتهاىناشناسانه او نسبتبه نیازمندان و تهیدستان قطع شد، مردمدانستند آنکه این خدمات را به عهده داشت، جز «او» کسى دیگرنبود.
با توجه به نمونههاى یاد شده از حیات و سیره معصومین،مىبینیم که امامان( علیهم السلام)طلایه داران انسانهایى بودند کهنقش تطبیق عینى و تحقق خارجى این ارزشهاى متعالى و بنیادهاىزیبا را برعهده داشتند. از این رو، الگوى بشریتبالنده و اسوهانسانهاى خوب و حق طلب گشتهاند و به همین خاطر، حجتهاى الهىبرمردم همه روزگاران.
د: بخشندگى
همیشه، دلها اسیر جود و کرم است. بخشندگان و سخاوتمندان نیزدر دلها جاداشته و دارند، چرا که فطرت انسان بر دوست داشتنوجود سخاوت، سرشته شده است.
کسى مىتواند در قله جود بنشیند و دلها و دیدهها را به سوىخویش متوجه سازد که از وابستگىها و تعلقات، رهاتر باشد. و...
چه کسانى رهاتر و آزادهتر از اولیاى دین و ائمه معصوم(علیهمالسلام)؟
گرفتاران و نیازمندان، براى رفع نیازشان این آستان رامىشناختند و اگر امامان، توان مالى و امکانات داشتند، هیچسائلى را دستخالى برنمى گرداندند. سفره گسترده نعمت و سخاوتامام حسن مجتبى(ع)و مهمانخانه او که به روى غریبان و مسافران وتنگدستان باز بود، نشانهاى از این ارزش مجسم است. انگشتر بخشىامیرمومنان در نماز، شاهد دیگرى است. این که حضرت زهرا(س)لباسعروسى خویش را به نیازمند مىدهد، دلیل دیگر است. بزرگوارى وبخشندگى و کرم، در امامان به عنوان یک «سجیه» بود، نه آنکهبه صورت موردى و مقطعى، اهل بذل و بخشش باشند. همین بود کهجانها شیفته این اخلاق والا مىشد.
آنان، آنچه را مىدادند، نه از دست رفته، بلکه ذخیرهاى براىروز فقر و نیاز مىدیدند و بخشندگى را به عنوان اداى حق مالىمىدانستند که خداوند، به صورت امانت در اختیارشان نهاده بود.
وقتى یک نیازمند، در آستان کرم و بزرگوارى حسین بنعلى(ع)قرار مىگیرد و سخاوت او را مىستاید، مىسراید و مىگوید:
لم یخب الان من رجاک و من حرک من دون بابک الحلقه
(امروز، هرکس که امید به تو بندد و هرکس که در خانه جود وکرم تو را بکوبد، هرگز ناامید و محروم برنخواهد گشت.) اشاره بههمین خصلت ارزنده است.
به تعبیر فرزدق در مدح امام سجاد(ع):
هرگز «نه» نگفت، مگر در تشهدش که اگر تشهد نبود، «نه» اوبازهم «آرى» بود.
این نیز ستایشى دیگر از دست کریمانه و روح سخاوتمند اماماناست که بر نهان فرزدق جارى شده و در شعر او تجلى یافته است.
ه: عبادت و بندگى
انسان، هرچه هم قدرت، علم، شهرت و ثروت داشته باشد، بازهم«بنده» است و صاحبى دارد و سزاوار است که نزد «مولا» ىخویش، ادب بندگى و شرط عبودیت را بشناسد و به کار بندد.
امامان، از جهت علم و قدرت و فضایل، در اوج بودند. خداوند،کلید گنجینههاى علم و معادن ثروت را در اختیارشان نهاده بود،کارهاى خدایى مىتوانستند بکنند. اما هرگز از یاد نبردند که«بنده خدا» یند و پیوسته برترین حالات خویش را در بندگىمىدیدند.
عبادتهاى شگفت على(ع)و زهرا(س)در نیمه شبها، سجدههاى طولانىامام زین العابدین(ع)، شب نالههاى متهجدانه و قیام و صیام امامکاظم(ع)در زندان هارون الرشید و نمونههاى دیگرى که در سیرهاولیاى خدا فراوان است، گوشهاى از تجلى این ارزشها در زندگىائمه است.
کسى که سیره ائمه را مطالعه مىکند، عبادت و نیایش و توجه بهسوى خدا و شب زندهدارى و نوافل و مناجات با خدا و تلاوت آیات اورا در لحظاتى که همه چشمها در خواب است، از نقاط مشترک درزندگى همه آنان مىیابد. دعاهاى مفصل، سجدههاى طولانى، قنوتهاىپرمعنى و عظیم، همراه با اشک و آه و ناله و نجوا، در زندگىائمه نقل شده است.
امام محمدباقر(ع)باآن مقام علمى که به تعبیر حضرت رسول(ص)«شکافنده دانشها» بود، از عابدترین افراد زمان خویش بود و آنهمه اشتغالات علمى و شاگردپرورى و دانشگسترى و مرجعیت دینى براىامت، تاثیرى در کاهش «بعد عبادى» حیات او نداشت و نماز رابه عنوان مهمترین عامل ربط بین خود و خدا، ارج مىنهاد. دعاهاىارزشمندى که در سجود و قنوت و پس از نمازها داشته است، در کتبحدیثى نقل شده است. حالات روحى و جسمى او در هنگام نماز نیز،شاهدى براین دلبستگى به عبادت است.
درباره حضرت امام باقر(ع)مثل بقیه امامان(علیهم السلام)روایتشده است که وقتى به نماز مىایستاد، رنگ مبارکش زرد مىشد و ازبیم خدا و خشیت پروردگار، رنگ از چهرهاش مىپرید، چرا که عظمتالهى را نیک مىشناخت و خود را بندهاى نیازمند در آستانآفریدگار هستى و بخشنده حیات مىدید.
زمامداران حق و پیشوایان الهى، قدرت روحى خویش را پیوسته ازرهگذر اتصال به مبدا قدرتها یعنى ذات پروردگار داشتهاند و چون«بنده» بودهاند، خداوند هم مقام «ولایت» به آنان عطا کردهبود.
پیامبر اکرم(ص)نیز چون «بنده» بود، «رسالت» یافت و ازهمین رو در تشهدهاى نماز، به عبودیت و رسالت او گواهى مىدهیم وعبودیت و بندگى را پیش از رسالت و پیامبرى مىآوریم. «اشهد انمحمدا عبده و رسولهپیروان ائمه و اولیاى دین هم مىسزد که در عبادت، گام در جاىپیشوایان خود بنهند و «امام گونه» باشند.