سفر امیرالمومنین(ع) (1)
آرشیو
چکیده
متن
در اواخر سال نهم هجرت، رسول خدا(ص)تازه از جنگ تبوک بازگشتهبود که فرشته وحى نازل شد و آیات آغازین سوره برائت را فرودآورد در شماره این آیات اختلاف شده است و گروهى آن را 40 آیهآغازین سوره توبه دانستهاند این آیات از نظر محتوا بىسابقهمىنمود; زیرا تاکنون سیره پیامبر(ص)، به ویژه در برابر مشرکان(غیر اهل کتاب)، چنان بود که تا کسى نبرد آغاز نمىکرد دستبهشمشیر نمىبرد; ولى این آیات اعلامیهاى صریح و قاطع برائت و طردشرک و مشرکان و نبرد با آنها بود. براساس این آیات، مسلمانانحق داشتند در هرکجاى سرزمینهاى اسلامى مشرکى یافتند، نابودسازند.
نزول این آیات نه تنها براى مشرکان هشدارى مرگبار بود بلکهحتى مسلمانان معمولى را نیز با تعجب و حیرت رو به رو ساخت; بهویژه وقتى پیامبر(ص)فرمود: خداوند چنان دستور داده است اینآیات در مراسم حجبراى مشرکان خوانده شود و به آنها اعلام گرددچنانچه پیمانى با رسول خدا بستهاند تا پایان پیمان و اگر پیماننبستهاند تا 4 ماه فرصت دارند اسلام آورند،یا از سرزمینهاىاسلامى بیرون روند یا آماده نبرد شوند.
علل و زمینههاى این دستور
افزون بر نزول وحى که تنها پاسخ درست در پرسش از علت اینفرمان است. مورخان عوامل زیر را نیز در شمار علل گنجاندهاند:
1- لزوم پاکسازى جامعه اسلامى از عقاید بىپایه مشرکان وخرافات جاهلى
حدود بیستسال از آغاز رسالت نبوى مىگذشت. در این مدت مبانىدین کامل و حق به گوش همگان رسیده و حقانیت آن براى همه اثباتشده بود و دیگر کسى جز لجاجت و عناد دلیلى بر شرک و کفر نداشت.
و از طرف دیگر، سالهاى آخر عمر پیامبر(ص)نزدیک مىشد و لزومایجاد جامعه منسجم دینى و فضاى سالم جهت اجراى تعالیم اسلامى بهروشنى احساس مىشد.
2- ضرورتپاکسازىمراسمحجومکهازشرک
مکه در سال هشتم ه’ .ق فتح شده بود; اما هنوز مشرکان آزادانهبه آنجا رفت و آمد مىکردند. شرط اجراى حج ابراهیمى پاکسازى مکهاز رسوم باطل مشرکان در ایام حجبود که گاه مفاسد بسیار بزرگاخلاقى و اجتماعى به دنبال داشت.
3- غیر قابل اعتماد بودن مشرکان
پس از فتح مکه، اغلب قبایل مشرک اطراف مکه با مسلمانانمعاهده عدم تعرض بستند; ولى در کمتر از یک سال در موارد متعددىنقض عهد کردند و غیر قابل اعتماد بودن خود را نشان دادند.
مقدمات اجراى دستور وحى
مضمون آیات برائت اعلام نبرد بود، اما ابتدا باید به مشرکانابلاغ مىگردید. طبق این آیات، آنها چهار ماه فرصت داشتندتاتکلیف خود را روشن کنند. نمایندگان و افرادى از قبایل عربکه در جزیرهالعرب پراکنده بودند. در موسم حجبه مکهمىشتافتند. بنابراین، بهترین و مناسبترین زمان ابلاغ وحى ایامحجسال نهم هجرى بود.
دراین موقعیت، رسول خدا(ص)نامهاى را مشتمل بر وعده عذاب الهىبراى مشرکان نوشت و در پایان آن آیات سوره برائت را نگاشت تابر آنها خوانده شود. آنگاه اصحاب را فراخواند و نامه را برآنها عرضه کرد. با آنکه رسول خدا(ص)از آنها در خواست کرد، هیچکس زیر بار نرفت و همه را ترس و وحشت فراگرفت; زیرا پذیرش اینمسوولیت جز رفتن میان قریش تازه مسلمان و مشرکان لجوج و خواندنشدیدترین احکام اسلامى برضد آنها، معنایى نداشت. بعد ازعدمآمادگى داوطلبانه اصحاب، رسول خدا(ص)ابوبکر را فرمان داد. براىاجراى حکم الهى سمت مکه رهسپار شود. ابوبکر که در برابر امرنبوى جرات مخالفت نداشت. آماده رفتن شد. براى این کهماموریتخود را سبکتر و راحتتر کند، وقتخروج سیصد تن را باخود همراه ساخت.
دستور وحى یا نامه پیامبر
نامه پیامبر علاوه بر تلاوت آیات برائت، چهار اصل مهم داشت:
1- بت پرستان حق ورود به خانه خدا ندارند.
2- طواف با پیکر برهنه ممنوع است.
3- هیچ بت پرستى و مشرکى حق شرکت در مراسم حج را ندارد.
4- هر مشرکى که با پیامبر(ص)پیمان بسته تا پایان آن ودیگران تنها تا چهارماه فرصت دارند مسلمان شوند یا آماده نبردگردند.
ماموریت جدید فرشته وحى
ابوبکر با گروه همراهش از مدینه خارج شد و دست کم یک شبانهروز راه پیمود که فرشته وحى نازل شد و چنان پیام آورد این کهماموریت را جز تو یا مردى از خاندانت کسى انجام ندهد.
رسول خدا(ص)على(ع)را طلبید و شترخاص خود را به او داد تاشتابان خود را به ابوبکر رسانده نامه را از او بگیرد وماموریت را به انجام رساند. حضرت فرمود: ابوبکر مىتواند باشما بیاید یا بازگردد.
على(ع)گفت: اى نبىخدا! من سخنور نیستم؟
رسول خدا(ص)فرمود: بروکه خداوند زبانت، ثابت و محکم و دلت رااستوار و هدایتخواهد کرد. آنگاه دست مبارکش را بر زبان حضرتگذاشت و بردهانش کشید و فرمود: برو و برائت را بر مردم بخوان.
على(ع)شتابان عازم ماموریتشد.
او در ذوالحلیفه(میانه راه مکه و مدینه)، جحفه یاضجنان(نزدیک مکه)خود را به قافله ابوبکر رساند. ابنعباسمىگوید: ابوبکر ناگهان از دور صداى شتر پیامبر(ص)را شنید;نگران شد و پنداشت رسول خدا(ص)مىآید; ولى با تعجب دیدعلى(ع)است.
حس کرد خبر مهمى باید باشد، پرسید: اباالحسن! آیا براىهمراهىام آمدهاى؟
حضرت پاسخ داد: رسول خدا(ص)فرمان داد من مامور ابلاغ شوم وتو را نیز مخیر ساختبازگردى یا با من بیایى.
امیرمومنان(ع)نامه را گرفت و مسیر را ادامه داد. ابوبکر کهبه سبب روابط پنهانى با قریش در نهان از این عزل خرسند بود.
به ظاهر متعجبانه نزد پیامبر(ص) باز گشت تا علت را از زبان وىبشنود.
امیرمومنان(ع)در مکه
حضرت على(ع)با همراهان وارد مکه شد. او خود مىفرماید: واردمکهاى شدم که همه سابقهام را مىدانستند; کسانى که اگر قدرتمىیافتند حتى به بهاى نابودى خود، ثروت و خانوادهشان نابودممىساختند.
براساس گفتار مورخان، حضرت تا دهم ذى حجه، روز عید قربان، در«منا» دست نگه داشت; زیرا در آن سالها حاجیان تنها در ایننقطه متمرکز مىشدند. علامه مجلسى(ره) چنین نقل مىکند:
«چون حضرت وارد مکه شد، شمشیر کشید و با شجاعت و صلابت علوىو خشم الهى، فرمود: به خدا سوگند، هرکس برهنه طواف کند، باشمشیر من رو به رو خواهد شد. آنان که لباس نامناسب داشتند،هراسناک شده، لبهاسهایشان را پوشیدند و با لباس طواف کردند.
بدین ترتیب، اطراف کعبه از مناظر زشت و صحنههاى منحط پاکسازىشد. امام(ع)روز عید قربان کنار جمره عقبه ایستاد و در حالى کهشمشیر کشیده بود، با صلابت و قاطعیت، نامه پیامبر(ص)و آیاتبرائت را خواند.
حضرت على(ع)واکنش مردم را چنین وصف مىکند: پس رسالتپیامبر(ص)را انجام دادم و برآنها نامه پیامبر(ص)را خواندم درحالى که یک یک آنها تهدیدم مىکردند، وعده جنگ مىدادند، خشم خودرا به من مىنمایاندند و آشکارا به دشمنى و کینهورزى با منمىپرداختند...
طبرسى در مجمع البیان مىگوید:
امیرمومنان(ع)مىفرمود: چون این آیه(ان الله بریى منالمشرکین)را برمشرکان خواندم مشرکان آشکارا گفتند: ماهم از عهدتو و پسرعمویتبرائت مىجوییم. گروهى گفتند: اگر عهد و سوگندمیان ما و پسرعمویت نبود، از تو شروع مىکردیم و نابودتمىساختیم.
امیرمومنان(ع)پاسخ داد: اگر رسول خدا(ص)نفرموده بود تا واجبنشده حادثهاى پیش نیاورم، یک لحظه شما را زنده نمىگذاشتم.
على(ع)در روز عید قربان و ایام تشریق(سه روز بعد از روز عیدقربان)به ابلاغ دستور خداوند پرداخت و آن را به گوش نمایندگانتمام قبایل رساند.
آن حضرت پس از به جاى آوردن مراسم حج و ابلاغ فرمان خداوند،به مدینه بازگشت. رسول خدا(ص)به استقبالش شتافت، باشادمانى اورا در آغوش کشیده و این موفقیت را به وى تبریک گفت.
آثار و برکات این سفر
اعراب حجاز در آن عصر دو دسته بودند: شهرنشینان و بیاباننشینان کوچ رو. اسلام تا سال نهم به دو شهر مکه و مدینه و بعضىقبایل اطراف آنها محدود بود. بنابراین، قسمت عمدهاى از اعرابآن روز هنوز بیابان نشین بودند.
از سوى دیگر، نگاه همه قبایل به مکه و قبیله قریش بود.
اعلامیه برائت رسول خدا(ص)و شمشیر کشیده و بیان رسا و قاطععلى(ع)آنها را سختبع وحشت افکند و همگى کوشیدند با بهرهگیرىاز فرصت چهارماهه و پذیرش اسلام خود را نجات دهند. بدین ترتیب،سیل نمایندگان قبایل گوناگون سمت مدینه سرازیر شدند و نیمهآغازین سال دهم هجرى، سال آمدن گروههاى نمایندگى(عامالوفود)شهرت یافت. ابن سعد در کتاب طبقات خود خصوصیات حدود 72گروه نمایندگى و شرح حال مذاکرات بعضى از آنها را ذکر کردهاست.
پس از سال نهم، در ایام حجهالوداع سراسر جزیرهالعرب(حجاز)اسلام آورد و بعضى از مناطق اطراف حجاز مانندیمن، بحرین و یمامه نیز به تدریجشاهد گسترش اسلام بود.
در پى این تحول بزرگ، زمینه براى مراسم حج ابراهیمى فراهم شدو رسول خدا(ص) در حجهالوداع مناسک حج را عملا به مردم تعلیمداد. بدین ترتیب، بازوى پرتوان پیامبر(ص)یعنى على(ع)با تبلیغىرسا و همراه با انذار و تهدید، اسلام را وارد مرحلهاى سرشار ازعظمتساخت.
نزول این آیات نه تنها براى مشرکان هشدارى مرگبار بود بلکهحتى مسلمانان معمولى را نیز با تعجب و حیرت رو به رو ساخت; بهویژه وقتى پیامبر(ص)فرمود: خداوند چنان دستور داده است اینآیات در مراسم حجبراى مشرکان خوانده شود و به آنها اعلام گرددچنانچه پیمانى با رسول خدا بستهاند تا پایان پیمان و اگر پیماننبستهاند تا 4 ماه فرصت دارند اسلام آورند،یا از سرزمینهاىاسلامى بیرون روند یا آماده نبرد شوند.
علل و زمینههاى این دستور
افزون بر نزول وحى که تنها پاسخ درست در پرسش از علت اینفرمان است. مورخان عوامل زیر را نیز در شمار علل گنجاندهاند:
1- لزوم پاکسازى جامعه اسلامى از عقاید بىپایه مشرکان وخرافات جاهلى
حدود بیستسال از آغاز رسالت نبوى مىگذشت. در این مدت مبانىدین کامل و حق به گوش همگان رسیده و حقانیت آن براى همه اثباتشده بود و دیگر کسى جز لجاجت و عناد دلیلى بر شرک و کفر نداشت.
و از طرف دیگر، سالهاى آخر عمر پیامبر(ص)نزدیک مىشد و لزومایجاد جامعه منسجم دینى و فضاى سالم جهت اجراى تعالیم اسلامى بهروشنى احساس مىشد.
2- ضرورتپاکسازىمراسمحجومکهازشرک
مکه در سال هشتم ه’ .ق فتح شده بود; اما هنوز مشرکان آزادانهبه آنجا رفت و آمد مىکردند. شرط اجراى حج ابراهیمى پاکسازى مکهاز رسوم باطل مشرکان در ایام حجبود که گاه مفاسد بسیار بزرگاخلاقى و اجتماعى به دنبال داشت.
3- غیر قابل اعتماد بودن مشرکان
پس از فتح مکه، اغلب قبایل مشرک اطراف مکه با مسلمانانمعاهده عدم تعرض بستند; ولى در کمتر از یک سال در موارد متعددىنقض عهد کردند و غیر قابل اعتماد بودن خود را نشان دادند.
مقدمات اجراى دستور وحى
مضمون آیات برائت اعلام نبرد بود، اما ابتدا باید به مشرکانابلاغ مىگردید. طبق این آیات، آنها چهار ماه فرصت داشتندتاتکلیف خود را روشن کنند. نمایندگان و افرادى از قبایل عربکه در جزیرهالعرب پراکنده بودند. در موسم حجبه مکهمىشتافتند. بنابراین، بهترین و مناسبترین زمان ابلاغ وحى ایامحجسال نهم هجرى بود.
دراین موقعیت، رسول خدا(ص)نامهاى را مشتمل بر وعده عذاب الهىبراى مشرکان نوشت و در پایان آن آیات سوره برائت را نگاشت تابر آنها خوانده شود. آنگاه اصحاب را فراخواند و نامه را برآنها عرضه کرد. با آنکه رسول خدا(ص)از آنها در خواست کرد، هیچکس زیر بار نرفت و همه را ترس و وحشت فراگرفت; زیرا پذیرش اینمسوولیت جز رفتن میان قریش تازه مسلمان و مشرکان لجوج و خواندنشدیدترین احکام اسلامى برضد آنها، معنایى نداشت. بعد ازعدمآمادگى داوطلبانه اصحاب، رسول خدا(ص)ابوبکر را فرمان داد. براىاجراى حکم الهى سمت مکه رهسپار شود. ابوبکر که در برابر امرنبوى جرات مخالفت نداشت. آماده رفتن شد. براى این کهماموریتخود را سبکتر و راحتتر کند، وقتخروج سیصد تن را باخود همراه ساخت.
دستور وحى یا نامه پیامبر
نامه پیامبر علاوه بر تلاوت آیات برائت، چهار اصل مهم داشت:
1- بت پرستان حق ورود به خانه خدا ندارند.
2- طواف با پیکر برهنه ممنوع است.
3- هیچ بت پرستى و مشرکى حق شرکت در مراسم حج را ندارد.
4- هر مشرکى که با پیامبر(ص)پیمان بسته تا پایان آن ودیگران تنها تا چهارماه فرصت دارند مسلمان شوند یا آماده نبردگردند.
ماموریت جدید فرشته وحى
ابوبکر با گروه همراهش از مدینه خارج شد و دست کم یک شبانهروز راه پیمود که فرشته وحى نازل شد و چنان پیام آورد این کهماموریت را جز تو یا مردى از خاندانت کسى انجام ندهد.
رسول خدا(ص)على(ع)را طلبید و شترخاص خود را به او داد تاشتابان خود را به ابوبکر رسانده نامه را از او بگیرد وماموریت را به انجام رساند. حضرت فرمود: ابوبکر مىتواند باشما بیاید یا بازگردد.
على(ع)گفت: اى نبىخدا! من سخنور نیستم؟
رسول خدا(ص)فرمود: بروکه خداوند زبانت، ثابت و محکم و دلت رااستوار و هدایتخواهد کرد. آنگاه دست مبارکش را بر زبان حضرتگذاشت و بردهانش کشید و فرمود: برو و برائت را بر مردم بخوان.
على(ع)شتابان عازم ماموریتشد.
او در ذوالحلیفه(میانه راه مکه و مدینه)، جحفه یاضجنان(نزدیک مکه)خود را به قافله ابوبکر رساند. ابنعباسمىگوید: ابوبکر ناگهان از دور صداى شتر پیامبر(ص)را شنید;نگران شد و پنداشت رسول خدا(ص)مىآید; ولى با تعجب دیدعلى(ع)است.
حس کرد خبر مهمى باید باشد، پرسید: اباالحسن! آیا براىهمراهىام آمدهاى؟
حضرت پاسخ داد: رسول خدا(ص)فرمان داد من مامور ابلاغ شوم وتو را نیز مخیر ساختبازگردى یا با من بیایى.
امیرمومنان(ع)نامه را گرفت و مسیر را ادامه داد. ابوبکر کهبه سبب روابط پنهانى با قریش در نهان از این عزل خرسند بود.
به ظاهر متعجبانه نزد پیامبر(ص) باز گشت تا علت را از زبان وىبشنود.
امیرمومنان(ع)در مکه
حضرت على(ع)با همراهان وارد مکه شد. او خود مىفرماید: واردمکهاى شدم که همه سابقهام را مىدانستند; کسانى که اگر قدرتمىیافتند حتى به بهاى نابودى خود، ثروت و خانوادهشان نابودممىساختند.
براساس گفتار مورخان، حضرت تا دهم ذى حجه، روز عید قربان، در«منا» دست نگه داشت; زیرا در آن سالها حاجیان تنها در ایننقطه متمرکز مىشدند. علامه مجلسى(ره) چنین نقل مىکند:
«چون حضرت وارد مکه شد، شمشیر کشید و با شجاعت و صلابت علوىو خشم الهى، فرمود: به خدا سوگند، هرکس برهنه طواف کند، باشمشیر من رو به رو خواهد شد. آنان که لباس نامناسب داشتند،هراسناک شده، لبهاسهایشان را پوشیدند و با لباس طواف کردند.
بدین ترتیب، اطراف کعبه از مناظر زشت و صحنههاى منحط پاکسازىشد. امام(ع)روز عید قربان کنار جمره عقبه ایستاد و در حالى کهشمشیر کشیده بود، با صلابت و قاطعیت، نامه پیامبر(ص)و آیاتبرائت را خواند.
حضرت على(ع)واکنش مردم را چنین وصف مىکند: پس رسالتپیامبر(ص)را انجام دادم و برآنها نامه پیامبر(ص)را خواندم درحالى که یک یک آنها تهدیدم مىکردند، وعده جنگ مىدادند، خشم خودرا به من مىنمایاندند و آشکارا به دشمنى و کینهورزى با منمىپرداختند...
طبرسى در مجمع البیان مىگوید:
امیرمومنان(ع)مىفرمود: چون این آیه(ان الله بریى منالمشرکین)را برمشرکان خواندم مشرکان آشکارا گفتند: ماهم از عهدتو و پسرعمویتبرائت مىجوییم. گروهى گفتند: اگر عهد و سوگندمیان ما و پسرعمویت نبود، از تو شروع مىکردیم و نابودتمىساختیم.
امیرمومنان(ع)پاسخ داد: اگر رسول خدا(ص)نفرموده بود تا واجبنشده حادثهاى پیش نیاورم، یک لحظه شما را زنده نمىگذاشتم.
على(ع)در روز عید قربان و ایام تشریق(سه روز بعد از روز عیدقربان)به ابلاغ دستور خداوند پرداخت و آن را به گوش نمایندگانتمام قبایل رساند.
آن حضرت پس از به جاى آوردن مراسم حج و ابلاغ فرمان خداوند،به مدینه بازگشت. رسول خدا(ص)به استقبالش شتافت، باشادمانى اورا در آغوش کشیده و این موفقیت را به وى تبریک گفت.
آثار و برکات این سفر
اعراب حجاز در آن عصر دو دسته بودند: شهرنشینان و بیاباننشینان کوچ رو. اسلام تا سال نهم به دو شهر مکه و مدینه و بعضىقبایل اطراف آنها محدود بود. بنابراین، قسمت عمدهاى از اعرابآن روز هنوز بیابان نشین بودند.
از سوى دیگر، نگاه همه قبایل به مکه و قبیله قریش بود.
اعلامیه برائت رسول خدا(ص)و شمشیر کشیده و بیان رسا و قاطععلى(ع)آنها را سختبع وحشت افکند و همگى کوشیدند با بهرهگیرىاز فرصت چهارماهه و پذیرش اسلام خود را نجات دهند. بدین ترتیب،سیل نمایندگان قبایل گوناگون سمت مدینه سرازیر شدند و نیمهآغازین سال دهم هجرى، سال آمدن گروههاى نمایندگى(عامالوفود)شهرت یافت. ابن سعد در کتاب طبقات خود خصوصیات حدود 72گروه نمایندگى و شرح حال مذاکرات بعضى از آنها را ذکر کردهاست.
پس از سال نهم، در ایام حجهالوداع سراسر جزیرهالعرب(حجاز)اسلام آورد و بعضى از مناطق اطراف حجاز مانندیمن، بحرین و یمامه نیز به تدریجشاهد گسترش اسلام بود.
در پى این تحول بزرگ، زمینه براى مراسم حج ابراهیمى فراهم شدو رسول خدا(ص) در حجهالوداع مناسک حج را عملا به مردم تعلیمداد. بدین ترتیب، بازوى پرتوان پیامبر(ص)یعنى على(ع)با تبلیغىرسا و همراه با انذار و تهدید، اسلام را وارد مرحلهاى سرشار ازعظمتساخت.