ادریس پیامبر(ع)
آرشیو
چکیده
متن
حضرت ادریس(ع)پس از آدم و شیث(علیهما السلام)به مقام پیامبرىبرگزیده شد. او همواره مردم را به پرستش خداى یگانه و دورى ازگناه دعوت مىکرد و پیروانش را به ظهور پیامبران بعدى، بویژهخاتم الانبیاء محمد مصطفى(ص)، بشارت مىداد.
سلسله مقالات پیامبران آسمانى را با مرورى بر زندگى اینپیامبر بزرگ آغاز مىکنیم.
در نام این پیامبراختلاف است. گروهى نامش را اخنوع و لقبش راادریس دانستهاند. دستهاى وى را «اوزریس» خوانده، ادریس رامعرف این نام شمردهاند. جمعى معتقدند نامش در تورات «اخنوع»یا «خنوع» است و «هرمس الهرامسه» و «مثلث النعمه» و«المثلث» لقب دادهاند; زیرا ملک و حکیم و نبى بوده است.
علامه طباطبایى(ره)در این باره مىفرماید: نام ایشان به زبانیونانى طرمیس بود که در زبان عربى اخنوع گفته مىشود. اما بعضىدیگر مىگویند: در زبان یونانى به ایشان ارمیس مىگویند که درزبان عربى هرمس گفته مىشود و خداوند عزوجل هم درکتاب قرآنایشان را ادریس نامید.»
ادریس در قرآن
فخررازى در ذیل آیات 56 و 57 سوره مریم چنین مىگوید:
1- همانا ادریس پیامبرى راستگو و صدیق بود.(انه کان صدیقا)
2- آن حضرت مقام نبوت داشت.(نبیا)
3- خداوند مقامش را بلندگردانید.(و رفعناه مکانا علیا)
شیخ طوسى(ره)در باره اوصاف حضرت ادریس به آیههاى 84 و 85سوره انبیاء اشاره کرده، مىفرماید:
4- برعمل صالح و اطاعت از خداوند استوار بود.(و ذکرىللعالمین)
5- در بلاها بردبارى بسیار نشان مىداد.(و اسماعیل و ادریس وذالکفل کل من الصابرین)
علامه طبرسى(ره)به خاطر عدم شتاب در استجابت دعا را نشانهبردبارى ادریس مىداند.
خصوصیات ادریس
حضرت ادریس(ع)به کثرت درس و تعلیم و نشر احکام و سنن الهىمشهود بود و بدین سبب وى را «ادریس» نامیدند.
او نخستین کسى بود که به نوشتن پرداخت و در علم ستارهشناسى وحکمت نظر کرد. خداوند وى را از اسرار و چگونگى ترکیب فلک ونقطه اجتماع ستارگان آگاه ساخت و شمار سالها و دانش ریاضى وهیئتبه او آموخت.
وقتى ادریس به پیامبرى مبعوث شد، مردم به هفتاد و دوزبان سخنمىگفتند و خداى متعال همه آن لغات را به وى تعلیم داد. اوهمچنین نخستین کسى بود که حرفه و هنر دوزندگى داشت و لباسمىدوخت. قبل از وى مردم پوستبرتن مىکردند. ادریس خیاط بود ودر مسجد سهله بدین کار اشتغال داشت.
آن پیامبر بزرگوار نخستین فرستاده خداوند بود که با اسلحه بهجنگ دشمنان (فرزندان قابیل)رفت. یکى از فرزندان قابیل را بهاسارت در آورد.
عبادت ادریس
ابن عباس مىگوید: «کان ادریس النبى(ع)یسیبح النهار و یصومهو یبیتحیث ماجنه اللیل و یاتیه رزقه حیث ما افطروکان یصعد لهمن العمل الصلاح مثل مایصعد لاهل الارض کلهم»
حضرت ادریس(ع)روز را به عبادت و روزه مىگذراند و شب در هرکجامىرسید بیتوته مىکرد. هنگام افطار، هرجا که بود روزىاش مىرسید.
کردار نیک وى که هروز به آسمان مىرفت. با اعمال صالح همهمردم زمانش برابر بود.
حضرت ادریس هنگام دوختن لباس به حمد، تسبیح، تمجید، تکبیر،توحید خداوند لب مىگشاد و اعمال یک روز او با کردار همه اهلزمین در زمان وى برابر بود.
سیماى ادریس در دعاها
سیدرضىالدین بن طاووس(ره)دعاهایى نقل کرده که نام و یاد اینپیامبر بزرگ در آن دیده مىشود. در دعاهاى ویژه ماه ربیع الاولچنین آمده است:
«واسئلک باسمک الذى دعاک به ادریس فرفعته مکانا علیا انترفعنا الى احبت البقاع الیک...»
در دعاهاى مختص ماه مبارک رجب نیز چنین مىخوانیم:
«اللهم انى اسئلک باسمک... و معلم ادریس عددالنجوم و الحسابو السنین و الشهود و اوقات الازمان»
چنانکه پیدا است این دعا به برخى از اوصاف ادریس اشاره مىکنداز جمله داشتن شمار سالها، ریاضى و نجوم.
فرزندان ادریس
ادریس پیامبر فرزندان متعددى داشته که فقط نام «متوشلخ» و«ناخورا» و «حرقاسیل» در کتابها ذکر شده است.
زبان ادریس
ابن عباس مىگوید: پنج تن از پیامبران به زبانسریانى(یونانى)سخن مىگفتند:
1- آدم(ع)
2- شیث(ع)
3- ادریس(ع)
4- نوح(ع
5- ابراهیم(ع)
ادریس چندمین پیامبر است؟
مشهور این است که حضرت ادریس(ع)سومین پیامبر است و پس از آدمو شیث(ع)بدین مقام برگزیده شد.
گروهى وى را دومین پیامبر مىدانند و دستهاى نیز نوح راپیامبر دوم شمردهاندو ادریس را یکى از انبیاء بنىاسرائیلمىدانند. ابن کثیر در پاسخ این گروه مىگوید: این سخن گمانى بیشنیست.
گروهى نیز ادریس را یکى از علماى بنىاسرائیل دانستهاند. اینسخن به وسیله بعضى از مفسیران رد شده است.
آیا الیاس همان ادریس است؟
ابن مسعود و ابن عباس چنان نقل کردهاند که الیاس همان ادریساست. البته این سخن صحیح نیست; زیرا طبق کتب تاریخىالیاس ازفرزندان نوح(ع)و ادریس جد پدر نوح است و این دو قابل جمعنمىنماید.
سیماى پیامبر اسلام(ص)و على(ع)در مصحف ادریس
در صحف ادریس پیامبر چنین آمده است: «هنگامى که خداوندابلیس را تا روز موعود مهلت داد، به او فرمود: براى آن روزموعود بندگانى را انتخاب و قلبهایشان را امتحان کردهام. آناندوستان من هستند براى آنها پیامبر مصطفى(ص)و امینى چونمرتضى(على)«ع» انتخاب کردهام. پس مصطفى(ص)را پیامبرآنها(امت)را یارو و انصار قرار دادم. آنها امتى هستند که منبراى پیامبرم مصطفى(ص)و امینم مرتضى(ع)اختیار کردهام.»
نکته مهمى که از این جملات به دست مىآید این است که اولا حضرتادریس(ع)آمدن پیامبرى به نام محمد(ص)را بشارت مىدهد و ثانیا بهجانشینى و ولایت على بن ابىطالب(ع)بعد از پیامبر(ص)تصریح مىکند.
پیامبر اسلام(ص)در صحف ادریس «بهیائیل» خوانده شده و ادریسپیشاپیش جز ظهورش را داده است.
ولادت و دوران کودکى آن حضرت
علامه طباطبایى(ره)درباره مکان ولادت حضرت ادریس(ع)مىفرماید:
حکیمان و دانشمندان در باره مکان ولادت ادریس اختلاف کردهاند.
گروهى بر این باورند که او در شهر «منف» مصر به دنیا آمد ودر آنجا وى را «هرمس الهرامه» مىخواندند; و گروهى چنانمىاندیشید که او در بابل به دنیا آمده است.
در باره دوران کودکى حضرت ادریس(ع)مىگویند: ایشان استادى بهنام «اغشاذیمون» داشته است.
علامه طباطبایى(ره)مىفرماید: کسى در باره زندگى این شخص چیزىنگفته است. فقط گفتهاند که او یکى از انبیاى یونان و مصر بوده،«اورین دوم» شهرت داشت. یونانیها و مصریها ادریس را «اورینسوم» مىخواندند.
ادریس و ستمگران
پادشاه ستمگرى بر قوم ادریس(ع)حکومت مىکرد و فرمانش برمال وجان مردم نافذ بود. روزى پادشاه براى تفریح از مرکز حکومتخودخارج گردید. در راه به چمنزارى سبز و خرم رسید و آنجا راپسندید. از فرراى خود پرسید: این چمنزار از کیست؟ گفتند: آنمردى خدا پرستبا فلان نام و نشان.
شاه دستور داد مرد بینوا را احضار کردند. به او فرمان زمینرا به دربار واگذارد. مرد با ایمان گفت: خانوادهام از تونیازمندترند. شاه گفت: پس به من بفروش.
مرد حاضر نشد. شاه خشمگین به خانه بازگشت; ولى بسیار ناراحتبه نظر مىرسید و در اندیشه بود که چگونه زمین را از آن مردبگیرد.
همسر ناپاک شاه، چون شاه را عصبانى دید و سبب را دریافت،گفت: چاره کار آسان است. گروهى از یاران پلیدش را طلبید ودستور داد: نزدشاه گواهى دهند مالک زمین کافر و از دین شاه روىگردان شده است. به گواهى آنان ما زمین بهتصرف شاه در آمد. در برابر این جنایتبزرگ، پروردگار خشمگینشده، به ادریس(ع)امر کرد نزد ستمکار رفته، به وى هشدار دهد ویاد آورى کند که پایتختو پیکر همسرت طمعه سگان خواهد شد.
ادریس(ع)پیام پروردگار را رسانید. شاه گفت: پیش از آنکه بهدست من کشته شوى برون رو. همسرش گفت: از پیام خداى ادریسبیمناک مشو; من افرادى را براى کشتن وى مىفرستم.
بدین ترتیب، گروهى به تعقیب ادریس پرداختند. ادریس به فرمانخداوند از شهر خارج شد; خود را مخفى ساخت و چنین دعا کرد:
خداوند! باران رحمتت را براین شهر نازل مفرما تا من درخواستکنم.
دعاى ادریس مستجاب شد. او به غارى پناه برد و با حمایتفرشتهاى که همه شب غذایش را مىآورد به زندگى ادامه داد.
پروردگار شاه ستمگر را سرنگون کرد; در چنگال مرگ اسیر ساخت،شهر را ویران و همسرش را طعمه سگان ساخت. از مخفى شدن ادریس درغار بیستسال گذشت و حتى یک قطره باران نیز برآن سرزمیننبارید. زندگانى مردم بسى ختشد. مردم گفتند: بدبختى ما بهسبب نفرین ادریس(ع)است. به درگاه خداوند رفتند; از گناهان خوداستغفار کردند و خاک ندامتبر سرریختند. خداوند توبه آنان راپذیرفت و ادریس را به شهر بازگرداند. مردم در پیشگاه او توبهکردند و باران با دعاى ادریس به شهر بازگشت.
سلسله مقالات پیامبران آسمانى را با مرورى بر زندگى اینپیامبر بزرگ آغاز مىکنیم.
در نام این پیامبراختلاف است. گروهى نامش را اخنوع و لقبش راادریس دانستهاند. دستهاى وى را «اوزریس» خوانده، ادریس رامعرف این نام شمردهاند. جمعى معتقدند نامش در تورات «اخنوع»یا «خنوع» است و «هرمس الهرامسه» و «مثلث النعمه» و«المثلث» لقب دادهاند; زیرا ملک و حکیم و نبى بوده است.
علامه طباطبایى(ره)در این باره مىفرماید: نام ایشان به زبانیونانى طرمیس بود که در زبان عربى اخنوع گفته مىشود. اما بعضىدیگر مىگویند: در زبان یونانى به ایشان ارمیس مىگویند که درزبان عربى هرمس گفته مىشود و خداوند عزوجل هم درکتاب قرآنایشان را ادریس نامید.»
ادریس در قرآن
فخررازى در ذیل آیات 56 و 57 سوره مریم چنین مىگوید:
1- همانا ادریس پیامبرى راستگو و صدیق بود.(انه کان صدیقا)
2- آن حضرت مقام نبوت داشت.(نبیا)
3- خداوند مقامش را بلندگردانید.(و رفعناه مکانا علیا)
شیخ طوسى(ره)در باره اوصاف حضرت ادریس به آیههاى 84 و 85سوره انبیاء اشاره کرده، مىفرماید:
4- برعمل صالح و اطاعت از خداوند استوار بود.(و ذکرىللعالمین)
5- در بلاها بردبارى بسیار نشان مىداد.(و اسماعیل و ادریس وذالکفل کل من الصابرین)
علامه طبرسى(ره)به خاطر عدم شتاب در استجابت دعا را نشانهبردبارى ادریس مىداند.
خصوصیات ادریس
حضرت ادریس(ع)به کثرت درس و تعلیم و نشر احکام و سنن الهىمشهود بود و بدین سبب وى را «ادریس» نامیدند.
او نخستین کسى بود که به نوشتن پرداخت و در علم ستارهشناسى وحکمت نظر کرد. خداوند وى را از اسرار و چگونگى ترکیب فلک ونقطه اجتماع ستارگان آگاه ساخت و شمار سالها و دانش ریاضى وهیئتبه او آموخت.
وقتى ادریس به پیامبرى مبعوث شد، مردم به هفتاد و دوزبان سخنمىگفتند و خداى متعال همه آن لغات را به وى تعلیم داد. اوهمچنین نخستین کسى بود که حرفه و هنر دوزندگى داشت و لباسمىدوخت. قبل از وى مردم پوستبرتن مىکردند. ادریس خیاط بود ودر مسجد سهله بدین کار اشتغال داشت.
آن پیامبر بزرگوار نخستین فرستاده خداوند بود که با اسلحه بهجنگ دشمنان (فرزندان قابیل)رفت. یکى از فرزندان قابیل را بهاسارت در آورد.
عبادت ادریس
ابن عباس مىگوید: «کان ادریس النبى(ع)یسیبح النهار و یصومهو یبیتحیث ماجنه اللیل و یاتیه رزقه حیث ما افطروکان یصعد لهمن العمل الصلاح مثل مایصعد لاهل الارض کلهم»
حضرت ادریس(ع)روز را به عبادت و روزه مىگذراند و شب در هرکجامىرسید بیتوته مىکرد. هنگام افطار، هرجا که بود روزىاش مىرسید.
کردار نیک وى که هروز به آسمان مىرفت. با اعمال صالح همهمردم زمانش برابر بود.
حضرت ادریس هنگام دوختن لباس به حمد، تسبیح، تمجید، تکبیر،توحید خداوند لب مىگشاد و اعمال یک روز او با کردار همه اهلزمین در زمان وى برابر بود.
سیماى ادریس در دعاها
سیدرضىالدین بن طاووس(ره)دعاهایى نقل کرده که نام و یاد اینپیامبر بزرگ در آن دیده مىشود. در دعاهاى ویژه ماه ربیع الاولچنین آمده است:
«واسئلک باسمک الذى دعاک به ادریس فرفعته مکانا علیا انترفعنا الى احبت البقاع الیک...»
در دعاهاى مختص ماه مبارک رجب نیز چنین مىخوانیم:
«اللهم انى اسئلک باسمک... و معلم ادریس عددالنجوم و الحسابو السنین و الشهود و اوقات الازمان»
چنانکه پیدا است این دعا به برخى از اوصاف ادریس اشاره مىکنداز جمله داشتن شمار سالها، ریاضى و نجوم.
فرزندان ادریس
ادریس پیامبر فرزندان متعددى داشته که فقط نام «متوشلخ» و«ناخورا» و «حرقاسیل» در کتابها ذکر شده است.
زبان ادریس
ابن عباس مىگوید: پنج تن از پیامبران به زبانسریانى(یونانى)سخن مىگفتند:
1- آدم(ع)
2- شیث(ع)
3- ادریس(ع)
4- نوح(ع
5- ابراهیم(ع)
ادریس چندمین پیامبر است؟
مشهور این است که حضرت ادریس(ع)سومین پیامبر است و پس از آدمو شیث(ع)بدین مقام برگزیده شد.
گروهى وى را دومین پیامبر مىدانند و دستهاى نیز نوح راپیامبر دوم شمردهاندو ادریس را یکى از انبیاء بنىاسرائیلمىدانند. ابن کثیر در پاسخ این گروه مىگوید: این سخن گمانى بیشنیست.
گروهى نیز ادریس را یکى از علماى بنىاسرائیل دانستهاند. اینسخن به وسیله بعضى از مفسیران رد شده است.
آیا الیاس همان ادریس است؟
ابن مسعود و ابن عباس چنان نقل کردهاند که الیاس همان ادریساست. البته این سخن صحیح نیست; زیرا طبق کتب تاریخىالیاس ازفرزندان نوح(ع)و ادریس جد پدر نوح است و این دو قابل جمعنمىنماید.
سیماى پیامبر اسلام(ص)و على(ع)در مصحف ادریس
در صحف ادریس پیامبر چنین آمده است: «هنگامى که خداوندابلیس را تا روز موعود مهلت داد، به او فرمود: براى آن روزموعود بندگانى را انتخاب و قلبهایشان را امتحان کردهام. آناندوستان من هستند براى آنها پیامبر مصطفى(ص)و امینى چونمرتضى(على)«ع» انتخاب کردهام. پس مصطفى(ص)را پیامبرآنها(امت)را یارو و انصار قرار دادم. آنها امتى هستند که منبراى پیامبرم مصطفى(ص)و امینم مرتضى(ع)اختیار کردهام.»
نکته مهمى که از این جملات به دست مىآید این است که اولا حضرتادریس(ع)آمدن پیامبرى به نام محمد(ص)را بشارت مىدهد و ثانیا بهجانشینى و ولایت على بن ابىطالب(ع)بعد از پیامبر(ص)تصریح مىکند.
پیامبر اسلام(ص)در صحف ادریس «بهیائیل» خوانده شده و ادریسپیشاپیش جز ظهورش را داده است.
ولادت و دوران کودکى آن حضرت
علامه طباطبایى(ره)درباره مکان ولادت حضرت ادریس(ع)مىفرماید:
حکیمان و دانشمندان در باره مکان ولادت ادریس اختلاف کردهاند.
گروهى بر این باورند که او در شهر «منف» مصر به دنیا آمد ودر آنجا وى را «هرمس الهرامه» مىخواندند; و گروهى چنانمىاندیشید که او در بابل به دنیا آمده است.
در باره دوران کودکى حضرت ادریس(ع)مىگویند: ایشان استادى بهنام «اغشاذیمون» داشته است.
علامه طباطبایى(ره)مىفرماید: کسى در باره زندگى این شخص چیزىنگفته است. فقط گفتهاند که او یکى از انبیاى یونان و مصر بوده،«اورین دوم» شهرت داشت. یونانیها و مصریها ادریس را «اورینسوم» مىخواندند.
ادریس و ستمگران
پادشاه ستمگرى بر قوم ادریس(ع)حکومت مىکرد و فرمانش برمال وجان مردم نافذ بود. روزى پادشاه براى تفریح از مرکز حکومتخودخارج گردید. در راه به چمنزارى سبز و خرم رسید و آنجا راپسندید. از فرراى خود پرسید: این چمنزار از کیست؟ گفتند: آنمردى خدا پرستبا فلان نام و نشان.
شاه دستور داد مرد بینوا را احضار کردند. به او فرمان زمینرا به دربار واگذارد. مرد با ایمان گفت: خانوادهام از تونیازمندترند. شاه گفت: پس به من بفروش.
مرد حاضر نشد. شاه خشمگین به خانه بازگشت; ولى بسیار ناراحتبه نظر مىرسید و در اندیشه بود که چگونه زمین را از آن مردبگیرد.
همسر ناپاک شاه، چون شاه را عصبانى دید و سبب را دریافت،گفت: چاره کار آسان است. گروهى از یاران پلیدش را طلبید ودستور داد: نزدشاه گواهى دهند مالک زمین کافر و از دین شاه روىگردان شده است. به گواهى آنان ما زمین بهتصرف شاه در آمد. در برابر این جنایتبزرگ، پروردگار خشمگینشده، به ادریس(ع)امر کرد نزد ستمکار رفته، به وى هشدار دهد ویاد آورى کند که پایتختو پیکر همسرت طمعه سگان خواهد شد.
ادریس(ع)پیام پروردگار را رسانید. شاه گفت: پیش از آنکه بهدست من کشته شوى برون رو. همسرش گفت: از پیام خداى ادریسبیمناک مشو; من افرادى را براى کشتن وى مىفرستم.
بدین ترتیب، گروهى به تعقیب ادریس پرداختند. ادریس به فرمانخداوند از شهر خارج شد; خود را مخفى ساخت و چنین دعا کرد:
خداوند! باران رحمتت را براین شهر نازل مفرما تا من درخواستکنم.
دعاى ادریس مستجاب شد. او به غارى پناه برد و با حمایتفرشتهاى که همه شب غذایش را مىآورد به زندگى ادامه داد.
پروردگار شاه ستمگر را سرنگون کرد; در چنگال مرگ اسیر ساخت،شهر را ویران و همسرش را طعمه سگان ساخت. از مخفى شدن ادریس درغار بیستسال گذشت و حتى یک قطره باران نیز برآن سرزمیننبارید. زندگانى مردم بسى ختشد. مردم گفتند: بدبختى ما بهسبب نفرین ادریس(ع)است. به درگاه خداوند رفتند; از گناهان خوداستغفار کردند و خاک ندامتبر سرریختند. خداوند توبه آنان راپذیرفت و ادریس را به شهر بازگرداند. مردم در پیشگاه او توبهکردند و باران با دعاى ادریس به شهر بازگشت.