امام على(ع) و تربیت فرزند(2)
آرشیو
چکیده
متن
ب)تربیت اخلاقى:
یکى از ابعاد مهم تربیت اسلامى تربیت اخلاقى است. مراد ازتربیت اخلاقى اعمال روشها و بهکارگیرى اصولى است که در پرتوآنها فرد فضایل اخلاقى راکسب مىکند و صفات رذیله رااز خود دورمىسازد. بامطالعه و بررسى سیره تربیتى امام على(ع)به خوبىآشکار مىگردد که تربیت اخلاقى در کنار تربیت دینى مهمترین واساسىترین بعد تربیتبوده، آن حضرت بیشترین تلاش خویش را صرفاین دو بعد تربیتى فرزندان کرده است. نامهها و وصایاى آن حضرتبه فرزندان گواه صادقى بر این مدعاست. بررسى تربیت اخلاقىفرزندان از دیدگاه امامعلى(ع)و سیره آن حضرت، کتابى مستقل نیازدارد. بدین سبب،تنها برخى از روشهاى تربیت اخلاقى مورد نظر آنحضرت را مورد بررسى قرار مىدهیم:
1- الگوى عملى بودن
بهنظر مىرسد مهمترین و کارآمدترین روشى که ائمه علیهم السلامدر تربیت اخلاقى فرزندانشان به کار مىگرفتند، رفتار عملى آنانبود. آنها خود الگوى کامل و مطمئن اخلاقى براى فرزندانشانبودند. اعمال و رفتارشان هر لحظه در منظر فرزندان قرار داشت وفرزندان با دیدن آنها مشق زندگى مىگرفتند. سیره تربیتىعلى(ع)مملواز رفتارهاى عملى است که براى همه سرمشق بود.
2- موعظه
پند دادن یکى از روشهاى اخلاقى است که در سیره تربیتىعلى(ع)بسیار دیده مىشود. آن حضرت در فرصتهاى مناسب فرزندانخویش را پند مىداد و دلهاى پاک و نورانى آنان را نورانىترمىساخت. روش تربیتى موعظه چنان در سیره تربیتى آن حضرت مهم بودکه حتى در بستر شهادت از آن بهره جست. نامه طولانى حضرت بهفرزند معصومش از مهمترین جلوههاى این روش تربیتى شمرده مىشود.
3- یاد مرگ و قیامت
از جمله روشهاى تربیت اخلاقى، یاد مرگ و قیامت است. یاد مرگ وقیامت موجب مىشود انسان از آرزوهاى مادى جدا گردیده، به گناهتن ندهد. على(ع)در خطبهها و نامههایش همواره مرگ را یادآورىمىکرد و بخصوص فرزندانش را به فراموش نکردن آن توصیهمىفرمود.حضرت ضمن نامهاى به امام حسن(ع)مىفرماید: «فرزندم!
فراوان بهیاد مردن باش و به یاد موقعیتى که در آن قرار مىگیرىو پس از مردن بدان روى مىکنى تا چون برتو درآید، ساز خویش راآراسته و کمر خود را بسته باشى چنان نباشد که ناگهان مرگ تورادریابد و برتو چیره گردد» .
ج)تربیت اجتماعى
تربیت اجتماعى از ابعاد مهم تربیت در نظام تربیتى اسلام است.
اسلام دین عزلتگزینى و فردگرایى نیستبلکه علاوه بر توجه به امورفردى، به مسایل اجتماعى نیز توجه ویژه دارد و این یکى ازامتیازهاى بزرگ دین خاتم است. در سیره معصومان علیهم السلام،بویژه امامعلى(ع)،تربیت اجتماعى از جایگاهى ویژه و با اهمیتبرخوردار است. مراد از تربیت اجتماعى مجموعه دیدگاهها در زمینهروابط اجتماعى و نیز رفتارهاى عملى است که امام على(ع)فرزندانشرا به آن سفارش مىکرد.
1- تربیت اجتماعى در خانه:
آغاز تربیت اجتماعى از جامعه کوچک خانواده است و فرزنداننخستین برخوردهاى اجتماعى را در درون خانه تجربه مىکنند. رفتاربا پدر، مادر، برادران و خواهران ابتدایىترین ارتباطات اجتماعىفرزندان است. اگر فرزندان بتوانند توافق و سازگارى مناسب داشتهباشند و آن را در خانه و با نزدیکان خویش به درستى تجربه کنند،در بیرون از محیط خانه و در اجتماع بزرگتر نیز نقش اجتماعى خودرا به درستى ایفا خواهند کرد. درسیره تربیتى امامعلى(ع)ایننکته مورد توجه بود و آن حضرت با ایجاد رابطه اجتماعى صحیحمیان فرزندان خود به تربیت اجتماعى آنان اقدام مىفرمود. درروایت آمده است: امام على(ع)به امام حسن(ع)و امام حسین(ع)
فرمود: «شما را به تقواى الهى و گرایش و رغبتبه آخرت و زهددر دنیا سفارش مىکنم. بر آنچه از دنیا از دست دادهاید، تاسفنخورید. کار خیر انجام دهید و دشمن ستمگر و یاور ستمدیدهباشید.» سپس فرزندش محمد را صدا زد و فرمود: «آیا آنچه را بهبرادرانتسفارش کردم شنیدى؟» او گفت: «آرى.»
فرمود: «شما را نیز به آنها سفارش مىکنم. بر تو باد به نیکىبه برادرانت امامحسن(ع)و امامحسین(ع)و رعایت احترام آنها وشناخت فضل و مقام آنان. بدون نظر آنان کارى انجام مده.»
سپس به امامحسن(ع)وامامحسین(ع) فرمود: «شما را به نیکىدرباره محمد وصیت مىکنم; زیرا او برادر شما و فرزند پدر شماست.
مىدانید پدرتان پیوسته او را دوست مىداشت، پس شما نیز او رادوستبدارید»
2- تربیت اجتماعى خارج از خانه:
فرزند در خارج از خانه با اجتماع سر و کار دارد و در پرتواین ارتباط به زندگى اجتماعى خود استمرار مىبخشد. از اینرونیازمند برقرارى ارتباط سالم و عاطفى با دیگران است. على(ع)درهنگام احتضار، امام حسن(ع)و امام حسین(ع)و محمد بن حنفیه وسایر فرزندان خود را جمع کرد و در پایان وصیتخویش فرمود:
«یابنى عاشروا الناس عشره ان غبتم حنوا الیکم و ان فقدتمبکو علیکم.»
با مردم به گونهاى معاشرت و ارتباط داشته باشید که اگر ازنظرشان دور شدید دل در هواى شما داشته باشند و اگر مردیدشدیدبر شما بگریند.
3- میزان ومعیار رابطه درستبا دیگران:
امام على(ع)در سیره تربیتى خویش براى برقرارى ارتباط درست وسالم با دیگران و نیز برخورد با آنها معیار و ملاک کلیدى را بهفرزندان خود ارائه فرمود و آن نقش انسان است: «یا بنى اجعلنفسک میزانا فیما بینک و بین غیرک...»
فرزندم! خود را میان خویش و دیگرى میزان قرار ده، پس آنچه رابراى خود دوست مىدارى، براى غیر خود نیز دوست داشته باش و آنچهرا براى خود خوش ندارى، براى دیگرى نیز خوش مدار; ستم نکنچنانکه دوست ندارى به تو ستم شود; و نیکى کن چنانکه دوست دارىبه تو نیکى کنند....»
د)تربیت جسمانى
درسیره تربیتى معصومان علیهم السلام تربیت جسمانى و حفظتندرستى مورد توجه واقع گردیده; جسم مرکب روح و حفظ سلامتى جسم،مقدمه سلامتى روح تلقى شده است. از اینرو تغذیه مناسب و رعایتنکات بهداشتى در سیره تربیتى حضرت على(ع)مورد توجه ویژه قرارگرفته است.
1)تغذیه:
تغذیه مناسب یکى از عوامل تداوم سلامت انسان است و براىکودکان و نوجوان اهمیت ویژه دارد. براى کودک شیر مادرمناسبترین و با برکتترین ماده غذایى است. على(ع) مىفرماید:
«مامن لبن رضع به الصبى اعظم برکه علیه من لبن امه.»
براى نوزاد هیچ شیرى با برکتتر از شیر مادر نیست.»
براى اینکه اهمیت این کلام على(ع)بیشتر آشکار گردد، توجه بهکلام یکى از متخصصان رشد کودکان سودمند مىنماید:
«غذاى ایدهآل براى نوزادان، شیر مادر است. شیر مادر داراىمزایاى خوراکى، بهداشتى، کاربردى و عاطفى مىباشد.
مزیتخوراکى:
شیر مادر دقیقا دربردارنده همان موادى است که نوزاد براى رشدو فعالیت نیاز دارد.
مزیتبهداشتى:
شیر مادر و آغوز، نوزاد را در برابر بسیارى از عفونتها وامراض مصون مىسازد. البته اگر خود مادر مبتلا به بیمارى نباشد، شیر مادر همچنین براى رشد و سلامتسیستم گوارش نوزاد مناسب است.
مزیت کاربردى:
فواید کاربردى شیر مادر زیاد است اما از همه مهمتر اینکهدستورالعمل مخلوط کردن نمىخواهد، مجانىاست و نوزاد هر وقت و هرمقدار بخواهد، مىتواند بنوشد و محدودیتى ندارد.
مزیت عاطفى:
بین مادر و نوزادى که از مادر تغذیه مىکند یک رابطه عمیقعاطفى ایجاد مىشود چرا که مادر احساس مىکند چیزى را که نوزادنیاز دارد، او تامین مىکند.»
2- رعایتنکات بهداشتى:
علاوه بر تغذیه سالم و مقوى، رعایت نکات بهداشتى چه در هنگامغذا خوردن و چه در تداوم سلامتى کودک نقشى مهم دارد،حضرتعلى(ع)به فرزندش امامحسن(ع)فرمود: آیا نمىخواهى چهار صفتبه تو آموزم که از پزشک و دارو بىنیاز شوى؟
عرض کرد: آرى.
حضرت فرمود: هرگز بر سر غذا منشین مگر اینکه گرسنه باشى و ازغذا دست مکش مگر اینکه هنوز به غذا اشتها داشته باشى. در جویدنغذا خوب دقت کن و در وقتخواب خود رااز فضولات فارغ ساز. اگرایندستورها را بکار بندى، از پزشک بىنیاز خواهى شد.»
شیوههاى تربیت فرزندان درسیره و کلام امام على(ع):
روش شناسى و بررسى شیوههاى تربیتى در نظام تعلیم و تربیتاسلامى از جایگاهى مهم برخوردار است. در واقع درخت پرثمر تربیتآنگاه به بار مىنشیند که نکات تربیتى درقالب شیوههاى درست ومناسب در امر تربیت فرزندان به اجرا درآید. امام على(ع)درسیرهتربیتى خویش روشها وشیوههایى را به کار گرفت که کشف و بررسىآنها رهتوشه بزرگى براى رهروان راستین آن حضرت به شمار مىآید.
برخى از مهمترین شیوههاى تربیتى آن حضرت عبارت است از:
الف)شیوه محبت
استفاده از محبت، از موثرترین و کارآمدترین شیوههاى تربیتىاست. محبت جاذبه مىآفریند، انگیزه خلق مىکند. انسانهاى پرتلاطمو مضطرب را آرامش مىبخشد و فرزندان نابهنجار و ناسازگار را راممىکند. محبتشیوهاى است که به مرحلهاى خاص از تربیت اختصاصندارد; اما کودکان و نونهالان بیشتر به آن نیازمندند. حبس کردنمحبت در دل و پرهیز از اظهار آن، کارساز نیست و در فرزندانگیزه و جاذبه پدید نمىآورد. از اینرو، باید به روشهاى مناسبابراز گردد. براى کودکان در آغوش گرفتن و بوسیدن و براىبزرگترها دادن هدیه و اظهار محبت زبانى از مناسبترین شیوههاست.
على(ع)مىفرماید: «هر که فرزند خود را ببوسد، براى او پاداش وحسنه خواهد بود و هر که فرزند خود را شاد کند، خداوند در روزقیامت او را شاد خواهد فرمود...»
آن حضرت هنگام موعظه فرزندان با جملاتى محبتآمیز و پرجاذبهآنها را آماده شنیدن و گوش جان سپردن مىساخت. در نامهاى بهامام حسن(ع)چنین مىفرماید: «...وجدتک بعضى بل وجدتک کلى حتىکان لواصابک اصابنى...»
(فرزندم!)تو جزئى از وجود و بلکه تمام وجود منى; به طورى کهاگر به تو بلایى رسد، به من رسیده است و اگر مرگ تو را در کامگیرد، مرا در کام گرفته است. آنچه از وضع و حال تو مورد توجهمن قرار گرفته همان وضع و حال خود من است که برایم اهمیتبسیاردارد...»
ب)شیوه احترام به شخصیت فرزند
از دیگر شیوههاى مهم تربیتى در سیره کلام امام على(ع)، شیوهاحترام به شخصیت فرزند و واگذار کردن مسوولیتبه او است.
احترام به فرزند و تکریم شخصیت او، اعتماد به نفس را در وىتقویت مىکند و او را براى انجام مسوولیتهاى مهم فردى و اجتماعىآماده مىسازد. از سوى دیگر، تحقیر و سرزنش زیاد فرزند، آتشلجاجت و دشمنى را در او شعلهور مىسازد. على(ع)دراین زمینهمىفرماید:
«الا فراط فى الملامه یثبت ناراللجاجه»
زیاده روى در سرزنش، آتش لجاجت را در فرد روشن مىکند.»
درحدیثى دیگر مى فرماید: «عقاب و تندى زیاد نداشته باشید;زیرا این امر کینه را در پى دارد و فرد را به سوى دشمنى فرامىخواند.»
على(ع)در سیره تربیتى خود شیوه احترام به شخصیت فرزندان رامورد توجه ویژه قرار داده و با واگذار نمودن مسوولیت مناسب بهآنان، حس اعتماد به نفس و احساس شخصیت را در آنان تقویتمىفرمود. موارد زیر نشان دهنده اهتمام امام(ع) بدین امر است:
1- «روزى امیرمومنان على(ع)در حالى که امام حسن(ع)و سلمانهمراهش بودند و حضرت به دستسلمان تکیه زده بود، واردمسجدالحرام شد و نشست. در این هنگام، مردى با چهره و لباس زیباوارد شد; به حضرت سلام کرد، مقابل وى نشست و گفت: اىامیرمومنان! از تو درباره سه مساله مىپرسم؟
حضرت فرمود: بپرس.
عرض کرد: وقتى انسان مىخوابد، روحش کجا مىرود؟ چگونه انسانبه یاد مىآورد و فراموش مىکند؟ و چگونه فرزند انسان به عمههاوخالههایش شباهت پیدا مىکند؟
امیرالمومنان على(ع)به امامحسن(ع)فرمود: اى ابامحمد! جوابشرا ده.
وامامحسن(ع)پاسخ پرسشها را به تفصیل بیان کرد.
2- شخصى خدمت امیرالمومنان رسید و گفت: اگر دانشمندى، بگومراد از «الناس» و «اشباهالناس» و «النستامن»(درقرآن)چیست؟
حضرت به امام حسین(ع)فرمود: حسین، پاسخ ده.
امام حسین(ع)با استناد به آیات قرآن پرسش را پاسخ داد.
3- گروهى نزد امیرالمومنان(ع)از خشکسالى شکایت کرده و ازحضرت خواستند دعا کند و از خداوند باران بخواهد. حضرتامامحسن(ع)و امام حسین(ع)را صدا زد و به امام حسن(ع)فرمود:
براى آمدن باران دعا کن.
امام(ع)دعا کرد. سپس به امام حسین(ع)فرمود: دعاکن.
امام حسین(ع)نیز دعاى استسقا خواند. هنوز آن دو بزرگوار دستاز دعا نکشیده بودند که خداوند تبارک و تعالى باران را فروفرستاد. بارانید، راوى مىگوید از سلمان سئوال شد آیا آنها ایندعاها را تعلیم دیدهاند؟ عرض کرد واى بر شما حدیثرسولالله(ص)را نشنیدهاید که فرمود: خداوند بر زبانهاى اهلبیتمن چراغهاى حکمت را جارى نمود»
4- روزى اهل کوفه خدمت على(ع)، از خشکسالى شکایت کردند و ازحضرت خواستند براى آنان باران بطلبد. امامعلى(ع)به فرزندشحسین(ع)فرمود: برخیز و باران طلب کن. و حسین(ع)ایستاد، حمد وسپاس خداوند گفت; و بر پیامبر علیهم السلام درود فرستاد و عرضکرد: «اللهم معطى الخیرات و منزل البرکات،ارسلالسماءعلینامدرارا و استضاغیثا مغرورا واسعا غدقا مجللاسحاسفوحا نجاجا، تنفس بهالضعف من عبادک و تحیى بهالمیت منبلادک، آمین ربالعالمین»
هنوز حسین(ع)از دعا فارغ نشده بود که باران بارید و بعضى ازبیاباننشینان اطراف کوفه خبر دادند که درهها از آب باران آکندهشده است.
ج)شیوه تشویق و تنبیه
از شیوههاى مسلم تربیتى، تشویق و تنبیه است. تشویق عاملبرانگیزاننده و تنبیه عامل بازدارنده است. شیوه تشویق باعثایجاد انگیزه و رغبت در فرزند گردیده، شوق رفتار مثبت را در اومضاعف مىکند. البته درباره این شیوه بحثهاى بسیار مطرح است.
تشویق مقدم است و یا تنبیه؟
تشویق بطور مطلق و در همه مقاطع سنى مفید و موثر استیابیشتر در دوران کودکى؟
ابزار و وسایل تشویق چیست و انواع آن کدام است؟
ملاک تشویق چیست و تشویق چه وقت موثر و کى زیانبار است؟
آیا تنبیه حدودى دارد یا خیر؟
آیا تنبیه بدنى جایز است؟
در چه جاهایى باید از تنبیه استفاده کرد؟
مراتب تنبیه کدام است؟
اینهابخشى از پرسشهایى است که پیرامون این شیوه مطرح است ومجال بحث آنها در این مقال نیست. آنچه در اینجا بدان مىپردازیمآن است که تشویق و تنبیه از شیوههاى مسلم تربیتى است; تشویقحتىالامکان بر تنبیه مقدم است و فقط وقتى تشویق کارساز نباشد،از تنبیه بهره مىبریم. على(ع)در سیره تربیتى خود از این شیوهبهره جستهاست. موارد زیر بر درستى این سخن گواهى مىدهد:
1- تشویق:
درکتاب منتخب آثار امیرالمومنین(ع)چنین روایتشدهاست: روزىپیامبراکرم(ص) نشسته بود و على(ع)نزد او بود. در این هنگام،حسین(ع) که شش سال بیشتر نداشت. وارد شد. رسول خدا(ص)او رادر آغوش گرفت و لبها و میان چشمانش را بوسید. على(ع)پرسید: آیافرزندم حسین(ع)را دوست دارى؟
فرمود: چگونه او را دوست نداشته باشم درحالى که او عضوى ازاعضاى من است.
سپس پرسید: یا رسولالله(ص)کدامیک از ما نزد تو عزیزتراست؟ منیا حسین؟
در این هنگام حسین(ع)فرمود: اى پدر هر که از حدیثشرف عالىتراست نزد نبى(ص) محبوبتر است و منزلتبیشترى دارد على(ع)فرمود:
حسین! آیا بر من فخر مىفروشى؟
عرض کرد: پدر، با اجازه شما آرى.
آنگاه على(ع)فرمود: من امیرالمومنانم، من زبان راستگویانم،من وزیر مصطفایم.. ..
امام(ع)حدود هفتاد منقبت از مناقب خود را برشمرد و لب فروبست. پیامبراکرم(ص)به حسین(ع)فرمود: شنیدى اباعبدالله؟ آنچهعلى ذکر کرد، یک دهم از یک دهم فضایل و از هزار هزار فضیلتاواست; و او از همه اینها بالاتر است.
حسین(ع)عرض کرد: حمد و ستایش خداوندى را سزاست که ما را بربسیارى از بندگان مومنش و تمام مخلوقاتش برترى بخشید.اىامیرمومنان! در آنچه بیان کردى صادق و امینى.
آنگاه نبىاکرم(ص)به حسین(ع)فرمود: اکنون تو فضایلت را بیانکن.
حسین(ع)فرمود: من حسین فرزند علىبنابیطالب هستم. مادرمفاطمهزهرا سیده زنان جهان و جدم محمدمصطفى سرور تمام بنىآدماست. اى على، مادرم نزد خدا و تمام مردم بافضیلتتر از مادرتواست و جد من نزد خدا و مردم از جد تو افضل است. جبرائیلواسرافیل در گهواره با من همسخن شدند. اى على! شما نزد خداونداز من برترى; اما از نظر پدران و مادران و اجداد، من از شمامفتخرترم.
آنگاه حسین(ع)دستبه گردن پدر افکند و او را بوسید وعلى(ع)حسین(ع)را مىبوسید و مىفرمود: خداوند بر شرف، عظمت،افتخار، دانش و شکیبایىات بیفزاید و ستمگران به تو را لعنتکند.
این حدیث نشان مىدهد حضرت على(ع)شیرین کارى کودکش رابابوسیدن و در آغوش گرفتن وى پاسخ داد و تشویق کرد.
اصبغ بن نباته نقل مىکند «آن هنگام کهعلى(ع)بر مسند خلافت نشست و مردم با او بیعت کردند، به مسجدرفت و در حالى که عمامه، لباس، کفش و شمشیر رسولالله(ص)راهمراه داشت، بر منبر نشست و با مردم سخن گفت... . سپس بهحسن(ع)دستور داد خطبه بخواند و او خطبه خواند. آنگاه بهحسین(ع)فرمود: «فرزندم! بر بالاى منبر بایست و چنان سخن بگو تاپس از من براى قریش ناشناخته نباشى و نگویند حسین(ع)چیزى درکنمىکند. باید سخنان تو به دنبال سخنان برادرت باشد.
حسین(ع)از منبر بالا رفت، خدا را ستود، بر رسولش درود فرستادو فرمود: «اى مردم! از رسول خدا شنیدم که فرمود: «همانا علىشهر هدایت است; هر که در آن داخل شد، نجات مىیابد و هر که ازآن تخلف کرد، هلاک مىگردد.»
در این لحظه، على(ع)به طرف او رفت، او را به سینه فشرد وبوسید...»
2)تنبیه:
همچنان که تشویق در سیره امامعلى(ع)روشىکارآمد است، حضرت ازروش تنبیه نیز در مواردى استفادهمىفرمود. البته فرزندان تربیتیافته على(ع) بویژه دو فرزند معصومش حسن و حسین علیهما السلامبه تنبیه نیاز نداشتند.
اما در مواردى که مسالهاى بسیار مورد اهتمام على(ع)بوده وفرزندان آن حضرت ترک اولى انجام مىدادند، آن حضرت موضعىسختگیرانه و انعطاف ناپذیر داشتهاند و گاهى فرزندان خود راتهدید مىنمودند; براى نمونه در امور مربوط به بیت المال کهبسیار براى آن حضرت مهم مىنمود، آنگاه که فرزندان در مورد آنهااحتیاط نمىنمودند و موجب ترک اولى مىشدند، حضرت بسیار سختمىگرفتند. در ذیل به دو نمونه اشاره مىگردد:
1- گردنبند عاریهاى:
على بن ابى رافع مىگوید: من خزانه دار و کاتب بیت المال درحکومت على(ع) بودم، در بیت المال على گردنبندى بود که در جنگبصره به دست آمد، دختر على(ع) کسى را نزد من فرستاد و گفت:
شنیدم که در بیت المال امیرالمومنین گردنبند مروارید وجود داردو آن در اختیار شماست و من دوست دارم که آن را به عنوان عاریهبه من بدهى تا در ایام عید قربان خود را با آن زینت دهم. من بهاو پیغام دادم که آیا آن را به شکل عاریه مضمونه مردوده به تودهم؟ عرض کرد بلى. به مدت سه روز آن را به او دادم.
على(ع)گردنبند را بر گردن دخترش دید و آن را شناخت، از اوپرسید: این گردنبند چگونه به تو رسید؟ گفت: آن را از على بنابىرافع خزانهدار بیت المال امیرالمومنین عاریه گرفتم تا درایام عید از آن استفاده نمایم و بعد آن را به بیت المال برمىگردانم. على(ع)به دنبال من فرستاد و من نزد او آمدم، و ایشانخطاب به من فرمود: «اى ابن ابىرافع! آیا به مسلمین خیانتمىکنى؟ من به او گفتم: به خدا پناه مىبرم از اینکه به مسلمینخیانت کنم. فرمود: چگونه بدون اذن من و رضایت مسلمین به دخترامیرالمومنین عاریه دادهاى؟ عرض کردم: یا امیرالمومنین! اودختر توست و او از من خواست که عاریهاى به او بدهم و من هم بهصورت عاریه مضمونه مردوده به او دادهام، من آن را از اموالخودم ضمانت کردم و بر من واجب است که سالم آن را به بیت المالبرگردانم. حضرت فرمود: همین امروز آن را برگردان و برحذر باشاز اینکه دوباره چنین کنى، که در آن صورت تو را عقوبتخواهمکرد. سپس فرمود: اگر دخترم گردنبند را به صورت عاریه مضمونهمردوده نمىگرفت، نخستین فرد هاشمى بوده که دستش را به خاطردزدى قطع مىنمودنم. این برخورد حضرت به گوش دخترش رسید و بهپدرش عرض کرد: یا امیرالمومنین! من دختر و پاره تن شما هستم پسچه کسى سزاوارتر از من به استفاده از این گردنبند هست؟
امیرالمومنین(ع)فرمود: اى دختر على بن ابیطالب! خودت را از حقدور مکن; آیا زنان مهاجرین نیز در ایام عید به چنین چیزى خودرا زینت مىدهند؟! سپس حضرت گردنبند را از او گرفت و به جایشبرگردانید.»
2- امام حسن(ع)و میهمانى:
روزى براى امام حسن(ع)میهمان آمد، حضرت از قنبر پیمانهاى ازعسلى که از یمن آورده بودند، قرض نمود، هنگامى که على(ع)آمادهتقسیم آن بین مسلمین گردید، فرمود: یا قنبر! این ظرف عسل دستخورده است. عرض کرد: درست گفتهاى. و جریان را به حضرت گفت،حضرت درمقام کتک زدن حسن(ع)برآمد و فرمود: «چه چیزى تو راواداشت که قبل از تقسیم عسل از آن بردارى؟ حسن(ع)فرمود: ما هماز آن حقى داریم و وقتى سهم ما داده شد، آن را به جایشبرمىگردانم. حضرت فرمود: پدرت به فدایتباد، هر چند تو نیز ازآن حق دارى اما تو اجازه ندارى قبل از آنکه مسلمین از حقوقشانبهرهمند شوند، تو از حقتبهرهمند گردى. اگر نه این که خودمدیدم رسول خدا(ص)دندانهاى پیشین تو را مىبوسید، تو را به صورتدردناکى تنبیه مىنمودم. سپس به قنبر درهمى دادند و فرمود: «بااین درهم بهترین نوع عسلى که ممکن است، تهیه کن.» راوىمىگوید: گویا به دستان حضرت که بر دهانه ظرف عسل بود، نگاهمىکردم و قنبر عسل را به آن برگردانید و دهانه آن را بست وحضرت دعا مىکرد: «پروردگارا! حسن را ببخش، او نمىدانست.»
د)شیوه الگویى:
شیوه الگویى نیز از شیوههاى مهم تربیتى است زیرا در پرتوى آنشخصى تربیتشده با نصبالعین قرار دادن رفتار و کردار الگوها،آنها را نیز در خود ایجاد نموده و به تدریج درونى مىکند. اینشیوه تربیتى امام على(ع)از اهمیت زیادى برخوردار است و آن حضرتبه دو طریق از این شیوه تربیتى فرزندان خود بهره مىجستند: یکىاز طریق معرفى نمودن الگوهاى مطمئن و دیگرى الگو بودن خودشانبراى آنان. على(ع)در نامه تربیتى خود به امام حسن(ع)، پیامبراکرم(ص) را به عنوان الگوى مطمئن معرفى مىنماید: فرزندم! بدانکه کسى همانند رسول الله(ص)درباره خداوند سخن نگفت، پس بهرهبرى او راضى شو و در طریق نجات خویش او را پیشوا و الگوى خودقرار بده.» اما مهمتر از معرفى و ارائه الگو در خارج از محیطخانه، على(ع)خود الگوى تمام نما و کامل براى فرزندانشان بودندو سیره عملى و رفتارهاى مثبت او بهترین الگو و سرمشق براى آنانبودند، در موارد متعدد حضرت درس عملى به فرزندانشان دادهاند وغیر مستقیم رفتارها و آداب اخلاقى را به آنان القاء نمودهاند کهپیش از این به برخى از آنها اشاره شده و اکنون به یک نمونهدیگر اشاره مىگردد: روزى دو تا از برادران مومن حضرت(ع)که یکىپدر و دیگرى پسر بوده به خانه امام آمدند، امام(ع)به احترامآنها ایستاد و آنان را بر بالاى مجلس نشانید و خود در مقابلآنان نشست امام(ع)دستور تهیه غذا داد، غذا حاضر شد و آنها باهم غذا خوردند، بعد از غذا قنبر غلام حضرت آمد که دستهاى آنانرا با آفتابه بشوید، حضرت خود از جاى برخاست و آفتابه را ازقنبر گرفت تا دست میهمان را بشوید، پدر امتناع ورزید و عرضکرد: یا امیرالمومنین! چگونه خداوند مرا ببیند در حالىکه تو بردستان من آب مىریزى؟ فرمود: برخیز و دستانت را بشو، به درستىکه خداوند مىبیند که برادر تو که بر تو برترى ندارد، بر دستانتآب مىریزد. آن مرد برخاست و حضرت فرمود: اجازه بده به راحتى بردستان تو آب بریزم همچنان که اگر قنبر آب مىریخت او رامىگذاشتى! آنگاه حضرت بر دستان اوآب ریخت و او دستان خود راشست. وقتى نوبتبه شستن دستان فرزند رسید، على(ع)آفتابه را بهمحمد بن حنفیه دادند و فرمودند: فرزندم! اگراین فرزندبه تنهایىپیش من مىآمد و به همراه پدرش نمىبود، خودم بردستان او آبمىریختم ولى خداوند ابا دارد که وقتى پدر و فرزند با هم هستندبین آنان به مساوات رفتار شود، بلکه پدر بر دست پدر آب بریزد وپسر دستان پسر را بشوید. آنگاه محمدبن حنفیه بر دستان پسر آبریخت و او دستانش را شست.» .
از این حدیثبه روشنى آشکارمىشود که حضرت به طور عملى هم نحوه رفتار با میهمان و چگونگىآداب میهمان نوازى را به آنان آموخت و هم در عمل و غیر مستقیملزوم احترام به والدین را به فرزندش محمد آموخت.
ه)شیوه همراه کردن امور دینى با خاطرات خوشایند:
یکى از شیوههاى جالب توجه در تربیت دینى فرزندان همراه نمودناموردینى و معنوى باخاطرات خوشایند براى آناناست. بدین صورت کهرفتارها وآداب دینى و مذهب را در یک فضاى مطبوع و همراه باایجاد خوشایندى و مطلوبیتبه فرزندان القاء نمود. براى نمونه،هنگامى که فرزند را همراه خود به نماز جمعه مىبریم حتىالامکاندر آنجا براى آنان هدیه یا خوراکى تهیه نماییم و یا آنها رابیشتر در مجالس ائمه علیهم السلام که همراه با شادى و پذیرایىاست، ببریم و ...
على(ع)در حدیثى به این شیوه جذاب و موثراشاره فرمودهاند: «طرفوا اهالیکم فى کل جمعه من الفاکهه کىیفرحوابا بالجمعه; در هر جمعه به مقدارى میوه براى خانوادهتانتهیه نمایید تا آنان از فرا رسیدن جمعهها شادمان باشند(وجمعهها را دوست داشته باشند » .
یکى از ابعاد مهم تربیت اسلامى تربیت اخلاقى است. مراد ازتربیت اخلاقى اعمال روشها و بهکارگیرى اصولى است که در پرتوآنها فرد فضایل اخلاقى راکسب مىکند و صفات رذیله رااز خود دورمىسازد. بامطالعه و بررسى سیره تربیتى امام على(ع)به خوبىآشکار مىگردد که تربیت اخلاقى در کنار تربیت دینى مهمترین واساسىترین بعد تربیتبوده، آن حضرت بیشترین تلاش خویش را صرفاین دو بعد تربیتى فرزندان کرده است. نامهها و وصایاى آن حضرتبه فرزندان گواه صادقى بر این مدعاست. بررسى تربیت اخلاقىفرزندان از دیدگاه امامعلى(ع)و سیره آن حضرت، کتابى مستقل نیازدارد. بدین سبب،تنها برخى از روشهاى تربیت اخلاقى مورد نظر آنحضرت را مورد بررسى قرار مىدهیم:
1- الگوى عملى بودن
بهنظر مىرسد مهمترین و کارآمدترین روشى که ائمه علیهم السلامدر تربیت اخلاقى فرزندانشان به کار مىگرفتند، رفتار عملى آنانبود. آنها خود الگوى کامل و مطمئن اخلاقى براى فرزندانشانبودند. اعمال و رفتارشان هر لحظه در منظر فرزندان قرار داشت وفرزندان با دیدن آنها مشق زندگى مىگرفتند. سیره تربیتىعلى(ع)مملواز رفتارهاى عملى است که براى همه سرمشق بود.
2- موعظه
پند دادن یکى از روشهاى اخلاقى است که در سیره تربیتىعلى(ع)بسیار دیده مىشود. آن حضرت در فرصتهاى مناسب فرزندانخویش را پند مىداد و دلهاى پاک و نورانى آنان را نورانىترمىساخت. روش تربیتى موعظه چنان در سیره تربیتى آن حضرت مهم بودکه حتى در بستر شهادت از آن بهره جست. نامه طولانى حضرت بهفرزند معصومش از مهمترین جلوههاى این روش تربیتى شمرده مىشود.
3- یاد مرگ و قیامت
از جمله روشهاى تربیت اخلاقى، یاد مرگ و قیامت است. یاد مرگ وقیامت موجب مىشود انسان از آرزوهاى مادى جدا گردیده، به گناهتن ندهد. على(ع)در خطبهها و نامههایش همواره مرگ را یادآورىمىکرد و بخصوص فرزندانش را به فراموش نکردن آن توصیهمىفرمود.حضرت ضمن نامهاى به امام حسن(ع)مىفرماید: «فرزندم!
فراوان بهیاد مردن باش و به یاد موقعیتى که در آن قرار مىگیرىو پس از مردن بدان روى مىکنى تا چون برتو درآید، ساز خویش راآراسته و کمر خود را بسته باشى چنان نباشد که ناگهان مرگ تورادریابد و برتو چیره گردد» .
ج)تربیت اجتماعى
تربیت اجتماعى از ابعاد مهم تربیت در نظام تربیتى اسلام است.
اسلام دین عزلتگزینى و فردگرایى نیستبلکه علاوه بر توجه به امورفردى، به مسایل اجتماعى نیز توجه ویژه دارد و این یکى ازامتیازهاى بزرگ دین خاتم است. در سیره معصومان علیهم السلام،بویژه امامعلى(ع)،تربیت اجتماعى از جایگاهى ویژه و با اهمیتبرخوردار است. مراد از تربیت اجتماعى مجموعه دیدگاهها در زمینهروابط اجتماعى و نیز رفتارهاى عملى است که امام على(ع)فرزندانشرا به آن سفارش مىکرد.
1- تربیت اجتماعى در خانه:
آغاز تربیت اجتماعى از جامعه کوچک خانواده است و فرزنداننخستین برخوردهاى اجتماعى را در درون خانه تجربه مىکنند. رفتاربا پدر، مادر، برادران و خواهران ابتدایىترین ارتباطات اجتماعىفرزندان است. اگر فرزندان بتوانند توافق و سازگارى مناسب داشتهباشند و آن را در خانه و با نزدیکان خویش به درستى تجربه کنند،در بیرون از محیط خانه و در اجتماع بزرگتر نیز نقش اجتماعى خودرا به درستى ایفا خواهند کرد. درسیره تربیتى امامعلى(ع)ایننکته مورد توجه بود و آن حضرت با ایجاد رابطه اجتماعى صحیحمیان فرزندان خود به تربیت اجتماعى آنان اقدام مىفرمود. درروایت آمده است: امام على(ع)به امام حسن(ع)و امام حسین(ع)
فرمود: «شما را به تقواى الهى و گرایش و رغبتبه آخرت و زهددر دنیا سفارش مىکنم. بر آنچه از دنیا از دست دادهاید، تاسفنخورید. کار خیر انجام دهید و دشمن ستمگر و یاور ستمدیدهباشید.» سپس فرزندش محمد را صدا زد و فرمود: «آیا آنچه را بهبرادرانتسفارش کردم شنیدى؟» او گفت: «آرى.»
فرمود: «شما را نیز به آنها سفارش مىکنم. بر تو باد به نیکىبه برادرانت امامحسن(ع)و امامحسین(ع)و رعایت احترام آنها وشناخت فضل و مقام آنان. بدون نظر آنان کارى انجام مده.»
سپس به امامحسن(ع)وامامحسین(ع) فرمود: «شما را به نیکىدرباره محمد وصیت مىکنم; زیرا او برادر شما و فرزند پدر شماست.
مىدانید پدرتان پیوسته او را دوست مىداشت، پس شما نیز او رادوستبدارید»
2- تربیت اجتماعى خارج از خانه:
فرزند در خارج از خانه با اجتماع سر و کار دارد و در پرتواین ارتباط به زندگى اجتماعى خود استمرار مىبخشد. از اینرونیازمند برقرارى ارتباط سالم و عاطفى با دیگران است. على(ع)درهنگام احتضار، امام حسن(ع)و امام حسین(ع)و محمد بن حنفیه وسایر فرزندان خود را جمع کرد و در پایان وصیتخویش فرمود:
«یابنى عاشروا الناس عشره ان غبتم حنوا الیکم و ان فقدتمبکو علیکم.»
با مردم به گونهاى معاشرت و ارتباط داشته باشید که اگر ازنظرشان دور شدید دل در هواى شما داشته باشند و اگر مردیدشدیدبر شما بگریند.
3- میزان ومعیار رابطه درستبا دیگران:
امام على(ع)در سیره تربیتى خویش براى برقرارى ارتباط درست وسالم با دیگران و نیز برخورد با آنها معیار و ملاک کلیدى را بهفرزندان خود ارائه فرمود و آن نقش انسان است: «یا بنى اجعلنفسک میزانا فیما بینک و بین غیرک...»
فرزندم! خود را میان خویش و دیگرى میزان قرار ده، پس آنچه رابراى خود دوست مىدارى، براى غیر خود نیز دوست داشته باش و آنچهرا براى خود خوش ندارى، براى دیگرى نیز خوش مدار; ستم نکنچنانکه دوست ندارى به تو ستم شود; و نیکى کن چنانکه دوست دارىبه تو نیکى کنند....»
د)تربیت جسمانى
درسیره تربیتى معصومان علیهم السلام تربیت جسمانى و حفظتندرستى مورد توجه واقع گردیده; جسم مرکب روح و حفظ سلامتى جسم،مقدمه سلامتى روح تلقى شده است. از اینرو تغذیه مناسب و رعایتنکات بهداشتى در سیره تربیتى حضرت على(ع)مورد توجه ویژه قرارگرفته است.
1)تغذیه:
تغذیه مناسب یکى از عوامل تداوم سلامت انسان است و براىکودکان و نوجوان اهمیت ویژه دارد. براى کودک شیر مادرمناسبترین و با برکتترین ماده غذایى است. على(ع) مىفرماید:
«مامن لبن رضع به الصبى اعظم برکه علیه من لبن امه.»
براى نوزاد هیچ شیرى با برکتتر از شیر مادر نیست.»
براى اینکه اهمیت این کلام على(ع)بیشتر آشکار گردد، توجه بهکلام یکى از متخصصان رشد کودکان سودمند مىنماید:
«غذاى ایدهآل براى نوزادان، شیر مادر است. شیر مادر داراىمزایاى خوراکى، بهداشتى، کاربردى و عاطفى مىباشد.
مزیتخوراکى:
شیر مادر دقیقا دربردارنده همان موادى است که نوزاد براى رشدو فعالیت نیاز دارد.
مزیتبهداشتى:
شیر مادر و آغوز، نوزاد را در برابر بسیارى از عفونتها وامراض مصون مىسازد. البته اگر خود مادر مبتلا به بیمارى نباشد، شیر مادر همچنین براى رشد و سلامتسیستم گوارش نوزاد مناسب است.
مزیت کاربردى:
فواید کاربردى شیر مادر زیاد است اما از همه مهمتر اینکهدستورالعمل مخلوط کردن نمىخواهد، مجانىاست و نوزاد هر وقت و هرمقدار بخواهد، مىتواند بنوشد و محدودیتى ندارد.
مزیت عاطفى:
بین مادر و نوزادى که از مادر تغذیه مىکند یک رابطه عمیقعاطفى ایجاد مىشود چرا که مادر احساس مىکند چیزى را که نوزادنیاز دارد، او تامین مىکند.»
2- رعایتنکات بهداشتى:
علاوه بر تغذیه سالم و مقوى، رعایت نکات بهداشتى چه در هنگامغذا خوردن و چه در تداوم سلامتى کودک نقشى مهم دارد،حضرتعلى(ع)به فرزندش امامحسن(ع)فرمود: آیا نمىخواهى چهار صفتبه تو آموزم که از پزشک و دارو بىنیاز شوى؟
عرض کرد: آرى.
حضرت فرمود: هرگز بر سر غذا منشین مگر اینکه گرسنه باشى و ازغذا دست مکش مگر اینکه هنوز به غذا اشتها داشته باشى. در جویدنغذا خوب دقت کن و در وقتخواب خود رااز فضولات فارغ ساز. اگرایندستورها را بکار بندى، از پزشک بىنیاز خواهى شد.»
شیوههاى تربیت فرزندان درسیره و کلام امام على(ع):
روش شناسى و بررسى شیوههاى تربیتى در نظام تعلیم و تربیتاسلامى از جایگاهى مهم برخوردار است. در واقع درخت پرثمر تربیتآنگاه به بار مىنشیند که نکات تربیتى درقالب شیوههاى درست ومناسب در امر تربیت فرزندان به اجرا درآید. امام على(ع)درسیرهتربیتى خویش روشها وشیوههایى را به کار گرفت که کشف و بررسىآنها رهتوشه بزرگى براى رهروان راستین آن حضرت به شمار مىآید.
برخى از مهمترین شیوههاى تربیتى آن حضرت عبارت است از:
الف)شیوه محبت
استفاده از محبت، از موثرترین و کارآمدترین شیوههاى تربیتىاست. محبت جاذبه مىآفریند، انگیزه خلق مىکند. انسانهاى پرتلاطمو مضطرب را آرامش مىبخشد و فرزندان نابهنجار و ناسازگار را راممىکند. محبتشیوهاى است که به مرحلهاى خاص از تربیت اختصاصندارد; اما کودکان و نونهالان بیشتر به آن نیازمندند. حبس کردنمحبت در دل و پرهیز از اظهار آن، کارساز نیست و در فرزندانگیزه و جاذبه پدید نمىآورد. از اینرو، باید به روشهاى مناسبابراز گردد. براى کودکان در آغوش گرفتن و بوسیدن و براىبزرگترها دادن هدیه و اظهار محبت زبانى از مناسبترین شیوههاست.
على(ع)مىفرماید: «هر که فرزند خود را ببوسد، براى او پاداش وحسنه خواهد بود و هر که فرزند خود را شاد کند، خداوند در روزقیامت او را شاد خواهد فرمود...»
آن حضرت هنگام موعظه فرزندان با جملاتى محبتآمیز و پرجاذبهآنها را آماده شنیدن و گوش جان سپردن مىساخت. در نامهاى بهامام حسن(ع)چنین مىفرماید: «...وجدتک بعضى بل وجدتک کلى حتىکان لواصابک اصابنى...»
(فرزندم!)تو جزئى از وجود و بلکه تمام وجود منى; به طورى کهاگر به تو بلایى رسد، به من رسیده است و اگر مرگ تو را در کامگیرد، مرا در کام گرفته است. آنچه از وضع و حال تو مورد توجهمن قرار گرفته همان وضع و حال خود من است که برایم اهمیتبسیاردارد...»
ب)شیوه احترام به شخصیت فرزند
از دیگر شیوههاى مهم تربیتى در سیره کلام امام على(ع)، شیوهاحترام به شخصیت فرزند و واگذار کردن مسوولیتبه او است.
احترام به فرزند و تکریم شخصیت او، اعتماد به نفس را در وىتقویت مىکند و او را براى انجام مسوولیتهاى مهم فردى و اجتماعىآماده مىسازد. از سوى دیگر، تحقیر و سرزنش زیاد فرزند، آتشلجاجت و دشمنى را در او شعلهور مىسازد. على(ع)دراین زمینهمىفرماید:
«الا فراط فى الملامه یثبت ناراللجاجه»
زیاده روى در سرزنش، آتش لجاجت را در فرد روشن مىکند.»
درحدیثى دیگر مى فرماید: «عقاب و تندى زیاد نداشته باشید;زیرا این امر کینه را در پى دارد و فرد را به سوى دشمنى فرامىخواند.»
على(ع)در سیره تربیتى خود شیوه احترام به شخصیت فرزندان رامورد توجه ویژه قرار داده و با واگذار نمودن مسوولیت مناسب بهآنان، حس اعتماد به نفس و احساس شخصیت را در آنان تقویتمىفرمود. موارد زیر نشان دهنده اهتمام امام(ع) بدین امر است:
1- «روزى امیرمومنان على(ع)در حالى که امام حسن(ع)و سلمانهمراهش بودند و حضرت به دستسلمان تکیه زده بود، واردمسجدالحرام شد و نشست. در این هنگام، مردى با چهره و لباس زیباوارد شد; به حضرت سلام کرد، مقابل وى نشست و گفت: اىامیرمومنان! از تو درباره سه مساله مىپرسم؟
حضرت فرمود: بپرس.
عرض کرد: وقتى انسان مىخوابد، روحش کجا مىرود؟ چگونه انسانبه یاد مىآورد و فراموش مىکند؟ و چگونه فرزند انسان به عمههاوخالههایش شباهت پیدا مىکند؟
امیرالمومنان على(ع)به امامحسن(ع)فرمود: اى ابامحمد! جوابشرا ده.
وامامحسن(ع)پاسخ پرسشها را به تفصیل بیان کرد.
2- شخصى خدمت امیرالمومنان رسید و گفت: اگر دانشمندى، بگومراد از «الناس» و «اشباهالناس» و «النستامن»(درقرآن)چیست؟
حضرت به امام حسین(ع)فرمود: حسین، پاسخ ده.
امام حسین(ع)با استناد به آیات قرآن پرسش را پاسخ داد.
3- گروهى نزد امیرالمومنان(ع)از خشکسالى شکایت کرده و ازحضرت خواستند دعا کند و از خداوند باران بخواهد. حضرتامامحسن(ع)و امام حسین(ع)را صدا زد و به امام حسن(ع)فرمود:
براى آمدن باران دعا کن.
امام(ع)دعا کرد. سپس به امام حسین(ع)فرمود: دعاکن.
امام حسین(ع)نیز دعاى استسقا خواند. هنوز آن دو بزرگوار دستاز دعا نکشیده بودند که خداوند تبارک و تعالى باران را فروفرستاد. بارانید، راوى مىگوید از سلمان سئوال شد آیا آنها ایندعاها را تعلیم دیدهاند؟ عرض کرد واى بر شما حدیثرسولالله(ص)را نشنیدهاید که فرمود: خداوند بر زبانهاى اهلبیتمن چراغهاى حکمت را جارى نمود»
4- روزى اهل کوفه خدمت على(ع)، از خشکسالى شکایت کردند و ازحضرت خواستند براى آنان باران بطلبد. امامعلى(ع)به فرزندشحسین(ع)فرمود: برخیز و باران طلب کن. و حسین(ع)ایستاد، حمد وسپاس خداوند گفت; و بر پیامبر علیهم السلام درود فرستاد و عرضکرد: «اللهم معطى الخیرات و منزل البرکات،ارسلالسماءعلینامدرارا و استضاغیثا مغرورا واسعا غدقا مجللاسحاسفوحا نجاجا، تنفس بهالضعف من عبادک و تحیى بهالمیت منبلادک، آمین ربالعالمین»
هنوز حسین(ع)از دعا فارغ نشده بود که باران بارید و بعضى ازبیاباننشینان اطراف کوفه خبر دادند که درهها از آب باران آکندهشده است.
ج)شیوه تشویق و تنبیه
از شیوههاى مسلم تربیتى، تشویق و تنبیه است. تشویق عاملبرانگیزاننده و تنبیه عامل بازدارنده است. شیوه تشویق باعثایجاد انگیزه و رغبت در فرزند گردیده، شوق رفتار مثبت را در اومضاعف مىکند. البته درباره این شیوه بحثهاى بسیار مطرح است.
تشویق مقدم است و یا تنبیه؟
تشویق بطور مطلق و در همه مقاطع سنى مفید و موثر استیابیشتر در دوران کودکى؟
ابزار و وسایل تشویق چیست و انواع آن کدام است؟
ملاک تشویق چیست و تشویق چه وقت موثر و کى زیانبار است؟
آیا تنبیه حدودى دارد یا خیر؟
آیا تنبیه بدنى جایز است؟
در چه جاهایى باید از تنبیه استفاده کرد؟
مراتب تنبیه کدام است؟
اینهابخشى از پرسشهایى است که پیرامون این شیوه مطرح است ومجال بحث آنها در این مقال نیست. آنچه در اینجا بدان مىپردازیمآن است که تشویق و تنبیه از شیوههاى مسلم تربیتى است; تشویقحتىالامکان بر تنبیه مقدم است و فقط وقتى تشویق کارساز نباشد،از تنبیه بهره مىبریم. على(ع)در سیره تربیتى خود از این شیوهبهره جستهاست. موارد زیر بر درستى این سخن گواهى مىدهد:
1- تشویق:
درکتاب منتخب آثار امیرالمومنین(ع)چنین روایتشدهاست: روزىپیامبراکرم(ص) نشسته بود و على(ع)نزد او بود. در این هنگام،حسین(ع) که شش سال بیشتر نداشت. وارد شد. رسول خدا(ص)او رادر آغوش گرفت و لبها و میان چشمانش را بوسید. على(ع)پرسید: آیافرزندم حسین(ع)را دوست دارى؟
فرمود: چگونه او را دوست نداشته باشم درحالى که او عضوى ازاعضاى من است.
سپس پرسید: یا رسولالله(ص)کدامیک از ما نزد تو عزیزتراست؟ منیا حسین؟
در این هنگام حسین(ع)فرمود: اى پدر هر که از حدیثشرف عالىتراست نزد نبى(ص) محبوبتر است و منزلتبیشترى دارد على(ع)فرمود:
حسین! آیا بر من فخر مىفروشى؟
عرض کرد: پدر، با اجازه شما آرى.
آنگاه على(ع)فرمود: من امیرالمومنانم، من زبان راستگویانم،من وزیر مصطفایم.. ..
امام(ع)حدود هفتاد منقبت از مناقب خود را برشمرد و لب فروبست. پیامبراکرم(ص)به حسین(ع)فرمود: شنیدى اباعبدالله؟ آنچهعلى ذکر کرد، یک دهم از یک دهم فضایل و از هزار هزار فضیلتاواست; و او از همه اینها بالاتر است.
حسین(ع)عرض کرد: حمد و ستایش خداوندى را سزاست که ما را بربسیارى از بندگان مومنش و تمام مخلوقاتش برترى بخشید.اىامیرمومنان! در آنچه بیان کردى صادق و امینى.
آنگاه نبىاکرم(ص)به حسین(ع)فرمود: اکنون تو فضایلت را بیانکن.
حسین(ع)فرمود: من حسین فرزند علىبنابیطالب هستم. مادرمفاطمهزهرا سیده زنان جهان و جدم محمدمصطفى سرور تمام بنىآدماست. اى على، مادرم نزد خدا و تمام مردم بافضیلتتر از مادرتواست و جد من نزد خدا و مردم از جد تو افضل است. جبرائیلواسرافیل در گهواره با من همسخن شدند. اى على! شما نزد خداونداز من برترى; اما از نظر پدران و مادران و اجداد، من از شمامفتخرترم.
آنگاه حسین(ع)دستبه گردن پدر افکند و او را بوسید وعلى(ع)حسین(ع)را مىبوسید و مىفرمود: خداوند بر شرف، عظمت،افتخار، دانش و شکیبایىات بیفزاید و ستمگران به تو را لعنتکند.
این حدیث نشان مىدهد حضرت على(ع)شیرین کارى کودکش رابابوسیدن و در آغوش گرفتن وى پاسخ داد و تشویق کرد.
اصبغ بن نباته نقل مىکند «آن هنگام کهعلى(ع)بر مسند خلافت نشست و مردم با او بیعت کردند، به مسجدرفت و در حالى که عمامه، لباس، کفش و شمشیر رسولالله(ص)راهمراه داشت، بر منبر نشست و با مردم سخن گفت... . سپس بهحسن(ع)دستور داد خطبه بخواند و او خطبه خواند. آنگاه بهحسین(ع)فرمود: «فرزندم! بر بالاى منبر بایست و چنان سخن بگو تاپس از من براى قریش ناشناخته نباشى و نگویند حسین(ع)چیزى درکنمىکند. باید سخنان تو به دنبال سخنان برادرت باشد.
حسین(ع)از منبر بالا رفت، خدا را ستود، بر رسولش درود فرستادو فرمود: «اى مردم! از رسول خدا شنیدم که فرمود: «همانا علىشهر هدایت است; هر که در آن داخل شد، نجات مىیابد و هر که ازآن تخلف کرد، هلاک مىگردد.»
در این لحظه، على(ع)به طرف او رفت، او را به سینه فشرد وبوسید...»
2)تنبیه:
همچنان که تشویق در سیره امامعلى(ع)روشىکارآمد است، حضرت ازروش تنبیه نیز در مواردى استفادهمىفرمود. البته فرزندان تربیتیافته على(ع) بویژه دو فرزند معصومش حسن و حسین علیهما السلامبه تنبیه نیاز نداشتند.
اما در مواردى که مسالهاى بسیار مورد اهتمام على(ع)بوده وفرزندان آن حضرت ترک اولى انجام مىدادند، آن حضرت موضعىسختگیرانه و انعطاف ناپذیر داشتهاند و گاهى فرزندان خود راتهدید مىنمودند; براى نمونه در امور مربوط به بیت المال کهبسیار براى آن حضرت مهم مىنمود، آنگاه که فرزندان در مورد آنهااحتیاط نمىنمودند و موجب ترک اولى مىشدند، حضرت بسیار سختمىگرفتند. در ذیل به دو نمونه اشاره مىگردد:
1- گردنبند عاریهاى:
على بن ابى رافع مىگوید: من خزانه دار و کاتب بیت المال درحکومت على(ع) بودم، در بیت المال على گردنبندى بود که در جنگبصره به دست آمد، دختر على(ع) کسى را نزد من فرستاد و گفت:
شنیدم که در بیت المال امیرالمومنین گردنبند مروارید وجود داردو آن در اختیار شماست و من دوست دارم که آن را به عنوان عاریهبه من بدهى تا در ایام عید قربان خود را با آن زینت دهم. من بهاو پیغام دادم که آیا آن را به شکل عاریه مضمونه مردوده به تودهم؟ عرض کرد بلى. به مدت سه روز آن را به او دادم.
على(ع)گردنبند را بر گردن دخترش دید و آن را شناخت، از اوپرسید: این گردنبند چگونه به تو رسید؟ گفت: آن را از على بنابىرافع خزانهدار بیت المال امیرالمومنین عاریه گرفتم تا درایام عید از آن استفاده نمایم و بعد آن را به بیت المال برمىگردانم. على(ع)به دنبال من فرستاد و من نزد او آمدم، و ایشانخطاب به من فرمود: «اى ابن ابىرافع! آیا به مسلمین خیانتمىکنى؟ من به او گفتم: به خدا پناه مىبرم از اینکه به مسلمینخیانت کنم. فرمود: چگونه بدون اذن من و رضایت مسلمین به دخترامیرالمومنین عاریه دادهاى؟ عرض کردم: یا امیرالمومنین! اودختر توست و او از من خواست که عاریهاى به او بدهم و من هم بهصورت عاریه مضمونه مردوده به او دادهام، من آن را از اموالخودم ضمانت کردم و بر من واجب است که سالم آن را به بیت المالبرگردانم. حضرت فرمود: همین امروز آن را برگردان و برحذر باشاز اینکه دوباره چنین کنى، که در آن صورت تو را عقوبتخواهمکرد. سپس فرمود: اگر دخترم گردنبند را به صورت عاریه مضمونهمردوده نمىگرفت، نخستین فرد هاشمى بوده که دستش را به خاطردزدى قطع مىنمودنم. این برخورد حضرت به گوش دخترش رسید و بهپدرش عرض کرد: یا امیرالمومنین! من دختر و پاره تن شما هستم پسچه کسى سزاوارتر از من به استفاده از این گردنبند هست؟
امیرالمومنین(ع)فرمود: اى دختر على بن ابیطالب! خودت را از حقدور مکن; آیا زنان مهاجرین نیز در ایام عید به چنین چیزى خودرا زینت مىدهند؟! سپس حضرت گردنبند را از او گرفت و به جایشبرگردانید.»
2- امام حسن(ع)و میهمانى:
روزى براى امام حسن(ع)میهمان آمد، حضرت از قنبر پیمانهاى ازعسلى که از یمن آورده بودند، قرض نمود، هنگامى که على(ع)آمادهتقسیم آن بین مسلمین گردید، فرمود: یا قنبر! این ظرف عسل دستخورده است. عرض کرد: درست گفتهاى. و جریان را به حضرت گفت،حضرت درمقام کتک زدن حسن(ع)برآمد و فرمود: «چه چیزى تو راواداشت که قبل از تقسیم عسل از آن بردارى؟ حسن(ع)فرمود: ما هماز آن حقى داریم و وقتى سهم ما داده شد، آن را به جایشبرمىگردانم. حضرت فرمود: پدرت به فدایتباد، هر چند تو نیز ازآن حق دارى اما تو اجازه ندارى قبل از آنکه مسلمین از حقوقشانبهرهمند شوند، تو از حقتبهرهمند گردى. اگر نه این که خودمدیدم رسول خدا(ص)دندانهاى پیشین تو را مىبوسید، تو را به صورتدردناکى تنبیه مىنمودم. سپس به قنبر درهمى دادند و فرمود: «بااین درهم بهترین نوع عسلى که ممکن است، تهیه کن.» راوىمىگوید: گویا به دستان حضرت که بر دهانه ظرف عسل بود، نگاهمىکردم و قنبر عسل را به آن برگردانید و دهانه آن را بست وحضرت دعا مىکرد: «پروردگارا! حسن را ببخش، او نمىدانست.»
د)شیوه الگویى:
شیوه الگویى نیز از شیوههاى مهم تربیتى است زیرا در پرتوى آنشخصى تربیتشده با نصبالعین قرار دادن رفتار و کردار الگوها،آنها را نیز در خود ایجاد نموده و به تدریج درونى مىکند. اینشیوه تربیتى امام على(ع)از اهمیت زیادى برخوردار است و آن حضرتبه دو طریق از این شیوه تربیتى فرزندان خود بهره مىجستند: یکىاز طریق معرفى نمودن الگوهاى مطمئن و دیگرى الگو بودن خودشانبراى آنان. على(ع)در نامه تربیتى خود به امام حسن(ع)، پیامبراکرم(ص) را به عنوان الگوى مطمئن معرفى مىنماید: فرزندم! بدانکه کسى همانند رسول الله(ص)درباره خداوند سخن نگفت، پس بهرهبرى او راضى شو و در طریق نجات خویش او را پیشوا و الگوى خودقرار بده.» اما مهمتر از معرفى و ارائه الگو در خارج از محیطخانه، على(ع)خود الگوى تمام نما و کامل براى فرزندانشان بودندو سیره عملى و رفتارهاى مثبت او بهترین الگو و سرمشق براى آنانبودند، در موارد متعدد حضرت درس عملى به فرزندانشان دادهاند وغیر مستقیم رفتارها و آداب اخلاقى را به آنان القاء نمودهاند کهپیش از این به برخى از آنها اشاره شده و اکنون به یک نمونهدیگر اشاره مىگردد: روزى دو تا از برادران مومن حضرت(ع)که یکىپدر و دیگرى پسر بوده به خانه امام آمدند، امام(ع)به احترامآنها ایستاد و آنان را بر بالاى مجلس نشانید و خود در مقابلآنان نشست امام(ع)دستور تهیه غذا داد، غذا حاضر شد و آنها باهم غذا خوردند، بعد از غذا قنبر غلام حضرت آمد که دستهاى آنانرا با آفتابه بشوید، حضرت خود از جاى برخاست و آفتابه را ازقنبر گرفت تا دست میهمان را بشوید، پدر امتناع ورزید و عرضکرد: یا امیرالمومنین! چگونه خداوند مرا ببیند در حالىکه تو بردستان من آب مىریزى؟ فرمود: برخیز و دستانت را بشو، به درستىکه خداوند مىبیند که برادر تو که بر تو برترى ندارد، بر دستانتآب مىریزد. آن مرد برخاست و حضرت فرمود: اجازه بده به راحتى بردستان تو آب بریزم همچنان که اگر قنبر آب مىریخت او رامىگذاشتى! آنگاه حضرت بر دستان اوآب ریخت و او دستان خود راشست. وقتى نوبتبه شستن دستان فرزند رسید، على(ع)آفتابه را بهمحمد بن حنفیه دادند و فرمودند: فرزندم! اگراین فرزندبه تنهایىپیش من مىآمد و به همراه پدرش نمىبود، خودم بردستان او آبمىریختم ولى خداوند ابا دارد که وقتى پدر و فرزند با هم هستندبین آنان به مساوات رفتار شود، بلکه پدر بر دست پدر آب بریزد وپسر دستان پسر را بشوید. آنگاه محمدبن حنفیه بر دستان پسر آبریخت و او دستانش را شست.» .
از این حدیثبه روشنى آشکارمىشود که حضرت به طور عملى هم نحوه رفتار با میهمان و چگونگىآداب میهمان نوازى را به آنان آموخت و هم در عمل و غیر مستقیملزوم احترام به والدین را به فرزندش محمد آموخت.
ه)شیوه همراه کردن امور دینى با خاطرات خوشایند:
یکى از شیوههاى جالب توجه در تربیت دینى فرزندان همراه نمودناموردینى و معنوى باخاطرات خوشایند براى آناناست. بدین صورت کهرفتارها وآداب دینى و مذهب را در یک فضاى مطبوع و همراه باایجاد خوشایندى و مطلوبیتبه فرزندان القاء نمود. براى نمونه،هنگامى که فرزند را همراه خود به نماز جمعه مىبریم حتىالامکاندر آنجا براى آنان هدیه یا خوراکى تهیه نماییم و یا آنها رابیشتر در مجالس ائمه علیهم السلام که همراه با شادى و پذیرایىاست، ببریم و ...
على(ع)در حدیثى به این شیوه جذاب و موثراشاره فرمودهاند: «طرفوا اهالیکم فى کل جمعه من الفاکهه کىیفرحوابا بالجمعه; در هر جمعه به مقدارى میوه براى خانوادهتانتهیه نمایید تا آنان از فرا رسیدن جمعهها شادمان باشند(وجمعهها را دوست داشته باشند » .