مرزهاى خشونت و مدارا
آرشیو
چکیده
متن
فلسفه اصلى تساهل و تسامح در اسلام، تربیت مومنان و نزدیکساختن دلهاى آنها به یکدیگر است; به عبارت روشنتر، قلمرو مدارادر درون نظام دینى است و قلمرو صلابت و اقتدار در بیرون نظامدینى. صلابتبراى حفظ دین، جلوگیرى از تهاجم بیگانگان، پیشرفتاسلام و نفوذ ناپذیر بودن رهبران دینى در برابر معاندان است.
درواقع خشونت در اسلام پاسخى به متجاوزان به حدود و احکام الهىو ارزشهاى اعتقادى است.
تعریف تساهل و تسامح
در کتابهاى لغوى معروف این است که تساهل و تسامح یک معنادارد و مفهوم آسان گرفتن و گذشت را مىرساند. ولى ظاهرا به یکمعنا بودن این دو واژه زمانى است که با هم استعمال شوند. اگریکى بدون دیگرى به کار رود، معنایشان تفاوت مىیابد. چون تساهلنوعى بىتفاوتى و اباحهگرى در پىدارد. به خلاف تسامح که درآنمدارا و گذشتبا اقتدار و بزرگوارى نهفته است.
تعریف خشونت
خشونت ضد ملایمت است و خشونت در گفتار یعنى تندى. در معناىخشونت نوعى صلابت و اقتدار نهفته است.
دین سمحه و سهله
در آیات قرآن واژههاى تسامح و تساهل یاکلمه دیگرى از مادهسمح و سهل به کار نرفته است. آنچه معروف است، محدود روایاتىاست که اسلام را دین سمحه و سهله معرفى مىکند. این روایات درقبال ادیان دیگر است و تعداد آن از انگشتان یک دست فراتر نیست.
در واقع احادیثسمحه و سهله در ردیف آیات و روایات رفع و نفىعسر و جرح جاى دارد.
بر اساس این روایات، احکام اسلامى چنان سخت نیست که فقطمعدودى بتوانند به آن عمل کنند. فقیر، غنى، قوى، ضعیف، عالم،جاهل و همه طبقات اجتماعى مىتوانند در عمل آن را به کارگیرند;چون خداوند هرکه را به مقدار توانش مکلف ساخته است.
مرحوم علامه مجلسى در کتاب شریف بحارالانوار، ج 68، در بارهدین سمحه و سهله به تفصیل سخن گفته است.
فلسفه مدارا در اسلام
آیات و روایات نشان مىدهد تساهل و تسامح با هدف حفظ ایمانمسلمانان و پرجاذبه ساختن این آیین در برابر دیگر ادیان الهىشکل گرفته است; نه پدید آوردن حالت انفعالى در مسلمانان.
بنابراین، اسلام برخلاف پندار ناآگاهان، در برابر انحرافاتفکرى با قاطعیت مىایستد. خداوند به پیامبرش مىفرماید: «وکسانى را که صبح و شام خدا را مىخوانند و جزذات پاک او نظرىندارند، از خود دور نکن. نه چیزى ازحساب آنها بر تو است و نهچیزى از حساب تو بر آنها. اگر آنها را طرد کنى، از ستمگرانخواهى بود... هرگاه کسانى که به آیات ما ایمان دارند، نزد توآیند، به آنها بگو: سلام بر شما، پروردگارتان رحمت را برخودواجب ساخته است. هریک از شما از روى نادانى کارى زشت کند و بهتوبه و اصلاح(و جبران)روى آورد، مشمول رحمتخدا مىشود; زیرا اوآمرزنده و مهربان است.»
دراین دوآیه خداوند متعال به پیامبرش روش مدارا و گذشت ازمومنان را مىآموزد; در ادامه در مقابل مشرکان و بت پرستان کهداراى خطاى فکرى و انحراف اعتقادى بودند. مىفرماید: «بگو: مناز پرستش کسانى غیر از خدا که مىخوانید، نهى شدهام. بگو: من ازهوسهاى شما پیروى نمىکنم. اگر چنین کنم، گمراه شدهام و ازهدایتیافتگان نخواهم بود.»
بنابراین، یکى از اصول اولیه پیامبراسلام(ص)در دعوت به دین،مدارا است. پس از پذیرش اسلام، رسول خدا از گذشته مشرکانوکافران چشم مىپوشید و به آنها مسولیت مىداد. این انعطافپذیرىحضرت در طى بیست و سه سال دوران رسالتبراى رسیدن به اهدافبلندالهى، ارائه الگوى درست رفتارى به مسلمانان و پیوند دلهابود. گذشت پیامبر از مسلمانان در جنگ احد و جنگ تبوک، خیانتابولبابه و حتى وحشى قاتل حمزه سیدالشهداء نشان دهنده قلمرومدارا در سیره پیامبراکرم(ص)است.
ناروایى مدارا در دین خدا
البته عطوفت و رافت تنها در برابر تجاوز به حقوق شخصىپیامبر(ص)اعمال مىشد. اگر خطا و گناه کسى سبب تجاوز به حدودالهى مىگردید، دیگر جاى تساهل نبود; زیرا پیامبر(ص)همان طور کهمامور رساندن دین خدا است، ماموریت اجراى آن را نیز به عهدهدارد و خداوند تسامح را در اجراى حدود الهى با روح ایمان بهخدا و آخرت ناسازگار مىداند. در قرآن کریم مىخوانیم: «هرگزنباید شما در دین خدا و اجراى حد الهى، دچار رافت و دلسوزىشوید.»
بنابراین، اجراى حدود الهى هرگز قابل تسامح و تساهل نیست،هرچند براى عدهاى ناخوشایند باشد.
صلابتحضرت على(ع)در راه خدا
حضرت على(ع)بعد از گرفتن مالیات از مردم نجران در راه بازگشتبه مدینه در نیمه راه فرماندهى سربازان اسلام را به یکى ازیاران خود واگذار کرد و به کاروان پیامبر(ص) که براى مراسم حجعازم مکه بود. پیوست. رسول خدا(ص)پس از دریافت گزارش حضرتعلى(ع)دستور داد سربازان را براى انجام مراسم حجبه مکهبیاورد. وقتى حضرت علىنزد سربازان آمد، دید سربازان پارچههاىگرفته شده از مردم نجران را میان خود تقسیم کردهاند. حضرت بهخشم آمد و فرمود: چرا پیش از آنکه پارچهها به پیامبرخدا تحویلداده شود، چنین کردید؟ سپس همه پارچهها را از آنان پس گرفت ودر مکه تحویل پیامبر(ص) داد. عدهاى نزد پیامبر(ص)ازعلى(ع)شکایت کردند، حضرت فرمود:
«ارفعوا السنتکم عن علىبن ابىطالب فانه خشن فىذات اللهعزوجل غیرمداهن فى دینه.»
از بدگویى به على دستبردارید. او در راه خدا خشن و بىپرواستو اهل تملق و دورویى دردین خدا نیست.
سیره پیامبر(ص)در برابر دشمنان
تاریخ زندگانى پیامبر اکرم(ص)نشان مىدهد آن حضرت همان طور کهاز عطوفت و لطف به مسلمانان سرشار بود، در برابر کفار ومنافقان ذرهاى انعطاف نشان نمىداد. پیشرفت اسلام در مقابلدشمنان وامدار صلابت و استوارى پیامبر و مسلمانان است.
مسلمانان در طى ده سال هجرت در بیش از هفتاد جنگ شرکت کردندو در تمام این جنگها تعداد مسلمانان از دشمنان کمتر بود.
صلابت پیامبر(ص)در پیشبرد ارزشهاى دینى
پیامبر اکرم(ص)براى تبلیغ دین از بهترین شیوههاى منطقىاستفاده کرد و هرگز راه خشونت نپیمود. پیامبر و اصحاب وفادارشسیزده سال در مقابل ظلمهاى مکیان مقاومت کردند و از واکنشهاىخشونتبار چشم پوشیدند. در این مدت، پیامبر(ص)براى صدور اسلامبه خارج از مکه سفیران تبلیغاتى به مدینه مىفرستاد و با آیاتنورانى قرآن مجید، در جذب مردم خو گرفته با فرهنگ جاهلىمىکوشید. نقش قرآن درجذب دلها چنان بود که گفتهاند: «فتحتالمدینه بالقرآن» ; مدینه به وسیله قرآن فتح شد.
بر اساس بعضى از روایات، وقتى گروهى از مشرکان را به عنواناسیر نزد پیامبر(ص)آوردند، پیامبر(ص)فرمود: آیا آنها را ازابتدا دعوت به اسلام کردید؟ گفتند: نه. فرمود: پس آنها را آزادکنید تا به محل خود بروند. شهادت کاروان تبلیغى پیامبر(ص)گواهروشنى بر شیوه تبلیغى آن حضرت است.
فلسفه جهاد
هدف از جهاد در اسلام، دفاع است نه تبلیغ. پیامبراکرم(ص)بهحضرت على(ع)فرمود: «لاتقاتل حتى تدعوهم الى الاسلام»
جنگ نکن تاآنگاه که آنان رابه اسلام دعوت کردهباشى.
بنابراین، جهاد در واقع تلاش مظلومان در برابر ستمگران براىحفظ جان، مال، فرهنگ و مقدسات مسلمانان است. پیامبر(ص)هرگز درمقابل ستمگران مسامحه روا نمىداشت. آیه(و انذر عشیرتکالاقربین)گواه درستى این سخن است.
قاطعیت پیامبر(ص)در برابر نفاق
پیامبر(ص)رحمه للعالمین بود; ولى وقتى کانون دین مورد تهاجمقرار مىگرفتبا تمام قدرت به دفاع برمىخاست. واقعه مسجد ضرارنمونهاى از این حرکت پیامبر بود. قبل از جنگ تبوک، عدهاى ازمسلمان نماها که داراى روح نفاق بودند، بنایى به نام مسجدساختند تا بتوانند در پناه آن علیه پیامبر و یارانش توطئهکنند. خداوند از اهداف پلید آنها پرده برداشت و روح نفاق آنانرا آشکار ساخت: «کسانى هستند که براىزیان(مسلمانان)و(تقویت)کفر و تفرقه افکنى میان مومنان مسجدساختند; آنها سوگند یاد مىکنند: جز نیکى نظرى نداشتهایم; اماخداوند گواهى مىدهد آنها دروغگویند. »
وقتى خداوند این خبر را به پیامبر(ص)داد، حضرت عدهاى رافرستاد و آن مسجد را ویران کردند.
آرى، حتى وقتى مسجد به کانون دینستیزى و نفاق تبدیل شود،بىارزش و سزاوار ویران شدن است.
قاطعیت مومنین در برابر دشمنان
فروتنى مسلمانان در ایجاد یکپارچگى و وحدت، بسیار موثر است;ولى محبتبه یکدیگر، به ویژه نزدیکان، نباید باعث فراموشى وغفلت از فرصتطلبان شود. مومنان باید در برابر کفار و دشمنانىکه لباس دوست پوشیدهاند، قاطع باشند تا از مهربانى آنان سوءاستفاده نشود. قرآن مجید به مومنان مىفرماید: «اى کسانى کهایمان آوردهاید! با کافرانى که با شما نزدیکترند، پیکارکنید.(و دشمن دورتر، شما را از دشمنان نزدیک غافل نکند.)آنهاباید در شما شدت و خشونت احساس کنند; و بدانید خداوند باپرهیزکاران است.»
این آیه، مثل آیه «وانذر عشیرتک الاقربین» است و وظیفهمومنان را در برابر دشمنانى که لباس دوست پوشیدهاند و نیزدوستان ناآگاه، بیشتر مىکند.
درواقع خشونت در اسلام پاسخى به متجاوزان به حدود و احکام الهىو ارزشهاى اعتقادى است.
تعریف تساهل و تسامح
در کتابهاى لغوى معروف این است که تساهل و تسامح یک معنادارد و مفهوم آسان گرفتن و گذشت را مىرساند. ولى ظاهرا به یکمعنا بودن این دو واژه زمانى است که با هم استعمال شوند. اگریکى بدون دیگرى به کار رود، معنایشان تفاوت مىیابد. چون تساهلنوعى بىتفاوتى و اباحهگرى در پىدارد. به خلاف تسامح که درآنمدارا و گذشتبا اقتدار و بزرگوارى نهفته است.
تعریف خشونت
خشونت ضد ملایمت است و خشونت در گفتار یعنى تندى. در معناىخشونت نوعى صلابت و اقتدار نهفته است.
دین سمحه و سهله
در آیات قرآن واژههاى تسامح و تساهل یاکلمه دیگرى از مادهسمح و سهل به کار نرفته است. آنچه معروف است، محدود روایاتىاست که اسلام را دین سمحه و سهله معرفى مىکند. این روایات درقبال ادیان دیگر است و تعداد آن از انگشتان یک دست فراتر نیست.
در واقع احادیثسمحه و سهله در ردیف آیات و روایات رفع و نفىعسر و جرح جاى دارد.
بر اساس این روایات، احکام اسلامى چنان سخت نیست که فقطمعدودى بتوانند به آن عمل کنند. فقیر، غنى، قوى، ضعیف، عالم،جاهل و همه طبقات اجتماعى مىتوانند در عمل آن را به کارگیرند;چون خداوند هرکه را به مقدار توانش مکلف ساخته است.
مرحوم علامه مجلسى در کتاب شریف بحارالانوار، ج 68، در بارهدین سمحه و سهله به تفصیل سخن گفته است.
فلسفه مدارا در اسلام
آیات و روایات نشان مىدهد تساهل و تسامح با هدف حفظ ایمانمسلمانان و پرجاذبه ساختن این آیین در برابر دیگر ادیان الهىشکل گرفته است; نه پدید آوردن حالت انفعالى در مسلمانان.
بنابراین، اسلام برخلاف پندار ناآگاهان، در برابر انحرافاتفکرى با قاطعیت مىایستد. خداوند به پیامبرش مىفرماید: «وکسانى را که صبح و شام خدا را مىخوانند و جزذات پاک او نظرىندارند، از خود دور نکن. نه چیزى ازحساب آنها بر تو است و نهچیزى از حساب تو بر آنها. اگر آنها را طرد کنى، از ستمگرانخواهى بود... هرگاه کسانى که به آیات ما ایمان دارند، نزد توآیند، به آنها بگو: سلام بر شما، پروردگارتان رحمت را برخودواجب ساخته است. هریک از شما از روى نادانى کارى زشت کند و بهتوبه و اصلاح(و جبران)روى آورد، مشمول رحمتخدا مىشود; زیرا اوآمرزنده و مهربان است.»
دراین دوآیه خداوند متعال به پیامبرش روش مدارا و گذشت ازمومنان را مىآموزد; در ادامه در مقابل مشرکان و بت پرستان کهداراى خطاى فکرى و انحراف اعتقادى بودند. مىفرماید: «بگو: مناز پرستش کسانى غیر از خدا که مىخوانید، نهى شدهام. بگو: من ازهوسهاى شما پیروى نمىکنم. اگر چنین کنم، گمراه شدهام و ازهدایتیافتگان نخواهم بود.»
بنابراین، یکى از اصول اولیه پیامبراسلام(ص)در دعوت به دین،مدارا است. پس از پذیرش اسلام، رسول خدا از گذشته مشرکانوکافران چشم مىپوشید و به آنها مسولیت مىداد. این انعطافپذیرىحضرت در طى بیست و سه سال دوران رسالتبراى رسیدن به اهدافبلندالهى، ارائه الگوى درست رفتارى به مسلمانان و پیوند دلهابود. گذشت پیامبر از مسلمانان در جنگ احد و جنگ تبوک، خیانتابولبابه و حتى وحشى قاتل حمزه سیدالشهداء نشان دهنده قلمرومدارا در سیره پیامبراکرم(ص)است.
ناروایى مدارا در دین خدا
البته عطوفت و رافت تنها در برابر تجاوز به حقوق شخصىپیامبر(ص)اعمال مىشد. اگر خطا و گناه کسى سبب تجاوز به حدودالهى مىگردید، دیگر جاى تساهل نبود; زیرا پیامبر(ص)همان طور کهمامور رساندن دین خدا است، ماموریت اجراى آن را نیز به عهدهدارد و خداوند تسامح را در اجراى حدود الهى با روح ایمان بهخدا و آخرت ناسازگار مىداند. در قرآن کریم مىخوانیم: «هرگزنباید شما در دین خدا و اجراى حد الهى، دچار رافت و دلسوزىشوید.»
بنابراین، اجراى حدود الهى هرگز قابل تسامح و تساهل نیست،هرچند براى عدهاى ناخوشایند باشد.
صلابتحضرت على(ع)در راه خدا
حضرت على(ع)بعد از گرفتن مالیات از مردم نجران در راه بازگشتبه مدینه در نیمه راه فرماندهى سربازان اسلام را به یکى ازیاران خود واگذار کرد و به کاروان پیامبر(ص) که براى مراسم حجعازم مکه بود. پیوست. رسول خدا(ص)پس از دریافت گزارش حضرتعلى(ع)دستور داد سربازان را براى انجام مراسم حجبه مکهبیاورد. وقتى حضرت علىنزد سربازان آمد، دید سربازان پارچههاىگرفته شده از مردم نجران را میان خود تقسیم کردهاند. حضرت بهخشم آمد و فرمود: چرا پیش از آنکه پارچهها به پیامبرخدا تحویلداده شود، چنین کردید؟ سپس همه پارچهها را از آنان پس گرفت ودر مکه تحویل پیامبر(ص) داد. عدهاى نزد پیامبر(ص)ازعلى(ع)شکایت کردند، حضرت فرمود:
«ارفعوا السنتکم عن علىبن ابىطالب فانه خشن فىذات اللهعزوجل غیرمداهن فى دینه.»
از بدگویى به على دستبردارید. او در راه خدا خشن و بىپرواستو اهل تملق و دورویى دردین خدا نیست.
سیره پیامبر(ص)در برابر دشمنان
تاریخ زندگانى پیامبر اکرم(ص)نشان مىدهد آن حضرت همان طور کهاز عطوفت و لطف به مسلمانان سرشار بود، در برابر کفار ومنافقان ذرهاى انعطاف نشان نمىداد. پیشرفت اسلام در مقابلدشمنان وامدار صلابت و استوارى پیامبر و مسلمانان است.
مسلمانان در طى ده سال هجرت در بیش از هفتاد جنگ شرکت کردندو در تمام این جنگها تعداد مسلمانان از دشمنان کمتر بود.
صلابت پیامبر(ص)در پیشبرد ارزشهاى دینى
پیامبر اکرم(ص)براى تبلیغ دین از بهترین شیوههاى منطقىاستفاده کرد و هرگز راه خشونت نپیمود. پیامبر و اصحاب وفادارشسیزده سال در مقابل ظلمهاى مکیان مقاومت کردند و از واکنشهاىخشونتبار چشم پوشیدند. در این مدت، پیامبر(ص)براى صدور اسلامبه خارج از مکه سفیران تبلیغاتى به مدینه مىفرستاد و با آیاتنورانى قرآن مجید، در جذب مردم خو گرفته با فرهنگ جاهلىمىکوشید. نقش قرآن درجذب دلها چنان بود که گفتهاند: «فتحتالمدینه بالقرآن» ; مدینه به وسیله قرآن فتح شد.
بر اساس بعضى از روایات، وقتى گروهى از مشرکان را به عنواناسیر نزد پیامبر(ص)آوردند، پیامبر(ص)فرمود: آیا آنها را ازابتدا دعوت به اسلام کردید؟ گفتند: نه. فرمود: پس آنها را آزادکنید تا به محل خود بروند. شهادت کاروان تبلیغى پیامبر(ص)گواهروشنى بر شیوه تبلیغى آن حضرت است.
فلسفه جهاد
هدف از جهاد در اسلام، دفاع است نه تبلیغ. پیامبراکرم(ص)بهحضرت على(ع)فرمود: «لاتقاتل حتى تدعوهم الى الاسلام»
جنگ نکن تاآنگاه که آنان رابه اسلام دعوت کردهباشى.
بنابراین، جهاد در واقع تلاش مظلومان در برابر ستمگران براىحفظ جان، مال، فرهنگ و مقدسات مسلمانان است. پیامبر(ص)هرگز درمقابل ستمگران مسامحه روا نمىداشت. آیه(و انذر عشیرتکالاقربین)گواه درستى این سخن است.
قاطعیت پیامبر(ص)در برابر نفاق
پیامبر(ص)رحمه للعالمین بود; ولى وقتى کانون دین مورد تهاجمقرار مىگرفتبا تمام قدرت به دفاع برمىخاست. واقعه مسجد ضرارنمونهاى از این حرکت پیامبر بود. قبل از جنگ تبوک، عدهاى ازمسلمان نماها که داراى روح نفاق بودند، بنایى به نام مسجدساختند تا بتوانند در پناه آن علیه پیامبر و یارانش توطئهکنند. خداوند از اهداف پلید آنها پرده برداشت و روح نفاق آنانرا آشکار ساخت: «کسانى هستند که براىزیان(مسلمانان)و(تقویت)کفر و تفرقه افکنى میان مومنان مسجدساختند; آنها سوگند یاد مىکنند: جز نیکى نظرى نداشتهایم; اماخداوند گواهى مىدهد آنها دروغگویند. »
وقتى خداوند این خبر را به پیامبر(ص)داد، حضرت عدهاى رافرستاد و آن مسجد را ویران کردند.
آرى، حتى وقتى مسجد به کانون دینستیزى و نفاق تبدیل شود،بىارزش و سزاوار ویران شدن است.
قاطعیت مومنین در برابر دشمنان
فروتنى مسلمانان در ایجاد یکپارچگى و وحدت، بسیار موثر است;ولى محبتبه یکدیگر، به ویژه نزدیکان، نباید باعث فراموشى وغفلت از فرصتطلبان شود. مومنان باید در برابر کفار و دشمنانىکه لباس دوست پوشیدهاند، قاطع باشند تا از مهربانى آنان سوءاستفاده نشود. قرآن مجید به مومنان مىفرماید: «اى کسانى کهایمان آوردهاید! با کافرانى که با شما نزدیکترند، پیکارکنید.(و دشمن دورتر، شما را از دشمنان نزدیک غافل نکند.)آنهاباید در شما شدت و خشونت احساس کنند; و بدانید خداوند باپرهیزکاران است.»
این آیه، مثل آیه «وانذر عشیرتک الاقربین» است و وظیفهمومنان را در برابر دشمنانى که لباس دوست پوشیدهاند و نیزدوستان ناآگاه، بیشتر مىکند.