آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۰

چکیده

متن

فلسفه اصلى تساهل و تسامح در اسلام، تربیت مومنان و نزدیک‏ساختن دلهاى آنها به یکدیگر است; به عبارت روشن‏تر، قلمرو مدارادر درون نظام دینى است و قلمرو صلابت و اقتدار در بیرون نظام‏دینى. صلابت‏براى حفظ دین، جلوگیرى از تهاجم بیگانگان، پیشرفت‏اسلام و نفوذ ناپذیر بودن رهبران دینى در برابر معاندان است.
درواقع خشونت در اسلام پاسخى به متجاوزان به حدود و احکام الهى‏و ارزشهاى اعتقادى است.
تعریف تساهل و تسامح
در کتابهاى لغوى معروف این است که تساهل و تسامح یک معنادارد و مفهوم آسان گرفتن و گذشت را مى‏رساند. ولى ظاهرا به یک‏معنا بودن این دو واژه زمانى است که با هم استعمال شوند. اگریکى بدون دیگرى به کار رود، معنایشان تفاوت مى‏یابد. چون تساهل‏نوعى بى‏تفاوتى و اباحه‏گرى در پى‏دارد. به خلاف تسامح که درآن‏مدارا و گذشت‏با اقتدار و بزرگوارى نهفته است.
تعریف خشونت
خشونت ضد ملایمت است و خشونت در گفتار یعنى تندى. در معناى‏خشونت نوعى صلابت و اقتدار نهفته است.
دین سمحه و سهله
در آیات قرآن واژه‏هاى تسامح و تساهل یاکلمه دیگرى از ماده‏سمح و سهل به کار نرفته است. آنچه معروف است، محدود روایاتى‏است که اسلام را دین سمحه و سهله معرفى مى‏کند. این روایات درقبال ادیان دیگر است و تعداد آن از انگشتان یک دست فراتر نیست.
در واقع احادیث‏سمحه و سهله در ردیف آیات و روایات رفع و نفى‏عسر و جرح جاى دارد.
بر اساس این روایات، احکام اسلامى چنان سخت نیست که فقطمعدودى بتوانند به آن عمل کنند. فقیر، غنى، قوى، ضعیف، عالم،جاهل و همه طبقات اجتماعى مى‏توانند در عمل آن را به کارگیرند;چون خداوند هرکه را به مقدار توانش مکلف ساخته است.
مرحوم علامه مجلسى در کتاب شریف بحارالانوار، ج 68، در باره‏دین سمحه و سهله به تفصیل سخن گفته است.
فلسفه مدارا در اسلام
آیات و روایات نشان مى‏دهد تساهل و تسامح با هدف حفظ ایمان‏مسلمانان و پرجاذبه ساختن این آیین در برابر دیگر ادیان الهى‏شکل گرفته است; نه پدید آوردن حالت انفعالى در مسلمانان.
بنابراین، اسلام برخلاف پندار ناآگاهان، در برابر انحرافات‏فکرى با قاطعیت مى‏ایستد. خداوند به پیامبرش مى‏فرماید: «وکسانى را که صبح و شام خدا را مى‏خوانند و جزذات پاک او نظرى‏ندارند، از خود دور نکن. نه چیزى ازحساب آنها بر تو است و نه‏چیزى از حساب تو بر آنها. اگر آنها را طرد کنى، از ستمگران‏خواهى بود... هرگاه کسانى که به آیات ما ایمان دارند، نزد توآیند، به آنها بگو: سلام بر شما، پروردگارتان رحمت را برخودواجب ساخته است. هریک از شما از روى نادانى کارى زشت کند و به‏توبه و اصلاح(و جبران)روى آورد، مشمول رحمت‏خدا مى‏شود; زیرا اوآمرزنده و مهربان است.»
دراین دوآیه خداوند متعال به پیامبرش روش مدارا و گذشت ازمومنان را مى‏آموزد; در ادامه در مقابل مشرکان و بت پرستان که‏داراى خطاى فکرى و انحراف اعتقادى بودند. مى‏فرماید: «بگو: من‏از پرستش کسانى غیر از خدا که مى‏خوانید، نهى شده‏ام. بگو: من ازهوسهاى شما پیروى نمى‏کنم. اگر چنین کنم، گمراه شده‏ام و ازهدایت‏یافتگان نخواهم بود.»
بنابراین، یکى از اصول اولیه پیامبراسلام(ص)در دعوت به دین،مدارا است. پس از پذیرش اسلام، رسول خدا از گذشته مشرکان‏وکافران چشم مى‏پوشید و به آنها مسولیت مى‏داد. این انعطاف‏پذیرى‏حضرت در طى بیست و سه سال دوران رسالت‏براى رسیدن به اهداف‏بلندالهى، ارائه الگوى درست رفتارى به مسلمانان و پیوند دلهابود. گذشت پیامبر از مسلمانان در جنگ احد و جنگ تبوک، خیانت‏ابولبابه و حتى وحشى قاتل حمزه سیدالشهداء نشان دهنده قلمرومدارا در سیره پیامبراکرم(ص)است.
ناروایى مدارا در دین خدا
البته عطوفت و رافت تنها در برابر تجاوز به حقوق شخصى‏پیامبر(ص)اعمال مى‏شد. اگر خطا و گناه کسى سبب تجاوز به حدودالهى مى‏گردید، دیگر جاى تساهل نبود; زیرا پیامبر(ص)همان طور که‏مامور رساندن دین خدا است، ماموریت اجراى آن را نیز به عهده‏دارد و خداوند تسامح را در اجراى حدود الهى با روح ایمان به‏خدا و آخرت ناسازگار مى‏داند. در قرآن کریم مى‏خوانیم: «هرگزنباید شما در دین خدا و اجراى حد الهى، دچار رافت و دلسوزى‏شوید.»
بنابراین، اجراى حدود الهى هرگز قابل تسامح و تساهل نیست،هرچند براى عده‏اى ناخوشایند باشد.
صلابت‏حضرت على(ع)در راه خدا
حضرت على(ع)بعد از گرفتن مالیات از مردم نجران در راه بازگشت‏به مدینه در نیمه راه فرماندهى سربازان اسلام را به یکى ازیاران خود واگذار کرد و به کاروان پیامبر(ص) که براى مراسم حج‏عازم مکه بود. پیوست. رسول خدا(ص)پس از دریافت گزارش حضرت‏على(ع)دستور داد سربازان را براى انجام مراسم حج‏به مکه‏بیاورد. وقتى حضرت على‏نزد سربازان آمد، دید سربازان پارچه‏هاى‏گرفته شده از مردم نجران را میان خود تقسیم کرده‏اند. حضرت به‏خشم آمد و فرمود: چرا پیش از آنکه پارچه‏ها به پیامبرخدا تحویل‏داده شود، چنین کردید؟ سپس همه پارچه‏ها را از آنان پس گرفت ودر مکه تحویل پیامبر(ص) داد. عده‏اى نزد پیامبر(ص)ازعلى(ع)شکایت کردند، حضرت فرمود:
«ارفعوا السنتکم عن على‏بن ابى‏طالب فانه خشن فى‏ذات الله‏عزوجل غیرمداهن فى دینه.»
از بدگویى به على دست‏بردارید. او در راه خدا خشن و بى‏پرواست‏و اهل تملق و دورویى دردین خدا نیست.
سیره پیامبر(ص)در برابر دشمنان
تاریخ زندگانى پیامبر اکرم(ص)نشان مى‏دهد آن حضرت همان طور که‏از عطوفت و لطف به مسلمانان سرشار بود، در برابر کفار ومنافقان ذره‏اى انعطاف نشان نمى‏داد. پیشرفت اسلام در مقابل‏دشمنان وامدار صلابت و استوارى پیامبر و مسلمانان است.
مسلمانان در طى ده سال هجرت در بیش از هفتاد جنگ شرکت کردندو در تمام این جنگها تعداد مسلمانان از دشمنان کمتر بود.
صلابت پیامبر(ص)در پیشبرد ارزشهاى دینى
پیامبر اکرم(ص)براى تبلیغ دین از بهترین شیوه‏هاى منطقى‏استفاده کرد و هرگز راه خشونت نپیمود. پیامبر و اصحاب وفادارش‏سیزده سال در مقابل ظلمهاى مکیان مقاومت کردند و از واکنشهاى‏خشونت‏بار چشم پوشیدند. در این مدت، پیامبر(ص)براى صدور اسلام‏به خارج از مکه سفیران تبلیغاتى به مدینه مى‏فرستاد و با آیات‏نورانى قرآن مجید، در جذب مردم خو گرفته با فرهنگ جاهلى‏مى‏کوشید. نقش قرآن درجذب دلها چنان بود که گفته‏اند: «فتحت‏المدینه بالقرآن‏» ; مدینه به وسیله قرآن فتح شد.
بر اساس بعضى از روایات، وقتى گروهى از مشرکان را به عنوان‏اسیر نزد پیامبر(ص)آوردند، پیامبر(ص)فرمود: آیا آنها را ازابتدا دعوت به اسلام کردید؟ گفتند: نه. فرمود: پس آنها را آزادکنید تا به محل خود بروند. شهادت کاروان تبلیغى پیامبر(ص)گواه‏روشنى بر شیوه تبلیغى آن حضرت است.
فلسفه جهاد
هدف از جهاد در اسلام، دفاع است نه تبلیغ. پیامبراکرم(ص)به‏حضرت على(ع)فرمود: «لاتقاتل حتى تدعوهم الى الاسلام‏»
جنگ نکن تاآنگاه که آنان رابه اسلام دعوت کرده‏باشى.
بنابراین، جهاد در واقع تلاش مظلومان در برابر ستمگران براى‏حفظ جان، مال، فرهنگ و مقدسات مسلمانان است. پیامبر(ص)هرگز درمقابل ستمگران مسامحه روا نمى‏داشت. آیه(و انذر عشیرتک‏الاقربین)گواه درستى این سخن است.
قاطعیت پیامبر(ص)در برابر نفاق
پیامبر(ص)رحمه للعالمین بود; ولى وقتى کانون دین مورد تهاجم‏قرار مى‏گرفت‏با تمام قدرت به دفاع برمى‏خاست. واقعه مسجد ضرارنمونه‏اى از این حرکت پیامبر بود. قبل از جنگ تبوک، عده‏اى ازمسلمان نماها که داراى روح نفاق بودند، بنایى به نام مسجدساختند تا بتوانند در پناه آن علیه پیامبر و یارانش توطئه‏کنند. خداوند از اهداف پلید آنها پرده برداشت و روح نفاق آنان‏را آشکار ساخت: «کسانى هستند که براى‏زیان(مسلمانان)و(تقویت)کفر و تفرقه افکنى میان مومنان مسجدساختند; آنها سوگند یاد مى‏کنند: جز نیکى نظرى نداشته‏ایم; اماخداوند گواهى مى‏دهد آنها دروغگویند. »
وقتى خداوند این خبر را به پیامبر(ص)داد، حضرت عده‏اى رافرستاد و آن مسجد را ویران کردند.
آرى، حتى وقتى مسجد به کانون دین‏ستیزى و نفاق تبدیل شود،بى‏ارزش و سزاوار ویران شدن است.
قاطعیت مومنین در برابر دشمنان
فروتنى مسلمانان در ایجاد یکپارچگى و وحدت، بسیار موثر است;ولى محبت‏به یکدیگر، به ویژه نزدیکان، نباید باعث فراموشى وغفلت از فرصت‏طلبان شود. مومنان باید در برابر کفار و دشمنانى‏که لباس دوست پوشیده‏اند، قاطع باشند تا از مهربانى آنان سوءاستفاده نشود. قرآن مجید به مومنان مى‏فرماید: «اى کسانى که‏ایمان آورده‏اید! با کافرانى که با شما نزدیکترند، پیکارکنید.(و دشمن دورتر، شما را از دشمنان نزدیک غافل نکند.)آنهاباید در شما شدت و خشونت احساس کنند; و بدانید خداوند باپرهیزکاران است.»
این آیه، مثل آیه «وانذر عشیرتک الاقربین‏» است و وظیفه‏مومنان را در برابر دشمنانى که لباس دوست پوشیده‏اند و نیزدوستان ناآگاه، بیشتر مى‏کند.

تبلیغات