جوان و هوشیارى
آرشیو
چکیده
متن
سرمایههاى مادى هرچه ارزشمندتر باشند، خطر بیشتر آنها راتهدید مىکند، به گونهاى که گاه بیدارى و هوشیارى لحظهها رامىطلبد و اندکى غفلت، پشیمانى بسیارى رابه دنبال دارد. ایندرحالى است که این سرمایه، با تلاش قابل دستیابى دوباره بوده واز دست دادن آن گاه ضررى بىجبران در پى نخواهد داشت. اماسرمایههایى گرانبارتر در اختیار هریک ازماست که از دست دادنآن، خسارت و ورشکستگى جاودان است. این مایهها و سرمایهها بسانکیمیایى چشمگیر ما را از هر گوهر خیره کنندهاى، بىنیازمىسازد.ازجمله این سرمایهها; سرمایه عمر و جوانى است.
از آنجا که دوره جوانى ایام نشاط، شادى، احساسات پاک، توانبدنى و آرمانخواهى است، دشمن از این نیروهاى نهفته در وجودجوانان، استفاده نادرست کرده، فکر، اندیشه احساسات و خواستههاىآنان را در مسیر مطلوب خود سوق مىدهد و سیلاب بنیان کن فتنههاىاو بنیانهاى فکرى فرهنگى جامعه و جوانان را درهم مىریزد،بدون آن که ما، خود آگاه باشیم و اندکى تامل در باره آننماییم!!
در چنین مرحله پرآسیب، دشمن غریو شادى برپا مىکند و بدون آنکه کمترین نیروى نظامى گسیل دارد، خانه، محله، شهر و حتى کشورما را دراختیار مىگیرد!! نشانههاى این حالات، آن است که اصطلاحاتو کلمات ما از آن سوى مرزها بستهبندى شده، در اختیار ما قرارمىگیرد. آرایش سر و صورت ما با اراده آنان انجام مىپذیرد. نوعپوشش ما بدون آنکه خود ارادهاى در انتخاب آن داشته باشیم.
توسط آنها بربدن ما پوشانده مىشود; به طورى که در پارهاىمواقع، از نظر فطرى و روحى از خود بیزار مىشویم که این گونهبازیچه دست دیگران قرار گرفتهایم و اسیر تندبادها شده به سوىهدفى نا معلوم حرکت مىکنیم. برخى نیز سریعتر از دیگران مىروند،مبادا از این قافله پرافتخار و شخصیت آفرین(!)دور بمانند!
این سیلاب بدانجا مىانجامد که بنیانهاى فکرى، اعتقادى همگانبویژه نوجوانان و جوانان را تهدید کرده و نزدیک است آنان رااز تمامى باورهاى آسمانزاد تهى ساخته، انسانهایى پوچ، بىارادهو به دور از فرهنگ اصیل ایرانى و عقاید دینى نماید! و اینمرحله، سرآغاز شومى براى آینده ما خواهد بود; آیندهاى که در آنتمامى ارزشها و مقدسات بازیچه دست دوستان ساده لوح و دشمنانسیه سرشت قرار مىگیرد، بهترین افراد، گمراهترین آنها مىشود وموفقترین جوانان، مطیعترین آنان براى دشمن!!
اینجاست که انس با قرآن بارش «بینش» و نسیم «هوشیارى»
است که چونان زلال رحمت الهى دلها و اندیشههاى ما را روشنى وشفافیت مىبخشد، چشمانمان را گشوده نگاه مىدارد و دستهاى پیدا وپنهان دشمن را در برابر نگاهمان، آشکار مىسازد. وقتى «دشمنشناس» شدیم و با بصیرت مراقب اطراف بوده، اجازه عبور ذرهاى اززر و زیورهاى اهدایى دشمن را از مرز نگاه، صادر نکردیم و عیارظواهر زندگى را با کیمیاى فکر و فرهنگ اصیل و نابمحمدى(ص)سنجیدیم; جوانى وارسته، شیدا و شیفتهاى مىشویم کهآفرینش به ما افتخار مىکند. آرى «دشمن شناسى» شیوه شایستهجوانان خواهد بود، اما چگونه؟
جوان و دشمن شناسى
1- شناخت دشمن
گام نخست هوشیارى، شناخت دشمن است و این شناخت، فراورده شعورما خواهد بود. هرگاه حادثهها را از فراز قلهها ببینیم و فراز وفرود حوادث، سیاستهاى پیچیده و غفلتهاى فراوان، نگاه ما راخیره نسازند، به خوبى راهزنهاى آگاهى و بیدارى هویدا خواهندبود و این مهم بدون فراغ خاطر و راحتى روح امکان پذیر نخواهدبود. حالتى گرانبها که در آن ماجراهاى جامعه را فراتر از امروزو فردا مىبینیم، با گلاب دانش غبار جهل ازپرده دل شستشو مىدهیمو بدون آنکه طعم شیرین لذت در ذائقه جان جاى گیرد تا دل کندناز آن مشکل شود. نگاهى نو مىیابیم.
این حقیقت در سخنان رهبر عزیز انقلاب وجود دارد که:
«معنویت و راز و نیاز با خدا و ارتباط دلها با خداى متعال وهدف را خدا قرار دادن و فریب ظواهر را نخوردن و دلبستگى به زرو زیور و ذخایر دنیا پیدا نکردن، همه اینهاست که یک مجموعهمومن و یک فئهى مومنه را به وجود مىآورد. والله که آمریکا ازهیچ چیز ملت ایران به قدر مسلمان بودن و پایبندى به اسلام نابمحمدى(ص)ناراحت نیست. او مىخواهد شما از این پایبندى دستبردارید. او مىخواهد شما این گردن برافراشته و سرافرازرانداشته باشید.»
در فرازهاى دیگرى از سخنان ارزشمند مقام والاى ولایت; دشمنشناسى و بصیرت رامایه فریب نخوردن، حضور در صحنهها و شناختتوطئهها مىبینیم که این مهم ابتدا به عهده جوانان بویژهصاحبان اندیشه، خرد و روشن بینى خواهد بود.
شناخت دشمن و توجه به نقشهها و فریبهاى او، ما را به بلنداىآگاهى مىرساند تا دشمن به دست ما به خانهمان وارد نشود:
(فدلیهما بغرور فلما ذاقاالشجره بدت لهما سواتهما... الم اقللکم ان الشیطان لکما عدو مبین.)پس آن دو را با فریب به سقوطکشانید; پس چون آن دو از(میوه)آن درخت(ممنوع)چشیدند،برهنگىهایشان برآنان آشکار شد... و پروردگار برآن دو بانگ زد:
«مگر شما را از این درخت منع نکردم و به شما نگفتم که شیطانبراى شما دشمنى آشکار است؟»
2- بینش و روشنبینى
دانش، «دانستن» است. اما بینش، «دیدن» . دانش ابزارآگاهى است ولى بینش، وسیله بینایى. چه بسیار افرادى کهدانستهها و اطلاعات فراوانى دارند اما در هنگامههاى روشن بینى وهوشیارى، خواب آلود و حیران به سویى مىروند که پرتگاهى هولناکو مرگبار است.
مطالعات سیاسى، آگاهىهاى مذهبى، الگویابى درست، عبرت پذیرىاز حوادث گذشته، و آیندهنگرى، ماجراهاى جامعه، اندیشمندى درصحنههاى مختلف و تهذیب نفس زمینهساز روشنبینى، بصیرت و بینشخواهد بود. حقیقتى که پروردگار بزرگ از زبان رسول خود این گونهنقل مىکند که:
«هذه سبیلى ادعوا الىالله على بصیره انا و من اتبعنى.»
این است راه من، به سوى خدا دعوت مىکنم با حصیرت و بینش; منو کسانى که پیروىام مىکنند.
پیشوایان معصوم علیهم السلام بىبصرى و نابینایى را بهتر وسادهتر از بىبصیرتى مىدانند و هدایت انسان را زمینه سازفراوانى بصیرت او مىشمرند. آنان بهترین بصیرت را گزینش درست وبنیادین طرف خیر دانسته و برترین رویت را نگاه بینشى و بصیرتىمعرفى مىکنند.
در پارهاى موارد، دشمن با زبان خودىها سخن خویش را بازگومىکند و طرح شیطانى خود را توسط افراد ناآگاه اجرا مىکند.
شیوهاى که از دیر زمان در دستور کار آنان قرار گرفته: «حملهخزنده و گام به گام به ارزشها و مقدسات دینى.»
او نخست در آینه اندیشهها و دلها ایجاد «تردید» مىکند.
سپس، یکایک مقدسات را مطرح و «تضعیف» مىنماید. و پس از ورودکامل در صحنه و نیافتن مانع، به «تحقیر» مىپردازد تادینباوران از دفاع فرهنگى منصرف شوند و براى آنکه صفت«انحصارگر» و «خشونت طلب» نیابند، با افتخار از ایده«تساهل و تسامح» که حاصلى جز کم رنگ کردن و بىرنگ کردن«غیرت دینى» ندارد. طرفدارى نمایند!!
3- برخورد منطقى
شیوه همیشه دشمن، فراهم سازى هیزم حوادث است تا دین باورانبا افروختن کوچکترین جرقه از ناآگاهى و بىخبرى، آتشى افروخته ودر پى این ماجرا، فریادهاى مظلومیت و خونخواهى بلند کرده وتدبیر امور را در دست گیرند، دراین حال، نیروهاى پرشور و شتاب،حالت انفعالى یافته و از آغاز تا فرجام چون بغض فرو رفته وفریاد خاموش و مظلوم گردند!
آگاهى ما از این توطئه، توجه به اطرافیان ودوستان ساده لوحدر رهایى از دام نامرئى دشمن، افزایش آگاهىهاى روز، در دستداشتن ابتکار حوادث، تدبیرهاى به هنگام و تصمیمهاى آینده نگر،مشعلى روشن در تاریکى صحنههاست و ما را از غفلت و بىخردىدرماجراها نجات مىبخشد.
قرآن کریم توجه به این حقیقت روشنگر را با داستان دو پسرآدم(ع)به هنگام جنگ و گریز توضیح مىدهد که قربانى یکى پذیرفتهشد و از دیگرى قبول نگردید; در این هنگام قابیل گفت: «حتما تورا خواهم کشت.» و هابیل با آرامش و تدبیر خاصى، بدون آنکه درپىآتش افروزى باشد، فرمود: «خدا فقط از تقوا پیشگانمىپذیرد.»
الااى جوانى که خوش کامرانى مبادا که قدر جوانى ندانى تویى گوهر بینش و عقل و دانش بود خوشتر ازتخت و تاج کیانى توانائیت را مکن صرف باطل حذر کن مباد آیدت ناتوانى سر از بالش خواب غفلت فراکن که ناگه به پایان رسد زندگانى
4- پاسدارى از وحدت خودىها
سعه صدر، وسعت نظر و گشاده رویى با تمامى دوستان ودینباوران، صفتى برجسته وحالتى است که نشان از پاکى نیت دارد.
این ویژگى جوششى است. گاه از سرشت پاک و خدایى انسان برمىخیزدو زمانى کوششى است و نیاز به تلاش آدمى در زدودن غبار هواها وهوسها دارد.
این ارمغان معنوى خداوندى که دلهاى ما را به یکدیگر نزدیکساخته و اندیشههامان را روشنى مىبخشد، «اعتصام به حبل الله»
نام گرفته و چونان ریسمان آسمانى مىماند که در دستان ما بوده ویکایک ما را از هلاکت نجات بخشیده واتحاد، همدلى و همراهى رانصیبمان مىسازد.
بىشک از شگردهاى کهنه و معروف دشمن، «تفرقه بینداز و حکومتکن» بوده، هست و خواهد بود. چهارمین شیوه هوشیارى ما، ریشه درمعارف دینى دارد و برگرفته از قرآن است که:
(واعتصموا بحبل الله جمیعا و لاتفرقوا و اذکروا نعمت اللهعلیکم اذ کنتم اعداء فالف بین قلوبکم فاصبحتم بنعمته اخواناو همگى به ریسمان خدا چنگ بزنید و پراکنده نشوید; نعمتخدارا بر خود یاد کنید، آنگاه که دشمنان(یکدیگر)بودید، پس میاندلهاى شما الفت انداخت تا به لطف او برادران هم شدید.
امید آن که همیشه چنین باشیم.
انشاء الله
از آنجا که دوره جوانى ایام نشاط، شادى، احساسات پاک، توانبدنى و آرمانخواهى است، دشمن از این نیروهاى نهفته در وجودجوانان، استفاده نادرست کرده، فکر، اندیشه احساسات و خواستههاىآنان را در مسیر مطلوب خود سوق مىدهد و سیلاب بنیان کن فتنههاىاو بنیانهاى فکرى فرهنگى جامعه و جوانان را درهم مىریزد،بدون آن که ما، خود آگاه باشیم و اندکى تامل در باره آننماییم!!
در چنین مرحله پرآسیب، دشمن غریو شادى برپا مىکند و بدون آنکه کمترین نیروى نظامى گسیل دارد، خانه، محله، شهر و حتى کشورما را دراختیار مىگیرد!! نشانههاى این حالات، آن است که اصطلاحاتو کلمات ما از آن سوى مرزها بستهبندى شده، در اختیار ما قرارمىگیرد. آرایش سر و صورت ما با اراده آنان انجام مىپذیرد. نوعپوشش ما بدون آنکه خود ارادهاى در انتخاب آن داشته باشیم.
توسط آنها بربدن ما پوشانده مىشود; به طورى که در پارهاىمواقع، از نظر فطرى و روحى از خود بیزار مىشویم که این گونهبازیچه دست دیگران قرار گرفتهایم و اسیر تندبادها شده به سوىهدفى نا معلوم حرکت مىکنیم. برخى نیز سریعتر از دیگران مىروند،مبادا از این قافله پرافتخار و شخصیت آفرین(!)دور بمانند!
این سیلاب بدانجا مىانجامد که بنیانهاى فکرى، اعتقادى همگانبویژه نوجوانان و جوانان را تهدید کرده و نزدیک است آنان رااز تمامى باورهاى آسمانزاد تهى ساخته، انسانهایى پوچ، بىارادهو به دور از فرهنگ اصیل ایرانى و عقاید دینى نماید! و اینمرحله، سرآغاز شومى براى آینده ما خواهد بود; آیندهاى که در آنتمامى ارزشها و مقدسات بازیچه دست دوستان ساده لوح و دشمنانسیه سرشت قرار مىگیرد، بهترین افراد، گمراهترین آنها مىشود وموفقترین جوانان، مطیعترین آنان براى دشمن!!
اینجاست که انس با قرآن بارش «بینش» و نسیم «هوشیارى»
است که چونان زلال رحمت الهى دلها و اندیشههاى ما را روشنى وشفافیت مىبخشد، چشمانمان را گشوده نگاه مىدارد و دستهاى پیدا وپنهان دشمن را در برابر نگاهمان، آشکار مىسازد. وقتى «دشمنشناس» شدیم و با بصیرت مراقب اطراف بوده، اجازه عبور ذرهاى اززر و زیورهاى اهدایى دشمن را از مرز نگاه، صادر نکردیم و عیارظواهر زندگى را با کیمیاى فکر و فرهنگ اصیل و نابمحمدى(ص)سنجیدیم; جوانى وارسته، شیدا و شیفتهاى مىشویم کهآفرینش به ما افتخار مىکند. آرى «دشمن شناسى» شیوه شایستهجوانان خواهد بود، اما چگونه؟
جوان و دشمن شناسى
1- شناخت دشمن
گام نخست هوشیارى، شناخت دشمن است و این شناخت، فراورده شعورما خواهد بود. هرگاه حادثهها را از فراز قلهها ببینیم و فراز وفرود حوادث، سیاستهاى پیچیده و غفلتهاى فراوان، نگاه ما راخیره نسازند، به خوبى راهزنهاى آگاهى و بیدارى هویدا خواهندبود و این مهم بدون فراغ خاطر و راحتى روح امکان پذیر نخواهدبود. حالتى گرانبها که در آن ماجراهاى جامعه را فراتر از امروزو فردا مىبینیم، با گلاب دانش غبار جهل ازپرده دل شستشو مىدهیمو بدون آنکه طعم شیرین لذت در ذائقه جان جاى گیرد تا دل کندناز آن مشکل شود. نگاهى نو مىیابیم.
این حقیقت در سخنان رهبر عزیز انقلاب وجود دارد که:
«معنویت و راز و نیاز با خدا و ارتباط دلها با خداى متعال وهدف را خدا قرار دادن و فریب ظواهر را نخوردن و دلبستگى به زرو زیور و ذخایر دنیا پیدا نکردن، همه اینهاست که یک مجموعهمومن و یک فئهى مومنه را به وجود مىآورد. والله که آمریکا ازهیچ چیز ملت ایران به قدر مسلمان بودن و پایبندى به اسلام نابمحمدى(ص)ناراحت نیست. او مىخواهد شما از این پایبندى دستبردارید. او مىخواهد شما این گردن برافراشته و سرافرازرانداشته باشید.»
در فرازهاى دیگرى از سخنان ارزشمند مقام والاى ولایت; دشمنشناسى و بصیرت رامایه فریب نخوردن، حضور در صحنهها و شناختتوطئهها مىبینیم که این مهم ابتدا به عهده جوانان بویژهصاحبان اندیشه، خرد و روشن بینى خواهد بود.
شناخت دشمن و توجه به نقشهها و فریبهاى او، ما را به بلنداىآگاهى مىرساند تا دشمن به دست ما به خانهمان وارد نشود:
(فدلیهما بغرور فلما ذاقاالشجره بدت لهما سواتهما... الم اقللکم ان الشیطان لکما عدو مبین.)پس آن دو را با فریب به سقوطکشانید; پس چون آن دو از(میوه)آن درخت(ممنوع)چشیدند،برهنگىهایشان برآنان آشکار شد... و پروردگار برآن دو بانگ زد:
«مگر شما را از این درخت منع نکردم و به شما نگفتم که شیطانبراى شما دشمنى آشکار است؟»
2- بینش و روشنبینى
دانش، «دانستن» است. اما بینش، «دیدن» . دانش ابزارآگاهى است ولى بینش، وسیله بینایى. چه بسیار افرادى کهدانستهها و اطلاعات فراوانى دارند اما در هنگامههاى روشن بینى وهوشیارى، خواب آلود و حیران به سویى مىروند که پرتگاهى هولناکو مرگبار است.
مطالعات سیاسى، آگاهىهاى مذهبى، الگویابى درست، عبرت پذیرىاز حوادث گذشته، و آیندهنگرى، ماجراهاى جامعه، اندیشمندى درصحنههاى مختلف و تهذیب نفس زمینهساز روشنبینى، بصیرت و بینشخواهد بود. حقیقتى که پروردگار بزرگ از زبان رسول خود این گونهنقل مىکند که:
«هذه سبیلى ادعوا الىالله على بصیره انا و من اتبعنى.»
این است راه من، به سوى خدا دعوت مىکنم با حصیرت و بینش; منو کسانى که پیروىام مىکنند.
پیشوایان معصوم علیهم السلام بىبصرى و نابینایى را بهتر وسادهتر از بىبصیرتى مىدانند و هدایت انسان را زمینه سازفراوانى بصیرت او مىشمرند. آنان بهترین بصیرت را گزینش درست وبنیادین طرف خیر دانسته و برترین رویت را نگاه بینشى و بصیرتىمعرفى مىکنند.
در پارهاى موارد، دشمن با زبان خودىها سخن خویش را بازگومىکند و طرح شیطانى خود را توسط افراد ناآگاه اجرا مىکند.
شیوهاى که از دیر زمان در دستور کار آنان قرار گرفته: «حملهخزنده و گام به گام به ارزشها و مقدسات دینى.»
او نخست در آینه اندیشهها و دلها ایجاد «تردید» مىکند.
سپس، یکایک مقدسات را مطرح و «تضعیف» مىنماید. و پس از ورودکامل در صحنه و نیافتن مانع، به «تحقیر» مىپردازد تادینباوران از دفاع فرهنگى منصرف شوند و براى آنکه صفت«انحصارگر» و «خشونت طلب» نیابند، با افتخار از ایده«تساهل و تسامح» که حاصلى جز کم رنگ کردن و بىرنگ کردن«غیرت دینى» ندارد. طرفدارى نمایند!!
3- برخورد منطقى
شیوه همیشه دشمن، فراهم سازى هیزم حوادث است تا دین باورانبا افروختن کوچکترین جرقه از ناآگاهى و بىخبرى، آتشى افروخته ودر پى این ماجرا، فریادهاى مظلومیت و خونخواهى بلند کرده وتدبیر امور را در دست گیرند، دراین حال، نیروهاى پرشور و شتاب،حالت انفعالى یافته و از آغاز تا فرجام چون بغض فرو رفته وفریاد خاموش و مظلوم گردند!
آگاهى ما از این توطئه، توجه به اطرافیان ودوستان ساده لوحدر رهایى از دام نامرئى دشمن، افزایش آگاهىهاى روز، در دستداشتن ابتکار حوادث، تدبیرهاى به هنگام و تصمیمهاى آینده نگر،مشعلى روشن در تاریکى صحنههاست و ما را از غفلت و بىخردىدرماجراها نجات مىبخشد.
قرآن کریم توجه به این حقیقت روشنگر را با داستان دو پسرآدم(ع)به هنگام جنگ و گریز توضیح مىدهد که قربانى یکى پذیرفتهشد و از دیگرى قبول نگردید; در این هنگام قابیل گفت: «حتما تورا خواهم کشت.» و هابیل با آرامش و تدبیر خاصى، بدون آنکه درپىآتش افروزى باشد، فرمود: «خدا فقط از تقوا پیشگانمىپذیرد.»
الااى جوانى که خوش کامرانى مبادا که قدر جوانى ندانى تویى گوهر بینش و عقل و دانش بود خوشتر ازتخت و تاج کیانى توانائیت را مکن صرف باطل حذر کن مباد آیدت ناتوانى سر از بالش خواب غفلت فراکن که ناگه به پایان رسد زندگانى
4- پاسدارى از وحدت خودىها
سعه صدر، وسعت نظر و گشاده رویى با تمامى دوستان ودینباوران، صفتى برجسته وحالتى است که نشان از پاکى نیت دارد.
این ویژگى جوششى است. گاه از سرشت پاک و خدایى انسان برمىخیزدو زمانى کوششى است و نیاز به تلاش آدمى در زدودن غبار هواها وهوسها دارد.
این ارمغان معنوى خداوندى که دلهاى ما را به یکدیگر نزدیکساخته و اندیشههامان را روشنى مىبخشد، «اعتصام به حبل الله»
نام گرفته و چونان ریسمان آسمانى مىماند که در دستان ما بوده ویکایک ما را از هلاکت نجات بخشیده واتحاد، همدلى و همراهى رانصیبمان مىسازد.
بىشک از شگردهاى کهنه و معروف دشمن، «تفرقه بینداز و حکومتکن» بوده، هست و خواهد بود. چهارمین شیوه هوشیارى ما، ریشه درمعارف دینى دارد و برگرفته از قرآن است که:
(واعتصموا بحبل الله جمیعا و لاتفرقوا و اذکروا نعمت اللهعلیکم اذ کنتم اعداء فالف بین قلوبکم فاصبحتم بنعمته اخواناو همگى به ریسمان خدا چنگ بزنید و پراکنده نشوید; نعمتخدارا بر خود یاد کنید، آنگاه که دشمنان(یکدیگر)بودید، پس میاندلهاى شما الفت انداخت تا به لطف او برادران هم شدید.
امید آن که همیشه چنین باشیم.
انشاء الله