سیماى صلح امام حسن (ع) (2)
آرشیو
چکیده
متن
دوره سوم : پایان درگیرى و برقرارى آتشبس
ادامه جنگ جز از بین رفتن جبهه حق و مهیا شدن میدان براىجبهه باطل نتیجه دیگرى نداشت . زیرا اگر حضرت به شهادت مىرسید، راه براى معاویه باز مىشد و او مىتوانستبه هدف شوم خود درنابود ساختن اصول و مبانى اسلام دستیازد و از آنجا که وىخواستار صلح بود و مىخواستخود را به عنوان یک چهره صلح طلبمعرفى و مسئولیت ادامه جنگ و خونریزى را متوجه حضرت کند و درنهایت افکار عمومى را به نفع خود و به ضرر امام محتبى (ع)ساماندهىکند . دیگر ادامه جنگ و کشته شدن نمىتوانست چهره یکجهاد مقدس و شهادت در راه خدا پیدا کند . بدین جهت امام حسن (ع)که خود قهرمان میدان جنگ بود و شهادت را براى خود سعادتىبزرگ مىدانست ناچار شد که دست از قبضه شمشیر برداشته «صلحتحمیلى» را بپذیرد . اضافه بر اینکه لازم بود به معاویه کهچهره ملى پیدا کرده بود ، فرصتى داده شود تا به صورت حاکم بدونرقیب شروع به کار کند تا نقاب از چهره پرفریب او گرفته شود ومسلمانان بدانند چه دشمن خطرناکى سنگ حمایت از اسلام را به سینهمىزند .
در اینجا خطر روم ، این دشمن خارجى که همواره کیان جامعهاسلامى را هدف قرار داده بود و براى براندازى حکومت اسلامى لحظهشمارى مىکرد نباید از نظر دور داشته باشیم . روم ، این دشمندیرینه مسلمانان که جنگهاى موته و تبوک در زمان پیامبر اکرم (ص) به جهت رو در رویى و درگیرى مسلمانان با روم به وقوعپیوستند و پیامبر (ص) قبل از رحلتخود لشکرى به فرماندهى «اسامه» براى مقابله با روم آماده و بسیج مىفرماید و اینحکایت از آن دارد که این خطر براى جامعه اسلامى یک خطرجدى محسوبمىشود . همچنین محققان در مورد علل سکوت حضرت على (ع) دربرابر جریان سقیفه به موضوع خطر روم اشاره مىکنند و آن را یکىاز علل این سکوت مىشمارند . اما انگیزه معاویه در پافشارى نسبتبه صلح علاوه برآنچه گفته شد ، این بود که از موقعیت معنوى حضرتبیمناک و از نتیجه جنگ واهمه داشت و هدف او دستیابى به حکومت وفرمانروایى بود . او خود از این هدفش چنین پرده برمىدارد : «فقال : انى والله ما قاتلتکم . . . و انما قاتلتکملا تامر علیکم . . .»
پس از تصمیم بر صلح ، متن صلح نامه تنظیم شد و به امضاى هردوطرف رسید که مواد آن بدین قرار است :
1- حکومتبه معاویه واگذار مىشود به شرط آنکه به کتاب خدا وسنت پیامبر (ص) و سیره خلفاى شایسته عمل کند .
2- پس از معاویه حکومت متعلق به امام حسن (ع) و بعد از اوبه امام حسین (ع) مىباشد . و معاویه حق ندارد کسى را بهجانشینى خود انتخاب کند .
3- معاویه باید ناسزاگویى به امیرالمومنین (ع) را ترک و آنحضرت را جز به نیکى یاد نکند .
4- بیت المال (که به نقل ابن اثیر پنج میلیون موجودى داشت) تسلیم حکومت نمىشود .
5- مردم در هرکجا باید در امن و امان باشند . . . کسى ازشیعیان مورد آزار قرارنگیرد .»
در مورد بند چهارم و موجودى بیت المال ، نقدى از سوى برخىنویسندگان مطرح شده است که باتوجه به سیره حضرت على (ع) کههرهفته بیت المال را تقسیم مىفرمود و امام حسن (ع) هم سهمافراد را زیاد نموده چگونه در شرایط جنگى این مقدار ذخیره دربیت المال وجود داشته است ؟
ولى این نقد از آن جهت ناصواب است که هیچ حاکمى بیت المال راخالى نمىگذارد بلکه مقدارى از اموال (به اصطلاح شارژ انبار)همیشه در بیت المال به عنوان ذخیره باقى گذاشته مىشود . با اینصلحنامه معاویه در قید و بند شرایط و تعهداتى قرار گرفت که اگربدانها عمل مىکرد ، قسمت عمده هدف حضرت تاءمین شده بود و درصورت تخلف که حضرت نیز نسبتبدان آگاه بود . خشم و انکار مردمرا به دنبال داشت .
مرحوم شیخ راضى مىگوید : «رسایى و زبان دار بودن موادپنجگانه قرار داد به خوبى نشان مىدهد که تنظیم کننده آن بهتصادف یا به طور پراکنده و جدا موضوعات را کنارهم نچیده بلکهبا تنظیم و انتخاب این مواد بهم پیوسته ، هدف و منظور خاصى راتعقیب مىکرده و به علاوه کوشیده است که با در نظر گرفتننزدیکترین و عملىترین راهها هدف خود را تاءمین کند . یعنى حقشرعى خود را تثبیت و مقام خود و برادرش را حفظ نماید . امورخاندان پیامبر (ع) را تسهیل و جان آنان را محفوظ دارد .
امنیتشیعیان خود و پدرش را تضمین و یتیمان و بازماندگان آنانرا سامان بخشد و بدین وسیله ثبات وفاى آنان را پاداشى داده وبه علاوه ایمان و یارى و اخلاص آنان را براى روزى که به وجودیارانى نیاز هست ، بیمه نماید . در این قرارداد ، حکومت را بهاین شرط به معاویه واگذار کرد که وى به سنت پیامبر (ص) و بهروش خلفاى شایسته عمل کند و با این شرط معاویه را که وى بیش ازهرکسى با روحیه او وهم با عکسالعملش در برابر این شرط آشنا بود، در تنگناى مخالفتها و ضدیتها و دشمنىهاىبىشمارقرار داد و درنتیجه پایه حکومت او را متزلزل ساخت ...»
معاویه صریحا اعلام کرد که به هیچ یک از این مواد صلح نامهعمل نخواهد کرد و همه بندهاى آن را زیر پا خواهد گذاشت . وى درسخنرانى خود در کوفه چنین گفت : «الا ان کل شىء اعطیته الحسنبن على(ع)تحت قدمى هاتین لا افىبه . . .»
به این قول خود در مورد پاىبند نبودن به صلحنامه متعهد ماندو آن را به اجرا در آورد .
راز صلح در گفتار خود حضرت
امام (ع) در موارد گوناگونى از راز صلح خود پرده برداشتهکه در اینجا به نقل سخنان آن حضرت مىپردازیم :
1- امروز شنیدهام که اشراف شما به سوى معاویه رفته و با اوبیعت کردهاند . همین براى من کافى استشما بودید که در جنگصفین پذیرفتن حکمیت را بر پدرم تحمیل کردید .»
2- به خدا قسم اگر جنگ با معاویه را ادامه دهم ، مرا دستگیر وتسلیم معاویه خواهند کرد : «والله لوقاتلت معاویه لاخذوابعنقى حتى یدفعونى الیه مسلما»
3- «انى راءیت هوى اعظم الناس فىالصلح و کرهوا الحرب فلماحب ان احملهم على مایکرهون .»
4- «والله انى سلمت الامر لانى لم اجد انصارا ولو وجدت انصارالقاتلته لیلى و نهارى حتى یحکم الله بیننا و بینکم . . .»
5- «ما اردت بمصالحتى معاویه الا ان ادفع عنکم القتل عند ماراءیت تباطى اصحابىعن الحرب و نکولهم عن القتال .»
6- «ولولا ما اتیت لما ترک من شیعتنا على وجه الارض احد الاقتل .»
7- خطاب به معاویه : «ترکت قتالک و هولى حلال لصلاح الامه...»
8- در پاسخ کسى که حضرت را با واژه «مذل المومنین» خطابکرد ، فرمود : «ولکن معزالمومنین انى لما راءیتکم لیس بکمعلیهم قوه سلمت الامر لابقى انا و انتم بین اظهرکم . . .»
9- «. . . فصالحتبقیاعلى شیعتنا خاصه من القتل فراءیت دفعهذه الحروب الى یوم ما فان الله کل یوم هوفى شاءن .»
10- «ارى اکثرکم قدنکل فى الحرب و فشل فى القتال و لست ارىان احملکم على ماتکرهون .»
11- «. . . و ان معاویه ناز عنى حقا هولى دونه فنظرت لصلاحالامه و قطع الفتنه . . . فراءیت ان اسالم معاویه واضع الحرببینى و بینه .»
12- «ولو وجدت اعوانا ماسلمت له الامر لانه محرم علىبنى امیه. . .»
13- «. . . ولکنى ارى غیر ماراءیتم وما اردت بما فعلت الاحقنالدماء فارضوا بقضاء الله و سلموا لامره و الزموا بیوتکم وامسکوا . . .»
14- «. . . یا حجر . . . و انى لم افعل ما فعلت الاابقاءعلیکم . . .»
15- «. . . واما ان یکون حقا هولى فقد ترکته اراده لصلاحالامه وحقن دمائها و ان ادرى لعله فتنهلکم ومتاع الىحین . . .»
مقایسه شرایط امام حسن (ع) با امام حسین (ع)
گفته شد سیاست هر کدام از پیشوایان معصوم متناسب با شرایطزمان خود بوده است . در این بخش موارد تفاوت شرایط زمان امامحسن (ع) با شرایط زمان امام حسین (ع) مطرح خواهد شد .
شرایطى که تنها راه صحیح همان صلح و پذیرش آتش بس بود و شرایطىکه راهى غیر از جهاد و شهادت وجود نداشت . موارد تفاوت عبارتاست از :
1- از جهت دوست و یاور ; که امام حسن (ع) داراى لشکرى بودکه دو سوم آن از میدان گریخته و جبهه را دستخوش هرج ومرج ساختهبودند و همین عامل اصلى ناامیدى آن حضرت از پیروزى نظامى گردیدولى امام حسین (ع) داراى سپاهى بود که با همه کوچکى از لحاظاخلاص و فداکارى ممتازترین سپاهى بود که در طول تاریخ تشکلیافته ; آن حضرت در وصف سپاهش فرمود : «اصحابى باوفاتر ازاصحاب خود سراغ ندارم .»
گرچه تعداد اصحاب امام حسین (ع) بسیارکم بود ولى از انسجامخاصى برخوردار بود که این انسجام در لشکر امام حسن (ع) بههیچ وجه وجود نداشت .
2- از جهت دشمن : دشمن امام حسن (ع) معاویه بودکه شخصهوشیار و تیزبین بود ولى دشمن امام حسین (ع) یزید بود کهشخصى کودن و احمق بود . معاویه خود را کاتب وحى و منصوب از طرفخلیفه دوم مىدانست و نسبتبه اجراى دستورات دینى و جذب صحابهتظاهر مىکرد . گذشته از اینکه در خصوص صلح ، خود را دلسوز وطرفدار صلح جلوه مىداد اما یزید هیچ کدام از این ویژگیها رادارا نبود .
3- امام حسن (ع) در مسند خلافت قرار داشت و کشته شدن آن حضرتبه عنوان خلیفه مسلمانان ، شکست مرکز خلافت را به دنبال داشت وبه همین جهت امیرالمومنین (ع) در مورد شرکت عمربن خطاب درجنگ با ایران آن را مطابق مصلحت ندید : «انک متى تسرالى هذاالعدو بنفسک ...»
اما امام حسین (ع) این چنین نبود بلکه آن حضرت به عنوان یکفرد مستقل دستبه نهضت زده بود .
4- ادامه جنگ از طرف امام مجتبى (ع) نتیجهاى جز کشته شدنهزاران نفر از دو طرف و خستگى افراد و کستحضرت نداشت. اماامام حسین (ع) باهفتادو دو نفر که بیعتخود را از آنانبرداشته بود پا در میدان جهاد و مبارزه گذاشت.
مرحوم شهید مطهرى مىگوید : علاوه بر این تفاوتها باید عوامل دخیل در قیام امامحسین (ع)را نیز مورد توجه قرار داد که عبارتند از:
الف- در خواستبیعت از طرف یزید; که این موضوع در مورد امامحسن (ع) وجود نداشت.
ب- دعوت مردم کوفه و تمام بودن حجتبرامام سوم (ع) ; ولى درزمان امام حسن (ع) حجتبرکوفیان تمام شده بود.
ج- نهى از منکر یزید چه اینکه او به طور علنى دستورات اسلامىرا زیرپا مىگذاشت ، ولى معاویه متعهد شده بود که به مقرراتاسلامى عمل کند . آیا مىتوان برسر تعیین حاکم که امام مجتبى (ع)باشد یا معاویه جنگ را ادامه داد ؟ !
د- اگر امام حسن (ع) صلح را نمىپذیرفتبادیده محکومیتى بهاو نگاه مىشد ، ولى با پذیرفتن صلح این معاویه بود که محکومتاریخ شد . پس در آن شرایط راهى جز پذیرفتن صلح وجود نداشت وبدین جهت آن صلح مورد تاءیید و امضاى امام حسین (ع) نیز قرارگرفت و حضرتش حاضر به نقض آن پیمان نشد بلکه فرمود : «انا قدبایعنا و عاهدنا و لا سبیل الى نقض بیعتنا . . .»
و فرمود : «صدق ابومحمد (ع) فلیکن کل رجل منکم حلسا مناحلاس بیته مادام هذا الانسان حیا . . .»
کوتاه سخن اینکه : روش و رفتار سیاسى امام حسن (ع) صرف نظراز عصمت آن حضرت ، یک روش صحیح و مطلوبى بود ; بلکه روش دیگرىجز صلح و پذیرفتن آتش بس در آن شرایط ، قابل قبول و عقلایىنبوده است . این صلح زمینه ساز قیام عاشورا شد و قیام عاشوراقبل از آنکه حماسه حسینى باشد ، حماسه حسنى است . امام حسن (ع)که خود در میدان جنگ قهرمانى کم نظیربوده ، در صحنه صلح نیزقهرمانترین مصلح بود .
والسلام علیه یوم ولد و یوم استشهد و یوم یبعتحیا .
ادامه جنگ جز از بین رفتن جبهه حق و مهیا شدن میدان براىجبهه باطل نتیجه دیگرى نداشت . زیرا اگر حضرت به شهادت مىرسید، راه براى معاویه باز مىشد و او مىتوانستبه هدف شوم خود درنابود ساختن اصول و مبانى اسلام دستیازد و از آنجا که وىخواستار صلح بود و مىخواستخود را به عنوان یک چهره صلح طلبمعرفى و مسئولیت ادامه جنگ و خونریزى را متوجه حضرت کند و درنهایت افکار عمومى را به نفع خود و به ضرر امام محتبى (ع)ساماندهىکند . دیگر ادامه جنگ و کشته شدن نمىتوانست چهره یکجهاد مقدس و شهادت در راه خدا پیدا کند . بدین جهت امام حسن (ع)که خود قهرمان میدان جنگ بود و شهادت را براى خود سعادتىبزرگ مىدانست ناچار شد که دست از قبضه شمشیر برداشته «صلحتحمیلى» را بپذیرد . اضافه بر اینکه لازم بود به معاویه کهچهره ملى پیدا کرده بود ، فرصتى داده شود تا به صورت حاکم بدونرقیب شروع به کار کند تا نقاب از چهره پرفریب او گرفته شود ومسلمانان بدانند چه دشمن خطرناکى سنگ حمایت از اسلام را به سینهمىزند .
در اینجا خطر روم ، این دشمن خارجى که همواره کیان جامعهاسلامى را هدف قرار داده بود و براى براندازى حکومت اسلامى لحظهشمارى مىکرد نباید از نظر دور داشته باشیم . روم ، این دشمندیرینه مسلمانان که جنگهاى موته و تبوک در زمان پیامبر اکرم (ص) به جهت رو در رویى و درگیرى مسلمانان با روم به وقوعپیوستند و پیامبر (ص) قبل از رحلتخود لشکرى به فرماندهى «اسامه» براى مقابله با روم آماده و بسیج مىفرماید و اینحکایت از آن دارد که این خطر براى جامعه اسلامى یک خطرجدى محسوبمىشود . همچنین محققان در مورد علل سکوت حضرت على (ع) دربرابر جریان سقیفه به موضوع خطر روم اشاره مىکنند و آن را یکىاز علل این سکوت مىشمارند . اما انگیزه معاویه در پافشارى نسبتبه صلح علاوه برآنچه گفته شد ، این بود که از موقعیت معنوى حضرتبیمناک و از نتیجه جنگ واهمه داشت و هدف او دستیابى به حکومت وفرمانروایى بود . او خود از این هدفش چنین پرده برمىدارد : «فقال : انى والله ما قاتلتکم . . . و انما قاتلتکملا تامر علیکم . . .»
پس از تصمیم بر صلح ، متن صلح نامه تنظیم شد و به امضاى هردوطرف رسید که مواد آن بدین قرار است :
1- حکومتبه معاویه واگذار مىشود به شرط آنکه به کتاب خدا وسنت پیامبر (ص) و سیره خلفاى شایسته عمل کند .
2- پس از معاویه حکومت متعلق به امام حسن (ع) و بعد از اوبه امام حسین (ع) مىباشد . و معاویه حق ندارد کسى را بهجانشینى خود انتخاب کند .
3- معاویه باید ناسزاگویى به امیرالمومنین (ع) را ترک و آنحضرت را جز به نیکى یاد نکند .
4- بیت المال (که به نقل ابن اثیر پنج میلیون موجودى داشت) تسلیم حکومت نمىشود .
5- مردم در هرکجا باید در امن و امان باشند . . . کسى ازشیعیان مورد آزار قرارنگیرد .»
در مورد بند چهارم و موجودى بیت المال ، نقدى از سوى برخىنویسندگان مطرح شده است که باتوجه به سیره حضرت على (ع) کههرهفته بیت المال را تقسیم مىفرمود و امام حسن (ع) هم سهمافراد را زیاد نموده چگونه در شرایط جنگى این مقدار ذخیره دربیت المال وجود داشته است ؟
ولى این نقد از آن جهت ناصواب است که هیچ حاکمى بیت المال راخالى نمىگذارد بلکه مقدارى از اموال (به اصطلاح شارژ انبار)همیشه در بیت المال به عنوان ذخیره باقى گذاشته مىشود . با اینصلحنامه معاویه در قید و بند شرایط و تعهداتى قرار گرفت که اگربدانها عمل مىکرد ، قسمت عمده هدف حضرت تاءمین شده بود و درصورت تخلف که حضرت نیز نسبتبدان آگاه بود . خشم و انکار مردمرا به دنبال داشت .
مرحوم شیخ راضى مىگوید : «رسایى و زبان دار بودن موادپنجگانه قرار داد به خوبى نشان مىدهد که تنظیم کننده آن بهتصادف یا به طور پراکنده و جدا موضوعات را کنارهم نچیده بلکهبا تنظیم و انتخاب این مواد بهم پیوسته ، هدف و منظور خاصى راتعقیب مىکرده و به علاوه کوشیده است که با در نظر گرفتننزدیکترین و عملىترین راهها هدف خود را تاءمین کند . یعنى حقشرعى خود را تثبیت و مقام خود و برادرش را حفظ نماید . امورخاندان پیامبر (ع) را تسهیل و جان آنان را محفوظ دارد .
امنیتشیعیان خود و پدرش را تضمین و یتیمان و بازماندگان آنانرا سامان بخشد و بدین وسیله ثبات وفاى آنان را پاداشى داده وبه علاوه ایمان و یارى و اخلاص آنان را براى روزى که به وجودیارانى نیاز هست ، بیمه نماید . در این قرارداد ، حکومت را بهاین شرط به معاویه واگذار کرد که وى به سنت پیامبر (ص) و بهروش خلفاى شایسته عمل کند و با این شرط معاویه را که وى بیش ازهرکسى با روحیه او وهم با عکسالعملش در برابر این شرط آشنا بود، در تنگناى مخالفتها و ضدیتها و دشمنىهاىبىشمارقرار داد و درنتیجه پایه حکومت او را متزلزل ساخت ...»
معاویه صریحا اعلام کرد که به هیچ یک از این مواد صلح نامهعمل نخواهد کرد و همه بندهاى آن را زیر پا خواهد گذاشت . وى درسخنرانى خود در کوفه چنین گفت : «الا ان کل شىء اعطیته الحسنبن على(ع)تحت قدمى هاتین لا افىبه . . .»
به این قول خود در مورد پاىبند نبودن به صلحنامه متعهد ماندو آن را به اجرا در آورد .
راز صلح در گفتار خود حضرت
امام (ع) در موارد گوناگونى از راز صلح خود پرده برداشتهکه در اینجا به نقل سخنان آن حضرت مىپردازیم :
1- امروز شنیدهام که اشراف شما به سوى معاویه رفته و با اوبیعت کردهاند . همین براى من کافى استشما بودید که در جنگصفین پذیرفتن حکمیت را بر پدرم تحمیل کردید .»
2- به خدا قسم اگر جنگ با معاویه را ادامه دهم ، مرا دستگیر وتسلیم معاویه خواهند کرد : «والله لوقاتلت معاویه لاخذوابعنقى حتى یدفعونى الیه مسلما»
3- «انى راءیت هوى اعظم الناس فىالصلح و کرهوا الحرب فلماحب ان احملهم على مایکرهون .»
4- «والله انى سلمت الامر لانى لم اجد انصارا ولو وجدت انصارالقاتلته لیلى و نهارى حتى یحکم الله بیننا و بینکم . . .»
5- «ما اردت بمصالحتى معاویه الا ان ادفع عنکم القتل عند ماراءیت تباطى اصحابىعن الحرب و نکولهم عن القتال .»
6- «ولولا ما اتیت لما ترک من شیعتنا على وجه الارض احد الاقتل .»
7- خطاب به معاویه : «ترکت قتالک و هولى حلال لصلاح الامه...»
8- در پاسخ کسى که حضرت را با واژه «مذل المومنین» خطابکرد ، فرمود : «ولکن معزالمومنین انى لما راءیتکم لیس بکمعلیهم قوه سلمت الامر لابقى انا و انتم بین اظهرکم . . .»
9- «. . . فصالحتبقیاعلى شیعتنا خاصه من القتل فراءیت دفعهذه الحروب الى یوم ما فان الله کل یوم هوفى شاءن .»
10- «ارى اکثرکم قدنکل فى الحرب و فشل فى القتال و لست ارىان احملکم على ماتکرهون .»
11- «. . . و ان معاویه ناز عنى حقا هولى دونه فنظرت لصلاحالامه و قطع الفتنه . . . فراءیت ان اسالم معاویه واضع الحرببینى و بینه .»
12- «ولو وجدت اعوانا ماسلمت له الامر لانه محرم علىبنى امیه. . .»
13- «. . . ولکنى ارى غیر ماراءیتم وما اردت بما فعلت الاحقنالدماء فارضوا بقضاء الله و سلموا لامره و الزموا بیوتکم وامسکوا . . .»
14- «. . . یا حجر . . . و انى لم افعل ما فعلت الاابقاءعلیکم . . .»
15- «. . . واما ان یکون حقا هولى فقد ترکته اراده لصلاحالامه وحقن دمائها و ان ادرى لعله فتنهلکم ومتاع الىحین . . .»
مقایسه شرایط امام حسن (ع) با امام حسین (ع)
گفته شد سیاست هر کدام از پیشوایان معصوم متناسب با شرایطزمان خود بوده است . در این بخش موارد تفاوت شرایط زمان امامحسن (ع) با شرایط زمان امام حسین (ع) مطرح خواهد شد .
شرایطى که تنها راه صحیح همان صلح و پذیرش آتش بس بود و شرایطىکه راهى غیر از جهاد و شهادت وجود نداشت . موارد تفاوت عبارتاست از :
1- از جهت دوست و یاور ; که امام حسن (ع) داراى لشکرى بودکه دو سوم آن از میدان گریخته و جبهه را دستخوش هرج ومرج ساختهبودند و همین عامل اصلى ناامیدى آن حضرت از پیروزى نظامى گردیدولى امام حسین (ع) داراى سپاهى بود که با همه کوچکى از لحاظاخلاص و فداکارى ممتازترین سپاهى بود که در طول تاریخ تشکلیافته ; آن حضرت در وصف سپاهش فرمود : «اصحابى باوفاتر ازاصحاب خود سراغ ندارم .»
گرچه تعداد اصحاب امام حسین (ع) بسیارکم بود ولى از انسجامخاصى برخوردار بود که این انسجام در لشکر امام حسن (ع) بههیچ وجه وجود نداشت .
2- از جهت دشمن : دشمن امام حسن (ع) معاویه بودکه شخصهوشیار و تیزبین بود ولى دشمن امام حسین (ع) یزید بود کهشخصى کودن و احمق بود . معاویه خود را کاتب وحى و منصوب از طرفخلیفه دوم مىدانست و نسبتبه اجراى دستورات دینى و جذب صحابهتظاهر مىکرد . گذشته از اینکه در خصوص صلح ، خود را دلسوز وطرفدار صلح جلوه مىداد اما یزید هیچ کدام از این ویژگیها رادارا نبود .
3- امام حسن (ع) در مسند خلافت قرار داشت و کشته شدن آن حضرتبه عنوان خلیفه مسلمانان ، شکست مرکز خلافت را به دنبال داشت وبه همین جهت امیرالمومنین (ع) در مورد شرکت عمربن خطاب درجنگ با ایران آن را مطابق مصلحت ندید : «انک متى تسرالى هذاالعدو بنفسک ...»
اما امام حسین (ع) این چنین نبود بلکه آن حضرت به عنوان یکفرد مستقل دستبه نهضت زده بود .
4- ادامه جنگ از طرف امام مجتبى (ع) نتیجهاى جز کشته شدنهزاران نفر از دو طرف و خستگى افراد و کستحضرت نداشت. اماامام حسین (ع) باهفتادو دو نفر که بیعتخود را از آنانبرداشته بود پا در میدان جهاد و مبارزه گذاشت.
مرحوم شهید مطهرى مىگوید : علاوه بر این تفاوتها باید عوامل دخیل در قیام امامحسین (ع)را نیز مورد توجه قرار داد که عبارتند از:
الف- در خواستبیعت از طرف یزید; که این موضوع در مورد امامحسن (ع) وجود نداشت.
ب- دعوت مردم کوفه و تمام بودن حجتبرامام سوم (ع) ; ولى درزمان امام حسن (ع) حجتبرکوفیان تمام شده بود.
ج- نهى از منکر یزید چه اینکه او به طور علنى دستورات اسلامىرا زیرپا مىگذاشت ، ولى معاویه متعهد شده بود که به مقرراتاسلامى عمل کند . آیا مىتوان برسر تعیین حاکم که امام مجتبى (ع)باشد یا معاویه جنگ را ادامه داد ؟ !
د- اگر امام حسن (ع) صلح را نمىپذیرفتبادیده محکومیتى بهاو نگاه مىشد ، ولى با پذیرفتن صلح این معاویه بود که محکومتاریخ شد . پس در آن شرایط راهى جز پذیرفتن صلح وجود نداشت وبدین جهت آن صلح مورد تاءیید و امضاى امام حسین (ع) نیز قرارگرفت و حضرتش حاضر به نقض آن پیمان نشد بلکه فرمود : «انا قدبایعنا و عاهدنا و لا سبیل الى نقض بیعتنا . . .»
و فرمود : «صدق ابومحمد (ع) فلیکن کل رجل منکم حلسا مناحلاس بیته مادام هذا الانسان حیا . . .»
کوتاه سخن اینکه : روش و رفتار سیاسى امام حسن (ع) صرف نظراز عصمت آن حضرت ، یک روش صحیح و مطلوبى بود ; بلکه روش دیگرىجز صلح و پذیرفتن آتش بس در آن شرایط ، قابل قبول و عقلایىنبوده است . این صلح زمینه ساز قیام عاشورا شد و قیام عاشوراقبل از آنکه حماسه حسینى باشد ، حماسه حسنى است . امام حسن (ع)که خود در میدان جنگ قهرمانى کم نظیربوده ، در صحنه صلح نیزقهرمانترین مصلح بود .
والسلام علیه یوم ولد و یوم استشهد و یوم یبعتحیا .