رنجنامهاى درباره تفسیر قرآن
آرشیو
چکیده
متن
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و صلى الله على سیدنا محمد و آله اجمعینمحضر مبارک علماى عزیز و فضلاى گرامى و مدیران حوزههاى علمیه وائمه جمعه و جماعات
نالهاى و تقاضایى
قرآن مجید سند اساسى اسلام و معجزه جاوید نبى اکرم اسلام است.کتابى که «لا یاتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه» وکتابى که مصون از هر گونه تحریف است. «انا نحن نزلناالذکر واناله لحافظون» آن کتاب نور، عبرت، بینه، تذکر، بیان، رشد،برهان، ذکر، فرقان و مبارک است.
ما و قرآن
با کمال تاسف بسیارى از مردم نمىتوانند قرآن را بخوانند، یاآن که غلط مىخوانند. آنان که مىخوانند نیز معناى آن رانمىدانند و آنان که مىدانند، در آن تدبر نمىکنند و آنان کهتدبر مىکنند، کمتر عبرت مىگیرند و بالاخره برخوردها در حدتشریفات، سوگند، مهریه، تجوید، ترتیل، حفظ و مسابقه بوده استو هدف اصلى همه این برنامهها که تدبر در قرآن است رونق لازم رانیافته است. خداوند از ما چه مىخواهد و چه وظیفهاى در برابرقرآن داریم؟
ما باید کتاب آسمانى را محور عقیده، فکر، تصمیم و عمل خودقرار دهیم و در غیر این صورت، قرآن ما را پوک و پوچ مىداند:«یا اهل الکتاب لستم على شیىء حتى تقیموا التوراه و الانجیل وما انزل الیکم» ما باید قرآن را جدى بگیریم «خذ الکتاببقوه» و بدانیم که هر کس در آن تدبر نکند، مورد تندترینانتقادات الهى است «افلا یتدبرون القرآن ام على قلوباقفالها» از سوى دیگر ما در برابر قرآن مسئول و مدیون هستیم.
در علم اصول به ما گفتهاند که اشتغال یقینى برائتیقینى لازمدارد. آیا ما با این کارهاى فرهنگى امروز برائت پیدا مىکنیمیا نه؟ یعنى اگر از ما سوال کنند که تو در برابر وحى چه کردىآیا مىتوانیم مطالعات و تدریس و تحصیل رسمى خود را مطرح کنیمو برائت پیدا کنیم؟ البته دروس حوزوى باید با جدیتخوانده شودلکن نیمى از سال که تابستان و رمضان و محرم و تعطیلات رسمىاست، ما مىتوانیم یک دوره تفسیر را مطالعه و مباحثه و با پیامالهى آشنا شویم.
راستى چه مىشد که از روز اول ما را با قرآن آشنا مىکردند و بهجاى «ضرب زید عمروا»، «ضرب الله مثلا» را یاد مىدادند؟
راستى چه مىشد اگر مقدارى از تشویقات و شهریهها بر اساس تفسیرپرداخت مىشد؟
آیا به جاى آن که تمام وقتبزرگان ما صرف 10% طلابى که فقیهمىشوند، شود، بهتر نبود هر عالمى هفتهاى یک روز تفکر و دقت وتدبر خود را صرف قرآنى که همه طلاب و جوانان ما به آن نیازدارند نماید؟! راستى در دانشگاه و حوزه و مساجد ما جایگاهقرآن و تفسیر کجااست؟! از عزیزانى که تخصص در تفسیر دارند، چهفرد و نهادى استفاده مىکند؟ کدام فرزند را سراغ دارید که نامهپدرش را نخواند یا نداند؟ به هر حال مخلوق باید کتاب خالق خودرا بداند.
درست است که در ایام تحصیلى کار داریم ولى آیا قرآن کار مانیست؟ تعداد جلسات و دروس تفسیر را با سایر جلسات و دروسمقایسه کنید، در بعضى از مناطق حتى یک در صد هم نیست.
به چند اقرار مهم توجه فرمائید:
1- ملاصدرا در مقدمه تفسیر سوره واقعه مطالبى مىفرماید که خلاصهآن چنین است: «بسیار به مطالعه کتب حکما پرداختم تا آنجا که گمان کردم کسىهستم ولى همین که کمى بصیرتم باز شد، خودم را از علوم واقعىخالى دیدم. در آخر عمرم به فکر رفتم که به سراغ تدبر در قرآنو روایات محمد(ص) و آل محمد(علیهم السلام) بروم. من یقین کردمکه کارم بىاساس بوده است زیرا در طول عمرم به جاى نور در سایهایستاده بودم. از غصه جانم آتش گرفت و قلبم شعله کشید تا رحمتالهى دستم را گرفت و مرا با اسرار قرآن آشنا کرد و شروع بهتفسیر و تدبر در قرآن کردم. در خانه وحى را کوبیدم، درها بازشد و پردهها کنار رفت و دیدم فرشتگان به من مىگویند: «سلامعلیکم طبتم فادخلوها خالدین» من که اکنون دستبه نوشتن اسرارقرآن زدم اقرار مىکنم که قرآن دریاى عمیقى است که جز با لطفالهى امکان ورود در آن نیست ولى چه کنم عمرم رفت، بدنمناتوان، قلبم شکسته، سرمایهام کم، ابزار کارم ناقص و روحمکوچک است».
2- فیض کاشانى در رساله انصاف مىفرماید: «من مدتها در مطالعه مجادلات متکلمین فرو رفتم و کوششها کردمولى همان بحثها ابزار جهل من بود. مدتها در راه فلسفه به تعلمو تفهم پرداختم و بلند پروازیهایى را در گفتارشان دیدم. مدتهادر گفتگوهاى این و آن بودم و کتابها و رسالهها نوشتم و گاهىمیان سخنان فلاسفه و متصوفه و متکلمین جمعبندى مىکردم و حرفهارا به هم پیوند مىدادم (ولى همه را باور نداشتم.) ولى در هیچیک از علوم، دوایى براى دردم و آبى براى عطشم نیافتم، بر خودمترسیدم و به سوى خدا فرار و انابه کردم تا خداوند مرا از طریقتعمق در قرآن و حدیث هدایتم کرد.»
3- امام خمینى رضوان الله تعالى علیه که ما با تمام وجوداو را نایب حضرت مهدى عجلالله تعالىفرجه مىدانیم، درصحیفه نور مىفرماید: «و این جانب از روى جد نه تعارف معمولى مىگویم که از عمر بهباد رفته خود... تاسف دارم. شما اى فرزندان برومند اسلام! حوزهها و دانشگاهها را به شئونات قرآن و ابعاد بسیار مختلف آنتوجه دهید. تدریس قرآن را در هر رشتهاى محط نظر و مقصد اعلا(نهدر حاشیه) قرار دهید. مبادا خداى نخواسته در آخر عمر که ضعف وپیرى بر شما هجوم کرد، از کردههاپشیمان و تاسف برایام جوانىبخورید، همچون نویسنده.»
4- آیهالله وحید خراسانى، ایشان به مناسبتى در دروس خود درمسجد اعظم نکتهاى فرمود:(نوار آن موجود است.) که آیا ما درعلم اصول و تاملهاى کفایه بیشتر تعمق کردهایم یا درقرآن...؟! اقرارهاى مشابهى از بزرگان شنیدهام که فرصت گفتن آنرا ندارم; به هرحال گامهایى باید برداریم که نمونهاش رامىنویسم:
1- براى عزت بخشیدن به قرآن، بزرگان آستین بالا زده و در هفتهروزى را به تدریس تفسیر و نکات قرآن اختصاص دهیم.
2- مدیران حوزههاى علمیه براى ایام تعطیل برنامهریزى کنند کهطلاب عزیز و جوان مقدارى از تفسیر قرآن را مطالعه کنند و درپایان کار آزمونى به عمل آورند و تشویقاتى انجام دهند.
3- در هر منطقهاى علماى خوش بیان قیام کنند و نسل نو را دعوتو همه را سرسفره پرنعمت قرآن بنشانند و دقایقى را به تفسیرآیات قرآن بپردازند.
4- ان شاءالله درس تفسیر که بحمدالله اخیرا در حوزهها راهافتاده، رونق بیشترى پیدا کند و طرحى براى این منظور درحوزهها اجرا گردد.
5- فضلایى که در ایام تحصیل تقریرات مىنویسند در ایام تعطیلرسالههاى قرآنى بنویسند تا مورد نقد و بررسى قرار گرفته و باانتشار آن دیگران نیز بهره ببرند.
در پایان چند خبر خوش براى شما دارم:
1- با نالهها و نعرههایى که براى مهجوریتزدایى قرآن بلندشد، در سال 77 سازمان اوقاف حرکت جالبى انجام داد و از علماءدعوت و آنان را به تدریس تفسیر قرآن تشویق نمودند و بحمد اللهبالاى صد جلسه تفسیر در شهرهاى ایران تشکیل شد.
2- حوزه علمیه قم و مشهد با دادن سه ماه فرصت مطالعاتى بهچهل نفر از هزار و پانصد نفر طلبه فاضلى که هشت جزء تفسیر رامطالعه و در آزمون شرکت کرده و حائز رتبههاى اول شدند، سفرعمره و به نفرات دوم سفر سوریه و به نفرات سوم سفر زیارت حضرتامام رضا(ع) اهدانمود. این حرکتسبب (ع)یجاد موج تفسیر گشتهاست. در تابستان امسال نیز با مدیریتحوزههاى علمیه، بیش ازپنج هزار نفر از طلاب عزیز براى مسابقه چند جزء تفسیر ثبت نامکرده و در امتحان شرکت کردند.
تقاضا:
برادر بزرگوارم! عالمى را مىشناسم که در مسجدالنبى بعد ازتوسل به پیامبر اکرم(ص) از حضرت خواست که میزان رضایتیا عدمرضایتحضرت را بداند و با همین نیت قرآن را باز نمود، چشمش بهاین آیه افتاد: (و قال الرسول رب ان قومى اتخذوا هذالقرآنمهجورا) این آیه آن عالم را متاثر کرد.
بهترین فرصتبراى مهجوریتزدایى از قرآن ماه رمضان است که عظمتآن به خاطر روزه نیستبلکه بخاطر نزول قرآن است. (شهر رمضانالذى انزل فیه القرآن) اساتید، طلاب عزیز را به مطالعه تفسیر وبرقرارکردن جلسات تفسیر براى اقشار مختلف با حفظ دقت (کهتفسیر به راءى نشود.) سفارش نمایند.
از فضلایى که مقیم یا مهاجر یا اهل منبرند، تقاضا مىکنم کهبدنه سخنرانى آنان قرآن باشد و اگر نکتهاى مىفرمایند، در بیانهمان آیات باشد. در تفسیر آیات به چند اصل توجه شود:
1- نیاز مردم.
2- آیاتى که قرآن روى آن اصرار دارد نظیر آیات مبداء، معاد وصحنههاى قیامت و مسائل اخلاقى، اجتماعى، سیاسى، خانوادگى وغیره.
3- پرهیز از نقل اقوال و مطالب ادبى و علمى که مخصوص خواصاست.
4- به پیام آیات توجه شود.
5- جلسات طولانى نشود. (حداکثر بیست دقیقه)
6- جلسات تفسیر باید دوستانه و بدون فریاد و تکلف باشد.
7- در پایان، نکات و پیامها آن گونه جمع بندى شود که لااقلسرفصلهاى آن قابل نوشتن و انتقال و امتحان دادن باشد.
8- در مخاطبین به نسل نو توجه خاص شود.
9- در مناطقى که مردم با تفسیر آشنا نشدهاند، از داستانهاىقرآن، یا سورههاى کوچک یا آیاتى که با ذهنشان آشنا است، آغازکنیم.
10- در آغاز تبلیغاتى انجام گیرد و بعد از هر جلسه نظراتشنوندگان دریافت گردد.
آرزوها
1- به آرزوى روزى که ما براى نسل نو تفسیرهاى موضوعى کهنیازهاى ویژه آنان را بررسى کند، نوشته باشیم.
2- به امید روزى که در هرمنطقهاى دانشمندى قصههاى قرآن رابراى کودکان و بزرگان ما تحلیل کند.
3- در انتظار روزى که تفسیر ساده ولى پرمحتوا جزء دروس رسمىمدارس و دانشگاهها شود.
4- به امید روزى که منابر ما به جاى نقل برخى مطالب ضعیفو... مملو از انوار قرآن باشد.
5- به امید روزى که تفسیر را نیز علم بدانیم و اسرار قرآن راکشف کرده و دلها را جذب کنیم.
6- به امید روزى که از هر طلبهاى بپرسند: چه مىخوانى؟ بگوید:تفسیر و مکاسب، تفسیر و لمعه.
7- به امید آن که ما کتاب آسمانى را بهپا داریم که آن نیز بهپاداشتنى است: (و لو انهم اقاموا التوراه و الانجیل و ما انزل الیهم.)
8- به امید روزى که بخشى از بودجهها و مدارس و نیروها ودرسهاى حوزوى صرف تربیت مفسر شود.
فکر نکنید که این آرزوها محال است. مگر ما پیرو امامخمینى(ره) نیستیم که رژیم را عوض کرد؟ مگر در ورزشگاه مافریاد یا حسین بلند نشد؟
مگر دهها نماز جماعت در مدارس احیاء نشد؟
مگر عزاداران حسینى در تاسوعا و عاشورا در خیابانها نمازبرگزار نکردند؟
مگر آن همه مساجد زیبا در جادهها ساخته نشد؟
مگر در جبههها و انتخابات و تحقیر استکبار و شرکت در مسابقاتگوناگون، ندرخشیدیم؟
ان شاء الله در مهجوریتزدایى از قرآن نیز خواهیم درخشید، به دوشرط یکى استمداد از خداوند و توسل به اولیاى او و دیگرى قصدقربت و قلب پاک.
انس با قرآن مسیر فکرها، اخلاقها، استدلالها، تصمیم ها،برخوردها را عوض و ایام فراغت ما را پر مىکند. راستى که قرآننور است و جامعه را از ظلمات به نور خود جذب مىنماید. قرآنذکر است. (نحن نزلنا الذکر) و گروهى که به قرآن بىاعتنایىکنند، گرفتار زندگى تلخ خواهند شد. (و من اعرض عن ذکرى فان لهمعیشه ضنکا) ما امروز در دنیایى زندگى مىکنیم که فتنهها مثلشب تاریک همهجا را فرا گرفته و در این شرایط جز پناه بردن بهقرآن و اهلبیت(علیهم السلام) راهى نیست.
این نامه هم ناله بود، هم طرح و هم برکات و هم آروزها، هرگزادعایى نداریم ولى مىدانیم خداوند کمک خواهد کرد. شما که ایننامه را خواندید، چه تصمیمى گرفتید و چه طرحى دارید؟ از همینامروز شروع کنیم.
ضمنا جهت هماهنگى و ارائه هرگونه پیشنهاد لازم، مىتوانید باشماره تلفن و فاکس 8893928 و نشانى تهران خیابان آیهاللهطالقانى میدان فلسطین ستاد مرکزى اقامه نماز دفتر تفسیرقرآن تماس حاصل فرمایید.
والسلام علیکم و رحمهالله و برکاته
ستاد تفسیر قرآن - محسن قرائتى
الحمد لله رب العالمین و صلى الله على سیدنا محمد و آله اجمعینمحضر مبارک علماى عزیز و فضلاى گرامى و مدیران حوزههاى علمیه وائمه جمعه و جماعات
نالهاى و تقاضایى
قرآن مجید سند اساسى اسلام و معجزه جاوید نبى اکرم اسلام است.کتابى که «لا یاتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه» وکتابى که مصون از هر گونه تحریف است. «انا نحن نزلناالذکر واناله لحافظون» آن کتاب نور، عبرت، بینه، تذکر، بیان، رشد،برهان، ذکر، فرقان و مبارک است.
ما و قرآن
با کمال تاسف بسیارى از مردم نمىتوانند قرآن را بخوانند، یاآن که غلط مىخوانند. آنان که مىخوانند نیز معناى آن رانمىدانند و آنان که مىدانند، در آن تدبر نمىکنند و آنان کهتدبر مىکنند، کمتر عبرت مىگیرند و بالاخره برخوردها در حدتشریفات، سوگند، مهریه، تجوید، ترتیل، حفظ و مسابقه بوده استو هدف اصلى همه این برنامهها که تدبر در قرآن است رونق لازم رانیافته است. خداوند از ما چه مىخواهد و چه وظیفهاى در برابرقرآن داریم؟
ما باید کتاب آسمانى را محور عقیده، فکر، تصمیم و عمل خودقرار دهیم و در غیر این صورت، قرآن ما را پوک و پوچ مىداند:«یا اهل الکتاب لستم على شیىء حتى تقیموا التوراه و الانجیل وما انزل الیکم» ما باید قرآن را جدى بگیریم «خذ الکتاببقوه» و بدانیم که هر کس در آن تدبر نکند، مورد تندترینانتقادات الهى است «افلا یتدبرون القرآن ام على قلوباقفالها» از سوى دیگر ما در برابر قرآن مسئول و مدیون هستیم.
در علم اصول به ما گفتهاند که اشتغال یقینى برائتیقینى لازمدارد. آیا ما با این کارهاى فرهنگى امروز برائت پیدا مىکنیمیا نه؟ یعنى اگر از ما سوال کنند که تو در برابر وحى چه کردىآیا مىتوانیم مطالعات و تدریس و تحصیل رسمى خود را مطرح کنیمو برائت پیدا کنیم؟ البته دروس حوزوى باید با جدیتخوانده شودلکن نیمى از سال که تابستان و رمضان و محرم و تعطیلات رسمىاست، ما مىتوانیم یک دوره تفسیر را مطالعه و مباحثه و با پیامالهى آشنا شویم.
راستى چه مىشد که از روز اول ما را با قرآن آشنا مىکردند و بهجاى «ضرب زید عمروا»، «ضرب الله مثلا» را یاد مىدادند؟
راستى چه مىشد اگر مقدارى از تشویقات و شهریهها بر اساس تفسیرپرداخت مىشد؟
آیا به جاى آن که تمام وقتبزرگان ما صرف 10% طلابى که فقیهمىشوند، شود، بهتر نبود هر عالمى هفتهاى یک روز تفکر و دقت وتدبر خود را صرف قرآنى که همه طلاب و جوانان ما به آن نیازدارند نماید؟! راستى در دانشگاه و حوزه و مساجد ما جایگاهقرآن و تفسیر کجااست؟! از عزیزانى که تخصص در تفسیر دارند، چهفرد و نهادى استفاده مىکند؟ کدام فرزند را سراغ دارید که نامهپدرش را نخواند یا نداند؟ به هر حال مخلوق باید کتاب خالق خودرا بداند.
درست است که در ایام تحصیلى کار داریم ولى آیا قرآن کار مانیست؟ تعداد جلسات و دروس تفسیر را با سایر جلسات و دروسمقایسه کنید، در بعضى از مناطق حتى یک در صد هم نیست.
به چند اقرار مهم توجه فرمائید:
1- ملاصدرا در مقدمه تفسیر سوره واقعه مطالبى مىفرماید که خلاصهآن چنین است: «بسیار به مطالعه کتب حکما پرداختم تا آنجا که گمان کردم کسىهستم ولى همین که کمى بصیرتم باز شد، خودم را از علوم واقعىخالى دیدم. در آخر عمرم به فکر رفتم که به سراغ تدبر در قرآنو روایات محمد(ص) و آل محمد(علیهم السلام) بروم. من یقین کردمکه کارم بىاساس بوده است زیرا در طول عمرم به جاى نور در سایهایستاده بودم. از غصه جانم آتش گرفت و قلبم شعله کشید تا رحمتالهى دستم را گرفت و مرا با اسرار قرآن آشنا کرد و شروع بهتفسیر و تدبر در قرآن کردم. در خانه وحى را کوبیدم، درها بازشد و پردهها کنار رفت و دیدم فرشتگان به من مىگویند: «سلامعلیکم طبتم فادخلوها خالدین» من که اکنون دستبه نوشتن اسرارقرآن زدم اقرار مىکنم که قرآن دریاى عمیقى است که جز با لطفالهى امکان ورود در آن نیست ولى چه کنم عمرم رفت، بدنمناتوان، قلبم شکسته، سرمایهام کم، ابزار کارم ناقص و روحمکوچک است».
2- فیض کاشانى در رساله انصاف مىفرماید: «من مدتها در مطالعه مجادلات متکلمین فرو رفتم و کوششها کردمولى همان بحثها ابزار جهل من بود. مدتها در راه فلسفه به تعلمو تفهم پرداختم و بلند پروازیهایى را در گفتارشان دیدم. مدتهادر گفتگوهاى این و آن بودم و کتابها و رسالهها نوشتم و گاهىمیان سخنان فلاسفه و متصوفه و متکلمین جمعبندى مىکردم و حرفهارا به هم پیوند مىدادم (ولى همه را باور نداشتم.) ولى در هیچیک از علوم، دوایى براى دردم و آبى براى عطشم نیافتم، بر خودمترسیدم و به سوى خدا فرار و انابه کردم تا خداوند مرا از طریقتعمق در قرآن و حدیث هدایتم کرد.»
3- امام خمینى رضوان الله تعالى علیه که ما با تمام وجوداو را نایب حضرت مهدى عجلالله تعالىفرجه مىدانیم، درصحیفه نور مىفرماید: «و این جانب از روى جد نه تعارف معمولى مىگویم که از عمر بهباد رفته خود... تاسف دارم. شما اى فرزندان برومند اسلام! حوزهها و دانشگاهها را به شئونات قرآن و ابعاد بسیار مختلف آنتوجه دهید. تدریس قرآن را در هر رشتهاى محط نظر و مقصد اعلا(نهدر حاشیه) قرار دهید. مبادا خداى نخواسته در آخر عمر که ضعف وپیرى بر شما هجوم کرد، از کردههاپشیمان و تاسف برایام جوانىبخورید، همچون نویسنده.»
4- آیهالله وحید خراسانى، ایشان به مناسبتى در دروس خود درمسجد اعظم نکتهاى فرمود:(نوار آن موجود است.) که آیا ما درعلم اصول و تاملهاى کفایه بیشتر تعمق کردهایم یا درقرآن...؟! اقرارهاى مشابهى از بزرگان شنیدهام که فرصت گفتن آنرا ندارم; به هرحال گامهایى باید برداریم که نمونهاش رامىنویسم:
1- براى عزت بخشیدن به قرآن، بزرگان آستین بالا زده و در هفتهروزى را به تدریس تفسیر و نکات قرآن اختصاص دهیم.
2- مدیران حوزههاى علمیه براى ایام تعطیل برنامهریزى کنند کهطلاب عزیز و جوان مقدارى از تفسیر قرآن را مطالعه کنند و درپایان کار آزمونى به عمل آورند و تشویقاتى انجام دهند.
3- در هر منطقهاى علماى خوش بیان قیام کنند و نسل نو را دعوتو همه را سرسفره پرنعمت قرآن بنشانند و دقایقى را به تفسیرآیات قرآن بپردازند.
4- ان شاءالله درس تفسیر که بحمدالله اخیرا در حوزهها راهافتاده، رونق بیشترى پیدا کند و طرحى براى این منظور درحوزهها اجرا گردد.
5- فضلایى که در ایام تحصیل تقریرات مىنویسند در ایام تعطیلرسالههاى قرآنى بنویسند تا مورد نقد و بررسى قرار گرفته و باانتشار آن دیگران نیز بهره ببرند.
در پایان چند خبر خوش براى شما دارم:
1- با نالهها و نعرههایى که براى مهجوریتزدایى قرآن بلندشد، در سال 77 سازمان اوقاف حرکت جالبى انجام داد و از علماءدعوت و آنان را به تدریس تفسیر قرآن تشویق نمودند و بحمد اللهبالاى صد جلسه تفسیر در شهرهاى ایران تشکیل شد.
2- حوزه علمیه قم و مشهد با دادن سه ماه فرصت مطالعاتى بهچهل نفر از هزار و پانصد نفر طلبه فاضلى که هشت جزء تفسیر رامطالعه و در آزمون شرکت کرده و حائز رتبههاى اول شدند، سفرعمره و به نفرات دوم سفر سوریه و به نفرات سوم سفر زیارت حضرتامام رضا(ع) اهدانمود. این حرکتسبب (ع)یجاد موج تفسیر گشتهاست. در تابستان امسال نیز با مدیریتحوزههاى علمیه، بیش ازپنج هزار نفر از طلاب عزیز براى مسابقه چند جزء تفسیر ثبت نامکرده و در امتحان شرکت کردند.
تقاضا:
برادر بزرگوارم! عالمى را مىشناسم که در مسجدالنبى بعد ازتوسل به پیامبر اکرم(ص) از حضرت خواست که میزان رضایتیا عدمرضایتحضرت را بداند و با همین نیت قرآن را باز نمود، چشمش بهاین آیه افتاد: (و قال الرسول رب ان قومى اتخذوا هذالقرآنمهجورا) این آیه آن عالم را متاثر کرد.
بهترین فرصتبراى مهجوریتزدایى از قرآن ماه رمضان است که عظمتآن به خاطر روزه نیستبلکه بخاطر نزول قرآن است. (شهر رمضانالذى انزل فیه القرآن) اساتید، طلاب عزیز را به مطالعه تفسیر وبرقرارکردن جلسات تفسیر براى اقشار مختلف با حفظ دقت (کهتفسیر به راءى نشود.) سفارش نمایند.
از فضلایى که مقیم یا مهاجر یا اهل منبرند، تقاضا مىکنم کهبدنه سخنرانى آنان قرآن باشد و اگر نکتهاى مىفرمایند، در بیانهمان آیات باشد. در تفسیر آیات به چند اصل توجه شود:
1- نیاز مردم.
2- آیاتى که قرآن روى آن اصرار دارد نظیر آیات مبداء، معاد وصحنههاى قیامت و مسائل اخلاقى، اجتماعى، سیاسى، خانوادگى وغیره.
3- پرهیز از نقل اقوال و مطالب ادبى و علمى که مخصوص خواصاست.
4- به پیام آیات توجه شود.
5- جلسات طولانى نشود. (حداکثر بیست دقیقه)
6- جلسات تفسیر باید دوستانه و بدون فریاد و تکلف باشد.
7- در پایان، نکات و پیامها آن گونه جمع بندى شود که لااقلسرفصلهاى آن قابل نوشتن و انتقال و امتحان دادن باشد.
8- در مخاطبین به نسل نو توجه خاص شود.
9- در مناطقى که مردم با تفسیر آشنا نشدهاند، از داستانهاىقرآن، یا سورههاى کوچک یا آیاتى که با ذهنشان آشنا است، آغازکنیم.
10- در آغاز تبلیغاتى انجام گیرد و بعد از هر جلسه نظراتشنوندگان دریافت گردد.
آرزوها
1- به آرزوى روزى که ما براى نسل نو تفسیرهاى موضوعى کهنیازهاى ویژه آنان را بررسى کند، نوشته باشیم.
2- به امید روزى که در هرمنطقهاى دانشمندى قصههاى قرآن رابراى کودکان و بزرگان ما تحلیل کند.
3- در انتظار روزى که تفسیر ساده ولى پرمحتوا جزء دروس رسمىمدارس و دانشگاهها شود.
4- به امید روزى که منابر ما به جاى نقل برخى مطالب ضعیفو... مملو از انوار قرآن باشد.
5- به امید روزى که تفسیر را نیز علم بدانیم و اسرار قرآن راکشف کرده و دلها را جذب کنیم.
6- به امید روزى که از هر طلبهاى بپرسند: چه مىخوانى؟ بگوید:تفسیر و مکاسب، تفسیر و لمعه.
7- به امید آن که ما کتاب آسمانى را بهپا داریم که آن نیز بهپاداشتنى است: (و لو انهم اقاموا التوراه و الانجیل و ما انزل الیهم.)
8- به امید روزى که بخشى از بودجهها و مدارس و نیروها ودرسهاى حوزوى صرف تربیت مفسر شود.
فکر نکنید که این آرزوها محال است. مگر ما پیرو امامخمینى(ره) نیستیم که رژیم را عوض کرد؟ مگر در ورزشگاه مافریاد یا حسین بلند نشد؟
مگر دهها نماز جماعت در مدارس احیاء نشد؟
مگر عزاداران حسینى در تاسوعا و عاشورا در خیابانها نمازبرگزار نکردند؟
مگر آن همه مساجد زیبا در جادهها ساخته نشد؟
مگر در جبههها و انتخابات و تحقیر استکبار و شرکت در مسابقاتگوناگون، ندرخشیدیم؟
ان شاء الله در مهجوریتزدایى از قرآن نیز خواهیم درخشید، به دوشرط یکى استمداد از خداوند و توسل به اولیاى او و دیگرى قصدقربت و قلب پاک.
انس با قرآن مسیر فکرها، اخلاقها، استدلالها، تصمیم ها،برخوردها را عوض و ایام فراغت ما را پر مىکند. راستى که قرآننور است و جامعه را از ظلمات به نور خود جذب مىنماید. قرآنذکر است. (نحن نزلنا الذکر) و گروهى که به قرآن بىاعتنایىکنند، گرفتار زندگى تلخ خواهند شد. (و من اعرض عن ذکرى فان لهمعیشه ضنکا) ما امروز در دنیایى زندگى مىکنیم که فتنهها مثلشب تاریک همهجا را فرا گرفته و در این شرایط جز پناه بردن بهقرآن و اهلبیت(علیهم السلام) راهى نیست.
این نامه هم ناله بود، هم طرح و هم برکات و هم آروزها، هرگزادعایى نداریم ولى مىدانیم خداوند کمک خواهد کرد. شما که ایننامه را خواندید، چه تصمیمى گرفتید و چه طرحى دارید؟ از همینامروز شروع کنیم.
ضمنا جهت هماهنگى و ارائه هرگونه پیشنهاد لازم، مىتوانید باشماره تلفن و فاکس 8893928 و نشانى تهران خیابان آیهاللهطالقانى میدان فلسطین ستاد مرکزى اقامه نماز دفتر تفسیرقرآن تماس حاصل فرمایید.
والسلام علیکم و رحمهالله و برکاته
ستاد تفسیر قرآن - محسن قرائتى