زندگىنامه استاد مصباحیزدى، مفسر قرآن
آرشیو
چکیده
متن
ماه رمضان، بهار قرآن است و شایسته مىنمود در این ماه ذکر ویادى از خادمان قرآن شود، از این رو به نگارش زندگىنامهآیة لله محمدتقى مصباح یزدى مبادرت شد.
در قسمت معرفى تالیفات ایشان خواهیم گفت: آثار ارزندهاى درزمینه علوم قرآنى از سوى وى نوشته شده است.بنابراین او را مفسر و خادم قرآن نامیدهایم.
عناوینى چون: اخلاق در قرآن، خلقت انسان از نظر قرآن، جامعه وتاریخ از دیدگاه قرآن، مجموعه معارف قرآن و ترجمه تفسیرالمیزان از آثار چاپ شده استاد است. امید است توانستهباشیمبامطالعه شرح حال وارستگان فرزانه و پیروى از الگوهاى ایمان واخلاق و تلاش از بندهاى نفسانى و شیطانى برهیم.
از تبار قرآن
وضع حمل «بىبى زمزم» نزدیک مىشد. او خواب دیده بود قرآن بهدنیا آورده است. شوهر وى با شگفتى خواب همسر را براى روحانىبزرگ شهر یزد، نقل کرد. او گفت: «خدا به شما فرزندى مرحمتخواهد کرد که حامى قرآن خواهد بود.» بشارت بزرگى بود. پدر بهخانه بازگشت و تعبیر خواب را براى همسر بازگو کرد. مادر بسیارشادمان شد و به راقبتبیشتر خود و فرزند همت گماشت.
هفدهم ربیع الاول 1353 ه.ق مصادف با سال روز تولد پیامبراکرم(ص) «محمد تقى» به دنیا آمد. این روز را پدر بر پشت قرآننوشت. در شناسنامه کودک، تاریخ تولدش را یازدهم بهمن 1313نوشتند.
پدر و نیاکان «محمد تقى» از پیشهوران سرشناس یزد بودند وخانوادهاى مذهبى شناخته مىشدند. آنها بسیار پایبند دین بودندو با علما و روحانیون رابطه داشتند. محمد تقى در چنین محیطىبالید، تا زمانى که هنگام درس خواندن وى فرا رسید.
تحصیلات
پدر و مادر محمد تقى مىخواستند فرزندشان عالم دینى شود، تارؤیاى مادر به حقیقتبپیوندد. آنها منتظر فرصت مناسب بودند.از این رو، او را به مدرسه فرستادند تا خواندن و نوشتنبیاموزد.
محمد تقى کودکى بسیار باهوش و ممتاز بود. او سرآمد شاگردانمدرسه بود و معلمان، آینده درخشانى را براى او پیشبینىمىکردند.
ورود به حوزه علمیه
محمد تقى در سال 1326 وارد حوزه علمیه یزد شد. علاقه شدید وى بهیادگیرى علوم دینى باعثشد او در مدرسه شفیعیه دروس مقدماتىرا نزد مرحوم استاد محمدعلى نحوى شروع کند. شوق آموختن وبهرهمندى از ذهن و هوشى سرشار باعثشد او دوره مقدمات و سطححوزوى را که عموما در هشت (ده) سال خوانده مىشود. در مدتچهار سال به پایان برساند.
به دلیل علاقه و استعداد بسیار محمد تقى، استادان کلاسهاى خصوصىبراى وى برگزار مىکردند و از او مىخواستند مطالب را به عربىبنویسد.
محمدتقى که اینک طلبه جوان برومندى مىنمود، درسهاى «شرحلمعه» در فقه و «رسائل و قوانین» در اصول فقه رانزد سید على مدرسى و میرزا محمد انوارى به پایان رسانده و عازمنجف اشرف شد.
مهاجرت به نجف اشرف
نجف اشرف در آن سالها، مرکز علوم اسلامى بود و شمار بسیارى ازفرزانگان را در خود جاى داده بود. آرزوى هر طلبه رسیدن به اینچشمه جوشنده دانش و فضیلتبود، از این رو محمد تقى به همراهخانواده خود در سال 1330 رهسپار نجف شد. فراگیرى «مکاسب»در فقه و «کفایه الاصول» در اصول فقه نزد استاد محمدعلىسرابى و علامه سیدعلى فانى، و نیز شرکت در درس تفسیر آیهاللهالعظمى خوئى دستاورد این مهاجرت است; اما دیرى نمىپاید کهخانواده او به سبب مشکلات مادى مجبور به بازگشتبه ایرانمىشود.
ورود به حوزه علمیه قم
شیخ محمدتقى حدود نوزده ساله بود که در 1331 وارد قم شد. اوبه دلیل مشکلات مالى خانواده، تمام وسائل زندگى حتى کتابهاىخود را در نجف فروخته بود. استاد در این باره مىگوید: «وقتى که من مشغول تحصیل شدم، حوزه یزد بعد از تعطیلىهاىدوران سیاه رضاخانى تازه تجدید سازمان شده بود و استادانخوبى با علاقه، تدریس مىکردند و نسبتا حوزه گرم و خوبى بود.
والدینم وقتى شوق من را به ادامه تحصیل دیدند، نظر به علاقهاىکه آنان نیز داشتند، تصمیم بر مهاجرت به عراق گرفتند و یک سالتحصیلى در نجف ماندیم.
پدرم تلاش زیادى براى یافتن کار مناسبى براى تامین زندگىنمود، لیکن موفق نگردید، لذا تصمیم گرفتند مجددا به ایرانبرگردند. من هم گرچه بازگشتبرایم سختبود، ولى به لحاظ وضعوالدین، بخصوص مادرم، ناچار شدم برگردم. این بود که در سال1331 به ایران مراجعت کردم و در قم مشغول تحصیل شدم و والدینمدر تهران سکونت اختیار کردند.» شیخ محمدتقى در مدرسه فیضیهقم، حجره گرفت. حجرهاى که محقر و در زاویه مدرسه زیر پله بود.
سقفى نمور داشت و آفتاب به آن نمىتابید. درى بدون شیشه داشت ومحل نگهدارى جارو و آبپاش بود، ولى دانش پژوه ما چنان با سعىو تلاش به تحصیل مىپرداخت، که بیش از پنج تا شش ساعتبراىاستراحت و خواب وقت صرف نمىکرد.
استاد در این باره مىگوید: «در همان سال بقیه مکاسب و نیزکفایه را خدمت مرحوم آیهالله حاج شیخ مرتضى حائرى رحمه اللهبه اتمام رساندم و سال بعد، در درس خارج فقه مرحوم آیهاللهبروجردى رضوان الله علیه و در درسهاى تفسیر و اسفار علامهطباطبایى رحمه الله شرکت کردم. همزمان با شرکت در درس آندو بزرگوار، در درس اصول حضرت آیهالله اراکى رحمه الله همشرکت مىکردم و بعد در درس فقه و اصول حضرت امام رحمه اللهعلیه که حدود هشتسال طول کشید. در محضر علامه طباطبایى حدودده سال، اسفار و الهیات شفا را خواندم. برهان شفا را هم درشبهاى پنجشنبه و جمعه نزد ایشان مىخواندم. و در درس فقه واصول امام رحمهالله همچنان شرکت مىکردم.
بعد از وفات مرحوم آقاى بروجردى در درس فقه آیهالله بهجت همشرکت کردم. این دوره در حدود پانزده سال ادامه داشت و طهارت ومکاسب و خیارات را از محضر ایشان استفاده کردم.»
آیهاللهمصباح یزدى از شمار عالمان برجسته دینى مىنماید که بیشتر ازنیم قرن است که دیگران را از فیض وجود خود بهرهمند گردانیدهاست. دستاوردهاى زندگى او، باعث افتخار اسلام، تشیع و روحانیتاست. وى استاد فقه، اخلاق، فلسفه و تفسیر است و افزون بر آموزشصدها طلبه براى دستیابى به مراتب علمى به تهذیب اخلاق آنان همتگماشته، با آثار قلمى خود گامهاى تحسین برانگیزى در نشر معارفاسلامى برداشته است.
تلاش پایان ناپذیر و خارق العاده او در دانش اندوزى به مدداستعداد و توان علمى شگرف، مقام علمى رفیعى را براى وى بهارمغان آورده که مورد اذعان همگان است.
گواه این بالندگى، تدریس در مجامع علمى داخل و خارج از کشور وچاپ دهها عنوان کتاب ارزنده است. او تمام زندگى خود را وقفدین و دینداران کرده، چندین مؤسسه فرهنگىآموزشى را به دانشپژوهان اهدا کرده است.
فعالیتهاى پیش از انقلاب
الف - تشکیل درس اخلاق در حوزه
استاد مصباح پس از ورود به قم، با گروهى از طلاب فاضل آشنا شدو جلسات هفتگى با آنها برگزار کرد.
هدف از تشکیل این جلسات، پىبردن به کمبودها و نارسایىهاى حوزهبود.
یکى از نیازهاى حوزه علمیه، برگزارى درسهاى اخلاق بود، از اینرو، استاد نامهاى به حضرت آیهالله بروجردى نوشت و از ایشانتقاضاى تشکیل درس اخلاق را کرد.
در پى این نامه و به درخواست استاد، آیهالله مشکینى نیزنامهاى در این باره به آیهالله بروجردى نوشت و آن را به امضاىدویست نفر از فضلاى حوزه رساند. این امر مورد تایید زعیممسلمانان قرار گرفت و در پى آن دروس اخلاق حوزه شروع شد.
ب - مبارزه با مارکسیستها و افکار التقاطى
استاد مصباح درآغاز ورود به قم شاهده نمود، که مارکسیستها درسراسر کشور، به طور گسترده دستبه فعالیت زدهاند. در بیشترکتابفروشىها کتابهاى مارکسیستى به فروش مىرسید و جوانان مشتاقحقیقت، جذب این گروهها شده بودند. آنها دانشجویان را به سوىخود مىکشاندند و کمتر کسى مىتوانستبه رویا رویى با تبلیغات وفعالیتهاى آنها بپردازد.
استاد مصباح تصمیم گرفتبا علوم دانشگاهى آشنا شود، تا بتواندبه مقابله تهاجم فرهنگى بپردازد، از این رو از دکتر بهشتى درخواست کرد درسهایى همچون: زبان انگلیسى، فلسفه و جامعه شناسىرا به طلاب بیاموزاند و آموزش دهد. استاد در این باره مىگوید:«در طول مدتى که مشغول تحصیل علوم طلبگى بودم تا اواخرى کهحتى به عنوان تحقیق در دروس فقه و اصول شرکت مىکردم، از دروسغیر حوزوى هم استفاده مىکردم. در طول این مدت، وقت زیادى صرففراگیرى زبان انگلیسى، ریاضیات، فیزیک، شیمى، فیزیولوژى،بیولوژى، جامعه شناسى، روانشناسى و سایر علومى که دردانشگاهها مطرح بود، مىکردم... منظورم این است که در عیناشتغال به دروس حوزوى، از این دروس هم غافل نبودم. هم علاقهشخصى داشتم و هم احساس مىکردم که براى یک روحانى که بخواهدمؤثر باشد، لازم است که با این علوم آشنا گردد.» استاد مصباحدر محضر چندین استاد به فراگیرى دانشهاى نو پرداخت. وىمىگوید: «گاه در گرماى تیر و مرداد از قم به تهران مىرفتم،تا در یک جلسه ریاضى شرکت کنم.» در ادامه این درسها و بهپیشنهاد شهید بهشتى، مباحثى با نام «حکومت» شروع شد، ولىبراى آن که رژیم طاغوت از تشکیل این جلسات جلوگیرى نکند، بحثاین نشستها به «ولایت» تغییر نام یافت. هدف از برگزارى اینجلسات، گفتگو درباره حکومت اسلامى بود.
مسئولیتبرگزارى این جلسات پس از عزیمت دکتر بهشتى به آلمانبر عهده استاد مصباح گذاشته شد. متاسفانه تمامى یادداشتهاو دستاوردهاى این جلسات با لو رفتن آن توسط ساواک از بینرفت.
پیش از انقلاب، اندیشههاى التقاطى نیز در میان افراد تحصیلکردهرسوخ کرد. حوزه علمیه آن زمان برنامه سامان یافتهاى براىمقابله این افکار نداشت. از اینرو برخى افراد به احزاب سیاسىچپ، گرایش پیدا کردند. این انحراف در میان افراد مذهبى نیزدیده مىشد. همچنین برخى از حوزویان اعتقاد داشتند: بایداقتصاد سوسیالیسم را اجرا کرد تا کشور اصلاح شود. آنهامىگفتند: حقیقت اسلام دو چیز است. یکى اعتقاد به خدا و معنویاتو دیگرى عدالت اجتماعى. مارکسیستها عدالت اجتماعى را گرفتهاندو ما اعتقاد به خدارا. اگر ما افکار مارکس را با اعتقاد بهخدا تواءم کنیم، اسلام واقعى ایجاد خواهد شد.
استاد مصباح خطر رواج این افکار را مىدانست و به مقابله با آنپرداخت. از این رو به رسواکردن این کژاندیشى اهتمام ورزید. اودر جلساتى که برگزار مىکرد، به پاسخگویى مىپرداخت و هرگونهشبههاى را جوابگو بود.
ایشان در این باره مىگوید: «در آن زمان، مسائل مارکسیسم وفلسفه ماتریالیسم دیالکتیک رواج زیادى داشت و به دلائل مختلفسیاسى، دست احزاب چپ در فعالیت تبلیغى باز بود و روزنامهها ومجلههاى متعدد داشتند. آنها در بین جوانها از دانشآموزاندبیرستان گرفته تا دانشگاهیان، نفوذ روز افزونى داشتند و خطفکریشان جوانهاى ما را تهدید مىکرد.
هر جوان مسلمانى که علاقهمند به اسلام و دفاع از اسلام بود،احساس نیاز مىکرد که خود را مجهز به سلاحى نماید که بتواند باآنها مبارزه کند.» آیهالله مصباح مىافزاید: «همیشه بادوستان این نکته را مطرح مىکردیم که همه فعالیتهاى ما براىاین است که روزى بتوانیم حکومت اسلامى را در ایران و بعد همانشاء الله در سایر کشورها بر قرار کنیم. از حالا ما بایدمساله حکومت اسلامى را مطرح کنیم.
معمولا از طریق بعضى از دوستان پاسخ داده مىشد که حکومت اسلامىهمان حکومت امیرالمومنین(ع) است ولى به نظر من، این جوابهاکافى نبود و مىگفتم باید در این زمینهها مطالعات و تحقیقاتعمیقى انجام دهیم و پاسخ مدونى براى این سوالات تهیه کنیم کهدیگر در مسائل حکومتى به این سادگىها نمىتوان برخورد کرد. ماباید درباره اقتصاد اسلامى، روابط بین الملل و مسائل دیگرمربوط به حکومت، طرح و برنامه مشخص داشته باشیم. در اینزمینهها کار چشمگیرى انجام نگرفته بود. این بود که سعىمىکردیم کارهایى شروع شود. از جمله کارهایى که آن وقتباابتکار شهید بهشتى آغاز شد، تشکیل گروهى از بین شخصیتهاىمعروف از جمله آقاى هاشمى رفسنجانى و مرحوم شهید قدوسى بود.
اسم این گروه را «گروه ولایت» گذاشته بودند، براى اینکه اسمحساسى نباشد و به اصطلاح، دستگاه (رژیم پهلوى) را خام کنند.
معناى ولایت هم، حکومتبود; همین که امروز به آن «ولایت فقیه»مىگوییم.
محور بحث هم حکومت اسلامى بود و طرحى براى تحقیق در مسائلحکومتى تهیه شده بود حتى وقتى شهید بهشتى رحمهالله بعد ازجریان قتل «منصور» (نخستوزیر وقت) به آلمان رفتند، باز مااین کار را اینجا ادامه مىدادیم و با جذب افراد دیگرى،توانستیم هزاران برگه در زمینه حکومت اسلامى تهیه کنیم. ایشانبعد از برگشت، مرکزى در تهران ایجاد کردند که متاسفانه بهوسیله ساواک اشغال شد و تمام آن برگهها از بین رفت.»پ تدریسدر سالهاى آخر عمر آیهالله بروجردى، گروهى از فضلاى قم، که درمیان آنها دکتر بهشتى و آیهالله ربانى شیرازى به چشم مىخورد،مدرسهاى تاسیس کردند که دروس حوزه با برنامهاى شایان توجهتدریس مىشد. هدف از تاسیس این مدرسه، تربیت طلاب فاضل و آگاهبود.
استاد مصباح در این مدرسه (حقانى) تفسیر قرآن و فلسفه تدریسمىکرد. ایشان درسى تربیتى با عنوان «خودشناسى براى خودسازى»نیز بر عهده داشت. همچنین وى یکى از اعضاى هیات مدیره اینمدرسه بود و مدت ده سال با شهید بهشتى و شهید قدوسى همکارىکرد.
استاد در این باره مىگوید: «پس از اینکه تحصیلاتم را به جایىرساندم و توانستم در بعضى از رشتههاى علوم اسلامى مثل فقه واصول و تفسیر و فلسفه کم و بیش اظهار نظرى بکنم، و باتوجه به کمبودهایى که در این زمینهها به خصوص در زمینه علومعقلى و قرآن وجود داشت، تصمیم گرفتم در این زمینهها تدریس وتحقیق داشته باشم. با تاسیس مدرسه حقانى (منتظریه) کهبرنامهاش را مرحوم دکتر بهشتى تدوین کرده بود. مرحوم شهیدآیهالله قدوسى رضوان الله علیه از بنده دعوت کرد که درآنجا تدریس کنم. من هم براساس همین طرز فکرى که به آن اشارهکردم، دو ماده درسى پیشنهاد کردم: فلسفه و تفسیر قرآن. درزمینه تفسیر در چند کلاس در سطوح گوناگون مطالب تفسیرى راتدریس مىکردم. اما در زمینه فلسفه با توجه به گرایشهاىانحرافى که در فلسفه جدید آن زمان پیش آمده بود و تحتشرایطخاص فرهنگى و سیاسى آن زمان ترویج مىشد و مقدارى از آن رافلسفههاى مارکسیستى تشکیل مىداد به نظر رسید که شیوه تدریسفلسفه باید به گونهاى باشد که طلاب و دانشجویان درمقابل اینافکار، موضعگیرى صحیحى داشته باشند و از مواضع اسلام دفاع کنندو افکار انحرافى را دفع نمایند.
براى این درس، کتاب «فلسفتنا» تالیف مرحوم آیهالله صدررحمهالله را پیشنهاد کردم. در آن زمان این کتاب به عنوانکتاب درسى درجایى مطرح نشده بود و از جهات متعددى آن را براىکتاب درسى مناسب دیدم. به هرحال این کتاب را پیشنهاد کردم ومدرسه هم قبول کرد، به خصوص مرحوم دکتر بهشتى رحمهالله آنرا تایید کردند.
بنابراین «فلسفتنا» را تدریس کردم و چند سال هم در شوراىمدیریت مدرسه به اتفاق مرحوم آقاى قدوسى و جناب آقاى جنتىحفظه الله مشارکت داشتم.»
تاسیس بخش آموزشى مؤسسه در راه حق
مؤسسه درراه حق در 1348 شمسى در قم تاسیس شد. این مؤسسه،با انجام خدمات فرهنگى و آموزشى به جوانان و نوجوانان رابرعهده داشت و به مقابله با تبلیغات ضد اسلامى به ویژهمارکسیستها مىپرداخت. به در خواست مسئولان این مؤسسه، بخشآموزش مؤسسه در راه حق در 1355 با مسؤولیت استاد مصباح شروعبه فعالیت کرد. این بخش به تربیت پژوهشگران همت گماشت کهبتوانند با افکار وارداتى شرق و غرب مقابله کنند.از این روآموزش علوم روز از دیدگاه اسلام با تدریس کتابهاى چون«فلسفتنا»، «اقتصادنا»، «بدایهالحکمه» و«نهایهالحکمه» شروع شد. استاد مصباح علاوه بر تدریس این کتب،روش رئالیسم و تفسیر را نیز مىآموزاند.
ث - فعالیتهاى سیاسى
پس از پانزده خرداد 1342 مبارزان سیاسى به فکر افتادند باایجاد تشکلهاى سیاسى با مشارکت افراد صاحب تجربه و داراىموقعیت اجتماعى، به ساماندهى فعالیتهاى سیاسى بپردازند.
استاد مصباح با همکارى برخى از روحانیون همچون آیهاللهخامنهاى، حجهالاسلام هاشمى رفسنجانى، شهید قدوسى و آیهاللهربانى شیرازى، گروهى را تشکیل داد، که به «گروه یازده نفره»یا «هیات مدرسین» شناخته شد.
استاد مصباح مسؤول بخش تبلیغات این گروه بود و اساسنامهاىبراى آن نوشت. در اساسنامه این گروه، چند کمیته و وسائلارتباط جمعى پیش بینى شده بود. متاسفانه یک سال بعد از تشکیلاین گروه، ساواک به وجود آن پىبرد و فعالیتهاى آن ناتمامماند.
از جمله اقدامات استاد مصباح در مبارزه با ستمشاهى، انتشار وهمکارى با نشریاتى با نام «بعثت» و «انتقام» و نیز چاپشبنامه شکایتبه سازمان ملل و کمیسیون حقوق بشر علیه رژیمخودکامه پهلوى است. استاد در یکى از مساجد خیابان ایرانشهرتهران، سلسله مباحثى را با عنوان «حکومت اسلامى» شروع کرد ودر جلسات هیاتهاى موتلفه نیز شرکت مىنمود. این هیاتها بهتوصیه امام خمینى(ره) به وجود آمده بود و افرادى همچون استادمطهرى و شهید بهشتى آنها را رهبرى مىکردند. این افراد،نماینده حضرت امام به شمار مىآمدند و فعالیتهاى سیاسى بهصلاحدید آنها انجام مىگرفت.
آیهالله مصباح در این باره مىگوید: «ما سعى کردیم که بین گروه یازده نفره با هیاتهاى موتلفهارتباط برقرار کنیم. این بود که چند نفر از جمله مقام معظمرهبرى، آقاى هاشمى رفسنجانى، مرحوم دکتر باهنر و اینجانب زیرنظر مرحوم دکتر بهشتى با هیاتهاى موتلفه ارتباط بر قرارنمودیم و جلسات هفتگى آنها را اداره مىکردیم. به اصطلاح تغذیهفکرى این هیاتها به وسیله ما چهار نفر زیر نظر مرحوم دکتربهشتى انجام مىگرفت.
ضمنا کارهاى تشکیلاتى خاصى هم بود که ما در آنها مشارکتداشتیم، منتهى من روى سلیقه شخصى خودم، تشخیصم این بود که رکناساسى این فعالیتها رکن فرهنگى است و اساس اسلام، فرهنگ اسلاماست و فرهنگ اسلام باید به وسیله روحانیت تقویت و آموزش دادهشود. با اینکه در قسمت تبلیغات این هیات کار مىکردم ومسؤولیت تهیه نشریات، اعلامیهها و توزیع آنها با من بود، ولىعلاقه شخصى من بیشتر به کارهاى علمى، فرهنگى و تحقیقى بود.»
انتشار نشریه انتقام
پس از دستگیرى امام خمینى(ره) گروهى از یاران امام، اقدام بهچاپ و انتشار نشریهاى با نام «بعثت» کردند. استاد مصباح بانوشتن مقالات و تکثیر این نشریه، به مبارزه سیاسى خود تداومبخشید. پس از مدتى، استاد نشریه «انتقام» را منتشر کرد. هدفاین نشریه، مبارزه با رژیم طاغوت و حمایت از روحانیون مبارزبود. تمامى امور این نشریه چه تهیه مقالات و چه چاپ و تکثیرو پخش آن برعهده استاد مصباح بود.
چاپ این نشریه در زیر زمین منزل پدر استاد در تهران انجاممىشد و مدتى بعد به قم منتقل گشت. بیشتر مطالب این نشریه،اخبار مبارزه و نیز تحلیلهاى سیاسى بود. این نشریه، ایدئولوژىمبارزه اسلامى را از قرآن استخراج مىکرد و به مردم مسلمانمىباوراند که دین از سیاست جدا نیست.
استاد در این باره مىگوید: « از این جهت، نشریه «انتقام»را تاسیس کردیم که هم مطالبش شدید اللحنتر بود و هم موضعگیرىآن بسیار صریح بود. همه نویسندگان آن هم از کسانى بودند کهرهبرى حضرت امام رحمهالله را کاملا پذیرفته بودند و فقطبعضى از افرادى که در نشریه «بعثت» شرکت داشتند، گردانندگاناین نشریه را مىشناختند و براى سایرین مایه تعجب شده بود کهاینها چه کسانى هستند. توزیع این نشریه بسیار سرى بود و باشیوههاى بسیار پیچیدهاى چه در قم و چه در شهرستانها تهیه،چاپ و منتشر مىگردید. زحمت فراوانى کشیده مىشد تا اینها بهسایر مراکز استانها و به دستشخصیتهاى معروف مبارز برسد، مثلانسخه نشریه را در جعبه گز جاسازى مىکردند و توسط پستمىفرستادند. »
فعالیتهاى پس از انقلاب
الف - تدریس
آیهالله مصباح به عنوان یکى از شاگردان ممتاز علامه طباطبایىهمواره به تحصیل، تحقیق، تالیف و تدریس اشتغال داشتهاند.
تدوین کتابهاى همچون: آموزش فلسفه، چکیده چند بحث فلسفى،تعلیقه علىالنهایه (حاشیه نهایه الحکمه) و برهان شفا دستاوردچندین سال تدریس وى است. همچنین شرح اسفار (حکمت متعالیهملاصدرا) از سوى ایشان تهیه شده است.
ب - تاسیس دفتر همکارى حوزه و دانشگاه
پس از تشکیل ستاد انقلاب فرهنگى در دانشگاه و لزوم بازنگرىمتون آموزشى، اعضاى این ستاد از مؤسسه در راه حق تقاضاى کمککردند. بنابراین استاد مصباح عهدهدار طرحى براى اسلامى کردندانشگاهها شد که منجر به پیدایش دفتر همکارى حوزه و دانشگاهگردید.
براساس این طرح، پنج رشته از علوم انسانى، انتخاب شد تا مسائلآن از دیدگاه اسلام و دیگر ادیان بررسى شود.
حاصلاین تحقیقات، اساس تالیف کتابهاى درسى هر رشته، براى هرمقطع آموزشى مىشد.
بر اساس این طرح، پیش بینى شده بود در مدت پانزده ماه بابرگزارى یکصدو پنجاه همایش، براى رشتههاى اصلى سایر علوم، یککتاب درسى تالیف گردد.
این همایشها از تابستان 61 با حضور صد نفر از استادان دانشگاهشروع شد. در این نشستها موضوع هرجلسه مشخص مىگردید تا مقالاتدرباره آن تهیه شود.
استاد در ضمن این کار، تدریس یک دوره معارف اسلامى را شروعکردند که بالغ بر صد جلسه شد. وى شبانه روز، شانزده ساعتفعالیت مىکرد، تا انجام انقلاب فرهنگى به گونه مطلوبى صورتگیرد.
پ - توسعه بخش آموزشى مؤسسه در راه حق
پس از پیروزى انقلاب و اوجگیرى فعالیتهاى گروهها و احزاب، وضعناهنجار فرهنگى به وجود آمد. به منظور رویارویى با انحرافاتفکرى و تبلیغات مسموم این گروهها، افرادى در بخش آموزشى مؤسسهدر راه حق، آموزش داده شده و به مناطق محروم کشور اعزام شدند.
امام خمینى(ره) پس از آگاهى از دستاوردهاى مثبت این مؤسسه، بهاستاد مصباح دستور دادند که مؤسسه توسعه یابد. از این رو باپشتیبانى مادى و معنوى امام(ره) هر سال یک گروه جدید و کلاسىتازه به وجود آمد، تا آنجا که نزدیک به سیصد نفر از طلاب زیرپوشش برنامههاى آموزشى مؤسسه قرار گرفتند.
استاد در این دوران به تدریس سلسله مباحثى با عنوان «معارفقرآن» پرداخت. وى براى انجام این کار، معارف قرآنى را به دهگونه تقسیم کردند: خداشناسى، جهان شناسى، تاریخ و جامعه (انسان) شناسى، راهشناسى، راهنما شناسى، قرآن شناسى، اخلاق یا انسان سازى،برنامههاى عبادى، احکام اجتماعى و حقوقى و سیاسى و اقتصادى.
به دنبال توسعه برنامههاى آموزشى مؤسسه، چند رشته تخصصى نیزایجاد شد. این رشتهها عبارت بودند از: اقتصاد، حقوق، علومسیاسى، روان شناسى، جامعه شناسى، تعلیم، تربیت و مدیریت.
ت - تاسیس بنیاد فرهنگى باقرالعلوم(ع)
استاد مصباح از سالها پیش به تخصصى کردن دروس حوزه مىاندیشید.او به این نتیجه رسیده بود که باید یک مؤسسه فرهنگى نمونهایجاد شود تا بتواند برارتقاى بینش طلاب موثر باشد.
استاد معتقد بود تخصصى کردن علوم اسلامى یک ضرورت است، که حفظو بالندگى دین به آن بستگى دارد. تخصص در علوم مختلف اسلامى بهرشد شناخت متخصصان و مردم کمک مىکند و امکان راهزنى فکرىدشمنان را از بین مىبرد.
بنابراین تصمیم گرفته شد دانش پژوهان مؤسسه در راه حق بهتحصیلات تخصصى بپردازند و بدین ترتیب مؤسسه جدیدى بانام«بنیاد فرهنگى باقرالعلوم(ع») به وجود آمد.
در این بنیاد فرهنگى رشتههاى ذیل تشکیل گردید:شعلوم قرآنى، فلسفه، اقتصاد، روان شناسى، جامعه شناسى، دینشناسى، تاریخ، تفسیر، علوم سیاسى، علوم تربیتى و مدیریت.
تعدادى از دانشجویان این بنیاد براى ادامه تحصیل به خارج ازکشور اعزام شدند. از جمله دستاوردهاى بنیاد فرهنگىباقرالعلوم، طرحهاى ذیل است که برخى از آنها در دست تهیه وبرخى به انجام رسیده است.
1- تالیف دائرهالمعارف اسلامى.
2- معجم موضوعى قرآن مجید.
3- انتشار مجله معرفت.
- تاسیس مؤسسه آموزشى پژوهشى امام خمینى(ره)
این مؤسسه به منظور گسترش امور آموزشى و پژوهشى به وجود آمد.
ساختمان این مؤسسه به فرمان امام خمینى(ره) و از سوى آستانهمقدسه حضرت معصومه(س) در بیست هزار متر مربع زیربنا در هشتطبقه ساخته شد. این مؤسسه گنجایش بیش از هزار و دویست نفردانشجو را دارد.
ج - سفرهاى تبلیغى
آیهالله مصباح به منظور انجام رسالت دینى خویش، سفرهاى تبلیغىبىشمارى داشتهاند، که به برخى از آنها اشاره مىشود:
1- سفر به لندن:
این سفر دو ماهه بود و براى آشنایى فارغ التحصیلان ایرانى بافلسفه اسلامى و مسائل مربوط به حکومت اسلامى، یک سال پیش ازپیروزى انقلاب اسلامى انجام گرفت.
2- سفر به اروپا:
این سفر، پس از پیروزى انقلاب در 1368 انجام شد. در طى اینسفر، استاد عازم کشورهاى آلمان، بلژیک، هلند، اتریش و سوئیسشدند و ملاقاتها و سخنرانیهایى انجام دادند.
3- سفر به کانادا و آمریکا:
این مسافرت به منظور دیدار با دانشجویان ایرانى مقیم کانادا وآمریکا انجام شد. استاد در این سفر از برخى مؤسسات دانشگاهى،انجمنها و نیز سازمان ملل دیدار داشتند.
ایشان به چند کشور آفریقایى و آسیایى نیز سفرهایى داشتهاند.
ح - تالیفات
آیهالله مصباح در موضوعات گوناگونى از جمله اعتقادى، اخلاقى،فرهنگى، فلسفى و سیاسى آثارى علمى نگاشتهاند که به برخى ازعناوین آنها اشاره مىشود:
1- معارف قرآن: این کتاب به بیان معارف قرآن در زمینههاىخداشناسى، جهان شناسى، انسان شناسى، راه شناسى، راهنما شناسى،قرآن شناسى، اخلاق یا انسانسازى برنامههاى عبادى قرآن، احکامفردى قرآن و احکام اجتماعى، سیاسى و اقتصادى مىپردازد.
2- جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن: این کتاب در دوازده بخش، شامل علوم اجتماعى، اصالت فرد یاجامعه، قانونمندى جامعه، تاثیر جامعه در فرد، نهادهاىاجتماعى، دگرگونیهاى اجتماعىو... نوشته شده است.
3- اصول عقاید(2): این کتاب در بردارنده بحثهایى در زمینه نبوت، عصمت، طریقهشناخت انبیا و دین اسلام است.
4- آموزش عقاید: این کتاب شامل شصت درس در زمینههاى ذیل است: دین چیست؟ راه ساده خداشناسى، صفات خدا، جهان بینى مادى، جبرو اختیار، قضا و قدر، عدل الهى، عصمت انبیاء، معجزه، پیامبراسلام، مصونیت قرآن از تحریف، امامت، حضرت مهدى، معاد، تصویررستاخیز در قرآن، شفاعت و... شایسته ذکر است این کتاب بیش ازهفتبار تجدید چاپ شده است.
5- ایدئولوژى تطبیقى: این کتاب درباره شناختشناسى و جهان بینىاست.
6- توحید درنظام عقیدتى و نظام ارزشى اسلام: این کتاب درباره موقعیت توحید درنظام عقیدتى اسلام است، و بهبیان مفاهیمى مانند مفهوم ارزش، کرامت انسان، ارزش اخلاقى،تقوا، مراتب تقوا و... مىپردازد.
7- پاسدارى از سنگرهاى ایدئولوژیک: شامل جهانبینى، ایدهآلیسم و رئالیسم، علت و معلول، دیالکتیکو...
8- نقدى فشرده بر اصول مارکسیسم: در این کتاب اشکالهایى که برجهانبینى مارکسیسم وارد است،بررسى شده است.
9- انسان، اسلام: ارزش مادى و الهى انسان، زن، امتیاز فطرى او و آیا اسلام بهنوسازى نیاز دارد، از جمله مباحث این کتاب است.
10- مباحثى پیرامون مسائل اعتقادى واخلاقى: راه یابى به سوى کمال، عبودیت و تکامل، ایمان و عمل و نماز وفلسفه آن، بحثهاى این کتاب را تشکیل مىدهد.
11- اخلاق در قرآن: در این کتاب ده موضوع کلى بررسى شده است. از جمله: مفاهیم عاماخلاق در قرآن، تفاوت نظام اخلاقى اسلام با دیگر نظامها، اساسارزش اخلاقى در اسلام، راه تحصیل ارزشهاى اخلاقى، عوامل کلى سقوطاخلاقى و اخلاق در قرآن و...
12- خلقت انسان از نظر قرآن: همان گونه که از عنوان کتاب پیداست، این اثر تفسیر آیات قرآنمربوط به آفرینش انسان است.
13- خودشناسى براى خودسازى: کمال، شناخت کمال، آراى فلاسفه درباره کمال، قرب به خدا، حقیقتعبادت و موضوعات دیگر، مطالب این کتاب را تشکیل مىدهد.
14- اسلام و اخلاق: اخلاق چیست و چگونه پیدا مىشود؟ نقش اخلاق در سعادت و شقاوت انسان و...
15- حکومت اسلامى و ولایت فقیه: خواننده در این کتاب، مباحث ذیل را مىخواند:ضرورت بحثحکومت اسلامى، علت تفاوت قوانین الهى در جوامع اسلامىو...
16- دروس فلسفه اخلاق: به برخى از مطالب این کتاب اشاره مىشود: مفهوم اخلاق، علم اخلاق و فلسفه اخلاق، مفاهیم ارزشى، مکتبهاىاخلاقى، آیا اخلاق مطلقاستیا نسبى؟ رابطه اخلاق بادین و...
17- آموزش فلسفه.
18- چکیده چند بحث فلسفى.
19- پرتوى از امامت و ولایت در قرآن کریم: این کتاب درباره اثبات اصل ولایتبا قرآن و احادیث است.
20- زن یا نیمى از پیکر اجتماع: امتیازات فطرى زن، عامل اصلى تشکیل خانواده و... در این کتابمورد بحث قرار گرفته است. خلاصه بخشى از این کتاب استبایددانست اسلام، زن را عضو کامل و مستقل جامعه شناخته، از نظرکمالات مشترک انسان فرقى قائل نشده و ملاک سعادت را فقط علم،عمل، تقوا و فضیلت دانسته است. بنابراین زن وظیفه شناس وپرهیزکار، با مرد متقى و درستکار تفاوتى ندارد. زن در جامعهاسلامى مىتواند مالک باشد، در اموال خود تصرف کند، ازخویشاوندان ارث ببرد، تحصیل کند و حتى به طریق مشروع کسبو تجارت کند. در زمان رسول خدا(ص) «زینب عظاره» عطر مىفروختو پیامبر با خرید عطر از وى، کار او را تایید مىکرد.
برخى از کتابهاى استاد به عربى ترجمه شده است. از جمله: معارفقرآن، دروس فى العقیده الاسلامیه، معرفهالذات لبنائها الجدید،کلمه حول فلسفه الاخلاق، محاضرات فىالایدیولوجیه المقارنه، وتعلیقه على نهایهالحکمه.
از دیگر آثار علمى استاد مىتوان عنوانهاى ذیل را نام برد:راهیان کوى دوست، ره توشه، پرسشها و پاسخها، ترجمه تفسیرالمیزان، تعلیقه (حاشیه) بر بحارالانوار(ج 57 60) و تعلیقهبر معانى الاخبار.
آیهالله مصباح اکنون عضو مجلس خبرگان رهبرى و شوراى عالىانقلاب فرهنگى، همچنین رئیس مؤسسه آموزشى پژوهشى امامخمینى(ره) است.
سخن پایانى
آنچه به عنوان شرح حال آیهالله مصباح آمد، کلیات و گزارشى بیشنبود.
بنابراین اگر ممکن نشد نویسنده در این مقاله مختصر، روایتبیشترى از زندگى این بزرگمرد بنگارد، خواننده را به کتابىنوید مىدهد که در آینده نزدیکى به چاپ خواهد رسید و در آن بهتفصیل شرح حال ایشان نوشته خواهد شد.
با تشکر از حاج آقا حقانى که منابعى را براى نگارش این مقالهدر اختیارمان گذاشت.
در قسمت معرفى تالیفات ایشان خواهیم گفت: آثار ارزندهاى درزمینه علوم قرآنى از سوى وى نوشته شده است.بنابراین او را مفسر و خادم قرآن نامیدهایم.
عناوینى چون: اخلاق در قرآن، خلقت انسان از نظر قرآن، جامعه وتاریخ از دیدگاه قرآن، مجموعه معارف قرآن و ترجمه تفسیرالمیزان از آثار چاپ شده استاد است. امید است توانستهباشیمبامطالعه شرح حال وارستگان فرزانه و پیروى از الگوهاى ایمان واخلاق و تلاش از بندهاى نفسانى و شیطانى برهیم.
از تبار قرآن
وضع حمل «بىبى زمزم» نزدیک مىشد. او خواب دیده بود قرآن بهدنیا آورده است. شوهر وى با شگفتى خواب همسر را براى روحانىبزرگ شهر یزد، نقل کرد. او گفت: «خدا به شما فرزندى مرحمتخواهد کرد که حامى قرآن خواهد بود.» بشارت بزرگى بود. پدر بهخانه بازگشت و تعبیر خواب را براى همسر بازگو کرد. مادر بسیارشادمان شد و به راقبتبیشتر خود و فرزند همت گماشت.
هفدهم ربیع الاول 1353 ه.ق مصادف با سال روز تولد پیامبراکرم(ص) «محمد تقى» به دنیا آمد. این روز را پدر بر پشت قرآننوشت. در شناسنامه کودک، تاریخ تولدش را یازدهم بهمن 1313نوشتند.
پدر و نیاکان «محمد تقى» از پیشهوران سرشناس یزد بودند وخانوادهاى مذهبى شناخته مىشدند. آنها بسیار پایبند دین بودندو با علما و روحانیون رابطه داشتند. محمد تقى در چنین محیطىبالید، تا زمانى که هنگام درس خواندن وى فرا رسید.
تحصیلات
پدر و مادر محمد تقى مىخواستند فرزندشان عالم دینى شود، تارؤیاى مادر به حقیقتبپیوندد. آنها منتظر فرصت مناسب بودند.از این رو، او را به مدرسه فرستادند تا خواندن و نوشتنبیاموزد.
محمد تقى کودکى بسیار باهوش و ممتاز بود. او سرآمد شاگردانمدرسه بود و معلمان، آینده درخشانى را براى او پیشبینىمىکردند.
ورود به حوزه علمیه
محمد تقى در سال 1326 وارد حوزه علمیه یزد شد. علاقه شدید وى بهیادگیرى علوم دینى باعثشد او در مدرسه شفیعیه دروس مقدماتىرا نزد مرحوم استاد محمدعلى نحوى شروع کند. شوق آموختن وبهرهمندى از ذهن و هوشى سرشار باعثشد او دوره مقدمات و سطححوزوى را که عموما در هشت (ده) سال خوانده مىشود. در مدتچهار سال به پایان برساند.
به دلیل علاقه و استعداد بسیار محمد تقى، استادان کلاسهاى خصوصىبراى وى برگزار مىکردند و از او مىخواستند مطالب را به عربىبنویسد.
محمدتقى که اینک طلبه جوان برومندى مىنمود، درسهاى «شرحلمعه» در فقه و «رسائل و قوانین» در اصول فقه رانزد سید على مدرسى و میرزا محمد انوارى به پایان رسانده و عازمنجف اشرف شد.
مهاجرت به نجف اشرف
نجف اشرف در آن سالها، مرکز علوم اسلامى بود و شمار بسیارى ازفرزانگان را در خود جاى داده بود. آرزوى هر طلبه رسیدن به اینچشمه جوشنده دانش و فضیلتبود، از این رو محمد تقى به همراهخانواده خود در سال 1330 رهسپار نجف شد. فراگیرى «مکاسب»در فقه و «کفایه الاصول» در اصول فقه نزد استاد محمدعلىسرابى و علامه سیدعلى فانى، و نیز شرکت در درس تفسیر آیهاللهالعظمى خوئى دستاورد این مهاجرت است; اما دیرى نمىپاید کهخانواده او به سبب مشکلات مادى مجبور به بازگشتبه ایرانمىشود.
ورود به حوزه علمیه قم
شیخ محمدتقى حدود نوزده ساله بود که در 1331 وارد قم شد. اوبه دلیل مشکلات مالى خانواده، تمام وسائل زندگى حتى کتابهاىخود را در نجف فروخته بود. استاد در این باره مىگوید: «وقتى که من مشغول تحصیل شدم، حوزه یزد بعد از تعطیلىهاىدوران سیاه رضاخانى تازه تجدید سازمان شده بود و استادانخوبى با علاقه، تدریس مىکردند و نسبتا حوزه گرم و خوبى بود.
والدینم وقتى شوق من را به ادامه تحصیل دیدند، نظر به علاقهاىکه آنان نیز داشتند، تصمیم بر مهاجرت به عراق گرفتند و یک سالتحصیلى در نجف ماندیم.
پدرم تلاش زیادى براى یافتن کار مناسبى براى تامین زندگىنمود، لیکن موفق نگردید، لذا تصمیم گرفتند مجددا به ایرانبرگردند. من هم گرچه بازگشتبرایم سختبود، ولى به لحاظ وضعوالدین، بخصوص مادرم، ناچار شدم برگردم. این بود که در سال1331 به ایران مراجعت کردم و در قم مشغول تحصیل شدم و والدینمدر تهران سکونت اختیار کردند.» شیخ محمدتقى در مدرسه فیضیهقم، حجره گرفت. حجرهاى که محقر و در زاویه مدرسه زیر پله بود.
سقفى نمور داشت و آفتاب به آن نمىتابید. درى بدون شیشه داشت ومحل نگهدارى جارو و آبپاش بود، ولى دانش پژوه ما چنان با سعىو تلاش به تحصیل مىپرداخت، که بیش از پنج تا شش ساعتبراىاستراحت و خواب وقت صرف نمىکرد.
استاد در این باره مىگوید: «در همان سال بقیه مکاسب و نیزکفایه را خدمت مرحوم آیهالله حاج شیخ مرتضى حائرى رحمه اللهبه اتمام رساندم و سال بعد، در درس خارج فقه مرحوم آیهاللهبروجردى رضوان الله علیه و در درسهاى تفسیر و اسفار علامهطباطبایى رحمه الله شرکت کردم. همزمان با شرکت در درس آندو بزرگوار، در درس اصول حضرت آیهالله اراکى رحمه الله همشرکت مىکردم و بعد در درس فقه و اصول حضرت امام رحمه اللهعلیه که حدود هشتسال طول کشید. در محضر علامه طباطبایى حدودده سال، اسفار و الهیات شفا را خواندم. برهان شفا را هم درشبهاى پنجشنبه و جمعه نزد ایشان مىخواندم. و در درس فقه واصول امام رحمهالله همچنان شرکت مىکردم.
بعد از وفات مرحوم آقاى بروجردى در درس فقه آیهالله بهجت همشرکت کردم. این دوره در حدود پانزده سال ادامه داشت و طهارت ومکاسب و خیارات را از محضر ایشان استفاده کردم.»
آیهاللهمصباح یزدى از شمار عالمان برجسته دینى مىنماید که بیشتر ازنیم قرن است که دیگران را از فیض وجود خود بهرهمند گردانیدهاست. دستاوردهاى زندگى او، باعث افتخار اسلام، تشیع و روحانیتاست. وى استاد فقه، اخلاق، فلسفه و تفسیر است و افزون بر آموزشصدها طلبه براى دستیابى به مراتب علمى به تهذیب اخلاق آنان همتگماشته، با آثار قلمى خود گامهاى تحسین برانگیزى در نشر معارفاسلامى برداشته است.
تلاش پایان ناپذیر و خارق العاده او در دانش اندوزى به مدداستعداد و توان علمى شگرف، مقام علمى رفیعى را براى وى بهارمغان آورده که مورد اذعان همگان است.
گواه این بالندگى، تدریس در مجامع علمى داخل و خارج از کشور وچاپ دهها عنوان کتاب ارزنده است. او تمام زندگى خود را وقفدین و دینداران کرده، چندین مؤسسه فرهنگىآموزشى را به دانشپژوهان اهدا کرده است.
فعالیتهاى پیش از انقلاب
الف - تشکیل درس اخلاق در حوزه
استاد مصباح پس از ورود به قم، با گروهى از طلاب فاضل آشنا شدو جلسات هفتگى با آنها برگزار کرد.
هدف از تشکیل این جلسات، پىبردن به کمبودها و نارسایىهاى حوزهبود.
یکى از نیازهاى حوزه علمیه، برگزارى درسهاى اخلاق بود، از اینرو، استاد نامهاى به حضرت آیهالله بروجردى نوشت و از ایشانتقاضاى تشکیل درس اخلاق را کرد.
در پى این نامه و به درخواست استاد، آیهالله مشکینى نیزنامهاى در این باره به آیهالله بروجردى نوشت و آن را به امضاىدویست نفر از فضلاى حوزه رساند. این امر مورد تایید زعیممسلمانان قرار گرفت و در پى آن دروس اخلاق حوزه شروع شد.
ب - مبارزه با مارکسیستها و افکار التقاطى
استاد مصباح درآغاز ورود به قم شاهده نمود، که مارکسیستها درسراسر کشور، به طور گسترده دستبه فعالیت زدهاند. در بیشترکتابفروشىها کتابهاى مارکسیستى به فروش مىرسید و جوانان مشتاقحقیقت، جذب این گروهها شده بودند. آنها دانشجویان را به سوىخود مىکشاندند و کمتر کسى مىتوانستبه رویا رویى با تبلیغات وفعالیتهاى آنها بپردازد.
استاد مصباح تصمیم گرفتبا علوم دانشگاهى آشنا شود، تا بتواندبه مقابله تهاجم فرهنگى بپردازد، از این رو از دکتر بهشتى درخواست کرد درسهایى همچون: زبان انگلیسى، فلسفه و جامعه شناسىرا به طلاب بیاموزاند و آموزش دهد. استاد در این باره مىگوید:«در طول مدتى که مشغول تحصیل علوم طلبگى بودم تا اواخرى کهحتى به عنوان تحقیق در دروس فقه و اصول شرکت مىکردم، از دروسغیر حوزوى هم استفاده مىکردم. در طول این مدت، وقت زیادى صرففراگیرى زبان انگلیسى، ریاضیات، فیزیک، شیمى، فیزیولوژى،بیولوژى، جامعه شناسى، روانشناسى و سایر علومى که دردانشگاهها مطرح بود، مىکردم... منظورم این است که در عیناشتغال به دروس حوزوى، از این دروس هم غافل نبودم. هم علاقهشخصى داشتم و هم احساس مىکردم که براى یک روحانى که بخواهدمؤثر باشد، لازم است که با این علوم آشنا گردد.» استاد مصباحدر محضر چندین استاد به فراگیرى دانشهاى نو پرداخت. وىمىگوید: «گاه در گرماى تیر و مرداد از قم به تهران مىرفتم،تا در یک جلسه ریاضى شرکت کنم.» در ادامه این درسها و بهپیشنهاد شهید بهشتى، مباحثى با نام «حکومت» شروع شد، ولىبراى آن که رژیم طاغوت از تشکیل این جلسات جلوگیرى نکند، بحثاین نشستها به «ولایت» تغییر نام یافت. هدف از برگزارى اینجلسات، گفتگو درباره حکومت اسلامى بود.
مسئولیتبرگزارى این جلسات پس از عزیمت دکتر بهشتى به آلمانبر عهده استاد مصباح گذاشته شد. متاسفانه تمامى یادداشتهاو دستاوردهاى این جلسات با لو رفتن آن توسط ساواک از بینرفت.
پیش از انقلاب، اندیشههاى التقاطى نیز در میان افراد تحصیلکردهرسوخ کرد. حوزه علمیه آن زمان برنامه سامان یافتهاى براىمقابله این افکار نداشت. از اینرو برخى افراد به احزاب سیاسىچپ، گرایش پیدا کردند. این انحراف در میان افراد مذهبى نیزدیده مىشد. همچنین برخى از حوزویان اعتقاد داشتند: بایداقتصاد سوسیالیسم را اجرا کرد تا کشور اصلاح شود. آنهامىگفتند: حقیقت اسلام دو چیز است. یکى اعتقاد به خدا و معنویاتو دیگرى عدالت اجتماعى. مارکسیستها عدالت اجتماعى را گرفتهاندو ما اعتقاد به خدارا. اگر ما افکار مارکس را با اعتقاد بهخدا تواءم کنیم، اسلام واقعى ایجاد خواهد شد.
استاد مصباح خطر رواج این افکار را مىدانست و به مقابله با آنپرداخت. از این رو به رسواکردن این کژاندیشى اهتمام ورزید. اودر جلساتى که برگزار مىکرد، به پاسخگویى مىپرداخت و هرگونهشبههاى را جوابگو بود.
ایشان در این باره مىگوید: «در آن زمان، مسائل مارکسیسم وفلسفه ماتریالیسم دیالکتیک رواج زیادى داشت و به دلائل مختلفسیاسى، دست احزاب چپ در فعالیت تبلیغى باز بود و روزنامهها ومجلههاى متعدد داشتند. آنها در بین جوانها از دانشآموزاندبیرستان گرفته تا دانشگاهیان، نفوذ روز افزونى داشتند و خطفکریشان جوانهاى ما را تهدید مىکرد.
هر جوان مسلمانى که علاقهمند به اسلام و دفاع از اسلام بود،احساس نیاز مىکرد که خود را مجهز به سلاحى نماید که بتواند باآنها مبارزه کند.» آیهالله مصباح مىافزاید: «همیشه بادوستان این نکته را مطرح مىکردیم که همه فعالیتهاى ما براىاین است که روزى بتوانیم حکومت اسلامى را در ایران و بعد همانشاء الله در سایر کشورها بر قرار کنیم. از حالا ما بایدمساله حکومت اسلامى را مطرح کنیم.
معمولا از طریق بعضى از دوستان پاسخ داده مىشد که حکومت اسلامىهمان حکومت امیرالمومنین(ع) است ولى به نظر من، این جوابهاکافى نبود و مىگفتم باید در این زمینهها مطالعات و تحقیقاتعمیقى انجام دهیم و پاسخ مدونى براى این سوالات تهیه کنیم کهدیگر در مسائل حکومتى به این سادگىها نمىتوان برخورد کرد. ماباید درباره اقتصاد اسلامى، روابط بین الملل و مسائل دیگرمربوط به حکومت، طرح و برنامه مشخص داشته باشیم. در اینزمینهها کار چشمگیرى انجام نگرفته بود. این بود که سعىمىکردیم کارهایى شروع شود. از جمله کارهایى که آن وقتباابتکار شهید بهشتى آغاز شد، تشکیل گروهى از بین شخصیتهاىمعروف از جمله آقاى هاشمى رفسنجانى و مرحوم شهید قدوسى بود.
اسم این گروه را «گروه ولایت» گذاشته بودند، براى اینکه اسمحساسى نباشد و به اصطلاح، دستگاه (رژیم پهلوى) را خام کنند.
معناى ولایت هم، حکومتبود; همین که امروز به آن «ولایت فقیه»مىگوییم.
محور بحث هم حکومت اسلامى بود و طرحى براى تحقیق در مسائلحکومتى تهیه شده بود حتى وقتى شهید بهشتى رحمهالله بعد ازجریان قتل «منصور» (نخستوزیر وقت) به آلمان رفتند، باز مااین کار را اینجا ادامه مىدادیم و با جذب افراد دیگرى،توانستیم هزاران برگه در زمینه حکومت اسلامى تهیه کنیم. ایشانبعد از برگشت، مرکزى در تهران ایجاد کردند که متاسفانه بهوسیله ساواک اشغال شد و تمام آن برگهها از بین رفت.»پ تدریسدر سالهاى آخر عمر آیهالله بروجردى، گروهى از فضلاى قم، که درمیان آنها دکتر بهشتى و آیهالله ربانى شیرازى به چشم مىخورد،مدرسهاى تاسیس کردند که دروس حوزه با برنامهاى شایان توجهتدریس مىشد. هدف از تاسیس این مدرسه، تربیت طلاب فاضل و آگاهبود.
استاد مصباح در این مدرسه (حقانى) تفسیر قرآن و فلسفه تدریسمىکرد. ایشان درسى تربیتى با عنوان «خودشناسى براى خودسازى»نیز بر عهده داشت. همچنین وى یکى از اعضاى هیات مدیره اینمدرسه بود و مدت ده سال با شهید بهشتى و شهید قدوسى همکارىکرد.
استاد در این باره مىگوید: «پس از اینکه تحصیلاتم را به جایىرساندم و توانستم در بعضى از رشتههاى علوم اسلامى مثل فقه واصول و تفسیر و فلسفه کم و بیش اظهار نظرى بکنم، و باتوجه به کمبودهایى که در این زمینهها به خصوص در زمینه علومعقلى و قرآن وجود داشت، تصمیم گرفتم در این زمینهها تدریس وتحقیق داشته باشم. با تاسیس مدرسه حقانى (منتظریه) کهبرنامهاش را مرحوم دکتر بهشتى تدوین کرده بود. مرحوم شهیدآیهالله قدوسى رضوان الله علیه از بنده دعوت کرد که درآنجا تدریس کنم. من هم براساس همین طرز فکرى که به آن اشارهکردم، دو ماده درسى پیشنهاد کردم: فلسفه و تفسیر قرآن. درزمینه تفسیر در چند کلاس در سطوح گوناگون مطالب تفسیرى راتدریس مىکردم. اما در زمینه فلسفه با توجه به گرایشهاىانحرافى که در فلسفه جدید آن زمان پیش آمده بود و تحتشرایطخاص فرهنگى و سیاسى آن زمان ترویج مىشد و مقدارى از آن رافلسفههاى مارکسیستى تشکیل مىداد به نظر رسید که شیوه تدریسفلسفه باید به گونهاى باشد که طلاب و دانشجویان درمقابل اینافکار، موضعگیرى صحیحى داشته باشند و از مواضع اسلام دفاع کنندو افکار انحرافى را دفع نمایند.
براى این درس، کتاب «فلسفتنا» تالیف مرحوم آیهالله صدررحمهالله را پیشنهاد کردم. در آن زمان این کتاب به عنوانکتاب درسى درجایى مطرح نشده بود و از جهات متعددى آن را براىکتاب درسى مناسب دیدم. به هرحال این کتاب را پیشنهاد کردم ومدرسه هم قبول کرد، به خصوص مرحوم دکتر بهشتى رحمهالله آنرا تایید کردند.
بنابراین «فلسفتنا» را تدریس کردم و چند سال هم در شوراىمدیریت مدرسه به اتفاق مرحوم آقاى قدوسى و جناب آقاى جنتىحفظه الله مشارکت داشتم.»
تاسیس بخش آموزشى مؤسسه در راه حق
مؤسسه درراه حق در 1348 شمسى در قم تاسیس شد. این مؤسسه،با انجام خدمات فرهنگى و آموزشى به جوانان و نوجوانان رابرعهده داشت و به مقابله با تبلیغات ضد اسلامى به ویژهمارکسیستها مىپرداخت. به در خواست مسئولان این مؤسسه، بخشآموزش مؤسسه در راه حق در 1355 با مسؤولیت استاد مصباح شروعبه فعالیت کرد. این بخش به تربیت پژوهشگران همت گماشت کهبتوانند با افکار وارداتى شرق و غرب مقابله کنند.از این روآموزش علوم روز از دیدگاه اسلام با تدریس کتابهاى چون«فلسفتنا»، «اقتصادنا»، «بدایهالحکمه» و«نهایهالحکمه» شروع شد. استاد مصباح علاوه بر تدریس این کتب،روش رئالیسم و تفسیر را نیز مىآموزاند.
ث - فعالیتهاى سیاسى
پس از پانزده خرداد 1342 مبارزان سیاسى به فکر افتادند باایجاد تشکلهاى سیاسى با مشارکت افراد صاحب تجربه و داراىموقعیت اجتماعى، به ساماندهى فعالیتهاى سیاسى بپردازند.
استاد مصباح با همکارى برخى از روحانیون همچون آیهاللهخامنهاى، حجهالاسلام هاشمى رفسنجانى، شهید قدوسى و آیهاللهربانى شیرازى، گروهى را تشکیل داد، که به «گروه یازده نفره»یا «هیات مدرسین» شناخته شد.
استاد مصباح مسؤول بخش تبلیغات این گروه بود و اساسنامهاىبراى آن نوشت. در اساسنامه این گروه، چند کمیته و وسائلارتباط جمعى پیش بینى شده بود. متاسفانه یک سال بعد از تشکیلاین گروه، ساواک به وجود آن پىبرد و فعالیتهاى آن ناتمامماند.
از جمله اقدامات استاد مصباح در مبارزه با ستمشاهى، انتشار وهمکارى با نشریاتى با نام «بعثت» و «انتقام» و نیز چاپشبنامه شکایتبه سازمان ملل و کمیسیون حقوق بشر علیه رژیمخودکامه پهلوى است. استاد در یکى از مساجد خیابان ایرانشهرتهران، سلسله مباحثى را با عنوان «حکومت اسلامى» شروع کرد ودر جلسات هیاتهاى موتلفه نیز شرکت مىنمود. این هیاتها بهتوصیه امام خمینى(ره) به وجود آمده بود و افرادى همچون استادمطهرى و شهید بهشتى آنها را رهبرى مىکردند. این افراد،نماینده حضرت امام به شمار مىآمدند و فعالیتهاى سیاسى بهصلاحدید آنها انجام مىگرفت.
آیهالله مصباح در این باره مىگوید: «ما سعى کردیم که بین گروه یازده نفره با هیاتهاى موتلفهارتباط برقرار کنیم. این بود که چند نفر از جمله مقام معظمرهبرى، آقاى هاشمى رفسنجانى، مرحوم دکتر باهنر و اینجانب زیرنظر مرحوم دکتر بهشتى با هیاتهاى موتلفه ارتباط بر قرارنمودیم و جلسات هفتگى آنها را اداره مىکردیم. به اصطلاح تغذیهفکرى این هیاتها به وسیله ما چهار نفر زیر نظر مرحوم دکتربهشتى انجام مىگرفت.
ضمنا کارهاى تشکیلاتى خاصى هم بود که ما در آنها مشارکتداشتیم، منتهى من روى سلیقه شخصى خودم، تشخیصم این بود که رکناساسى این فعالیتها رکن فرهنگى است و اساس اسلام، فرهنگ اسلاماست و فرهنگ اسلام باید به وسیله روحانیت تقویت و آموزش دادهشود. با اینکه در قسمت تبلیغات این هیات کار مىکردم ومسؤولیت تهیه نشریات، اعلامیهها و توزیع آنها با من بود، ولىعلاقه شخصى من بیشتر به کارهاى علمى، فرهنگى و تحقیقى بود.»
انتشار نشریه انتقام
پس از دستگیرى امام خمینى(ره) گروهى از یاران امام، اقدام بهچاپ و انتشار نشریهاى با نام «بعثت» کردند. استاد مصباح بانوشتن مقالات و تکثیر این نشریه، به مبارزه سیاسى خود تداومبخشید. پس از مدتى، استاد نشریه «انتقام» را منتشر کرد. هدفاین نشریه، مبارزه با رژیم طاغوت و حمایت از روحانیون مبارزبود. تمامى امور این نشریه چه تهیه مقالات و چه چاپ و تکثیرو پخش آن برعهده استاد مصباح بود.
چاپ این نشریه در زیر زمین منزل پدر استاد در تهران انجاممىشد و مدتى بعد به قم منتقل گشت. بیشتر مطالب این نشریه،اخبار مبارزه و نیز تحلیلهاى سیاسى بود. این نشریه، ایدئولوژىمبارزه اسلامى را از قرآن استخراج مىکرد و به مردم مسلمانمىباوراند که دین از سیاست جدا نیست.
استاد در این باره مىگوید: « از این جهت، نشریه «انتقام»را تاسیس کردیم که هم مطالبش شدید اللحنتر بود و هم موضعگیرىآن بسیار صریح بود. همه نویسندگان آن هم از کسانى بودند کهرهبرى حضرت امام رحمهالله را کاملا پذیرفته بودند و فقطبعضى از افرادى که در نشریه «بعثت» شرکت داشتند، گردانندگاناین نشریه را مىشناختند و براى سایرین مایه تعجب شده بود کهاینها چه کسانى هستند. توزیع این نشریه بسیار سرى بود و باشیوههاى بسیار پیچیدهاى چه در قم و چه در شهرستانها تهیه،چاپ و منتشر مىگردید. زحمت فراوانى کشیده مىشد تا اینها بهسایر مراکز استانها و به دستشخصیتهاى معروف مبارز برسد، مثلانسخه نشریه را در جعبه گز جاسازى مىکردند و توسط پستمىفرستادند. »
فعالیتهاى پس از انقلاب
الف - تدریس
آیهالله مصباح به عنوان یکى از شاگردان ممتاز علامه طباطبایىهمواره به تحصیل، تحقیق، تالیف و تدریس اشتغال داشتهاند.
تدوین کتابهاى همچون: آموزش فلسفه، چکیده چند بحث فلسفى،تعلیقه علىالنهایه (حاشیه نهایه الحکمه) و برهان شفا دستاوردچندین سال تدریس وى است. همچنین شرح اسفار (حکمت متعالیهملاصدرا) از سوى ایشان تهیه شده است.
ب - تاسیس دفتر همکارى حوزه و دانشگاه
پس از تشکیل ستاد انقلاب فرهنگى در دانشگاه و لزوم بازنگرىمتون آموزشى، اعضاى این ستاد از مؤسسه در راه حق تقاضاى کمککردند. بنابراین استاد مصباح عهدهدار طرحى براى اسلامى کردندانشگاهها شد که منجر به پیدایش دفتر همکارى حوزه و دانشگاهگردید.
براساس این طرح، پنج رشته از علوم انسانى، انتخاب شد تا مسائلآن از دیدگاه اسلام و دیگر ادیان بررسى شود.
حاصلاین تحقیقات، اساس تالیف کتابهاى درسى هر رشته، براى هرمقطع آموزشى مىشد.
بر اساس این طرح، پیش بینى شده بود در مدت پانزده ماه بابرگزارى یکصدو پنجاه همایش، براى رشتههاى اصلى سایر علوم، یککتاب درسى تالیف گردد.
این همایشها از تابستان 61 با حضور صد نفر از استادان دانشگاهشروع شد. در این نشستها موضوع هرجلسه مشخص مىگردید تا مقالاتدرباره آن تهیه شود.
استاد در ضمن این کار، تدریس یک دوره معارف اسلامى را شروعکردند که بالغ بر صد جلسه شد. وى شبانه روز، شانزده ساعتفعالیت مىکرد، تا انجام انقلاب فرهنگى به گونه مطلوبى صورتگیرد.
پ - توسعه بخش آموزشى مؤسسه در راه حق
پس از پیروزى انقلاب و اوجگیرى فعالیتهاى گروهها و احزاب، وضعناهنجار فرهنگى به وجود آمد. به منظور رویارویى با انحرافاتفکرى و تبلیغات مسموم این گروهها، افرادى در بخش آموزشى مؤسسهدر راه حق، آموزش داده شده و به مناطق محروم کشور اعزام شدند.
امام خمینى(ره) پس از آگاهى از دستاوردهاى مثبت این مؤسسه، بهاستاد مصباح دستور دادند که مؤسسه توسعه یابد. از این رو باپشتیبانى مادى و معنوى امام(ره) هر سال یک گروه جدید و کلاسىتازه به وجود آمد، تا آنجا که نزدیک به سیصد نفر از طلاب زیرپوشش برنامههاى آموزشى مؤسسه قرار گرفتند.
استاد در این دوران به تدریس سلسله مباحثى با عنوان «معارفقرآن» پرداخت. وى براى انجام این کار، معارف قرآنى را به دهگونه تقسیم کردند: خداشناسى، جهان شناسى، تاریخ و جامعه (انسان) شناسى، راهشناسى، راهنما شناسى، قرآن شناسى، اخلاق یا انسان سازى،برنامههاى عبادى، احکام اجتماعى و حقوقى و سیاسى و اقتصادى.
به دنبال توسعه برنامههاى آموزشى مؤسسه، چند رشته تخصصى نیزایجاد شد. این رشتهها عبارت بودند از: اقتصاد، حقوق، علومسیاسى، روان شناسى، جامعه شناسى، تعلیم، تربیت و مدیریت.
ت - تاسیس بنیاد فرهنگى باقرالعلوم(ع)
استاد مصباح از سالها پیش به تخصصى کردن دروس حوزه مىاندیشید.او به این نتیجه رسیده بود که باید یک مؤسسه فرهنگى نمونهایجاد شود تا بتواند برارتقاى بینش طلاب موثر باشد.
استاد معتقد بود تخصصى کردن علوم اسلامى یک ضرورت است، که حفظو بالندگى دین به آن بستگى دارد. تخصص در علوم مختلف اسلامى بهرشد شناخت متخصصان و مردم کمک مىکند و امکان راهزنى فکرىدشمنان را از بین مىبرد.
بنابراین تصمیم گرفته شد دانش پژوهان مؤسسه در راه حق بهتحصیلات تخصصى بپردازند و بدین ترتیب مؤسسه جدیدى بانام«بنیاد فرهنگى باقرالعلوم(ع») به وجود آمد.
در این بنیاد فرهنگى رشتههاى ذیل تشکیل گردید:شعلوم قرآنى، فلسفه، اقتصاد، روان شناسى، جامعه شناسى، دینشناسى، تاریخ، تفسیر، علوم سیاسى، علوم تربیتى و مدیریت.
تعدادى از دانشجویان این بنیاد براى ادامه تحصیل به خارج ازکشور اعزام شدند. از جمله دستاوردهاى بنیاد فرهنگىباقرالعلوم، طرحهاى ذیل است که برخى از آنها در دست تهیه وبرخى به انجام رسیده است.
1- تالیف دائرهالمعارف اسلامى.
2- معجم موضوعى قرآن مجید.
3- انتشار مجله معرفت.
- تاسیس مؤسسه آموزشى پژوهشى امام خمینى(ره)
این مؤسسه به منظور گسترش امور آموزشى و پژوهشى به وجود آمد.
ساختمان این مؤسسه به فرمان امام خمینى(ره) و از سوى آستانهمقدسه حضرت معصومه(س) در بیست هزار متر مربع زیربنا در هشتطبقه ساخته شد. این مؤسسه گنجایش بیش از هزار و دویست نفردانشجو را دارد.
ج - سفرهاى تبلیغى
آیهالله مصباح به منظور انجام رسالت دینى خویش، سفرهاى تبلیغىبىشمارى داشتهاند، که به برخى از آنها اشاره مىشود:
1- سفر به لندن:
این سفر دو ماهه بود و براى آشنایى فارغ التحصیلان ایرانى بافلسفه اسلامى و مسائل مربوط به حکومت اسلامى، یک سال پیش ازپیروزى انقلاب اسلامى انجام گرفت.
2- سفر به اروپا:
این سفر، پس از پیروزى انقلاب در 1368 انجام شد. در طى اینسفر، استاد عازم کشورهاى آلمان، بلژیک، هلند، اتریش و سوئیسشدند و ملاقاتها و سخنرانیهایى انجام دادند.
3- سفر به کانادا و آمریکا:
این مسافرت به منظور دیدار با دانشجویان ایرانى مقیم کانادا وآمریکا انجام شد. استاد در این سفر از برخى مؤسسات دانشگاهى،انجمنها و نیز سازمان ملل دیدار داشتند.
ایشان به چند کشور آفریقایى و آسیایى نیز سفرهایى داشتهاند.
ح - تالیفات
آیهالله مصباح در موضوعات گوناگونى از جمله اعتقادى، اخلاقى،فرهنگى، فلسفى و سیاسى آثارى علمى نگاشتهاند که به برخى ازعناوین آنها اشاره مىشود:
1- معارف قرآن: این کتاب به بیان معارف قرآن در زمینههاىخداشناسى، جهان شناسى، انسان شناسى، راه شناسى، راهنما شناسى،قرآن شناسى، اخلاق یا انسانسازى برنامههاى عبادى قرآن، احکامفردى قرآن و احکام اجتماعى، سیاسى و اقتصادى مىپردازد.
2- جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن: این کتاب در دوازده بخش، شامل علوم اجتماعى، اصالت فرد یاجامعه، قانونمندى جامعه، تاثیر جامعه در فرد، نهادهاىاجتماعى، دگرگونیهاى اجتماعىو... نوشته شده است.
3- اصول عقاید(2): این کتاب در بردارنده بحثهایى در زمینه نبوت، عصمت، طریقهشناخت انبیا و دین اسلام است.
4- آموزش عقاید: این کتاب شامل شصت درس در زمینههاى ذیل است: دین چیست؟ راه ساده خداشناسى، صفات خدا، جهان بینى مادى، جبرو اختیار، قضا و قدر، عدل الهى، عصمت انبیاء، معجزه، پیامبراسلام، مصونیت قرآن از تحریف، امامت، حضرت مهدى، معاد، تصویررستاخیز در قرآن، شفاعت و... شایسته ذکر است این کتاب بیش ازهفتبار تجدید چاپ شده است.
5- ایدئولوژى تطبیقى: این کتاب درباره شناختشناسى و جهان بینىاست.
6- توحید درنظام عقیدتى و نظام ارزشى اسلام: این کتاب درباره موقعیت توحید درنظام عقیدتى اسلام است، و بهبیان مفاهیمى مانند مفهوم ارزش، کرامت انسان، ارزش اخلاقى،تقوا، مراتب تقوا و... مىپردازد.
7- پاسدارى از سنگرهاى ایدئولوژیک: شامل جهانبینى، ایدهآلیسم و رئالیسم، علت و معلول، دیالکتیکو...
8- نقدى فشرده بر اصول مارکسیسم: در این کتاب اشکالهایى که برجهانبینى مارکسیسم وارد است،بررسى شده است.
9- انسان، اسلام: ارزش مادى و الهى انسان، زن، امتیاز فطرى او و آیا اسلام بهنوسازى نیاز دارد، از جمله مباحث این کتاب است.
10- مباحثى پیرامون مسائل اعتقادى واخلاقى: راه یابى به سوى کمال، عبودیت و تکامل، ایمان و عمل و نماز وفلسفه آن، بحثهاى این کتاب را تشکیل مىدهد.
11- اخلاق در قرآن: در این کتاب ده موضوع کلى بررسى شده است. از جمله: مفاهیم عاماخلاق در قرآن، تفاوت نظام اخلاقى اسلام با دیگر نظامها، اساسارزش اخلاقى در اسلام، راه تحصیل ارزشهاى اخلاقى، عوامل کلى سقوطاخلاقى و اخلاق در قرآن و...
12- خلقت انسان از نظر قرآن: همان گونه که از عنوان کتاب پیداست، این اثر تفسیر آیات قرآنمربوط به آفرینش انسان است.
13- خودشناسى براى خودسازى: کمال، شناخت کمال، آراى فلاسفه درباره کمال، قرب به خدا، حقیقتعبادت و موضوعات دیگر، مطالب این کتاب را تشکیل مىدهد.
14- اسلام و اخلاق: اخلاق چیست و چگونه پیدا مىشود؟ نقش اخلاق در سعادت و شقاوت انسان و...
15- حکومت اسلامى و ولایت فقیه: خواننده در این کتاب، مباحث ذیل را مىخواند:ضرورت بحثحکومت اسلامى، علت تفاوت قوانین الهى در جوامع اسلامىو...
16- دروس فلسفه اخلاق: به برخى از مطالب این کتاب اشاره مىشود: مفهوم اخلاق، علم اخلاق و فلسفه اخلاق، مفاهیم ارزشى، مکتبهاىاخلاقى، آیا اخلاق مطلقاستیا نسبى؟ رابطه اخلاق بادین و...
17- آموزش فلسفه.
18- چکیده چند بحث فلسفى.
19- پرتوى از امامت و ولایت در قرآن کریم: این کتاب درباره اثبات اصل ولایتبا قرآن و احادیث است.
20- زن یا نیمى از پیکر اجتماع: امتیازات فطرى زن، عامل اصلى تشکیل خانواده و... در این کتابمورد بحث قرار گرفته است. خلاصه بخشى از این کتاب استبایددانست اسلام، زن را عضو کامل و مستقل جامعه شناخته، از نظرکمالات مشترک انسان فرقى قائل نشده و ملاک سعادت را فقط علم،عمل، تقوا و فضیلت دانسته است. بنابراین زن وظیفه شناس وپرهیزکار، با مرد متقى و درستکار تفاوتى ندارد. زن در جامعهاسلامى مىتواند مالک باشد، در اموال خود تصرف کند، ازخویشاوندان ارث ببرد، تحصیل کند و حتى به طریق مشروع کسبو تجارت کند. در زمان رسول خدا(ص) «زینب عظاره» عطر مىفروختو پیامبر با خرید عطر از وى، کار او را تایید مىکرد.
برخى از کتابهاى استاد به عربى ترجمه شده است. از جمله: معارفقرآن، دروس فى العقیده الاسلامیه، معرفهالذات لبنائها الجدید،کلمه حول فلسفه الاخلاق، محاضرات فىالایدیولوجیه المقارنه، وتعلیقه على نهایهالحکمه.
از دیگر آثار علمى استاد مىتوان عنوانهاى ذیل را نام برد:راهیان کوى دوست، ره توشه، پرسشها و پاسخها، ترجمه تفسیرالمیزان، تعلیقه (حاشیه) بر بحارالانوار(ج 57 60) و تعلیقهبر معانى الاخبار.
آیهالله مصباح اکنون عضو مجلس خبرگان رهبرى و شوراى عالىانقلاب فرهنگى، همچنین رئیس مؤسسه آموزشى پژوهشى امامخمینى(ره) است.
سخن پایانى
آنچه به عنوان شرح حال آیهالله مصباح آمد، کلیات و گزارشى بیشنبود.
بنابراین اگر ممکن نشد نویسنده در این مقاله مختصر، روایتبیشترى از زندگى این بزرگمرد بنگارد، خواننده را به کتابىنوید مىدهد که در آینده نزدیکى به چاپ خواهد رسید و در آن بهتفصیل شرح حال ایشان نوشته خواهد شد.
با تشکر از حاج آقا حقانى که منابعى را براى نگارش این مقالهدر اختیارمان گذاشت.