نظرى بر سیماى روایى حضرت زینب سلام الله علیها
آرشیو
چکیده
متن
فاطمه (س) به وجود زینب، گوهر تابناکى که به زودى از اودرخشیدن مىگرفت، افتخار مىکرد. آرى! دختر رسول خدا (ص)، فرزندىپاک را در خود مىپرورید که با ظهورش مایه افتخار و زینت پدرمىشد. از قضا در همان روزها رسول خدا (ص) به مسافرت رفته بود ودختر آفتاب بىحضور او پاى به عرصه وجود گذاشت. فاطمه (س) رو بههمسرش على (ع) کرد و گفت: پدر در سفراست; نام این دختر را چهبگذاریم؟ على (ع) پاسخ داد: در این باره بر حضرت رسول سبقتنمىگیرم. صبر کن. به زودى ایشان بر مىگردد. وقتى، رسول خدا (ص)آمد، این کار را به خدا سپرد، جبرئیل نازل شد و گفت: خداى توسلام مىرساند و مىفرماید: نام دخترت را «زینب» بگذار. رسولخدا (ص) آنگاه زینب را خواست. او را بوسید و به مشتاقانى که دراطرافش گرد آمده بودند; فرمود: «به حاضران و غائبان توصیه مىکنم احترام این دختر را نگاهدارید. به راستى او شبیه خدیجه کبرى (س) است.» زینب (س) بانویىبلند بالا بود و چهرهاى نورانى و با وقار و صاحب سکینه داشت.
در حیا و عصمت، مانند مادرش، فاطمه زهرا (س) و در شیوایى ورسا سخن گفتن، مثل پدر بزرگوارش، على (ع) بود. زینب بردبارى رانیز از برادرش حسن و شجاعت را از حسین (علیهما السلام) در خودجمع کرده بود.
خوب استبدانیم: «ام کلثوم» و «ام عبد الله» و «امالحسن» کنیههایش بود و البته «ام المصائب»، «ام الرزایا»و «ام النوائب» نیز بعدها به وى مىگفتند. اما لقبهایشعبارتند از: «عقیله بنى هاشم»، «عقیلة الطالبیین، «صدیقهصغرى»، «عصمت صغرى»، «الراضیه»، «امینة الله»، «عالمةغیر معلمه»، «فاهمة غیر مفهمه»، «مجتهده»، «حافظةالودایع و الاسرار» و «موثقة فى نقل الاحادیث و الاخبار».
در بین این لقبها چهار لقب (عالمه غیر معلمه، مجتهده، حافظهالودایع و الاسرار و موثقه فى نقل الاحادیث و الاخبار) گویاىمقام والاى علمى و روایى این بانوى بزرگوار است که کمتر موردبررسى قرار گرفته است.
آرى همه زینب را با عنوان افتخارآمیز (سفیر کربلا) مىشناسند و بههمین علت ویژگىهاى دیگرى او تحت الشعاع حماسه بزرگ عاشوراقرار گرفته و ابعاد مهمى از شخصیتش مورد بىمهرى و کم توجهىواقع شده است. شخصیت روایى حضرت از جلمه آنهاست. البته در اینمقاله تنها به ارتباط روایى عقیله بنىهاشم با مادر گرامىاشفاطمه زهرا (س) مىپردازیم.
در محضرت فاطمه (س)
روایت کننده نور، بىگمان شرایطى چون عدالت، مورد اطمینان بودنو... در خود باید جمع کند. یکى دیگر از این شرایط موضوع سنراوى است و او باید در حدى باشد که بتوان ادعا کرد خود روایترا بلاواسطه نقل مىکند.
به همین جهتباید دید زینب (س) در چه سالهایى محضر مادرش رادرک کرد؟ زیرا برخى از روایتهاى وى مربوط به دوران سه، چهاریا پنجسالگى اوست. در این باره محققان گفتهاند: شیوه و کمیترشد جسمى و روحى اهلبیت (علیهم السلام) با دیگران تفاوتى عمده واساسى داشت. از این روى نمىتوان در موضوع سن و سال با آنهامانند راویان دیگر برخورد کرد. حتى در نحوه تولد و دوران حملنیز خاندان پیامبر تفاوتهاى اساسى با دیگران دارند. لذاقادرند از سنین کودکى احادیث را به صورت کامل در ذهن خود جاىدهند و براى آیندگان با دقت کامل نقل کنند. پس زینب (س) مىتوانست همه آنچه را که مىدید، به خاطر بسپارد. او تماممصائب و دشوارىهایى را که مادر بارها با آن روبرو بود، به یادداشت. از جمله هنگام قرائتخطبه فدکیه توسط مادر، زینب کهکودک خردسالى بود، آن را شنید و به صورت کامل روایت کرد.
مقام علمى حضرت زینب (س)
زینب از همان دوران طفولیت، عالمه بود. امام سجاد (ع) به حقفرمود: «یا عمه انتبحمدالله عالمه غیر معلمه و فهمه غیرمفهمه» در دورههاى بعد نیز زینب (س) با تکیه بر همان علمخدادادى، مجلس تفسیر قرآن براى زنان کوفه برگزار کرد. در یکىاز اینروزها که (کهیعص) را تفسیر مىکرد، على (ع) وارد شد و بهوى فرمود: «اى نور دیده، آن (کلمه) رمزى در مصیبت وارده برشما عترت پیغمبر است.»
مقام روایى
در باره شخصیت روایى وى، علماى بزرگى سخن گفتهاند از جمله:ابو الفرج اصفهانى: زینب عقیله دختر علىبن ابىطالب، مادرشفاطمه دختر رسول خداست و او همان کسى است که ابنعباس از اوکلام حضرت فاطمه (ع) را در فدک نقل مىکند و مىگوید: حدیث کردمرا عقیله ما زینب دختر على (ع)...
در انساب الطالبیین مىخوانیم: زینب کبرى دختر امیرمومنان (ع)که کنیهاش ام الحسن بود، از مادرش زهرا (س) روایت مىکرد.
مرحوم سیدنورالدین جزایرى، در خصائص الزینبیه، ویژگى موثقهبودن زینب را طرح مىکند و مىنویسد: «از جمله القاب آن محترمه«موثقه»، که آن مکرمه مورد وثوق خلاق عالم و حضرت سیدالشهدا، وحضرت سجاد (علیهماالسلام) بودهاند و لذا حافظ ودایع الهیه و اسرار محمدیه بوده، بلکه محل وثوق کلیه مردم بودهو لذا حضرت سیدالساجدین (ع) هروقتبیان اخبار و احادیث مىفرمودو مىخواست که در اذهان مردم جاى گیرد و از او بپذیرند، بهعمهاش اسناد مىداد و از آن مخدره نقل مىفرمود و کذالک ابنعباس با این که حبرالامه و مقبول القول بود، مع ذالک مىگفت:«حدثتنا عقلیتنا».
آیت الله خویى مىنویسد: از مادرش سلام الله علیها روایتمىکند. و جابر (فقیه جز سوم باب معرفه الکبائر، حدیث 1754) وعباد عامرى از او روایت مىکنند. این همه نشان از اوج مقامروایى حضرت زینب (س) دارد که متاسفانه کمتر مورد توجه قرارگرفته است.
راویان
باید توجه داشت که ارزش روایات نقل شده از حضرت زینب (س) فراتراز روایاتى است که راویان دیگر نقل کردهاند، زیرا این بانوىبزرگ خود عالمهاى غیر معلمه بود و روایاتى را که نقل مىکرد،بى هیچ شبههاى، معتبر و مستنداند. حتى روایتهایى که در سنینکودکى از او نقل شدهاند. این بانوى بزرگوار که 5 سال قبل ازوفات رسول خدا (ص) به دنیا آمد، از مادرش فاطمه زهرا (س)، پدرشعلى (ع)،اسماء بنت عمیس، و ام ایمن روایت نقل مىکرد. شمارراویان از وى بسیارند که مىتوان به: 1- علىبن حسین (ع). 2- ابن عباس. 3- محمد بن عمر. 4- عطاء بن سائب. 5- فاطمه بنت الحسین. 6- محمد بن جابر. 7- عباد عامرى و ... اشاره کرد.
1- وسیله ارتباط خلق و خالق
ابوبکر با این سند: محمد بن زکریا، جعفر بن محمدبن عمارهکندى، پدرش، حسین بن صالح، حى دو مرد از بنىهاشم، از حضرتزینب (س) دختر على (ع) روایت کرد که زینب (س) فرمود: «قالت فاطمه (س): ... و نحن وسیلته فىخلقه و نحن خاصته و محلقدسه و نحن حجته فى غیبه و نحن ورثه انبیائه...» «ما وسیلهارتباط خدا بامخلوقهاى او هستیم. ما برگزیدگان خداییم وجایگاه پاکىها، ما راهنماهاى روشن خداییم و وارث پیامبران اوهستیم».
2- بهشت جایگاه شیعیان
ابىحجاف (از محمدبن عمر بن حسن)، از زینب، به نقل از فاطمه (س)و اشجع، بلیدبن سلیمان (از ابىحجاج، محمدبن عمرو هاشمى) اززینب دختر على (ع) نقل کرد که فاطمه (س) فرمود: «قالت فاطمه (س) : ان رسول الله قال لعلى اما انک یابنابىطالب و شیعتک فىالجنه» «و سیجىء اقوام ینتحلون حبک ثمیمرقون من الاسلام کمایمرق السهم من الرمیه.» رسول خدا بهعلى (ع) فرمود: «اى پسر ابوطالب! همانا تو و رهروان تو دربهشتاند و به زودى قومى مىآیند که از دوستى تو سخن مىگویند.آنگاه از اسلام فرار مىکنند. مانند پرت شدن تیر از کمان.»
3- دوستى آل محمد صلى الله علیه و آله و سلم
روایتى مشهور به «فاطمیات» در باب دوست داشتن آل محمد که بااین اسناد نقل شده است: «... عن فاطمه بنت السجاد على بن الحسین زین العابدین (ع) عنفاطمه بنت ابى عبد الله الحسین (ع) عن زینب بنت امیر المؤمنین (ع)عن فاطمه بنت رسول الله (ص) قالت: الا من مات على حب آل محمد مات شهیدا» «آگاه باشید هرکسى کهبر دوستى آل محمد بمیرد، شهید است.»
4- خطبه نور
یکى دیگر از احادیثى که زینب (س) نقل کرد، خطبه طولانى حضرتزهرا (س) در مسجد مدینه است. حدیثى که در متن آن دهها حدیثدرخشنده وجود دارد و بسیارى از احادیثى که از حضرت فاطمه (س)نقل مىشود، مربوط به همین حدیث طولانى است. ما براى اختصارتنها به ترجمه بخشى از آن بسنده مىکنیم. علاقهمندان را بهمطالعه منابع آن ارجاع مىدهیم.
«در این روز حضرت زهرا (س) چادر به سر کرد و با همراهى جمعىاز بانوان وارد مسجد شد. ابوبکر و عدهاى از مهاجران و انصارحاضر بودند. به احترام آن بانو پرده سفیدى آویختند. قبل ازآغاز سخن، نالهى جانسوزى کرد که بسیارى از حاضران گریستند وپس از آن که مردم آرام گرفتند، فاطمه (س) فرمود:
شکر نعمت
«ستایش خداى را بر نعمتهایى که ارزانى داشت و سپاس او رابراندیشه نیکو که در دل نگاشت. سپاس بر نعمتهاى فراگیر که ازچشمه لطفش جوشید و عطاهاى فراوان که بخشید و نثار احسان کهپیاپى بخشید. نعمتهایى که از شمار افزون است و پاداش آن ازتوان بیرون و درک نهایتش، نه درحد اندیشه ناموزون. سپاس رامایه فزونى نعمت نمود و ستایش را سبب فراوانى پاداش فرمود وبه خاطر در خواست پیاپى، بر عطاى خود افزود.
دیدگاه توحیدى
گواهى مىدهم خداى جهان یکى است و جز او خدایى نیست. نشان اینگواهى، درستى وبىآلایشى است و پابندان این اعتقاد، دلهاى بابینش و راهنماى رسیدن بدان، چراغ دانش. خدایى که چشمها او رانمىتوانند، ببینند و گمانها چونى و چگونگى او را نمىدانند.
فلسفه آفرینش
همه چیز را از هیچ پدیدآورد و بىنمونهاى افشا کرد، نه بهآفرینش آنها نیازى داشت و نه از آن خلقت، سودى برداشت. جز آنکه خواست قدرتش را آشکار سازد و آفریدگان را بندهوار بنوازد وبانگ دعوتش را در جهان اندازد. پاداش را درگرو فرمانبردارىنهاد و نافرمانان را به کیفر بیم داد، تا بندگان را از عقوبتبرهاند و به بهشتبکشاند.
خلقت پیامبر (ص)
گواهى مىدهم که پدرم، محمد، بنده و فرستاده اوست. پیش از آنکه او را بیافریند، برگزید و پیش از پیغمبرى تشریف انتخاببخشید و به نامى نامید که سزاوارش بود و این هنگامى بود کهآفریدگان از دیده نهان بودند و در پس پردهى بیم نگران و درپهنهى بیابان عدم سرگردان. پروردگار بزرگ پایان کار همهىکارها را دانا بود و بر دگرگونىهاى روزگار محیط، بینا و بهسرنوشت هرچیز، آشنا.
فلسفه بعثت پیامبر (ص)
محمد (ص) را برانگیخت تاکار خود را به اتمام و آنچه را که مقدرساخته بود، به انجام رساند. پیغمبر که درودخدا بر او باد.
دید هر فرقهاى دینى گزیده و هر گروه در روشنایى شعلهاى خزیدهو هر دستهاى به بتى نماز برده و همگان یاد خدایى را کهمىشناسند، از خاطر ستردهاند.
پس خداى بزرگ تاریکىها را به نور محمد (ص) روشن ساخت و دلها رااز تیرگى کفر بپرداخت و پردههایى را که بر دیدهها افتاده بود،به یک سو انداخت. از روى گزینش و مهربانى جوار خویش را بدوارزانى داشت و رنج این جهان که خوش نمىداشت، از دل او برداشت. و او را در جهان فرشتگان مقرب گماشت و چتر دولتش را درهمسایگى خود افراشت و حکم و فرمان مغفرت و رضوان را به نام اونگاشت. درود خدا و برکات او بر محمد (ص) پیغمبر رحمت، امین وحىو رسالت و گزیده از آفریدگان و امتباد. سپس به اهل مجلسنگریست و چنین فرمود:
عهد بندگان با خدا
شما بندگان خدا! نگاهبانان حلال و حرام و حاملان دین و احکام وامانتداران حق و رسانندگان آن به خلق هستید. حقى را از خداعهدهدارید و عهدى را که با او بستهاید، پذیرفتار.
جایگاه اهل بیت (علیهم السلام)
ما خاندان را در میان شما به خلافت گماشت و تاویل کتاب الله رابه عهده ما گذاشت. حجتهاى آن آشکار و آنچه در باره ماست،پدیدار و برهان آن روشن و از تاریکى گمان به کنار و آواى آندر گوش، مایه آرام و قرار و پیرویش راهگشاى روضه رحمتپروردگار و شنونده آن در دو جهان رستگار است. دلیلهاى روشنالهى را در پرتو آیتهاى آن مىتوان دید و تفسیر احکام واجب اورا از مضمون آن باید شنید. حرامهاى خدا را بیان دارنده است وحلالهاى او را رخصت دهنده و مستحبات را نماینده. و شریعت راراهگشاینده و این همه را با رساترین تعبیر، گوینده و باروشنترین بیان رساننده.
فلسفه احکام
سپس ایمان را واجب فرمود و به آن زنگ شرک را از دلهاى شمازدود و با نماز خودپرستى را از شما دور نمود. روزه را نشاندهنده دوستى بىآمیغ ساخت و زکات را مایه افزایش روزى بىدریغ وحج را آزماینده درجه دین و عدالت را نمودار مرتبه یقین وپیروى ما را مایه وفاق و امامت ما را مانع افتراق و دوستى مارا عزت مسلمانى و باز داشتن نفس را موجب نجات و قصاص را سبببقا زندگانى، وفاى به نذر را موجب آمرزش و تمام پرداختنپیمانه و وزن را مانع از کم فروشى و کاهش قرار داد.
تبعیت از نهى خدا
فرمود مىخوارى نکنند تا تن و جان از پلیدى پاک سازند و زنانپارسا را تهمت نزنند تا خویش را سزاوار لعنت نسازند. دزدى رامنع کرد تا راه عفت پویند و شرک را حرام فرمود تا به اخلاص،طریق یکتاپرستى جویند. پس چنان که باید، ترس از خدا را پیشهگیرید و جز مسلمان نمیرید. آنچه فرموده استبه جا آرید و خودرا از آنچه نهى کرده، باز دارید که تنها دانایان از خدامىترسند.
من فاطمه دختر محمد (ص) هستم
مردم! چنان که در آغاز سخن گفتم، من فاطمهام و پدرم محمد (ص)است. همانا پیغمبرى از میان شما به سوى شما آمد که رنجشما براو دشوار بود و به گرویدن شما امیدوار و بر مومنان مهربان وغمخوار بود. اگر او را بشناسید مىبینید او پدر من است; نه پدرزنان شما و برادر پسر عموى من است; نه مردان شما. او رسالتخود را به گوش مردم رساند. آنان را از عذاب الهى ترساند. فرقو پشت مشرکان را به تازیانه توحید خست و شوکتبت پرستان رادرهم شکست تا جمع کافران را از هم گسست. صبح ایمان دمید ونقاب از چهره حقیقت فرو کشید. زبان پیشواى دین در مقال شد وشیاطین سخنور، لال.
بعثت، صعود از ذلتبه اوج عزت
در آن هنگام شما مردم بر کنار مغاکى از آتش بودید خوار و دردیده همگان بىمقدار. لقمه هر خورنده و شکار هر درنده و لگدکوبهر رونده بودید. نوشیدنىتان آب گندیده و ناگوار، خوردنىتانپوست جانور و مردار بود. پست و ناچیز و ترسان از هجوم همسایهو همجوار تا آنکه خدا با فرستادن پیغمبر خود، شما را از خاکمذلتبرداشت و سرتان را به اوج رفعتبر افراشت.
على (ع) کیست؟
پس از آن همه رنجها که دید و خستگى که تحمل کرد، رزمآورانماجراجو و سرکشان درندهخو و جهودان دین به دنیا فروش وترسایان حقیقت نالیوش، از هرسو به وى تاختند و با او نردمخالفتباختند. هرگاه آتش کینه افروختند، آن را خاموش ساختوگاهى که گمراهى سربرداشت، یا مشرکى دهان به بیهودگى گشاد،برادرش، على را در کام آنان انداخت. على بازنایستاد تا برسر ومغز مخالفان نواخت و کار آنان را با دم شمشیر یکسره کرد. اواین رنج را براى خدا مىکشید و براى تحقق اوامر خدا تلاش مىکردو در آن خشنودى پروردگار و رضاى پیغمبر (ص) را مىدید و سرورىاولیاى خدا را مىخرید. همواره دامن به کمر زده نصحیت کننده،تلاش و کوشش کننده بود.
نفاق رخ نمود
اما شما در آن روزها در زندگى راحت آسوده و در بستر امن وآسایش غنوده بودید. وقتى خداى تعالى همسایگى پیغمبران را براىرسول خویش گزید، دورویى آشکار شد و کالاى دین بىخریدار. وگمراهى دعوى دار و هر گمنامى سالار و هر یاوهگویى در کوى وبرزن و در پىگرمى بازار. شیطان از کمینگاه خود سربرآورد و شمارا به خود دعوت کرد و دید چه زود سخنش را شنیدند و سبک در پىاو دویدند و در دام فریبش خزیدند و به آواز او رقصیدند...»
در حیا و عصمت، مانند مادرش، فاطمه زهرا (س) و در شیوایى ورسا سخن گفتن، مثل پدر بزرگوارش، على (ع) بود. زینب بردبارى رانیز از برادرش حسن و شجاعت را از حسین (علیهما السلام) در خودجمع کرده بود.
خوب استبدانیم: «ام کلثوم» و «ام عبد الله» و «امالحسن» کنیههایش بود و البته «ام المصائب»، «ام الرزایا»و «ام النوائب» نیز بعدها به وى مىگفتند. اما لقبهایشعبارتند از: «عقیله بنى هاشم»، «عقیلة الطالبیین، «صدیقهصغرى»، «عصمت صغرى»، «الراضیه»، «امینة الله»، «عالمةغیر معلمه»، «فاهمة غیر مفهمه»، «مجتهده»، «حافظةالودایع و الاسرار» و «موثقة فى نقل الاحادیث و الاخبار».
در بین این لقبها چهار لقب (عالمه غیر معلمه، مجتهده، حافظهالودایع و الاسرار و موثقه فى نقل الاحادیث و الاخبار) گویاىمقام والاى علمى و روایى این بانوى بزرگوار است که کمتر موردبررسى قرار گرفته است.
آرى همه زینب را با عنوان افتخارآمیز (سفیر کربلا) مىشناسند و بههمین علت ویژگىهاى دیگرى او تحت الشعاع حماسه بزرگ عاشوراقرار گرفته و ابعاد مهمى از شخصیتش مورد بىمهرى و کم توجهىواقع شده است. شخصیت روایى حضرت از جلمه آنهاست. البته در اینمقاله تنها به ارتباط روایى عقیله بنىهاشم با مادر گرامىاشفاطمه زهرا (س) مىپردازیم.
در محضرت فاطمه (س)
روایت کننده نور، بىگمان شرایطى چون عدالت، مورد اطمینان بودنو... در خود باید جمع کند. یکى دیگر از این شرایط موضوع سنراوى است و او باید در حدى باشد که بتوان ادعا کرد خود روایترا بلاواسطه نقل مىکند.
به همین جهتباید دید زینب (س) در چه سالهایى محضر مادرش رادرک کرد؟ زیرا برخى از روایتهاى وى مربوط به دوران سه، چهاریا پنجسالگى اوست. در این باره محققان گفتهاند: شیوه و کمیترشد جسمى و روحى اهلبیت (علیهم السلام) با دیگران تفاوتى عمده واساسى داشت. از این روى نمىتوان در موضوع سن و سال با آنهامانند راویان دیگر برخورد کرد. حتى در نحوه تولد و دوران حملنیز خاندان پیامبر تفاوتهاى اساسى با دیگران دارند. لذاقادرند از سنین کودکى احادیث را به صورت کامل در ذهن خود جاىدهند و براى آیندگان با دقت کامل نقل کنند. پس زینب (س) مىتوانست همه آنچه را که مىدید، به خاطر بسپارد. او تماممصائب و دشوارىهایى را که مادر بارها با آن روبرو بود، به یادداشت. از جمله هنگام قرائتخطبه فدکیه توسط مادر، زینب کهکودک خردسالى بود، آن را شنید و به صورت کامل روایت کرد.
مقام علمى حضرت زینب (س)
زینب از همان دوران طفولیت، عالمه بود. امام سجاد (ع) به حقفرمود: «یا عمه انتبحمدالله عالمه غیر معلمه و فهمه غیرمفهمه» در دورههاى بعد نیز زینب (س) با تکیه بر همان علمخدادادى، مجلس تفسیر قرآن براى زنان کوفه برگزار کرد. در یکىاز اینروزها که (کهیعص) را تفسیر مىکرد، على (ع) وارد شد و بهوى فرمود: «اى نور دیده، آن (کلمه) رمزى در مصیبت وارده برشما عترت پیغمبر است.»
مقام روایى
در باره شخصیت روایى وى، علماى بزرگى سخن گفتهاند از جمله:ابو الفرج اصفهانى: زینب عقیله دختر علىبن ابىطالب، مادرشفاطمه دختر رسول خداست و او همان کسى است که ابنعباس از اوکلام حضرت فاطمه (ع) را در فدک نقل مىکند و مىگوید: حدیث کردمرا عقیله ما زینب دختر على (ع)...
در انساب الطالبیین مىخوانیم: زینب کبرى دختر امیرمومنان (ع)که کنیهاش ام الحسن بود، از مادرش زهرا (س) روایت مىکرد.
مرحوم سیدنورالدین جزایرى، در خصائص الزینبیه، ویژگى موثقهبودن زینب را طرح مىکند و مىنویسد: «از جمله القاب آن محترمه«موثقه»، که آن مکرمه مورد وثوق خلاق عالم و حضرت سیدالشهدا، وحضرت سجاد (علیهماالسلام) بودهاند و لذا حافظ ودایع الهیه و اسرار محمدیه بوده، بلکه محل وثوق کلیه مردم بودهو لذا حضرت سیدالساجدین (ع) هروقتبیان اخبار و احادیث مىفرمودو مىخواست که در اذهان مردم جاى گیرد و از او بپذیرند، بهعمهاش اسناد مىداد و از آن مخدره نقل مىفرمود و کذالک ابنعباس با این که حبرالامه و مقبول القول بود، مع ذالک مىگفت:«حدثتنا عقلیتنا».
آیت الله خویى مىنویسد: از مادرش سلام الله علیها روایتمىکند. و جابر (فقیه جز سوم باب معرفه الکبائر، حدیث 1754) وعباد عامرى از او روایت مىکنند. این همه نشان از اوج مقامروایى حضرت زینب (س) دارد که متاسفانه کمتر مورد توجه قرارگرفته است.
راویان
باید توجه داشت که ارزش روایات نقل شده از حضرت زینب (س) فراتراز روایاتى است که راویان دیگر نقل کردهاند، زیرا این بانوىبزرگ خود عالمهاى غیر معلمه بود و روایاتى را که نقل مىکرد،بى هیچ شبههاى، معتبر و مستنداند. حتى روایتهایى که در سنینکودکى از او نقل شدهاند. این بانوى بزرگوار که 5 سال قبل ازوفات رسول خدا (ص) به دنیا آمد، از مادرش فاطمه زهرا (س)، پدرشعلى (ع)،اسماء بنت عمیس، و ام ایمن روایت نقل مىکرد. شمارراویان از وى بسیارند که مىتوان به: 1- علىبن حسین (ع). 2- ابن عباس. 3- محمد بن عمر. 4- عطاء بن سائب. 5- فاطمه بنت الحسین. 6- محمد بن جابر. 7- عباد عامرى و ... اشاره کرد.
1- وسیله ارتباط خلق و خالق
ابوبکر با این سند: محمد بن زکریا، جعفر بن محمدبن عمارهکندى، پدرش، حسین بن صالح، حى دو مرد از بنىهاشم، از حضرتزینب (س) دختر على (ع) روایت کرد که زینب (س) فرمود: «قالت فاطمه (س): ... و نحن وسیلته فىخلقه و نحن خاصته و محلقدسه و نحن حجته فى غیبه و نحن ورثه انبیائه...» «ما وسیلهارتباط خدا بامخلوقهاى او هستیم. ما برگزیدگان خداییم وجایگاه پاکىها، ما راهنماهاى روشن خداییم و وارث پیامبران اوهستیم».
2- بهشت جایگاه شیعیان
ابىحجاف (از محمدبن عمر بن حسن)، از زینب، به نقل از فاطمه (س)و اشجع، بلیدبن سلیمان (از ابىحجاج، محمدبن عمرو هاشمى) اززینب دختر على (ع) نقل کرد که فاطمه (س) فرمود: «قالت فاطمه (س) : ان رسول الله قال لعلى اما انک یابنابىطالب و شیعتک فىالجنه» «و سیجىء اقوام ینتحلون حبک ثمیمرقون من الاسلام کمایمرق السهم من الرمیه.» رسول خدا بهعلى (ع) فرمود: «اى پسر ابوطالب! همانا تو و رهروان تو دربهشتاند و به زودى قومى مىآیند که از دوستى تو سخن مىگویند.آنگاه از اسلام فرار مىکنند. مانند پرت شدن تیر از کمان.»
3- دوستى آل محمد صلى الله علیه و آله و سلم
روایتى مشهور به «فاطمیات» در باب دوست داشتن آل محمد که بااین اسناد نقل شده است: «... عن فاطمه بنت السجاد على بن الحسین زین العابدین (ع) عنفاطمه بنت ابى عبد الله الحسین (ع) عن زینب بنت امیر المؤمنین (ع)عن فاطمه بنت رسول الله (ص) قالت: الا من مات على حب آل محمد مات شهیدا» «آگاه باشید هرکسى کهبر دوستى آل محمد بمیرد، شهید است.»
4- خطبه نور
یکى دیگر از احادیثى که زینب (س) نقل کرد، خطبه طولانى حضرتزهرا (س) در مسجد مدینه است. حدیثى که در متن آن دهها حدیثدرخشنده وجود دارد و بسیارى از احادیثى که از حضرت فاطمه (س)نقل مىشود، مربوط به همین حدیث طولانى است. ما براى اختصارتنها به ترجمه بخشى از آن بسنده مىکنیم. علاقهمندان را بهمطالعه منابع آن ارجاع مىدهیم.
«در این روز حضرت زهرا (س) چادر به سر کرد و با همراهى جمعىاز بانوان وارد مسجد شد. ابوبکر و عدهاى از مهاجران و انصارحاضر بودند. به احترام آن بانو پرده سفیدى آویختند. قبل ازآغاز سخن، نالهى جانسوزى کرد که بسیارى از حاضران گریستند وپس از آن که مردم آرام گرفتند، فاطمه (س) فرمود:
شکر نعمت
«ستایش خداى را بر نعمتهایى که ارزانى داشت و سپاس او رابراندیشه نیکو که در دل نگاشت. سپاس بر نعمتهاى فراگیر که ازچشمه لطفش جوشید و عطاهاى فراوان که بخشید و نثار احسان کهپیاپى بخشید. نعمتهایى که از شمار افزون است و پاداش آن ازتوان بیرون و درک نهایتش، نه درحد اندیشه ناموزون. سپاس رامایه فزونى نعمت نمود و ستایش را سبب فراوانى پاداش فرمود وبه خاطر در خواست پیاپى، بر عطاى خود افزود.
دیدگاه توحیدى
گواهى مىدهم خداى جهان یکى است و جز او خدایى نیست. نشان اینگواهى، درستى وبىآلایشى است و پابندان این اعتقاد، دلهاى بابینش و راهنماى رسیدن بدان، چراغ دانش. خدایى که چشمها او رانمىتوانند، ببینند و گمانها چونى و چگونگى او را نمىدانند.
فلسفه آفرینش
همه چیز را از هیچ پدیدآورد و بىنمونهاى افشا کرد، نه بهآفرینش آنها نیازى داشت و نه از آن خلقت، سودى برداشت. جز آنکه خواست قدرتش را آشکار سازد و آفریدگان را بندهوار بنوازد وبانگ دعوتش را در جهان اندازد. پاداش را درگرو فرمانبردارىنهاد و نافرمانان را به کیفر بیم داد، تا بندگان را از عقوبتبرهاند و به بهشتبکشاند.
خلقت پیامبر (ص)
گواهى مىدهم که پدرم، محمد، بنده و فرستاده اوست. پیش از آنکه او را بیافریند، برگزید و پیش از پیغمبرى تشریف انتخاببخشید و به نامى نامید که سزاوارش بود و این هنگامى بود کهآفریدگان از دیده نهان بودند و در پس پردهى بیم نگران و درپهنهى بیابان عدم سرگردان. پروردگار بزرگ پایان کار همهىکارها را دانا بود و بر دگرگونىهاى روزگار محیط، بینا و بهسرنوشت هرچیز، آشنا.
فلسفه بعثت پیامبر (ص)
محمد (ص) را برانگیخت تاکار خود را به اتمام و آنچه را که مقدرساخته بود، به انجام رساند. پیغمبر که درودخدا بر او باد.
دید هر فرقهاى دینى گزیده و هر گروه در روشنایى شعلهاى خزیدهو هر دستهاى به بتى نماز برده و همگان یاد خدایى را کهمىشناسند، از خاطر ستردهاند.
پس خداى بزرگ تاریکىها را به نور محمد (ص) روشن ساخت و دلها رااز تیرگى کفر بپرداخت و پردههایى را که بر دیدهها افتاده بود،به یک سو انداخت. از روى گزینش و مهربانى جوار خویش را بدوارزانى داشت و رنج این جهان که خوش نمىداشت، از دل او برداشت. و او را در جهان فرشتگان مقرب گماشت و چتر دولتش را درهمسایگى خود افراشت و حکم و فرمان مغفرت و رضوان را به نام اونگاشت. درود خدا و برکات او بر محمد (ص) پیغمبر رحمت، امین وحىو رسالت و گزیده از آفریدگان و امتباد. سپس به اهل مجلسنگریست و چنین فرمود:
عهد بندگان با خدا
شما بندگان خدا! نگاهبانان حلال و حرام و حاملان دین و احکام وامانتداران حق و رسانندگان آن به خلق هستید. حقى را از خداعهدهدارید و عهدى را که با او بستهاید، پذیرفتار.
جایگاه اهل بیت (علیهم السلام)
ما خاندان را در میان شما به خلافت گماشت و تاویل کتاب الله رابه عهده ما گذاشت. حجتهاى آن آشکار و آنچه در باره ماست،پدیدار و برهان آن روشن و از تاریکى گمان به کنار و آواى آندر گوش، مایه آرام و قرار و پیرویش راهگشاى روضه رحمتپروردگار و شنونده آن در دو جهان رستگار است. دلیلهاى روشنالهى را در پرتو آیتهاى آن مىتوان دید و تفسیر احکام واجب اورا از مضمون آن باید شنید. حرامهاى خدا را بیان دارنده است وحلالهاى او را رخصت دهنده و مستحبات را نماینده. و شریعت راراهگشاینده و این همه را با رساترین تعبیر، گوینده و باروشنترین بیان رساننده.
فلسفه احکام
سپس ایمان را واجب فرمود و به آن زنگ شرک را از دلهاى شمازدود و با نماز خودپرستى را از شما دور نمود. روزه را نشاندهنده دوستى بىآمیغ ساخت و زکات را مایه افزایش روزى بىدریغ وحج را آزماینده درجه دین و عدالت را نمودار مرتبه یقین وپیروى ما را مایه وفاق و امامت ما را مانع افتراق و دوستى مارا عزت مسلمانى و باز داشتن نفس را موجب نجات و قصاص را سبببقا زندگانى، وفاى به نذر را موجب آمرزش و تمام پرداختنپیمانه و وزن را مانع از کم فروشى و کاهش قرار داد.
تبعیت از نهى خدا
فرمود مىخوارى نکنند تا تن و جان از پلیدى پاک سازند و زنانپارسا را تهمت نزنند تا خویش را سزاوار لعنت نسازند. دزدى رامنع کرد تا راه عفت پویند و شرک را حرام فرمود تا به اخلاص،طریق یکتاپرستى جویند. پس چنان که باید، ترس از خدا را پیشهگیرید و جز مسلمان نمیرید. آنچه فرموده استبه جا آرید و خودرا از آنچه نهى کرده، باز دارید که تنها دانایان از خدامىترسند.
من فاطمه دختر محمد (ص) هستم
مردم! چنان که در آغاز سخن گفتم، من فاطمهام و پدرم محمد (ص)است. همانا پیغمبرى از میان شما به سوى شما آمد که رنجشما براو دشوار بود و به گرویدن شما امیدوار و بر مومنان مهربان وغمخوار بود. اگر او را بشناسید مىبینید او پدر من است; نه پدرزنان شما و برادر پسر عموى من است; نه مردان شما. او رسالتخود را به گوش مردم رساند. آنان را از عذاب الهى ترساند. فرقو پشت مشرکان را به تازیانه توحید خست و شوکتبت پرستان رادرهم شکست تا جمع کافران را از هم گسست. صبح ایمان دمید ونقاب از چهره حقیقت فرو کشید. زبان پیشواى دین در مقال شد وشیاطین سخنور، لال.
بعثت، صعود از ذلتبه اوج عزت
در آن هنگام شما مردم بر کنار مغاکى از آتش بودید خوار و دردیده همگان بىمقدار. لقمه هر خورنده و شکار هر درنده و لگدکوبهر رونده بودید. نوشیدنىتان آب گندیده و ناگوار، خوردنىتانپوست جانور و مردار بود. پست و ناچیز و ترسان از هجوم همسایهو همجوار تا آنکه خدا با فرستادن پیغمبر خود، شما را از خاکمذلتبرداشت و سرتان را به اوج رفعتبر افراشت.
على (ع) کیست؟
پس از آن همه رنجها که دید و خستگى که تحمل کرد، رزمآورانماجراجو و سرکشان درندهخو و جهودان دین به دنیا فروش وترسایان حقیقت نالیوش، از هرسو به وى تاختند و با او نردمخالفتباختند. هرگاه آتش کینه افروختند، آن را خاموش ساختوگاهى که گمراهى سربرداشت، یا مشرکى دهان به بیهودگى گشاد،برادرش، على را در کام آنان انداخت. على بازنایستاد تا برسر ومغز مخالفان نواخت و کار آنان را با دم شمشیر یکسره کرد. اواین رنج را براى خدا مىکشید و براى تحقق اوامر خدا تلاش مىکردو در آن خشنودى پروردگار و رضاى پیغمبر (ص) را مىدید و سرورىاولیاى خدا را مىخرید. همواره دامن به کمر زده نصحیت کننده،تلاش و کوشش کننده بود.
نفاق رخ نمود
اما شما در آن روزها در زندگى راحت آسوده و در بستر امن وآسایش غنوده بودید. وقتى خداى تعالى همسایگى پیغمبران را براىرسول خویش گزید، دورویى آشکار شد و کالاى دین بىخریدار. وگمراهى دعوى دار و هر گمنامى سالار و هر یاوهگویى در کوى وبرزن و در پىگرمى بازار. شیطان از کمینگاه خود سربرآورد و شمارا به خود دعوت کرد و دید چه زود سخنش را شنیدند و سبک در پىاو دویدند و در دام فریبش خزیدند و به آواز او رقصیدند...»