آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۰

چکیده

متن

در مباحث گذشته عنوان گردید تربیت‏به دوران قبل از جنینى بازمى‏گردد; و دریافتیم که سالهاى ابتدایى زندگى کودک از نظرتغذیه جسمى و روحى مرحله‏اى بسیار حساس و موثر است. آیا پس ازتولد نوزاد، روایات الگوى تربیتى خاصى را ارائه مى‏دهند؟ آیاتربیت پس از تولد لازم است؟ وظیفه والدین در این مورد چیست؟تربیت دراین برهه زمانى چگونه باید باشد؟ مقاله حاضر، در پى‏پاسخ بدین پرسشهاست. در نوشتارهاى قبلى به معانى تعلیم وتربیت و ضرورت وجودى آن اشاره کردیم.
حال با توجه به اینکه‏«اسلام براى تربیت انسان آمده است‏» بخشهایى از سخنان امام‏خمینى (ره) در باره تعلیم و تربیت را ذکر مى‏کنیم: انسان موجودى است که با تعلیم و تربیت رشد مى‏کند. از راه‏رعایت اصول و روش صحیح تربیت، حتى روحیات و خلق و خوى آدمى رامى‏توان به کلى دگرگون ساخت.
انسان همواره قابل تربیت است و روحیه تربیت‏پذیرى و تاثیریابى‏او هیچ گاه به طور کلى از بین نمى‏رود. بر این اساس، آدمى تاآخر عمر نیازمند به تربیت است. تلاش همه انبیا و ایده اصلى همه‏بعثت ها در تمام قرون تربیت انسانها بوده. اهمیت تربیت ازتعلیم بیشتر بوده. تزکیه و تربیت، مقدم بر تعلیم مى‏باشد.
تردیدى نیست که با اصلاح و تربیت انسان، جهان اصلاح مى‏شود.
تربیت کامل و مفید چگونه است؟
تربیت کامل و مفید فقط در پرتو ایمان به خدا و تعالیم انبیاصورت مى‏پذیرد; زیرا غیر از انبیا کسى از تربیت مفید و کامل‏اطلاعى ندارد، چون غیر از انبیا به صراط مستقیم و ماوراى طبیعت‏اعتقادى ندارند. غیر از پروردگار متعال، کسى از همه ابعادوجودى و زوایاى آن آگاه نیست. بنابراین کسى که به امورماورایى و وجود خدا و مکتب انبیا معتقد نیست، انسان را به‏گونه‏اى جامع نمى‏شناسد و در نتیجه دیدگاه تربیتى او نیزدیدگاهى کامل و مفید نخواهد بود. اسلام مترقى‏ترین مکتب تربیتى‏است و قرآن آن کتاب انسان‏سازى است و قرآن کتاب تربیت‏انسانهاست. در پرتو تربیت اسلامى، روحیه عبودیت و بندگى درپیشگاه خدا تقویت گشته و با هرگونه تمرد، سرکشى و نافرمانى دربرابر حق مبارزه مى‏شود و هدف اصلى رسالت انبیا همین است. اسلام‏براى تربیت انسان، از پیش از انعقاد نطفه تا پس از مرگ، قانون‏تربیتى دارد.
تربیت‏بر اساس فطرت
انسان از اول با فطرت الهى به دنیا مى‏آید. «کل مولود یولدعلى الفطرة‏» این فطرت همان فطرتى است که مى‏تواند در پرتوعوامل تربیت‏شکوفا یا سرکوب گردد. «کل مولود یولد على الفطرة‏حتى یکون ابواه یهودانه و ینصرانه و یمجسانه.» فطرت هرفرزندى خدایابى است، پدر و مادر او را یهودى، مسیحى یا زردشتى‏مى‏کنند. بنابراین، طبق قانون الهى، والدین در هدایت و بارورى‏فطرت نقش دارند. (... و الله اخرجکم من بطون امهاتکم لا تعلمون‏شیئا) زمانى که طفل از مادر متولد مى‏شود، صفحه خاطرش از نقش‏خالى است و هیچ دانشى ندارد. بنابراین، مى‏توان با تربیت نقشى‏بر صفحه خاطر کودک ترسیم کرد یا این کار را به جامعه سپرد. ازدیدگاه اسلام، کودکان نهادى پاک دارند و پدر و مادر زمینه‏هاى‏انحراف آنان را فراهم مى‏آورند. کودک از همان لحظه تولدیادگرفتن را شروع مى‏کند. رشد ذهنى کودک در سالهاى اول زندگى‏بسیار مهم است. کودکى سالم است که هم بدنش خوب رشد کند و هم‏ذهنش خوب تکامل یابد. پدر و مادر و اطرافیان و هر که کودکان‏را دوست دارد، مى‏تواند به تکامل آنها کمک کند. اگر کودک درخانواده‏اى بزرگ شود که کمتر صحبت مى‏کنند، از نظر حرف زدن رشدکمترى مى‏یابد. چنانکه توجه به تغذیه کودک سبب رشد بدن مى‏شود، توجه به مسایل روانى و ذهنى وى به تقویت این جنبه از وجودش‏مى‏انجامد.
قلب کودک، نوجوان و جوان به سبب لطیف‏تر، ساده‏تر و با صفاتربودن، بیشتر تحت تاثیر قرار مى‏گیرد. براین اساس، عبادت درجوانى تاثیر بیشترى دارد.
على(ع) در این باره مى‏فرماید: «... فرزند عزیزم! در راه ادب‏آموزى‏ات از فرصت استفاده کردم وقبل از آن که دل کودکانه‏ات سخت‏شود و عقلت‏به اندیشه‏هاى دیگرمشغول گردد، به تربیت تو پرداختم و وظیفه پدرى را انجام‏دادم.»
«از فرصت استفاده کردم.» به پدر و مادر مى‏آموزد که‏از فرصت‏بهره گیرند، وقت را مغتنم شمارند و نگذارند دیگران دراین امر بر آنها پیشى گیرند. بى‏تردید کودک در ابتدا راحت و بامنطقى ساده مسایل را قبول مى‏کند و قلبش چون صفحه‏اى سفید آماده‏نگاشتن است; ولى بعد از نوشتن، پاک کردن و بازنویسى آن به‏راحتى صورت نمى‏گیرد. وجود کودک، ناشى از پدر و مادر است وکردار و افکار وى به کانون خانواده وابسته است. پدر در راس‏این کانون قرار دارد. و پرورش فرزندان با ادب و روشهاى‏پسندیده بخشى از وظایف اوست.
توهین کردن، به مسخره گرفتن و با کلمات نامناسب کودک راخواندن، شخصیت وى را از بین مى‏برد. باید احترام و ادب را باکردار درست‏به فرزندان آموخت. اگر پدر و مادر با رفتار وکلمات مؤدبانه و احترام با کودک برخورد کنند، او یاد مى‏گیردکه با افراد خانواده و جامعه همین برخورد را داشته باشد.
على(ع) مى‏فرماید: پس از این که فرزندت را با ادب تربیت کردى واخلاق حسنه را با رفتار مثبت و صحیح خویش به وى نشان دادى، درس‏خداپرستى را شروع و او را به سوى خالق هستى راهنمایى کن.
فرزندم، در این راه منتى برتو نیست. آنچه انجام دادم، وظیفه‏پدرى بود.
آرى وظیفه خانواده تنها تامین لباس و کلاسهاى متعدد زبانهاى‏خارجى، نقاشى و خط نیست. خانواده باید روح کودک را به طرف‏فطرت خویش هدایت کند.
پدران مشرک مسلمان‏نما
پیامبر گرامى (ص) به بعضى از کودکان نظر افکند و فرمود: واى به‏فرزندان آخر زمان از روش ناپسند، پدرانشان! عرض شد: یا رسول‏الله، از پدران مشرک! فرمود: نه نه، از پدران مسلمان که به‏فرزندان خود هیچ یک از فرایض دینى را نمى‏آموزند و به ناچیزى‏از امور مادى در باره آنان بسنده مى‏کنند. من از این مردم‏بیزارم و آنان نیز از من بیزارند.
باتوجه به این روایت، روش تربیتى خانواده‏ها در جامعه کنونى ماقابل تامل است. در حال حاضر والدین در برآوردن نیازهاى مادى‏فرزند کوشش فراوان مى‏کنند و مسائل معنوى را در درجه‏هاى بعدقرار مى‏دهند. متاسفانه والدین وقتى به معنویات کودک‏مى‏پردازند که نیازهاى مادى‏اش را کاملا اشباع کرده باشند. به‏طور معمول این زمان بسیار دیر فرا مى‏رسد و جوان خلا فکرى،عاطفى‏اش را خود با همسالانش ارضا مى‏کند.
بهترین زمان تربیت
دوره کودکى طولانى ترین و بهترین دوره زندگانى بشر است. کودک‏در این دوره به پدر و مادر خود متکى است. دوران اتکا به پدر ومادر طولانى است و بدین سبب، فرصت تربیت نیز طولانى مى‏نماید.
تاثیر خانه و خانواده در فرد نامحدود است و مى‏توان گفت‏پایه‏هاى تربیتى فرد در خانه قرار دارد.
ابن عبد الله در کتاب جامع بیان العلم مى‏گوید: «تعلیم و آموزش لازم است هنگام خردسالى باشد; زیرا کسى که علم‏را مى‏آموزد در حالى که نوجوان و خردسال است این تعلم او مانندنقشى است در میان سنگ; و کسى که پا به سن گذاشت اگر دانشى‏فراگیرد، مانند کسى است که مى‏خواهد روى آب بنویسد.»
ابن خلدون نیز در تاکید بر تعلیم در خردسالى مى‏گوید: «قرآن نخستین علمى است که باید به کودک آن را بیاموزید و علت‏آن، این است که تعلم در خردسالى راسخ‏تر و اساس و پایه براى‏بزرگسالى است.»
یکى از محققان در این باره مى‏نویسد: «اگر کودک را در این دوره (خردسالى) مهمل گذاشته و یا او را به وضع‏بى‏بند و بارى به امورى که طبیعت و سرشت او اقتضاى آن راندارد، عادت دهیم و سپس شروع به تربیت و تهذیب او نماییم، پس‏از آنکه این عادات در او راسخ گشت، انتقال او از این عادات به‏عادات دیگر براى مربى دشوار است.»
روسو مى‏گوید: «تکرار مى‏کنم تربیت آدمى از زمان تولد او شروع مى‏شود، قبل از سخن‏گفتن و شنیدن به یاد گرفتن مشغول است.»
یکى از پژوهشگران در این باره مى‏نویسد: «بچه مثل موم، نرم و مانند صفحه حساسى است که تمام آثار رابرمى‏دارد و بر خود نقش مى‏کند. چشمانش عدسى‏هایى هستند که تمام‏اشعه نورانى را منعکس و منکسر کرده و تصویر تمام اشیایى که درمیدان دیدش ظاهر مى‏شود بر عقل باطینى او مرتسم مى‏سازند، هیچ‏چیز از دست‏بچه فرار نمى‏کند. او ناظر تیزبین و موشکافى است.
روح تقلید در بچه خیلى نمودار است. او حرکات و رفتار و گفتارپدر و مادر و اطرافیان را مى‏دزدد و بالاخره روزى آن را ارائه‏مى‏دهد و انسان را در برابر عمل انجام شده قرار مى‏دهد.»
به نظر غزالى نیز ما باید کودکان را هنگام خردسالى تعلیم‏دهیم;«زیرا تعلیم در خرد سالى مانند نقش در سنگ، راسخ و پایدارمى‏ماند.
تنها راه تمرین کودکان آن است که در خردسالى موردعنایت قرار گرفته، تمرین او در سنین پایین انجام گیرد; زیراقلب پاک او گوهر گرانبهاى ساده و بسیطى است که خالى از هرگونه‏نقش و قابل براى هرگونه نقش است.»

تبلیغات