آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۰

چکیده

متن

نامه امام على(ع) بزرگوارى و مقام علمى و اجتهادى جناب قثم را نشان مى‏دهد و گواه صداقت، مدیریت و عدالت او است. امیرمؤمنان على صلى الله علیه و آله به وى اجازه فتوا و تصرف در بیت المال داد و او را نماینده و سفیر تام الاختیار خود در حجاز ساخت.
توطئه عمروعاص
در سال‏39 ه ق عمروعاص معاویه را به فرستادن نماینده و تعیین امیرالحاج در مراسم حج ترغیب کرد. معاویه «یزیدبن شجره روهاوى‏» را همراه سه هزار جنگجوى کارآزموده براى تبلیغ دیدگاه سیاسى خویش و شوراندن مردم علیه امیرمؤمنان على(ع) به مکه گسیل داشت. او به یزید بن شجره فرمان داد والى مکه و امیرالحاج على(ع) را برکنار کند. این تصمیم معاویه و عمروعاص بسیار مخفى بود.
على(ع) از توطئه معاویه آگاه شد و خطاب به فرماندارش در شهر مکه چنین نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
من عبدالله على‏امیرالمؤمنین الى قثم بن عباس. سلام علیک
اما بعد فان عینى کتب الى یعلمنى انه وجه الى الموسم اناس. من اهل الشام، العمى القلوب، الصم الاسماع، الکمه الابصار، الذین یلبسون الحق بالباطل، و یطیعون المخلوق فى معصیة الخالق، و یحتلبون الدنیا درها و یشترون عاجلها بآجل الابرار المتقین، و لن یفوز بالخیر الا عامله، و لا یجزى جزاء الشر الا فاعله،
«وقد وجهت الیکم جمعا من المسلمین ذوى بسالة ونجدة مع الحسیب الصلیب الورع التقى معقل بن قیس الریاحى. و قد امرته باتباعهم و قص آثارهم حتى ینفیهم من ارض الحجاز»
فاقم على ما فى یدیک قیام الحازم الصلیب، والناصح اللبیب، التابع لسلطانه، المطیع لامامه، و ایاک و ما یعتذر منه، و لا تکن عند النعماء بطیرا، و لا عند الباساء فشلا. (و لا یبلغنى عنک وهن و لا خور، و ما تعتذر منه، و وطن نفسک على الصبر فى الباساء و الضراء، و لا تکونن فشلا، و لاطائثا و لا رعدیدا.) (1) (2)
بعد از حمد الهى، مامور اطلاعاتى من از مغرب «شام‏» گزارش داده است که مردمى از شام از طرف معاویه به سوى حج گسیل گشته‏اند. مردمانى کوردل، کر و نابینا; کسانى که حق را از راه باطل مى‏جویند; در نافرمانى خدا، از مخلوق پیروى مى‏کنند، به بهانه دین، شیردنیا را مى‏دوشند و دنیاى حاضر را به جاى آخرت نیکوکاران پرهیزگار مى‏خرند; و هرگز به خیر و نیکى نرسد مگر نیکوکار; و هرگز کیفر بدى نبیند مگر بدکردار.
جماعتى از مؤمنان و صاحبان فضل و استقامت را، به فرماندهى مرد پرهیزگار «معقل‏» فرزند قیس، به سوى شما فرستادم و به ایشان امر کردم که «لشکرمعاویه‏» را از سرزمین حجاز اخراج کنند.
پس در حفظ حکومت مکه و نظام و آرامش آن چون شخصى دوراندیش، پایدار، دلسوز و خردمند، که پیرو سلطان و فرمانبردار «امام و پیشوایش‏» است، استوار باش; و بناید کارى کنى که بعدا به عذر خواهى منجر شود. هنگام خوشى‏ها، زیاد شادمان نشوى و در سختى‏ها هراسان نباشى; و نرسد مرا خبرى از تنبلى و سستى تو که بعدا از آن عذر خواهى کنى; و خود و اطرافیان و فرمانبرداران خویش را براى صبر در مقابل سختى‏ها و مشکلات و پیشامدها آماده کن.
نامه حضرت چند مطلب را روشن مى‏کند:
الف ) امام در مرکز تصمیم‏گیرى معاویه نیروى اطلاعاتى داشت که اخبار و پیشامدهاى شام را به حضرت گزارش مى‏داد.
ب ) تربیت‏یافتگان معاویه صفاتى زشت داشتند.
ج ) هدف معاویه و دوستانش رسیدن به دنیا بود و دین را وسیله قرار داده بودند.
د ) دوراندیشى و خیرخواهى مسؤولان از عوامل مؤثر در حفظ حکومت است. حتى استقامت فردى نیز مفید است.
همزمان با رسیدن نامه حضرت على(ع) به دست قثم، وى مردم را به مسجد فرا خواند. بر منبر رفت، بعد از حمد و ثناى الهى و درود بر پیامبر اسلام(ص)، ایشان را در جریان آمدن سپاه شام و اهداف آنان قرار داد و نظرشان را جویا شد. او از حاضران خواست که بگویند براى جهاد و دفاع آمادگى دارند یا خیر؟!
حاضران سکوت اختیار کردند، استاندار امیرمؤمنان فرمود: دریافتم شما در چه اندیشه‏اید و مى‏دانم براى دفاع آمادگى ندارید.
وقتى جناب قثم خواست از منبر پایین آید، «شیبه‏بن عثمان عبدى‏» گفت: اى امیر! ما در بیعت و تعهدمان ثابت قدم و وفاداریم. آنچه دستور فرمایید، انجام مى‏دهیم.
بقیه سکوت را ترجیح دادند. (3) نماینده امیرمؤمنان(ع) رهسپار پایگاهش شد.
«ابوسعید خدرى‏»، صحابى بزرگ که تازه از مدینه رسیده بود، خدمت نماینده على(ع) رسید و گفت: چه تصمیم دارید؟
قثم جواب داد: سپاه شام به فرماندهى «یزید بن شجره‏» نزدیک مکه است و مردم مکه با سکوت‏شان نداى یارى‏ام را پاسخ منفى دادند. ما ناگزیریم جهت‏حفظ بیت المال و جان‏مان به کوه‏هاى اطراف مکه برویم تا سپاه امام على(ع) برسد. (4)
ابوسعید گفت: روزى که از مدینه به طرف مکه حرکت کردم از بازرگانان کوفى شنیدم که سپاهى از جانب على(ع) به قصد مکه آماده حرکت است.
والى مکه: آرى، نامه‏اى از امیرمؤمنان على(ع) برایم رسیده، او اطمینان داده معقل را همراه جماعتى از مؤمنان جهت دفع فساد شامیان روانه کند. تا رسیدن ایشان، ما به کوه‏هاى اطراف مکه پناه مى‏بریم.
ابوسعید: آیا جواب پسرعمومیت را دارى که قبل از رسیدن آنها شهر را ترک مى‏کنى؟ پیشنهاد بهتر آن است در شهر باشید و صبر کنید تا آنها وارد شوند. اگر قدرت بر جنگ و دفاع داشتید، وارد میدان شوید وگرنه به کوه‏هاى اطراف مکه بروید. در این صورت معذورید. (5)
قثم این پیشنهاد خیرخواهانه را پذیرفت و در شهر ماند. یزید بن شجره با لشکر شام دو روز قبل از «ترویه‏» به عرفات رسید و اعلام داشت‏براى جنگ نیامده است. یزید بن شجره گفت: یکى از صحابى بزرگ را بیاورید. ابوسعید خدرى را بردند. یزید گفت: امسال به افاق هم شخصى را به امامت‏حج انتخاب کنیم. نه من باشم و نه قثم.
ابوسعید پاسخ داد: باید نزد قثم بروم و نظر وى را جویا شوم.
والى مکه با گزینش فرد سوم موافقت کرد. مردم و بزرگان مکه به اتفاق «شیبه‏بن عثمان العبدى‏» را انتخاب کردند و او همراه مردم در سال‏39 ه ق مراسم حج را به پایان رسانید. (6)
نماینده امیرمؤمنان على(ع) در انتظار رسیدن سپاه امامش لحظه‏شمارى مى‏کرد که شامیان مکه را به قصد شام ترک کردند.
«معقل بن قیس‏» همراه سپاه اسلام به نزدیکى مکه رسید. حجاجى که برگشته بودند، خبر رفتن شامیان را به ایشان دادند. معقل آنها را دنبال کرد. او وقتى به وادى القرى رسید که شامیان حرکت کرده بودند. سپاه اسلام ده تن از سپاه یزید بن شجره را دستگیر کرد و به کوفه برد. (7)
یار وفادار على(ع)
قثم بن عباس تا هنگام شهادت امیرمؤمنان على(ع) نماینده و فرماندار وى در حجاز و توابع آن بود.
بعد از شهادت على(ع) جناب قثم بن عباس در گسترش فرهنگ دین مقدس اسلام بسیار کوشید و در جهت جلوگیرى از بدعت در سیره پیامبر اسلام(ص) و رسانیدن پیام ناب محمدى به مناطق مختلف سفر کرد. او در زمان حکومت معاویه بدون حکم رسمى مدتى در یکى از شهرهاى خراسان بزرگ فرماندار بود. (8)
قثم همراه سپاه اسلام، به فرماندهى سعیدبن عثمان، سرزمین بلخ را پشت‏سرگذاشت، از رود جیحون یا ماوراءالنهر عبور کرد. (9)
خدمات قثم در ماوراءالنهر
سردار فاتح اسلام، جناب قثم بن عباس، بعد از تسخیر سمرقند، با تعدادى از سربازان جهت تعلیم و ترویج احکام دین مقدس اسلام در آن سرزمین ماندگار شد. (10) او افزون بر آموزش حقایق وحى، خدمات اجتماعى بسیار به مردم آن دیار ارائه کرد که بخشى از آن چنین است:
1 ) دستور داد جوى آبى حفر کردند تا بیدمیدان و نوباغ سبزى کارى شود. (11)
2 ) مصلایى بزرگ در بیرون شهر بر دروازه شیخ زاده بنیان نهاد. (12)
3 ) معبد و بتخانه کافران را ویران و به جاى آن مسجد جامع سمرقند را بنیاد کرد. (13)
درخشش خورشید اسلام در سمرقند، دشمنان اسلام را نگران ساخت و سرانجام لشکر خاقان چین به سمرقند حمله کرد. (14)
شهادت
عموزاده رسول‏الله صلى الله علیه و آله پیشاپیش مردم آن سامان در چندکیلومترى شهر سمرقند با سپاه خاقان درگیر شد. در این نبرد، تیرى به پیشانى مبارکش اصابت کرد و او در کنار چشمه آبى که در چندکیلومترى شرق سمرقند قرار دارد، در تابستان‏56 هجرى قمرى به دیدار حق شتافت. (15)
آن چشمه را مشهد مى‏نامند; زیرا حضرت قثم در آن مکان به شهادت رسیده است.
از جمله کسانى که بسیار با رسول‏الله شباهت داشت قثم بن عباس بود که پدرش چنین شعرى سروده:
بابى یا قثم
یاشبیه ذى الکرم
«پدرم فداى‏تو اى‏قثم اى‏آنکه شبیه به‏پیامبر صاحب‏کرم هستى.»
خوش سیما و گشاده رو و خوش اندام بود، رنگ روشن به سرخى آمیخته داشت، داراى چشمان سیاه و گشاده و مژه‏هایى بلند و ریش کاملى بود، در گفتارش صراحت داشت و شیرین سخن مى‏گفت و زبانش فصیح و کامل بود. (16)
مرقد مطهر سرباز فداکار و گمنام اسلام حضرت قثم بن عباس بیرون شهر سمرقند در کنار قبرستان «بنوناجیه‏» در قلعه معروف و تاریخى افراسیاب واقع شده است. تربت گلگون او کعبه عاشقان حق و طبیب دردمندان و حلال مشکلات درماندگان است. (17)
حرم قثم
بارگاه حضرت قثم با طراحى دقیق هنرى بنا شده است. عمارتى عالى، با صفا و زیبا دارد و رنگ لاجوردى‏اش مردم را به سوى خود مى‏کشاند. (18)
در ایام دولت امیرتیمور گورکان آرامگاه سردار شهید آل هاشم عمارت یافت و در سال 735 آماده پذیرایى از زائران شد.
تاریخ بناى مسجد کلان مشخص نیست.
در بالاى دروازه آن از طرف داخل در یک سمت نام سلطان احمد و در طرف دیگرش نام سلطان ابوسعید نوشته شده است. بدین سبب، بعضى گمان مى‏کنند سلطان ابوسعید قبل از امیر تیمورگورکانى به عمارت آن پرداخته است. تاریخ اتمام دروازه و کنده‏کارى آن سال 760 ه ق است. (19)
مسجد داخل صحن و حجره‏هایى که در آخر پلکانها در کنار راهرو عمومى واقع شده، در سال 838 هجرى قمرى به وسیله میرزا الغ ساخته شده است. در زمان سلطان سنجر، در بالاى تل خندق سمرقند طرف غربى چشمه مشهد، مدرسه‏اى به نام «قثمیه‏» بنا کردند که اکنون اثرى از آن باقى نمانده است. در بالاى پلکانهاى شرقى در روضه، مدرسه‏اى است که در ایام دولت امیر حیدرپادشاه بنانهاده شده است. در اطراف آرامگاه قثم گنبدهاى قاضى‏زاده رومى و همسران و خواهران امیرتیمورگورکانى بارنگهاى زیبا و کاشى‏کارى فیروزه‏اى چشمان تماشاگران را جلب مى‏کند.
تعدادى از سربازان اسلام نیز در این مکان به خاک سپرده شده‏اند. نام برخى از این بزرگان عبارت است از:
1 ) شیخ اسلام ابوالحسن.
2 ) ابونصر قصاب.
3 ) امیر خراسان.
4 ) محمد بن مالک اژدر که در نزدیکى بارگاه جناب قثم مدفون است. مشهور آن است که محمد از یاران قثم بود و در همان جنگ به شهادت رسید.
5 ) خواجه دانیال که در طرف شرقى قلعه افراسیاب کنار چشمه آب مدفون است. او نیز از یاران قثم بن عباس بوده است، هرچند مردم مزارش را مقبره دانیال نبى‏مى‏خوانند. (20)
سنت دیرینه مردم
یکى از سنتهاى دیرینه مردم سمرقند این است که همه ساله شب دوشنبه آخر سال شمسى در کنار چشمه مشهد جمع مى‏شوند، با آن آب غسل مى‏کنند، از آن مى‏نوشند و عقیده دارند که جناب قثم در کنار همان آب شهید شده است. (21)
جناب عباس، عموى حضرت رسول‏الله صلى الله علیه و آله یازده فرزند داشت. شش تن از آنها به نامهاى فضل، عبدالله، عبیدالله، قثم، معبد، عبدالرحمان و ام حبیب فرزند ام الفضل بودند. نام چهار فرزند دیگر عباس چنین است:
عون، کثیر، تمام و حارث. (22)
عبدالله بن یزید هلالى درباره ام الفضل مى‏گوید: هیچ زن نجیبى چون ام‏الفضل شش فرزند بزرگ به دنیا نیاورده است. باید زنان و مردان او را گرامى بدارند. (23)
مزار آن برادران از یکدیگر دور افتاده است.
فضل در «یرموک‏» سوریه مدفون است. عبدالله در مدینه، عبیدالله در یمن، معبد و عبدالرحمن در آفریقا و قثم در سمرقند. (24) وقتى خبر شهادت قثم بن عباس به برادرش عبدالله رسید، گفت: میان زادگاه و آرامگاهش بسیار فاصله است; در مدینه به دنیا آمد و در سمرقند دنیا را وداع گفت. (25)
پى‏نوشتها:
1 - نهج‏البلاغه، فیض‏الاسلام،نامه‏33، ص 942.
2 - ناسخ التواریخ، ج 1، ص 341.
3 - الفتوح، ابن اعثم کوفى، ص‏709.
4 - همان، ص 710.
5 - همان، ص 711; سیماى کارگزاران على(ع)، على‏اکبرذاکرى، ج 1، ص 115.
6 - الفتوح، ص 711-712.
7 - همان، ص‏713.
8 - الاعلاق النفسیه، ابن رسة، ص 201; فضائل بلخ، واعظ بلخى، ص 30.
9 - مجله حبل الله، انتشارات سید جمال الدین، شماره 31، ص 11.
10- سیماى سمرقند، ص 88.
11 - قندیه، ص 2.
12 - همان، ص‏23-25.
13 - همان.
14 - سیماى سمرقند، ص‏89.
15 - همان، ص 90 و89.
16 - تاریخ یعقوبى، ج 1، ص 514; بحارالانوار، علامه مجلسى، ج 22، ص 250: نهایة الارب، ج‏7، ص‏29.
17 - سمریه، ص‏59.
18 - همان، ص 60.
19 - همان، ص‏63.
20 - همان، ص 64; سیماى سمرقند، ص‏59.
21 - همان، ص‏36-42.
22 - سیماى کارگزاران على(ع)، ج 1، ص‏136.
23 - همان.
24 - ناسخ التواریخ، ص 421.
25 - تاریخ یعقوبى، ج 2، ص 172.

تبلیغات