آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۰

چکیده

متن

دو بخش از گفتگویمان با همدیگر گذشت. در آن دو جوان را شناختیم و جوانى را تعریف کردیم. دفتر زندگانى خود را به گونه‏اى زیبا و پرشوق ورق زدیم و پس از نوباوگى و کودکى، نوجوانى را همچون نوروزى دلپذیر و پرطراوت اما زود گذر دیدیم که تند بادهاى فکرى روحى موجب لرزش بنیان‏هاى فرهنگى عقیدتى ما مى‏شود به گونه‏اى که خود نیز احساس ترس و یاس مى‏کنیم.
در پى نوروز نوجوانى، بهار نوجوانى را توصیف کردیم. زمانى که عطرى روحبخش از توان بدنى، آمادگى روانى، هیجان فراوان و لذت هاى گوناگون از تفریح، آراستگى، خوراک، لباس و یا گفتگوهاى خاطره آفرین و شیرین تمامى لحظه‏هاى ما را فرا مى‏گیرد و چون با ویژگیهاى دیگرى همانند شخصیت گرایى، آرمان خواهى، شور و احساس و نشاط و امید درهم آمیزد، اوج شادکامى برایمان مى‏آفریند. افزون بر تمامى صفات ارزشمند، در این دوران بینشهاى هریک از ما رشد مى‏یابد و گرایش‏هایمان شدید مى‏شود. به گونه‏اى که به خوبى از گفتار ورفتار اطرافیان الگو مى‏گیریم و در پى آن شیفتگى فراوانى در اجراى یکایک آموزه‏هاى خود را در کارهاى روزانه در خود مى‏یابیم. و سرانجام انتخاب‏هاى پى در پى در زندگى همانند انتخاب شغل، رشته تحصیلى، همسر و یا ... تاثیرى عمیق در ابعاد مثبت و منفى خواهد داشت. چندى از این دوران پرتلاطم و سرنوشت‏ساز نمى‏گذرد که ناخود آگاه به استحکام یافتن بنیادهاى فکرى فرهنگى خود پى مى‏بریم و با این ره آورد جوانى به دوران میانسالى و کهنسالى وارد مى‏شویم. تاثیر ارمغان این ایام به گونه‏اى است که در سالهاى دیگر عمرمان حرکت آفرینى و روشن بخشى مى‏کند و یا حرکت‏سوزى و ظلمت افزایى. و در بسیارى از موارد سرنوشت نهایى عمر ما را رقم مى‏زند. «جوان; تقلید، هویت، شخصیت‏» آغازین بحث ما در این بخش است تا به صفات نهفته در وجودمان از نوباوگى و طفولیت پى‏ببریم و به دنبال آن با ویژگیهاى نوجوانى و جوانى آشنا شویم. و در پایان با آرمان هاى آسمانى اسلام آشنا شده و به نقشه‏هاى شوم دشمنان در فتح مرزهاى فکرى و عقیدتى انسانها - بویژه جوانان - آگاهى یابیم. ان شاء الله
هویت و شخصیت; نگاهى از این سو
جوان; تقلید، هویت، شخصیت
نوباوگى و طفولیت دورانى است که هریک از ما به حمایت و مواظبت‏بسیارى نیازمندیم تا سخن گفتن و راه رفتن را بیاموزیم و پس از چندى با کارهاى شیرین و دلرباى خود، توجه دیگران را جلب کنیم. این ایام، دوران بسیار سختى براى پدران و مادران و یا مربیان است. به گونه‏اى که پاره‏اى از روانشناسان ارتباط برقرار کردن با کودک خردسال و شیرخواره را نوعى هنر نامیده‏اند. زیرا قوه استدلال و گویایى طفل به مرحله رشد واقعى نرسیده و او از شیوه بیان خواسته‏ها و مشکلات خود عاجز است. (1)
کودکى و شروع آموزش در مهد و مدرسه با ویژگیهاى خاص خود همانند دوست‏یابى، برخورد با معلم، سختى‏هاى دورى از پدر و مادر و گاه منزوى شدن از دیگران همراه است و دوره نوجوانى که اصطکاک‏هاى روحى روانى، سنگلاخهاى فکرى عقیدتى و تعارض‏هاى فامیلى خانوادگى فراوانى در آن به چشم مى‏خورد مرحله‏اى مقدماتى و بنیادین براى جوانى هریک از ماست و نشیب و فراز بسیارى با خود دارد. آنگاه که به دنیاى رؤیایى و پرجاذبه جوانى وارد شدیم، (2) شوق شهرت و علاقه به معروفیت در بین نزدیکان و اطرافیان به سوى ما هجوم مى‏آورد. و راههاى گوناگونى را برابر نگاء اندیشه‏یمان مى‏گشاید. تقلید از چهره‏هاى مشهور و الگوهاى پرجاذبه سینما و تلویزیون جلوه‏اى از این عطش درونى است که گاه در لباس، زمانى در آراستن موى خود و موقعى در عبارات و الفاظى که هر روز با آنها زندگى مى‏کنیم، تجلى مى‏یابد. شعله‏ور شدن این شوق بدانجا مى‏انجامد که در پى راههایى براى هنرپیشگى، خوانندگى، گویندگى و یا عضویت در تیم‏هاى ورزشى مشهور مى‏رویم تا شاید نام و یادما و چهره و تصویر ما در روزنامه‏ها و مجلات نمایان شود و سخنى هرچند کوتاه از شخصیت‏مان در رادیو و تلویزیون مطرح گردد و سر انجام با سفرهاى متعدد خارجى بتوانیم به طور شایسته، خصیت‏بزرگ و ارزشمندى بیابیم.
دانشمند برجسته، مرحوم شیخ بهایى براى هر انسانى پنج دوره را ترسیم مى‏کند و با استناد به آیه قرآن یکایک آنها را به طور شیوا و زیبا این گونه بیان مى‏نماید:
مراحل حیات و عمر هر انسانى از آغاز تا پایان به دنبال هم بوده و در پنج مرحله سپرى مى‏شود. نخست دوران کودکى است که همه ما به بازى و رسیدن به فرصتى خیالى علاقه‏اى وافر داریم (لعب). هنگامى که به مرحله بلوغ پاى گذادیم شیفته سرگرمى (لهو) و عنوانهاى دلربا و پرجاذبه مى‏شویم. پس از این دوران، آراستن خود، استفاده از لباس‏هاى شیک و زیبا و بهره‏گیرى از وسایل چشمگیرکننده ظاهر خود (زینة) را سر لوحه کارهاى خود قرار مى‏دهیم، گاه خانه‏اى شیک تهیه مى‏کنیم. زمانى مرکب و ماشین زیبایى سوار مى‏شویم و همواره به آرایش و جلب توجه خود مى‏افزاییم.
آن هنگام که به سن کهولت رسیدیم، هیچ یک از اینها ما را ارضا نمى‏کند. در این دوران به فکر افتخار و تفاخر به فامیل، اقوام و خویشاوندان - حسب و نسب - هستیم. (تفاخر بینکم) و چون سالخورده شدیم، تمامى کوشش و تلاشمان در بیشتر کردن اموال، زیاد نمودن و ارزشمند جلوه دادن اولاد و فرزندان مى‏شود (و تکاثر فى الاموال و الاولاد) تا بدین وسیله بر عظمت و ارزش خود بیفزاییم. (3) حقیقتى که قرآن در آیه 20 سوره حدید بدین گونه بیان مى‏کند:
(اعلموا انما الحیوة الدنیا لعب و لهو و زینة و تفاخر بینکم و تکاثر فى‏الاموال والاولاد.) (4)
(بدانید که زندگى دنیا در حقیقت‏بازى و سرگرمى و آرایش و فخر فروشى شما به یکدیگر و فزون جویى در اموال و فرزندان است.)
پروردگار متعال در پى این مراحل، کار دلدادگان به زیبایى‏ها و دلربایى‏هاى دنیا را همانند شیفتگان سبزى و خرمى کشتزارى مثال زده که صاحبان مزرعه را به شگفتى و تعجب وا مى‏دارد اما دیرى نمى‏پاید که آن زیبائیها به خشکى گراییده و خاشاکى بى مقدار مى‏شود. (5)
پس بیائیم خواهش‏هاى نفسانى را با ارزش‏هاى انسانى همراه کنیم و نیازهاى جوانى را با تسخیرمرزهاى تکامل الهى جوابگو باشیم. به نیروهاى نهفته و ظرفیت‏هاى شایسته‏اى که در وجودمان حضور دارند به خوبى بپردازیم و هر یک را در راه هموار رشد و بالندگى هدایت نماییم که در غیر این صورت تند بادهاى بى‏هویتى و تاریکى‏هاى خود فراموشى ما را به تقلید از بیگانگان سوق مى‏دهد. در پى آن گنجینه‏هاى فکرى فرهنگى و ذخایر پر بهاى انسانى خود را فراموش مى‏کنیم و جان و دل به دشمن و آداب و رسوم و فرهنگ دیگران مى‏سپاریم.
پیامد شوم و زیان بار تقلید و دلدادگى، زمینه ساز سلطه روحى روانى دشمن بر پیکره وجود هریک از ما شده و تهاجمى آرام، با نیروهاى نا پیدا فراهم مى‏کند. تهاجمى که بدون ساز و برگ نظامى انجام مى‏شود و شیفتگان بى‏هویت را سربازانى لایق و شایسته براى دست‏یابى به اهداف خود مى‏سازد که گاه خدمتگزارى خود را در آرایش مو، زمانى در پوشیدن لباس و موقعى در تیپ و قیافه مى‏بینند.
دراین سیاست استکبار که چندى است‏بدان مى‏پردازد، مرزهاى فکرى و عقیدتى انسانها بدون هیچ گونه درگیرى فتح مى‏شود و تهاجم دشمن به دور از نیروهاى آنان انجام مى‏پذیرد. به گونه‏اى که گاه دشمن در خانه هریک از ما نیروهاى خود را پیاده مى‏کند و باماهواره، اینترنت و برنامه‏هاى متنوع کامپیوترى سلاحهاى آتشین و مرگبار روحى روانى خویش را گسیل مى‏دارد. ما جوانان با این هجوم پنهان، دو گونه برخورد مى‏کنیم، برخى با بصیرت، بینش و بیدارى خود شیوه‏هاى دشمنى را مى‏یابند و با نگاه دانش و آگاهى و استفاده از خردورزان اندیشمند پى به نقشه‏هاى شوم آنان مى‏برند. ژرف اندیشى در سخنان رهبران فکرى فرهنگى جامعه را سرلوحه کار خود قرار مى‏دهند و از این میان در عبارات و هشدارهاى مقام والاى رهبرى با حساسیت و دقت هرچه تمامتر مى‏نگرند. افزون برآن، ره توشه‏هاى علمى بسیارى با مطالعات خود تهیه مى‏کنند و تمامى تلاش خود را در راه به دست آوردن مشعل‏هاى روشنى بخش در راه بینش آفرینى و دانش افروزى صرف مى‏کنند. اما گروهى دیگر از جوانان ما، خود را از زلال ناب و سرچشمه پاک نهفته در باورهاى فرهنگى و دینى، دور نگه داشته و با چنین غفلت تلخ و اندوهبارى با اصطلاحات بیگانه سخن مى‏گویند و آداب و رسوم آنان را در مسیر زندگى خود پیاده مى‏کنند. خواسته‏اى که اسپنسر، فیلسوف معروف انگلیس در سخنان خویش از اطرافیان خود در خواست نمود که:
«اخلاق، آداب، زبان و تمدن خودتان را به اقوام و ممالک مورد علاقه تسلط خود بیاموزید و آنان را به حال خود واگذارید که همیشه از آن شما خواهند بود.» (6)
استعمارگران در دستورکار روشنفکران یا زیباسخنان پرورش یافته در آغوش استکبار، این وظیفه را مهم قلمداد کرده‏اند که:
«باید باورمندیهاى ناب مسلمانان را با ریشخند و شبهه زیر سؤال برد و تمامى آنان بویژه جوانان مسلمان را به سرخوردگى، خود باختگى و غرب‏باورى کشانید تا باور کنند که همه رویدادها زیر سردیگران است و از ملت‏خودشان کارى بر نمى‏آید.» (7)
«باید پدران را از فرزندان جدا کنیم تا آنان به پرورش پدران گردن ننهند و تربیتشان به دست ما بیفتد، ما الگوهاى شخصیتى برایشان مهیا کنیم و آنها را از عقیده و تربیت دینى و پیوستگى با عالمان دور نماییم.» (8)
بار دیگر از نواى ملکوتى و صداى آسمانى امام خمینى قدس سره بهره مى‏بریم که در آغازین ماههاى پیروزى انقلاب، روشنگرانه فرمود:
«راس همه اصلاحات، اصلاح فرهنگ و نجات جوانهاى ما از این وابستگى به غرب است... ما الان در همه چیز یک نوع وابستگى داریم که بالاتر از همه، وابستگى افکار است این وابستگى سرمنشا همه وابستگى‏هاست که ماداریم. اگر ما وابستگى فرهنگى داشته باشیم، دنبالش وابستگى اقتصادى هم هست، وابستگى اجتماعى و سیاسى هم هست، همه اینها هست.» (9) والسلام
پى‏نوشتها:
1 - فنون تربیت کودک، دکتر عبدالله شفیع آبادى، ص 14.
2 - ر. ک: مراحل تربیت، موریس دبس، ترجمه دکتر على محمد کاردان، روانشناسى و دانش آموزش و پرورش; ژان پیاژه، ترجمه دکتر کاردان، با فرزند خود چگونه رفتار کنیم؟، محمد رضا شرفى.
3 - تفسیر المیزان (مترجم)، ج‏19، ص‏339.
4 - تفسیر المعین، ص 540.
5 - ترجمه قرآن مجید، دکتر فولادوند، ص 540.
6 - ر. ک: اسلام بر سر دوراهى، پاورقى، ص‏23.
7 - نهضت امام خمینى(ره) ج‏3، ص 15 تا 55.
8 - دستهاى ناپیدا، (خاطرات سیاسى مسترهمفر)، ترجمه احسان نراقى، ص 71.
9 - سخنرانى حضرت امام خمینى(ره) در7/8/1358.

تبلیغات