چکیده

دولت‌های اروپایی با کشف راه‌های دریایی از سده دهم هجری (شانزدهم م)، راه‌های تازه‌ای برای دست‏یابی به سود از راه تجارت با ملت‌های مشرق یافتند. کشف و گشایش این راه‌ها، عثمانی را از سود ترانزیت محروم می‏کرد و از رونق اقتصادی و تجاری آن می‌کاست؛ زیرا قوای عثمانی همواره از شرق تقویت و تجدید می‏شد. قرن دهم هجری (شانزدهم میلادی)، دوره اوج شکوه و قدرت عثمانی به شمار می‌رفت. کشف راه آبی از جنوب قاره آفریقا، پیدا شدن انگلیسیان از راه شمال روسیه؛ یعنی بندر آرخانگلسک و پیدایی راه‌های اقیانوسی با کشف قاره امریکا، برخی از آن راه‌های تازه بود. روسیه نیز در همین زمان، قلمرو خود را به سوی «خانات قفقاز» گسترش داد. فعال شدن این راه‌ها، عثمانی را از منافع تجاری شرق و غرب محروم می‌ساخت. عثمانی برای رفع این موانع، نخست به گسترش قلمروش در دریای مدیترانه پرداخت، سپس راه تجاری دریای سرخ را ضبط و مهار کرد و برای نگاه‌داری مسیر تجاری قدیم آسیای مرکزی، در سمت شرق؛ یعنی قفقاز به تاخت و تاز پرداخت تا ارتباطش را با سرچشمه سرمایه تاریخی خود در آسیای میانه حفظ کند.

متن

درآمد
اگرچه نیمه دوم سده شانزدهم، فعال‌ترین و نیرومندترین دوره حکومت عثمانی بود، کمابیش آن را سرآغاز فترت دولت عثمانی نیز می‌شمرند. این رکود [اقتصادی]، روی‌دادی آنی نبود و آن را با چند دلیل اندک نمی‏توان تبیین کرد؛ زیرا عثمانیان در پیدایی اروپا؛ یعنی توازنی بین‌المللی در عصر جدید، بسیار تأثیر گذارده بودند. این رکود هم‌چنین پی‌آمد موجی بود که در همه سرزمین‌های شرق در عصر نو تأثیر گذارد.
بیش‌تر محققان پذیرفته‌اند که رکود عثمانی، پی‌آمد ظهور دنیای غرب در آغاز سده شانزدهم و از جانشینی مسیرهای دریایی جدید شرق و غرب با راه‌های کهن زمینی برآمده بود. یکی از راه‌های دریایی تازه با گذر از جنوب آسیا و آفریقا، به اروپا می‌رسید، راه دیگر در دریای شمال بود که از سیبری و آرخانگلسک می‏گذشت و راه سوم، مسیر اقیانوسی نوی بود که اروپاییان آن را پس از کشف امریکا گسترش دادند .
فرآیند برتری غرب که سرفصل اصلی دوره تازه به شمار می‌رفت، هنوز نزد جهان شرق معتبر شمرده می‌شود. موضوع اصلی این نوشتار، کوشش‌های عثمانی برای تقویت راه‌های ارتباطی کهن و اقتصادی کردن آنهاست.
این راه‌ها از دوران باستان، منبع‌های ثروت همیشگی برای صحرانشینان به‌ویژه
ترکان بودند؛ زیرا ترکستان در چهار راه ارتباطی آنها جای داشت. قوم‌های صحرانشین از هنگامی که به امپراتوری کنفدرال متحد بدل شدند، با ضبط و مهار و اَمن کردن این راه‌ها، به منابع سرمایه آنها دست یافتند. مهاجرت آنان، در حرکتی نوسانی از شرق به غرب یا غرب به شرق صورت می‌پذیرفت و حکومت عثمانی، برآمده از این چرخش نوسانی بود.
محدود کردن [گذشتن] چین از این راه‌های ارتباطی، خردمندانه‌تر از فتح آن می‌نمود؛ یعنی فتح آن به کشتن غازی می‌مانست که بر تخم طلایی خوابیده بود. اگر چین فتح می‌شد، حفظ آن امکان‌پذیر نبود ؛ زیرا این کشور درست مانند روم، پس از مدتی بر فاتحانش پیروز می‌شد. این اندیشه که به «مفهوم صحرایی» بدل شده، از دوران مائو ـ تون  در سفارش «بلگا خاقان» بوده است که به «خدمات ظاهری» چینیان اعتماد نکنید و با «ابریشم ظریف» چین فریب نخورید.
تجارت همیشه به صلح و ثبات نیاز دارد؛ یعنی تاجران همواره ترجیح می‌دهند که حکومت مرکزی با گرفتن مالیات از آنان و جلوگیری از ستاندن مالیات‌های مستبدانه، امنیت را برای آنان و دارایی‌شان فراهم بیاورد. تجارت ترانزیت پس از حاکم شدن سلجوقیان، با ساختن کاروان‌سراها در سراسر کشور نهادینه شد و عثمانیان نیز می‌خواستند که این بر این راه‌ها چیره باشند و مانند نیاکان صحرانشین خود، راه‌های تجاری را اَمن سازند. آنان سازمان (تشکیلات) خوبی داشتند و با آگاهی از امتیازهای مالی این راه‌های ترانزیتی که از قلمروشان می‏گذشت، در سده‌های پانزدهم و شانزدهم سیاست تجاری موفقی را دنبال کردند  و راه ترانزیت شرق دور (هند) ـ اروپا که از شرق نزدیک می‌گذشت حتی پس از کشف راه آفریقای جنوبی، با چنین سیاسی بیش از یک سده رقابت فعال ماند.
عثمانییان تجارت را با هند، ایران و اروپاییان آگاهانه تقویت و از آن پشتیبانی می‌کردند و به دلیل وجود این اوضاع، کوشش‌های تجاری گسترده‌ای در ناحیه‌های گوناگون عثمانی دیده می‌شد. این کارها را تابعان مسلمان یا ترک، یونانی و ارامنه‌ای سامان و گسترش می‌دادند که به‌آرامی جانشین تاجران لاتین  شده بودند. حتی آناتولی و بالکان در سده پانزدهم به سطح بالایی از توفیق اقتصادی دست یافت؛ یعنی نه تنها محصولات کشاورزی، که دست‌آوردهای صنعتی را مانند پشم، ابریشم و پنبه خریداری شده از مصر و ایران به اروپای غربی صادر می‌کرد. این ناحیه در پی کارهای اقتصادی حکومت عثمانی، آرام آرام به بازارکشورهایی مانند انگلستان و فرانسه بدل می‌شد که به تازگی، تجارت «ماورای بِحار» را در قرن شانزدهم گسترش می‏دادند .
هنگامی که پرتغالیان راه دریایی تازه را به هند از جنوب آفریقا کشف کردند (پایان سده پانزدهم)، آسیب فراوانی به «ممالیک» و جمهوری ونیز و جنوا رسید؛ زیرا آنها تجارت لوانت را در دست داشتند. بنابراین، تجارت هند تا این زمان از راه دریای سرخ و خلیج فارس سامان می‌یافت؛ یعنی کالا را از آن‌جا به بندرهای سوریه و اسکندریه می‌آورند که در تصرف ممالیک بود و از آن‌جا با کشتی‌های ونیزی به اروپا می‌بردند. این تجارت ترانزیت همواره برای سوریه و مصر امتیازهای اقتصادی و مالی به همراه داشت. بصره؛ یعنی کوتاه‏ترین راه برای تجارت هند با اتحاد صفویان و پرتغالیان، در این میان بسته شد. عثمانیان با آگاهی از بدی این اوضاع، می‌خواستند در برابر پرتغالیان به ممالیک کمک کنند تا چیرگی آنان را بر دریای سرخ و اقیانوس هند از میان ببرند . حتی ونیزیان، پنهانی بر ضد پرتغالیان به ممالیک کمک می‌رساندند، اما این تلاش‌ها مانع پرتغالیان نشد. هنگامی که قدرت ممالیک به پایین‌ترین سطح خود رسید، عثمانیان بر آن شدند که مسئولیت آنان را بپذیرند. سلطان سلیم اول که قصد داشت از سیاست پدرش [در این‌باره] پیروی کند، این مشکل را بدون تصرف سوریه و مصر، حل‌شدنی نمی‌دانست. 
عثمانیان پس از گرفتن سوریه و مصر، بر سرزمین‌های شرق مدیترانه چیره شدند و دریای سرخ را از تهدید پرتغالیان حفظ کردند. آنان به‌رغم ایستادگی پرتغالیان، به تصرف عدن (958ه.ق/ 1551م) و مسقط (959ه.ق/ 1552م) پرداختند و از آمدن پرتغالیان به خلیج عدن و ساحل یمن تا پایان این سده جلوگیری کردند. هنگامی که حکومت عثمانی بر خلیج فارس چیره شد، برای بستن راه اقیانوس هند بر پرتغالیان تلاش کرد، اما به‌رغم لشکرکشی‌های پیری رئیس، مراد رئیس و سید علی رئیس  بدان‌جا، به دلیل نامناسب بودن کشتی‌های پارویی‌اش و وضع راه اقیانوس، شکست خورد. البته به‌رغم این شکست‌ها، هنوز منافع عثمانی در سوماترا و مالایا (آچه ) وجود داشت.
روشن‌فکران عثمانی در این دوره به پادشاهان و وزیران هشدار داده بودند که ادویه هند و کالاهای چین پس از گرفتن ساحل‌های هند و مالایا، از راه جنوب آفریقا، مستقیم به اروپا حمل می‌شود و در این وضع باید کاری سامان گیرد. یکی از آنان سلمان رئیس بود که سلطان سلیم اول او را برای ایستادگی در برابر پرتغالیان به سوی ممالیک فرستاد. او در گزارشی (930ه.ق/ 1524م) که آن را پس از گرفتن مصر به ابراهیم پاشا، صدر اعظم عثمانی فرستاد، با اشاره به روی‌دادهای خُرد توضیح داد که این وضع در تجارت مصر بسیار تأثیر خواهد گذارد. روشن‌فکر دیگری [به نام] امیر محمد، فرزند امیر حسن‌علی سعودی نیز از همان آسیب‌ها یاد کرد و در کتابش، تاریخ هند غربی، از لزوم دست زدن به کاری در این‌باره سخن گفت و هم‌چنین آن را «حادثه نو» نامید. کتاب او که درباره کشف امریکا بود، در 991ه.ق (1583م) به مراد سوم هدیه شد . عمر طالب نیز همین سخنان را شصت سال بعد در کتابش نوشت و آن وضع گران را بدین شرح توصیف کرد:
حالا پرتغالی‌ها و بریتانیایی‌ها، کل جهان را یاد می‌گیرند و با کشتی‌های خود در سراسر جهان کشتی‏رانی می‌کنند. آنها بنادر مهم را اشغال می‌کنند و به هر جا می‏روند. سابقاً کالاهای هندی و چینی و هندوچین از طریق مصر و سوئز به سراسر جهان حمل می‏شد. اکنون این کالاها توسط کشتی‏های ‏پرتغالی، انگلیسی و هلندی به اروپا ارسال می‏شوند و در تمام دنیا توزیع می‏گردند. آنها کالاهایی را که احتیاج ندارند در استانبول و کشور‏های ‏اسلامی پنج برابر بیش‏تر‏ از قیمت اصلی می‏فروشند. بنابراین سرمایه آنها بیش‏تر‏ و بیش‏تر‏ می‏گردد، ولی منابع نقره و طلای کشور‏های ‏اسلامی به‌خاطر این شرایط کاهش می‏یابد. دولت عثمانی باید یمن را تصرف کند و تجارتی را که از آن طریق می‏گذرد، کنترل نماید. اگر ما فعالانه حرکت نکنیم، اروپا به کشور‏های ‏اسلامی تهاجم خواهد نمود .
حکومت عثمانی در نیمه نخست سده شانزدهم با کوشش فراوان از متروک شدن کامل راه قدیم ترانزیت کالا جلوگیری کرد. به گفته خلیل اینالجیق، تجارت ابریشم در مدیترانه در سده شانزدهم هنوز رونق داشت. برای نمونه، تجارت (داد و ستد) ابریشم از 971 ـ 967 هجری قمری (1560 ـ 1564م)، سالانه دوازده هزار کنتال  گزارش شده است. این اندازه با میزان حمل آن از مسیر قدیم پیش از کشف شدن راه تازه هند با کوشش واسکودوگاما برابر بود. بر پایه گزارشی که به دولت پرتغال عرضه شده، سی هزار کنتال ادویه در 971 هجری قمری (1564م) به اسکندریه حمل شده است. تجارت ادویه لیسبون، گاهی به دلیل مسیر جنگ میان عثمانی و پرتغال با بحران مهمی روبه‌رو می‏شد .
فینس موریسون  که در اواخر این سده با برادرش از راه اورشلیم به حلب رفت، چنین می‌گوید: حلب و قاهره حتی در 1006 (1598م)، هنوز مراکز مهم تجارت شرق و غرب بودند که در مدیترانه سامان می‏گرفت، اما پس از اینکه پرتغالیان راه هندوستان را کشف کردند، وضع تازه‌ای پیش آمد. مشاهده‌های او همانند افکار عمر طالب است:
فعالیت زیادی در این شهر است ... کالاها را از سراسر آسیا و شرق به این‌جا می‏آورند. قبل از کشف مسیر دریایی جدید هند توسط پرتغالی‌ها، همه این کالاها از این دو شهر تأمین می‏شد. قبل از این، تجارت در دست شهر‏های ‏ایتالیایی بود، اما از زمانی که پرتغالی‌ها تجارت با هند را شروع کردند، این کالاها را به قیمتی به اروپایی‌ها فروختند که آنها آرزو داشتند. بنابراین، آنها بیش‏تر‏‏ین تجارت را با ایتالیایی‌ها داشتند. هنگامی که سلطان، امتیاز مخصوص [را] به پادشاه فرانسه داد، مارسی نیز وارد این تجارت شد. حالا انگلیسی ها هم وارد تجارت با شرق شده‌اند؛ اگرچه تجار ونیز و فرانسه در صددند که تجارت آنها را مسدود نمایند. کمپانی ترک  در لندن یکی از قدیمی‌ترین کمپانی‌ها بود که از سرمایه این تجارت بهره مند بود .
عثمانی که پیش از این به دلیل راه‌های ‏تجارتی و زیارتی (حج) با پرتغال، در دریا به نبرد پرداخته بود، در نیمه دوم سده شانزدهم با تهدید تازه‌ای نیز روبه‌رو شد؛ زیرا روسیه در 959 هجری قمری (1552م) به غازان و در 963 (1556) به آستاراخان حمله کرد. مدت‌ها پیش از این، روسیه به پشتوانه بریتانیایی‌ها در نوغای  آستارا خان و غازان، به برتری اقتصادی دست یافته بود. هنگامی که پرتغالیان تجارت هند را در دست داشتند، بریتانیا و هلند برای یافتن راه تجاری تازه‌ای با چین و هند، گروه‌هایی به سیبری و ترکستان فرستادند. استراگنف‌ها ، خانواده تجاری روسی بودند که در سیبری کُلنی‏های ‏تجاری داشتند و با بریتانیایی‌ها هم‌کاری می‏کردند . جنکین سون  نیز در 964 (1557م) با گروهی به نام «اتحادیه تجاری بازرگانان لندن و مسکو » به مسکو رفت. او اعتماد تزار گروزنی  را به دست آورد و به خوارزم رفت و قراردادی پنهانی با تزار درباره ایران امضا کرد . این پیش‌رفت‌ها موجب باز ماندن راه دریایی شمال شد که از نگرنی ـ نووگراد و آرخانگلسک می‏گذشت؛ یعنی دگرگونی دیگری در راه انتقال کالا‏های ‏تجاری پدید آمد که از سرزمین‏های ‏عثمانی می‏گذشت، اما در جهان غرب، پس از پرتغال، اسپانیا، بریتانیا و هلند برای تجارت جهانی رقابت می‌کردند. افزون بر این، ایران که در کشمکش با عثمانی بود، در همه زمینه‌ها با پرتغال، انگلستان، اسپانیا و روسیه بر ضد عثمانی هم‌کاری می‏کرد. از این‌رو، عثمانی در سنجش با نیمه نخست قرن شانزدهم می‌بایست بیش‌تر میکوشید؛ زیرا اوضاع در این دوران، پیچیده‌تر و مشکل‌تر شده بود  و موانع طبیعی مانند فلات ایران و قفقاز و رقیبانی سیاسی نیز وجود داشتند. عثمانیان هنوز می‌پنداشتند که برای اجرای طرح‌های بزرگی نیرو دارند و می‌توانند جریان تاریخ را دگرگون سازند.
یکی از این طرح‌ها، کانال سوئز بود که در مناقشه بر ضد پرتغالیان بسیار تأثیر می‌گذارد. آنان در 975 هجری (1568م)، بسیار کوشیدند که در این‌باره بحث کنند؛ یعنی به اجرای طرحی بپردازند که آن را نخست، خلیفه عمر و بعد‌ها هارون الرشید، خلیفه عباسی مطرح کرده بودند . حتی پیش از این، سلیم اول اندیشه حفر کانالی را برای رسیدن کشتی‌ها به ساحل هند مطرح کرده بود . طرح کانال سوئز و حتی پیش‌تر از آن، ولگا ـ دن که در همان دوران مطرح شد، به علت نبود ابزار و فن‌آوری سامان نیافت.
طرح ولگا ـ دن هم‌زمان با یورش معروف آستاراخان (976ه.ق/ 1569م) مطرح شد. عثمانی با این طرح قصد داشت کانالی میان رودخانه‌های دن و ولگا پدید بیاورد. دن به دریای آزاک می‏ریزد و ولگا به سوی دریای خزر می‌رود. از این‌رو، آنان می‏توانستند با کشتی به دریای خزر برسند و راه تجارت کریمه ـ آستراخان را تغییر دهند. سلطان سلیم دوم، نامه‌ای به حاجم خان ، حاکم خوارزم فرستاد و امتیازهای تجاری مسیر آستراخان را به او یادآوری کرد . غازان مرکز مهم دیگر در کنار ولگا و در این طرح بود. این طرح هم‌چنین برای هجوم به آذربایجان و ایران سودمند می‌نمود. حفر کانال ولگا ـ دن، تصرف گرجستان و آذربایجان را آسان‌تر می‌کرد و آنان با برخورداری از پشتیبانی نظامی و حمل محموله‌ها با کشتی می‏توانستند سرزمین ایران و ترکستان را بگیرند و از این‌رو، سرزمین عثمانی به مرکز راه‌های ترانزیت بین‌المللی بدل می‏شد. کنسول وقت اتریش در گزارشی آورده است که سلطان می‏خواهد برای آوردن آسان‌تر کالا به استانبول، کانالی میان ولگا و دن باز کند .
حمله به آستراخان و طرح کانال، به دلیل کشمکش قدرت در دولت و نخواستن خان کریمه که از چیرگی مستقیم عثمانی بر منطقه نگران بود، به سرانجام نرسید. افزون بر این، گزینش نادرست کسی به نام قاسم پاشا، حاکم کفه، برای اجرای این طرح و اوضاع جغرافیایی و اقلیمی، در سامان نیافتن حفر کانال ولگا ـ دن تأثیر گذاردند .
پس از اینکه پادشاهان عثمانی کارهای خود را در دریای مدیترانه کامل کردند، در این اندیشه بودند که شرق را مهم‌تر بشمرند؛ زیرا شرق سرچشمه سرمایه برای آنان به شمار می‌آمد. این اندیشه را سوقلو درانداخت که از هم‌کاری با ونیز پشتیبانی می‏کرد. سلطان سلیم دوم، جز پیش‌نهاد فتح قبرس، دیگر نظرهای ‏سوقلو را پذیرفت. کوشش‌های آنان در مدیترانه، بخشی از هدف‌های اصلی عثمانی شمرده می‌شد که به تجارت جهانی ربط داشت. پس برای رسیدن به امنیت در شرق مدیترانه، قبرس می‏بایست فتح می‏شد و چنین شد. البته فتح قبرس، از شکست لپانتو در همان سال تأثیر پذیرفت . عثمانیان در 980 هجری (1573م)، قراردادی با ونیز امضا کردند و اتحادیه مقابل آن را از میان بردند. افزون بر این، ثبات در یمن تا 985 (1578م)، فراهم شد و فرمان‌روایی عثمانی بر تونس و مراکش گسترش یافت. نیرو‏های ‏عثمانی در آن سال پرتغالیان را در جنگ دریایی مراکش شکست دادند، سباستین (پادشاه پرتغال) را کشتند و برتری آنان را در دریا آسیب‌پذیر ساختند. این اوضاع به ظهور اسپانیا، هلند، انگلستان و دیگر نیروهای دریایی انجامید.
اگرچه گروه‌های دیگری به رهبری قلیج علی رئیس، در دنبال کردن جنگ مدیترانه انگیزه‌مند بودند، عثمانی در 985 (1578م)، عهدنامه‌ای با اسپانیا امضا کرد؛ زیرا سلطان مراد سوم که در 981 (1574م) به پادشاهی رسید، اندیشه مهم شمردن شرق را بهتر می‌دانست. به هر روی، اوبورکرات همانند اوزدمیر اغلو عثمان پاشا توان‌مند بود که توانست اجرای این طرح را رهبری کند.
فرنان برودل گفته است که جنگ‏های ‏عثمانی با ایران (‏998 ـ 985 ه.ق/ 1590 ـ 1578م) به دلیل بازگشت عثمانیان به سرچشمه سرمایه‌شان در آسیا درگرفت. او هم‌چنین بازگشت کامل عثمانی را از مدیترانه از راه این جنگ‏ها، با کوشش‌های اسپانیا در اقیانوس اطلس سنجیده است . آن‌جا سرچشمه سرمایه ترکستان بود که جاده ابریشم نیز به شمار می‌رفت. ایران در بحران سیاسی به سر می‏برد و عبدالله‌خان دوم که در ترکستان فرمان می‌راند، آماده هم‌کاری با امپراتوری عثمانی بود.
عثمانی برای به انگیزه جاه‌طلبی چیرگی‌اش را بر قفقاز شمالی و دریای خزر، در حمله به ایران، لشکرکشی به آستاراخان و فعالیت در رود ولگا می‏دانست. بوریس بلاگف، کنسول روسیه که پس از ده سال تأخیر برای عرض تبریک به مناسبت جلوس مراد سوم، به استانبول رفت، در این‌باره می‏گوید صدر اعظم اوزدمیر اوغلو عثمان پاشا در 992 (1584) قصد لشکرکشی به ایران نداشت، بلکه می‌خواست به آستاراخان حمله کند . عثمان پاشا هنگامی که در دربند بود، در دوره هجوم به ایران و در دومین لشکرکشی‌اش که برای گرفتن آستارخان صورت پذیرفت، درباره حمله به آستاراخان تصمیم گرفت و پس از مرگش، پیاله پاشا یکی از دوستان نزدیک وی آن را رهبری کرد.
 برودل می‏گوید یورش به ساحل‌های دریای خزر و تبریز در دوره پادشاهی مراد سوم
با هدف چیرگی بر جاهای مهم در راه تجاری آسیا سامان یافت . بنابراین، عثمانی می‏توانست با برخورداری از نیروی دریایی برتر، بر دریای خزر چیره شود و راه ارتباطی
و حج را مهار کند. سرچشمه این راه ترکستان بود. کشتی‌رانی در دریای قلزوم ،
برای رسیدن به همین هدف صورت گرفت . طرح عثمانی برای حفر کانال‏های ‏ولگا ـ دن و سوئز و حمله به ایران و آسترخان، برای تحقق هدف مشترکی سامان می‌یافت که
آن را تلاشی برای سودآورتر و اقتصادی‌تر کردن راه ترانزیت قدیم می‌توان دانست.
این اندیشه‌ها در سده نوزدهم نیز در میان مردم عثمانی رواج داشت. نویسند
نتایج الوقوعات ناخرسندی‌اش را از اینکه عثمانیان در دوره امپراتوری سلیمان اول
بیش‏تر‏ با اروپا جنگیدند، در نوشته خود اظهار کرده است. مردم بر این گمان بودند که
اگر سلیمان اول در سمت ایران و ترکستان بیش‌تر می‌کوشید، پی‌آمدهای بهتری
تحقق می‌یافت .
عثمانیان از دومین هجومشان به آستاراخان (درازای رود ولگا)، با هدف استوار کردن فرمان‌روایی عثمانی بر آن‌جا به انگیزه تمرکز بر جنگ با ایران، منصرف شدند. امپراتوری عثمانی، عهدنامه توفیق‏مندی با ایران امضا کرد (998 ه.ق /1590م) که بهای آن اتحاد با ازبکان و ایل نوغای بود. این جز منصرف شدن از طرح‏های ‏بزرگ معنایی نداشت.
عثمانی در 993 (1585)؛ یعنی هنگامی که به جنگ با ایران و آستاراخان سرگرم بود، با بحرانی غیر عادی روبه‌رو شد؛ زیرا «آقچه»، واحد پول عثمانی، چهل تا پنجاه درصد ارزش خود را در دوره کوتاهی از دست داد. البته پیش از این نیز در سه سده، چنین کاهشی در ارزش پول عثمانی رخ داده بود . وضع مالی و اقتصادی دولت عثمانی به‌سرعت بد شد و بحران و رکود در جای ثبات و توسعه نشست. این بحران، پی‌آمد سرازیری بسیاری از فلزهای گران‌بها از امریکا به اروپا بود. این اوضاع در همه جا، از اسپانیا تا چین، از راه عثمانی و ایران تأثیر گذارد و همه جهان قدیم با کاهش ارزش پول و تورم روبه‌رو شد. «تغشیش»؛ یعنی کاهش عیار نقره آقچه و تورم، ناگهانی و ویران‌گرانه، در پول عثمانی تأثیر گذارد. صنعت‌های ملی فروپاشید؛ زیرا مواد خام عثمانی، ارزشش را نزد تاجران اروپایی از دست داد. پس از چیرگی کمپانی‏های ‏هلند و انگلیس بر تجارت آسیا در قرن هفدهم و گسترش تجارت با امریکا، اقیانوس‌ها به دلیل تجارت جهانی، مهم‌تر شمرده شدند. درآمد تجارت بین‌المللی عثمانی کاهش یافت  . یک قرن پس از سفر اروپاییان از جنوب آفریقا، راه‏های تازه بر راه‏های ترانزیت گذشته که عثمانیان از آنها دفاع می‏کردند، سرانجام برتری یافتند .
نتیجه
بر پایه مطالعات تاریخی، اوج شکوه امپراتوری عثمانی و سرآغاز دوران فترت آن، قرن دهم هجری (شانزدهم میلادی) بوده است، اما این قرن سرآغاز شکل‌گیری نظام جهانی به شمار می‏آید؛ یعنی دوره‌ای که زمینه‌های پیدایی نظام سرمایه‌داری جهانی فراهم آمد. کشف و گسترش راه‌های دریایی و بهره‌گیری از کشتی‏های ‏اقیانوس‌پیما، از ویژگی‏های ‏نظام جهانی بود که نظام سرمایه‌داری با استفاده از زمینه‌های مناسب موجود، سود تجاری و اقتصادی امپراتوری‏های ‏سنتی را تهدید می‏کرد. امپراتوری عثمانی در برابر این دگرگونی‌های تاریخی تازه، با سازِکار سنتی خود؛ یعنی چیرگی بر راه‌های زمینی کهنه و برخورداری از داد و ستدهای تجاری شرق و غرب، دوران شکوه خود را پشت سر می‏گذاشت؛ زیرا مقصد همه راه‌های زمینی و سنتی تجاری شرق و غرب، بندرها و ساحل‌های امپراتوری عثمانی (دریای سیاه، شرق دریای مدیترانه و دریای سرخ) بود و امپراتوری عثمانی نه تنها با چیرگی بر این راه‌ها ارتباط همیشگی‌اش را با سرچشمه تاریخی خود در آسیای میانه حفظ می‌کرد، که همواره از طریق این شریان اقتصاد تجاری، از منابع مالی آن نیز بهره می‌برد. کشف راه‌های تازه و تغییر مسیر‏های ‏تجارت جهانی، رخدادی تاریخی شمرده می‌شد، که برخی از روشن‌فکران عثمانی به‏نیکی آن را شناخته و درباره‌اش به شاهان و حاکمان کشور هشدار داده بودند. از این‌رو، علت تلاش عثمانی را برای گسترش فرمان‌روایی خود بر دریای مدیترانه و گرفتن راه ارتباطی آن به سوی تنگه «باب المندب» و بندر بصره در خلیج فارس، رویارویی با این اکتشافات و کوشش‌های نظامی و اقتصادی اروپاییان (کشورهایی مانند پرتغال و انگلستان) می‌توان دانست.
از سوی دیگر، برقراری روابط سیاسی و تجاری کشور‏های ‏اروپایی با ایران، در شرق امپراتوری عثمانی، موجب شده بود که این کشور از منافع کاروان‏های ‏زمینی تجاری آسیای میانه و ایران بی‌بهره بماند؛ زیرا این کاروان‏ها به سوی عثمانی می‏رفتند. پادشاهان عثمانی این روی‌داد را فراموش نکرده بودند، بلکه می‌کوشیدند با تأسیس کانال ولگا ـ دن و تاخت و تاز در منطقه قفقاز، قلمرو خود را در شمال شرقی به‌ویژه قفقاز بگسترانند، مرز‏های ‏سیاسی‌شان را به دریای خزر بپیوندند و کاروان‏های‏ تجاری آسیای میانه را مستقیم به سوی عثمانی هدایت کنند، اما هیچ‌یک از این هدف‌ها تحقق نیافت و پیش‌بینی‌های صدر اعظمی مانند صوقللی، نتوانست این کشور را از آسیب پیش‌رویش رهایی بخشد. از این‌رو، دولت عثمانی از اواخر سده شانزدهم میلادی با کاهش فراوان ارزش پولی کشورش روبه‌رو شد. تاخت و تاز عثمانی را بر شرق و به سوی قلمرو ایران، در چارچوب هدف‌های اقتصادی و تجاری آن باید گنجاند؛ زیرا سپاه عثمانی بیش‌تر به‌جای حرکت به سوی منطقه‌های مرکزی و درونی ایران، به انگیزه دست‌یابی به ساحل‌های غرب دریای مازندران، به سمت شمال غربی این کشور حمله می‏برد؛ راهی که زمینه ارتباط مستقیم امپراتوری عثمانی را با ساحل‏های شرقی دریای مازندران و آسیای میانه فراهم می‌کرد.

تبلیغات