زهرا(س) الگوى زنان عالم
آرشیو
چکیده
متن
حضرت امام خمینى قدس سره رهبر امت اسلامى، خطاب به مردم جهان فرمود: مناسب است که روز ولادت حضرت زهرا(س) به عنوان «روز زن» نامگذارى شود. اینکه چرا این روز را به عنوان «روز زن» انتخاب کردهاند از جهات مختلف، قابل تامل است.
زهرا دخترى است که دوران جوانىاش را کامل نکرد و به پایان نرساند; لحظه به لحظه حیات و زندگى زهرا(س) از زمان طفولیت، پراست از درد و رنج و مسائل روحى که ما در هیچ دوره طفولیت فرد دیگرى نمىبینیم و همچنین است دوره کوتاه جوانى او.
زندگانى حضرت زهرا(س) از نظر طولانى نبودن آنچه این زندگى را قابل توجه و تامل مىکند، عمق ژرف و عرض وسیع آن است و البته ارزش حیات یک انسان در امتداد طولى و ساعتهاى زمان سپرى شده نیستبلکه این عمق و ژرفاى با ارزش حیات اوست که زمان را داراى ارزش مىکند و به آن فکر و حرکت و نشاط مىبخشد. بطورى که گاهى یک ساعت از یک زندگى، معادل با سالهاى متمادى از زندگى دیگر است. چه ساعتهایى از زندگى مکتشفان و مخترعان و کسانى که در زندگى کار مهمى را انجام دادهاند و به جامعه بشریتخدمتى کردهاند که معادل هزار سال است. بنابراین بررسى زندگانى حضرت زهرا(س)، بررسى یک زندگانى طولى و مدت عمر او نیستبلکه بررسى عمق و عرض واسع و ژرفاى آن است.
تولد زهرا(س) روز جهانى زن است:
اگر روز ولادت حضرت زهرا(س) به عنوان روز زن اعلام مىگردد، به این خاطر است که تا قبل از ظهور اسلام، تاریخ اختصاص به مردان داشت و مرد حیات زن را تحتالشعاع خویش قرار داده بود و به او میدانى که در آن بتواند خود را از نظر فکرى عرضه کند، نمىداد. مرد به زن مجال نمىداد تا بتواند از انرژى ذخیره شده و نهفته در وجودش استفاده کند و در این برهه از زمان نقش زن یک نقش حاشیهاى بود و جزئى از شئونات مرد به حساب مىآمد و زن نیز تحت تاثیر همین قضیه، خود را به عنوان یک انسان مستقل باور نکرده بود. مىتوان از حضرت خدیجه هم نام برد چرا تولد اورا - که این همه تحول به وجود آورد. - روز زن نمىدانید.
اسلام این معادله را درهم کوبید و زن و مرد را براى قبول مسؤولیتهاى مناسب هر کدام مخاطب خویش قرار داد و نوع هر کدام را مشخص نمود. زیرا نقش هریک از زن و مرد طبق نوعى که دارد و عناصرى که در تکون و تکامل آنها لازم است، مختلف مىگردد و این تنوع در دائره انسانیتباعث تکامل آنها است و مستلزم هیچگونه برترى یکى بر دیگرى نمىباشد. زیرا فضلیت انسان در معانى عقلى و روحى و حرکتى اوست نه در جنس آن و این نوع تمایز بین زن و مرد، تمایزى است که بر گرفته از خصوصیتهاى خاص هر کدام از این دو نوع است.
در حرکتهاى ارزشى، فرقى بین زن و مرد نیست.
اسلام پس از اینکه خطوط کلى زندگى اجتماعى را در قرآن بیان کرد، نمونههایى را از کارهاى ارزشى - که توسط زنان یا مردان صورت گرفته است.- ذکر نمود. اگر به قرآن بنگریم، مىبینیم که وقتى از مسؤولیتهاى عمومى سخن مىگوید، تنها از مرد حرف نمىزند بلکه از دو قشر زن و مرد باهم سخن مىگوید. مثلا در سوره احزاب آیه 36 مىفرماید:
(و ما کان لمؤمن و لا مؤمنة اذاقضى الله و رسوله امرا ان یکون لهم الخیرة من امرهم...)
«اگر خدا و رسولش تصمیم بر امرى گرفتند و آن را حتمى کردند، هیچ مؤمن و مؤمنهاى این اختیار را ندارد که در آن باره به اختیار خود عمل نماید.»
مرد مؤمن و زن مؤمنه در مسیر مسؤولیتخود در برابر خداوند، حرکت مىکنند تا آنچه را خدا به رسولش وصیت کرده است، اجرا کنند و خطابهاى محکم خداوند هردو را شامل است.
همچنین هنگامى که خداوند از تلاش و کوشش خیرخواهانه، سخن مىگوید و مسئله پاداش و اجر و مزد کار نیک را مطرح مىکند، زن و مرد را باهم خطاب خویش قرار مىدهد. (...انى لا اضیع عمل عامل منکم من ذکر او انثى...)(آل عمران، 195)
«من عمل هیچ زن و مردى را ضایع نمىکنم.»
در کار و کوشش و تلاش براى زندگى، فرقى بین زن و مرد نیست چه بسا کار یک زن پربارتر، مشخصتر، عمیقتر و بادوام تر از کار بعضى از مردان باشد.
همچنین وقتى متون تفصیلى اسلامى را مطالعه مىکنیم، در انجام کارهاى خیر هیچ فرقى بین زن و مرد نمىباشد. و در ذکر فضیلتهاى آنان نیز یکسان ذکر شده است. به عنوان نمونه در سوره احزاب آیه 35 مىخوانیم که خداوند چگونه از نتایج اخروى صفات مثبت و خوب هم براى مردان و هم براى زنان خبر داده است و در اینگونه صفات، زن و مرد عدل یکدیگر قرار گرفتهاند. (ان المسلمین و المسلمات و المؤمنین و المؤمنات و القانتین و القانتات و الصادقین و الصادقات و الصابرین و الصابرات و الخاشعین و الخاشعات و المتصدقین و المتصدقات و الصائمین و الصائمات و الحافظین فروجهم و الحافظات و الذاکرین الله کثیرا و الذاکرات اعد الله لهم مغفرة و اجرا عظیما)
«همانا مردان مسلمان و زنان مسلمان، مردان مؤمن و زنان مؤمنه، مردان فروتن و زنان فروتن مردان راستگو و زنان راستگو، مردان شکیبا و زنان شکیبا، مردان نرم دل و زنان نرم دل، مردان بخشنده و زنان بخشنده، مردان روزهدار و زنان روزهدار، مردان با عفت و زنان عفیف و مردانى که بسیار خدا را ذکر مىکنند و زنان ذاکر، خداوند مغفرت و اجر عظیمى را برایشان مهیا ساخته است.»
در حرکتهاى ارزشى، ارزش عقیده و عمل صالح و موقعیت و جایگاه فرقى بین زن و مرد وجود ندارد. زیرا انسانیت زن و مرد توانسته استحیات آنان را به وسیله اسلام، ایمان، قنوت، صدق، صبر، خشوع، تصدق، روزه، عفت و ذکر، غنى سازد.
مدیریتخانواده:
اینکه در قرآن آمده است (الرجال قوامون على النساء بما فضل الله بعضهم على بعض) معناى آیه، برترى مرد نسبتبه زن نیستبلکه مراد و منظور، مدیریت در امور است هرچند در منزل و محیط آن، این زن است که صاحب اختیار و قوام است البته این مدیریت فقط در امور منزل مىباشد نه در کل زندگى زیرا هر مؤسسهاى تنها باید یک مدیر و یک مشرف به امور داشته باشد و اگر در یک مؤسسه مدیرهاى متعدد باشند، اداره آن مؤسسه با مشکل مواجه مىشود مشکلى که تمام اعضاى آن مؤسسه از آن رنج مىبرند. با این حال وقتى که خداوند از زندگى مشترک سخن مىگوید، سخن از یک زندگى خواهد بود که باید طبق قانون خاص خودش باشد; قانونى که در آن گاهى مرد بر زن قوامیت دارد و زمانى عکس آن است زیرا خداوند فرموده است: (و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها وجعل بینکم مودة و رحمة) (الروم، 21)
«از نشانههاى خداوند آن است که از جنس خودتان براى شما ازواجى را آفرید تا موجب آرامش شما شود و بین شما مودت و دوستى قرار داد.»
زندگى مشترک، زندگى همراه با محبت است; محبتى که از قلبى برخاسته و دستبه گردن قلب دیگرى مىشود. محبتى که از یک روح برخاسته و در آغوش روح دیگر قرار مىگیرد. محبتى که از رحمت انسانى شروع و معیار سنجش ظرفیت انسانها مىگردد.
از دیدگاه اسلام ارزش یک انسان به انسانیت اوست و مرد و زن بودن دو خط تفصیلى در تنوع انسانى هستند که هرکدام بخشى از وجود دیگرى را بىنیاز مىسازد. زن حامل حالتى از غناى روحى و عاطفى است و مرد حامل نوعى غناى عقلى و روحى و عاطفى و به همین صورت در طول دوران زندگى، آن دو متکامل مىگردند و انسانیت آنها در خلال این تکامل، محقق مىشود.
زهرا(س) آئینه تمام نماى مادر:
زهرا(س) دوران طفولیت را در حالى آغاز کرد که بارسنگین رسالت و مشکلات و مسائل خاص آن را بر دوش پدر حس مىکرد. او در حالى پدر را درک کرد که از محبت مادر محروم مانده بود. همان مادرى که هرچه داشت در راه شوهر اعطا کرد. خدیجه علیها السلام قلبش را اندیشهاش را مال و استطاعتش را داد تا راههاى وصول به نتایج مثبت رسالت، باز شود. کانون زندگى پیامبر(ص) در آن زمان عبارت بود از خود پیامبر(ص) و خدیجه علیها السلام و على(ع) و به همین جهت مىشود گفت على از نظر روحى و تربیتى، پسر پیامبر است. پیامبر(ص) على را در آغوش مىکشید، او را مىبوئید و هر روز خلقى از اخلاقش را به او مىآموخت و على نیز همواره به دنبال پیامبر بوده و لحظهاى از او غافل نمىشد. زهرا(س) در چنین خانهاى تربیتشد. هرچند مورخان در مدت عمر زهرا(س) در این دوران حساس اختلاف دارند، برخى او را ده ساله و بعضى او را پنجساله مىدانند. با این همه یک چیز مشخص است که زهرا(س) در این زمان حساس، در سنین کودکى قرار داشت ولى کارهایى را که انجام مىداد در طاعت و توان یک کودک نبود. زهرا(س) با توجه به مسئله رسالت پدرش، نقش خود را بخوبى مىدانست; او درک مىکرد که پیامبر در این مرحله و براى تسکین درد و رنجهایش، شریک و همراه مىخواهد. ما بیش از این، از زندگى زهرا(س) در این مرحله نمىدانیم و نیز چگونگى علاقه فردى پیامبر(ص) به زهرا(س) را درک نمىکنیم ولى مىدانیم که روزى زهرا(س) در حالى پیامبر را دید که مشرکان شکمبه گوسفندى را بر روى پیامبر(ص) انداخته بودند و زهرا(س) بادستهاى کوچکش و در حالىکه اشک بر چشمان معصومش جارى بود، آن کثافات را پاک مىکرد. زهرا(س) با این دستها و با این اشکها به یارى پیامبر(ص) شتافت و در این رنجبا او شریک شد. ما چیز زیادى از زندگى زهرا(س) نمىدانیم ولى سخن پیامبر علیها السلام که فرمود: «فاطمه، مادر پدرش مىباشد.» تمام این مسائل را حل و روشن مىکند. زیرا تمام معانى کلمه «مادر» در این بیان عرشى نهفته است. مگر مادر براى کودکش چه کارى انجام مىدهد؟
آرى مادر تمام وجودش را به کودک تقدیم مىکند، تمام روحش را، تمام مشاعرش را، همه احساسش را و تمام آغوشش را در اختیار کودک مىگذارد و زندگیش را به او اهدا مىکند تابدین وسیله هم و غم و حزن کودکش را از بین ببرد، پیامبر نیز انسان است و دوران طفولیتش با از دست دادن مادر، دورانى پراز غم و اندوه مىباشد ولى پیامبر هیچگاه شکوه نکرده ولى در این زمان به غمخوارى نیاز داشت که آن عقدهها را جبران کند و حق مادرى را بجا آورد و زهرا به جاى مادر مونس و غمخوار پیامبر شد. رسول خدا(ص) انسان است و هر انسانى داراى احساس و درک انسانى مىباشد و او در این مرحله سخت که توسط دشمنان مورد اهانت و اتهام و سب و شتم قرار مىگرفتبه تکیهگاه نیاز داشت. هنگامى که پیامبر را با سنگ مورد هجوم قرار دادند و مشرکان تمام روشهاى آزار و اذیت را نسبتبه او اعمال مىنمودند، زمانى که تمام شیاطین زمین و کسانى که ارزش انسانیت را درک نمىکنند با تمام توان رسول خدا(ص) را مورد تهاجم خویش قرار مىدهند. در این هنگام است که او نیاز به همراه و غمخوار دارد و این یار و مددکار کسى غیر از زهرا(س) نیست. همان زهرائى که «مادر پدر» است و همان زهرائى که دختر جسمى، روحى و عقلى پیامبر است.
على(ع) و زهرا(س) اولین شاگردان مدرسه رسول خدا(ص)
على(ع) و زهرا(س) اولین شاگردان مدرسه پیامبر(ص) بودند، در هنگام نزول وحى که على(ع) نزد پیامبر(ص) مىنشست، زهرا(س) نیز نزد آنها مىآمد و باهم وحى را قرائت مىکردند. آنان با دقتبه درسهاى پیامبر(ص) گوش مىدادند. و پیامبر(ص) براى آنان معانى وحى را شرح مىداد، هرچه را که خداوند براى انسانها به پیامبرش آموخته بود.
على و فاطمه از پیامبر(ص) آموختند و به همین خاطر از نظر موقعیت فرهنگى، زهرا(س) در ردیف على(ع) مىباشد و چه بسا از همین قضیه انسان معناى این کلمه را مىفهمد که «لولم یکن على لما کان لفاطمة کفؤ» اگر على نبود، براى فاطمه کفو و همتائى وجود نداشت. یعنى از این جایگاه علمى و عقلى زهراست که همتائى غیر از على(ع) براى او یافت نمىشود. زهرا(س) در سایه روحانیت و معنویت رسول الله (ص) زندگى کرد. همچنان که على(ع) نیز چنین بود.
وقتى که ما در مورد روحانیت امیرالمؤمنین بحث مىکنیم، روحانیتى که حضرت على(ع) طبق آن خدا را در اعلى درجه حب، دوست مىدارد به طورى که در طول زندگى، خودش را فراموش مىکند، مىفهمیم که تمام حیات و زندگى على(ع) براى خدا بوده است. همچنان که قرآن مىفرماید: (ومن الناس من یشرى نفسه ابتغاء مرضات الله و الله رؤف بالعباد) (بقره،207)
«و از مردم کسى هست که معامله مىکند جانش را با خوشنودى خدا و خداوند به بندگانش مهربان است.»
و اینکه على(ع) در دعاى کمیل به خداوند عرض مىکند: «فهبنى یاالهى و سیدى و مولاى و ربى صبرت على عذابک، فکیف اصبر على فراقک، و هبنى یاالهى صبرت على حرنارک فکیف اصبر عن النظر الى کرامتک»
«پس گیرم که صبر کردم اى پروردگار من! بر عذابت، پس چگونه صبرکنم برجدائیت و اى پروردگار من! اگر صبر کردم بر سوز آتشت، پس چگونه صبر کنم از نگاه کردن بسوى کرامتت؟»
مشکل على(ع) سوخته شدن به وسیله آتش نیستبلکه مشکل على(ع) این است که حب خدائى را از دستبدهد. چون از خلال همین حب الهى است که على(ع) پروانه گرد شمع پیامبر(ص) شده است. به طورى که حتى در مناجاتها و تضرعها و سوزهایش و در تنهائى روحانیش در «غار حرا» با او شریک مىگردد.
خصوصیت منحصر به فرد زهرا(س)
اگر على(ع) شب و روز با پیامبر(ص) بود، فاطمه(س) نیز به همان شکل در کنار آندو قرار داشت و این همان چیزى است که ما به عنوان نمونه و الگو از آن نام مىبریم و نتیجه آن، این است که دوستى فاطمه(س) تمام انسانها را در بر مىگیرد و فاطمه(س) چنان تربیتشده است که درد و رنج انسانهاى دیگر را بر خود ترجیح مىدهد. او ابتدا براى دیگران دعا مىکند و سپس براى خودش، وقتى حضرت زهرا(س) در حال اقامه نماز شب بود و براى دیگران دعا مىکرد فرزندش امام حسن(ع) به او عرض کرد: مادر! چرا براى خودت دعا نمىکنى؟
فرمود: اى پسرکم! همسایه قبل از اهل خانه مىباشد. (و یؤثرون على انفسهم و لوکان بهم خصاصة) «دیگران را برخود ترجیح مىدهند، هرچند خود در تنگدستى باشند.» (حشر،9)
و این همان محبت انسانى عمیق است که اول همسایه و سپس خود انسان را در نظر مىگیرد. و این چنین است که مىبینیم معنویت و روحانیت وقتى در قلب انسانى رشد و نمو پیدا کرد معنى الوهیت و عبودیت و معناى رسالت را درک مىکند و این زمان است که روح بالا مىرودو این حالت روحانیت از خصوصیت فردى او تجاوز نموده و این حب الهى به حب مطلق انسانها تبدیل مىگردد، بنابراین انسانى که خدا را دوست دارد ممکن نیست انسان دیگر را مبغوض خویش پندارد. زیرا «الخلق کلهم عیال الله و ان احبهم الیه انفعهم لخلقه»
«انسانها عیال و خانواده خداوند هستند و دوست داشتنىترین آنها نزد خدا، کسى است که سودش بیشتر بر دیگران برسد.»
و این چنین است که زهرا(س) علم و شاخص مىگردد، بعد از آنکه او کانون عاطفه و غمخوار رسول خدا(ص) است و او موجود مىشود تا موجودى روحانى وفیاض باشد و به جهان، روحانیت افاضه کند. زهرا(س) به خانه شوهر رفت در حالیکه بیت او و على(ع) کانون اسلام بود. تمام فریاد على(ع) فریاد اسلام بود و تمام فریاد فاطمه(س) براى اسلام، فضاى عالم را پرکرد. در این بیت تمام صبر على(ع) و فاطمه(س) بر رنجهایى بود که در راه اسلام به جان خریدند و تحمل نمودند. حتى وقتى که از پیامبر7 درخواستشد که براى فاطمه(س) خادمهاى استخدام شود تا در کارهاى خانه، او را کمک نماید، پیامبر(ص) فرمود: «34 مرتبه الله اکبر و33 مرتبه الحمدلله و33 مرتبه سبحان الله بگوئید.» یعنى همین چیزى که به تسبیح زهرا(س) مشهور است و این چیزى بود که پیامبر(ص) بجاى خادم به آنان تقدیم کرد. گوئى پیامبر(ص) به آنان مىگفت: صبر کنید و صبر شما خدائى باشد که تحمل رنج و مشقت در راه خدا از عسل شیرینتر است مادامى که انسان در تحت توجهات خاص ربوبى قرار گیرد.
زهرا(س)باوفاترین همسر
زهرا باوفاترین همسران عالم است و این همان چیزى است که در آخرین لحظات زندگى و در حالت احتضار به امیرالمؤمنین(ع) عرض کرد: «هل عهدتنى خائنة او خالفتک منذ عرفتک؟»
«آیا خیانتى را از من به یاد دارى و یا اینکه از وقتى تو را شناختهام آیا با تو مخالفت کردهام؟»
زهرا(س) با خیره شدن در چشمان على(ع) مىفهمید که او چه مىخواهد و آنگاه که به صورت او نگاه مىکرد، مىدانست که چه چیزى را دوست دارد و از حرکت فکر او آگاه مىشد و به خاطر همین همفکرى بود که آن دو توانستند این خانه اسلامى را پایهگذارى کنند و آن را به مهد اسلام تبدیل نمایند و از این چنین والدینى، فرزندانى چون حسن و حسین علیه السلام و زینب علیها السلام به وجود مىآید. فرزندانى که مانند کواکب و ستارگان نورانى در عالم اسلامى به نور افشانى پرداختند و علىرغم تمام رنجها و محنتهایى که همانند پدر و مادرشان متحمل شدند، توانستند این نورافشانى را به کمال برسانند. پرواضح است که مصائب و رنج آنان شخصى نبود بلکه دردى بود که در خط رسالت و براى حفظ رسالت متحمل گردیدند. امام حسین(ع) در این باره مىفرماید: «هون على ما نزل بىانه بعین الله»
«چون مصائب به خاطر خدا و در راه او برمن نازل شد، تحملش آسان است.» و حضرت زینب علیها السلام نیز از آنها تعبیر مىکند به اینکه: «اللهم تقبل منا هذاالقربان»، «خداوندا! این قربانى را از ما قبول کن.»
و این، همان سر على(ع) و فاطمه(س) است. این همان فیض روحى و صبر و لذت در مشکلات است که به على(ع) و فاطمه(س) داده شد. این فرزندان شاهد بودند که چگونه به پدر و مادرشان ظلم شد و آنان چگونه این آزارها را در راه رسالت پیامبر تحمل کردند. على(ع) در این باره مىگوید: «لاسلمن ماسلمت امورالمسلمین و لم یکن فیها جور الاعلى خاصه»
«مادامى که امور مسلمین در سلامتباشد، من نیز راحتم و مشکلات را من به تنهائى تحمل مىکنم تا مسلمانان در آسایش و رفاه زندگى کنند.» و دیگر امامان شیعه نیز انواع ظلمها را در قضایاى مختلف تحمل کردند تا مسلمانان در آسایش باشند.
فاطمه زهرا(س) مصلح و مرشد
طبق آنچه که ناقلان سیرهها نوشتهاند، حضرت زهرا(س) همچنانکه بارسنگین منزل را به دوش مىکشید و همانگونه که کارهاى منزل پدر را انجام مىداد (زیرا بیت پیامبر(ص) بیت فاطمه بود.) در کنار تمام این زحمات، کار تعلیم و تربیت زنان را نیز برعهده داشت. زهرا(س) طبق نقل سیره نویسان هر آنچه را از پیامبر(ص) مىشنید، مىنوشت. در بعضى از احادیث آمده است که مردى نزد حضرت فاطمه(س) شرفیاب شد. (طبق این روایت معلوم مىشود که مردان نیز از آن حضرت مسائلى را سئوال کردهاند و زهرا(س) نیز از سئوال آنان استقبال نموده است.) و گفت: اى دختر رسول خدا! آیا پیامبر اسلام در نزد شما چیزى را گذاشته است که بهرهاى از آن نصیب من شود؟ پس آن حضرت رو به فضه کرده، فرمود: آن پارچه حریر که مطالبى برآن نوشته شده است را بیاور. فضه رفت ولى آن را پیدا نکرد. حضرت زهرا(س) کمى اراحتشد و فرمود: آن پارچه باید پیدا شود، زیرا آن نوشته در نزد من با حسن و حسین برابرى مىکند. آن نوشته، تراث و ارثیه پیامبر است. فضه برگشت و آن را در حالى که در گوشهاى از خانه افتاده بود، پیدا کرد. در این نوشته - که ظاهرا حضرت زهرا(س) آن را از پیامبر(ص) شنیده و بر روى تکهاى از حریر نوشته بود.- پیامبر(ص) فرمود: «مؤمن نیست کسى که همسایهاش از آزار او در امان نباشد و کسى که به خدا و روز قیامت ایمان دارد همسایهاش را اذیت نمىکند. و کسى که به خدا و روز قیامت ایمان دارد زبانش را با کلمات خیر ادا مىکند و یا ساکت است. زیرا خداوند انسان خیر و بردبار و عفیف را دوست دارد و از انسان فاحش و داراى سوءظن و بد زبان و جدال کننده بدش مىآید. به درستى که حیاء از ایمان است و ایمان در بهشت و فحش و ناسزا از بد زبانى است و بد زبانى در آتش است.» بسیارى از این دسته احادیث و غیر آنها را زهرا(س) به عنوان میراث رسول خدا(ص) حفظ کرد. هرچند تاریخ جز اندکى از آنها را براى ما نقل نکرده است.
زهرا(س) خطیب مجاهد
زهرا(س) علاوه بر داشتن موقعیت تربیتى، فرهنگى و تعلیمى، خطیبى مجاهد و نستوه بود. در آن موقعیت زمانى خاص که حق على(ع) غصب شد و نیز در قضیه فدک، حقوق زهرا(س) نادیده گرفته شد، در این زمان خانه على(ع) و فاطمه(س) دچار مشکلات خاصى شده بود که مورخان به تعابیر مختلف از آن برهه سخن گفتهاند. در این وضعیتخاص، زهرا(س) چند موضعگیرى خاص دارد و براى دفاع از حقوق خود و همسرش از شیوههاى مختلفى براى مبارزه استفاده مىکند. او گاهى با خطابه و زمانى با محاوره و گاهى با اقامه دلیل و برهان و زمانى با قدرت و سلحشورى خاص خود در برابر دشمن مىایستاد. او دلیل را با دلیل پاسخ مىداد و هرگاه دشمن از قدرت فیزیکى استفاده مىکرد، زهرا(س) نیز مقابله به مثل مىنمود و اگر احساس مىکرد که با عطوفت و نرمى مىتواند کارى از پیش ببرد، آن کار را مىکرد. زهرا(س) در مسجد به خطبه ایستاد. خطبهاى که در تاریخ عرب نظیر ندارد. ما تا قبل از او، زن خطیبى را نمىشناسیم که از اسرار تشریع اسلامى با عناوین بزرگ و جذاب پرده بردارد و هر کدام از آن عناوین را ا تفسیر خاص خود بیان کرده و حکمت آن را بازگو کند. او مردم را نسبتبه باطن شریعت آگاه مىکرد و لحظهاى از ارشاد باز نایستاد. او در قضیه ارث با بیانى واضح و مستدل، حق خود را مطالبه کرد. سپس در مورد حق على(ع) و اصولى که حضرت على(ع) مبارزهاش را بر آن اصول استوار کرده بود، با زنانىکه گرداگرد او حلقه زده بودند، بحث مىکرد.
زهرا(س) رهبر سیاسى زنان
وقتى که مردان مدینه براى عذر خواهى پیش او آمدند، زهرا(س) آنان را ملامت و سرزنش کرد. و با الفاظى آتشین آنان را به عذرخواهى واداشت و چنانکه از روایات بر مىآید همینگونه قاطع و گویا در مورد حقپایمال شده خود و همسرش با مسلمانان سخن گفت.
او یک انسان سیاسى کامل بود که به شگردهاى یک کارسیاسى قوى کاملا آشنائى داشت. او یک تنه و تنها در برابر سلطه زمان خود ایستاد و در مواردى که على(ع) به خاطر مصالحى به صورت مستقیم دخالت نمىکرد، این زهرا(س) بود که همانند ابر بهارى غرش مىکرد و خائنان را بر سرجاى خود مىنشاند. او در مسجد خطبه خواند در حالى که تنها بود. زهرا(س) به تنهائى در میدان مدینه حاضر مى شد و افشاگرى مىکرد. روش دیگر آن حضرت براى مبارزه اظهار اندوه و ناراحتى در رحلت رسول خدا(ص) بود که با این وضعیت، موجبات یک انقلاب و دگرگونى را در مردم ایجاد نمود. زهرا(س) با این عمل به زن مسلمان درس مبارزه داد و مشروعیت داخل شدن در کارهاى سیاسى را براى زنان امضاء نمود. او حتى این مبارزه را بعد از مرگش و به وسیله چگونگى کفن و دفنش ادامه داد. زمانى که وصیت کرد که در شب دفن شود و کسانى که به او ظلم کردهاند، در تشییع جنازهاش شرکت نکنند.
زهرا(س) سرچشمه فضیلتها
به سئوال اول بر مىگردیم که چرا روز تولد زهرا(س) به نام «روز زن» نامگذارى شد؟ زهرا(س) از نظر عقلى نمونه ا کمل و اتم زنان است، زیرا عقل او قطعهاى از عقل رسول خدا(ص) مىباشد. روح زهرا(س) نیز کاملترین روح است، زیرا روح او نیز جزئى از روح پیامبر(ص) است. زهرا(س) در علمش، در حرکت فرهنگىاش، در زندگى زناشوئىاش، در مادر بودنش و خلاصه در تمام ابعاد زندگى اجتماعیش، نمونه ا کمل و اتم زن است.
اسلام خطاب به زنان مىگوید: این فاطمه است، دختر رسول خدا و سرور زنان عالم. البته نه به لحاظ نسبتبلکه سرور زنان عالم است از نظر فضیلتهاى انسانى، پس به دامن زهرا(س) چنگ زنید و به سوى او بشتابید تا از او بیاموزید که چگونه یک انسان مىتواند دوستیش مربوط به کل انسانها باشد؟ چگونه عطا و بخشش او براى تمام انسانیتباشد؟ چگونه مسؤولیت فرهنگى و حرکت فرهنگى او همه مردم را در بر مىگیرد؟ یاد بگیرید که چگونه یک زن در برابر ظالمان و ستمگران قدعلم مىکند و خم به ابرو نمىآورد.
فاطمه(س) به زن مىگوید: اى زن! توباید انسان باشى نه وسیلهاى که به خاطر مؤنثبودنش وسیلهبازى قرار گیرد و انسانیتش سقوط کند. اى زن! تو انسانى با خداباش. انسانى که از نظر معنوى و روحانى و عقلى، انسانهاى دیگر را مجذوب خود مىکند. بنابراین زن و مرد دو انسانند که هرکدام طبق فیزیک خاص خود کارمعین و مسؤولیت مشخص خود را دارند و هردوى آنها طبق آیه 71 سوره توبه به وظیفه خود که همان امر به معروف و نهى از منکراست، عمل مىکنند. آنان تلاش مىکنند تا بر اساس حق و عدل و خیر که همان معروف است، حرکت کنند و نیز مىدانند که هرچیزى باعثسقوط انسان در زندگى شود، منکر است و از منکر نهى مىکنند.
بنابراین در روز ولادت حضرت زهرا(س) مردان و زنان مؤمن باید بسوى حیات معقول و آخرت برتر، حرکت کنند. حیاتى که در آن هرکارى که محبوب خدا باشد، انجام دهند و در آخرت نیز به رضوان خدا برسند که «رضوان من الله اکبر» و این رضوان، همان فاطمه علیها السلام است .
زهرا دخترى است که دوران جوانىاش را کامل نکرد و به پایان نرساند; لحظه به لحظه حیات و زندگى زهرا(س) از زمان طفولیت، پراست از درد و رنج و مسائل روحى که ما در هیچ دوره طفولیت فرد دیگرى نمىبینیم و همچنین است دوره کوتاه جوانى او.
زندگانى حضرت زهرا(س) از نظر طولانى نبودن آنچه این زندگى را قابل توجه و تامل مىکند، عمق ژرف و عرض وسیع آن است و البته ارزش حیات یک انسان در امتداد طولى و ساعتهاى زمان سپرى شده نیستبلکه این عمق و ژرفاى با ارزش حیات اوست که زمان را داراى ارزش مىکند و به آن فکر و حرکت و نشاط مىبخشد. بطورى که گاهى یک ساعت از یک زندگى، معادل با سالهاى متمادى از زندگى دیگر است. چه ساعتهایى از زندگى مکتشفان و مخترعان و کسانى که در زندگى کار مهمى را انجام دادهاند و به جامعه بشریتخدمتى کردهاند که معادل هزار سال است. بنابراین بررسى زندگانى حضرت زهرا(س)، بررسى یک زندگانى طولى و مدت عمر او نیستبلکه بررسى عمق و عرض واسع و ژرفاى آن است.
تولد زهرا(س) روز جهانى زن است:
اگر روز ولادت حضرت زهرا(س) به عنوان روز زن اعلام مىگردد، به این خاطر است که تا قبل از ظهور اسلام، تاریخ اختصاص به مردان داشت و مرد حیات زن را تحتالشعاع خویش قرار داده بود و به او میدانى که در آن بتواند خود را از نظر فکرى عرضه کند، نمىداد. مرد به زن مجال نمىداد تا بتواند از انرژى ذخیره شده و نهفته در وجودش استفاده کند و در این برهه از زمان نقش زن یک نقش حاشیهاى بود و جزئى از شئونات مرد به حساب مىآمد و زن نیز تحت تاثیر همین قضیه، خود را به عنوان یک انسان مستقل باور نکرده بود. مىتوان از حضرت خدیجه هم نام برد چرا تولد اورا - که این همه تحول به وجود آورد. - روز زن نمىدانید.
اسلام این معادله را درهم کوبید و زن و مرد را براى قبول مسؤولیتهاى مناسب هر کدام مخاطب خویش قرار داد و نوع هر کدام را مشخص نمود. زیرا نقش هریک از زن و مرد طبق نوعى که دارد و عناصرى که در تکون و تکامل آنها لازم است، مختلف مىگردد و این تنوع در دائره انسانیتباعث تکامل آنها است و مستلزم هیچگونه برترى یکى بر دیگرى نمىباشد. زیرا فضلیت انسان در معانى عقلى و روحى و حرکتى اوست نه در جنس آن و این نوع تمایز بین زن و مرد، تمایزى است که بر گرفته از خصوصیتهاى خاص هر کدام از این دو نوع است.
در حرکتهاى ارزشى، فرقى بین زن و مرد نیست.
اسلام پس از اینکه خطوط کلى زندگى اجتماعى را در قرآن بیان کرد، نمونههایى را از کارهاى ارزشى - که توسط زنان یا مردان صورت گرفته است.- ذکر نمود. اگر به قرآن بنگریم، مىبینیم که وقتى از مسؤولیتهاى عمومى سخن مىگوید، تنها از مرد حرف نمىزند بلکه از دو قشر زن و مرد باهم سخن مىگوید. مثلا در سوره احزاب آیه 36 مىفرماید:
(و ما کان لمؤمن و لا مؤمنة اذاقضى الله و رسوله امرا ان یکون لهم الخیرة من امرهم...)
«اگر خدا و رسولش تصمیم بر امرى گرفتند و آن را حتمى کردند، هیچ مؤمن و مؤمنهاى این اختیار را ندارد که در آن باره به اختیار خود عمل نماید.»
مرد مؤمن و زن مؤمنه در مسیر مسؤولیتخود در برابر خداوند، حرکت مىکنند تا آنچه را خدا به رسولش وصیت کرده است، اجرا کنند و خطابهاى محکم خداوند هردو را شامل است.
همچنین هنگامى که خداوند از تلاش و کوشش خیرخواهانه، سخن مىگوید و مسئله پاداش و اجر و مزد کار نیک را مطرح مىکند، زن و مرد را باهم خطاب خویش قرار مىدهد. (...انى لا اضیع عمل عامل منکم من ذکر او انثى...)(آل عمران، 195)
«من عمل هیچ زن و مردى را ضایع نمىکنم.»
در کار و کوشش و تلاش براى زندگى، فرقى بین زن و مرد نیست چه بسا کار یک زن پربارتر، مشخصتر، عمیقتر و بادوام تر از کار بعضى از مردان باشد.
همچنین وقتى متون تفصیلى اسلامى را مطالعه مىکنیم، در انجام کارهاى خیر هیچ فرقى بین زن و مرد نمىباشد. و در ذکر فضیلتهاى آنان نیز یکسان ذکر شده است. به عنوان نمونه در سوره احزاب آیه 35 مىخوانیم که خداوند چگونه از نتایج اخروى صفات مثبت و خوب هم براى مردان و هم براى زنان خبر داده است و در اینگونه صفات، زن و مرد عدل یکدیگر قرار گرفتهاند. (ان المسلمین و المسلمات و المؤمنین و المؤمنات و القانتین و القانتات و الصادقین و الصادقات و الصابرین و الصابرات و الخاشعین و الخاشعات و المتصدقین و المتصدقات و الصائمین و الصائمات و الحافظین فروجهم و الحافظات و الذاکرین الله کثیرا و الذاکرات اعد الله لهم مغفرة و اجرا عظیما)
«همانا مردان مسلمان و زنان مسلمان، مردان مؤمن و زنان مؤمنه، مردان فروتن و زنان فروتن مردان راستگو و زنان راستگو، مردان شکیبا و زنان شکیبا، مردان نرم دل و زنان نرم دل، مردان بخشنده و زنان بخشنده، مردان روزهدار و زنان روزهدار، مردان با عفت و زنان عفیف و مردانى که بسیار خدا را ذکر مىکنند و زنان ذاکر، خداوند مغفرت و اجر عظیمى را برایشان مهیا ساخته است.»
در حرکتهاى ارزشى، ارزش عقیده و عمل صالح و موقعیت و جایگاه فرقى بین زن و مرد وجود ندارد. زیرا انسانیت زن و مرد توانسته استحیات آنان را به وسیله اسلام، ایمان، قنوت، صدق، صبر، خشوع، تصدق، روزه، عفت و ذکر، غنى سازد.
مدیریتخانواده:
اینکه در قرآن آمده است (الرجال قوامون على النساء بما فضل الله بعضهم على بعض) معناى آیه، برترى مرد نسبتبه زن نیستبلکه مراد و منظور، مدیریت در امور است هرچند در منزل و محیط آن، این زن است که صاحب اختیار و قوام است البته این مدیریت فقط در امور منزل مىباشد نه در کل زندگى زیرا هر مؤسسهاى تنها باید یک مدیر و یک مشرف به امور داشته باشد و اگر در یک مؤسسه مدیرهاى متعدد باشند، اداره آن مؤسسه با مشکل مواجه مىشود مشکلى که تمام اعضاى آن مؤسسه از آن رنج مىبرند. با این حال وقتى که خداوند از زندگى مشترک سخن مىگوید، سخن از یک زندگى خواهد بود که باید طبق قانون خاص خودش باشد; قانونى که در آن گاهى مرد بر زن قوامیت دارد و زمانى عکس آن است زیرا خداوند فرموده است: (و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها وجعل بینکم مودة و رحمة) (الروم، 21)
«از نشانههاى خداوند آن است که از جنس خودتان براى شما ازواجى را آفرید تا موجب آرامش شما شود و بین شما مودت و دوستى قرار داد.»
زندگى مشترک، زندگى همراه با محبت است; محبتى که از قلبى برخاسته و دستبه گردن قلب دیگرى مىشود. محبتى که از یک روح برخاسته و در آغوش روح دیگر قرار مىگیرد. محبتى که از رحمت انسانى شروع و معیار سنجش ظرفیت انسانها مىگردد.
از دیدگاه اسلام ارزش یک انسان به انسانیت اوست و مرد و زن بودن دو خط تفصیلى در تنوع انسانى هستند که هرکدام بخشى از وجود دیگرى را بىنیاز مىسازد. زن حامل حالتى از غناى روحى و عاطفى است و مرد حامل نوعى غناى عقلى و روحى و عاطفى و به همین صورت در طول دوران زندگى، آن دو متکامل مىگردند و انسانیت آنها در خلال این تکامل، محقق مىشود.
زهرا(س) آئینه تمام نماى مادر:
زهرا(س) دوران طفولیت را در حالى آغاز کرد که بارسنگین رسالت و مشکلات و مسائل خاص آن را بر دوش پدر حس مىکرد. او در حالى پدر را درک کرد که از محبت مادر محروم مانده بود. همان مادرى که هرچه داشت در راه شوهر اعطا کرد. خدیجه علیها السلام قلبش را اندیشهاش را مال و استطاعتش را داد تا راههاى وصول به نتایج مثبت رسالت، باز شود. کانون زندگى پیامبر(ص) در آن زمان عبارت بود از خود پیامبر(ص) و خدیجه علیها السلام و على(ع) و به همین جهت مىشود گفت على از نظر روحى و تربیتى، پسر پیامبر است. پیامبر(ص) على را در آغوش مىکشید، او را مىبوئید و هر روز خلقى از اخلاقش را به او مىآموخت و على نیز همواره به دنبال پیامبر بوده و لحظهاى از او غافل نمىشد. زهرا(س) در چنین خانهاى تربیتشد. هرچند مورخان در مدت عمر زهرا(س) در این دوران حساس اختلاف دارند، برخى او را ده ساله و بعضى او را پنجساله مىدانند. با این همه یک چیز مشخص است که زهرا(س) در این زمان حساس، در سنین کودکى قرار داشت ولى کارهایى را که انجام مىداد در طاعت و توان یک کودک نبود. زهرا(س) با توجه به مسئله رسالت پدرش، نقش خود را بخوبى مىدانست; او درک مىکرد که پیامبر در این مرحله و براى تسکین درد و رنجهایش، شریک و همراه مىخواهد. ما بیش از این، از زندگى زهرا(س) در این مرحله نمىدانیم و نیز چگونگى علاقه فردى پیامبر(ص) به زهرا(س) را درک نمىکنیم ولى مىدانیم که روزى زهرا(س) در حالى پیامبر را دید که مشرکان شکمبه گوسفندى را بر روى پیامبر(ص) انداخته بودند و زهرا(س) بادستهاى کوچکش و در حالىکه اشک بر چشمان معصومش جارى بود، آن کثافات را پاک مىکرد. زهرا(س) با این دستها و با این اشکها به یارى پیامبر(ص) شتافت و در این رنجبا او شریک شد. ما چیز زیادى از زندگى زهرا(س) نمىدانیم ولى سخن پیامبر علیها السلام که فرمود: «فاطمه، مادر پدرش مىباشد.» تمام این مسائل را حل و روشن مىکند. زیرا تمام معانى کلمه «مادر» در این بیان عرشى نهفته است. مگر مادر براى کودکش چه کارى انجام مىدهد؟
آرى مادر تمام وجودش را به کودک تقدیم مىکند، تمام روحش را، تمام مشاعرش را، همه احساسش را و تمام آغوشش را در اختیار کودک مىگذارد و زندگیش را به او اهدا مىکند تابدین وسیله هم و غم و حزن کودکش را از بین ببرد، پیامبر نیز انسان است و دوران طفولیتش با از دست دادن مادر، دورانى پراز غم و اندوه مىباشد ولى پیامبر هیچگاه شکوه نکرده ولى در این زمان به غمخوارى نیاز داشت که آن عقدهها را جبران کند و حق مادرى را بجا آورد و زهرا به جاى مادر مونس و غمخوار پیامبر شد. رسول خدا(ص) انسان است و هر انسانى داراى احساس و درک انسانى مىباشد و او در این مرحله سخت که توسط دشمنان مورد اهانت و اتهام و سب و شتم قرار مىگرفتبه تکیهگاه نیاز داشت. هنگامى که پیامبر را با سنگ مورد هجوم قرار دادند و مشرکان تمام روشهاى آزار و اذیت را نسبتبه او اعمال مىنمودند، زمانى که تمام شیاطین زمین و کسانى که ارزش انسانیت را درک نمىکنند با تمام توان رسول خدا(ص) را مورد تهاجم خویش قرار مىدهند. در این هنگام است که او نیاز به همراه و غمخوار دارد و این یار و مددکار کسى غیر از زهرا(س) نیست. همان زهرائى که «مادر پدر» است و همان زهرائى که دختر جسمى، روحى و عقلى پیامبر است.
على(ع) و زهرا(س) اولین شاگردان مدرسه رسول خدا(ص)
على(ع) و زهرا(س) اولین شاگردان مدرسه پیامبر(ص) بودند، در هنگام نزول وحى که على(ع) نزد پیامبر(ص) مىنشست، زهرا(س) نیز نزد آنها مىآمد و باهم وحى را قرائت مىکردند. آنان با دقتبه درسهاى پیامبر(ص) گوش مىدادند. و پیامبر(ص) براى آنان معانى وحى را شرح مىداد، هرچه را که خداوند براى انسانها به پیامبرش آموخته بود.
على و فاطمه از پیامبر(ص) آموختند و به همین خاطر از نظر موقعیت فرهنگى، زهرا(س) در ردیف على(ع) مىباشد و چه بسا از همین قضیه انسان معناى این کلمه را مىفهمد که «لولم یکن على لما کان لفاطمة کفؤ» اگر على نبود، براى فاطمه کفو و همتائى وجود نداشت. یعنى از این جایگاه علمى و عقلى زهراست که همتائى غیر از على(ع) براى او یافت نمىشود. زهرا(س) در سایه روحانیت و معنویت رسول الله (ص) زندگى کرد. همچنان که على(ع) نیز چنین بود.
وقتى که ما در مورد روحانیت امیرالمؤمنین بحث مىکنیم، روحانیتى که حضرت على(ع) طبق آن خدا را در اعلى درجه حب، دوست مىدارد به طورى که در طول زندگى، خودش را فراموش مىکند، مىفهمیم که تمام حیات و زندگى على(ع) براى خدا بوده است. همچنان که قرآن مىفرماید: (ومن الناس من یشرى نفسه ابتغاء مرضات الله و الله رؤف بالعباد) (بقره،207)
«و از مردم کسى هست که معامله مىکند جانش را با خوشنودى خدا و خداوند به بندگانش مهربان است.»
و اینکه على(ع) در دعاى کمیل به خداوند عرض مىکند: «فهبنى یاالهى و سیدى و مولاى و ربى صبرت على عذابک، فکیف اصبر على فراقک، و هبنى یاالهى صبرت على حرنارک فکیف اصبر عن النظر الى کرامتک»
«پس گیرم که صبر کردم اى پروردگار من! بر عذابت، پس چگونه صبرکنم برجدائیت و اى پروردگار من! اگر صبر کردم بر سوز آتشت، پس چگونه صبر کنم از نگاه کردن بسوى کرامتت؟»
مشکل على(ع) سوخته شدن به وسیله آتش نیستبلکه مشکل على(ع) این است که حب خدائى را از دستبدهد. چون از خلال همین حب الهى است که على(ع) پروانه گرد شمع پیامبر(ص) شده است. به طورى که حتى در مناجاتها و تضرعها و سوزهایش و در تنهائى روحانیش در «غار حرا» با او شریک مىگردد.
خصوصیت منحصر به فرد زهرا(س)
اگر على(ع) شب و روز با پیامبر(ص) بود، فاطمه(س) نیز به همان شکل در کنار آندو قرار داشت و این همان چیزى است که ما به عنوان نمونه و الگو از آن نام مىبریم و نتیجه آن، این است که دوستى فاطمه(س) تمام انسانها را در بر مىگیرد و فاطمه(س) چنان تربیتشده است که درد و رنج انسانهاى دیگر را بر خود ترجیح مىدهد. او ابتدا براى دیگران دعا مىکند و سپس براى خودش، وقتى حضرت زهرا(س) در حال اقامه نماز شب بود و براى دیگران دعا مىکرد فرزندش امام حسن(ع) به او عرض کرد: مادر! چرا براى خودت دعا نمىکنى؟
فرمود: اى پسرکم! همسایه قبل از اهل خانه مىباشد. (و یؤثرون على انفسهم و لوکان بهم خصاصة) «دیگران را برخود ترجیح مىدهند، هرچند خود در تنگدستى باشند.» (حشر،9)
و این همان محبت انسانى عمیق است که اول همسایه و سپس خود انسان را در نظر مىگیرد. و این چنین است که مىبینیم معنویت و روحانیت وقتى در قلب انسانى رشد و نمو پیدا کرد معنى الوهیت و عبودیت و معناى رسالت را درک مىکند و این زمان است که روح بالا مىرودو این حالت روحانیت از خصوصیت فردى او تجاوز نموده و این حب الهى به حب مطلق انسانها تبدیل مىگردد، بنابراین انسانى که خدا را دوست دارد ممکن نیست انسان دیگر را مبغوض خویش پندارد. زیرا «الخلق کلهم عیال الله و ان احبهم الیه انفعهم لخلقه»
«انسانها عیال و خانواده خداوند هستند و دوست داشتنىترین آنها نزد خدا، کسى است که سودش بیشتر بر دیگران برسد.»
و این چنین است که زهرا(س) علم و شاخص مىگردد، بعد از آنکه او کانون عاطفه و غمخوار رسول خدا(ص) است و او موجود مىشود تا موجودى روحانى وفیاض باشد و به جهان، روحانیت افاضه کند. زهرا(س) به خانه شوهر رفت در حالیکه بیت او و على(ع) کانون اسلام بود. تمام فریاد على(ع) فریاد اسلام بود و تمام فریاد فاطمه(س) براى اسلام، فضاى عالم را پرکرد. در این بیت تمام صبر على(ع) و فاطمه(س) بر رنجهایى بود که در راه اسلام به جان خریدند و تحمل نمودند. حتى وقتى که از پیامبر7 درخواستشد که براى فاطمه(س) خادمهاى استخدام شود تا در کارهاى خانه، او را کمک نماید، پیامبر(ص) فرمود: «34 مرتبه الله اکبر و33 مرتبه الحمدلله و33 مرتبه سبحان الله بگوئید.» یعنى همین چیزى که به تسبیح زهرا(س) مشهور است و این چیزى بود که پیامبر(ص) بجاى خادم به آنان تقدیم کرد. گوئى پیامبر(ص) به آنان مىگفت: صبر کنید و صبر شما خدائى باشد که تحمل رنج و مشقت در راه خدا از عسل شیرینتر است مادامى که انسان در تحت توجهات خاص ربوبى قرار گیرد.
زهرا(س)باوفاترین همسر
زهرا باوفاترین همسران عالم است و این همان چیزى است که در آخرین لحظات زندگى و در حالت احتضار به امیرالمؤمنین(ع) عرض کرد: «هل عهدتنى خائنة او خالفتک منذ عرفتک؟»
«آیا خیانتى را از من به یاد دارى و یا اینکه از وقتى تو را شناختهام آیا با تو مخالفت کردهام؟»
زهرا(س) با خیره شدن در چشمان على(ع) مىفهمید که او چه مىخواهد و آنگاه که به صورت او نگاه مىکرد، مىدانست که چه چیزى را دوست دارد و از حرکت فکر او آگاه مىشد و به خاطر همین همفکرى بود که آن دو توانستند این خانه اسلامى را پایهگذارى کنند و آن را به مهد اسلام تبدیل نمایند و از این چنین والدینى، فرزندانى چون حسن و حسین علیه السلام و زینب علیها السلام به وجود مىآید. فرزندانى که مانند کواکب و ستارگان نورانى در عالم اسلامى به نور افشانى پرداختند و علىرغم تمام رنجها و محنتهایى که همانند پدر و مادرشان متحمل شدند، توانستند این نورافشانى را به کمال برسانند. پرواضح است که مصائب و رنج آنان شخصى نبود بلکه دردى بود که در خط رسالت و براى حفظ رسالت متحمل گردیدند. امام حسین(ع) در این باره مىفرماید: «هون على ما نزل بىانه بعین الله»
«چون مصائب به خاطر خدا و در راه او برمن نازل شد، تحملش آسان است.» و حضرت زینب علیها السلام نیز از آنها تعبیر مىکند به اینکه: «اللهم تقبل منا هذاالقربان»، «خداوندا! این قربانى را از ما قبول کن.»
و این، همان سر على(ع) و فاطمه(س) است. این همان فیض روحى و صبر و لذت در مشکلات است که به على(ع) و فاطمه(س) داده شد. این فرزندان شاهد بودند که چگونه به پدر و مادرشان ظلم شد و آنان چگونه این آزارها را در راه رسالت پیامبر تحمل کردند. على(ع) در این باره مىگوید: «لاسلمن ماسلمت امورالمسلمین و لم یکن فیها جور الاعلى خاصه»
«مادامى که امور مسلمین در سلامتباشد، من نیز راحتم و مشکلات را من به تنهائى تحمل مىکنم تا مسلمانان در آسایش و رفاه زندگى کنند.» و دیگر امامان شیعه نیز انواع ظلمها را در قضایاى مختلف تحمل کردند تا مسلمانان در آسایش باشند.
فاطمه زهرا(س) مصلح و مرشد
طبق آنچه که ناقلان سیرهها نوشتهاند، حضرت زهرا(س) همچنانکه بارسنگین منزل را به دوش مىکشید و همانگونه که کارهاى منزل پدر را انجام مىداد (زیرا بیت پیامبر(ص) بیت فاطمه بود.) در کنار تمام این زحمات، کار تعلیم و تربیت زنان را نیز برعهده داشت. زهرا(س) طبق نقل سیره نویسان هر آنچه را از پیامبر(ص) مىشنید، مىنوشت. در بعضى از احادیث آمده است که مردى نزد حضرت فاطمه(س) شرفیاب شد. (طبق این روایت معلوم مىشود که مردان نیز از آن حضرت مسائلى را سئوال کردهاند و زهرا(س) نیز از سئوال آنان استقبال نموده است.) و گفت: اى دختر رسول خدا! آیا پیامبر اسلام در نزد شما چیزى را گذاشته است که بهرهاى از آن نصیب من شود؟ پس آن حضرت رو به فضه کرده، فرمود: آن پارچه حریر که مطالبى برآن نوشته شده است را بیاور. فضه رفت ولى آن را پیدا نکرد. حضرت زهرا(س) کمى اراحتشد و فرمود: آن پارچه باید پیدا شود، زیرا آن نوشته در نزد من با حسن و حسین برابرى مىکند. آن نوشته، تراث و ارثیه پیامبر است. فضه برگشت و آن را در حالى که در گوشهاى از خانه افتاده بود، پیدا کرد. در این نوشته - که ظاهرا حضرت زهرا(س) آن را از پیامبر(ص) شنیده و بر روى تکهاى از حریر نوشته بود.- پیامبر(ص) فرمود: «مؤمن نیست کسى که همسایهاش از آزار او در امان نباشد و کسى که به خدا و روز قیامت ایمان دارد همسایهاش را اذیت نمىکند. و کسى که به خدا و روز قیامت ایمان دارد زبانش را با کلمات خیر ادا مىکند و یا ساکت است. زیرا خداوند انسان خیر و بردبار و عفیف را دوست دارد و از انسان فاحش و داراى سوءظن و بد زبان و جدال کننده بدش مىآید. به درستى که حیاء از ایمان است و ایمان در بهشت و فحش و ناسزا از بد زبانى است و بد زبانى در آتش است.» بسیارى از این دسته احادیث و غیر آنها را زهرا(س) به عنوان میراث رسول خدا(ص) حفظ کرد. هرچند تاریخ جز اندکى از آنها را براى ما نقل نکرده است.
زهرا(س) خطیب مجاهد
زهرا(س) علاوه بر داشتن موقعیت تربیتى، فرهنگى و تعلیمى، خطیبى مجاهد و نستوه بود. در آن موقعیت زمانى خاص که حق على(ع) غصب شد و نیز در قضیه فدک، حقوق زهرا(س) نادیده گرفته شد، در این زمان خانه على(ع) و فاطمه(س) دچار مشکلات خاصى شده بود که مورخان به تعابیر مختلف از آن برهه سخن گفتهاند. در این وضعیتخاص، زهرا(س) چند موضعگیرى خاص دارد و براى دفاع از حقوق خود و همسرش از شیوههاى مختلفى براى مبارزه استفاده مىکند. او گاهى با خطابه و زمانى با محاوره و گاهى با اقامه دلیل و برهان و زمانى با قدرت و سلحشورى خاص خود در برابر دشمن مىایستاد. او دلیل را با دلیل پاسخ مىداد و هرگاه دشمن از قدرت فیزیکى استفاده مىکرد، زهرا(س) نیز مقابله به مثل مىنمود و اگر احساس مىکرد که با عطوفت و نرمى مىتواند کارى از پیش ببرد، آن کار را مىکرد. زهرا(س) در مسجد به خطبه ایستاد. خطبهاى که در تاریخ عرب نظیر ندارد. ما تا قبل از او، زن خطیبى را نمىشناسیم که از اسرار تشریع اسلامى با عناوین بزرگ و جذاب پرده بردارد و هر کدام از آن عناوین را ا تفسیر خاص خود بیان کرده و حکمت آن را بازگو کند. او مردم را نسبتبه باطن شریعت آگاه مىکرد و لحظهاى از ارشاد باز نایستاد. او در قضیه ارث با بیانى واضح و مستدل، حق خود را مطالبه کرد. سپس در مورد حق على(ع) و اصولى که حضرت على(ع) مبارزهاش را بر آن اصول استوار کرده بود، با زنانىکه گرداگرد او حلقه زده بودند، بحث مىکرد.
زهرا(س) رهبر سیاسى زنان
وقتى که مردان مدینه براى عذر خواهى پیش او آمدند، زهرا(س) آنان را ملامت و سرزنش کرد. و با الفاظى آتشین آنان را به عذرخواهى واداشت و چنانکه از روایات بر مىآید همینگونه قاطع و گویا در مورد حقپایمال شده خود و همسرش با مسلمانان سخن گفت.
او یک انسان سیاسى کامل بود که به شگردهاى یک کارسیاسى قوى کاملا آشنائى داشت. او یک تنه و تنها در برابر سلطه زمان خود ایستاد و در مواردى که على(ع) به خاطر مصالحى به صورت مستقیم دخالت نمىکرد، این زهرا(س) بود که همانند ابر بهارى غرش مىکرد و خائنان را بر سرجاى خود مىنشاند. او در مسجد خطبه خواند در حالى که تنها بود. زهرا(س) به تنهائى در میدان مدینه حاضر مى شد و افشاگرى مىکرد. روش دیگر آن حضرت براى مبارزه اظهار اندوه و ناراحتى در رحلت رسول خدا(ص) بود که با این وضعیت، موجبات یک انقلاب و دگرگونى را در مردم ایجاد نمود. زهرا(س) با این عمل به زن مسلمان درس مبارزه داد و مشروعیت داخل شدن در کارهاى سیاسى را براى زنان امضاء نمود. او حتى این مبارزه را بعد از مرگش و به وسیله چگونگى کفن و دفنش ادامه داد. زمانى که وصیت کرد که در شب دفن شود و کسانى که به او ظلم کردهاند، در تشییع جنازهاش شرکت نکنند.
زهرا(س) سرچشمه فضیلتها
به سئوال اول بر مىگردیم که چرا روز تولد زهرا(س) به نام «روز زن» نامگذارى شد؟ زهرا(س) از نظر عقلى نمونه ا کمل و اتم زنان است، زیرا عقل او قطعهاى از عقل رسول خدا(ص) مىباشد. روح زهرا(س) نیز کاملترین روح است، زیرا روح او نیز جزئى از روح پیامبر(ص) است. زهرا(س) در علمش، در حرکت فرهنگىاش، در زندگى زناشوئىاش، در مادر بودنش و خلاصه در تمام ابعاد زندگى اجتماعیش، نمونه ا کمل و اتم زن است.
اسلام خطاب به زنان مىگوید: این فاطمه است، دختر رسول خدا و سرور زنان عالم. البته نه به لحاظ نسبتبلکه سرور زنان عالم است از نظر فضیلتهاى انسانى، پس به دامن زهرا(س) چنگ زنید و به سوى او بشتابید تا از او بیاموزید که چگونه یک انسان مىتواند دوستیش مربوط به کل انسانها باشد؟ چگونه عطا و بخشش او براى تمام انسانیتباشد؟ چگونه مسؤولیت فرهنگى و حرکت فرهنگى او همه مردم را در بر مىگیرد؟ یاد بگیرید که چگونه یک زن در برابر ظالمان و ستمگران قدعلم مىکند و خم به ابرو نمىآورد.
فاطمه(س) به زن مىگوید: اى زن! توباید انسان باشى نه وسیلهاى که به خاطر مؤنثبودنش وسیلهبازى قرار گیرد و انسانیتش سقوط کند. اى زن! تو انسانى با خداباش. انسانى که از نظر معنوى و روحانى و عقلى، انسانهاى دیگر را مجذوب خود مىکند. بنابراین زن و مرد دو انسانند که هرکدام طبق فیزیک خاص خود کارمعین و مسؤولیت مشخص خود را دارند و هردوى آنها طبق آیه 71 سوره توبه به وظیفه خود که همان امر به معروف و نهى از منکراست، عمل مىکنند. آنان تلاش مىکنند تا بر اساس حق و عدل و خیر که همان معروف است، حرکت کنند و نیز مىدانند که هرچیزى باعثسقوط انسان در زندگى شود، منکر است و از منکر نهى مىکنند.
بنابراین در روز ولادت حضرت زهرا(س) مردان و زنان مؤمن باید بسوى حیات معقول و آخرت برتر، حرکت کنند. حیاتى که در آن هرکارى که محبوب خدا باشد، انجام دهند و در آخرت نیز به رضوان خدا برسند که «رضوان من الله اکبر» و این رضوان، همان فاطمه علیها السلام است .