شهید بهشتى الگوى مسؤولان (2)
آرشیو
چکیده
متن
س- نقش حزب جمهورى اسلامى و علل خصومت دشمن با آن چه بود و تجارب مثبت و منفى نیروهاى مذهبى در ایجاد یک تشکیلات بزرگ اسلامى را چگونه ارزیابى مىکنید؟ ج- در شرایط روزهاى اول بعد از پیروزى انقلاب اسلامى که گروههاى غیر اسلامى و حتى ضد اسلامى داراى تشکیلات بودند و تجربههاى زیادى هم در کار تشکیلاتى داشتند. اعلام موجودیت «حزب جمهورى اسلامى» در اسفند 1357 یعنى به فاصله کمتر از یکماه بعد از پیروزى انقلاب اسلامى، اقدام بسیار مهمى بود. به همین جهت، مردم استقبال زیادى کردند به طورى که مسؤولین حزب نتوانستند روى همه اعضاء، کار تشکیلاتى کنند و البته همین به یک نقطه ضعف بزرگ تبدیل شد. با این حال، اصل وجود یک تشکیلات اسلامى و اینکه این تشکیلات، در برابر چندین تشکیلات غیر اسلامى و ضد اسلامى، اعلام موضع روشن در مسائل مختلف مىکرد، در واقع موجب پرشدن خلا شدیدى بود که احساس مىشد، مثلا گروههاى چپ وابسته به شوروى سابق در اردیبهشت 1358 سعى کردند به مناسبت روزکارگر (11 اردیبهشت) با راه انداختن تبلیغات و سر و صداى زیاد و شعارهایى به نفع کارگرها، توجه قشر کارگر را به طرف خودشان جلب کنند و اینطور وانمود کنند که مرام کمونیستى است که مىتواند حقوق کارگران را تامین کند. حزب جمهورى اسلامى، سریعا بیانیه داد، اعلام راهپیمایى به مناسبت 11 اردیبهشت، (روز کارگر)، کرد و نظرات اسلام در باره کارگر رااعلام کرد وجلوى فریب گروههاى وابسته را گرفت. در انتخابات و همه پرسىها مثل انتخابات خبرگان قانون اساسى، همه پرسى قانون اساسى وانتخابات مجلس شوراى اسلامى در همان ماهها و سالهاى اول بعد از پیروزى انقلاب، نقش عمده و اصلى را حزب جمهورى اسلامى بر عهده داشت. همین طور تشکیل نهادهاى خدمتگزار مردمى مثل: جهاد سازندگى، کمیته امداد، بنیاد مسکن و... که هرکدام خدمات زیادى به مردم کردند و مقابله با بسیارى از توطئههاى داخلى و خارجى از جمله کارهاى دیگر حزب جمهورى اسلامى بود که از طریق بسیج مردم صورت مىگرفت. همین طور تربیت نیروهاى کارآمد براى عهدهدار شدن مسؤولیتهاى مختلف در نظام جمهورى اسلامى که از اقدامات برجسته حزب جمهورى اسلامى بود و هنوز آثارش بعد از 20 سال، نمایان است. همینها که گفتم، کافى بود که دشمنان اسلام و دشمنان انقلاب اسلامى با حزب جمهورى اسلامى خصومت کنند و همیشه به کارشکنى علیه این تشکیلات بزرگ و مهم اسلامى و انقلابى، مشغول باشند و کار را تا انفجار دفتر مرکزى آن و به شهادت رساندن دبیرکل و عده زیادى از افراد موثر آن بکشانند. البته در همان، ضعفهایى هم وجود داشت که عدم امکان سازماندهى همه کسانى که ثبت نام کرده بودند و عدم انسجام فکرى در شوراى مرکزى حزب، از جمله آنها بودند. این ضعفها وقتى بیشتر نمایان شدند که بعضى از مؤسسین حزب به شهادت رسیدند و بعضى دیگر به دلیل اشتغال به کارهاى مهمى مثل: ریاست جمهورى و ریاست مجلس و رسیدن به امور مربوط به جنگ و بسیارى کارهاى دیگر، نتوانستند به حزب برسند و به تدریجحزب دچار رکود شد و بالاخره تعطیل شد. این، یک تجربه منفى است که در کنار آن تجربههاى مثبتباید در نظر گرفته شود. در مجموع، قطعا کار تشکیلاتى لازم است اما باید با برنامه، نظم و استمرار باشد.
س- از اوضاع فرهنگى و سیاسى سال شصت و تجاربى که نسل جوان نسبتبه آن نیاز دارد، آنچه لازم مىدانید، یادآورى کنید. ج- اگر اوضاع سیاسى سال 1360 را تا حدودى توضیح بدهم و معلوم بشود که کشور در آن مقطع در چه وضعیتى بود، خود به خود، جوانهاى امروز به این نتیجه خواهند رسید که در شرایط فعلى کشور، چقدر باید با هوشیارى کامل و با تحقیق، جستجو، علم و اطلاع، با مسائل برخورد کنند و هرگز قبل از روشن شدن همه زوایاى قضایا، به سراغ قضاوت و نتیجهگیرى کردن و موضع گرفتن نروند. اوضاع کشور در سال 1360 بسیار پیچیده بود. چند موضوع مهم وجود داشت که اوضاع را پیچیده کرده بود. اولین مسئله، مشکل جنگ بود که تا آن تاریخ بیش از 9 ماه بود که ایران در شرایط جنگى به سر مىبرد و در برابر رژیم بعث عراق که این جنگ را به جمهورى اسلامى تحمیل کرده بود. ایستادگى مىکرد و البته بزرگتر از جنگ در همان زمان مشکل قرار داشتن بنىصدر در مقام فرماندهى کل قوا بود که این سبب شده بود با انیکه جنگ خودش به تنهایى مشکل بود به صورت یک مشکل مضاعف و یک مشکل چندین برابر، دربیاید. در آن شرایط جنگى ما نیازمند چیزهایى بودیم که نه تنها آنها وجود نداشتبلکه مشکلات دیگرى هم وجود داشت که در حقیقت آن مشکلات بعد از مشکلات جنگ قرار دارند. دومین مشکل، نفاق در جامعه بود. در جامعه ما در آن زمان با اینکه براى رویاروئى با ارتش متجاوز بعث عراق لازم بود که جامعه ما یکپارچه باشد و مردم ما هماهنگ، همدل و همسو باشند، درستبرعکس بود، به این معنا که جامعه دچار یک دوگانگى شده بود، دچار نفاق شده بود. توى هر خانهاى، توى هر ادارهاى، در هر محل کارى و هر جایى که انسان نگاه مىکرد، اختلاف وجود داشت، یک عدهاى از بنىصدر طرفدارى مىکردند. یک عدهاى از خط مقابل بنىصدر که خط حزب الله و خط اصیل انقلاب بود. نفاق از این نظر به وجود آمده بود که بنىصدر با قیافه حق به جانب و به عنوان فرزند امام و کسى که مورد تایید امام هست، خودش را در جامعه جا زده بود، خیلى از مردم را فریب داده بود و خیلى هم به همین عنوان که او رئیس جمهور است و مورد تایید امام هست، سوء استفادههایى مىکردند و خط مقابل را که در حقیقت «شهداى هفتم تیر» سمبلهاى آن خط بودند (و در راس همه آنها، شهید مظلوم آیت الله بهشتى قرار داشت.) مىکوبیدند و به این وسیله، جامعه را با نفاق بزرگى روبرو کرده بودند. مسئله سوم آن زمان، مشکل ناهماهنگى مسؤولین مملکتى بود. مسؤولین مملکتى آن هم در یک مملکت انقلابى مثل ایران لازم بود و لازم هست که همیشه هماهنگ کار بکنند تا بتوانند با ضد انقلاب داخلى و خارجى مبارزه کنند. در آن شرایط نه تنها این هماهنگى وجود نداشت، بلکه یک حالت اختلاف شدید میان مسؤولین مملکتى وجود داشت که سبب مىشد هم مردم دچار نگرانى بشوند و هم ضد انقلاب چه در داخل و چه در خارج، سوء استفاده کنند. در آن روزها، بنىصدر و دار و دسته او که در جاهاى مختلف این مملکت نفوذ کرده بودند، یکطرف قرار داشتند و رئیس دیوانعالى کشور که شهید مظلوم آیت الله بهشتى بود. و به طور کلى مسؤولین قوه قضائیه به اضافه عده زیادى از مجلس و به اضافه نخست وزیر و تعدادى از اعضاى دولت، اینها در طرف دیگر قرار گرفته بودند. با توجه به اینکه بنىصدر اولا مقام ریاست جمهورى را در اختیار داشت، ثانیا فرماندهى کل قوا را در اختیار داشت، و ثالثا انسان بىتقوایى بود و هرچه به زبانش مىآمد، مىگفت و ملاحظاتى را اصولا رعایت نمىکرد و مصلحتاندیشى هم نمىکرد، هیچ چیزى جز مصلحتخودش را در نظر نمىگرفت; توانسته بود یک عده زیادى از مردم را فریب دهد و به همین وسیله، مملکت را بخصوص در آن سطح تصمیمگیرى، دچار تفرقه و دچار ضعف کند. اینها، مشکلات آن زمان بود. البته مشکلات دیگرى هم بود ولى اینها، اساسىترین آنها بودند. روشن است که در یک چنین زمانى، در درجه اول مردم باید آگاه بشوند، نفاق از بین برود و مردم متحد بشوند، یکپارچه بشوند، یکدل، یک جهت و یکسو به یک هدف، فکر بکنند. و نیروهایشان را براى یک هدف مصرف بکنند. دوم اینکه مسؤولین همفکرى داشته باشند، با هم متحد باشند. مقامات تصمیمگیرى، یکجور تصمیم بگیرند و در کارشکنى در آن سطح از مملکت وجود نداشته باشد. مردم هم از مسؤولین پیروى کنند تا هماهنگ باهم بتوانند اهداف انقلاب را پیش ببرند. اینها چیزهایى بود که در آن زمان ضرورت داشت تا بشود هم مردم و هم دولت دست در دست هم آن مشکل بزرگ را که مشکل جنگ بود. حل کنند. همانطورى که مىبینیم یک چنین وضعى وقتى بعدا به وجود، آمد مشکل جنگ هم رو به حل شدن رفت. «انفجار حزب» سبب شد که قضایا درستبر عکس شود. یعنى اگر آمریکا و گروهها در آن زمان هدفشان این بود که مردم در آن حالت ناآگاهى و نفاق باقى بمانند تا آنها بتوانند نیروهاى اصیل انقلاب را کنار بزنند، این انفجار و این شهادتها سبب شد که مردم آگاه بشوند و این اثر اولش بود. اثر دوم این بود که بر اثر آگاهى مردم گروهکها منزوى شدند و باز این، درست عکس آن چیزى بود که آمریکا و گروهکها مىخواستند. اثر سوم، یکدستشدن مسؤولین درجه اول بود، یعنى مقامات تصمیمگیرى آن حالت تفرقهاى را که در گذشته داشتند، دیگر نداشتند، دیگر دوئیت وجود نداشت و همین امر، باعث موفقیتهاى زیادى شد که یکى از آنها، پیروزىهاى پیاپى در جنگ تحمیلى بود.
س- از آنجا که ماهنامه فرهنگ کوثر ویژه تاریخ و فرهنگ اهل بیت (ع) است، انتظار عمومى و انتظار علاقمندان اهل بیت (ع) را از این گونه نشریات، چه مسائلى مىدانید؟ ج- قاعدتا باید صبغه تاریخى و فرهنگى این نشریه، برجسته و غالب باشد و این بسیار مهم است که در مقطع کنونى تاریخ انقلاب اسلامى، نشریات زیادى روى مسائل تاریخى و فرهنگى اسلام بخصوص اهل بیت (ع)، کار بکنند. کم اطلاعى نسل جدید از زوایاى تاریخ اهل بیت (ع) و فرهنگ تشیع که متاسفانه به عنوان یک واقعیت تلخ، اکنون خودش را نمایان کرده ضعف نسل قبل از آنها را در تبیین صحیح و به موقع و پرجاذبه مکتب اهل بیت (ع) نشان مىدهد. این، خسران بزرگى است که تا حدود زیادى معلول اشتغال نسل انقلابگر به مسؤولیتهاى بعد از انقلاب است و تا حدودى هم به تلف شدن وقتها در منازعات بىحاصل رایج، مربوط مىشود. فکر مىکنم وجود امکاناتى از قبیل «نشریه کوثر»، مىتواند زمینه را براى جبران این کوتاهىها، فراهم کند و لذا عزیزانى که این امکان را به برکت کریمه اهل بیتحضرت فاطمه معصومه (س) در اختیار دارند، باید لحظه لحظه این فرصت را غنیمتبشمرند و براى ترویج فرهنگ اهل بیت (ع) تلاش بکنند. این کار، از طریق بازگوئى تاریخ اهل بیت (ع) با قالبهاى جذاب، نثر روان، شعر و انواع جاذبههاى هنرى، قابل انجام هست و من امیدوارم که شما عزیزان، توفیق بهرهبردارى کامل از این فرصت و این امکانات را داشته باشید.
س- روزنامه جمهورى اسلامى در طول این سالها، مواضع ارزشمندى در دفاع از اسلام و انقلاب اسلامى داشته است، راز این توفیق را در چه مىدانید و براى همفکرى و پیوند نزدیکتر نشریات مکتبى چه پیشنهادى دارید؟ ج- در این سؤال، در واقع یک اظهار نظر دارید و دو سؤال. از شما به خاطر اظهار نظرى که در باره روزنامه جمهورى اسلامى کردهاید، متشکرم. امیدوارم همین طور باشد که شما گفتهاید و امیدوارم این خدمت ناچیز را خداى متعال از کسانى که در روزنامه جمهورى اسلامى تلاش کردهاند و مىکنند، قبول کند. اما دو سؤالى که مطرح کردهاید، در باره سؤال اول یعنى راز موفقیت روزنامه جمهورى اسلامى، باید عرض کنم که این روزنامه، با نیتخالص و پاک، خدمتبه دین خدا و حمایت از انقلاب اسلامى و نظام جمهورى اسلامى، تاسیس شده و تا به امروز، خدا توفیق داده همین نیت در این روزنامه باقى بماند و مانع گرفتار شدن کارکنان و مسؤولان روزنامه در دام هواهاى نفسانى و هوسهاى شیطانى که یکى از آنها، غلطیدن به دام خطبازیها و جناحبندىهاست. بشود. میدانید که حضرت امام، نهضتخودشان را با آیه شریفه (قل انما اعظکم بواحدة ان تقوموا لله مثنى و فردى) شروع کردند و روى «قیام لله» تاکید داشتند و رمز پیروزى ایشان هم، همین بود. اگر روزنامه جمهورى اسلامى تا امروز توفیقى داشته، محصول نیت پاک مؤسسین آن و وفادارى مسؤولین و کارکنان این روزنامه به همین نیت پاک، بوده است. در خصوص همفکرى و پیوند نزدیکتر نشریات مکتبى و متعهد با یکدیگر، اعتقاد بنده این است که این کار، هم لازم است و هم شدنى و البته نتایج درخشانى هم خواهد داشت. بحمد الله در حال حاضر، نیروهاى صاحب فکر و صاحب قلم زیادى در جامعه داریم، چه در حوزههاى علمیه، چه در دانشگاهها و چه در سایر اقشار، که امکان بالقوه بسیار بالایى است. آنچه که مىتواند این نیروها را به فعلیتبرساند و با حد اکثر ظرفیت از آنها بهرهبردارى کند، یک هماهنگى برنامهریزى شده است. این هماهنگى اگر صورت بگیرد، علاوه بر اینکه این بهرهبردارى صحیح، تحقق خواهد یافت، از دوبارهکاریها و پراکندهکاریها هم جلوگیرى خواهد شد. به نظر مىرسد براى عملى شدن این خواسته، هر کس منتظر دیگرى است. چنین حالتى، همیشه یک آفت است. براى از بین بردن این آفت، یک تشکیلات فرهنگى باید دستبه کار شود. شما که این فکر را مطرح کردهاید، ان شاء الله آن را دنبال هم بکنید، بلکه به نتایج مطلوبى منتهى شود.
س- از اوضاع فرهنگى و سیاسى سال شصت و تجاربى که نسل جوان نسبتبه آن نیاز دارد، آنچه لازم مىدانید، یادآورى کنید. ج- اگر اوضاع سیاسى سال 1360 را تا حدودى توضیح بدهم و معلوم بشود که کشور در آن مقطع در چه وضعیتى بود، خود به خود، جوانهاى امروز به این نتیجه خواهند رسید که در شرایط فعلى کشور، چقدر باید با هوشیارى کامل و با تحقیق، جستجو، علم و اطلاع، با مسائل برخورد کنند و هرگز قبل از روشن شدن همه زوایاى قضایا، به سراغ قضاوت و نتیجهگیرى کردن و موضع گرفتن نروند. اوضاع کشور در سال 1360 بسیار پیچیده بود. چند موضوع مهم وجود داشت که اوضاع را پیچیده کرده بود. اولین مسئله، مشکل جنگ بود که تا آن تاریخ بیش از 9 ماه بود که ایران در شرایط جنگى به سر مىبرد و در برابر رژیم بعث عراق که این جنگ را به جمهورى اسلامى تحمیل کرده بود. ایستادگى مىکرد و البته بزرگتر از جنگ در همان زمان مشکل قرار داشتن بنىصدر در مقام فرماندهى کل قوا بود که این سبب شده بود با انیکه جنگ خودش به تنهایى مشکل بود به صورت یک مشکل مضاعف و یک مشکل چندین برابر، دربیاید. در آن شرایط جنگى ما نیازمند چیزهایى بودیم که نه تنها آنها وجود نداشتبلکه مشکلات دیگرى هم وجود داشت که در حقیقت آن مشکلات بعد از مشکلات جنگ قرار دارند. دومین مشکل، نفاق در جامعه بود. در جامعه ما در آن زمان با اینکه براى رویاروئى با ارتش متجاوز بعث عراق لازم بود که جامعه ما یکپارچه باشد و مردم ما هماهنگ، همدل و همسو باشند، درستبرعکس بود، به این معنا که جامعه دچار یک دوگانگى شده بود، دچار نفاق شده بود. توى هر خانهاى، توى هر ادارهاى، در هر محل کارى و هر جایى که انسان نگاه مىکرد، اختلاف وجود داشت، یک عدهاى از بنىصدر طرفدارى مىکردند. یک عدهاى از خط مقابل بنىصدر که خط حزب الله و خط اصیل انقلاب بود. نفاق از این نظر به وجود آمده بود که بنىصدر با قیافه حق به جانب و به عنوان فرزند امام و کسى که مورد تایید امام هست، خودش را در جامعه جا زده بود، خیلى از مردم را فریب داده بود و خیلى هم به همین عنوان که او رئیس جمهور است و مورد تایید امام هست، سوء استفادههایى مىکردند و خط مقابل را که در حقیقت «شهداى هفتم تیر» سمبلهاى آن خط بودند (و در راس همه آنها، شهید مظلوم آیت الله بهشتى قرار داشت.) مىکوبیدند و به این وسیله، جامعه را با نفاق بزرگى روبرو کرده بودند. مسئله سوم آن زمان، مشکل ناهماهنگى مسؤولین مملکتى بود. مسؤولین مملکتى آن هم در یک مملکت انقلابى مثل ایران لازم بود و لازم هست که همیشه هماهنگ کار بکنند تا بتوانند با ضد انقلاب داخلى و خارجى مبارزه کنند. در آن شرایط نه تنها این هماهنگى وجود نداشت، بلکه یک حالت اختلاف شدید میان مسؤولین مملکتى وجود داشت که سبب مىشد هم مردم دچار نگرانى بشوند و هم ضد انقلاب چه در داخل و چه در خارج، سوء استفاده کنند. در آن روزها، بنىصدر و دار و دسته او که در جاهاى مختلف این مملکت نفوذ کرده بودند، یکطرف قرار داشتند و رئیس دیوانعالى کشور که شهید مظلوم آیت الله بهشتى بود. و به طور کلى مسؤولین قوه قضائیه به اضافه عده زیادى از مجلس و به اضافه نخست وزیر و تعدادى از اعضاى دولت، اینها در طرف دیگر قرار گرفته بودند. با توجه به اینکه بنىصدر اولا مقام ریاست جمهورى را در اختیار داشت، ثانیا فرماندهى کل قوا را در اختیار داشت، و ثالثا انسان بىتقوایى بود و هرچه به زبانش مىآمد، مىگفت و ملاحظاتى را اصولا رعایت نمىکرد و مصلحتاندیشى هم نمىکرد، هیچ چیزى جز مصلحتخودش را در نظر نمىگرفت; توانسته بود یک عده زیادى از مردم را فریب دهد و به همین وسیله، مملکت را بخصوص در آن سطح تصمیمگیرى، دچار تفرقه و دچار ضعف کند. اینها، مشکلات آن زمان بود. البته مشکلات دیگرى هم بود ولى اینها، اساسىترین آنها بودند. روشن است که در یک چنین زمانى، در درجه اول مردم باید آگاه بشوند، نفاق از بین برود و مردم متحد بشوند، یکپارچه بشوند، یکدل، یک جهت و یکسو به یک هدف، فکر بکنند. و نیروهایشان را براى یک هدف مصرف بکنند. دوم اینکه مسؤولین همفکرى داشته باشند، با هم متحد باشند. مقامات تصمیمگیرى، یکجور تصمیم بگیرند و در کارشکنى در آن سطح از مملکت وجود نداشته باشد. مردم هم از مسؤولین پیروى کنند تا هماهنگ باهم بتوانند اهداف انقلاب را پیش ببرند. اینها چیزهایى بود که در آن زمان ضرورت داشت تا بشود هم مردم و هم دولت دست در دست هم آن مشکل بزرگ را که مشکل جنگ بود. حل کنند. همانطورى که مىبینیم یک چنین وضعى وقتى بعدا به وجود، آمد مشکل جنگ هم رو به حل شدن رفت. «انفجار حزب» سبب شد که قضایا درستبر عکس شود. یعنى اگر آمریکا و گروهها در آن زمان هدفشان این بود که مردم در آن حالت ناآگاهى و نفاق باقى بمانند تا آنها بتوانند نیروهاى اصیل انقلاب را کنار بزنند، این انفجار و این شهادتها سبب شد که مردم آگاه بشوند و این اثر اولش بود. اثر دوم این بود که بر اثر آگاهى مردم گروهکها منزوى شدند و باز این، درست عکس آن چیزى بود که آمریکا و گروهکها مىخواستند. اثر سوم، یکدستشدن مسؤولین درجه اول بود، یعنى مقامات تصمیمگیرى آن حالت تفرقهاى را که در گذشته داشتند، دیگر نداشتند، دیگر دوئیت وجود نداشت و همین امر، باعث موفقیتهاى زیادى شد که یکى از آنها، پیروزىهاى پیاپى در جنگ تحمیلى بود.
س- از آنجا که ماهنامه فرهنگ کوثر ویژه تاریخ و فرهنگ اهل بیت (ع) است، انتظار عمومى و انتظار علاقمندان اهل بیت (ع) را از این گونه نشریات، چه مسائلى مىدانید؟ ج- قاعدتا باید صبغه تاریخى و فرهنگى این نشریه، برجسته و غالب باشد و این بسیار مهم است که در مقطع کنونى تاریخ انقلاب اسلامى، نشریات زیادى روى مسائل تاریخى و فرهنگى اسلام بخصوص اهل بیت (ع)، کار بکنند. کم اطلاعى نسل جدید از زوایاى تاریخ اهل بیت (ع) و فرهنگ تشیع که متاسفانه به عنوان یک واقعیت تلخ، اکنون خودش را نمایان کرده ضعف نسل قبل از آنها را در تبیین صحیح و به موقع و پرجاذبه مکتب اهل بیت (ع) نشان مىدهد. این، خسران بزرگى است که تا حدود زیادى معلول اشتغال نسل انقلابگر به مسؤولیتهاى بعد از انقلاب است و تا حدودى هم به تلف شدن وقتها در منازعات بىحاصل رایج، مربوط مىشود. فکر مىکنم وجود امکاناتى از قبیل «نشریه کوثر»، مىتواند زمینه را براى جبران این کوتاهىها، فراهم کند و لذا عزیزانى که این امکان را به برکت کریمه اهل بیتحضرت فاطمه معصومه (س) در اختیار دارند، باید لحظه لحظه این فرصت را غنیمتبشمرند و براى ترویج فرهنگ اهل بیت (ع) تلاش بکنند. این کار، از طریق بازگوئى تاریخ اهل بیت (ع) با قالبهاى جذاب، نثر روان، شعر و انواع جاذبههاى هنرى، قابل انجام هست و من امیدوارم که شما عزیزان، توفیق بهرهبردارى کامل از این فرصت و این امکانات را داشته باشید.
س- روزنامه جمهورى اسلامى در طول این سالها، مواضع ارزشمندى در دفاع از اسلام و انقلاب اسلامى داشته است، راز این توفیق را در چه مىدانید و براى همفکرى و پیوند نزدیکتر نشریات مکتبى چه پیشنهادى دارید؟ ج- در این سؤال، در واقع یک اظهار نظر دارید و دو سؤال. از شما به خاطر اظهار نظرى که در باره روزنامه جمهورى اسلامى کردهاید، متشکرم. امیدوارم همین طور باشد که شما گفتهاید و امیدوارم این خدمت ناچیز را خداى متعال از کسانى که در روزنامه جمهورى اسلامى تلاش کردهاند و مىکنند، قبول کند. اما دو سؤالى که مطرح کردهاید، در باره سؤال اول یعنى راز موفقیت روزنامه جمهورى اسلامى، باید عرض کنم که این روزنامه، با نیتخالص و پاک، خدمتبه دین خدا و حمایت از انقلاب اسلامى و نظام جمهورى اسلامى، تاسیس شده و تا به امروز، خدا توفیق داده همین نیت در این روزنامه باقى بماند و مانع گرفتار شدن کارکنان و مسؤولان روزنامه در دام هواهاى نفسانى و هوسهاى شیطانى که یکى از آنها، غلطیدن به دام خطبازیها و جناحبندىهاست. بشود. میدانید که حضرت امام، نهضتخودشان را با آیه شریفه (قل انما اعظکم بواحدة ان تقوموا لله مثنى و فردى) شروع کردند و روى «قیام لله» تاکید داشتند و رمز پیروزى ایشان هم، همین بود. اگر روزنامه جمهورى اسلامى تا امروز توفیقى داشته، محصول نیت پاک مؤسسین آن و وفادارى مسؤولین و کارکنان این روزنامه به همین نیت پاک، بوده است. در خصوص همفکرى و پیوند نزدیکتر نشریات مکتبى و متعهد با یکدیگر، اعتقاد بنده این است که این کار، هم لازم است و هم شدنى و البته نتایج درخشانى هم خواهد داشت. بحمد الله در حال حاضر، نیروهاى صاحب فکر و صاحب قلم زیادى در جامعه داریم، چه در حوزههاى علمیه، چه در دانشگاهها و چه در سایر اقشار، که امکان بالقوه بسیار بالایى است. آنچه که مىتواند این نیروها را به فعلیتبرساند و با حد اکثر ظرفیت از آنها بهرهبردارى کند، یک هماهنگى برنامهریزى شده است. این هماهنگى اگر صورت بگیرد، علاوه بر اینکه این بهرهبردارى صحیح، تحقق خواهد یافت، از دوبارهکاریها و پراکندهکاریها هم جلوگیرى خواهد شد. به نظر مىرسد براى عملى شدن این خواسته، هر کس منتظر دیگرى است. چنین حالتى، همیشه یک آفت است. براى از بین بردن این آفت، یک تشکیلات فرهنگى باید دستبه کار شود. شما که این فکر را مطرح کردهاید، ان شاء الله آن را دنبال هم بکنید، بلکه به نتایج مطلوبى منتهى شود.