آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۰

چکیده

متن

... و او را اولین تاریخ‏نگار شیعه نامیده‏اند. در حالى که بیش از دو سال به بعثت آخرین فرستاده الهى نمانده بود، نوزادى پا به عرصه گیتى نهاد. این کودک از خاندان هلال بن عامر بود که از نوادگان حضرت اسماعیل بن ابراهیم شمرده مى‏شدند. از اینرو، نسب سلیم به پیامبر بزرگ الهى حضرت اسماعیل مى‏رسد. پدرش «قیس‏» نام داشت. گرچه از نام و مشخصات مادر و اوصاف پدرش اطلاعى در دست نیست، اما بدیهى است آن دو در تربیت نور دیده خویش تلاشى در خور سپاس داشته‏اند. پدر و مادرش وى را «سلیم‏» نامیدند و «ابو صادق‏» کنیه دادند. آرى، «سلیم بن قیس هلالى عامرى کوفى‏» در زمره مردان بزرگى است که نامش با تشیع و تاریخ پرمخاطره آن عجین شده است. اینک به تماشاى سیماى پرفروغ آن فرزانه مى‏نشینیم. تنها منبع اصیل و معتبرى که ما را در شناخت زندگى «سلیم بن قیس‏» راهنمایى مى‏کند، کتاب مشهور و قابل اعتمادى است که خود نگاشته است. هر چند مطالب اصلى آن کتاب، درباره حوادث پرمخاطره پس از وفات رسول الله (ص) است; اما از خلال آن مى‏توان به اوراقى از زندگانى وى دست‏یافت. به نظر مى‏رسد. دوران کودکى و نوجوانى سلیم در زادگاهش کوفه سپرى شد. کوفه آن زمان زادگاه و خاستگاه بندگانى پاک طینت‏بود که همواره به عشق اسلام بسان پروانه‏هاى عاشق، گرد شمع جهان افروز رسول الله (ص) مى‏گردیدند. هنوز بیش از دوازده سال از تولد «ابو صادق کوفى‏» نگذشته بود که جهان اسلام در سوگ رسول بزرگ اسلام حضرت محمد امین (ص) جامه عزا پوشید. ساعاتى چند پس از آن حادثه دلخراش، شهر مدینه شاهد حوادثى تلخ بود. کودتاى سیاسى، نظامى و فرهنگى سقیفه، على (ع) و علویان را از ادامه سیره و سنت واقعى پیامبر اسلام باز داشت و جامعه آن روز مدینه، با نادیده انگاشتن ماجراى غدیرخم، از على (ع) روى برگرداند و از علو باز ماند. گرچه «سلیم‏» در این دوران بحرانى در مدینه حضور نداشت، اما جزئیات اخبار و اطلاعات آن کودتا را از زبان رادمردانى چون على (ع)، سلمان فارسى، ابوذر و مقداد شنید و ثبت کرد.
عاشق مدینه
سلیم در حالى وارد مدینه شد که تنها دو سال از رحلت پیامبر اسلام (ص) گذشته بود و مردم با على (ع) و اهل بیت (ع) رفتارى ناپسند و زجرآورداشتند. دورانى که غاصبان خلافت‏با توسل به انواع شیوه‏هاى ارعاب، تهدید و تطمیع مردم را از گرایش به مولاى متقیان باز مى‏داشتند. دورانى که نام «على (ع)» را بردن با او نشستن جرمى نابخشودنى شمرده مى‏شد. در چنین دوران دهشتناک و خفقان‏آورى، نوجوان چهارده‏ساله کوفى به مدینه آمد و با قبول همه بلاها و گرفتایهاى ویژه مدینه، نور هدایت و امامت را در کوچه‏هاى بنى هاشم یافته و با على (ع) که مورد کینه حاکمان و زور مداران بود، انسى ویژه یافت. شجاعت و جسارت نوجوان 14 ساله کوفى و رفتار وى با کنار نهادگان سیاسى مدینه، نشان دهنده روح متعالى و اراده آهنین اوست.
با على (ع) و علویان
سلیم، پس از ورود به مدینه، در محضر امام بزرگ شیعیان حضرت على (ع) به فعالیتهاى فرهنگى و دینى پرداخت. او چنان به مولایش عشق مى‏ورزید که بزودى از یاران خاص و قابل اعتماد آن حضرت شد. سلیم در کتاب خویش پنجاه روایت از على (ع) نقل کرده است.او در همین دوران، با دانشمندان و صحابى بزرگى چون سلمان، ابوذر، مقداد و عبد الله بن عباس ارتباط فکرى و فرهنگى بر قرار ساخت و احادیث‏بسیارى از آنها به خاطر سپرد. هرچند صحابى بزرگ پیامبر (ص) سلمان فارسى، در همان اوایل حضور سلیم در مدینه، به استاندارى مدائن (در حوالى بغداد) برگزیده شد; اما سلیم وجود گرانبهاى وى را غنیمت‏شمرد و در همان مدت اندکى که در مدینه حضور داشت، مطالب و حوادث دوران پس از وفات پیامبر (ص) را از سلمان پرسید. تعداد روایاتى که او از سلمان شنید، هفده مورد است. این روایات اغلب درباره تاریخ شیعه است. ابوذر غفارى از دیگر چهره‏هاى برجسته عصر رسول الله (ص) بود که سلیم به همراهى و همگامى با وى توفیق یافت. سلیم در توصیف و بیان رخدادهاى تاریخى شیعیان از او بسیار بهره برد و دوازده حدیث از وى ثبت کرد. سلیم در سى سالگى همراه ابوذر غفارى; براى اعمال حج، به مکه رفت. در آنجا ابوذر غفارى براى مردم حدیث‏خواند. سلیم، که خود شاهد ماجرا بود، آن را چنین بیان کرده است: «روزى ابوذر برخاست و در خانه کعبه را گرفت و با صداى بلند گفت: اى مردم، ... من از پیامبرتان شنیدم که فرمود: مثل اهل بیتم در میان امت چون کشتى نوح در میان قوم اوست; هر که بر آن سوار شود، نجات مى‏یابد و هرکه از آن تخلف کند، غرق مى‏شود.» سلیم بن قیس کوفى نه تنها به اولین مظلوم تاریخ عشق مى‏ورزید، بلکه همواره شیفتگان آن امام را مورد محبت قرار مى‏داد. ابوذر غفارى پس از وفات پیامبر (ص) به دلیل جانبدارى از على (ع)، از سوى خلیفه سوم عثمان به سرزمین خشک و بى‏آب و علف ربذه تبعید شد. او در حالى به سوى ربذه حرکت داده شد که نگاههاى اشکبار على (ع) او را بدرقه مى‏کرد. در سال 34 هجرى قمرى که ابوذر در ربذه آخرین نفس‏هاى خویش را مى‏کشید و پاداش زحمات شبانه روزى‏اش در راه اسلام را از سوى عثمان دریافت مى‏کرد، «سلیم‏» آرام نگرفت; به سوى وى شتافت. و روایاتى از او شنید.
مرد جهاد
پس از وفات ابوذر، در سال 35 هجرى قمرى، سلیم به بصره رفت و در رکاب على (ع)، در جنگ جمل شرکت کرد. در این جنگ، که از سوى طلحه و زبیر علیه امام على (ع) طرح‏ریزى شده بود، 12 هزار تن از یاران على (ع) و 120 هزار تن از دشمن حضور داشتند. سلیم بن قیس، اولین تجربه رزمى‏اش را به دست آورد و ماجراى آن را در جنگ جمل ثبت کرد. وى در پایان گزارش خود را از آن جنگ مى‏گوید: جنگ از سوى طلحه شروع شد و به کشته شدن وى و شکست زبیر انجامید. حدود یک سال پس از این نبرد، جنگ صفین درگرفت. سلیم نیز در این جنگ شرکت کرد و به یارى امام خود على (ع) شتافت. او مطالبى نیز درباره این نبرد نقل کرده است. در بخشى از کتاب سلیم آمده است: از سلیم بن قیس پرسیدند: آیا در جنگ صفین شرکت داشتى؟ پاسخ داد: آرى. پرسیدند: آیا در جنگ لیلة الحریر حضور داشتى؟ گفت: آرى. پرسیدند: آن هنگام چند ساله بودى؟ سلیم گفت: چهل ساله. سپس خاطراتى از آن جنگ نقل کرد. برخى از تاریخ‏نگاران، به یارى همین پرسشها و جوابها، تاریخ تولد سلیم را به دست آورده‏اند. سلیم پس از صفین در سال 38 هجرى قمرى همراه امام على (ع) به کوفه برگشت و بى‏درنگ به مدائن رفت. در سال 39 هجرى، براى جنگ با خوارج، عازم منطقه نهروان شد و در آن نبرد شرکت کرد. سلیم در تمامى این صحنه‏هاى سرنوشت‏ساز یاور مولایش على (ع) بود و دفاع از وى را وظیفه خویش مى‏دانست. همراهى او با على (ع) تا شهادت آن امام تا بزرگوار ادامه یافت.
روایت اشک
سلیم درباره وضعیت امام على (ع) قبل از شهادت و نیز وصیت او به فرزندانش مطالبى قابل توجه نگاشته است. مطالب وى چنین آغاز مى‏شود: هنگام وصیت امیر المؤمنین (ع) به فرزندش امام حسن (ع) حاضر بودم. حسین (ع) و محمد و تمامى فرزندان و بزرگان اهل بیت (علیهم السلام) و شیعیانش نیز حضور داشتند. حضرت کتاب و شمشیرش را به امام حسن (ع) داد و فرمود: فرزندم، پیامبر (ص) به من دستور داده تو را جانشین خود کنم و کتاب و شمشیرم را به تو بسپارم...; و همچنین پیامبر به من دستور داد سفارش کنم این ودیعه‏ها را هنگام مرگت‏به برادرت حسین بدهى; سپس به فرزندش حسین (ع) فرمود: پیامبر به تو نیز دستور داده آن را به فرزندت على تحویل دهى و آنگاه به على بن الحسین (ع) فرمود پیامبر (ص) دستور داده آن را به فرزندت محمد بدهى. سلام پیامبر و من را به او برسان. عشق و اردات آن مرد اندیشمند به على (ع) و نقل و ثبت روایات متعدد در فضایل و مناقب ائمه معصومین (ع) فقیهان و دانشمندان بزرگ دین را بر آن داشت تا از سلیم به نیکى یاد کرده، او را مورد ستایش قرار دهند. شیخ مفید در «الاختصاص‏»، پس از معرفى سلیم، مى‏نویسد: وى از برگزیدگان و پیشمرگان پنجگانه على (ع) است. نه تنها بزرگان شیعه، بلکه اهل سنت نیز از سلیم یاد کرده، وى را ستوده‏اند. ابن ندیم در کتاب «الفهرست‏» نظر یکى از راویان شیعه را پذیرفته، سخن او را چنین نقل کرده است: سلیم انسانى متعبد به امور دینى بود و نورانیتى داشت که سبب برترى مقامش مى‏شد.
از نجف تا منا
این شخصیت‏برجسته میدانهاى علم و جهاد، پس از شهادت مولایش على (ع)، پیروى از ولایت را رها نکرد و در شمار یاران امام حسن مجتبى (ع) قرار گرفت. سلیم مى‏گوید: بعد از شهادت امام على (ع)، امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) را در مدینه ملاقات کردم. حدیثى را، که از پدرشان شنیده بودم، براى آنان خواندم. آنها فرمودند: راست گفتى، وقتى پدرمان این حدیث را برایت مى‏خواند، ما حاضر و شاهد بودیم. ابن شهرآشوب در کتاب «المناقب‏» به معرفى ائمه (علیهم السلام) پرداخته، هنگام شمارش اصحاب امام حسن (ع) مى‏گوید: یاران امام حسن (ع) افرادى از قبیل رشید، حجر،.. . و سلیم هستند. سلیم بن قیس خدمت امام حسن (ع) حضور یافت و ضمن حمایت و دفاع از وى، به ثبت وقایع تاریخى آن روزگار پرداخت. او در کتابش سه روایت از آن امام نقل کرده است. پس از شهادت مظلومانه امام حسن (ع)، سلیم همچنان به عهد خویش وفادار ماند و به حضور سالار شهیدان امام حسین (ع) رسید. پشت پازدن به نام و نان معاویه و اعتنا نکردن به دشنه و دشنام او، کارى نبود که ناخالصان و افراد سست عنصر از عهده آن برایند. گرایش به امام حسن و امام حسین (علیهما السلام)، در دوران حکومت استبدادى معاویه، به جسارتى ویژه و اراده‏اى خلل ناپذیر نیاز داشت. سلیم، برغم همه مشکلات و خطرات، گام عزت پیش نهاد و در شمار اصحاب آن دو امام بزرگوار واقع شد. ارتباط عاطفى سلیم با امام حسین (ع) به حدى بود که با شنیدن خبر مسافرت وى از کوفه به مدینه آمد و با وى همسفر شد. در سال 58 قمرى، که امام حسین (ع) براى زیارت خانه خدا به مکه شتافت، سلیم کوفى خود را به وى رساند و در جلسه بسیار مهم آن حضرت در منا شرکت کرد. امام حسین (ع)، در این جلسه تاریخى با ذکر مطالبى درباره معاویه و اعمال او، اولین جرقه‏هاى قیام و انقلاب خویش را در دل شیعیان فروزان کرد. سلیم بن قیس جزئیات مطالب مطرح شده در آن جلسه را در کتاب خویش نگاشت. او، علاوه بر ماجراى فوق، روایتى دیگر نیز از آن امام بزرگوار نقل کرده است. از این تاریخ تا پس از شهادت امام حسین (ع) در سال 61 هجرى قمرى، خبرى از سلیم ثبت نشده است. برخى از محققان احتمال مى‏دهند او این مدت را، همراه جمعى از شیعیان، در زندان ابن زیاد به سر برد.
تاریخ‏نگار راستگو
پس از شهادت امام حسین (ع)، سلیم به محضر فرزندش امام سجاد (ع) رسید و در شمار اصحاب او قرار گرفت. سلیم از آن امام حدیث نقل کرده است. وى در حدیث دهم خویش مى‏گوید: با على بن الحسین (ع) ملاقات کردم و مطالبى که از پدر و عمویش (علیهما السلام) شنیده بودم، برایش گفتم. افتخار ملاقات با امام باقر (ع) نیز نصیب سلیم شده است. ابان بن ابى عیاش مى‏گوید: هنگام حج، امام باقر (ع) را ملاقات کردم و تمامى حدیث دهم را، که سلیم نگاشته بود، بى‏آنکه حتى یک حرف از آن کم کنم، براى وى خواندم... . امام (ع) فرمود: سلیم راست گفتار است. سپس ادامه داد: پس از شهادت جدم ابا عبد الله الحسین (ع)، در حالى که نزد پدرم نشسته بودم، سلیم همین حدیث را برایم خواند و پدرم صحت گفتارش را تصدیق کرد. بر اساس همین اخبار و گزارشها، شیخ طوسى و دیگر راوى شناسان شیعه نام سلیم بن قیس را در شمار اصحاب امام على، امام حسن، امام حسین، امام سجاد و امام باقر (علیهم السلام) آورده‏اند. در کتاب «ریحانة الادب‏» چنین مى‏خوانیم: او از اجلاى محدثان شیعه و بزرگان اصحاب امام على (ع) و امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) و امام سجاد و امام باقر (علیهما السلام) و نزد همه آنان در غایت محبوبیت و به منزله ارکان اربعه بود... اخبار زیادى در مدح سلیم وجود دارد. علامه امینى نیز مى‏گوید: سلیم از کسانى است که شیعیان و اهل سنت‏به او و مطالب کتابش استناد جسته، بدان استدلال مى‏کنند.
براى کتابم
در سال 75 هجرى قمرى، حکومت‏حجاج خون‏آشام بر عراق و کوفه شروع شد و قلع و قمع پیروان واقعى رسول الله (ص) به اوج رسید. سلیم بن قیس، که تا این زمان با استفاده از تدابیر حکیمانه خود و نوشته‏هاى گرانبهایش را حفظ کرده بود، مورد خشم حجاج قرار گرفت. حجاج دستور داد تا سلیم را دستگیر کنند و به قتل برسانند. سلیم از کوفه گریخت; به طرف ایران حرکت کرد و در منطقه «نوبندجان فارس‏» (نورآباد ممسنى) سکونت گزید.
روایت پرواز
در اوایل سال 76 هجرى، در حالى که سلیم در منزل یکى از دوستانش به نام «ابان‏» در نوبندجان به سر مى‏برد، بیمار شد و به سوى معبودش شتافت. «ابان بن ابى عیاش‏»، شیعه نوبندجانى و دوست صمیمى سلیم در مقدمه کتاب سلیم مطالبى بیان کرده است که وضعیت زندگانى سلیم در اواخر عمرش را تا اندازه‏اى روشن مى‏سازد. او مى‏گوید: وقتى حجاج وارد عراق شد، قصد کشتن سلیم کرد. او متوارى شد; در نوبندجان نزد من آمد و در خانه ما سکونت گزید. در آن روزگار، من چهارده سال داشتم و مى‏توانستم قرآن بخوانم. از وى مى‏پرسیدم و او نیز از اهل بدر به من خبر مى‏داد. احادیث زیادى از زبان او شنیدم، ولى آنها را پنهان کردم... . دیرى نپایید که مرگش نزدیک شد. در این هنگام، مرا طلبید و در خلوت با من چنین گفت: اى ابان، ... این کتاب را به شرطى به تو مى‏سپارم که درباره آن با کسى سخن نگویى و بعد از مرگم، هیچ یک از احادیث آن را براى کسى نقل نکنى; مگر آنکه همانند خودت به او اطمینان داشته باشى; و اگر اتفاقى برایت پیش آمد، آن را به یکى از شیعیان مورد اعتماد و دیندار و آبرومند على بن ابى طالب (ع) بسپارى. من آن شرطها را پذیرفتم. او کتاب را به من سپرد و همه احادیث آن را برایم خواند... . دیرى نگذشت که روح از پیکرش گرفته شد. ابان، پس از ذکر مطالبى در این باره، ادامه مى‏دهد: در همان سال (76 قمرى) به سفر حج رفتم و خدمت امام سجاد (ع) حضور یافتم; و ابو الطفیل و عمر بن ام سلمه نیز در آنجا حضور داشتند. من سه شبانه روز کتاب را براى امام سجاد (ع) خواندم تا اینکه ایشان فرمود: «سلیم راست گفته است. همه اینها احادیث ماست که از آنها خبر دارم.» از آنجا که عمر بن ام سلمه در سال 83 هجرى وفات کرد و بى‏تردید وفات سلیم قبل از این تاریخ تحقق یافت; بسیارى از پژوهشگران تاریخ وفات سلیم را سال 76 هجرى قمرى دانسته‏اند.
 

تبلیغات