آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۰

چکیده

متن

همه خردمندان بر ایجاد جامعه ضابطه‏مند اتفاق نظر دارند، گرچه در خصوص عوامل شکل‏گیرى و موانع آن متفق نیستند. برخى از نظر پردازان مانند افلاطون (427-347 ق. م) و ابونصر فارابى (م 339/340) مدینه فاضله را به عنوان جامعه آرمانى و ایده‏آل مطرح کرده‏اند; که شاید اشاره به همان جامعه قانون‏مند باشد. عده‏اى از بزرگان به قوانین احترام خاص قایل بودند. چنان که در هنگام صدور حکم اعدام سقراط (470-399 ق. م) به او گفتند: فرار کند. او گفت: فرار کردن قانون‏شکنى است. اصولا جعل قانون براى ایجاد جامعه ضابطه‏پذیر و هدف‏مند مى‏باشد. با رعایت قانون حقوق همه مردم رعایت‏شده، نظم و عدالت ظهور پیدا مى‏کنند. از این رو همه انبیاء و رهبران دینى در صدد ایجاد جامعه ایده‏آل الهى مبتنى بر احکام شرع بودند. از دیدگاه اسلام قوانین الهى بر نظام هستى حاکمیت داشته و جهان ضابطه پذیر مى‏باشد. برخى از حیوانات مانند زنبور عسل و مورچه‏ها... بر اساس قانون الهى زندگى قانون‏مندى دارند. رابطه همه موجودات بر اساس دو عنصر علت و معلول مى‏باشد که نشان دهنده حاکمیت قانون در روابط پدیده‏هاست; که این قانون‏گرایى را خداوند در نظام هستى نهادینه کرده است. امام على (ع) نیز در خصوص قانون‏مندى طبیعت فرمود: (اما بعد فان الامر ینزل من السماء الى الارض کقطرات المطر الى کل نفس بما قسم لها من زیادة او نقصان) اما بعد، بى‏گمان امر الهى به سوى هر کسى چونان قطره‏هاى باران فرود مى‏آید و جهت‏یافته و سنجیده، هرکه، سهمى را بهره مى‏برد که بیش یا کم آن پیشاپیش رقم خورده است. نتیجه قانون‏مندى در نظام هستى، حاکمیت عدالت مى‏باشد. چنان که رسول خدا (ص) فرمود: (بالعدل قامت السموات و الارض) ضرورت قانون‏گرایى در جامعه بشرى مى‏تواند از همان قانون‏مندى جهان هستى منشا گرفته باشد; با این تفاوت که در نظام هستى قانون‏پذیرى جبرى است. ولى قانون‏گرایى در جامعه بشرى اختیارى و تخلف‏پذیر مى‏باشد. اگر در جامعه قانون حاکمیت نداشته باشد آن جامعه آرمانى نبوده و با قانون‏گرایى نظام هستى هماهنگى ندارد. بعد از بیان ضرورت ایجاد جامعه ضابطه‏مند، حال این پرسش مطرح مى‏شود: چه عوامل و راهکارهایى براى ایجاد جامعه قانون‏مند وجود دارد؟ در جواب باید گفت: صاحبان اندیشه تئوریها و عواملى را بیان کرده‏اند، که این نوشتار در صدد بیان آنها نیست. آنچه که در این نوشتار مورد تحلیل قرار مى‏گیرد عناصرى هستند که در منش و گفتار معصومان (علیهم السلام) به آنها اشاره شده است که به چند مورد آن اشاره مى‏شود:
1- قانون‏گرایى مسؤولان
یکى از عوامل ایجاد جامعه قانون‏مند، قانون‏گرایى رهبران و مسؤولان مى‏باشد. قانون پذیرى رهبران نقش محورى در گرایش مردم به قانون دارد. على (ع) نیز فرمود: (الناس بامرائهم اشبه منهم بآبائهم) در جامعه دینى که رهبرى آن را رهبران دینى بر عهده دارند و مردم از آنان الگو مى‏پذیرند، قانون‏مندى آنان از اهمیت ویژه‏اى برخوردار است. از این رو معصومین (علیهم السلام) براى فراخوانى مردم به قانون‏پذیرى، خود خاضع‏ترین انسانها در برابر قوانین الهى بودند. چنان که امام راحل (ره) به آن اشاره نموده است. معصومان (علیهم السلام) به قوانین دیگران نیز احترام مى‏گذاشتند. چنان که در خصوص احترام امام صادق (ع) به قوانین دیگران آمده است: «در روایتى از امام صادق (ع) آمده است که حضرت به یکى از یاران خود فرمود: «آن بستانکار تو چه کرد؟» مرد گفت: «آن حرامزاده!» حضرت نگاه تندى به او کرد. مرد در این هنگام عرض کرد: فدایت گردم او پیرو آیین زردشتى است و با خواهر خود از دواج کرده است. امام فرمود: «آیا این در دین او نکاح نیست.» پیامبر اسلام (ص) و حضرت على (ع) که موفق به تشکیل جامعه قانون‏مند شدند، خود بیشتر از دیگران به قوانین احترام مى‏گذاشتند. بى‏تردید یکى از علل موفقیت پیامبر (ص) در گسترش فرهنگ و تمدن اسلامى، قانون پذیرى او بود. تعبد به قوانین الهى از محورى‏ترین اصول در سنت پیامبر (ص) مى‏باشد. خداوند پیامبرش را به خاطر رعایت قوانین ستایش کرد. اندیشوران جهان نیز به قانون گرایى پیامبر (ص) اعتراف نموده و آن را در تاریخ ثبت کرده‏اند. گوستاولوبون مورخ فرانسوى مى‏نویسد: «پیامبر در آخرین وداع تمام صحابه را جمع کرد... فرمود: ایها الناس، هرکس را که من زده باشم باید برخیزد و مرا قصاص کند و اگر ستم نموده و قصورى به عرض وى رسانده باشم اینک به عرض من باید قصاص کند و اگر مال وى برده باشم، اینک حق خود را باز ستاند... در این میان یک نفر برخاسته سه درهم از پیامبر مطالبه کرد و او فورا آن را ادا کرد.» ائمه (علیهم السلام) نیز به قانون‏گرایى پیامبر (ص) اشاره کرده‏اند. محمد بن قیس از امام باقر (ع) نقل کرده است که آن حضرت فرمود: براى ام سلمه همسر پیامبر کنیزکى بود، وى از اموال قبیله‏اى دزدى کرد. او را براى قصاص نزد پیامبر (ص) آوردند; ام سلمه براى شفاعت از وى به آن حضرت سخن گفت: پیامبر فرمود: «اى ام سلمه این حدى از حدود خداوند است که ضایع نمى‏گردد، پس دست کنیز را قطع کرد.» پیامبر (ص) به عنوان رهبر قانون‏گرا عملا اثبات نمود که براى ایجاد جامعه ضابطه‏پذیر، باید رهبران آن قانون‏مندترین انسانها باشند. متاسفانه جوامع بشرى شاهد قانون‏شکنى دولت مردان خود بوده و هستند. قانون‏گریزى دولت مردان بزرگترین ستم است که جوامع انسانى را تهدید نموده و از بزرگترین موانع ایجاد جامعه ضابطه‏مند مى‏باشد. در غرب که رهبران آن مدعى قانون‏گرایى هستند، خود قانون‏شکن‏ترین افراد مى‏باشند و قانون را براى تسلیم دیگران مى‏خواهند. شعارى است که دولت مردان غرب از آن به عنوان اهرم سیاسى بهره مى‏گیرند. مگر در جامعه مدنى غرب نیست که سیاه پوستان به جرم سیاه بودن و فقیران به جرم فقر ... از حقوق طبیعى و اولیه خود محروم بوده و توزیع قدرت و بیت المال بر اساس بى‏عدالتى و قانون‏شکنى صورت مى‏گیرد؟ بشر امروزه اگر در صدد ایجاد جامعه قانون‏مند است، باید جامعه قانون‏مند مدینه‏النبى را الگو قرار دهند. در جامعه آرمانى و الهى پیامبر (ص) همه مردم در برابر قانون یکسان بوده، تبعیض نژادى، قومى و قانون‏شکنى وجود نداشت چنان که رسول خدا (ص) فرمود: «اى مردم آگاه باشید که پروردگارتان یکى است و پدرتان یکى است. بنابراین بدانید که نه عربى بر عجم و نه عجمى بر عرب و نه سیاهى بر سفید... برترى نیست مگر به تقوا» به قول اقبال لاهورى که گفت: «پیش قرآن بنده و مولى یکى است بوریا و مسند دیبا یکى است.» بعد از رحلت رسول اکرم (ص) جامعه ضابطه‏مند نبوى به دست فراموشى سپرده شده و رهبرانى روى کار آمدند که حرمت و قداست قوانین الهى را از بین بردند. بعد از پیامبر (ص) امام على (ع) موفق به ایجاد جامعه ضابطه‏مند شد که خود قانون‏مندترین فرد در آن جامعه بود. نحوه برخورد على (ع) با برادرش عقیل که سهم بیشترى از بیت المال را، درخواست کرده بود، نشان‏دهنده پایبندى او به قداست و حرمت قانون الهى است. همچنین آن حضرت به یکى از مدیران خود که در بهره‏گیرى از بیت المال قانون را رعایت نکرده بود نوشت: (و الله لو ان الحسن و الحسین فعلا مثل الذى فعلت ما کانت لهما عندى هواة و لا ظفرا منى بارادة حتى آخذ الحق منهما و ازیح الباطل عن مظلمتهما) خداى را سوگند که اگر حسن و حسین کارى همانند تو مى‏کردند، با آنان کمتر سازشى نمى‏کردم و با هیچ تصمیمى بر من چیره نمى‏شدند، تا این که حق را از آنان باز مى‏ستاندم و باطلى را که از ستم آنان پدید آمده بود، ناپدید مى‏کردم. متاسفانه قانون‏شکنى قدرتمندان سبب شد که برخى از مسلمانان به قانون‏گریزى عادت کرده و تحمل جامعه قانون‏مندى علوى بر آنها مشکل باشد. جامعه‏اى که دولت مردان آن قانون‏گریز باشند، نمى‏توان از مردم، انتظار قانون‏گرایى داشت. قانون‏شکنى رهبرانى مانند یزید بود که جامعه اسلامى را از مسیر الهى آن خارج نموده و قوانین الهى را از بین ببرد، از این رو امام حسین (ع) یکى از اهداف قیام خود علیه یزید را قانون‏شکنى او و اصلاح امت اسلامى بیان کرده است. و رهبرى یزید جائر را مساوى با از بین رفتن اسلام دانست: (و على الاسلام السلام اذ قد بلیت الامة براع مثل یزید...) امام حسین (ع) همه مردم را فراخواند تا علیه رهبران قانون‏شکن و ستمگر قیام کنند.
 

تبلیغات