پوشش ناکامل بانوان
آرشیو
چکیده
متن
به اعتقاد جامعهشناسان هیچ پدیده اجتماعى بدون علتبه وقوع نمىپیوندد; جز آنکه ریشهیابى و شناخت علتبرخى از پدیدهها چنان دشوار و پیچیده است که گمان مىرود خود به خود به وجود آمده است. از طرفى بیشتر پدیدههاى اجتماعى، خیلى عادى شکل گرفته و رشد مىیابند; اما اصلاح و سامان آنها به آسانى ممکن نیست. این پدیدهها همچون آب جارى است که به راحتى بر خاک جریان مىیابد، اما چون در زمین فرو مىرود بالا کشیدن آن دشوار مىگردد. بىحجابى و کمحجابى زنان از این نمونه پدیدههاست. اما درمان نایافتگى آن به سبب ناتوانى ما از نظر امکانات نیست; نبود شیوه و دانش چارهاندیشى است که مشکل را استحکام بخشیده و آن را معضل فرهنگى ساخته است.
هدایتگران ناآشنا
آن که نمىداند چگونه به مقابله با نابسامانیهاى فرهنگى بپردازد، هر چند داراى بهترین ابزارها باشد نخواهد توانست کمترین قدمى در راه زدودن نابسامانى بردارد و چه بسا کار را براى دیگران دشوارتر مىسازد. زمانى در یکى از شهرها زنى باردار همراه شوهرش در پیاده رو راه مىرفت. ناگهان عدهاى هدایتگر ناآشنا سر رسیدند و معترضانه به زن گفتند: چرا دامن و جوراب پوشیدهاى؟ شوهر بىدرنگ شلوار خود را از پاى درآورد و به زنش داد و گفت: بپوش، این هم شلوار. سپس به هدایتگران ناآگاه گفت: همسرم باردار است و پوشیدن شلوار برایش راحت نیست. غوغایى برخاست. ازدحام جمعیت زیاد شد و مزاحمان فرار را برقرار ترجیح دادند. با حرکت آنها صداى فریاد و هیاهوى مردم بلند شد و آن زن و شوهر به راه خود ادامه دادند. واضح است که این ماجرا بر همه شاهدان تاثیر روانى نامطلوب مىنهد و چه بسا روح اندرز شنوى و پذیرش انتقاد را در آنان مىمیراند. رسول اکرم(ص) مىفرماید: آن که دانش ساماندهى کارى را نداشته باشد و بخواهد آن را سامان دهد، بیش از آنکه اصلاح کند، فساد به بار مىآورد. 1 به عقیده ما بخشى از علت ناکامل بودن پوشش بانوان امروز جامعه ما ناشى از همین برخوردها یا ناآشنایى به شیوه هدایت افراد است. گاه نامساعد بودن محیط نیز رعایت پوشش کامل را رنج آور مىکند. زمانى براى تحقیق پیرامون موضوع پوشش بانوان به خوابگاه آسیب دیدگان جنگ رفتم. در هتل محل سکونت آنها حدود 300 خانواده و تقریبا هزار نفر زندگى مىکردند. محل طبخ غذا در راهرو هتل بود و بانوان ناچار بودند بیشتر ساعات روز را در این راهرو در کنار اجاق گاز باشند. طبیعى است در گرماى شدید تابستان در کنار اجاق گاز، در راهروى که چندین اجاق گاز روشن استحتى پوشیدن یک لباس معمولى طاقت فرساست، چه رسد به چادر و مقنعه. به همین علت، بسیارى از بانوان بدون پوشاندن سر مشغول طبخ غذا مىشدند و کسى هم به آنها اعتراض نمىکرد. رنج آورتر از اصل این نابسامانى اجتماعى و اخلاقى این است که: هرگاه بانویى به هر علت نتواند براى مدتى پوشش مورد اعتقاد خود را رعایت کند، پس از تغییر شرایط محیطىاش، دیگر باز گرداندن وى به فرهنگ پوشیدگى بسیار سخت است. زیرا گذشت زمان در وى اعتقاد جدیدى پدید مىآورد که به راحتى از آن دستبرنمىدارد. افزون بر این، نزد او زشتى گناه از میان رفته است. براى راهنمایى این افراد ناچار باید مدت زمانى طولانى آنها را در موقعیتبهتر قرار داد تا رفته رفته تاثیر محیط گذشته در آنها خنثى شود. دوشیزهاى که از سنین نوجوانى تا پس از جوانى پیوسته با بزرگسالان غیر محرم در تماس و گفتگو بوده و در مجامع آنها حضور همه جانبه داشته است، بسیار طبیعى است که پس از این نتواند پوشش خود را به طور کامل حفظ کند.
اولین اقدام تربیتى
بر پایه آنچه جامعهشناسان نظر مىدهند رفتار و معتقدات اشخاص همه تابع عوامل تربیت است; عواملى چون وراثت، محیط خانوادگى و اجتماعى. بر این اساس، شخصیت و هویت هر فرد تابع عواملى است که عمدهترین آنها وراثت و محیط است. چه افراد غیر مسلمان که اگر در خانواده مذهبى و محیط اسلامى پرورش مىیافتند، مسلمان مىشدند و چه بسیار دختران و زنان ناپوشیدهاى که هرگاه اندکى راهنمایى مىشدند، بانوانى پاک و معتقد مىگردیدند. جز اینها، موقعیتهایى که افراد در آن قرار گرفتهاند در رفتار و اعتقادات آنها سهم به سزایى دارد. نمىتوان بدون در نظر گرفتن این موقعیتها رفتار و اعتقادات اشخاص را مورد نکوهش جدى قرار داد. در هر حال باید مطمئن بود که با شیوه صحیح راهنمایى، مىتوان بدترین افراد را ادب کرد; چنانکه با روش بد مىتوان افرادى عادى را نیز به انحراف و لجاجت کشاند.
چماق، نخستین ابزار ناتوانان
آدمى زمانى که بتواند با شیوههاى صحیح، دیگرى را هم عقیده خود کند، به زور و تحمیل و فحش روى نمىآورد. زمانى که تحمیل و فحش به میان آید معلوم مىشود که فرد از راههاى دیگر به بن بست رسیده است. چماق و اجبار در جایى به کار مىرود که همه شیوههاى تربیتى، به کار گرفته شده است و شخص با همه توجیهات، نخواسته سخن حق را بپذیرد و از طرفى بر آن است که محیط اجتماعى را براى دیگران نیز آشفته سازد. به نظر مىرسد اگر همه کسانى که بدون دارا بودن صلاحیت، عهدهدار انجام مسؤولیتى هستند کنار روند، کارها بهتر و زودتر سامان مىیابد. آن که نمىداند چگونه بانوان را به پوشش فراخواند چه بهتر که نه سخنى بگوید و نه کتابى بنویسد. به گفته سعدى: یا سخن دانسته گوى اى مرد بخرد یا خموش.
عوامل و انگیزههاى ناپوشیدگى
1- جهل و بىاطلاعى شاید نخستین عامل کمحجابى بانوان، بىاطلاعى آنان از فواید و آثار حجاب و پیامدهاى بىحجابى است. به تصور ما حتى در میان بانوان معتقد گروهى نه اندک، در این باره دانش کاملى ندارند. روزى به دخترکى نیمه برهنه که معلوم بود در شهر ما غریب استبرخوردم و به وى گفتم: چرا به این شکل؟ پاسخ داد: مگر اسلام نگفته استبا زمانه پیش بروید؟! او این قدر نمىدانست که با زمانه پیش رفتن به معنى «زمانه تو را پیش بردن» نیست. منظور آن سخن این است که در عصر هواپیما، وسایل قدیمى وسیله رفت و آمدتان نباشد. اگر معنى «با زمانه پیش برو» آن بود که دخترک مىپنداشت، فرستادن پیامبران و دین همه پوچ مىبود. چه آنکه زمانه مىتوانستحد و مرز همه چیز را معلوم سازد، دیگر نیازى به دین نبود و همان که سیاستبازان مىخواستند معیار قرار مىگرفت. اگر دین نباشد کیست که بگوید زمانه باید چگونه پیش رود؟! آرى بىاطلاعى تا بدانجا در این موضوع مؤثر است که زنان کشور مسلمان اندونزى با وجود اعتقاد کامل به حجاب، چنان مىپندارند که حجاب پوشش مخصوص زنان براى انجام نماز است نه براى همه اوقات. آنها روزهاى جمعه گروه گروه با اندام نیمه برهنه (بدون رو سرى و شلوار) تا جایگاه نماز جمعه مىآیند و آنجا چادر و مقنعه مىپوشند و پس از نماز دوباره بدون پوشش به خانه باز مىگردند. 2 ابعاد این بىاطلاعى گسترده است که به پارهاى از آنها اشاره مىکنیم: الف- نشناختن ویژگیهاى جسمى و روحى خود ب- نشناختن مرد ج- ندانستن هدف آفرینش خود و تفاوتهایش با مرد د- اعتماد به طراحان و سیاستمداران حاکم ه- بىآلایشى زنان که سبب مىشود به همگان اعتماد داشته باشند و- بىاطلاعى از معارف دین و احکام ز- وجود همسران کماطلاعى که در رشد فرهنگى زنان نمىکوشند ح- محیط آلوده و غیر دینى ط- کمبود مجالس پربار براى بانوان این توضیح سزاست که وظیفه پدر و شوهر آن است که خانواده خود را از نظر فکرى و فرهنگى رشد دهد. زنان به علت اشتغال به کار خانه کمتر فرصت مطالعه یا حضور در مجالس علمى دارند. وظیفه پدر و شوهر است که تا مىتواند در رشد فرهنگى ایشان بکوشد. گفتگوى ما با گروهى از بانوان، آشکار ساخت که بیشتر بانوان بىآلایش به موجب نشناختن طبیعت غرایز جنسى مرد، به رفتار آنها بسیار خوشبیناند و اظهار نظرها و نگاههاى آنان را بر وجهى ناپسند حمل نمىکنند. عدهاى نیز مىپندارند هرگاه مردى همسر داشته باشد نگاهها و رفتارهاى او همه بىغرض است و نسبتبه زنان بىتفاوت است. غافل از اینکه تا ایمان اشخاص آزموده نشده و نگاههایشان به زنان کنترل نگردیده باشد هیچ نمىتوان به آنها مطمئن بود; و اگر جز این باشد، باید مردان داراى همسر را از آن نظر که به ویژگیهاى زنان آشناترند نا مطمئنتر دانست.
2- سستى ایمان برهنگى و بىتوجهى به پوشش اغلب به سبب اغراض خاص نیست و منشا آن بیشتر جهل و سستى ایمان است. هنوز آدمیان ژرفناکى گفتار پیامبر اکرم(ص) را در نیافتهاند که چرا آن همه بر رعایتحقوق زنان و گرامیداشت مقام آنان تاکید مىورزید. یکى از علل آن تاکیدها است که او مىدانست زنان به موجب لطافت روح و جسم، شیفته محبت و احتراماند. چنین موجود ظریف را که سختبه محبت و ارجگزارى نیازمند است نباید بىتوجه رهاساخت. زیرا سرانجام او در پى سیراب ساختن حس محبتخواهى خویش به دیگر شیوههاى ناروا روى خواهد کرد و خود و دیگران را به رنج و مخاطره مىافکند. از این رو، هر گونه محبت و احترام به زن براى سلامت روح و جسم او فوق العاده کار ساز است. هرگاه او در محیط خانه شکوه معنوى و عظمت قدرت خویش را در نیابد، آن را در جاى دیگر جستجو مىکند و انجام هر رفتارى که او را آسانتر به مقصود رساند، برایش روا مىنماید. از این رو هرگاه مشاهده کند که با ناپوشیدگى اندام و سیمایش نظرها را بهتر به خود جلب مىکند و توجه و احترام دیگران را آسانتر به دست مىآورد از ناپوشیدگى دریغ نمىورزد. او با این رفتار ظرفیت عاطفى و روانى خود را آکنده و سیراب مىسازد و در سایه توجهى که از دیگران کسب کرده آرامش مىیابد. در این صورت، ناپوشیدگى اندام و سیما براى او ابزار یافتن خویش است. او خود را این گونه مىیابد و چون ایمان مستحکمى ندارد در این باره از کسى اندرز نمىشنود. او وجود خود را که از دو بخش مادى و غیر مادى تشکیل شده، تنها در یک بخش خلاصه مىبیند; زیرا مشاهده مىکند در محیط خانه و اجتماع به جنبه عاطفى وى و بزرگداشت منزلت معنوى او هیچ توجهى نشده و نمىشود. از این رو، از دو بخش وجودش یکى را از کف داده مىپندارد و ناچار مىشود براى حفظ آن بخش دیگر، آنچه در توان دارد عرضه کند.
از این گفتار درمىیابیم:
الف- آن همه سفارشهاى پیامبر و امامان پاک (علیهم السلام) در بزرگداشت مقام بانوان، یکى به همین علتبوده که زن در میان خانواده و محارم خویش پذیرفته گردد و احترام شود تا مبادا براى ارضاى حس احترام خواهى و جلب توجه، به محیط بیرون خانه روى آورد و آنگاه پارهاى از ابعاد وجودىاش براى خود او و جامعه ناشناخته باقى بماند یا به مخاطره افتد. ب- در پارهاى از جملات امامان معصوم (علیهم السلام) این موضوع مورد تاکید قرار گرفته است که مرد در خانه علاقه خود به همسرش را به زبان آورد و بگوید که او را دوست دارد. چون لباس زیبایى پوشید یا خودآرایى نمود به وى توجه کند و خرسندى خود را اظهار نماید. این اظهار علاقه و خرسندى، زن را به خانه و شوهر دلخوش و امیدوار مىسازد و حس احترام خواهى و جلب توجه او را در وى ارضا مىکند و از جلوهگرى در حضور بیگانگان بازش مىدارد. ج- گاه تبعیض و تفاوت گزارى میان فرزندان و مقایسه ویژگیهاى آنها با یکدیگر حس خودنمایى آنها را تحریک مىکند. فرد شکستخورده و تحقیر شده در صدد بر مىآید تا به وسیله جلوهگرى و دلبرى در مجامع، حقارت و شکستخود را جبران کند. در واقع راز بسیارى از ناپوشیدگیها در حضور بیگانه همان مقایسههاى ناروا و بىاعتناییها و بىمهریهاست که افراد در خانه مشاهده کردهاند. بعید نیست اینکه بسیارى از ناپوشیدگان، از زیبایى بىبهرهاند، همین امر باشد. آنها چون به نازیبایى نکوهش شده و با زیباتر از خود مقایسه شدهاند بر آن مىشوند تا با هر حیله و نمایش، آن رنجش را فراموش یا به نوعى جبران کنند. اگر جوامع آدمیان فرا گیرند که زن را نه براى ظاهر زیبا و اندام دلربایش بلکه براى کمالاتش بخواهند، این ضایعه پیش نمىآید و کسى هم از درماندگى، به این دام درنمىافتد. شاید دیده باشید که چون به بانوان کمپوشش خیره نشوید و بدون نگاه، به آنها احترام شایان گزارید، بىدرنگ خود را بهتر مىپوشانند. چون احساس مىکنند با کسى رو به رویند که توجه به ظواهر، او را از توجه به کمالات حقیقى زن باز نداشته است. بر این اساس، مىدانند که در مقابل چنین فردى نیازمند جلوهگرى و دلبرى نیستند. به هر تقدیر، آنگاه که اعتقادات و ایمان در بانوان سستباشد، تمایل به خودنمایى در آنها قوت مىیابد و دور نیستبه همین علتباشد که پیامبر اکرم(ص) فرموده است: زنان را لباس ساده بپوشانید تا به جلوهگرى خویشتن (در حضور بیگانه) وسوسه نشوند.
مقصر کیست؟
ما بانوان کمپوشش را بىتقصیر نمىدانیم اما بیش از آنان همسرانشان را مقصر مىشناسیم. البته نه از آن نظر که زنان خود را از بىحجابى باز نمىدارند بلکه چون گاه خود عامل ناپوشیدگى همسرانشان هستند. نتیجه گفتگوى ما با صد تن از بانوان کم پوشش آن بود که بیش از نیمى از آنها اظهار مىداشتند این ناپوشیدگى و سفارش شوهر یا پدر صورت مىگیرد. حکایت این پدیده بسیار شنیدنى است که مردان روزگار ما به چه علت زنان و دخترانشان را به ناپوشیدگى دعوت مىکنند! اگر چه ضعف ایمان سرچشمه این تفکر است، توجه به منشا روانى آن نیز بسى نکتهآموز است، که در ذیل بدان اشاره مىکنیم. در روان شناسى در مبحث «ناکامى و مکانیسمهاى دفاعى» این نکته بیان مىگردد که: هرگاه ناکامیهاى زندگى، حقارتها، ناتواناییها و احساس ناچیزى، فرد را مورد هجوم روانى قرار مىدهد از ضمیر ناآگاه او سیستمى به جنبش درمىآید تا به دفاع از شخص بپردازد. این دستگاه درونى را مکانیسم دفاعى مىنامند. فرد براى دفع خطر احساس شده، از درون به تکاپو مىافتد تا به کمک آن مکانیسم دفاعى موجودیتخود را حفظ کند و شکستها و نگرانیها و اضطرابهایش را برطرف سازد یا دست کم ناچیز جلوه دهد. این اقدام مهمترین چارهجویى براى سازگارى فرد با محیط خود است و احساس حقارت و شکست فرد را مىپوشاند. در این مرحله یکى از مکانیسمهاى دفاعى، توسل جستن به دیگر تواناییها و امکانات آماده است. اگر چهرهاى نازیبا دارد یا شغلى پستیا خانوادهاى حقیر یا... ، سعى مىکند با آنچه دارد آن ضعفها را جبران کند و ضمیر رنجیده خود را از فشار و اندوه برهاند. این پدیده را در روانشناسى جبران 3 مىنامند. آلفرد آدلر (روانشناس اتریشى) در بیان مثالى براى این پدیده مىگفت: ناپلئون بناپارت به دنبال پیروزى مىرفت تا ضعف جثه خود را فراموش کند. 4 فرد به کمک این مکانیزم دفاعى ضعفها و ناکامیهاى خود را با دو شیوه کاهش مىدهد. نخستبا انتقال انرژیهاى خود به سوى فعالیتى که مىتواند در آن موفق شود و تا حدى احساسات نامطلوب را از خویشتن دور سازد. دوم با منحرف ساختن دقتخود از فعالیتى که در آن ناکام شده به فعالیتى که احساس موفقیت مىکند. 5 بر این اساس، نباید مردان کمغیرت این عصر را چندان نکوهید و باید بر آنها ترحم کرد; زیرا در حقیقت ناکامیها، نگرانیها و احساس حقارتهاى بىشمار درونى، آنها را به ناپوشیدهدارى همسرانشان وا مىدارد. آنها از این راه دست کم به دوستان و فامیل خود وانمود مىکنند که اگر در جاى دیگر شکستخورده و ناتوان شدهاند، از دارا بودن همسرى زیبا و خوشاندام بىبهره نماندهاند. او در این «دیگر نمایى» به ارزندگى خود مىبالد. چه آنکه مردم عادى، با مشاهده همسر او، نزد خود چنین ارزیابى مىکنند که اگر این مرد فردى بىکفایت و ناتوان و کم خرد بود، زنى چنین خوشاندام و زیباروى را به همسرى برنمىگزید. انتخاب او نشانه توانمندى و شایستگى مرد است
پىنوشتها:
1- الکافى، محمد بن یعقوب کلینى، ج 1، حدیث 106. 2- حجاب و آزادى، ص 123. 3- DEFENCE MECHANISM 4- COMPENSATION 5- روانشناسى عمومى، دکتر حمزه گنجى، ص 201، مؤسسه انتشارات بعثت، چاپ اول.
هدایتگران ناآشنا
آن که نمىداند چگونه به مقابله با نابسامانیهاى فرهنگى بپردازد، هر چند داراى بهترین ابزارها باشد نخواهد توانست کمترین قدمى در راه زدودن نابسامانى بردارد و چه بسا کار را براى دیگران دشوارتر مىسازد. زمانى در یکى از شهرها زنى باردار همراه شوهرش در پیاده رو راه مىرفت. ناگهان عدهاى هدایتگر ناآشنا سر رسیدند و معترضانه به زن گفتند: چرا دامن و جوراب پوشیدهاى؟ شوهر بىدرنگ شلوار خود را از پاى درآورد و به زنش داد و گفت: بپوش، این هم شلوار. سپس به هدایتگران ناآگاه گفت: همسرم باردار است و پوشیدن شلوار برایش راحت نیست. غوغایى برخاست. ازدحام جمعیت زیاد شد و مزاحمان فرار را برقرار ترجیح دادند. با حرکت آنها صداى فریاد و هیاهوى مردم بلند شد و آن زن و شوهر به راه خود ادامه دادند. واضح است که این ماجرا بر همه شاهدان تاثیر روانى نامطلوب مىنهد و چه بسا روح اندرز شنوى و پذیرش انتقاد را در آنان مىمیراند. رسول اکرم(ص) مىفرماید: آن که دانش ساماندهى کارى را نداشته باشد و بخواهد آن را سامان دهد، بیش از آنکه اصلاح کند، فساد به بار مىآورد. 1 به عقیده ما بخشى از علت ناکامل بودن پوشش بانوان امروز جامعه ما ناشى از همین برخوردها یا ناآشنایى به شیوه هدایت افراد است. گاه نامساعد بودن محیط نیز رعایت پوشش کامل را رنج آور مىکند. زمانى براى تحقیق پیرامون موضوع پوشش بانوان به خوابگاه آسیب دیدگان جنگ رفتم. در هتل محل سکونت آنها حدود 300 خانواده و تقریبا هزار نفر زندگى مىکردند. محل طبخ غذا در راهرو هتل بود و بانوان ناچار بودند بیشتر ساعات روز را در این راهرو در کنار اجاق گاز باشند. طبیعى است در گرماى شدید تابستان در کنار اجاق گاز، در راهروى که چندین اجاق گاز روشن استحتى پوشیدن یک لباس معمولى طاقت فرساست، چه رسد به چادر و مقنعه. به همین علت، بسیارى از بانوان بدون پوشاندن سر مشغول طبخ غذا مىشدند و کسى هم به آنها اعتراض نمىکرد. رنج آورتر از اصل این نابسامانى اجتماعى و اخلاقى این است که: هرگاه بانویى به هر علت نتواند براى مدتى پوشش مورد اعتقاد خود را رعایت کند، پس از تغییر شرایط محیطىاش، دیگر باز گرداندن وى به فرهنگ پوشیدگى بسیار سخت است. زیرا گذشت زمان در وى اعتقاد جدیدى پدید مىآورد که به راحتى از آن دستبرنمىدارد. افزون بر این، نزد او زشتى گناه از میان رفته است. براى راهنمایى این افراد ناچار باید مدت زمانى طولانى آنها را در موقعیتبهتر قرار داد تا رفته رفته تاثیر محیط گذشته در آنها خنثى شود. دوشیزهاى که از سنین نوجوانى تا پس از جوانى پیوسته با بزرگسالان غیر محرم در تماس و گفتگو بوده و در مجامع آنها حضور همه جانبه داشته است، بسیار طبیعى است که پس از این نتواند پوشش خود را به طور کامل حفظ کند.
اولین اقدام تربیتى
بر پایه آنچه جامعهشناسان نظر مىدهند رفتار و معتقدات اشخاص همه تابع عوامل تربیت است; عواملى چون وراثت، محیط خانوادگى و اجتماعى. بر این اساس، شخصیت و هویت هر فرد تابع عواملى است که عمدهترین آنها وراثت و محیط است. چه افراد غیر مسلمان که اگر در خانواده مذهبى و محیط اسلامى پرورش مىیافتند، مسلمان مىشدند و چه بسیار دختران و زنان ناپوشیدهاى که هرگاه اندکى راهنمایى مىشدند، بانوانى پاک و معتقد مىگردیدند. جز اینها، موقعیتهایى که افراد در آن قرار گرفتهاند در رفتار و اعتقادات آنها سهم به سزایى دارد. نمىتوان بدون در نظر گرفتن این موقعیتها رفتار و اعتقادات اشخاص را مورد نکوهش جدى قرار داد. در هر حال باید مطمئن بود که با شیوه صحیح راهنمایى، مىتوان بدترین افراد را ادب کرد; چنانکه با روش بد مىتوان افرادى عادى را نیز به انحراف و لجاجت کشاند.
چماق، نخستین ابزار ناتوانان
آدمى زمانى که بتواند با شیوههاى صحیح، دیگرى را هم عقیده خود کند، به زور و تحمیل و فحش روى نمىآورد. زمانى که تحمیل و فحش به میان آید معلوم مىشود که فرد از راههاى دیگر به بن بست رسیده است. چماق و اجبار در جایى به کار مىرود که همه شیوههاى تربیتى، به کار گرفته شده است و شخص با همه توجیهات، نخواسته سخن حق را بپذیرد و از طرفى بر آن است که محیط اجتماعى را براى دیگران نیز آشفته سازد. به نظر مىرسد اگر همه کسانى که بدون دارا بودن صلاحیت، عهدهدار انجام مسؤولیتى هستند کنار روند، کارها بهتر و زودتر سامان مىیابد. آن که نمىداند چگونه بانوان را به پوشش فراخواند چه بهتر که نه سخنى بگوید و نه کتابى بنویسد. به گفته سعدى: یا سخن دانسته گوى اى مرد بخرد یا خموش.
عوامل و انگیزههاى ناپوشیدگى
1- جهل و بىاطلاعى شاید نخستین عامل کمحجابى بانوان، بىاطلاعى آنان از فواید و آثار حجاب و پیامدهاى بىحجابى است. به تصور ما حتى در میان بانوان معتقد گروهى نه اندک، در این باره دانش کاملى ندارند. روزى به دخترکى نیمه برهنه که معلوم بود در شهر ما غریب استبرخوردم و به وى گفتم: چرا به این شکل؟ پاسخ داد: مگر اسلام نگفته استبا زمانه پیش بروید؟! او این قدر نمىدانست که با زمانه پیش رفتن به معنى «زمانه تو را پیش بردن» نیست. منظور آن سخن این است که در عصر هواپیما، وسایل قدیمى وسیله رفت و آمدتان نباشد. اگر معنى «با زمانه پیش برو» آن بود که دخترک مىپنداشت، فرستادن پیامبران و دین همه پوچ مىبود. چه آنکه زمانه مىتوانستحد و مرز همه چیز را معلوم سازد، دیگر نیازى به دین نبود و همان که سیاستبازان مىخواستند معیار قرار مىگرفت. اگر دین نباشد کیست که بگوید زمانه باید چگونه پیش رود؟! آرى بىاطلاعى تا بدانجا در این موضوع مؤثر است که زنان کشور مسلمان اندونزى با وجود اعتقاد کامل به حجاب، چنان مىپندارند که حجاب پوشش مخصوص زنان براى انجام نماز است نه براى همه اوقات. آنها روزهاى جمعه گروه گروه با اندام نیمه برهنه (بدون رو سرى و شلوار) تا جایگاه نماز جمعه مىآیند و آنجا چادر و مقنعه مىپوشند و پس از نماز دوباره بدون پوشش به خانه باز مىگردند. 2 ابعاد این بىاطلاعى گسترده است که به پارهاى از آنها اشاره مىکنیم: الف- نشناختن ویژگیهاى جسمى و روحى خود ب- نشناختن مرد ج- ندانستن هدف آفرینش خود و تفاوتهایش با مرد د- اعتماد به طراحان و سیاستمداران حاکم ه- بىآلایشى زنان که سبب مىشود به همگان اعتماد داشته باشند و- بىاطلاعى از معارف دین و احکام ز- وجود همسران کماطلاعى که در رشد فرهنگى زنان نمىکوشند ح- محیط آلوده و غیر دینى ط- کمبود مجالس پربار براى بانوان این توضیح سزاست که وظیفه پدر و شوهر آن است که خانواده خود را از نظر فکرى و فرهنگى رشد دهد. زنان به علت اشتغال به کار خانه کمتر فرصت مطالعه یا حضور در مجالس علمى دارند. وظیفه پدر و شوهر است که تا مىتواند در رشد فرهنگى ایشان بکوشد. گفتگوى ما با گروهى از بانوان، آشکار ساخت که بیشتر بانوان بىآلایش به موجب نشناختن طبیعت غرایز جنسى مرد، به رفتار آنها بسیار خوشبیناند و اظهار نظرها و نگاههاى آنان را بر وجهى ناپسند حمل نمىکنند. عدهاى نیز مىپندارند هرگاه مردى همسر داشته باشد نگاهها و رفتارهاى او همه بىغرض است و نسبتبه زنان بىتفاوت است. غافل از اینکه تا ایمان اشخاص آزموده نشده و نگاههایشان به زنان کنترل نگردیده باشد هیچ نمىتوان به آنها مطمئن بود; و اگر جز این باشد، باید مردان داراى همسر را از آن نظر که به ویژگیهاى زنان آشناترند نا مطمئنتر دانست.
2- سستى ایمان برهنگى و بىتوجهى به پوشش اغلب به سبب اغراض خاص نیست و منشا آن بیشتر جهل و سستى ایمان است. هنوز آدمیان ژرفناکى گفتار پیامبر اکرم(ص) را در نیافتهاند که چرا آن همه بر رعایتحقوق زنان و گرامیداشت مقام آنان تاکید مىورزید. یکى از علل آن تاکیدها است که او مىدانست زنان به موجب لطافت روح و جسم، شیفته محبت و احتراماند. چنین موجود ظریف را که سختبه محبت و ارجگزارى نیازمند است نباید بىتوجه رهاساخت. زیرا سرانجام او در پى سیراب ساختن حس محبتخواهى خویش به دیگر شیوههاى ناروا روى خواهد کرد و خود و دیگران را به رنج و مخاطره مىافکند. از این رو، هر گونه محبت و احترام به زن براى سلامت روح و جسم او فوق العاده کار ساز است. هرگاه او در محیط خانه شکوه معنوى و عظمت قدرت خویش را در نیابد، آن را در جاى دیگر جستجو مىکند و انجام هر رفتارى که او را آسانتر به مقصود رساند، برایش روا مىنماید. از این رو هرگاه مشاهده کند که با ناپوشیدگى اندام و سیمایش نظرها را بهتر به خود جلب مىکند و توجه و احترام دیگران را آسانتر به دست مىآورد از ناپوشیدگى دریغ نمىورزد. او با این رفتار ظرفیت عاطفى و روانى خود را آکنده و سیراب مىسازد و در سایه توجهى که از دیگران کسب کرده آرامش مىیابد. در این صورت، ناپوشیدگى اندام و سیما براى او ابزار یافتن خویش است. او خود را این گونه مىیابد و چون ایمان مستحکمى ندارد در این باره از کسى اندرز نمىشنود. او وجود خود را که از دو بخش مادى و غیر مادى تشکیل شده، تنها در یک بخش خلاصه مىبیند; زیرا مشاهده مىکند در محیط خانه و اجتماع به جنبه عاطفى وى و بزرگداشت منزلت معنوى او هیچ توجهى نشده و نمىشود. از این رو، از دو بخش وجودش یکى را از کف داده مىپندارد و ناچار مىشود براى حفظ آن بخش دیگر، آنچه در توان دارد عرضه کند.
از این گفتار درمىیابیم:
الف- آن همه سفارشهاى پیامبر و امامان پاک (علیهم السلام) در بزرگداشت مقام بانوان، یکى به همین علتبوده که زن در میان خانواده و محارم خویش پذیرفته گردد و احترام شود تا مبادا براى ارضاى حس احترام خواهى و جلب توجه، به محیط بیرون خانه روى آورد و آنگاه پارهاى از ابعاد وجودىاش براى خود او و جامعه ناشناخته باقى بماند یا به مخاطره افتد. ب- در پارهاى از جملات امامان معصوم (علیهم السلام) این موضوع مورد تاکید قرار گرفته است که مرد در خانه علاقه خود به همسرش را به زبان آورد و بگوید که او را دوست دارد. چون لباس زیبایى پوشید یا خودآرایى نمود به وى توجه کند و خرسندى خود را اظهار نماید. این اظهار علاقه و خرسندى، زن را به خانه و شوهر دلخوش و امیدوار مىسازد و حس احترام خواهى و جلب توجه او را در وى ارضا مىکند و از جلوهگرى در حضور بیگانگان بازش مىدارد. ج- گاه تبعیض و تفاوت گزارى میان فرزندان و مقایسه ویژگیهاى آنها با یکدیگر حس خودنمایى آنها را تحریک مىکند. فرد شکستخورده و تحقیر شده در صدد بر مىآید تا به وسیله جلوهگرى و دلبرى در مجامع، حقارت و شکستخود را جبران کند. در واقع راز بسیارى از ناپوشیدگیها در حضور بیگانه همان مقایسههاى ناروا و بىاعتناییها و بىمهریهاست که افراد در خانه مشاهده کردهاند. بعید نیست اینکه بسیارى از ناپوشیدگان، از زیبایى بىبهرهاند، همین امر باشد. آنها چون به نازیبایى نکوهش شده و با زیباتر از خود مقایسه شدهاند بر آن مىشوند تا با هر حیله و نمایش، آن رنجش را فراموش یا به نوعى جبران کنند. اگر جوامع آدمیان فرا گیرند که زن را نه براى ظاهر زیبا و اندام دلربایش بلکه براى کمالاتش بخواهند، این ضایعه پیش نمىآید و کسى هم از درماندگى، به این دام درنمىافتد. شاید دیده باشید که چون به بانوان کمپوشش خیره نشوید و بدون نگاه، به آنها احترام شایان گزارید، بىدرنگ خود را بهتر مىپوشانند. چون احساس مىکنند با کسى رو به رویند که توجه به ظواهر، او را از توجه به کمالات حقیقى زن باز نداشته است. بر این اساس، مىدانند که در مقابل چنین فردى نیازمند جلوهگرى و دلبرى نیستند. به هر تقدیر، آنگاه که اعتقادات و ایمان در بانوان سستباشد، تمایل به خودنمایى در آنها قوت مىیابد و دور نیستبه همین علتباشد که پیامبر اکرم(ص) فرموده است: زنان را لباس ساده بپوشانید تا به جلوهگرى خویشتن (در حضور بیگانه) وسوسه نشوند.
مقصر کیست؟
ما بانوان کمپوشش را بىتقصیر نمىدانیم اما بیش از آنان همسرانشان را مقصر مىشناسیم. البته نه از آن نظر که زنان خود را از بىحجابى باز نمىدارند بلکه چون گاه خود عامل ناپوشیدگى همسرانشان هستند. نتیجه گفتگوى ما با صد تن از بانوان کم پوشش آن بود که بیش از نیمى از آنها اظهار مىداشتند این ناپوشیدگى و سفارش شوهر یا پدر صورت مىگیرد. حکایت این پدیده بسیار شنیدنى است که مردان روزگار ما به چه علت زنان و دخترانشان را به ناپوشیدگى دعوت مىکنند! اگر چه ضعف ایمان سرچشمه این تفکر است، توجه به منشا روانى آن نیز بسى نکتهآموز است، که در ذیل بدان اشاره مىکنیم. در روان شناسى در مبحث «ناکامى و مکانیسمهاى دفاعى» این نکته بیان مىگردد که: هرگاه ناکامیهاى زندگى، حقارتها، ناتواناییها و احساس ناچیزى، فرد را مورد هجوم روانى قرار مىدهد از ضمیر ناآگاه او سیستمى به جنبش درمىآید تا به دفاع از شخص بپردازد. این دستگاه درونى را مکانیسم دفاعى مىنامند. فرد براى دفع خطر احساس شده، از درون به تکاپو مىافتد تا به کمک آن مکانیسم دفاعى موجودیتخود را حفظ کند و شکستها و نگرانیها و اضطرابهایش را برطرف سازد یا دست کم ناچیز جلوه دهد. این اقدام مهمترین چارهجویى براى سازگارى فرد با محیط خود است و احساس حقارت و شکست فرد را مىپوشاند. در این مرحله یکى از مکانیسمهاى دفاعى، توسل جستن به دیگر تواناییها و امکانات آماده است. اگر چهرهاى نازیبا دارد یا شغلى پستیا خانوادهاى حقیر یا... ، سعى مىکند با آنچه دارد آن ضعفها را جبران کند و ضمیر رنجیده خود را از فشار و اندوه برهاند. این پدیده را در روانشناسى جبران 3 مىنامند. آلفرد آدلر (روانشناس اتریشى) در بیان مثالى براى این پدیده مىگفت: ناپلئون بناپارت به دنبال پیروزى مىرفت تا ضعف جثه خود را فراموش کند. 4 فرد به کمک این مکانیزم دفاعى ضعفها و ناکامیهاى خود را با دو شیوه کاهش مىدهد. نخستبا انتقال انرژیهاى خود به سوى فعالیتى که مىتواند در آن موفق شود و تا حدى احساسات نامطلوب را از خویشتن دور سازد. دوم با منحرف ساختن دقتخود از فعالیتى که در آن ناکام شده به فعالیتى که احساس موفقیت مىکند. 5 بر این اساس، نباید مردان کمغیرت این عصر را چندان نکوهید و باید بر آنها ترحم کرد; زیرا در حقیقت ناکامیها، نگرانیها و احساس حقارتهاى بىشمار درونى، آنها را به ناپوشیدهدارى همسرانشان وا مىدارد. آنها از این راه دست کم به دوستان و فامیل خود وانمود مىکنند که اگر در جاى دیگر شکستخورده و ناتوان شدهاند، از دارا بودن همسرى زیبا و خوشاندام بىبهره نماندهاند. او در این «دیگر نمایى» به ارزندگى خود مىبالد. چه آنکه مردم عادى، با مشاهده همسر او، نزد خود چنین ارزیابى مىکنند که اگر این مرد فردى بىکفایت و ناتوان و کم خرد بود، زنى چنین خوشاندام و زیباروى را به همسرى برنمىگزید. انتخاب او نشانه توانمندى و شایستگى مرد است
پىنوشتها:
1- الکافى، محمد بن یعقوب کلینى، ج 1، حدیث 106. 2- حجاب و آزادى، ص 123. 3- DEFENCE MECHANISM 4- COMPENSATION 5- روانشناسى عمومى، دکتر حمزه گنجى، ص 201، مؤسسه انتشارات بعثت، چاپ اول.