آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۰

چکیده

متن

خوش آمد گل وز آن خوشتر نباشد که در دستت‏به جز ساغر نباشد زمان خوشدلى دریاب و دریاب که دایم در صدف گوهر نباشد
سخن از جوان و جوانى به سان حضور در هواى صبحگاهى و احساس پاکى، طراوت و نشاط سحرگاهى است و گفتگو با جوانان طلوعى از نشاط، امید، هیجان، سرزندگى، لذت و شادى و شادمانى در آسمان دلها مى‏آفریند. جوانان -بویژه جوانان ایرانى- انسانهایى سربلند، عزیز، حقجو و همراه با احساس روشنى هدف و باور وظیفه و مسئوولیت در عرصه‏هاى مختلف زندگانى هستند. آنان که از آفتاب معنویت و آموزه‏هاى آسمانى اسلام بهره بیشترى برده‏اند، روشنى هدف و شفافى وظیفه را بهتر و برتر حس مى‏کنند; همیشه سرشار، همیشه آرام و همیشه لبریز از عشق و دلدادگى به محبوبى والا و بالا بوده و در نشیب و فراز زندگى در گرداب مشکلات راست قامت و شکیبا خواهند بود. دفتر زندگانى هریک از ما داراى شش فصل است و جوانى آغازى است که نوباوگى، کودکى و نوجوانى را پشت‏سر دارد و میانسالى و کهنسالى را برابر خود مى‏بیند. گویى نوجوانى همانند نوروزى دلپذیر و پر طراوت اما زودگذر است که گاه توفانهاى تندى در آن مى‏وزد و زمانى عطرى روحبخش دلها را نوازش مى‏دهد و جوانى بهارى است زیبا، پرهیجان و همراه با لذت‏هاى گوناگون از تفریح، آراستگى، خوراک، لباس، گفتگو و نشست و برخاست‏هاى خاطره آفرین و شیرین. در این دوران شخصیت‏گرایى، آرمان خواهى، شور و احساس و نشاط و امید به اوج خود مى‏رسد. بینش‏هاى آدمى رشد مى‏یابد و گرایش‏ها شدید مى‏شود و انتخاب‏ها یکى پس از دیگرى فرا مى‏رسد. دیرى نمى‏پاید که بنیان آینده آدمى، استحکام مى‏یابد و بنیادهاى فکرى فرهنگى انسان تبلور یافته، گاه حرکت‏ساز و روشنى بخش و گاه حرکت‏سوز و آتش گون، پایان دفتر زندگى را ترسیم مى‏کند. آن آثار و این تاءثیر همه ما را به اندیشه‏اى نو، تاءملى دیگر و نگاهى دوباره به گذشته و آینده خود دعوت مى‏کند تا زمان «خوش دلى‏» و جوانى را بیشتر از پیشتر دریابیم و آگاه شویم «که دائیم در صدف گوهر نباشد.» نوشتارى که پیش رو دارید نه همچون کلاس درس است و نه مثل جلسه سخنرانى و یا موعظه و پند و اندرز، بلکه همانند نشستى صمیمانه و گفتگویى دوستانه; به دور از هرگونه تکلف و شعار پردازى است که بیشتر به قدم زدنى در کنار رودى زیبا و سبزه زارى روح بخش و دل آرا مى‏ماند که دو دوست و دو رفیق باهم به گپى آرامش بخش و تحلیل گرانه مشغولند و به دور از هر نوع پیش داورى نسبت‏به ظاهر افراد و بینش آنان به صحبت مى‏پردازند. در این گفتگو ابتدا دفتر خاطرات نوشته یا نا نوشته خود را مرور مى‏کنیم، سپس با دستى پر از محبت، آینه وجود خود را غبار روبى مى‏نماییم تا شفاف‏تر از همیشه در آن بنگریم; از درخشش گوهر جوانى و ارزشمندى کیمیاى این دوره آگاه شویم. به شایستگى‏هاى خود پى‏بریم و از کارهاى انجام نشده و یا فراموش شده که تاءثیرى بسیار در امروز و فرداى ما دارد مطلع شویم. در پى آن مشکلات، کاستى‏ها و یا محرومیتهایى را که گریبانگیر ما شده و یا خواهد شد، بشناسیم و با بینش روشن و بر گرفته از زلال وحى و عصمت‏به چاره جویى بپردازیم. آنچه در این میان ضرورتى فراوان دارد، آگاهى از شیوه‏هاى پیدا و پنهان آن سوى مرزهاست. شیوه‏هایى که براى جذب دلها و شوق قلبها به سوى دنیایى افسانه‏اى و جهانى زیبا و خوشبخت (!؟ ) در آغوش دیگران به کار گرفته مى‏شود تا نگاه نوجوانان و جوانان پاک نهاد ما را به سوى قبله خود جلب کنند. در پر تو این شناخت، نگاهى نو به دنیاى اطراف خود مى‏نماییم و به دور از هیجان و احساس، مجنون خیالات و افسانه‏ها نشده خود را مى‏یابیم. با الگوهاى شایسته‏اى که به دور از غبار هواها و هوسها و ایمن از هر گوه خطا و گمراهى ما را به بلنداى بزرگى و بزرگوارى رسانده و بلور وجودمان را با شهد شیرین ارزشهاى انسانى لبریز مى‏کنند آشنا مى‏شویم. پس از آن بینش‏هاى عرشى و ناگفته‏هاى گفتنى بسیارى باهم خواهیم داشت تا در لحظه‏هاى حساس و هنگامه‏هاى سرنوشت‏ساز که تصمیمى و اراده‏اى، راه زندگى را ترسیم مى‏کند، با امیدى فراوان ابتکارى شایسته و اندیشه‏اى روشن، آینده زندگانى خود را برگزینیم و با چنین شناختى هیچگاه احساس پشیمانى، ضرر و یا ناکامى نکنیم. در پى این موفقیت چشمگیر، گرایش‏هاى هریک از ما نسبت‏به جلوه‏هاى زندگى و پاى گذاردن در عرصه‏هاى فکرى و فرهنگى، سیاسى اجتماعى و حتى اقتصادى، رنگى دیگر یافته و بهایى برتر مى‏گیرد، به گونه‏اى که با آرامش خاطر در صراط مستقیم سعادت و سلامت، حرکت مى‏کنیم و از آغاز تا فرجام زندگى، با دلى آرام، قلبى روشن و ضمیرى شادمان از عشق و دلدادگى به پروردگارى بزرگ و فریاد رسى مهربان، بهشت رضایت الهى را نصیب خود سازیم. ان شاء الله
نوجوان; شایستگى‏ها و ویژگیها
نوجوانى دورانى حساس، پرهیجان و همراه با تندبادهاى فکرى روحى و حتى روانى جسمانى است که مرز ناپیداى بین کودکى و جوانى را تشکیل مى‏دهد. هنوز پاره‏اى ما را کودک مى‏بینند و با ملاقات گاه و بیگاه خود از گفته‏ها، نوشته‏ها و یا رفتارهاى ما توقع کودکانه دارند، اما نزدیکان هر روز با عبارت «تو دیگر بزرگ شده‏اى‏» نگاهى دیگر به ما داشته، بیشتر از سن و سال و بالاتر از قیافه و اندام ما را مى‏خواهند. گاه با سخنانى نرم و آرام و زمانى با عباراتى تند و آتشین با ما رو به رو شده، آوارى از حیرت و اندوه و حتى تحقیر و استهزاء نصیبمان مى‏سازند و ما را رها مى‏کنند. کمتر کسى گفته‏هاى آدمى را مى‏فهمد و آنان که سخنانى از عمق‏جان ما بگویند و احساس و خواسته‏هاى ما را حس کنند، کم یاب و یا نایابند. دکتر اریک برن نوجوانى را این گونه به تصویر مى‏کشاند: «نوجوانى یعنى روزگار تحصیل، هنگام گرفتن مدارک تحصیلى سالانه، آشنایى با بعضى تشریفات و احساس مالکیت داشتن. موها را هر روز به سبکى شانه زدن، غرور جوانى بر بدن دیدن، جوش صورت داشتن، احساس فعل و انفعالات جسمانى و رشد سریع برخى اعضا نمودن، زمان تصمیم‏گیرى درباره بقیه سالهاى عمر و یا دست کم پر کردن لحظه‏ها تا زمان تصمیم‏گیرى‏» آنان که نگاهها را توضیح مى‏دهند و ژرفاى وجود افراد را به خوبى در مى‏یابند، هماره سخنان نهفته یک نوجوان را در صحیفه سکوت و یا آینه نگاه او این گونه تفسیر مى‏کنند که: «اگر مرا به آرامى و ملایمت نوازش کنى، اگر به من نگاه کنى و به من لبخند بزنى، اگر گاهى پیش از آنکه صبحت کنى به سخنان من گوش دهى; من رشد خواهم کرد. واقعا رشد خواهم کرد.» هجوم انواع پرسشها بویژه پرسشهاى اعتقادى از نوجوانى آغاز مى‏شود، به گونه‏اى که بنیان باورهاى فکرى فرهنگى انسان نشانه مى‏رود و نسبت‏به توحید، نوبت، معاد و امامت‏سئوال‏هایى پرعمق و شبهاتى ویرانگر مطرح مى‏شود که در هنگامه‏هاى گوناگون، انسان خود دچار شک و تردید نسبت‏به خویشتن مى‏شود و از بیان پاره‏اى از پرسشهاى خود احساس ترس و نا امنى درباره شخصیت‏خود مى‏کند. در این مرحله نقش مصلحان و سفیران سعادت و نیکبختى به خوبى نمایان مى‏شود و نقشه‏هاى مفسدان و دشمنان سیه سرشت در افکندن کمند اعتقادات پاک و دام انحراف و فساد تیزتر و دقیق‏تر مى‏گردد. گفته‏ها و نوشته‏هایى که همانند حریرى پر از عطوفت، نخست انسان را بپذیرد، با حوصله هرچه تمام سخنان آدمى را بشنود و با عباراتى شیرین، استدلال‏هایى محکم و مثالهایى روح بخش، کام وجود را سیراب کند. نقشى بسیار ازرشمند و هدایت آفرین خواهند داشت، شیوه‏اى که پیشوایان معصوم (علیهم السلام) و عالمان بصیر و آگاه به زمان و مکان ما داشته‏اند که ابتداء توفان ترس و تردید از شخصیت نوجوان را آرامش بخشیده، در پى آن پرسشهاى این چنینى را نشانه ایمان و باورهاى آسمانى و ناب تفسیر کرده و به دنبال هر سئوالى جوابى در خور، ژرف و قابل فهم بیان کرده‏اند. روشنگر و درس آموز براى همگان بوده و خواهد بود. چنان عشق و ارادت روز افزون رسول الله (ص) چنین تاثیرى داشت که فوج فوج نوجوانان و جوانان از محضرش توشه‏هاى ارزشمند براى هدایت و سعادت خود مى‏یافتند و تا آخرین لحظه حیات در کنار آن حضرت، حضور داشتند. او خود درباره این رابطه قلبى فرمود: من آدم بهشتى‏ام اما در این سفر حالى اسیر عشق جوانان مهوشم و بدین سان در نوجوانى که گذرگاه حساس و رنوشت‏سازى است‏شالوده شخصیت انسان پى‏ریزى مى‏شود تا در جوانى استحکام یابد و معبرى است که تحول اساسى در جسم و روح هریک از ما با عنوان «بلوغ‏» و در جلوه‏هاى بلوغ عقلانى، جسمانى، عاطفى، شرعى و اعتقادى پدیدار مى‏شود. در این هنگام هریک از ما احساس حضور جدى در جامعه، تبلور شخصیت واقعى در صحنه‏هاى گوناگون و نگاه محاسبه‏گرانه و حساب شده دیگران را به خود داریم. گاه در صدد جلب اعتماد بیشتر و ایجاد باورى برتر از آنچه از آن برخورداریم برمى‏آییم تا هرچه سریعتر، جایگاه شایسته‏اى در مدرسه، محله و یا شهر کسب نماییم و اعمالمان تجلى رشد و بالندگى مان باشد.
جوان، رازها، نیازها و شایستگى‏ها
رونق عهد شبابست دگربستان را مى‏رسد مژده گل بلبل خوش الحان را اى صبا گر به جوانان چمن بازرسى خدمت مابرسان سرو و گل و ریحان را اگر تا دیروز و در دوره نوجوانى اختلاف نظرهاى فراوانى بین ما و پدر و مادر و یا خواهر و برادرمان وجود داشت که برخاسته از تضاد بین دو نسل و یا اختلاف دیدگاهها و نظرگاههاى هریک از ما بود. به گونه‏اى که انتظار پذیرش ارزشهاى خود را توسط دیگران داشتیم، گرچه با اعتقادات و ارزشهاى سنتى والدین همسان نباشد و همچنین از سرزنش اطرافیان و به حساب نیاوردن ما در تصمیم‏گریهاى گوناگون سخت‏بیزار بودیم، امروز، و در هنگام جوانى، رازها و نیازهاى دیگرى در وجود ما نهفته است. هریک از ما همانند دایرة المعارفى مى‏مانیم که دست‏یابى به تمامى ابعاد آن نیاز به بصیرت و بینش و دانش ودانایى بر گستره صفات و ویژگیهاست. آنجا که جلوه جسمانى ما مطرح مى‏شود، توجه به توانمندى بدنى، جوش و خروش جسمانى، چابکى و چالاکى در ورزش، وضع ظاهرى و چگونگى تیپ و قیافه، مقدار سن، اندازه قد، چگونگى زبان و لهجه، عرض اندام در میدان‏هاى مسابقه و حضور در رقابتهاى حساس و شخصیت‏ساز، همه و همه تاءثیر بسیارى در نگرش افراد به ما دارد. و زمانى که ابعاد روحى عاطفى ما مورد نظر قرار مى‏گیرد، بدون شک،یاءس و امید، آرزو و ناکامى، خیزش اندیشه و بى‏حالى فکرى، باورهاى قلبى و سردرگمى در زندگى، آرمان خواهى و احساس ورشکستگى، نشاط روحى و سرخوردگى روانى همه اینها در جلوه‏هاى روحى هریک از ما تاثیر گذارند. گاهى که پرتو اجتماعى جوان مطرح مى‏شود، نمى‏توان او را با عباراتى کوتاه تفسیر کرد که جوان موجودى اجتماعى است، بلکه نگاه دقت آمیز در ساعات فراغت، سرگرمى‏هاى پرجاذبه، تعلقات روحى اجتماعى او، شوق به حضور در گروههاى خارج از مدرسه و علاقه به عضویت در سازمانهاى گوناگون براى ابراز وجود و احساس شخصیت همانند حضور موفق در تیم‏هاى مختلف ورزشى و شهرت فراوان در شهر و دیار، کشور و حتى خارج از مرز و بوم میهن و یا شرکت درمسابقات علمى، تشویق گسترده همگان، چاپ عکس در نشریات مختلف و سر انجام ترسیم آرزوها واهداف در ابعاد مختلف اجتماع و... باید مورد باز بینى قرارگیرد. شرایط خانوادگى هریک از ما نیز، که در آن تاءثیر اخلاق پدر و مادر، نزدیکان و فامیل، محل سکونت، وضعیت‏خانه، تعداد و کیفیت اطاقها و امکانات موجود در هریک، سواد والدین و اطرفیان، شغل پدر و مادر، تعداد برادران و خواهران و چگونگى درآمد خانواده و رسیدگى به افراد، مقدار پول توجیبى، رفتار اعضاى خانواده با همدیگر، نوع نگرش مذهبى و پایبندى افراد به باورهاى دینى، پدر سالارى یا مادر سالارى در منزل چند همسرى پدر، حساسیت افراد بویژه پدر و مادر بر جنسیت فرزندان و مشکلات آینده آنان، رضایت والدین از جوان خود و دلپذیر بودن محیط خانواده در نگاه فرزند و... دخالت ژرف و عمیقى دارد. وضع تحصیلى و چگونگى ادامه تحصیل هریک از ما جوانان نیز براى پیشرفت و دست‏یابى به توانایى‏هاى لازم نیازمند بررسى و تحلیل ابعاد گوناگونى است، همانند مقدار هوش، استعداد و حافظه، انگیزه و عشق به تحصیل، محیط مناسب درخانواده و جامعه براى ادامه تحصیل، تاءثیر سرگرمیهاى مختلف همچون برنامه‏هاى تلویزیون، مسابقات ورزشى، نشست و برخاست‏هاى فامیلى و دوستانه، حادثه‏هاى اجتماعى و یا اقتصادى، نوع مدرسه، چگونگى روشهاى آموزش معلمان و بهره‏گیرى از شیوه‏هاى مختلف روانى در برخورد با جوانان، وجود امکانات در استفاده از استعدادهاى نهفته و یا به کار گیرى از ظرفیت وجودى در راه پیشرفت و تکامل علمى و... پاره‏اى از عوامل به طور نامرئى حضور دارند در حالى که ما آثار آنان را مى‏نگریم و نسبت‏به علتها و ریشه‏ها، آگاهى کافى نداریم. همانند «ردیف تولد» که از چنان تاثیرى برخوردار است که «رایکورز» مى‏گوید: «فرزندان اول خانواده معمولا محتاط ولى قدرت طلب هستند و در تصمیم‏هاى خود ثبات بیشترى دارند. زیرا والدین به این کودکان در زمان خردسالى توجه بیشترى داشته‏اند و به آنان مسؤولیتهایى را محول کرده‏اند. این گروه کودکان بیشتر رهبران و مدیران لایقى به بار مى‏آیند. کودکان دوم خانواده بر اثر احساس حقارت کوشش براى برترى نسبت‏به فرزندان اول و جلب توجه والدین معمولا خلاق‏ترند و از قدرت ابتکار و نوآورى بیشترى بهره‏مندند اما از نظر ویژگیهاى اخلاقى، بر خلاف فرزندان اول که بیشتر خشن، پرخاشگر و حسودند، اینان رئوف، مهربان و انعطاف‏پذیرند.» با شناخت آن رازها و این ظرافتها، بخش نیازهاى ما جوانان به خوبى شفاف و آشکار مى‏شود: نیازهاى جسمانى هریک از ما پرداختن به انرژى نهفته در نهاد وجود مان است، رسیدن به خود، میدان یافتن براى حضور جدى و ابراز شخصیت تمام عیار، باور توانمندیهاى فیزیکى، توجه به ویژگیهاى رفتارى و کنش‏ها و واکنشهاى اجتماعى است. آنجا که نیازهاى روانى ما مطرح مى‏شود، افزون بر نگاه پرعاطفه و سخنان منطقى، آرام و دلسوزانه و یا تذکرات درست در قالبى زیبا و شیرین، دورى از سرزنش بویژه در حضور دیگران مشورت و پرهیز از تحقیر، استهزاء، هشدارهاى پى‏درپى، و تنبیه‏هاى گوناگوى نیز مورد نظر ماست. برخوردهایى که با چشم‏پوشى، سعه صدر و گاه نادیده گرفتن برخى از سخنان تند و رفتارهاى آتشین و پذیرفتن غذر ما همراه باشد و ماجراهاى درون خانوادگى هرگز به معرکه‏هاى فامیلى، درد دلهاى تلخ نزد دوستان و گلایه با همکاران کشیده نشود. بى‏شک آشنایى هر یک از جوانان با نمونه‏هاى شایسته و الگوهاى تمام عیار نقشى ژرف و عمیق در برخوردهاى رفتارى و گفتارى ما خواهد داشت; کسانى که حضور ما در کنار آنان، نوعى زمزم آرامش بخشى بر آتش درون ما مى‏ریزد و سخنان برخاسته از عمق جان او، نه تنها نسخه‏اى شفابخش بلکه دارویى کیمیاگون خواهد بود تا ما شیوه‏هاى حضور در جامعه، آیین زندگى، روشهاى هدفمند بودن و راههاى رشد و تکامل را بهتر بدانیم و بیشتر پایبند شویم. نیازهاى زیبایى شناسانه که علاقه به جاودان شدن و مطرح گردیدن، آراستن خود به صورت بهترین شیوه و یا عشق فراوان به عکس گرفتن با جلوه‏هاى مختلف و زوایاى گوناگون، مطرح ساختن خود در محیط کلاس، مدرسه، محله، فامیل و... ابعاد مختلف آن است و در کنار هریک جلوه‏هاى اجتماعى نیز مطرح مى‏شود، همه و همه نشان از نوعى زیبایابى، جاودانگى و مورد قبول قرار گرفتن نزد افراد است. آنگاه که به این خواسته و علاقه ما توجه شود و راههاى درست، عمیق و برترى برابر دیدگان ما نمایان شود، این عشق مجازى به عشقى حقیقى مى‏انجامد و دیگر به جاى علاقه ظاهرى به گل، ارادتى باطنى به گل آفرین مى‏یابیم و تلاش شبانه روزى خویش را براى ماندن به صورت قطره‏اى کوچک و کوشش براى طراوت و تازگى بیشتر با رسیدن به اقیانوس بى‏کران الهى مبادله مى‏کنیم; دیگر خود را نمى‏بینیم تا خودیتى مطرح شود و با آن «من‏» و منیت‏ها، تجلى یابد، دست‏بر دامن معشوق مى‏زنیم و به بلنداى بزرگى و جاودانگى مى‏رسیم، در این صورت کارهایى این چنین را فراموش کرده و شیوه‏هایى آنچنان به کار مى‏گیریم تا به این حقیقت‏برسیم که: دست‏بر دامن معشوق زدم دوش به خواب دست من بر دل من بود چو بیدار شدم ان شاء الله
 

تبلیغات