غربیان از دیرباز به شناخت شرق توجه کرده و کارها و پژوهشهای فراوانی در اینباره سامان دادهاند که آنها را «شرقشناسی» و در سرزمینهای اسلامی «مطالعات اسلامی» میخوانند. این نوشتار بر آن است که با تبیین و تعریف این پدیده، دگرگونیهای مفهومی و عوامل، انگیزهها و تطور تاریخیاش را بررسد.
این پژوهشها از نخستین عصرهای باستان آغاز شده، دورهای میانی این عصر را گذرانده و دوره مطالعات نوبنیاد را درباره شرق و اسلام (کلاسیک و آکادمیک) در برگرفته و بر پایه اوضاع گوناگون در هر زمانی متفاوت شده است. خاورشناسان غربی به انگیزههای گوناگونی به این مطالعات میپردازند و از اینرو، این نوشتار در پایان، ارتباط اسلام و مسیحیت و واکنشهای کلیسا را در برابر اسلام وامیکاود و شیوههای تازه این رویارویی ارزیابی میکند.