پیکار با منکر، پیام عاشورا
آرشیو
چکیده
متن
امر به معروف و نهى از منکر از اهداف پیامبران الهى و پیشوایان دینى ماست و براى اقامه آن مشقتهاى بسیار متحمل شده، تا پاى جان ایستادگى کردهاند.
اگر از خود بپرسیم چرا آنان تا این حد بر این موضوع پاى فشرده، زندگى خود را وقف آن کرده بودند; پاسخ را در یک جمله خواهیم یافت. آنها عاشق خدمتبودند و براى سعادت انسانها از جانب خداوند برگزیده شده بودند. آنها به مردم علاقه داشتند و مایل بودند تا جایى که امکان دارد آنها را هدایت کنند.
آیه (لقد جاءکم رسول من انفسکم عزیز علیه ما عنتم حریص علیکم بالمؤمنین رؤوف رحیم) (1) ، خود بهترین دلیل بر مدعاى ماست.
خداوند در این آیه پیامبر را این گونه به مردم معرفى مىکند:
رسولى از خود شما به سوىتان آمده که دردهاى شما را خوب مىداند; یعنى او پارهاى از جان شما مردم است. پیامبرى که هرگونه ناراحتى شما بر او بسیار سخت است; به شدت از رنجهاى شما رنج مىبرد و سختبه شما علاقهمند است. خلاصه او نسبتبه همه مسلمانان و مومنان رووف و رحیم است.
در یک جمله، او پدر امت است (2) و همچون هر پدرى براى سعادت فرزندش تلاش مىکند و مواظب است تا به انحراف کشیده نشود.
این مهربانى و عطوفت و خیرخواهى در همه پیامبران و پیشوایان دینى ما به چشم مىخورد. فرزند زهرا حسین بن على(ع) هم، از این امر مستثنا نیست. او نیز عاشق مردم بود; براى خدمتبه آنها از هیچ کوششى دریغ نمىورزید و تا جایى که امکان داشت مسلمانان را نصیحت مىکرد.
وقتى حادثه خونین عاشورا را بررسى مىکنیم و به سخنان امام حسین(ع) از آغاز حرکت تا پایان ماموریت گوش دل مىسپاریم، به آسانى درمىیابیم که چقدر قلب رووف پسر فاطمه براى هدایت انسانها مىتپید. او هر جا که موقعیت مناسبى پیش مىآمد مسلمانان را نصیحت مىکرد و به راه راست هدایت مىفرمود.
آن حضرت در ابتداى نهضت قبل از خارج شدن از مدینه براى خدا حافظى به زیارت جد بزرگوارش رسول اکرم(ص) شتافت. خدا را مخاطب قرار داده گفت:
خدایا، این قبر پیامبر تو محمد(ص) است و من هم فرزند پیامبرت هستم. براى من پیشامدى رخ داده که آن را مىدانى. خدایا، من معروف و نیکى را دوست دارم و از بدى و منکر بیزارم. اى خداى صاحب جلال و کرامت، به احترام این قبر و کسى که در میان آن است، از تو مىخواهم راهى پیش رویم بگذارى که مورد رضاى تو و پیامبرت باشد. (3) از این راز و نیاز حسین بن على(ع) در کنار قبر پیامبر بخوبى درمىیابیم که او به شدت امر به معروف و نهى از منکر را دوست مىداشت و از خداوند متعال در این راه توفیق مىطلبید.
او تا آخرین ساعات روز عاشورا از انجام این وظیفه بزرگ دست نکشید; سرانجام با دلى آرام و قلبى مطمئن به جوار حق شتافت و درس بزرگ نصیحت و دلسوزى و امر به معروف و نهى از منکر را به همه انسانها آموخت.
اهمیت امر به معروف و نهى از منکر
آفریدگار جهان نخستین کسى است که امر به معروف و نهى از منکر کرده است. او در قرآن کریم مىفرماید:
(ان الله یامر بالعدل و الاحسان و ایتاء ذى القربى و ینهى عن الفحشاء و المنکر و البغى یعظکم لعلکم تذکرون) (4)
همانا خداوند به عدل و احسان و بخشش به خویشاوندان امر مىکند و از کارهاى زشت و ناپسند و تجاوز به حقوق دیگران نهى مىنماید; و شما را موعظه مىکند باشد که پند گیرید.
یکى از یاوران بزرگ اسلام به نام «عثمان بن مظعون» مىگوید:
وقتى این آیه بر پیامبراسلام(ص) نازل شد، من حقانیت اسلام را درستباور کردم و اعتقاد به این آیین در دلم جاى گرفت. (5)
راستى شما هم فکر کنید، آیا کسانى که به سعادت و خوشبختى و تکامل انسان مىاندیشند، مىتوانند براى سعادت و بهروزى انسان سخنى بهتر و ارزندهتر از این کلام ارائه دهند؟!
به خاطر همین است که در میان احکام اسلامى و واجبات الهى «امر به معروف و نهى از منکر» جایگاهى ویژه دارد. امام باقر(ع) مىفرماید:
(ان الامر بالمعروف و النهى عن المنکر سبیل الانبیاء و منهاج الصلحاء فریضه عظیمه بها تقام الفرائض و تامن المذاهب و تحل المکاسب و ترد المظالم و تعمر الارض و ینتصف من الاعداء و یستقیم الامر) (6)
امر به معروف و نهى از منکر راه پیامبران و طریق درستکاران و وظیفهاى بزرگ است که با آن سایر واجبات الهى برپا مىشود و راهها امنیت مىیابد و در آمدها حلال مىشود و حقوق از دست رفته مردم به آنها باز مىگردد و زمین آباد و حق از دشمنان گرفته مىشود و کارها سامان مىیابد.
هر بررسىکننده آگاه و تیزبین، در بررسى تاریخ زندگى معصومان (علیهم السلام) این نکته را بدرستى مشاهده مىکند که «امر به معروف و نهى از منکر» از کودکى گرفته تا پایان ارتباط ناگسستنى با تمام مقاطع زندگى آنان داشته است و آنان، در تمامى مقاطع سنى از کودکى گرفته تا پایان عمر، پیوسته برپاىدارنده این فریضه بزرگ بودهاند.
ائمه معصومان (علیهم السلام ) در اداى این رسالت الهى از هیچ تلاشى فروگذار نکردند و حتى فراتر از محدوده سالتخویش بر این کار اصرار ورزیدند. تلاش و اصرار آنان به سبب اهمیت این فریضه الهى بود. آنها، به دلیل قلب سرشار از رافت و رحمت، حاضر نبودند هیچ کس به منکرات آلوده شده، به خشم خدا گرفتار آید.
تا آنجا که خداوند آنان را از اینهمه تلاش و دلسوزى باز مىداشت:
(فلعلک باخع نفسک على آثارهم ان لم یومنوا بهذا الحدیث اسفا) (7)
«گویا مىخواهى، از شدت تاسف بر اعمال ایشان، خویش را تباه گردانى که چرا به این حدیث ایمان نمىآورند.»
شرایط امربه معروف و نهى از منکر
بدیهى است که فریضه امر به معروف و نهى از منکر همانند سایر احکام اسلامى شرایط، مراتب، شیوهها و بایدها و نبایدهاى بسیار دارد که، آمران به معروف و ناهیان از منکر باید بخوبى از آنها آگاه بوده، با توجه به آنها وظیفه خویش را انجام دهند. اگر بدون توجه به شرایط، امر به معروف و نهى از منکر شود، ممکن است این نسخه شفابخش به سم و زهر کشنده تبدیل شود و جامعه را از اهداف الهى و انسانى دور سازد.
امام صادق(ع) در این راستا فرموده است:
(العامل على غیر بصیره کالسائر على غیر الطریق لا یزیده سرعه السیر الا بعدا) (8)
آن کس که بدون شناخت و بصیرت اقدام به انجام دادن عملى مىکند، چونان روندهاى است که مسیر اشتباهى مىپیماید. شتاب بیشتر تنها او را از مقصد دورتر مىکند.
بنابر این، بررسى شرایط امر به معروف و نهى از منکر ضرورى و مهم است.
1- شناخت معروف و منکر
هدف از امر به معروف و نهى از منکر تصحیح مسیر فرد و جامعه در رسیدن به کمال است. کسى که امر به معروف و نهى از منکر مىکند، چون سوزنبانى است که با تصحیح مسیر قطار را در رسیدن به مقصد یارى مىدهد. بدون شک سوزنبان باید مسیرها را بشناسد و مقصدها را بداند تا هر قطارى را به مسیر صحیح هدایت کند. آمر به معروف و ناهى از منکر نیز باید بداند که صلاح و کمال فرد و جامعه در کدامین امور است تا بدانها امر کند و نیز چه چیز جامعه و فرد را به تباهى مىکشاند تا از آن نهىکند. مسعده بن صدقه مىگوید: در محضر امام صادق(ع) بودم. از آن حضرت پرسیدند آیا امر به معروف و نهى از منکر بر همه امت واجب است؟ فرمود: نه.
عرض کردند چرا؟
حضرت فرمود:
(انما هو على القوى المطاع العالم بالمعروف من المنکر لا على الضعیف الذى لا یهتدى سبیلا) (9)
امر به معروف و نهى از منکر بر انسان قدرتمندى که از او اطاعت مىکنند و معروف را از منکر مىشناسد واجب است، نه بر ضعیفى که راه به جایى نمىبرد.
بنابر این، اولین گام و شرط امر به معروف و نهى از منکر، شناخت معروف و منکر، احکام آنها و جایگاه شایسته و بایسته آنهاست.
2- احتمال تاثیر
امر به معروف و نهى از منکر، براى احیاى معروفها و از بین بردن منکرات است و به تعبیر فنى «واجب طریقى» است; یعنى تنها امر به معروف و نهى از منکر مطلوب خداوند نیست; خواست او انجام گرفتن معروفها و از میان بردن منکرات است; و امر به معروف و نهى از منکر وسیلهاى براى تحقق این هدف شمرده مىشود.
اگر انسان بداند سخن او اثر ندارد، جلو منکرى را نخواهد گرفت و موجب انجام معروفى نخواهد شد; وظیفهاى در برابر گناه و گناهکار ندارد.
اگر در زندگى معصومان (علیهم السلام ) دقت کنیم، مىبینیم آنها در مقابل بعضى از منکرات یا ترک معروفها امر به معروف و نهى از منکر نمىکردند یا از پیگرى آن تا رسیدن به نیتجه مطلوب خوددارى مىکردند. این کار آنان به سبب دنیاخواهى یا بیم از پیامدهاى شخصى آن نبود، بلکه بدان علتبود که امر و نهى را مؤثر نمىدانستند. البته در برابر برخى منکرات گر چه احتمال تاثیر نباشد سکوت جایز نیست و باید اعتراض قولى و عملى خویش را نشان داد.
3- نداشتن پیامدهاى ناروا
گاه بازداشتن فرد یا جامعه از یک گناه یا واداشتن آنان به یک وظیفه الهى عواقب و پیامدهایى دارد که متوجه شخص آمر، جامعه مسلمین یا دین خدا مىشود. در این موارد، باید با توجه به قاعده «اهم و مهم» دقتبسیار کرد تا دریافت کدامیک از نظر خداوند اهمیتبیشترى دارد. آیا امر به معروف و نهى از منکر ضرورىتر و مهمتر استیا پیامدهاى ناگوار آن؟
بىتردید امر به معروف و نهى از منکرى که در سایه آن جان مومنى از بین مىرود، آبروى شخصى در معرض خطر قرار مىگیرد و یا افراد از دین گریزان مىشوند، صحیح نیست و مثل معروف «خواست ابرویش را اصلاح کند، چشمش را کور کرد» را به یاد مىآورد.
ما این معنا را در سیره معصومان (علیهم السلام) مشاهده مىکنیم.
امیر مومنان(ع) منکر بزرگ غصب خلافت و دیگر منکرات متفرع بر آن را مىدید و چون انسانى که خار در چشم و استخوان در گلویش باشد، صبر مىکرد (10) تا بنیان و اساس اسلام از بین نرود.
البته گاه گناه مورد ارتکاب یا وظیفه ترکشده آنقدر مهم و بزرگ است که باید جانها و مالها و آبروها فداى آن شود. بهترین دلیل لزوم امر به معروف و نهى از منکر در این وضعیت، نهضتخونبار عاشوراى امام حسین(ع) است. که به گفته آن بزرگوار براى امر به معروف و نهى از منکر تحقق یافت. هدف حاکمان اموى از بین بردن اساس دین مقدس اسلام بود. در راه جلوگیرى از این گناه بزرگ، باید جانهاى مقدس همچون ابا عبد الله الحسین(ع) و یاران گرانقدرش قربانى شود و دختران پیامبر به اسارت روند.
مراحل امر به معروف و نهى از منکر
معصومان (علیهم السلام) در باره امر به معروف و نهى از منکر بسیار سخن گفتهاند و فقیهان، بر اساس این روایات، براى امر به معروف و نهى از منکر مراتب و درجاتى بر شمردهاند. این مراحل عبارت است از:
1- اظهار خشم و نفرت
اولین مرحله از مراحل امر به معروف و نهى از منکر، تنها اظهار ناخرسندى و نفرت از منکر است. گاه برخى از افراد بدون توجه و آگاهى مرتکب منکر مىشوند و تنها اظهار خشم و ناخشنودى موجب اصلاح آنان مىشود.
در این مرحله، به هیچ اقدامى حتى گفتار نیاز نیست، تنها رو ترش کردن و اخم بر چهره داشتن کافى است.
امیر مومنان على(ع) مى فرماید:
(امرنا رسول الله(ص) ان نلقى اهل المعاصى بوجوه مکفهره) (11)
رسول خدا(ص) ما را فرمان داد تا با صورتهاى درهمکشیده و عبوس با گناهکاران روبرو شویم.
2- قطع رابطه
گاه، براى وادار کردن به انجام وظیفه و بازداشتن از منکرات، تنها اظهار نفرت و ناخشنودى کافى نیست; باید براى مدتى از شخص روى گرداند تا زشتى کارش را دریابد و به مسیر درستبازگردد.
3- گفتار
چه بسا افرادى به سبب نادانى، تحت تاثیر تبلیغات قرار گیرند و دچار منکر مىشوند. این گروه به مربى و راهنما نیاز دارند.
در این موقعیت، باید آمر به معروف و ناهى از منکر در کمال مهربانى و عطوفت آنها را نصیحت و راهنمایى کند.
4- عمل
گاه شخصى در درجهاى است که روى برگرداندن و صحبت کردن و با منطق تذکر دادن بر او تاثیر نمىگذارد. اینجا نوبت عمل است.
شاید در آغاز چنان به نظر آید که مراد از اقدامات عملى زدن، بستن، کشتن و اقداماتى نظیر آن است; ولى حقیقت این است که گستره اقدامات عملى فراتر از این امور است و شیوههاى بسیار مختلفى را در بر مىگیرد. على(ع) در باره پیامبر(ص) تعبیر جالبى دارد:
(طبیب دوار بطیه قد احکم مراهمه و احمى مواسمه)
او (پیامبر اسلام-ص-) پزشکى بود که بیمارها را معالجه مىکرد; هم جراح بود و هم مرهمگذار; یعنى اول مهربانى و لطف مىکرد و اگر مهربانى سودمند نبود، به جراحى مىپرداخت.
بنابر این، باید به این فریضه الهى اهمیتبسیار داد; زیرا پیام اصلى عاشوراست.
پىنوشتها:
1- سوره توبه، آیه 128.
2- انا و على ابوا هذه الامه.
3- مقتل الحسین(ع)، ج 1، ص186.
4- سوره نحل، آیه 90.
5- تفسیر نمونه، ج 11، ص 371.
6- سوره کهف، آیه6.
7- وسایل الشیعه، ج 11، ص 395.
8- همان، ص 12.
9- همان، ج 11، ص 400.
10- فصبرت و فى العین قذى و فى الحلق شجى. (نهج البلاغه، خطبه شقشقیه)
11- وسایل الشیعه، ج 11، ص413.