آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۰

چکیده

متن

سنت پیامبر(ص) و ائمه(علیهم السلام) از اهمیت ویژه‏اى بر خوردار است. برنامه‏هاى قرآن، سیره و گفتار معصومان(ع) به صورت‏مجموعه قوانین حیات بخش، دستور العمل زندگى شیعیان را تشکیل‏مى‏دهند. با توجه به نقش کلیدى که سنت پیامبر(ص) در شکل‏گیرى‏زندگى فردى، سیاسى و... همه مسلمانان دارد، جمع آورى روایات وسیره نگارى آن حضرت از صدر اسلام توسط نخبگان مسلمان آغاز شد.اولین کسى که دوران رسالت را تدوین نمود، عروه فرزند زبیر بن‏عوام (م 92-96) بود. از اوائل نیمه دوم قرن اسلامى تدوین سیره‏به صورت دلپذیر انجام گرفت. در این میان دانشمندان بزرگ‏مسلمان محمد بن اسحاق (م 151) وقایع اسلامى را با بهره‏گیرى ازکتب گذشتگان تدوین کرد. اولین فردى که جنگهاى پیامبر(ص) را به‏صورت گسترده صبط نمود، محمد بن عمر واقدى (م‏207) صاحب‏کتابهاى مغازى و فتوح شام بود. (1)
عالمان شیعى در تبیین وجمع‏آورى معارف اهل بیت(علیهم السلام) زحمات طاقت فرسایى رامتحمل شدند. تدوین کتابهایى مانند اصول کافى، بحار و... شاهدبر مدعا است. فرهیختگان شیعه با توجه به مقتضیات زمان، وظیفه‏جمع‏آورى و حفظ معارف اهل بیت(ع) را بر عهده داشتند که درانجام این مسوولیت‏خطیر نیز موفق بودند. فعالیتهاى فرهنگى‏دانشمندان شیعى در حفظ و اشاعه فرهنگ معصومان(ع) سبب شد که‏معارف اهل بیت(ع) به صورت مجموعه گرانسنگ در اختیار ما قرارگیرد. واقعیت این است که اقیانوس بیکران معارف اهل‏بیت(ع)، درهمه زمانها و مکانها، پاسخگوى نیازهاى جامعه دینى بوده و هست.چنان که فقیهان شیعه در طول تاریخ بابهره‏گیرى از قرآن، سنت وعقل در پاسخگویى به مسایل مورد نیاز مردم، احساس عجز نکرده وفقه شیعه همیشه پویا و یا در تمام صحنه‏هاى سیاسى، اجتماعى‏و... ظهور پیدا کرد.
یکى از کارهایى که لازم است در این مقطع زمانى صورت گیرد، ساده‏سازى و کاربردى نمودن معارف اهل‏بیت(علیهم السلام) مى‏باشد.طیف‏وسیع از مردم نمى‏توانند مسایل مورد نیاز خود را از کتاب‏هاى‏دینى استفاده کنند; از این رو در جامعه خلاء فرهنگى احساس شده‏و زمینه تهاجم فرهنگى دشمن فراهم مى‏شود. بى تردید شبیخون‏فرهنگى، تغذیه فرهنگى مى‏طلبد; که یکى از راههاى تغذیه فرهنگى‏همین کاربردى نمودن معارف اهل‏بیت(علیهم السلام) مى‏باشد. امروزه‏در غرب منش و گفتار بزرگان خود را بازنگرى و باز نویسى مى‏کنندتا براى همه مردم قابل بهره‏گیرى باشد. در جامعه اسلامى نیزساده نگارى سنت‏بزرگان دین ضرورى است. البته ساده سازى معارف‏اسلامى به معناى تحریف و تطبیق دادن آن به مسایل روز نیست،بلکه تطبیق دادن حوادث روز با معارف اسلامى مهم است که مسوولیت‏ساده سازى معارف اهل‏بیت(علیهم السلام) به عهده سربازان جبهه‏فرهنگ، یعنى روحانیت اسلام است که در معارف بلند و عمیق‏اهل‏بیت(علیهم السلام) تخصص دارند. یکى از شرایط مهم ساده سازى‏معارف اسلامى، تبیین صحیح سیره و تشخیص روایات صحیح از غیر آن‏مى‏باشد، که این وظیفه نیز بر عهده حوزه‏هاى علمیه و روحانیت‏گذاشته شده است. نوشتارى که پیش رو دارید در راستاى ضرورت‏فوق، تحت عنوان «قانون گرایى در سیره و گفتار پیامبر(ص) وعلى(ع‏») تدوین شده است. بیان قانون‏گرایى معصومان(علیهم‏السلام) به یک اعتبار از دو جهت اهمیت دارد. یک الگوپذیرى:براى ایحاد جامعه ضابطه‏مند، باید رهبران آن قانون پذیرترین‏افراد باشند. زیرا قانون گرایى آنان نقش اساسى در قانون پذیرى‏مردم دارد. دو: اصل قانون گرایى پدیده‏اى است که ادیان الهى ورهبران دینى پیام آور اصلى آن مى‏باشند.یکى از اهداف همه انبیاء بر قرارى قسط و عدالت‏بیان شده است. (2)
بار ورى شجره طیبه عدالت در سایه حاکمیت قوانین الهى امکان‏پذیر است که انبیاء در صدد تشکیل جامعه‏اى قانون‏مند مبتنى براحکام الهى بودند. پیامبر اسلام(ص) اولین جامعه قانون‏مند را که‏مى‏توان از آن به عنوان جامعه مدنى اسلامى تعبیر کرد; درمدینه‏النبى ایجاد نمود که خود قانون‏مند ترین انسان در آن‏جامعه بود. متاسفانه بعد از رحلت پیامبر(ص) و با کنار گذاشتن‏ائمه(علیهم السلام) از صحنه سیاست، جامعه ایده‏آل الهى به دست‏فراموشى سپرده شد. در این نوشتار قانون گرایى در سیره و گفتارپیامبر(ص) و امیرمومنان(ع) که موفق به تشکیل حکومت نبوى وعلوى شدند مورد تحلیل قرار مى‏گیرد. ما این بحث را با محورهاى‏زیر مورد تحلیل قرار مى‏دهیم:
مقصود از قانون گرایى
گرچه برخى از مفاهیم و واژه‏ها احتیاج به توضیح ندارد ولیکن‏گاهى بهره‏گیرى از مفاهیم چند پهلو منشا برخى از شبهات مى‏شودکه توضیح آن ضرورى مى‏باشد. یکى از این واژه‏ها، واژه «قانون‏گرایى‏» است. قانون گرایى، یعنى حفظ و اجراى قوانین به طورعادلانه و رعایت‏حقوق همه افراد. بر این اساس جامعه‏اى قانون‏گرااست که در آن قوانین رعایت‏شده و همه مردم در برابر اجراى‏قوانین مساوى بوده و رهبران آن قانون پذیرترین انسانها باشند.ولیکن گاهى بهره‏گیرى از واژه «قانون گرایى‏» مفهوم جامعه‏مدنى غربى را تداعى مى‏کند.
یکى از ویژگیهاى جامعه اسلامى،حاکمیت قانون در آن است. البته قانون الهى که تشخیص آن باعالمان دین و در کشور ما با ولى فقه و شوراى نگهبان است.البته جامعه مدنى اسلامى که ریشه در مدینه‏النبى دارد با جامعه‏مدنى غربى که ریشه در یونان و روم دارد; تفاوت ماهوى دارد. (3) براساس همین تفاوت ماهوى است که رهبر معظم انقلاب اسلامى حضرت آیت‏الله خامنه‏اى در پاسخ به سوال دانشجویى که در خصوص جامعه مدنى‏کرده بود; فرمود: «اگر جامعه مدنى همان جامعه مدینه‏النبى است‏ما جان مان را فدایى آن خواهیم کرد.» (4)
رئیس جمهورى محترم‏ایران در اجلاس سران کشورهاى اسلامى گفت: «جامعه مدنى که ماخواستار استقرار و تکامل آن در درون کشور هستیم و آن را به‏سایر کشورها توصیه مى‏کنیم، به طور ریشه‏اى و اساسى با جامعه‏مدنى که از تفکرات یونان و روم سرچشمه گرفته اختلاف ماهوى‏دارد. (5) جامعه ایده‏آل الهى با جامعه مدنى غربى تفاوت‏هاى اساسى‏دارد که به بیان دو تفاوت اکتفا مى‏شود:
1- ساختار قانونگذارى: در جوامع غیر دینى معمولا قانونگذارخردمندان آن جوامع هستند، در حالى که در جامعه اسلامى‏قانونگذار خداوند است. «لا حکم الا لله‏» (6) طبیعى است، جامعه‏اى‏که قانونگذار او خداوند است، با جامعه‏اى که قوانین آن ساخته وپرداخته شده فکر بشرى باشد، تفاوت بنیادى دارد. از این رو است‏که اسلام تنها دین پذیرفته و مقبول را، دین اسلام مى‏داند: «ومن یبتغ غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه‏» (7)
2- در جامعه اسلامى اصولى به عنوان ارزشهاى دینى مطرح است که‏این عناصر در جامعه مدنى غربى یا اصلا وجود ندارد و یا فراموش‏شده است. در جامعه الهى معنویت‏یکى از محورى ترین ارزشهااست.چنان که در معارف اسلامى به عنصر معنویت توجه خاص شده است.امام عارفان على(ع) در مناجات ماه شعبان گفت: «... الهى هب‏لى کمال الانقطاع الیک...» (8) امام حسین(ع) در دعاى عرفه گفت:«... ماذا وجد من فقدک؟! و ماالذى فقد من و جدک؟!» (9)
اولین‏شعار جامعه اسلامى، حاکمیت معنویت‏بود. پیامبر(ص) مردم را به‏عبودیت‏خدا و آزادى معنوى فرا خواند. پیامبر اکرم(ص) با اجراى‏قوانین الهى و با بهره‏گیرى از اصل معنویت توانست از انسانهاى‏وحشى انسانهاى قانون‏مند و متمدن بسازد. چنان که ویل دورانت‏مى‏نویسد: «اسلام تا آنجا پیش رفت که توانست انسانهاى وحشى راکه به هیچ قانونى پایبند نبودند، به انسانهاى متمدن وقانونمند و صالح، تبدیل کند و دلهایى را که از جاهلیت وگمراهى، مرده بود به دلهاى زنده و مشحون از نور امید و شجاعت‏مبدل سازد و عقلهاى متین و محکم پدید آورد و سپس چنان آزادى‏در جامعه به وجود آورد که موجب تکامل افکار بشر در همه زمانهاشد.» (10)
یکى از مشکلات عمده جامعه مدنى غرب بحران معنوى و فقدان‏ارزشهاى انسانى است. استاد شهید مطهرى به نقل از یکى ازنویسندگان مى‏نویسد: «... دنیاى غرب کارى کرد که همه ارزشهاى‏بشرى را متزلزل نمود و زیر پاى آنها را خالى کرد، و حالا که‏خود به نتایج کار خود رسیده مى‏خواهد به یک صورت دیگرى آن‏ارزشها را احیاء کند، ولى خیلى دیر شده است...» (11)
قانون‏مندى درسیره و گفتار معصومان(علیهم السلام) بدین معنا است که آنان‏قوانین الهى را عادلانه اجرا نموده و حقوق همگان را در سایه‏حاکمیت قانون خدا رعایت کرده و خود قانونمندترین انسانهابودند. استاد جعفر سبحانى در خصوص قانون گرایى بزرگان دین‏مى‏نویسد: «رجال آسمانى قوانین الهى را بى‏پروا و بدون واهمه‏اجرا مى‏کردند و هرگز عواطف انسانى و یا پیوند خویشاوندى ومنافع زود گذر مادى آنان را تحت تاثیر قرار نمى‏داد.پیامبر اسلام خود پیشگام‏ترین فرد در اجراى قوانین اسلام بود.» (12) در سیره و گفتار پیامبر اسلام به قانون‏مندى آن حضرت توجه خاص‏شده است. به نمونه زیر توجه فرمایید: «روزى پیامبر اسلام(ص)در باره زنى که از قبیله‏اى سرشناس قبیله بنى مخزوم بوددستور اجراى حد داد. یکى از یاران حضرت (اسامه‏بن زید) نزدایشان آمد و تقاضاى بخشش نمود. پیامبر اسلام فرمود: «والله لوان ابنتى سرقت لفطعت‏یدها و لا فرق عندى بین الناس فى اجراءحدود الله‏» به خدا سوگند، اگر دخترم دزدى کند; دست او را قطع‏مى‏کنم و در اجراى حدود الهى هیچ فرقى میان مردم قائل نمى‏شوم.پیامبر(ص) سیاست امتهاى گذشته را به خاطر عدم رعایت قانون‏مورد انتقاد قرار داده فرمود: «بدبختیهاى امتهاى پیشین دراین بود که اگر فرد بلند پایه‏اى از آنان دزدى مى‏کرد او رامى‏بخشیدند و...ولى اگر فرد گمنامى دزدى مى‏کرد فورا حکم خدا را در باره اواجرا مى‏کردند.» (14) در گفتار و رفتار امام على(ع) نیز به قانون‏گرایى آن حضرت اشاره شده است. امام على(ع) قبل از بیعت مردم‏با او فرمود: «واعلموا انى ان اجبتکم رکبت‏بکم ما اعلم و لم‏اصغ الى قول القائل و عتب العاتب‏» (15) بدانید که اگر من در خواست‏شما را پذیرفتم با شما چنان کار مى‏کنم که خودم مى‏دانم و به‏گفته گوینده و ملامت‏سرزنش کننده گوش نمى‏دارم. على(ع) با این‏جملات به مردم اعلام نمود که او در صدد ایجاد جامعه ضابطه‏مندى‏است که بر اساس قانون خدا، سنت پیامبر(ص) اداره خواهد کرد که‏تحمل چنین جامعه‏اى براى برخى از مردم مشکل مى‏باشد. زیرا بعضى‏با بى‏عدالتى و قانون شکنى حاکمان قبل عادت کرده بودند که تحمل‏حکومت قانون‏مند علوى براى آنان مشکل بود. قیام مردم علیه‏عثمان بن عفان به خاطر تعطیل احکام و قانون شکنى‏هاى او شکل‏گرفت. (16)
امام على(ع) در بستر مرگ خویشاوندان خود را توصیه نمودکه در برخورد با دشمن او، حریم و قداست قانون خدا را حفظکنند:«پسران عبدالمطلب! نبینم در خون مسلمانان فرو رفته اید وگویید امیرمومنان را کشته‏اند! بدانید جز کشنده من نباید کسى‏به خون من کشته شود. بنگرید! اگر من از این ضربت او مردم، اورا تنها یک ضربت‏بزنید و دست و پاى و دیگر اندام او رامبرید...» (17)
پى‏نوشتها:
1- قسمت تاریخ سیره‏نگارى این نوشتار از کتاب فروغ ابدیت، ج 2، ص 7 اقتباس شده است.
2- سوره حدید، آیه 24، سیرى در نهج البلاغه، ص 102.
3- تحقق جامعه مدنى در انقلاب اسلامى ایران، ص 212.
4- مجل کوثر، شماره 20، ص 29.
5- تحقق جامعه مدنى در انقلاب اسلامى ایران، ص 212.
6- سیرى در نهج البلاغه، ص 105.
7-آل عمران، آیه 58.
8- مفاتیح الجنان، مناجات ماه شعبان.
9- همان، دعاى عرفه.
10- تعلیم و تربیت در اسلام شهید مطهرى، ص 255.
11- قصه الحضارة، ج 13، ص 53.
12- تعلیم و تربیت، ص 240.
13- فروغ ولایت، ص 328.
14- صحیح بخارى، ج 8، ص 16، مسند احمد بن حنبل، ج 9، ص 510، الاستیعاب، ج 4، ص 374، صحیح مسلم، ص 1062.
15- شرح شهیدى، ص 85، تاریخ طبرى، ج 4، ص 527، بیست گفتار، ص 13.
16- فروغ ولایت، ص 325- 326.
17- شرح نهج البلاغه شهیدى، ص 321، شرح ابن ابى الحدید، ج 17، ص 7.

تبلیغات