قانون گرایى در سیره معصومان(علیهم السلام) (1)
آرشیو
چکیده
متن
سنت پیامبر(ص) و ائمه(علیهم السلام) از اهمیت ویژهاى بر خوردار است. برنامههاى قرآن، سیره و گفتار معصومان(ع) به صورتمجموعه قوانین حیات بخش، دستور العمل زندگى شیعیان را تشکیلمىدهند. با توجه به نقش کلیدى که سنت پیامبر(ص) در شکلگیرىزندگى فردى، سیاسى و... همه مسلمانان دارد، جمع آورى روایات وسیره نگارى آن حضرت از صدر اسلام توسط نخبگان مسلمان آغاز شد.اولین کسى که دوران رسالت را تدوین نمود، عروه فرزند زبیر بنعوام (م 92-96) بود. از اوائل نیمه دوم قرن اسلامى تدوین سیرهبه صورت دلپذیر انجام گرفت. در این میان دانشمندان بزرگمسلمان محمد بن اسحاق (م 151) وقایع اسلامى را با بهرهگیرى ازکتب گذشتگان تدوین کرد. اولین فردى که جنگهاى پیامبر(ص) را بهصورت گسترده صبط نمود، محمد بن عمر واقدى (م207) صاحبکتابهاى مغازى و فتوح شام بود. (1)
عالمان شیعى در تبیین وجمعآورى معارف اهل بیت(علیهم السلام) زحمات طاقت فرسایى رامتحمل شدند. تدوین کتابهایى مانند اصول کافى، بحار و... شاهدبر مدعا است. فرهیختگان شیعه با توجه به مقتضیات زمان، وظیفهجمعآورى و حفظ معارف اهل بیت(ع) را بر عهده داشتند که درانجام این مسوولیتخطیر نیز موفق بودند. فعالیتهاى فرهنگىدانشمندان شیعى در حفظ و اشاعه فرهنگ معصومان(ع) سبب شد کهمعارف اهل بیت(ع) به صورت مجموعه گرانسنگ در اختیار ما قرارگیرد. واقعیت این است که اقیانوس بیکران معارف اهلبیت(ع)، درهمه زمانها و مکانها، پاسخگوى نیازهاى جامعه دینى بوده و هست.چنان که فقیهان شیعه در طول تاریخ بابهرهگیرى از قرآن، سنت وعقل در پاسخگویى به مسایل مورد نیاز مردم، احساس عجز نکرده وفقه شیعه همیشه پویا و یا در تمام صحنههاى سیاسى، اجتماعىو... ظهور پیدا کرد.
یکى از کارهایى که لازم است در این مقطع زمانى صورت گیرد، سادهسازى و کاربردى نمودن معارف اهلبیت(علیهم السلام) مىباشد.طیفوسیع از مردم نمىتوانند مسایل مورد نیاز خود را از کتابهاىدینى استفاده کنند; از این رو در جامعه خلاء فرهنگى احساس شدهو زمینه تهاجم فرهنگى دشمن فراهم مىشود. بى تردید شبیخونفرهنگى، تغذیه فرهنگى مىطلبد; که یکى از راههاى تغذیه فرهنگىهمین کاربردى نمودن معارف اهلبیت(علیهم السلام) مىباشد. امروزهدر غرب منش و گفتار بزرگان خود را بازنگرى و باز نویسى مىکنندتا براى همه مردم قابل بهرهگیرى باشد. در جامعه اسلامى نیزساده نگارى سنتبزرگان دین ضرورى است. البته ساده سازى معارفاسلامى به معناى تحریف و تطبیق دادن آن به مسایل روز نیست،بلکه تطبیق دادن حوادث روز با معارف اسلامى مهم است که مسوولیتساده سازى معارف اهلبیت(علیهم السلام) به عهده سربازان جبههفرهنگ، یعنى روحانیت اسلام است که در معارف بلند و عمیقاهلبیت(علیهم السلام) تخصص دارند. یکى از شرایط مهم ساده سازىمعارف اسلامى، تبیین صحیح سیره و تشخیص روایات صحیح از غیر آنمىباشد، که این وظیفه نیز بر عهده حوزههاى علمیه و روحانیتگذاشته شده است. نوشتارى که پیش رو دارید در راستاى ضرورتفوق، تحت عنوان «قانون گرایى در سیره و گفتار پیامبر(ص) وعلى(ع») تدوین شده است. بیان قانونگرایى معصومان(علیهمالسلام) به یک اعتبار از دو جهت اهمیت دارد. یک الگوپذیرى:براى ایحاد جامعه ضابطهمند، باید رهبران آن قانون پذیرترینافراد باشند. زیرا قانون گرایى آنان نقش اساسى در قانون پذیرىمردم دارد. دو: اصل قانون گرایى پدیدهاى است که ادیان الهى ورهبران دینى پیام آور اصلى آن مىباشند.یکى از اهداف همه انبیاء بر قرارى قسط و عدالتبیان شده است. (2)
بار ورى شجره طیبه عدالت در سایه حاکمیت قوانین الهى امکانپذیر است که انبیاء در صدد تشکیل جامعهاى قانونمند مبتنى براحکام الهى بودند. پیامبر اسلام(ص) اولین جامعه قانونمند را کهمىتوان از آن به عنوان جامعه مدنى اسلامى تعبیر کرد; درمدینهالنبى ایجاد نمود که خود قانونمند ترین انسان در آنجامعه بود. متاسفانه بعد از رحلت پیامبر(ص) و با کنار گذاشتنائمه(علیهم السلام) از صحنه سیاست، جامعه ایدهآل الهى به دستفراموشى سپرده شد. در این نوشتار قانون گرایى در سیره و گفتارپیامبر(ص) و امیرمومنان(ع) که موفق به تشکیل حکومت نبوى وعلوى شدند مورد تحلیل قرار مىگیرد. ما این بحث را با محورهاىزیر مورد تحلیل قرار مىدهیم:
مقصود از قانون گرایى
گرچه برخى از مفاهیم و واژهها احتیاج به توضیح ندارد ولیکنگاهى بهرهگیرى از مفاهیم چند پهلو منشا برخى از شبهات مىشودکه توضیح آن ضرورى مىباشد. یکى از این واژهها، واژه «قانونگرایى» است. قانون گرایى، یعنى حفظ و اجراى قوانین به طورعادلانه و رعایتحقوق همه افراد. بر این اساس جامعهاى قانونگرااست که در آن قوانین رعایتشده و همه مردم در برابر اجراىقوانین مساوى بوده و رهبران آن قانون پذیرترین انسانها باشند.ولیکن گاهى بهرهگیرى از واژه «قانون گرایى» مفهوم جامعهمدنى غربى را تداعى مىکند.
یکى از ویژگیهاى جامعه اسلامى،حاکمیت قانون در آن است. البته قانون الهى که تشخیص آن باعالمان دین و در کشور ما با ولى فقه و شوراى نگهبان است.البته جامعه مدنى اسلامى که ریشه در مدینهالنبى دارد با جامعهمدنى غربى که ریشه در یونان و روم دارد; تفاوت ماهوى دارد. (3) براساس همین تفاوت ماهوى است که رهبر معظم انقلاب اسلامى حضرت آیتالله خامنهاى در پاسخ به سوال دانشجویى که در خصوص جامعه مدنىکرده بود; فرمود: «اگر جامعه مدنى همان جامعه مدینهالنبى استما جان مان را فدایى آن خواهیم کرد.» (4)
رئیس جمهورى محترمایران در اجلاس سران کشورهاى اسلامى گفت: «جامعه مدنى که ماخواستار استقرار و تکامل آن در درون کشور هستیم و آن را بهسایر کشورها توصیه مىکنیم، به طور ریشهاى و اساسى با جامعهمدنى که از تفکرات یونان و روم سرچشمه گرفته اختلاف ماهوىدارد. (5) جامعه ایدهآل الهى با جامعه مدنى غربى تفاوتهاى اساسىدارد که به بیان دو تفاوت اکتفا مىشود:
1- ساختار قانونگذارى: در جوامع غیر دینى معمولا قانونگذارخردمندان آن جوامع هستند، در حالى که در جامعه اسلامىقانونگذار خداوند است. «لا حکم الا لله» (6) طبیعى است، جامعهاىکه قانونگذار او خداوند است، با جامعهاى که قوانین آن ساخته وپرداخته شده فکر بشرى باشد، تفاوت بنیادى دارد. از این رو استکه اسلام تنها دین پذیرفته و مقبول را، دین اسلام مىداند: «ومن یبتغ غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه» (7)
2- در جامعه اسلامى اصولى به عنوان ارزشهاى دینى مطرح است کهاین عناصر در جامعه مدنى غربى یا اصلا وجود ندارد و یا فراموششده است. در جامعه الهى معنویتیکى از محورى ترین ارزشهااست.چنان که در معارف اسلامى به عنصر معنویت توجه خاص شده است.امام عارفان على(ع) در مناجات ماه شعبان گفت: «... الهى هبلى کمال الانقطاع الیک...» (8) امام حسین(ع) در دعاى عرفه گفت:«... ماذا وجد من فقدک؟! و ماالذى فقد من و جدک؟!» (9)
اولینشعار جامعه اسلامى، حاکمیت معنویتبود. پیامبر(ص) مردم را بهعبودیتخدا و آزادى معنوى فرا خواند. پیامبر اکرم(ص) با اجراىقوانین الهى و با بهرهگیرى از اصل معنویت توانست از انسانهاىوحشى انسانهاى قانونمند و متمدن بسازد. چنان که ویل دورانتمىنویسد: «اسلام تا آنجا پیش رفت که توانست انسانهاى وحشى راکه به هیچ قانونى پایبند نبودند، به انسانهاى متمدن وقانونمند و صالح، تبدیل کند و دلهایى را که از جاهلیت وگمراهى، مرده بود به دلهاى زنده و مشحون از نور امید و شجاعتمبدل سازد و عقلهاى متین و محکم پدید آورد و سپس چنان آزادىدر جامعه به وجود آورد که موجب تکامل افکار بشر در همه زمانهاشد.» (10)
یکى از مشکلات عمده جامعه مدنى غرب بحران معنوى و فقدانارزشهاى انسانى است. استاد شهید مطهرى به نقل از یکى ازنویسندگان مىنویسد: «... دنیاى غرب کارى کرد که همه ارزشهاىبشرى را متزلزل نمود و زیر پاى آنها را خالى کرد، و حالا کهخود به نتایج کار خود رسیده مىخواهد به یک صورت دیگرى آنارزشها را احیاء کند، ولى خیلى دیر شده است...» (11)
قانونمندى درسیره و گفتار معصومان(علیهم السلام) بدین معنا است که آنانقوانین الهى را عادلانه اجرا نموده و حقوق همگان را در سایهحاکمیت قانون خدا رعایت کرده و خود قانونمندترین انسانهابودند. استاد جعفر سبحانى در خصوص قانون گرایى بزرگان دینمىنویسد: «رجال آسمانى قوانین الهى را بىپروا و بدون واهمهاجرا مىکردند و هرگز عواطف انسانى و یا پیوند خویشاوندى ومنافع زود گذر مادى آنان را تحت تاثیر قرار نمىداد.پیامبر اسلام خود پیشگامترین فرد در اجراى قوانین اسلام بود.» (12) در سیره و گفتار پیامبر اسلام به قانونمندى آن حضرت توجه خاصشده است. به نمونه زیر توجه فرمایید: «روزى پیامبر اسلام(ص)در باره زنى که از قبیلهاى سرشناس قبیله بنى مخزوم بوددستور اجراى حد داد. یکى از یاران حضرت (اسامهبن زید) نزدایشان آمد و تقاضاى بخشش نمود. پیامبر اسلام فرمود: «والله لوان ابنتى سرقت لفطعتیدها و لا فرق عندى بین الناس فى اجراءحدود الله» به خدا سوگند، اگر دخترم دزدى کند; دست او را قطعمىکنم و در اجراى حدود الهى هیچ فرقى میان مردم قائل نمىشوم.پیامبر(ص) سیاست امتهاى گذشته را به خاطر عدم رعایت قانونمورد انتقاد قرار داده فرمود: «بدبختیهاى امتهاى پیشین دراین بود که اگر فرد بلند پایهاى از آنان دزدى مىکرد او رامىبخشیدند و...ولى اگر فرد گمنامى دزدى مىکرد فورا حکم خدا را در باره اواجرا مىکردند.» (14) در گفتار و رفتار امام على(ع) نیز به قانونگرایى آن حضرت اشاره شده است. امام على(ع) قبل از بیعت مردمبا او فرمود: «واعلموا انى ان اجبتکم رکبتبکم ما اعلم و لماصغ الى قول القائل و عتب العاتب» (15) بدانید که اگر من در خواستشما را پذیرفتم با شما چنان کار مىکنم که خودم مىدانم و بهگفته گوینده و ملامتسرزنش کننده گوش نمىدارم. على(ع) با اینجملات به مردم اعلام نمود که او در صدد ایجاد جامعه ضابطهمندىاست که بر اساس قانون خدا، سنت پیامبر(ص) اداره خواهد کرد کهتحمل چنین جامعهاى براى برخى از مردم مشکل مىباشد. زیرا بعضىبا بىعدالتى و قانون شکنى حاکمان قبل عادت کرده بودند که تحملحکومت قانونمند علوى براى آنان مشکل بود. قیام مردم علیهعثمان بن عفان به خاطر تعطیل احکام و قانون شکنىهاى او شکلگرفت. (16)
امام على(ع) در بستر مرگ خویشاوندان خود را توصیه نمودکه در برخورد با دشمن او، حریم و قداست قانون خدا را حفظکنند:«پسران عبدالمطلب! نبینم در خون مسلمانان فرو رفته اید وگویید امیرمومنان را کشتهاند! بدانید جز کشنده من نباید کسىبه خون من کشته شود. بنگرید! اگر من از این ضربت او مردم، اورا تنها یک ضربتبزنید و دست و پاى و دیگر اندام او رامبرید...» (17)
پىنوشتها:
1- قسمت تاریخ سیرهنگارى این نوشتار از کتاب فروغ ابدیت، ج 2، ص 7 اقتباس شده است.
2- سوره حدید، آیه 24، سیرى در نهج البلاغه، ص 102.
3- تحقق جامعه مدنى در انقلاب اسلامى ایران، ص 212.
4- مجل کوثر، شماره 20، ص 29.
5- تحقق جامعه مدنى در انقلاب اسلامى ایران، ص 212.
6- سیرى در نهج البلاغه، ص 105.
7-آل عمران، آیه 58.
8- مفاتیح الجنان، مناجات ماه شعبان.
9- همان، دعاى عرفه.
10- تعلیم و تربیت در اسلام شهید مطهرى، ص 255.
11- قصه الحضارة، ج 13، ص 53.
12- تعلیم و تربیت، ص 240.
13- فروغ ولایت، ص 328.
14- صحیح بخارى، ج 8، ص 16، مسند احمد بن حنبل، ج 9، ص 510، الاستیعاب، ج 4، ص 374، صحیح مسلم، ص 1062.
15- شرح شهیدى، ص 85، تاریخ طبرى، ج 4، ص 527، بیست گفتار، ص 13.
16- فروغ ولایت، ص 325- 326.
17- شرح نهج البلاغه شهیدى، ص 321، شرح ابن ابى الحدید، ج 17، ص 7.
عالمان شیعى در تبیین وجمعآورى معارف اهل بیت(علیهم السلام) زحمات طاقت فرسایى رامتحمل شدند. تدوین کتابهایى مانند اصول کافى، بحار و... شاهدبر مدعا است. فرهیختگان شیعه با توجه به مقتضیات زمان، وظیفهجمعآورى و حفظ معارف اهل بیت(ع) را بر عهده داشتند که درانجام این مسوولیتخطیر نیز موفق بودند. فعالیتهاى فرهنگىدانشمندان شیعى در حفظ و اشاعه فرهنگ معصومان(ع) سبب شد کهمعارف اهل بیت(ع) به صورت مجموعه گرانسنگ در اختیار ما قرارگیرد. واقعیت این است که اقیانوس بیکران معارف اهلبیت(ع)، درهمه زمانها و مکانها، پاسخگوى نیازهاى جامعه دینى بوده و هست.چنان که فقیهان شیعه در طول تاریخ بابهرهگیرى از قرآن، سنت وعقل در پاسخگویى به مسایل مورد نیاز مردم، احساس عجز نکرده وفقه شیعه همیشه پویا و یا در تمام صحنههاى سیاسى، اجتماعىو... ظهور پیدا کرد.
یکى از کارهایى که لازم است در این مقطع زمانى صورت گیرد، سادهسازى و کاربردى نمودن معارف اهلبیت(علیهم السلام) مىباشد.طیفوسیع از مردم نمىتوانند مسایل مورد نیاز خود را از کتابهاىدینى استفاده کنند; از این رو در جامعه خلاء فرهنگى احساس شدهو زمینه تهاجم فرهنگى دشمن فراهم مىشود. بى تردید شبیخونفرهنگى، تغذیه فرهنگى مىطلبد; که یکى از راههاى تغذیه فرهنگىهمین کاربردى نمودن معارف اهلبیت(علیهم السلام) مىباشد. امروزهدر غرب منش و گفتار بزرگان خود را بازنگرى و باز نویسى مىکنندتا براى همه مردم قابل بهرهگیرى باشد. در جامعه اسلامى نیزساده نگارى سنتبزرگان دین ضرورى است. البته ساده سازى معارفاسلامى به معناى تحریف و تطبیق دادن آن به مسایل روز نیست،بلکه تطبیق دادن حوادث روز با معارف اسلامى مهم است که مسوولیتساده سازى معارف اهلبیت(علیهم السلام) به عهده سربازان جبههفرهنگ، یعنى روحانیت اسلام است که در معارف بلند و عمیقاهلبیت(علیهم السلام) تخصص دارند. یکى از شرایط مهم ساده سازىمعارف اسلامى، تبیین صحیح سیره و تشخیص روایات صحیح از غیر آنمىباشد، که این وظیفه نیز بر عهده حوزههاى علمیه و روحانیتگذاشته شده است. نوشتارى که پیش رو دارید در راستاى ضرورتفوق، تحت عنوان «قانون گرایى در سیره و گفتار پیامبر(ص) وعلى(ع») تدوین شده است. بیان قانونگرایى معصومان(علیهمالسلام) به یک اعتبار از دو جهت اهمیت دارد. یک الگوپذیرى:براى ایحاد جامعه ضابطهمند، باید رهبران آن قانون پذیرترینافراد باشند. زیرا قانون گرایى آنان نقش اساسى در قانون پذیرىمردم دارد. دو: اصل قانون گرایى پدیدهاى است که ادیان الهى ورهبران دینى پیام آور اصلى آن مىباشند.یکى از اهداف همه انبیاء بر قرارى قسط و عدالتبیان شده است. (2)
بار ورى شجره طیبه عدالت در سایه حاکمیت قوانین الهى امکانپذیر است که انبیاء در صدد تشکیل جامعهاى قانونمند مبتنى براحکام الهى بودند. پیامبر اسلام(ص) اولین جامعه قانونمند را کهمىتوان از آن به عنوان جامعه مدنى اسلامى تعبیر کرد; درمدینهالنبى ایجاد نمود که خود قانونمند ترین انسان در آنجامعه بود. متاسفانه بعد از رحلت پیامبر(ص) و با کنار گذاشتنائمه(علیهم السلام) از صحنه سیاست، جامعه ایدهآل الهى به دستفراموشى سپرده شد. در این نوشتار قانون گرایى در سیره و گفتارپیامبر(ص) و امیرمومنان(ع) که موفق به تشکیل حکومت نبوى وعلوى شدند مورد تحلیل قرار مىگیرد. ما این بحث را با محورهاىزیر مورد تحلیل قرار مىدهیم:
مقصود از قانون گرایى
گرچه برخى از مفاهیم و واژهها احتیاج به توضیح ندارد ولیکنگاهى بهرهگیرى از مفاهیم چند پهلو منشا برخى از شبهات مىشودکه توضیح آن ضرورى مىباشد. یکى از این واژهها، واژه «قانونگرایى» است. قانون گرایى، یعنى حفظ و اجراى قوانین به طورعادلانه و رعایتحقوق همه افراد. بر این اساس جامعهاى قانونگرااست که در آن قوانین رعایتشده و همه مردم در برابر اجراىقوانین مساوى بوده و رهبران آن قانون پذیرترین انسانها باشند.ولیکن گاهى بهرهگیرى از واژه «قانون گرایى» مفهوم جامعهمدنى غربى را تداعى مىکند.
یکى از ویژگیهاى جامعه اسلامى،حاکمیت قانون در آن است. البته قانون الهى که تشخیص آن باعالمان دین و در کشور ما با ولى فقه و شوراى نگهبان است.البته جامعه مدنى اسلامى که ریشه در مدینهالنبى دارد با جامعهمدنى غربى که ریشه در یونان و روم دارد; تفاوت ماهوى دارد. (3) براساس همین تفاوت ماهوى است که رهبر معظم انقلاب اسلامى حضرت آیتالله خامنهاى در پاسخ به سوال دانشجویى که در خصوص جامعه مدنىکرده بود; فرمود: «اگر جامعه مدنى همان جامعه مدینهالنبى استما جان مان را فدایى آن خواهیم کرد.» (4)
رئیس جمهورى محترمایران در اجلاس سران کشورهاى اسلامى گفت: «جامعه مدنى که ماخواستار استقرار و تکامل آن در درون کشور هستیم و آن را بهسایر کشورها توصیه مىکنیم، به طور ریشهاى و اساسى با جامعهمدنى که از تفکرات یونان و روم سرچشمه گرفته اختلاف ماهوىدارد. (5) جامعه ایدهآل الهى با جامعه مدنى غربى تفاوتهاى اساسىدارد که به بیان دو تفاوت اکتفا مىشود:
1- ساختار قانونگذارى: در جوامع غیر دینى معمولا قانونگذارخردمندان آن جوامع هستند، در حالى که در جامعه اسلامىقانونگذار خداوند است. «لا حکم الا لله» (6) طبیعى است، جامعهاىکه قانونگذار او خداوند است، با جامعهاى که قوانین آن ساخته وپرداخته شده فکر بشرى باشد، تفاوت بنیادى دارد. از این رو استکه اسلام تنها دین پذیرفته و مقبول را، دین اسلام مىداند: «ومن یبتغ غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه» (7)
2- در جامعه اسلامى اصولى به عنوان ارزشهاى دینى مطرح است کهاین عناصر در جامعه مدنى غربى یا اصلا وجود ندارد و یا فراموششده است. در جامعه الهى معنویتیکى از محورى ترین ارزشهااست.چنان که در معارف اسلامى به عنصر معنویت توجه خاص شده است.امام عارفان على(ع) در مناجات ماه شعبان گفت: «... الهى هبلى کمال الانقطاع الیک...» (8) امام حسین(ع) در دعاى عرفه گفت:«... ماذا وجد من فقدک؟! و ماالذى فقد من و جدک؟!» (9)
اولینشعار جامعه اسلامى، حاکمیت معنویتبود. پیامبر(ص) مردم را بهعبودیتخدا و آزادى معنوى فرا خواند. پیامبر اکرم(ص) با اجراىقوانین الهى و با بهرهگیرى از اصل معنویت توانست از انسانهاىوحشى انسانهاى قانونمند و متمدن بسازد. چنان که ویل دورانتمىنویسد: «اسلام تا آنجا پیش رفت که توانست انسانهاى وحشى راکه به هیچ قانونى پایبند نبودند، به انسانهاى متمدن وقانونمند و صالح، تبدیل کند و دلهایى را که از جاهلیت وگمراهى، مرده بود به دلهاى زنده و مشحون از نور امید و شجاعتمبدل سازد و عقلهاى متین و محکم پدید آورد و سپس چنان آزادىدر جامعه به وجود آورد که موجب تکامل افکار بشر در همه زمانهاشد.» (10)
یکى از مشکلات عمده جامعه مدنى غرب بحران معنوى و فقدانارزشهاى انسانى است. استاد شهید مطهرى به نقل از یکى ازنویسندگان مىنویسد: «... دنیاى غرب کارى کرد که همه ارزشهاىبشرى را متزلزل نمود و زیر پاى آنها را خالى کرد، و حالا کهخود به نتایج کار خود رسیده مىخواهد به یک صورت دیگرى آنارزشها را احیاء کند، ولى خیلى دیر شده است...» (11)
قانونمندى درسیره و گفتار معصومان(علیهم السلام) بدین معنا است که آنانقوانین الهى را عادلانه اجرا نموده و حقوق همگان را در سایهحاکمیت قانون خدا رعایت کرده و خود قانونمندترین انسانهابودند. استاد جعفر سبحانى در خصوص قانون گرایى بزرگان دینمىنویسد: «رجال آسمانى قوانین الهى را بىپروا و بدون واهمهاجرا مىکردند و هرگز عواطف انسانى و یا پیوند خویشاوندى ومنافع زود گذر مادى آنان را تحت تاثیر قرار نمىداد.پیامبر اسلام خود پیشگامترین فرد در اجراى قوانین اسلام بود.» (12) در سیره و گفتار پیامبر اسلام به قانونمندى آن حضرت توجه خاصشده است. به نمونه زیر توجه فرمایید: «روزى پیامبر اسلام(ص)در باره زنى که از قبیلهاى سرشناس قبیله بنى مخزوم بوددستور اجراى حد داد. یکى از یاران حضرت (اسامهبن زید) نزدایشان آمد و تقاضاى بخشش نمود. پیامبر اسلام فرمود: «والله لوان ابنتى سرقت لفطعتیدها و لا فرق عندى بین الناس فى اجراءحدود الله» به خدا سوگند، اگر دخترم دزدى کند; دست او را قطعمىکنم و در اجراى حدود الهى هیچ فرقى میان مردم قائل نمىشوم.پیامبر(ص) سیاست امتهاى گذشته را به خاطر عدم رعایت قانونمورد انتقاد قرار داده فرمود: «بدبختیهاى امتهاى پیشین دراین بود که اگر فرد بلند پایهاى از آنان دزدى مىکرد او رامىبخشیدند و...ولى اگر فرد گمنامى دزدى مىکرد فورا حکم خدا را در باره اواجرا مىکردند.» (14) در گفتار و رفتار امام على(ع) نیز به قانونگرایى آن حضرت اشاره شده است. امام على(ع) قبل از بیعت مردمبا او فرمود: «واعلموا انى ان اجبتکم رکبتبکم ما اعلم و لماصغ الى قول القائل و عتب العاتب» (15) بدانید که اگر من در خواستشما را پذیرفتم با شما چنان کار مىکنم که خودم مىدانم و بهگفته گوینده و ملامتسرزنش کننده گوش نمىدارم. على(ع) با اینجملات به مردم اعلام نمود که او در صدد ایجاد جامعه ضابطهمندىاست که بر اساس قانون خدا، سنت پیامبر(ص) اداره خواهد کرد کهتحمل چنین جامعهاى براى برخى از مردم مشکل مىباشد. زیرا بعضىبا بىعدالتى و قانون شکنى حاکمان قبل عادت کرده بودند که تحملحکومت قانونمند علوى براى آنان مشکل بود. قیام مردم علیهعثمان بن عفان به خاطر تعطیل احکام و قانون شکنىهاى او شکلگرفت. (16)
امام على(ع) در بستر مرگ خویشاوندان خود را توصیه نمودکه در برخورد با دشمن او، حریم و قداست قانون خدا را حفظکنند:«پسران عبدالمطلب! نبینم در خون مسلمانان فرو رفته اید وگویید امیرمومنان را کشتهاند! بدانید جز کشنده من نباید کسىبه خون من کشته شود. بنگرید! اگر من از این ضربت او مردم، اورا تنها یک ضربتبزنید و دست و پاى و دیگر اندام او رامبرید...» (17)
پىنوشتها:
1- قسمت تاریخ سیرهنگارى این نوشتار از کتاب فروغ ابدیت، ج 2، ص 7 اقتباس شده است.
2- سوره حدید، آیه 24، سیرى در نهج البلاغه، ص 102.
3- تحقق جامعه مدنى در انقلاب اسلامى ایران، ص 212.
4- مجل کوثر، شماره 20، ص 29.
5- تحقق جامعه مدنى در انقلاب اسلامى ایران، ص 212.
6- سیرى در نهج البلاغه، ص 105.
7-آل عمران، آیه 58.
8- مفاتیح الجنان، مناجات ماه شعبان.
9- همان، دعاى عرفه.
10- تعلیم و تربیت در اسلام شهید مطهرى، ص 255.
11- قصه الحضارة، ج 13، ص 53.
12- تعلیم و تربیت، ص 240.
13- فروغ ولایت، ص 328.
14- صحیح بخارى، ج 8، ص 16، مسند احمد بن حنبل، ج 9، ص 510، الاستیعاب، ج 4، ص 374، صحیح مسلم، ص 1062.
15- شرح شهیدى، ص 85، تاریخ طبرى، ج 4، ص 527، بیست گفتار، ص 13.
16- فروغ ولایت، ص 325- 326.
17- شرح نهج البلاغه شهیدى، ص 321، شرح ابن ابى الحدید، ج 17، ص 7.