راههاى مقابله با تهاجم فرهنگى غرب
آرشیو
چکیده
متن
اگر قبول داریم ملت ما و اسلام در معرض شدید تهاجم فرهنگى غربقرار دارد; مىدانیم غرب و استکبار جهانى در این تهاجم از همهامکانات موثر برخور دار است.
چنانچه پذیرفتهایم غلبه این فرهنگ مهاجم غربى همه چیز حتىهویت و شخصیت و کیان ما را مىبلعد و از بین مىبرد.
اگر باورمان شده انقلاب اسلامى ما هدفش احیاى فرهنگ قرآنى وارزشهاى متعالى اسلامى بوده; ارزشهایى که در زمان طاغوت، دراثر همین تهاجم فرهنگى، در شرف از دست رفتن بود و بهاى سنگینىبراى رهاى از آن موقعیت پرداختیم.
اگر اعتقاد داریم فرهنگ دیروزمان مملو از تباهى و بى ایمانىبود و چنانچه انقلاب اسلامى نبود فرصت زیستن در تابش آفتاب اسلامو فرهنگ قرآن نمىیافتیم.
اگر مسئوولیت اسلامى ما حکم مىکند که از امروزمان، براى گرفتارنشدن در دام تکرار فجایع گذشته، تا سرحدجان حراست و پاسدارىکنیم.
و بالاخره اگر اعتقاد داریم سخنان مقام معظم رهبرى مدظلهالعالى که این تهاجم فرهنگى را یک شبیخون فرهنگى نامید،حقیقتى غیر قابل تردید است; در این صورت واجب است که مقابلهنیز جدى و حساب شده و مستمر و فراگیر باشد تا بتوانیم فرهنگقرآن و اسلام را از خطر این تهاجم حفظ کنیم.در جواب این پرسش ناچار باید مقدمهاى را ذکر کرد. جوامعانسانى همیشه در معرض تهاجمات گوناگونى قرار دارند; تهاجمنظامى، تهاجم میکروبها و ویروسسها و... و تهاجم فرهنگى.
اصل و وجود این تهاجمات از سنتهاى ثابت آفرینش است و بشر رااز آنها گریزى نیست. نمىتوان پرسید: چه کنیم تا تهاجم نظامىنباشد; اما مىتوان پرسید: چه کنیم تا از خطر تهاجمات نظامىدیگران در امان باشیم و از پا در نیاییم.
نمىتوان پرسید: چه کنیم تا زلزله و سیل و میکرب و ویروس نباشدو به سراغ مانیاید; اما مىتوان پرسید; چه کنیم تا از خطر سیلو زلزله و میکرب و ویروس محفوظ بمانیم؟
جواب این است که باید قدرت دفاعى و مقابله متناسب با هریک ازحوادث و آفات را داشته باشیم تا این حوادث هولناک به ما زیاننرسانند; به عبارت بهتر، تهاجمهاى ناگوار نمىشود نباشند; امامىشود ممکن است که در عین بودن زیان نرساند. در ژاپن زلزلههمجوم مىآورد و در استانهاى گیلان و زنجان نیز همین زلزله هجوممىآورد. در ژاپن چون قدرت دفاعى در مقابل زلزله قوى است،منشا خسارت فاحش نمىشود; اما در ایران ویران مىکند.
همه ما همیشه در معرض هجوم میکربها و ویروسها هستیم. آنهاوجود دارند و هجوم مىآورند و نمىشود که نباشند و هجومنیاورند; اما مىتوان با بالابردن قدرت دفاعى بدن و رعایتبهداشت وطب پیشگیرى، خسارت آنها را به کمترین حد و نزدیک صفررساند.
بنابراین، تهاجمات ناگوار و زیانبار بناید موجب نگرانىو دلهره شود. آنچه که اضطراب آور و نگران کننده است، این استکه انسان در مقابل این تهاجمات از قدرت دفاعى کافى برخور دارنباشد.تهاجم فرهنگى هم یکى از این تهاجمات است و از این قانونمستثنا نیست. در این دنیاى بىبهره از مکرمت اخلاقى و فضایلانسانى و بهرهمند از توان بالاى تکنولوژى، نمىتوان توقع داشتکه تهاجم فرهنگى شوم نباشد یا از میان برود.
اما مىتوان پرسید: چه کنیم تا تهاجمات فرهنگى غرب نتواند برفرهنگ ما آسیبى وارد سازد؟ چه کنیم تا نقشه استعمارگران درتهاجم فرهنگى نقش برآب شود؟
در جواب این پرسش باید گفت: بایدقدرت دفاعى فرهنگى خود را آن قدر قوى کنیم که فرهنگ مهاجم غربنتواند در آن نفوذ کند.قرآن بیان شیوایى دارد:
«علیکم انفسکم لا یضرکم من ضل اذااهتدیتم.» (1)
مراقب خود باشید. هنگامى که شما هدایتیافتید،(یعنى فرهنگ دینى در شما قوى گردید) گمراهى کسانى که گمراهشدهاند (فرهنگ گمراه و گمراه کننده غرب) به شما ضررىنمىرساند. براى کسب چنین قدرت دفاعى فرهنگى، از سه راه بایدوارد شد:
راه اول
اعتقادات توحیدى و جهان بینى قرآنى از مبدا تا معاد و اخلاقاسلامى را در جامعه تبلیغ کنیم و شکوک را برطرف سازیم تا جامعهاسلامى از لحاظ اعتقاد و عمل دینى قوى گردیده، فرهنگ اعتقادى وعملى اسلامى بار ور و در برابر تهاجم فرهنگ غرب تا حد زیادىنفوذناپذیر شود.
راه دوم
باید با همه عواملى که اساس عقیده و اخلاق و تربیت اسلامى رامتزلزل مىسازد و نمىگذارند که نهال تبلیغ و ارشاد فرهنگى بهثمر برسد و زمینه گرایش به فرهنگ غرب را ولو در دراز مدتمساعد و فراهم مىکنند، مقابله شود.
راه سوم
باید با عوامل مستقیم فساد و یاوران فرهنگ غرب، در صورتى کهاستعداد پذیرش حقایق را نداشته باشند و نتوانند از ثمرات راهاول بهرهگیرند و خود را اصلاح کنند، شدیدا بر خورد شود.
برنامه مبارزه
بى تردید مبارزه با این پدیده شوم باید بر اساس برنامهریزىهاى حساب شده انجام گیرد. در این برنامه ریزى باید مواردتوجه دقیق واقع شود.
حوزه و دانشگاه
حوزه و دانشگاه مرکز پرورش انسانهاى آگاه و تحصیل کردهاندو روحانى و دانشجو مىتوانند در بالا بردن قدرت دفاعى فرهنگىجامعه براى مقابله با تهاجم فرهنگى غرب نقشى موثر را ایفاکنند. باید در این دو نهاد مقدس و فرهنگى علم زدگى و عشق بهدرک براى کسب شغل از بین برود و روح و انگیزه علم براى خدمت وکسب ایمان و تقواى بیشتر جایگزین گردد; یعنى هدف مدرک نباشد.اگر این تحول انجام نگیرد، عالم خود را مىخواهد نه جامعه ورشد فرهنگ سالم جامعه را. در این صورت نه تنها نمىتواند درتقویت قدرت دفاعى فرهنگ جامعه نقشى داشته باشد، بلکه خود درمعرض خطر متاثر شدن از فرهنگ غرب قرار خواهد گرفت.
وحدتحوزه و دانشگاه همواره از سویى مورد عنایت و تاکید امامراحل(ره) و مقام معظم رهبرى مدظله العالى قرار گرفتهاست.بدین معناست که هر دو گروه از علم، ایمان، آگاهى و تعهد اسلامىبر خور دار باشند.
حوزه خود را از علوم روز و زبان روز بىنیاز احساس نکند و بهفرموده امام صادق(ع) عالم به زمان باشد تا از تهاجم هواجسمصون بماند و دیگران را هم برهاند.
دانشگاه نیز تنها بر علومپایه و تجربى تکیه نداشته باشد و فرهنگ و معارف دینى و قرآنىدر دانشگاهها جایگاهى رفیعتر از علوم پایه و تجربى بیابد واخلاق و تربیت اسلامى بر محیط دانشگاه و زندگى استادان ودانشجویان حاکم شود تا کارآیى علوم پایه و تجربى جهتى سالمیابد و سنگرى پایدار در مقابل تهاجم فرهنگى غرب گردد. اگر دردانشگاههاى ما چنین روحیه فرهنگى حاکم نشود، تنها بر علمى وصنعتى در محدوده علوم تجربى بپردازیم و دانشجویان و استادانما خود و برنامههایشان را از اخلاق اسلامى و معارف قرآنى بهصورت جدى بىنیاز احساس کنند، هرگز نخواهند توانست قدرت دفاعىفرهنگى جامعه را در مقابل یورش فرهنگ بالا ببرند و احیانا خودنیز مبلغ فرهنگ غرب مىشوند.
بنابراین، باید براى تحقق اینکارآیى الهى و مقدس به طور جدى سرمایه گذارى شود. روحانى بایدبتواند دین و فرهنگ دینى را با آگاهى به زمان و زبان تبلیغکند; به تربیت الگویى و اسوهاى عنایت داشته باشد و از وجودخود و زندگى خود الگویى مقدس براى معرفى فرهنگ اسلام بسازد تادر کنار تبیین حقایق، تاثیر عملى نیز داشته باشد.
دانشگاه همباید، با استفاده از قدرت و وجهه علمى و دانشگاهى، در پرتونیروى ایمان و باورهاى ماورایى سنگر تدریس دانش و معرف فرهنگغنى اسلام و قرآن باشد و روحیه مقابله با فرهنگ غرب را درتحصیل کردهگان افزایش دهد.
همان طورى که اشاره شد، امروز تهاجم فرهنگى غرب از راه ارائهو طرح مکتبهاى فلسفى انحرافى، مانند پلورالسیم، سکولارسیم،اگزیستاسینالسیم، پوزیتولسیم و... به جنگ دین و حقایق ثابتمعنوى آمده است.
کالبد شکافى این مکتبها و تجزیه و تحلیل شفاف و دور از تکلف وتصنع به گونهاى که مردم (نه خواص) در جریان قرار گیرند، ضرورىاست.
گویندگان و نویسندگان آگاه، مىتوانند نقاب از چهره زشت اینعجوزههاى افسونگر بردارند و سیماى کریه آنها را بشناسانند وبنمایانند.
باید آگاه ساختن جوانان و تحصیل کردگان از این دامهاى سستبنیاد از اهم مسایل و برنامههاى فرهنگى روز به شمار رود وتوسعه فرهنگى در کنار توسعه سیاسى و اقتصادى تحقق یابد، زیرااگر توسعه فرهنگى فعال و آگاهىبخش، براى مقابله با این مکاتبمنحرفکننده، تکیهگاه توسعه سیاسى نباشد، تردیدى نیست کهحرکتهاى سیاسى به سمتى که دشمنان اسلام مىخواهند، منحرف مىشود.
مىگویند فکر سالم یعنى تمام فکر کردن و تمام دیدن. در طرحبرنامههاى توسعه لازم استبه زیر بنا بودن توسعه فرهنگ اسلامىعنایتشود; همه جوانب ملاحظه گردد و آزادیها در دایره خدامحورى محدود شوند. نه انسان مدارى. شعارهاى هیجانى غیر شفاف وبدون چهار چوب و قابل تفسیرهاى گوناگون، خطرناک است و راه رابراى تهاجم فرهنگى غرب هموار مىسازد.
البته با شعار و اهانت و تکفیر نمىشود به مقابله با نوشتارهاو گفتارهاى مسموم رفت و نظام فرهنگى جهان امروز این شیوه رانمىپذیرد. تجربه نیز ثابت کرده است که استفاده از فشار براىمقابله با ارائه نظرها نتیجه معکوس مىدهد و نویسندگان وگویندگان ستمگر و بى تعهد را مظلوم و سر افراز و حمایتمىنمایاند.
باید تا آنجا که قانون اساسى اجازه مىدهد، ازانتشار نشریات و کتب گمراه کننده جلوگیرى شود و در کنار ایناقدامات قانونى، روشنگرى و برداشتن نقاب از چهره زشت اینفلسفههاى انحرافى به وسیله محققان انجام گیرد; زیرا ایناقدامات فرهنگى هم مقابلههاى قانونى را به شکلى شایسته توجیهو منطقى مىنماید و هم زمینه رشد این وسوسهها را از فکر واندیشه جامعه به خصوص نسل جوان، از بین مىبرد.
محققان حوزه و دانشگاه مىتوانند پناهگاه دستورات در برابرتهاجمات فرهنگى باشند.
اگر فرض را بر این بگذاریم که با وجودفرهنگ غنى اسلام زمینهاى براى تاثیر این مکتبهاى ضاله نیستاین تفکر و تلقى خوشبینانه ما را دچار خسارتهاى غیر قابلجبران مىکند. باید به واقعیتها توجه نمود. و بر این گمانباشیم که جامعه به خصوص نسل جوان در مقابل این وسوسهها و طرحفلسفههاى انحرافى آسیبپذیر مىباشند و محققین حوزه و دانشگاهبا حرکت همسو و متناسب با این تهاجم فکرى و اعتقادى مقابلهنمایند. حرکتهاى فرهنگى نباید محدود به تبیین فرهنگ اسلامىبدون پرداختن به کالبد شکافى فرهنگها و مکاتیب انحرافى دنیاىامروز باشد با بهرهگیرى از قرآن همه صاحبنظران وظیفه دارند کهتبیین (رشد و غى) کنند تنها تبیین رشد راه وصول به سعادت وکمال را براى جامعه هموار نمىکنید.
نکته دیگرى که در این رابطه باید گفته شود این است که سعىکنیم در مقابلههاى فرهنگى آگاهانه و محققانه عمل کنیم. بهاصول و محتواى این فلسفهها و مکتبهاى انحرافى احاطه کافىداشته باشیم و بدانیم چه مىگویند و چه مىخواهند تا در مقابلهتاثیرات مثبتبگذاریم نه این که هرکسى یک مطالعه سطحى از فلاننظریه دارد خود را شایسته قلمفرسائى بداند و در این سالهاىاخیر شاهد تاثیر منفى بعضى از نوشتههاى بى مایه در مقابله بانظریهپردازان منحرف بودیم.
پىنوشت:
1- مائده، آیه 105.
چنانچه پذیرفتهایم غلبه این فرهنگ مهاجم غربى همه چیز حتىهویت و شخصیت و کیان ما را مىبلعد و از بین مىبرد.
اگر باورمان شده انقلاب اسلامى ما هدفش احیاى فرهنگ قرآنى وارزشهاى متعالى اسلامى بوده; ارزشهایى که در زمان طاغوت، دراثر همین تهاجم فرهنگى، در شرف از دست رفتن بود و بهاى سنگینىبراى رهاى از آن موقعیت پرداختیم.
اگر اعتقاد داریم فرهنگ دیروزمان مملو از تباهى و بى ایمانىبود و چنانچه انقلاب اسلامى نبود فرصت زیستن در تابش آفتاب اسلامو فرهنگ قرآن نمىیافتیم.
اگر مسئوولیت اسلامى ما حکم مىکند که از امروزمان، براى گرفتارنشدن در دام تکرار فجایع گذشته، تا سرحدجان حراست و پاسدارىکنیم.
و بالاخره اگر اعتقاد داریم سخنان مقام معظم رهبرى مدظلهالعالى که این تهاجم فرهنگى را یک شبیخون فرهنگى نامید،حقیقتى غیر قابل تردید است; در این صورت واجب است که مقابلهنیز جدى و حساب شده و مستمر و فراگیر باشد تا بتوانیم فرهنگقرآن و اسلام را از خطر این تهاجم حفظ کنیم.در جواب این پرسش ناچار باید مقدمهاى را ذکر کرد. جوامعانسانى همیشه در معرض تهاجمات گوناگونى قرار دارند; تهاجمنظامى، تهاجم میکروبها و ویروسسها و... و تهاجم فرهنگى.
اصل و وجود این تهاجمات از سنتهاى ثابت آفرینش است و بشر رااز آنها گریزى نیست. نمىتوان پرسید: چه کنیم تا تهاجم نظامىنباشد; اما مىتوان پرسید: چه کنیم تا از خطر تهاجمات نظامىدیگران در امان باشیم و از پا در نیاییم.
نمىتوان پرسید: چه کنیم تا زلزله و سیل و میکرب و ویروس نباشدو به سراغ مانیاید; اما مىتوان پرسید; چه کنیم تا از خطر سیلو زلزله و میکرب و ویروس محفوظ بمانیم؟
جواب این است که باید قدرت دفاعى و مقابله متناسب با هریک ازحوادث و آفات را داشته باشیم تا این حوادث هولناک به ما زیاننرسانند; به عبارت بهتر، تهاجمهاى ناگوار نمىشود نباشند; امامىشود ممکن است که در عین بودن زیان نرساند. در ژاپن زلزلههمجوم مىآورد و در استانهاى گیلان و زنجان نیز همین زلزله هجوممىآورد. در ژاپن چون قدرت دفاعى در مقابل زلزله قوى است،منشا خسارت فاحش نمىشود; اما در ایران ویران مىکند.
همه ما همیشه در معرض هجوم میکربها و ویروسها هستیم. آنهاوجود دارند و هجوم مىآورند و نمىشود که نباشند و هجومنیاورند; اما مىتوان با بالابردن قدرت دفاعى بدن و رعایتبهداشت وطب پیشگیرى، خسارت آنها را به کمترین حد و نزدیک صفررساند.
بنابراین، تهاجمات ناگوار و زیانبار بناید موجب نگرانىو دلهره شود. آنچه که اضطراب آور و نگران کننده است، این استکه انسان در مقابل این تهاجمات از قدرت دفاعى کافى برخور دارنباشد.تهاجم فرهنگى هم یکى از این تهاجمات است و از این قانونمستثنا نیست. در این دنیاى بىبهره از مکرمت اخلاقى و فضایلانسانى و بهرهمند از توان بالاى تکنولوژى، نمىتوان توقع داشتکه تهاجم فرهنگى شوم نباشد یا از میان برود.
اما مىتوان پرسید: چه کنیم تا تهاجمات فرهنگى غرب نتواند برفرهنگ ما آسیبى وارد سازد؟ چه کنیم تا نقشه استعمارگران درتهاجم فرهنگى نقش برآب شود؟
در جواب این پرسش باید گفت: بایدقدرت دفاعى فرهنگى خود را آن قدر قوى کنیم که فرهنگ مهاجم غربنتواند در آن نفوذ کند.قرآن بیان شیوایى دارد:
«علیکم انفسکم لا یضرکم من ضل اذااهتدیتم.» (1)
مراقب خود باشید. هنگامى که شما هدایتیافتید،(یعنى فرهنگ دینى در شما قوى گردید) گمراهى کسانى که گمراهشدهاند (فرهنگ گمراه و گمراه کننده غرب) به شما ضررىنمىرساند. براى کسب چنین قدرت دفاعى فرهنگى، از سه راه بایدوارد شد:
راه اول
اعتقادات توحیدى و جهان بینى قرآنى از مبدا تا معاد و اخلاقاسلامى را در جامعه تبلیغ کنیم و شکوک را برطرف سازیم تا جامعهاسلامى از لحاظ اعتقاد و عمل دینى قوى گردیده، فرهنگ اعتقادى وعملى اسلامى بار ور و در برابر تهاجم فرهنگ غرب تا حد زیادىنفوذناپذیر شود.
راه دوم
باید با همه عواملى که اساس عقیده و اخلاق و تربیت اسلامى رامتزلزل مىسازد و نمىگذارند که نهال تبلیغ و ارشاد فرهنگى بهثمر برسد و زمینه گرایش به فرهنگ غرب را ولو در دراز مدتمساعد و فراهم مىکنند، مقابله شود.
راه سوم
باید با عوامل مستقیم فساد و یاوران فرهنگ غرب، در صورتى کهاستعداد پذیرش حقایق را نداشته باشند و نتوانند از ثمرات راهاول بهرهگیرند و خود را اصلاح کنند، شدیدا بر خورد شود.
برنامه مبارزه
بى تردید مبارزه با این پدیده شوم باید بر اساس برنامهریزىهاى حساب شده انجام گیرد. در این برنامه ریزى باید مواردتوجه دقیق واقع شود.
حوزه و دانشگاه
حوزه و دانشگاه مرکز پرورش انسانهاى آگاه و تحصیل کردهاندو روحانى و دانشجو مىتوانند در بالا بردن قدرت دفاعى فرهنگىجامعه براى مقابله با تهاجم فرهنگى غرب نقشى موثر را ایفاکنند. باید در این دو نهاد مقدس و فرهنگى علم زدگى و عشق بهدرک براى کسب شغل از بین برود و روح و انگیزه علم براى خدمت وکسب ایمان و تقواى بیشتر جایگزین گردد; یعنى هدف مدرک نباشد.اگر این تحول انجام نگیرد، عالم خود را مىخواهد نه جامعه ورشد فرهنگ سالم جامعه را. در این صورت نه تنها نمىتواند درتقویت قدرت دفاعى فرهنگ جامعه نقشى داشته باشد، بلکه خود درمعرض خطر متاثر شدن از فرهنگ غرب قرار خواهد گرفت.
وحدتحوزه و دانشگاه همواره از سویى مورد عنایت و تاکید امامراحل(ره) و مقام معظم رهبرى مدظله العالى قرار گرفتهاست.بدین معناست که هر دو گروه از علم، ایمان، آگاهى و تعهد اسلامىبر خور دار باشند.
حوزه خود را از علوم روز و زبان روز بىنیاز احساس نکند و بهفرموده امام صادق(ع) عالم به زمان باشد تا از تهاجم هواجسمصون بماند و دیگران را هم برهاند.
دانشگاه نیز تنها بر علومپایه و تجربى تکیه نداشته باشد و فرهنگ و معارف دینى و قرآنىدر دانشگاهها جایگاهى رفیعتر از علوم پایه و تجربى بیابد واخلاق و تربیت اسلامى بر محیط دانشگاه و زندگى استادان ودانشجویان حاکم شود تا کارآیى علوم پایه و تجربى جهتى سالمیابد و سنگرى پایدار در مقابل تهاجم فرهنگى غرب گردد. اگر دردانشگاههاى ما چنین روحیه فرهنگى حاکم نشود، تنها بر علمى وصنعتى در محدوده علوم تجربى بپردازیم و دانشجویان و استادانما خود و برنامههایشان را از اخلاق اسلامى و معارف قرآنى بهصورت جدى بىنیاز احساس کنند، هرگز نخواهند توانست قدرت دفاعىفرهنگى جامعه را در مقابل یورش فرهنگ بالا ببرند و احیانا خودنیز مبلغ فرهنگ غرب مىشوند.
بنابراین، باید براى تحقق اینکارآیى الهى و مقدس به طور جدى سرمایه گذارى شود. روحانى بایدبتواند دین و فرهنگ دینى را با آگاهى به زمان و زبان تبلیغکند; به تربیت الگویى و اسوهاى عنایت داشته باشد و از وجودخود و زندگى خود الگویى مقدس براى معرفى فرهنگ اسلام بسازد تادر کنار تبیین حقایق، تاثیر عملى نیز داشته باشد.
دانشگاه همباید، با استفاده از قدرت و وجهه علمى و دانشگاهى، در پرتونیروى ایمان و باورهاى ماورایى سنگر تدریس دانش و معرف فرهنگغنى اسلام و قرآن باشد و روحیه مقابله با فرهنگ غرب را درتحصیل کردهگان افزایش دهد.
همان طورى که اشاره شد، امروز تهاجم فرهنگى غرب از راه ارائهو طرح مکتبهاى فلسفى انحرافى، مانند پلورالسیم، سکولارسیم،اگزیستاسینالسیم، پوزیتولسیم و... به جنگ دین و حقایق ثابتمعنوى آمده است.
کالبد شکافى این مکتبها و تجزیه و تحلیل شفاف و دور از تکلف وتصنع به گونهاى که مردم (نه خواص) در جریان قرار گیرند، ضرورىاست.
گویندگان و نویسندگان آگاه، مىتوانند نقاب از چهره زشت اینعجوزههاى افسونگر بردارند و سیماى کریه آنها را بشناسانند وبنمایانند.
باید آگاه ساختن جوانان و تحصیل کردگان از این دامهاى سستبنیاد از اهم مسایل و برنامههاى فرهنگى روز به شمار رود وتوسعه فرهنگى در کنار توسعه سیاسى و اقتصادى تحقق یابد، زیرااگر توسعه فرهنگى فعال و آگاهىبخش، براى مقابله با این مکاتبمنحرفکننده، تکیهگاه توسعه سیاسى نباشد، تردیدى نیست کهحرکتهاى سیاسى به سمتى که دشمنان اسلام مىخواهند، منحرف مىشود.
مىگویند فکر سالم یعنى تمام فکر کردن و تمام دیدن. در طرحبرنامههاى توسعه لازم استبه زیر بنا بودن توسعه فرهنگ اسلامىعنایتشود; همه جوانب ملاحظه گردد و آزادیها در دایره خدامحورى محدود شوند. نه انسان مدارى. شعارهاى هیجانى غیر شفاف وبدون چهار چوب و قابل تفسیرهاى گوناگون، خطرناک است و راه رابراى تهاجم فرهنگى غرب هموار مىسازد.
البته با شعار و اهانت و تکفیر نمىشود به مقابله با نوشتارهاو گفتارهاى مسموم رفت و نظام فرهنگى جهان امروز این شیوه رانمىپذیرد. تجربه نیز ثابت کرده است که استفاده از فشار براىمقابله با ارائه نظرها نتیجه معکوس مىدهد و نویسندگان وگویندگان ستمگر و بى تعهد را مظلوم و سر افراز و حمایتمىنمایاند.
باید تا آنجا که قانون اساسى اجازه مىدهد، ازانتشار نشریات و کتب گمراه کننده جلوگیرى شود و در کنار ایناقدامات قانونى، روشنگرى و برداشتن نقاب از چهره زشت اینفلسفههاى انحرافى به وسیله محققان انجام گیرد; زیرا ایناقدامات فرهنگى هم مقابلههاى قانونى را به شکلى شایسته توجیهو منطقى مىنماید و هم زمینه رشد این وسوسهها را از فکر واندیشه جامعه به خصوص نسل جوان، از بین مىبرد.
محققان حوزه و دانشگاه مىتوانند پناهگاه دستورات در برابرتهاجمات فرهنگى باشند.
اگر فرض را بر این بگذاریم که با وجودفرهنگ غنى اسلام زمینهاى براى تاثیر این مکتبهاى ضاله نیستاین تفکر و تلقى خوشبینانه ما را دچار خسارتهاى غیر قابلجبران مىکند. باید به واقعیتها توجه نمود. و بر این گمانباشیم که جامعه به خصوص نسل جوان در مقابل این وسوسهها و طرحفلسفههاى انحرافى آسیبپذیر مىباشند و محققین حوزه و دانشگاهبا حرکت همسو و متناسب با این تهاجم فکرى و اعتقادى مقابلهنمایند. حرکتهاى فرهنگى نباید محدود به تبیین فرهنگ اسلامىبدون پرداختن به کالبد شکافى فرهنگها و مکاتیب انحرافى دنیاىامروز باشد با بهرهگیرى از قرآن همه صاحبنظران وظیفه دارند کهتبیین (رشد و غى) کنند تنها تبیین رشد راه وصول به سعادت وکمال را براى جامعه هموار نمىکنید.
نکته دیگرى که در این رابطه باید گفته شود این است که سعىکنیم در مقابلههاى فرهنگى آگاهانه و محققانه عمل کنیم. بهاصول و محتواى این فلسفهها و مکتبهاى انحرافى احاطه کافىداشته باشیم و بدانیم چه مىگویند و چه مىخواهند تا در مقابلهتاثیرات مثبتبگذاریم نه این که هرکسى یک مطالعه سطحى از فلاننظریه دارد خود را شایسته قلمفرسائى بداند و در این سالهاىاخیر شاهد تاثیر منفى بعضى از نوشتههاى بى مایه در مقابله بانظریهپردازان منحرف بودیم.
پىنوشت:
1- مائده، آیه 105.