آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۰

چکیده

متن

آیه تبلیغ و حدیث غدیر:
«یا ایهاالرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فمابلغت رسالته والله یعصمک من الناس‏»(مائده‏66)
اى پیامبر، آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده بود برسان،و اگر این ابلاغ را انجام ندهى، رسالت‏خود را به طور کامل ابلاغ‏نکرده‏اى; و خداوند تو را از مردم بدخواه حفظ مى‏کند.
همه مفسران شیعه معتقدند آیه فوق در غدیر خم درباره نصب‏على(ع) نازل شده است و حدود 360 تن از دانشمندان اهل سنت نیزاین مطلب را پذیرفته‏اند. نامهاى برخى از مفسران و مآخذ ومدارک اهل‏سنت چنین است:
1- واحدى در کتاب اسباب النزول ص 150 مى‏گوید:
ان آیه (یا ایهاالرسول...) نزلت فى یوم غدیر فى على بن‏ابیطالب.
2- سیوطى در کتاب الدرالمنثور ج 2، ص 298 مى‏نویسد: ان آیه(یا ایهاالرسول... ) نزلت فى یوم غدیر فى على بن ابیطالب.
3- فخر رازى در تفسیر خود، ج‏3، ص‏636 ... مى‏فرماید:
مفسران 10 وجه و سبب براى نزول این آیه بیان کرده‏اند. سپس درادامه مى‏گوید:«العاشر نزلت هذه الایه فى فضل على‏بن ابى‏طالب، و لما نزلت هذه‏الایه، اخذ بیده و قال "من کنت مولاه فعلى مولاه اللهم وال من‏والاه و عاد من عاداه. فلقیه عمر فقال هنیئا لک یابن ابى‏طالب،اصبحت مولاى و مولا کل مومن و مومنه."
آنگاه که این آیه نازل شدپیامبر اسلام(ص) دست‏حضرت على(ع) را گرفت و فرمود: هرکه من مولاو سرپرست و حاکم او هستم، على هم مولاى اوست. خداوندا، دوست‏بدار هرکه على را دوست دارد و دشمن بدار هرکه او را دشمن‏دارد. سپس عمر با حضرت على(ع) ملاقات کرد و بعد از تبریک، گفت:تو مولاى من و مولاى مرد و زن مومن هستى.
4- نیشابورى در تفسیرش ج‏6، ص 194 مى‏نویسد:
«ان هذه‏الایه‏نزلت فى فضل على بن ابى‏طالب یوم غدیرخم.»
5- قندوزى در ینابیع الموده ص 120.
6- آلوسى فى تفسیره، ج‏6، ص‏176.
7- المنار، ج‏6، ص‏463.
8- تاریخ بغداد، ج 8، ص 290.
9- تاریخ یعقوبى، ج 2، ص 32.
10- شبلنجى در نور الابصار، ص 75.
11- مسند احمد بن حنبل، ج 4، ص 281.
12- نسائى در خصائص، ص 22.
13- عقدالفرید، جزء3، ص 38.
14- سیوطى در تاریخ خلفاء، ص 65.
15- اسعاف الراغبین، ص 151.
16- مصابیح السنه، ج 2، ص 220.
17- حلیه‏الاولیاء، جزء 4، ص‏23.
18- نثر اللیالى، ص‏166.
19- تاریخ بغدادى، خطیب نیشابورى، جزء7، ص‏377.
20- واحدى در اسباب النزول، ص 150.
21- فخرالدین رازى در تفسیر مفاتیح الغیب، ج 12، ص 50.
22- تاریخ یعقوبى، ج 2، ص‏93.
23- ترمذى، در صحیح خود، ج 2، ص‏297.
24- سیوطى در الدرالمنثور، ج 2، ص ...
25- ابن کثیر در بدایه و النهایه، ج 5.
آیه اکمال دین و حدیث غدیر
«الیوم یئس الذین کفروا من دینکم فلا تخشوهم واخشون الیوم‏اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم‏الاسلام‏دینا»(مائده،3)
در مآخذ اهل‏سنت آیه فوق با غدیر ارتباط داده شده است. که به‏بعضى از آنها اشاره مى‏شود:
1- خطیب النیشابورى در تاریخ بغدادى، ج 8، ص 290 مى‏نویسد:
«... فقال عمر بن‏الخطاب بخ بخ لک یابن ابى‏طالب اصبحت مولاى ومولا کل مسلم فانزل الله "الیوم اکملت لکم دینکم"»
2- درالمنثور در ذیل آیه
«لما نصب رسول الله(ص) علیا (ع)یوم غدیرخم فنادى له بالولایه هبط جبرئیل بهذه الایه"الیوم‏اکملت ..."»
3- در فرائد السمطین، باب 12 چنین مى‏خوانیم:
«...ثم لم یتفرقوا حتى نزلت هذه الایه "الیوم اکملت" فقال‏رسول الله(ص) الله اکبر على اکمال الدین و اتمام النعمه ورضاء الرب برسالتى والولایه "لعلى(ع" من بعدى ثم قال "من کنت‏مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه وانصر من‏نصره واخذل من خذله‏»
روز غدیر پیامبر(ص) مردم را به سوى حضرت‏على(ع) فراخواند و دست‏حضرت را بلندکرد، به طورى که زیر بغل‏حضرت پیدا شد.هنوز مردم متفرق نشده بودند که آیه «الیوم اکملت ...» نازل‏شد. سپس حضرت فرمود: پروردگارا، دوست‏بدار کسى را که على رادوست دارد و دشمن بدار کسى را که على را دشمن دارد و یارى کن‏هر که على را یارى کند و...
4- شان نزول آیه فوق وداستانهاى مربوط به غدیر در مناقب خوارزمى، ص 80; تاریخ‏یعقوبى، ج 2، ص 32; شبلنجى در نورالابصار، ص 75، فصول المهمه‏ابن صباغ نیز ذکر شده است.
آیه تبلیغ و آیه اکمال دین و حدیث غدیر
پیامبر اسلام، در سال آخر عمر با بیش از صد هزار تن حجه‏الوداع‏را به جاى آورد و در برگشت در سرزمین «خم‏» که جایگاه‏گودالهاى آب بود، فرمان ایست داد. پیش افتاده‏ها توقف کردند وعقب ماندگان رسیدند. از سنگ و جهاز شترها منبرى ساختند وپیامبر بر روى منبر در برابر جمعیت صد هزار نفرى و در گرماى‏سوزان غدیر، خطبه‏اى ایراد کرد. سپس کمربند حضرت على را گرفت وفرمود: «من کنت مولاه فعلى (فهذا على) مولاه اللهم وال من والاه...» سپس مردم، از جمله عمر، با حضرت بیعت کردند و صداى بخ‏بخ بلند شد.
تذکر
1- اگر چنانکه اهل سنت مى‏گویند مولا به معنى دوستى بود; چرادر این جریان و با این مقدمات و در برابر صدها هزار نفر بیان‏شد. در مدینه نیز مى‏توانست‏بفرماید: هر که من دوست او هستم،على هم دوست اوست.
2- زمان و مکان ابلاغ این امر بسیار پر معناست. این خبر مهم‏در آخر عمر پیامبر(ص) آنهم در سفر حج، و منطقه گرم و سوزان وچهار راهى که مسافران تقسیم مى‏شدند و به مدینه، حلب، شام ویمن مى‏رفتند بیان شد، جایى که هر حاجى خود یک خبرنگار وگزارشگر بود. انتصاب ولایت‏حضرت على(ع) را به عنوان یک خبر نوبه منطقه خود مى‏رساند.
3- قضیه غدیر چنان مهم است که اگر پیامبر(ص) کوتاهى مى‏کرد وخبر را به مردم نمى‏رساند، «فمابلغت رسالته‏» رسالت و23 سال‏تبلیغ حضرت نا تمام و ناقص مى‏ماند.
4- قضیه غدیر آنقدر مهم است که باید از نظر زمانى در آخرعمر، آنهم در سفر حج و آخرین سفر حج در برابر بیش از 100000نفر بیان شود.
5- پیامبر(ص)23 سال قبل به تنهایى علیه شرک و کفر و نفاق وآداب و رسوم باطل جزیره‏العرب قیام کرد و نترسید. در مقابل‏دشمنانى که حدود 70 جنگ بر اسلام و مسلمین تحمیل کردند،نترسید. در احد که مسلمانان شکست‏خوردند، نترسید. در بت‏شکنى‏ها و فتح مکه و... نترسید. توحید و معاد و آیات دفاع وعبادت و... را آورد، نترسید. خلاصه در تمامى صحنه‏ها از هیچ‏حادثه‏اى نترسید; ولى از ابلاغ روز غدیر وحشت داشت و مى‏ترسید،بدین سبب، خداوند متعال دلدارى‏اش مى‏دهد که «والله یعصمک من‏الناس‏»
6- داستان غدیر آن قدر مهم است که تکمیل‏23 سال زحمت پیامبربه این حادثه وابسته است و منهاى غدیر دین ناقص و نا تمام‏خواهد بود.
7- اگر هدایت انسانها در سایه دین است و این خود از بزرگترین‏نعمتهاست، تمامیت این نعمت‏به جریان روز غدیر وابسته است. که‏منهاى روز غدیر و نصب ولایت‏حضرت على(ع) نعمت هدایت نا تمام‏خواهد ماند و کار نا تمام هم نتیجه کاملى نخواهد داشت. زیرانتیجه کامل یک عمل، به تمامیت و تکمیل آن عمل وابسته است وگرنه کار ناقص و بى نتیجه خواهد بود; یا نتیجه ناقص مى‏دهد.
8- دینى مى‏تواند اسلام تلقى شود که مورد رضایت‏خدا قرار گیرد.
در روز غدیر، با نصب امامت و سیاست اسلام، خداوند راضى مى‏شودکه اسلام دین جهانى باشد و منهاى غدیر رضایت پروردگار حاصل‏نشده است.
9- کفار و منافقان منتظر مرگ رسول خدا(ص) بودند که آب رفته‏را به جوى خود برگردانند و کفر و الحاد و شرک و بت پرستى‏جاهلیت را اعاده کنند. آنها چنان مى‏پنداشتند. چون پیامبر رحلت‏کند، کشتى بدون ناخدا و باغ بدون باغبان خواهد بود و شرک وکفر و نفاق، سکان این کشتى را در دست‏خواهند گرفت که ناگهان‏با نصب امامت و ولایت‏حضرت در غدیر، امیدها به یاس تبدیل شد.بدخواهان رسالت نا امید گردیدند; زیرا کشتى رسالت ناخدایى‏حکیم و معصوم و علیم یافت. و باغ و بوستان نبوت باغبانى عاقل‏و بیدار.
10- حادثه غدیر عظیم و خوفناک است و به دلدارى نیاز دارد;زیرا خداوند متعال مى‏فرماید: از منافقان و کفار و مشرکان‏نترسید، خودم حافظ دین هستم و بدخواهان را به سیه روزى گرفتارخواهم کرد. باید از قدرت و عظمت من وحشت و ترس داشته باشید نه‏دیگرى.
11- آیه‏هاى "ولایت"، "مودت"، "تطهیر"، "مباهله"، "اکمال دین"،"تبلیغ" و دهها آیه دیگر که در منابع شیعه و سنى آمده، بهترین‏دلیل بر حقانیت‏شیعه است.
12- اسلام با سیاست الهى و امامت علوى کفار را نا امید مى‏کندو نعمت تمام و کامل مى‏گردد. اسلام و قرآن با معلم و مفسر دینى‏کامل خواهد شد که پشت کفر جهانى را مى‏لرزاند و خواب را ازدشمن مى‏رباید و گرنه رهبران غیر معصوم، ناخدایانى هستند که‏سرنشینانشان کشتى بشریت را به وادى سرگردانى و ساحلهاى گمراهى‏مى‏کشانند و نیل به ساحل نجات و قله رفیع تکامل به رهبران‏وارسته، معصوم، حکیم و علیم نیاز دارد رهبرانى که قدم جاى قدم‏رسول خدا(ص) بگذارند.
13- در طول‏23 سال رسالت و تبلیغ پیامبر، چه روزى مى‏تواندروز یاس کفار باشد؟ آیا روزى که پیامبر(ص) به رسالت مبعوث‏شد؟ بى تردید روز بعثت نمى‏تواند روز یاس کفار باشد; زیرا دین‏در آن روز کامل نشد و کفار هنوز نفهمیده بودند که قضیه چیست؟تا امیدوار یا نا امید گردند. افزون بر این، کفار و مشرکان‏مکه در روزهاى اول بعثت و حتى تا13 سال پس از آن قدرت بسیارداشتند و امیدوار بودند اسلام و پیامبر را از میان بردارند.
و آیا روز پیروزى مسلمین در بدر روز یاس کفار بود؟ بى‏تردیدپاسخى منفى است. زیرا آیه به اعتراف شیعه و سنى در روز غدیر وآخر عمر پیامبر نازل شده است. افزون بر این، کفار در بدر ناامید نشدند; زیرا در سال بعد به مسلمانان یورش بردند و سپاه‏اسلام را در احد شکست دادند.
روز میلاد حضرت زهرا(س) هم روزیاس کفار نیست. خلاصه هیچ روزى جز غدیر، روز نا امیدى کفار واتمام دین نیست.
اعتراف غزالى
غزالى در مقاله چهارم کتاب «سرالعالمین‏» مى‏گوید: جمهوراتفاق کرده‏اند بر حدیث غدیر که پیامبر(ص) فرمود: «من کنت‏مولاه فعلى مولاه‏» و عمر گفت: «بخ بخ یا اباالحسن لقد اصبحت‏مولاى کل مومن و مومنه و...» و این تسلیم و رضایت ایشان است.ولى بعد از جریان غدیر، هواى نفس غلبه کرد و حب ریاست و مقام‏سبب شد حق را پشت‏سر انداختند; به خلافت و اختلاف اولیه برگشتندو با بهایى اندک که به دست آوردند، حق را از دست دادند.
مولا به معنى سرپرست است نه دوست و ناصر
همان گونه که در قرآن مى‏خوانیم: «ماواکم النار هى مولاکم‏»;یعنى آتش بر شما سزاوارتراست. (حدید، 15)
اخطل، شاعر عرب،مى‏گوید: «اصبحت مولاها من الناس کلهم و...» و مولى العبد;یعنى مولا سزاوارتر است‏به عبد در جهت تدبیر و تصرف امور عبد.
پیامبر(ص) هم قبل از نصب و معرفى حضرت على(ع) فرمود: «الست‏اولى بکم من انفسکم‏»; یعنى سزاوارتر و صاحب اختیار تام وبلافاصله در پى آن فرمود: «من کنت مولاه فعلى مولاه‏» یعنى کسى‏که من از خود او به نفس او سزاوارتر هستم على هم مثل من ازخودش به نفس او سزاوارتر است.
همان گونه که من در تصرف و مدیریت و حل و فصل امور مردم ازخود سزاوارترم، حضرت على(ع) هم چنین خواهد بود.
فصیحان عرب که در غدیر بودند، مثل عمر و حسان بن ثابت و حارث‏بن نعمان، از کلمه مولا همان فهمیدند که مقصود پیامبر(ص) بود وعرف از آن مى‏فهمید; یعنى همان معناى صاحب و سرپرست و اولى وسزاوارتر. اگر مولا به معنى دوستى و ناصر بوده، مقصودپیامبر(ص) هم همین باشد و فصیحان عرب هم از کلمه مولا و«...الست اولى بکم من انفسکم‏» همین را فهمیدند، دیگر بیعت‏براى چه؟
بخ بخ عمر چه معنى داشت؟ تشویق و ترغیب پیامبر بر تهنیت گفتن‏به حضرت على(ع) براى چه مقصود بود؟ چرا این مطلب جزئى را درغدیر و صحراى سوزان و در برابر 100000 نفر جمعیت در آخر عمر ودر برگشت از سفر حج‏با ایراد خطبه طولانى و این‏همه مقدمات وآداب اعلام کند؟
افزون بر این، اگر مولا به معنى دوستى بود، یاس کفار چه معنى‏داشت؟ اکمال دین و رضایت‏خدا بر اسلام براى چه بود؟
مضافا اگر ولى به معنى محب و ناصر باشد مطلبى جدید و مهم‏نیست; زیرا در طول‏23 سال بعثت در آیاتى مثل «انماالمومنون‏اخوه‏» و «المومنون و المومنات بعضهم اولیاء بعض‏» و «اشداءعلى الکفار و رحماء بینهم‏» و... مسلمانان را بر محبت و یارى‏و تعاون و مساعدت به همدیگر سفارش فرموده و حضرت على(ع) هم‏یکى از مومنان و از مصادیق این آیات است . پس دوستى مطلب‏جدیدى نیست تا به چنین زمینه سازى گسترده‏اى در صحراى غدیرنیاز باشد و پس از آن تبریک و بخ بخ عمر و... را به دنبال‏داشته باشد.
سرانجام باید گفت: بر فرض محال که مولا به معنى محب و ناصرباشد، چرا مسلمانان و کسانى چون عمر و... در طول 25 سال حضرت‏را یارى نکردند و دوستدارش نبودند; بلکه حتى وسیله آزار و خشم‏او و فاطمه(س) را فراهم کردند. چرا اصحاب پیامبر(ص) و کسانى‏که در غدیر بودند، حضرت را تنها گذاشتند و به یارى اونیامدند؟ چرا اسباب آزار و اندوه او را فراهم آوردند؟

تبلیغات