گزارش از عتبات عالیات (4)
آرشیو
چکیده
متن
ساعات اندک شب با سرعتسپرى مىشود. خستگى بسیار، لذت خواب رادو چندان مىکند. هنوز از این خواب لذت بخش و عمیق اشباعنشدهام که زنگ ساعتبه صدا در مىآید و از موعد دیدار خبرمىدهد. شیرینى ملاقات آن هم دیدار سیدالشهدا(ع) هر لذت وشیرینى دیگر را از یاد مىبرد. شتابان حاضر مىشوم، غسل زیارت ووضویى مىسازم و به سالن انتظار هتل مىآیم. عدهاى از زائرانآمادهاند. گروهى دیگر را هم صدا مىزنیم و در تیرگى شب و هواىنسبتا سرد و بسیار مناسب کربلا به طرف حرم حرکت مىکنیم. بازقصه حرم همان قصه همیشگى و قدیمى سوز و ساز، آه و اشک و نالهو نجوى و زیارت است.
از صداى سخن عشق ندیدم خوشتر یادگارى که در این گنبد دوار بماند
امروز، پس از زیارت حضرت سیدالشهدا(ع) و فرزند گرامىاش و سایرشهداى کربلا، فرصت اندکى است تا حرم و اماکن مختلف آن را بهزائران معرفى کنیم. بنا بر این، آنان را فرا مىخوانم ومىگویم: کربلا شهر کوچکى است که در وسط عراق و در هشتاد و هشتکیلومترى بغداد واقع شده است. کتاب «الموسوعه المورد» که درتاریخ 1981 میلادى به چاپ رسیده، ساکنان کربلا را یکصد و پنجاههزار نفر ذکر مىکند. در آغاز روستاهاى پراکندهاى به نامهاىغاضریه و نینوا در کنار فرات وجود داشت. وقتى کاروان حسین(ع)به این مکان رسید و حر از حرکت آن حضرت به طرف کوفه جلوگیرىکرد، امام حسین(ع) با مشورت برخى اصحاب، آهنگ این روستاهاکرد; ولى حر امام را از حرکتبه طرف این روستاها نیز بازداشت.
امام (ع) در سرزمین کنونى کربلا که هیچ آبادى در آن وجودنداشت. فرود آمد و براى همیشه در آغوش این سرزمین مقدس غنود.
امویان و حتى عباسیان سالیانى دراز در محو آثار این قبر مطهرکوشیدند و دلدادگان حسین(ع) در راه زیارت حرمش جانها و مالهاو آبروها فدا کردند. در کربلا کسى ساکن نبود و چنانکه درروایات آمده، زائران با ترس سیدالشهدا را زیارت کرده; خود رابه روستاهاى اطراف مىرساندند. اولین کسى که کربلا را به عنوانمسکن برگزید و در کنار قبر مطهر حسین(ع) ساکن شد، ابراهیممجاب بود که بعدها به معرفىاش خواهیم پرداخت.
اکنون حرم مطهر حسین(ع) با گنبدى زرین و صحن و سرایى بسیارروحانگیز و روان پرور قبله آزادگان جهان است و زیارتگاه رندانجرعه نوش ولایت. کربلا شهرى استبسیار آباد و حاصل خیز و با آبو هوایى خوب و به سبب وجود آب و درختان بسیار از نجف اشرف بسىبهتر است. ناگفته نماند که امروزه، در سایه سیاستحاکمانبغداد، به اوضاع بهداشتى و اقتصادى کربلا به هیچ وجه رسیدگىنمىشود. از این رو، بهداشت و امکانات رفاهى که با اهمیت وجمعیتشهر و زائران فراوانش تناسب داشته باشد، در آن به چشمنمىخورد. کربلا بازهم مغضوب ادامه دهندگان سیاست اموى و عباسىاست. حرم مطهر حسین(ع) و حرم مطهر ابوالفضل(ع) که در گذشتهدرانبوه مغازهها و خانهها فرو رفته بود، سالیان درازى است کهاز آن شلوغى بیرون آمده و اطرافش تخریب شده است. حرم اکنون درمیدان وسیعى قرار دارد و تمام اطراف این دو حرم را خیابان دورمىزند. بازار مشهور بین الحرمین، که در گذشته بین حرم حسین(ع)و ابوالفضل(ع) وجود داشت، اکنون جاى خود را به یک بلوار وسیعو سرسبز داده است. در محل حرم مطهر حسینى(ع) اماکن مقدسى استکه به اختصار معرفى مىشوند:
1 ابتدا ضریح مطهر اباعبدالله (ع) است که بر خلاف ضریحهاىمعمول داراى شش گوشه است:
زیرا قبر مطهر حضرت علىاکبر(ع) در پایین پاى امام(ع) قراردارد و هر دو قبر در یک ضریح به صورت دو مستطیل متصل به هم(یکى کوچک و دیگرى بزرگتر)، قرار گرفتهاند.
در سمت چپ قبله ضریح مطهر، مدفن آزادگان و سر فرازانى است کهسر بر پاى حسین(ع) نهاده و جان در راه عقیده دادهاند. اسامىآنان بر لوحهاى زرین، بر بالاى ضریحى که براى همه شهدا دردیوار نصب شده است، نگاشته شده است. البته تعداد این شهداى سرفراز به طور یقینى معلوم نیست. هرچند میان مردم مشهور است کهآنان هفتادو دو نفر بودند; ولى در این جایگاه نام یکصدو بیستنفر نگاشته شده است و به نظر مىرسد چون هفتادو دو سر از کربلابه کوفه برده شد، برخى این تعداد را عدد اصحاب امام حسین(ع)در کربلا دانستهاند. در حقیقت تعداد شهدا بیش از صد نفر است.
مرحوم محلاتى در کتاب «فرسان الهیجاء» مىگوید: اصحاب امامحسین(ع) 228 نفر بودهاند که از این گروه یک نفر در بصره،دوازده نفر در کربلا و دویست و هفده نفر در کربلا به شهادترسیدند. مرحوم سماوى در کتاب «ابصار العین» مىگوید: ازمجموع اصحاب سیدالشهدا پانزده تن از اصحاب حضرت رسول اکرم(ص)و پانزده نفر از موالى (مسلمانان غیر عرب ایرانى و غیره)بودند. پنج تن کودک نا بالغ در کربلا به شهادت رسیدند و هفتپدر همراه پسرانشان شربتشهادت نوشیدند. دو زن نیز در کناراصحاب سیدالشهدا(ع) جنگیدند و به مردان روزگار درس جوانمردى ومردانگى آموختند; و یک زن در این دولتسراى عشق جام گواراىشهادت را یکباره سرکشید. مجموع این شهدا تقریبا در یک قسمتحرم مطهر دفن شدهاند. زائران در کنار ضریحى که به یاد همهآنان نصب شده است، آنان را زیارت مىکنند. در دست راست قبلهضریح مطهر و اندکى جلوتر از قبر مطهر حسین(ع)، ضریح حبیب بنمظاهر قرار دارد. این کهنسال با اخلاص که به شدت مورد علاقهامام حسین(ع) بود، از صحابه رسول اکرم(ص) به شمار مىرفت وامام (ع) در نامهاى او را با این کلمات ستوده: من الحسین بنعلى الى الرجل الفقیه... از حسین بن على به مرد فقیه و دینشناس. ..
چون حبیب به شهادت رسید، حضرت کنار پیکر مطهرش قرار گرفت وفرمود: «لله درک یا حبیب لقد کنت فاضلا تختم القرآن فى لیلهواحده;» خداى پاداش خیرت دهد، اى حبیب; تو دانشمندى بودى کههر شب تمامى قرآن را تلاوت مىکردى. حبیب بن مظاهر، پس ازشهادت، جدا از دیگر شهدا دفن شد. قبلا قبر او جلو درى بود کهزائران از آنجا وارد حرم مطهر مىشدند. از اینرو، گفته مىشد کهحبیب پس از شهادت نیز همچون نگاهبانى بر در سراى حسین(ع)ایستاده است و زائران او را دو بار زیارت مىکنند; یک بارهنگام ورود به حرم و دیگر بار هنگام خروج; ولى اکنون آن درتعویض شده است. در کنونى حرم مطهر از ایوان به سوى خود ضریحگشوده مىشود و قبر حبیب در سمت چپ زائران است که از در واردمىشوند. بر قبر او ضریح کوچکى قرار دارد که بوسهگاه عاشقانکربلا و کربلاییان است. اندکى جلوتر از قبر حبیب، راهروى کوچکىاست که به اتاقى و ضریحى کوچک مىپیوندد. اینجا معراج حسینى وجایگاه بار یافتن اباعبدالله به محضر خداى مهربان است. از سوىدیگر، اینجا محل یکى از بزرگترین فاجعههاى تاریخ بشرى است.
اینجا قتلگاه حسین بن على (ع) است.
مىتوان قتلگاه را روضهاى مجسم خواند که اشکها را بى هیچ حرفىبه صورت مىکشاند و دلها را بى هیچ دستى به سختى مىفشارد. درمقابل ضریح، راهرویى است که اکنون پوشیده است و از آن مىتوانبه سردابى که به محل اصلى شهادت منتهى مىشود، راه یافت.
در قسمتبالاى سر ضریح مطهر حسینى(ع)، سنگ قرمزى است که گفتهمىشود سر مطهر، پس از سفر کوفه و شام، دوباره به وسیلهاى امامسجاد(ع) به کربلا برگردانده و در این مکان شریف گذاشته شد تاکنار بدن مطهر دفن شود. در زاویه شمال غربى حرم مطهر، قبرابراهیم مجاب قرار دارد; یعنى هنگامى که بالاى سر مطهراباعبدالله (ع) رو به قبله بایستى، این قبر مطهر پشتسرت قرارمىگیرد. به نوشته سیدعبدالجواد کلید دار در کتاب «تاریخکربلا» این قبر قبلا در صحن حرم مطهر قرار داشت و با تعمیراتبعدى جزو رواقهاى حرم شده است. ابراهیم مجاب، که در کتبتاریخى ابراهیم ضریر کوفى معرفى شده است، از فرزندان حضرتموسى بن جعفر(ع) است. سید بحرالعلوم در کتاب رجال خود او راجد سید رضى و سید مرتضى مىداند. مىگویند: از این روى او رامجاب (پاسخ داده شده) مىنامند که چون به حرم مطهر حسینى(ع)وارد شد و به حضرت سلام گفت، از قبر مقدس صدایى سلامش را پاسخگفت او اولین کسى است که جوار قبر مطهر اباعبدالله (ع) را بهعنوان محل سکونت، انتخاب کرد و در سال 274 ه ق در زمان منتصرعباسى در این مکان منزل گزید. بنا بر این، مىتوان او رابنیانگذار شهر کربلا دانست.
سرا پرده سردار
عباس لواى همت افراشته است وین راز به خون خویش بنگاشته است او پرچم انقلاب عاشورا را با دستبریدهاش به پا داشته است
از حرم مطهر حسینى(ع) تا حرم حضرت ابوالفضل(ع) تقریبا سیصدمترفاصله است. گنبد و گلدستههاى زرین ابوالفضل (ع)، که سر برآسمان مىسایند، یاد آور پرچمى است که روز عاشورا به ظاهر ازدست پرچمدار کربلا بر زمین افتاد، ولى خداى آن را بر افراشت وتا قیام قیامتبر افراشته خواهد ماند.
حرم مطهر ابوالفضل از سطح زمین اطراف گودتر است. از این رو،چند پله پایین مىرویم تا به صحن بسیار بزرگ حرم مطهر واردشویم.
آنگونه که در تاریخ آمده است: حضرت اباعبدالله(ع) بدنهاى مقدستمامى شهدا را به محلى به نام خیمه دارالحرب مىبرد.
از این رو، تمامى آنها نیز توسط بنى اسد در یک مکان دفن شدند.
اما حضرت ابوالفضل(ع)، براى آوردن آب، از خیمهگاه بسیار دورشده بود و هنگام شهادت، پیکر مبارکش چنان قطعه قطعه مىنمود کهکسى نمىتوانست آن را به خیمهها باز گرداند. از این رو، درکنار نهر فرات باقى ماند و در همان مکان نیز دفن شد. نهرعلقمه همان شریعه فرات است. رود بزرگ فرات در سراسر عراق بهشعبهها و نهرهاى کوچکى تقسیم مىگردد.
امروزه یکى از این نهرهاى کوچک به نام نهر حسینیه از کنارکربلا مىگذرد و دیگرى به نام مصیب نیز کمى دورتر از کنار قبرحر و طفلان مسلم عبور مىکنند. در آن روزگار نهرى به نام علقمهدر کربلا جریان داشت که براى برداشتن آب از آن محلى مخصوصکنارش ایجاد کرده بودند و آن را شریعه فرات یا شریعه علقمهمىنامیدند. اکنون اثرى از این نهر وجود ندارد; ولى حرم مطهرابوالفضل(ع) در کنار گذرگاه این رود قدیمى بنا شده است. آثاراولیه حرم مطهر ابوالفضل(ع) به زمانهاى بسیار دور بر مىگردد،از روایات امام صادق(ع) فهمیده مىشود که قبر مطهر ابوالفضل(ع)در زمان آن حضرت داراى گنبد و بارگاهى بوده است. چنانکه دربرخى روایات و زیارات آمده است:
بر در حرم بایست و بگو... سپس داخل شو و بگو... گویند اولینبنا بر قبر اباعبدالله(ع) و ابوالفضل(ع) به دست قبیله بنى اسدیا به دست مختار بن ابى عبیده ثقفى انتقام گیرنده «عاشورا»ساخته شد و بعدها توسط دیلمیان و دیگران تجدید عمارت یافت.
اکنون این حرم داراى صحنى وسیع و درهاى متعدد و بسیار دلانگیزو روح نواز است. مسلمانان عراق، حتى آنان که با ولایتسرو کارىندارند، بر اثر دیدن کرامات بسیار از حضرت ابوالفضل(ع)، به آنحضرت سخت نیک اعتقاد دارند. پس از زیارت حرم حضرت ابوالفضل(ع)با جمعآورى زائران به هتل برگشتیم تا صبحانه را صرف کرده،آماده زیارت اماکن بعدى شویم.
دیدار با ساحل نشینان فرات
با قطرههاى اشک از آن همسفر شدم کاین کاروان به کوى صفا مىبرد مرا
زائران که از قبل از اذان صبح مشغول نماز و دعا و گریه وزیارت بودهاند، به طور طبیعى به استراحتى طولانى نیاز دارند، بویژه که اکثریت آنان را افراد سالمند تشکیل مىدهد. اما شوقدیدار و زیارت چنان در دل آنان به وجود آمده است که با کمتریناستراحت ممکن همیشه پاى در رکاب براى رفتن به اماکن متبرک وزیارتگاههاى این دیار آمادهاند. مسوولان عراقى برنامه امروز راچنین اعلام مىکنند: زیارت طفلان مسلم و زیارت حر بن یزید ریاحىو زیارت عون بن عبدالله.
براى زیارت این بزرگواران باید از شهر کربلا خارج شویم و بهشهرکى در شش کیلومترى کربلا به نام مصیبب برویم. اکنون سوار براتوبوس سمتشهرک مصیب و حرم طفلان مسلم حرکت مىکنیم. در اینمسیر، از روى رود بزرگ فرات مىگذریم. قبلا زئران ایرانى بهکنار فرات برده مىشدند تا در این آب آتشخیز و خاطرهانگیز وضوسازند; ولى اکنون این برنامه لغو شده است و ما تنها از دروناتوبوس مىتوانیم نظارگر فرات باشیم.
آب یک آب است اما در صفات هستبهتر از همه آب فرات
در باره فرات و فضلیت آب این رود روایات بسیار وارد شده است.
امیرمومنان(ع) فرمود: آب فرات سرور تمامى آبهاى دنیا و آخرتاست.
امام سجاد(ع) نیز فرمود: در شرق و غرب زمین هیچ نهرى بابرکتتر از فرات نیست. امام باقر(ع) فرمود: اگر فاصله میان ماو آب فرات چندین میل بود، باز سراغ آب فرات مىرفتیم.
امام صادق(ع) فرمود: هر روز قطراتى از آب بهشت در این نهرریخته مىشود. گذشته از همه این روایات، فرات با ذهن و دل شیعهرابطهاى پنهان دارد. یادى را در ذهنها زنده مىکند که اشکها راجارى مىسازد و قلبها را مىفشرد. از این رو، زائران از منخواستند با مامورین عراقى صحبت کنم و از آنان بخواهم اندکىبر کناره فرات توقف کنند; ولى آنان این در خواست را نپذیرفتندو وعده دادند که هنگام عبور از فرات اتوبوس آرامتر حرکت کندتا زائران با نگاهشان از این دریاى مواج آب و خاطره و سوز وگذاز توشه بردارند. تقریبا هفت هشت دقیقه اتوبوس آرام آرام ازروى پل مىگذشت و فرات هم موج زنان از زیر پل در حرکتبود.
بچههاى کوچک عراقى شیشههایى را از آب فرات پرکرده به قیمتنسبتا زیادى به زائران مىفروختند. زائرانى که حق توقف و پیادهشدن در ساحل فرات را نداشتند، مىتوانستند از پنجرههاى ماشیندر حال حرکت پول داده، آب را دریافت کنند. هنگام رسیدن بهفرات، تمامى روضههاى تشنگى امام حسین(ع) و کودکان و اصحابش درذهن جان مىگیرد و قلب را مىسوزاند. راستى تشنهکامى، آن هم درکنار این دریاى مواج جانکاه است. دریغ کردن آب از مهمان، حتىبه اندازه سیراب کردن کودک شش ماهه، آن هم در ساحل این آبمواج و غلطان و فراوان قلب را مىفشرد و اشک را جارى مىسازد وناله را اوج مىبخشد. گویا خود نظارهگر لبهاى تشنه و ترک خوردهتشنگان کربلا هستى. صداى العطش کودکان حسین از وراى هزار واندى سال به گوش مىرسد و تاریخ بشر را غرق شرمسارى مىکند. ازاین رو، زائران با دیدن فرات شروع به گریه مىکنند آن هم با چهسوز و گدازى. روز بعدهم، که عازم بغداد بودیم، دوباره از کنارفرات گذشتیم و باز همین سوز و گداز و گریه و ناله شروع شد.
یادم نمىرود مادر شهیدى از زمانى که به نزدیکى فرات رسیدیمگریه و ناله را آغاز کرد و شاید تا بیش از نیم ساعت که ازفرات فاصله گرفتیم، هنوز آرام نمىگرفت. یکى از عراقىها که ازاین همه گریه و اظهار اندوه شگفت زده شده بود، با اشاره بهمنظره بسیار زیباى ساحل فرات و نىهاى بر آمده بر کرانههاى آن،گفت: آیا در ایران منظرهاى بدین زیبایى وجود دارد؟ من پاسخدادم: منظرههاى بسیار زیباتر از این در شمال و جنوب ایرانوجود دارد، ولى آنچه ما را شیفته فرات ساخته و اینگونه ولولهدر جمعیت انداخته است، تاریخ شگفت و جان سوز این رود و شطجهالت و قساوتى است که از دل انسانهاى بیدادگر در کناره اینرود جریان یافته است.
دیدار با طفلان مسلم
بالاخره اندک اندک از فرات گذشتیم و به حرم طفلان مسلم نزدیکشدیم. هنگامى که به نزدیکى حرم طفلان مسلم مىرسى، دو گنبد کاشىآبى رنگ کوچک را مىبینى که سر در آغوش ابرها و آسمان آبىبردهاند یا این دو گنبد همان دو طفل معصوم و مظلومند کهیکدیگر را در آغوش گرفتهاند; با نگاه معصومانهشان ورود تو رابه حرم خویش خوشآمد مىگویند و با مظلومیت تمام از قساوتى کهبر آنان رفته است، حکایت مىکنند.
در باره تایخ زندگى این دو کودک «محمد و ابراهیم» سخنهاىگوناگونى گفته شده است. گروهى از مورخان مىگویند: این دو کودکهمراه با کاروان کربلا بودند و هنگامى که اسراى آل محمد(ص) رابه شهر کوفه بردند، فرار کرده، به شخصى پناه بردند و سر انجامدستگیر و به زندان کوفه منتقل شدند. برخى دیگر گفتهاند: ایندو کودک از لشکرگاه امام حسین(ع) در کربلا فرار کرده به مردىکوفى پناهنده شدند. او به امید جایزه آنان را نزد عبیدالله بنزیاد حاکم کوفه برد.
ولى مشهورتر آن است که این دو کودک همراه پدر بزرگوارشان مسلمبن عقیل به شهر کوفه آمدند. چون مسلم بن عقیل احساس کرد بهزودى به دست دشمن گرفتار خواهد شد، آن را به دستشریح قاضىسپرد. شریح نیز، چون احساس خطر کرد، آن را به فرزند خود سپردتا با قافلهاى که به سوى مدینه مىرفت، همراه سازد; ولى فرزندشریح، وقتى این دو کودک را به محل توقف قافله رساند، مشاهدهکرد که قافله حرکت کرده است. از این رو، مسیر قافله را بهآنان نشان داد و گفت اگر بشتابید، مىتوانید به زودى به قافلهبرسید. آنان نیز، بر اساس راهنمایىهاى پسر شریح، در همان مسیرحرکت کردند. دو کودک خردسال به طور طبیعى به قافلهاى که باسرعتحرکت مىکرد نرسیدند. آنان مقدار بسیارى راه پیمودند و سرانجام راه را گم کردند و در نهایتبه دست مزدوران عبیدالله بنزیاد دستگیر و زندانى شدند.
این دو کودک مدتى طولانى در زندان کوفه به سر بردند تا اینکهزندانبان آنان، که از ارادتمندان امیرمومنان بود، بر اثرحادثهاى به هویت زندانیان گرامى خود پى برد; بر اساس ایمان وعلاقه درونىاش، آنان را آزاد ساخت و خود در پى این اقدامفداکارانه به شهادت رسید. این دو کودک، پس از آزادى از زندان،شبها حرکت مىکردند و روزها پنهان مىشدند تا به دست عمال ابنزیاد گرفتار نیایند. آنها، بدین شیوه مسیر نسبتا طولانى بینکوفه و مصیب را پیمودند. در این مکان زنى آنان را مشاهده کرد،با خود به خانهاش برد و از آنها پذیرایى کرد.
حارث، فرزند یا دامادش که از مزدوران رژیم یزیدى بود، هویتآنان را دریافت. او، براى جایزه، آنان را به شهادت رساند; بدنبى سرآنان را کنار فرات افکند و سرهاى آنان را به در بارعبیدالله بن زیاد برد. منظره دو سر بریده این کودکان مظلوم وبىپناه آن قدر رقتبار و ناراحت کننده بود که وجدان خفته وعاطفه مرده اطرافیان عبیدالله بن زیاد را نیز تحت تاثیر قرارداد. عبیدالله بن زیاد از این منظره تاثرآور و جان سوز تحریکاحساسات اطرافیانش ناخشنود شد و دستور کشتن حارث را صادر کرد.
فردى از شیعیان که در دربار عبیدالله حاضر بود و تشیع خویش رامخفى مىداشت، انجام این ماموریت را به عهده گرفت و حارث رابه محل شهادت این دو طفل معصوم برد و او را به سزاى کردارزشتش رساند. وضعیتخاص حرم و دو ضریح کوچک که به فاصله یکى دومترى از یکدیگر قرار دارد، بسیار تاثرانگیز و جان سوز است.
حرم فعلى داراى صحن نسبتا بزرگى است و زائران آن را تقریبا بهطور کلى ایرانیان تشکیل مىدهند. تنها چند عراقى به عنوان خادمو دریافت کننده کمک از زائران در حرم حضور دارند. سماور بزرگىدر گوشه صحن رو به راهاست و با اصرار به زئران چاى مىدهد. (یالا اقل به ما خیلى اصرار و تعارف کردند) وضعیتسماور واستکانها خیلى تمیز و بهداشتى نیست، ولى بالاخره با آب فرات وخستگى راه و گریه و روضه، چاى خیلى مىچسبد. البته فراموش نشودوقتى یک چاى خوردى، باید به چند تن که دور و بر بساط چاى پرسهمىزنند و هرکدام متصدى کارى هستند، کمک کنى. مصیب، شهرکى استکه حرم طفلان مسلم در آن قرار دارد، شهرکى بسیار آباد و حاصلخیز است; زیرا آب و زمین به بهترین وجه در اخیتار آنهاست. آبفراوان فرات از یک سو و زمین حاصل خیز منطقه کربلا از سوىدیگر; ولى اکنون این شهرک و مردم آن، در این دیدار کوتاهزیارتشان کردیم، در تنگدستى به سر مىبرند. در خواست کنندگانکمک همانند همه جاى عراق اینجا هم بسیارند، تا آن جا که پس ازحرکت اتوبوس ما پسر بچهاى حدود یکى دو کیلومتر به دنبالاتوبوس مىدود تا کمکهایى که زائران بیرون مىافکنند، دریافتکند.
در جلو در حرم، جز خیل مستمندان و پرسشگران، بسیارى نیز مشغولفروختن میوه به زائرانند. برخى نیز عکسهاى زیبایى از مشاهدمشرفه را به قیمتهاى مناسبى عرضه مىکنند. در حرم طفلان مسلم،گزارشى از تاریخ این دو بزرگوار داده شد. سپس ورضهاى و اشکى وزیارتى و چند رکعت نماز. آنگاه به سوى حرم حر راه افتادیم.
از صداى سخن عشق ندیدم خوشتر یادگارى که در این گنبد دوار بماند
امروز، پس از زیارت حضرت سیدالشهدا(ع) و فرزند گرامىاش و سایرشهداى کربلا، فرصت اندکى است تا حرم و اماکن مختلف آن را بهزائران معرفى کنیم. بنا بر این، آنان را فرا مىخوانم ومىگویم: کربلا شهر کوچکى است که در وسط عراق و در هشتاد و هشتکیلومترى بغداد واقع شده است. کتاب «الموسوعه المورد» که درتاریخ 1981 میلادى به چاپ رسیده، ساکنان کربلا را یکصد و پنجاههزار نفر ذکر مىکند. در آغاز روستاهاى پراکندهاى به نامهاىغاضریه و نینوا در کنار فرات وجود داشت. وقتى کاروان حسین(ع)به این مکان رسید و حر از حرکت آن حضرت به طرف کوفه جلوگیرىکرد، امام حسین(ع) با مشورت برخى اصحاب، آهنگ این روستاهاکرد; ولى حر امام را از حرکتبه طرف این روستاها نیز بازداشت.
امام (ع) در سرزمین کنونى کربلا که هیچ آبادى در آن وجودنداشت. فرود آمد و براى همیشه در آغوش این سرزمین مقدس غنود.
امویان و حتى عباسیان سالیانى دراز در محو آثار این قبر مطهرکوشیدند و دلدادگان حسین(ع) در راه زیارت حرمش جانها و مالهاو آبروها فدا کردند. در کربلا کسى ساکن نبود و چنانکه درروایات آمده، زائران با ترس سیدالشهدا را زیارت کرده; خود رابه روستاهاى اطراف مىرساندند. اولین کسى که کربلا را به عنوانمسکن برگزید و در کنار قبر مطهر حسین(ع) ساکن شد، ابراهیممجاب بود که بعدها به معرفىاش خواهیم پرداخت.
اکنون حرم مطهر حسین(ع) با گنبدى زرین و صحن و سرایى بسیارروحانگیز و روان پرور قبله آزادگان جهان است و زیارتگاه رندانجرعه نوش ولایت. کربلا شهرى استبسیار آباد و حاصل خیز و با آبو هوایى خوب و به سبب وجود آب و درختان بسیار از نجف اشرف بسىبهتر است. ناگفته نماند که امروزه، در سایه سیاستحاکمانبغداد، به اوضاع بهداشتى و اقتصادى کربلا به هیچ وجه رسیدگىنمىشود. از این رو، بهداشت و امکانات رفاهى که با اهمیت وجمعیتشهر و زائران فراوانش تناسب داشته باشد، در آن به چشمنمىخورد. کربلا بازهم مغضوب ادامه دهندگان سیاست اموى و عباسىاست. حرم مطهر حسین(ع) و حرم مطهر ابوالفضل(ع) که در گذشتهدرانبوه مغازهها و خانهها فرو رفته بود، سالیان درازى است کهاز آن شلوغى بیرون آمده و اطرافش تخریب شده است. حرم اکنون درمیدان وسیعى قرار دارد و تمام اطراف این دو حرم را خیابان دورمىزند. بازار مشهور بین الحرمین، که در گذشته بین حرم حسین(ع)و ابوالفضل(ع) وجود داشت، اکنون جاى خود را به یک بلوار وسیعو سرسبز داده است. در محل حرم مطهر حسینى(ع) اماکن مقدسى استکه به اختصار معرفى مىشوند:
1 ابتدا ضریح مطهر اباعبدالله (ع) است که بر خلاف ضریحهاىمعمول داراى شش گوشه است:
زیرا قبر مطهر حضرت علىاکبر(ع) در پایین پاى امام(ع) قراردارد و هر دو قبر در یک ضریح به صورت دو مستطیل متصل به هم(یکى کوچک و دیگرى بزرگتر)، قرار گرفتهاند.
در سمت چپ قبله ضریح مطهر، مدفن آزادگان و سر فرازانى است کهسر بر پاى حسین(ع) نهاده و جان در راه عقیده دادهاند. اسامىآنان بر لوحهاى زرین، بر بالاى ضریحى که براى همه شهدا دردیوار نصب شده است، نگاشته شده است. البته تعداد این شهداى سرفراز به طور یقینى معلوم نیست. هرچند میان مردم مشهور است کهآنان هفتادو دو نفر بودند; ولى در این جایگاه نام یکصدو بیستنفر نگاشته شده است و به نظر مىرسد چون هفتادو دو سر از کربلابه کوفه برده شد، برخى این تعداد را عدد اصحاب امام حسین(ع)در کربلا دانستهاند. در حقیقت تعداد شهدا بیش از صد نفر است.
مرحوم محلاتى در کتاب «فرسان الهیجاء» مىگوید: اصحاب امامحسین(ع) 228 نفر بودهاند که از این گروه یک نفر در بصره،دوازده نفر در کربلا و دویست و هفده نفر در کربلا به شهادترسیدند. مرحوم سماوى در کتاب «ابصار العین» مىگوید: ازمجموع اصحاب سیدالشهدا پانزده تن از اصحاب حضرت رسول اکرم(ص)و پانزده نفر از موالى (مسلمانان غیر عرب ایرانى و غیره)بودند. پنج تن کودک نا بالغ در کربلا به شهادت رسیدند و هفتپدر همراه پسرانشان شربتشهادت نوشیدند. دو زن نیز در کناراصحاب سیدالشهدا(ع) جنگیدند و به مردان روزگار درس جوانمردى ومردانگى آموختند; و یک زن در این دولتسراى عشق جام گواراىشهادت را یکباره سرکشید. مجموع این شهدا تقریبا در یک قسمتحرم مطهر دفن شدهاند. زائران در کنار ضریحى که به یاد همهآنان نصب شده است، آنان را زیارت مىکنند. در دست راست قبلهضریح مطهر و اندکى جلوتر از قبر مطهر حسین(ع)، ضریح حبیب بنمظاهر قرار دارد. این کهنسال با اخلاص که به شدت مورد علاقهامام حسین(ع) بود، از صحابه رسول اکرم(ص) به شمار مىرفت وامام (ع) در نامهاى او را با این کلمات ستوده: من الحسین بنعلى الى الرجل الفقیه... از حسین بن على به مرد فقیه و دینشناس. ..
چون حبیب به شهادت رسید، حضرت کنار پیکر مطهرش قرار گرفت وفرمود: «لله درک یا حبیب لقد کنت فاضلا تختم القرآن فى لیلهواحده;» خداى پاداش خیرت دهد، اى حبیب; تو دانشمندى بودى کههر شب تمامى قرآن را تلاوت مىکردى. حبیب بن مظاهر، پس ازشهادت، جدا از دیگر شهدا دفن شد. قبلا قبر او جلو درى بود کهزائران از آنجا وارد حرم مطهر مىشدند. از اینرو، گفته مىشد کهحبیب پس از شهادت نیز همچون نگاهبانى بر در سراى حسین(ع)ایستاده است و زائران او را دو بار زیارت مىکنند; یک بارهنگام ورود به حرم و دیگر بار هنگام خروج; ولى اکنون آن درتعویض شده است. در کنونى حرم مطهر از ایوان به سوى خود ضریحگشوده مىشود و قبر حبیب در سمت چپ زائران است که از در واردمىشوند. بر قبر او ضریح کوچکى قرار دارد که بوسهگاه عاشقانکربلا و کربلاییان است. اندکى جلوتر از قبر حبیب، راهروى کوچکىاست که به اتاقى و ضریحى کوچک مىپیوندد. اینجا معراج حسینى وجایگاه بار یافتن اباعبدالله به محضر خداى مهربان است. از سوىدیگر، اینجا محل یکى از بزرگترین فاجعههاى تاریخ بشرى است.
اینجا قتلگاه حسین بن على (ع) است.
مىتوان قتلگاه را روضهاى مجسم خواند که اشکها را بى هیچ حرفىبه صورت مىکشاند و دلها را بى هیچ دستى به سختى مىفشارد. درمقابل ضریح، راهرویى است که اکنون پوشیده است و از آن مىتوانبه سردابى که به محل اصلى شهادت منتهى مىشود، راه یافت.
در قسمتبالاى سر ضریح مطهر حسینى(ع)، سنگ قرمزى است که گفتهمىشود سر مطهر، پس از سفر کوفه و شام، دوباره به وسیلهاى امامسجاد(ع) به کربلا برگردانده و در این مکان شریف گذاشته شد تاکنار بدن مطهر دفن شود. در زاویه شمال غربى حرم مطهر، قبرابراهیم مجاب قرار دارد; یعنى هنگامى که بالاى سر مطهراباعبدالله (ع) رو به قبله بایستى، این قبر مطهر پشتسرت قرارمىگیرد. به نوشته سیدعبدالجواد کلید دار در کتاب «تاریخکربلا» این قبر قبلا در صحن حرم مطهر قرار داشت و با تعمیراتبعدى جزو رواقهاى حرم شده است. ابراهیم مجاب، که در کتبتاریخى ابراهیم ضریر کوفى معرفى شده است، از فرزندان حضرتموسى بن جعفر(ع) است. سید بحرالعلوم در کتاب رجال خود او راجد سید رضى و سید مرتضى مىداند. مىگویند: از این روى او رامجاب (پاسخ داده شده) مىنامند که چون به حرم مطهر حسینى(ع)وارد شد و به حضرت سلام گفت، از قبر مقدس صدایى سلامش را پاسخگفت او اولین کسى است که جوار قبر مطهر اباعبدالله (ع) را بهعنوان محل سکونت، انتخاب کرد و در سال 274 ه ق در زمان منتصرعباسى در این مکان منزل گزید. بنا بر این، مىتوان او رابنیانگذار شهر کربلا دانست.
سرا پرده سردار
عباس لواى همت افراشته است وین راز به خون خویش بنگاشته است او پرچم انقلاب عاشورا را با دستبریدهاش به پا داشته است
از حرم مطهر حسینى(ع) تا حرم حضرت ابوالفضل(ع) تقریبا سیصدمترفاصله است. گنبد و گلدستههاى زرین ابوالفضل (ع)، که سر برآسمان مىسایند، یاد آور پرچمى است که روز عاشورا به ظاهر ازدست پرچمدار کربلا بر زمین افتاد، ولى خداى آن را بر افراشت وتا قیام قیامتبر افراشته خواهد ماند.
حرم مطهر ابوالفضل از سطح زمین اطراف گودتر است. از این رو،چند پله پایین مىرویم تا به صحن بسیار بزرگ حرم مطهر واردشویم.
آنگونه که در تاریخ آمده است: حضرت اباعبدالله(ع) بدنهاى مقدستمامى شهدا را به محلى به نام خیمه دارالحرب مىبرد.
از این رو، تمامى آنها نیز توسط بنى اسد در یک مکان دفن شدند.
اما حضرت ابوالفضل(ع)، براى آوردن آب، از خیمهگاه بسیار دورشده بود و هنگام شهادت، پیکر مبارکش چنان قطعه قطعه مىنمود کهکسى نمىتوانست آن را به خیمهها باز گرداند. از این رو، درکنار نهر فرات باقى ماند و در همان مکان نیز دفن شد. نهرعلقمه همان شریعه فرات است. رود بزرگ فرات در سراسر عراق بهشعبهها و نهرهاى کوچکى تقسیم مىگردد.
امروزه یکى از این نهرهاى کوچک به نام نهر حسینیه از کنارکربلا مىگذرد و دیگرى به نام مصیب نیز کمى دورتر از کنار قبرحر و طفلان مسلم عبور مىکنند. در آن روزگار نهرى به نام علقمهدر کربلا جریان داشت که براى برداشتن آب از آن محلى مخصوصکنارش ایجاد کرده بودند و آن را شریعه فرات یا شریعه علقمهمىنامیدند. اکنون اثرى از این نهر وجود ندارد; ولى حرم مطهرابوالفضل(ع) در کنار گذرگاه این رود قدیمى بنا شده است. آثاراولیه حرم مطهر ابوالفضل(ع) به زمانهاى بسیار دور بر مىگردد،از روایات امام صادق(ع) فهمیده مىشود که قبر مطهر ابوالفضل(ع)در زمان آن حضرت داراى گنبد و بارگاهى بوده است. چنانکه دربرخى روایات و زیارات آمده است:
بر در حرم بایست و بگو... سپس داخل شو و بگو... گویند اولینبنا بر قبر اباعبدالله(ع) و ابوالفضل(ع) به دست قبیله بنى اسدیا به دست مختار بن ابى عبیده ثقفى انتقام گیرنده «عاشورا»ساخته شد و بعدها توسط دیلمیان و دیگران تجدید عمارت یافت.
اکنون این حرم داراى صحنى وسیع و درهاى متعدد و بسیار دلانگیزو روح نواز است. مسلمانان عراق، حتى آنان که با ولایتسرو کارىندارند، بر اثر دیدن کرامات بسیار از حضرت ابوالفضل(ع)، به آنحضرت سخت نیک اعتقاد دارند. پس از زیارت حرم حضرت ابوالفضل(ع)با جمعآورى زائران به هتل برگشتیم تا صبحانه را صرف کرده،آماده زیارت اماکن بعدى شویم.
دیدار با ساحل نشینان فرات
با قطرههاى اشک از آن همسفر شدم کاین کاروان به کوى صفا مىبرد مرا
زائران که از قبل از اذان صبح مشغول نماز و دعا و گریه وزیارت بودهاند، به طور طبیعى به استراحتى طولانى نیاز دارند، بویژه که اکثریت آنان را افراد سالمند تشکیل مىدهد. اما شوقدیدار و زیارت چنان در دل آنان به وجود آمده است که با کمتریناستراحت ممکن همیشه پاى در رکاب براى رفتن به اماکن متبرک وزیارتگاههاى این دیار آمادهاند. مسوولان عراقى برنامه امروز راچنین اعلام مىکنند: زیارت طفلان مسلم و زیارت حر بن یزید ریاحىو زیارت عون بن عبدالله.
براى زیارت این بزرگواران باید از شهر کربلا خارج شویم و بهشهرکى در شش کیلومترى کربلا به نام مصیبب برویم. اکنون سوار براتوبوس سمتشهرک مصیب و حرم طفلان مسلم حرکت مىکنیم. در اینمسیر، از روى رود بزرگ فرات مىگذریم. قبلا زئران ایرانى بهکنار فرات برده مىشدند تا در این آب آتشخیز و خاطرهانگیز وضوسازند; ولى اکنون این برنامه لغو شده است و ما تنها از دروناتوبوس مىتوانیم نظارگر فرات باشیم.
آب یک آب است اما در صفات هستبهتر از همه آب فرات
در باره فرات و فضلیت آب این رود روایات بسیار وارد شده است.
امیرمومنان(ع) فرمود: آب فرات سرور تمامى آبهاى دنیا و آخرتاست.
امام سجاد(ع) نیز فرمود: در شرق و غرب زمین هیچ نهرى بابرکتتر از فرات نیست. امام باقر(ع) فرمود: اگر فاصله میان ماو آب فرات چندین میل بود، باز سراغ آب فرات مىرفتیم.
امام صادق(ع) فرمود: هر روز قطراتى از آب بهشت در این نهرریخته مىشود. گذشته از همه این روایات، فرات با ذهن و دل شیعهرابطهاى پنهان دارد. یادى را در ذهنها زنده مىکند که اشکها راجارى مىسازد و قلبها را مىفشرد. از این رو، زائران از منخواستند با مامورین عراقى صحبت کنم و از آنان بخواهم اندکىبر کناره فرات توقف کنند; ولى آنان این در خواست را نپذیرفتندو وعده دادند که هنگام عبور از فرات اتوبوس آرامتر حرکت کندتا زائران با نگاهشان از این دریاى مواج آب و خاطره و سوز وگذاز توشه بردارند. تقریبا هفت هشت دقیقه اتوبوس آرام آرام ازروى پل مىگذشت و فرات هم موج زنان از زیر پل در حرکتبود.
بچههاى کوچک عراقى شیشههایى را از آب فرات پرکرده به قیمتنسبتا زیادى به زائران مىفروختند. زائرانى که حق توقف و پیادهشدن در ساحل فرات را نداشتند، مىتوانستند از پنجرههاى ماشیندر حال حرکت پول داده، آب را دریافت کنند. هنگام رسیدن بهفرات، تمامى روضههاى تشنگى امام حسین(ع) و کودکان و اصحابش درذهن جان مىگیرد و قلب را مىسوزاند. راستى تشنهکامى، آن هم درکنار این دریاى مواج جانکاه است. دریغ کردن آب از مهمان، حتىبه اندازه سیراب کردن کودک شش ماهه، آن هم در ساحل این آبمواج و غلطان و فراوان قلب را مىفشرد و اشک را جارى مىسازد وناله را اوج مىبخشد. گویا خود نظارهگر لبهاى تشنه و ترک خوردهتشنگان کربلا هستى. صداى العطش کودکان حسین از وراى هزار واندى سال به گوش مىرسد و تاریخ بشر را غرق شرمسارى مىکند. ازاین رو، زائران با دیدن فرات شروع به گریه مىکنند آن هم با چهسوز و گدازى. روز بعدهم، که عازم بغداد بودیم، دوباره از کنارفرات گذشتیم و باز همین سوز و گداز و گریه و ناله شروع شد.
یادم نمىرود مادر شهیدى از زمانى که به نزدیکى فرات رسیدیمگریه و ناله را آغاز کرد و شاید تا بیش از نیم ساعت که ازفرات فاصله گرفتیم، هنوز آرام نمىگرفت. یکى از عراقىها که ازاین همه گریه و اظهار اندوه شگفت زده شده بود، با اشاره بهمنظره بسیار زیباى ساحل فرات و نىهاى بر آمده بر کرانههاى آن،گفت: آیا در ایران منظرهاى بدین زیبایى وجود دارد؟ من پاسخدادم: منظرههاى بسیار زیباتر از این در شمال و جنوب ایرانوجود دارد، ولى آنچه ما را شیفته فرات ساخته و اینگونه ولولهدر جمعیت انداخته است، تاریخ شگفت و جان سوز این رود و شطجهالت و قساوتى است که از دل انسانهاى بیدادگر در کناره اینرود جریان یافته است.
دیدار با طفلان مسلم
بالاخره اندک اندک از فرات گذشتیم و به حرم طفلان مسلم نزدیکشدیم. هنگامى که به نزدیکى حرم طفلان مسلم مىرسى، دو گنبد کاشىآبى رنگ کوچک را مىبینى که سر در آغوش ابرها و آسمان آبىبردهاند یا این دو گنبد همان دو طفل معصوم و مظلومند کهیکدیگر را در آغوش گرفتهاند; با نگاه معصومانهشان ورود تو رابه حرم خویش خوشآمد مىگویند و با مظلومیت تمام از قساوتى کهبر آنان رفته است، حکایت مىکنند.
در باره تایخ زندگى این دو کودک «محمد و ابراهیم» سخنهاىگوناگونى گفته شده است. گروهى از مورخان مىگویند: این دو کودکهمراه با کاروان کربلا بودند و هنگامى که اسراى آل محمد(ص) رابه شهر کوفه بردند، فرار کرده، به شخصى پناه بردند و سر انجامدستگیر و به زندان کوفه منتقل شدند. برخى دیگر گفتهاند: ایندو کودک از لشکرگاه امام حسین(ع) در کربلا فرار کرده به مردىکوفى پناهنده شدند. او به امید جایزه آنان را نزد عبیدالله بنزیاد حاکم کوفه برد.
ولى مشهورتر آن است که این دو کودک همراه پدر بزرگوارشان مسلمبن عقیل به شهر کوفه آمدند. چون مسلم بن عقیل احساس کرد بهزودى به دست دشمن گرفتار خواهد شد، آن را به دستشریح قاضىسپرد. شریح نیز، چون احساس خطر کرد، آن را به فرزند خود سپردتا با قافلهاى که به سوى مدینه مىرفت، همراه سازد; ولى فرزندشریح، وقتى این دو کودک را به محل توقف قافله رساند، مشاهدهکرد که قافله حرکت کرده است. از این رو، مسیر قافله را بهآنان نشان داد و گفت اگر بشتابید، مىتوانید به زودى به قافلهبرسید. آنان نیز، بر اساس راهنمایىهاى پسر شریح، در همان مسیرحرکت کردند. دو کودک خردسال به طور طبیعى به قافلهاى که باسرعتحرکت مىکرد نرسیدند. آنان مقدار بسیارى راه پیمودند و سرانجام راه را گم کردند و در نهایتبه دست مزدوران عبیدالله بنزیاد دستگیر و زندانى شدند.
این دو کودک مدتى طولانى در زندان کوفه به سر بردند تا اینکهزندانبان آنان، که از ارادتمندان امیرمومنان بود، بر اثرحادثهاى به هویت زندانیان گرامى خود پى برد; بر اساس ایمان وعلاقه درونىاش، آنان را آزاد ساخت و خود در پى این اقدامفداکارانه به شهادت رسید. این دو کودک، پس از آزادى از زندان،شبها حرکت مىکردند و روزها پنهان مىشدند تا به دست عمال ابنزیاد گرفتار نیایند. آنها، بدین شیوه مسیر نسبتا طولانى بینکوفه و مصیب را پیمودند. در این مکان زنى آنان را مشاهده کرد،با خود به خانهاش برد و از آنها پذیرایى کرد.
حارث، فرزند یا دامادش که از مزدوران رژیم یزیدى بود، هویتآنان را دریافت. او، براى جایزه، آنان را به شهادت رساند; بدنبى سرآنان را کنار فرات افکند و سرهاى آنان را به در بارعبیدالله بن زیاد برد. منظره دو سر بریده این کودکان مظلوم وبىپناه آن قدر رقتبار و ناراحت کننده بود که وجدان خفته وعاطفه مرده اطرافیان عبیدالله بن زیاد را نیز تحت تاثیر قرارداد. عبیدالله بن زیاد از این منظره تاثرآور و جان سوز تحریکاحساسات اطرافیانش ناخشنود شد و دستور کشتن حارث را صادر کرد.
فردى از شیعیان که در دربار عبیدالله حاضر بود و تشیع خویش رامخفى مىداشت، انجام این ماموریت را به عهده گرفت و حارث رابه محل شهادت این دو طفل معصوم برد و او را به سزاى کردارزشتش رساند. وضعیتخاص حرم و دو ضریح کوچک که به فاصله یکى دومترى از یکدیگر قرار دارد، بسیار تاثرانگیز و جان سوز است.
حرم فعلى داراى صحن نسبتا بزرگى است و زائران آن را تقریبا بهطور کلى ایرانیان تشکیل مىدهند. تنها چند عراقى به عنوان خادمو دریافت کننده کمک از زائران در حرم حضور دارند. سماور بزرگىدر گوشه صحن رو به راهاست و با اصرار به زئران چاى مىدهد. (یالا اقل به ما خیلى اصرار و تعارف کردند) وضعیتسماور واستکانها خیلى تمیز و بهداشتى نیست، ولى بالاخره با آب فرات وخستگى راه و گریه و روضه، چاى خیلى مىچسبد. البته فراموش نشودوقتى یک چاى خوردى، باید به چند تن که دور و بر بساط چاى پرسهمىزنند و هرکدام متصدى کارى هستند، کمک کنى. مصیب، شهرکى استکه حرم طفلان مسلم در آن قرار دارد، شهرکى بسیار آباد و حاصلخیز است; زیرا آب و زمین به بهترین وجه در اخیتار آنهاست. آبفراوان فرات از یک سو و زمین حاصل خیز منطقه کربلا از سوىدیگر; ولى اکنون این شهرک و مردم آن، در این دیدار کوتاهزیارتشان کردیم، در تنگدستى به سر مىبرند. در خواست کنندگانکمک همانند همه جاى عراق اینجا هم بسیارند، تا آن جا که پس ازحرکت اتوبوس ما پسر بچهاى حدود یکى دو کیلومتر به دنبالاتوبوس مىدود تا کمکهایى که زائران بیرون مىافکنند، دریافتکند.
در جلو در حرم، جز خیل مستمندان و پرسشگران، بسیارى نیز مشغولفروختن میوه به زائرانند. برخى نیز عکسهاى زیبایى از مشاهدمشرفه را به قیمتهاى مناسبى عرضه مىکنند. در حرم طفلان مسلم،گزارشى از تاریخ این دو بزرگوار داده شد. سپس ورضهاى و اشکى وزیارتى و چند رکعت نماز. آنگاه به سوى حرم حر راه افتادیم.