آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۰

چکیده

متن

ساعات اندک شب با سرعت‏سپرى مى‏شود. خستگى بسیار، لذت خواب رادو چندان مى‏کند. هنوز از این خواب لذت بخش و عمیق اشباع‏نشده‏ام که زنگ ساعت‏به صدا در مى‏آید و از موعد دیدار خبرمى‏دهد. شیرینى ملاقات آن هم دیدار سیدالشهدا(ع) هر لذت وشیرینى دیگر را از یاد مى‏برد. شتابان حاضر مى‏شوم، غسل زیارت ووضویى مى‏سازم و به سالن انتظار هتل مى‏آیم. عده‏اى از زائران‏آماده‏اند. گروهى دیگر را هم صدا مى‏زنیم و در تیرگى شب و هواى‏نسبتا سرد و بسیار مناسب کربلا به طرف حرم حرکت مى‏کنیم. بازقصه حرم همان قصه همیشگى و قدیمى سوز و ساز، آه و اشک و ناله‏و نجوى و زیارت است.
از صداى سخن عشق ندیدم خوشتر یادگارى که در این گنبد دوار بماند
امروز، پس از زیارت حضرت سیدالشهدا(ع) و فرزند گرامى‏اش و سایرشهداى کربلا، فرصت اندکى است تا حرم و اماکن مختلف آن را به‏زائران معرفى کنیم. بنا بر این، آنان را فرا مى‏خوانم ومى‏گویم: کربلا شهر کوچکى است که در وسط عراق و در هشتاد و هشت‏کیلومترى بغداد واقع شده است. کتاب «الموسوعه المورد» که درتاریخ 1981 میلادى به چاپ رسیده، ساکنان کربلا را یکصد و پنجاه‏هزار نفر ذکر مى‏کند. در آغاز روستاهاى پراکنده‏اى به نامهاى‏غاضریه و نینوا در کنار فرات وجود داشت. وقتى کاروان حسین(ع)به این مکان رسید و حر از حرکت آن حضرت به طرف کوفه جلوگیرى‏کرد، امام حسین(ع) با مشورت برخى اصحاب، آهنگ این روستاهاکرد; ولى حر امام را از حرکت‏به طرف این روستاها نیز بازداشت.
امام (ع) در سرزمین کنونى کربلا که هیچ آبادى در آن وجودنداشت. فرود آمد و براى همیشه در آغوش این سرزمین مقدس غنود.
امویان و حتى عباسیان سالیانى دراز در محو آثار این قبر مطهرکوشیدند و دلدادگان حسین(ع) در راه زیارت حرمش جانها و مالهاو آبروها فدا کردند. در کربلا کسى ساکن نبود و چنانکه درروایات آمده، زائران با ترس سیدالشهدا را زیارت کرده; خود رابه روستاهاى اطراف مى‏رساندند. اولین کسى که کربلا را به عنوان‏مسکن برگزید و در کنار قبر مطهر حسین(ع) ساکن شد، ابراهیم‏مجاب بود که بعدها به معرفى‏اش خواهیم پرداخت.
اکنون حرم مطهر حسین(ع) با گنبدى زرین و صحن و سرایى بسیارروح‏انگیز و روان پرور قبله آزادگان جهان است و زیارتگاه رندان‏جرعه نوش ولایت. کربلا شهرى است‏بسیار آباد و حاصل خیز و با آب‏و هوایى خوب و به سبب وجود آب و درختان بسیار از نجف اشرف بسى‏بهتر است. ناگفته نماند که امروزه، در سایه سیاست‏حاکمان‏بغداد، به اوضاع بهداشتى و اقتصادى کربلا به هیچ وجه رسیدگى‏نمى‏شود. از این رو، بهداشت و امکانات رفاهى که با اهمیت وجمعیت‏شهر و زائران فراوانش تناسب داشته باشد، در آن به چشم‏نمى‏خورد. کربلا بازهم مغضوب ادامه دهندگان سیاست اموى و عباسى‏است. حرم مطهر حسین(ع) و حرم مطهر ابوالفضل(ع) که در گذشته‏درانبوه مغازه‏ها و خانه‏ها فرو رفته بود، سالیان درازى است که‏از آن شلوغى بیرون آمده و اطرافش تخریب شده است. حرم اکنون درمیدان وسیعى قرار دارد و تمام اطراف این دو حرم را خیابان دورمى‏زند. بازار مشهور بین الحرمین، که در گذشته بین حرم حسین(ع)و ابوالفضل(ع) وجود داشت، اکنون جاى خود را به یک بلوار وسیع‏و سرسبز داده است. در محل حرم مطهر حسینى(ع) اماکن مقدسى است‏که به اختصار معرفى مى‏شوند:
1 ابتدا ضریح مطهر اباعبدالله (ع) است که بر خلاف ضریحهاى‏معمول داراى شش گوشه است:
زیرا قبر مطهر حضرت على‏اکبر(ع) در پایین پاى امام(ع) قراردارد و هر دو قبر در یک ضریح به صورت دو مستطیل متصل به هم(یکى کوچک و دیگرى بزرگتر)، قرار گرفته‏اند.
در سمت چپ قبله ضریح مطهر، مدفن آزادگان و سر فرازانى است که‏سر بر پاى حسین(ع) نهاده و جان در راه عقیده داده‏اند. اسامى‏آنان بر لوحه‏اى زرین، بر بالاى ضریحى که براى همه شهدا دردیوار نصب شده است، نگاشته شده است. البته تعداد این شهداى سرفراز به طور یقینى معلوم نیست. هرچند میان مردم مشهور است که‏آنان هفتادو دو نفر بودند; ولى در این جایگاه نام یکصدو بیست‏نفر نگاشته شده است و به نظر مى‏رسد چون هفتادو دو سر از کربلابه کوفه برده شد، برخى این تعداد را عدد اصحاب امام حسین(ع)در کربلا دانسته‏اند. در حقیقت تعداد شهدا بیش از صد نفر است.
مرحوم محلاتى در کتاب «فرسان الهیجاء» مى‏گوید: اصحاب امام‏حسین(ع) 228 نفر بوده‏اند که از این گروه یک نفر در بصره،دوازده نفر در کربلا و دویست و هفده نفر در کربلا به شهادت‏رسیدند. مرحوم سماوى در کتاب «ابصار العین‏» مى‏گوید: ازمجموع اصحاب سیدالشهدا پانزده تن از اصحاب حضرت رسول اکرم(ص)و پانزده نفر از موالى (مسلمانان غیر عرب ایرانى و غیره)بودند. پنج تن کودک نا بالغ در کربلا به شهادت رسیدند و هفت‏پدر همراه پسرانشان شربت‏شهادت نوشیدند. دو زن نیز در کناراصحاب سیدالشهدا(ع) جنگیدند و به مردان روزگار درس جوانمردى ومردانگى آموختند; و یک زن در این دولت‏سراى عشق جام گواراى‏شهادت را یکباره سرکشید. مجموع این شهدا تقریبا در یک قسمت‏حرم مطهر دفن شده‏اند. زائران در کنار ضریحى که به یاد همه‏آنان نصب شده است، آنان را زیارت مى‏کنند. در دست راست قبله‏ضریح مطهر و اندکى جلوتر از قبر مطهر حسین(ع)، ضریح حبیب بن‏مظاهر قرار دارد. این کهنسال با اخلاص که به شدت مورد علاقه‏امام حسین(ع) بود، از صحابه رسول اکرم(ص) به شمار مى‏رفت وامام (ع) در نامه‏اى او را با این کلمات ستوده: من الحسین بن‏على الى الرجل الفقیه... از حسین بن على به مرد فقیه و دین‏شناس. ..
چون حبیب به شهادت رسید، حضرت کنار پیکر مطهرش قرار گرفت وفرمود: «لله درک یا حبیب لقد کنت فاضلا تختم القرآن فى لیله‏واحده;» خداى پاداش خیرت دهد، اى حبیب; تو دانشمندى بودى که‏هر شب تمامى قرآن را تلاوت مى‏کردى. حبیب بن مظاهر، پس ازشهادت، جدا از دیگر شهدا دفن شد. قبلا قبر او جلو درى بود که‏زائران از آنجا وارد حرم مطهر مى‏شدند. از اینرو، گفته مى‏شد که‏حبیب پس از شهادت نیز همچون نگاهبانى بر در سراى حسین(ع)ایستاده است و زائران او را دو بار زیارت مى‏کنند; یک بارهنگام ورود به حرم و دیگر بار هنگام خروج; ولى اکنون آن درتعویض شده است. در کنونى حرم مطهر از ایوان به سوى خود ضریح‏گشوده مى‏شود و قبر حبیب در سمت چپ زائران است که از در واردمى‏شوند. بر قبر او ضریح کوچکى قرار دارد که بوسه‏گاه عاشقان‏کربلا و کربلاییان است. اندکى جلوتر از قبر حبیب، راهروى کوچکى‏است که به اتاقى و ضریحى کوچک مى‏پیوندد. این‏جا معراج حسینى وجایگاه بار یافتن اباعبدالله به محضر خداى مهربان است. از سوى‏دیگر، اینجا محل یکى از بزرگترین فاجعه‏هاى تاریخ بشرى است.
اینجا قتلگاه حسین بن على (ع) است.
مى‏توان قتلگاه را روضه‏اى مجسم خواند که اشکها را بى هیچ حرفى‏به صورت مى‏کشاند و دلها را بى هیچ دستى به سختى مى‏فشارد. درمقابل ضریح، راهرویى است که اکنون پوشیده است و از آن مى‏توان‏به سردابى که به محل اصلى شهادت منتهى مى‏شود، راه یافت.
در قسمت‏بالاى سر ضریح مطهر حسینى(ع)، سنگ قرمزى است که گفته‏مى‏شود سر مطهر، پس از سفر کوفه و شام، دوباره به وسیله‏اى امام‏سجاد(ع) به کربلا برگردانده و در این مکان شریف گذاشته شد تاکنار بدن مطهر دفن شود. در زاویه شمال غربى حرم مطهر، قبرابراهیم مجاب قرار دارد; یعنى هنگامى که بالاى سر مطهراباعبدالله (ع) رو به قبله بایستى، این قبر مطهر پشت‏سرت قرارمى‏گیرد. به نوشته سیدعبدالجواد کلید دار در کتاب «تاریخ‏کربلا» این قبر قبلا در صحن حرم مطهر قرار داشت و با تعمیرات‏بعدى جزو رواقهاى حرم شده است. ابراهیم مجاب، که در کتب‏تاریخى ابراهیم ضریر کوفى معرفى شده است، از فرزندان حضرت‏موسى بن جعفر(ع) است. سید بحرالعلوم در کتاب رجال خود او راجد سید رضى و سید مرتضى مى‏داند. مى‏گویند: از این روى او رامجاب (پاسخ داده شده) مى‏نامند که چون به حرم مطهر حسینى(ع)وارد شد و به حضرت سلام گفت، از قبر مقدس صدایى سلامش را پاسخ‏گفت او اولین کسى است که جوار قبر مطهر اباعبدالله (ع) را به‏عنوان محل سکونت، انتخاب کرد و در سال 274 ه ق در زمان منتصرعباسى در این مکان منزل گزید. بنا بر این، مى‏توان او رابنیانگذار شهر کربلا دانست.
سرا پرده سردار
عباس لواى همت افراشته است وین راز به خون خویش بنگاشته است او پرچم انقلاب عاشورا را با دست‏بریده‏اش به پا داشته است
از حرم مطهر حسینى(ع) تا حرم حضرت ابوالفضل(ع) تقریبا سیصدمترفاصله است. گنبد و گلدسته‏هاى زرین ابوالفضل (ع)، که سر برآسمان مى‏سایند، یاد آور پرچمى است که روز عاشورا به ظاهر ازدست پرچمدار کربلا بر زمین افتاد، ولى خداى آن را بر افراشت وتا قیام قیامت‏بر افراشته خواهد ماند.
حرم مطهر ابوالفضل از سطح زمین اطراف گودتر است. از این رو،چند پله پایین مى‏رویم تا به صحن بسیار بزرگ حرم مطهر واردشویم.
آنگونه که در تاریخ آمده است: حضرت اباعبدالله(ع) بدنهاى مقدس‏تمامى شهدا را به محلى به نام خیمه دارالحرب مى‏برد.
از این رو، تمامى آنها نیز توسط بنى اسد در یک مکان دفن شدند.
اما حضرت ابوالفضل(ع)، براى آوردن آب، از خیمه‏گاه بسیار دورشده بود و هنگام شهادت، پیکر مبارکش چنان قطعه قطعه مى‏نمود که‏کسى نمى‏توانست آن را به خیمه‏ها باز گرداند. از این رو، درکنار نهر فرات باقى ماند و در همان مکان نیز دفن شد. نهرعلقمه همان شریعه فرات است. رود بزرگ فرات در سراسر عراق به‏شعبه‏ها و نهرهاى کوچکى تقسیم مى‏گردد.
امروزه یکى از این نهرهاى کوچک به نام نهر حسینیه از کنارکربلا مى‏گذرد و دیگرى به نام مصیب نیز کمى دورتر از کنار قبرحر و طفلان مسلم عبور مى‏کنند. در آن روزگار نهرى به نام علقمه‏در کربلا جریان داشت که براى برداشتن آب از آن محلى مخصوص‏کنارش ایجاد کرده بودند و آن را شریعه فرات یا شریعه علقمه‏مى‏نامیدند. اکنون اثرى از این نهر وجود ندارد; ولى حرم مطهرابوالفضل(ع) در کنار گذرگاه این رود قدیمى بنا شده است. آثاراولیه حرم مطهر ابوالفضل(ع) به زمانهاى بسیار دور بر مى‏گردد،از روایات امام صادق(ع) فهمیده مى‏شود که قبر مطهر ابوالفضل(ع)در زمان آن حضرت داراى گنبد و بارگاهى بوده است. چنانکه دربرخى روایات و زیارات آمده است:
بر در حرم بایست و بگو... سپس داخل شو و بگو... گویند اولین‏بنا بر قبر اباعبدالله(ع) و ابوالفضل(ع) به دست قبیله بنى اسدیا به دست مختار بن ابى عبیده ثقفى انتقام گیرنده «عاشورا»ساخته شد و بعدها توسط دیلمیان و دیگران تجدید عمارت یافت.
اکنون این حرم داراى صحنى وسیع و درهاى متعدد و بسیار دل‏انگیزو روح نواز است. مسلمانان عراق، حتى آنان که با ولایت‏سرو کارى‏ندارند، بر اثر دیدن کرامات بسیار از حضرت ابوالفضل(ع)، به آن‏حضرت سخت نیک اعتقاد دارند. پس از زیارت حرم حضرت ابوالفضل(ع)با جمع‏آورى زائران به هتل برگشتیم تا صبحانه را صرف کرده،آماده زیارت اماکن بعدى شویم.
دیدار با ساحل نشینان فرات
با قطره‏هاى اشک از آن همسفر شدم کاین کاروان به کوى صفا مى‏برد مرا
زائران که از قبل از اذان صبح مشغول نماز و دعا و گریه وزیارت بوده‏اند، به طور طبیعى به استراحتى طولانى نیاز دارند، بویژه که اکثریت آنان را افراد سالمند تشکیل مى‏دهد. اما شوق‏دیدار و زیارت چنان در دل آنان به وجود آمده است که با کمترین‏استراحت ممکن همیشه پاى در رکاب براى رفتن به اماکن متبرک وزیارتگاههاى این دیار آماده‏اند. مسوولان عراقى برنامه امروز راچنین اعلام مى‏کنند: زیارت طفلان مسلم و زیارت حر بن یزید ریاحى‏و زیارت عون بن عبدالله.
براى زیارت این بزرگواران باید از شهر کربلا خارج شویم و به‏شهرکى در شش کیلومترى کربلا به نام مصیبب برویم. اکنون سوار براتوبوس سمت‏شهرک مصیب و حرم طفلان مسلم حرکت مى‏کنیم. در این‏مسیر، از روى رود بزرگ فرات مى‏گذریم. قبلا زئران ایرانى به‏کنار فرات برده مى‏شدند تا در این آب آتش‏خیز و خاطره‏انگیز وضوسازند; ولى اکنون این برنامه لغو شده است و ما تنها از درون‏اتوبوس مى‏توانیم نظارگر فرات باشیم.
آب یک آب است اما در صفات هست‏بهتر از همه آب فرات
در باره فرات و فضلیت آب این رود روایات بسیار وارد شده است.
امیرمومنان(ع) فرمود: آب فرات سرور تمامى آبهاى دنیا و آخرت‏است.
امام سجاد(ع) نیز فرمود: در شرق و غرب زمین هیچ نهرى بابرکت‏تر از فرات نیست. امام باقر(ع) فرمود: اگر فاصله میان ماو آب فرات چندین میل بود، باز سراغ آب فرات مى‏رفتیم.
امام صادق(ع) فرمود: هر روز قطراتى از آب بهشت در این نهرریخته مى‏شود. گذشته از همه این روایات، فرات با ذهن و دل شیعه‏رابطه‏اى پنهان دارد. یادى را در ذهنها زنده مى‏کند که اشکها راجارى مى‏سازد و قلبها را مى‏فشرد. از این رو، زائران از من‏خواستند با مامورین عراقى صحبت کنم و از آنان بخواهم اندکى‏بر کناره فرات توقف کنند; ولى آنان این در خواست را نپذیرفتندو وعده دادند که هنگام عبور از فرات اتوبوس آرامتر حرکت کندتا زائران با نگاهشان از این دریاى مواج آب و خاطره و سوز وگذاز توشه بردارند. تقریبا هفت هشت دقیقه اتوبوس آرام آرام ازروى پل مى‏گذشت و فرات هم موج زنان از زیر پل در حرکت‏بود.
بچه‏هاى کوچک عراقى شیشه‏هایى را از آب فرات پرکرده به قیمت‏نسبتا زیادى به زائران مى‏فروختند. زائرانى که حق توقف و پیاده‏شدن در ساحل فرات را نداشتند، مى‏توانستند از پنجره‏هاى ماشین‏در حال حرکت پول داده، آب را دریافت کنند. هنگام رسیدن به‏فرات، تمامى روضه‏هاى تشنگى امام حسین(ع) و کودکان و اصحابش درذهن جان مى‏گیرد و قلب را مى‏سوزاند. راستى تشنه‏کامى، آن هم درکنار این دریاى مواج جانکاه است. دریغ کردن آب از مهمان، حتى‏به اندازه سیراب کردن کودک شش ماهه، آن هم در ساحل این آب‏مواج و غلطان و فراوان قلب را مى‏فشرد و اشک را جارى مى‏سازد وناله را اوج مى‏بخشد. گویا خود نظاره‏گر لبهاى تشنه و ترک خورده‏تشنگان کربلا هستى. صداى العطش کودکان حسین از وراى هزار واندى سال به گوش مى‏رسد و تاریخ بشر را غرق شرمسارى مى‏کند. ازاین رو، زائران با دیدن فرات شروع به گریه مى‏کنند آن هم با چه‏سوز و گدازى. روز بعدهم، که عازم بغداد بودیم، دوباره از کنارفرات گذشتیم و باز همین سوز و گداز و گریه و ناله شروع شد.
یادم نمى‏رود مادر شهیدى از زمانى که به نزدیکى فرات رسیدیم‏گریه و ناله را آغاز کرد و شاید تا بیش از نیم ساعت که ازفرات فاصله گرفتیم، هنوز آرام نمى‏گرفت. یکى از عراقى‏ها که ازاین همه گریه و اظهار اندوه شگفت زده شده بود، با اشاره به‏منظره بسیار زیباى ساحل فرات و نى‏هاى بر آمده بر کرانه‏هاى آن،گفت: آیا در ایران منظره‏اى بدین زیبایى وجود دارد؟ من پاسخ‏دادم: منظره‏هاى بسیار زیباتر از این در شمال و جنوب ایران‏وجود دارد، ولى آنچه ما را شیفته فرات ساخته و این‏گونه ولوله‏در جمعیت انداخته است، تاریخ شگفت و جان سوز این رود و شطجهالت و قساوتى است که از دل انسانهاى بیدادگر در کناره این‏رود جریان یافته است.
دیدار با طفلان مسلم
بالاخره اندک اندک از فرات گذشتیم و به حرم طفلان مسلم نزدیک‏شدیم. هنگامى که به نزدیکى حرم طفلان مسلم مى‏رسى، دو گنبد کاشى‏آبى رنگ کوچک را مى‏بینى که سر در آغوش ابرها و آسمان آبى‏برده‏اند یا این دو گنبد همان دو طفل معصوم و مظلومند که‏یکدیگر را در آغوش گرفته‏اند; با نگاه معصومانه‏شان ورود تو رابه حرم خویش خوش‏آمد مى‏گویند و با مظلومیت تمام از قساوتى که‏بر آنان رفته است، حکایت مى‏کنند.
در باره تایخ زندگى این دو کودک «محمد و ابراهیم‏» سخنهاى‏گوناگونى گفته شده است. گروهى از مورخان مى‏گویند: این دو کودک‏همراه با کاروان کربلا بودند و هنگامى که اسراى آل محمد(ص) رابه شهر کوفه بردند، فرار کرده، به شخصى پناه بردند و سر انجام‏دستگیر و به زندان کوفه منتقل شدند. برخى دیگر گفته‏اند: این‏دو کودک از لشکرگاه امام حسین(ع) در کربلا فرار کرده به مردى‏کوفى پناهنده شدند. او به امید جایزه آنان را نزد عبیدالله بن‏زیاد حاکم کوفه برد.
ولى مشهورتر آن است که این دو کودک همراه پدر بزرگوارشان مسلم‏بن عقیل به شهر کوفه آمدند. چون مسلم بن عقیل احساس کرد به‏زودى به دست دشمن گرفتار خواهد شد، آن را به دست‏شریح قاضى‏سپرد. شریح نیز، چون احساس خطر کرد، آن را به فرزند خود سپردتا با قافله‏اى که به سوى مدینه مى‏رفت، همراه سازد; ولى فرزندشریح، وقتى این دو کودک را به محل توقف قافله رساند، مشاهده‏کرد که قافله حرکت کرده است. از این رو، مسیر قافله را به‏آنان نشان داد و گفت اگر بشتابید، مى‏توانید به زودى به قافله‏برسید. آنان نیز، بر اساس راهنمایى‏هاى پسر شریح، در همان مسیرحرکت کردند. دو کودک خردسال به طور طبیعى به قافله‏اى که باسرعت‏حرکت مى‏کرد نرسیدند. آنان مقدار بسیارى راه پیمودند و سرانجام راه را گم کردند و در نهایت‏به دست مزدوران عبیدالله بن‏زیاد دستگیر و زندانى شدند.
این دو کودک مدتى طولانى در زندان کوفه به سر بردند تا اینکه‏زندانبان آنان، که از ارادتمندان امیرمومنان بود، بر اثرحادثه‏اى به هویت زندانیان گرامى خود پى برد; بر اساس ایمان وعلاقه درونى‏اش، آنان را آزاد ساخت و خود در پى این اقدام‏فداکارانه به شهادت رسید. این دو کودک، پس از آزادى از زندان،شبها حرکت مى‏کردند و روزها پنهان مى‏شدند تا به دست عمال ابن‏زیاد گرفتار نیایند. آنها، بدین شیوه مسیر نسبتا طولانى بین‏کوفه و مصیب را پیمودند. در این مکان زنى آنان را مشاهده کرد،با خود به خانه‏اش برد و از آنها پذیرایى کرد.
حارث، فرزند یا دامادش که از مزدوران رژیم یزیدى بود، هویت‏آنان را دریافت. او، براى جایزه، آنان را به شهادت رساند; بدن‏بى سرآنان را کنار فرات افکند و سرهاى آنان را به در بارعبیدالله بن زیاد برد. منظره دو سر بریده این کودکان مظلوم وبى‏پناه آن قدر رقت‏بار و ناراحت کننده بود که وجدان خفته وعاطفه مرده اطرافیان عبیدالله بن زیاد را نیز تحت تاثیر قرارداد. عبیدالله بن زیاد از این منظره تاثرآور و جان سوز تحریک‏احساسات اطرافیانش ناخشنود شد و دستور کشتن حارث را صادر کرد.
فردى از شیعیان که در دربار عبیدالله حاضر بود و تشیع خویش رامخفى مى‏داشت، انجام این ماموریت را به عهده گرفت و حارث رابه محل شهادت این دو طفل معصوم برد و او را به سزاى کردارزشتش رساند. وضعیت‏خاص حرم و دو ضریح کوچک که به فاصله یکى دومترى از یکدیگر قرار دارد، بسیار تاثرانگیز و جان سوز است.
حرم فعلى داراى صحن نسبتا بزرگى است و زائران آن را تقریبا به‏طور کلى ایرانیان تشکیل مى‏دهند. تنها چند عراقى به عنوان خادم‏و دریافت کننده کمک از زائران در حرم حضور دارند. سماور بزرگى‏در گوشه صحن رو به راه‏است و با اصرار به زئران چاى مى‏دهد. (یالا اقل به ما خیلى اصرار و تعارف کردند) وضعیت‏سماور واستکانها خیلى تمیز و بهداشتى نیست، ولى بالاخره با آب فرات وخستگى راه و گریه و روضه، چاى خیلى مى‏چسبد. البته فراموش نشودوقتى یک چاى خوردى، باید به چند تن که دور و بر بساط چاى پرسه‏مى‏زنند و هرکدام متصدى کارى هستند، کمک کنى. مصیب، شهرکى است‏که حرم طفلان مسلم در آن قرار دارد، شهرکى بسیار آباد و حاصل‏خیز است; زیرا آب و زمین به بهترین وجه در اخیتار آنهاست. آب‏فراوان فرات از یک سو و زمین حاصل خیز منطقه کربلا از سوى‏دیگر; ولى اکنون این شهرک و مردم آن، در این دیدار کوتاه‏زیارتشان کردیم، در تنگدستى به سر مى‏برند. در خواست کنندگان‏کمک همانند همه جاى عراق اینجا هم بسیارند، تا آن جا که پس ازحرکت اتوبوس ما پسر بچه‏اى حدود یکى دو کیلومتر به دنبال‏اتوبوس مى‏دود تا کمکهایى که زائران بیرون مى‏افکنند، دریافت‏کند.
در جلو در حرم، جز خیل مستمندان و پرسشگران، بسیارى نیز مشغول‏فروختن میوه به زائرانند. برخى نیز عکسهاى زیبایى از مشاهدمشرفه را به قیمتهاى مناسبى عرضه مى‏کنند. در حرم طفلان مسلم،گزارشى از تاریخ این دو بزرگوار داده شد. سپس ورضه‏اى و اشکى وزیارتى و چند رکعت نماز. آنگاه به سوى حرم حر راه افتادیم.

تبلیغات