آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۰

چکیده

متن

مرحوم شیخ کلینى در اصول کافى بخشى را به مسائل حجت و دلیل‏شیعیان اختصاص داده و در یکى از اخبار آن بخش چنین نقل کرده:
منصوربن حازم گوید: به امام صادق(ع) عرض کردم: خداوند بالاتراز آن است که به وسیله مخلوقاتش شناخته شود بلکه این‏مخلوقاتند که به وسیله خدا شناخته مى‏گردند.
امام صادق(ع) فرمود: راست گفتى.
گفتم: کسى که دانست‏براى او پروردگارى است، پس سزاوار است که‏بداند براى آن پروردگار رضا و سخطى است که جز از راه وحى ورسول شناخته نمى‏گردند، پس اگر به کسى وحى نشد سزاوار است که‏دست‏به دامان رسولان خدا شود، پس اگر آنها را ملاقات کرد، خواهددید که آنها حجت هستند و پیروى از ایشان واجب.
آنگاه به امام صادق(ع) مى‏گوید که از مردم در مورد حجت‏بعد ازرسول خدا(ص) پرسیدم. آنها گفتند: قرآن، ولى من به آنها تذکردادم که قرآن بدون سرپرست و قیم کفایت نمى‏کند، چرا که گروههاى‏مختلف از جمله مرجئه، قدریه و حتى زنادقه که به قرآن ایمان هم‏ندارند براى سخن خویش به قرآن استدلال مى‏کنند و روى همین جهات‏است که گفتم قرآن نیاز به سرپرستى دارد که هرچه در مورد آن‏بفرماید حق باشد و در این میان کسانى چون ابن مسعود و عمر وحذیفه به عنوان سرپرست معرفى شدند اما من سوال کردم که آیاتمام قرآن را مى‏دانستند؟ در جواب گفتند:
خیر، تنها على بود که آگاه به تمام قرآن بود. من گفتم: پس‏شهادت مى‏دهم که على(ع) قیم و سرپرست قرآن است و پیروى از اوواجب و پس از رسول خدا(ص) حجت‏بر مردم است و آنچه در موردقرآن ابراز عقیده کند حق است.
امام صادق(ع) پس از شنیدن سخنان او و استدلال زیبا و محکم وى‏او را با گفتن «رحمک الله‏» ستود و دعایش کرد. (1)
سخنان جناب‏منصور را ضمیمه کنید به فرمایش حضرت امیرالمومنین که‏مى‏فرماید:(ع) «این قرآن جز خطوطى که میان دو جلد نگاشته شده،چیزى نیست، به زبان سخن نمى‏گوید، ناچار باید ترجمانى داشته‏باشد» (2)
در همین زمینه یکى از اصحاب امام صادق(ع) مى‏گوید:
شنیدم که امام صادق(ع) مى‏فرمود: «نحن ولاه امر الله و خزنه‏علم الله و عیبه وحى الله.» (ما ولى امر «امامت و خلافت‏»خدا و گنجینه علم خدا و صندوق وحى خدائیم) (3)
پدر گرامى آن‏حضرت، امام باقر نیز (ع)مى‏فرماید: نحن تراجمه وحى الله‏» (مامترجمان وحى خدائیم.) (4)
هرچه مى‏خواهى در قرآن بجوى
در قرآن مى‏خوانیم: «و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل‏شى‏ء...» (5)
امام صادق(ع) مى‏فرماید: «خداوند در قرآن هرچیزى‏را بیان کرده است، به خدا سوگند آنچه که مورد احتیاج مردم‏بوده را کم نگذارده، تا کسى نگوید اگر فلان مطلب درست‏بود درقرآن نازل مى‏شد، آگاه باشید همه نیازمندیهاى بشر را خدا در آن‏نازل کرده‏است.» (6) آرى، قرآن کتاب تربیت و آدم سازى است.
تمام آنچه براى رسیدن به تکامل و قرب الهى لازم است در قرآن‏آمده، باطن قرآن نیز ژرفائى دارد که براى رسیدن بدان علم‏اهل‏بیت لازم دارد و همچنین جزئیات احکام و مطالب مختلف در قرآن‏است که همان علم خاندان وحى را مى‏طلبد.
امام صادق(ع) مى‏فرماید:
«ما من امر یختلف فیه اثنان الا و له اصل فى کتاب الله عزوجل‏و لکن لا تبلغه عقول الرجال‏» (هیچ امرى نیست که دو نفر در آن‏اختلاف پیدا کنند مگر آنکه اصل و ضابطه‏اى در قرآن دارد و لیکن‏عقول مردم بدان نمى‏رسد.) (7)
در جاى دیگر امام فرمود: معناى‏این روایت که «هیچ آیه‏اى از قرآن نیست مگر آنکه ظهر و بطنى‏دارد»
این است که: ظهر قرآن تنزیل آن و بطن آن تاویلش‏مى‏باشد که بخشى از آن سپرى گشته و بخش دیگر هنوز نیامده ومانند خورشید جریان دارد، آنچه از تاویل آمده همان گونه که‏شامل مردگان مى‏گردد، زندگان را نیز شامل مى‏شود و خداوندمى‏فرماید:
«تاویل آن را جز راسخان در علم نمى‏دانند» و ما از تاویل‏آن آگاهیم. (8)
آن امام(ع) همچنین مى‏فرماید: من به کتاب خداوندآگاهم و گوئى در کف دستم قرار دارد، در آن خبر آسمان و زمین وخبرهاى آینده و کنونى موجود است، خداوند مى‏فرماید: «نزلناعلیک الکتاب تبیانا لکل شى‏ء» (9)
اقسام ایمان در قرآن
امام صادق(ع) مى‏فرماید: «ایمان‏» در قرآن چهارگونه مطرح گشته‏است:
1 اقرار زبانى:
خداوند مى‏فرماید:«یا ایهاالذین آمنوا خذوا حذرکم...» (اى‏کسانى که «ایمان‏» آورده‏اید با کمال دقت مراقب دشمن باشید(تا غافلگیرنشوید) و در دسته‏هاى متعدد یا به صورت اجتماع،(براى مبارزه) به راه افتید، در میان شما افرادى (منافق) وجوددارند که هم خودشان سست مى‏باشند و هم دیگران را به سستى‏مى‏کشانند، اگر مصیبتى به شما برسد مى‏گویند: خدا به ما نعمت‏داد که با مجاهدان نبودیم تا شاهد صحنه‏هاى دلخراش گردیم. واگر با خبر شوند که مومنان واقعى پیروز شده‏اند و طبعا به‏غنائمى نیز دست پیدا کرده‏اند، همچون افراد بیگانه‏اى که هیچ‏ارتباطى میان آنها و مومنان نبوده، از روى حسرت مى‏گویند: اى‏کاش ما هم با مجاهدان بودیم و سهم بزرگى نصیب ما مى‏شد. ) (10)
امام مى‏فرماید: اگر اهل شرق و غرب این سخن را بر زبان جارى‏مى‏ساختند از دایره ایمان بیرون مى‏رفتند. اما با این حال چون‏اقرار زبانى کرده بودند خداوند آنها را مومن نامیده و به همین‏جهت مومنان دعوت مى‏شوند که ایمان آورند: «یا ایهاالذین"آمنوا"، "آمنوا" بالله و رسوله‏» (11) که خداوند به خاطراقرار زبانى آنها را مومن نامیده و به ایشان فرموده ایمان‏آورید یعنى تصدیق هم بنمائید.
2 تصدیق قلبى:
خداوندمى‏فرماید: «الذین "آمنوا" و کانوا یتقون لهم البشرى فى‏الحیاه الدنیا و فى الاخره‏» (آنها "اولیاى خدا" کسانى هستندکه ایمان آورده و "قلبا تصدیق نمودند" و بطور مداوم تقوا وپرهیزکارى را پیشه خود ساخته‏اند، براى ایشان در زندگى دنیا ودر آخرت بشارت است.) (12)
و همچنین در آنجا که خداوند از قول‏بنى اسرائیل چنین نقل مى‏کند که: «یا موسى لن نومن لک...» (13) یعنى اى موسى ما هرگز به تو ایمان نمى‏آوریم (و تو راقلبا تصدیق نمى‏کنیم) مگر آنکه خدا را (با چشم خود) آشکاراببینیم! و همچنین در آیه «یا ایهاالذین آمنوا» که در قسمت‏اول گذشت.)
3 انجام واجبات:
خداوند مى‏فرماید: «و ما کان الله لیضیع ایمانکم...» وقتى‏خداوند قبله پیامبرش را به طرف کعبه تغییر جهت داد، اصحاب‏رسول خدا(ص) گفتند: (واى برما) نمازهایى که به سوى بیت المقدس‏اقامه کردیم باطل گشت! خداوند در پاسخ، آیه فوق را نازل کرد وفرمود: «خداوند ایمان (نمازهاى) شما را تباه نخواهدساخت.» (14)
4 تایید و حمایت:
خداوند مى‏فرماید: «لا تجدقوما یومنون بالله و...» هیچ قوم و گروهى را که ایمان به خداو روز قیامت دارد نمى‏یابى که با دشمنان خدا و رسولش دوستى‏کنند، هرچند پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشاوندان آنهاباشند، ایشان کسانى هستند که خدا ایمان (یعنى تایید و حمایت‏خود) را بر لوح و صفحه قلوبشان نوشته و با روحى از جانب خودش‏آنها را تقویت فرموده...» (15)
اقسام کفر در قرآن
امام صادق(ع) مى‏فرماید: در قرآن «کفر» به پنج معنا وارد شده‏است:
1 انکار (که خود بر دوقسم است):
الف: از روى نادانى:
خداوند مى‏فرماید: آنها (کفار نادان) گفتند:
چیزى جز همین زندگانى ما در دنیا چیز دیگرى نیست، گروهى از مامى‏میرند و گروهى زنده مى‏شوند (و به دنیا مى‏آیند و جاى آنها رامى‏گیرند) و چیزى جز گذشت زمان ما را هلاک نمى‏کند. «و مایهلکناالا الدهر» در حالى که آنها (کفار نادان) به این سخن خود (که‏معادى وجود ندارد) یقین نداشته و تنها گمانى بى اساس دارند.
«و مالهم بذلک من علم ان هم الا یظنون‏» (16) و همچنین آنجا که‏خداوند مى‏فرماید: آنهاى که (از روى نادانى) کافرگشتند براى‏آنها تفاوت نمى‏کند که آیا مرا از عذاب خدا بترسانى یا نترسانى‏ایمان نخواهند آورد. (17)
ب از روى آگاهى
خداوند مى فرماید:
هنگامى که از طرف خداوند کتابى (قرآن) به آنها (یهود) رسید که‏موافق نشانه‏هایى بود که با خود داشتند، با اینکه پیش از این‏جریان، خود را به ظهور پیامبر اسلام(ص) دلگرم مى‏کردند و امیدپیروزى بر دشمنان خود را داشتند، اما با ظهور وى (همه چیز رافراموش کردند و با آگاهى) به او (حضرت محمد«ص‏») کافر گشتند. (18)
آرى، چنین است که هوا پرستى سبب مى‏گردد تا ا نسانى که‏سالها در پى حقیقت‏بوده، از درک آن باز بماند و جالب است که‏در زمان ما نیز عده‏اى که پس از پیروزى شکوهمند انقلاب اسلامى دم‏از ارزشها مى‏زدند اکنون وازده و جامعه غرب را به رخ جامعه‏اسلامى ما مى‏کشند و از اینکه بوى ادکلن آنها ما را مست نکرده وهمچنان بر اصول خویش پا برجا مانده‏ایم تاسف مى‏خورند وغضبناکند و اینجاست که باید همان سخن ارزشمند شهید دین وسیاست آیه‏الله دکتر بهشتى را گفت که خطاب به ارباب آنهافرمود: «به امریکا بگوئید از ما عصبانى باش و از این عصبانیت‏بمیر.» «موتوا بغیظکم‏» (19)
2 بیزارى:
خداوند از قول حضرت ابراهیم(ع) چنین نقل مى‏کند:
شما غیر از خدا براى خود بتهایى انتخاب کرده‏اید که در زندگى‏دنیا وسیله محبت و دوستى میان شما گردند، اما بدانید روزقیامت این رشته علاقه و محبت گسسته گشته و هریک از شما ازدیگرى بیزارى مى‏جوید «یکفر بعضکم ببعض‏» و یکدیگر را لعن ونفرین مى‏کنند... (20)
3 ترک فرمان خدا:
خداوند مى‏فرماید: بر ذمه عموم مردم است که آهنگ خانه او کنند،آنها که توانائى رفتن به سوى آن را دارند، حج‏برکسانى که‏مستطیع باشند واجب است) و هرکس کفر ورزد (و فرمان خدا را ترک‏گوید و حج‏بجاى نیاورد، تنها به خویشتن ضرر زده، چرا که)خداوند از همه جهانیان بى نیاز است. (21)
4 کفران نعمت:
خداوند از قول سلیمان چنین نقل مى‏کند: «و هرکس خداى را شکرگذارد، به سود خویش شکر کرده و هرکس کفر ورزد (و کفران‏نعمتهاى خدا نماید، فقط به خویش خسارت وارد کرده، چرا که)پروردگار من بى نیاز و کریم است. (22)
رنگ خدایى
خداوند مى‏فرماید: رنگ خدائى بپذیرید، و چه رنگى از رنگ خدایى‏بهتر؟! «صبغه الله و من احسن من الله صبغه‏» (23)
امام‏صادق(ع) فرمودند: مراد از «رنگ خدایى‏» اسلام است. (24)
آرى،اگر مبانى و تعالیم آسمانى اسلام براى نسل جوان تبیین گرددآنان را شیفته خود کرده و روى از مکاتب ساخته دست‏بشر وبرآمده از هوا و هوسهایش رهایى مى‏یابند و اثر جلوه گریهاى‏سراب گونه و سم کشنده فرهنگ فاسد غرب در قالب خط و خال خوشرنگ‏از بین خواهد رفت.
معناى خشم و غضب خدا
خداوند (پس از بیان جنایات فرعون و پیروانش و مغالطه کاریهاى‏آنها در برابر حضرت موسى(ع) و عدم پذیرش ارشادات و مواعظ آن‏حضرت) مى‏فرماید: پس آن هنگام که ما را به خشم آورند، از ایشان‏انتقام گرفتیم و همه را غرق نمودیم. «فلما آسفونا انتقمنامنهم فاغرقنا هم اجمعین) (25)
امام صادق(ع) مى‏فرماید: خداوندمانند ما (انسانها) به خشم در نمى‏آید بلکه براى خود، اولیا ودوستانى دارد که آنها خشمگین و یا راضى مى‏گردند، و خداوندرضاى آنها را رضاى خود و خشم آنان را خشم خویش قرار داده، چراکه آنان را راهنماى به سوى خود محسوب داشته و فرموده است:
هرکس به دوست من اهانت کند، با من به جنگ برخاسته و مرا به‏جنگ دعوت کرده است و همچنین خداوند فرموده است: کسى که ازپیامبر(ص) پیروى کند خدا را پیروى کرده است. «من یطع الرسول‏فقد اطاع الله‏» (26) همچنین فرموده است: کسانى که با تو بیعت‏مى‏کنند، در حقیقت‏با خدا بیعت نموده‏اند «ان الذین یبایعونک‏انما یبایعون الله‏» (27)
چرا دعاهاى ما مستجاب نمى‏شود؟
خداوند مى‏فرماید: اى رسول ما هنگامى که بندگانم از تو در باره‏من سوال کنند بگو که من نزدیکم. دعاى دعا کننده را آن هنگام‏که مرا مى‏خواند اجابت مى‏کنم. پس آنها باید دعوت مرا بپذیرند وبه من ایمان بیاورند تا به سعادت راه یابند. (28) مردى نزدامام صادق(ع) آمد و همین آیه را مطرح نمود و گفت: من خدا رامى‏خوانم ولى دعایم به اجابت نمى‏رسد. چرا؟
امام فرمود: زیرا شما به عهد و پیمان خدا وفا دار نیستید،خداوند مى‏فرماید: به عهد من وفا کنید تا به عهد شما وفا کنم.
«اوفوا بعهدى اوف بعهدکم.» (29) آنگاه چنین ادامه دادند: به‏خدا سوگند اگر شما به پیمان تان با خدا وفا دار باشید (وفرامین او را اطاعت و نواهى او را ترک گوئید) خدا به پیمان‏خود با شما وفا مى‏کند (و دعاهایتان را مستجاب و بهشت رانصیبتان مى‏گرداند.) (30)
کمترین اهانت‏به پدر و مادر، ممنوع!
خداوند مى‏فرماید: پروردگارت فرمان داده جز او راپرستش مکنید و به پدر و مادر احسان و نیکى نمائید، هرگاه یکى‏از آنها، یا هردو ایشان، نزد تو به سن پیرى برسند، به آنها«اف‏» مگو. (کلمه اهانت‏آمیز به زبان نیاور) «فلا تقل‏لهمااف‏» و بر سر آنها فریاد مزن و گفتار کریمانه (لطیف وسنجیده) نثارشان گردان. امام صادق(ع) مى‏فرماید: اگر چیزى کمتراز «اف‏» وجود داشت، خدا از آن نهى مى‏کرد و این (کلمه اف) حداقل مخالفت و بى احترامى نسبت‏به پدر و مادر مى‏باشد... (31)
بهره هرکس از قرآن، به اندازه خویش
امام صادق(ع) مى‏فرماید:
معارف قرآن 4 دسته‏اند: عبارت، اشارت، لطائف و حقائق.
آرى، قرآن ظاهرى دارد و باطنى.
دسترسى به ظاهر قرآن براى کسانى که با لغت عرب آشنایى دارندمیسور است. اما از این مرحله که بگذریم یعنى اشارات و لطائف وحقائق قرآن در شعاع فکرى هرکسى نمى‏باشد و تنها عده‏اى مخصوص ازآنها بهره مى‏برند.
هشدار به مدعیان دانش قرآن
امام صادق(ع) مى‏فرماید:
بدانید! خداى رحمتتان کناد! هرگاه کسى از کتاب خدا، ناسخ ومنسوخ، خاص و عام، محکم و متشابه، اسباب نزول،... آشکار وعمیق، ظاهر و باطن، ابتدا و انتها،... قطع و وصل،... و سیاق‏کلام و... نداند آگاه به قرآن و اهل آن نیست و اگر کسى چنین‏ادعایى (بدون دلیل) کرد، دروغگو و اهل افترا و تهمت‏بر خدا ورسولش مى‏باشد و جایگاه وى جهنم خواهد بود و بد سرانجامى‏است. (32)
پى‏نوشت‏ها:
1 اصول کافى، ج 1، ص 168، حدیث
2 دارالکتب الاسلامیه تهران.
2 نهج البلاغه خطبه 125.
3 اصول کافى، ج 1، ص 192، حدیث 1.
4 همان، حدیث‏3.
5 نحل، آیه‏89.
6 تفسیر نور الثقلین، ج‏3، ص 740.
7 همان، ج‏3، ص 75.
8 بصائرالدرجات، ص‏216.
9 اصول کافى، ج 1، ص‏229.
10 نساء، 71 تا73.
11 همان، آیه‏136.
12 یونس، آیات‏63 و 64.
13 بقره، آیه 55.
14 همان، آیه‏143.
15 مجادله، آیه 22. تفسیر قمى، ج 1، ص 30، چاپ نجف.
16 جاثیه، آیه 24.
17 بقره، آیه‏6.
18 همان، آیه‏89.
19 آل عمران، آیه‏119.
20 عنکبوت، آیه 25.
21 آل عمران، آیه‏97.
22 نمل، آیه 40 و تفسیر قمى، ج 1، ص 32، چاپ نجف.
23 بقره، آیه 138.
24 تفسیر قمى، ج 1، ص 62.
25 زخرف، آیه 55.
26 نساء، آیه 80.
27 فتح، آیه 10 و توحید صدوق، ص 168.
28 بقره، آیه‏186.
29 همان، آیه 40.
30 تفسیر قمى، ج 1، ص‏46.
31 جامع السعادات، ج 2، ص 258.
32 همان، ج‏93، ص 2 و3.

تبلیغات