با امام صادق(ع) در سایه قرآن
آرشیو
چکیده
متن
مرحوم شیخ کلینى در اصول کافى بخشى را به مسائل حجت و دلیلشیعیان اختصاص داده و در یکى از اخبار آن بخش چنین نقل کرده:
منصوربن حازم گوید: به امام صادق(ع) عرض کردم: خداوند بالاتراز آن است که به وسیله مخلوقاتش شناخته شود بلکه اینمخلوقاتند که به وسیله خدا شناخته مىگردند.
امام صادق(ع) فرمود: راست گفتى.
گفتم: کسى که دانستبراى او پروردگارى است، پس سزاوار است کهبداند براى آن پروردگار رضا و سخطى است که جز از راه وحى ورسول شناخته نمىگردند، پس اگر به کسى وحى نشد سزاوار است کهدستبه دامان رسولان خدا شود، پس اگر آنها را ملاقات کرد، خواهددید که آنها حجت هستند و پیروى از ایشان واجب.
آنگاه به امام صادق(ع) مىگوید که از مردم در مورد حجتبعد ازرسول خدا(ص) پرسیدم. آنها گفتند: قرآن، ولى من به آنها تذکردادم که قرآن بدون سرپرست و قیم کفایت نمىکند، چرا که گروههاىمختلف از جمله مرجئه، قدریه و حتى زنادقه که به قرآن ایمان همندارند براى سخن خویش به قرآن استدلال مىکنند و روى همین جهاتاست که گفتم قرآن نیاز به سرپرستى دارد که هرچه در مورد آنبفرماید حق باشد و در این میان کسانى چون ابن مسعود و عمر وحذیفه به عنوان سرپرست معرفى شدند اما من سوال کردم که آیاتمام قرآن را مىدانستند؟ در جواب گفتند:
خیر، تنها على بود که آگاه به تمام قرآن بود. من گفتم: پسشهادت مىدهم که على(ع) قیم و سرپرست قرآن است و پیروى از اوواجب و پس از رسول خدا(ص) حجتبر مردم است و آنچه در موردقرآن ابراز عقیده کند حق است.
امام صادق(ع) پس از شنیدن سخنان او و استدلال زیبا و محکم وىاو را با گفتن «رحمک الله» ستود و دعایش کرد. (1)
سخنان جنابمنصور را ضمیمه کنید به فرمایش حضرت امیرالمومنین کهمىفرماید:(ع) «این قرآن جز خطوطى که میان دو جلد نگاشته شده،چیزى نیست، به زبان سخن نمىگوید، ناچار باید ترجمانى داشتهباشد» (2)
در همین زمینه یکى از اصحاب امام صادق(ع) مىگوید:
شنیدم که امام صادق(ع) مىفرمود: «نحن ولاه امر الله و خزنهعلم الله و عیبه وحى الله.» (ما ولى امر «امامت و خلافت»خدا و گنجینه علم خدا و صندوق وحى خدائیم) (3)
پدر گرامى آنحضرت، امام باقر نیز (ع)مىفرماید: نحن تراجمه وحى الله» (مامترجمان وحى خدائیم.) (4)
هرچه مىخواهى در قرآن بجوى
در قرآن مىخوانیم: «و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکلشىء...» (5)
امام صادق(ع) مىفرماید: «خداوند در قرآن هرچیزىرا بیان کرده است، به خدا سوگند آنچه که مورد احتیاج مردمبوده را کم نگذارده، تا کسى نگوید اگر فلان مطلب درستبود درقرآن نازل مىشد، آگاه باشید همه نیازمندیهاى بشر را خدا در آننازل کردهاست.» (6) آرى، قرآن کتاب تربیت و آدم سازى است.
تمام آنچه براى رسیدن به تکامل و قرب الهى لازم است در قرآنآمده، باطن قرآن نیز ژرفائى دارد که براى رسیدن بدان علماهلبیت لازم دارد و همچنین جزئیات احکام و مطالب مختلف در قرآناست که همان علم خاندان وحى را مىطلبد.
امام صادق(ع) مىفرماید:
«ما من امر یختلف فیه اثنان الا و له اصل فى کتاب الله عزوجلو لکن لا تبلغه عقول الرجال» (هیچ امرى نیست که دو نفر در آناختلاف پیدا کنند مگر آنکه اصل و ضابطهاى در قرآن دارد و لیکنعقول مردم بدان نمىرسد.) (7)
در جاى دیگر امام فرمود: معناىاین روایت که «هیچ آیهاى از قرآن نیست مگر آنکه ظهر و بطنىدارد»
این است که: ظهر قرآن تنزیل آن و بطن آن تاویلشمىباشد که بخشى از آن سپرى گشته و بخش دیگر هنوز نیامده ومانند خورشید جریان دارد، آنچه از تاویل آمده همان گونه کهشامل مردگان مىگردد، زندگان را نیز شامل مىشود و خداوندمىفرماید:
«تاویل آن را جز راسخان در علم نمىدانند» و ما از تاویلآن آگاهیم. (8)
آن امام(ع) همچنین مىفرماید: من به کتاب خداوندآگاهم و گوئى در کف دستم قرار دارد، در آن خبر آسمان و زمین وخبرهاى آینده و کنونى موجود است، خداوند مىفرماید: «نزلناعلیک الکتاب تبیانا لکل شىء» (9)
اقسام ایمان در قرآن
امام صادق(ع) مىفرماید: «ایمان» در قرآن چهارگونه مطرح گشتهاست:
1 اقرار زبانى:
خداوند مىفرماید:«یا ایهاالذین آمنوا خذوا حذرکم...» (اىکسانى که «ایمان» آوردهاید با کمال دقت مراقب دشمن باشید(تا غافلگیرنشوید) و در دستههاى متعدد یا به صورت اجتماع،(براى مبارزه) به راه افتید، در میان شما افرادى (منافق) وجوددارند که هم خودشان سست مىباشند و هم دیگران را به سستىمىکشانند، اگر مصیبتى به شما برسد مىگویند: خدا به ما نعمتداد که با مجاهدان نبودیم تا شاهد صحنههاى دلخراش گردیم. واگر با خبر شوند که مومنان واقعى پیروز شدهاند و طبعا بهغنائمى نیز دست پیدا کردهاند، همچون افراد بیگانهاى که هیچارتباطى میان آنها و مومنان نبوده، از روى حسرت مىگویند: اىکاش ما هم با مجاهدان بودیم و سهم بزرگى نصیب ما مىشد. ) (10)
امام مىفرماید: اگر اهل شرق و غرب این سخن را بر زبان جارىمىساختند از دایره ایمان بیرون مىرفتند. اما با این حال چوناقرار زبانى کرده بودند خداوند آنها را مومن نامیده و به همینجهت مومنان دعوت مىشوند که ایمان آورند: «یا ایهاالذین"آمنوا"، "آمنوا" بالله و رسوله» (11) که خداوند به خاطراقرار زبانى آنها را مومن نامیده و به ایشان فرموده ایمانآورید یعنى تصدیق هم بنمائید.
2 تصدیق قلبى:
خداوندمىفرماید: «الذین "آمنوا" و کانوا یتقون لهم البشرى فىالحیاه الدنیا و فى الاخره» (آنها "اولیاى خدا" کسانى هستندکه ایمان آورده و "قلبا تصدیق نمودند" و بطور مداوم تقوا وپرهیزکارى را پیشه خود ساختهاند، براى ایشان در زندگى دنیا ودر آخرت بشارت است.) (12)
و همچنین در آنجا که خداوند از قولبنى اسرائیل چنین نقل مىکند که: «یا موسى لن نومن لک...» (13) یعنى اى موسى ما هرگز به تو ایمان نمىآوریم (و تو راقلبا تصدیق نمىکنیم) مگر آنکه خدا را (با چشم خود) آشکاراببینیم! و همچنین در آیه «یا ایهاالذین آمنوا» که در قسمتاول گذشت.)
3 انجام واجبات:
خداوند مىفرماید: «و ما کان الله لیضیع ایمانکم...» وقتىخداوند قبله پیامبرش را به طرف کعبه تغییر جهت داد، اصحابرسول خدا(ص) گفتند: (واى برما) نمازهایى که به سوى بیت المقدساقامه کردیم باطل گشت! خداوند در پاسخ، آیه فوق را نازل کرد وفرمود: «خداوند ایمان (نمازهاى) شما را تباه نخواهدساخت.» (14)
4 تایید و حمایت:
خداوند مىفرماید: «لا تجدقوما یومنون بالله و...» هیچ قوم و گروهى را که ایمان به خداو روز قیامت دارد نمىیابى که با دشمنان خدا و رسولش دوستىکنند، هرچند پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشاوندان آنهاباشند، ایشان کسانى هستند که خدا ایمان (یعنى تایید و حمایتخود) را بر لوح و صفحه قلوبشان نوشته و با روحى از جانب خودشآنها را تقویت فرموده...» (15)
اقسام کفر در قرآن
امام صادق(ع) مىفرماید: در قرآن «کفر» به پنج معنا وارد شدهاست:
1 انکار (که خود بر دوقسم است):
الف: از روى نادانى:
خداوند مىفرماید: آنها (کفار نادان) گفتند:
چیزى جز همین زندگانى ما در دنیا چیز دیگرى نیست، گروهى از مامىمیرند و گروهى زنده مىشوند (و به دنیا مىآیند و جاى آنها رامىگیرند) و چیزى جز گذشت زمان ما را هلاک نمىکند. «و مایهلکناالا الدهر» در حالى که آنها (کفار نادان) به این سخن خود (کهمعادى وجود ندارد) یقین نداشته و تنها گمانى بى اساس دارند.
«و مالهم بذلک من علم ان هم الا یظنون» (16) و همچنین آنجا کهخداوند مىفرماید: آنهاى که (از روى نادانى) کافرگشتند براىآنها تفاوت نمىکند که آیا مرا از عذاب خدا بترسانى یا نترسانىایمان نخواهند آورد. (17)
ب از روى آگاهى
خداوند مى فرماید:
هنگامى که از طرف خداوند کتابى (قرآن) به آنها (یهود) رسید کهموافق نشانههایى بود که با خود داشتند، با اینکه پیش از اینجریان، خود را به ظهور پیامبر اسلام(ص) دلگرم مىکردند و امیدپیروزى بر دشمنان خود را داشتند، اما با ظهور وى (همه چیز رافراموش کردند و با آگاهى) به او (حضرت محمد«ص») کافر گشتند. (18)
آرى، چنین است که هوا پرستى سبب مىگردد تا ا نسانى کهسالها در پى حقیقتبوده، از درک آن باز بماند و جالب است کهدر زمان ما نیز عدهاى که پس از پیروزى شکوهمند انقلاب اسلامى دماز ارزشها مىزدند اکنون وازده و جامعه غرب را به رخ جامعهاسلامى ما مىکشند و از اینکه بوى ادکلن آنها ما را مست نکرده وهمچنان بر اصول خویش پا برجا ماندهایم تاسف مىخورند وغضبناکند و اینجاست که باید همان سخن ارزشمند شهید دین وسیاست آیهالله دکتر بهشتى را گفت که خطاب به ارباب آنهافرمود: «به امریکا بگوئید از ما عصبانى باش و از این عصبانیتبمیر.» «موتوا بغیظکم» (19)
2 بیزارى:
خداوند از قول حضرت ابراهیم(ع) چنین نقل مىکند:
شما غیر از خدا براى خود بتهایى انتخاب کردهاید که در زندگىدنیا وسیله محبت و دوستى میان شما گردند، اما بدانید روزقیامت این رشته علاقه و محبت گسسته گشته و هریک از شما ازدیگرى بیزارى مىجوید «یکفر بعضکم ببعض» و یکدیگر را لعن ونفرین مىکنند... (20)
3 ترک فرمان خدا:
خداوند مىفرماید: بر ذمه عموم مردم است که آهنگ خانه او کنند،آنها که توانائى رفتن به سوى آن را دارند، حجبرکسانى کهمستطیع باشند واجب است) و هرکس کفر ورزد (و فرمان خدا را ترکگوید و حجبجاى نیاورد، تنها به خویشتن ضرر زده، چرا که)خداوند از همه جهانیان بى نیاز است. (21)
4 کفران نعمت:
خداوند از قول سلیمان چنین نقل مىکند: «و هرکس خداى را شکرگذارد، به سود خویش شکر کرده و هرکس کفر ورزد (و کفراننعمتهاى خدا نماید، فقط به خویش خسارت وارد کرده، چرا که)پروردگار من بى نیاز و کریم است. (22)
رنگ خدایى
خداوند مىفرماید: رنگ خدائى بپذیرید، و چه رنگى از رنگ خدایىبهتر؟! «صبغه الله و من احسن من الله صبغه» (23)
امامصادق(ع) فرمودند: مراد از «رنگ خدایى» اسلام است. (24)
آرى،اگر مبانى و تعالیم آسمانى اسلام براى نسل جوان تبیین گرددآنان را شیفته خود کرده و روى از مکاتب ساخته دستبشر وبرآمده از هوا و هوسهایش رهایى مىیابند و اثر جلوه گریهاىسراب گونه و سم کشنده فرهنگ فاسد غرب در قالب خط و خال خوشرنگاز بین خواهد رفت.
معناى خشم و غضب خدا
خداوند (پس از بیان جنایات فرعون و پیروانش و مغالطه کاریهاىآنها در برابر حضرت موسى(ع) و عدم پذیرش ارشادات و مواعظ آنحضرت) مىفرماید: پس آن هنگام که ما را به خشم آورند، از ایشانانتقام گرفتیم و همه را غرق نمودیم. «فلما آسفونا انتقمنامنهم فاغرقنا هم اجمعین) (25)
امام صادق(ع) مىفرماید: خداوندمانند ما (انسانها) به خشم در نمىآید بلکه براى خود، اولیا ودوستانى دارد که آنها خشمگین و یا راضى مىگردند، و خداوندرضاى آنها را رضاى خود و خشم آنان را خشم خویش قرار داده، چراکه آنان را راهنماى به سوى خود محسوب داشته و فرموده است:
هرکس به دوست من اهانت کند، با من به جنگ برخاسته و مرا بهجنگ دعوت کرده است و همچنین خداوند فرموده است: کسى که ازپیامبر(ص) پیروى کند خدا را پیروى کرده است. «من یطع الرسولفقد اطاع الله» (26) همچنین فرموده است: کسانى که با تو بیعتمىکنند، در حقیقتبا خدا بیعت نمودهاند «ان الذین یبایعونکانما یبایعون الله» (27)
چرا دعاهاى ما مستجاب نمىشود؟
خداوند مىفرماید: اى رسول ما هنگامى که بندگانم از تو در بارهمن سوال کنند بگو که من نزدیکم. دعاى دعا کننده را آن هنگامکه مرا مىخواند اجابت مىکنم. پس آنها باید دعوت مرا بپذیرند وبه من ایمان بیاورند تا به سعادت راه یابند. (28) مردى نزدامام صادق(ع) آمد و همین آیه را مطرح نمود و گفت: من خدا رامىخوانم ولى دعایم به اجابت نمىرسد. چرا؟
امام فرمود: زیرا شما به عهد و پیمان خدا وفا دار نیستید،خداوند مىفرماید: به عهد من وفا کنید تا به عهد شما وفا کنم.
«اوفوا بعهدى اوف بعهدکم.» (29) آنگاه چنین ادامه دادند: بهخدا سوگند اگر شما به پیمان تان با خدا وفا دار باشید (وفرامین او را اطاعت و نواهى او را ترک گوئید) خدا به پیمانخود با شما وفا مىکند (و دعاهایتان را مستجاب و بهشت رانصیبتان مىگرداند.) (30)
کمترین اهانتبه پدر و مادر، ممنوع!
خداوند مىفرماید: پروردگارت فرمان داده جز او راپرستش مکنید و به پدر و مادر احسان و نیکى نمائید، هرگاه یکىاز آنها، یا هردو ایشان، نزد تو به سن پیرى برسند، به آنها«اف» مگو. (کلمه اهانتآمیز به زبان نیاور) «فلا تقللهمااف» و بر سر آنها فریاد مزن و گفتار کریمانه (لطیف وسنجیده) نثارشان گردان. امام صادق(ع) مىفرماید: اگر چیزى کمتراز «اف» وجود داشت، خدا از آن نهى مىکرد و این (کلمه اف) حداقل مخالفت و بى احترامى نسبتبه پدر و مادر مىباشد... (31)
بهره هرکس از قرآن، به اندازه خویش
امام صادق(ع) مىفرماید:
معارف قرآن 4 دستهاند: عبارت، اشارت، لطائف و حقائق.
آرى، قرآن ظاهرى دارد و باطنى.
دسترسى به ظاهر قرآن براى کسانى که با لغت عرب آشنایى دارندمیسور است. اما از این مرحله که بگذریم یعنى اشارات و لطائف وحقائق قرآن در شعاع فکرى هرکسى نمىباشد و تنها عدهاى مخصوص ازآنها بهره مىبرند.
هشدار به مدعیان دانش قرآن
امام صادق(ع) مىفرماید:
بدانید! خداى رحمتتان کناد! هرگاه کسى از کتاب خدا، ناسخ ومنسوخ، خاص و عام، محکم و متشابه، اسباب نزول،... آشکار وعمیق، ظاهر و باطن، ابتدا و انتها،... قطع و وصل،... و سیاقکلام و... نداند آگاه به قرآن و اهل آن نیست و اگر کسى چنینادعایى (بدون دلیل) کرد، دروغگو و اهل افترا و تهمتبر خدا ورسولش مىباشد و جایگاه وى جهنم خواهد بود و بد سرانجامىاست. (32)
پىنوشتها:
1 اصول کافى، ج 1، ص 168، حدیث
2 دارالکتب الاسلامیه تهران.
2 نهج البلاغه خطبه 125.
3 اصول کافى، ج 1، ص 192، حدیث 1.
4 همان، حدیث3.
5 نحل، آیه89.
6 تفسیر نور الثقلین، ج3، ص 740.
7 همان، ج3، ص 75.
8 بصائرالدرجات، ص216.
9 اصول کافى، ج 1، ص229.
10 نساء، 71 تا73.
11 همان، آیه136.
12 یونس، آیات63 و 64.
13 بقره، آیه 55.
14 همان، آیه143.
15 مجادله، آیه 22. تفسیر قمى، ج 1، ص 30، چاپ نجف.
16 جاثیه، آیه 24.
17 بقره، آیه6.
18 همان، آیه89.
19 آل عمران، آیه119.
20 عنکبوت، آیه 25.
21 آل عمران، آیه97.
22 نمل، آیه 40 و تفسیر قمى، ج 1، ص 32، چاپ نجف.
23 بقره، آیه 138.
24 تفسیر قمى، ج 1، ص 62.
25 زخرف، آیه 55.
26 نساء، آیه 80.
27 فتح، آیه 10 و توحید صدوق، ص 168.
28 بقره، آیه186.
29 همان، آیه 40.
30 تفسیر قمى، ج 1، ص46.
31 جامع السعادات، ج 2، ص 258.
32 همان، ج93، ص 2 و3.
منصوربن حازم گوید: به امام صادق(ع) عرض کردم: خداوند بالاتراز آن است که به وسیله مخلوقاتش شناخته شود بلکه اینمخلوقاتند که به وسیله خدا شناخته مىگردند.
امام صادق(ع) فرمود: راست گفتى.
گفتم: کسى که دانستبراى او پروردگارى است، پس سزاوار است کهبداند براى آن پروردگار رضا و سخطى است که جز از راه وحى ورسول شناخته نمىگردند، پس اگر به کسى وحى نشد سزاوار است کهدستبه دامان رسولان خدا شود، پس اگر آنها را ملاقات کرد، خواهددید که آنها حجت هستند و پیروى از ایشان واجب.
آنگاه به امام صادق(ع) مىگوید که از مردم در مورد حجتبعد ازرسول خدا(ص) پرسیدم. آنها گفتند: قرآن، ولى من به آنها تذکردادم که قرآن بدون سرپرست و قیم کفایت نمىکند، چرا که گروههاىمختلف از جمله مرجئه، قدریه و حتى زنادقه که به قرآن ایمان همندارند براى سخن خویش به قرآن استدلال مىکنند و روى همین جهاتاست که گفتم قرآن نیاز به سرپرستى دارد که هرچه در مورد آنبفرماید حق باشد و در این میان کسانى چون ابن مسعود و عمر وحذیفه به عنوان سرپرست معرفى شدند اما من سوال کردم که آیاتمام قرآن را مىدانستند؟ در جواب گفتند:
خیر، تنها على بود که آگاه به تمام قرآن بود. من گفتم: پسشهادت مىدهم که على(ع) قیم و سرپرست قرآن است و پیروى از اوواجب و پس از رسول خدا(ص) حجتبر مردم است و آنچه در موردقرآن ابراز عقیده کند حق است.
امام صادق(ع) پس از شنیدن سخنان او و استدلال زیبا و محکم وىاو را با گفتن «رحمک الله» ستود و دعایش کرد. (1)
سخنان جنابمنصور را ضمیمه کنید به فرمایش حضرت امیرالمومنین کهمىفرماید:(ع) «این قرآن جز خطوطى که میان دو جلد نگاشته شده،چیزى نیست، به زبان سخن نمىگوید، ناچار باید ترجمانى داشتهباشد» (2)
در همین زمینه یکى از اصحاب امام صادق(ع) مىگوید:
شنیدم که امام صادق(ع) مىفرمود: «نحن ولاه امر الله و خزنهعلم الله و عیبه وحى الله.» (ما ولى امر «امامت و خلافت»خدا و گنجینه علم خدا و صندوق وحى خدائیم) (3)
پدر گرامى آنحضرت، امام باقر نیز (ع)مىفرماید: نحن تراجمه وحى الله» (مامترجمان وحى خدائیم.) (4)
هرچه مىخواهى در قرآن بجوى
در قرآن مىخوانیم: «و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکلشىء...» (5)
امام صادق(ع) مىفرماید: «خداوند در قرآن هرچیزىرا بیان کرده است، به خدا سوگند آنچه که مورد احتیاج مردمبوده را کم نگذارده، تا کسى نگوید اگر فلان مطلب درستبود درقرآن نازل مىشد، آگاه باشید همه نیازمندیهاى بشر را خدا در آننازل کردهاست.» (6) آرى، قرآن کتاب تربیت و آدم سازى است.
تمام آنچه براى رسیدن به تکامل و قرب الهى لازم است در قرآنآمده، باطن قرآن نیز ژرفائى دارد که براى رسیدن بدان علماهلبیت لازم دارد و همچنین جزئیات احکام و مطالب مختلف در قرآناست که همان علم خاندان وحى را مىطلبد.
امام صادق(ع) مىفرماید:
«ما من امر یختلف فیه اثنان الا و له اصل فى کتاب الله عزوجلو لکن لا تبلغه عقول الرجال» (هیچ امرى نیست که دو نفر در آناختلاف پیدا کنند مگر آنکه اصل و ضابطهاى در قرآن دارد و لیکنعقول مردم بدان نمىرسد.) (7)
در جاى دیگر امام فرمود: معناىاین روایت که «هیچ آیهاى از قرآن نیست مگر آنکه ظهر و بطنىدارد»
این است که: ظهر قرآن تنزیل آن و بطن آن تاویلشمىباشد که بخشى از آن سپرى گشته و بخش دیگر هنوز نیامده ومانند خورشید جریان دارد، آنچه از تاویل آمده همان گونه کهشامل مردگان مىگردد، زندگان را نیز شامل مىشود و خداوندمىفرماید:
«تاویل آن را جز راسخان در علم نمىدانند» و ما از تاویلآن آگاهیم. (8)
آن امام(ع) همچنین مىفرماید: من به کتاب خداوندآگاهم و گوئى در کف دستم قرار دارد، در آن خبر آسمان و زمین وخبرهاى آینده و کنونى موجود است، خداوند مىفرماید: «نزلناعلیک الکتاب تبیانا لکل شىء» (9)
اقسام ایمان در قرآن
امام صادق(ع) مىفرماید: «ایمان» در قرآن چهارگونه مطرح گشتهاست:
1 اقرار زبانى:
خداوند مىفرماید:«یا ایهاالذین آمنوا خذوا حذرکم...» (اىکسانى که «ایمان» آوردهاید با کمال دقت مراقب دشمن باشید(تا غافلگیرنشوید) و در دستههاى متعدد یا به صورت اجتماع،(براى مبارزه) به راه افتید، در میان شما افرادى (منافق) وجوددارند که هم خودشان سست مىباشند و هم دیگران را به سستىمىکشانند، اگر مصیبتى به شما برسد مىگویند: خدا به ما نعمتداد که با مجاهدان نبودیم تا شاهد صحنههاى دلخراش گردیم. واگر با خبر شوند که مومنان واقعى پیروز شدهاند و طبعا بهغنائمى نیز دست پیدا کردهاند، همچون افراد بیگانهاى که هیچارتباطى میان آنها و مومنان نبوده، از روى حسرت مىگویند: اىکاش ما هم با مجاهدان بودیم و سهم بزرگى نصیب ما مىشد. ) (10)
امام مىفرماید: اگر اهل شرق و غرب این سخن را بر زبان جارىمىساختند از دایره ایمان بیرون مىرفتند. اما با این حال چوناقرار زبانى کرده بودند خداوند آنها را مومن نامیده و به همینجهت مومنان دعوت مىشوند که ایمان آورند: «یا ایهاالذین"آمنوا"، "آمنوا" بالله و رسوله» (11) که خداوند به خاطراقرار زبانى آنها را مومن نامیده و به ایشان فرموده ایمانآورید یعنى تصدیق هم بنمائید.
2 تصدیق قلبى:
خداوندمىفرماید: «الذین "آمنوا" و کانوا یتقون لهم البشرى فىالحیاه الدنیا و فى الاخره» (آنها "اولیاى خدا" کسانى هستندکه ایمان آورده و "قلبا تصدیق نمودند" و بطور مداوم تقوا وپرهیزکارى را پیشه خود ساختهاند، براى ایشان در زندگى دنیا ودر آخرت بشارت است.) (12)
و همچنین در آنجا که خداوند از قولبنى اسرائیل چنین نقل مىکند که: «یا موسى لن نومن لک...» (13) یعنى اى موسى ما هرگز به تو ایمان نمىآوریم (و تو راقلبا تصدیق نمىکنیم) مگر آنکه خدا را (با چشم خود) آشکاراببینیم! و همچنین در آیه «یا ایهاالذین آمنوا» که در قسمتاول گذشت.)
3 انجام واجبات:
خداوند مىفرماید: «و ما کان الله لیضیع ایمانکم...» وقتىخداوند قبله پیامبرش را به طرف کعبه تغییر جهت داد، اصحابرسول خدا(ص) گفتند: (واى برما) نمازهایى که به سوى بیت المقدساقامه کردیم باطل گشت! خداوند در پاسخ، آیه فوق را نازل کرد وفرمود: «خداوند ایمان (نمازهاى) شما را تباه نخواهدساخت.» (14)
4 تایید و حمایت:
خداوند مىفرماید: «لا تجدقوما یومنون بالله و...» هیچ قوم و گروهى را که ایمان به خداو روز قیامت دارد نمىیابى که با دشمنان خدا و رسولش دوستىکنند، هرچند پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشاوندان آنهاباشند، ایشان کسانى هستند که خدا ایمان (یعنى تایید و حمایتخود) را بر لوح و صفحه قلوبشان نوشته و با روحى از جانب خودشآنها را تقویت فرموده...» (15)
اقسام کفر در قرآن
امام صادق(ع) مىفرماید: در قرآن «کفر» به پنج معنا وارد شدهاست:
1 انکار (که خود بر دوقسم است):
الف: از روى نادانى:
خداوند مىفرماید: آنها (کفار نادان) گفتند:
چیزى جز همین زندگانى ما در دنیا چیز دیگرى نیست، گروهى از مامىمیرند و گروهى زنده مىشوند (و به دنیا مىآیند و جاى آنها رامىگیرند) و چیزى جز گذشت زمان ما را هلاک نمىکند. «و مایهلکناالا الدهر» در حالى که آنها (کفار نادان) به این سخن خود (کهمعادى وجود ندارد) یقین نداشته و تنها گمانى بى اساس دارند.
«و مالهم بذلک من علم ان هم الا یظنون» (16) و همچنین آنجا کهخداوند مىفرماید: آنهاى که (از روى نادانى) کافرگشتند براىآنها تفاوت نمىکند که آیا مرا از عذاب خدا بترسانى یا نترسانىایمان نخواهند آورد. (17)
ب از روى آگاهى
خداوند مى فرماید:
هنگامى که از طرف خداوند کتابى (قرآن) به آنها (یهود) رسید کهموافق نشانههایى بود که با خود داشتند، با اینکه پیش از اینجریان، خود را به ظهور پیامبر اسلام(ص) دلگرم مىکردند و امیدپیروزى بر دشمنان خود را داشتند، اما با ظهور وى (همه چیز رافراموش کردند و با آگاهى) به او (حضرت محمد«ص») کافر گشتند. (18)
آرى، چنین است که هوا پرستى سبب مىگردد تا ا نسانى کهسالها در پى حقیقتبوده، از درک آن باز بماند و جالب است کهدر زمان ما نیز عدهاى که پس از پیروزى شکوهمند انقلاب اسلامى دماز ارزشها مىزدند اکنون وازده و جامعه غرب را به رخ جامعهاسلامى ما مىکشند و از اینکه بوى ادکلن آنها ما را مست نکرده وهمچنان بر اصول خویش پا برجا ماندهایم تاسف مىخورند وغضبناکند و اینجاست که باید همان سخن ارزشمند شهید دین وسیاست آیهالله دکتر بهشتى را گفت که خطاب به ارباب آنهافرمود: «به امریکا بگوئید از ما عصبانى باش و از این عصبانیتبمیر.» «موتوا بغیظکم» (19)
2 بیزارى:
خداوند از قول حضرت ابراهیم(ع) چنین نقل مىکند:
شما غیر از خدا براى خود بتهایى انتخاب کردهاید که در زندگىدنیا وسیله محبت و دوستى میان شما گردند، اما بدانید روزقیامت این رشته علاقه و محبت گسسته گشته و هریک از شما ازدیگرى بیزارى مىجوید «یکفر بعضکم ببعض» و یکدیگر را لعن ونفرین مىکنند... (20)
3 ترک فرمان خدا:
خداوند مىفرماید: بر ذمه عموم مردم است که آهنگ خانه او کنند،آنها که توانائى رفتن به سوى آن را دارند، حجبرکسانى کهمستطیع باشند واجب است) و هرکس کفر ورزد (و فرمان خدا را ترکگوید و حجبجاى نیاورد، تنها به خویشتن ضرر زده، چرا که)خداوند از همه جهانیان بى نیاز است. (21)
4 کفران نعمت:
خداوند از قول سلیمان چنین نقل مىکند: «و هرکس خداى را شکرگذارد، به سود خویش شکر کرده و هرکس کفر ورزد (و کفراننعمتهاى خدا نماید، فقط به خویش خسارت وارد کرده، چرا که)پروردگار من بى نیاز و کریم است. (22)
رنگ خدایى
خداوند مىفرماید: رنگ خدائى بپذیرید، و چه رنگى از رنگ خدایىبهتر؟! «صبغه الله و من احسن من الله صبغه» (23)
امامصادق(ع) فرمودند: مراد از «رنگ خدایى» اسلام است. (24)
آرى،اگر مبانى و تعالیم آسمانى اسلام براى نسل جوان تبیین گرددآنان را شیفته خود کرده و روى از مکاتب ساخته دستبشر وبرآمده از هوا و هوسهایش رهایى مىیابند و اثر جلوه گریهاىسراب گونه و سم کشنده فرهنگ فاسد غرب در قالب خط و خال خوشرنگاز بین خواهد رفت.
معناى خشم و غضب خدا
خداوند (پس از بیان جنایات فرعون و پیروانش و مغالطه کاریهاىآنها در برابر حضرت موسى(ع) و عدم پذیرش ارشادات و مواعظ آنحضرت) مىفرماید: پس آن هنگام که ما را به خشم آورند، از ایشانانتقام گرفتیم و همه را غرق نمودیم. «فلما آسفونا انتقمنامنهم فاغرقنا هم اجمعین) (25)
امام صادق(ع) مىفرماید: خداوندمانند ما (انسانها) به خشم در نمىآید بلکه براى خود، اولیا ودوستانى دارد که آنها خشمگین و یا راضى مىگردند، و خداوندرضاى آنها را رضاى خود و خشم آنان را خشم خویش قرار داده، چراکه آنان را راهنماى به سوى خود محسوب داشته و فرموده است:
هرکس به دوست من اهانت کند، با من به جنگ برخاسته و مرا بهجنگ دعوت کرده است و همچنین خداوند فرموده است: کسى که ازپیامبر(ص) پیروى کند خدا را پیروى کرده است. «من یطع الرسولفقد اطاع الله» (26) همچنین فرموده است: کسانى که با تو بیعتمىکنند، در حقیقتبا خدا بیعت نمودهاند «ان الذین یبایعونکانما یبایعون الله» (27)
چرا دعاهاى ما مستجاب نمىشود؟
خداوند مىفرماید: اى رسول ما هنگامى که بندگانم از تو در بارهمن سوال کنند بگو که من نزدیکم. دعاى دعا کننده را آن هنگامکه مرا مىخواند اجابت مىکنم. پس آنها باید دعوت مرا بپذیرند وبه من ایمان بیاورند تا به سعادت راه یابند. (28) مردى نزدامام صادق(ع) آمد و همین آیه را مطرح نمود و گفت: من خدا رامىخوانم ولى دعایم به اجابت نمىرسد. چرا؟
امام فرمود: زیرا شما به عهد و پیمان خدا وفا دار نیستید،خداوند مىفرماید: به عهد من وفا کنید تا به عهد شما وفا کنم.
«اوفوا بعهدى اوف بعهدکم.» (29) آنگاه چنین ادامه دادند: بهخدا سوگند اگر شما به پیمان تان با خدا وفا دار باشید (وفرامین او را اطاعت و نواهى او را ترک گوئید) خدا به پیمانخود با شما وفا مىکند (و دعاهایتان را مستجاب و بهشت رانصیبتان مىگرداند.) (30)
کمترین اهانتبه پدر و مادر، ممنوع!
خداوند مىفرماید: پروردگارت فرمان داده جز او راپرستش مکنید و به پدر و مادر احسان و نیکى نمائید، هرگاه یکىاز آنها، یا هردو ایشان، نزد تو به سن پیرى برسند، به آنها«اف» مگو. (کلمه اهانتآمیز به زبان نیاور) «فلا تقللهمااف» و بر سر آنها فریاد مزن و گفتار کریمانه (لطیف وسنجیده) نثارشان گردان. امام صادق(ع) مىفرماید: اگر چیزى کمتراز «اف» وجود داشت، خدا از آن نهى مىکرد و این (کلمه اف) حداقل مخالفت و بى احترامى نسبتبه پدر و مادر مىباشد... (31)
بهره هرکس از قرآن، به اندازه خویش
امام صادق(ع) مىفرماید:
معارف قرآن 4 دستهاند: عبارت، اشارت، لطائف و حقائق.
آرى، قرآن ظاهرى دارد و باطنى.
دسترسى به ظاهر قرآن براى کسانى که با لغت عرب آشنایى دارندمیسور است. اما از این مرحله که بگذریم یعنى اشارات و لطائف وحقائق قرآن در شعاع فکرى هرکسى نمىباشد و تنها عدهاى مخصوص ازآنها بهره مىبرند.
هشدار به مدعیان دانش قرآن
امام صادق(ع) مىفرماید:
بدانید! خداى رحمتتان کناد! هرگاه کسى از کتاب خدا، ناسخ ومنسوخ، خاص و عام، محکم و متشابه، اسباب نزول،... آشکار وعمیق، ظاهر و باطن، ابتدا و انتها،... قطع و وصل،... و سیاقکلام و... نداند آگاه به قرآن و اهل آن نیست و اگر کسى چنینادعایى (بدون دلیل) کرد، دروغگو و اهل افترا و تهمتبر خدا ورسولش مىباشد و جایگاه وى جهنم خواهد بود و بد سرانجامىاست. (32)
پىنوشتها:
1 اصول کافى، ج 1، ص 168، حدیث
2 دارالکتب الاسلامیه تهران.
2 نهج البلاغه خطبه 125.
3 اصول کافى، ج 1، ص 192، حدیث 1.
4 همان، حدیث3.
5 نحل، آیه89.
6 تفسیر نور الثقلین، ج3، ص 740.
7 همان، ج3، ص 75.
8 بصائرالدرجات، ص216.
9 اصول کافى، ج 1، ص229.
10 نساء، 71 تا73.
11 همان، آیه136.
12 یونس، آیات63 و 64.
13 بقره، آیه 55.
14 همان، آیه143.
15 مجادله، آیه 22. تفسیر قمى، ج 1، ص 30، چاپ نجف.
16 جاثیه، آیه 24.
17 بقره، آیه6.
18 همان، آیه89.
19 آل عمران، آیه119.
20 عنکبوت، آیه 25.
21 آل عمران، آیه97.
22 نمل، آیه 40 و تفسیر قمى، ج 1، ص 32، چاپ نجف.
23 بقره، آیه 138.
24 تفسیر قمى، ج 1، ص 62.
25 زخرف، آیه 55.
26 نساء، آیه 80.
27 فتح، آیه 10 و توحید صدوق، ص 168.
28 بقره، آیه186.
29 همان، آیه 40.
30 تفسیر قمى، ج 1، ص46.
31 جامع السعادات، ج 2، ص 258.
32 همان، ج93، ص 2 و3.