عبدى کوفى
آرشیو
چکیده
متن
امام صادق(ع): «اى گروه شیعه! به فرزندانتان شعر «عبدى» رایاد بدهید، چرا که او بر دین و آیین خداست.» «عبدى» کیست؟
در منابع شرح حال، از کسى به نام سیف یا سفیان بنمصعب یادمىشود که امام صادق(ع) او را ستوده و به شیعیان سفارش کردهاست که شعر او را به اولاد خودشان بیاموزند. «سفیان بنمصعب»در زبان راویان و تذکره نویسان با عنوان «شاعر آل محمد» یا«شاعر اهل بیت» یاد شده است. این صفت، درباره جمعى دیگر ازسرایندگان شیعه نیز به کار رفته است که هنر و نبوغ و شعر خودرا در خدمت آرمان والاى شیعى و اهداف پیشوایان معصوم قراردادهاند. اما سفیان بن مصعب (عبدى کوفى) در این میان ویژگىخاصى دارد. به نقل برخى: «وى جز درباره اهل بیت، شعر نسرودهاست» و به گفته مولف اعیان الشیعه: «هر چه از اشعار اودیدهایم، همه درباره اهل بیتبوده است.» این نشانه عشق والا وشیفتگى بىحساب و فناى در محبتخاندان عصمت است که توان بیانىو قدرت شعرى خود را دربست در اختیار «آل الله» قرار دادهاست.
این ویژگى، ما را مشتاقتر مىکند که با سیماى این شاعر بلندپایه شیعى آشناتر شویم. گرچه از تاریخ تولد او اطلاع دقیقى دردست نیست، اما درگذشت او در کتب بسیارى در سال 120 هجرى نقلشده است. در برخى منابع نیز، مدت عمر او را 70 سال نوشتهاند.
از این دو نقل، بر مىآید که تولدش حدود سال 50 هجرى بوده است.
برخى هم درگذشت او را در 90 سالگى گفتهاند. همزمان با «سیدحمیرى» مىزیسته و روابط ادبى با هم داشتهاند و سید حمیرىاشعار خود را بر او عرضه مىداشته و از آراء او در نقد و کمالشعر خود بهره مىگرفته است. در مدت عمر او و تاریخ درگذشتشاقوال دیگرى هم گفته شده است، مثل آنان که وفاتش را در سال160 یا 170 یا 230 هجرى هم گفتهاند.
هرچند در برخى کتب رجال، کسانى نسبتبه شخصیت فکرى و اعتقادىاو، اشکالاتى وارد کرده و به دیده تردید به او نگریستهاند، اماجمع بیشمارى از محققان نیز شخصیت او را مثبت، مورد تایید وستوده و والا دانسته و به مدح او زبان گشودهاند. کسى که اشعاراو را مطالعه و بررسى کند، روشنترین دلیل بر «سلامت فکر» و«درستى خط» و تقوا و امانتدارى او در نقل و محبت و ولاى اونسبتبه امامان و خاندان پیامبر(ص) را خواهد یافت. به تعبیرعلامه امینى در الغدیر: «صدق و صراحت لهجه و استوارى در مسیرشعرى و ادبى و رسایى بیان در سرودن از دستور امام صادق(ع) بهاو برمىآید که فرمود: نوحهها و مرثیههاى بانوان را که درسوگواریها مىخوانند، گردآورى کند.»
احادیثى که درباره او نقلشده و تعابیر صاحبان کتب رجال، نشان دهنده مرتبه عظیم او دردین است و بىگمان او را در زمره چهرههاى مورد وثوق و اطمینانقرار مىدهد و شعر او، نوعى روایتحدیث است و در صدر ناقلانحدیث قرار دارد. او همتى عالى و عشق و علاقهاى وافر به نشرروایات نقل شده درباره اهل بیت عصمت داشته است.
«عبدى» و شعر ولایى
درباره شعر «عبدى کوفى» سخن بسیار گفتهاند، هم از جهات فنىو ادبى و اسلوب، هم از لحاظ درونمایه و محتوا و مضمون. در هردو زمینه، سرودههاى وى از مفاخر «ادبیات شیعه» و «شعرولایى» به شمار مىآید. علامه امینى، که خود از ناقدان برجستهشعر و ادب نیز شمرده مىشود، چنین تعبیر مىکند:
«هر کس که به شعر شاعر ما عبدى کوفى آشنا شود، واستوارى، روانى، شیرینى، فخامت، متانت و سرشارى آن را ببیند، به نبوغ شعرى او و تسلط کامل به فنون شعر و به پیشتازى و تقدمو استادى وى گواهى خواهد داد و این ستایش سید حمیرى را دربارهاو روا و بجا خواهد یافت که با اینکه خودش سیدالشعراى ماست،درباره عبدى گفته است او «شاعرترین مردم» است.» یکى ازویژگیهاى بارز شعر عبدى کوفى، دربرداشتن آیات و روایاتى استکه درباره فضایل اهلبیت (ع): و زشتیها و ناهنجاریهاى دشمنانخاندان عصمت مىباشد. در اشعار او، مناقشه و بحثبا مخالفاننیز به چشم مىخورد. عبدى در اشعار خود کوشیده با به نظم کشیدناحادیث، بویژه احادیثى که از رسول خدا(ص) روایتشده و مورداعتراف و پذیرش اهل سنت نیز هست، مجادله مکتبى و کلامى خود رابا مخالفان قوت بخشد. در اینگونه موارد، او بىآنکه بهتصویرسازیهاى تخیلى و شاعرانه بپردازد، از الفاظ و تعابیر متناحادیثبهره گرفته است. این شیوه، گرچه گاهى شعر او را از بعدتخیلى و تصویرى پایین آورده است، اما از نظر محتواى برهانى ومضامین استدلالى و احتجاجى قوىتر ساخته است.
ویژگى دیگر شعرش همچنانکه اشاره شد آن است که جز به مدح وثناى اهل بیت و دفاع از آنان و نشر فضایل این خاندان، نپرداخته و هنر شعرى خویش را در عرصههاى دیگر به کار نگرفتهاست. وقف هنر شعر براى خط اهلبیت، شاخصه بارز و روشن در حیاتادبى و آثار شعرى «عبدى کوفى» است. بدیهه سرایى و سرعت درآفرینش شعر، همچنین کوتاهى قصاید و پرهیز از سرودن قصیدههاىبلند، به کار گرفتن وزنهاى راحت و کوتاه و قابل تقطیع دراشعار، استفاده از شیوه پرسش و پاسخ و استفهام در شعر،استخدام واژههایى مانوس، راحت، روشن، گوشنواز و اجتناب ازتعابیر و الفاظ غریب و نامانوس و پیچیده، از ویژگیهاى دیگراشعار اوست.
عشق و شیفتگى او نسبتبه خاندان رسول(ص)، در سراسر اشعارش موجمىزند. در یک جا مىگوید:
«عمرى است که پیوسته در راه محبتشما موالات و دوستى مىکنم وبا دشمنانتان دشمنى دارم. جز محبتشما خاندان، رهتوشهاىبرنداشتم و عشق شما اهلبیت، بهترین رهتوشه است و در روز قیامتو عرصات محشر، تنها تکیهگاهم به همین محبتى است که ذخیرهکردهام.» برخى از آنان که به عمق موضعگیرى مکتبى وى پىنبردهاند، به او نسبت «غلو» دادهاند. اما اینکه راویان،احادیث او را در کتابها نقل کرده و به آنها استناد نمودهاند،نشانه سلامت فکر و ایمان و اعتقاد اوست. این نکته درباره کسانىدیگر نیز، که عشق و ولاى خود را به ساحت امامان نور و اهل بیتآفتاب ابراز کردهاند، گفته شده و گاهى نسبت «غلو»، مرادف باهمبستگى شدید فکرى و خطى با «عترت» شمرده شده است.
میزان شعر مکتبى
همه ارزش و اعتبار شعر، به آن است که در راهصحیح و هدف مقدس و نشر خوبیها و فضیلتها قرار گیرد.
در دوره وابستگى شاعران به دربارهاى اموى و عباسى، معدودشاعرانى بودهاند که حد و حریم «گوهر شعر» را حفظ کرده و ازآن در نشر فضیلتسود و بهره گرفتهاند. «مکتبى بودن» شعر وشاعر در آن برهه از زمان به پاىبندى به «خط اهلبیت» بودهاست.
در اینکه کدام شعر، موزون و میزان است و کدام شاعر را باید بهعنوان «الگو» مطرح و ترویج کرد، توجه به پاىبندى شاعر بهارزشها و برخوردارى شعر از محتواى ارزشى یکى از معیارهاست.
امام صادق(ع) درباره عبدى کوفى و شعر او چنین فرموده است:
«یا معشر الشیعه! علموا اولادکم شعر العبدى فانه على دینالله.» اى جماعتشیعه! به فرزندانتان شعر «عبدى» را یاددهید، همانا او بر دین و آیین خداست. امام صادق(ع) با ستایشاز شعر «عبدى» و تشویق شیعه به آموختن شعرهاى او بهفرزندانشان، هم «شاعر الگو» را معرفى مىکند، هم بعد«مکتبى» و «آیینى» بودن شعر او را مورد تاکید قرارمىدهد.
«شعر آیینى»، با تکیه بر محورهاى اعتقادى و مفاهیم مذهبى وتعظیم شعائر، پیوسته مورد توجه شاعران مکتبى و علما وفرزانگان آگاه و روشنبین بوده است. امام صادق(ع) وقتى شیعیانرا تشویق مىکند که در جهت تامین خلاهاى ذهنى کودکان و فرزندانشیعى، به آنان شعر یاد بدهند، آن هم شعر عبدى کوفى. روى اینشاخصه هم تاکید مىکند که «انه على دین الله»، او بر دینخداست. یعنى معتقدات او سالم و پسندیده و دور از انحراف است.
این تاکید، نشان مىدهد که در معرفى الگوهاى شعرى، باید به«سلامت فکر» و «صحت اعتقاد» طرف هم توجه کرد و معیار، تنهاقوت شعرى و ابداعات هنرى و قله بودن در صنایع شعرى و ادبىخلاصه نمىشود.
تعبیر امام صادق(ع) نسبتبه او، در مورد هیچ کس دیگر دیدهنشده است و همین ستایش عظیم است که برخى را به تامل ژرف ونگارش اثر درباره اشعار و شخصیتشعرى «سفیان بن مصعب عبدىکوفى» واداشته است. مىسزد که شیوه عبدى در شعر، اسوهسرایندگان مذهبى و شاعران مکتبى گردد و روى کردى جدىتر بهارائه مفاهیم عقیدتى و مکتبى در قالب شعر و هنر داشته باشند وماندگارى آثار ادبى خود را در جاودانگى مکتب و دین بجویند.
یک جرعه «ولاء»
گفتیم که شعر عبدى کوفى منحصرا در مدح آفتاب و ثناى اهلبیتبوده است و قصیدههایش کوتاه کوتاه و روان و سهل و ممتنعبه شمار مىآید. اما قصیده بلندى در مدح خاندان پیامبر(ص) داردکه بسیار بلند است و داراى97 بیت است. از این شعر که به«قصیده بائیه» شهرت یافته و در منابع مختلف آمده است، بهترجمه برخى ابیات برگزیده اکتفا مىکنیم، تا هم مشتى از خروارو نمونهاى از گهرهاى دریاى موجخیز شعر مکتبى او باشیم، همجرعه نوش جام ولا، که عبدى کوفى در سرودههایش به شیفتگان وپیروان ولایت تقدیم داشته است. قصیده با این بیت آغاز مىشود:
هل فى سوالک رسم المنزل الخرب برء لقلبک من داء الهوى الوصب
آیا در اینکهاز نشانههاى منزل ویران مىپرسى، درد و داغ عشقسوزان تو را درمانى است؟ اینک ترجمه برخى از ابیات:
«پاکترین سرزمین، پاکترین جهانیان را در بر گرفته است.
آن شخص، بهترین مردان و این خاک، خوبترین خاکها و تربتهاست(نجف).
اگر به غیب، از چشم پوشیده است، اما هرگز از قلبم پوشیده وپنهان نیست.
هر عضو عضو من، مشتاق بار یافتن به آن تربت پاک است.
سلام مرا در نجف به قبرى برسان که مزار باوفاترین مردم از عربو عجم است.
شعار خود را، خشوع براى خدا قرار بده و آن برترین وصى را نداکن.
به اباالحسن برسان که: آنان که از حکم و حکومت تو روىبرتافتند، از بهترین سرنوشت، روى گردان شدند.
آنان را چه شد که از راه نجات که تو گشودى و روشن کردى بهراهى دشوار و تیره گرویدند؟
و تو را از حکومتى کنار زدند که دستى غاصبانه از قریش بر آنچنگ انداخت؟
تو، محور آسیاب اسلام بودى نه آنان و هیچ آسیابى جز بر گردمحور نمىچرخد! در جنگها، شاخ گردنکشان را شکستى و نیزه در دلمخالفان زدى و شمشیر بر سرهاى پوشیده فرود آوردى.
مثل روز خیبر، که از کسى جز فرار و گریز چارهاى نبود، ولىپیامبر پرچم به دست تو داد که خیبر را گشودى.
تو آن قدر فضیلت و منقبت دارى که حسابگران و کاتبان از شمارشو نگارش آن خسته مىشوند، مثل رد الشمس، سوره برائت، لیلهالغار، همسرى زهرا و ... تو همسر زهرایى و پدر فرزندان نجیب وپاک او، که همه هدایتگر و راهنما و دشمنکوب بودند.
مرا به خاطر عشقم به این خاندان، «رافضى» لقب دادند و اینبهترین لقب من است.
درود پیوسته خدا بر دو دردانه زهرا، مسموم به زهر و خفته بهخاک و خون. و بر عابد سجاد و شکافنده علم، بر «جعفر» و پسرش«موسى» که پس از او «رضا» و «جواد».
و بر امام هادى و عسکرى و «قائم» آنان مهدى، که پوشنده جامههدایت است.
آنکه زمین را از عدل و داد، پر خواهد کرد و تبهکاران ستمگر رانابود خواهد ساخت.
و با یاران همراه، با طغیانگرانى خواهد جنگید که دین خدا رابه دنیا و درجه و رتبه دنیوى فروختند.
اى صاحب کوثر سرشار و جوشان! ناصبىها را از زلال گواراى کوثردور کن ...»
در منابع شرح حال، از کسى به نام سیف یا سفیان بنمصعب یادمىشود که امام صادق(ع) او را ستوده و به شیعیان سفارش کردهاست که شعر او را به اولاد خودشان بیاموزند. «سفیان بنمصعب»در زبان راویان و تذکره نویسان با عنوان «شاعر آل محمد» یا«شاعر اهل بیت» یاد شده است. این صفت، درباره جمعى دیگر ازسرایندگان شیعه نیز به کار رفته است که هنر و نبوغ و شعر خودرا در خدمت آرمان والاى شیعى و اهداف پیشوایان معصوم قراردادهاند. اما سفیان بن مصعب (عبدى کوفى) در این میان ویژگىخاصى دارد. به نقل برخى: «وى جز درباره اهل بیت، شعر نسرودهاست» و به گفته مولف اعیان الشیعه: «هر چه از اشعار اودیدهایم، همه درباره اهل بیتبوده است.» این نشانه عشق والا وشیفتگى بىحساب و فناى در محبتخاندان عصمت است که توان بیانىو قدرت شعرى خود را دربست در اختیار «آل الله» قرار دادهاست.
این ویژگى، ما را مشتاقتر مىکند که با سیماى این شاعر بلندپایه شیعى آشناتر شویم. گرچه از تاریخ تولد او اطلاع دقیقى دردست نیست، اما درگذشت او در کتب بسیارى در سال 120 هجرى نقلشده است. در برخى منابع نیز، مدت عمر او را 70 سال نوشتهاند.
از این دو نقل، بر مىآید که تولدش حدود سال 50 هجرى بوده است.
برخى هم درگذشت او را در 90 سالگى گفتهاند. همزمان با «سیدحمیرى» مىزیسته و روابط ادبى با هم داشتهاند و سید حمیرىاشعار خود را بر او عرضه مىداشته و از آراء او در نقد و کمالشعر خود بهره مىگرفته است. در مدت عمر او و تاریخ درگذشتشاقوال دیگرى هم گفته شده است، مثل آنان که وفاتش را در سال160 یا 170 یا 230 هجرى هم گفتهاند.
هرچند در برخى کتب رجال، کسانى نسبتبه شخصیت فکرى و اعتقادىاو، اشکالاتى وارد کرده و به دیده تردید به او نگریستهاند، اماجمع بیشمارى از محققان نیز شخصیت او را مثبت، مورد تایید وستوده و والا دانسته و به مدح او زبان گشودهاند. کسى که اشعاراو را مطالعه و بررسى کند، روشنترین دلیل بر «سلامت فکر» و«درستى خط» و تقوا و امانتدارى او در نقل و محبت و ولاى اونسبتبه امامان و خاندان پیامبر(ص) را خواهد یافت. به تعبیرعلامه امینى در الغدیر: «صدق و صراحت لهجه و استوارى در مسیرشعرى و ادبى و رسایى بیان در سرودن از دستور امام صادق(ع) بهاو برمىآید که فرمود: نوحهها و مرثیههاى بانوان را که درسوگواریها مىخوانند، گردآورى کند.»
احادیثى که درباره او نقلشده و تعابیر صاحبان کتب رجال، نشان دهنده مرتبه عظیم او دردین است و بىگمان او را در زمره چهرههاى مورد وثوق و اطمینانقرار مىدهد و شعر او، نوعى روایتحدیث است و در صدر ناقلانحدیث قرار دارد. او همتى عالى و عشق و علاقهاى وافر به نشرروایات نقل شده درباره اهل بیت عصمت داشته است.
«عبدى» و شعر ولایى
درباره شعر «عبدى کوفى» سخن بسیار گفتهاند، هم از جهات فنىو ادبى و اسلوب، هم از لحاظ درونمایه و محتوا و مضمون. در هردو زمینه، سرودههاى وى از مفاخر «ادبیات شیعه» و «شعرولایى» به شمار مىآید. علامه امینى، که خود از ناقدان برجستهشعر و ادب نیز شمرده مىشود، چنین تعبیر مىکند:
«هر کس که به شعر شاعر ما عبدى کوفى آشنا شود، واستوارى، روانى، شیرینى، فخامت، متانت و سرشارى آن را ببیند، به نبوغ شعرى او و تسلط کامل به فنون شعر و به پیشتازى و تقدمو استادى وى گواهى خواهد داد و این ستایش سید حمیرى را دربارهاو روا و بجا خواهد یافت که با اینکه خودش سیدالشعراى ماست،درباره عبدى گفته است او «شاعرترین مردم» است.» یکى ازویژگیهاى بارز شعر عبدى کوفى، دربرداشتن آیات و روایاتى استکه درباره فضایل اهلبیت (ع): و زشتیها و ناهنجاریهاى دشمنانخاندان عصمت مىباشد. در اشعار او، مناقشه و بحثبا مخالفاننیز به چشم مىخورد. عبدى در اشعار خود کوشیده با به نظم کشیدناحادیث، بویژه احادیثى که از رسول خدا(ص) روایتشده و مورداعتراف و پذیرش اهل سنت نیز هست، مجادله مکتبى و کلامى خود رابا مخالفان قوت بخشد. در اینگونه موارد، او بىآنکه بهتصویرسازیهاى تخیلى و شاعرانه بپردازد، از الفاظ و تعابیر متناحادیثبهره گرفته است. این شیوه، گرچه گاهى شعر او را از بعدتخیلى و تصویرى پایین آورده است، اما از نظر محتواى برهانى ومضامین استدلالى و احتجاجى قوىتر ساخته است.
ویژگى دیگر شعرش همچنانکه اشاره شد آن است که جز به مدح وثناى اهل بیت و دفاع از آنان و نشر فضایل این خاندان، نپرداخته و هنر شعرى خویش را در عرصههاى دیگر به کار نگرفتهاست. وقف هنر شعر براى خط اهلبیت، شاخصه بارز و روشن در حیاتادبى و آثار شعرى «عبدى کوفى» است. بدیهه سرایى و سرعت درآفرینش شعر، همچنین کوتاهى قصاید و پرهیز از سرودن قصیدههاىبلند، به کار گرفتن وزنهاى راحت و کوتاه و قابل تقطیع دراشعار، استفاده از شیوه پرسش و پاسخ و استفهام در شعر،استخدام واژههایى مانوس، راحت، روشن، گوشنواز و اجتناب ازتعابیر و الفاظ غریب و نامانوس و پیچیده، از ویژگیهاى دیگراشعار اوست.
عشق و شیفتگى او نسبتبه خاندان رسول(ص)، در سراسر اشعارش موجمىزند. در یک جا مىگوید:
«عمرى است که پیوسته در راه محبتشما موالات و دوستى مىکنم وبا دشمنانتان دشمنى دارم. جز محبتشما خاندان، رهتوشهاىبرنداشتم و عشق شما اهلبیت، بهترین رهتوشه است و در روز قیامتو عرصات محشر، تنها تکیهگاهم به همین محبتى است که ذخیرهکردهام.» برخى از آنان که به عمق موضعگیرى مکتبى وى پىنبردهاند، به او نسبت «غلو» دادهاند. اما اینکه راویان،احادیث او را در کتابها نقل کرده و به آنها استناد نمودهاند،نشانه سلامت فکر و ایمان و اعتقاد اوست. این نکته درباره کسانىدیگر نیز، که عشق و ولاى خود را به ساحت امامان نور و اهل بیتآفتاب ابراز کردهاند، گفته شده و گاهى نسبت «غلو»، مرادف باهمبستگى شدید فکرى و خطى با «عترت» شمرده شده است.
میزان شعر مکتبى
همه ارزش و اعتبار شعر، به آن است که در راهصحیح و هدف مقدس و نشر خوبیها و فضیلتها قرار گیرد.
در دوره وابستگى شاعران به دربارهاى اموى و عباسى، معدودشاعرانى بودهاند که حد و حریم «گوهر شعر» را حفظ کرده و ازآن در نشر فضیلتسود و بهره گرفتهاند. «مکتبى بودن» شعر وشاعر در آن برهه از زمان به پاىبندى به «خط اهلبیت» بودهاست.
در اینکه کدام شعر، موزون و میزان است و کدام شاعر را باید بهعنوان «الگو» مطرح و ترویج کرد، توجه به پاىبندى شاعر بهارزشها و برخوردارى شعر از محتواى ارزشى یکى از معیارهاست.
امام صادق(ع) درباره عبدى کوفى و شعر او چنین فرموده است:
«یا معشر الشیعه! علموا اولادکم شعر العبدى فانه على دینالله.» اى جماعتشیعه! به فرزندانتان شعر «عبدى» را یاددهید، همانا او بر دین و آیین خداست. امام صادق(ع) با ستایشاز شعر «عبدى» و تشویق شیعه به آموختن شعرهاى او بهفرزندانشان، هم «شاعر الگو» را معرفى مىکند، هم بعد«مکتبى» و «آیینى» بودن شعر او را مورد تاکید قرارمىدهد.
«شعر آیینى»، با تکیه بر محورهاى اعتقادى و مفاهیم مذهبى وتعظیم شعائر، پیوسته مورد توجه شاعران مکتبى و علما وفرزانگان آگاه و روشنبین بوده است. امام صادق(ع) وقتى شیعیانرا تشویق مىکند که در جهت تامین خلاهاى ذهنى کودکان و فرزندانشیعى، به آنان شعر یاد بدهند، آن هم شعر عبدى کوفى. روى اینشاخصه هم تاکید مىکند که «انه على دین الله»، او بر دینخداست. یعنى معتقدات او سالم و پسندیده و دور از انحراف است.
این تاکید، نشان مىدهد که در معرفى الگوهاى شعرى، باید به«سلامت فکر» و «صحت اعتقاد» طرف هم توجه کرد و معیار، تنهاقوت شعرى و ابداعات هنرى و قله بودن در صنایع شعرى و ادبىخلاصه نمىشود.
تعبیر امام صادق(ع) نسبتبه او، در مورد هیچ کس دیگر دیدهنشده است و همین ستایش عظیم است که برخى را به تامل ژرف ونگارش اثر درباره اشعار و شخصیتشعرى «سفیان بن مصعب عبدىکوفى» واداشته است. مىسزد که شیوه عبدى در شعر، اسوهسرایندگان مذهبى و شاعران مکتبى گردد و روى کردى جدىتر بهارائه مفاهیم عقیدتى و مکتبى در قالب شعر و هنر داشته باشند وماندگارى آثار ادبى خود را در جاودانگى مکتب و دین بجویند.
یک جرعه «ولاء»
گفتیم که شعر عبدى کوفى منحصرا در مدح آفتاب و ثناى اهلبیتبوده است و قصیدههایش کوتاه کوتاه و روان و سهل و ممتنعبه شمار مىآید. اما قصیده بلندى در مدح خاندان پیامبر(ص) داردکه بسیار بلند است و داراى97 بیت است. از این شعر که به«قصیده بائیه» شهرت یافته و در منابع مختلف آمده است، بهترجمه برخى ابیات برگزیده اکتفا مىکنیم، تا هم مشتى از خروارو نمونهاى از گهرهاى دریاى موجخیز شعر مکتبى او باشیم، همجرعه نوش جام ولا، که عبدى کوفى در سرودههایش به شیفتگان وپیروان ولایت تقدیم داشته است. قصیده با این بیت آغاز مىشود:
هل فى سوالک رسم المنزل الخرب برء لقلبک من داء الهوى الوصب
آیا در اینکهاز نشانههاى منزل ویران مىپرسى، درد و داغ عشقسوزان تو را درمانى است؟ اینک ترجمه برخى از ابیات:
«پاکترین سرزمین، پاکترین جهانیان را در بر گرفته است.
آن شخص، بهترین مردان و این خاک، خوبترین خاکها و تربتهاست(نجف).
اگر به غیب، از چشم پوشیده است، اما هرگز از قلبم پوشیده وپنهان نیست.
هر عضو عضو من، مشتاق بار یافتن به آن تربت پاک است.
سلام مرا در نجف به قبرى برسان که مزار باوفاترین مردم از عربو عجم است.
شعار خود را، خشوع براى خدا قرار بده و آن برترین وصى را نداکن.
به اباالحسن برسان که: آنان که از حکم و حکومت تو روىبرتافتند، از بهترین سرنوشت، روى گردان شدند.
آنان را چه شد که از راه نجات که تو گشودى و روشن کردى بهراهى دشوار و تیره گرویدند؟
و تو را از حکومتى کنار زدند که دستى غاصبانه از قریش بر آنچنگ انداخت؟
تو، محور آسیاب اسلام بودى نه آنان و هیچ آسیابى جز بر گردمحور نمىچرخد! در جنگها، شاخ گردنکشان را شکستى و نیزه در دلمخالفان زدى و شمشیر بر سرهاى پوشیده فرود آوردى.
مثل روز خیبر، که از کسى جز فرار و گریز چارهاى نبود، ولىپیامبر پرچم به دست تو داد که خیبر را گشودى.
تو آن قدر فضیلت و منقبت دارى که حسابگران و کاتبان از شمارشو نگارش آن خسته مىشوند، مثل رد الشمس، سوره برائت، لیلهالغار، همسرى زهرا و ... تو همسر زهرایى و پدر فرزندان نجیب وپاک او، که همه هدایتگر و راهنما و دشمنکوب بودند.
مرا به خاطر عشقم به این خاندان، «رافضى» لقب دادند و اینبهترین لقب من است.
درود پیوسته خدا بر دو دردانه زهرا، مسموم به زهر و خفته بهخاک و خون. و بر عابد سجاد و شکافنده علم، بر «جعفر» و پسرش«موسى» که پس از او «رضا» و «جواد».
و بر امام هادى و عسکرى و «قائم» آنان مهدى، که پوشنده جامههدایت است.
آنکه زمین را از عدل و داد، پر خواهد کرد و تبهکاران ستمگر رانابود خواهد ساخت.
و با یاران همراه، با طغیانگرانى خواهد جنگید که دین خدا رابه دنیا و درجه و رتبه دنیوى فروختند.
اى صاحب کوثر سرشار و جوشان! ناصبىها را از زلال گواراى کوثردور کن ...»