آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۰

چکیده

متن

امام صادق(ع): «اى گروه شیعه! به فرزندانتان شعر «عبدى‏» رایاد بدهید، چرا که او بر دین و آیین خداست.» «عبدى‏» کیست؟
در منابع شرح حال، از کسى به نام سیف یا سفیان بن‏مصعب یادمى‏شود که امام صادق(ع) او را ستوده و به شیعیان سفارش کرده‏است که شعر او را به اولاد خودشان بیاموزند. «سفیان بن‏مصعب‏»در زبان راویان و تذکره نویسان با عنوان «شاعر آل محمد» یا«شاعر اهل بیت‏» یاد شده است. این صفت، درباره جمعى دیگر ازسرایندگان شیعه نیز به کار رفته است که هنر و نبوغ و شعر خودرا در خدمت آرمان والاى شیعى و اهداف پیشوایان معصوم قرارداده‏اند. اما سفیان بن مصعب (عبدى کوفى) در این میان ویژگى‏خاصى دارد. به نقل برخى: «وى جز درباره اهل بیت، شعر نسروده‏است‏» و به گفته مولف اعیان الشیعه: «هر چه از اشعار اودیده‏ایم، همه درباره اهل بیت‏بوده است.» این نشانه عشق والا وشیفتگى بى‏حساب و فناى در محبت‏خاندان عصمت است که توان بیانى‏و قدرت شعرى خود را دربست در اختیار «آل الله‏» قرار داده‏است.
این ویژگى، ما را مشتاق‏تر مى‏کند که با سیماى این شاعر بلندپایه شیعى آشناتر شویم. گرچه از تاریخ تولد او اطلاع دقیقى دردست نیست، اما درگذشت او در کتب بسیارى در سال 120 هجرى نقل‏شده است. در برخى منابع نیز، مدت عمر او را 70 سال نوشته‏اند.
از این دو نقل، بر مى‏آید که تولدش حدود سال 50 هجرى بوده است.
برخى هم درگذشت او را در 90 سالگى گفته‏اند. همزمان با «سیدحمیرى‏» مى‏زیسته و روابط ادبى با هم داشته‏اند و سید حمیرى‏اشعار خود را بر او عرضه مى‏داشته و از آراء او در نقد و کمال‏شعر خود بهره مى‏گرفته است. در مدت عمر او و تاریخ درگذشتش‏اقوال دیگرى هم گفته شده است، مثل آنان که وفاتش را در سال‏160 یا 170 یا 230 هجرى هم گفته‏اند.
هرچند در برخى کتب رجال، کسانى نسبت‏به شخصیت فکرى و اعتقادى‏او، اشکالاتى وارد کرده و به دیده تردید به او نگریسته‏اند، اماجمع بیشمارى از محققان نیز شخصیت او را مثبت، مورد تایید وستوده و والا دانسته و به مدح او زبان گشوده‏اند. کسى که اشعاراو را مطالعه و بررسى کند، روشنترین دلیل بر «سلامت فکر» و«درستى خط‏» و تقوا و امانت‏دارى او در نقل و محبت و ولاى اونسبت‏به امامان و خاندان پیامبر(ص) را خواهد یافت. به تعبیرعلامه امینى در الغدیر: «صدق و صراحت لهجه و استوارى در مسیرشعرى و ادبى و رسایى بیان در سرودن از دستور امام صادق(ع) به‏او برمى‏آید که فرمود: نوحه‏ها و مرثیه‏هاى بانوان را که درسوگواریها مى‏خوانند، گردآورى کند.»
احادیثى که درباره او نقل‏شده و تعابیر صاحبان کتب رجال، نشان دهنده مرتبه عظیم او دردین است و بى‏گمان او را در زمره چهره‏هاى مورد وثوق و اطمینان‏قرار مى‏دهد و شعر او، نوعى روایت‏حدیث است و در صدر ناقلان‏حدیث قرار دارد. او همتى عالى و عشق و علاقه‏اى وافر به نشرروایات نقل شده درباره اهل بیت عصمت داشته است.
«عبدى‏» و شعر ولایى
درباره شعر «عبدى کوفى‏» سخن بسیار گفته‏اند، هم از جهات فنى‏و ادبى و اسلوب، هم از لحاظ درونمایه و محتوا و مضمون. در هردو زمینه، سروده‏هاى وى از مفاخر «ادبیات شیعه‏» و «شعرولایى‏» به شمار مى‏آید. علامه امینى، که خود از ناقدان برجسته‏شعر و ادب نیز شمرده مى‏شود، چنین تعبیر مى‏کند:
«هر کس که به شعر شاعر ما عبدى کوفى آشنا شود، واستوارى، روانى، شیرینى، فخامت، متانت و سرشارى آن را ببیند، به نبوغ شعرى او و تسلط کامل به فنون شعر و به پیشتازى و تقدم‏و استادى وى گواهى خواهد داد و این ستایش سید حمیرى را درباره‏او روا و بجا خواهد یافت که با اینکه خودش سیدالشعراى ماست،درباره عبدى گفته است او «شاعرترین مردم‏» است.» یکى ازویژگیهاى بارز شعر عبدى کوفى، دربرداشتن آیات و روایاتى است‏که درباره فضایل اهل‏بیت (ع): و زشتیها و ناهنجاریهاى دشمنان‏خاندان عصمت مى‏باشد. در اشعار او، مناقشه و بحث‏با مخالفان‏نیز به چشم مى‏خورد. عبدى در اشعار خود کوشیده با به نظم کشیدن‏احادیث، بویژه احادیثى که از رسول خدا(ص) روایت‏شده و مورداعتراف و پذیرش اهل سنت نیز هست، مجادله مکتبى و کلامى خود رابا مخالفان قوت بخشد. در اینگونه موارد، او بى‏آنکه به‏تصویرسازیهاى تخیلى و شاعرانه بپردازد، از الفاظ و تعابیر متن‏احادیث‏بهره گرفته است. این شیوه، گرچه گاهى شعر او را از بعدتخیلى و تصویرى پایین آورده است، اما از نظر محتواى برهانى ومضامین استدلالى و احتجاجى قوى‏تر ساخته است.
ویژگى دیگر شعرش همچنانکه اشاره شد آن است که جز به مدح وثناى اهل بیت و دفاع از آنان و نشر فضایل این خاندان، نپرداخته و هنر شعرى خویش را در عرصه‏هاى دیگر به کار نگرفته‏است. وقف هنر شعر براى خط اهل‏بیت، شاخصه بارز و روشن در حیات‏ادبى و آثار شعرى «عبدى کوفى‏» است. بدیهه سرایى و سرعت درآفرینش شعر، همچنین کوتاهى قصاید و پرهیز از سرودن قصیده‏هاى‏بلند، به کار گرفتن وزنهاى راحت و کوتاه و قابل تقطیع دراشعار، استفاده از شیوه پرسش و پاسخ و استفهام در شعر،استخدام واژه‏هایى مانوس، راحت، روشن، گوش‏نواز و اجتناب ازتعابیر و الفاظ غریب و نامانوس و پیچیده، از ویژگیهاى دیگراشعار اوست.
عشق و شیفتگى او نسبت‏به خاندان رسول(ص)، در سراسر اشعارش موج‏مى‏زند. در یک جا مى‏گوید:
«عمرى است که پیوسته در راه محبت‏شما موالات و دوستى مى‏کنم وبا دشمنانتان دشمنى دارم. جز محبت‏شما خاندان، رهتوشه‏اى‏برنداشتم و عشق شما اهل‏بیت، بهترین رهتوشه است و در روز قیامت‏و عرصات محشر، تنها تکیه‏گاهم به همین محبتى است که ذخیره‏کرده‏ام.» برخى از آنان که به عمق موضعگیرى مکتبى وى پى‏نبرده‏اند، به او نسبت «غلو» داده‏اند. اما اینکه راویان،احادیث او را در کتابها نقل کرده و به آنها استناد نموده‏اند،نشانه سلامت فکر و ایمان و اعتقاد اوست. این نکته درباره کسانى‏دیگر نیز، که عشق و ولاى خود را به ساحت امامان نور و اهل بیت‏آفتاب ابراز کرده‏اند، گفته شده و گاهى نسبت «غلو»، مرادف باهمبستگى شدید فکرى و خطى با «عترت‏» شمرده شده است.
میزان شعر مکتبى
همه ارزش و اعتبار شعر، به آن است که در راه‏صحیح و هدف مقدس و نشر خوبیها و فضیلتها قرار گیرد.
در دوره وابستگى شاعران به دربارهاى اموى و عباسى، معدودشاعرانى بوده‏اند که حد و حریم «گوهر شعر» را حفظ کرده و ازآن در نشر فضیلت‏سود و بهره گرفته‏اند. «مکتبى بودن‏» شعر وشاعر در آن برهه از زمان به پاى‏بندى به «خط اهل‏بیت‏» بوده‏است.
در اینکه کدام شعر، موزون و میزان است و کدام شاعر را باید به‏عنوان «الگو» مطرح و ترویج کرد، توجه به پاى‏بندى شاعر به‏ارزشها و برخوردارى شعر از محتواى ارزشى یکى از معیارهاست.
امام صادق(ع) درباره عبدى کوفى و شعر او چنین فرموده است:
«یا معشر الشیعه! علموا اولادکم شعر العبدى فانه على دین‏الله.» اى جماعت‏شیعه! به فرزندانتان شعر «عبدى‏» را یاددهید، همانا او بر دین و آیین خداست. امام صادق(ع) با ستایش‏از شعر «عبدى‏» و تشویق شیعه به آموختن شعرهاى او به‏فرزندانشان، هم «شاعر الگو» را معرفى مى‏کند، هم بعد«مکتبى‏» و «آیینى‏» بودن شعر او را مورد تاکید قرارمى‏دهد.
«شعر آیینى‏»، با تکیه بر محورهاى اعتقادى و مفاهیم مذهبى وتعظیم شعائر، پیوسته مورد توجه شاعران مکتبى و علما وفرزانگان آگاه و روشن‏بین بوده است. امام صادق(ع) وقتى شیعیان‏را تشویق مى‏کند که در جهت تامین خلاهاى ذهنى کودکان و فرزندان‏شیعى، به آنان شعر یاد بدهند، آن هم شعر عبدى کوفى. روى این‏شاخصه هم تاکید مى‏کند که «انه على دین الله‏»، او بر دین‏خداست. یعنى معتقدات او سالم و پسندیده و دور از انحراف است.
این تاکید، نشان مى‏دهد که در معرفى الگوهاى شعرى، باید به‏«سلامت فکر» و «صحت اعتقاد» طرف هم توجه کرد و معیار، تنهاقوت شعرى و ابداعات هنرى و قله بودن در صنایع شعرى و ادبى‏خلاصه نمى‏شود.
تعبیر امام صادق(ع) نسبت‏به او، در مورد هیچ کس دیگر دیده‏نشده است و همین ستایش عظیم است که برخى را به تامل ژرف ونگارش اثر درباره اشعار و شخصیت‏شعرى «سفیان بن مصعب عبدى‏کوفى‏» واداشته است. مى‏سزد که شیوه عبدى در شعر، اسوه‏سرایندگان مذهبى و شاعران مکتبى گردد و روى کردى جدى‏تر به‏ارائه مفاهیم عقیدتى و مکتبى در قالب شعر و هنر داشته باشند وماندگارى آثار ادبى خود را در جاودانگى مکتب و دین بجویند.
یک جرعه «ولاء»
گفتیم که شعر عبدى کوفى منحصرا در مدح آفتاب و ثناى اهل‏بیت‏بوده است و قصیده‏هایش کوتاه کوتاه و روان و سهل و ممتنع‏به شمار مى‏آید. اما قصیده بلندى در مدح خاندان پیامبر(ص) داردکه بسیار بلند است و داراى‏97 بیت است. از این شعر که به‏«قصیده بائیه‏» شهرت یافته و در منابع مختلف آمده است، به‏ترجمه برخى ابیات برگزیده اکتفا مى‏کنیم، تا هم مشتى از خروارو نمونه‏اى از گهرهاى دریاى موج‏خیز شعر مکتبى او باشیم، هم‏جرعه نوش جام ولا، که عبدى کوفى در سروده‏هایش به شیفتگان وپیروان ولایت تقدیم داشته است. قصیده با این بیت آغاز مى‏شود:
هل فى سوالک رسم المنزل الخرب برء لقلبک من داء الهوى الوصب
آیا در اینکه‏از نشانه‏هاى منزل ویران مى‏پرسى، درد و داغ عشق‏سوزان تو را درمانى است؟ اینک ترجمه برخى از ابیات:
«پاک‏ترین سرزمین، پاک‏ترین جهانیان را در بر گرفته است.
آن شخص، بهترین مردان و این خاک، خوبترین خاکها و تربت‏هاست(نجف).
اگر به غیب، از چشم پوشیده است، اما هرگز از قلبم پوشیده وپنهان نیست.
هر عضو عضو من، مشتاق بار یافتن به آن تربت پاک است.
سلام مرا در نجف به قبرى برسان که مزار باوفاترین مردم از عرب‏و عجم است.
شعار خود را، خشوع براى خدا قرار بده و آن برترین وصى را نداکن.
به اباالحسن برسان که: آنان که از حکم و حکومت تو روى‏برتافتند، از بهترین سرنوشت، روى گردان شدند.
آنان را چه شد که از راه نجات که تو گشودى و روشن کردى به‏راهى دشوار و تیره گرویدند؟
و تو را از حکومتى کنار زدند که دستى غاصبانه از قریش بر آن‏چنگ انداخت؟
تو، محور آسیاب اسلام بودى نه آنان و هیچ آسیابى جز بر گردمحور نمى‏چرخد! در جنگها، شاخ گردنکشان را شکستى و نیزه در دل‏مخالفان زدى و شمشیر بر سرهاى پوشیده فرود آوردى.
مثل روز خیبر، که از کسى جز فرار و گریز چاره‏اى نبود، ولى‏پیامبر پرچم به دست تو داد که خیبر را گشودى.
تو آن قدر فضیلت و منقبت دارى که حسابگران و کاتبان از شمارش‏و نگارش آن خسته مى‏شوند، مثل رد الشمس، سوره برائت، لیله‏الغار، همسرى زهرا و ... تو همسر زهرایى و پدر فرزندان نجیب وپاک او، که همه هدایتگر و راهنما و دشمن‏کوب بودند.
مرا به خاطر عشقم به این خاندان، «رافضى‏» لقب دادند و این‏بهترین لقب من است.
درود پیوسته خدا بر دو دردانه زهرا، مسموم به زهر و خفته به‏خاک و خون. و بر عابد سجاد و شکافنده علم، بر «جعفر» و پسرش‏«موسى‏» که پس از او «رضا» و «جواد».
و بر امام هادى و عسکرى و «قائم‏» آنان مهدى، که پوشنده جامه‏هدایت است.
آنکه زمین را از عدل و داد، پر خواهد کرد و تبهکاران ستمگر رانابود خواهد ساخت.
و با یاران همراه، با طغیانگرانى خواهد جنگید که دین خدا رابه دنیا و درجه و رتبه دنیوى فروختند.
اى صاحب کوثر سرشار و جوشان! ناصبى‏ها را از زلال گواراى کوثردور کن ...»

تبلیغات