حضرت مریم(س)، نماد نیایش
آرشیو
چکیده
متن
مریم(س) تندیس جاویدان دعاست و شکوفههاى عبودیتبر شاخسار وجود او روئیده و شکوفا مىشود. پیشانى بر خاک ساییدهاش «مهرى» است که «اجابت» را بر صحیفه هستى به نمایش در مىآورد و او را در زمره «قانتین» قرار مىدهد. عظمت این پاکبانوى محراب بدانگونه است که خداوند سبحان: «سورهاى» بلند در وصف والا و با نام بالاى او بر گستره هستى فرود مىآورد. و نیز در قرآن آنگاه که براى مؤمنان، مردان، زنان مؤمن، «آیهاى» و نشانهاى و اسوهاى معرفى مىکند با کلام آسمانى خود مىفرماید، «و جعلناها و ابنها آیة للعالمین»(انبیاء/91) و نیز همراه با آسیه همسر مؤمن کافرترین مرد بشریت، و خدیجه(س)، بانوى احسان، و فاطمه(س)، عصاره نبوت و مادر ولایت، به عنوان یکى از بانوان کامل و انسانهاى برجسته بهشتى شناخته مىشود.
آرى، مهر آفرین آفرینش، در میان بندگان خویش «راز»ى نهاده است که رمز آشکار شدن آن «نیاز» است و «دعا». رازى که حلقه اتصال زنجیره هستى است و پاسخى براى همه سؤالهاى بشر و دعا کلیدى استبراى بسته درهاى بىانتهاء:
و بزرگ راهى استبراى رهایى از بن بستهاى انزوا، و پنجرهاى استبراى اتصال به دنیاى نیایشگران و بندگان خوب و محبوب خدا. و اینک مریم که خود، دعاى مستجاب شده مادر است آموزگار درس عبودیت و دعا و اتصال است که براى استفاده از آموزههاى آسمانى وى باید در مقابل سفیر سعادت، پیامبر اسلام(ص) زانو زده و دل به گلواژههاى قرآنى او بسپاریم تا مریم را در آینه قرآن بشناسیم.
پیشینهاى روشن
قباى تابناک مریم(س) گویاى طهارت و پاکى ذاتى آن بانوى بنىاسرائیل است. او در خانوادهاى چشم به دنیا گشود که داراى مقام شامخ نبوت بود و مورد تکریم و احترام مردم زمان خویش بودند. و در قرآن کریم به طهارت و شایستگى خانواده مریم تصریح شده است آنجا که مردم خطاب به او مىگویند:«یا اخت هارون ماکان ابوک امرا سوء و ماکانت امک بغیا». (مریم/ 28)
اى خواهر هارون پدر تو انسان بدى نبود و مادرت هم بدکاره نبود.
یعنى خانواده تو در میان مردم با نام و عمل نیک شناخته شدهاند و از آنها گناه و فحشاء مشاهده نشده است.
پدر بزگوار مریم «یوقیم» نام داشت که او را «ادکیم» نیز مىخواند و به زبان عربى «عمران» مىگفتند به نقل از بیشتر مورخان او یکى از پیامبران بنىاسرائیل بود همانند زکریا، شوهر خاله مریم، که از انبیاء بود. دهخدا در فرهنگ لغتنامه خود مىنویسد:
(مادر عیسى، دختر عمران و از نسل داووداست و بر طبق قرآن کریم مادر او پیش از ولادت کودک نذر کرده بود که او را به صومعه به خدمتبگمارد سپس زکریا تکفل او را عهدهدار شد و چون به 18 سالگى رسید روح القدس بر او ظاهر شد و مریم را به عیسى باردار ساخت).
بنابراین مریم از نسل داوود است و در خانهاى برجسته و برگزیده به دنیا آمد. درباره تاریخ تولد حضرت مریم در برخى از کتب مىنویسند:
«ولادت مریم(ع) 5570 سال بعد از هبوط آدم(ع) بوده و تولد حضرت مسیح با توجه به تواریخ دول و ملل روى زمین در آن زمان 5585 سال بعد از هبوط حضرت آدم(ع) بوده است».
پس با توجه به اینکه سال تولد حضرت مسیح در انجیل «لوقا» و «متى» حدود سه سال قبل از میلاد ذکر شده است، و بنابه نقل صاحب ناسخ التواریخ فاصله تولد حضرت مریم و حضرت عیسى(ع) 15 سال بوده است و حضرت مریم از سن13 سالگى به عیسى باردار شده است: مىتوان تاریخ تولد مریم، پاکبانوى نیایش را شانزده سال قبل از میلاد تخمین زد.
اگر چه بین سخن دهخدا که باردارى مریم را در سن 18 سالگى ذکر مىکند با سخن صاحب ناسخ التواریخ اختلاف زیادى وجود دارد ولى با اندکى مطالعه در تاریخ آن زمان به نظر مىرسد قول دوم که باردارى او در سن13 سالگى باشد قوىتر است.
مریم در شهر «ناصره» به دنیا آمده و در صومعه بنا به نذر مادر بزرگوارش حنه به خدمت مشغول بود و همواره به عبادت و نیایش با خداى متعال مىپرداخت.
اگر چه اناجیل تحریف شدهاند و در مورد اعتقادات مسیحیت تضادها و خرافات زیادى در کتب مسیحى دیده مىشود ولى در مورد کیفیت تولد حضرت مریم در بیشتر کتب جریان ویژهاى نقل شده است که در مضمون یکسان هستند اگر چه تعابیر متفاوتى دارند.
ذکر این نکته ضرورى است که هو 4 انجیل که امروزه در دست جوامع مسیحى وجود دارد پس از مرگ (یا عروج) حضرت مسیح نوشته شده است و آن دوران را دوره رسالت مىگفتند در کتاب تاریخ تمدن نوشته هنرى لوکاس آمده است که:
(دوره رسالتیا دوره حواریون با پایان زندگى عیسى آغاز شد چون حواریون کار «رسولان» را مىکردند و تعالیم عیسى را در بسیارى از بخشهاى امپراطورى روم پراکنده مىساختند.)
از این رو در کتاب «قاموس مقدس» آمده است که:
(به هیچ وجه مریم باکره بیش از پنج مرتبه در کتاب مقدس جدید مذکور نیست.)
در حالى که در قرآن کریم نام «مریم» 34 بار تکرار شده است و سورهاى به نام او وجود دارد که جزئیات تولد حضرت مریم و حضرت مسیح در آن ذکر شده است.
در سفرى تبلیغى که یک راهبه مسیحى(مبلغه) به گونهاى اتفاقى همسفر شده بودم با او در مورد شخصیتحضرت مریم در قرآن صحبت کردم و او مىگفت: ما خودمان تا این حد اطلاع از زندگانى مادر مقدس نداریم چگونه کتاب قرآن به این زیبایى زندگینامه مریم را نوشته است؟!!
سخن این است که با توجه به تحریفات عهدین تاریخ تولد حضرت مریم را اناجیل کنونى شاید صحیح ذکر کرده باشند. اکنون به چگونگى تولد حضرت مریم(س)، تندیس نیایش، مىپردازیم.
تولد مریم، دعاى مستجاب
حنا(آنا)، مادر مریم و همسر عمران، یکى از شخصیتهاى برجسته بنىاسرائیل، واز طرفى خواهر اشیاع، همسر زکریا، بود که به گفته تاریخ و اخبار اسلامى هیچ یک صاحب فرزند نشده بودند. روزى «حنا» زیر درختى نشسته بود پرندهاى را دید که به جوجههاى خود غذا مىداد مشاهده این محبت مادرانه آتش عشق فرزند را در دل او شعله ور ساخت و از صمیم دل از درگاه خدا تقاضاى فرزند کرد و چیزى نگذشت که دعاى خالصانه وى به اجابت رسید و باردارشد.
آنچه بیش از هر چیز، در داستان فوق مورد توجه استشخصیت معنوى مادر مریم است که در زندگى ناامید نشده و درخواست از خالق مىکند زمانیکه انقطاع براى انسان حاصل مىشود به یقین مقدمات اتصال به منبع فیاض فراهم خواهد شد، از سوى دیگر توجه عمیق به مسایل پیرامون خود نگرش به آفاق و آیات آفاق چیزى است که همواره مورد نظر ادیان الهى بوده است و این توجه عمیق در وجود «حنا» مشهود است در واقع او با دیدن پرندگان و غذا دادن پرنده مادر به جوجهها، قدرت بىانتهاى الهى را مىبیند و از چنین خداى قدیر با توجه به باورهاى خویش طلب فرزند مىکند و خدا نیز دعاى او را به اجابت مىرساند.
بر در شاهم گدایى نکتهاى در کار کرد گفتبر هر خوان که بنشستم خدا رزاق بود
در دوران باردارى حنا در مورد آینده فرزندش فکر مىکند و چون او را با «دعا» از خدا خواسته استبراى خدمتگزارى خانه خدا نذر مىکند و مىگوید: «رب انى نذرت لک ما فى بطنى محررا فتقبل منى انک انت السمیع العلیم» (آل عمران/35)
(همسر عمران گفت) پروردگارا آنچه در شکم خود دارم نذر تو مىکنم (کردم) تا آزاد شده تو باشد پس از من بپذیر که تو شنواى دانایى. «محرر» در لغتبه معناى «آزاد ساختن» است و در اصطلاح آن زمان به فرزندانى گفته مىشد که براى خدمت در معبد تعیین مىشدند تا نظافت و خدمات معبد را بعهده گیرند و هنگام فراغت مشغول نیایش شوند و آنها را محرر مىگفتند چون از هرگونه خدمتبه پدر و مادر آزاد بودند.
مادر پس از تولد و نامگذارى مولود او را به کنیسه(معبد) برده و خطاب به علماى یهود گفت:
[این کودک هدیه بیت المقدس است، سرپرستى او را یک نفر از شما به عهده بگیرد. در میان آنها گفتگو شد و هر کسى مىخواست افتخار کفالت و سرپرستى او را به عهده داشته باشد. طى مراسم خاصى زکریا به عنوان کفیل و عهدهدار وى انتخاب شد.]
آنچه از میان تفسیرهاى گوناگون به دست مىآید این است که حتى کفالت زکریا براى مریم و جریان قرعه کشى را در قرآن به خداوند متعال نسبت داده است زیرا «کفل» با تشدید آمده است.
و وقتى این ماده به صورت ثلاثى مزید باشد(باب تفعیل) به معناى انتخاب کفیل براى دیگرى است و به معناى «کفالت کسى را به عهده گرفتن» پس معناى «کفلها زکریا» این است که خداوند زکریا را به عنوان کفالت مریم انتخاب کرد.
مریم(س) تحت تربیت معنوى و روحانى زکریا، پیامبر بنى اسرائیل به رشد و بالندگى رسید. او در خانه خدا، بیت المقدس، همراه با پیامبر خدا، زکریا، بود و جوانههاى عبودیت در گلستان وجودش مىرویید.
رویش عبودیت
در آیه شریفه قرآن آمده است: «کلما دخل علیها زکریا المحراب وجد عندها رزقا. (آل عمران/37.)
هرگاه زکریا وارد محراب عبادت مریم مىشد نزد او روزى (خاص) مىدید.
به نظر مىآید مریم دائما در حال عبادت بوده است و جایگاه همیشگى او محراب بوده و این دوام در عبادت به گونهاى است که او را در زمره «قانتین» به شمار مىآورند آنجایى که در قرآن مىفرماید: «و کانت من القانتین» (تحریم/12)
گفتنى است که قنوت به معناى مصطلح امروز نیستبلکه در کتب لغتبه معناى ذکر دائم آورده شده است «قنوت» دوام طاعت است و «راغب» آن را دوام طاعت مع الخضوع معنا کرده است. در مجمع البیان هم فرموده: اصل آن به معنى دوام استسپس به معنى طاعت، نماز، طول قیام، دعا و سکوت مىآید.»
در مجموع مىتوان گفت قنوت به معناى طاعت است زیرا روح نماز و قیام دعا همان اطاعتخداوند متعال است که با نام «تعبد» مطرح مىشود. در مورد «قانتین» نیز در کتب لغت آمده است که:
(قوله تعالى فى مریم: «و کانت من القانتین» اى من المطیعین لله الدائمین على طاعته و ...)
قول خداوند متعال در مورد مریم که: «و او (مریم) از قانتین است». یعنى از اطاعت کنندگان خداست که دائما در طاعت است. در آیه شریفه امن هو قانت آناء اللیل» (زمر/9) نیز «قانت» به معناى مصلى و نمازگزار استیعنى «آیا کیست که ساعات شب را به نماز و عبادت مىگذراند؟» (این آیه در شان على بن ابیطالب(ع) نازل شده است.)
پس دانستیم که هرگاه زکریا بر مریم وارد مىشد نزد او روزى و غذاى ویژهاى مىدید که از حالت عادى خارج بود. برخى دیگر گفتهاند: رزق غیر فصل را مىدید یعنى غذاها و میوههاى تابستانى را در زمستان و زمستانى را در تابستان مشاهده مىکرد و برخى دیگر گفتهاند که یک نوع میوه بهشتى بوده است که به فرمان پروردگار براى مریم حاضر مىشده است.
در کتب تفسیرى آوردهاند که:
این موضوع که منظور از رزق غذاى بهشتى باشد از قرائنى که در گوشه و کنار آیه هست نیز استفاده مىشود زیرا اولا کلمه «رزقا» به صورت نکره نشانه روزى خاص و ناشناس است ثانیا پاسخ مریم که: این از طرف خداست، نشانه دیگر این مطلب است ثالثا به هیجان آمدن زکریا و تقاضاى فرزند قرینه دیگر است.
مهم و قابل توجه در این جریان مقام و عظمتیک زن است که در اثر بندگى خدا و صداقت و طهارت انسان برتر و نمونه شناخته مىشود و مورد لطف خاص ربوبى قرار مىگیرد.
درباره حضرت زهرا(س) نیز موارد زیادى از کرامتهاى ویژه وجود دارد چنانچه گفتهاند: در زمان قحطى مدینه روزى براى فاطمه زهرا(س) از غذاهاى معطر و پاکیزه بهشتى آورده شد حضرت تا آن غذا را دید فرمود: به خدا سوگند پیامبر را بر خود مقدم مىدارم و غذا را (که گوشتبریان کرده بود) براى پیامبر فرستاد. پیامبر پرسید: من این لک هذا؟! این غذا را از کجا آوردهاى؟
فاطمه زهرا پاسخ داد: هو من فضل الله ان الله یرزق من یشاء بغیر حساب.
این(غذا) از فضل و رحمت الهى است. بدرستیکه خداوند هرکس را که بخواهد بدون حساب روزى مىدهد.
بینش عمیق و بصیرت مریم تا حدى است که در جواب زکریا مىگوید:
«هو من عند الله ان الله یرزق من یشاء بغیر حساب» این غذا از طرف خداست و او هرکس را بخواهد بىحساب روزى مىدهد. او(مریم) همه چیز را از خدا مىبیند و در خدا مىبیند و این نهایت عبودیت است و کمال انسانى.
بر کرانه صداقت
از ویژگیهاى والاى مریم صداقت اوست که در این صفت نیز با، بانوى هر دو جهان صدیقه کبرى(س) مشترک است. صدیق معناهاى گوناگون دارد که در کتب لغت معناى آن را اینگونه نوشتهاند:
پیوسته راست گو و راست رفتار(چون نقل قول مستقیم بود، در عبادت تصرف نکرده بودم). صیغه مبالغه است طبرسى آنرا بسیار تصدیق کننده حق مىداند.
پس صدیقه هم به معناى راستگو است و هم درست کردار و هم تصدیق کننده حق که این صفات بتمامه در وجود حضرت مریم(س) بوده است. در قرآن کریم حضرت یوسف(ع)، ابراهیم(ع) و ادریس(ع) و برخى دیگر از انبیاء نیز با وصف «صدیق» آمدهاند.
در قرآن به صورتهاى گوناگون این صفت مریم(ع) مورد ستایش قرار گرفته است، یکى از آیات که اشاره به صداقت مریم دارد و مصدق بودن وى را بیان مىکند در سوره تحریم است که مىفرماید:
«و مریم ابنت عمران التى احصنت فرجها فنفخنا من روحنا و صدقتبکلمات ربها و کتبه و کانت من القانتین.» (تحریم / 12)
(و مثل آوردن براى مؤمنین) مریم دخت عمران را، همان کسى که خود را پاکدامن نگاه داشت و در او از روح خود دمیدیم و سخنان پروردگار خود و کتابهاى او را تصدیق کرد و از فرمانبرداران بود.
این آیه شریفه پس از معرفى سه زن در قرآن، مطرح شده است که دو تن از آنها براى کفر و ضلالت نمونه بودند و همسر فرعون الگو و نمونهاى براى مؤمنان است و مریم در این آیه شریفه دومین زن نمونه براى مؤمنان است. برخى از مفسرین مىنویسند:
تفسیر این آیه (تحریم11) این نیست که همسر فرعون نمونه زنان خوبستبلکه زن خوب نمونه جامعه خوب است و جامعه برین از این زن الگو مىگیرند نه تنها زنان. ذات اقدس اله فرمود: «و ضرب الله مثلا للذین آمنوا امرات فرعون» بلکه فرمود نمونه و الگوى مردم خوب، زن فرعون است.
در اول این سوره نیز دو زن نمونه الگو براى جامعه کفر شدند نه براى زنان کافره و این تعابیر دلالتبر میزان اهمیت اسلام بر بینشها و نگرشهاى افراد است نه جنسیت آنان.
در این آیه شریفه نکته قابل توجهى وجود دارد و آن اینکه مقام مریم را با همسر فرعون در یک آیه ذکر نکرده و به صورت جداگانه و با تجلیل و ستایش بیشترى به آن پرداخته است در این مورد نیز گفته شده است. «چون مقام مریم بالاتر از مقام زن فرعون بود لذا اینها را یکجا ذکر نکرد، برخلاف آن دو کافره(همسر نوح و لوط) که در یک آیه ذکر شده بودند».
اکنون در مىیابیم که هر انسانى بتواند مراحل کمال و معنویت را طى کند نمونه براى جامعه بشرى مىشود نه نمونه براى هم جنسهاى خود و شاید از این رو مریم را از «قانتین» و «راکعین» قرار دادهاند نه «قانتات» و «راکعات».
مریم(س) در اثر حفظ عفت و پاکدامنى و در اثر ارتباط با روح غیبى به مقام «مصدقین» و «قانتین» رسید.
در آیات کریمه با عبارات گوناگون مریم مورد تحلیل و ستایش قرار گرفته است و به ویژه صداقت او نیز مورد تاکید است. و این به علتبهتان و افترایى بود که از سوى یهودیان بر او وارد مىشد. در واقع قرآن کریم به گونهاى دفع اتهام مىکند از این پاکبانوى صداقت تا چهره حقیقى او شناخته شود. تجلى صداقت مریم را مىتوان در موارد زیر مشاهده کرد:
راستگویى و درست کردارى در طول عمر به عنوان یک رفتار عادى و ملکهاى.
درستى و صداقت مریم در برخورد با زکریا(در مورد رزق) و با ملک الهى(در مورد سابقه خود).
صداقتبا مردم پس از تولد عیسى(ع) و عدم ارتکاب به کذب حتى به گونه مصلحتى.
تصدیق کلام فرشته الهى و پذیرش سخن فرستاده خدا و پذیرش حضرت مسیح(ع)
تصدیق و ایمان به حضرت مسیح پس از تکلم او در مهد و همچنین پذیرش کتب آسمانى قبل از انجیل.
در نتیجه صداقت در گفتار، اندیشه و اعتقاد و رفتار آدمى او را در زمره الگوهاى کامل انسانى قرار مىدهد و جوانان و نسلهاى سازنده در هر کشورى مىتوانند از این الگوها و اسوههاى حسنه آموزههاى نوین برگیرند.
تبلور طهارت
پاکدامنى و طهارت روح و جسم از جمله مسائلى است که هم در مورد زنان مطرح است و هم مردان ولى با توجه به ظرافتخلقت در مورد زنان و همچنین وجود صفاتى چون جلوه گرى و خود آرایى زنان که لازمه تداوم خانواده است و براى ایجاد و سلامتخانوادگى بسیار مؤثر و سازنده است، این وصف والاى انسانى، پاکدامنى، بیشتر در مورد زنان مطرح مىشود و نکوهش و ستایش همواره متوجه بانوان است.
حضرت مریم(س) در طهارت و پاکدامنى چنان زبانزد خاص و عام است که او را مطهره نیز مىنامند و این طهارت نه تنها از جانب پروردگار به او عطا شده است که: «ان الله اصطفاک و طهرک» بلکه پاکى این دختر تازه به بلوغ رسیده و خاندان عمران به گونهاى است که تمامى جوانب احتیاط را مراعات مىکند و ما به علت اختصار برخى را توضیح مىدهیم.
در سوره مبارکه مریم آیات16 تا29 در مورد روحیات مریم و کیفیتباردارى وى آمده است در این آیات چند جمله وجود دارد که چهرههایى از طهارت و پاکى او را به تصویر مىکشند که عبارتند از:
الف) «انتبذت من اهلها: «نبذ» یعنى دور انداختن هر چیز حقیرى که مورد اعتناء نباشد و «انتبذ من اهلها» یعنى از مردم کناره گرفت و در سمتشرقى مسجد به عبادت پرداخت.
گفتنى است که این دور انداختن مردم به معناى اصطلاحى امروز نیست که بگوییم در جایى به سر مىبرد که از انسانها دور بود و به عبارت دیگر «ریاضت» مىکشید و یا «چله نشینى» مىکرد!
انسان در همان اجتماعات مردمى، مىتواند جداى از مردم پرستى و ریا زندگى کند چنانچه مفسران مىنویسند: این تعبیر(کناره گیرى از مردم) شاید اشاره به آن است که مریم به صورت متواضعانه و گمنام و خالى از هر گونه کارى که جلب توجه کند از جمع کناره گیرى کرد و آن مکان از خانه خدا را براى عبادت انتخاب نمود.
پس «براى» مردم زندگى نکردن مهم است که نوعى شرک به خداست نه اینکه از مردم گریخته و در دسترس آنها نباشیم. اگر اجتماع مردم انسان را از خدا جدا کند اشکال متوجه خود شخص مىشود نه اجتماع. بنابراین با فکر توحیدى و روحیهاى معنوى و پاک مىتوان با اجتماع همراه بود اگر چه در منزل مشغول باشیم.
گر همه شهر به جنگم بدر آیند و خلاف من که در خلوت خاصم خبر از عامم نیست
ب) «فاتحذت من دونهم ححابا»(مریم /17) پس میان خود و دیگران حجابى افکند.
مرحوم علامه(ره) در ذیل این آیه مىفرماید: «کلمه حجاب» به معناى هر چیزى است که چیزى را از غیر بپوشاند و از این کلمه چنین بر مىآید که گویا مریم خود را از اهل خویش پوشیده داشت تا قلبش فارغتر براى عبادت باشد.
از این آیه شریفه چنین برداشت مىشود که حفظ کردن خود از منظر دیگران مىتواند زمینهاى براى ارتباط با معبود را فراهم سازد و پوشش ظاهرى زن نه تنها براى حفظ جسم او مؤثر استبلکه براى سلامت روح او و ایجاد زمینه اتصال به خدا از طریق ارتباط با فرشتگان الهى، این رسولان رحمت، ضرورى است - سخن در این نیست که آیا پوشش و حجاب در آن زمان واجب بوده استیا نه؟ و این پوشش داراى چه کیفیتى بوده است؟ بلکه سخن این است که پس از «اتخاذ حجاب» در آیه شریفه با حرف «فاء» در «فارسلنا الیها روحنا» لازمه تماس و ارتباط با ملائکه خدا را وجود حجاب مىداند و حجاب مقدمهاى استبراى صحبتبا ملائکه و این حجاب هر نوع سترى مىتواند باشد به گونهاى که او را از چشم نامحرمان جسمى و روحى بپوشاند.
پس در نتیجه عفت ظاهرى( که در اثر پوشش ظاهرى ایجاد مىشود) به یقین عفتباطنى(طهارت براى تماس با مطهرین) را در پى خواهد داشت همانگونه که ذکر زبانى، ذکر قلبى را به دنبال مىآورد و ذکر قلبى، ذکر زبانى را.
از این رو مریم الگو و اسوه براى همه افراد بشر است.
ج) «قالت انى یکون لى غلام و لم یمسسنى بشر و لم اک بغیا»(مریم / 70) گفت چگونه مرا پسرى استبا اینکه ستبشرى به من نرسیده است و بدکار نبودهام؟!
حضرت مریم(ع) در این آیه شریفه، به پاکى و طهارت خویش استناد مىکند و طهارت دائمى خود در زمینههاى مختلف را یاد آور مىشود. چگونه من صاحب پسرى مىشوم. در حالى که با هیچ بشرى ازدواج نکرده که از راه حلال فرزند آورم و هیچگاه گناهکار نبودهام و حتى در فکر گناه هم نبودهام!
گفتنى است که در گناهکار نبودن او(در امور جنسى) به گونهاى زیبا مسائل تربیتى، اخلاقى مطرح مىشود آنجا که در قرآن مىفرماید: «و ما کانت امک بغیا» (مریم / 28) و (اى مریم) مادر تو که بدکاره نبود.
در این آیه شریفه همانند سازى کودک و به ویژه دختر از مادر را متذکر مىشود. مىفرماید مادر تو پاک بود و طهارت اخلاقى داشت تو هم باید پاک باشى که در دامان او پرورش یافتى.(منظور بطن و شکم مادر است).
از طرفى «بغى» به معناى «طلب چیزى» و یا «سعى در فساد» هم آمده است و از این معانى مىفهمیم که مریم و مادرش حتى در فکر گناه هم نبودهاند و تلاشى براى ورود به وادى فساد و گناه هم نداشتهاند چون خواستن و طلب مربوط به اندیشه و احساس آدمى است و آنها از این جهت هم پاک بودند نه تنها در عمل.
از این روست که قرآن کریم سعى در رفع افتراء و تهمت نسبتبه مریم مىکند و مىفرماید: «و مریم ابنت عمران التى احصنت فرجها» دختر عمران کسى است که خود را پاکدامن نگاه داشت. (تحریم / 12)
و نیز در سوره انبیاء مىفرماید «و التى احصنت فرجها فنفخنا فیها من روحنا و جعلناها و ابنها آیة للعالمین» (انبیاء / 91) و آن (زن را یاد کن) که خود را پاکدامن نگاه داشت و از روح خویش در او دمیدیم و او و پسرش را براى عالمیان آیتى قرار دادیم.
پس مریم بانوى پاکدامنى است که خداوند او را ظرف مناسبى براى مقام رسالتخویش مىداند و براى اثبات پاکى او طفل شیرخواره را به تکلم، در مىآورد و او را الگویى براى پاکدامنان قرار مىدهد.
در کتاب مقدس مسیحیت نیز طهارت مریم به گونهاى زیبا به تصویر کشیده شده است آنجا که آمده است، «خداوند، جبرئیل فرشته، را در این روزگار نزد دوشیزهاى که مریم خوانده مىشد و از نسل داوود فرزند یهودا بود برانگیخت در هنگامى که این دوشیزه در زندگىاى سراسر با پاکى و بدون کوچکترین گناهى به سر مىبرد و از هر بدى و سرزنش منزه بود و بر نماز و روزه مواظبت و مراقبت داشت».
پرتو تربیت
پس در تولد حضرت عیسى(ع) و مادر بزرگوار وى در دهکده خود به زندگى ادامه داده و تلاش خویش را براى تربیت عیسى آغاز کرد اگر چه مورد تهمتبرخى از مردم آن دهکده قرار گرفته بود.
عیسى مانند دیگر کودکان رشد و نمو کرد ولى آثار فضل و علامتهاى پیامبرى در او آشکار بود، برخى مىنویسند:
«عیسى که با همسالان خود به بازى مشغول بود به ایشان خبر مىداد که در خانههاى خود چه خوردهاند» و این نشانگر نبوغ او بود.
مریم(س) در مورد تربیت فرزندش اهمیت زیادى قائل بود و او را پیش آموزگار دهکده مىفرستاد تا مشعل جانش با علم و دانایى روشنى یابد و «او به گفتار معلم گوش مىداد و هنوز استاد درباره موضوعى سخن نگفته بود که عیسى آن را بیان مىداشت».
عیسى هنوز 12 سال نداشت که با مادر خویش به «بیت المقدس» رفت و به حلقه درس دانشمندان بیت المقدس وارد مىشد و به سخنان آنان گوش فرا مىداد.
حضور مریم(س) در مجالس علم و نیایش یکى از ویژگیهاى این بانوى نیایش است که در فرزند او تاثیر گذاشته و او را نیز شیفته مباحث علمى و معنوى کرده بود.
حضرت عیسى(ع) در مجالس اندیشمندان یهود نه تنها در حد گوش فرا دادن نبود بلکه در موارد گوناگون علمى با آنها جدال مىکرد و سعى مىکرد مردم را از خرافه پرستى و انحراف دور سازد و در تمامى مراحل زندگانى وى مادر بزرگوارش پشتیبان بزرگى براى وى بود و زمینههاى رشد و بالندگى وى را فراهم مىساخت.
صبر و توکل مریم در برابر مشکلات و استعاذه از ویژگیهاى خاص اوست که در روح بلند فرزند عزیزش، عیسى مسیح، ظهور و بروز کرد و همواره این صفات در امر تبلیغ تعالیم دینى او را یارى کرده و موقعیتهاى اجتماعى را نیز براى او به ارمغان مىآورد.
خلاصه اینکه
مریم بنا به نقل مورخان در13 یا 15 سالگى به گونهاى معجزه آسا بدون ازدواج به عیسى مسیح(ع) باردار شد و به اذن خداوند متعال براى اثبات پاکى وى عیسى در گاهواره سخن گفت و به طهارت مادر اقرار کرد. زادگاه عیسى(ع) در بیت لحم(در 8 کیلومترى اورشلیم) بود و مریم نام وى را عیسى نهاد زیرا یسوع به معناى «یار یهود» است.
پیروان دین مسیح بر این باورند که: در سال 28 میلادى، عیسى(ع) توسط یحیى(ع) غسل تعمید داده شد و در آن زمان او33 ساله بود و توسط یهودیان و دشمنان به دار آویخته شد و مادر مهربان خود را در فراق و هجران خود تنها گذاشت، مورخان در این مورد مىنویسند:
«مریم در فراق فرزند همواره نالان بود و از خدا مىخواست که از این جهان بدر شود و به فرزند عزیزش ملحق شود مدت زندگانى وى63 سال بود و سپس دارفانى را وداع گفت. عقیده عسیویان آن است که چون مریم وفات کرد او را به خاک سپردند و بعد از3 روز زنده شد و از مدفن خود برخاسته به سوى آسمان عروج کرد او مانند عیسى(ع) همیشه زنده خواهد ماند».
قرآن کریم: در مورد فرجام عیسى مىفرماید: او را نکشتند و به دار نیاویختند بلکه امر بر ایشان مشتبه شد، یعنى به جاى عیسى، «یهودا» را که یکى از حواریون عیسى(ع) بود و منحرف شده و پناهگاه حضرت عیسى را به سربازان نشان داده بود به جاى حضرت به دار(صلیب) آویختند و خداوند عیسى را به آسمان برد تا از شر اشرار در امان باشد و اعتقاد ما این است که هنگام ظهور حضرت مهدى(عج) عیسى نیز نازل شده و به موعود آفرینش، حضرت حجت(ع) اقتدا خواهد کرد.
اکنون پس از گذشت 20 قرن از زندگانى حضرت مریم(س) در هر محفلى غنچههاى طهارت و پاکى بشکفد نام مریم(ع) زینتبخش آن مجلس خواهد بود و این قدسیه عابده در نیایش نیایشگران امروز به همراه پسر خویش ستوده مىشود و ناقوس عبودیت و توحید بر بلنداى روح وى نواخته مىشود.
آرى، مهر آفرین آفرینش، در میان بندگان خویش «راز»ى نهاده است که رمز آشکار شدن آن «نیاز» است و «دعا». رازى که حلقه اتصال زنجیره هستى است و پاسخى براى همه سؤالهاى بشر و دعا کلیدى استبراى بسته درهاى بىانتهاء:
و بزرگ راهى استبراى رهایى از بن بستهاى انزوا، و پنجرهاى استبراى اتصال به دنیاى نیایشگران و بندگان خوب و محبوب خدا. و اینک مریم که خود، دعاى مستجاب شده مادر است آموزگار درس عبودیت و دعا و اتصال است که براى استفاده از آموزههاى آسمانى وى باید در مقابل سفیر سعادت، پیامبر اسلام(ص) زانو زده و دل به گلواژههاى قرآنى او بسپاریم تا مریم را در آینه قرآن بشناسیم.
پیشینهاى روشن
قباى تابناک مریم(س) گویاى طهارت و پاکى ذاتى آن بانوى بنىاسرائیل است. او در خانوادهاى چشم به دنیا گشود که داراى مقام شامخ نبوت بود و مورد تکریم و احترام مردم زمان خویش بودند. و در قرآن کریم به طهارت و شایستگى خانواده مریم تصریح شده است آنجا که مردم خطاب به او مىگویند:«یا اخت هارون ماکان ابوک امرا سوء و ماکانت امک بغیا». (مریم/ 28)
اى خواهر هارون پدر تو انسان بدى نبود و مادرت هم بدکاره نبود.
یعنى خانواده تو در میان مردم با نام و عمل نیک شناخته شدهاند و از آنها گناه و فحشاء مشاهده نشده است.
پدر بزگوار مریم «یوقیم» نام داشت که او را «ادکیم» نیز مىخواند و به زبان عربى «عمران» مىگفتند به نقل از بیشتر مورخان او یکى از پیامبران بنىاسرائیل بود همانند زکریا، شوهر خاله مریم، که از انبیاء بود. دهخدا در فرهنگ لغتنامه خود مىنویسد:
(مادر عیسى، دختر عمران و از نسل داووداست و بر طبق قرآن کریم مادر او پیش از ولادت کودک نذر کرده بود که او را به صومعه به خدمتبگمارد سپس زکریا تکفل او را عهدهدار شد و چون به 18 سالگى رسید روح القدس بر او ظاهر شد و مریم را به عیسى باردار ساخت).
بنابراین مریم از نسل داوود است و در خانهاى برجسته و برگزیده به دنیا آمد. درباره تاریخ تولد حضرت مریم در برخى از کتب مىنویسند:
«ولادت مریم(ع) 5570 سال بعد از هبوط آدم(ع) بوده و تولد حضرت مسیح با توجه به تواریخ دول و ملل روى زمین در آن زمان 5585 سال بعد از هبوط حضرت آدم(ع) بوده است».
پس با توجه به اینکه سال تولد حضرت مسیح در انجیل «لوقا» و «متى» حدود سه سال قبل از میلاد ذکر شده است، و بنابه نقل صاحب ناسخ التواریخ فاصله تولد حضرت مریم و حضرت عیسى(ع) 15 سال بوده است و حضرت مریم از سن13 سالگى به عیسى باردار شده است: مىتوان تاریخ تولد مریم، پاکبانوى نیایش را شانزده سال قبل از میلاد تخمین زد.
اگر چه بین سخن دهخدا که باردارى مریم را در سن 18 سالگى ذکر مىکند با سخن صاحب ناسخ التواریخ اختلاف زیادى وجود دارد ولى با اندکى مطالعه در تاریخ آن زمان به نظر مىرسد قول دوم که باردارى او در سن13 سالگى باشد قوىتر است.
مریم در شهر «ناصره» به دنیا آمده و در صومعه بنا به نذر مادر بزرگوارش حنه به خدمت مشغول بود و همواره به عبادت و نیایش با خداى متعال مىپرداخت.
اگر چه اناجیل تحریف شدهاند و در مورد اعتقادات مسیحیت تضادها و خرافات زیادى در کتب مسیحى دیده مىشود ولى در مورد کیفیت تولد حضرت مریم در بیشتر کتب جریان ویژهاى نقل شده است که در مضمون یکسان هستند اگر چه تعابیر متفاوتى دارند.
ذکر این نکته ضرورى است که هو 4 انجیل که امروزه در دست جوامع مسیحى وجود دارد پس از مرگ (یا عروج) حضرت مسیح نوشته شده است و آن دوران را دوره رسالت مىگفتند در کتاب تاریخ تمدن نوشته هنرى لوکاس آمده است که:
(دوره رسالتیا دوره حواریون با پایان زندگى عیسى آغاز شد چون حواریون کار «رسولان» را مىکردند و تعالیم عیسى را در بسیارى از بخشهاى امپراطورى روم پراکنده مىساختند.)
از این رو در کتاب «قاموس مقدس» آمده است که:
(به هیچ وجه مریم باکره بیش از پنج مرتبه در کتاب مقدس جدید مذکور نیست.)
در حالى که در قرآن کریم نام «مریم» 34 بار تکرار شده است و سورهاى به نام او وجود دارد که جزئیات تولد حضرت مریم و حضرت مسیح در آن ذکر شده است.
در سفرى تبلیغى که یک راهبه مسیحى(مبلغه) به گونهاى اتفاقى همسفر شده بودم با او در مورد شخصیتحضرت مریم در قرآن صحبت کردم و او مىگفت: ما خودمان تا این حد اطلاع از زندگانى مادر مقدس نداریم چگونه کتاب قرآن به این زیبایى زندگینامه مریم را نوشته است؟!!
سخن این است که با توجه به تحریفات عهدین تاریخ تولد حضرت مریم را اناجیل کنونى شاید صحیح ذکر کرده باشند. اکنون به چگونگى تولد حضرت مریم(س)، تندیس نیایش، مىپردازیم.
تولد مریم، دعاى مستجاب
حنا(آنا)، مادر مریم و همسر عمران، یکى از شخصیتهاى برجسته بنىاسرائیل، واز طرفى خواهر اشیاع، همسر زکریا، بود که به گفته تاریخ و اخبار اسلامى هیچ یک صاحب فرزند نشده بودند. روزى «حنا» زیر درختى نشسته بود پرندهاى را دید که به جوجههاى خود غذا مىداد مشاهده این محبت مادرانه آتش عشق فرزند را در دل او شعله ور ساخت و از صمیم دل از درگاه خدا تقاضاى فرزند کرد و چیزى نگذشت که دعاى خالصانه وى به اجابت رسید و باردارشد.
آنچه بیش از هر چیز، در داستان فوق مورد توجه استشخصیت معنوى مادر مریم است که در زندگى ناامید نشده و درخواست از خالق مىکند زمانیکه انقطاع براى انسان حاصل مىشود به یقین مقدمات اتصال به منبع فیاض فراهم خواهد شد، از سوى دیگر توجه عمیق به مسایل پیرامون خود نگرش به آفاق و آیات آفاق چیزى است که همواره مورد نظر ادیان الهى بوده است و این توجه عمیق در وجود «حنا» مشهود است در واقع او با دیدن پرندگان و غذا دادن پرنده مادر به جوجهها، قدرت بىانتهاى الهى را مىبیند و از چنین خداى قدیر با توجه به باورهاى خویش طلب فرزند مىکند و خدا نیز دعاى او را به اجابت مىرساند.
بر در شاهم گدایى نکتهاى در کار کرد گفتبر هر خوان که بنشستم خدا رزاق بود
در دوران باردارى حنا در مورد آینده فرزندش فکر مىکند و چون او را با «دعا» از خدا خواسته استبراى خدمتگزارى خانه خدا نذر مىکند و مىگوید: «رب انى نذرت لک ما فى بطنى محررا فتقبل منى انک انت السمیع العلیم» (آل عمران/35)
(همسر عمران گفت) پروردگارا آنچه در شکم خود دارم نذر تو مىکنم (کردم) تا آزاد شده تو باشد پس از من بپذیر که تو شنواى دانایى. «محرر» در لغتبه معناى «آزاد ساختن» است و در اصطلاح آن زمان به فرزندانى گفته مىشد که براى خدمت در معبد تعیین مىشدند تا نظافت و خدمات معبد را بعهده گیرند و هنگام فراغت مشغول نیایش شوند و آنها را محرر مىگفتند چون از هرگونه خدمتبه پدر و مادر آزاد بودند.
مادر پس از تولد و نامگذارى مولود او را به کنیسه(معبد) برده و خطاب به علماى یهود گفت:
[این کودک هدیه بیت المقدس است، سرپرستى او را یک نفر از شما به عهده بگیرد. در میان آنها گفتگو شد و هر کسى مىخواست افتخار کفالت و سرپرستى او را به عهده داشته باشد. طى مراسم خاصى زکریا به عنوان کفیل و عهدهدار وى انتخاب شد.]
آنچه از میان تفسیرهاى گوناگون به دست مىآید این است که حتى کفالت زکریا براى مریم و جریان قرعه کشى را در قرآن به خداوند متعال نسبت داده است زیرا «کفل» با تشدید آمده است.
و وقتى این ماده به صورت ثلاثى مزید باشد(باب تفعیل) به معناى انتخاب کفیل براى دیگرى است و به معناى «کفالت کسى را به عهده گرفتن» پس معناى «کفلها زکریا» این است که خداوند زکریا را به عنوان کفالت مریم انتخاب کرد.
مریم(س) تحت تربیت معنوى و روحانى زکریا، پیامبر بنى اسرائیل به رشد و بالندگى رسید. او در خانه خدا، بیت المقدس، همراه با پیامبر خدا، زکریا، بود و جوانههاى عبودیت در گلستان وجودش مىرویید.
رویش عبودیت
در آیه شریفه قرآن آمده است: «کلما دخل علیها زکریا المحراب وجد عندها رزقا. (آل عمران/37.)
هرگاه زکریا وارد محراب عبادت مریم مىشد نزد او روزى (خاص) مىدید.
به نظر مىآید مریم دائما در حال عبادت بوده است و جایگاه همیشگى او محراب بوده و این دوام در عبادت به گونهاى است که او را در زمره «قانتین» به شمار مىآورند آنجایى که در قرآن مىفرماید: «و کانت من القانتین» (تحریم/12)
گفتنى است که قنوت به معناى مصطلح امروز نیستبلکه در کتب لغتبه معناى ذکر دائم آورده شده است «قنوت» دوام طاعت است و «راغب» آن را دوام طاعت مع الخضوع معنا کرده است. در مجمع البیان هم فرموده: اصل آن به معنى دوام استسپس به معنى طاعت، نماز، طول قیام، دعا و سکوت مىآید.»
در مجموع مىتوان گفت قنوت به معناى طاعت است زیرا روح نماز و قیام دعا همان اطاعتخداوند متعال است که با نام «تعبد» مطرح مىشود. در مورد «قانتین» نیز در کتب لغت آمده است که:
(قوله تعالى فى مریم: «و کانت من القانتین» اى من المطیعین لله الدائمین على طاعته و ...)
قول خداوند متعال در مورد مریم که: «و او (مریم) از قانتین است». یعنى از اطاعت کنندگان خداست که دائما در طاعت است. در آیه شریفه امن هو قانت آناء اللیل» (زمر/9) نیز «قانت» به معناى مصلى و نمازگزار استیعنى «آیا کیست که ساعات شب را به نماز و عبادت مىگذراند؟» (این آیه در شان على بن ابیطالب(ع) نازل شده است.)
پس دانستیم که هرگاه زکریا بر مریم وارد مىشد نزد او روزى و غذاى ویژهاى مىدید که از حالت عادى خارج بود. برخى دیگر گفتهاند: رزق غیر فصل را مىدید یعنى غذاها و میوههاى تابستانى را در زمستان و زمستانى را در تابستان مشاهده مىکرد و برخى دیگر گفتهاند که یک نوع میوه بهشتى بوده است که به فرمان پروردگار براى مریم حاضر مىشده است.
در کتب تفسیرى آوردهاند که:
این موضوع که منظور از رزق غذاى بهشتى باشد از قرائنى که در گوشه و کنار آیه هست نیز استفاده مىشود زیرا اولا کلمه «رزقا» به صورت نکره نشانه روزى خاص و ناشناس است ثانیا پاسخ مریم که: این از طرف خداست، نشانه دیگر این مطلب است ثالثا به هیجان آمدن زکریا و تقاضاى فرزند قرینه دیگر است.
مهم و قابل توجه در این جریان مقام و عظمتیک زن است که در اثر بندگى خدا و صداقت و طهارت انسان برتر و نمونه شناخته مىشود و مورد لطف خاص ربوبى قرار مىگیرد.
درباره حضرت زهرا(س) نیز موارد زیادى از کرامتهاى ویژه وجود دارد چنانچه گفتهاند: در زمان قحطى مدینه روزى براى فاطمه زهرا(س) از غذاهاى معطر و پاکیزه بهشتى آورده شد حضرت تا آن غذا را دید فرمود: به خدا سوگند پیامبر را بر خود مقدم مىدارم و غذا را (که گوشتبریان کرده بود) براى پیامبر فرستاد. پیامبر پرسید: من این لک هذا؟! این غذا را از کجا آوردهاى؟
فاطمه زهرا پاسخ داد: هو من فضل الله ان الله یرزق من یشاء بغیر حساب.
این(غذا) از فضل و رحمت الهى است. بدرستیکه خداوند هرکس را که بخواهد بدون حساب روزى مىدهد.
بینش عمیق و بصیرت مریم تا حدى است که در جواب زکریا مىگوید:
«هو من عند الله ان الله یرزق من یشاء بغیر حساب» این غذا از طرف خداست و او هرکس را بخواهد بىحساب روزى مىدهد. او(مریم) همه چیز را از خدا مىبیند و در خدا مىبیند و این نهایت عبودیت است و کمال انسانى.
بر کرانه صداقت
از ویژگیهاى والاى مریم صداقت اوست که در این صفت نیز با، بانوى هر دو جهان صدیقه کبرى(س) مشترک است. صدیق معناهاى گوناگون دارد که در کتب لغت معناى آن را اینگونه نوشتهاند:
پیوسته راست گو و راست رفتار(چون نقل قول مستقیم بود، در عبادت تصرف نکرده بودم). صیغه مبالغه است طبرسى آنرا بسیار تصدیق کننده حق مىداند.
پس صدیقه هم به معناى راستگو است و هم درست کردار و هم تصدیق کننده حق که این صفات بتمامه در وجود حضرت مریم(س) بوده است. در قرآن کریم حضرت یوسف(ع)، ابراهیم(ع) و ادریس(ع) و برخى دیگر از انبیاء نیز با وصف «صدیق» آمدهاند.
در قرآن به صورتهاى گوناگون این صفت مریم(ع) مورد ستایش قرار گرفته است، یکى از آیات که اشاره به صداقت مریم دارد و مصدق بودن وى را بیان مىکند در سوره تحریم است که مىفرماید:
«و مریم ابنت عمران التى احصنت فرجها فنفخنا من روحنا و صدقتبکلمات ربها و کتبه و کانت من القانتین.» (تحریم / 12)
(و مثل آوردن براى مؤمنین) مریم دخت عمران را، همان کسى که خود را پاکدامن نگاه داشت و در او از روح خود دمیدیم و سخنان پروردگار خود و کتابهاى او را تصدیق کرد و از فرمانبرداران بود.
این آیه شریفه پس از معرفى سه زن در قرآن، مطرح شده است که دو تن از آنها براى کفر و ضلالت نمونه بودند و همسر فرعون الگو و نمونهاى براى مؤمنان است و مریم در این آیه شریفه دومین زن نمونه براى مؤمنان است. برخى از مفسرین مىنویسند:
تفسیر این آیه (تحریم11) این نیست که همسر فرعون نمونه زنان خوبستبلکه زن خوب نمونه جامعه خوب است و جامعه برین از این زن الگو مىگیرند نه تنها زنان. ذات اقدس اله فرمود: «و ضرب الله مثلا للذین آمنوا امرات فرعون» بلکه فرمود نمونه و الگوى مردم خوب، زن فرعون است.
در اول این سوره نیز دو زن نمونه الگو براى جامعه کفر شدند نه براى زنان کافره و این تعابیر دلالتبر میزان اهمیت اسلام بر بینشها و نگرشهاى افراد است نه جنسیت آنان.
در این آیه شریفه نکته قابل توجهى وجود دارد و آن اینکه مقام مریم را با همسر فرعون در یک آیه ذکر نکرده و به صورت جداگانه و با تجلیل و ستایش بیشترى به آن پرداخته است در این مورد نیز گفته شده است. «چون مقام مریم بالاتر از مقام زن فرعون بود لذا اینها را یکجا ذکر نکرد، برخلاف آن دو کافره(همسر نوح و لوط) که در یک آیه ذکر شده بودند».
اکنون در مىیابیم که هر انسانى بتواند مراحل کمال و معنویت را طى کند نمونه براى جامعه بشرى مىشود نه نمونه براى هم جنسهاى خود و شاید از این رو مریم را از «قانتین» و «راکعین» قرار دادهاند نه «قانتات» و «راکعات».
مریم(س) در اثر حفظ عفت و پاکدامنى و در اثر ارتباط با روح غیبى به مقام «مصدقین» و «قانتین» رسید.
در آیات کریمه با عبارات گوناگون مریم مورد تحلیل و ستایش قرار گرفته است و به ویژه صداقت او نیز مورد تاکید است. و این به علتبهتان و افترایى بود که از سوى یهودیان بر او وارد مىشد. در واقع قرآن کریم به گونهاى دفع اتهام مىکند از این پاکبانوى صداقت تا چهره حقیقى او شناخته شود. تجلى صداقت مریم را مىتوان در موارد زیر مشاهده کرد:
راستگویى و درست کردارى در طول عمر به عنوان یک رفتار عادى و ملکهاى.
درستى و صداقت مریم در برخورد با زکریا(در مورد رزق) و با ملک الهى(در مورد سابقه خود).
صداقتبا مردم پس از تولد عیسى(ع) و عدم ارتکاب به کذب حتى به گونه مصلحتى.
تصدیق کلام فرشته الهى و پذیرش سخن فرستاده خدا و پذیرش حضرت مسیح(ع)
تصدیق و ایمان به حضرت مسیح پس از تکلم او در مهد و همچنین پذیرش کتب آسمانى قبل از انجیل.
در نتیجه صداقت در گفتار، اندیشه و اعتقاد و رفتار آدمى او را در زمره الگوهاى کامل انسانى قرار مىدهد و جوانان و نسلهاى سازنده در هر کشورى مىتوانند از این الگوها و اسوههاى حسنه آموزههاى نوین برگیرند.
تبلور طهارت
پاکدامنى و طهارت روح و جسم از جمله مسائلى است که هم در مورد زنان مطرح است و هم مردان ولى با توجه به ظرافتخلقت در مورد زنان و همچنین وجود صفاتى چون جلوه گرى و خود آرایى زنان که لازمه تداوم خانواده است و براى ایجاد و سلامتخانوادگى بسیار مؤثر و سازنده است، این وصف والاى انسانى، پاکدامنى، بیشتر در مورد زنان مطرح مىشود و نکوهش و ستایش همواره متوجه بانوان است.
حضرت مریم(س) در طهارت و پاکدامنى چنان زبانزد خاص و عام است که او را مطهره نیز مىنامند و این طهارت نه تنها از جانب پروردگار به او عطا شده است که: «ان الله اصطفاک و طهرک» بلکه پاکى این دختر تازه به بلوغ رسیده و خاندان عمران به گونهاى است که تمامى جوانب احتیاط را مراعات مىکند و ما به علت اختصار برخى را توضیح مىدهیم.
در سوره مبارکه مریم آیات16 تا29 در مورد روحیات مریم و کیفیتباردارى وى آمده است در این آیات چند جمله وجود دارد که چهرههایى از طهارت و پاکى او را به تصویر مىکشند که عبارتند از:
الف) «انتبذت من اهلها: «نبذ» یعنى دور انداختن هر چیز حقیرى که مورد اعتناء نباشد و «انتبذ من اهلها» یعنى از مردم کناره گرفت و در سمتشرقى مسجد به عبادت پرداخت.
گفتنى است که این دور انداختن مردم به معناى اصطلاحى امروز نیست که بگوییم در جایى به سر مىبرد که از انسانها دور بود و به عبارت دیگر «ریاضت» مىکشید و یا «چله نشینى» مىکرد!
انسان در همان اجتماعات مردمى، مىتواند جداى از مردم پرستى و ریا زندگى کند چنانچه مفسران مىنویسند: این تعبیر(کناره گیرى از مردم) شاید اشاره به آن است که مریم به صورت متواضعانه و گمنام و خالى از هر گونه کارى که جلب توجه کند از جمع کناره گیرى کرد و آن مکان از خانه خدا را براى عبادت انتخاب نمود.
پس «براى» مردم زندگى نکردن مهم است که نوعى شرک به خداست نه اینکه از مردم گریخته و در دسترس آنها نباشیم. اگر اجتماع مردم انسان را از خدا جدا کند اشکال متوجه خود شخص مىشود نه اجتماع. بنابراین با فکر توحیدى و روحیهاى معنوى و پاک مىتوان با اجتماع همراه بود اگر چه در منزل مشغول باشیم.
گر همه شهر به جنگم بدر آیند و خلاف من که در خلوت خاصم خبر از عامم نیست
ب) «فاتحذت من دونهم ححابا»(مریم /17) پس میان خود و دیگران حجابى افکند.
مرحوم علامه(ره) در ذیل این آیه مىفرماید: «کلمه حجاب» به معناى هر چیزى است که چیزى را از غیر بپوشاند و از این کلمه چنین بر مىآید که گویا مریم خود را از اهل خویش پوشیده داشت تا قلبش فارغتر براى عبادت باشد.
از این آیه شریفه چنین برداشت مىشود که حفظ کردن خود از منظر دیگران مىتواند زمینهاى براى ارتباط با معبود را فراهم سازد و پوشش ظاهرى زن نه تنها براى حفظ جسم او مؤثر استبلکه براى سلامت روح او و ایجاد زمینه اتصال به خدا از طریق ارتباط با فرشتگان الهى، این رسولان رحمت، ضرورى است - سخن در این نیست که آیا پوشش و حجاب در آن زمان واجب بوده استیا نه؟ و این پوشش داراى چه کیفیتى بوده است؟ بلکه سخن این است که پس از «اتخاذ حجاب» در آیه شریفه با حرف «فاء» در «فارسلنا الیها روحنا» لازمه تماس و ارتباط با ملائکه خدا را وجود حجاب مىداند و حجاب مقدمهاى استبراى صحبتبا ملائکه و این حجاب هر نوع سترى مىتواند باشد به گونهاى که او را از چشم نامحرمان جسمى و روحى بپوشاند.
پس در نتیجه عفت ظاهرى( که در اثر پوشش ظاهرى ایجاد مىشود) به یقین عفتباطنى(طهارت براى تماس با مطهرین) را در پى خواهد داشت همانگونه که ذکر زبانى، ذکر قلبى را به دنبال مىآورد و ذکر قلبى، ذکر زبانى را.
از این رو مریم الگو و اسوه براى همه افراد بشر است.
ج) «قالت انى یکون لى غلام و لم یمسسنى بشر و لم اک بغیا»(مریم / 70) گفت چگونه مرا پسرى استبا اینکه ستبشرى به من نرسیده است و بدکار نبودهام؟!
حضرت مریم(ع) در این آیه شریفه، به پاکى و طهارت خویش استناد مىکند و طهارت دائمى خود در زمینههاى مختلف را یاد آور مىشود. چگونه من صاحب پسرى مىشوم. در حالى که با هیچ بشرى ازدواج نکرده که از راه حلال فرزند آورم و هیچگاه گناهکار نبودهام و حتى در فکر گناه هم نبودهام!
گفتنى است که در گناهکار نبودن او(در امور جنسى) به گونهاى زیبا مسائل تربیتى، اخلاقى مطرح مىشود آنجا که در قرآن مىفرماید: «و ما کانت امک بغیا» (مریم / 28) و (اى مریم) مادر تو که بدکاره نبود.
در این آیه شریفه همانند سازى کودک و به ویژه دختر از مادر را متذکر مىشود. مىفرماید مادر تو پاک بود و طهارت اخلاقى داشت تو هم باید پاک باشى که در دامان او پرورش یافتى.(منظور بطن و شکم مادر است).
از طرفى «بغى» به معناى «طلب چیزى» و یا «سعى در فساد» هم آمده است و از این معانى مىفهمیم که مریم و مادرش حتى در فکر گناه هم نبودهاند و تلاشى براى ورود به وادى فساد و گناه هم نداشتهاند چون خواستن و طلب مربوط به اندیشه و احساس آدمى است و آنها از این جهت هم پاک بودند نه تنها در عمل.
از این روست که قرآن کریم سعى در رفع افتراء و تهمت نسبتبه مریم مىکند و مىفرماید: «و مریم ابنت عمران التى احصنت فرجها» دختر عمران کسى است که خود را پاکدامن نگاه داشت. (تحریم / 12)
و نیز در سوره انبیاء مىفرماید «و التى احصنت فرجها فنفخنا فیها من روحنا و جعلناها و ابنها آیة للعالمین» (انبیاء / 91) و آن (زن را یاد کن) که خود را پاکدامن نگاه داشت و از روح خویش در او دمیدیم و او و پسرش را براى عالمیان آیتى قرار دادیم.
پس مریم بانوى پاکدامنى است که خداوند او را ظرف مناسبى براى مقام رسالتخویش مىداند و براى اثبات پاکى او طفل شیرخواره را به تکلم، در مىآورد و او را الگویى براى پاکدامنان قرار مىدهد.
در کتاب مقدس مسیحیت نیز طهارت مریم به گونهاى زیبا به تصویر کشیده شده است آنجا که آمده است، «خداوند، جبرئیل فرشته، را در این روزگار نزد دوشیزهاى که مریم خوانده مىشد و از نسل داوود فرزند یهودا بود برانگیخت در هنگامى که این دوشیزه در زندگىاى سراسر با پاکى و بدون کوچکترین گناهى به سر مىبرد و از هر بدى و سرزنش منزه بود و بر نماز و روزه مواظبت و مراقبت داشت».
پرتو تربیت
پس در تولد حضرت عیسى(ع) و مادر بزرگوار وى در دهکده خود به زندگى ادامه داده و تلاش خویش را براى تربیت عیسى آغاز کرد اگر چه مورد تهمتبرخى از مردم آن دهکده قرار گرفته بود.
عیسى مانند دیگر کودکان رشد و نمو کرد ولى آثار فضل و علامتهاى پیامبرى در او آشکار بود، برخى مىنویسند:
«عیسى که با همسالان خود به بازى مشغول بود به ایشان خبر مىداد که در خانههاى خود چه خوردهاند» و این نشانگر نبوغ او بود.
مریم(س) در مورد تربیت فرزندش اهمیت زیادى قائل بود و او را پیش آموزگار دهکده مىفرستاد تا مشعل جانش با علم و دانایى روشنى یابد و «او به گفتار معلم گوش مىداد و هنوز استاد درباره موضوعى سخن نگفته بود که عیسى آن را بیان مىداشت».
عیسى هنوز 12 سال نداشت که با مادر خویش به «بیت المقدس» رفت و به حلقه درس دانشمندان بیت المقدس وارد مىشد و به سخنان آنان گوش فرا مىداد.
حضور مریم(س) در مجالس علم و نیایش یکى از ویژگیهاى این بانوى نیایش است که در فرزند او تاثیر گذاشته و او را نیز شیفته مباحث علمى و معنوى کرده بود.
حضرت عیسى(ع) در مجالس اندیشمندان یهود نه تنها در حد گوش فرا دادن نبود بلکه در موارد گوناگون علمى با آنها جدال مىکرد و سعى مىکرد مردم را از خرافه پرستى و انحراف دور سازد و در تمامى مراحل زندگانى وى مادر بزرگوارش پشتیبان بزرگى براى وى بود و زمینههاى رشد و بالندگى وى را فراهم مىساخت.
صبر و توکل مریم در برابر مشکلات و استعاذه از ویژگیهاى خاص اوست که در روح بلند فرزند عزیزش، عیسى مسیح، ظهور و بروز کرد و همواره این صفات در امر تبلیغ تعالیم دینى او را یارى کرده و موقعیتهاى اجتماعى را نیز براى او به ارمغان مىآورد.
خلاصه اینکه
مریم بنا به نقل مورخان در13 یا 15 سالگى به گونهاى معجزه آسا بدون ازدواج به عیسى مسیح(ع) باردار شد و به اذن خداوند متعال براى اثبات پاکى وى عیسى در گاهواره سخن گفت و به طهارت مادر اقرار کرد. زادگاه عیسى(ع) در بیت لحم(در 8 کیلومترى اورشلیم) بود و مریم نام وى را عیسى نهاد زیرا یسوع به معناى «یار یهود» است.
پیروان دین مسیح بر این باورند که: در سال 28 میلادى، عیسى(ع) توسط یحیى(ع) غسل تعمید داده شد و در آن زمان او33 ساله بود و توسط یهودیان و دشمنان به دار آویخته شد و مادر مهربان خود را در فراق و هجران خود تنها گذاشت، مورخان در این مورد مىنویسند:
«مریم در فراق فرزند همواره نالان بود و از خدا مىخواست که از این جهان بدر شود و به فرزند عزیزش ملحق شود مدت زندگانى وى63 سال بود و سپس دارفانى را وداع گفت. عقیده عسیویان آن است که چون مریم وفات کرد او را به خاک سپردند و بعد از3 روز زنده شد و از مدفن خود برخاسته به سوى آسمان عروج کرد او مانند عیسى(ع) همیشه زنده خواهد ماند».
قرآن کریم: در مورد فرجام عیسى مىفرماید: او را نکشتند و به دار نیاویختند بلکه امر بر ایشان مشتبه شد، یعنى به جاى عیسى، «یهودا» را که یکى از حواریون عیسى(ع) بود و منحرف شده و پناهگاه حضرت عیسى را به سربازان نشان داده بود به جاى حضرت به دار(صلیب) آویختند و خداوند عیسى را به آسمان برد تا از شر اشرار در امان باشد و اعتقاد ما این است که هنگام ظهور حضرت مهدى(عج) عیسى نیز نازل شده و به موعود آفرینش، حضرت حجت(ع) اقتدا خواهد کرد.
اکنون پس از گذشت 20 قرن از زندگانى حضرت مریم(س) در هر محفلى غنچههاى طهارت و پاکى بشکفد نام مریم(ع) زینتبخش آن مجلس خواهد بود و این قدسیه عابده در نیایش نیایشگران امروز به همراه پسر خویش ستوده مىشود و ناقوس عبودیت و توحید بر بلنداى روح وى نواخته مىشود.