میهمانى و افطارى
آرشیو
چکیده
متن
یکى از سنتهاى خوبى که در بین مؤمنان رایج است و ریشه در ایمان مردم دارد، افطارى دادن و میهمانى کردن اقوام و دوستان در ماه مبارک رمضان است.
توجه یافتن به کسانى که در اداره زندگیشان بویژه ضرورىترین امر یعنى غذا، با دشوارى روبه هستند، یکى از حکمتهاى روزه است. در روایات چنان به افطارى دادن سفارش شده که از روزه مستحبى اهمیتبیشتر یافته است. امام موسى بن جعفر(ع) فرمود: افطارى دادن به برادر روزهدار از روزهات بافضیلتتر است. (1) بىتردید هرگز افطارى دادن جاى روزه واجب را نمىگیرد، اما در ارزیابى ثواب، گاهى ثواب افطارى بیشتر است.
امام صادق(ع) نیز مىفرماید: کسى که مؤمنى را افطارى دهد، کفاره یک سال گناه او شمرده مىشود، و کسى که دو مؤمن را افطارى دهد، بر خداوند است که او را وارد بهشتسازد. (2)
اطعام طعام
مهمانى کردن، در قرآن شریف و روایات ائمه معصومین(ع)، از اوصافپیامبران و پیشوایان دین شمرده شده است. خداوند متعال مىفرماید:
«هل اتیک حدیث ضیف ابراهیم المکرمین اذدخلوا علیه فقالوا سلاما قال سلام قوم منکرون فراغ الى اهله فجاء بعجل سمین.» (3)
اى رسول ما، آیا حکایت میهمانان گرامى ابراهیم به تو رسیده است؟ هنگامى که آنها بر حضرت ابراهیم وارد شدند، سلام کردند. او جواب سلام آنها را گفت و فرمود: شما مردمى ناشناس هستید.(خوب استخود را معرفى کنید) آنگاه نزد خانوادهاش رفت و با کبابى از گوسالهاى فربه باز آمد.
گرامى داشتن میهمان از لوازم ایمان به خداوند متعال شمرده شده است.
پیامبر اسلام(ص) مىفرماید: کسى که ایمان به خدا و روز جزا دارد، باید میهمانش را گرامى بدارد. (4)
و نیز فرمود: خانهاى که در آن میهمان وارد نشود، فرشتگان نیز وارد نمىشود. (5)
روزى امیرمؤمنان غمگین بود، وقتى سبب آن را پرسیدند، فرمود: هفت روز است، میهمانى برایم نیامده است. (6)
حضرت على(ع) چه بسا بر خود سخت مىگرفت تا بتواند دیگران را بهتر میهمانى کند. در روایت مىخوانیم: امیرمؤمنان على(ع) از نظر طعام شبیهترین افراد به پیامبر گرامى اسلام(ص) بود. خود نان و سرکه و زیتون مىخورد و به مردم نان و گوشت مىداد. (7)
حضرت على(ع) گاهى خود غذا نمىخورد تا میهمان غذا بخورد. مردى پیش رسولخدا(ص) آمد و از گرسنگى شکایت کرد. آن جناب کسى را نزد همسرانش فرستاد و پیام داد، اگر نزدتان خوراکى یافت مىشود، براى این مرد بدهید. گفتند، غیر از آب چیزى یافت نمىشود.
پیامبر(ص) فرمود:«من لهذا الرجل الیلة» کیست که امشب این مرد را خوراک دهد؟ على عرض کرد: من او را میهمان مىکنم.
آنگاه نزد فاطمه زهرا(س) شتافت و پرسید: چه یافت مىشود تا از این مرد پذیرایى کنیم؟
فاطمه عرض کرد: اندکى غذا براى کودکان داریم، ولى میهمان را بر فرزندانم مقدم مىدارم.
حضرت فرمود: بچهها را بخوابان و چراغ را خاموش کن.
چراغ را خاموش کرد. وقتى ظرف غذا آماده شد، على(ع) دهان خود را حرکت مىداد و چنان مىنمود که مشغول خوردن است تا میهمان با خاطرى آسوده غذا بخورد چون آن مرد به اندازه کافى غذا خورد و دست کشید، کاسه را به فضل خداوند پر از غذا یافتند. صبحگاه امیرمؤمنان براى نماز به مسجد رفت. پس از نماز، پیامبر اکرم(ص) به وى نگریست و در حالى که قطرات اشک از دیدهاش فرو ریخت، فرمود: یا ابالحسن دیشب خداوند از کردار شما در شگفتشد و این آیه را فرو فرستاد.
«و یؤثرون على انفسهم و لو کان بهم خصاصة»; دیگران را بر خویش مقدم مىدارند، هرچند خود تنگدست و گرسنه باشند. (8)
میهمانى روزهدار هنگام افطار
تمام این برکات براى کسى است که در خانهاش مؤمنى را میهمانى کند، بىتردید اگر میهمان روزهدار باشد، ارزش والاتر ثواب بیشترى دارد.
امام صادق(ع) مىفرماید: فردى به نام سدیر، در ماه مبارک رمضان، بر پدرم امامباقر(ع) وارد شد. حضرت فرمود: اى سدیر، آیا مىدانى در چه شبهایى قرار داریم؟ عرض کرد، آرى، پدرم فدایتباد، شبهاى ماه مبارک رمضان است. امام فرمود: آیا مىتوانى در هر شب از این شبها 10 بنده از فرزندان اسماعیل را آزاد کنى؟
سدیر گفت: پدر و مادرم فدایتباد این اندازه ثروت ندارم. امام فرمود: آیا مىتوانى نه بنده از فرزندان اسماعیل را آزاد کنى؟
سدیر باز همان گونه جواب داد. حضرت یکىیکى کم کرد تا فرمود: آیا مىتوانى هر شب یک بنده از فرزندان اسماعیل را آزاد کنى؟
سدیر عرض کرد: این نیز در توانم نیست.
امام فرمود: آیا مىتوانى هر شب مسلمانى را افطار دهى؟
مرد گفت: آرى، بلکه ده مسلمان را نیز مىتوانم.
پدرم فرمود: اى سدیر، من نیز همین را اراده کردهام. اگر بتوانى یک برادر مسلمان را افطارى دهى(ارزش آن) چون آزاد ساختن یکى از فرزندان اسماعیل است. (9)
پیرایهها
هدف از این میهمانیها و افطارىها، علاوه بر مسرور ساختن مؤمنان خصوصا فقرا، ایجاد انس و هماهنگى و اتحاد بین مسلمانان است.
اما اگر سفرههایى که هنگام افطار گسترده مىشود براى خودنمایى و چشم و هم چشمىها باشد و بىتوجه به درماندگان و فقرا برگزار شود، جز گناه و دورى از حقیقت ثمرى ندارد.
امیرمؤمنان(ع) در نامهاى به عثمان بن حنیف، که یکى از کارگزاران حضرت در بصره بود، نوشت: اى فرزند حنیف، به من خبر رسیده که مردى از جوانان اهل بصره برایتخوانى گسترد و تو نیز دعوتش را اجابت کردى، خوراکهاى رنگارنگ برایت آوردند و قدحهایى در برابرت چیدند و تو نیز حریصانه از آنها خوردى واستخوانهاى گوشتدار را با دندان پاک کردى. گمان نمىبردم، تو پذیراى دعوت چنین مردمى شوى و بر خوانى که بینوایان از آنها محرومند و توانگران پیرامونش حضور دارند، بنشینى. بنگر از این آخر دنیا چه مىجویى؟!
آنچه یقین ندارى حلال است، دور افکن و از آنچه به یقین مىدانى حلال است، استفاده کن. (10)
افطارى و پذیرایى در صورتى ارزش دارد که از پیرایهها پاک و هدفش رضایت الهى و مسرور ساختن مؤمنان باشد.
پىنوشتها:
1- وسائل الشیعة، ج7، ص 100. عن ابى الحسن موسى(ع): قال: فطرک اخاک الصائم افضل منصیامک.
2- وسائل الشیعه، ج7، ص 101 و 102. حدیث9.
3- سوره الذاریات، آیات 24 -27.
4- میزان الحکمة، محمدمحمدى رى شهرى، ج 75، ص 520.
5- بحارالانوار، محمد باقر مجلسى، ج 75، ص 461.
6- میزان الحکمة، ج 5، ص 521.
7- همان، ص539.
8- داستانها و پندها، مصطفى زمانى، ج2، ص 65.
9- وسائل الشیعه، ج7، ص 100، ج3.
10- شرح نهج البلاغه، میرزا حبیب الله خویى، ج 20، ص116.
توجه یافتن به کسانى که در اداره زندگیشان بویژه ضرورىترین امر یعنى غذا، با دشوارى روبه هستند، یکى از حکمتهاى روزه است. در روایات چنان به افطارى دادن سفارش شده که از روزه مستحبى اهمیتبیشتر یافته است. امام موسى بن جعفر(ع) فرمود: افطارى دادن به برادر روزهدار از روزهات بافضیلتتر است. (1) بىتردید هرگز افطارى دادن جاى روزه واجب را نمىگیرد، اما در ارزیابى ثواب، گاهى ثواب افطارى بیشتر است.
امام صادق(ع) نیز مىفرماید: کسى که مؤمنى را افطارى دهد، کفاره یک سال گناه او شمرده مىشود، و کسى که دو مؤمن را افطارى دهد، بر خداوند است که او را وارد بهشتسازد. (2)
اطعام طعام
مهمانى کردن، در قرآن شریف و روایات ائمه معصومین(ع)، از اوصافپیامبران و پیشوایان دین شمرده شده است. خداوند متعال مىفرماید:
«هل اتیک حدیث ضیف ابراهیم المکرمین اذدخلوا علیه فقالوا سلاما قال سلام قوم منکرون فراغ الى اهله فجاء بعجل سمین.» (3)
اى رسول ما، آیا حکایت میهمانان گرامى ابراهیم به تو رسیده است؟ هنگامى که آنها بر حضرت ابراهیم وارد شدند، سلام کردند. او جواب سلام آنها را گفت و فرمود: شما مردمى ناشناس هستید.(خوب استخود را معرفى کنید) آنگاه نزد خانوادهاش رفت و با کبابى از گوسالهاى فربه باز آمد.
گرامى داشتن میهمان از لوازم ایمان به خداوند متعال شمرده شده است.
پیامبر اسلام(ص) مىفرماید: کسى که ایمان به خدا و روز جزا دارد، باید میهمانش را گرامى بدارد. (4)
و نیز فرمود: خانهاى که در آن میهمان وارد نشود، فرشتگان نیز وارد نمىشود. (5)
روزى امیرمؤمنان غمگین بود، وقتى سبب آن را پرسیدند، فرمود: هفت روز است، میهمانى برایم نیامده است. (6)
حضرت على(ع) چه بسا بر خود سخت مىگرفت تا بتواند دیگران را بهتر میهمانى کند. در روایت مىخوانیم: امیرمؤمنان على(ع) از نظر طعام شبیهترین افراد به پیامبر گرامى اسلام(ص) بود. خود نان و سرکه و زیتون مىخورد و به مردم نان و گوشت مىداد. (7)
حضرت على(ع) گاهى خود غذا نمىخورد تا میهمان غذا بخورد. مردى پیش رسولخدا(ص) آمد و از گرسنگى شکایت کرد. آن جناب کسى را نزد همسرانش فرستاد و پیام داد، اگر نزدتان خوراکى یافت مىشود، براى این مرد بدهید. گفتند، غیر از آب چیزى یافت نمىشود.
پیامبر(ص) فرمود:«من لهذا الرجل الیلة» کیست که امشب این مرد را خوراک دهد؟ على عرض کرد: من او را میهمان مىکنم.
آنگاه نزد فاطمه زهرا(س) شتافت و پرسید: چه یافت مىشود تا از این مرد پذیرایى کنیم؟
فاطمه عرض کرد: اندکى غذا براى کودکان داریم، ولى میهمان را بر فرزندانم مقدم مىدارم.
حضرت فرمود: بچهها را بخوابان و چراغ را خاموش کن.
چراغ را خاموش کرد. وقتى ظرف غذا آماده شد، على(ع) دهان خود را حرکت مىداد و چنان مىنمود که مشغول خوردن است تا میهمان با خاطرى آسوده غذا بخورد چون آن مرد به اندازه کافى غذا خورد و دست کشید، کاسه را به فضل خداوند پر از غذا یافتند. صبحگاه امیرمؤمنان براى نماز به مسجد رفت. پس از نماز، پیامبر اکرم(ص) به وى نگریست و در حالى که قطرات اشک از دیدهاش فرو ریخت، فرمود: یا ابالحسن دیشب خداوند از کردار شما در شگفتشد و این آیه را فرو فرستاد.
«و یؤثرون على انفسهم و لو کان بهم خصاصة»; دیگران را بر خویش مقدم مىدارند، هرچند خود تنگدست و گرسنه باشند. (8)
میهمانى روزهدار هنگام افطار
تمام این برکات براى کسى است که در خانهاش مؤمنى را میهمانى کند، بىتردید اگر میهمان روزهدار باشد، ارزش والاتر ثواب بیشترى دارد.
امام صادق(ع) مىفرماید: فردى به نام سدیر، در ماه مبارک رمضان، بر پدرم امامباقر(ع) وارد شد. حضرت فرمود: اى سدیر، آیا مىدانى در چه شبهایى قرار داریم؟ عرض کرد، آرى، پدرم فدایتباد، شبهاى ماه مبارک رمضان است. امام فرمود: آیا مىتوانى در هر شب از این شبها 10 بنده از فرزندان اسماعیل را آزاد کنى؟
سدیر گفت: پدر و مادرم فدایتباد این اندازه ثروت ندارم. امام فرمود: آیا مىتوانى نه بنده از فرزندان اسماعیل را آزاد کنى؟
سدیر باز همان گونه جواب داد. حضرت یکىیکى کم کرد تا فرمود: آیا مىتوانى هر شب یک بنده از فرزندان اسماعیل را آزاد کنى؟
سدیر عرض کرد: این نیز در توانم نیست.
امام فرمود: آیا مىتوانى هر شب مسلمانى را افطار دهى؟
مرد گفت: آرى، بلکه ده مسلمان را نیز مىتوانم.
پدرم فرمود: اى سدیر، من نیز همین را اراده کردهام. اگر بتوانى یک برادر مسلمان را افطارى دهى(ارزش آن) چون آزاد ساختن یکى از فرزندان اسماعیل است. (9)
پیرایهها
هدف از این میهمانیها و افطارىها، علاوه بر مسرور ساختن مؤمنان خصوصا فقرا، ایجاد انس و هماهنگى و اتحاد بین مسلمانان است.
اما اگر سفرههایى که هنگام افطار گسترده مىشود براى خودنمایى و چشم و هم چشمىها باشد و بىتوجه به درماندگان و فقرا برگزار شود، جز گناه و دورى از حقیقت ثمرى ندارد.
امیرمؤمنان(ع) در نامهاى به عثمان بن حنیف، که یکى از کارگزاران حضرت در بصره بود، نوشت: اى فرزند حنیف، به من خبر رسیده که مردى از جوانان اهل بصره برایتخوانى گسترد و تو نیز دعوتش را اجابت کردى، خوراکهاى رنگارنگ برایت آوردند و قدحهایى در برابرت چیدند و تو نیز حریصانه از آنها خوردى واستخوانهاى گوشتدار را با دندان پاک کردى. گمان نمىبردم، تو پذیراى دعوت چنین مردمى شوى و بر خوانى که بینوایان از آنها محرومند و توانگران پیرامونش حضور دارند، بنشینى. بنگر از این آخر دنیا چه مىجویى؟!
آنچه یقین ندارى حلال است، دور افکن و از آنچه به یقین مىدانى حلال است، استفاده کن. (10)
افطارى و پذیرایى در صورتى ارزش دارد که از پیرایهها پاک و هدفش رضایت الهى و مسرور ساختن مؤمنان باشد.
پىنوشتها:
1- وسائل الشیعة، ج7، ص 100. عن ابى الحسن موسى(ع): قال: فطرک اخاک الصائم افضل منصیامک.
2- وسائل الشیعه، ج7، ص 101 و 102. حدیث9.
3- سوره الذاریات، آیات 24 -27.
4- میزان الحکمة، محمدمحمدى رى شهرى، ج 75، ص 520.
5- بحارالانوار، محمد باقر مجلسى، ج 75، ص 461.
6- میزان الحکمة، ج 5، ص 521.
7- همان، ص539.
8- داستانها و پندها، مصطفى زمانى، ج2، ص 65.
9- وسائل الشیعه، ج7، ص 100، ج3.
10- شرح نهج البلاغه، میرزا حبیب الله خویى، ج 20، ص116.