گزارشى از عتبات عالیات(2)
آرشیو
چکیده
متن
به پاى دوست فکندى سر از بلندى نخل که نقد جان بر جانان بود متاع قلیل
زائرانى که بیشترشان در شمار بزرگسالان جاى دارند و از پیش از اذان صبح تا کنون هماره مشغول زیارت و نماز و دعا و مناجات و گریه بودهاند، از شوق زیارت دوستسر از پاى نمىشناسند و هنوز سنگینى خستگى صبح را از دوش نیفکنده، آماده زیارت اماکن بعدىاند. اولین وعدهگاه ما، دیدار با میثم است. شهیدى که از بلنداى نخل شهادت تاریخ را به مظلومیت على(ع) و یارانش گواهى گرفت و بر فراز منبردار حقانیت على(ع) و تشیع را بىهیچ هراسى فریاد کرد. او در شمار آن دسته یاران خاص امیرمؤمنان(ع) جاى دارد که مورخان آنان را «حوارى» على(ع) مىخوانند. در عظمت معنوى او برخى از دانشمندان گفتهاند: اگر بین عدالت و عصمت مرتبهاى باشد، باید میثم را صاحب آن مرتبه دانست.
او در آغاز بنده بود و در اسارت زنى به سر مىبرد. مولا(ع) او را خرید، آزاد کرد و فرمود: نامت چیست؟
میثم پاسخ داد: سالم.
مولا(ع) فرمود: ولى پیامبر(ص) به من خبر داد که پدرت تو را میثم نامیده است او اعتراف کرد که نام اصلىاش میثم است و آنان که او را اسیر کردهاند، وى را سالم نامیدهاند. از آن روز به نام اصلىاش میثم خوانده شد. آنگاه امیرمؤمنان، در حالى که به درختى اشاره مىکرد، فرمود: پس از مرگ من، فرزند زن ناپاک دامن عبیدالله بنزیاد تو را بازداشتخواهد کرد و بر پاره چوبى از این درختبه دار خواهد آویخت. بر سه پاره دیگر این درخت نیز فلانى و فلانى و فلانى به دار آویخته خواهند شد. سه روز پس از آنکه به دار آویخته شدى، ضربه به گلویت مىزنند، از دهانتخون بیرون مىریزد و محاسنت رنگین مىشود. پس منتظر چنین محاسن رنگینى باش.
میثم سالها انتظار مىکشید. او گاه پاى آن درختخرما را نظافت مىکرد، در آنجا نماز مىگزارد و خطاب به درخت مىگفت: چه درخت مبارکى، تو از آن منى و براى من کاشته شدهاى.
مثیم در سال 60 هجرى به حج رفت، به یاد رسول اکرم(ص) به خانه وى شتافت و با همسر رسول خدا(ص) - امسلمه - دیدار کرد. امسلمه گفت: بارها در دل شب شنیدمکه رسول خدا(ص) به على(ع) در باره تو سفارش مىکرد.
او، پس از بازگشت از این سفر، به وسیله عبیداللله بنزیاد، حاکم اموى کوفه، دستگیر و به دار آویخته شد و ده روز پیش از ورود امام حسین(ع) به کربلا با چهرهاى خونین به لقاءالله رسید. (1)
به نوشته برخى از مورخان میثم بر فراز دار نیز مردم را فرا خواند و به بیان فضایل مولا(ع) پرداخت و فتنه پس از رحلت پیامبر(ص) را تبیین کرد. در این لحظه، دشمنان تاب نیاوردند، محاسن سپیدش را با خون سرخش رنگین کردند.
حرم میثم کوچک اما بسیار دلانگیر و دلکش است. طبق نقل آیتالله دستغیب، یکى از بازرگانان بزرگ عراق، که به بیمارى سرطان دچار شده بود و در نومیدى به سر مىبرد، در خواب چنان دید که عربى به وى گفت: اگر آرامگاهم را مرمت کنى، شفایت را از خداوند خواهم خواست.
بازرگان پرسید: تو کیستى؟
مرد عرب پاسخ داد: میثم تمار.
این خواب سه بار تکرار شد. بازرگان از بغداد به نجف آمد و در شب اول ورود به نجف، دیگر بار میثم را در خواب دید. میثمبه وى گفت: بیمارىات بهبود یافت.
او، پس از این خواب، اثرى از بیمارى در خود نیافت و با پشتکار تمام به مرمت و بازسازى بارگاه میثم پرداخت. بناى کنونى یادگار این بازرگان و بیانگر کرامت میثم است.
در غروب آن روز احساس مىکردى هنوز طنین صداى میثم در شهر خوابزده کوفه و از فراز روزگاران دراز به گوش مىرسد; هنوز با همان عشق، با همان شور و با همان شعور فریاد مىزند: على مظلوم است. با عرض ارادتى به میثم و خواندن دو رکعت نماز، حرم او را ترک مىکنیم; چرا که فرصتبسیار کوتاه است و اعمال بسیار.
وعدهگاه بعدى، خانه امیرالمؤمنین(ع) است. از حرم میثم تا خانه مولا(ع) راهى نیست. گویا میثم هنگام دفن سر بر پاى مولا نهاده است تا این هم دلیل دیگرى بر صداقت و اخلاصش باشد. در این فاصله کوتاه، دستفروشها ظرفهاى کوچکى را، که از آب چاه خانه مولا(ع) آکنده استبه زائران مىفروشند. گروهى نیز ظرفهاى خالى مىفروشند تا زائر با دستخود از آن آب توشه بردارد.
دستفروشها و مستمندان درست تا کنار در خانه مولا همراهت مىآیند و به زحمت مىتوانى از دستشان بگریزى.
از آن زمان که بر این آستان نهادم روى فراز مسند خورشید تکیهگاه من است
(حافظ)
اکنون در آستانه خانه مولا(ع) هستیم. خانه گلین، کوچک و دلگیر، اما به بزرگى تاریخ، به بلنداى آسمان، به روشنى ماه، به زلالى چشمه و دلنواز و روحپرور. دلت نمىآید قدم بگذارى; دوست دارى مىشد صورت به جاى قدمهاى مولا مىگذاشتى.
مبادا فکر کنى کوچکى این خانه اقتضاى زمان مولا بوده است و آن زمان ساختمانى بهتر از این میسر نبود; و بعد هم اعمال خودت را توجیه کنى که زمان ما اقتضاى خودش را دارد. در چند قدمى خانه مولا، باقىمانده ساختمان دارالاماره بیانگر وضعیت روزگاران گذشته است; قصرى باشکوه که سعد بن ابىوقاص آن را ساخته است تا اقامتگاه استاندار کوفه باشد. وقتى مولا(ع) از مدینه به کوفه هجرت کرد و کوفه را پایتختحکومت اسلامى قرار داد، مردم همه از او خواستند به دارالاماره برود و در آنجا سکنى گزیند; اما مولا(ع) نپذیرفت. ابتدا به خانه جعدة بنهبیره، خواهرزاده خود، رفت و پس از چندى، این خانه کوچک را ساخت تا کاشانه على و حسن و حسین و زینب و امکلثوم و ابوالفضل و دیگران باشد.
راستى عجب خانهاى است! بوى همه گلها را یکجا دارد; یاد همه سروران و اولیا را جان مىبخشد; خاطرات تلخ و شیرین را زنده مىکند; دست ذهنت را مىگیرد و تو را یکسره به هزار و سیصد و اندى سال پیش بازمىگرداند، به عصرى سراپا راستى و صداقت، روزگارى بىپردههاى ریا وچاپلوسى و زورگویى و چپاول، عصرى که هنوز کتابش نگاشته نشده و نخواهد شد و اصلا در کلام و قلم نمىگنجد. فقط باید بفهمى و با نفسى عمیق بوى غربت آن را، که هم دلانگیز و هم دلگیر است، تا عمق جانت فرو ببرى. اینجا جاى زیارت نامه خواندن نیست. تمام ذرات وجودت زیارتنامه مىخواند. دوست دارى ذرهذره خاکش را ببوسى، به چشم بکشى; ولى حتى فرصت ندارى انبوه خاطرات جسته و گریخته را در اندیشهات مرتب کنى و دل شکستهات را با گریهاى مفصل از عزا درآورى.
وضعیت کنونى خانه عبارت است از دو قسمت اندرونى و بیرونى. از در کوتاهى و کوچکى، که به طرف قبله گشوده مىشود، با دهلیزى کوتاه وارد صحن بیرونى مىشوى. درستشرق و غرب آن، دو ایوان کوچک قرار دارد و پشت ایوان غربى، که اندرونى خانه را تشکیل مىدهد، یک اتاق کوچک با سقفى گنبدى مىبینى. از همانجا راهى باریک به اطاق دیگر دارد که در وسط آن تختى آجرى است و مىگویند محل غسل دادن بدن امیرمؤمنان(ع) است.
از راهى باریک به چاهى مىرسى که مشهور است چاه خانه مولاست و از همان زمان باقى مانده است. زائران آب آن چاه را به عنوان تبرک برمىدارند. خانه خشت و گلى است، دیوارهاى ضخیم دارد و اکنون ظاهر آن گچ اندود شده است. با خواندن رکعاتى نماز در محل غسل دادن بدن امیرالمؤمنین(ع)، زیارت خانه را به پایان مىبرى و خانه را به سوى مسجد کوفه ترک مىکنى.
مسجد کوفه همایشگاه انبیا
خانه على(ع) نزدیک مسجد کوفه است. آرى، على هیچ همسایهاى نزدیکتر از خدا ندارد; در کعبه به دنیا مىآید و در مسجد کوفه به شهادت مىرسد و تمامى زندگى او نیز در سعى بین همین صفا و مروه مىگذرد.
مسجد کوفه از مساجدى است که روایات بسیار مفصل و متعددى بر عظمت آن دلالت دارد; به طورى که مرحوم علامه مجلسى پنجاه صفحه از بحارالانوار را تنها به ذکر روایات این مسجد اختصاص داده است.
این مسجد در تاریخ صدر اسلام نیز نقشى آشکار دارد. نمازهاى جمعه و خطبههاى پرشور على(ع) را شنیده است و نماز جماعت امیرمؤمنان و امام حسن(ع) را به یاد دارد.
گلدستههایش هرگز اذان آخر على را از یاد نبردهاند و سنگ سنگ و ذره ذره آن یاد سالهاى اندک حکومت على(ع) را در حافظه خویش دارد; خاطره قضاوتهاى او، نالههاى مظلومیت او و معارف والاى خطبههاى او هنوز در دل آن خاکها موج مىزند. امام باقر(ع) فرمود: مسجد کوفه بستانى از بوستانهاى بهشت است; هزار و هفتاد پیامبر در آن نماز گزاردهاند و همایشگاه انبیا است. (2)
اصبغ بننباته مىگوید: یک روز در مسجد کوفه گرد على(ع) حلقه زده بودیم. آن حضرت فرمود: اى مردم کوفه، خداوند به شما هدیهاى داده است که به هیچ کس نداده است; مسجد شما را برترى بخشید. این مسجد خانه حضرت آدم و نوح و ادریس و جایگاه نماز ابراهیم و برادرم خضر و جایگاه نماز من است. این مسجد یکى از چهار مسجد برگزیده است. گویا مىبینم که روز قیامت این مسجد از نمازگزاران خود شفاعت مىکند; و این مسجد روزگارى جایگاه نماز فرزندم مهدى(ع) خواهد شد. اگر مردم فضیلت این مسجد را مىدانستند، از اطراف زمین به آن هجوم مىآوردند; و حتى خود را روى برفها مىکشیدند و با رنجبسیار سمت آن مىشتافتند. (3)
فقهاى بزرگ شیعه فرمودهاند: مسافر (با شرایط خاص خود) باید نمازهاى چهار رکعتى را (دو رکعتى) بخواند; مگر در چهار جایگاه که مىتواند چهار رکعتى یا دو رکعتى بخواند. این جایگاههاى چهارگانه عبارت است از مسجد کوفه، مسجدالحرام، مسجدالنبى(ص) و حرم مطهر حسین(ع); و این خود بالاترین دلیل بر والایى مسجد کوفه است.
موقعیت کنونى
در اصلى مسجد کوفه، که به طرف قبله باز مىشود، باب الفیل نام دارد و مستحب است مشتاقان از آن در وارد مسجد شوند. البته در سمت غرب مسجد نیز در بزرگ دیگرى دیده مىشود. زائرانى که از خانه مولا(ع) مىآیند، اول به آن در مىرسند و اغلب از همان در وارد مسجد مىشوند.
در دیگرى نیز سمتشرق به چشم مىخورد که به حرم حضرت مسلم(ع) باز مىشود. سطح زمین مسجد، که با شن نرم فرش شده است، از سطح زمین اطراف پستتر مىنماید و براى گام نهادن بدان باید چند پله پایین روى.
طبق روایات ما، ساختمان اولیه مسجد به دستحضرت آدم(ع) ساخته شده است; ولى بناى دوران اسلامى آن در زمان خلیفه دوم تاسیس شد. هنگامى که تصمیم گرفتند شهرى براى استقرار لشکر اسلام بسازند، نخست جایگاهى براى مسجد در نظر گرفتند; فردى در مرکز آن جایگاه ایستاد، تیرى به هر سو پرتاب کرد; محل فرود تیرها را نشان نهادند و براى ساختن مسجد در نظر گرفتند. آنگاه بقیه ساختمانها و خانهها، پیرامون مسجد و با مرکزیت مسجد، طراحى و ساخته شد. (4) قسمت جلو قبله مسجد، مقدارى مسقف بوده، سنگفرش است. البته در و پنجره ندارد، به صورت آزاد به صحن مسجد متصل است و در بخشهاى مختلف آن محرابها و جایگاههاى ویژه به چشم مىخورد.
در کنار در ورودى اصلى مسجد (باب الفیل) مقام حضرت ابراهیم(ع) و در کنارش مقام حضرت خضر(ع) قرار گرفته است. اندکى دورتر از مقام خضر، به طرف مشرق، دکة القضا (محل داورى امیرمؤمنان(ع)) به چشم مىخورد. در کنار دکةالقضاء، محلى به نام بیتالطشت قرار دارد که محل یکى از کرامتهاى امیرمؤمنان است. طبق آنچه نقل مىکنند، زنى به ناپاکدامنى متهم شد و براى رهایى از اتهام به حضرت على(ع) پناه آورد. حضرت با کرامتخویش بىگناهىاش را اثبات کرد و از بیمارى ناشناختهاى، که سبب تورم شکم و اتهام وى شده بود، نجاتش داد; از آن روز، این مکان را بیتالطشت مىخوانند.
در وسط مسجد، دایره بزرگى است که سطح آن از دیگر جاهاى مسجد پستتر مىنماید و پیرامون آن دیوار کوتاهى کشیده شده است. مىگویند توفان نوح با فوران آباز این مکان آغاز شد. در روایات ما نیز اشاره شده است که در توفان نوح آب از محل مسجد کوفه فوران کرد. (5)
در کنار این دایره، مقام النبى(ص) دیده مىشود. گفته مىشود که، حضرت رسول(ص) هنگام معراج در این جایگاه نماز گزارد. (6)
در قسمت قبله مسجد، در دست راست، سه مقام نزدیک به هم قرار دارد; مقام امام سجاد(ع) و مقام جبرئیل(ع) و مقام آدم(ع). در قسمت جلوى این مقامها مقام حضرت نوح(ع) و نیز محل ضربتخوردن امیرالمؤمنین(ع) در شب نوزدهم ماه رمضان سال چهلم هجرى دیده مىشود. آخرین مقام در سمت چپ قبله واقع شده است و مقام امام صادق(ع) خوانده مىشود.
اعمال مستحب این مسجد بسیار مفصل و طولانى است که با برنامهریزى سفرهاى کنونى میسر نیست. از اینرو، باید به انجام برخى از آن اعمال بسنده کرد. زائران با توفیقات الهى به تمامى مقامات رفتند، در هر مقامى بخشى از دعاها را خواندند و چند رکعت نماز به جاى آوردند.
چون در حرم حضرت مسلم(ع) زودتر بسته مىشد، بدین سبب و نیز براى رفع خستگى زائران، وقتى اعمال مسجد کوفه به نیمه رسید، همراه زائران به زیارت حضرت مسلم مشرف شدیم و سپس بقیه اعمال را پى گرفتیم; اکنون که بحث مسجد کوفه را با نهایت اختصار به پایان بردیم، به سراغ مرقد مطهر مسلم بنعقیل و هانى بنعروه مىرویم.
حرم مسلم
سلام ایزد منان سلام جبرائیل سلام شاه شهیدان به مسلم بنعقیل محیط کوفه تو را کوچک است و روح بزرگ از آن به بام شدى کشته اى سلیل خلیل
«ریاضى»
چون کوفیان براى امام حسین(ع) نامه نگاشتند و او را به کوفه دعوت کردند تا رهبرى آنان را در قیام علیه ستم و تباهى به عهده گیرد و حکومت اسلامى تشکیل دهد، حضرت نخست پسرعمویش را، به عنوان نماینده خویش، به سوى آنان فرستاد و او را با این کلمات ستود:
اکنون برادرم و پسرعمویم و فرد مورد اعتماد خاندانم مسلم بنعقیل را به سوى شما گسیل داشتم تا اوضاع و آراى شما را برایم بنگارد. (7)
مسلم بنعقیل در ابتداى ورود به کوفه، با استقبال پرشور و گسترده مردم کوفه روبهرو شد; ولى در نهایت رشوهها و تبلیغات و تهدیدهاى حاکم جدید کوفه و خیانتسران قبایل و بزرگان شهر مردم را از گردش پراکنده ساخت. او، که تنهاى تنها با یک شهر دشمن روبهرو بود، مردانه در نهایت عزت و استقامت جان بر سر عقیده نهاد و بر فراز بلندترین ساختمان کوفه (دارالامارة) ایستاد تا به همه مردم درس ایمان و پاکدلى دهد. هر چند پیکرش از بالاى دارالاماره به زمین افکنده شد; ولى نام والاى او، بر بلنداى کوفه و تاریخ، هماره سرفراز و سربلند ماند. اکنون حرم زیبا و به تقریب کوچک او، پهلو به پهلوى مسجد کوفه، دل همه زائران را به سوى خود مىکشاند و ضریح مطهرش غرق بوسههمه دلدادگان مکتب سرخ حسینى و حتى ناآشنایان با این مکتب مىشود. در قسمت قبله ضریح مطهر مسلم، ضریح کوچک مختار بنابى عبیده ثقفى دیده مىشود.
بین مسلم و مختار، که انتقام وى را گرفت، تنها دیوار کوچکى فاصله است. آرامگاه مختار سالها پنهان بود; سرانجام سنگى در این مکان پیدا شد و مدفن مختار را مشخص ساخت.
در این مکان، اندکى به یاد مسلم و غربت و شهامت و شهادت او سخن گفته شد و پس از قرائت زیارتنامه، ذکر مصیبت و چند رکعت نماز هدیه براى روح بلند و والاى مسلم، به کنار قبر مختار رفتیم و نثار روح بلند این شهید فاتحهاى خواندیم. آنگاه از حرم مسلم خارج شدیم.
پىنوشتها:
1- تنقیح المقال، ج3، ص 262.
2- بحار، ج 100، ص389.
3- همان.
4- سیماى نجف، ص ؟.
5- بحار، ج 100، ص397، 395،387.
6- همان، ص 390.
7- موسوعة، کلمات الامام الحسین(ع)، ص 312.
زائرانى که بیشترشان در شمار بزرگسالان جاى دارند و از پیش از اذان صبح تا کنون هماره مشغول زیارت و نماز و دعا و مناجات و گریه بودهاند، از شوق زیارت دوستسر از پاى نمىشناسند و هنوز سنگینى خستگى صبح را از دوش نیفکنده، آماده زیارت اماکن بعدىاند. اولین وعدهگاه ما، دیدار با میثم است. شهیدى که از بلنداى نخل شهادت تاریخ را به مظلومیت على(ع) و یارانش گواهى گرفت و بر فراز منبردار حقانیت على(ع) و تشیع را بىهیچ هراسى فریاد کرد. او در شمار آن دسته یاران خاص امیرمؤمنان(ع) جاى دارد که مورخان آنان را «حوارى» على(ع) مىخوانند. در عظمت معنوى او برخى از دانشمندان گفتهاند: اگر بین عدالت و عصمت مرتبهاى باشد، باید میثم را صاحب آن مرتبه دانست.
او در آغاز بنده بود و در اسارت زنى به سر مىبرد. مولا(ع) او را خرید، آزاد کرد و فرمود: نامت چیست؟
میثم پاسخ داد: سالم.
مولا(ع) فرمود: ولى پیامبر(ص) به من خبر داد که پدرت تو را میثم نامیده است او اعتراف کرد که نام اصلىاش میثم است و آنان که او را اسیر کردهاند، وى را سالم نامیدهاند. از آن روز به نام اصلىاش میثم خوانده شد. آنگاه امیرمؤمنان، در حالى که به درختى اشاره مىکرد، فرمود: پس از مرگ من، فرزند زن ناپاک دامن عبیدالله بنزیاد تو را بازداشتخواهد کرد و بر پاره چوبى از این درختبه دار خواهد آویخت. بر سه پاره دیگر این درخت نیز فلانى و فلانى و فلانى به دار آویخته خواهند شد. سه روز پس از آنکه به دار آویخته شدى، ضربه به گلویت مىزنند، از دهانتخون بیرون مىریزد و محاسنت رنگین مىشود. پس منتظر چنین محاسن رنگینى باش.
میثم سالها انتظار مىکشید. او گاه پاى آن درختخرما را نظافت مىکرد، در آنجا نماز مىگزارد و خطاب به درخت مىگفت: چه درخت مبارکى، تو از آن منى و براى من کاشته شدهاى.
مثیم در سال 60 هجرى به حج رفت، به یاد رسول اکرم(ص) به خانه وى شتافت و با همسر رسول خدا(ص) - امسلمه - دیدار کرد. امسلمه گفت: بارها در دل شب شنیدمکه رسول خدا(ص) به على(ع) در باره تو سفارش مىکرد.
او، پس از بازگشت از این سفر، به وسیله عبیداللله بنزیاد، حاکم اموى کوفه، دستگیر و به دار آویخته شد و ده روز پیش از ورود امام حسین(ع) به کربلا با چهرهاى خونین به لقاءالله رسید. (1)
به نوشته برخى از مورخان میثم بر فراز دار نیز مردم را فرا خواند و به بیان فضایل مولا(ع) پرداخت و فتنه پس از رحلت پیامبر(ص) را تبیین کرد. در این لحظه، دشمنان تاب نیاوردند، محاسن سپیدش را با خون سرخش رنگین کردند.
حرم میثم کوچک اما بسیار دلانگیر و دلکش است. طبق نقل آیتالله دستغیب، یکى از بازرگانان بزرگ عراق، که به بیمارى سرطان دچار شده بود و در نومیدى به سر مىبرد، در خواب چنان دید که عربى به وى گفت: اگر آرامگاهم را مرمت کنى، شفایت را از خداوند خواهم خواست.
بازرگان پرسید: تو کیستى؟
مرد عرب پاسخ داد: میثم تمار.
این خواب سه بار تکرار شد. بازرگان از بغداد به نجف آمد و در شب اول ورود به نجف، دیگر بار میثم را در خواب دید. میثمبه وى گفت: بیمارىات بهبود یافت.
او، پس از این خواب، اثرى از بیمارى در خود نیافت و با پشتکار تمام به مرمت و بازسازى بارگاه میثم پرداخت. بناى کنونى یادگار این بازرگان و بیانگر کرامت میثم است.
در غروب آن روز احساس مىکردى هنوز طنین صداى میثم در شهر خوابزده کوفه و از فراز روزگاران دراز به گوش مىرسد; هنوز با همان عشق، با همان شور و با همان شعور فریاد مىزند: على مظلوم است. با عرض ارادتى به میثم و خواندن دو رکعت نماز، حرم او را ترک مىکنیم; چرا که فرصتبسیار کوتاه است و اعمال بسیار.
وعدهگاه بعدى، خانه امیرالمؤمنین(ع) است. از حرم میثم تا خانه مولا(ع) راهى نیست. گویا میثم هنگام دفن سر بر پاى مولا نهاده است تا این هم دلیل دیگرى بر صداقت و اخلاصش باشد. در این فاصله کوتاه، دستفروشها ظرفهاى کوچکى را، که از آب چاه خانه مولا(ع) آکنده استبه زائران مىفروشند. گروهى نیز ظرفهاى خالى مىفروشند تا زائر با دستخود از آن آب توشه بردارد.
دستفروشها و مستمندان درست تا کنار در خانه مولا همراهت مىآیند و به زحمت مىتوانى از دستشان بگریزى.
از آن زمان که بر این آستان نهادم روى فراز مسند خورشید تکیهگاه من است
(حافظ)
اکنون در آستانه خانه مولا(ع) هستیم. خانه گلین، کوچک و دلگیر، اما به بزرگى تاریخ، به بلنداى آسمان، به روشنى ماه، به زلالى چشمه و دلنواز و روحپرور. دلت نمىآید قدم بگذارى; دوست دارى مىشد صورت به جاى قدمهاى مولا مىگذاشتى.
مبادا فکر کنى کوچکى این خانه اقتضاى زمان مولا بوده است و آن زمان ساختمانى بهتر از این میسر نبود; و بعد هم اعمال خودت را توجیه کنى که زمان ما اقتضاى خودش را دارد. در چند قدمى خانه مولا، باقىمانده ساختمان دارالاماره بیانگر وضعیت روزگاران گذشته است; قصرى باشکوه که سعد بن ابىوقاص آن را ساخته است تا اقامتگاه استاندار کوفه باشد. وقتى مولا(ع) از مدینه به کوفه هجرت کرد و کوفه را پایتختحکومت اسلامى قرار داد، مردم همه از او خواستند به دارالاماره برود و در آنجا سکنى گزیند; اما مولا(ع) نپذیرفت. ابتدا به خانه جعدة بنهبیره، خواهرزاده خود، رفت و پس از چندى، این خانه کوچک را ساخت تا کاشانه على و حسن و حسین و زینب و امکلثوم و ابوالفضل و دیگران باشد.
راستى عجب خانهاى است! بوى همه گلها را یکجا دارد; یاد همه سروران و اولیا را جان مىبخشد; خاطرات تلخ و شیرین را زنده مىکند; دست ذهنت را مىگیرد و تو را یکسره به هزار و سیصد و اندى سال پیش بازمىگرداند، به عصرى سراپا راستى و صداقت، روزگارى بىپردههاى ریا وچاپلوسى و زورگویى و چپاول، عصرى که هنوز کتابش نگاشته نشده و نخواهد شد و اصلا در کلام و قلم نمىگنجد. فقط باید بفهمى و با نفسى عمیق بوى غربت آن را، که هم دلانگیز و هم دلگیر است، تا عمق جانت فرو ببرى. اینجا جاى زیارت نامه خواندن نیست. تمام ذرات وجودت زیارتنامه مىخواند. دوست دارى ذرهذره خاکش را ببوسى، به چشم بکشى; ولى حتى فرصت ندارى انبوه خاطرات جسته و گریخته را در اندیشهات مرتب کنى و دل شکستهات را با گریهاى مفصل از عزا درآورى.
وضعیت کنونى خانه عبارت است از دو قسمت اندرونى و بیرونى. از در کوتاهى و کوچکى، که به طرف قبله گشوده مىشود، با دهلیزى کوتاه وارد صحن بیرونى مىشوى. درستشرق و غرب آن، دو ایوان کوچک قرار دارد و پشت ایوان غربى، که اندرونى خانه را تشکیل مىدهد، یک اتاق کوچک با سقفى گنبدى مىبینى. از همانجا راهى باریک به اطاق دیگر دارد که در وسط آن تختى آجرى است و مىگویند محل غسل دادن بدن امیرمؤمنان(ع) است.
از راهى باریک به چاهى مىرسى که مشهور است چاه خانه مولاست و از همان زمان باقى مانده است. زائران آب آن چاه را به عنوان تبرک برمىدارند. خانه خشت و گلى است، دیوارهاى ضخیم دارد و اکنون ظاهر آن گچ اندود شده است. با خواندن رکعاتى نماز در محل غسل دادن بدن امیرالمؤمنین(ع)، زیارت خانه را به پایان مىبرى و خانه را به سوى مسجد کوفه ترک مىکنى.
مسجد کوفه همایشگاه انبیا
خانه على(ع) نزدیک مسجد کوفه است. آرى، على هیچ همسایهاى نزدیکتر از خدا ندارد; در کعبه به دنیا مىآید و در مسجد کوفه به شهادت مىرسد و تمامى زندگى او نیز در سعى بین همین صفا و مروه مىگذرد.
مسجد کوفه از مساجدى است که روایات بسیار مفصل و متعددى بر عظمت آن دلالت دارد; به طورى که مرحوم علامه مجلسى پنجاه صفحه از بحارالانوار را تنها به ذکر روایات این مسجد اختصاص داده است.
این مسجد در تاریخ صدر اسلام نیز نقشى آشکار دارد. نمازهاى جمعه و خطبههاى پرشور على(ع) را شنیده است و نماز جماعت امیرمؤمنان و امام حسن(ع) را به یاد دارد.
گلدستههایش هرگز اذان آخر على را از یاد نبردهاند و سنگ سنگ و ذره ذره آن یاد سالهاى اندک حکومت على(ع) را در حافظه خویش دارد; خاطره قضاوتهاى او، نالههاى مظلومیت او و معارف والاى خطبههاى او هنوز در دل آن خاکها موج مىزند. امام باقر(ع) فرمود: مسجد کوفه بستانى از بوستانهاى بهشت است; هزار و هفتاد پیامبر در آن نماز گزاردهاند و همایشگاه انبیا است. (2)
اصبغ بننباته مىگوید: یک روز در مسجد کوفه گرد على(ع) حلقه زده بودیم. آن حضرت فرمود: اى مردم کوفه، خداوند به شما هدیهاى داده است که به هیچ کس نداده است; مسجد شما را برترى بخشید. این مسجد خانه حضرت آدم و نوح و ادریس و جایگاه نماز ابراهیم و برادرم خضر و جایگاه نماز من است. این مسجد یکى از چهار مسجد برگزیده است. گویا مىبینم که روز قیامت این مسجد از نمازگزاران خود شفاعت مىکند; و این مسجد روزگارى جایگاه نماز فرزندم مهدى(ع) خواهد شد. اگر مردم فضیلت این مسجد را مىدانستند، از اطراف زمین به آن هجوم مىآوردند; و حتى خود را روى برفها مىکشیدند و با رنجبسیار سمت آن مىشتافتند. (3)
فقهاى بزرگ شیعه فرمودهاند: مسافر (با شرایط خاص خود) باید نمازهاى چهار رکعتى را (دو رکعتى) بخواند; مگر در چهار جایگاه که مىتواند چهار رکعتى یا دو رکعتى بخواند. این جایگاههاى چهارگانه عبارت است از مسجد کوفه، مسجدالحرام، مسجدالنبى(ص) و حرم مطهر حسین(ع); و این خود بالاترین دلیل بر والایى مسجد کوفه است.
موقعیت کنونى
در اصلى مسجد کوفه، که به طرف قبله باز مىشود، باب الفیل نام دارد و مستحب است مشتاقان از آن در وارد مسجد شوند. البته در سمت غرب مسجد نیز در بزرگ دیگرى دیده مىشود. زائرانى که از خانه مولا(ع) مىآیند، اول به آن در مىرسند و اغلب از همان در وارد مسجد مىشوند.
در دیگرى نیز سمتشرق به چشم مىخورد که به حرم حضرت مسلم(ع) باز مىشود. سطح زمین مسجد، که با شن نرم فرش شده است، از سطح زمین اطراف پستتر مىنماید و براى گام نهادن بدان باید چند پله پایین روى.
طبق روایات ما، ساختمان اولیه مسجد به دستحضرت آدم(ع) ساخته شده است; ولى بناى دوران اسلامى آن در زمان خلیفه دوم تاسیس شد. هنگامى که تصمیم گرفتند شهرى براى استقرار لشکر اسلام بسازند، نخست جایگاهى براى مسجد در نظر گرفتند; فردى در مرکز آن جایگاه ایستاد، تیرى به هر سو پرتاب کرد; محل فرود تیرها را نشان نهادند و براى ساختن مسجد در نظر گرفتند. آنگاه بقیه ساختمانها و خانهها، پیرامون مسجد و با مرکزیت مسجد، طراحى و ساخته شد. (4) قسمت جلو قبله مسجد، مقدارى مسقف بوده، سنگفرش است. البته در و پنجره ندارد، به صورت آزاد به صحن مسجد متصل است و در بخشهاى مختلف آن محرابها و جایگاههاى ویژه به چشم مىخورد.
در کنار در ورودى اصلى مسجد (باب الفیل) مقام حضرت ابراهیم(ع) و در کنارش مقام حضرت خضر(ع) قرار گرفته است. اندکى دورتر از مقام خضر، به طرف مشرق، دکة القضا (محل داورى امیرمؤمنان(ع)) به چشم مىخورد. در کنار دکةالقضاء، محلى به نام بیتالطشت قرار دارد که محل یکى از کرامتهاى امیرمؤمنان است. طبق آنچه نقل مىکنند، زنى به ناپاکدامنى متهم شد و براى رهایى از اتهام به حضرت على(ع) پناه آورد. حضرت با کرامتخویش بىگناهىاش را اثبات کرد و از بیمارى ناشناختهاى، که سبب تورم شکم و اتهام وى شده بود، نجاتش داد; از آن روز، این مکان را بیتالطشت مىخوانند.
در وسط مسجد، دایره بزرگى است که سطح آن از دیگر جاهاى مسجد پستتر مىنماید و پیرامون آن دیوار کوتاهى کشیده شده است. مىگویند توفان نوح با فوران آباز این مکان آغاز شد. در روایات ما نیز اشاره شده است که در توفان نوح آب از محل مسجد کوفه فوران کرد. (5)
در کنار این دایره، مقام النبى(ص) دیده مىشود. گفته مىشود که، حضرت رسول(ص) هنگام معراج در این جایگاه نماز گزارد. (6)
در قسمت قبله مسجد، در دست راست، سه مقام نزدیک به هم قرار دارد; مقام امام سجاد(ع) و مقام جبرئیل(ع) و مقام آدم(ع). در قسمت جلوى این مقامها مقام حضرت نوح(ع) و نیز محل ضربتخوردن امیرالمؤمنین(ع) در شب نوزدهم ماه رمضان سال چهلم هجرى دیده مىشود. آخرین مقام در سمت چپ قبله واقع شده است و مقام امام صادق(ع) خوانده مىشود.
اعمال مستحب این مسجد بسیار مفصل و طولانى است که با برنامهریزى سفرهاى کنونى میسر نیست. از اینرو، باید به انجام برخى از آن اعمال بسنده کرد. زائران با توفیقات الهى به تمامى مقامات رفتند، در هر مقامى بخشى از دعاها را خواندند و چند رکعت نماز به جاى آوردند.
چون در حرم حضرت مسلم(ع) زودتر بسته مىشد، بدین سبب و نیز براى رفع خستگى زائران، وقتى اعمال مسجد کوفه به نیمه رسید، همراه زائران به زیارت حضرت مسلم مشرف شدیم و سپس بقیه اعمال را پى گرفتیم; اکنون که بحث مسجد کوفه را با نهایت اختصار به پایان بردیم، به سراغ مرقد مطهر مسلم بنعقیل و هانى بنعروه مىرویم.
حرم مسلم
سلام ایزد منان سلام جبرائیل سلام شاه شهیدان به مسلم بنعقیل محیط کوفه تو را کوچک است و روح بزرگ از آن به بام شدى کشته اى سلیل خلیل
«ریاضى»
چون کوفیان براى امام حسین(ع) نامه نگاشتند و او را به کوفه دعوت کردند تا رهبرى آنان را در قیام علیه ستم و تباهى به عهده گیرد و حکومت اسلامى تشکیل دهد، حضرت نخست پسرعمویش را، به عنوان نماینده خویش، به سوى آنان فرستاد و او را با این کلمات ستود:
اکنون برادرم و پسرعمویم و فرد مورد اعتماد خاندانم مسلم بنعقیل را به سوى شما گسیل داشتم تا اوضاع و آراى شما را برایم بنگارد. (7)
مسلم بنعقیل در ابتداى ورود به کوفه، با استقبال پرشور و گسترده مردم کوفه روبهرو شد; ولى در نهایت رشوهها و تبلیغات و تهدیدهاى حاکم جدید کوفه و خیانتسران قبایل و بزرگان شهر مردم را از گردش پراکنده ساخت. او، که تنهاى تنها با یک شهر دشمن روبهرو بود، مردانه در نهایت عزت و استقامت جان بر سر عقیده نهاد و بر فراز بلندترین ساختمان کوفه (دارالامارة) ایستاد تا به همه مردم درس ایمان و پاکدلى دهد. هر چند پیکرش از بالاى دارالاماره به زمین افکنده شد; ولى نام والاى او، بر بلنداى کوفه و تاریخ، هماره سرفراز و سربلند ماند. اکنون حرم زیبا و به تقریب کوچک او، پهلو به پهلوى مسجد کوفه، دل همه زائران را به سوى خود مىکشاند و ضریح مطهرش غرق بوسههمه دلدادگان مکتب سرخ حسینى و حتى ناآشنایان با این مکتب مىشود. در قسمت قبله ضریح مطهر مسلم، ضریح کوچک مختار بنابى عبیده ثقفى دیده مىشود.
بین مسلم و مختار، که انتقام وى را گرفت، تنها دیوار کوچکى فاصله است. آرامگاه مختار سالها پنهان بود; سرانجام سنگى در این مکان پیدا شد و مدفن مختار را مشخص ساخت.
در این مکان، اندکى به یاد مسلم و غربت و شهامت و شهادت او سخن گفته شد و پس از قرائت زیارتنامه، ذکر مصیبت و چند رکعت نماز هدیه براى روح بلند و والاى مسلم، به کنار قبر مختار رفتیم و نثار روح بلند این شهید فاتحهاى خواندیم. آنگاه از حرم مسلم خارج شدیم.
پىنوشتها:
1- تنقیح المقال، ج3، ص 262.
2- بحار، ج 100، ص389.
3- همان.
4- سیماى نجف، ص ؟.
5- بحار، ج 100، ص397، 395،387.
6- همان، ص 390.
7- موسوعة، کلمات الامام الحسین(ع)، ص 312.