آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۰

چکیده

متن

اطاعت از ولایت و امامت على(ع) و دلباختگى به آن حضرت از صفات برجسته و فراموش ناشدنى زید است و تا ابد در آیینه تاریخ مى‏درخشد. هر چند تشیع در گذر تاریخ همواره با نفاق و دشمنى بداندیشان روبه‏رو بوده و در اوج ظلومیت‏به سر برده است; ولى هرگز چهره تابناک عاشقانى چون زید بن‏صوحان مقهور کینه‏توزى دشمنان نشد و در زنگار فراموشى فرو نرفت.
در باره علاقه زید به خاندان پیامبر و مرکز ولایت، نمونه‏هاى روشنى در تاریخ وجود دارد که تردیدها را از میان برمى‏دارد.
بى‏شک وقتى تحولات اجتماعى با بروز شبهه‏ها و تردیدهاى اعتقادى و فکرى همراه باشد، تشخیص درست و به موقع حقیقت‏بسى دشوار است. حوادث پس از رحلت پیامبر اسلام(ص)، نمونه بارز چنین تحولاتى است. روزگارى که غرض‏ورزان کوردل، به یارى منافقان و مسلمان‏نمایان، تصمیم گرفتند بر حقیقت دین پرده افکنند و دینداران و تشنگان وحى را در برزخ تردید نهند. در چنین زمانى، تیزبینى و هوشیارى گروهى از رادمردان تاریخ سبب شد تا اسلام ناب همچنان بر گستره حیات بشر پرتو افکند.
یکى از این رادمردان آزاده و هوشمند، که این رسالت‏بزرگ را به انجام رساند زید بن‏صوحان بود. او به خوبى بر تردیدها فائق آمد، نور را از ظلمت‏باز شناخت، تا پاى جان بر عقیده راستین خود ثابت‏قدم ماند و در شمار راست‏قامتان تاریخ درآمد. زید، پیش از جنگ جمل، مردم را به اطاعت از امام(ع) فرا خواند و خود نیز به شایستگى در خط مقدم نبرد شرکت جست.
سخنان زید در هنگام شهادت، گویاترین گواه ارادت او به اهل بیت(ع) است. او، لحظاتى پیش از شهادت، به امام(ع)، که نزدش شتافته بود، چنین گفت:
«اى امیرمؤمنان، خداوند جزاى خیرت دهد. تو خداشناس، آگاه به قرآن و بلندمرتبه هستى و خدا در دلت‏بزرگ است. به خدا سوگند، از روى نادانى به یارى‏ات نشتافتم. من از ام‏سلمه - همسر گرانقدر پیامبر(ص) - شنیدم که مى‏گفت: رسول خدا(ص) فرمود:
«من کنت مولاه فعلى مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله; هر کس من مولاى او باشم، على نیز مولاى اوست. خدایا کسى که او را دوست دارد، دوست‏بدار و آنکه با او دشمنى مى‏ورزد، دشمن باش; کسى که او را یارى دهد، یارى کن و آن که به او ستم کند، خوار ساز.» به خدا سوگند، من از آنکه به سبب دشمنى با تو نزد خداوند خوار گردم، بیزارم.»
بر اساس روایتى دیگر از زید پرسیدند: «هر گاه قرآن با سلطان به مبارزه برخیزد، به کدام طرف خواهى رفت؟ گفت: به سوى قرآن.»
از زبان یار
درستى کردار و نیک‏اندیشى زید هر انسان منصفى را به ستایش وا مى‏دارد. دوست و دشمن زید را ستوده‏اند. در میان انبوه سخنانى که در ستایش زید بیان شده، گفتار امام على(ع) گرانقدر و مهمتر مى‏نماید. بر اساس روایات، آن حضرت در شهادت وى گریست. هنگامى که زید از اسب بر زمین افتاد، امام على(ع) نزدش شتافت، بر بالینش نشست و چنین فرمود: «رحمک الله یا زید کنت‏خفیف المؤنه، عظیم المعونة; اى زید، خدا تو را رحمت کند که کم مصرف و پرفایده بودى. »
آرى، کسى که روزها روزه مى‏گیرد، شبها به عبادت مى‏پردازد، در صحنه‏هاى مختلف سیاسى و نظامى و اجتماعى حضور جدى دارد و این چنین جان خود را در راه دوست فدا مى‏کند، سزاوار چنین توصیفى است. ابن‏عباس مى‏گوید: از صعصعه در باره زید پرسیدم; او برادرش را چنین توصیف کرد: «کان و الله عظیم المروة، شریف الاخوة، جلیل الخطر، بعید الاثر، کمیش العروة الیف البدوة، سلیم جوانح الصدر، قلیل وساوس الدهر، ذاکرالله طرفى النهار و زلفا من اللیل الجوع و الشبع عنده سیان، لا ینافس فى الدنیا، یطیل السکوت و یحفظ الکلام، و ان نطق نطق بعقام، یهرب منه الدعار الاشرار و یالفه الاحرار الاخیار.»
به خدا سوگند، او در جوانمردى سرآمد، در برادرى شریف و بزرگوار، والامقام و از دیرباز گرامى بود. دلى تهى از کینه داشت و کمتر دستخوش وسوسه‏هاى روزگار مى‏شد. روز و شب به عبادت مشغول بود و سیرى و گرسنگى در نظرش یکسان مى‏نمود. در امر دنیا پیشى نمى‏گرفت. بیشتر سکوت مى‏کرد; مراقب سخن گفتن خویش بود و با ابهام سخن مى‏گفت. افراد شرور از او دورى مى‏جستند و آزادگان و نیک‏مردان با او مانوس مى‏شدند.
پیوند اخوت
زید از محضر سلمان فارسى نیز کسب فیض کرده، از وى حدیث‏شنیده بود; ولى ارتباط این دو بزرگوار تنها در نقل دیث‏خلاصه نمى‏شد. بر اساس گفته مورخان، زید ارادت خاصى به سلمان داشت. این دلبستگى سرانجام با پیوند برادرى به اوج رسید و او، به میمنت این پیوند، کنیه ابوسلمان را براى خود برگزید.
خدمات اجتماعى
بر اساس آنچه در تاریخ ثبت‏شده، زید در همه صحنه‏هاى اجتماعى و سیاسى روزگار خود حضور جدى داشت و در راه خوشبختى مردم تلاش مى‏کرد. او روزى در بصره مردانى را دید که همواره عبادت مى‏کردند و از دنیا دست‏شسته بودند. زید بن‏صوحان، با مشاهده وضعیت آنان، براى آنها خانه ساخت و سپس به آنها توصیه کرد که براى برآوردن نیازهاى زندگى خود و فرزندانشان تلاش کنند. او همواره به آنها سرکشى مى‏کرد و از احوالشان با خبر مى‏شد.
رؤیاى صادق
علاقه به شهادت، از صفات برجسته مؤمنان واقعى است. مؤمنانى که با عشق و آگاهى، خط سرخ شهادت را مى‏پیمایند و در حیات جاوید گام مى‏نهند.
زید بن‏صوحان از گروه دلدادگان عاشق بود. او، که دستش را پیشتر به بهشت فرستاده بود، نداى حق را لبیک گفت و در جمل به یارى على(ع) شتافت. او، پیش از جنگ، به مولایش على(ع) چنین گفت:
«یا امیرالمؤمنین، ما رانى الا مقتولا قال و ما علمک بذلک یا اباسلمان قال رایت‏یدى نزلت من السماء و هى تستشیرنى; اى مولاى من، در این جنگ کشته مى‏شوم. حضرت فرمود: از کجا مى‏دانى. گفت: در خواب دیدم دستم از آسمان به زمین فرود آمد و در حالى که به من اشاره مى‏کرد، گفت: به سوى من بیا.»
پرچم‏دار جمل
جنگ جمل در بعدازظهر یکى از جمعه‏هاى سال‏36ق در منطقه فریبه اتفاق افتاد و تا شامگاه پایان پذیرفت.
در این نبرد نام‏آورانى چون سلمان فارسى، عمار بن‏یاسر، کمیل بن‏زیاد در میان سپاه على(ع) دیده مى‏شند. به گفته برخى از راویان، یاوران امام(ع) حدود بیست هزار نفر بودند، حدود 80 تن از این گروه در جنگ بدر شرکت داشتند و 1500 تن از صحابه پیامبر گرامى(ص) شمرده مى‏شدند. در این نبود، هزار پیاده و هفتاد سواره از سپاه امام(ع) به شهادت رسیدند که زید بن‏صوحان یکى از آنها بود. على(ع)، پس از شهادت سیحان برادر زید، پرچم قبیله ربیعه را به دست وى داد و او تا هنگام شهادت، پرچم‏دار سپاه امام(ع) بود. زید، پس از نبردى سخت و شجاعانه، به وسیله عمرو بن‏یثربى به شهادت رسید.
به گفته برخى از راویان، وقتى یاران على(ع) براى کشتن عمرو پیش آمدند، او چنین گفت: اگر مى‏خواهید مرا بکشید، بدانید که من علیا و هند را در جمل کشتم و سپس زید بن‏صوحان را، در حالى که او پیرو دین على(ع) بود، از میان بردم.
وصیت زید
به نوشته برخى از مورخان، زید بن‏صوحان، هنگام شهادت، چنین وصیت کرد:
«ادفنونى فى ثیابى فانى مخاصم و لا تغسلوا عنى دما و لا تنزعوا عنى ثوبا; مرا با لباسهایم دفن کنید، لباسم را بیرون نیاورید و خونهاى بدنم را نشویید; زیرا مى‏خواهم آن‏ها در روز رستاخیز بر پایدارى‏ام شهادت دهند.»
بر اساس روایتى دیگر، زید وصیت کرد: «ادفنونى فى ثیابى فانى مخاصم القوم; مرا با لباسهایم دفن کنید تا روز رستاخیر علیه دشمنانم شهادت دهند.»
آستانه غربت
در بصره و در سمت راست مسیر سیبه - در قریه کوت‏الزین - گنبد گلین، کوچک و قدیمى مزار زید دیده مى‏شود. بیابان خشک و سوزان پیرامون آن گنبد، حکایتى غم‏انگیز را بازگو مى‏کند; حکایتى به تلخى غربت. (عکس این آستانه در کتاب مراقد المعارف موجود است)
یادگار جاوید
از آثار به یاد ماندنى و ارزشمند زید، محراب و مسجدى کهن است که در جنوب غربى مسجد سهله (مسجد بنى ظفر) در کوفه قرار دارد و از آن کوچکتر است. این مسجد، در گذر زمان، گواه حوادث مختلف بوده و بارها مرمت و بازسازى شده است. بر اساس برخى از روایات، دعا در این مسجد مورد اجابت قرار مى‏گیرد. على بن‏ابراهیم از پدرش چنین نقل کرده است: در مسیر مکه، براى انجام مراسم حج، وارد کوفه شدیم و به مسجد سهله رفتیم. در آنجا شخصى را در حال نماز و دعا یافتیم. وقتى عبادتش پایان پذیرفت، به گوشه دیگر مسجد رفت و در آنجا دو رکعت نماز گزارد و دعا کرد. چون نماز و دعایش پایان یافت، از او در باره این مکان پرسیدیم; فرمود: اینجا منزل ابراهیم خلیل است.
آنگاه به زاویه غربى و شرقى رفت و در آن دو مکان نیز نماز گزارد و دعا کرد. وقتى این اعمال را انجام داد از مسجد بیرون رفت و به مسجد کوچکى در نزدیکى مسجد سهله شتافت. ما نیز در پى او به آنجا رفتیم. وى در این مسجد دو رکعت نماز با خشوع به جاى آورد. سپس دستانش را به آسمان بلند کرد و دعاى ویژه‏اى قرائت کرد. سپس گریست، گونه خود را بر زمین نهاد و گفت: ارحم من اساء و اقترف و استکان و اعترف.
سپس گونه دیگرش را بر زمین نهاد و دعا کرد. پس از آن، از مسجد خارج شد. ما به دنبال وى بیرون رفتیم. از وى پرسیدم: اى مولاى من، نام این مسجد چیست؟ فرمود: این مسجد زید بن‏صوحان، صحابى امام على بن‏ابى‏طالب(ع) است. در این لحظه آن بزرگمرد ناپدید شد و ما دیگر وى را ندیدیم. در خبرى آمده است که گویا آن شخص حضرت خضر بود.
علامه مجلسى مى‏فرماید: از آداب مسجد زید بن‏صوحان آن است که ابتدا دو رکعت نماز مى‏خوانى، دستان خود را به آسمان بلند مى‏کنى و مى‏گویى: الهى قدمه الخاطئ المذنب یدیه و ...×سپس پیشانى را بر خاک بگذار و بگو: ارحم من اساء و اقترف و استکان و اعترف.
آنگاه گونه راست را بر زمین بگذار و بگو: ان کنت‏بئس العبد فانت نعم الرب. پس از آن، گونه چپ را بر زمین بگذار و بگو: عظم الذنب من عبدک فلیحسن العفو من عندک یا کریم. سپس سجده کن و صد بار بگو: العفو، العفو.

تبلیغات