مبانى زیارت در اندیشه عترت
آرشیو
چکیده
متن
یکى از پرسشهایى که در باره زیارت مطرح است، این است که چرا به زیارت قبور مىرویم، با آنکه صاحبان قبور سالیان متمادى است که در خاک آرمیدهاند و توان شنیدن گفتار و دیدن ما را ندارند؟ آنها بدنهاى بیجانى هستند که از رکتباز ایستادهاند و نمىتوان مطالب خود را به آنها گفت.
در پاسخ مىگوییم: دستور زیارت همانند دیگر دستورهاى دینى از حکمت و پشتوانه عقل و نقل برخوردار است. ریشه و اساس زیارت در معرفت نفس نهفته است و شناخت درست از روح، راهگشاى این مساله است. وقتى که بدانیم روح باقى و جاودانه است و با مردن از بین نمىرود، بلکه سرفصلى جدید را در حیات خویش آغاز مىکند; خواهیم دانست که نه تنها از فهم و تعقل و درک آن کاسته نمىشود; بلکه گستره وجودى و میدان عملش در افقى والاتر از ماده ظهور مىیابد. دلایل بسیارى بر تجرد و بقاى نفس موجود است که به شرح بعضى از آنها مىپردازیم.
روایات معصومان(ع) در باره بقاى روح به چند دسته نقسیم مىشود.
دسته اول: روایاتى است که کیفیت عمل و سیره معصومان (علیهم السلام) در باره موضوع یاد شده را بیان مىدارد; مثل آنچه که پیامبر گرامى پس از رحلت فاطمه بنت اسد انجام داد. بر اساس روایات موجود، پیامبر(ص) بعد از ریختن خاک بر پیکر فاطمه، دستهایش را بر هم زد و فرمود: «سوگند به خدایى که جان محمد در اختیار قدرت اوست. فاطمه صداى دستهایم را بشنید.»
همچنین از امیرمؤمنان على(ع) نقل شده است که پس از پایان جنگ جمل به میان کشتگان رفت; به پیکر کعب بنسور، قاضى بصره، که به دستسپاهیان آن حضرت کشته شده بود، برخورد و دستور داد کعب را بنشانند. آنگاه او را مخاطب قرار داد و فرمود: «من وعده الهى را در باره تو درستیافتم. آیا تو نیز وعده خدا را یافتى؟» سپس به سوى طلحه رفته و همین کار را تکرار کرد. یکى از اصحابش پرسید: اینها که چیزى نمىشنوند؟! چگونه با آنها صحبت کردید؟
فرمود: سوگند به خدا که طلحه و کعب سخنان مرا شنیدند; چنانکه کفار بدر، که اجسادشان در چاه ریخته شده بود، سخنان پیامبر را شنیدند.
دسته دوم: روایات مربوط به فشار قبر و ثواب و عذاب آن است. سعد بنمعاذ از دنیا رفت، رسول گرامى اسلام تجلیل بسیار از او به عمل آورد. پس از مراسم خاکسپارى، مادر سعد گفت: اى سعد، بهشتبر تو گوارا باد!
رسول گرامى(ص) فرمود: سعد در قبر با فشار قبر روبه رو شد.
اصحاب پرسیدند: با این همه بزرگداشت از جانب شما باز هم بر او فشار قبر رسید؟
فرمود: آرى، چون با خانوادهاش اخلاق نیک نداشت.
مرحوم علامه مجلسى، پس از نقل این روایت که قبر بوستانى از بوستانهاى بهشتیا گودالى از گودالهاى جهنم است، مىنویسد: اخبارى که ثواب و عذاب قبر را بیان مىکند، آن قدر متواتر است که براى فرد یقین مىآورد. دسته سوم: روایات رسیده در بازجویى انسان در قبر و پرسش از اعتقادهاى او به وسیله دو تن از فرشتگان الهى است. پرسش قبر مورد اتفاق تمامى مسلمانان قرار گرفته است. مؤلف شارح مقاصد مىگوید: تمامى مسلمانان بر حقیقت پرسش منکر و نکیر در قبر و عذاب کفار و بعضى از گنهکاران اتفاق دارند. گفتهاند; شخصى از معتزله به نام «ضرار بنعمر» با این نظر مخالفت کرده است و معتزله از او برائت جستهاند. غزالى در «احیاءالعلوم» مىگوید: روایات صحیح که بر عذاب قبر و نعمتهاى آن و پرسش دو فرشته دلالت دارد، بیش از حد شمارش است و به حد تواتر و یقین رسیده است.
دسته چهارم: احادیثى است که مىگوید: ارواح پس از مرگ به دیدار بازماندگانشان مىآیند. بر این اساس، امام کاظم(ع) در پاسخ فردى که پرسید در چه مدتى مردگان به زیارت بازماندگان خود مىآیند، فرمود: در هفتهاى، ماهى، سالى. به اعمال مردگان ارتباط دارد. اگر ببینند در زمان ملاقات، بازماندگانشان به کارهاى نیک پرداختهاند، خشنود مىشوند; و در صورتى که آنها را در حال ارتکاب اعمال بد مشاهده کنند، ناراحت و غمگین مىشوند.
با توجه به روایات نتیجه مىگیریم: زیارت و رفتن به آرامگاه اولیاى الهى، سفر به سوى مادهاى بىجان و بىحرکت نیست; بلکه آنان حیات طیبه و زندگى جاودانى دارند که فراتر از ابعاد مادى مىبینند و مىشنوند. زیارت مىتواند دعاى خیر آنان را رفیق راه زائر کند و کارهاى ما محسوس روح و جان آنهاست. آنها حتى صداى دستهاى ما را نیز مىشنوند و این چنین است که در احادیث اهل سنت نیز مىخوانیم: پیامبر(ص) فرمود: هر کس در کنار قبرم بر من درود فرستد، من آن را مىشنوم.
به امید اینکه حضورمان در پیشگاه اولیاى الهى حضور عارفانه و همراه با شناختباشد و لحظههاى زیارت خوشایند روح و جانمان شود.
در پاسخ مىگوییم: دستور زیارت همانند دیگر دستورهاى دینى از حکمت و پشتوانه عقل و نقل برخوردار است. ریشه و اساس زیارت در معرفت نفس نهفته است و شناخت درست از روح، راهگشاى این مساله است. وقتى که بدانیم روح باقى و جاودانه است و با مردن از بین نمىرود، بلکه سرفصلى جدید را در حیات خویش آغاز مىکند; خواهیم دانست که نه تنها از فهم و تعقل و درک آن کاسته نمىشود; بلکه گستره وجودى و میدان عملش در افقى والاتر از ماده ظهور مىیابد. دلایل بسیارى بر تجرد و بقاى نفس موجود است که به شرح بعضى از آنها مىپردازیم.
روایات معصومان(ع) در باره بقاى روح به چند دسته نقسیم مىشود.
دسته اول: روایاتى است که کیفیت عمل و سیره معصومان (علیهم السلام) در باره موضوع یاد شده را بیان مىدارد; مثل آنچه که پیامبر گرامى پس از رحلت فاطمه بنت اسد انجام داد. بر اساس روایات موجود، پیامبر(ص) بعد از ریختن خاک بر پیکر فاطمه، دستهایش را بر هم زد و فرمود: «سوگند به خدایى که جان محمد در اختیار قدرت اوست. فاطمه صداى دستهایم را بشنید.»
همچنین از امیرمؤمنان على(ع) نقل شده است که پس از پایان جنگ جمل به میان کشتگان رفت; به پیکر کعب بنسور، قاضى بصره، که به دستسپاهیان آن حضرت کشته شده بود، برخورد و دستور داد کعب را بنشانند. آنگاه او را مخاطب قرار داد و فرمود: «من وعده الهى را در باره تو درستیافتم. آیا تو نیز وعده خدا را یافتى؟» سپس به سوى طلحه رفته و همین کار را تکرار کرد. یکى از اصحابش پرسید: اینها که چیزى نمىشنوند؟! چگونه با آنها صحبت کردید؟
فرمود: سوگند به خدا که طلحه و کعب سخنان مرا شنیدند; چنانکه کفار بدر، که اجسادشان در چاه ریخته شده بود، سخنان پیامبر را شنیدند.
دسته دوم: روایات مربوط به فشار قبر و ثواب و عذاب آن است. سعد بنمعاذ از دنیا رفت، رسول گرامى اسلام تجلیل بسیار از او به عمل آورد. پس از مراسم خاکسپارى، مادر سعد گفت: اى سعد، بهشتبر تو گوارا باد!
رسول گرامى(ص) فرمود: سعد در قبر با فشار قبر روبه رو شد.
اصحاب پرسیدند: با این همه بزرگداشت از جانب شما باز هم بر او فشار قبر رسید؟
فرمود: آرى، چون با خانوادهاش اخلاق نیک نداشت.
مرحوم علامه مجلسى، پس از نقل این روایت که قبر بوستانى از بوستانهاى بهشتیا گودالى از گودالهاى جهنم است، مىنویسد: اخبارى که ثواب و عذاب قبر را بیان مىکند، آن قدر متواتر است که براى فرد یقین مىآورد. دسته سوم: روایات رسیده در بازجویى انسان در قبر و پرسش از اعتقادهاى او به وسیله دو تن از فرشتگان الهى است. پرسش قبر مورد اتفاق تمامى مسلمانان قرار گرفته است. مؤلف شارح مقاصد مىگوید: تمامى مسلمانان بر حقیقت پرسش منکر و نکیر در قبر و عذاب کفار و بعضى از گنهکاران اتفاق دارند. گفتهاند; شخصى از معتزله به نام «ضرار بنعمر» با این نظر مخالفت کرده است و معتزله از او برائت جستهاند. غزالى در «احیاءالعلوم» مىگوید: روایات صحیح که بر عذاب قبر و نعمتهاى آن و پرسش دو فرشته دلالت دارد، بیش از حد شمارش است و به حد تواتر و یقین رسیده است.
دسته چهارم: احادیثى است که مىگوید: ارواح پس از مرگ به دیدار بازماندگانشان مىآیند. بر این اساس، امام کاظم(ع) در پاسخ فردى که پرسید در چه مدتى مردگان به زیارت بازماندگان خود مىآیند، فرمود: در هفتهاى، ماهى، سالى. به اعمال مردگان ارتباط دارد. اگر ببینند در زمان ملاقات، بازماندگانشان به کارهاى نیک پرداختهاند، خشنود مىشوند; و در صورتى که آنها را در حال ارتکاب اعمال بد مشاهده کنند، ناراحت و غمگین مىشوند.
با توجه به روایات نتیجه مىگیریم: زیارت و رفتن به آرامگاه اولیاى الهى، سفر به سوى مادهاى بىجان و بىحرکت نیست; بلکه آنان حیات طیبه و زندگى جاودانى دارند که فراتر از ابعاد مادى مىبینند و مىشنوند. زیارت مىتواند دعاى خیر آنان را رفیق راه زائر کند و کارهاى ما محسوس روح و جان آنهاست. آنها حتى صداى دستهاى ما را نیز مىشنوند و این چنین است که در احادیث اهل سنت نیز مىخوانیم: پیامبر(ص) فرمود: هر کس در کنار قبرم بر من درود فرستد، من آن را مىشنوم.
به امید اینکه حضورمان در پیشگاه اولیاى الهى حضور عارفانه و همراه با شناختباشد و لحظههاى زیارت خوشایند روح و جانمان شود.