امام سجاد(ع) و تربیت فرزند(قسمتسوم)
آرشیو
چکیده
متن
ائمه طاهرین در تربیت فرزندانشان شیوههاى مختلفى به کار مىبردند و در هر موقعیتى از شیوهاى مناسب بهره مىجستند. از سیره و سخنان امام ساجدین على بنالحسین(ع) چنان برمىآید که آن حضرت از سه شیوه «تربیت الگویى»، «تربیت عملى» و «تربیت موعظهاى» بیشتر بهره مىبردند.
الف) تربیتبه شیوه الگویى
تربیتبه شیوه الگویى عبارت است از ارائه الگوهاى مطمئن و شایسته براى اینکه فرزندان، رفتار و اخلاق آنها را سرمشق خویش قرار داده، در مسیر تکامل و رشد بهتر، گام بردارند. بىتردید والدین، بویژه پدر، خود اولین الگوى فرزندانشان هستند و فرزندان رفتار و زندگى آنان را سرمشق خویش قرار مىدهند. واقعیت این است که والدین در امر تربیت چند دستهاند; برخى به کلى از وادى تربیت دورند و فقط در پى تامین منافع حال و آینده خویشند. برخى به وادى تربیت قدم نهادهاند، اما راه و رسم تربیت را نمىدانند، گروهى به وادى تربیت قدم نهادهاند و راه و رسم تربیت را نیز تا حدودى مىدانند ولى بىآنکه خود تربیتشده باشند، در پى آنند که فرزندانشان تربیتشوند. اندک والدینى هم هستند که ضمن فرا گرفتن راه و رسم زندگى، هم خود تربیتشدهاند و هم به تربیت فرزندانشان اقدام مىکنند. در این بحث، روى سخن ما با دسته سوم است که تربیت ناشده، در پى تربیت دیگرانند. باید از سر سوز و با تمام وجود گفت که زهى خیال باطل! چقدر اشتباه است که والدینى خود طعم شیرین عبادت را نچشیده، راز ارتباط با خالق را نیافته باشند و از فرزندانشان انتظار این امور را داشته باشند. آنان که عمر را به بطالت و جوانى را به رذالت و سرمایههاى مادى و معنوى را به خسارت در راه غیر خدا دادهاند، چگونه انتظار تربیت فرزندانى نیک نام و صالح دارند؟
ذات نایافته از هستى بخش کى تواند که شود هستىبخش
امام سجاد(ع)، بر اساس تربیتبه روش الگویى، خود نمونهاى کامل براى فرزندان بود و با رفتار و اعمال شایسته خویش فرزندان را به طور غیر مستقیم و باء;ء زبان عمل تربیت مىکرد. آن بزرگوار، بیش از آنکه با سخن و گفتار به تربیت فرزندان اقدام کند، با عمل آنان را به فضیلت و پاکى دعوت مىکرد. جالب آن است که آن امام همام، که به حق زینت عابدان و سرور ساجدان شهرت یافته است، در مواعظ و وصایاى متعددش کمتر فرزندان را به عبادت و سجده سفارش مىکرد و گویا عمل پیوسته و دلنشین آن حضرت فرزندان را از هر سخن و موعظهاى در این باره بىنیاز مىساخت. نمونههایى از اعمال و رفتار حضرت، که راهنماى تربیتى فرزندانش بود، چنین است:
1 - صاحب «کشفالغمة» مىنویسد: آن حضرت دوست نداشت کسى در طهارت یارىاش کند. خودش براى وضو آب فراهم مىکرد و شبها قبل از خوابیدن آب را آماده مىساخت، در نیمه شب بیدار مىشد، ابتدا مسواک مىزد و بعد وضو مىگرفت و نماز مىخواند. نمازهاى مستحبى که در روز از او فوت مىشد، شب قضا مىکرد و مىفرمود: فرزندانم، این نمازها بر شما واجب نیست; ولى دوست دارم هر کدام از شما که نفسش را بر کار خیرى عادت داد، بر آن مداومت ورزد. (1)
2 - سعید بنکلثوم مىگوید: من نزد جعفر بنمحمد(ع) بودم که از امیرالمؤمنین على بنابى طالب یاد کرده، او را به آنچه سزاوار بود ستایش کرد و فرمود: ... هیچ یک از فرزندانش در لباس و فقه از على بنحسین به او شبیهتر نیست.
فرزندش ابوجعفر بر او وارد شد. او به قدرى عبادت کرده بود که کسى قادر بر آن نبود. ابوجعفر مىگوید: او را مشاهده کردم در حالى که رنگش در اثر بیدارى زرد شده و چشمهایش در اثر گریه زیاد، بسیار گرم شده بود. پیشانىاش بالا آمده و پرهاى بینىاش در اثر سجده گسسته شده بود. و ساقها و قدمهایش به سبب ایستادن در حال نماز ورم کرده بود. وقتى او را در این حال دیدم، نتوانستم گریه خود را کنترل کنم و برایش گریستم. او در حال تفکر بود. اندکى پس از ورودم، متوجه من شد و فرمود: فرزندم، بعضى از صحیفههایى را که در آن عبادت على(ع) ثبتشده، به من بده.
آنها را به او دادم. مقدار کمى از آنها را قرائت کرد. سپس با اندوه آنها را رها کرد و فرمود: چه کسى بر عبادت على بنابى طالب قادر خواهد بود. (2)
3 - جابر جعفى از امام باقر(ع) چنین نقل کرد: پدرم على بنحسین(ع) نعمتى از پروردگار را یاد نمىکرد، مگر آنکه سجده مىکرد; آیهاى از آیات سجده را تلاوت نمىکرد، مگر آنکه سجده مىکرد، خداوند هیچ بلاى ترسناک و کید دشمنى را از او دفع نمىکرد، مگر اینکه سجده مىکرد; از هیچ نماز واجبى فارغ نمىشد، مگر آنکه سجده مىکرد; هیچ اصلاح و آشتى بین دو نفر ایجاد نمىکرد، مگر آنکه به خاطر موفقیت در آن سجده مىکرد; اثر سجده در تمام مواضع سجود او نمایان بود و بدین علت او را «سجاد» نامیدهاند. (3)
4 - امام باقر(ع) فرمود: على بنحسین(ع) شبها کیسه نان را بر دوشش مىگذاشت و [به مستمندان] صدقه مىداد.
5 - آن حضرت همچنین فرمود: پدرم على بنالحسین(ع) اموالش را دو بار [بین مستمندان] تقسیم کرد. (5)
ب) تربیتشیوه عملى
امام چهارم(ع) با واگذارى مسؤولیتبه فرزندان، شرکت دادن آنها در فعالیتهاى پسندیده و بردن آنها به مجالس و مکانهاى مناسب به طور عملى به تربیت آنان مىپرداخت و بر کار آنان نظارت مىکرد. در اینجا به جلوههایى از این شیوه اشاره مىکنیم:
1- آموزش احترام به بزرگترها
ابنزبیر محمد بنمسلم مکى مىگوید: «ما نزد جابر بنعبدالله بودیم که على بنحسین(ع) در حالى که فرزند خردسالش محمد(ع) همراهش بود، نزد جابر آمد. على بنحسین به فرزندش فرمود: «قبل راس عمک» صورت عمویت [جابر] را ببوس.
محمد بنعلى(ع) نزد جابر آمد و صورت او را بوسید. جابر که نابینا بود، پرسید: او کیست؟
على بنحسین(ع) فرمود: پسرم محمد است.
جابر محمد را در آغوش گرفت و گفت اى محمد، رسول خدا(ص) تو را سلام مىرساند.
به او گفتند: اى جابر، چگونه رسول خدا(ص) سلام مىرساند؟!!
گفت: من نزد رسول خدا(ص) بودم و حسین(ع) در آغوشش بود و با او بازى مىکرد. به من فرمود: اى جابر، براى فرزندم حسین(ع) فرزندى خواهد بود که او را على مىنامند، وقتى روز قیامتبرپا شد منادى ندا مىدهد که سرور عابدان برخیزد; و على بنحسین(ع) برمىخیزد. براى على فرزندى خواهد بود که نامش محمد است; اى جابر، هر گاه او را ملاقات کردى، سلام مرا به او برسان ... ». (6)
2 - همراهى در محکمه قضاوت
ابوبصیر نقل کرده است: «ابوجعفر(ع) به من فرمود: زنى از خوارج - که گمان مىکنم فرمود از بنىحنیفه است - نزد پدرم بود. یکى از دوستان پدرم به او گفت: اى پسر رسول خدا(ص)، نزد تو زنى است که از جدت [على(ع)] برائت مىجوید.
پدرم او را طلاق داد. او ادعاى مهر کرد [ظاهرا حضرت قبلا مهرش را پرداخته بود] و نزد حاکم مدینه از پدرم شکایت کرد. حاکم مدینه به پدرم گفت: اى على [بنحسین]، یا سوگند یاد کن و یا مهرش را بده.
پدرم به من [که همراه او در محکمه بودم] فرمود: فرزندم، چهار صد دینار به او بده. گفتم: اى پدر، فدایت گردم; مگر حق با تو نیست؟
فرمود: آرى فرزندم; ولى خداوند را جلیلتر از آن مىدانم که به او سوگند یاد کنم.» (7)
3- کلاس درس عذرخواهى
ابوبصیر از امام باقر(ع) نقل کرده است که فرمود: «پدرم غلامش را به دنبال کارى فرستاد; ولى او در انجام کار کوتاهى کرد. پدرم وى را تنبیه کرد. غلام ناراحتشد و گلایه کرد. پدرم به خاطر این کار ناراحتشد و گریست. آنگاه فرمود: فرزندم، نزد قبر رسول خدا(ص) برو و دو رکعت نماز بخوان و بگو «اللهم اغفر لعلى بنالحسین»; خدایا در قیامت على بنحسین را ببخش. سپس به غلام فرمود: تو در راه خدا آزاد هستى ...» (8) [ذکر این نکته ضرورى است که طلب استغفار منافات با مقام عصمتحضرت ندارد زیرا حضرت گناهى مرتکب نشد تا نیاز به استغفار داشته باشد، لکن مقام والاى آن حضرت ایشان را بر آن داشت که براى همین اندازه عمل غیر گناه نیز استغفار کند.]
4 - همراهى در حمام
گاهى اوقات حضرت فرزند خود را به حمام مىبرد و این عمل [در صورت کودک بودن فرزند] علاوه بر آنکه نشاندهنده توجه حضرت به مسایل خانواده و کمک به همسر در امور خانواده است، یک رفتار تربیتى است; زیرا عملا به فرزند خود اهمیتبهداشت و آداب حمام رفتن را مىآموخت. حنان بنسدیر از پدرش چنین نقل کرد: «من همراه پدرم و جد و عمویم به حمامى در مدینه رفتیم. در حمام شخصى ما را به رعایتستر و پوشش تذکر داد. او با جدم صحبت کرد و به او گفت: چرا خضاب نمىکنى ... .
بعد از حمام کردن، در باره وى پرسیدم و دریافتم که او على بنحسین است که با فرزندش محمد حمام آمده است. «فاذا هو على بنالحسین و معه ابنه محمد بنعلى صلوات الله علیهم» (9)
نمونههایى که ذکر شد، نشان مىدهد که حضرت با همراه بردن فرزند خود به مجالس و مکانهاى مختلف، واگذارى مسؤولیتبه وى و شرکت دادن او در فعالیتهاى سیاسى به تربیت عملى او اقدام مىکرد و این شیوه در تربیتبس مفید و مؤثر است; زیرا بسیارى از نقاط ضعف و قوت اخلاقى و غیر اخلاقى فرزندان و نیز استعدادها و توانمندیهاى آنان در میدان عمل آشکار مىشود. چه بسا فرزندان استعدادها و نقاط قوت ناشناخته داشته باشند و یا از عیوب و ضعفهاى پنهان رنجببرند; شرکت دادن فرزندان در فعالیتهاى مناسب و نظارت درستبر کار آنان والدین را از این امور آگاه مىسازد.
ج) تربیتبه شیوه موعظه
هر چند تربیت عملى و غیرمستقیم مؤثرتر است; اما موعظه و نصیحت فرزندان نیز یک شیوه تربیتى مؤثر و مفید است و گاهى آثارى دارد که از تربیت غیر مستقیم برنمىآید، موعظه و نصیحت اگر بجا، منطقى، با لطافت و نرمى و از سر سوز و خیرخواهى باشد، باعث ایجاد الفت و صمیمیتبین والدین و فرزند مىشود. زیرا فرزند احساس مىکند والدین او را دوست دارند، با او صمیمىاند و براى او احترام و اهمیت قایلند; بویژه اگر والدین قبل از آن محبتبىشائبه و دلسوزى صادقانه خود را نسبتبه او نشان داده باشند.
موعظه و نصیحتبه وقتخاصى اختصاص ندارد. متاسفانه برخى از والدین فقط هنگامى که فرزندانشان مرتکب خلاف مىشوند به فکر نصیحت مىافتند. غافل از آنکه موعظه نهى از منکر نیست و غالبا در هنگام ارتکاب خلاف و بعد از آن تاثیر مطلوب ندارد. موعظه باید قبل از ارتکاب خلاف و براى پیشگیرى از آن باشد نه وسیلهاى براى درمان.
امام سجاد(ع) در فرصتهاى مناسب به نصیحت فرزندان مىپرداخت و نکات لازم را به فرزندان گوشزد مىفرمود. نمونههایى از مواعظ آن حضرت به فرزندانش چنین است:
1 - مالک بناعین جهنى مىگوید: على بنحسین(ع) فرزندش محمد(ع) را چنین وصیت فرمود: من تو را جانشین بعد از خود قرار دادم. هر کس ادعاى آنچه بین من و تو است [مقام امامت] کند، خداوند در روز قیامتحلقهاى از آتش بر گردنش مىآویزد. آنگاه فرمود: فرزندم; خداوند را بر این نعمتستایش کن و سپاسگزار باش. فرزندم، هر که بر تو انعام کرده، سپاسگزارى کن و بر هر که از تو سپاسگزارى کرد، انعام کن; زیرا نعمتى که شکرش را به جا آورى از بین نمىرود و نعمتى که کفران ورزى باقى نمىماند. شکر نعمتبراى شکرکننده از خود نعمتبا برکتتر است. سپس حضرت این آیه را تلاوت فرمود: «لان شکرتم لازیدنکم و لان کفرتم ان عذابى لشدید»(ابراهیم/7); اگر شکر نعمت کنى، نعمتت افزون مىگردد و اگر کفران ورزى، بدان که عذاب الهى شدید است. (10)
2 - آن حضرت به فرزندش محمد(ع) فرمود: هر که از تو طلب خیر کند، به او خوبى کن; اگر او از اهل خیر باشد، خوبى را در جاى خودش انجام دادهاى و اگر او اهلش نباشد، تو اهلش هستى. هر گاه کسى در جانب راستبه تو دشنام داد و به جانب چپ تو آمد و معذرت خواست، عذرش را بپذیر. (11)
3 - همچنین به فرزندش فرمود: از آزار دیگران بپرهیز و با ریزش عطایا آنان را نوازش کن. زبان را بر سکوت کمک کن; زیرا براى سخن گفتن حالاتى است که موجب زیانش مىشود. از دوستى با احمق بپرهیز، هر چند دوستباشد; همچنان که از عاقل در صورت دشمن بودن، پرهیز مىکنى. از خصومت و ستیز با مردم برحذر باش; زیرا یا به مکر شخص حلیم و پرحوصلهاى دچار خواهى شد و یا با فرومایهاى روبهرو مىشوى که آسیب ناگهانى بر تو وارد مىکند. (12)
4 - همچنین در کلام دیگرى خطاب به فرزندش فرمود: از دروغ گفتن، کوچک و بزرگش، جدى و شوخىاش بپرهیز; زیرا اگر انسان دروغ کوچک بگوید بر دروغ بزرگ نیز جسارت پیدا مىکند ... . (13)
5 - عثمان بنخالد از پدرش نقل کرده که: على بنالحسین در بیماریى که به وفاتش انجامید، فرزندانش، محمد، حسن، عبدالله، عمر، زید و حسین را گرد آورد، فرزندش محمد را کنیه [لقب] باقر داد، سرپرستى فرزندان را به او سپرد و فرمود: فرزندم، خرد راهنماى روح است و دانش رهنماى خرد و خرد ترجمان دانش است. بدان که علم جاودانىتر است و زبان بیهوده گوتر; و صلاح تمام امور دنیا به منزله پیمانه پرى است که دو سوم آن هوشیارى و ذکاوت و یک سوم آن تغافل و چشمپوشى است; زیرا انسان جز از چیزى که شناخته و درک کرده، تغافل نمىکند. بدان که گذشتساعتها عمر تو را مىبرد و تو هرگز به نعمتى دست پیدا نمىکنى، مگر با جدا شدن از نعمت دیگر. برحذر باش از آرزوى دراز، زیرا چه بسیار آرزومندى که به آرزوى خود نرسد ... . (14)
6 - ثمالى از امام باقر(ع) چنین نقل کرد که: هنگامى که وفات پدرم على بنحسین(ع) فرا رسید مرا به سینه خود چسبانید و فرمود: فرزندم، وصیت مىکنم تو را به آنچه پدرم هنگام وفات، مرا وصیت کرد ... بپرهیز از اینکه ستم کنى بر کسى که جز خداوند را براى حضرت خویش نیابد. (15) و نیز فرمود: بر کار حق صبر کن، اگر چه تلخ باشد. (16)
7 - آن حضرت به فرزندش فرمود: فرزندم در گرفتاریها شکیبا باش و معترض حقوق دیگران نشو و برادرت را در کارى که زیانش بر تو بیش از منفعتش براى او باشد اجابت نکن. (17)
این حدیث طبق نقل صاحب عقدالفرید به جاى عبارت «لا تتعرض للحقوق» «لا تعرض للحفوق» و به جاى «منفعته له «منفعته لک» دارد و معناى حدیث چنین مىشود: فرزندم ... خود را در معرض هلاکت قرار مده و برادرت را در کارى که زبانش براى تو از نفعش بیشتر است اجابت نکن. (18)
پىنوشتها:
1 - کشفالغمة، ج 2، ص287.
2- الارشاد، ص256; بحار، ج46، ص 74 و 75; کشفالغمة، ترجمه آقاى حسینى زوارئى، ج 2، ص279.
3- حلیةالابرار، ج 2، ص13 و 14; بحارالانوار، ج46، ص99.
4- مناقب آل ابىطالب، ج 4، ص153.
5- همان، ص 154.
6- کشفالغمة، ج 2، ص 331.
7- حلیةالابرار، ج 2، ص 2- و 21.
8- بحارالانوار، ج46، ص 92، ح79; حلیةالابرار، ج 2، ص 44.
9- بحار، ج46، ص 141 - 142.
10- همان، ص 241 و 242.
11- تحفالعقول، ص 205; مشکاةالانوار، ص 65.
12- ناسخ التواریخ، زندگانى امام سجاد(ع)، ج 2، ص3 و 4.
13- همان.
14- بحار، ج46، ص 231 و 232; کتاب الامام زینالعابدین، عبدالرزاق مقرم، ترجمه حبیب روحانى، ص 588.
15- بحار، ج46، ص153 و 154.
16- ناسخالتواریخ، زندگانى امام سجاد(ع)، ج 2، ص6.
17- بحار، ج46، ص 95; مناقب آل ابىطالب، ج 4، ص 165; البیان و التبیین، جاحظ، ج 2، ص59.
18- عقدالفرید، اندلسى، ج3، ص153.
الف) تربیتبه شیوه الگویى
تربیتبه شیوه الگویى عبارت است از ارائه الگوهاى مطمئن و شایسته براى اینکه فرزندان، رفتار و اخلاق آنها را سرمشق خویش قرار داده، در مسیر تکامل و رشد بهتر، گام بردارند. بىتردید والدین، بویژه پدر، خود اولین الگوى فرزندانشان هستند و فرزندان رفتار و زندگى آنان را سرمشق خویش قرار مىدهند. واقعیت این است که والدین در امر تربیت چند دستهاند; برخى به کلى از وادى تربیت دورند و فقط در پى تامین منافع حال و آینده خویشند. برخى به وادى تربیت قدم نهادهاند، اما راه و رسم تربیت را نمىدانند، گروهى به وادى تربیت قدم نهادهاند و راه و رسم تربیت را نیز تا حدودى مىدانند ولى بىآنکه خود تربیتشده باشند، در پى آنند که فرزندانشان تربیتشوند. اندک والدینى هم هستند که ضمن فرا گرفتن راه و رسم زندگى، هم خود تربیتشدهاند و هم به تربیت فرزندانشان اقدام مىکنند. در این بحث، روى سخن ما با دسته سوم است که تربیت ناشده، در پى تربیت دیگرانند. باید از سر سوز و با تمام وجود گفت که زهى خیال باطل! چقدر اشتباه است که والدینى خود طعم شیرین عبادت را نچشیده، راز ارتباط با خالق را نیافته باشند و از فرزندانشان انتظار این امور را داشته باشند. آنان که عمر را به بطالت و جوانى را به رذالت و سرمایههاى مادى و معنوى را به خسارت در راه غیر خدا دادهاند، چگونه انتظار تربیت فرزندانى نیک نام و صالح دارند؟
ذات نایافته از هستى بخش کى تواند که شود هستىبخش
امام سجاد(ع)، بر اساس تربیتبه روش الگویى، خود نمونهاى کامل براى فرزندان بود و با رفتار و اعمال شایسته خویش فرزندان را به طور غیر مستقیم و باء;ء زبان عمل تربیت مىکرد. آن بزرگوار، بیش از آنکه با سخن و گفتار به تربیت فرزندان اقدام کند، با عمل آنان را به فضیلت و پاکى دعوت مىکرد. جالب آن است که آن امام همام، که به حق زینت عابدان و سرور ساجدان شهرت یافته است، در مواعظ و وصایاى متعددش کمتر فرزندان را به عبادت و سجده سفارش مىکرد و گویا عمل پیوسته و دلنشین آن حضرت فرزندان را از هر سخن و موعظهاى در این باره بىنیاز مىساخت. نمونههایى از اعمال و رفتار حضرت، که راهنماى تربیتى فرزندانش بود، چنین است:
1 - صاحب «کشفالغمة» مىنویسد: آن حضرت دوست نداشت کسى در طهارت یارىاش کند. خودش براى وضو آب فراهم مىکرد و شبها قبل از خوابیدن آب را آماده مىساخت، در نیمه شب بیدار مىشد، ابتدا مسواک مىزد و بعد وضو مىگرفت و نماز مىخواند. نمازهاى مستحبى که در روز از او فوت مىشد، شب قضا مىکرد و مىفرمود: فرزندانم، این نمازها بر شما واجب نیست; ولى دوست دارم هر کدام از شما که نفسش را بر کار خیرى عادت داد، بر آن مداومت ورزد. (1)
2 - سعید بنکلثوم مىگوید: من نزد جعفر بنمحمد(ع) بودم که از امیرالمؤمنین على بنابى طالب یاد کرده، او را به آنچه سزاوار بود ستایش کرد و فرمود: ... هیچ یک از فرزندانش در لباس و فقه از على بنحسین به او شبیهتر نیست.
فرزندش ابوجعفر بر او وارد شد. او به قدرى عبادت کرده بود که کسى قادر بر آن نبود. ابوجعفر مىگوید: او را مشاهده کردم در حالى که رنگش در اثر بیدارى زرد شده و چشمهایش در اثر گریه زیاد، بسیار گرم شده بود. پیشانىاش بالا آمده و پرهاى بینىاش در اثر سجده گسسته شده بود. و ساقها و قدمهایش به سبب ایستادن در حال نماز ورم کرده بود. وقتى او را در این حال دیدم، نتوانستم گریه خود را کنترل کنم و برایش گریستم. او در حال تفکر بود. اندکى پس از ورودم، متوجه من شد و فرمود: فرزندم، بعضى از صحیفههایى را که در آن عبادت على(ع) ثبتشده، به من بده.
آنها را به او دادم. مقدار کمى از آنها را قرائت کرد. سپس با اندوه آنها را رها کرد و فرمود: چه کسى بر عبادت على بنابى طالب قادر خواهد بود. (2)
3 - جابر جعفى از امام باقر(ع) چنین نقل کرد: پدرم على بنحسین(ع) نعمتى از پروردگار را یاد نمىکرد، مگر آنکه سجده مىکرد; آیهاى از آیات سجده را تلاوت نمىکرد، مگر آنکه سجده مىکرد، خداوند هیچ بلاى ترسناک و کید دشمنى را از او دفع نمىکرد، مگر اینکه سجده مىکرد; از هیچ نماز واجبى فارغ نمىشد، مگر آنکه سجده مىکرد; هیچ اصلاح و آشتى بین دو نفر ایجاد نمىکرد، مگر آنکه به خاطر موفقیت در آن سجده مىکرد; اثر سجده در تمام مواضع سجود او نمایان بود و بدین علت او را «سجاد» نامیدهاند. (3)
4 - امام باقر(ع) فرمود: على بنحسین(ع) شبها کیسه نان را بر دوشش مىگذاشت و [به مستمندان] صدقه مىداد.
5 - آن حضرت همچنین فرمود: پدرم على بنالحسین(ع) اموالش را دو بار [بین مستمندان] تقسیم کرد. (5)
ب) تربیتشیوه عملى
امام چهارم(ع) با واگذارى مسؤولیتبه فرزندان، شرکت دادن آنها در فعالیتهاى پسندیده و بردن آنها به مجالس و مکانهاى مناسب به طور عملى به تربیت آنان مىپرداخت و بر کار آنان نظارت مىکرد. در اینجا به جلوههایى از این شیوه اشاره مىکنیم:
1- آموزش احترام به بزرگترها
ابنزبیر محمد بنمسلم مکى مىگوید: «ما نزد جابر بنعبدالله بودیم که على بنحسین(ع) در حالى که فرزند خردسالش محمد(ع) همراهش بود، نزد جابر آمد. على بنحسین به فرزندش فرمود: «قبل راس عمک» صورت عمویت [جابر] را ببوس.
محمد بنعلى(ع) نزد جابر آمد و صورت او را بوسید. جابر که نابینا بود، پرسید: او کیست؟
على بنحسین(ع) فرمود: پسرم محمد است.
جابر محمد را در آغوش گرفت و گفت اى محمد، رسول خدا(ص) تو را سلام مىرساند.
به او گفتند: اى جابر، چگونه رسول خدا(ص) سلام مىرساند؟!!
گفت: من نزد رسول خدا(ص) بودم و حسین(ع) در آغوشش بود و با او بازى مىکرد. به من فرمود: اى جابر، براى فرزندم حسین(ع) فرزندى خواهد بود که او را على مىنامند، وقتى روز قیامتبرپا شد منادى ندا مىدهد که سرور عابدان برخیزد; و على بنحسین(ع) برمىخیزد. براى على فرزندى خواهد بود که نامش محمد است; اى جابر، هر گاه او را ملاقات کردى، سلام مرا به او برسان ... ». (6)
2 - همراهى در محکمه قضاوت
ابوبصیر نقل کرده است: «ابوجعفر(ع) به من فرمود: زنى از خوارج - که گمان مىکنم فرمود از بنىحنیفه است - نزد پدرم بود. یکى از دوستان پدرم به او گفت: اى پسر رسول خدا(ص)، نزد تو زنى است که از جدت [على(ع)] برائت مىجوید.
پدرم او را طلاق داد. او ادعاى مهر کرد [ظاهرا حضرت قبلا مهرش را پرداخته بود] و نزد حاکم مدینه از پدرم شکایت کرد. حاکم مدینه به پدرم گفت: اى على [بنحسین]، یا سوگند یاد کن و یا مهرش را بده.
پدرم به من [که همراه او در محکمه بودم] فرمود: فرزندم، چهار صد دینار به او بده. گفتم: اى پدر، فدایت گردم; مگر حق با تو نیست؟
فرمود: آرى فرزندم; ولى خداوند را جلیلتر از آن مىدانم که به او سوگند یاد کنم.» (7)
3- کلاس درس عذرخواهى
ابوبصیر از امام باقر(ع) نقل کرده است که فرمود: «پدرم غلامش را به دنبال کارى فرستاد; ولى او در انجام کار کوتاهى کرد. پدرم وى را تنبیه کرد. غلام ناراحتشد و گلایه کرد. پدرم به خاطر این کار ناراحتشد و گریست. آنگاه فرمود: فرزندم، نزد قبر رسول خدا(ص) برو و دو رکعت نماز بخوان و بگو «اللهم اغفر لعلى بنالحسین»; خدایا در قیامت على بنحسین را ببخش. سپس به غلام فرمود: تو در راه خدا آزاد هستى ...» (8) [ذکر این نکته ضرورى است که طلب استغفار منافات با مقام عصمتحضرت ندارد زیرا حضرت گناهى مرتکب نشد تا نیاز به استغفار داشته باشد، لکن مقام والاى آن حضرت ایشان را بر آن داشت که براى همین اندازه عمل غیر گناه نیز استغفار کند.]
4 - همراهى در حمام
گاهى اوقات حضرت فرزند خود را به حمام مىبرد و این عمل [در صورت کودک بودن فرزند] علاوه بر آنکه نشاندهنده توجه حضرت به مسایل خانواده و کمک به همسر در امور خانواده است، یک رفتار تربیتى است; زیرا عملا به فرزند خود اهمیتبهداشت و آداب حمام رفتن را مىآموخت. حنان بنسدیر از پدرش چنین نقل کرد: «من همراه پدرم و جد و عمویم به حمامى در مدینه رفتیم. در حمام شخصى ما را به رعایتستر و پوشش تذکر داد. او با جدم صحبت کرد و به او گفت: چرا خضاب نمىکنى ... .
بعد از حمام کردن، در باره وى پرسیدم و دریافتم که او على بنحسین است که با فرزندش محمد حمام آمده است. «فاذا هو على بنالحسین و معه ابنه محمد بنعلى صلوات الله علیهم» (9)
نمونههایى که ذکر شد، نشان مىدهد که حضرت با همراه بردن فرزند خود به مجالس و مکانهاى مختلف، واگذارى مسؤولیتبه وى و شرکت دادن او در فعالیتهاى سیاسى به تربیت عملى او اقدام مىکرد و این شیوه در تربیتبس مفید و مؤثر است; زیرا بسیارى از نقاط ضعف و قوت اخلاقى و غیر اخلاقى فرزندان و نیز استعدادها و توانمندیهاى آنان در میدان عمل آشکار مىشود. چه بسا فرزندان استعدادها و نقاط قوت ناشناخته داشته باشند و یا از عیوب و ضعفهاى پنهان رنجببرند; شرکت دادن فرزندان در فعالیتهاى مناسب و نظارت درستبر کار آنان والدین را از این امور آگاه مىسازد.
ج) تربیتبه شیوه موعظه
هر چند تربیت عملى و غیرمستقیم مؤثرتر است; اما موعظه و نصیحت فرزندان نیز یک شیوه تربیتى مؤثر و مفید است و گاهى آثارى دارد که از تربیت غیر مستقیم برنمىآید، موعظه و نصیحت اگر بجا، منطقى، با لطافت و نرمى و از سر سوز و خیرخواهى باشد، باعث ایجاد الفت و صمیمیتبین والدین و فرزند مىشود. زیرا فرزند احساس مىکند والدین او را دوست دارند، با او صمیمىاند و براى او احترام و اهمیت قایلند; بویژه اگر والدین قبل از آن محبتبىشائبه و دلسوزى صادقانه خود را نسبتبه او نشان داده باشند.
موعظه و نصیحتبه وقتخاصى اختصاص ندارد. متاسفانه برخى از والدین فقط هنگامى که فرزندانشان مرتکب خلاف مىشوند به فکر نصیحت مىافتند. غافل از آنکه موعظه نهى از منکر نیست و غالبا در هنگام ارتکاب خلاف و بعد از آن تاثیر مطلوب ندارد. موعظه باید قبل از ارتکاب خلاف و براى پیشگیرى از آن باشد نه وسیلهاى براى درمان.
امام سجاد(ع) در فرصتهاى مناسب به نصیحت فرزندان مىپرداخت و نکات لازم را به فرزندان گوشزد مىفرمود. نمونههایى از مواعظ آن حضرت به فرزندانش چنین است:
1 - مالک بناعین جهنى مىگوید: على بنحسین(ع) فرزندش محمد(ع) را چنین وصیت فرمود: من تو را جانشین بعد از خود قرار دادم. هر کس ادعاى آنچه بین من و تو است [مقام امامت] کند، خداوند در روز قیامتحلقهاى از آتش بر گردنش مىآویزد. آنگاه فرمود: فرزندم; خداوند را بر این نعمتستایش کن و سپاسگزار باش. فرزندم، هر که بر تو انعام کرده، سپاسگزارى کن و بر هر که از تو سپاسگزارى کرد، انعام کن; زیرا نعمتى که شکرش را به جا آورى از بین نمىرود و نعمتى که کفران ورزى باقى نمىماند. شکر نعمتبراى شکرکننده از خود نعمتبا برکتتر است. سپس حضرت این آیه را تلاوت فرمود: «لان شکرتم لازیدنکم و لان کفرتم ان عذابى لشدید»(ابراهیم/7); اگر شکر نعمت کنى، نعمتت افزون مىگردد و اگر کفران ورزى، بدان که عذاب الهى شدید است. (10)
2 - آن حضرت به فرزندش محمد(ع) فرمود: هر که از تو طلب خیر کند، به او خوبى کن; اگر او از اهل خیر باشد، خوبى را در جاى خودش انجام دادهاى و اگر او اهلش نباشد، تو اهلش هستى. هر گاه کسى در جانب راستبه تو دشنام داد و به جانب چپ تو آمد و معذرت خواست، عذرش را بپذیر. (11)
3 - همچنین به فرزندش فرمود: از آزار دیگران بپرهیز و با ریزش عطایا آنان را نوازش کن. زبان را بر سکوت کمک کن; زیرا براى سخن گفتن حالاتى است که موجب زیانش مىشود. از دوستى با احمق بپرهیز، هر چند دوستباشد; همچنان که از عاقل در صورت دشمن بودن، پرهیز مىکنى. از خصومت و ستیز با مردم برحذر باش; زیرا یا به مکر شخص حلیم و پرحوصلهاى دچار خواهى شد و یا با فرومایهاى روبهرو مىشوى که آسیب ناگهانى بر تو وارد مىکند. (12)
4 - همچنین در کلام دیگرى خطاب به فرزندش فرمود: از دروغ گفتن، کوچک و بزرگش، جدى و شوخىاش بپرهیز; زیرا اگر انسان دروغ کوچک بگوید بر دروغ بزرگ نیز جسارت پیدا مىکند ... . (13)
5 - عثمان بنخالد از پدرش نقل کرده که: على بنالحسین در بیماریى که به وفاتش انجامید، فرزندانش، محمد، حسن، عبدالله، عمر، زید و حسین را گرد آورد، فرزندش محمد را کنیه [لقب] باقر داد، سرپرستى فرزندان را به او سپرد و فرمود: فرزندم، خرد راهنماى روح است و دانش رهنماى خرد و خرد ترجمان دانش است. بدان که علم جاودانىتر است و زبان بیهوده گوتر; و صلاح تمام امور دنیا به منزله پیمانه پرى است که دو سوم آن هوشیارى و ذکاوت و یک سوم آن تغافل و چشمپوشى است; زیرا انسان جز از چیزى که شناخته و درک کرده، تغافل نمىکند. بدان که گذشتساعتها عمر تو را مىبرد و تو هرگز به نعمتى دست پیدا نمىکنى، مگر با جدا شدن از نعمت دیگر. برحذر باش از آرزوى دراز، زیرا چه بسیار آرزومندى که به آرزوى خود نرسد ... . (14)
6 - ثمالى از امام باقر(ع) چنین نقل کرد که: هنگامى که وفات پدرم على بنحسین(ع) فرا رسید مرا به سینه خود چسبانید و فرمود: فرزندم، وصیت مىکنم تو را به آنچه پدرم هنگام وفات، مرا وصیت کرد ... بپرهیز از اینکه ستم کنى بر کسى که جز خداوند را براى حضرت خویش نیابد. (15) و نیز فرمود: بر کار حق صبر کن، اگر چه تلخ باشد. (16)
7 - آن حضرت به فرزندش فرمود: فرزندم در گرفتاریها شکیبا باش و معترض حقوق دیگران نشو و برادرت را در کارى که زیانش بر تو بیش از منفعتش براى او باشد اجابت نکن. (17)
این حدیث طبق نقل صاحب عقدالفرید به جاى عبارت «لا تتعرض للحقوق» «لا تعرض للحفوق» و به جاى «منفعته له «منفعته لک» دارد و معناى حدیث چنین مىشود: فرزندم ... خود را در معرض هلاکت قرار مده و برادرت را در کارى که زبانش براى تو از نفعش بیشتر است اجابت نکن. (18)
پىنوشتها:
1 - کشفالغمة، ج 2، ص287.
2- الارشاد، ص256; بحار، ج46، ص 74 و 75; کشفالغمة، ترجمه آقاى حسینى زوارئى، ج 2، ص279.
3- حلیةالابرار، ج 2، ص13 و 14; بحارالانوار، ج46، ص99.
4- مناقب آل ابىطالب، ج 4، ص153.
5- همان، ص 154.
6- کشفالغمة، ج 2، ص 331.
7- حلیةالابرار، ج 2، ص 2- و 21.
8- بحارالانوار، ج46، ص 92، ح79; حلیةالابرار، ج 2، ص 44.
9- بحار، ج46، ص 141 - 142.
10- همان، ص 241 و 242.
11- تحفالعقول، ص 205; مشکاةالانوار، ص 65.
12- ناسخ التواریخ، زندگانى امام سجاد(ع)، ج 2، ص3 و 4.
13- همان.
14- بحار، ج46، ص 231 و 232; کتاب الامام زینالعابدین، عبدالرزاق مقرم، ترجمه حبیب روحانى، ص 588.
15- بحار، ج46، ص153 و 154.
16- ناسخالتواریخ، زندگانى امام سجاد(ع)، ج 2، ص6.
17- بحار، ج46، ص 95; مناقب آل ابىطالب، ج 4، ص 165; البیان و التبیین، جاحظ، ج 2، ص59.
18- عقدالفرید، اندلسى، ج3، ص153.