آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۰

چکیده

متن

ائمه طاهرین در تربیت فرزندانشان شیوه‏هاى مختلفى به کار مى‏بردند و در هر موقعیتى از شیوه‏اى مناسب بهره مى‏جستند. از سیره و سخنان امام ساجدین على بن‏الحسین(ع) چنان برمى‏آید که آن حضرت از سه شیوه «تربیت الگویى‏»، «تربیت عملى‏» و «تربیت موعظه‏اى‏» بیشتر بهره مى‏بردند.
الف) تربیت‏به شیوه الگویى
تربیت‏به شیوه الگویى عبارت است از ارائه الگوهاى مطمئن و شایسته براى اینکه فرزندان، رفتار و اخلاق آنها را سرمشق خویش قرار داده، در مسیر تکامل و رشد بهتر، گام بردارند. بى‏تردید والدین، بویژه پدر، خود اولین الگوى فرزندانشان هستند و فرزندان رفتار و زندگى آنان را سرمشق خویش قرار مى‏دهند. واقعیت این است که والدین در امر تربیت چند دسته‏اند; برخى به کلى از وادى تربیت دورند و فقط در پى تامین منافع حال و آینده خویشند. برخى به وادى تربیت قدم نهاده‏اند، اما راه و رسم تربیت را نمى‏دانند، گروهى به وادى تربیت قدم نهاده‏اند و راه و رسم تربیت را نیز تا حدودى مى‏دانند ولى بى‏آنکه خود تربیت‏شده باشند، در پى آنند که فرزندانشان تربیت‏شوند. اندک والدینى هم هستند که ضمن فرا گرفتن راه و رسم زندگى، هم خود تربیت‏شده‏اند و هم به تربیت فرزندانشان اقدام مى‏کنند. در این بحث، روى سخن ما با دسته سوم است که تربیت ناشده، در پى تربیت دیگرانند. باید از سر سوز و با تمام وجود گفت که زهى خیال باطل! چقدر اشتباه است که والدینى خود طعم شیرین عبادت را نچشیده، راز ارتباط با خالق را نیافته باشند و از فرزندانشان انتظار این امور را داشته باشند. آنان که عمر را به بطالت و جوانى را به رذالت و سرمایه‏هاى مادى و معنوى را به خسارت در راه غیر خدا داده‏اند، چگونه انتظار تربیت فرزندانى نیک نام و صالح دارند؟
ذات نایافته از هستى بخش کى تواند که شود هستى‏بخش
امام سجاد(ع)، بر اساس تربیت‏به روش الگویى، خود نمونه‏اى کامل براى فرزندان بود و با رفتار و اعمال شایسته خویش فرزندان را به طور غیر مستقیم و باء;ء زبان عمل تربیت مى‏کرد. آن بزرگوار، بیش از آنکه با سخن و گفتار به تربیت فرزندان اقدام کند، با عمل آنان را به فضیلت و پاکى دعوت مى‏کرد. جالب آن است که آن امام همام، که به حق زینت عابدان و سرور ساجدان شهرت یافته است، در مواعظ و وصایاى متعددش کمتر فرزندان را به عبادت و سجده سفارش مى‏کرد و گویا عمل پیوسته و دلنشین آن حضرت فرزندان را از هر سخن و موعظه‏اى در این باره بى‏نیاز مى‏ساخت. نمونه‏هایى از اعمال و رفتار حضرت، که راهنماى تربیتى فرزندانش بود، چنین است:
1 - صاحب «کشف‏الغمة‏» مى‏نویسد: آن حضرت دوست نداشت کسى در طهارت یارى‏اش کند. خودش براى وضو آب فراهم مى‏کرد و شب‏ها قبل از خوابیدن آب را آماده مى‏ساخت، در نیمه شب بیدار مى‏شد، ابتدا مسواک مى‏زد و بعد وضو مى‏گرفت و نماز مى‏خواند. نمازهاى مستحبى که در روز از او فوت مى‏شد، شب قضا مى‏کرد و مى‏فرمود: فرزندانم، این نمازها بر شما واجب نیست; ولى دوست دارم هر کدام از شما که نفسش را بر کار خیرى عادت داد، بر آن مداومت ورزد. (1)
2 - سعید بن‏کلثوم مى‏گوید: من نزد جعفر بن‏محمد(ع) بودم که از امیرالمؤمنین على بن‏ابى طالب یاد کرده، او را به آنچه سزاوار بود ستایش کرد و فرمود: ... هیچ یک از فرزندانش در لباس و فقه از على بن‏حسین به او شبیه‏تر نیست.
فرزندش ابوجعفر بر او وارد شد. او به قدرى عبادت کرده بود که کسى قادر بر آن نبود. ابوجعفر مى‏گوید: او را مشاهده کردم در حالى که رنگش در اثر بیدارى زرد شده و چشمهایش در اثر گریه زیاد، بسیار گرم شده بود. پیشانى‏اش بالا آمده و پرهاى بینى‏اش در اثر سجده گسسته شده بود. و ساقها و قدمهایش به سبب ایستادن در حال نماز ورم کرده بود. وقتى او را در این حال دیدم، نتوانستم گریه خود را کنترل کنم و برایش گریستم. او در حال تفکر بود. اندکى پس از ورودم، متوجه من شد و فرمود: فرزندم، بعضى از صحیفه‏هایى را که در آن عبادت على(ع) ثبت‏شده، به من بده.
آنها را به او دادم. مقدار کمى از آنها را قرائت کرد. سپس با اندوه آنها را رها کرد و فرمود: چه کسى بر عبادت على بن‏ابى طالب قادر خواهد بود. (2)
3 - جابر جعفى از امام باقر(ع) چنین نقل کرد: پدرم على بن‏حسین(ع) نعمتى از پروردگار را یاد نمى‏کرد، مگر آنکه سجده مى‏کرد; آیه‏اى از آیات سجده را تلاوت نمى‏کرد، مگر آنکه سجده مى‏کرد، خداوند هیچ بلاى ترسناک و کید دشمنى را از او دفع نمى‏کرد، مگر اینکه سجده مى‏کرد; از هیچ نماز واجبى فارغ نمى‏شد، مگر آنکه سجده مى‏کرد; هیچ اصلاح و آشتى بین دو نفر ایجاد نمى‏کرد، مگر آنکه به خاطر موفقیت در آن سجده مى‏کرد; اثر سجده در تمام مواضع سجود او نمایان بود و بدین علت او را «سجاد» نامیده‏اند. (3)
4 - امام باقر(ع) فرمود: على بن‏حسین(ع) شبها کیسه نان را بر دوشش مى‏گذاشت و [به مستمندان] صدقه مى‏داد.
5 - آن حضرت همچنین فرمود: پدرم على بن‏الحسین(ع) اموالش را دو بار [بین مستمندان] تقسیم کرد. (5)
ب) تربیت‏شیوه عملى
امام چهارم(ع) با واگذارى مسؤولیت‏به فرزندان، شرکت دادن آنها در فعالیتهاى پسندیده و بردن آنها به مجالس و مکانهاى مناسب به طور عملى به تربیت آنان مى‏پرداخت و بر کار آنان نظارت مى‏کرد. در اینجا به جلوه‏هایى از این شیوه اشاره مى‏کنیم:
1- آموزش احترام به بزرگترها
ابن‏زبیر محمد بن‏مسلم مکى مى‏گوید: «ما نزد جابر بن‏عبدالله بودیم که على بن‏حسین(ع) در حالى که فرزند خردسالش محمد(ع) همراهش بود، نزد جابر آمد. على بن‏حسین به فرزندش فرمود: «قبل راس عمک‏» صورت عمویت [جابر] را ببوس.
محمد بن‏على(ع) نزد جابر آمد و صورت او را بوسید. جابر که نابینا بود، پرسید: او کیست؟
على بن‏حسین(ع) فرمود: پسرم محمد است.
جابر محمد را در آغوش گرفت و گفت اى محمد، رسول خدا(ص) تو را سلام مى‏رساند.
به او گفتند: اى جابر، چگونه رسول خدا(ص) سلام مى‏رساند؟!!
گفت: من نزد رسول خدا(ص) بودم و حسین(ع) در آغوشش بود و با او بازى مى‏کرد. به من فرمود: اى جابر، براى فرزندم حسین(ع) فرزندى خواهد بود که او را على مى‏نامند، وقتى روز قیامت‏برپا شد منادى ندا مى‏دهد که سرور عابدان برخیزد; و على بن‏حسین(ع) برمى‏خیزد. براى على فرزندى خواهد بود که نامش محمد است; اى جابر، هر گاه او را ملاقات کردى، سلام مرا به او برسان ... ». (6)
2 - همراهى در محکمه قضاوت
ابوبصیر نقل کرده است: «ابوجعفر(ع) به من فرمود: زنى از خوارج - که گمان مى‏کنم فرمود از بنى‏حنیفه است - نزد پدرم بود. یکى از دوستان پدرم به او گفت: اى پسر رسول خدا(ص)، نزد تو زنى است که از جدت [على(ع)] برائت مى‏جوید.
پدرم او را طلاق داد. او ادعاى مهر کرد [ظاهرا حضرت قبلا مهرش را پرداخته بود] و نزد حاکم مدینه از پدرم شکایت کرد. حاکم مدینه به پدرم گفت: اى على [بن‏حسین]، یا سوگند یاد کن و یا مهرش را بده.
پدرم به من [که همراه او در محکمه بودم] فرمود: فرزندم، چهار صد دینار به او بده. گفتم: اى پدر، فدایت گردم; مگر حق با تو نیست؟
فرمود: آرى فرزندم; ولى خداوند را جلیل‏تر از آن مى‏دانم که به او سوگند یاد کنم.» (7)
3- کلاس درس عذرخواهى
ابوبصیر از امام باقر(ع) نقل کرده است که فرمود: «پدرم غلامش را به دنبال کارى فرستاد; ولى او در انجام کار کوتاهى کرد. پدرم وى را تنبیه کرد. غلام ناراحت‏شد و گلایه کرد. پدرم به خاطر این کار ناراحت‏شد و گریست. آنگاه فرمود: فرزندم، نزد قبر رسول خدا(ص) برو و دو رکعت نماز بخوان و بگو «اللهم اغفر لعلى بن‏الحسین‏»; خدایا در قیامت على بن‏حسین را ببخش. سپس به غلام فرمود: تو در راه خدا آزاد هستى ...» (8) [ذکر این نکته ضرورى است که طلب استغفار منافات با مقام عصمت‏حضرت ندارد زیرا حضرت گناهى مرتکب نشد تا نیاز به استغفار داشته باشد، لکن مقام والاى آن حضرت ایشان را بر آن داشت که براى همین اندازه عمل غیر گناه نیز استغفار کند.]
4 - همراهى در حمام
گاهى اوقات حضرت فرزند خود را به حمام مى‏برد و این عمل [در صورت کودک بودن فرزند] علاوه بر آنکه نشان‏دهنده توجه حضرت به مسایل خانواده و کمک به همسر در امور خانواده است، یک رفتار تربیتى است; زیرا عملا به فرزند خود اهمیت‏بهداشت و آداب حمام رفتن را مى‏آموخت. حنان بن‏سدیر از پدرش چنین نقل کرد: «من همراه پدرم و جد و عمویم به حمامى در مدینه رفتیم. در حمام شخصى ما را به رعایت‏ستر و پوشش تذکر داد. او با جدم صحبت کرد و به او گفت: چرا خضاب نمى‏کنى ... .
بعد از حمام کردن، در باره وى پرسیدم و دریافتم که او على بن‏حسین است که با فرزندش محمد حمام آمده است. «فاذا هو على بن‏الحسین و معه ابنه محمد بن‏على صلوات الله علیهم‏» (9)
نمونه‏هایى که ذکر شد، نشان مى‏دهد که حضرت با همراه بردن فرزند خود به مجالس و مکانهاى مختلف، واگذارى مسؤولیت‏به وى و شرکت دادن او در فعالیتهاى سیاسى به تربیت عملى او اقدام مى‏کرد و این شیوه در تربیت‏بس مفید و مؤثر است; زیرا بسیارى از نقاط ضعف و قوت اخلاقى و غیر اخلاقى فرزندان و نیز استعدادها و توانمندیهاى آنان در میدان عمل آشکار مى‏شود. چه بسا فرزندان استعدادها و نقاط قوت ناشناخته داشته باشند و یا از عیوب و ضعفهاى پنهان رنج‏ببرند; شرکت دادن فرزندان در فعالیتهاى مناسب و نظارت درست‏بر کار آنان والدین را از این امور آگاه مى‏سازد.
ج) تربیت‏به شیوه موعظه
هر چند تربیت عملى و غیرمستقیم مؤثرتر است; اما موعظه و نصیحت فرزندان نیز یک شیوه تربیتى مؤثر و مفید است و گاهى آثارى دارد که از تربیت غیر مستقیم برنمى‏آید، موعظه و نصیحت اگر بجا، منطقى، با لطافت و نرمى و از سر سوز و خیرخواهى باشد، باعث ایجاد الفت و صمیمیت‏بین والدین و فرزند مى‏شود. زیرا فرزند احساس مى‏کند والدین او را دوست دارند، با او صمیمى‏اند و براى او احترام و اهمیت قایلند; بویژه اگر والدین قبل از آن محبت‏بى‏شائبه و دلسوزى صادقانه خود را نسبت‏به او نشان داده باشند.
موعظه و نصیحت‏به وقت‏خاصى اختصاص ندارد. متاسفانه برخى از والدین فقط هنگامى که فرزندانشان مرتکب خلاف مى‏شوند به فکر نصیحت مى‏افتند. غافل از آنکه موعظه نهى از منکر نیست و غالبا در هنگام ارتکاب خلاف و بعد از آن تاثیر مطلوب ندارد. موعظه باید قبل از ارتکاب خلاف و براى پیشگیرى از آن باشد نه وسیله‏اى براى درمان.
امام سجاد(ع) در فرصتهاى مناسب به نصیحت فرزندان مى‏پرداخت و نکات لازم را به فرزندان گوشزد مى‏فرمود. نمونه‏هایى از مواعظ آن حضرت به فرزندانش چنین است:
1 - مالک بن‏اعین جهنى مى‏گوید: على بن‏حسین(ع) فرزندش محمد(ع) را چنین وصیت فرمود: من تو را جانشین بعد از خود قرار دادم. هر کس ادعاى آنچه بین من و تو است [مقام امامت] کند، خداوند در روز قیامت‏حلقه‏اى از آتش بر گردنش مى‏آویزد. آنگاه فرمود: فرزندم; خداوند را بر این نعمت‏ستایش کن و سپاسگزار باش. فرزندم، هر که بر تو انعام کرده، سپاسگزارى کن و بر هر که از تو سپاسگزارى کرد، انعام کن; زیرا نعمتى که شکرش را به جا آورى از بین نمى‏رود و نعمتى که کفران ورزى باقى نمى‏ماند. شکر نعمت‏براى شکرکننده از خود نعمت‏با برکت‏تر است. سپس حضرت این آیه را تلاوت فرمود: «لان شکرتم لازیدنکم و لان کفرتم ان عذابى لشدید»(ابراهیم/7); اگر شکر نعمت کنى، نعمتت افزون مى‏گردد و اگر کفران ورزى، بدان که عذاب الهى شدید است. (10)
2 - آن حضرت به فرزندش محمد(ع) فرمود: هر که از تو طلب خیر کند، به او خوبى کن; اگر او از اهل خیر باشد، خوبى را در جاى خودش انجام داده‏اى و اگر او اهلش نباشد، تو اهلش هستى. هر گاه کسى در جانب راست‏به تو دشنام داد و به جانب چپ تو آمد و معذرت خواست، عذرش را بپذیر. (11)
3 - همچنین به فرزندش فرمود: از آزار دیگران بپرهیز و با ریزش عطایا آنان را نوازش کن. زبان را بر سکوت کمک کن; زیرا براى سخن گفتن حالاتى است که موجب زیانش مى‏شود. از دوستى با احمق بپرهیز، هر چند دوست‏باشد; همچنان که از عاقل در صورت دشمن بودن، پرهیز مى‏کنى. از خصومت و ستیز با مردم برحذر باش; زیرا یا به مکر شخص حلیم و پرحوصله‏اى دچار خواهى شد و یا با فرومایه‏اى روبه‏رو مى‏شوى که آسیب ناگهانى بر تو وارد مى‏کند. (12)
4 - همچنین در کلام دیگرى خطاب به فرزندش فرمود: از دروغ گفتن، کوچک و بزرگش، جدى و شوخى‏اش بپرهیز; زیرا اگر انسان دروغ کوچک بگوید بر دروغ بزرگ نیز جسارت پیدا مى‏کند ... . (13)
5 - عثمان بن‏خالد از پدرش نقل کرده که: على بن‏الحسین در بیماریى که به وفاتش انجامید، فرزندانش، محمد، حسن، عبدالله، عمر، زید و حسین را گرد آورد، فرزندش محمد را کنیه [لقب] باقر داد، سرپرستى فرزندان را به او سپرد و فرمود: فرزندم، خرد راهنماى روح است و دانش رهنماى خرد و خرد ترجمان دانش است. بدان که علم جاودانى‏تر است و زبان بیهوده گوتر; و صلاح تمام امور دنیا به منزله پیمانه پرى است که دو سوم آن هوشیارى و ذکاوت و یک سوم آن تغافل و چشم‏پوشى است; زیرا انسان جز از چیزى که شناخته و درک کرده، تغافل نمى‏کند. بدان که گذشت‏ساعتها عمر تو را مى‏برد و تو هرگز به نعمتى دست پیدا نمى‏کنى، مگر با جدا شدن از نعمت دیگر. برحذر باش از آرزوى دراز، زیرا چه بسیار آرزومندى که به آرزوى خود نرسد ... . (14)
6 - ثمالى از امام باقر(ع) چنین نقل کرد که: هنگامى که وفات پدرم على بن‏حسین(ع) فرا رسید مرا به سینه خود چسبانید و فرمود: فرزندم، وصیت مى‏کنم تو را به آنچه پدرم هنگام وفات، مرا وصیت کرد ... بپرهیز از اینکه ستم کنى بر کسى که جز خداوند را براى حضرت خویش نیابد. (15) و نیز فرمود: بر کار حق صبر کن، اگر چه تلخ باشد. (16)
7 - آن حضرت به فرزندش فرمود: فرزندم در گرفتاریها شکیبا باش و معترض حقوق دیگران نشو و برادرت را در کارى که زیانش بر تو بیش از منفعتش براى او باشد اجابت نکن. (17)
این حدیث طبق نقل صاحب عقدالفرید به جاى عبارت «لا تتعرض للحقوق‏» «لا تعرض للحفوق‏» و به جاى «منفعته له «منفعته لک‏» دارد و معناى حدیث چنین مى‏شود: فرزندم ... خود را در معرض هلاکت قرار مده و برادرت را در کارى که زبانش براى تو از نفعش بیشتر است اجابت نکن. (18)
پى‏نوشتها:
1 - کشف‏الغمة، ج 2، ص‏287.
2- الارشاد، ص‏256; بحار، ج‏46، ص 74 و 75; کشف‏الغمة، ترجمه آقاى حسینى زوارئى، ج 2، ص‏279.
3- حلیة‏الابرار، ج 2، ص‏13 و 14; بحارالانوار، ج‏46، ص‏99.
4- مناقب آل ابى‏طالب، ج 4، ص‏153.
5- همان، ص 154.
6- کشف‏الغمة، ج 2، ص 331.
7- حلیة‏الابرار، ج 2، ص 2- و 21.
8- بحارالانوار، ج‏46، ص 92، ح‏79; حلیة‏الابرار، ج 2، ص 44.
9- بحار، ج‏46، ص 141 - 142.
10- همان، ص 241 و 242.
11- تحف‏العقول، ص 205; مشکاة‏الانوار، ص 65.
12- ناسخ التواریخ، زندگانى امام سجاد(ع)، ج 2، ص‏3 و 4.
13- همان.
14- بحار، ج‏46، ص 231 و 232; کتاب الامام زین‏العابدین، عبدالرزاق مقرم، ترجمه حبیب روحانى، ص 588.
15- بحار، ج‏46، ص‏153 و 154.
16- ناسخ‏التواریخ، زندگانى امام سجاد(ع)، ج 2، ص‏6.
17- بحار، ج‏46، ص 95; مناقب آل ابى‏طالب، ج 4، ص 165; البیان و التبیین، جاحظ، ج 2، ص‏59.
18- عقدالفرید، اندلسى، ج‏3، ص‏153.

تبلیغات