آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۰

چکیده

متن

... مشهورترین مناسبت ماه شعبان تولد حضرت صاحب‏الزمان حجة بن‏الحسن(عج) است.
این ماه همچنین با وفات دو تن از نایبهاى حضرت مهدى(عج) نیز مصادف است.
از این‏رو، با مرورى بر کتاب «الغیبة‏» شیخ طوسى به معرفى چهره چهار نایب حضرت(عثمان بن‏سعید، ابوجعفر محمد، ابوالقاسم حسین بن‏روح، ابوالحسن على بن‏محمد سمرى) مى‏پردازیم.
نوابى که در طول‏69 سال غیبت صغرى هدایت‏شیعیان را بر عهده داشتند.
ابوعمرو عثمان بن‏ سعید عمروى
عثمان بن‏سعید از یاران امامان پاک; على النقى و حسن عسکرى (علیهما السلام) بود. از طرف آن دو مورد تایید قرار گرفت و به شیعیان معرفى شد. «احمد بن‏على بن‏نوح‏»، به نقل از «محمد بن‏اسماعیل‏»، مى‏نویسد: در سامرا به حضور امام عسکرى رفتم. گروهى از شیعیان در حضورش بودند. خادم حضرت وارد شد و گفت: اى آقا، گروهى (مسافر) گردآلود به خانه آمده‏اند.
حضرت فرمود: آنها گروهى از شیعیان یمنى هستند. برو، عثمان بن‏سعید عمروى را بیاور.
وقتى عثمان آمد، حضرت به او فرمود: اى عثمان، بى‏تردید تو وکیل و مورد اعتماد من هستى و در مال خدا امانت‏دارى. برو و مالى را که یمنى‏ها آورده‏اند، بگیر.
گفتم: سوگند به خدا، عثمان از شیعیان و برگزیده‏هاى شماست و شما به آگاهى ما، در این‏باره که او امین بر اموال الهى و وکیل و مورد اعتماد شماست، افزودید.
فرمود: آرى، چنین است. شاهد باشید که عثمان بن‏سعید عمروى وکیل من و فرزندش محمد وکیل فرزندم مهدى است. (1)
مالک بن‏فزارى نیز به نقل گروهى از شیعیان، مى‏گوید: امام عسکرى، در مجلسى که چهل تن از شیعیان براى کسب اطلاع در باره امام بعد از وى به حضورش رسیده بودند، حضرت حجت را، که کودکى ماه سیما و شبیه پدر بود، نشان داد و فرمود: شما پس از این او را نمى‏بینید. بنابراین، آنچه عثمان مى‏گوید، بپذیرید که او جانشین امام شماست و نیابت‏به او سپرده مى‏شود. (2)
دلیل دیگر بر نیابت عثمان بن‏سعید این است که نامه و توقیعات حضرت صاحب‏الامر که به وسیله عثمان بن‏سعید و پسرش محمد به شیعیان مى‏رسید، به همان خطى بود که در زمان حیات امام عسکرى(ع) نوشته مى‏شد و مردم با آن آشنا بودند. به همین سبب، شیعیان در عدالت و امانت پدر و پسر تردید روا نمى‏دارند. (3)
عثمان بن‏سعید در حدود سال 265ه .ق وفات یافت و آرامگاهش در سمت غربى مدینة‏السلام - بغداد - در خیابان میدان واقع است. (4) شیخ طوسى در «الغیبة‏» مى‏نویسد: من قبرش را در مکان یاد شده دیده‏ام.
ابوجعفر فرزند عثمان بن‏سعید عمروى
وى دومین نایب حضرت حجت(عج) است. و پس از وفات پدرش، بر اساس بیان آشکار امام عسکرى(ع) به این مقام منصوب شد. نامه و توقیعات بسیار بر صدق و امانت و درستى ادعاهاى او دلالت مى‏کند. از جمله مى‏توان به روایت عبدالله بن‏جعفر حمیرى اشاره کرد. عبدالله مى‏گوید: از طرف امام زمان به مناسبت وفات عثمان بن‏سعید، نامه‏اى براى فرزندش «محمد» ظاهر شد که در آن آمده بود: «انالله و انا الیه راجعون‏». پدرت سعادتمندانه زندگى کرد و با افتخار وفات یافت. خدایش رحمت کند و به اولیا و سرورانش ملحق گرداند. او همیشه در اطاعت از امرشان کوشا بود و در آنچه او را به خدا نزدیک مى‏کرد، مى‏کوشید. خدا روحش را تازه و شاداب کند و از لغزشهایش درگذرد ... خدا تو را کمک کند، نیرو بخشد، یارى‏ات کند، توفیق دهد، ولى، حافظ، مواظب و کفایت‏کننده‏ات باشد. (5)
روزى اسحاق بن‏یعقوب به او نامه‏اى داد و گفت: پرسشهاى دشوارى دارم که در این نامه درج کرده‏ام، آنها را به حضور امام برسانید.
محمد نامه را به حضرت رساند و جوابش را به خط خود حضرت برگرداند. در بخشى از آن نامه آمده بود: محمد بن‏عثمان عمروى - که خدا از او و پدرش راضى باشد - مورد اطمینان من است و نوشته‏اش نوشته من است. (6)
یکى از دلایل راستگویى و صحت نیابت محمد این بود که توقیع‏ها در زمان او به همان خطى بود که در زمان پدرش مى‏آمد. همچنین معجزات امام به وسیله او براى مردم آشکار مى‏شد که عامل دیگرى در تحکیم اعتقاد مردم بود. شیعیان همه بر امانت و عدالت او اتفاق دارند; زیرا گذشته از آنکه در زمان امام حسن و پس از آن ضمن توقیعات امام عصر مامور و نایب شده بود; پارسایى و درست‏کردارى‏اش، در طول چهل سال، جاى تردید براى کسى باقى نگذارد تا آنجا که علماى شیعه در عصرهاى بعد بر نیابت وى اجماع کردند. خبرى که «ابوالحسن على بن‏احمد» نقل کرده است، پرده از پارسایى، این مرد بزرگ برمى‏دارد. او مى‏گوید: روزى نزد محمد بن‏عثمان رفتم، به او سلام کردم و دیدم لوحى در برابرش جاى دارد و نقاشى بر آن نقش مى‏کند، آیاتى از قرآن بر آن مى‏نویسد و نامهاى ائمه(ع) را بر کناره‏هایش ثبت مى‏کند.
پرسیدم: سرور من، این لوح چیست؟
فرمود: این براى داخل قبرم است. مرا روى آن مى‏گذارند. (یا تکیه مى‏دهند)
هر روز به قبر خود مى‏روم، یک جزء قرآن مى‏خوانم و بیرون مى‏آیم ...
آنگاه روز، ماه و سال دقیق وفاتش را به من گفت و اضافه کرد که در این قبر دفن مى‏شوم.
چون از نزد او بیرون آمدم، تاریخى که گفته بود، نگاشتم. مدتى بعد، او بیمار شد و سرانجام در دهمان تاریخ وفات یافت.
محمد در آخر جمادى‏الاول سال 305 یا 304 درگذشت و کنار قبر مادرش در بغداد به خاک سپرده شد. بر مرقدش بنایى ساختند که به گفته شیخ طوسى [در عصر وى] مردم به زیارت آن مى‏شتافتند. (7)
ابوالقاسم حسین بن‏ روح نوبختى
وى، که از صحابه مخصوص امام عسکرى و وکیل و کارگزار محمد بن‏عثمان بود، در سال 305ه .ق به امر امام عصر، به نیابت‏برگزیده شد.
حسین، ایرانى‏نژاد و از خاندان «نوبخت‏» بود. هنگام عیادت نایب دوم از سوى حضرت انتخاب شد. وقتى محمد بن‏عثمان وفات یافت، حسین بن‏روح بقیه روز را در خانه او ماند. خادم محمد بن‏عثمان عصا، صندوقچه و کتابى را، که از محمد مانده بود، به وى سپرد. حسین بن‏روح وقتى آنها را دید، گفت: این عصا از آن مولایم امام عسکرى است; صندوقچه حاوى انگشتر امامان است و قنوت ائمه در کتاب ثبت‏شده است. (8)
پس از مدتى، اولین نامه در یکشنبه پنجم شوال سیصد و پنج هجرى قمرى، از ناحیه مقدس امام عصر(ع) به وى رسید. در آن نامه چنین نوشته بود: «ماوى [حسین بن‏روح] را مى‏شناسیم. خداوند تمام خوبیها و خشنودیهاى خود را به او بشناساند و با عنایات خود او را خوشحال کند. از نامه او آگاه شدیم و به او در مسؤولیتى که به او واگذار کرده‏ایم، اطمینان داریم. او نزد ما مقامى دارد که سبب خشنودى او است. خداوند احسانش را به او افزونتر کند». (9)
حسین بن‏روح، که بیست و یک سال نیابت امام را بر عهده داشت، از مقام علمى والایى برخوردار بود. او کتابى در فقه به نام «التادیب‏» (10) نوشت که علماى آن روز حوزه علمیه قم محتوایش را تایید کرده بودند. فقهاى بزرگ شهر قم در آن عصر با تمام علم و فقاهت از وى پیروى مى‏کردند. «على بن‏بابویه‏»; محدث نامدار قم، براى دیدار با حسین بن‏روح به بغداد رفت، و پاسخ پرسشهایش را از وى دریافت کرد و به قم بازگشت. (11)
حسین بن‏روح پایگاه اجتماعى و موقعیت دینى والایى کسب کرد تا آنجا که همه مخالفان و موافقانش او را خردمندترین مرد زمانه مى‏دانستند. البته این امر همان فقاهت، دانش و تقواى او بود. او در برابر متعصبان و قدرتمندان روزگارش مامور به تقیه بود. با این همه، از سال 312 -317ه .ق گرفتار زندان خلیفه مقتدر عباسى شد. اما در این مدت هم به وسیله چند وکیل کارهاى شیعیان را سر و سامان داد. (12)
از نکات مهمى که در زمان وى روى داد، موضوع برخورد با کتابهاى گمراه‏کننده بود. ابوجعفر محمد بن‏على شلمغانى معروف به «ابن ابى‏العزاقر» که از علماى صاحب تالیف بود، به خاطر جاه‏طلبى و حسادت ادعاى نیابت کرد و آراى فاسد دیگرى، که حلول و تناسخ را تایید مى‏کرد، بر زبان راند. مدتى بعد، بر دست‏حسین بن‏روح نامه‏اى از امام زمان در لعن وى صادر شد. (13) در پى این واقعه، مردم نزد حسین بن‏روح آمدند و از تکلیفشان در مقابل کتابهاى شلمغانى - که خانه‏هایشان را پر کرده بود - پرسیدند؟ او پاسخ داد: همان را مى‏گویم که ابومحمد حسن بن‏على عسکرى(ع) فرموده است. وقتى در باره کتابهاى بنى‏فضال از امام حسن عسکرى پرسیدند، حضرت فرمود: آنچه از ما روایت کرده‏اند، بپذیرید و هر چه از خود گفته‏اند، ترک کنید. (14)
ابوالقاسم حسین بن‏روح نوبختى سرانجام در 18 شعبان سال‏326 وفات یافت و در محله نوبختیه بغداد به خاک سپرده شد. شیخ عباس قمى مى‏نویسد: این مزار در یک خانه شخصى واقع شده که اگر کسى بخواهد وارد آن شود، نخست‏باید از صاحبخانه اجازه بگیرد. آن وقت داخل شود ... هنوز اهل خیرى پیدا نشده تا این خانه را بخرد و صحن مناسبى همراه با چند ایوان و حوض در اطراف آن بسازد. این کار، علاوه بر تعظیم صاحب بزرگوار آن، محل اجتماع و پناهگاه شیعیان در شهر بغداد خواهد شد. (15)
ابوالحسن على بن‏محمد سمرى
حسین بن‏روح پس از بیست و یک سال تلاش، به دستور امام عصر، شخصیت گرانقدر بغداد به نام «على بن‏محمد سمرى‏» را به نیابت معرفى کرد. (16)
على بن‏محمد از شعبان‏326 تا نیمه شعبان‏329ه .ق نیابت امام را بر عهده گرفت. ولى هنگام مرگ کسى را، به عنوان جانشین خود معرفى نکرد. شیخ طوسى به نقل از احمد بن‏محمد صفوانى، مى‏نویسد: ابوالقاسم، حسین بن‏روح به ابوالحسن; محمد سمرى امر نیابت را وصیت کرد. سمرى هم همان کارهایى که نوبختى مى‏کرد، انجام داد. وقتى زمان مرگ على‏بن‏محمد فرا رسید، شیعیان به حضور من آمدند و از وکیل و نایبش پرسیدند: او گفت: مامور نیستم، به عنوان نایب، کسى را معرفى کنم! (17)
شیخ صدوق نیز مى‏نویسد: هنگام وفات، از او خواستند جانشینى معرفى کند، گفت: خدا را امرى است که خود به انجام مى‏رساند. (18)
از على بى‏محمد کرامات بسیار دیده شد که هر یک کمال ایمانش را نشان مى‏دهد. از جمله خبرى است که صدوق ده سال بعد از شروع غیبت از صالح بن‏شعیب طالقانى نقل مى‏کند. صالح مى‏گوید: «احمد بن‏ابراهیم بن‏محلد» به من گفت: در بغداد نزد مشایخ و علما رسیدم. در آن مجلس «على بن‏محمد سمرى‏» بدون مقدمه گفت: خدا «على بن‏حسین بن‏بابویه‏» [پدر صدوق] را رحمت کند. مشایخ تاریخ این روز را یادداشت کردند. بعد خبر رسید که على بن‏حسین بن‏بابویه در همان روز درگذشته است. (19)
همچنین «ابوجعفر محمد بن‏على بن‏حسین بن‏بابویه‏» به نقل از «احمد بن‏حسن‏» مى‏گوید: در همان سالى که ابوالحسن سمرى رحلت کرد، در بغداد بودم. چند روز پیش از وفات نزدش رفتم و توقیعى را به مردم نشان داد که در آن نوشته بود:
اى على بن‏محمد سمرى، خداوند پاداش برادرانت را در سوگ تو بیشتر کند. تو تا شش روز دیگر خواهى مرد. پس امور خود را سامان بده و به هیچ کس وصیت نکن. زیرا غیبت کامل واقع شده، ظهورى نخواهد بود; مگر به اجازه خداى تعالى; و این پس از مدت درازى خواهد بود که دلها را سختى و قساوت فرا گیرد و زمین از جور و ستم پر شود ...
پى‏نوشتها:
1- الغیبة، ص 214.
2- همان، ص‏217. (با تلخیص)
3- همان، ص‏216.
4- تاریخ سیاسى غیبت امام دوازدهم، ص 155.
5- الغیبة، ص‏219 - 220.
6- همان، ص 220.
7- همان، ص‏223.
8- بحارالانوار، ج 85، ص 211.
9- همان، ص 372 و ج 51، ص‏356.
10- معجم المؤلفین، عمر رضا کحاله، ج 4، ص‏8.
11- رجال نجاشى، ص 261.
12- خاندان نوبختى، ص 218.
13- الغیبة، ص 252.
14- همان، ص‏239.
15- تتمة‏المنتهى، ص‏303; ابوالقاسم حسین بن‏روح نوبختى، سفیر سوم، ص‏129.
16- همان، ص 394; بحارالانوار، ج 51، ص‏359.
17- الغیبة، ص 242.
18- همان.
19- همان.

تبلیغات