شکوفه رسالت
آرشیو
چکیده
متن
سال پنجم بعثت است و تقدیر دست اندرکار اعجازى بزرگ تا نمونهاى متعالى ازشخصیت زن را رقم زند و مسیر فرداهاى تاریخ او را ترسیم کند.
او همان پدیده شگفت آفرینش و کوثر قرآن فاطمه صدیقه است. در ادیان بزرگ الهى،الگوهایى معنوى و قدسى ظهور یافتهاند و ستارههاى درخشان همیشه تاریخ گشتهاند.
قرآن کریم از آسیه و مریم به عنوان الگو یاد مىکند و مومنان را به پیروى ازآنان فرا مىخواند. در آخرین پیامبران نیز این سنت جریان مىیابد و نور جمالفاطمى تجلى مىکند تا تحقق عملى اسلام را در پیکره نورانى خویش نوید دهد و بههمراه مادرش خدیجه چهره حقیقى زن مسلمان را عینیتبخشد. جلوههاى این سنت الهىرا در کلام رسول خدا چنین مىخوانیم: اى على، بهترین زنان جهان چهار نفرند: مریمدختر عمران، خدیجه دختر خویلد، فاطمه دختر محمد و آسیه دختر مزاحم; و برترىفاطمه(س) بر دیگر زنان بسان برترى اسلام بر سایر ادیان است.
روایات، ضمن بیان این برترى، به پرسشى نیز پاسخ دادهاند. با اینکه خداوند درقرآن کریم مریم را برترین زنان جهان معرفى مىکند، چگونه فاطمه(س) برتر است؟
حضرت در پاسخ مىفرماید: منظور قرآن زمان زندگى مریم است. این سخن شاهد قرآنىنیز دارد; چنانکه قرآن از برترى بنىاسرائیل بر جهانیان یاد مىکند و مىفرماید:
«وانى فضلتکم على العالمین» در آیه دیگر از امت اسلامى، به عنوان برترینامتها، نام مىبرد و مىفرماید: کنتم خیر امه اخرجت للناس. این آیه نشان مىدهدکه منظور از کلمه «عالمین» در آیه نخست همان زمان زندگى بنىاسرائیل است.
شیوه ظهور این شخصیتبرتر و شکوفه رسالت نیز رازى شگفت دارد. در تاریخمىخوانیم که پیامبر(ص) در جمع یارانى چون على(ع)، عمار و حمزه نشسته بود کهناگاه فرشته وحى بر او نازل شد و پیام آورد که چهل شبانهروز از خدیجه دورىگزیند. پیامبر(ص) در این مدت روزها روزه مىگرفت و شبها به عبادت و نیایشمىپرداخت. آن بزرگوار با سیر و سلوک معنوى گستردهتر خود را براى امرى بزرگآماده ساخت و بدین وسیله به استقبال عطاى گرانبهاى الهى شتافت. او به خدیجهپیام فرستاد که نیامدن من نه از روى بىمهرى، بلکه به حکم وظیفه و رسالتى استکه باید انجام دهم تا ایام هجران به وصل مبدل شود. بتدریج آخرین شب میقاتمحمدى فرا رسید. هنگام افطار، مائدهاى بهشتى نزدش فرود آمد.
خوشهاى خرما، خوشهاى انگور و جامى از بهشت در آن بود. حضرت افطار کرد و دیگربار براى عبادت برخاست ناگهان فرمان الهى رسید: که باید سمتخانه بشتابى باخدیجه به سر برى. حضرت به خانه آمد و بدین ترتیب نور فاطمه(س) شکل گرفت. هماننورى که در چهرههاى امام حسن و امام حسین مىدرخشید و در سیماى آخرین فرزندمعصومش حضرت بقیهالله(عج) نیز قابل مشاهده است. این مساله در داستان زکریا ویحیى، به شکلى دیگر به چشم مىخورد.
قرآن کریم نیایش زکریا و استجابت دعاى او در طلب فرزند را چنین بیان مىکند:
در آن هنگام که زکریا کرامت مریم را مشاهده کرد، گفت: پروردگار، به لطف خویشفرزندانى پاک سرشتبه من عطا فرما که تو مستجاب کننده دعائى. پس فرشتگان زکریارا هنگامى که در محراب عبادت به نماز ایستاده بود، مخاطب قرار دادند و گفتند:
خداوند تو را به ولادت یحیى بشارت مىدهد. در حالى که او به پیامبرى عیسى، کلمهخدا، گواهى مىدهد و او خود پیشوا، پارسا و پیامبرى از شایستگان است. عرض کردپروردگار، برایم نشانهاى مقرر فرما. خداوند فرمود: تو را نشانه آن باشد که تاسه روز جز به اشاره با مردم سخن نگویى. پیوسته به یاد خدا باش و او را شبانگاهو صبحگاه تسبیح گوى. این آیات نشان مىدهد که زکریاى پیامبر، در آغاز، بشارتولادت یحیى را دریافت، سه روز جز یاد خدا کارى انجام نداد و پس از آن یحیى بهظهور رسید. فاطمه(س) نیز، پس از دوران سیر و سلوک معنوى پیامبر خاتم(ص)، متجلىشد و ثمره پاکیزه میقات محمدى گردید تا آنکه زمان میلاد فرا رسید.
میلاد نور
امام صادق(ع) داستان میلاد را چنین بیان مىفرماید:
خدیجه احساس تنهایى مىکرد. قاصدى نزد زنان قریش فرستاد در آن لحظات از آنانخواستبه خانهاش آیند و همنشین خلوتش شوند. آنان پیام دادند: حرف ما رانشنیدى و زن یتیم ابوطالب شدى که از ثروت بهرهاى نداشت. ما به خانهات نمىآییمو انتظار همکارى نداشته باش. خدیجه اندوهناک شد. ناگهان چهار زن گندمگون وبلند قامت، مانند زنان بنى هاشم، مشاهده کرد. آنها وارد شدند. خدیجه در هراسفرو رفت. یکى از آنها گفت: غمگین مباش، خداوند ما را به سوى تو فرستاده است،ما خواهرانت هستیم. من سارهام، آن دیگرى آسیه دختر مزاحم، سومى مریم دخترعمران و چهارمى کلثوم خواهر موسى است; خداوند ما را فرستاده است تا هنگامزایمان یارىات کنیم. سپس در چهار سمتخدیجه قرار گرفتند و حضرت فاطمه پاک وپاکیزه به گیتى گام نهاد. در این هنگام، نورى از وى برخاست که به خانههاى مکهو شرق و غرب روشنى بخشید. از حوریان بهشتى، با آبریزى سرشار از آب کوثر و طشتىاز بهشت، بدان سرا وارد شدند. زنى که پیش روى خدیجه بود، فاطمه را در بر گرفت;در پارچهاى سپیدتر از شیر و خوشبوتر از مشک پیچید; پارچه سفید دیگرى مقنعهاشساخت و سپس او را به سخن گفتن واداشت. فاطمه(س) به یگانگى خداوند و رسالتپیامبر و وصایت على(ع) و فرزندان خویش گواهى داد. در پایان زنان به خدیجهگفتند: این دختر را بگیر که طاهره مطهره و پاکیزه است و خداوند در او وفرزندانش برکت و خیر فراوان قرار داده است.
چنین امدادهاى غیبى، سنتى است که خداوند براى دوستانش مقرر فرموده است. قرآن کریم درباره مریم مىفرماید:
پس مریم به آن پسر باردار شد و در جایى دور خلوت گزید. وقتى درد زایش وى رافرا گرفت، زیر شاخه خرمایى رفت. او از شدت اندوه با خود گفت: اى کاش پیش ازاین مرده بودم و نامم فراموش شده بود. «فرزندش عیسى» به وى گفت: غمگین مباشکه خداى از زیر گامهایت چشمه آبى روان کردهاست.[سپس خداوند فرمود:] اى مریم، شاخه درخت را حرکت ده، مااز آن برایت رطب تازهفرو مىریزیم. از این رطب تناول کن و «از این چشمه» آب بیاشام و چشم خویشبه عیسى روشن دار. این سنت در خدیجه نیز استمرار یافت تا با مشاهده عنایاتالهى اطمینان و آرامش روحىاش فزونى یابد و پرتوى از انوار معنویتخویش وجلوهاى از ایثارش را از ملکوت این جهان دریافت دارد. پس از این رویداد، خانهپیامبر(ص) با وجود فاطمه(س) روشن شد و قلب پیامبر(ص) و خدیجه شادابى و نشاطىدیگر یافت.
میلاد فاطمه(س) به همه دین باوران مىآموزد که ذکر الهى و پاکى وعفاف پدر و مادر مىتواند در پیدایش فرزندى برومند و قدسى تاثیر داشتهباشد و توجه روان پدر و مادر به عالم بالا در سازندگى و بالندگى فرزند موثراست. این رخداد همچنین به زنان ایثارگر و مدافع حریم ولایت نوید مىدهد که دستانپرمهر عنایت پروردگار در سختىها و مشکلات به یارىشان مىشتابد و مددهاى غیبىیاورشان خواهد بود.
نامگذارى
نامگذارى در مکتب پیامبر(ص) بر اساس بینشى خاصتحقق مىیابد. نام، در این عرصه، اهداف بلند پیامبر و ویژگیهاى شخصى فرزند راآشکار مىسازد. بر این اساس، نام فاطمه را براى دخترش برگزید تا همه دریابند کهاو از همه بدیها برکنار است. شیعیان راستین در پناه وى از آتش جهنم باز داشتهشدهاند، به سبب او طمع دشمنان اسلام از وراثت پیامبر(ص) قطع شد و دانش همراهشیر به او ارزانى شده است. و اینک تقدیر الهى فاطمه(س) را براى رسالت ومسوولیتهاى بزرگ آماده مىکند. او باید، چون دیگر رهبران الهى که در تاریخ نقشآفرین بودند، تلخکامى روزگار را تجربه کند تا بتواند در مقابل انبوه مشکلاتپیمانهاى الهى را پاس دارد و هنگام لزوم خود را فداى ارزشهاى الهى سازد.
بدین سبب، آغاز زندگىاش در شعب ابىطالب رقم مىخورد و از همان کودکى سختترینلحظات را در کنار پدر و مادرش تجربه مىکند. دشوارى این سالها چنان بود کهسعد وقاص مىگوید:
شبى از دره بیرون آمدم. در حالى که نزدیک بود تمام نیرویم را از دستبدهم،ناگهان پوستخشکیده شترى دیدم. آن را برداشتم، شستم، سوزاندم، کوبیدم، باآبى اندک خمیر کردم و به یارى آن سه روز به سر بردم.
این محاصره سه سال تمام به درازا کشید. در این مدت ناله فرزندان خردسال وگرسنه بنىهاشم بلند بود و فاطمه(س) در سایه پدر گرانقدرش درس پایدارى وایثار آموخت. سرانجام این مدت پایان پذیرفت و پیامبر و همراهان سربلند از شعببرون آمدند. هنوز مدتى از این روزگار نگذشته بود، فاطمه(س) مادرش را از دستداد. دختر به انس با مادر نیازمند است; ولى تقدیر هدفى عظیمتر براى او در نظرگرفته بود.
اینجاست که همه دختران و زنان باید از او درس مقاومت فرا گیرند و مشکلات رانردبان ترقى و حرکتبه سوى کمال و پاکیها به شمار آورند. البته فاطمه(س) گاهاز مادر سراغ مىگرفت. در یکى از روزها که فاطمه با اصرار بیشتر مادر را طلبکرد، جبرئیل فرود آمد و به پیامبر گفت:
سلام الهى را به فاطمه برسان و به او بگو که مادرت، در بهشت در کنار آسیه ومریم، است. فاطمه خوشحال شد و گفت: ان الله هو السلام و منه السلام و الیهالسلام.
فاطمه ام ابیها
یکى از مسائل مهم دوران کودکى فاطمه(س) این است کهتوانست آرامش خاطر پدر را فراهم کند و موجب زدودن غم و اندوه از قلبپیامبر(ص) شود; بویژه وقتى که پیامبر(ص) در مکه بى ابوطالب و در خانه بى خدیجهوارد شده بود. او چون مادرى مهربان غم و تنهایى را از پدر دور ساخت، با شیرینزبانیهاى کودکانهاش زندگى پدر را رونقى دیگر مىبخشید و چون شمع روشنى بخش محفلانس او مىشد. بدین جهت، در روایات از آن حضرت با کنیه ام ابیها یاد شده است. فاطمه(س) در بیرون نیز نگران حال پدر بود! روزى پیامبر(ص) در مقابل کعبه درسجده بود. شترى از ابوجهل کشته بودند. بچهدان شتر را آوردند و بر پشتحضرتافکندند. فاطمه(س) خود را به پدر رساند و آن را از پدر دور ساخت. روزى در یافتگروهى از مشرکان بر کشتن پیامبر(ص) همپیمان شدهاند. با گریه به سوى پدرشتافت و نگرانى خود را به اطلاع وى رساند و گاه که کافران بر سر پیامبر(ص) خاکیا خاکستر مىپاشیدند فاطمه(س) خاک و خاکستر را از سر و صورت پدر پاک مىنمود واشک، چشمانش را فرا مىگرفت. در این حال پیامبر(ص) فرمود:
دخترم غمگین مباش و اشک مریز که خداوند نگهبان پدر توست.
پیامبر نیز به فاطمه مهرى فزون از حد مىورزید. گاه بر دستهاى او بوسه مىزد وانبساط خاطر او را سبب شادى دل خویش مىشمرد و زمانى وى را روح جاى گرفته دربین دو پهلوى خود معرفى مىکرد. راستى این همه محبت چه حکمت داشت؟
در پاسخ بدین پرسش، مىتوان سه جهت را برشمرد: یکى همان ویژگیهاى شخصیتىفاطمه(س) که روح این پدر و دختر را در افقى اعلا چنین هماهنگ و هم پروازساخته است; دیگر اینکه پیامبر اسوه است و باید خرافات جاهلى را در عمل نفىکند. آنها که از زنده به گور کردن دختران خویش و ستم به آنان احساس خوشحالىمىکردند، باید با بزرگداشتى شگفت از پیامبر(ص) روبه روى شوند تا کارىترین ضربهبر تفکر جاهلى فرود آید. بدین جهت، پیامبر دخترش را در حضور جمع نیز گرامىمىداشت. علاوه بر این، پیامبر به آینده تاریخ مىاندیشد و براى اینکه مطلبى برمسلمانان پنهان نماند و اتمام حجتشود، علاقه خویش را چنین بىپرده بیان مىکندتا فاطمه براى همه آنها که مىخواهند راه درست را برگزینند، چراغ هدایتشود.
فاطمه(س) و هجرت
هجرت این اصل بزرگ تاریخى که موجب تحولاتى شگرف در زندگىانسان مىشود، بر تارک زندگى پر رمز و راز فاطمه(س) مىدرخشد. فاطمه در مکهاست و بىتاب. پدر در دو فرسخى مدینه در قبا، مرکز قبیله بنىعمرو بن عوف، منتظراو و على(ع) است. پیامبر دوشنبه 12 ربیعالاول به قبا رسید; ولى تا آخر هفته درآنجا توقف کرد و منتظر قافله على(ع) و فاطمه و دیگر مسلمانان مهاجر شد.
هنگامى که على(ع) به قبا رسید، خون از قدمهایش روان بود و نتوانستخدمتپیامبر(ص) برسد. رسول اکرم بىدرنگ سمت نقطهاى که على(ع) بود، حرکت کرد; اورا در آغوش گرفت و چون قدمهاى مجروحش را دید، گریست.
زهراى مرضیه همراه پدر به مدینه وارد شد تا نقطه عطفى در تاریخ اسلام و شیعهگردد و جهانى از عظمت و زیبایى را در خانه گلین خویش تحقق بخشد. ام سلمهمىگوید: پس از ازدواجم با پیامبر(ص) سرپرستى فاطمه به من واگذار شد; ولى [اوبه تربیت نیاز نداشت و] از من آدابدانتر و به همه مسائل آشناتر بود.
درود و صلوات خدا بر ستاره محمدى و شکوفه رسالت، هنگامى که نورش بر این جهانتجلى کرد; زمانى که بر پیشانى ستمگران مهر باطل شد و هنگامى که در سکوت شب،دور از چشم نامحرمان، در بستر خاک آرمید و غروبى پررمز و راز در تاریخ خویشپدید آورد.
او همان پدیده شگفت آفرینش و کوثر قرآن فاطمه صدیقه است. در ادیان بزرگ الهى،الگوهایى معنوى و قدسى ظهور یافتهاند و ستارههاى درخشان همیشه تاریخ گشتهاند.
قرآن کریم از آسیه و مریم به عنوان الگو یاد مىکند و مومنان را به پیروى ازآنان فرا مىخواند. در آخرین پیامبران نیز این سنت جریان مىیابد و نور جمالفاطمى تجلى مىکند تا تحقق عملى اسلام را در پیکره نورانى خویش نوید دهد و بههمراه مادرش خدیجه چهره حقیقى زن مسلمان را عینیتبخشد. جلوههاى این سنت الهىرا در کلام رسول خدا چنین مىخوانیم: اى على، بهترین زنان جهان چهار نفرند: مریمدختر عمران، خدیجه دختر خویلد، فاطمه دختر محمد و آسیه دختر مزاحم; و برترىفاطمه(س) بر دیگر زنان بسان برترى اسلام بر سایر ادیان است.
روایات، ضمن بیان این برترى، به پرسشى نیز پاسخ دادهاند. با اینکه خداوند درقرآن کریم مریم را برترین زنان جهان معرفى مىکند، چگونه فاطمه(س) برتر است؟
حضرت در پاسخ مىفرماید: منظور قرآن زمان زندگى مریم است. این سخن شاهد قرآنىنیز دارد; چنانکه قرآن از برترى بنىاسرائیل بر جهانیان یاد مىکند و مىفرماید:
«وانى فضلتکم على العالمین» در آیه دیگر از امت اسلامى، به عنوان برترینامتها، نام مىبرد و مىفرماید: کنتم خیر امه اخرجت للناس. این آیه نشان مىدهدکه منظور از کلمه «عالمین» در آیه نخست همان زمان زندگى بنىاسرائیل است.
شیوه ظهور این شخصیتبرتر و شکوفه رسالت نیز رازى شگفت دارد. در تاریخمىخوانیم که پیامبر(ص) در جمع یارانى چون على(ع)، عمار و حمزه نشسته بود کهناگاه فرشته وحى بر او نازل شد و پیام آورد که چهل شبانهروز از خدیجه دورىگزیند. پیامبر(ص) در این مدت روزها روزه مىگرفت و شبها به عبادت و نیایشمىپرداخت. آن بزرگوار با سیر و سلوک معنوى گستردهتر خود را براى امرى بزرگآماده ساخت و بدین وسیله به استقبال عطاى گرانبهاى الهى شتافت. او به خدیجهپیام فرستاد که نیامدن من نه از روى بىمهرى، بلکه به حکم وظیفه و رسالتى استکه باید انجام دهم تا ایام هجران به وصل مبدل شود. بتدریج آخرین شب میقاتمحمدى فرا رسید. هنگام افطار، مائدهاى بهشتى نزدش فرود آمد.
خوشهاى خرما، خوشهاى انگور و جامى از بهشت در آن بود. حضرت افطار کرد و دیگربار براى عبادت برخاست ناگهان فرمان الهى رسید: که باید سمتخانه بشتابى باخدیجه به سر برى. حضرت به خانه آمد و بدین ترتیب نور فاطمه(س) شکل گرفت. هماننورى که در چهرههاى امام حسن و امام حسین مىدرخشید و در سیماى آخرین فرزندمعصومش حضرت بقیهالله(عج) نیز قابل مشاهده است. این مساله در داستان زکریا ویحیى، به شکلى دیگر به چشم مىخورد.
قرآن کریم نیایش زکریا و استجابت دعاى او در طلب فرزند را چنین بیان مىکند:
در آن هنگام که زکریا کرامت مریم را مشاهده کرد، گفت: پروردگار، به لطف خویشفرزندانى پاک سرشتبه من عطا فرما که تو مستجاب کننده دعائى. پس فرشتگان زکریارا هنگامى که در محراب عبادت به نماز ایستاده بود، مخاطب قرار دادند و گفتند:
خداوند تو را به ولادت یحیى بشارت مىدهد. در حالى که او به پیامبرى عیسى، کلمهخدا، گواهى مىدهد و او خود پیشوا، پارسا و پیامبرى از شایستگان است. عرض کردپروردگار، برایم نشانهاى مقرر فرما. خداوند فرمود: تو را نشانه آن باشد که تاسه روز جز به اشاره با مردم سخن نگویى. پیوسته به یاد خدا باش و او را شبانگاهو صبحگاه تسبیح گوى. این آیات نشان مىدهد که زکریاى پیامبر، در آغاز، بشارتولادت یحیى را دریافت، سه روز جز یاد خدا کارى انجام نداد و پس از آن یحیى بهظهور رسید. فاطمه(س) نیز، پس از دوران سیر و سلوک معنوى پیامبر خاتم(ص)، متجلىشد و ثمره پاکیزه میقات محمدى گردید تا آنکه زمان میلاد فرا رسید.
میلاد نور
امام صادق(ع) داستان میلاد را چنین بیان مىفرماید:
خدیجه احساس تنهایى مىکرد. قاصدى نزد زنان قریش فرستاد در آن لحظات از آنانخواستبه خانهاش آیند و همنشین خلوتش شوند. آنان پیام دادند: حرف ما رانشنیدى و زن یتیم ابوطالب شدى که از ثروت بهرهاى نداشت. ما به خانهات نمىآییمو انتظار همکارى نداشته باش. خدیجه اندوهناک شد. ناگهان چهار زن گندمگون وبلند قامت، مانند زنان بنى هاشم، مشاهده کرد. آنها وارد شدند. خدیجه در هراسفرو رفت. یکى از آنها گفت: غمگین مباش، خداوند ما را به سوى تو فرستاده است،ما خواهرانت هستیم. من سارهام، آن دیگرى آسیه دختر مزاحم، سومى مریم دخترعمران و چهارمى کلثوم خواهر موسى است; خداوند ما را فرستاده است تا هنگامزایمان یارىات کنیم. سپس در چهار سمتخدیجه قرار گرفتند و حضرت فاطمه پاک وپاکیزه به گیتى گام نهاد. در این هنگام، نورى از وى برخاست که به خانههاى مکهو شرق و غرب روشنى بخشید. از حوریان بهشتى، با آبریزى سرشار از آب کوثر و طشتىاز بهشت، بدان سرا وارد شدند. زنى که پیش روى خدیجه بود، فاطمه را در بر گرفت;در پارچهاى سپیدتر از شیر و خوشبوتر از مشک پیچید; پارچه سفید دیگرى مقنعهاشساخت و سپس او را به سخن گفتن واداشت. فاطمه(س) به یگانگى خداوند و رسالتپیامبر و وصایت على(ع) و فرزندان خویش گواهى داد. در پایان زنان به خدیجهگفتند: این دختر را بگیر که طاهره مطهره و پاکیزه است و خداوند در او وفرزندانش برکت و خیر فراوان قرار داده است.
چنین امدادهاى غیبى، سنتى است که خداوند براى دوستانش مقرر فرموده است. قرآن کریم درباره مریم مىفرماید:
پس مریم به آن پسر باردار شد و در جایى دور خلوت گزید. وقتى درد زایش وى رافرا گرفت، زیر شاخه خرمایى رفت. او از شدت اندوه با خود گفت: اى کاش پیش ازاین مرده بودم و نامم فراموش شده بود. «فرزندش عیسى» به وى گفت: غمگین مباشکه خداى از زیر گامهایت چشمه آبى روان کردهاست.[سپس خداوند فرمود:] اى مریم، شاخه درخت را حرکت ده، مااز آن برایت رطب تازهفرو مىریزیم. از این رطب تناول کن و «از این چشمه» آب بیاشام و چشم خویشبه عیسى روشن دار. این سنت در خدیجه نیز استمرار یافت تا با مشاهده عنایاتالهى اطمینان و آرامش روحىاش فزونى یابد و پرتوى از انوار معنویتخویش وجلوهاى از ایثارش را از ملکوت این جهان دریافت دارد. پس از این رویداد، خانهپیامبر(ص) با وجود فاطمه(س) روشن شد و قلب پیامبر(ص) و خدیجه شادابى و نشاطىدیگر یافت.
میلاد فاطمه(س) به همه دین باوران مىآموزد که ذکر الهى و پاکى وعفاف پدر و مادر مىتواند در پیدایش فرزندى برومند و قدسى تاثیر داشتهباشد و توجه روان پدر و مادر به عالم بالا در سازندگى و بالندگى فرزند موثراست. این رخداد همچنین به زنان ایثارگر و مدافع حریم ولایت نوید مىدهد که دستانپرمهر عنایت پروردگار در سختىها و مشکلات به یارىشان مىشتابد و مددهاى غیبىیاورشان خواهد بود.
نامگذارى
نامگذارى در مکتب پیامبر(ص) بر اساس بینشى خاصتحقق مىیابد. نام، در این عرصه، اهداف بلند پیامبر و ویژگیهاى شخصى فرزند راآشکار مىسازد. بر این اساس، نام فاطمه را براى دخترش برگزید تا همه دریابند کهاو از همه بدیها برکنار است. شیعیان راستین در پناه وى از آتش جهنم باز داشتهشدهاند، به سبب او طمع دشمنان اسلام از وراثت پیامبر(ص) قطع شد و دانش همراهشیر به او ارزانى شده است. و اینک تقدیر الهى فاطمه(س) را براى رسالت ومسوولیتهاى بزرگ آماده مىکند. او باید، چون دیگر رهبران الهى که در تاریخ نقشآفرین بودند، تلخکامى روزگار را تجربه کند تا بتواند در مقابل انبوه مشکلاتپیمانهاى الهى را پاس دارد و هنگام لزوم خود را فداى ارزشهاى الهى سازد.
بدین سبب، آغاز زندگىاش در شعب ابىطالب رقم مىخورد و از همان کودکى سختترینلحظات را در کنار پدر و مادرش تجربه مىکند. دشوارى این سالها چنان بود کهسعد وقاص مىگوید:
شبى از دره بیرون آمدم. در حالى که نزدیک بود تمام نیرویم را از دستبدهم،ناگهان پوستخشکیده شترى دیدم. آن را برداشتم، شستم، سوزاندم، کوبیدم، باآبى اندک خمیر کردم و به یارى آن سه روز به سر بردم.
این محاصره سه سال تمام به درازا کشید. در این مدت ناله فرزندان خردسال وگرسنه بنىهاشم بلند بود و فاطمه(س) در سایه پدر گرانقدرش درس پایدارى وایثار آموخت. سرانجام این مدت پایان پذیرفت و پیامبر و همراهان سربلند از شعببرون آمدند. هنوز مدتى از این روزگار نگذشته بود، فاطمه(س) مادرش را از دستداد. دختر به انس با مادر نیازمند است; ولى تقدیر هدفى عظیمتر براى او در نظرگرفته بود.
اینجاست که همه دختران و زنان باید از او درس مقاومت فرا گیرند و مشکلات رانردبان ترقى و حرکتبه سوى کمال و پاکیها به شمار آورند. البته فاطمه(س) گاهاز مادر سراغ مىگرفت. در یکى از روزها که فاطمه با اصرار بیشتر مادر را طلبکرد، جبرئیل فرود آمد و به پیامبر گفت:
سلام الهى را به فاطمه برسان و به او بگو که مادرت، در بهشت در کنار آسیه ومریم، است. فاطمه خوشحال شد و گفت: ان الله هو السلام و منه السلام و الیهالسلام.
فاطمه ام ابیها
یکى از مسائل مهم دوران کودکى فاطمه(س) این است کهتوانست آرامش خاطر پدر را فراهم کند و موجب زدودن غم و اندوه از قلبپیامبر(ص) شود; بویژه وقتى که پیامبر(ص) در مکه بى ابوطالب و در خانه بى خدیجهوارد شده بود. او چون مادرى مهربان غم و تنهایى را از پدر دور ساخت، با شیرینزبانیهاى کودکانهاش زندگى پدر را رونقى دیگر مىبخشید و چون شمع روشنى بخش محفلانس او مىشد. بدین جهت، در روایات از آن حضرت با کنیه ام ابیها یاد شده است. فاطمه(س) در بیرون نیز نگران حال پدر بود! روزى پیامبر(ص) در مقابل کعبه درسجده بود. شترى از ابوجهل کشته بودند. بچهدان شتر را آوردند و بر پشتحضرتافکندند. فاطمه(س) خود را به پدر رساند و آن را از پدر دور ساخت. روزى در یافتگروهى از مشرکان بر کشتن پیامبر(ص) همپیمان شدهاند. با گریه به سوى پدرشتافت و نگرانى خود را به اطلاع وى رساند و گاه که کافران بر سر پیامبر(ص) خاکیا خاکستر مىپاشیدند فاطمه(س) خاک و خاکستر را از سر و صورت پدر پاک مىنمود واشک، چشمانش را فرا مىگرفت. در این حال پیامبر(ص) فرمود:
دخترم غمگین مباش و اشک مریز که خداوند نگهبان پدر توست.
پیامبر نیز به فاطمه مهرى فزون از حد مىورزید. گاه بر دستهاى او بوسه مىزد وانبساط خاطر او را سبب شادى دل خویش مىشمرد و زمانى وى را روح جاى گرفته دربین دو پهلوى خود معرفى مىکرد. راستى این همه محبت چه حکمت داشت؟
در پاسخ بدین پرسش، مىتوان سه جهت را برشمرد: یکى همان ویژگیهاى شخصیتىفاطمه(س) که روح این پدر و دختر را در افقى اعلا چنین هماهنگ و هم پروازساخته است; دیگر اینکه پیامبر اسوه است و باید خرافات جاهلى را در عمل نفىکند. آنها که از زنده به گور کردن دختران خویش و ستم به آنان احساس خوشحالىمىکردند، باید با بزرگداشتى شگفت از پیامبر(ص) روبه روى شوند تا کارىترین ضربهبر تفکر جاهلى فرود آید. بدین جهت، پیامبر دخترش را در حضور جمع نیز گرامىمىداشت. علاوه بر این، پیامبر به آینده تاریخ مىاندیشد و براى اینکه مطلبى برمسلمانان پنهان نماند و اتمام حجتشود، علاقه خویش را چنین بىپرده بیان مىکندتا فاطمه براى همه آنها که مىخواهند راه درست را برگزینند، چراغ هدایتشود.
فاطمه(س) و هجرت
هجرت این اصل بزرگ تاریخى که موجب تحولاتى شگرف در زندگىانسان مىشود، بر تارک زندگى پر رمز و راز فاطمه(س) مىدرخشد. فاطمه در مکهاست و بىتاب. پدر در دو فرسخى مدینه در قبا، مرکز قبیله بنىعمرو بن عوف، منتظراو و على(ع) است. پیامبر دوشنبه 12 ربیعالاول به قبا رسید; ولى تا آخر هفته درآنجا توقف کرد و منتظر قافله على(ع) و فاطمه و دیگر مسلمانان مهاجر شد.
هنگامى که على(ع) به قبا رسید، خون از قدمهایش روان بود و نتوانستخدمتپیامبر(ص) برسد. رسول اکرم بىدرنگ سمت نقطهاى که على(ع) بود، حرکت کرد; اورا در آغوش گرفت و چون قدمهاى مجروحش را دید، گریست.
زهراى مرضیه همراه پدر به مدینه وارد شد تا نقطه عطفى در تاریخ اسلام و شیعهگردد و جهانى از عظمت و زیبایى را در خانه گلین خویش تحقق بخشد. ام سلمهمىگوید: پس از ازدواجم با پیامبر(ص) سرپرستى فاطمه به من واگذار شد; ولى [اوبه تربیت نیاز نداشت و] از من آدابدانتر و به همه مسائل آشناتر بود.
درود و صلوات خدا بر ستاره محمدى و شکوفه رسالت، هنگامى که نورش بر این جهانتجلى کرد; زمانى که بر پیشانى ستمگران مهر باطل شد و هنگامى که در سکوت شب،دور از چشم نامحرمان، در بستر خاک آرمید و غروبى پررمز و راز در تاریخ خویشپدید آورد.