آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۰

چکیده

متن

سخنان آخرین و سفارش‏هاى شیرین و یا غم آلود انسانهاى آسمانى، صحیفه‏اى‏سبز و روشن است دایره المعارفى است درس آموز که طراوت و بالندگى خود را درتمامى عصرها و نسلها حفظ نموده نگاه آدمى را به فراسوى حوادث اوج مى‏دهد.
پاره‏اى از این سخنان لبریز از آموزهاى اخلاقى، کلامى، فقهى، ادبى و ... است که‏بسان مشعلى فروزان، راه راستى و درستى را براى همگان نمایان مى‏سازد. گرچه فضاى‏برخى از آنان، با غبار غم و موج ماتم همراه است اما به یقین فراز و فرود حوادث‏به همراه شیوه شیرین زندگى در بیان، ارائه الگوهاى اطمینان بخش و هدایت آفرین‏در کلام و منطقى محکم و درست در گفتار، طلوعى روشن و تابناک در افق دیدگان آدمى‏مى‏آفریند.
در این میان گنجینه سخنان پاک بانوى آفرینش، فاطمه زهرا(س) که در هفت گفتار ویک نوشتار از آن حضرت به دست ما رسیده است.
نمونه‏اى جاودان و روح‏افزا است که هر یک، کتاب معرفت همراه با آموزنده‏هاى‏زندگى ساز و درس آموز خواهد بود.
ما هم نگاهى نو به هشت نکته گرانسنگ این سخنان مى‏افکنیم و یکایک آنان را درنهانخانه وجودمان مى‏سپاریم:
1- ادب در کلام، احترام به شوهر
پاره‏اى از اندیشمندان «دبستان‏» را خلاصه‏«ادبستان‏» دانشمندان و آفرینش را مدرسه‏اى گسترده براى تربیت آموزى و ادب‏آفرینى شمرده‏اند.
ادب - که نگهداشتن حد هر چیزى است - شیوه همیشه پیشوایان معصوم بوده است و درگفتار و رفتار آنان تجلى مى‏یافته است.
سلاله یاسین، فاطمه زهرا(س) در حالى که واپسین سخنان خود را با همسر ارجمندش‏درمیان مى‏گذارد، بدون آن که طوفان حوادث غبارى بر سخنان او بنشاند و یا بغض واندوه لحظه‏اى از ادب و احترام وى را بر باید، شوهر خویش را با کنیه خطاب نمودو عبارت: «یا اباالحسن‏» بر زبان راند.
چنانکه در عرب مرسوم بوده و هست، سخن گفتن با کسى همراه با بیان کنیه او نشان‏از نوعى احترام و دلدادگى دارد.
در سخنى دیگر رو به على(ع) نموده، با عبارتى آهنگین و عشق افروز، دعایى‏ارزشمند براى نیکبختى دنیوى و اخروى همسر خود کرده و مى‏فرماید:
«جزاک الله عنى خیر الجزاء یا بن عم رسول الله(ص‏») پروردگار سبحان تو راپاداش دهد برترین پاداش‏ها اى پسر عموى رسول خدا - درود خداوند بر او و آل اوباد.
انتخاب واژه‏هاى زمردین و چینش ارزش آفرین در عبارت، بیانگر دقت و ژرف نگرى دراستفاده‏هاى معنوى از هر یک از آنان است، چنانکه در «یابن عم‏» (پسرعمو) اشاره‏به ریشه‏اى دیرین در نسب پیامبر اسلام و على(ع) دارد و عبارت «رسول خدا» درسخن حضرت زهرا اشاره به رسالت پیامبر و آثار روحى معنوى این واژه نسبت‏به ارزش‏قدسى آن حضرت و ولایتى که على(ع) از رسول الله دارد، ناگفته‏هاى گفتنى بسیارى رابازگو مى‏کند.
شایان توجه است که اگر دخت آفتاب جایگزین این عبارت را «ابى‏» (پدرم) قرارمى‏داد بدون شک این بار معنوى از آن احساس نمى‏شد و چنین تاثیرى ژرف نمى‏گذاشت.
2- بیان حالت‏خود، تشریح لحظه‏ها
پس از شروعى شیرین و ادب آمیز، سخن زهراى‏مرضیه(س) با بیان حالت و چگونگى زندگانى آن حضرت جاذبه‏اى دیگر به خود گرفته‏است: «لم یبق لى الا رمق من الحیاه‏» براى من لحظه‏اى بیش از زندگانى نمانده‏است. بدیهى است در این لحظه روحیه‏اى خاص و لحظاتى حساس وجود داشته، درخشان‏ترین‏واژه‏ها بیان خواهد شد.
پس از آن به تشریح زمان خود پرداخته، مى‏فرماید: «و حان زمان الرحیل والوداع‏» (زمان کوچ و خدا حافظى فرا رسیده است) هنگامه‏اى طاقت‏سوز و هنگامى‏درد افروز که توان از همگان مى‏رباید، به ویژه زمانى که بانویى هجده ساله باصورتى نیلى، پهلویى شکسته و بازویى نشان دار از ماجرایى ستم آلود در بسترآرمیده باشد. سپس با عبارتى کوتاه ریزش رنج از بلنداى کلمات بر پهنه وجود امام‏على(ع) پدیدار مى‏شود که:
فاستمع کلامى فانک لاتسمع بعد ذلک صوت فاطمه ابدا «(على جان‏» سخنان مرا بشنوکه پس از این صداى فاطمه را نخواهى شنید، هیچگاه) گویى یکایک واژه‏ها در توفانى‏از غم و اندوه نمایان شده است و افزون بر توجه بخشیدن با کلمه «فاستمع‏» صداى‏مظلومیت و مهربانى در لابلاى حروف به گوش جان مى‏رسد.
3- شروع سخن، نخستین وصیت
مجموعه واژه‏هایى که در گفتارها از آن استفاده‏مى‏کنیم; گاهى «امر» است که در آن از فراز اقتدار، آمرانه لب به سخن مى‏گشاییم‏و دستور مى‏دهیم، و زمانى «التماس‏» است که در «حضیض‏» نیاز و ناتوانى،خواسته خود را از ژرفاى وجود طلب مى‏نماییم و موقعى «خواهش‏» و یا «سفارش‏» که جلوه‏اى از برابرى، دوستى و صمیمیت در آن نمایان است. گزینش کلماتى که چنین‏هاله‏اى از مفاهیم داشته باشند فضاى عبارات و جملات را دگرگون مى‏کنند و با اندک‏دقتى لازم، برداشت‏هایى ارجمند نصیب آدمى مى‏نماید.
به سخنان یاس عصمت، حضرت زهرا(س) بر مى‏گردیم و پس از تشریح لحظه‏ها و حالات او،عبارت آغازین آن بانو را مى‏نگریم: اوصیک(وصیت و سفارش مى‏کنم ...) چنانچه که‏مى‏بینیم، گستره ادب، بزرگوارى و صفا و صمیمیت در وجود حضرت چنین واژه پرمفهومى را بر شاخسار بیان بى‏بى نمایان ساخته است در حالى که به جاى آن این‏واژه‏ها هیچگونه زشتى نداشت:
از تو مى‏خواهم که ...
به تو مى‏گویم که ...
باید چنین کنى ...
و ...
پس از این عبارت، نخستین وصیت آغاز مى‏شود:
«اوصیک اولا ان تتزوج بعدى‏» (نخستین وصیت من به تو این است که پس از من‏ازدواج کنى) توگویى این عبارت کوتاه نسیمى صفا بخش بر تمامى بدبینى‏ها وبدگویى‏هاست که ازدواج شوهر را پس از رحلت همسر نشان از بى‏مهرى و دورى از وفا ووفادارى مى‏دانند. فلسفه ازدواج در کلامى پس از این عبارت بیان شده است که بدان‏مى‏پردازیم اما پیش از آن، فاطمه زهرا(س) مورد ازدواج امام(ع) را تشریح مى‏کندکه: ... بابنه اختى امامه فانها تکون لولدى مثلى (نخستین وصیت من به تو این‏است که پس از من با امامه; دختر خواهرم ازدواج کنى زیرا او همانند من به‏فرزندانم مهربان است) شیوه سخن گفتن و منطق در برخورد همراه با عطرى آسمانى‏است که ابتدا شوهر خود را ترغیب به ازدواج نموده، سپس با دلیلى آرام بخش وگویا، علت پیشنهاد خود را به ازدواج با «امامه‏» توضیح مى‏دهد. پس از این سخن‏فلسفه بیان خود را نسبت‏به ازدواج پس از خویش تشریح مى‏کند:
فان الرجال لابد لهم من النساء
(همانا مردان براى زندگى خویش نیاز به زنان‏دارند)
و این خود، واقعیتى است که دست آفرینش به عنوان غریزه در نهاد آدمى‏نهاده است و پاک بانوى هستى با توجه ژرف بدان، نگاه همگان را به این نکته توجه‏مى‏سازد.
4- مخفى بودن مراسم; استمرار مبارزه
پیکارهاى عقیدتى و مبارزه‏هاى فکرى‏فرهنگى، عرصه‏اى برتر از مکان و زمان دارد. از آغاز آفرینش تا پایان هستى بوده‏و خواهد بود و شعاعى فراتر از درگیرى انسانها بر سر مقام و موقعیت و یا دارایى‏و دانایى خواهد داشت.
در این عرصه ارزشهاى والاى الهى و جلوه‏هاى جاودان انسان در توفان هواها وهوسها، غبار آلود مى‏شود و گاه مسیر سعادت انسانها دگرگون مى‏گردد.
حوادث غم آلود صدر اسلام و سراشیبى سقوط ارزشهاى دینى در آن زمان، ماجرایى بودکه در غصب فدک جلوه‏گر شد اما تاثیرى تلخ در راه هدایت افراد گذارد که تافرجام روزگار آثار آن باقى خواهد بود.
چنین بینش عرشى و عمیقى بود که دخت رسول الله را بر آن داشت پس از مبارزه‏اى‏رودررو و سنگین با غاصبان خلافت، این پیکار حق علیه باطل را پس از حیات خویش‏استمرار بخشد و براى همیشه فریادى علیه ضلالت و گمراهى و غصب و غارت فرود آورد.
فرازى از سخنان آن حضرت را مى‏خوانیم:
اذا توفیت فلا تعلم احدا
«(على جان‏» پس از وفات من، هیچ کس را آگاه مکن)
پس از آن برخى از محرمان ولایت و شیفتگان امامت را نام مى‏برد تا در مراسم شرکت‏کنند:
الا ام سلمه و ام ایمن و فضه و من الرجال ابنى و العباس و سلمان و عماراو المقداد و اباذر و حذیفه (مگر ام سلمه و ام ایمن و فضه را از زنان و ازمردان دو فرزندم حسن و حسین(ع) و عباس و سلمان و عمار و مقداد و اباذر و حذیفه‏را خبر کن) گویى عمق ستم ستمکاران چنان فاجعه‏اى آفریده است که زهراى اندوهگین‏و ستمدیده را بر آن داشته، تاکیدى دیگر با بیانى صریح و شفاف نسبت‏به مقصودخود بیان نماید:
اوصیک ان لا یشهد احد جنازتى من هؤلاء الذین ظلمونى و اخذوا حقى فانهم عدوى‏و عدو رسول الله.
«(همسرم!» تو را وصیت مى‏کنم که هیچ کس از آنان که به من ظلم و ستم کرده‏اندو حق مرا غصب نمودند، نباید در تشییع پیکرم شرکت کنند! زیرا آنان دشمنان من ودشمنان رسول خدا مى‏باشند) و بار دیگر با واژه‏هایى گوناگون غم و اندوه خود وبغض فرو رفته در ژرفاى وجود خویش را بیان مى‏کند:
و لا تترک ان یصلى على احد منهم و لا من اتباعهم.
(و اجازه نده که فردى از آنها و پیروانشان بر من نماز بگزارد) پس از این سخن،راه عمل به وصیت‏خود را تشریح مى‏نماید که انجام مراسم به دور از دیدگان دشمنان‏خواهد بود:
و ادفنى فى اللیل اذا هداءت العیون و نامت الابصار (مرا شب دفن کن، آن هنگام‏که چشم‏ها آرام گرفته و دیده‏ها به خواب فرو رفته باشد) و باز آن بانوى معصوم ومظلوم تصمیم به تصریح نام دشمنان مى‏گیرد تا براى چندمین بار افزون بر بیان سخن‏خود و تاکید جملات، دوبار نیز نام دشمنان خود را بر زبان جارى کند که تا بیرق‏هستى در اهتزاز است وانسانهاى اندیشمند و دین باور به وصایاى وى مى‏نگرند، آگاه‏باشند که با دلى لبریز از اندوه و نگاهى سرشار از اشک غم دنیا را ترک کرده است‏و از دست غاصبان راضى نبوده است. از اینرو مى‏فرماید:
و لا تؤذنن بى احدا و لا تؤذنن بى ابابکر و عمر بحق محمد رسول الله(ص) ان لا یصلى‏على ابوبکر و لا عمر هیچ کس را خبر نکن و ابابکر و عمر را نیز آگاه نساز و تو راسوگند مى‏دهم به حق محمد(ص) که ابابکر و عمر بر پیکر من نماز نخوانند.
آرى قسم دادن آن حضرت به حق محمد(ص) و اشاره به رسالت پدر خود در کلام، خبر ازتصمیم راسخ و قطعى فاطمه(س) در اعلان برائت از دشمنان بوده است و این برائت رابا رسالت پدر بیان مى‏کند تا رنگ شخصى و یا خواسته‏هاى مادى به خود نگیرد وهمگان درس تبرى از آن بیاموزند.
5- سفارش هنگام غسل; صحیفه عفاف
آخرین لبخند فاطمه(س) در دنیا، آن زمانى بودکه از پوشیده بودن پیکر خویش پس از رحلت آگاه شد، هنگامى که یکى از نزدیکان‏چگونگى پنهان‏سازى بدن را زیر پارچه‏اى که بر چندین قطعه چوب قرار دارد به آن‏حضرت نشان داد. پس از این لحظه آرامش بیشتر به آن بانو روى آورد و براى پس ازرحلت‏خود و هنگام غسل سخنى ارزشمند و جمله‏اى عفاف آفرین فرمود:
یا اسماء! اذا انامت فاغسلینى انت و على بن ابیطالب و لاتدخلنى على احدا ( اى‏اسماء! وقتى از دنیا رفتم تو و على(ع) مرا غسل دهید و هیچ کس را در کنار جنازه‏من قرار ندهید) آنجا که بنیان تقوا، پاکدامنى و خویشتن‏دارى در برابر گناه درژرفاى وجود آدمى، قرار گیرد و عشق به عبادات و طاعات در اندیشه انسان آرام‏یابد، براى لحظه‏هایى که از نظر فقهى تکلیفى ندارد، نیز ناراحت و آشفته خاطرخواهد بود و این نشان از روشنى دل و دیده آن حضرت از باورهاى پاک و آسمانى است‏و راهى هموار و نورانى براى پیروان پاک نیت و فاطمى سیرت خواهد بود تا گامهایى‏بیشتر در راه رسیدن به قله‏هاى قدس و تکامل بپیمایند.
6- پس از دفن و نیازهاى ضرورى انسان
اذا انا مت فتول غسلى و جهزنى و صل على وانزلنى قبرى و الحدنى و سو التراب على و اجلس عند راسى قباله وجهى
وقتى وفات‏نمودم، على جان! تو غسل و کفن مرا بعهده گیر و بر من نماز بگزار و مرا درون‏قبر گذاشته دفنم کن و خاک بر روى قبر من ریخته آن را صاف نما. بر بالینم وروبریم بنشین.
عباراتى غم بار و ماتم افروز از سخنان زهرا(س) را مرور نمودیم. سخنانى که در آن تنها به شوهر خود اجازه غسل و کفن و ورود در قبر مى‏دهد و پس‏از آن چگونگى صورت ظاهرى مرقد خویش و نشستن همسر خود را بیان مى‏کند. این سخنان‏مقدمه‏اى براى وصایاى بعدى آن بانو است که فرمود:
فاکثر من تلاوه القرآن و الدعا فانها ساعه یحتاج المیت فیها الى انس الاحیاء.
(«بر بالینم و روبروى من بنشین و» زیاد قرآن بخوان و دعا کن; زیرا در چنین‏لحظه‏هایى میت‏به انس گرفتن بازماندگان محتاج است)
آرى: کتاب هدایت‏بخش انسانها«قرآن نازل‏» و دعاهایى که خوانده مى‏شود،«قرآن صاعد» مائده‏هایى آسمانى است‏که در هر حال بویژه به هنگام لحظه‏اى آغازین ورود در قبر، ضرورتى دو چندان براى‏آدمى دارد زیرا چنین هنگامى، وقت تحولى سرنوشت‏ساز در روح و جسم انسان است وآنچه او را آرامش مى‏بخشد و از اضطراب خاطر و نابسامانى روانى نجات مى‏دهد; سکان‏سلامت‏بخش و راحتى آفرین یاد و نام خداست که در «قرآن و دعاها» تجلى چشمگیرى‏دارد.
7- زیارت: نشان و فادارى و صمیمیت
در فرازى دیگر از سخنان سبز و جاودان دخت‏آفتاب مى‏بینیم که بیانگر صفاتى ارزشمند براى همسران است:
اوصیک یا ابا الحسن ان لا تنسانى و تزورنى بعد مماتى (تو را وصیت مى‏کنم على جان‏که مرا فراموش نکنى و پس از وفات من همواره مرا زیارت نمایى)
دنیا مزرعه اعمال‏آدمى است و هرآنچه از این سوى هستى به آن سوى حیات که اعمال صالح و کارهاى‏خداگونه است فرستاده شود و این سیره حسنه استمرار یابد، شادى روان و راحتى روح‏بیشترى نصیب انسان مى‏شود. در میان تمامى اعمال، یاد آورى انسان و زیارت مرقداو، ارزشى والا و نشان از صمیمیت و صفا بین افراد خانواده دارد. از اینرو پس ازوفات خدیجه(س) رسول خدا(ص) هماره به یاد همسر خود بود و باذبح قربانى، گوشت آن‏را براى دوستان همسر خود مى‏فرستاد تا یاد و نام او جاویدان بماند و یا فاطمه‏زهرا(س) به زیارت قبر عموى خود حمزه مى‏رفت.
8- دعاهاى آخرین; واژه‏هاى عاطفه آفرین
در فراز پایانى وصیت نامه حضرت زهرا(س)
عباراتى عاطفه آفرین نسبت‏به فرزندان خود، سپردن همسر خویش به خداوند و سلام ودرود همیشگى به سادات و فرزندان تا روز قیامت عنوان شده است ...
انا استودعک‏الله تعالى و اوصیک فى ولدى خیرا ...«على جان!» من شما را به خدا مى‏سپارم ودرباره فرزندانم سفارش به نیکو کارى دارم.
و در وصیتى دیگر که به قلم حضرت نوشته شده است، مى‏فرماید:
و استودعک الله و اقرا على ولدى السلام الى یوم القیامه شما را به خدا مى‏سپارم‏و بر فرزندانم تا روز قیامت‏سلام و درود مى‏فرستم.
از مجموع سخنان آخرین بزرگ بانوى مى‏توان نگاه گسترده، عشق و عاطفه و توجه به‏خداوند در تمامى لحظه‏ها و حالات را فرا گرفت.
امید آن که فرازهاى گوناگون و درس آموز سخنان فاطمه زهرا(س) هماره در برابرآیینه نگاه ما باشد و نکته‏هاى اخلاقى، ادبى، اجتماعى، و عاطفى عبارات آن بى‏بى‏آویزه هوش‏مان قرار گیرد.
ان شاء الله

تبلیغات