آموزههاى زندگىساز
آرشیو
چکیده
متن
سخنان آخرین و سفارشهاى شیرین و یا غم آلود انسانهاى آسمانى، صحیفهاىسبز و روشن است دایره المعارفى است درس آموز که طراوت و بالندگى خود را درتمامى عصرها و نسلها حفظ نموده نگاه آدمى را به فراسوى حوادث اوج مىدهد.
پارهاى از این سخنان لبریز از آموزهاى اخلاقى، کلامى، فقهى، ادبى و ... است کهبسان مشعلى فروزان، راه راستى و درستى را براى همگان نمایان مىسازد. گرچه فضاىبرخى از آنان، با غبار غم و موج ماتم همراه است اما به یقین فراز و فرود حوادثبه همراه شیوه شیرین زندگى در بیان، ارائه الگوهاى اطمینان بخش و هدایت آفریندر کلام و منطقى محکم و درست در گفتار، طلوعى روشن و تابناک در افق دیدگان آدمىمىآفریند.
در این میان گنجینه سخنان پاک بانوى آفرینش، فاطمه زهرا(س) که در هفت گفتار ویک نوشتار از آن حضرت به دست ما رسیده است.
نمونهاى جاودان و روحافزا است که هر یک، کتاب معرفت همراه با آموزندههاىزندگى ساز و درس آموز خواهد بود.
ما هم نگاهى نو به هشت نکته گرانسنگ این سخنان مىافکنیم و یکایک آنان را درنهانخانه وجودمان مىسپاریم:
1- ادب در کلام، احترام به شوهر
پارهاى از اندیشمندان «دبستان» را خلاصه«ادبستان» دانشمندان و آفرینش را مدرسهاى گسترده براى تربیت آموزى و ادبآفرینى شمردهاند.
ادب - که نگهداشتن حد هر چیزى است - شیوه همیشه پیشوایان معصوم بوده است و درگفتار و رفتار آنان تجلى مىیافته است.
سلاله یاسین، فاطمه زهرا(س) در حالى که واپسین سخنان خود را با همسر ارجمندشدرمیان مىگذارد، بدون آن که طوفان حوادث غبارى بر سخنان او بنشاند و یا بغض واندوه لحظهاى از ادب و احترام وى را بر باید، شوهر خویش را با کنیه خطاب نمودو عبارت: «یا اباالحسن» بر زبان راند.
چنانکه در عرب مرسوم بوده و هست، سخن گفتن با کسى همراه با بیان کنیه او نشاناز نوعى احترام و دلدادگى دارد.
در سخنى دیگر رو به على(ع) نموده، با عبارتى آهنگین و عشق افروز، دعایىارزشمند براى نیکبختى دنیوى و اخروى همسر خود کرده و مىفرماید:
«جزاک الله عنى خیر الجزاء یا بن عم رسول الله(ص») پروردگار سبحان تو راپاداش دهد برترین پاداشها اى پسر عموى رسول خدا - درود خداوند بر او و آل اوباد.
انتخاب واژههاى زمردین و چینش ارزش آفرین در عبارت، بیانگر دقت و ژرف نگرى دراستفادههاى معنوى از هر یک از آنان است، چنانکه در «یابن عم» (پسرعمو) اشارهبه ریشهاى دیرین در نسب پیامبر اسلام و على(ع) دارد و عبارت «رسول خدا» درسخن حضرت زهرا اشاره به رسالت پیامبر و آثار روحى معنوى این واژه نسبتبه ارزشقدسى آن حضرت و ولایتى که على(ع) از رسول الله دارد، ناگفتههاى گفتنى بسیارى رابازگو مىکند.
شایان توجه است که اگر دخت آفتاب جایگزین این عبارت را «ابى» (پدرم) قرارمىداد بدون شک این بار معنوى از آن احساس نمىشد و چنین تاثیرى ژرف نمىگذاشت.
2- بیان حالتخود، تشریح لحظهها
پس از شروعى شیرین و ادب آمیز، سخن زهراىمرضیه(س) با بیان حالت و چگونگى زندگانى آن حضرت جاذبهاى دیگر به خود گرفتهاست: «لم یبق لى الا رمق من الحیاه» براى من لحظهاى بیش از زندگانى نماندهاست. بدیهى است در این لحظه روحیهاى خاص و لحظاتى حساس وجود داشته، درخشانترینواژهها بیان خواهد شد.
پس از آن به تشریح زمان خود پرداخته، مىفرماید: «و حان زمان الرحیل والوداع» (زمان کوچ و خدا حافظى فرا رسیده است) هنگامهاى طاقتسوز و هنگامىدرد افروز که توان از همگان مىرباید، به ویژه زمانى که بانویى هجده ساله باصورتى نیلى، پهلویى شکسته و بازویى نشان دار از ماجرایى ستم آلود در بسترآرمیده باشد. سپس با عبارتى کوتاه ریزش رنج از بلنداى کلمات بر پهنه وجود امامعلى(ع) پدیدار مىشود که:
فاستمع کلامى فانک لاتسمع بعد ذلک صوت فاطمه ابدا «(على جان» سخنان مرا بشنوکه پس از این صداى فاطمه را نخواهى شنید، هیچگاه) گویى یکایک واژهها در توفانىاز غم و اندوه نمایان شده است و افزون بر توجه بخشیدن با کلمه «فاستمع» صداىمظلومیت و مهربانى در لابلاى حروف به گوش جان مىرسد.
3- شروع سخن، نخستین وصیت
مجموعه واژههایى که در گفتارها از آن استفادهمىکنیم; گاهى «امر» است که در آن از فراز اقتدار، آمرانه لب به سخن مىگشاییمو دستور مىدهیم، و زمانى «التماس» است که در «حضیض» نیاز و ناتوانى،خواسته خود را از ژرفاى وجود طلب مىنماییم و موقعى «خواهش» و یا «سفارش» که جلوهاى از برابرى، دوستى و صمیمیت در آن نمایان است. گزینش کلماتى که چنینهالهاى از مفاهیم داشته باشند فضاى عبارات و جملات را دگرگون مىکنند و با اندکدقتى لازم، برداشتهایى ارجمند نصیب آدمى مىنماید.
به سخنان یاس عصمت، حضرت زهرا(س) بر مىگردیم و پس از تشریح لحظهها و حالات او،عبارت آغازین آن بانو را مىنگریم: اوصیک(وصیت و سفارش مىکنم ...) چنانچه کهمىبینیم، گستره ادب، بزرگوارى و صفا و صمیمیت در وجود حضرت چنین واژه پرمفهومى را بر شاخسار بیان بىبى نمایان ساخته است در حالى که به جاى آن اینواژهها هیچگونه زشتى نداشت:
از تو مىخواهم که ...
به تو مىگویم که ...
باید چنین کنى ...
و ...
پس از این عبارت، نخستین وصیت آغاز مىشود:
«اوصیک اولا ان تتزوج بعدى» (نخستین وصیت من به تو این است که پس از منازدواج کنى) توگویى این عبارت کوتاه نسیمى صفا بخش بر تمامى بدبینىها وبدگویىهاست که ازدواج شوهر را پس از رحلت همسر نشان از بىمهرى و دورى از وفا ووفادارى مىدانند. فلسفه ازدواج در کلامى پس از این عبارت بیان شده است که بدانمىپردازیم اما پیش از آن، فاطمه زهرا(س) مورد ازدواج امام(ع) را تشریح مىکندکه: ... بابنه اختى امامه فانها تکون لولدى مثلى (نخستین وصیت من به تو ایناست که پس از من با امامه; دختر خواهرم ازدواج کنى زیرا او همانند من بهفرزندانم مهربان است) شیوه سخن گفتن و منطق در برخورد همراه با عطرى آسمانىاست که ابتدا شوهر خود را ترغیب به ازدواج نموده، سپس با دلیلى آرام بخش وگویا، علت پیشنهاد خود را به ازدواج با «امامه» توضیح مىدهد. پس از این سخنفلسفه بیان خود را نسبتبه ازدواج پس از خویش تشریح مىکند:
فان الرجال لابد لهم من النساء
(همانا مردان براى زندگى خویش نیاز به زناندارند)
و این خود، واقعیتى است که دست آفرینش به عنوان غریزه در نهاد آدمىنهاده است و پاک بانوى هستى با توجه ژرف بدان، نگاه همگان را به این نکته توجهمىسازد.
4- مخفى بودن مراسم; استمرار مبارزه
پیکارهاى عقیدتى و مبارزههاى فکرىفرهنگى، عرصهاى برتر از مکان و زمان دارد. از آغاز آفرینش تا پایان هستى بودهو خواهد بود و شعاعى فراتر از درگیرى انسانها بر سر مقام و موقعیت و یا دارایىو دانایى خواهد داشت.
در این عرصه ارزشهاى والاى الهى و جلوههاى جاودان انسان در توفان هواها وهوسها، غبار آلود مىشود و گاه مسیر سعادت انسانها دگرگون مىگردد.
حوادث غم آلود صدر اسلام و سراشیبى سقوط ارزشهاى دینى در آن زمان، ماجرایى بودکه در غصب فدک جلوهگر شد اما تاثیرى تلخ در راه هدایت افراد گذارد که تافرجام روزگار آثار آن باقى خواهد بود.
چنین بینش عرشى و عمیقى بود که دخت رسول الله را بر آن داشت پس از مبارزهاىرودررو و سنگین با غاصبان خلافت، این پیکار حق علیه باطل را پس از حیات خویشاستمرار بخشد و براى همیشه فریادى علیه ضلالت و گمراهى و غصب و غارت فرود آورد.
فرازى از سخنان آن حضرت را مىخوانیم:
اذا توفیت فلا تعلم احدا
«(على جان» پس از وفات من، هیچ کس را آگاه مکن)
پس از آن برخى از محرمان ولایت و شیفتگان امامت را نام مىبرد تا در مراسم شرکتکنند:
الا ام سلمه و ام ایمن و فضه و من الرجال ابنى و العباس و سلمان و عماراو المقداد و اباذر و حذیفه (مگر ام سلمه و ام ایمن و فضه را از زنان و ازمردان دو فرزندم حسن و حسین(ع) و عباس و سلمان و عمار و مقداد و اباذر و حذیفهرا خبر کن) گویى عمق ستم ستمکاران چنان فاجعهاى آفریده است که زهراى اندوهگینو ستمدیده را بر آن داشته، تاکیدى دیگر با بیانى صریح و شفاف نسبتبه مقصودخود بیان نماید:
اوصیک ان لا یشهد احد جنازتى من هؤلاء الذین ظلمونى و اخذوا حقى فانهم عدوىو عدو رسول الله.
«(همسرم!» تو را وصیت مىکنم که هیچ کس از آنان که به من ظلم و ستم کردهاندو حق مرا غصب نمودند، نباید در تشییع پیکرم شرکت کنند! زیرا آنان دشمنان من ودشمنان رسول خدا مىباشند) و بار دیگر با واژههایى گوناگون غم و اندوه خود وبغض فرو رفته در ژرفاى وجود خویش را بیان مىکند:
و لا تترک ان یصلى على احد منهم و لا من اتباعهم.
(و اجازه نده که فردى از آنها و پیروانشان بر من نماز بگزارد) پس از این سخن،راه عمل به وصیتخود را تشریح مىنماید که انجام مراسم به دور از دیدگان دشمنانخواهد بود:
و ادفنى فى اللیل اذا هداءت العیون و نامت الابصار (مرا شب دفن کن، آن هنگامکه چشمها آرام گرفته و دیدهها به خواب فرو رفته باشد) و باز آن بانوى معصوم ومظلوم تصمیم به تصریح نام دشمنان مىگیرد تا براى چندمین بار افزون بر بیان سخنخود و تاکید جملات، دوبار نیز نام دشمنان خود را بر زبان جارى کند که تا بیرقهستى در اهتزاز است وانسانهاى اندیشمند و دین باور به وصایاى وى مىنگرند، آگاهباشند که با دلى لبریز از اندوه و نگاهى سرشار از اشک غم دنیا را ترک کرده استو از دست غاصبان راضى نبوده است. از اینرو مىفرماید:
و لا تؤذنن بى احدا و لا تؤذنن بى ابابکر و عمر بحق محمد رسول الله(ص) ان لا یصلىعلى ابوبکر و لا عمر هیچ کس را خبر نکن و ابابکر و عمر را نیز آگاه نساز و تو راسوگند مىدهم به حق محمد(ص) که ابابکر و عمر بر پیکر من نماز نخوانند.
آرى قسم دادن آن حضرت به حق محمد(ص) و اشاره به رسالت پدر خود در کلام، خبر ازتصمیم راسخ و قطعى فاطمه(س) در اعلان برائت از دشمنان بوده است و این برائت رابا رسالت پدر بیان مىکند تا رنگ شخصى و یا خواستههاى مادى به خود نگیرد وهمگان درس تبرى از آن بیاموزند.
5- سفارش هنگام غسل; صحیفه عفاف
آخرین لبخند فاطمه(س) در دنیا، آن زمانى بودکه از پوشیده بودن پیکر خویش پس از رحلت آگاه شد، هنگامى که یکى از نزدیکانچگونگى پنهانسازى بدن را زیر پارچهاى که بر چندین قطعه چوب قرار دارد به آنحضرت نشان داد. پس از این لحظه آرامش بیشتر به آن بانو روى آورد و براى پس ازرحلتخود و هنگام غسل سخنى ارزشمند و جملهاى عفاف آفرین فرمود:
یا اسماء! اذا انامت فاغسلینى انت و على بن ابیطالب و لاتدخلنى على احدا ( اىاسماء! وقتى از دنیا رفتم تو و على(ع) مرا غسل دهید و هیچ کس را در کنار جنازهمن قرار ندهید) آنجا که بنیان تقوا، پاکدامنى و خویشتندارى در برابر گناه درژرفاى وجود آدمى، قرار گیرد و عشق به عبادات و طاعات در اندیشه انسان آرامیابد، براى لحظههایى که از نظر فقهى تکلیفى ندارد، نیز ناراحت و آشفته خاطرخواهد بود و این نشان از روشنى دل و دیده آن حضرت از باورهاى پاک و آسمانى استو راهى هموار و نورانى براى پیروان پاک نیت و فاطمى سیرت خواهد بود تا گامهایىبیشتر در راه رسیدن به قلههاى قدس و تکامل بپیمایند.
6- پس از دفن و نیازهاى ضرورى انسان
اذا انا مت فتول غسلى و جهزنى و صل على وانزلنى قبرى و الحدنى و سو التراب على و اجلس عند راسى قباله وجهى
وقتى وفاتنمودم، على جان! تو غسل و کفن مرا بعهده گیر و بر من نماز بگزار و مرا درونقبر گذاشته دفنم کن و خاک بر روى قبر من ریخته آن را صاف نما. بر بالینم وروبریم بنشین.
عباراتى غم بار و ماتم افروز از سخنان زهرا(س) را مرور نمودیم. سخنانى که در آن تنها به شوهر خود اجازه غسل و کفن و ورود در قبر مىدهد و پساز آن چگونگى صورت ظاهرى مرقد خویش و نشستن همسر خود را بیان مىکند. این سخنانمقدمهاى براى وصایاى بعدى آن بانو است که فرمود:
فاکثر من تلاوه القرآن و الدعا فانها ساعه یحتاج المیت فیها الى انس الاحیاء.
(«بر بالینم و روبروى من بنشین و» زیاد قرآن بخوان و دعا کن; زیرا در چنینلحظههایى میتبه انس گرفتن بازماندگان محتاج است)
آرى: کتاب هدایتبخش انسانها«قرآن نازل» و دعاهایى که خوانده مىشود،«قرآن صاعد» مائدههایى آسمانى استکه در هر حال بویژه به هنگام لحظهاى آغازین ورود در قبر، ضرورتى دو چندان براىآدمى دارد زیرا چنین هنگامى، وقت تحولى سرنوشتساز در روح و جسم انسان است وآنچه او را آرامش مىبخشد و از اضطراب خاطر و نابسامانى روانى نجات مىدهد; سکانسلامتبخش و راحتى آفرین یاد و نام خداست که در «قرآن و دعاها» تجلى چشمگیرىدارد.
7- زیارت: نشان و فادارى و صمیمیت
در فرازى دیگر از سخنان سبز و جاودان دختآفتاب مىبینیم که بیانگر صفاتى ارزشمند براى همسران است:
اوصیک یا ابا الحسن ان لا تنسانى و تزورنى بعد مماتى (تو را وصیت مىکنم على جانکه مرا فراموش نکنى و پس از وفات من همواره مرا زیارت نمایى)
دنیا مزرعه اعمالآدمى است و هرآنچه از این سوى هستى به آن سوى حیات که اعمال صالح و کارهاىخداگونه است فرستاده شود و این سیره حسنه استمرار یابد، شادى روان و راحتى روحبیشترى نصیب انسان مىشود. در میان تمامى اعمال، یاد آورى انسان و زیارت مرقداو، ارزشى والا و نشان از صمیمیت و صفا بین افراد خانواده دارد. از اینرو پس ازوفات خدیجه(س) رسول خدا(ص) هماره به یاد همسر خود بود و باذبح قربانى، گوشت آنرا براى دوستان همسر خود مىفرستاد تا یاد و نام او جاویدان بماند و یا فاطمهزهرا(س) به زیارت قبر عموى خود حمزه مىرفت.
8- دعاهاى آخرین; واژههاى عاطفه آفرین
در فراز پایانى وصیت نامه حضرت زهرا(س)
عباراتى عاطفه آفرین نسبتبه فرزندان خود، سپردن همسر خویش به خداوند و سلام ودرود همیشگى به سادات و فرزندان تا روز قیامت عنوان شده است ...
انا استودعکالله تعالى و اوصیک فى ولدى خیرا ...«على جان!» من شما را به خدا مىسپارم ودرباره فرزندانم سفارش به نیکو کارى دارم.
و در وصیتى دیگر که به قلم حضرت نوشته شده است، مىفرماید:
و استودعک الله و اقرا على ولدى السلام الى یوم القیامه شما را به خدا مىسپارمو بر فرزندانم تا روز قیامتسلام و درود مىفرستم.
از مجموع سخنان آخرین بزرگ بانوى مىتوان نگاه گسترده، عشق و عاطفه و توجه بهخداوند در تمامى لحظهها و حالات را فرا گرفت.
امید آن که فرازهاى گوناگون و درس آموز سخنان فاطمه زهرا(س) هماره در برابرآیینه نگاه ما باشد و نکتههاى اخلاقى، ادبى، اجتماعى، و عاطفى عبارات آن بىبىآویزه هوشمان قرار گیرد.
ان شاء الله
پارهاى از این سخنان لبریز از آموزهاى اخلاقى، کلامى، فقهى، ادبى و ... است کهبسان مشعلى فروزان، راه راستى و درستى را براى همگان نمایان مىسازد. گرچه فضاىبرخى از آنان، با غبار غم و موج ماتم همراه است اما به یقین فراز و فرود حوادثبه همراه شیوه شیرین زندگى در بیان، ارائه الگوهاى اطمینان بخش و هدایت آفریندر کلام و منطقى محکم و درست در گفتار، طلوعى روشن و تابناک در افق دیدگان آدمىمىآفریند.
در این میان گنجینه سخنان پاک بانوى آفرینش، فاطمه زهرا(س) که در هفت گفتار ویک نوشتار از آن حضرت به دست ما رسیده است.
نمونهاى جاودان و روحافزا است که هر یک، کتاب معرفت همراه با آموزندههاىزندگى ساز و درس آموز خواهد بود.
ما هم نگاهى نو به هشت نکته گرانسنگ این سخنان مىافکنیم و یکایک آنان را درنهانخانه وجودمان مىسپاریم:
1- ادب در کلام، احترام به شوهر
پارهاى از اندیشمندان «دبستان» را خلاصه«ادبستان» دانشمندان و آفرینش را مدرسهاى گسترده براى تربیت آموزى و ادبآفرینى شمردهاند.
ادب - که نگهداشتن حد هر چیزى است - شیوه همیشه پیشوایان معصوم بوده است و درگفتار و رفتار آنان تجلى مىیافته است.
سلاله یاسین، فاطمه زهرا(س) در حالى که واپسین سخنان خود را با همسر ارجمندشدرمیان مىگذارد، بدون آن که طوفان حوادث غبارى بر سخنان او بنشاند و یا بغض واندوه لحظهاى از ادب و احترام وى را بر باید، شوهر خویش را با کنیه خطاب نمودو عبارت: «یا اباالحسن» بر زبان راند.
چنانکه در عرب مرسوم بوده و هست، سخن گفتن با کسى همراه با بیان کنیه او نشاناز نوعى احترام و دلدادگى دارد.
در سخنى دیگر رو به على(ع) نموده، با عبارتى آهنگین و عشق افروز، دعایىارزشمند براى نیکبختى دنیوى و اخروى همسر خود کرده و مىفرماید:
«جزاک الله عنى خیر الجزاء یا بن عم رسول الله(ص») پروردگار سبحان تو راپاداش دهد برترین پاداشها اى پسر عموى رسول خدا - درود خداوند بر او و آل اوباد.
انتخاب واژههاى زمردین و چینش ارزش آفرین در عبارت، بیانگر دقت و ژرف نگرى دراستفادههاى معنوى از هر یک از آنان است، چنانکه در «یابن عم» (پسرعمو) اشارهبه ریشهاى دیرین در نسب پیامبر اسلام و على(ع) دارد و عبارت «رسول خدا» درسخن حضرت زهرا اشاره به رسالت پیامبر و آثار روحى معنوى این واژه نسبتبه ارزشقدسى آن حضرت و ولایتى که على(ع) از رسول الله دارد، ناگفتههاى گفتنى بسیارى رابازگو مىکند.
شایان توجه است که اگر دخت آفتاب جایگزین این عبارت را «ابى» (پدرم) قرارمىداد بدون شک این بار معنوى از آن احساس نمىشد و چنین تاثیرى ژرف نمىگذاشت.
2- بیان حالتخود، تشریح لحظهها
پس از شروعى شیرین و ادب آمیز، سخن زهراىمرضیه(س) با بیان حالت و چگونگى زندگانى آن حضرت جاذبهاى دیگر به خود گرفتهاست: «لم یبق لى الا رمق من الحیاه» براى من لحظهاى بیش از زندگانى نماندهاست. بدیهى است در این لحظه روحیهاى خاص و لحظاتى حساس وجود داشته، درخشانترینواژهها بیان خواهد شد.
پس از آن به تشریح زمان خود پرداخته، مىفرماید: «و حان زمان الرحیل والوداع» (زمان کوچ و خدا حافظى فرا رسیده است) هنگامهاى طاقتسوز و هنگامىدرد افروز که توان از همگان مىرباید، به ویژه زمانى که بانویى هجده ساله باصورتى نیلى، پهلویى شکسته و بازویى نشان دار از ماجرایى ستم آلود در بسترآرمیده باشد. سپس با عبارتى کوتاه ریزش رنج از بلنداى کلمات بر پهنه وجود امامعلى(ع) پدیدار مىشود که:
فاستمع کلامى فانک لاتسمع بعد ذلک صوت فاطمه ابدا «(على جان» سخنان مرا بشنوکه پس از این صداى فاطمه را نخواهى شنید، هیچگاه) گویى یکایک واژهها در توفانىاز غم و اندوه نمایان شده است و افزون بر توجه بخشیدن با کلمه «فاستمع» صداىمظلومیت و مهربانى در لابلاى حروف به گوش جان مىرسد.
3- شروع سخن، نخستین وصیت
مجموعه واژههایى که در گفتارها از آن استفادهمىکنیم; گاهى «امر» است که در آن از فراز اقتدار، آمرانه لب به سخن مىگشاییمو دستور مىدهیم، و زمانى «التماس» است که در «حضیض» نیاز و ناتوانى،خواسته خود را از ژرفاى وجود طلب مىنماییم و موقعى «خواهش» و یا «سفارش» که جلوهاى از برابرى، دوستى و صمیمیت در آن نمایان است. گزینش کلماتى که چنینهالهاى از مفاهیم داشته باشند فضاى عبارات و جملات را دگرگون مىکنند و با اندکدقتى لازم، برداشتهایى ارجمند نصیب آدمى مىنماید.
به سخنان یاس عصمت، حضرت زهرا(س) بر مىگردیم و پس از تشریح لحظهها و حالات او،عبارت آغازین آن بانو را مىنگریم: اوصیک(وصیت و سفارش مىکنم ...) چنانچه کهمىبینیم، گستره ادب، بزرگوارى و صفا و صمیمیت در وجود حضرت چنین واژه پرمفهومى را بر شاخسار بیان بىبى نمایان ساخته است در حالى که به جاى آن اینواژهها هیچگونه زشتى نداشت:
از تو مىخواهم که ...
به تو مىگویم که ...
باید چنین کنى ...
و ...
پس از این عبارت، نخستین وصیت آغاز مىشود:
«اوصیک اولا ان تتزوج بعدى» (نخستین وصیت من به تو این است که پس از منازدواج کنى) توگویى این عبارت کوتاه نسیمى صفا بخش بر تمامى بدبینىها وبدگویىهاست که ازدواج شوهر را پس از رحلت همسر نشان از بىمهرى و دورى از وفا ووفادارى مىدانند. فلسفه ازدواج در کلامى پس از این عبارت بیان شده است که بدانمىپردازیم اما پیش از آن، فاطمه زهرا(س) مورد ازدواج امام(ع) را تشریح مىکندکه: ... بابنه اختى امامه فانها تکون لولدى مثلى (نخستین وصیت من به تو ایناست که پس از من با امامه; دختر خواهرم ازدواج کنى زیرا او همانند من بهفرزندانم مهربان است) شیوه سخن گفتن و منطق در برخورد همراه با عطرى آسمانىاست که ابتدا شوهر خود را ترغیب به ازدواج نموده، سپس با دلیلى آرام بخش وگویا، علت پیشنهاد خود را به ازدواج با «امامه» توضیح مىدهد. پس از این سخنفلسفه بیان خود را نسبتبه ازدواج پس از خویش تشریح مىکند:
فان الرجال لابد لهم من النساء
(همانا مردان براى زندگى خویش نیاز به زناندارند)
و این خود، واقعیتى است که دست آفرینش به عنوان غریزه در نهاد آدمىنهاده است و پاک بانوى هستى با توجه ژرف بدان، نگاه همگان را به این نکته توجهمىسازد.
4- مخفى بودن مراسم; استمرار مبارزه
پیکارهاى عقیدتى و مبارزههاى فکرىفرهنگى، عرصهاى برتر از مکان و زمان دارد. از آغاز آفرینش تا پایان هستى بودهو خواهد بود و شعاعى فراتر از درگیرى انسانها بر سر مقام و موقعیت و یا دارایىو دانایى خواهد داشت.
در این عرصه ارزشهاى والاى الهى و جلوههاى جاودان انسان در توفان هواها وهوسها، غبار آلود مىشود و گاه مسیر سعادت انسانها دگرگون مىگردد.
حوادث غم آلود صدر اسلام و سراشیبى سقوط ارزشهاى دینى در آن زمان، ماجرایى بودکه در غصب فدک جلوهگر شد اما تاثیرى تلخ در راه هدایت افراد گذارد که تافرجام روزگار آثار آن باقى خواهد بود.
چنین بینش عرشى و عمیقى بود که دخت رسول الله را بر آن داشت پس از مبارزهاىرودررو و سنگین با غاصبان خلافت، این پیکار حق علیه باطل را پس از حیات خویشاستمرار بخشد و براى همیشه فریادى علیه ضلالت و گمراهى و غصب و غارت فرود آورد.
فرازى از سخنان آن حضرت را مىخوانیم:
اذا توفیت فلا تعلم احدا
«(على جان» پس از وفات من، هیچ کس را آگاه مکن)
پس از آن برخى از محرمان ولایت و شیفتگان امامت را نام مىبرد تا در مراسم شرکتکنند:
الا ام سلمه و ام ایمن و فضه و من الرجال ابنى و العباس و سلمان و عماراو المقداد و اباذر و حذیفه (مگر ام سلمه و ام ایمن و فضه را از زنان و ازمردان دو فرزندم حسن و حسین(ع) و عباس و سلمان و عمار و مقداد و اباذر و حذیفهرا خبر کن) گویى عمق ستم ستمکاران چنان فاجعهاى آفریده است که زهراى اندوهگینو ستمدیده را بر آن داشته، تاکیدى دیگر با بیانى صریح و شفاف نسبتبه مقصودخود بیان نماید:
اوصیک ان لا یشهد احد جنازتى من هؤلاء الذین ظلمونى و اخذوا حقى فانهم عدوىو عدو رسول الله.
«(همسرم!» تو را وصیت مىکنم که هیچ کس از آنان که به من ظلم و ستم کردهاندو حق مرا غصب نمودند، نباید در تشییع پیکرم شرکت کنند! زیرا آنان دشمنان من ودشمنان رسول خدا مىباشند) و بار دیگر با واژههایى گوناگون غم و اندوه خود وبغض فرو رفته در ژرفاى وجود خویش را بیان مىکند:
و لا تترک ان یصلى على احد منهم و لا من اتباعهم.
(و اجازه نده که فردى از آنها و پیروانشان بر من نماز بگزارد) پس از این سخن،راه عمل به وصیتخود را تشریح مىنماید که انجام مراسم به دور از دیدگان دشمنانخواهد بود:
و ادفنى فى اللیل اذا هداءت العیون و نامت الابصار (مرا شب دفن کن، آن هنگامکه چشمها آرام گرفته و دیدهها به خواب فرو رفته باشد) و باز آن بانوى معصوم ومظلوم تصمیم به تصریح نام دشمنان مىگیرد تا براى چندمین بار افزون بر بیان سخنخود و تاکید جملات، دوبار نیز نام دشمنان خود را بر زبان جارى کند که تا بیرقهستى در اهتزاز است وانسانهاى اندیشمند و دین باور به وصایاى وى مىنگرند، آگاهباشند که با دلى لبریز از اندوه و نگاهى سرشار از اشک غم دنیا را ترک کرده استو از دست غاصبان راضى نبوده است. از اینرو مىفرماید:
و لا تؤذنن بى احدا و لا تؤذنن بى ابابکر و عمر بحق محمد رسول الله(ص) ان لا یصلىعلى ابوبکر و لا عمر هیچ کس را خبر نکن و ابابکر و عمر را نیز آگاه نساز و تو راسوگند مىدهم به حق محمد(ص) که ابابکر و عمر بر پیکر من نماز نخوانند.
آرى قسم دادن آن حضرت به حق محمد(ص) و اشاره به رسالت پدر خود در کلام، خبر ازتصمیم راسخ و قطعى فاطمه(س) در اعلان برائت از دشمنان بوده است و این برائت رابا رسالت پدر بیان مىکند تا رنگ شخصى و یا خواستههاى مادى به خود نگیرد وهمگان درس تبرى از آن بیاموزند.
5- سفارش هنگام غسل; صحیفه عفاف
آخرین لبخند فاطمه(س) در دنیا، آن زمانى بودکه از پوشیده بودن پیکر خویش پس از رحلت آگاه شد، هنگامى که یکى از نزدیکانچگونگى پنهانسازى بدن را زیر پارچهاى که بر چندین قطعه چوب قرار دارد به آنحضرت نشان داد. پس از این لحظه آرامش بیشتر به آن بانو روى آورد و براى پس ازرحلتخود و هنگام غسل سخنى ارزشمند و جملهاى عفاف آفرین فرمود:
یا اسماء! اذا انامت فاغسلینى انت و على بن ابیطالب و لاتدخلنى على احدا ( اىاسماء! وقتى از دنیا رفتم تو و على(ع) مرا غسل دهید و هیچ کس را در کنار جنازهمن قرار ندهید) آنجا که بنیان تقوا، پاکدامنى و خویشتندارى در برابر گناه درژرفاى وجود آدمى، قرار گیرد و عشق به عبادات و طاعات در اندیشه انسان آرامیابد، براى لحظههایى که از نظر فقهى تکلیفى ندارد، نیز ناراحت و آشفته خاطرخواهد بود و این نشان از روشنى دل و دیده آن حضرت از باورهاى پاک و آسمانى استو راهى هموار و نورانى براى پیروان پاک نیت و فاطمى سیرت خواهد بود تا گامهایىبیشتر در راه رسیدن به قلههاى قدس و تکامل بپیمایند.
6- پس از دفن و نیازهاى ضرورى انسان
اذا انا مت فتول غسلى و جهزنى و صل على وانزلنى قبرى و الحدنى و سو التراب على و اجلس عند راسى قباله وجهى
وقتى وفاتنمودم، على جان! تو غسل و کفن مرا بعهده گیر و بر من نماز بگزار و مرا درونقبر گذاشته دفنم کن و خاک بر روى قبر من ریخته آن را صاف نما. بر بالینم وروبریم بنشین.
عباراتى غم بار و ماتم افروز از سخنان زهرا(س) را مرور نمودیم. سخنانى که در آن تنها به شوهر خود اجازه غسل و کفن و ورود در قبر مىدهد و پساز آن چگونگى صورت ظاهرى مرقد خویش و نشستن همسر خود را بیان مىکند. این سخنانمقدمهاى براى وصایاى بعدى آن بانو است که فرمود:
فاکثر من تلاوه القرآن و الدعا فانها ساعه یحتاج المیت فیها الى انس الاحیاء.
(«بر بالینم و روبروى من بنشین و» زیاد قرآن بخوان و دعا کن; زیرا در چنینلحظههایى میتبه انس گرفتن بازماندگان محتاج است)
آرى: کتاب هدایتبخش انسانها«قرآن نازل» و دعاهایى که خوانده مىشود،«قرآن صاعد» مائدههایى آسمانى استکه در هر حال بویژه به هنگام لحظهاى آغازین ورود در قبر، ضرورتى دو چندان براىآدمى دارد زیرا چنین هنگامى، وقت تحولى سرنوشتساز در روح و جسم انسان است وآنچه او را آرامش مىبخشد و از اضطراب خاطر و نابسامانى روانى نجات مىدهد; سکانسلامتبخش و راحتى آفرین یاد و نام خداست که در «قرآن و دعاها» تجلى چشمگیرىدارد.
7- زیارت: نشان و فادارى و صمیمیت
در فرازى دیگر از سخنان سبز و جاودان دختآفتاب مىبینیم که بیانگر صفاتى ارزشمند براى همسران است:
اوصیک یا ابا الحسن ان لا تنسانى و تزورنى بعد مماتى (تو را وصیت مىکنم على جانکه مرا فراموش نکنى و پس از وفات من همواره مرا زیارت نمایى)
دنیا مزرعه اعمالآدمى است و هرآنچه از این سوى هستى به آن سوى حیات که اعمال صالح و کارهاىخداگونه است فرستاده شود و این سیره حسنه استمرار یابد، شادى روان و راحتى روحبیشترى نصیب انسان مىشود. در میان تمامى اعمال، یاد آورى انسان و زیارت مرقداو، ارزشى والا و نشان از صمیمیت و صفا بین افراد خانواده دارد. از اینرو پس ازوفات خدیجه(س) رسول خدا(ص) هماره به یاد همسر خود بود و باذبح قربانى، گوشت آنرا براى دوستان همسر خود مىفرستاد تا یاد و نام او جاویدان بماند و یا فاطمهزهرا(س) به زیارت قبر عموى خود حمزه مىرفت.
8- دعاهاى آخرین; واژههاى عاطفه آفرین
در فراز پایانى وصیت نامه حضرت زهرا(س)
عباراتى عاطفه آفرین نسبتبه فرزندان خود، سپردن همسر خویش به خداوند و سلام ودرود همیشگى به سادات و فرزندان تا روز قیامت عنوان شده است ...
انا استودعکالله تعالى و اوصیک فى ولدى خیرا ...«على جان!» من شما را به خدا مىسپارم ودرباره فرزندانم سفارش به نیکو کارى دارم.
و در وصیتى دیگر که به قلم حضرت نوشته شده است، مىفرماید:
و استودعک الله و اقرا على ولدى السلام الى یوم القیامه شما را به خدا مىسپارمو بر فرزندانم تا روز قیامتسلام و درود مىفرستم.
از مجموع سخنان آخرین بزرگ بانوى مىتوان نگاه گسترده، عشق و عاطفه و توجه بهخداوند در تمامى لحظهها و حالات را فرا گرفت.
امید آن که فرازهاى گوناگون و درس آموز سخنان فاطمه زهرا(س) هماره در برابرآیینه نگاه ما باشد و نکتههاى اخلاقى، ادبى، اجتماعى، و عاطفى عبارات آن بىبىآویزه هوشمان قرار گیرد.
ان شاء الله